1 00:00:10,667 --> 00:00:14,166 يک حسي در اعماق قلبم داشتم که بهم ميگفت، نيک مرده 2 00:00:14,166 --> 00:00:16,867 بايد اينو به اون مجرم بسپاريم 3 00:00:16,867 --> 00:00:19,734 تلاشي آگاهانه براي پوشاندن اين جنايت 4 00:00:19,800 --> 00:00:20,834 از طرف همه انجام شده بود 5 00:00:20,834 --> 00:00:24,333 نميدونستيم اين پرونده قراره اينقدر دلهره‌آور، وحشت‌ناک 6 00:00:24,400 --> 00:00:28,100 شيطاني و سياه بشه 7 00:00:28,100 --> 00:00:31,433 اصلا باورم نميشه کسي بتونه 8 00:00:31,500 --> 00:00:33,834 اين کارو با يک انسان بکنه 9 00:00:33,900 --> 00:00:35,166 نميدونم فکر ميکرد ميتونه 10 00:00:35,166 --> 00:00:36,634 به ما کلک بزنه يا نه 11 00:00:36,700 --> 00:00:39,166 همه‌ش از خودت ميپرسي اون واقعا اينجاست؟ 12 00:00:39,166 --> 00:00:43,000 اون يک عقده‌اي کنترلگر بود استاد دستکاري رواني 13 00:00:44,100 --> 00:00:47,166 اگر بخاطر تفکر مبتکرانه و نوآورانه نبود 14 00:00:47,166 --> 00:00:48,834 اين پرونده هيچ‌وقت حل نميشد 15 00:00:50,900 --> 00:00:53,500 يک سال بود که نيک مفقود شده بود 16 00:00:56,800 --> 00:00:59,200 اين زمان زيادي براي خلاص شدن از شر يک جسده 17 00:00:59,224 --> 00:01:04,224 تيــم ترجــمــه .:: قــقــنـوس ::. .تـقـديـم مـي کـنــد 18 00:01:04,248 --> 00:01:09,248 جديدترين زيرنويس ها را از اينجا دانلود کنيد @subforu 19 00:01:09,272 --> 00:01:14,272 ....::::ترجمه : پـریـســـا یادکــــوری::::.... telegram : @subforu 20 00:01:14,296 --> 00:01:19,296 ....::::هادي عليزاده و مهدي عليزاده::::.... ( HaDi AliZade & Mahdi AliZade ) تـيـم تـرجـمـه قـقـنـوس 21 00:01:20,000 --> 00:01:25,166 در نهم فوريه 2017 اداره پليس مسيلون 22 00:01:25,166 --> 00:01:28,166 با پليس باربرتون 23 00:01:28,166 --> 00:01:30,033 که درست در شمال غربي ما واقع شده تماس گرفتند 24 00:01:30,100 --> 00:01:32,033 و اظهار کردند نيک استين 25 00:01:32,100 --> 00:01:34,967 يک مرد بيست و پنج ساله احتمالا مفقود شده 26 00:01:34,967 --> 00:01:38,000 و از ما ميخواستند منطقه مونو حسابي بررسي کنيم 27 00:01:39,100 --> 00:01:42,567 زني به نام پائولا کلاين با پليس باربرتون 28 00:01:42,567 --> 00:01:44,834 و تقريبا در وضعيتي اضراري تماس گرفته بود 29 00:01:45,767 --> 00:01:48,166 و باور داشت که نيکولاس استين مفقود شده 30 00:01:48,166 --> 00:01:50,000 و احتمالا آزار ديده 31 00:01:54,367 --> 00:01:58,667 متقاعد کردن يک افسر پليس يا حتي 32 00:01:58,667 --> 00:02:02,133 يک کارگاه به مفقود شدن يک پسر بيست و پنج ساله، کار سختيه 33 00:02:03,867 --> 00:02:05,934 نه اينکه فرار کرده باشه 34 00:02:06,000 --> 00:02:08,467 نه اينکه مفقود شده باشه چون خودش ميخواسته 35 00:02:08,467 --> 00:02:10,266 من ميگفتم: نه، شما متوجه نيستيد 36 00:02:10,266 --> 00:02:12,634 پيامهاي هرروزو ميتونم نشونتون بدم 37 00:02:12,700 --> 00:02:14,600 ميتونم تماسهايي که هرروز ميگرفتو بهتون نشون بدم 38 00:02:16,467 --> 00:02:18,700 نيک دقيقا مثل پسر دومم بود 39 00:02:22,066 --> 00:02:25,433 وقتي پسرم گانر، سرطان مغز گرفت 40 00:02:25,500 --> 00:02:29,367 بيشتر بچه‌ها، فقط فرار ميکنند چون 41 00:02:29,367 --> 00:02:33,000 از بچه بيمار ميترسند اما نيک، بزرگترين طرفدار اون بود 42 00:02:34,400 --> 00:02:37,133 نيک اونو ميخندوند باهم بازي کامپيوتري بازي ميکردند 43 00:02:37,200 --> 00:02:39,233 طوري باهاش وقت ميگذروند که انگار يک بچه عاديه 44 00:02:39,300 --> 00:02:41,734 اون هيچ‌وقت گانرو که هنوز هم زنده است 45 00:02:41,800 --> 00:02:43,233 و سي و يک سالشه رو تنها نگذاشت 46 00:02:45,066 --> 00:02:47,734 نيک، قلبي از طلا داشت براي هرکسي، هرکاري ميکرد 47 00:02:51,300 --> 00:02:54,667 متوجه شديم که نيک گذشته چالش‌برانگيزي 48 00:02:54,667 --> 00:02:56,066 در رابطه با خانواده‌ش داشته 49 00:02:56,066 --> 00:02:58,367 که گفته ميشه قوي و انعطاف‌پذير بوده 50 00:02:58,367 --> 00:03:00,100 ميخواسته کار بيشتري انجام بده 51 00:03:00,967 --> 00:03:03,066 من مدام باهاش بودم 52 00:03:03,066 --> 00:03:07,333 بهش پيام ميدادم، توس رسانه اجتماعي باهاش بودم بهش تلفن ميزدم 53 00:03:07,400 --> 00:03:10,767 اون... هميشه براي مشورت کردن با من تماس ميگرفت 54 00:03:10,767 --> 00:03:13,000 بعدش تلاش ميکرد توي اين منطقه 55 00:03:13,000 --> 00:03:14,033 يک کار پيدا کنه 56 00:03:18,367 --> 00:03:21,433 خوب، به عنوان يک کارآگاه اول سراغ 57 00:03:21,500 --> 00:03:25,467 رسانه‌هاي اجتماعي، حساب‌هاي بانکي رکوردها و تلفنها ميري 58 00:03:25,467 --> 00:03:28,233 تمام فعاليتهاي مربوط به نيک استين 59 00:03:28,300 --> 00:03:30,233 و زندگي شخصيش، متوقف شده بودند 60 00:03:31,300 --> 00:03:32,900 نيک واقعا ناپديد شده بود 61 00:03:39,767 --> 00:03:42,567 اما متوجه شديم اون به مسيلون اومده 62 00:03:42,567 --> 00:03:45,567 و با مردي به نام برايان جنتري ملاقات کرده 63 00:03:45,567 --> 00:03:48,166 نيک فکر ميکرده با کار کردن با برايان 64 00:03:48,166 --> 00:03:50,033 ميتونه آينده بهتري بسازه 65 00:03:50,100 --> 00:03:53,667 نيک بهم گفته بود هيچ پولي درنمياره و گفته بود 66 00:03:53,667 --> 00:03:55,934 برايان بهش کار داده 67 00:03:56,000 --> 00:04:00,100 من گفتم: اوه، من اين مردو ميشناسم و بهش اعتماد ندارم 68 00:04:00,166 --> 00:04:02,367 اما اون تمام حرفهاي برايانو باور کرده بود 69 00:04:02,367 --> 00:04:07,133 بنابراين، تصميم گرفتيم از برايان جنتري بازجويي کنيم 70 00:04:10,066 --> 00:04:14,233 برايان جنتري در خيابان هشتم خونه‌اي اجاره کرده بود 71 00:04:14,300 --> 00:04:18,166 اون کهنه سرباز جنگي آراسته‌اي بود که در چهار ماموريت افعانستان جنگيده بود 72 00:04:18,166 --> 00:04:21,000 قبل از اينکه بالاخره بخاطر 73 00:04:21,000 --> 00:04:24,133 رنج بردن از جراحات شديد عزل شده بود 74 00:04:26,767 --> 00:04:29,834 اون و دوست دخترش کريستين لين 75 00:04:29,900 --> 00:04:32,867 تصميم به راه‌اندازي کسب و کار تزئين درختان گرفته بودند 76 00:04:32,867 --> 00:04:37,333 و نيک توي تابستون درختها رو قطع ميکرد 77 00:04:37,400 --> 00:04:39,000 و توي زمستون، برف‌روبي ميکرد 78 00:04:39,000 --> 00:04:42,767 و با وجود اين کار فصلي تصميم گرفتند که بهترين کار اينه که 79 00:04:42,767 --> 00:04:46,433 پول بنزينو پس انداز کنند و در زمان صرفه‌جويي کنند 80 00:04:46,500 --> 00:04:49,467 که نيک بره و با اونها زندگي کنه 81 00:04:49,467 --> 00:04:52,133 اين زوج سه بچه کوچيک