1 00:04:52,417 --> 00:04:54,208 ‫نگاه کن اینجا. خشاب رو وارد کن...‬ 2 00:04:55,208 --> 00:04:56,208 ‫اینجوری بارگذاریش کن...‬ 3 00:05:00,417 --> 00:05:01,417 ‫ای کوتوله!‬ 4 00:05:04,542 --> 00:05:06,000 ‫بذارید تمرینش کنه.‬ 5 00:05:09,833 --> 00:05:10,833 ‫درود.‬ 6 00:05:31,417 --> 00:05:32,417 ‫بزن بریم.‬ 7 00:05:54,167 --> 00:05:57,958 ‫کلبهوشن جادهاو یک شبکه تروریستی را در پاکستان اداره می‌کرد.‬ 8 00:05:58,292 --> 00:06:02,167 ‫او افسر با درجه فرماندهی در نیروی دریایی هند و هنوز در خدمت بود.‬ 9 00:06:02,250 --> 00:06:04,917 ‫و در سال ۲۰۰۳...‬ 10 00:06:05,000 --> 00:06:07,083 ‫امیدوارم این سفر ارزشش را داشته باشد.‬ 11 00:06:07,667 --> 00:06:10,250 ‫او کاری خواهد کرد که ارزشش را برای ما داشته باشد.‬ 12 00:06:47,167 --> 00:06:48,250 ‫می‌دونی باید چیکار کنی.‬ 13 00:07:05,375 --> 00:07:09,792 ‫بازرسی امنیتی‬ 14 00:07:25,000 --> 00:07:26,000 ‫کی باز میشه؟‬ 15 00:07:26,333 --> 00:07:28,667 ‫امروز جمعه است. ممکنه اصلا باز نشه.‬ 16 00:07:29,167 --> 00:07:30,167 ‫اونجا منتظر بمون.‬ 17 00:07:45,583 --> 00:07:46,583 ‫اوزما.‬ 18 00:07:48,750 --> 00:07:49,750 ‫اوزما!‬ 19 00:07:50,333 --> 00:07:51,333 ‫بله؟‬ 20 00:07:52,167 --> 00:07:53,500 ‫کار باید امروز انجام شود.‬ 21 00:08:02,250 --> 00:08:03,250 ‫برادر...‬ 22 00:08:04,292 --> 00:08:05,417 ‫بیا بریم یه سیگار بکشیم.‬ 23 00:08:06,875 --> 00:08:07,750 ‫حتما.‬ 24 00:08:07,875 --> 00:08:08,875 ‫بیا دیگه.‬ 25 00:08:29,292 --> 00:08:30,292 ‫کمک کن.‬ 26 00:08:30,625 --> 00:08:31,625 ‫من یک شهروند هندی هستم.‬ 27 00:08:32,083 --> 00:08:33,417 ‫لطفا اجازه دهید وارد شوم.‬ 28 00:08:34,250 --> 00:08:36,226 ‫ما نمی توانیم اجازه دهیم وارد شوید، خانم. لطفا هدف خود را بیان کنید...‬ 29 00:08:36,250 --> 00:08:38,625 ‫اجازه بدهید داخل شوم. من یک شهروند هندی هستم.‬ 30 00:08:39,042 --> 00:08:41,708 ‫لطفا اجازه دهید داخل شوم. من در دردسر هستم.‬ 31 00:08:41,958 --> 00:08:44,625 ‫چند مرد به زور من را در بونر بازداشت کرده اند.‬ 32 00:08:44,833 --> 00:08:46,250 ‫لطفا اجازه دهید وارد شوم.‬ 33 00:08:46,708 --> 00:08:48,167 ‫صبر کنید... صبر کنید.‬ 34 00:08:48,250 --> 00:08:50,500 ‫لطفا آرام باشید. چه می گویید؟‬ 35 00:08:50,583 --> 00:08:54,083 ‫چند مرد به زور من را در بونر بازداشت کرده اند.‬ 36 00:08:54,208 --> 00:08:57,542 ‫آنها اطراف هستند. لطفا سریعتر اجازه دهید وارد شوم.‬ 37 00:08:59,250 --> 00:09:03,042 ‫آقا، اگر شما به من کمک نکنید، یک هندی، پس چه کسی کمک خواهد کرد؟‬ 38 00:09:03,125 --> 00:09:04,125 ‫آقا، لطفا.‬ 39 00:09:07,958 --> 00:09:08,958 ‫لطفا.‬ 40 00:09:12,625 --> 00:09:13,625 ‫لطفا، آقا.‬ 41 00:09:14,083 --> 00:09:15,083 ‫دروازه شماره شش.‬ 42 00:09:15,500 --> 00:09:16,500 ‫دروازه شماره شش.‬ 43 00:09:22,917 --> 00:09:25,042 ‫کمک! کمک!‬ 44 00:09:25,458 --> 00:09:27,375 ‫- کمک! - آقای تیواری.‬ 45 00:09:27,458 --> 00:09:28,500 ‫- این طرف، آقا. - کمک!‬ 46 00:09:28,583 --> 00:09:29,458 ‫- کمک! - چی...‬ 47 00:09:29,542 --> 00:09:30,542 ‫- کمک! - شما کی هستید؟‬ 48 00:09:30,875 --> 00:09:31,750 ‫- کمک! - شما کی هستید؟‬ 49 00:09:31,833 --> 00:09:33,333 ‫- کمک! - چطور وارد شدید؟‬ 50 00:09:33,417 --> 00:09:35,083 ‫- چه کسی به شما اجازه ورود داد؟ در را باز کنید! - کمک!‬ 51 00:09:35,167 --> 00:09:36,607 ‫- بندازیدش بیرون. - در رو باز نکنید!‬ 52 00:09:36,750 --> 00:09:38,625 ‫در رو باز نکنید! اونها بیرون هستند!‬ 53 00:09:38,708 --> 00:09:40,250 ‫کامل بگردونش. الان!‬ 54 00:09:40,333 --> 00:09:41,851 ‫- مراقب باش، سیرت. - چیزی همراهم نیست.‬ 55 00:09:41,875 --> 00:09:43,756 ‫- چیزی همراهم نیست. - درست بگردونش.‬ 56 00:09:43,792 --> 00:09:45,292 ‫- چیزی نیست... - کی گذاشت بیاد تو؟‬ 57 00:09:46,042 --> 00:09:47,708 ‫- بندازیدش بیرون! - تیواری آقا! تیواری آقا!‬ 58 00:09:48,042 --> 00:09:49,042 ‫- آقا، من… - این چیه…‬ 59 00:09:49,083 --> 00:09:50,292 ‫نمیتونم برم بیرون.‬ 60 00:09:50,458 --> 00:09:51,333 ‫- خانم. - من شهروند هند هستم.‬ 61 00:09:51,417 --> 00:09:52,851 ‫- لطفا کمکم کنید. - خانم، لطفا. میدونم.‬ 62 00:09:52,875 --> 00:09:53,893 ‫- خانم، لطفا. - بیرون نمیرم.‬ 63 00:09:53,917 --> 00:09:55,059 ‫- منو میکشن. - کسی نمیخواد بیرونت کنه.‬ 64 00:09:55,083 --> 00:09:57,250 ‫اگه منو بفرستید بیرون، رگمو میزنم!‬ 65 00:09:57,333 --> 00:09:59,875 ‫- نه، نه، خانم. لطفا. - شاید بمب داشته باشه!‬ 66 00:10:00,000 --> 00:10:01,125 ‫- نجاتم بدید! - یه لحظه صبر کن. لطفا.‬ 67 00:10:01,208 --> 00:10:03,125 ‫ممکنه یه بمب به کمربندش بسته باشه!‬ 68 00:10:03,208 --> 00:10:04,518 ‫- اگه منفجرش کنه… - چیزی همراهم نیست!‬ 69 00:10:04,542 --> 00:10:05,542 ‫تکه تکه میشیم!‬ 70 00:10:05,625 --> 00:10:08,186 ‫- کی میدونه جای دیگه چی... - حتماً تو دروازه چکش کردن.‬ 71 00:10:08,458 --> 00:10:09,458 ‫بله.‬ 72 00:10:09,750 --> 00:10:11,250 ‫خانم، لطفا آروم باشید.‬ 73 00:10:11,667 --> 00:10:13,542 ‫الان داخل هستید. اینجا در امانید، باشه؟‬ 74 00:10:13,625 --> 00:10:16,417 ‫- لطفا منو بیرون نفرستید. - ما نمیخوایم به شما آسیب برسونیم.‬ 75 00:10:16,583 --> 00:10:17,917 ‫اون آدما منو میکشن.‬ 76 00:10:18,042 --> 00:10:20,442 ‫- لطفاً. میشه پاسپورتتونو ببینم؟ - خواهش می‌کنم منو بیرون نفرستید.‬ 77 00:10:21,708 --> 00:10:25,292 ‫خانم، خواهش می‌کنم. ما سعی می‌کنیم هر مشکلی که دارید رو حل کنیم.‬ 78 00:10:25,375 --> 00:10:26,576 ‫ما فقط داریم سعی می‌کنیم بهتون کمک کنیم.‬ 79 00:10:28,167 --> 00:10:29,167 ‫پاسپورت.‬ 80 00:10:30,542 --> 00:10:31,542 ‫خواهش می‌کنم.‬ 81 00:10:32,750 --> 00:10:34,708 ‫در رو باز نکنید. اونا منو می‌کشن.‬ 82 00:10:35,583 --> 00:10:36,833 ‫درست چک کن.‬ 83 00:10:39,000 --> 00:10:40,292 ‫به آقای جی پی اطلاع میدم.‬ 84 00:11:03,625 --> 00:11:04,625 ‫اسمت چیه؟‬ 85 00:11:06,667 --> 00:11:08,250 ‫- اوزما. - اوزما چی؟‬ 86 00:11:09,208 --> 00:11:10,208 ‫اوزما احمد.‬ 87 00:11:12,250 --> 00:11:13,250 ‫مشکل چیه؟‬ 88 00:11:14,792 --> 00:11:16,208 ‫آقا، من نمی‌تونم برم بیرون.‬ 89 00:11:17,833 --> 00:11:19,083 ‫اگه نمی‌تونید منو اینجا نگه دارید،‬ 90 00:11:19,167 --> 00:11:21,125 ‫لطفاً منو از در اصلی بفرستید بیرون.‬ 91 00:11:21,333 --> 00:11:23,413 ‫پس تا هر دو در رو نبینید نمیرید.‬ 92 00:11:24,333 --> 00:11:25,893 ‫شما قبلاً یکی از درها رو از پشت دیدید.‬ 93 00:11:31,000 --> 00:11:32,792 ‫آقا، خواهش می‌کنم کمکم کنید.‬ 94 00:11:33,583 --> 00:11:36,125 ‫رسیدن به سفارت هند برای من آسون نبود.‬ 95 00:11:36,667 --> 00:11:40,542 ‫اگه کمکم نکنید، شاید دیگه هیچ‌وقت نتونم برگردم اینجا.‬ 96 00:11:41,292 --> 00:11:43,125 ‫قطعاً زنده نه.‬ 97 00:11:44,042 --> 00:11:45,042 ‫خواهش می‌کنم، آقا.‬ 98 00:12:07,583 --> 00:12:09,042 ‫نظر بهیشما پیتا مها چیه؟‬ 99 00:12:10,208 --> 00:12:11,208 ‫معتبره.‬ 100 00:12:12,042 --> 00:12:13,250 ‫این یک مورد معتبره.‬ 101 00:12:14,917 --> 00:12:18,667 ‫گیل صاحب، این حرف یک پدر است، یا یک کهنه سرباز؟‬ 102 00:12:19,125 --> 00:12:21,833 ‫این نظر حرفه‌ای من است به عنوان رئیس دفتر.‬ 103 00:12:24,875 --> 00:12:28,000 ‫اما... یک مشکل هنوز باقی است.‬ 104 00:12:28,500 --> 00:12:31,333 ‫به نظر من، قربان، باید اجازه دهیم او برود.‬ 105 00:12:31,875 --> 00:12:33,667 ‫حضور او در سفارت خطرناک است...‬ 106 00:12:33,750 --> 00:12:35,000 ‫اجازه بدهید حرفش را تمام کند.‬ 107 00:12:35,625 --> 00:12:38,875 ‫اگر او با کسی با ملیت دیگر ازدواج کرده بود‬ 108 00:12:39,708 --> 00:12:42,125 ‫تحت شرایط یکسان، این اصلا پرونده نبود.‬ 109 00:12:42,542 --> 00:12:45,792 ‫او با اولین پرواز به دهلی می‌رفت.‬ 110 00:12:48,583 --> 00:12:50,417 ‫زاویه پاکستانی تفاوت را ایجاد می‌کند.‬ 111 00:12:52,458 --> 00:12:55,042 ‫قلبم مثل همیشه با مغزم در تضاد است.‬ 112 00:12:57,500 --> 00:12:59,250 ‫- بررسی کردید؟ - بله، قربان.‬ 113 00:12:59,458 --> 00:13:01,208 ‫قسمت قابل خواندن با ماشین پاسپورت درست است.‬ 114 00:13:01,292 --> 00:13:03,583 ‫و جزئیات او مطابقت دارد، از جمله بیومتریک او.‬ 115 00:13:43,417 --> 00:13:44,875 ‫این یک دولت امنیتی است.‬ 116 00:13:45,500 --> 00:13:47,167 ‫شما در این کشور در معرض دید هستید.‬ 117 00:13:49,792 --> 00:13:52,333 ‫پس، هیچ رازی نداشته باشید. در غیر این صورت، شانس با شما نخواهد بود.‬ 118 00:14:03,500 --> 00:14:05,821 ‫از زمان ورودتان در کجای پاکستان اقامت داشتید؟‬ 119 00:14:06,292 --> 00:14:07,292 ‫بونر.‬ 120 00:14:10,500 --> 00:14:11,500 ‫بونر؟‬ 121 00:14:14,000 --> 00:14:15,125 ‫خیبر پختونخوا.‬ 122 00:14:17,792 --> 00:14:19,250 ‫- ‌KPK؟‌ - بله.‬ 123 00:14:20,750 --> 00:14:23,125 ‫حتی پاکستانی‌های عادی هم از پرسه زدن در آن منطقه وحشت دارند.‬ 124 00:14:27,458 --> 00:14:28,625 ‫چطور سر از آنجا درآوردید؟‬ 125 00:14:29,958 --> 00:14:31,318 ‫من اصلاً نمی‌دانستم چنین جایی وجود دارد‬ 126 00:14:31,417 --> 00:14:33,375 ‫وقتی که در هند بودم.‬ 127 00:14:41,958 --> 00:14:43,667 ‫چطور ویزا رو به این راحتی گرفتی؟‬ 128 00:14:45,500 --> 00:14:47,375 ‫- قربان، طاهر... - طاهر؟‬ 129 00:14:48,708 --> 00:14:51,167 ‫مردی که منو متقاعد کرد به پاکستان بیام.‬ 130 00:14:52,000 --> 00:14:54,167 ‫اون منو مجبور کرد باهاش ازدواج کنم.‬ 131 00:14:58,417 --> 00:14:59,417 ‫مجبور کرد؟‬ 132 00:15:01,417 --> 00:15:03,750 ‫و حالا به راحتی تو رو آورده به سفارت هند؟‬ 133 00:15:05,792 --> 00:15:08,083 ‫تصورش رو هم نمیتونی بکنی چه کارها که مجبور شدم انجام بدم.‬ 134 00:15:08,917 --> 00:15:11,125 ‫من اینجا هستم که به داستانت گوش کنم.‬ 135 00:15:13,125 --> 00:15:14,417 ‫چطور ویزا گرفتی؟‬ 136 00:15:15,292 --> 00:15:17,542 ‫چطور یه دختر مجرد تو سن تو تونست این کارو بکنه؟‬ 137 00:15:17,917 --> 00:15:20,042 ‫اون بهم توضیح داد چطور درخواست بدم.‬ 138 00:15:22,000 --> 00:15:24,208 ‫من توی پاکستان فامیل داشتم.‬ 139 00:15:24,708 --> 00:15:26,749 ‫اون بهم گفت بنویسم "دیدار خانواده" زیر قسمت هدف.‬ 140 00:15:26,833 --> 00:15:28,375 ‫من ویزا رو خیلی زود گرفتم.‬ 141 00:15:33,417 --> 00:15:35,000 ‫و به جای اینکه بری پیش فامیلات...‬ 142 00:15:37,583 --> 00:15:38,664 ‫مستقیم رفتی بونر.‬ 143 00:15:42,083 --> 00:15:43,167 ‫غیر ممکنه!‬ 144 00:15:46,375 --> 00:15:49,456 ‫تو کشوری که نمیشه با یه ویزا از یه شهر به یه شهر دیگه رفت،‬ 145 00:15:50,083 --> 00:15:51,083 ‫تو چطوری تا اینجا اومدی؟‬ 146 00:15:52,542 --> 00:15:53,542 ‫نمیدونم قربان.‬ 147 00:15:54,250 --> 00:15:55,708 ‫ولی اینجوری اتفاق افتاد.‬ 148 00:15:56,250 --> 00:15:58,583 ‫بعد از عبور از واگه، من مستقیماً سر از بونر درآوردم.‬ 149 00:15:59,083 --> 00:16:00,083 ‫هیچ گزارشی به پلیس ندادی؟‬ 150 00:16:01,833 --> 00:16:03,917 ‫بلند بگو. بله یا نه. ثبت میشه!‬ 151 00:16:04,458 --> 00:16:05,458 ‫هیچکدام.‬ 152 00:16:05,625 --> 00:16:06,905 ‫برگه مهاجرتت کجاست؟‬ 153 00:16:08,083 --> 00:16:09,708 ‫من یکی ندارم.‬ 154 00:16:10,958 --> 00:16:12,083 ‫برگه مهاجرت هم نداری؟‬ 155 00:16:12,375 --> 00:16:15,458 ‫کسی همچین مدرکی از من نخواست.‬ 156 00:16:23,125 --> 00:16:24,125 ‫چه اتفاقی افتاده، آقا؟‬ 157 00:16:25,458 --> 00:16:26,458 ‫تبریک میگم.‬ 158 00:16:28,458 --> 00:16:30,833 ‫شما یه شهروند هندی منحصربه‌فرد هستید که توی پاکستان نشستید‬ 159 00:16:30,917 --> 00:16:33,792 ‫بدون گزارش به پلیس یا برگه مهاجرت.‬ 160 00:16:34,500 --> 00:16:35,792 ‫یا اینکه فوق‌العاده خوش‌شانس هستید...‬ 161 00:16:37,542 --> 00:16:38,667 ‫یا اینکه یه متقلب تمام‌عیارید.‬ 162 00:16:42,292 --> 00:16:43,292 ‫تو چی هستی؟‬ 163 00:16:43,542 --> 00:16:44,875 ‫دارم حقیقت رو بهتون میگم، آقا.‬ 164 00:16:44,958 --> 00:16:47,208 ‫من به بونر اومدم.‬ 165 00:16:47,917 --> 00:16:51,375 ‫من رو محدود کردن. بهم حمله کردن.‬ 166 00:16:51,458 --> 00:16:52,542 ‫مجبورم کردن.‬ 167 00:16:53,542 --> 00:16:55,250 ‫این حقیقته، آقا.‬ 168 00:16:55,542 --> 00:16:56,583 ‫لطفا کمکم کنید.‬ 169 00:16:57,375 --> 00:16:58,375 ‫این پاکستانه.‬ 170 00:17:00,500 --> 00:17:01,500 ‫ما به هیچ‌کس اعتماد نمی‌کنیم.‬ 171 00:17:16,250 --> 00:17:17,250 ‫نشونه‌ها رو نشون بده.‬ 172 00:17:20,417 --> 00:17:21,542 ‫نشونه‌ها رو نشون بده!‬ 173 00:17:39,750 --> 00:17:41,667 ‫آقا، من بابت این موضوع خیلی متاسفم...‬ 174 00:17:42,625 --> 00:17:43,625 ‫آقا.‬ 175 00:17:43,708 --> 00:17:44,809 ‫به او توسط شوهرش تعرض شده.‬ 176 00:17:44,833 --> 00:17:46,625 ‫- آسیب یا نشانه های آسیب؟ - هر دو.‬ 177 00:17:46,958 --> 00:17:48,708 ‫نشانه های آسیب را می توان جعل کرد.‬ 178 00:17:49,625 --> 00:17:51,083 ‫از کجا می دانید کار شوهرش بوده؟‬ 179 00:17:52,208 --> 00:17:55,208 ‫جناب، با عرض معذرت، تشخیص این در شبه قاره آسان است.‬ 180 00:17:56,167 --> 00:17:57,407 ‫خب، در هر کجای دنیا،‬ 181 00:17:58,250 --> 00:18:00,042 ‫یک زن به راحتی می تواند تشخیص دهد‬ 182 00:18:00,708 --> 00:18:03,708 ‫که آیا زن دیگری خشونت خانگی را تجربه کرده است یا نه.‬ 183 00:18:04,667 --> 00:18:07,107 ‫لازم نیست عصبانی شوی و اسلحه فمینیستی را به سمت من نشانه بگیری.‬ 184 00:18:08,083 --> 00:18:10,375 ‫من باید حقایق را بررسی کنم، فقط داشتم دوباره چک می کردم.‬ 185 00:18:12,292 --> 00:18:13,292 ‫می‌دانم، قربان.‬ 186 00:18:16,333 --> 00:18:17,917 ‫او مورد تجاوز جنسی نیز قرار گرفته است.‬ 187 00:18:27,042 --> 00:18:28,042 ‫جای گاز گرفتن.‬ 188 00:18:28,583 --> 00:18:30,000 ‫آسیب های قدیمی به اندام خصوصی.‬ 189 00:18:55,917 --> 00:18:56,917 ‫ببخشید.‬ 190 00:19:00,167 --> 00:19:01,167 ‫صفیه.‬ 191 00:19:01,333 --> 00:19:03,333 ‫بقیه جزئیات را از آقای جی پی بگیرید.‬ 192 00:19:03,500 --> 00:19:04,500 ‫باشه.‬ 193 00:19:17,667 --> 00:19:18,667 ‫بله، فراز.‬ 194 00:19:23,792 --> 00:19:27,042 ‫- سلام. - نصیحت شما چیه، مالک صاحب؟‬ 195 00:19:27,333 --> 00:19:28,413 ‫این یک روایت جعلی است، قربان.‬ 196 00:19:29,375 --> 00:19:31,792 ‫‌RA&W‌ کسی را در بالیوود داشت که این داستان را سرهم بندی کرد.‬ 197 00:19:33,042 --> 00:19:35,083 ‫یک دختر هندی در بونر فرود می آید...‬ 198 00:19:35,875 --> 00:19:36,875 ‫بدون اطلاع ما.‬ 199 00:19:37,750 --> 00:19:38,917 ‫هیچ گزارش پلیسی.‬ 200 00:19:39,250 --> 00:19:40,292 ‫هیچ برگه مهاجرتی.‬ 201 00:19:40,375 --> 00:19:43,708 ‫فراز می گوید او گذرنامه هندی معتبر دارد.‬ 202 00:19:43,792 --> 00:19:45,250 ‫برای او ویزا نیز صادر شده است.‬ 203 00:19:46,208 --> 00:19:47,833 ‫او بدون شک یک مامور هندی است‬ 204 00:19:48,417 --> 00:19:50,583 ‫که به جای محل مورد نظرش، سر از ‌KPK‌ درآورد.‬ 205 00:19:51,083 --> 00:19:52,604 ‫به طرز مشکوکی تمام منطقه را زیر نظر گرفت.‬ 206 00:19:52,958 --> 00:19:56,118 ‫با شورشیان ارتباط برقرار کرد، و حالا خواستار راهی امن برای بازگشت است.‬ 207 00:19:57,500 --> 00:19:59,292 ‫جناب، ما نمی توانیم به او راه امن بدهیم‬ 208 00:19:59,375 --> 00:20:02,667 ‫بدون اینکه مطمئن شویم تهدیدی امنیتی برای ما ایجاد نمی کند.‬ 209 00:20:05,292 --> 00:20:06,292 ‫موافقم.‬ 210 00:20:17,000 --> 00:20:19,917 ‫نباید از دریچه روابط هند و پاکستان به آن نگاه کنیم، فراز صاحب.‬ 211 00:20:20,958 --> 00:20:23,000 ‫باید از منظر انسانی به آن نگاه کنیم.‬ 212 00:20:25,583 --> 00:20:27,208 ‫یک دختر مسلمان گرفتار در بحران.‬ 213 00:20:28,375 --> 00:20:29,667 ‫او یک شوهر بدرفتار دارد.‬ 214 00:20:30,375 --> 00:20:32,667 ‫فریب خورده و به اجبار به ازدواج وادار شده است.‬ 215 00:20:36,125 --> 00:20:39,042 ‫طاهر هیچ کدام از الزامات قانونی پاکستان را تکمیل نکرده است زیرا...‬ 216 00:20:40,083 --> 00:20:41,667 ‫این به وضوح سوء نیت را نشان می دهد.‬ 217 00:20:41,917 --> 00:20:42,917 ‫کاملا درسته.‬ 218 00:20:44,167 --> 00:20:47,625 ‫او می تواند اظهارات خود را در مقابل قاضی دادگاه بدوی ثبت کند.‬ 219 00:20:48,667 --> 00:20:49,667 ‫توصیه عالی.‬ 220 00:20:50,375 --> 00:20:53,500 ‫این ثابت می کند که ما این اظهارات را به زور از او نگرفته ایم.‬ 221 00:20:53,958 --> 00:20:56,250 ‫او هم یک شهروند هندی است و هم به سن قانونی رسیده.‬ 222 00:20:56,917 --> 00:21:00,375 ‫از نظر فنی، پس از انجام تشریفات، او می تواند هر زمان که بخواهد برگردد.‬ 223 00:21:01,083 --> 00:21:03,044 ‫بدون گزارش پلیس و برگه مهاجرت؟‬ 224 00:21:03,625 --> 00:21:05,708 ‫می‌توانیم از آن تشریفات چشم پوشی کنیم.‬ 225 00:21:06,250 --> 00:21:07,250 ‫متشکرم، فراز صاحب.‬ 226 00:21:08,375 --> 00:21:09,375 ‫من بهت مدیونم.‬ 227 00:21:09,542 --> 00:21:10,542 ‫خواهش می‌کنم.‬ 228 00:21:10,750 --> 00:21:11,625 ‫خداحافظ.‬ 229 00:21:11,708 --> 00:21:12,708 ‫- خداحافظ. - خواهش می‌کنم.‬ 230 00:21:17,375 --> 00:21:19,333 ‫بهتره مطبوعات رو از این ماجرا دور نگه داریم.‬ 231 00:21:19,417 --> 00:21:21,500 ‫چون طاهر قطعا به سراغشون میره.‬ 232 00:21:22,000 --> 00:21:24,000 ‫اگه بذاریم این موضوع تو رسانه ها بپیچه...‬ 233 00:21:24,875 --> 00:21:25,955 ‫اوضاع فقط بدتر میشه.‬ 234 00:21:26,500 --> 00:21:27,660 ‫و اگه یه جنگ رسانه ای راه بیفته،‬ 235 00:21:28,167 --> 00:21:29,167 ‫دیگه همه چیز تمومه.‬ 236 00:21:29,875 --> 00:21:30,875 ‫خیلی خب، جی پی.‬ 237 00:21:31,208 --> 00:21:33,250 ‫این یک توافق بین ماست.‬ 238 00:21:34,125 --> 00:21:35,125 ‫ممنونم.‬ 239 00:21:35,667 --> 00:21:37,187 ‫الان دختر کجاست، جی پی صاحب؟‬ 240 00:21:41,958 --> 00:21:42,958 ‫اون مضطربه.‬ 241 00:21:43,458 --> 00:21:44,739 ‫برای همین بردیمش یه جای امن.‬ 242 00:21:56,208 --> 00:21:57,292 ‫شما می تونید اینجا بمونید.‬ 243 00:22:22,625 --> 00:22:23,625 ‫مراقبت رو بیشتر کنید.‬ 244 00:22:41,917 --> 00:22:43,042 ‫درود.‬ 245 00:22:44,750 --> 00:22:45,875 ‫دختر داخله، قربان.‬ 246 00:22:47,500 --> 00:22:49,333 ‫و معاون مصممه که ستاره این بازی باشه‬ 247 00:22:49,417 --> 00:22:50,697 ‫در این رویارویی هند و پاکستان.‬ 248 00:22:53,167 --> 00:22:54,167 ‫بله.‬ 249 00:22:59,167 --> 00:23:00,583 ‫- سیرات. - بله قربان.‬ 250 00:23:02,125 --> 00:23:03,792 ‫اون اینجا می مونه؟‬ 251 00:23:04,500 --> 00:23:05,500 ‫بله، قربان.‬ 252 00:23:07,333 --> 00:23:09,458 ‫مراقب این دختر باش.‬ 253 00:23:10,292 --> 00:23:11,458 ‫ممکنه تهدید باشه.‬ 254 00:23:13,083 --> 00:23:14,083 ‫چشم، قربان.‬ 255 00:23:37,875 --> 00:23:38,958 ‫سلام بابا.‬ 256 00:23:39,333 --> 00:23:40,208 ‫این دفعه چی شده؟‬ 257 00:23:40,292 --> 00:23:44,000 ‫داشتم مدادم رو با کاتر تیز می‌کردم.‬ 258 00:23:44,333 --> 00:23:47,708 ‫- خب؟ - مداد داشت هی نازک‌تر می‌شد.‬ 259 00:23:47,792 --> 00:23:50,583 ‫برام سوال بود که سر انگشتا هم همین بلا میاد یا نه.‬ 260 00:23:51,917 --> 00:23:53,000 ‫انگشت کی؟‬ 261 00:23:53,458 --> 00:23:56,750 ‫ریلکس باش بابا. انگشت خودم بود.‬ 262 00:23:57,083 --> 00:23:58,458 ‫تو خیلی...‬ 263 00:23:58,667 --> 00:24:01,500 ‫همیشه میگید، "باید ریسک کرد."‬ 264 00:24:01,583 --> 00:24:04,250 ‫اون نصیحت برای یه شخص دیگه تو یه موقعیت دیگه بود.‬ 265 00:24:04,792 --> 00:24:06,917 ‫از دستم عصبانی هستید؟‬ 266 00:24:07,000 --> 00:24:08,625 ‫نه. نگران شدم.‬ 267 00:24:09,167 --> 00:24:10,247 ‫گوشی رو بده مامانت.‬ 268 00:24:11,167 --> 00:24:12,167 ‫مامان.‬ 269 00:24:15,000 --> 00:24:17,542 ‫- چی گفتن؟ - چه فایده‌ای داره؟‬ 270 00:24:17,667 --> 00:24:19,809 ‫باید با یه روانشناس مشورت کنم و یه کاری در این مورد انجام بدم.‬ 271 00:24:19,833 --> 00:24:22,125 ‫اون فقط کنجکاوه، دیوونه نیست.‬ 272 00:24:22,708 --> 00:24:24,348 ‫بعضی وقتا پدر و مادر بهترین روانشناسن.‬ 273 00:24:25,750 --> 00:24:26,833 ‫پدر و مادر، جی‌پی.‬ 274 00:24:27,792 --> 00:24:29,472 ‫یه مادر تنها به حساب "پدر و مادر" نمیاد.‬ 275 00:24:51,458 --> 00:24:52,667 ‫- برو کنار! - قربان...‬ 276 00:24:58,500 --> 00:24:59,500 ‫قربان!‬ 277 00:24:59,833 --> 00:25:00,833 ‫قربان...‬ 278 00:25:03,208 --> 00:25:04,417 ‫قربان، طاهر بیرون نیست.‬ 279 00:25:05,042 --> 00:25:06,042 ‫کجا رفت؟‬ 280 00:25:06,833 --> 00:25:10,125 ‫شاید آی‌اس‌آی فرستادش پیش پلیس.‬ 281 00:25:11,958 --> 00:25:13,750 ‫شما تو اداره پلیس آدم دارید.‬ 282 00:25:14,875 --> 00:25:16,155 ‫اطلاعات رو ازشون بکشید بیرون.‬ 283 00:25:17,667 --> 00:25:20,125 ‫قربان... من؟‬ 284 00:25:23,000 --> 00:25:24,360 ‫مگه کسی دیگه‌ای هم تو این اتاق هست؟‬ 285 00:25:26,458 --> 00:25:27,458 ‫ولی...‬ 286 00:25:29,792 --> 00:25:30,792 ‫قربان...‬ 287 00:25:33,083 --> 00:25:35,250 ‫اگه در مورد عظمی سوال کنن چی؟‬ 288 00:25:37,625 --> 00:25:38,625 ‫عظمی کی؟‬ 289 00:25:39,042 --> 00:25:40,167 ‫اینجا عظمی‌ای وجود نداره.‬ 290 00:25:40,708 --> 00:25:41,708 ‫چی؟‬ 291 00:25:43,417 --> 00:25:44,708 ‫پس اون کجاست؟‬ 292 00:25:44,792 --> 00:25:45,833 ‫بذار حدس بزنن.‬ 293 00:25:46,333 --> 00:25:48,542 ‫اونا که مجانی اطلاعات نمیدن، قربان.‬ 294 00:25:48,958 --> 00:25:51,125 ‫باید یه چیزی بدی یه چیزی بگیری.‬ 295 00:25:51,208 --> 00:25:52,750 ‫اونا هم سوال میپرسن، قربان.‬ 296 00:25:56,125 --> 00:26:00,083 ‫آقای تیواری، کی توی این پست آسون‌ترین کار رو داره؟‬ 297 00:26:00,667 --> 00:26:01,667 ‫خودت بگو.‬ 298 00:26:01,833 --> 00:26:03,667 ‫تو کار اونارو انجام بده‬ 299 00:26:04,125 --> 00:26:05,208 ‫اونا هم کار تورو انجام میدن.‬ 300 00:26:09,917 --> 00:26:10,917 ‫فهمیدم، قربان.‬ 301 00:26:13,667 --> 00:26:14,667 ‫خداحافظ.‬ 302 00:26:31,917 --> 00:26:33,357 ‫چه اتفاقی افتاده؟ همه چیز روبراهه؟‬ 303 00:26:33,417 --> 00:26:34,958 ‫موضوع مربوط به همسرشه.‬ 304 00:26:36,292 --> 00:26:38,375 ‫- سلام. - سلام.‬ 305 00:26:43,083 --> 00:26:44,083 ‫آره.‬ 306 00:26:47,958 --> 00:26:49,292 ‫اون به من خیانت کرده.‬ 307 00:26:49,375 --> 00:26:51,015 ‫قول دروغین داد و بعد ناپدید شد.‬ 308 00:26:53,750 --> 00:26:55,333 ‫شما شاهد ازدواج هستید.‬ 309 00:26:55,542 --> 00:26:56,708 ‫او همسرشه.‬ 310 00:26:56,917 --> 00:26:59,197 ‫بزرگان و جامعه باید به ما کمک کنند تا او را برگردانیم.‬ 311 00:27:00,375 --> 00:27:02,667 ‫باید در این مورد متحد باشیم.‬ 312 00:27:05,750 --> 00:27:06,750 ‫لباست رو عوض کن.‬ 313 00:27:37,250 --> 00:27:38,250 ‫قربان.‬ 314 00:27:50,375 --> 00:27:52,375 ‫آیا می خواد به خودش آسیب بزنه یا...‬ 315 00:27:54,250 --> 00:27:55,250 ‫شخص دیگه ای؟‬ 316 00:28:15,375 --> 00:28:17,175 ‫آیا بیشتر از چیزی که خواستیم، به عهده گرفتیم، آیوش؟‬ 317 00:28:18,542 --> 00:28:20,708 ‫چرا قربان؟‬ 318 00:28:21,583 --> 00:28:26,000 ‫آیا من زندگی این افراد رو برای یک دختر به خطر می اندازم؟‬ 319 00:28:29,042 --> 00:28:30,833 ‫گوشی ازما رو از حراست بگیر.‬ 320 00:28:31,750 --> 00:28:32,750 ‫چشم قربان.‬ 321 00:29:03,167 --> 00:29:04,750 ‫- بله قربان. - جی پی.‬ 322 00:29:05,042 --> 00:29:09,417 ‫جی اس گفت شما به یک دختر هندی در سفارت پناه دادید.‬ 323 00:29:09,708 --> 00:29:11,667 ‫بله قربان. ما بلافاصله به جی اس اطلاع دادیم.‬ 324 00:29:12,125 --> 00:29:13,750 ‫میشه بهش اعتماد کرد؟‬ 325 00:29:14,333 --> 00:29:15,813 ‫آیا سوابقش رو بررسی کردید؟‬ 326 00:29:15,875 --> 00:29:17,556 ‫بله، قربان. تشریفات را تمام کردیم.‬ 327 00:29:17,583 --> 00:29:18,583 ‫گوش کن، جی پی.‬ 328 00:29:19,250 --> 00:29:22,375 ‫تا زمانی که تاییدیه آدرس هندیش رو نگیریم،‬ 329 00:29:22,792 --> 00:29:26,750 ‫اظهاراتش، و اظهارات بستگانش،‬ 330 00:29:26,958 --> 00:29:28,875 ‫نباید هیچ اقدامی بکنیم.‬ 331 00:29:29,083 --> 00:29:32,042 ‫بله، قربان. به محض دریافت تاییدیه از دهلی، طبق قانون عمل خواهیم کرد.‬ 332 00:29:32,708 --> 00:29:35,375 ‫وزارت امور خارجه میگوید اگر او دوشنبه اظهاراتش را به قاضی ارائه دهد،‬ 333 00:29:35,750 --> 00:29:37,208 ‫چهارشنبه میتواند در هند باشد.‬ 334 00:29:38,000 --> 00:29:39,000 ‫خیلی خب.‬ 335 00:29:39,542 --> 00:29:41,708 ‫لطفاً با احتیاط عمل کنید.‬ 336 00:29:42,250 --> 00:29:44,375 ‫دختر داخل سفارت است.‬ 337 00:29:45,458 --> 00:29:49,125 ‫اگر اتفاق ناگواری بیفتد، میدانید چه معنایی خواهد داشت.‬ 338 00:29:49,542 --> 00:29:52,458 ‫قربان، اجازه نمیدهیم چنین اتفاقی بیفتد.‬ 339 00:29:52,750 --> 00:29:53,750 ‫باشه.‬ 340 00:29:54,125 --> 00:29:55,125 ‫بله، قربان.‬ 341 00:29:55,833 --> 00:29:57,458 ‫ما نمیتوانیم وارد سفارت شویم.‬ 342 00:29:57,542 --> 00:30:00,875 ‫سعی کنید بفهمید. پلیس نمیتواند در امور سفارت هند دخالت کند.‬ 343 00:30:01,125 --> 00:30:02,750 ‫چرا نمیتوانید وارد سفارت شوید؟‬ 344 00:30:03,542 --> 00:30:04,583 ‫از چه میترسند؟‬ 345 00:30:04,750 --> 00:30:06,417 ‫آنها میتوانند در همه موارد دیگر دخالت کنند.‬ 346 00:30:06,500 --> 00:30:08,958 ‫جناب، وظیفه شماست که یک زن و شوهر را به هم برسانید.‬ 347 00:30:09,375 --> 00:30:11,125 ‫آنها در همه موارد مشابه همین کار را میکنند.‬ 348 00:30:11,833 --> 00:30:13,417 ‫او فکر میکند ما احمق هستیم.‬ 349 00:30:13,583 --> 00:30:15,042 ‫متوجه نمیشی؟‬ 350 00:30:25,583 --> 00:30:26,943 ‫این یک ماشین بدون پلاک است.