داشتند که 82 00:04:52,200 --> 00:04:54,867 توي خونه، با اونها زندگي ميکردند و يک هم‌خونه ديگه هم داشتند 83 00:04:54,867 --> 00:04:57,567 کارل اسپنسر يکي از دوستان قديمي برايان جنتري 84 00:04:57,567 --> 00:04:58,667 از دوره راهنمايي 85 00:05:00,567 --> 00:05:03,400 برايان مسئوليت خونه رو به عهده گرفته بود اون رئيس بود 86 00:05:04,367 --> 00:05:07,667 اونها خيلي همکاري کردند ما رو داخل خونه دعوت کردند 87 00:05:07,667 --> 00:05:09,166 به سوالهامون جواب دادند 88 00:05:09,166 --> 00:05:12,166 وقتي به مکان مورد نظر رسيديم 89 00:05:12,166 --> 00:05:13,133 همه‌چيز عادي به نظر ميرسيد 90 00:05:17,266 --> 00:05:19,834 وقت بازجويي ساکنين خونه 91 00:05:19,900 --> 00:05:25,467 اظهار کردند که نيک استين چهارشنبه، يکم فوريه خونه رو ترک کرده 92 00:05:25,467 --> 00:05:28,266 و از اون به بعد ديگه ديده نشده 93 00:05:28,266 --> 00:05:31,867 اونها آخرين آدمهايي بودند که براي ديدن 94 00:05:31,867 --> 00:05:35,533 نيک استين، قبل از اينکه در نهم فوريه، مفقود شده گزارش بشه ميشناختيم 95 00:05:37,767 --> 00:05:40,467 ساکنين اونجا نگران نيک 96 00:05:40,467 --> 00:05:42,166 و جاي اون بودند 97 00:05:42,166 --> 00:05:47,000 اما برايان گفت يکي از دلايلي که نيک براي 98 00:05:47,000 --> 00:05:49,533 ترک مسيلون داشته 99 00:05:49,600 --> 00:05:52,233 احتمالا اين بوده که به چند نفر بدهکار بوده 100 00:05:55,467 --> 00:05:58,767 کارل اسپنسر اظهار کرد که يادشه که نيک استين 101 00:05:58,767 --> 00:06:02,100 خونه رو ترک کرده و داشته به رستوراني محلي 102 00:06:02,100 --> 00:06:04,767 در حومه شهر ميرفته و در راه برگشت به 103 00:06:04,767 --> 00:06:06,867 باربرتون، سوار يک ماشين شده 104 00:06:06,867 --> 00:06:11,767 ما ساعتها زمان صرف پيدا کردن فيلمهايي از ساکنين و 105 00:06:11,767 --> 00:06:15,333 کسب و کارهاي محلي کرديم و در نهايت 106 00:06:16,000 --> 00:06:17,834 هيچ فيلمي وجود نداشت 107 00:06:20,266 --> 00:06:23,467 اطلاعات ارائه‌شده توسط کارل اسپنسر در نهايت 108 00:06:23,467 --> 00:06:26,934 اين سوالو براتون به وجود مياره که اون سعي ميکرده کارآگاهانو 109 00:06:27,000 --> 00:06:28,600 فريب بده و گمراه کنه؟ 110 00:06:32,166 --> 00:06:34,867 بنابراين از کارل خواسته شد براي بازجويي بيشتر 111 00:06:34,867 --> 00:06:36,300 به ايستگاه بياد 112 00:06:36,301 --> 00:06:37,301 چرا براي من اونجا نميشيني؟ 113 00:06:39,266 --> 00:06:42,266 در طول بازجويي‌هامون ما دنبال نشانه‌هاي بالقوه‌اي 114 00:06:42,266 --> 00:06:46,100 ميگشتيم که اون تلاش بر فريب دادنمون داره 115 00:06:46,100 --> 00:06:49,133 و اين فريب، ميتونه خيلي عميق باشه 116 00:06:49,134 --> 00:06:50,134 قبلا توي دردسر افتادي، کارل؟ 117 00:06:50,135 --> 00:06:51,135 مرتکب چندتا جرم کوچيک شدم 118 00:06:51,136 --> 00:06:52,136 چندتا لوله علف مربوط به چندين سال پيش بود 119 00:06:52,137 --> 00:06:53,137 مثل سال دو هزار و پونزده يا همچين چيزي 120 00:07:01,100 --> 00:07:02,967 به‌عنوان کارآگاه 121 00:07:02,967 --> 00:07:04,767 بيشتر اون فردو بازجويي و کاوش ميکني 122 00:07:04,767 --> 00:07:08,133 هميشه ميخواي هرچه زودتر به حقيقت دست پيدا کني 123 00:07:08,134 --> 00:07:09,134 وقتي نيک خونه رو ترک کرده بود حال همه افراد خونه، چطور بود؟ 124 00:07:09,135 --> 00:07:10,135 يعني اوضاع خونه چطور بود؟ 125 00:07:10,136 --> 00:07:11,136 خوب به نظر ميرسيد 126 00:07:11,137 --> 00:07:12,137 ....نگران نبودند يا 127 00:07:12,138 --> 00:07:13,138 چيزي که بتونم ببينم يا بگم نبود 128 00:07:13,139 --> 00:07:14,139 خيلي خوب 129 00:07:25,900 --> 00:07:29,667 در حين بازجويي کارل بازجويان متوجه شدند که 130 00:07:29,667 --> 00:07:34,333 آدرس خيابون هشتم يک محل اقامت معمولي نبوده 131 00:07:34,400 --> 00:07:36,934 پشت صحنه اتفاقات خيلي زيادي داشته ميفتاده 132 00:07:40,266 --> 00:07:43,166 ظاهرا بحثي پيش اومده و نيک ناراحت شده 133 00:07:43,166 --> 00:07:44,700 و عصر اون روز، رفته 134 00:07:50,000 --> 00:07:53,000 تو ميدوني بحث سر چي بود؟ 135 00:07:53,020 --> 00:07:54,020 نه کاملا 136 00:07:54,140 --> 00:07:56,640 فکر ميکنم رابطشون چيزي بود که 137 00:07:56,777 --> 00:08:00,277 اونها يک رابطه سه... هرچي اسمشو ميگذاريد داشتند 138 00:08:00,333 --> 00:08:01,333 منظورت سکس سه نفره است؟ 139 00:08:01,444 --> 00:08:02,444 آره، سکس سه نفره 140 00:08:02,555 --> 00:08:03,155 خيلي خوب 141 00:08:03,200 --> 00:08:06,734 کارل اسپنسر گفت برايان به نيک اجازه ميداده 142 00:08:06,800 --> 00:08:09,867 با کريستن، سکس داشته باشه 143 00:08:09,867 --> 00:08:13,567 اما فقط در صورتي که قبل از انجام اين کار 144 00:08:13,567 --> 00:08:15,233 از برايان اجازه ميگرفتند 145 00:08:17,100 --> 00:08:20,667 برايان خيلي خوب از اين مثلث سکسي خبر داشته 146 00:08:20,667 --> 00:08:23,567 اما نيک فردي بسيار مهربون و دوست‌داشتني بود 147 00:08:23,567 --> 00:08:26,667 اون ميخواست دوست دختر پيدا کنه و باهاش ازدواج کنه 148 00:08:26,667 --> 00:08:28,166 و يک خانواده تشکيل بده 149 00:08:28,166 --> 00:08:30,900 احتمالا رفتارش با اون دختر بهتر از رفتار هرکس ديگه‌اي بوده 150 00:08:32,200 --> 00:08:36,100 وقتي از اين مثلث عشقي، باخبر شديم نميدونستيم 151 00:08:36,100 --> 00:08:39,000 نميدونستيم اين موضوع ما رو به چه کوچه‌هاي تاريکي ميبره 152 00:08:43,667 --> 00:08:46,767 دوباره بازجويي‌هاي اوليه رو نگاه کرديم 153 00:08:46,767 --> 00:08:49,266 خيلي از جزئيات ناگفته مونده بودند 154 00:08:49,266 --> 00:08:51,867 و بخاطر همين ضروري بود که 155 00:08:51,867 --> 00:08:53,166 دوباره به اون محل اقامت برگرديم 156 00:08:57,367 --> 00:09:00,767 و ما صحبتهاي بيشتري با کريستن لين داشتيم 157 00:09:00,767 --> 00:09:05,567 اون اذعان کرد که با نيک استين 158 00:09:05,567 --> 00:09:06,634 و همينطور با برايان در رابطه بوده 159 00:09:06,634 --> 00:09:09,467 و گفت که نيک ميخواسته يک رابطه انحصاري 160 00:09:09,467 --> 00:09:13,000 با اون داشته باشه و بحث سر همين بوده 161 00:09:13,000 --> 00:09:16,567 کريستن اظهار کرد که اون علاقه‌اي به 162 00:09:16,567 --> 00:09:19,567 داشتن رابطه انحصاري نداشته و نيک ناراحت شده 163 00:09:19,567 --> 00:09:21,033 و اون روز بعد از ظهر، رفته 164 00:09:22,300 --> 00:09:25,266 وقتي اينو شنيديم حيرت‌زده شديم که 165 00:09:25,266 --> 00:09:28,166 اتفاقات خيلي بيشتري از