‬ 351 00:30:29,833 --> 00:30:31,875 ‫پس حتماً کار ‌ISI‌ است. نگران نباش.‬ 352 00:30:40,333 --> 00:30:41,583 ‫شوهر عظمی کیست؟‬ 353 00:30:50,292 --> 00:30:51,792 ‫آیا اسلحه‌های شما قبل از شلیک فکر می‌کنند؟‬ 354 00:30:53,458 --> 00:30:54,458 ‫مال من که فکر میکنه.‬ 355 00:30:54,542 --> 00:30:57,000 ‫جناب، پلیس هیچ کمکی نمی‌کند.‬ 356 00:30:57,375 --> 00:30:59,833 ‫طایفه تصمیم گرفته او را از سفارت پس بگیرد.‬ 357 00:31:01,000 --> 00:31:03,542 ‫این مسئله فراتر از خانواده یا طایفه است.‬ 358 00:31:04,333 --> 00:31:06,094 ‫باید از روش‌های دیگری برای یافتن راه حل استفاده کنیم.‬ 359 00:31:07,750 --> 00:31:08,750 ‫زود باش.‬ 360 00:31:19,500 --> 00:31:23,250 ‫یک شوهر به زور از همسرش دور نگه داشته می شود.‬ 361 00:31:23,500 --> 00:31:26,250 ‫دلیلش این است که او پاکستانی است.‬ 362 00:31:26,625 --> 00:31:30,417 ‫این زن هندی در مالزی عاشق طاهر شد.‬ 363 00:31:30,792 --> 00:31:31,792 ‫و حالا…‬ 364 00:31:34,917 --> 00:31:38,333 ‫او به زور در سفارت هند بازداشت شده است.‬ 365 00:31:38,458 --> 00:31:42,000 ‫ساعت‌ها ایستاده، چیزی جز دروغ از مقامات هندی نشنیده.‬ 366 00:31:42,167 --> 00:31:45,792 ‫طبق اظهارات طاهر، مقامات هندی به او گفتند‬ 367 00:31:45,875 --> 00:31:48,333 ‫همسرش داخل نیست.‬ 368 00:31:48,625 --> 00:31:52,250 ‫طاهر تمام اطلاعات را در اختیار ما قرار داد.‬ 369 00:31:52,333 --> 00:31:53,583 ‫بیا بشنویم چی گفت.‬ 370 00:31:53,833 --> 00:31:55,792 ‫درود. اسم من طاهر است.‬ 371 00:31:55,875 --> 00:31:59,500 ‫من با یک زن هندی به نام عظمی احمد ازدواج کرده‌ام.‬ 372 00:32:00,542 --> 00:32:04,667 ‫او در ‌1‌ مه به پاکستان آمد. ما در ‌3‌ مه ازدواج کردیم.‬ 373 00:32:05,333 --> 00:32:06,708 ‫او یک برادر دارد، عامر،‬ 374 00:32:07,167 --> 00:32:09,000 ‫که در سفارت هند استخدام شده است.‬ 375 00:32:09,417 --> 00:32:11,333 ‫ما در ‌5‌ مه برای دیدن او رفتیم.‬ 376 00:32:12,125 --> 00:32:14,792 ‫من بعداً از سفارت هند بیرون انداخته شدم،‬ 377 00:32:14,958 --> 00:32:17,750 ‫و همسرم هنوز به زور در داخل نگه داشته شده است.‬ 378 00:32:20,708 --> 00:32:21,792 ‫پاکستان تودی گفت،‬ 379 00:32:21,875 --> 00:32:24,250 ‫یک زن هندی که با یک مرد پاکستانی ازدواج کرده‬ 380 00:32:24,333 --> 00:32:27,333 ‫در کمیسیون عالی هند در اسلام آباد گیر افتاده است.‬ 381 00:32:27,750 --> 00:32:30,500 ‫و این باعث شده هند ادعا کند که شهروندش درخواست کمک کرده‬ 382 00:32:30,583 --> 00:32:34,292 ‫از کمیسیونی که در حال ارائه کمک‌های مشاوره‌ای لازم است.‬ 383 00:32:34,417 --> 00:32:36,333 ‫یک مرد پاکستانی اتهاماتی را مطرح کرده‬ 384 00:32:36,458 --> 00:32:38,250 ‫مبنی بر اینکه کمیسیون عالی هند بازداشت کرده‬ 385 00:32:38,333 --> 00:32:41,625 ‫همسر هندی تازه عروسش را، وقتی که برای درخواست ویزا به آنجا رفتند.‬ 386 00:32:42,292 --> 00:32:43,208 ‫سامر در حال پیگیری است...‬ 387 00:32:43,292 --> 00:32:45,417 ‫دارند ما را بدنام می‌کنند، جی‌پی.‬ 388 00:32:46,167 --> 00:32:48,875 ‫آنها ما را به عنوان آدم بد داستان نشان می‌دهند.‬ 389 00:32:49,333 --> 00:32:50,625 ‫شاید ما نتوانیم صحبت کنیم...‬ 390 00:32:50,792 --> 00:32:53,000 ‫ولی دختر می‌تواند.‬ 391 00:33:24,458 --> 00:33:25,458 ‫ممنون، آقا،‬ 392 00:33:26,208 --> 00:33:28,042 ‫که مرا بیرون نینداختید.‬ 393 00:33:29,375 --> 00:33:30,458 ‫مشکلی وجود دارد، عظمی.‬ 394 00:33:31,833 --> 00:33:32,833 ‫چه اتفاقی افتاده، آقا؟‬ 395 00:33:33,583 --> 00:33:35,208 ‫می‌خواهید مرا بیرون کنید؟‬ 396 00:33:38,000 --> 00:33:39,917 ‫سفارت هند با انتقادات شدیدی روبرو است.‬ 397 00:33:41,208 --> 00:33:43,125 ‫می‌گویند شما را به زور اینجا نگه داشته‌ایم.‬ 398 00:33:45,833 --> 00:33:47,074 ‫نمی‌توانیم کاری در این مورد انجام دهیم؟‬ 399 00:33:49,000 --> 00:33:50,750 ‫اگر بتوانید به مطبوعات بیانیه‌ای بدهید...‬ 400 00:33:53,542 --> 00:33:54,542 ‫آیا آنها به اینجا خواهند آمد؟‬ 401 00:33:55,917 --> 00:33:56,917 ‫نه.‬ 402 00:33:57,583 --> 00:33:59,544 ‫شما باید روز دوشنبه در دادگاه حاضر شوید.‬ 403 00:34:03,500 --> 00:34:04,500 ‫نه.‬ 404 00:34:07,500 --> 00:34:08,500 ‫نه.‬ 405 00:34:08,708 --> 00:34:09,708 ‫من...‬ 406 00:34:11,292 --> 00:34:12,458 ‫من هیچ جا نمیرم.‬ 407 00:34:13,292 --> 00:34:14,292 ‫من...‬ 408 00:34:15,042 --> 00:34:16,958 ‫من هیچ حرفی نمی زنم، قربان. متاسفم.‬ 409 00:34:20,375 --> 00:34:21,375 ‫چرا؟‬ 410 00:34:22,375 --> 00:34:23,500 ‫قربان، من...‬ 411 00:34:24,833 --> 00:34:26,333 ‫من نمی توانم با او روبرو شوم، قربان.‬ 412 00:34:28,625 --> 00:34:30,542 ‫- و اگر من را مجبور کنید، من... - نه.‬ 413 00:34:32,167 --> 00:34:33,247 ‫شما نمی توانید رگ دست خود را بزنید.‬ 414 00:34:33,958 --> 00:34:35,000 ‫ما تیغه را پیدا کردیم.‬ 415 00:34:39,417 --> 00:34:41,208 ‫من حتی عکس های دخترت را دیدم.‬ 416 00:34:42,708 --> 00:34:45,000 ‫و فیلم عروسی شما را.‬ 417 00:34:46,083 --> 00:34:47,083 ‫همانطور که بقیه دیدند.‬ 418 00:34:52,042 --> 00:34:53,722 ‫چرا در مورد دخترت به من نگفتی؟‬ 419 00:34:54,083 --> 00:34:55,750 ‫- قربان، فقط بخاطر او... - گوش کن.‬ 420 00:34:56,167 --> 00:34:58,250 ‫حرف های شما برای من فایده ای ندارد.‬ 421 00:34:59,708 --> 00:35:00,989 ‫من نمی دانم شما چه نقشه ای دارید.‬ 422 00:35:02,208 --> 00:35:03,889 ‫اما شما باید به مطبوعات بیانیه دهید.‬ 423 00:35:04,292 --> 00:35:06,042 ‫قربان، شما این مردان را نمی شناسید.‬ 424 00:35:06,125 --> 00:35:07,000 ‫من می شناسم.‬ 425 00:35:07,083 --> 00:35:08,792 ‫آن مرد و آن افراد.‬ 426 00:35:08,875 --> 00:35:12,167 ‫- نه، تو... - عظمی، داری زیاده‌روی می‌کنی.‬ 427 00:35:13,208 --> 00:35:14,208 ‫زیاده‌روی؟‬ 428 00:35:14,750 --> 00:35:15,917 ‫من دارم زیاده‌روی می‌کنم؟‬ 429 00:35:16,792 --> 00:35:18,583 ‫شما درباره من چی می‌دونید، آقا؟‬ 430 00:35:18,667 --> 00:35:19,667 ‫مگه نپرسیدم؟‬ 431 00:35:20,542 --> 00:35:22,583 ‫گفتم حقیقت رو بگو.‬ 432 00:35:23,083 --> 00:35:25,625 ‫آقا، کاش همه‌چی انقدر شفاف بود، اگه بود، می‌گفتم.‬ 433 00:35:26,208 --> 00:35:28,849 ‫از چیزی که فکرشو بکنی زشت‌تره، مخصوصاً واسه یه دختر که بخواد تعریف کنه.‬ 434 00:35:31,333 --> 00:35:32,854 ‫و اگه الان بهتون نگم، شما...‬ 435 00:35:33,375 --> 00:35:34,833 ‫می‌گید دارم دروغ می‌گم.‬ 436 00:35:37,375 --> 00:35:38,375 ‫باشه.‬ 437 00:35:39,458 --> 00:35:41,042 ‫می‌خوای حقیقت رو بدونی؟‬ 438 00:35:42,542 --> 00:35:43,542 ‫خب، اینم حقیقت.‬ 439 00:35:46,458 --> 00:35:48,375 ‫برای پیدا کردن کار رفتم مالزی،‬ 440 00:35:48,958 --> 00:35:50,833 ‫جایی که دوستم، شاهین، مونده بود.‬ 441 00:35:51,000 --> 00:35:52,000 ‫نمی‌دونم کجا...‬ 442 00:35:52,125 --> 00:35:54,708 ‫همون لحظه که رسیدم یه اشتباه بزرگ کردم.‬ 443 00:35:54,917 --> 00:35:56,417 ‫- خدای من. - خب، گوش کن.‬ 444 00:35:56,500 --> 00:35:58,083 ‫نگران نباش. شکایت می‌کنیم.‬ 445 00:35:58,167 --> 00:35:59,351 ‫شماره پلاک تاکسی رو یادت هست؟‬ 446 00:35:59,375 --> 00:36:01,708 ‫امیر، اصلاً فکرشو نمی‌کردم کیفمو تو تاکسی جا بذارم!‬ 447 00:36:01,792 --> 00:36:03,018 ‫چرا باید شماره‌شو یادم باشه؟‬ 448 00:36:03,042 --> 00:36:04,042 ‫- باشه. - خواهش می‌کنم...‬ 449 00:36:04,708 --> 00:36:05,708 ‫خیلی گیجم.‬ 450 00:36:05,792 --> 00:36:07,292 ‫انگار نمی‌تونم درست فکر کنم.‬ 451 00:36:19,042 --> 00:36:20,042 ‫ببخشید.‬ 452 00:36:21,000 --> 00:36:22,667 ‫- طاهر. - عظمی.‬ 453 00:36:23,167 --> 00:36:24,167 ‫خان.‬ 454 00:36:25,167 --> 00:36:26,167 ‫عظمی احمد.‬ 455 00:36:27,125 --> 00:36:28,125 ‫بیا.‬ 456 00:36:28,917 --> 00:36:30,677 ‫اینها دوستان من هستند، و اینجا کافه آنهاست.‬ 457 00:36:30,750 --> 00:36:31,750 ‫- سلام. - بفرمایید.‬ 458 00:36:32,833 --> 00:36:33,953 ‫چی میل دارید؟‬ 459 00:36:34,167 --> 00:36:35,667 ‫یعنی چیزی میل دارید؟‬ 460 00:36:36,167 --> 00:36:37,167 ‫متاسفم.‬ 461 00:36:42,417 --> 00:36:43,708 ‫به نظر آدم خوبی می آمد.‬ 462 00:36:45,125 --> 00:36:47,458 ‫طاهر شروع کرد به کمک کردن به من برای پیدا کردن کار.‬ 463 00:36:48,375 --> 00:36:49,375 ‫ما با هم دوست شدیم.‬ 464 00:36:49,792 --> 00:36:53,542 ‫من به او در مورد ازدواج ناموفقم و دخترم، نور، گفتم.‬ 465 00:36:54,333 --> 00:36:56,500 ‫او دوستی ما را با عشق اشتباه گرفت.‬ 466 00:36:57,583 --> 00:36:59,917 ‫شاید، حتی من هم همین اشتباه را کردم.‬ 467 00:37:02,292 --> 00:37:05,833 ‫سپس یک روز، خبرهای نگران کننده ای درباره نور از وطن دریافت کردم.‬ 468 00:37:10,167 --> 00:37:12,625 ‫فهمیدم چقدر درمانده هستم.‬ 469 00:37:25,417 --> 00:37:26,417 ‫چی شده؟‬ 470 00:37:33,167 --> 00:37:34,667 ‫نمی‌دانم چه کار کنم.‬ 471 00:37:35,125 --> 00:37:37,375 ‫درمان تالاسمی خیلی گران است.‬ 472 00:37:38,792 --> 00:37:41,083 ‫اما بدون آن، فرزندم را از دست خواهم داد.‬ 473 00:37:42,500 --> 00:37:43,500 ‫عظمی.‬ 474 00:37:49,083 --> 00:37:50,083 ‫عظمی.‬ 475 00:37:58,500 --> 00:38:00,167 ‫به هر حال داریم به خانه برمی گردیم، عظمی.‬ 476 00:38:00,917 --> 00:38:02,208 ‫شما باید به پاکستان بیایید.‬ 477 00:38:02,792 --> 00:38:03,833 ‫با خانواده‌ام ملاقات کن.‬ 478 00:38:04,875 --> 00:38:05,958 ‫خانه‌ام را ببین.‬ 479 00:38:08,042 --> 00:38:09,722 ‫مطمئن باش مدارک پزشکی نور را همراه داشته باشی.‬ 480 00:38:10,167 --> 00:38:13,167 ‫درمان بسیار موثری برای تالاسمی در ‌KPK‌ وجود دارد.‬ 481 00:38:13,667 --> 00:38:14,833 ‫آنها از طبیعت‌درمانی استفاده می‌کنند.‬ 482 00:38:17,500 --> 00:38:19,542 ‫عظمی، نورِ ما خوب خواهد شد.‬ 483 00:38:23,125 --> 00:38:24,292 ‫"نورِ ما."‬ 484 00:38:25,667 --> 00:38:27,747 ‫این باعث شد احساس کنم همه چیز درست خواهد شد.‬ 485 00:38:29,625 --> 00:38:33,875 ‫به حرفش گوش کردم و بعد از شش ماه به پاکستان آمدم.‬ 486 00:38:52,375 --> 00:38:53,375 ‫طاهر!‬ 487 00:38:55,708 --> 00:38:57,458 ‫با خودت چه کردی؟‬ 488 00:38:58,667 --> 00:38:59,667 ‫عظمی، خواهش می کنم...‬ 489 00:39:00,292 --> 00:39:01,292 ‫داری چیکار میکنی؟‬ 490 00:39:02,125 --> 00:39:03,725 ‫سوار ماشین شو. همه چیز رو برات میگم.‬ 491 00:39:04,083 --> 00:39:05,083 ‫زود باش.‬ 492 00:39:06,458 --> 00:39:07,779 ‫از هند چی برام آوردی؟‬ 493 00:39:08,958 --> 00:39:10,708 ‫اجازه بده اول نفسم جا بیاد.‬ 494 00:39:11,167 --> 00:39:12,167 ‫همه چیز رو بهت میگم.‬ 495 00:39:14,667 --> 00:39:15,667 ‫بیا، بشین.‬ 496 00:39:16,792 --> 00:39:17,792 ‫بشین.‬ 497 00:39:21,000 --> 00:39:22,000 ‫پیش من نمیشینی؟‬ 498 00:39:23,292 --> 00:39:24,458 ‫اینجا مالزی نیست، عظمی.‬ 499 00:39:29,417 --> 00:39:30,417 ‫بریم.‬ 500 00:39:31,792 --> 00:39:32,792 ‫چه صیدی!‬ 501 00:39:46,583 --> 00:39:48,208 ‫اینجا جای زیبایی بود،‬ 502 00:39:49,250 --> 00:39:50,833 ‫همان‌طور که طاهر توصیف کرده بود.‬ 503 00:39:52,625 --> 00:39:54,500 ‫تا کیلومترها کاملاً متروکه.‬ 504 00:39:59,500 --> 00:40:02,375 ‫عظمی، جاده‌ی ناهمواری در پیش داریم.‬ 505 00:40:02,917 --> 00:40:04,208 ‫آیا دچار ماشین‌گرفتگی می‌شوی؟‬ 506 00:40:05,625 --> 00:40:06,625 ‫گاهی اوقات.‬ 507 00:40:07,250 --> 00:40:08,250 ‫محکم بگیر.‬ 508 00:40:09,875 --> 00:40:12,250 ‫بیا. این دارو را بخور.‬ 509 00:40:23,875 --> 00:40:25,458 ‫سکوت عجیبی در هوا بود…‬ 510 00:40:27,167 --> 00:40:29,333 ‫که من آن را با نعمت طبیعت اشتباه گرفتم.‬ 511 00:40:32,750 --> 00:40:34,875 ‫امید در درونم دوباره زنده شد…‬ 512 00:40:35,542 --> 00:40:38,583 ‫که نور قطعاً از طریق طبیعت‌درمانی شفا پیدا می‌کند.‬ 513 00:41:03,333 --> 00:41:04,333 ‫عظمی.‬ 514 00:41:04,417 --> 00:41:05,292 ‫عظمی!‬ 515 00:41:05,375 --> 00:41:06,417 ‫- سلام. - سلام.‬ 516 00:41:06,625 --> 00:41:07,625 ‫رسیدیم.‬ 517 00:41:07,958 --> 00:41:11,000 ‫بیا. کیفت را بده.‬ 518 00:41:19,042 --> 00:41:20,042 ‫صبر کن.‬ 519 00:41:20,875 --> 00:41:21,875 ‫باید…‬ 520 00:41:23,750 --> 00:41:25,031 ‫از اینجا کمی سربالایی است.‬ 521 00:41:25,250 --> 00:41:26,250 ‫باید پیاده برویم.‬ 522 00:42:09,875 --> 00:42:11,042 ‫حالت چطوره پسرم؟‬ 523 00:42:13,083 --> 00:42:15,250 ‫- بیا. - سلام علیکم!‬ 524 00:42:15,333 --> 00:42:16,458 ‫- سفر چطور بود؟ - بیا.‬ 525 00:42:16,542 --> 00:42:19,500 ‫پدر اینجاست!‬ 526 00:42:19,583 --> 00:42:21,750 ‫- خوب بود، به لطف خدا. - این رو پیش خودت نگه دار.‬ 527 00:42:22,167 --> 00:42:23,167 ‫برو.‬ 528 00:42:25,500 --> 00:42:26,708 ‫اجازه بده کیفت رو بگیرم.‬ 529 00:42:27,500 --> 00:42:28,500 ‫بیا. بده به من.‬ 530 00:42:30,292 --> 00:42:31,292 ‫این رو بپوش.‬ 531 00:42:32,083 --> 00:42:33,958 ‫مردها این اطراف هستند.‬ 532 00:42:34,917 --> 00:42:36,000 ‫داری چیکار میکنی؟‬ 533 00:42:36,875 --> 00:42:37,875 ‫طاهر؟‬ 534 00:42:38,375 --> 00:42:40,250 ‫طاهر، باید یه تماس بگیرم. کیفم رو بده.‬ 535 00:42:40,875 --> 00:42:41,875 ‫میتونی فردا انجامش بدی.‬ 536 00:42:42,417 --> 00:42:44,601 ‫- میخوام با نور صحبت کنم. - اون توش چی دید آخه؟‬ 537 00:42:44,625 --> 00:42:46,083 ‫حتی یه خارجی واقعی هم نیست.‬ 538 00:42:46,583 --> 00:42:47,875 ‫مثلاً یه مالزیایی یا فیلیپینی.‬ 539 00:42:47,958 --> 00:42:48,958 ‫طاهر!‬ 540 00:42:54,958 --> 00:42:56,250 ‫منو کجا میبری؟‬ 541 00:42:56,458 --> 00:42:57,458 ‫طاهر!‬ 542 00:42:58,000 --> 00:42:59,000 ‫منو ول کن!‬ 543 00:43:02,708 --> 00:43:05,917 ‫بهت نگفتن که زن‌ها اینجور لباس‌ها رو اینجا نمی‌پوشن؟‬ 544 00:43:06,000 --> 00:43:07,000 ‫طاهر!‬ 545 00:43:09,167 --> 00:43:10,208 ‫داری چیکار میکنی؟‬ 546 00:43:10,958 --> 00:43:12,333 ‫خیلی داره جیغ میزنه!‬ 547 00:43:15,958 --> 00:43:17,292 ‫منو رها کن. بذار برم.‬ 548 00:43:20,333 --> 00:43:21,333 ‫دارید چیکار می‌کنید همه‌تون؟‬ 549 00:43:24,500 --> 00:43:25,542 ‫در رو باز کن!‬ 550 00:43:40,583 --> 00:43:41,792 ‫در رو باز کن!‬ 551 00:43:44,333 --> 00:43:45,333 ‫طاهر!‬ 552 00:43:45,583 --> 00:43:46,833 ‫طاهر!‬ 553 00:43:48,625 --> 00:43:49,750 ‫طاهر!‬ 554 00:43:55,042 --> 00:43:56,500 ‫- طاهر! - چرا داد می‌زنی؟‬ 555 00:43:56,583 --> 00:43:59,223 ‫چه خبر شده؟ این آدم‌های بی‌ادبی که منو اینجا آوردن کی بودن؟‬ 556 00:43:59,750 --> 00:44:00,750 ‫تو ازدواج کردی؟‬ 557 00:44:01,125 --> 00:44:02,292 ‫حتی بچه هم داری!‬ 558 00:44:02,500 --> 00:44:04,917 ‫من عاشقت بودم، و تو به من خیانت کردی...‬ 559 00:44:06,333 --> 00:44:07,500 ‫یه کلمه هم نه!‬ 560 00:44:12,875 --> 00:44:14,667 ‫من می‌خوام برم خونه. من...‬ 561 00:44:35,500 --> 00:44:36,875 ‫خیلی داد می‌زنی.‬ 562 00:44:42,083 --> 00:44:43,604 ‫از حالا به بعد، اینجا می‌مونی.‬ 563 00:44:44,000 --> 00:44:45,000 ‫فهمیدی؟‬ 564 00:45:44,083 --> 00:45:46,792 ‫اون شب، هی برمی‌گشت.‬ 565 00:45:49,583 --> 00:45:53,417 ‫هر لحظه اسارت در دست طاهر مثل جهنم بود.‬ 566 00:46:03,292 --> 00:46:04,292 ‫اسمت چیه؟‬ 567 00:46:05,958 --> 00:46:07,917 ‫گوش کن، به این وضعیت عادت کن.‬ 568 00:46:56,542 --> 00:46:58,958 ‫به نظر نمی‌رسه بیست و چهار ساله باشه.‬ 569 00:46:59,833 --> 00:47:02,208 ‫باید حدود بیست و هشت باشه.‬ 570 00:47:21,000 --> 00:47:22,000 ‫حق با توئه.‬ 571 00:47:24,333 --> 00:47:25,333 ‫بریم.‬ 572 00:47:26,042 --> 00:47:27,375 ‫بریم.‬ 573 00:47:28,042 --> 00:47:28,917 ‫برادر.‬ 574 00:47:29,000 --> 00:47:31,208 ‫- تازه است. دست نخورده. - ارزشش رو نداره.‬ 575 00:47:32,292 --> 00:47:33,292 ‫بریم.‬ 576 00:47:34,708 --> 00:47:36,042 ‫وقت ما رو تلف نکن.‬ 577 00:47:38,750 --> 00:47:41,625 ‫هیچ ایده‌ای ندارم کی بودن.‬ 578 00:47:43,042 --> 00:47:46,167 ‫تشخیصش سخت بود که به دیدن اقوام اومده بودن یا خریدارای احتمالی.‬ 579 00:47:46,542 --> 00:47:47,542 ‫نتونستم بفهمم.‬ 580 00:48:01,667 --> 00:48:02,958 ‫بشین. اینجا این چیزا عادیه.‬ 581 00:48:04,250 --> 00:48:05,250 ‫بشین!‬ 582 00:48:08,208 --> 00:48:10,009 ‫طاهر، یه چیز مهمی هست که باید بهت بگم.‬ 583 00:48:10,292 --> 00:48:11,412 ‫فردا، بعد از عروسی.‬ 584 00:48:12,500 --> 00:48:14,333 ‫طاهر، من نمیتونم باهات ازدواج کنم.‬ 585 00:49:33,542 --> 00:49:34,702 ‫از بیرون قفله.‬ 586 00:49:37,750 --> 00:49:40,208 ‫اینجا هیچ وسیله نقلیه یا حمل و نقل عمومی وجود نداره.‬ 587 00:49:41,083 --> 00:49:43,083 ‫اگه بخوایم سفر کنیم به یه ماشین احتیاج داریم.‬ 588 00:49:45,125 --> 00:49:47,833 ‫ببین، بیرون رفتن هیچ فایده‌ای نداره.‬ 589 00:49:48,125 --> 00:49:50,046 ‫مردهای بیرون هم مثل مردهای داخل اینجا هستن.‬ 590 00:49:50,792 --> 00:49:53,167 ‫اگه کسی تو رو ببینه، سعی میکنن بدزدنت.‬ 591 00:49:55,083 --> 00:49:56,875 ‫تو زبون اونا رو بلد نیستی.‬ 592 00:49:57,708 --> 00:50:00,000 ‫من بلدم. من هم پشتو و هم اردو صحبت می‌کنم.‬ 593 00:50:06,625 --> 00:50:08,917 ‫میشه لطفا یه تلفن بزنم؟‬ 594 00:50:16,708 --> 00:50:17,708 ‫فهمیدم!‬ 595 00:50:26,125 --> 00:50:27,292 ‫شماره پاکستانی؟‬ 596 00:50:28,500 --> 00:50:30,750 ‫فکر کنم عظمی رسیده خونه طاهر.‬ 597 00:50:31,417 --> 00:50:33,083 ‫- سلام، عظمی. - شاهین!‬ 598 00:50:33,542 --> 00:50:35,750 ‫شاهین، نمیتونم زیاد حرف بزنم.‬ 599 00:50:35,875 --> 00:50:37,250 ‫خیلی با دقت به حرفام گوش کن.‬ 600 00:50:37,417 --> 00:50:39,125 ‫من توی دردسر بزرگی افتادم.‬ 601 00:50:39,500 --> 00:50:41,500 ‫طاهر از آب که درآمد، یک کلاهبردار تمام عیار بود.‬ 602 00:50:41,625 --> 00:50:44,917 ‫او من را فریب داد تا به اینجا بیایم و بعدش به من زور گفت.‬ 603 00:50:45,250 --> 00:50:48,208 ‫صبر کن، عظمی. بگذار عامر را بیاورم پای تلفن.‬ 604 00:50:48,625 --> 00:50:50,500 ‫عامر... این عظمی هستم.‬ 605 00:50:50,625 --> 00:50:51,625 ‫باهاش حرف بزن.‬ 606 00:50:53,292 --> 00:50:57,000 ‫- عظمی. - عامر، طاهر یک کلاهبردار است.‬ 607 00:50:57,125 --> 00:50:59,292 ‫او متاهل است و بچه دارد.‬ 608 00:50:59,500 --> 00:51:01,625 ‫او به زور من را اینجا زندانی کرده.‬ 609 00:51:01,792 --> 00:51:04,917 ‫لطفاً، یه کاری بکن و من را از اینجا نجات بده.‬ 610 00:51:05,208 --> 00:51:06,208 ‫لطفاً، به کمک تو نیاز دارم.‬ 611 00:51:06,625 --> 00:51:08,625 ‫عظمی، حالا با دقت به حرف های من گوش کن.‬ 612 00:51:21,667 --> 00:51:23,187 ‫آنها ما را از همه جور جا به دام می اندازند.‬ 613 00:51:24,292 --> 00:51:25,652 ‫اگر دلشان بخواهد، با ما بازی می کنند...‬ 614 00:51:26,333 --> 00:51:27,333 ‫یا ما را می فروشند.‬ 615 00:51:39,375 --> 00:51:41,417 ‫اینجا را امضا کن.‬ 616 00:52:31,458 --> 00:52:33,167 ‫باید از یک ازدواج دیگر خوشحال باشی.‬ 617 00:52:37,583 --> 00:52:41,500 ‫دهنت رو می بندی، یا می خوای تا حد مرگ کتک بخوری؟‬ 618 00:53:55,750 --> 00:53:56,750 ‫چی شد؟‬ 619 00:53:57,708 --> 00:53:58,708 ‫خوابت نمی بره؟‬ 620 00:53:59,875 --> 00:54:00,875 ‫نه، چیزی نیست.‬ 621 00:54:01,333 --> 00:54:03,333 ‫فقط داشتم فکر می کردم.‬ 622 00:54:08,458 --> 00:54:09,458 ‫به چی فکر می کردی؟‬ 623 00:54:10,208 --> 00:54:12,208 ‫ما الان زن و شوهر هستیم.‬ 624 00:54:12,875 --> 00:54:14,958 ‫ما باید به حقمان برسیم.‬ 625 00:54:17,500 --> 00:54:18,500 ‫منظورت چیه؟‬ 626 00:54:18,750 --> 00:54:21,000 ‫منظورم اینه که، طبق رسم ما،‬ 627 00:54:21,625 --> 00:54:24,875 ‫خانواده در مراسم عروسی به عروس پول نقد هدیه می‌ده.‬ 628 00:54:25,958 --> 00:54:28,333 ‫ما در آینده بچه دار خواهیم شد. به درد می‌خوره.‬ 629 00:54:31,083 --> 00:54:32,484 ‫خانواده‌ی شما چقدر بهت میدن؟‬ 630 00:54:35,083 --> 00:54:36,917 ‫شاید حدود یک میلیون روپیه.‬ 631 00:54:40,667 --> 00:54:43,667 ‫یک میلیون روپیه هند؟‬ 632 00:54:45,917 --> 00:54:47,917 ‫من اهل هندم، برای همین اونا به من روپیه هند میدن.‬ 633 00:54:49,000 --> 00:54:50,000 ‫فهمیدم.‬ 634 00:54:51,833 --> 00:54:53,167 ‫چطور میتونیم اون پولو بگیریم؟‬ 635 00:54:54,542 --> 00:54:56,500 ‫یادته در مورد عامر بهت گفتم؟‬ 636 00:54:56,750 --> 00:54:57,750 ‫پسر عمه ام.‬ 637 00:54:58,125 --> 00:54:59,708 ‫اون تو سفارت هند کار می‌کنه.‬ 638 00:54:59,917 --> 00:55:02,292 ‫ما میریم و بهش میگیم که الان ازدواج کردیم.‬ 639 00:55:03,000 --> 00:55:04,321 ‫بعدش میبینیم چطوری میتونیم بگیریمش.‬ 640 00:55:09,083 --> 00:55:10,083 ‫باشه.‬ 641 00:55:11,417 --> 00:55:12,417 ‫باشه؟‬ 642 00:55:14,833 --> 00:55:16,542 ‫پس فردا گوشیمو پس بده.‬ 643 00:55:17,417 --> 00:55:18,417 ‫من باهاش صحبت میکنم.‬ 644 00:55:19,958 --> 00:55:20,958 ‫باشه.‬ 645 00:55:31,875 --> 00:55:32,875 ‫ای فسقلی!‬ 646 00:55:35,833 --> 00:55:36,833 ‫صبر کن. الان برمیگردم.‬ 647 00:55:50,833 --> 00:55:53,667 ‫هر هندی که در خاک بیگانه سرگردان شود فقط یک انتخاب دارد.‬ 648 00:55:54,417 --> 00:55:56,167 ‫شما باید به نحوی خودتان را به سفارت هند برسانید.‬ 649 00:55:56,750 --> 00:55:57,750 ‫بقیه اش را آنها انجام خواهند داد.‬ 650 00:56:06,917 --> 00:56:07,917 ‫بریم.‬ 651 00:56:27,917 --> 00:56:31,333 ‫کلبوشان جادهاو در حال اداره یک شبکه تروریستی در پاکستان بود.‬ 652 00:56:31,542 --> 00:56:35,333 ‫او افسر فرمانده با درجه در نیروی دریایی هند بود که هنوز در خدمت بود.‬ 653 00:56:35,833 --> 00:56:37,583 ‫و در سال ۲۰۰۳…‬ 654 00:56:50,375 --> 00:56:52,000 ‫نمی‌توانم با طاهر روبرو شوم.‬ 655 00:56:53,625 --> 00:56:56,208 ‫می‌خواهم در مقابل بازپرس و مطبوعات حاضر شوی.‬ 656 00:56:57,167 --> 00:56:58,542 ‫اما طاهر هم آنجا خواهد بود.‬ 657 00:57:00,167 --> 00:57:01,208 ‫قاضی هم آنجا خواهد بود…‬ 658 00:57:02,125 --> 00:57:03,125 ‫و پلیس.‬ 659 00:57:05,417 --> 00:57:06,833 ‫امنیت مسئله‌ای نیست.‬ 660 00:57:07,833 --> 00:57:10,417 ‫بعد از این همه مدت در بونر، از مردن نمی‌ترسم.‬ 661 00:57:16,042 --> 00:57:17,042 ‫پس مسئله چیه؟‬ 662 00:57:20,375 --> 00:57:22,875 ‫تو یک زن نیستی. نمی‌توانم آن را برایت توضیح دهم.‬ 663 00:57:24,958 --> 00:57:26,083 ‫باید سعی کنی.‬ 664 00:57:27,667 --> 00:57:29,458 ‫من به همه پاسخگو هستم.‬ 665 00:57:46,167 --> 00:57:50,083 ‫وقتی مردی مدام بدون رضایتت تو را لمس می‌کند،‬ 666 00:57:51,417 --> 00:57:53,542 ‫حتی نگاه کردن به چشمانش هم سخت می‌شود.‬ 667 00:57:56,458 --> 00:57:58,708 ‫می‌دانی که تقصیر تو نیست.‬ 668 00:58:00,333 --> 00:58:01,583 ‫اما درماندگی…‬ 669 00:58:03,833 --> 00:58:06,583 ‫از اینکه نتوانی جلوی او را بگیری یا چیزی بگویی…‬ 670 00:58:08,167 --> 00:58:10,208 ‫و بگذاری به تو تعرض کند…‬ 671 00:58:14,125 --> 00:58:16,208 ‫خجالت، نفرت، ترس…‬ 672 00:58:18,292 --> 00:58:23,750 ‫چنین احساسات درهمی تو را تسخیر می‌کنند.‬ 673 00:58:26,708 --> 00:58:29,708 ‫حتی دیدنش هم روحت را به لرزه در می‌آورد.‬ 674 00:58:37,417 --> 00:58:38,708 ‫نمی‌توانم این را برایت توضیح دهم.‬ 675 00:58:43,542 --> 00:58:44,708 ‫نه، فهمیدم.‬ 676 00:58:48,542 --> 00:58:51,333 ‫تمام تلاشم را می‌کنم که دیگر هرگز چنین احساسی نداشته باشی.‬ 677 00:58:59,417 --> 00:59:00,417 ‫اوزما.‬ 678 00:59:05,500 --> 00:59:06,583 ‫در رو باز بذار.‬ 679 00:59:19,042 --> 00:59:20,708 ‫او یک ویزای یک ماهه دارد...‬ 680 00:59:22,083 --> 00:59:23,283 ‫و فقط سه هفته از آن باقی مانده.‬ 681 00:59:24,250 --> 00:59:26,583 ‫اگر قبل از تمام شدن مهلتش به خانه برنگردد،‬ 682 00:59:27,292 --> 00:59:29,750 ‫حتی یک روز هم نمی‌توانیم او را در سفارت نگه داریم.‬ 683 00:59:30,708 --> 00:59:32,125 ‫ما قادر به نجات او نخواهیم بود.‬ 684 01:00:14,375 --> 01:00:15,375 ‫سید صاحب.‬ 685 01:00:16,167 --> 01:00:18,875 ‫او یک دختر مسلمان است که در یک موقعیت وحشتناک گرفتار شده.‬ 686 01:00:19,000 --> 01:00:20,000 ‫او می‌خواهد به خانه برگردد.‬ 687 01:00:20,542 --> 01:00:22,458 ‫فقط شما می‌توانید او را از این مشکل نجات دهید.‬ 688 01:00:30,333 --> 01:00:32,417 ‫اگر اصرار دارید، باید کمک کنم، جی پی صاحب.‬ 689 01:00:32,958 --> 01:00:34,042 ‫انتخابی ندارم.‬ 690 01:00:34,167 --> 01:00:35,167 ‫ممنون، سید صاحب.‬ 691 01:00:35,833 --> 01:00:37,333 ‫نیازی به تشکر نیست.‬ 692 01:00:37,875 --> 01:00:39,643 ‫من کاملاً مخالف نهاد ازدواج هستم،‬ 693 01:00:39,667 --> 01:00:40,851 ‫و حاضرم به هر کسی که می‌خواهد از آن خارج شود کمک کنم.‬ 694 01:00:40,875 --> 01:00:41,916 ‫اگر به خدمات من نیاز داشتید...‬ 695 01:00:42,167 --> 01:00:43,167 ‫دریغ نکنید و بپرسید.‬ 696 01:00:44,167 --> 01:00:46,127 ‫ماهیت شغلم می‌تواند این موضوع را برایم حل کند.‬ 697 01:00:47,208 --> 01:00:50,333 ‫اخیراً، یک روندی باب شده که پیشنهاد "یکی بخر، یکی مجانی ببر" می‌دهند.‬ 698 01:00:50,583 --> 01:00:53,000 ‫فقط یک اشتباه لفظی بود. جدی نگیرش.‬ 699 01:00:53,792 --> 01:00:56,458 ‫اگر قصد دارم در پاکستان بمانم، باید شما را جدی بگیرم.‬ 700 01:00:57,667 --> 01:00:59,792 ‫نگران نباشید. جزئیات را برایم بفرستید.‬ 701 01:00:59,917 --> 01:01:01,333 ‫- خدانگهدار. - ممنون.‬ 702 01:01:03,333 --> 01:01:06,042 ‫کمی شوخ‌طبعی در کار باعث میشه ادامه بدم.‬ 703 01:01:06,667 --> 01:01:08,375 ‫من رو اینقدر جدی نگیر.‬ 704 01:01:09,083 --> 01:01:10,125 ‫خدا رحم کنه!‬ 705 01:01:10,875 --> 01:01:12,500 ‫من؟ تو رو جدی بگیرم؟‬ 706 01:01:21,792 --> 01:01:23,542 ‫- قربان. - هنوز زنده‌ای آقای تیواری؟