مفقود شدن يک شخص، اينجا داره ميفته 166 00:09:28,166 --> 00:09:33,634 وقتي دو مرد با يک زن واحد فعاليت جنسي دارند 167 00:09:33,700 --> 00:09:37,266 بعد يک نفر اجازه ميده احساساتش درگير بشه 168 00:09:37,266 --> 00:09:39,333 اتفاقات بدي ميفتند 169 00:09:41,767 --> 00:09:45,166 در طول بازجويي‌ها ساکنين خونه ما رو به داخل خونه دعوت کردند 170 00:09:45,166 --> 00:09:47,300 تا نگاه بيشتري بندازيم 171 00:09:55,200 --> 00:09:56,667 وقتي وارد زيرزمين شديم 172 00:09:56,667 --> 00:10:00,400 بايد از يک نردبون پايين ميرفتيم پله‌ها برداشته شده بودند 173 00:10:05,100 --> 00:10:08,033 در مورد پله‌ها از برايان سوال کردم و اون گفت بخاطر 174 00:10:08,100 --> 00:10:11,767 جراحاتي که توي ارتش برداشته اداره امور سربازان پيشين گفته 175 00:10:11,767 --> 00:10:13,000 پله‌ها رو عوض کنه 176 00:10:13,000 --> 00:10:14,734 بنابراين اونها رو برداشته 177 00:10:14,800 --> 00:10:16,600 و قراره به زودي عوض بشند 178 00:10:22,266 --> 00:10:27,033 وقتي در حال بازجويي از اونها بوديم تشکي توي زيرزمين بود 179 00:10:27,100 --> 00:10:29,433 که روش لکه وجود داشت 180 00:10:33,166 --> 00:10:36,367 از کريستن درباره اون لکه سوال کردم 181 00:10:36,367 --> 00:10:40,200 و اون گفت: اوه، نه روي تشک، نوشابه ريختم 182 00:10:42,700 --> 00:10:47,166 با خودم فکر کردم اما اگه اتفاق بدي براي نيک افتاده باشه 183 00:10:47,166 --> 00:10:49,000 اين مدرکشه؟ 184 00:10:50,000 --> 00:10:53,900 تصميم گرفتيم اين قسمت از تشکو ببريم 185 00:10:55,000 --> 00:10:56,700 و براي آزمايش، بفرستيم 186 00:11:01,200 --> 00:11:04,033 وقتي از اون خونه خيابون هشتم بيرون اومديم 187 00:11:04,100 --> 00:11:06,567 من و کارآگاه داديسمن به همديگه نگاه کرديم 188 00:11:06,567 --> 00:11:09,333 و فکر کرديم نيک کجاست؟ 189 00:11:09,400 --> 00:11:11,600 به هر صورتي شده من نيکو پيدا ميکنم 190 00:11:13,800 --> 00:11:17,600 اصلا نميدونستيم چقدر قراره اين پرونده، مخوف باشه 191 00:11:25,767 --> 00:11:28,667 اداره پليس مسيلون گفت نيک استين بيست و پنج ساله 192 00:11:28,667 --> 00:11:31,967 احتمالا در محل اقامتش در 193 00:11:31,967 --> 00:11:33,900 خيابون هشتم، مفقود شده 194 00:11:34,600 --> 00:11:37,533 بعد از بازجويي از ساکنين اين خونه 195 00:11:37,600 --> 00:11:40,800 فکر ميکرديم اين بازي موش و گربه است (تعقيب و گريزه) 196 00:11:41,700 --> 00:11:45,033 آيا اين افراد ميخواند 197 00:11:45,100 --> 00:11:46,333 تو رو به مسير نادرستي هدايت کنند؟ 198 00:11:47,066 --> 00:11:50,033 و ديدن اون لکه روي تشک قطعا 199 00:11:50,100 --> 00:11:51,333 اين فرضيه رو برانگيخت 200 00:11:52,667 --> 00:11:57,200 که اساسا ميتونه دي-ان-اي قربانيو به ما بده 201 00:11:58,500 --> 00:12:02,000 اگه اين خون باشه خون کيه؟ 202 00:12:11,000 --> 00:12:13,767 حدود يک هفته بعد اطلاعاتي به دستمون رسيد مبني بر اينکه 203 00:12:13,767 --> 00:12:18,033 اين خون انسان نبوده که در واقع، نوشابه‌اي بوده که 204 00:12:18,100 --> 00:12:21,100 کريستن روي تک ريخته 205 00:12:21,100 --> 00:12:23,100 درست همونطوري که خودش بهمون گفته بود 206 00:12:25,500 --> 00:12:27,767 قطعا اين يک ياس احساسيه 207 00:12:27,767 --> 00:12:30,166 و گاهي احساس ميکني انگار 208 00:12:30,166 --> 00:12:32,133 بايد دوباره از خونه اول شروع کني 209 00:12:34,667 --> 00:12:38,967 بدون وجود يک جسد با خودمون ميگفتيم: پسر از اينجا قراره به کجا برسيم؟ 210 00:12:38,967 --> 00:12:43,567 در واقع اگر برايان، کريستن 211 00:12:43,567 --> 00:12:48,266 يا کارل، بلايي سر نيک استين آورده باشند تا حد زيادي 212 00:12:48,266 --> 00:12:52,400 هرگونه مدارک و شواهديو مخفي ميکنند 213 00:12:54,467 --> 00:12:58,266 همون موقع پئولا کلاين تماس گرفت 214 00:12:58,266 --> 00:13:01,700 و احساس ميکردم انگيزه‌اي دارم تا بهش جواب بدم 215 00:13:03,700 --> 00:13:06,100 وقتي با کارآگاه کلاتز تماس گرفتم اون احتمالا فکر ميکرد 216 00:13:06,100 --> 00:13:08,166 ديوانه‌ام 217 00:13:08,166 --> 00:13:11,533 اما من صداي نيک بودم من تنها صدايي بودم که نيک داشت 218 00:13:12,467 --> 00:13:15,133 پدر نيک، سال دو هزار و هشت فوت کرد 219 00:13:16,200 --> 00:13:19,100 و بعد از اون مادرش تلاش ميکرد روي پاي خودش بايسته 220 00:13:19,100 --> 00:13:22,266 و اوضاعو درست کنه چون چند سال بود که کار نکرده بود 221 00:13:22,266 --> 00:13:25,066 فقط اون و مادرش بودند 222 00:13:25,066 --> 00:13:28,000 بنابراين، من مثل مادر دوم نيک بودم 223 00:13:28,700 --> 00:13:33,700 هدف اصلي من، پيدا کردن نيک بود و در اين مورد، سرسخت بودم 224 00:13:34,767 --> 00:13:37,900 من فقط اجازه نميدادم کارآگاه اسليتز، دست از کار بکشه 225 00:13:43,467 --> 00:13:47,266 بنابراين در فصل بهار يک تماس تلفني از برادر نيک، دريافت کردم 226 00:13:47,266 --> 00:13:50,900 اون فکر ميکرد نيک به خونه‌ش توي باربترون برگشته 227 00:13:53,100 --> 00:13:58,133 و فکر ميکرد که اندي دوست‌پسر مادر نيک 228 00:13:58,200 --> 00:14:00,400 يک جورهايي در مفقود شدن نيک دست داره 229 00:14:02,500 --> 00:14:06,367 نيک ميخواست خوب از مادرش مراقبت کنه و حواسش بهش باشه 230 00:14:06,367 --> 00:14:08,166 ميخواست يک کار پيدا کنه و ميخواست 231 00:14:08,166 --> 00:14:09,834 از مادرش مراقبت کنه 232 00:14:09,900 --> 00:14:11,166 دوست‌پسرش اين اجازه رو بهش نميداد 233 00:14:11,166 --> 00:14:14,133 اون فقط... خيلي به نيک حسادت ميکرد 234 00:14:14,900 --> 00:14:18,934 وقتي تحقيقات مربوط به نيک در حال انجام بود فکر ميکردي 235 00:14:19,000 --> 00:14:21,433 دوست‌پسر مادرش بيرونه و داره تماشا ميکنه 236 00:14:22,467 --> 00:14:24,667 خوب، اون هيچ‌وقت از خونه بيرون نرفته بود 237 00:14:24,667 --> 00:14:27,233 و به مادر نيک هم اجازه نميداد که از خونه بيرون بره 238 00:14:28,500 --> 00:14:32,333 اون مرد خيلي موذي و حقه‌بازي بود 239 00:14:32,400 --> 00:14:34,166 همين بود که بيشتر کنجکاوم کرد 240 00:14:34,166 --> 00:14:36,000 که ممکنه اون پشت اين قضيه باشه 241 00:14:47,767 --> 00:14:50,533 از برادر نيک خواستم 242 00:14:50,600 --> 00:14:53,400 توي يک مغازه بستني‌فروشي محلي در مسيلون باهام ملاقات کنه 243 00:14:54,967 --> 00:15:00,767 اون سه‌تا کاغذي که تازه پيدا کرده بودو بهم داد 244 00:15:00,767 --> 00:15:03,800 که ادعا ميکرد دوست‌پسر مادرش اونها رو نوشته 245 00:15:05,000 --> 00:15:09,166 و چيزهاي خيلي آزاردهنده‌اي توشون نوشته