‬ 707 01:01:23,792 --> 01:01:27,708 ‫اگر ماشین من رو بمب‌گذاری کرده باشند، دیگه زیاد زنده نمی‌مونم.‬ 708 01:01:28,583 --> 01:01:29,583 ‫طاهر کجاست؟‬ 709 01:01:31,042 --> 01:01:32,500 ‫طاهر داخله، قربان.‬ 710 01:01:32,833 --> 01:01:34,417 ‫برو داخل و گوشی رو بهش بده.‬ 711 01:01:35,875 --> 01:01:38,417 ‫قربان... حالتون خوبه؟‬ 712 01:01:38,917 --> 01:01:40,792 ‫برو. حتی تو هم حس بهتری پیدا می‌کنی.‬ 713 01:01:59,250 --> 01:02:00,730 ‫بهش گفتم ساعت یازده بیاد.‬ 714 01:02:01,125 --> 01:02:02,125 ‫چرا اینقدر زود اینجاست؟‬ 715 01:02:03,542 --> 01:02:04,542 ‫حالا؟‬ 716 01:02:12,542 --> 01:02:13,542 ‫نگاه کن...‬ 717 01:02:16,625 --> 01:02:17,625 ‫داره میاد داخل.‬ 718 01:02:22,250 --> 01:02:23,458 ‫برای همینه که داری میری بیرون.‬ 719 01:02:39,750 --> 01:02:40,625 ‫بعد از اینکه ویزات تموم شد،‬ 720 01:02:40,708 --> 01:02:42,709 ‫حتی سفارت هم نمی‌تونه بهت پناهندگی بده.‬ 721 01:02:43,917 --> 01:02:46,077 ‫می‌خواستی از در اصلی بری بیرون، مگه نه؟‬ 722 01:02:48,583 --> 01:02:49,583 ‫حالا وقتشه.‬ 723 01:02:51,792 --> 01:02:52,792 ‫برو.‬ 724 01:03:21,875 --> 01:03:24,417 ‫جی پی قربان، طاهر خیلی بی‌قراری می‌کنه.‬ 725 01:03:26,917 --> 01:03:27,917 ‫اونا رو صدا کن بیان داخل.‬ 726 01:03:31,042 --> 01:03:32,167 ‫طاهر. بشیر.‬ 727 01:03:36,250 --> 01:03:37,500 ‫دارن صداتون میزنن برید داخل.‬ 728 01:03:38,000 --> 01:03:39,667 ‫نه، ما نمیریم داخل. عظمی رو بیارید بیرون.‬ 729 01:03:39,833 --> 01:03:40,875 ‫ما باید بریم داخل.‬ 730 01:03:42,708 --> 01:03:43,708 ‫گوشیت رو نگه دار.‬ 731 01:03:45,625 --> 01:03:47,583 ‫گوش کن. داخل ساختمون نرو.‬ 732 01:03:52,167 --> 01:03:53,167 ‫ایست.‬ 733 01:04:04,292 --> 01:04:05,292 ‫عظمی تو این یکیه؟‬ 734 01:04:13,417 --> 01:04:14,417 ‫بریم.‬ 735 01:04:16,667 --> 01:04:18,625 ‫خیله خب، پس. شما دو تا، تکیه بدید عقب.‬ 736 01:04:18,833 --> 01:04:21,750 ‫و عظمی، یه کم بیا جلو.‬ 737 01:04:25,667 --> 01:04:27,458 ‫جلوتر، عزیزم.‬ 738 01:04:27,750 --> 01:04:28,750 ‫برای سلفی.‬ 739 01:04:30,083 --> 01:04:31,875 ‫زود برمی‌گردی هند.‬ 740 01:04:32,417 --> 01:04:34,017 ‫این تنها یادگاریه که ازت خواهم داشت.‬ 741 01:04:36,042 --> 01:04:37,375 ‫باشه. لبخند بزن.‬ 742 01:04:38,583 --> 01:04:39,667 ‫بله.‬ 743 01:04:40,958 --> 01:04:42,875 ‫خیلی خب. عالیه. یه نگاه بنداز.‬ 744 01:04:46,375 --> 01:04:47,583 ‫با پسرت حرف بزن.‬ 745 01:04:47,667 --> 01:04:49,547 ‫- الان نه. امشب زنگ میزنم... - سلام، بابا.‬ 746 01:04:50,208 --> 01:04:51,875 ‫لطفاً عجله کن و یه چیز خوب بگو.‬ 747 01:04:52,208 --> 01:04:54,375 ‫راستش، بنزین خوردم.‬ 748 01:04:55,917 --> 01:04:56,917 ‫چی؟‬ 749 01:04:57,042 --> 01:05:01,250 ‫بابا، قضیه اینه که، یه بطری بود مامان نگهش میداشت برای از بین بردن لکه های لباس.‬ 750 01:05:01,333 --> 01:05:03,708 ‫- خب، منم همشو خوردم و فرار کردم. - ولی…‬ 751 01:05:03,792 --> 01:05:09,625 ‫فقط می‌خواستم ببینم بنزین باعث می‌شه سریع‌تر برم، مثل کاری که با...‬ 752 01:05:09,708 --> 01:05:13,167 ‫پسر، باید بیای اینجا با من زندگی کنی. تو با این مردم خیلی جور درمیای.‬ 753 01:05:13,333 --> 01:05:15,500 ‫صبر کن بابا، یه چیز دیگه هم هست.‬ 754 01:05:15,583 --> 01:05:16,583 ‫امشب بعداً!‬ 755 01:05:19,292 --> 01:05:20,292 ‫درود!‬ 756 01:05:20,542 --> 01:05:23,333 ‫درود بر شما!‬ 757 01:05:25,083 --> 01:05:26,243 ‫مشکل چیه، طاهر؟‬ 758 01:05:26,792 --> 01:05:27,952 ‫سر چی بحث می‌کردین؟‬ 759 01:05:28,667 --> 01:05:30,833 ‫به عُظمی حمله کردی؟ ترسیده به نظر می‌رسه.‬ 760 01:05:30,917 --> 01:05:32,708 ‫این درست نیست. داره دروغ می‌گه.‬ 761 01:05:32,792 --> 01:05:33,792 ‫خب، یه اتفاقی افتاده.‬ 762 01:05:34,250 --> 01:05:35,410 ‫اون نمی‌خواد تو رو ببینه.‬ 763 01:05:35,917 --> 01:05:37,351 ‫- داره بی‌اختیار گریه می‌کنه. - چرا نمی‌خواد اونو ببینه؟‬ 764 01:05:37,375 --> 01:05:38,375 ‫صداش کن بیاد بیرون.‬ 765 01:05:39,208 --> 01:05:40,208 ‫صداش کردم.‬ 766 01:05:41,000 --> 01:05:42,000 ‫باید تو راه باشه.‬ 767 01:05:43,833 --> 01:05:44,833 ‫انجُم، درسته؟‬ 768 01:05:45,500 --> 01:05:46,500 ‫این اسم منه؟‬ 769 01:05:46,958 --> 01:05:48,559 ‫چند بار باید بهت یادآوری کنم، سیرت؟‬ 770 01:05:48,583 --> 01:05:50,125 ‫بله. لطفا یادت بمونه.‬ 771 01:05:50,208 --> 01:05:51,958 ‫و اسم شوهرت امیره.‬ 772 01:05:52,875 --> 01:05:56,167 ‫بابا، بازیگری اصلاً کار من نیست.‬ 773 01:05:57,167 --> 01:05:58,527 ‫باید کله‌ی نحسشو خورد کنم!‬ 774 01:05:58,917 --> 01:05:59,917 ‫ختم کلام.‬ 775 01:06:01,750 --> 01:06:02,833 ‫این دیگه کیه؟‬ 776 01:06:06,250 --> 01:06:07,250 ‫نمی‌دونم.‬ 777 01:06:07,833 --> 01:06:09,208 ‫اون خواهرشوهرشه، طاهره.‬ 778 01:06:09,750 --> 01:06:10,750 ‫انجمن.‬ 779 01:06:11,250 --> 01:06:12,250 ‫عظما هم داره میاد.‬ 780 01:06:15,958 --> 01:06:16,958 ‫چی شده، انجمن؟‬ 781 01:06:17,333 --> 01:06:21,292 ‫خب، من صداش کردم بیاد بیرون، ولی دست از گریه برنمی‌داره.‬ 782 01:06:21,375 --> 01:06:22,500 ‫این مرد یه شیاده!‬ 783 01:06:22,917 --> 01:06:25,292 ‫نباید بهش اعتماد کنی!‬ 784 01:06:26,042 --> 01:06:27,684 ‫- چی میگه؟ - به تو ربطی نداره.‬ 785 01:06:27,708 --> 01:06:30,833 ‫اون دارایی شوهرشه. همین الان بیارش بیرون!‬ 786 01:06:30,917 --> 01:06:32,125 ‫مشکلت چیه؟‬ 787 01:06:32,250 --> 01:06:34,000 ‫آروم باش، وگرنه میندازمت بیرون.‬ 788 01:06:34,083 --> 01:06:36,792 ‫لعنت بهت! چطور جرأت می‌کنی تو خاک پاکستان ما رو تهدید کنی!‬ 789 01:06:36,875 --> 01:06:38,042 ‫- اینجا پاکستانه! - کافیه.‬ 790 01:06:38,333 --> 01:06:41,375 ‫شاید این یه توطئه پاکستانی باشه، ولی اینجا خاک هندیه که روش ایستادی.‬ 791 01:06:41,750 --> 01:06:42,917 ‫مشکلش چیه، طاهر؟‬ 792 01:06:43,083 --> 01:06:45,333 ‫بیا تو. بذار راحت بشینیم و در این مورد بحث کنیم.‬ 793 01:06:45,458 --> 01:06:47,417 ‫نه، ما نمیریم داخل. همین جا صحبت می‌کنیم.‬ 794 01:06:47,500 --> 01:06:49,042 ‫تا کی می‌تونیم اینجا وایسیم و گپ بزنیم؟‬ 795 01:06:49,292 --> 01:06:50,292 ‫بیاین سر یه چای گپ بزنیم.‬ 796 01:06:50,333 --> 01:06:52,013 ‫ما چای نمی‌خوایم! ما نمیریم داخل!‬ 797 01:06:52,333 --> 01:06:53,958 ‫لطفاً یکم صبور باشید.‬ 798 01:06:54,042 --> 01:06:56,762 ‫من فقط به این خاطر خودمو کنترل می‌کنم که این یه مسئله بین زن و شوهره.‬ 799 01:06:57,000 --> 01:06:59,458 ‫می‌تونم بذارم چهارشنبه همدیگه رو ببینید، ولی این یارو کیه؟‬ 800 01:07:00,208 --> 01:07:01,583 ‫یه آدم هیچی‌نبودِ بی‌ارزش.‬ 801 01:07:02,042 --> 01:07:04,083 ‫- چهارشنبه او را نیاور. - چهارشنبه نه!‬ 802 01:07:04,167 --> 01:07:05,601 ‫همین الان او را بیرون بیاورید. باید به بونر برویم.‬ 803 01:07:05,625 --> 01:07:06,750 ‫مشکلت چیه؟‬ 804 01:07:07,167 --> 01:07:08,917 ‫این رذل را خواهم کشت.‬ 805 01:07:09,792 --> 01:07:11,500 ‫صبر کن بشیر، من با او صحبت می کنم.‬ 806 01:07:11,583 --> 01:07:12,833 ‫چرا حرف منو نمی فهمی؟‬ 807 01:07:12,917 --> 01:07:14,167 ‫- او یک رذل است! - خفه شو!‬ 808 01:07:14,833 --> 01:07:16,417 ‫- عظمی! - عظمی!‬ 809 01:07:16,500 --> 01:07:19,020 ‫- عظمی، چه حرفی برای گفتن داری؟ - اولین بار طاهر را کجا ملاقات کردی؟‬ 810 01:07:19,750 --> 01:07:22,083 ‫مردم دیدند که عروسی در حال انجام است،‬ 811 01:07:22,458 --> 01:07:25,458 ‫اما نه ‌AK-47‌ هایی که به ستون ها تکیه داده بودند.‬ 812 01:07:25,917 --> 01:07:27,208 ‫من فریب خوردم تا در این عروسی شرکت کنم.‬ 813 01:07:27,708 --> 01:07:31,250 ‫من نمی دانستم که او یک مرد متاهل با این همه فرزند است.‬ 814 01:07:31,333 --> 01:07:33,333 ‫در غیر این صورت، هرگز به اینجا نمی آمدم.‬ 815 01:07:34,667 --> 01:07:38,500 ‫من تمام مدت برخلاف میلم در بونر نگه داشته شدم.‬ 816 01:07:39,417 --> 01:07:42,208 ‫من فقط می خواهم با میل خود به کشورم برگردم.‬ 817 01:07:42,292 --> 01:07:44,417 ‫- همین. - عظمی، آیا طاهر می داند که شما اینجا هستید؟‬ 818 01:07:44,500 --> 01:07:46,518 ‫- چه زمانی طاهر را در مالزی ملاقات کردید؟ - جواب بده عظمی.‬ 819 01:07:46,542 --> 01:07:48,309 ‫درباره چت های واتساپ چه حرفی برای گفتن داری؟‬ 820 01:07:48,333 --> 01:07:50,875 ‫- عظمی، چه حرفی برای گفتن داری؟ - عظمی...‬ 821 01:08:08,208 --> 01:08:09,583 ‫بله آقا. او تمام کرد.‬ 822 01:08:14,458 --> 01:08:17,000 ‫شماره من را یادداشت کنید، و شماره خودتان را به من بدهید.‬ 823 01:08:17,542 --> 01:08:20,917 ‫اگر نمی خواهید داخل بیایید، به شما اطلاع می دهم که عظمی بیرون آمد.‬ 824 01:08:21,000 --> 01:08:23,583 ‫- ببین، تو... - برو و از هر کسی بپرس،‬ 825 01:08:23,667 --> 01:08:25,267 ‫شما نمی توانید ما را مجبور کنید بر خلاف میل خود عمل کنیم.‬ 826 01:08:26,542 --> 01:08:28,062 ‫بیایید این مسئله را به شکل متمدنانه حل کنیم.‬ 827 01:08:28,458 --> 01:08:29,792 ‫من با عظمی صحبت خواهم کرد.‬ 828 01:08:37,250 --> 01:08:38,375 ‫چه اتفاقی افتاد؟‬ 829 01:08:38,458 --> 01:08:39,939 ‫او به ما گفت چهارشنبه برگردیم.‬ 830 01:08:40,167 --> 01:08:41,208 ‫چرا امروز نه؟‬ 831 01:08:46,208 --> 01:08:47,250 ‫چرا چهارشنبه؟‬ 832 01:08:47,458 --> 01:08:48,458 ‫از کجا بدونم؟‬ 833 01:09:04,375 --> 01:09:06,500 ‫طاهر، عظمی در دادگاه اظهاراتش را ثبت کرد.‬ 834 01:09:06,583 --> 01:09:07,750 ‫چرا آنجا نبودی؟‬ 835 01:09:08,083 --> 01:09:10,083 ‫طاهر، آیا از تهدید استفاده کردی تا عظمی را مجبور به ازدواج با خودت کنی؟‬ 836 01:09:13,417 --> 01:09:14,625 ‫طاهر، تو واقعاً ازدواج کردی؟‬ 837 01:09:14,917 --> 01:09:17,250 ‫اگر عظمی می‌خواهد برگردد، چرا او را پس نمی‌فرستی؟‬ 838 01:09:18,083 --> 01:09:19,083 ‫ما یک جواب می‌خواهیم، طاهر.‬ 839 01:09:19,958 --> 01:09:24,000 ‫ببین، معاون هندی اینجا حیله‌گر و فریبکار است.‬ 840 01:09:24,542 --> 01:09:27,750 ‫او ما را فریب داد تا به اینجا بیاییم و عظمی را به جای دیگری برد،‬ 841 01:09:27,833 --> 01:09:29,292 ‫به همین دلیل نتوانستم او را ملاقات کنم.‬ 842 01:09:29,917 --> 01:09:32,917 ‫تمام اتهامات علیه من کاملاً دروغ و بی‌اساس است.‬ 843 01:09:33,792 --> 01:09:36,875 ‫منظورت این است که عظمی در دادگاه شهادت دروغ علیه تو داد؟‬ 844 01:09:37,083 --> 01:09:38,083 ‫همش دروغه!‬ 845 01:09:52,167 --> 01:09:53,833 ‫به نظرم خیلی خوب پیش رفت.‬ 846 01:09:53,917 --> 01:09:55,458 ‫عظمی، آیا انجوم را ملاقات کرده‌ای؟‬ 847 01:09:55,542 --> 01:09:56,750 ‫او خواهر شوهرت است.‬ 848 01:09:56,833 --> 01:09:58,458 ‫- قهوه‌ات اینجاست. - بشین. بشین. بشین.‬ 849 01:10:00,042 --> 01:10:01,042 ‫ممنونم.‬ 850 01:10:01,375 --> 01:10:02,375 ‫تبریک می‌گم، عظمی.‬ 851 01:10:03,417 --> 01:10:05,167 ‫شما بیانیه شجاعانه‌ای به مطبوعات دادید.‬ 852 01:10:05,958 --> 01:10:09,042 ‫بیانیه شجاعانه بود، اما تصمیم من برای آمدن به اینجا اشتباه بود.‬ 853 01:10:09,333 --> 01:10:10,750 ‫یک کپی تایید شده از بیانیه‬ 854 01:10:10,833 --> 01:10:13,033 ‫از طریق وزارت خارجه به وزارت کشور تحویل داده خواهد شد،‬ 855 01:10:13,375 --> 01:10:16,250 ‫که شما را از گزارش به پلیس و مهاجرت معاف می کند.‬ 856 01:10:18,708 --> 01:10:21,708 ‫آیا این کار از طریق مرز واگه زمان زیادی نخواهد برد؟‬ 857 01:10:21,958 --> 01:10:23,708 ‫آیا می توانم از طریق هوایی بروم؟‬ 858 01:10:26,917 --> 01:10:30,000 ‫قوانین بیان می کنند که همان مسیر و روشی که‬ 859 01:10:30,542 --> 01:10:32,458 ‫یک هندی برای ورود به پاکستان استفاده کرده‬ 860 01:10:32,917 --> 01:10:34,557 ‫باید برای خروجش هم استفاده شود.‬ 861 01:10:35,917 --> 01:10:39,167 ‫بنابراین حتی اگر از طریق واگه سوار الاغ آمدید،‬ 862 01:10:40,792 --> 01:10:42,750 ‫باید سوار بر الاغ هم برگردید.‬ 863 01:10:45,500 --> 01:10:47,500 ‫و دیپلماسی با کشورهای دیگر کار می کند.‬ 864 01:10:48,417 --> 01:10:50,875 ‫اینجا، همه‌اش مثل اسکیت روی یخ است.‬ 865 01:10:53,958 --> 01:10:55,125 ‫مشکلی هست، قربان؟‬ 866 01:10:57,250 --> 01:10:58,250 ‫نه.‬ 867 01:10:59,208 --> 01:11:02,333 ‫گاهی اوقات، احساس می کنم چیزها را آنطور که هستند بیان نمی کنید.‬ 868 01:11:06,292 --> 01:11:08,042 ‫و شما حقایق واقعی را پنهان می کنید.‬ 869 01:11:08,958 --> 01:11:10,000 ‫مرا سرزنش نکنید.‬ 870 01:11:10,958 --> 01:11:12,158 ‫من ذاتا یک دیپلمات هستم…‬ 871 01:11:13,750 --> 01:11:14,750 ‫نه از روی شخصیت.‬ 872 01:11:23,958 --> 01:11:25,208 ‫می خواهید با دخترتان صحبت کنید؟‬ 873 01:11:26,000 --> 01:11:27,042 ‫یک تماس واتس‌اپ برقرار کنید.‬ 874 01:11:28,333 --> 01:11:30,500 ‫تماس های عادی ضبط می شوند.‬ 875 01:11:32,875 --> 01:11:33,875 ‫نه.‬ 876 01:11:36,042 --> 01:11:37,333 ‫چی بگم؟‬ 877 01:11:38,458 --> 01:11:39,958 ‫به نور چی بگم؟‬ 878 01:11:40,833 --> 01:11:42,292 ‫که من یه احمق تمام عیارم؟‬ 879 01:11:43,083 --> 01:11:44,208 ‫چه بلایی سر خودم آوردم؟‬ 880 01:11:45,917 --> 01:11:47,708 ‫وقتی برگردم خونه باهاش صحبت می‌کنم.‬ 881 01:11:58,500 --> 01:11:59,375 ‫خبر فوری‬ 882 01:11:59,458 --> 01:12:03,333 ‫هند یک پیروزی دیپلماتیک بزرگ در پرونده کولبوشان جادهاو به دست آورد،‬ 883 01:12:03,417 --> 01:12:06,042 ‫یک شهروند هندی که در حال حاضر در یک زندان پاکستانی نگهداری می‌شود.‬ 884 01:12:07,375 --> 01:12:11,833 ‫جی پی، این حادثه مستقیماً روی پرونده شما تأثیر خواهد گذاشت.‬ 885 01:12:13,042 --> 01:12:15,292 ‫حالا باید خیلی با احتیاط رفتار کنی.‬ 886 01:12:16,833 --> 01:12:18,250 ‫اوضاع داره متشنج میشه.‬ 887 01:12:24,250 --> 01:12:25,792 ‫یه هفته گذشته، فراز صاحب.‬ 888 01:12:26,208 --> 01:12:28,529 ‫اما هنوز هیچ خبری از تایید از طرف وزارت کشور شما نیست.‬ 889 01:12:29,042 --> 01:12:31,625 ‫یه پرونده دیگه رو به ما تحمیل کردید.‬ 890 01:12:31,708 --> 01:12:32,708 ‫ما؟‬ 891 01:12:33,000 --> 01:12:35,542 ‫مگه ما بودیم که کولبوشان رو از چابهار به ایران آوردیم؟‬ 892 01:12:35,875 --> 01:12:37,518 ‫- این کار ‌ISI‌ بود... - دیگه کافیه، بحث رو تموم کنید.‬ 893 01:12:37,542 --> 01:12:38,622 ‫فقط کشش پیدا میکنه.‬ 894 01:12:39,958 --> 01:12:40,958 ‫حداقل یه تاریخ به ما بدید.‬ 895 01:12:42,167 --> 01:12:43,583 ‫عظمی کی میتونه برگرده؟‬ 896 01:12:44,292 --> 01:12:45,833 ‫بررسی میکنم.‬ 897 01:12:46,917 --> 01:12:48,597 ‫به محض اینکه چیزی روشن شد، به شما اطلاع خواهم داد.‬ 898 01:13:08,708 --> 01:13:10,208 ‫زمان بندی کلا بهم ریخته.‬ 899 01:13:11,333 --> 01:13:12,750 ‫حالا اوضاع خیلی بد میشه.‬ 900 01:13:13,792 --> 01:13:16,208 ‫گفتی من هیچ وقت کل ماجرا رو بهت نمیگم.‬ 901 01:13:17,375 --> 01:13:18,935 ‫خب، دارم همه چیز رو واضح بهت میگم.‬ 902 01:13:21,292 --> 01:13:23,792 ‫نبرد تو قراره طولانی و سخت باشه.‬ 903 01:13:24,958 --> 01:13:26,333 ‫فقط به این آسونی تسلیم نشو.‬ 904 01:13:34,000 --> 01:13:36,458 ‫اوزما، هیچ فکر یا کار احمقانه ای نکن.‬ 905 01:13:38,167 --> 01:13:39,417 ‫ما به خاطر تو جنگیدیم.‬ 906 01:13:40,750 --> 01:13:42,500 ‫حالا، تو باید به خاطر ما بجنگی.‬ 907 01:13:45,250 --> 01:13:46,250 ‫نه، جناب جی پی.‬ 908 01:13:50,333 --> 01:13:52,214 ‫من دیگه رمقی برای جنگیدن ندارم.‬ 909 01:13:53,292 --> 01:13:54,492 ‫شجاعتم در هم شکسته.‬ 910 01:13:56,708 --> 01:13:58,042 ‫فقط یک خواهش دارم.‬ 911 01:14:01,292 --> 01:14:05,250 ‫اگر مجبور شدید من رو به اون تحویل بدید،‬ 912 01:14:05,333 --> 01:14:08,375 ‫به جاش یه شیشه سم برام بیارید.‬ 913 01:14:11,458 --> 01:14:12,750 ‫من پیش اون برنمی‌گردم.‬ 914 01:14:15,833 --> 01:14:17,083 ‫مرگ رو به اون ترجیح میدم.‬ 915 01:14:38,000 --> 01:14:39,000 ‫بله؟‬ 916 01:14:39,833 --> 01:14:40,833 ‫هست؟‬ 917 01:14:43,708 --> 01:14:45,708 ‫باشه، نگهش دار روی خط. من با جناب جی پی صحبت می کنم.‬ 918 01:14:53,667 --> 01:14:55,083 ‫- الو. - عصر بخیر، قربان.‬ 919 01:14:55,667 --> 01:14:58,375 ‫قربان، یک خانمی هست که مکرراً از اپراتور شما رو می خواد.‬ 920 01:14:59,000 --> 01:15:00,000 ‫هیچ سرنخی دارید که کیه؟‬ 921 01:15:00,292 --> 01:15:02,333 ‫نه، قربان. میگه نمی تونه هویتش رو فاش کنه‬ 922 01:15:02,417 --> 01:15:03,583 ‫و فقط با شما صحبت می کنه.‬ 923 01:15:07,708 --> 01:15:09,583 ‫خیلی خب. وصل کن من رو بهش.‬ 924 01:15:10,042 --> 01:15:11,208 ‫چشم، قربان. الان وصل می کنم.‬ 925 01:15:14,000 --> 01:15:16,500 ‫- جناب جی پی. - بله؟ شما کی هستید؟‬ 926 01:15:18,583 --> 01:15:20,042 ‫خبر بدی برات دارم.‬ 927 01:15:22,167 --> 01:15:24,292 ‫طاهر داره دادخواست تنظیم می‌کنه‬ 928 01:15:25,083 --> 01:15:26,324 ‫و موضوع رو به دادگاه می‌کشونه.‬ 929 01:15:27,667 --> 01:15:30,292 ‫تو از دادگاه به عنوان تهدید استفاده کردی، اما...‬ 930 01:15:31,167 --> 01:15:32,417 ‫اون واقعاً به دادگاه رفت.‬ 931 01:15:33,167 --> 01:15:34,792 ‫چرا باید حرفت رو باور کنم؟‬ 932 01:15:36,875 --> 01:15:39,000 ‫میشه شماره شخصیت رو بهم بدی؟‬ 933 01:15:40,333 --> 01:15:41,934 ‫همه مدارک رو برات توی واتساپ می‌فرستم.‬ 934 01:15:54,208 --> 01:15:55,208 ‫جی پی صاحب.‬ 935 01:15:55,958 --> 01:15:59,417 ‫حتی وکلا هم شب‌ها می‌خوابند، و همسرانشان خواب سبکی دارند.‬ 936 01:15:59,833 --> 01:16:01,208 ‫سید صاحب، باید بریم دادگاه.‬ 937 01:16:01,750 --> 01:16:02,831 ‫ولی الان دادگاه تعطیله.‬ 938 01:16:03,333 --> 01:16:04,542 ‫شوخی جالبی نیست، سید صاحب.‬ 939 01:16:04,917 --> 01:16:06,083 ‫کی شروع کرد؟‬ 940 01:16:06,292 --> 01:16:07,333 ‫طاهر داره میره دادگاه.‬ 941 01:16:07,542 --> 01:16:09,167 ‫وزارت خارجه هم این موضوع رو کش میده.‬ 942 01:16:09,625 --> 01:16:12,417 ‫طاهر میخواد عظمی در دادگاه حاضر بشه‬ 943 01:16:12,625 --> 01:16:14,626 ‫و این موضوع به عنوان یک اختلاف خانوادگی حل بشه.‬ 944 01:16:14,833 --> 01:16:18,667 ‫قبل از اینکه پرونده‌اش به دادگاه بره، می‌خوام دادخواست خودمون رو هم ارائه بدم.‬ 945 01:16:18,792 --> 01:16:21,000 ‫ولی برای این کار، به اجازه از دهلی نیاز دارم.‬ 946 01:16:21,542 --> 01:16:24,167 ‫می‌دونم یکم طول می‌کشه، ولی اجازه رو می‌گیریم.‬ 947 01:16:25,125 --> 01:16:26,925 ‫زودترین زمانی که میتونی تاییدیه بدی کی هست؟‬ 948 01:16:27,417 --> 01:16:31,083 ‫اگه تاییدیه رو بگیرم، میتونیم حتی فردا هم این کار رو انجام بدیم.‬ 949 01:16:31,375 --> 01:16:32,458 ‫چقدر زمان لازم داری؟‬ 950 01:16:32,958 --> 01:16:34,375 ‫سه ساعت کافیه.‬ 951 01:16:35,208 --> 01:16:37,500 ‫دادگاه تا ساعت دو باز خواهد ماند.‬ 952 01:16:37,667 --> 01:16:39,583 ‫در اسرع وقت به شما اطلاع خواهم داد.‬ 953 01:16:40,958 --> 01:16:42,417 ‫فردا. فردا به من بگو.‬ 954 01:16:43,000 --> 01:16:44,120 ‫من الان دوباره میخوابم.‬ 955 01:16:59,333 --> 01:17:00,333 ‫سید صاحب.‬ 956 01:17:02,792 --> 01:17:03,792 ‫سید صاحب.‬ 957 01:17:14,083 --> 01:17:16,268 ‫چطور توانستند دادخواست را به همان قاضی ارائه دهند،‬ 958 01:17:16,292 --> 01:17:18,000 ‫در همان دادگاه، در همان روز؟‬ 959 01:17:18,708 --> 01:17:20,250 ‫این اطلاعات را از کجا آوردند؟‬ 960 01:17:20,833 --> 01:17:21,958 ‫چطور وکیل پیدا کردند؟‬ 961 01:17:55,958 --> 01:17:58,458 ‫برای حل اختلافات خانگی، یک زن و شوهر‬ 962 01:17:58,542 --> 01:18:02,583 ‫باید رو در رو ملاقات کنند و جوانب خود را در دادگاه ارائه دهند.‬ 963 01:18:03,583 --> 01:18:06,167 ‫بنابراین، کمیسیون عالی هند باید دستور داده شود‬ 964 01:18:06,750 --> 01:18:08,917 ‫تا عظمی احمد را در دادگاه حاضر کند‬ 965 01:18:09,375 --> 01:18:10,875 ‫و او را بر خلاف میلش نگه ندارد.‬ 966 01:18:11,708 --> 01:18:13,226 ‫جناب قاضی، ما یک گواهی ازدواج معتبر داریم،‬ 967 01:18:13,250 --> 01:18:14,570 ‫که آن را در دادگاه ارائه کرده ایم.‬ 968 01:18:15,292 --> 01:18:17,625 ‫و ما همچنین سوابق دقیقی ارائه کرده ایم‬ 969 01:18:18,125 --> 01:18:23,542 ‫از کل چت واتساپ بین زن و شوهر.‬ 970 01:18:24,167 --> 01:18:26,667 ‫و همه اینها به وضوح نشان می دهد که دختر‬ 971 01:18:27,458 --> 01:18:30,708 ‫با میل خود به پاکستان آمد، با قصد ازدواج.‬ 972 01:18:34,250 --> 01:18:37,583 ‫حالا... بعد از اینکه او وارد کمیسیون عالی هند شد،‬ 973 01:18:38,875 --> 01:18:41,250 ‫چه کسی او را گمراه کرد و چه گفته شد‬ 974 01:18:42,042 --> 01:18:46,542 ‫تا زمانی که عظمی احمد خودش در دادگاه حاضر نشود، نمی توان فهمید، جناب قاضی.‬ 975 01:18:47,042 --> 01:18:48,958 ‫و این هم نباید مشکلی داشته باشد.‬ 976 01:18:49,042 --> 01:18:50,922 ‫دلایل معتبری برای رد کردن داریم، عالیجناب.‬ 977 01:18:51,417 --> 01:18:54,875 ‫او یک فرد بالغ است. تاریخ تولدش را در گذرنامه اش دیده اید.‬ 978 01:18:55,375 --> 01:18:56,750 ‫او مجبور به این ازدواج شده است.‬ 979 01:18:57,292 --> 01:18:58,417 ‫او نمی تواند اردو بخواند.‬ 980 01:18:59,250 --> 01:19:00,811 ‫او بدون اطلاع از جزئیات امضا کرده است.‬ 981 01:19:00,958 --> 01:19:03,375 ‫اظهارات وی در حضور بازپرس ثبت شده است.‬ 982 01:19:03,917 --> 01:19:05,667 ‫او یک شهروند هندی است، عالیجناب.‬ 983 01:19:06,375 --> 01:19:08,750 ‫اگر او می خواهد به کشورش برگردد، باید بگذاریم.‬ 984 01:19:17,583 --> 01:19:21,708 ‫در جلسه بعدی، دادگاه به آخرین استدلال های هر دو طرف گوش خواهد داد.‬ 985 01:19:21,875 --> 01:19:26,167 ‫اما این باید مستقیماً از اوزما احمد بیاید.‬ 986 01:19:26,500 --> 01:19:28,500 ‫بنابراین، او باید در دادگاه حاضر باشد.‬ 987 01:19:32,833 --> 01:19:34,542 ‫یک مانع وجود دارد، عالیجناب.‬ 988 01:19:37,708 --> 01:19:40,333 ‫این مانع می تواند برای شما باشد. سید صاحب.‬ 989 01:19:40,750 --> 01:19:44,500 ‫زیرا دادگاه ممکن است تصور کند‬ 990 01:19:45,000 --> 01:19:47,625 ‫که شما به اظهاراتی که اوزما خواهد داد اعتماد ندارید‬ 991 01:19:48,250 --> 01:19:50,583 ‫در خارج از کمیسیون عالی هند.‬ 992 01:19:50,750 --> 01:19:51,667 ‫نه، عالیجناب.‬ 993 01:19:51,750 --> 01:19:54,208 ‫ما از تغییر اظهارات او نمی ترسیم.‬ 994 01:19:55,083 --> 01:19:56,375 ‫تهدیدی برای جان او وجود دارد.‬ 995 01:20:00,583 --> 01:20:02,458 ‫افراد طرفدار طاهر بسیار خشمگین هستند.‬ 996 01:20:03,292 --> 01:20:07,125 ‫و شما به خوبی از تمام پرونده های مرتبط با قتل های ناموسی آگاه هستید.‬ 997 01:20:07,417 --> 01:20:10,458 ‫من دستور حفاظت کامل از او را می دهم.‬ 998 01:20:11,042 --> 01:20:12,125 ‫او باید اینجا حاضر باشد.‬ 999 01:20:12,500 --> 01:20:14,750 ‫و این نظر نهایی دادگاه در این مورد است.‬ 1000 01:20:41,667 --> 01:20:42,917 ‫کابل.‬ 1001 01:21:50,542 --> 01:21:51,542 ‫صبح بخیر، آقا.‬ 1002 01:23:56,542 --> 01:23:57,542 ‫من ترسیده بودم.‬ 1003 01:23:58,875 --> 01:24:02,708 ‫اما مردم مدام بازوی قطع شده آن بچه را زیر پا له می‌کردند.‬ 1004 01:24:05,708 --> 01:24:09,667 ‫فکر کردم قبل از رفتن باید بازوی او را از سر راه بردارم...‬ 1005 01:24:11,333 --> 01:24:13,333 ‫تا دوباره زیر پا گذاشته نشود.‬ 1006 01:24:16,792 --> 01:24:18,625 ‫این کمترین احترامی بود که لیاقتش را داشت.‬ 1007 01:24:20,500 --> 01:24:23,375 ‫ما می‌توانستیم از آن حمله تروریستی شبکه حقانی جلوگیری کنیم.‬ 1008 01:24:24,875 --> 01:24:26,515 ‫اما ما در آنجا آزادی عمل داشتیم،‬ 1009 01:24:27,208 --> 01:24:28,489 ‫چیزی که اینجا نداریم.‬ 1010 01:24:31,167 --> 01:24:33,750 ‫باید از این آزادی عمل استفاده می‌کردم.‬ 1011 01:24:34,875 --> 01:24:36,583 ‫قبل از آن، من با احتیاط رفتار می‌کردم.‬ 1012 01:24:37,625 --> 01:24:38,917 ‫شبکه خودمو تشکیل ندادم.‬ 1013 01:24:40,250 --> 01:24:41,250 ‫اشتباه کردم.‬ 1014 01:24:46,042 --> 01:24:48,375 ‫نمی‌توانم این کابوس کابل را فراموش کنم، ازما.‬ 1015 01:24:51,583 --> 01:24:55,750 ‫حاضر نشدن در دادگاه از روی ترس ممکن است تبدیل شود به‬ 1016 01:24:56,250 --> 01:24:57,958 ‫بدترین کابوس شما.‬ 1017 01:25:06,750 --> 01:25:08,542 ‫می‌توانی از رفتن امتناع کنی...‬ 1018 01:25:09,500 --> 01:25:11,292 ‫اما ممکن است دیگر نتوانی به خانه برگردی.‬ 1019 01:25:41,750 --> 01:25:43,875 ‫بیشتر، همه فکر می‌کنند که ازما در ماشین من است.‬ 1020 01:25:47,375 --> 01:25:50,292 ‫آقای تیواری، شما حرکت را با پلیس هماهنگ کنید.‬ 1021 01:27:02,417 --> 01:27:03,708 ‫- سلام. - فراز صاحب.‬ 1022 01:27:04,250 --> 01:27:07,625 ‫اگر اتفاقی برای دختر بیفتد، یادتان باشد که در خاک پاکستان خواهد بود.‬ 1023 01:27:07,917 --> 01:27:09,875 ‫این بحث به کجا می‌رود، آقای جی پی؟‬ 1024 01:27:09,958 --> 01:27:11,309 ‫سرابجیت در زندان حذف شد،‬ 1025 01:27:11,333 --> 01:27:12,601 ‫و این حادثه به طور مناسبی لاپوشانی شد.‬ 1026 01:27:12,625 --> 01:27:15,958 ‫ولی اگه دستت رو به خون یه دختر بی‌گناه آلوده کنی...‬ 1027 01:27:17,083 --> 01:27:18,750 ‫باید تاوان سنگینی پس بدی.‬ 1028 01:27:19,958 --> 01:27:22,667 ‫وظیفه‌مه بهت یادآوری کنم که عواقب جدی در پی خواهد داشت.‬ 1029 01:27:27,292 --> 01:27:28,292 ‫بله؟‬ 1030 01:27:28,625 --> 01:27:30,000 ‫تهدید کارسازه؟‬ 1031 01:27:32,625 --> 01:27:33,625 ‫این پاکستانه.‬ 1032 01:27:34,583 --> 01:27:36,464 ‫آیا چاره‌ای جز تهدید کردن داریم؟‬ 1033 01:27:49,542 --> 01:27:50,542 ‫در رو قفل کن.‬ 1034 01:28:00,333 --> 01:28:01,333 ‫عظمی!‬ 1035 01:28:02,042 --> 01:28:02,917 ‫عظمی.‬ 1036 01:28:03,042 --> 01:28:04,042 ‫عظمی.