شده بود 246 00:15:09,166 --> 00:15:12,467 صفحه‌اي بود که خيلي آزاردهنده بود 247 00:15:12,467 --> 00:15:14,166 و توش نوشته شده بود 248 00:15:14,166 --> 00:15:17,367 نسلها از اسم من صحبت ميکنند و از اون ميترسند 249 00:15:17,367 --> 00:15:21,300 اين جنایت خون‌آلودو در اعماق زمين، دفن ميکنم 250 00:15:28,000 --> 00:15:31,266 برادر نيک عنوان کرد که براساس اون نوشته‌هاي 251 00:15:31,266 --> 00:15:36,266 درهم برهم و آشفته فکر ميکنه احتمالش هست که نيک 252 00:15:36,266 --> 00:15:39,700 در منطقه‌اي جنگلي نزديک خونه مادرش دفن شده باشه 253 00:15:45,000 --> 00:15:48,767 بعد تصميم گرفتيم با اندي، دوست‌پسر مادرش صحبت کنيم 254 00:15:48,767 --> 00:15:52,133 و اون فقط گفت که اتفاقات زيادي داره توي زندگيش ميفته 255 00:15:52,200 --> 00:15:55,333 اون آدم بداخلاقي بود و فقط اون چيزها رو روي کاغذ مينوشت 256 00:15:55,400 --> 00:15:59,767 اما اون نوشته‌ها ربطي به اتفاقي که 257 00:15:59,767 --> 00:16:01,367 که در حال تحقيق درباره‌ش بوديم نداشت 258 00:16:03,166 --> 00:16:07,433 حتي در اون موقع هم ميخواستيم بيشتر روي دوست‌پسر مادر نيک، تمرکز کنيم 259 00:16:17,467 --> 00:16:20,433 بعد با اداره پليس باربرتون تماس گرفتيم 260 00:16:23,266 --> 00:16:29,667 و اونها افسراني براي بررسي منطقه و گشتن به دنبال 261 00:16:29,667 --> 00:16:34,767 هرگونه اختلال در خاک يا احتمالا کنده شدن گوري کم‌عمق، فرستادند 262 00:16:34,767 --> 00:16:39,333 هر نشونه‌اي که مبني بر اين بود که جسدي در جنگل، دفن شده 263 00:16:44,367 --> 00:16:45,634 ...ماه‌ها بود 264 00:16:46,367 --> 00:16:48,233 که کسي از نيک، خبري نداشت 265 00:16:49,767 --> 00:16:53,433 در اين زمان شروع به بررسي مفقود شدن 266 00:16:53,500 --> 00:16:57,033 نيک، نه تنها به‌عنوان شخصي مفقود شده 267 00:16:57,100 --> 00:16:59,600 بلکه بيشتر به‌عنوان قتلي احتمالي کرديم 268 00:17:01,467 --> 00:17:04,533 سعي کرديم مشخص کنيم اون کجا دفن شده؟ 269 00:17:06,600 --> 00:17:08,767 هرکسي که مسئول اين قتل بود 270 00:17:08,767 --> 00:17:10,934 سعي ميکرد از اون قسر دربره 271 00:17:18,166 --> 00:17:21,634 بنابراين، در اين نقطه چهار ماه ميشد که 272 00:17:21,700 --> 00:17:22,567 در حال انجام تحقيقات بوديم 273 00:17:22,567 --> 00:17:26,367 و يک قرباني حقيقي يعني نيک استينو داشتيم 274 00:17:26,367 --> 00:17:28,767 دوستان و خانواده اون به دنبال جواب بودند 275 00:17:28,767 --> 00:17:33,033 اگر اندي، دوست‌پسر مادر نيک مرتکب جرم شده باشه 276 00:17:33,100 --> 00:17:36,867 کار ما اين بود که بفهميم چه نقشي در اون داشته 277 00:17:36,867 --> 00:17:40,667 احساس ميکرديم شايد چيزي بتونه در جنگلهاي باربرتون باشه 278 00:17:40,667 --> 00:17:44,133 که در حل اين پرونده بهمون کمک کنه 279 00:17:48,467 --> 00:17:51,233 اما زمين‌هاي زيادي براي پوشش دادن داري 280 00:17:51,900 --> 00:17:54,667 شاخ و برگ داري 281 00:17:54,667 --> 00:17:58,233 در اون منطقه عدم وجود شواهدو داري 282 00:17:58,300 --> 00:18:01,166 بنابراين، خيلي سخت بود که دقيقا چيزي که دنبالشيو 283 00:18:01,166 --> 00:18:02,700 پيدا کني 284 00:18:03,367 --> 00:18:06,934 اداره پليس باربرتون افسراني براي بررسي 285 00:18:07,000 --> 00:18:10,200 منطقه فرستاد و اونها نتونستند چيزي پيدا کنند 286 00:18:12,367 --> 00:18:14,500 پس اين، يک بن‌بست ديگه است 287 00:18:20,467 --> 00:18:23,166 خيلي ناراحت‌کننده بود که کارآگاه اسليتز تماس گرفت و گفت 288 00:18:23,166 --> 00:18:27,233 جنگلو گشتيم و چيزي پيدا نکرديم 289 00:18:27,300 --> 00:18:29,934 اين موضوع، منو نااميد ميکرد اما همين موضوع بود که 290 00:18:30,000 --> 00:18:33,767 بيشتر تلاش کنم و هيچ‌وقت بي‌خيالش نشم 291 00:18:33,767 --> 00:18:37,634 حتي از مادرم هم که هفتاد و دو ساله بود درخواست کردم 292 00:18:37,700 --> 00:18:40,100 که اگه ميتونه بره و منطقه جنگلي 293 00:18:40,100 --> 00:18:42,533 اطراف باربرتونو بگرده 294 00:18:42,600 --> 00:18:46,133 مادرم ميگشت و چيزهايي پيدا ميکرد و عکسهاشونو براي من ميفرستاد 295 00:18:46,200 --> 00:18:49,033 و ازم ميپرسيد اين لباس نيکه اين پيراهن نيکه 296 00:18:49,100 --> 00:18:52,533 اين کفشهاي نيکه و هيچ‌وقت نبودند 297 00:18:54,100 --> 00:18:59,100 به‌عنوان يک افسر پليس به اعماق وجودت رجوع ميکني و ميگي 298 00:18:59,100 --> 00:19:00,900 دارم مسير درستيو ميگردم؟ 299 00:19:02,467 --> 00:19:07,066 اگر يک قتل باشه افراد مسئولش 300 00:19:07,066 --> 00:19:09,700 تا حد زيادي اين موضوعو مخفي نگه داشتند 301 00:19:11,767 --> 00:19:14,667 خوب، در قانون مفهومي به‌نام 302 00:19:14,667 --> 00:19:17,867 مدارک و شواهد جرم وجود داره و يعني، بدنه جرم 303 00:19:17,867 --> 00:19:21,467 نهايتا، يعني بايد چيزي بيشتر از 304 00:19:21,467 --> 00:19:24,734 کلمات به خودي خود يا تنها، ادعا داشته باشي 305 00:19:24,800 --> 00:19:27,767 بايد مدارک ملموس پيدا‌شده‌اي داشته باشي 306 00:19:27,767 --> 00:19:31,667 چه مدارک فرعي، محکم يا گواهي باشند 307 00:19:31,667 --> 00:19:33,500 و ما اونو نداشتيم 308 00:19:37,867 --> 00:19:39,800 خوب الان، وسط تابستون هستيم 309 00:19:42,066 --> 00:19:45,700 هيچ اطلاعاتي از نيک پيدا نکرديم 310 00:19:46,767 --> 00:19:51,634 به‌عنوان يک کاراگاه سعي ميکني زندگي شخصيتو 311 00:19:51,700 --> 00:19:53,100 از کارت تفکيک کني 312 00:19:54,266 --> 00:19:57,233 و اين يکي، با من مونده بود 313 00:19:57,300 --> 00:20:00,734 شبها تا ديروقت بيدار ميموندم و به اين فکر ميکردم که بايد با 314 00:20:00,800 --> 00:20:02,934 کي حرف بزنيم چه کاريو ميتونيم متفاوت انجام بديم 315 00:20:03,000 --> 00:20:06,400 نميخواستم از پرونده‌هاي به سرانجام نرسيده، سر دربياره 316 00:20:15,667 --> 00:20:19,000 بعد باخبر شديم که هم‌خونه نيک يعني برايان جنتلي 317 00:20:19,000 --> 00:20:21,934 به جرم سرقت دستگير 318 00:20:22,000 --> 00:20:24,533 و به زندان فرستاده شده 319 00:20:24,600 --> 00:20:28,667 هرچند برايان جنتلي زنداني بود اما کارل اسپنر 320 00:20:28,667 --> 00:20:31,567 و کريستن ليان هنوز توي اون خونه زندگي ميکردند 321 00:20:31,567 --> 00:20:35,233 و اون باردار بود کارل اسپنسر پدر بچه بود 322 00:20:39,700 --> 00:20:41,667 حالا چيزي بيشتر از يک مثلث عشقي وجود داشت 323 00:20:41,667 --> 00:20:45,233 کارل اسپنسر هم درگير اون آدمها بود 324 00:20:46,900 --> 00:20:48,367 موضوعات عاشقانه قطعا ميتونند 325 00:20:48,367 --> 00:20:50,967 