‬ 1037 01:28:07,958 --> 01:28:09,250 ‫- در رو باز کن! - عظمی!‬ 1038 01:28:09,625 --> 01:28:10,958 ‫به حرفم گوش کن، عظمی!‬ 1039 01:28:11,583 --> 01:28:13,000 ‫- عظمی... - در رو باز کن!‬ 1040 01:28:13,083 --> 01:28:14,750 ‫در رو باز کن!‬ 1041 01:28:14,833 --> 01:28:17,667 ‫عظمی، در رو باز کن! در رو باز کن!‬ 1042 01:28:18,750 --> 01:28:21,167 ‫در رو باز کن! در رو باز کن!‬ 1043 01:28:21,542 --> 01:28:24,542 ‫- در رو باز کن! - عظمی...‬ 1044 01:28:24,958 --> 01:28:27,375 ‫- در رو باز کن! - در رو باز کن!‬ 1045 01:28:29,958 --> 01:28:33,500 ‫- در رو باز کن! - بیا بیرون، عظمی!‬ 1046 01:28:33,792 --> 01:28:36,917 ‫- در رو باز کن! - در رو باز کن!‬ 1047 01:28:37,000 --> 01:28:39,458 ‫به من نگاه کن، عظمی!‬ 1048 01:28:39,542 --> 01:28:42,208 ‫- عظمی! - در رو باز کن!‬ 1049 01:28:42,292 --> 01:28:44,833 ‫- در رو باز کن! - به من نگاه کن، عظمی!‬ 1050 01:28:45,667 --> 01:28:47,208 ‫در رو باز کن، ای کافر!‬ 1051 01:28:47,708 --> 01:28:48,750 ‫- اوزما رو آزاد کنید! - بشیر!‬ 1052 01:28:49,542 --> 01:28:51,250 ‫- در رو باز کن! - با من بیا.‬ 1053 01:28:52,167 --> 01:28:53,809 ‫فقط تا زمان اعلام رای صبر کن.‬ 1054 01:28:53,833 --> 01:28:54,833 ‫اوزما!‬ 1055 01:28:55,958 --> 01:28:56,958 ‫اوزما!‬ 1056 01:28:57,500 --> 01:29:00,417 ‫- سوار ماشین‌هاتون بشید. - اون آدم بدیه، اوزما.‬ 1057 01:29:00,583 --> 01:29:02,250 ‫با من بیا. بیا بیرون، اوزما.‬ 1058 01:29:03,083 --> 01:29:05,542 ‫- بیا بیرون، اوزما! - زود باش!‬ 1059 01:29:05,792 --> 01:29:07,375 ‫با من بیا.‬ 1060 01:29:13,458 --> 01:29:15,042 ‫اوزما، تو دادگاه میبینمت!‬ 1061 01:29:53,667 --> 01:29:55,667 ‫- اوزما اینجاست. اوزما! - اوزما!‬ 1062 01:29:55,750 --> 01:30:00,167 ‫- اوزما... - اوزما، مجبورت کردن ازدواج کنی؟‬ 1063 01:30:00,250 --> 01:30:01,167 ‫برو کنار!‬ 1064 01:30:01,250 --> 01:30:04,208 ‫اوزما، ما می دونیم که ممکنه حرفت رو عوض کنی!‬ 1065 01:30:04,292 --> 01:30:05,351 ‫- موضع کمیسیون عالی چیه؟ - اوزما!‬ 1066 01:30:05,375 --> 01:30:08,208 ‫ترسیدی تو دادگاه حاضر بشی؟ چرا اینقدر طول کشید؟‬ 1067 01:30:08,417 --> 01:30:10,958 ‫- خانم، راه رو باز کنید! - اوزما، بگو ببینم، چرا اینقدر طول کشید؟‬ 1068 01:30:11,208 --> 01:30:12,958 ‫اوزما، می ترسی شهادت بدی؟‬ 1069 01:30:13,250 --> 01:30:14,250 ‫اوزما، بیا.‬ 1070 01:30:15,792 --> 01:30:17,958 ‫عجله کن. از این طرف.‬ 1071 01:30:18,042 --> 01:30:20,542 ‫- از این طرف. - چرا ترسیدی؟ چی شد؟‬ 1072 01:30:21,125 --> 01:30:23,542 ‫- آقا! - پای شهادتت می مونی؟‬ 1073 01:30:24,042 --> 01:30:25,833 ‫اوزما، میخوای حرفت رو عوض کنی؟‬ 1074 01:30:33,625 --> 01:30:35,625 ‫آیا قاضی اوزما رو تنهایی توی اتاقش ملاقات میکنه؟‬ 1075 01:30:35,875 --> 01:30:37,356 ‫فکر نکنم چنین اتفاقی بیفته.‬ 1076 01:30:37,667 --> 01:30:38,987 ‫برای رفع گمانه‌زنی‌های همه،‬ 1077 01:30:39,042 --> 01:30:41,042 ‫او ترجیح می‌دهد از او در دادگاه علنی بازجویی کند.‬ 1078 01:30:41,250 --> 01:30:42,792 ‫او نمی‌تواند با طاهر روبرو شود.‬ 1079 01:30:43,583 --> 01:30:45,823 ‫حتی بردن نام او لرزه به اندامش می‌اندازد.‬ 1080 01:30:51,625 --> 01:30:54,583 ‫یک آهنگ هندی هست که میگه: "پیروزی بعد از شکست میاد."‬ 1081 01:30:56,042 --> 01:30:58,625 ‫بیا دیگه، سید صاحب. اینطوری ما رو تشویق می‌کنید؟‬ 1082 01:30:59,375 --> 01:31:01,833 ‫"حقیقت به تنهایی پیروز می‌شود." این شعار خود هند است.‬ 1083 01:31:01,917 --> 01:31:03,583 ‫بهش ایمان داشته باش.‬ 1084 01:31:04,208 --> 01:31:05,208 ‫تو دادگاه می‌بینمت.‬ 1085 01:31:11,792 --> 01:31:14,000 ‫- بله، خانم؟ - اوضاع اونجا چطوره، جی پی؟‬ 1086 01:31:14,250 --> 01:31:16,500 ‫ممکنه مجبور بشه توی دادگاه علنی شهادت بده.‬ 1087 01:31:17,042 --> 01:31:21,500 ‫روبرو شدن با طاهر براش آسون نیست...‬ 1088 01:31:24,500 --> 01:31:26,000 ‫اجازه بدید باهاش صحبت کنم.‬ 1089 01:31:44,167 --> 01:31:45,167 ‫الو؟‬ 1090 01:31:45,667 --> 01:31:46,667 ‫دخترم...‬ 1091 01:31:47,667 --> 01:31:48,833 ‫نترس.‬ 1092 01:31:50,458 --> 01:31:52,958 ‫وقتی تمام ملت با تو هستند...‬ 1093 01:31:54,250 --> 01:31:57,042 ‫نیازی نیست از یک مرد بترسی.‬ 1094 01:32:08,625 --> 01:32:10,042 ‫تو دختر ما هستی.‬ 1095 01:32:11,417 --> 01:32:12,583 ‫دختر هند.‬ 1096 01:32:14,292 --> 01:32:17,250 ‫تا وقتی که تو رو به خونه برنگردونیم آروم نمی‌گیریم.‬ 1097 01:32:19,125 --> 01:32:20,125 ‫ممنون، خانم.‬ 1098 01:32:20,875 --> 01:32:24,042 ‫هنگام شهادت دادن اعتماد به نفس داشته باش.‬ 1099 01:32:24,458 --> 01:32:27,167 ‫بدون هیچ ترسی حقیقت رو بگو.‬ 1100 01:32:30,208 --> 01:32:31,250 ‫بله، بله.‬ 1101 01:32:45,458 --> 01:32:46,833 ‫هی، عظما!‬ 1102 01:32:47,250 --> 01:32:48,875 ‫خجالت نمی‌کشی؟‬ 1103 01:32:49,167 --> 01:32:51,417 ‫بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید!‬ 1104 01:32:51,583 --> 01:32:53,708 ‫بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید!‬ 1105 01:32:53,792 --> 01:32:55,500 ‫بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید!‬ 1106 01:32:55,583 --> 01:32:56,667 ‫لطفاً سکوت!‬ 1107 01:32:56,750 --> 01:32:58,708 ‫بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید!‬ 1108 01:32:58,833 --> 01:33:00,542 ‫لطفاً سکوت در دادگاه!‬ 1109 01:33:00,750 --> 01:33:01,875 ‫سکوت!‬ 1110 01:33:01,958 --> 01:33:03,559 ‫بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید!‬ 1111 01:33:03,583 --> 01:33:06,417 ‫- بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید! - نظم را در دادگاه رعایت کنید، لطفاً!‬ 1112 01:33:06,500 --> 01:33:09,333 ‫- بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید! - نظم را در دادگاه رعایت کنید، لطفاً!‬ 1113 01:33:09,417 --> 01:33:12,333 ‫- بی‌شرم را مجازات کنید! متقلب را مجازات کنید! - سکوت!‬ 1114 01:33:26,625 --> 01:33:27,625 ‫عظما احمد.‬ 1115 01:33:28,958 --> 01:33:31,208 ‫شوهرت می‌خواهد با تو صحبت کند.‬ 1116 01:33:32,667 --> 01:33:36,958 ‫او می‌خواهد مشکلات را حل کند‬ 1117 01:33:37,125 --> 01:33:39,625 ‫که در زندگی زناشویی شما به وجود آمده.‬ 1118 01:33:40,708 --> 01:33:43,292 ‫آیا می‌خواهی او را تنها ملاقات کنی‬ 1119 01:33:43,375 --> 01:33:46,083 ‫یا در حضور وکیل خودت؟‬ 1120 01:33:56,917 --> 01:33:58,958 ‫- همچین چیزی... - نترس.‬ 1121 01:33:59,042 --> 01:34:00,292 ‫فقط انکارش کن.‬ 1122 01:34:01,000 --> 01:34:03,125 ‫چنین توافقی صورت نگرفته، آقا.‬ 1123 01:34:17,042 --> 01:34:18,042 ‫فقط بگو نه.‬ 1124 01:34:18,667 --> 01:34:20,042 ‫آیا معاون کمیساریای عالی می‌تواند‬ 1125 01:34:20,125 --> 01:34:22,292 ‫به جای او حرف بزند، جناب قاضی؟‬ 1126 01:34:23,625 --> 01:34:24,833 ‫او را عمیقا تحت تاثیر قرار داده.‬ 1127 01:34:25,208 --> 01:34:27,449 ‫نتونستم بهش یاد بدم که از موکل شما نترسه.‬ 1128 01:34:27,875 --> 01:34:29,976 ‫- اون شکنجه‌اش کرد و تحقیرش کرد... - میشه لطفا ساکت باشید؟‬ 1129 01:34:30,000 --> 01:34:31,042 ‫بگذارید حرف بزند.‬ 1130 01:34:31,500 --> 01:34:33,667 ‫حتی اگر ذره‌ای حقیقت در آن باشد.‬ 1131 01:34:38,583 --> 01:34:39,792 ‫بله...‬ 1132 01:34:41,542 --> 01:34:45,750 ‫این مرد... به من خیانت کرد.‬ 1133 01:34:45,875 --> 01:34:48,292 ‫من را شکنجه کرد‬ 1134 01:34:48,375 --> 01:34:52,000 ‫و تمام این روزها در بونر من را اسیر نگه داشت.‬ 1135 01:34:52,458 --> 01:34:55,250 ‫آقا، چیزی برای صحبت کردن وجود ندارد.‬ 1136 01:34:55,333 --> 01:34:57,583 ‫من فقط می‌خواهم به خانه‌ام برگردم.‬ 1137 01:34:58,250 --> 01:35:00,125 ‫من می‌خواهم به هند برگردم، آقا.‬ 1138 01:35:05,917 --> 01:35:08,833 ‫همایون صاحب، از آنجایی که عظمی یک فرد بالغ است،‬ 1139 01:35:09,250 --> 01:35:12,167 ‫من نمی‌توانم او را به زور در پاکستان نگه دارم.‬ 1140 01:35:12,917 --> 01:35:15,437 ‫آیا وزارت امور داخله اعتراضی به چشم پوشی از گزارش پلیس‬ 1141 01:35:15,667 --> 01:35:18,917 ‫یا تشریفات برگه مهاجرت دارد؟‬ 1142 01:35:19,083 --> 01:35:21,167 ‫اصلا، قربان. ما هیچ اعتراضی نداریم.‬ 1143 01:35:25,917 --> 01:35:28,417 ‫قربان، شما نمی‌توانید نسبت به من بی‌انصافی کنید.‬ 1144 01:35:28,667 --> 01:35:29,667 ‫او نمی‌تواند به جایی برود.‬ 1145 01:35:29,750 --> 01:35:31,875 ‫او می‌تواند بعد از اعلام رای در پرونده من برود.‬ 1146 01:35:32,333 --> 01:35:34,208 ‫او مجبور نیست برای آن پرونده بماند.‬ 1147 01:35:34,792 --> 01:35:36,872 ‫آن پرونده توسط شما علیه کارکنان سفارت تشکیل شد.‬ 1148 01:35:36,917 --> 01:35:39,208 ‫وقتی او برود، دیگر هرگز برنمی‌گردد.‬ 1149 01:35:39,292 --> 01:35:41,917 ‫او همسر من است. او باید به من تحویل داده شود. همین!‬ 1150 01:35:42,292 --> 01:35:43,292 ‫طاهر صاحب.‬ 1151 01:35:44,792 --> 01:35:47,708 ‫قانونی را نشان دهید که مانع از این شود که یک زن‬ 1152 01:35:47,792 --> 01:35:50,417 ‫اگر بخواهد به خانه برگردد.‬ 1153 01:35:56,875 --> 01:35:59,125 ‫این فقط یک نمایش است تا قضاوت را به نفع او تغییر دهد.‬ 1154 01:36:00,208 --> 01:36:01,542 ‫دوست داری او را ملاقات کنی، اینطور نیست؟‬ 1155 01:36:01,833 --> 01:36:04,594 ‫شاید تو هم باید غش کنی. شاید آنها با شرایط تو هم موافقت کنند.‬ 1156 01:36:04,792 --> 01:36:05,833 ‫او از تو وحشت دارد!‬ 1157 01:36:06,042 --> 01:36:07,322 ‫حتی از دیدن تو هم به لرزه می‌افتد!‬ 1158 01:36:07,625 --> 01:36:10,583 ‫دادگاه فورا اجازه می‌دهد‬ 1159 01:36:10,708 --> 01:36:13,458 ‫تا عظمی احمد به هند بازگردد.‬ 1160 01:36:13,542 --> 01:36:16,833 ‫جناب قاضی، ما تا مرز واگا به امنیت نیاز خواهیم داشت.‬ 1161 01:36:17,042 --> 01:36:18,958 ‫به مقامات محلی دستور داده می‌شود تا تامین کنند‬ 1162 01:36:19,208 --> 01:36:22,708 ‫امنیت کامل عظمی احمد را تا زمانی که به مرز واگا برسد.‬ 1163 01:36:22,792 --> 01:36:24,417 ‫جناب قاضی، او همسر من است.‬ 1164 01:36:24,583 --> 01:36:26,333 ‫چطور می‌توانید اجازه دهید او برود؟‬ 1165 01:36:26,417 --> 01:36:28,375 ‫این مسئله‌ی حیثیت پاکستان است!‬ 1166 01:36:28,792 --> 01:36:30,632 ‫این موضوع را به شکل دیگری جلوه ندهید.‬ 1167 01:36:31,042 --> 01:36:33,162 ‫این مسئله، مسئله‌ی حیثیت هند یا پاکستان نیست.‬ 1168 01:36:33,208 --> 01:36:34,750 ‫این مسئله، مسئله‌ی حقوق یک زن است.‬ 1169 01:36:35,042 --> 01:36:36,083 ‫او می‌تواند برود.‬ 1170 01:36:36,333 --> 01:36:38,042 ‫نمی‌توانی این کار را با من بکنی!‬ 1171 01:36:38,875 --> 01:36:40,268 ‫- جناب قاضی! - متشکرم، جناب قاضی.‬ 1172 01:36:40,292 --> 01:36:42,750 ‫جناب، چطور می‌توانید بگذارید او برود؟‬ 1173 01:36:43,708 --> 01:36:45,083 ‫او همسر من است.‬ 1174 01:36:45,250 --> 01:36:46,708 ‫نمی‌توانی این کار را با من بکنی.‬ 1175 01:36:47,417 --> 01:36:49,500 ‫این ناعادلانه است، جناب قاضی. این کار شدنی نیست.‬ 1176 01:36:49,792 --> 01:36:52,417 ‫- کاری که میکنی اشتباهه! - زود باش!‬ 1177 01:36:52,500 --> 01:36:55,292 ‫- عجله کن! - متوقفشون کن! متوقف کن!‬ 1178 01:36:55,833 --> 01:36:57,375 ‫بگیرشون!‬ 1179 01:36:57,958 --> 01:37:00,708 ‫- یکی جلوشونو بگیره! - متوقفشون کنید!‬ 1180 01:37:20,750 --> 01:37:22,333 ‫فاصله تا واگا پنج ساعته.‬ 1181 01:37:22,958 --> 01:37:25,167 ‫هر وقت بخوان به راحتی میتونن به ما حمله کنن.‬ 1182 01:37:25,708 --> 01:37:27,708 ‫- اما قربان، دستور دادگاه... - اینجا پاکستانه،‬ 1183 01:37:28,292 --> 01:37:30,375 ‫نه هند که دستور دادگاه قانونه.‬ 1184 01:37:32,708 --> 01:37:36,083 ‫پس قربان، ایده ی دیگه ای برای تأمین عبور امن دارید؟‬ 1185 01:37:37,000 --> 01:37:38,681 ‫پلیس پر از عناصر خودسره،‬ 1186 01:37:39,333 --> 01:37:40,333 ‫و همینطور هم آی‌اس‌آی.‬ 1187 01:37:41,375 --> 01:37:42,417 ‫نمیشه بهشون اعتماد کرد.‬ 1188 01:37:42,500 --> 01:37:44,260 ‫اجازه ندیم فرصت برنامه ریزی داشته باشن، تیواری.‬ 1189 01:37:44,917 --> 01:37:45,917 ‫همین الان میریم.‬ 1190 01:37:46,833 --> 01:37:48,625 ‫میدونم بهت ظلم شد.‬ 1191 01:37:50,458 --> 01:37:51,458 ‫به ما ظلم شد.‬ 1192 01:37:52,917 --> 01:37:54,583 ‫به امنیت کشور ظلم شد.‬ 1193 01:37:56,458 --> 01:38:01,458 ‫ببینیم چطور میتونیم از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کنیم.‬ 1194 01:38:06,375 --> 01:38:08,667 ‫- الو؟ - شوکت صاحب، ما داریم فورا میریم.‬ 1195 01:38:09,250 --> 01:38:11,167 ‫لطفا اسکورت رو بفرستید.‬ 1196 01:38:16,083 --> 01:38:18,309 ‫اگه میخواید همین الان برید، فقط میتونم یه اسکورت چرخشی ترتیب بدم.‬ 1197 01:38:18,333 --> 01:38:19,208 ‫یعنی چی؟