انگيزه‌اي براي قتل باشند اين يکي از اون انگيزه‌هاي قديميه 326 00:20:50,967 --> 00:20:53,333 اگه بخاطر طمع و پول نباشه 327 00:20:53,400 --> 00:20:55,400 پس، عشق، هوس، انتقام يا تنفره 328 00:20:56,900 --> 00:21:00,934 اما در اين مرحله از پرونده ميدونستيم بدون وجود جسد 329 00:21:01,000 --> 00:21:03,400 شواهدي مبني بر اينکه جرمي رخ داده وجود نداره 330 00:21:10,100 --> 00:21:14,367 در انتهاي ماه ژوئن تماسي در مورد 331 00:21:14,367 --> 00:21:18,567 آزار يا بي‌توجهي به کودکان در اون خانه دريافت کرديم 332 00:21:18,567 --> 00:21:22,767 ما تحقيقات انجام داديم و حکم بازداشت کريستنو 333 00:21:22,767 --> 00:21:23,867 به جرم بي‌توجهي به کودک، گرفتيم 334 00:21:23,867 --> 00:21:27,600 بنابراين اون بازداشت شد و به زندان استاک کانتي افتاد 335 00:21:31,467 --> 00:21:35,400 و بعد يک مخبر مخفي با من تماس گرفت 336 00:21:37,100 --> 00:21:39,467 اين مخبر مخفي کسي بود که ماه‌ها باهاش کار کرده بودم 337 00:21:39,467 --> 00:21:42,900 و قابل اعتماد بود 338 00:21:44,166 --> 00:21:47,767 وقتي برايان به زندان افتاد کريستن آدمهاي ديگه‌ايو به خونه مياورد 339 00:21:47,767 --> 00:21:49,934 تا به مهمونيش ادامه بده 340 00:21:51,166 --> 00:21:55,433 مخبر مخفي ما توي خونه کريستن رفت و آمد ميکرد 341 00:21:55,500 --> 00:21:59,166 خوب، اين مخبر مخفي اذعان کرد که شنيده 342 00:21:59,166 --> 00:22:02,767 نيک استين جايي در مسيلون دفن شده 343 00:22:02,767 --> 00:22:05,133 با اين که از مکانش مطمئن نبود 344 00:22:12,700 --> 00:22:15,667 قطعا به‌عنوان کارآگاه لحظاتيو تجربه ميکني 345 00:22:15,667 --> 00:22:17,033 ...که حس ميکني 346 00:22:17,967 --> 00:22:20,467 چيزي که داشتي روش کار ميکردي تغيير کرده 347 00:22:20,467 --> 00:22:21,867 حال و هواش عوض شده 348 00:22:21,867 --> 00:22:27,166 چيزي شيطاني وجود داره و ميخواي آشکار کني که اون چيه 349 00:22:27,166 --> 00:22:30,166 ميدونستيم که مجبوريم دوباره به اون زمينه مشترک برگرديم 350 00:22:30,166 --> 00:22:33,934 و اون زمينه مشترک خيابون هشتم 351 00:22:34,000 --> 00:22:36,133 در جنوب غربي مسيلون بود 352 00:22:37,667 --> 00:22:39,200 به اون خونه رفتيم 353 00:22:39,867 --> 00:22:41,300 کارل بيرون اومد 354 00:22:43,166 --> 00:22:47,934 صاحب خونه توي خونه بود و براش توضیح داديم که 355 00:22:48,000 --> 00:22:50,834 تحقيقاتي در حال انجامه و يک سالي هست 356 00:22:50,900 --> 00:22:53,667 که کسي از نيک استين خبر نداره 357 00:22:53,667 --> 00:22:56,266 وقتي داشتيم با صاحب خونه ميومديم سرو کله پسرش با يک 358 00:22:56,266 --> 00:22:57,800 جعبه سياه پيدا شد 359 00:23:01,700 --> 00:23:06,266 وقتي در جعبه رو باز کرديم با خاکستر 360 00:23:06,266 --> 00:23:07,600 بدن انسان روبرو شديم 361 00:23:09,467 --> 00:23:12,400 خوب، به اين جعبه نگاه کردم و فکر کردم 362 00:23:13,266 --> 00:23:15,200 اسم روي اين جعبه کجاست؟ 363 00:23:18,600 --> 00:23:23,600 اين ميتونه نيک باشه؟ تـيـم تـرجـمـه قـقـنـوس 364 00:23:29,300 --> 00:23:32,967 طبق اطلاعات ارائه‌شده و اينکه آخرين مکاني که 365 00:23:32,967 --> 00:23:36,433 نيک ديده شده، اقامتگاه خيابون هشتم بوده 366 00:23:36,500 --> 00:23:40,333 با توجه به خاکسترها و بقاياي جسد انسان سوال واضحي 367 00:23:40,400 --> 00:23:43,433 که اون موقع پيش ميومد اين بود که اين خاکستر کيه؟ 368 00:23:43,500 --> 00:23:45,033 اين از کجا اومده؟ 369 00:23:50,467 --> 00:23:55,467 بعدا از طريق پائولا کلاين فهميدم که اون خاکستر 370 00:23:55,467 --> 00:23:57,800 در واقع، متعلق به پدر نيک استينه 371 00:24:01,166 --> 00:24:04,133 وقتي نيک هفده ساله بود پدرش به طرز غم‌انگيزي 372 00:24:04,200 --> 00:24:06,166 خودکشي کرد 373 00:24:06,166 --> 00:24:12,000 و از اون به بعد نيک تلاش ميکرد 374 00:24:12,000 --> 00:24:14,467 مردي که در بزرگسالي ميخواد باشه رو پيدا کنه 375 00:24:14,467 --> 00:24:17,533 ديگه راهنمايي پدرش وجود نداشت 376 00:24:18,700 --> 00:24:20,767 در اون لحظه ميدونستم که نيک 377 00:24:20,767 --> 00:24:23,133 ديگه روي زمين در کنار ما نيست 378 00:24:23,767 --> 00:24:25,934 ميدونستم که نيک هيچ‌وقت 379 00:24:26,000 --> 00:24:28,734 خاکستر پدرشو تنها رها نميکنه 380 00:24:28,800 --> 00:24:32,700 اما همه‌ش با خودم ميگفتم: به مبارزه ادامه بده هيچو‌قت تسليم نشو 381 00:24:37,800 --> 00:24:41,367 در طول تمام اين تحقيقات کريستن 382 00:24:41,367 --> 00:24:44,367 از سوالهاي مربوط به نيک طفره ميرفت 383 00:24:44,367 --> 00:24:47,533 و در اين زمان ميدونستيم که کريستن توي زندانه 384 00:24:47,600 --> 00:24:49,900 اين ميتونست وقفه بزرگي توي پرونده باشه 385 00:24:51,166 --> 00:24:55,166 بنابراين، به کارآگاه داديسمن گفتم که بايد بريم و 386 00:24:55,166 --> 00:24:57,467 توي زندان کانتي با کريستن صحبت کنيم 387 00:24:57,467 --> 00:25:01,066 احساس ميکردم زمان مناسبيه چون 388 00:25:01,066 --> 00:25:03,500 چون اون ميخواست هرسه تا بچه‌شو پس بگيره 389 00:25:04,467 --> 00:25:08,333 حالا وقتشه به خودت و به ما کمک کني 390 00:25:08,334 --> 00:25:12,334 امروز سي‌ام ژوئن ساعت نه و چهل دقيقه صبحه 391 00:25:13,000 --> 00:25:14,000 من کارآگاه اسليتز هستم 392 00:25:14,100 --> 00:25:16,100 ايشون کارآگاه ديدسمنه 393 00:25:16,111 --> 00:25:17,111 بله 394 00:25:17,222 --> 00:25:19,222 و تو کريستن ليني، درسته؟ 395 00:25:20,500 --> 00:25:23,033 چالش کارآگاه بودن مشخصا 396 00:25:23,100 --> 00:25:25,767 کار کردن با آدمهاييه که ميخواند فريبت بدند 397 00:25:25,767 --> 00:25:27,800 ميخواند تو رو به مسير نادرستي هدايت کنند 398 00:25:27,801 --> 00:25:32,801 فکر ميکنم خودت ميدوني ...به چي نياز داريم 399 00:25:32,888 --> 00:25:37,388 تنها چيزي که ميتونم بهش فکر کنم قضيه نيکه 400 00:25:37,444 --> 00:25:38,444 قضيه نيکه، درسته؟ 401 00:25:38,555 --> 00:25:42,555 و قضايايي که براي ما دست به دست هم دادند، خيلي خوب؟ 402 00:25:42,566 --> 00:25:46,366 و ما احساس ميکنيم تو يک چيزهايي ...ميدوني 403 00:25:46,400 --> 00:25:50,200 و ما فقط ميخوايم اينجا عنوان کنيم که 404 00:25:50,333 --> 00:25:52,833 يا ميتوني بخشي از مسئله باشي 405 00:25:52,888 --> 00:25:55,088 يا ميتوني بخشي از راه حلش باشي 406 00:25:55,166 --> 00:25:57,734 بازجويي خيلي طولاني‌اي بود 407 00:26:00,166 --> 00:26:03,166 اون ما رو دور خودمون ميچرخوند اما به اسم بردن از 408 00:26:03,166 --> 00:26:04,433 کارل اسپنسر، ادامه ميداد 409 00:26:04,434 --> 00:26:09,934 کارل... اين... عجيبه، چون اونشب اون اونجا بود اما 410 00:26:09,999 --> 00:26:12,499 بعدش رفتيم و روز بعد، صبح زود برگشتيم 411 00:26:13,000 --> 00:26:17,800 نميدونم اون ربطي به اين قضيه داره يا نه 412 00:26:18,000 --> 00:26:21,000 چون مدت کوتاهي بعد از اون کارل بهم گفت که ازم خوشش اومده 413 00:26:21,111 --> 00:26:23,911 و اون موقع برايان ميخواست اون رابطه 414 00:26:23,988 --> 00:26:26,788 سه نفره رو داشته باشيم 415 00:26:26,800 --> 00:26:29,467 اون به کارل، تاکيد داشت 416 00:26:29,467 --> 00:26:32,333 اما هنوز هم اطلاعات خاصي بهمون نميداد 417 00:26:32,334 --> 00:26:33,334 ...کارل 418 00:26:35,535 --> 00:26:39,335 فکر ميکني اگه کارل، نيکو کشته باشه 419 00:26:39,336 --> 00:26:41,336 دفنش کرده يا سوزوندتش؟ 420 00:26:41,444 --> 00:26:43,144 دفنش کرده 421 00:26:43,166 --> 00:26:47,266 خوب، بعد از بازجویی از کريستن قطعا مکث يا لحظه‌اي 422 00:26:47,266 --> 00:26:53,333 براي کارآگاهان وجود داشت که فکر کنند احتمال دفن 423 00:26:53,400 --> 00:26:56,100 نيک استين توي ملکشون 424 00:26:56,100 --> 00:26:57,433 در تمام اين مدت وجود داره 425 00:26:58,467 --> 00:27:00,867 با خودمون فکر ميکرديم پسر اگه اون توي حياط دفن شده باشه 426 00:27:00,867 --> 00:27:02,533 خيلي جالب‌توجهه 427 00:27:05,767 --> 00:27:08,367 هيچ‌وقت نشونه‌اي از زير و رو شدن خاک يا هرچيزي که 428 00:27:08,367 --> 00:27:11,467 بهمون انگيزه‌اي بده که باور کنيم ميتونه 429 00:27:11,467 --> 00:27:13,400 جسدي در حياط دفن شده باشه وجود نداشت 430 00:27:15,266 --> 00:27:20,567 به اين فکر کرديم که اونها براي دفن نيک به چه ابزاري نياز داشتند؟ 431 00:27:20,567 --> 00:27:23,166 فقط از يک بيل استفاده کردند؟ 432 00:27:23,166 --> 00:27:26,767 که کندن زمين به اندازه‌اي که بشه با اون توي حياط، يک جسدو دفن کني 433 00:27:26,767 --> 00:27:29,934 کلي کار ميبره و قدرت زيادي ميخواد 434 00:27:31,100 --> 00:27:33,433 با خودم فکر کردم خوب شايد 435 00:27:33,500 --> 00:27:36,300 يک بيل مکانيکي اجاره کرده باشند 436 00:27:37,567 --> 00:27:41,700 با کسب و کاري محلي در مسيلون تماس گرفتيم 437 00:27:42,400 --> 00:27:46,767 و اونها داخل پرونده‌هاشون گشتند و تونستند 438 00:27:46,767 --> 00:27:48,467 يک رسيد پيدا کنند 439 00:27:48,467 --> 00:27:51,433 و يک توافقنامه اجاره 440 00:27:51,500 --> 00:27:57,734 در دوم فوريه دوهزار و هفده از يک بکهوي کوبوتا وجود داشت 441 00:27:59,700 --> 00:28:01,867 و اسمي که توي اون توافقنامه 442 00:28:01,867 --> 00:28:03,467 ذکر شده بود براي ما خيلي آشنا بود 443 00:28:03,467 --> 00:28:05,900 و نزديک بود حمله قلبي بهم دست بده 444 00:28:15,166 --> 00:28:19,634 در حقيقت، توي رسيدي که مدير شرکت بهمون داد 445 00:28:19,700 --> 00:28:21,500 اسم برايان جنت ذکر شده بود 446 00:28:23,700 --> 00:28:27,000 و بعد يک گواهينامه رانندگي بهمون داد 447 00:28:27,000 --> 00:28:31,000 و عکس روي اون گواهينامه عکس کارل اسپنسر بود 448 00:28:32,467 --> 00:28:36,166 به وضوح، مظنونين اوليه ما در مفقود شدن نيک 449 00:28:36,166 --> 00:28:38,533 کارل اسپنسر و برايان جنتلي بودند 450 00:28:43,767 --> 00:28:46,166 ...با بي-سي-آي 451 00:28:46,166 --> 00:28:48,734 اداره تحقيقات جنايي تماس گرفتيم 452 00:28:48,800 --> 00:28:54,066 و ازشون خواستيم سگ‌هاي جستجوي جسدو در اختيارمون بگذارند 453 00:28:54,066 --> 00:28:58,166 به اون محل اقامت رفتيم تا در نهايت،شروع به کندن 454 00:28:58,166 --> 00:28:59,500 اون حياط کنيم 455 00:29:10,667 --> 00:29:14,467 اول روز فوريه در شمال شرقي اوهايو بود 456 00:29:14,467 --> 00:29:15,767 هوا سرد بود 457 00:29:15,767 --> 00:29:19,233 سگها شروع به گشتن توي اين منطقه کردند 458 00:29:21,767 --> 00:29:23,834 و براي ساعتها زمينو ميکنديم 459 00:29:23,900 --> 00:29:26,333 اما نميتونستيم نيکو پيدا کنيم 460 00:29:28,367 --> 00:29:30,000 خيلي مايوس‌کننده بود 461 00:29:30,000 --> 00:29:32,133 خيلي دلسرد شده بوديم 462 00:29:34,867 --> 00:29:37,300 از خودت ميپرسي اون واقعا اينجاست؟ 463 00:29:40,200 --> 00:29:43,066 به کارآگاه داديسمن گفتم بايد برگرديم 464 00:29:43,066 --> 00:29:45,233 و دوباره با کريستن صحبت کنيم 465 00:29:48,567 --> 00:29:52,400 يک بازجويي صوتي در زندان استارک کانتي بود 466 00:29:55,101 --> 00:29:57,601 حالا اين فرصتو داري که بهمون حقيقتو بگي 467 00:29:57,702 --> 00:29:59,702 و خودتو نجات بدي 468 00:29:59,767 --> 00:30:01,634 عکسهايي از خودمون در حين 469 00:30:02,800 --> 00:30:05,433 کندن زمين حياط خونه‌ش نشونش داديم و ازش پرسيدم 470 00:30:06,967 --> 00:30:08,600 اين عکس چيه؟ 471 00:30:09,901 --> 00:30:11,701 آره، اين خونه قديميمونه 472 00:30:11,777 --> 00:30:13,977 و امروز ما داريم چيکار ميکنيم؟ 473 00:30:14,222 --> 00:30:17,222 زمين حياطو ميکنيد، چرا؟ 474 00:30:17,333 --> 00:30:19,333 خودت فکر ميکني، چرا؟ 475 00:30:19,344 --> 00:30:21,144 حالا فرصت داري که حقيقتو بهمون بگي 476 00:30:21,166 --> 00:30:25,934 رسيد محل اجاره بيل مکانيکيو بهش نشون داديم 477 00:30:26,000 --> 00:30:28,233 و فقط اجازه داديم داستان سرهم کنه 478 00:30:28,300 --> 00:30:31,800 تا اينطوري ببينيم ميتونه داستانشو برامون تعريف کنه 479 00:30:33,333 --> 00:30:35,333 من نميدونم بيل مکانيکي اونجا چيکار ميکرده 480 00:30:35,444 --> 00:30:37,444 بهم گفته بودند براي يک سري کاره 481 00:30:37,555 --> 00:30:40,055 وقتي اين موضوعات پيش مياد من سوال نميپرسم 482 00:30:40,111 --> 00:30:42,111 چون ازش سردرنميارم 483 00:30:42,300 --> 00:30:47,333 فکر کرديم: باشه حقيقتو بهمون نميگي 484 00:30:48,066 --> 00:30:50,800 بنابراين، اون تيکه کاغذو بيرون آوردم 485 00:30:51,500 --> 00:30:53,400 و عکسي از 486 00:30:54,266 --> 00:30:56,133 حياط خونشون کشيدم 487 00:30:56,134 --> 00:30:57,134 ميخوام اينجا از نهايت هنرم، استفاده کنم 488 00:31:03,767 --> 00:31:06,033 و گذاشتمش جلوي کريستن 489 00:31:08,900 --> 00:31:10,400 و خودکارمو کوبيدم به ميز 490 00:31:11,500 --> 00:31:13,033 ... و گفتم 491 00:31:13,034 --> 00:31:14,934 نيک کجاست؟ 492 00:31:16,888 --> 00:31:18,888 راستش ميخوام اينو از دستت باز کنم 493 00:31:24,767 --> 00:31:27,333 و اون بهم نگاه ميکرد 494 00:31:27,400 --> 00:31:31,266 اون خودکارو برداشت کمي تامل کرد 495 00:31:31,266 --> 00:31:35,200 و درست نزديک ستونچه بتني، دايره کشيد 496 00:31:36,000 --> 00:31:38,133 بعد از اينکه اين دايره رو کشيد 497 00:31:38,967 --> 00:31:41,300 بهش گفتم ميخوام توي اون بنويسي 498 00:31:42,100 --> 00:31:46,000 که کجاست و اون بهم نگاه ميکرد 499 00:31:47,166 --> 00:31:49,700 و پايينو نگاه کرد و ادامه داد 500 00:31:52,300 --> 00:31:56,266 و انگار همه‌چيز صحنه‌ آهسته شده بود 501 00:31:56,266 --> 00:31:58,934 بخاطر حس هيجاني که درونم احساس ميکنم 502 00:31:59,000 --> 00:32:02,467 رو مينويسه Nاون رو مينويسه I 503 00:32:02,467 --> 00:32:03,767 رو مينويسه C 504 00:32:03,767 --> 00:32:07,000 و من با خودم فکر ميکنم زود باش و اون رو بنويس K 505 00:32:07,000 --> 00:32:08,333 و اون رو مينويسهK 506 00:32:09,200 --> 00:32:11,700 و اتاق بازجوييو 507 00:32:12,567 --> 00:32:13,900 سکوت مطلق فرا گرفته بود 508 00:32:17,300 --> 00:32:19,767 و من با خودم فکر ميکنم 509 00:32:19,767 --> 00:32:23,000 لعنت، اون همين الان جاي نيکو بهمون گفت 510 00:32:30,166 --> 00:32:32,934 کريستن لين دور محلي در محوطه حياط 511 00:32:33,000 --> 00:32:34,367 جايي که جسد نيک بودو دايره کشيد 512 00:32:34,367 --> 00:32:36,567 اون ميدونست که هي، ديگه دستگير شديم 513 00:32:36,567 --> 00:32:38,533 وقتشه خودمو نجات بدم 514 00:32:47,500 --> 00:32:50,133 ما دلايل احتمالي کافي براي 515 00:32:50,200 --> 00:32:52,400 کندن دوباره محوطه حياط داشتيم 516 00:32:53,867 --> 00:32:59,033 وقتي زمينو عميقتر کنديم نقطه‌اي بود که 517 00:32:59,100 --> 00:33:04,967 بويي به هوا بلند شد و جعبه سياهي بود 518 00:33:04,967 --> 00:33:08,567 و به سختي قابل ديدن بود و بيل مکانيکي 519 00:33:08,567 --> 00:33:10,033 خردش کرده بود 520 00:33:10,867 --> 00:33:14,000 بازپرس پزشکي قانوني پايين پريد و داخل اين حفره رو نگاه کرد 521 00:33:14,000 --> 00:33:17,500 و گفت: بقاياي يک اسکلت اون داخل هست 522 00:33:20,767 --> 00:33:25,367 و ميتونستيم تشخيص بديم که دور جسد اون 523 00:33:25,367 --> 00:33:29,133 که داخل اون جعبه استو با سيمان محصور کردند 524 00:33:29,200 --> 00:33:32,734 که روز قبل، مانع از تحقيقات ما با سگ‌هاي جستجوگر جسد شد 525 00:33:32,800 --> 00:33:34,166 با وجود محصور شدن جسد در سيمان 526 00:33:34,166 --> 00:33:38,533 بوي جسد در حال تجزيه اونقدرها شديد نيست 527 00:33:40,567 --> 00:33:45,166 خيلي آرامش‌بخش بود که چيزي 528 00:33:45,166 --> 00:33:46,700 که دنبالش بوديمو پيدا کرديم 529 00:33:47,867 --> 00:33:53,266 هرچند که هنوز تاييد نکرده بوديم اين جسد نيک استينه 530 00:33:53,266 --> 00:33:56,333 خوب، پليس هنوز اسم اونو فاش نکرده 531 00:33:56,400 --> 00:33:58,266 اما ميتونيم بهتون بگيم بقاياي جسد 532 00:33:58,266 --> 00:34:00,100 به اداره پزشکي قانوني استيک کانتي منتقل شده 533 00:34:00,166 --> 00:34:02,834 براي دو روز متوالي مامورين تحقيقات جنايي و افسران پليس 534 00:34:02,900 --> 00:34:04,000 اينجا بودند 535 00:34:04,000 --> 00:34:05,767 در حال کندن اين محوطه حياط بودند و امروز صبح 536 00:34:05,767 --> 00:34:08,967 جسدي داخل يک محفظه درست در اين نقطه‌اي 537 00:34:08,967 --> 00:34:10,567 که نگاه ميکنيد پيدا شد 538 00:34:14,266 --> 00:34:18,800 روز بعد، من و کارآگاه ديدسمن به کابدشکافي رفتيم 539 00:34:20,066 --> 00:34:24,467 ديدن جسدي اساسا تا شده 540 00:34:24,467 --> 00:34:29,000 و محصور شده توي مکعبی از سيمان 541 00:34:29,000 --> 00:34:32,133 ديدنش، خيلي وحشتناک بود 542 00:34:33,467 --> 00:34:38,934 همونطور که پزشکي قانوني سيمانو از جسد برميداشت 543 00:34:39,000 --> 00:34:40,400 ...با خودم فکر کردم 544 00:34:41,200 --> 00:34:43,700 حق هيچ‌کس نيست که اينطوري بميره 545 00:34:44,967 --> 00:34:47,533 هيچ راه ديگه‌اي براي توصيفش 546 00:34:47,600 --> 00:34:49,233 بجز شيطاني تمام و کمال، وجود نداره 547 00:34:53,667 --> 00:34:57,233 از طريق تجزيه و تجليل اثر انگشت و گزارشات دندان‌پزشکي 548 00:34:57,300 --> 00:35:01,467 تونستيم تشخيص بديم بقاياي درون اون جعبه 549 00:35:01,467 --> 00:35:03,000 بقاياي نيک استين بودند 550 00:35:08,266 --> 00:35:11,066 وقتي کارآگاه اسليتز باهام تماس گرفت صبح روز قبل از 551 00:35:11,066 --> 00:35:14,233 اين بود که اخرين کاوششونو انجام بدند 552 00:35:16,800 --> 00:35:19,800 ميدونستم که نميتونم اونجا باشم 553 00:35:20,800 --> 00:35:23,967 و ميدونستم که خانواده نيک به اونجا نمياند 554 00:35:23,967 --> 00:35:26,433 اما احتمالا 555 00:35:29,467 --> 00:35:33,266 بدترين حال ممکنم وقتي بود که وقتي پيداش کردند 556 00:35:33,266 --> 00:35:35,000 نميتونستم اونجا باشم 557 00:35:44,567 --> 00:35:49,033 هرچند موضوعو براي اين خانواده، خاتمه داده بوديم اما هنوز به تحقيقاتمون در اينجا 558 00:35:49,100 --> 00:35:50,433 پايان نداده بوديم 559 00:35:50,500 --> 00:35:53,867 اطلاعاتي مبني بر اين داشتيم که احتمالا کارل اسپنسر 560 00:35:53,867 --> 00:35:57,266 توي منطقه مارلبوروئه که در حدود 561 00:35:57,266 --> 00:35:58,800 فاصله‌اي سي دقيقه‌اي از شرق ما قرار داره 562 00:36:01,567 --> 00:36:05,467 و کارآگاهان کارلو پيدا کردند و بهش گفتند 563 00:36:05,467 --> 00:36:07,834 به جرم قتل حکم بازداشتتو داريم 564 00:36:11,867 --> 00:36:13,867 و بعد کارل اسپنسر بهمون گفت 565 00:36:13,867 --> 00:36:17,834 قتل نيک، چطور اتفاق افتاده 566 00:36:20,055 --> 00:36:22,255 خيلي خوب، اون روز يکم فوريه بود 567 00:36:24,888 --> 00:36:27,688 برايان و نيک، بحثشون شد درست ميگم؟ 568 00:36:27,777 --> 00:36:29,777 بحث سر چي بود؟ 569 00:36:29,788 --> 00:36:32,588 اون حرف رکيکي به کريستن زد 570 00:36:32,666 --> 00:36:34,466 که برايانو عصباني‌اي، چيزي کرد؟ 571 00:36:34,555 --> 00:36:36,055 آره، عصبانيش کرد 572 00:36:36,111 --> 00:36:38,111 اما، اون، اون پايين چي گفت؟ 573 00:36:38,122 --> 00:36:39,922 گفت ميخواد بزنه توي کونش 574 00:36:39,933 --> 00:36:41,433 خيلي خوب 575 00:36:41,444 --> 00:36:44,444 چون فکر نميکرد حق زدن چنين حرفيو داشته باشه 576 00:36:46,111 --> 00:36:48,111 نيک تصميم گرفت بره و روی مبل بشينه 577 00:36:48,122 --> 00:36:49,722 حدود سه‌تا داروي زولپيدوم خورده بود 578 00:36:49,733 --> 00:36:50,733 خيلي خوب 579 00:36:52,222 --> 00:36:54,222 و بيهوش شد 580 00:36:58,000 --> 00:36:59,200 بعد ما رفتيم طبقه بالا 581 00:36:59,222 --> 00:37:02,022 چسب پنج سانتيو از زيرمين برداشتيم 582 00:37:02,033 --> 00:37:04,033 و اون شروع به بستنش کرد 583 00:37:05,888 --> 00:37:07,688 از روي مبل انداختش پايين 584 00:37:07,777 --> 00:37:10,577 و ده، پونزده دقيقه‌اي بهش مشت زد 585 00:37:12,555 --> 00:37:14,555 اونو از داخل خونه به سمت زيرزمين کشيد 586 00:37:16,000 --> 00:37:18,000 و بالاي پله‌ها بردش 587 00:37:18,111 --> 00:37:19,611 و به من گفت از پله‌ها پرتش کنم پايين 588 00:37:19,777 --> 00:37:21,577 خوب، تو اونو از پله‌ها به پايين هل دادي؟ 589 00:37:21,666 --> 00:37:23,166 آره، هلش دادم 590 00:37:23,222 --> 00:37:24,222 خيلي خوب 591 00:37:24,999 --> 00:37:27,799 خيلي ناراحت بودم و دلپيچه داشتم 592 00:37:27,888 --> 00:37:30,888 بيرون، کنار در عقب خونه رفتم تا توي محوطه پشتي، بالا بيارم 593 00:37:31,111 --> 00:37:33,911 حدود پنج دقيقه بعد برگشتم 594 00:37:34,888 --> 00:37:37,588 نيک اون طرف زيرزمين افتاده بود 595 00:37:37,666 --> 00:37:39,666 و مرده بود 596 00:37:40,222 --> 00:37:43,022 اونجا بود که تصيم گرفتيم از يک کيسه بزرگ استفاده کنيم 597 00:37:43,444 --> 00:37:44,944 اون، کيسه رو خالي کرد 598 00:37:44,955 --> 00:37:47,455 داخل کيسه انداختيمش 599 00:37:48,000 --> 00:37:52,000 بيرون برديمش 600 00:37:52,111 --> 00:37:53,611 برايان از قبل اونجا سيمان داشت 601 00:37:53,777 --> 00:37:56,777 توي جعبه، سيمان ريخت 602 00:38:02,900 --> 00:38:06,133 در نهايت، هر سه نفر به رقم تشکيل دادگاهي 603 00:38:06,200 --> 00:38:08,400 براي اثبات گناهکار يا بي‌گناهيشون به جرم خودشون اعتراف کردند 604 00:38:10,867 --> 00:38:13,867 کريستن لين به سوء استفاده از جسد 605 00:38:13,867 --> 00:38:16,767 ايجاد مانع در کار قانون و دستکاري شواهد اعتراف کرد 606 00:38:16,767 --> 00:38:19,767 و به چهار سال حبس محکوم شد 607 00:38:19,767 --> 00:38:22,433 کارل در رابطه با شهادتش عليه برايان 608 00:38:22,500 --> 00:38:25,767 توافق پيش از محاکمه رو قبول کرد و به يازده سال حبس محکوم شد 609 00:38:25,767 --> 00:38:28,767 برايان جنتري به حبس ابد 610 00:38:28,767 --> 00:38:32,200 با عفو مشروط پانزده ساله به جرم قتل نيکولاس محکوم شد 611 00:38:36,700 --> 00:38:41,266 ما گاهي در حرفمون مجبوريم کارو به 612 00:38:41,266 --> 00:38:42,433 مجرم بسپاريم 613 00:38:42,433 --> 00:38:46,734 محل دفن نيک توسط سگها تشخيص داده نشد 614 00:38:46,800 --> 00:38:50,100 و اساسا بخاطر اينکه در ماه فوريه توي سيمان محصور شده بود 615 00:38:50,100 --> 00:38:53,000 و هشت پا زير زمين دفن شده بود 616 00:38:53,000 --> 00:38:56,266 و برايان جنتلي سابقه محوطه‌سازي 617 00:38:56,266 --> 00:38:57,467 و استفاده از ماشين‌آلات سنگين داره 618 00:38:57,467 --> 00:39:00,433 و نيکو در محله‌اي بي‌سر و صدا 619 00:39:00,500 --> 00:39:01,767 و در شهري بي‌سر و صدا دفن کرده بود 620 00:39:01,767 --> 00:39:06,800 اون تلاشي آگاهانه براي مخفي کردن اين جسد در معرض ديد انجام داده 621 00:39:07,967 --> 00:39:11,100 راستش حقيقتا ممکن بود اون هيچ‌وقت پيدا نشه 622 00:39:11,100 --> 00:39:13,433 اگه تفکري نوآورانه و خلاقانه در کار نبود 623 00:39:18,467 --> 00:39:21,567 برايان جنتلي خيلي از خودراضي بود 624 00:39:21,567 --> 00:39:25,567 حس ميکنم احساس ميکرد يکم از کارآگاهان باهوش‌تره 625 00:39:25,567 --> 00:39:28,567 ميدونيد؟ اين بيشتر بهم انگيزه ميداد 626 00:39:28,567 --> 00:39:31,467 با خودم ميگفتم: اشکالي نداره ترتيبشو ميدم 627 00:39:31,467 --> 00:39:33,033 و تو بخاطر اين کارت راهي زندان ميشي 628 00:39:39,100 --> 00:39:41,567 جسد نيکو برام ترخيص کردند 629 00:39:41,567 --> 00:39:45,000 زماني، چندتا از دوستانم 630 00:39:45,000 --> 00:39:49,000 حرفهايي ميزدند و ميگفتند فکر ميکنند جسد اون بايد دفن بشه 631 00:39:49,000 --> 00:39:52,100 و من پا گذاشتم روشون و گفتم به هيچ وجه 632 00:39:52,100 --> 00:39:55,433 نيک، دوباره توي زمين دفن نميشه 633 00:39:55,500 --> 00:39:58,734 و ميتونستم اونو بسوزونم و خاکستر کنم 634 00:39:58,800 --> 00:40:04,166 همون موقع بود که دوتا گلدون درخت زندگي خريديم 635 00:40:04,166 --> 00:40:07,934 و نيکو توي يکي و پدرشو توي يکي از گلدونها گذاشتيم 636 00:40:08,000 --> 00:40:09,567 و باهم جور دراومدن 637 00:40:09,567 --> 00:40:12,266 بعد تصميم گرفتم براي نيک، مراسم يادبود بگيرم 638 00:40:12,266 --> 00:40:15,200 گلدونشو روي پام گذاشتم 639 00:40:16,100 --> 00:40:17,800 و مثل بچه، گريه کردم 640 00:40:17,824 --> 00:40:22,824 ....::::ترجمه : پـریـســـا یادکــــوری::::.... telegram : @subforu 641 00:40:22,848 --> 00:40:27,848 ....::::هادي عليزاده و مهدي عليزاده::::.... ( HaDi AliZade & Mahdi AliZade ) تـيـم تـرجـمـه قـقـنـوس 642 00:40:27,872 --> 00:40:32,872 جديدترين زيرنويس ها را از اينجا دانلود کنيد @subforu 665 00:40:32,999 --> 00:40:36,899 تـيـم تـرجـمـه قـقـنـوس 643 00:40:36,900 --> 00:40:38,433 بچه مفقود ميشه 644 00:40:38,500 --> 00:40:40,000 ميترسي، نگران ميشي 645 00:40:40,000 --> 00:40:41,734 کسي باورش نميشه 646 00:40:41,800 --> 00:40:45,867 يک نفر براي مخفي کردن جسد تا اينجا پيش بره 647 00:40:45,867 --> 00:40:49,266 با هيچ‌ واژه‌اي نميتوني اون حسو توصيف کني 648 00:40:49,266 --> 00:40:52,433 اون زندگيم، فرزندمو ازم گرفت 649 00:40:52,500 --> 00:40:54,033 من همه‌چيزمو از دست دادم 650 00:40:54,034 --> 00:40:56,034 برام مهم نيست بقيه چي ميگند اون يارو ديوونه است، رفيق 651 00:40:56,567 --> 00:40:59,233 قاتلش فکر ميکرد ميتونه قسر دربره 652 00:40:59,234 --> 00:41:01,934 تو چاله کندي و اونو داخلش انداختي يا فقط خاک ريختي روش؟ 653 00:41:02,000 --> 00:41:03,867 مثل يک جور شعبده‌بازي جادويي لاس وگاسي 654 00:41:03,867 --> 00:41:05,767 اون جسدو ناپديد کرده 655 00:41:05,767 --> 00:41:08,567 خوب، چه راهي بهتر از مخفي کردن جسد توي يک قبرستونه؟ 656 00:41:08,567 --> 00:41:10,433 بعد به فاصلاب اومديم 657 00:41:10,500 --> 00:41:12,734 هجده سال بعد بقاياي اون، هنوز اونجا بودند 658 00:41:12,800 --> 00:41:16,567 توي يک بشکه بالاتنه و توي يک بشکه ديگه، سرش بود 659 00:41:16,567 --> 00:41:19,834 توي سيمان 660 00:41:19,900 --> 00:41:21,367 توي منطقه صحرايي متروکه‌اي محصور شده بود 661 00:41:21,367 --> 00:41:23,934 اونو داخل چاه معدن هم انداخته بود 662 00:41:24,000 --> 00:41:25,433 لحظه تولد دوباره 663 00:41:25,500 --> 00:41:28,033 وقتيه که همه‌چيز روي ميز باشه 664 00:41:28,100 --> 00:41:30,000 و واقعا تعجب ميکني چه اتفاقي افتاده