‬ 1198 01:38:19,292 --> 01:38:22,000 ‫یعنی ما یک ساعت با شما همراهی میکنیم.‬ 1199 01:38:22,250 --> 01:38:24,250 ‫بعدش، پلیس های ایستگاه بعدی تحویل میگیرن.‬ 1200 01:38:24,500 --> 01:38:25,860 ‫و این تا واگا ادامه پیدا میکنه.‬ 1201 01:38:26,000 --> 01:38:28,000 ‫با معاونت چک کن و تایید کن.‬ 1202 01:38:28,667 --> 01:38:30,625 ‫باشه، قبول. فقط بفرستشون.‬ 1203 01:38:35,250 --> 01:38:37,708 ‫جناب، ما فقط می تونیم یه اسکورت چرخشی پلیس بگیریم.‬ 1204 01:38:37,917 --> 01:38:39,101 ‫ده دقیقه دیگه اینجا خواهند بود.‬ 1205 01:38:39,125 --> 01:38:40,125 ‫باشه.‬ 1206 01:38:45,333 --> 01:38:46,333 ‫- آيوش. - قربان.‬ 1207 01:38:47,042 --> 01:38:48,322 ‫تو تا فردا اینجا رو نگه دار.‬ 1208 01:38:49,083 --> 01:38:50,364 ‫من یه سفر سریع به واگا می زنم.‬ 1209 01:38:51,333 --> 01:38:52,333 ‫قربان.‬ 1210 01:38:55,500 --> 01:38:57,417 ‫- موفق باشی. - ممنون.‬ 1211 01:39:39,042 --> 01:39:40,242 ‫موقعیت چطوره، شوکت؟‬ 1212 01:39:40,458 --> 01:39:42,000 ‫وظیفه ما اینجا تموم میشه، قربان.‬ 1213 01:39:42,083 --> 01:39:44,167 ‫ما الان مسئولیت رو به کاروان بعدی تحویل میدیم.‬ 1214 01:41:42,583 --> 01:41:43,583 ‫زود باش، سریع.‬ 1215 01:41:51,958 --> 01:41:52,958 ‫قربان!‬ 1216 01:42:12,292 --> 01:42:15,458 ‫قربان، یه خبرچین ناشناس از یکی از پلیس های اسکورت بهم گفت...‬ 1217 01:42:18,625 --> 01:42:20,750 ‫قربان، قراره به ما حمله بشه.‬ 1218 01:42:22,375 --> 01:42:23,375 ‫سوار ماشین شو.‬ 1219 01:42:24,000 --> 01:42:25,000 ‫بریم.‬ 1220 01:42:27,042 --> 01:42:28,842 ‫- بله، مالک صاحب؟ - شما پشت کاروان هستید؟‬ 1221 01:42:28,917 --> 01:42:30,625 ‫نه. ما جلوتر جلوشون رو می گیریم.‬ 1222 01:42:45,125 --> 01:42:46,125 ‫بله؟‬ 1223 01:43:15,333 --> 01:43:18,292 ‫مالک. ما یه پیام واضح از هند دریافت کردیم.‬ 1224 01:43:19,167 --> 01:43:22,125 ‫مطمئن شو از عقلت استفاده کنی نه از تفنگ هات.‬ 1225 01:43:22,500 --> 01:43:27,083 ‫اونها واضح گفتن که اگه دختره بمیره، خون به پا میشه.‬ 1226 01:43:28,875 --> 01:43:31,750 ‫باشه، آقا. به روش خودم حلش می‌کنم.‬ 1227 01:43:37,625 --> 01:43:39,333 ‫- بله، مالک صاحب؟ - برگرد.‬ 1228 01:43:40,542 --> 01:43:41,792 ‫دختر رو تو واگا متوقف می‌کنم.‬ 1229 01:43:41,875 --> 01:43:43,667 ‫ما دختر رو نمی‌خوایم. ما انتقام می‌خوایم!‬ 1230 01:43:44,250 --> 01:43:45,125 ‫و به دستش میاریم!‬ 1231 01:43:45,208 --> 01:43:47,042 ‫دیگه اینجوری با ما درنیفتن!‬ 1232 01:43:47,125 --> 01:43:49,333 ‫احمق نباش. مردای ما تو رو می‌کشن.‬ 1233 01:43:50,375 --> 01:43:52,042 ‫تا سال ۲۰۱۰ اینطوری بوده.‬ 1234 01:43:52,208 --> 01:43:54,042 ‫پشتون رو نمیشه از مرگ ترسوند.‬ 1235 01:43:54,583 --> 01:43:55,667 ‫حق با تو بود.‬ 1236 01:43:56,125 --> 01:43:58,625 ‫تا اسلحه های شما فکر کنن، مال ما ماشه رو می‌کشن.‬ 1237 01:44:00,250 --> 01:44:01,250 ‫چه خبره!‬ 1238 01:44:14,417 --> 01:44:15,500 ‫لطفاً اینجا منتظر بمونید.‬ 1239 01:44:16,042 --> 01:44:19,250 ‫تا کاروان بعدی نرسه، نمی‌تونید جلوتر برید.‬ 1240 01:44:19,500 --> 01:44:20,893 ‫بالادستی‌هامون بهمون دستور دادن.‬ 1241 01:44:20,917 --> 01:44:22,417 ‫اگه انتخاب کنی که تنها ادامه بدی،‬ 1242 01:44:22,667 --> 01:44:24,333 ‫دیگه مسئولیتش با ما نیست.‬ 1243 01:44:32,875 --> 01:44:34,250 ‫- چه خبره، آقای تیواری؟ - قربان...‬ 1244 01:44:34,542 --> 01:44:37,250 ‫ازمون خواستن صبر کنیم تا کاروان بعدی برسه.‬ 1245 01:44:38,417 --> 01:44:41,208 ‫جناب، اگه افراد طاهر قبل از حرکت ما سر و کله‌شون پیدا شه چی؟‬ 1246 01:44:42,333 --> 01:44:43,375 ‫صبر کن. خودم رانندگی می‌کنم.‬ 1247 01:44:45,042 --> 01:44:46,042 ‫جناب...‬ 1248 01:44:46,708 --> 01:44:47,708 ‫این رو نگه دار.‬ 1249 01:45:04,583 --> 01:45:05,583 ‫جناب، ما موفق نمیشیم.‬ 1250 01:45:05,833 --> 01:45:07,292 ‫گوش کن جناب، ما موفق نمیشیم.‬ 1251 01:45:07,458 --> 01:45:09,083 ‫زیاد پسرم رو نمی‌بینم.‬ 1252 01:45:09,875 --> 01:45:12,035 ‫هیچ قصدی ندارم که این وضعیت دائمی بشه.‬ 1253 01:45:12,125 --> 01:45:15,042 ‫پس خودتو جمع و جور کن و بذار من رانندگی کنم.‬ 1254 01:45:35,333 --> 01:45:37,458 ‫ببخشید که دیر رسیدم، قربان.‬ 1255 01:46:15,917 --> 01:46:16,958 ‫بشیر، اونهاش!‬ 1256 01:46:19,042 --> 01:46:20,042 ‫طاهر.‬ 1257 01:46:21,833 --> 01:46:23,500 ‫بیاین اینجا، شما اراذل!‬ 1258 01:46:34,042 --> 01:46:35,042 ‫سریعتر!‬ 1259 01:46:50,250 --> 01:46:51,250 ‫پایین! پایین!‬ 1260 01:46:54,208 --> 01:46:55,208 ‫پایین...‬ 1261 01:47:32,042 --> 01:47:33,042 ‫شلیک کن!‬ 1262 01:47:42,083 --> 01:47:44,167 ‫- شلیک کن! - ای جادوگر!‬ 1263 01:47:50,708 --> 01:47:51,708 ‫گلوله ها رو بده من!‬ 1264 01:47:57,667 --> 01:47:58,708 ‫عظمی!‬ 1265 01:48:01,500 --> 01:48:03,167 ‫شلیک کن!‬ 1266 01:48:05,208 --> 01:48:06,542 ‫به اون حرومزاده شلیک کن! بزنش!‬ 1267 01:48:07,500 --> 01:48:08,625 ‫اوه، نه!‬ 1268 01:48:09,917 --> 01:48:11,875 ‫کارشون رو تموم کن!‬ 1269 01:48:19,500 --> 01:48:20,542 ‫کارشون رو تموم کن!‬ 1270 01:48:28,750 --> 01:48:29,750 ‫ایست!‬ 1271 01:48:31,292 --> 01:48:32,292 ‫وایستا، ای رذل!‬ 1272 01:49:47,042 --> 01:49:48,042 ‫جناب قاضی.‬ 1273 01:49:49,458 --> 01:49:51,667 ‫مسئله حیثیت پاکستانه!‬ 1274 01:49:54,542 --> 01:49:57,083 ‫دروازه آزادی‬ 1275 01:50:22,125 --> 01:50:24,583 ‫معاون صاحب...‬ 1276 01:50:26,292 --> 01:50:28,500 ‫تو رو تو تلویزیون دیدم، تلاش می‌کردی صورتت رو بپوشونی.‬ 1277 01:50:30,375 --> 01:50:32,167 ‫تو صفحه نمایش بهتر به نظر میای،‬ 1278 01:50:33,292 --> 01:50:35,667 ‫اگرچه حضوری اونقدرها هم جذاب نیستی.‬ 1279 01:50:35,958 --> 01:50:37,198 ‫حداقل من پا به روشنایی میذارم.‬ 1280 01:50:37,708 --> 01:50:39,708 ‫تو تو سایه‌ها قایم می‌شی، سعی می‌کنی بقیه رو بترسونی.‬ 1281 01:50:41,583 --> 01:50:43,000 ‫تو باید از ما بترسی.‬ 1282 01:50:43,750 --> 01:50:47,083 ‫من دارم درباره‌ی افراد خودت حرف می‌زنم، نه خودم.‬ 1283 01:50:48,292 --> 01:50:50,792 ‫ما ترور رو برای محافظت از اون‌ها تحمل می‌کنیم.‬ 1284 01:50:51,250 --> 01:50:53,333 ‫وگرنه، تا حالا همه‌مون رو نابود کرده بودید.‬ 1285 01:50:53,875 --> 01:50:55,235 ‫این بحث پایانی نداره.‬ 1286 01:50:55,958 --> 01:50:57,750 ‫بدون ما، شما وجود نخواهید داشت.‬ 1287 01:51:00,958 --> 01:51:02,208 ‫بارهاش چک میشه.‬ 1288 01:51:03,125 --> 01:51:05,325 ‫بر اساس پروتکل‌های مهاجرت بازجویی میشه،‬ 1289 01:51:05,625 --> 01:51:06,945 ‫و بعد تصمیم‌مون رو می‌گیریم.‬ 1290 01:51:15,292 --> 01:51:16,292 ‫بیا.‬ 1291 01:51:24,375 --> 01:51:25,250 ‫سلام، جی پی.‬ 1292 01:51:25,375 --> 01:51:27,083 ‫خانم و بقیه به زودی اینجا می‌رسن.‬ 1293 01:51:27,708 --> 01:51:29,208 ‫اونجا چه خبره؟‬ 1294 01:51:29,458 --> 01:51:30,625 ‫تاکتیک‌های تعلل، آپارنا.‬ 1295 01:51:33,167 --> 01:51:34,167 ‫زود باش.‬ 1296 01:51:39,333 --> 01:51:43,042 ‫خب، تهیر کدوم قرص رو بهت داد؟‬ 1297 01:51:44,333 --> 01:51:45,333 ‫اسم‌شو نمی‌دونم.‬ 1298 01:51:48,042 --> 01:51:49,042 ‫تو تحصیل‌کرده‌ای، درسته؟‬ 1299 01:51:49,875 --> 01:51:50,875 ‫بله.‬ 1300 01:51:51,167 --> 01:51:53,875 ‫با این حال، قرص رو گرفتی و تقصیر رو گردن اون انداختی.‬ 1301 01:51:54,542 --> 01:51:57,042 ‫من کسی رو مقصر ندونستم، آقا. من فقط حقیقت رو گفتم.‬ 1302 01:51:57,500 --> 01:51:58,708 ‫چقدرش حقیقت داشت؟‬ 1303 01:52:00,875 --> 01:52:02,542 ‫حمله یا...‬ 1304 01:52:04,042 --> 01:52:05,458 ‫تجاوز جنسی اجباری؟‬ 1305 01:52:13,875 --> 01:52:16,625 ‫تک تک کلمات اظهاراتم حقیقت داشت.‬ 1306 01:52:20,667 --> 01:52:21,750 ‫شما به کالج رفتید.‬ 1307 01:52:22,708 --> 01:52:24,042 ‫شما ‌28‌ سالتونه.‬ 1308 01:52:24,917 --> 01:52:26,000 ‫شما یه آدم بالغ هستید.‬ 1309 01:52:26,625 --> 01:52:30,000 ‫چطور باور کنیم که شما همچین اشتباه بزرگی مرتکب شدید؟‬ 1310 01:52:33,375 --> 01:52:35,667 ‫اشتباهات میتونن در هر سنی اتفاق بیفتن.‬ 1311 01:52:36,958 --> 01:52:38,417 ‫همین الان داری اشتباه نمیکنی؟‬ 1312 01:52:43,708 --> 01:52:46,208 ‫من یه دختر ساده و بی گناهم که فریب خورده.‬ 1313 01:52:46,708 --> 01:52:48,750 ‫اگه من یه جاسوس بودم، همونجا میموندم.‬ 1314 01:52:49,333 --> 01:52:50,208 ‫چرا باید به هند میرفتم؟‬ 1315 01:52:50,292 --> 01:52:53,250 ‫به من نگو جاسوس‌ها چیکار میکنن و چیکار نمیکنن.‬ 1316 01:53:11,792 --> 01:53:12,792 ‫بله.‬ 1317 01:53:16,000 --> 01:53:17,167 ‫جناب، ما داریم آزادش میکنیم.‬ 1318 01:53:38,833 --> 01:53:39,833 ‫بریم.‬ 1319 01:53:43,250 --> 01:53:44,250 ‫معاون صاحب.‬ 1320 01:53:47,458 --> 01:53:50,250 ‫در بوروکراسی، فشار از طرف مافوق ها مثل داوری ضعیف میمونه.‬ 1321 01:53:52,250 --> 01:53:53,875 ‫وقتی اون فشار کم بشه...‬ 1322 01:53:55,208 --> 01:53:56,792 ‫بهای سنگینی خواهید پرداخت.‬ 1323 01:53:59,833 --> 01:54:02,500 ‫ما بهتر از اینها میدونیم که شما رو دست کم بگیریم.‬ 1324 01:54:16,917 --> 01:54:19,583 ‫ببین، الان داری میری خونه.‬ 1325 01:54:20,708 --> 01:54:21,875 ‫اما من باید اینجا بمونم.‬ 1326 01:54:22,625 --> 01:54:26,125 ‫پس خواهش می‌کنم اسم من رو نیارید یا ازم در طول مراسم تشکر نکنید.‬ 1327 01:54:29,250 --> 01:54:31,583 ‫باشه. حتی اگه اشتباهی هم اسم بردم...‬ 1328 01:54:32,625 --> 01:54:33,625 ‫من ساکت می‌مونم.‬ 1329 01:54:35,208 --> 01:54:36,958 ‫- آقای تیواری. - بله قربان.‬ 1330 01:54:38,333 --> 01:54:39,333 ‫این فرصت شماست.‬ 1331 01:54:40,042 --> 01:54:41,167 ‫این کار ارزشش رو نداره.‬ 1332 01:54:41,750 --> 01:54:42,750 ‫به اون طرف فرار کن.‬ 1333 01:54:44,083 --> 01:54:45,375 ‫شما مشتاق ازدواج هستید.‬ 1334 01:54:46,208 --> 01:54:47,208 ‫حالا فرصت‌شه.‬ 1335 01:54:49,042 --> 01:54:50,722 ‫وقتی بهش رسیدیم، یه فکری براش می‌کنیم.‬ 1336 01:54:51,500 --> 01:54:54,958 ‫این کشور منو اونقدر ترسونده که دیگه هیچی منو نمی‌ترسونه.‬ 1337 01:56:31,583 --> 01:56:37,458 ‫هند نور چشم ماست‬ 1338 01:56:38,417 --> 01:56:44,375 ‫هند خانه‌ای است که قلب‌های ما در آن است‬ 1339 01:56:45,250 --> 01:56:51,333 ‫هند نور چشم ماست‬ 1340 01:56:52,167 --> 01:56:57,917 ‫هند خانه‌ای است که قلب‌های ما در آن است‬ 1341 01:57:20,042 --> 01:57:22,083 ‫ممنون که به من اعتماد کردید.‬ 1342 01:57:22,750 --> 01:57:24,833 ‫ممنون که به ما اعتماد کردید.‬ 1343 01:57:28,458 --> 01:57:30,542 ‫جی پی، بچه برگشته خونه.‬ 1344 01:57:32,333 --> 01:57:34,500 ‫شما شجاعت زیادی نشان دادید.‬ 1345 01:57:38,875 --> 01:57:39,875 ‫بیا، فرزندم.‬ 1346 01:57:59,708 --> 01:58:02,750 ‫اوزما احمد، شهروند هندی، که در پاکستان گرفتار شده بود،‬ 1347 01:58:02,833 --> 01:58:06,708 ‫بعد از سه هفته سالم به هند بازگشت.‬ 1348 01:58:07,125 --> 01:58:09,667 ‫سوشما سواراج، وزیر امور خارجه،‬ 1349 01:58:09,750 --> 01:58:13,208 ‫به گرمی از بازگشت او به خانه استقبال کرد و از مقاومت او قدردانی نمود.‬ 1350 01:58:16,667 --> 01:58:18,417 ‫مامان، تلفن رو بده به من.‬ 1351 01:58:18,500 --> 01:58:21,875 ‫به دنبال دستورات دادگاه،‬ 1352 01:58:22,125 --> 01:58:24,708 ‫عظمی احمد به طور امن به هند بازگردانده شد.‬ 1353 01:58:25,042 --> 01:58:26,042 ‫حالا متوجه شدی؟‬ 1354 01:58:26,292 --> 01:58:27,583 ‫پسرم، این مثل آن نیست.‬ 1355 01:58:27,833 --> 01:58:28,833 ‫خب، گوش کن.‬ 1356 01:58:29,042 --> 01:58:31,167 ‫دفعه بعد که چنین کنجکاوی‌ای داشتی،‬ 1357 01:58:31,542 --> 01:58:32,917 ‫آن را روی یک کاغذ یادداشت کن.‬ 1358 01:58:33,375 --> 01:58:35,458 ‫و بعد، شب در موردش صحبت می‌کنیم.‬ 1359 01:58:35,708 --> 01:58:38,625 ‫درسته؟ ریسک در مقابل منفعت.‬ 1360 01:58:38,833 --> 01:58:41,042 ‫باشه، بابا. انجام شد!‬ 1361 01:58:41,125 --> 01:58:42,583 ‫بهت افتخار می‌کنم.‬ 1362 01:58:43,792 --> 01:58:44,667 ‫منم بهت افتخار می‌کنم.‬ 1363 01:58:44,792 --> 01:58:46,958 ‫من می‌خواهم تمام اعتبار را‬ 1364 01:58:47,125 --> 01:58:53,042 ‫به سوشما خانم و جی پی آقا به خاطر همه کارهایی که برای من انجام دادند، بدهم.‬ 1365 01:58:58,125 --> 01:59:01,375 ‫از دید من، این مثل آدم‌ربایی بود.‬ 1366 01:59:01,458 --> 01:59:04,417 ‫چون هرگز تصور نمی‌کردم اوضاع اینقدر بدتر شود‬ 1367 01:59:04,500 --> 01:59:06,042 ‫وقتی از مرز واگا عبور کردیم.‬ 1368 01:59:06,750 --> 01:59:11,042 ‫اما می‌خواهم تمام اعتبار را‬ 1369 01:59:11,125 --> 01:59:15,542 ‫به سوشما خانم و جی پی آقا به خاطر همه کارهایی که برای من انجام دادند، بدهم.‬ 1370 01:59:16,833 --> 01:59:19,417 ‫وقتی عظمی امروز از مرز واگا عبور کرد،‬ 1371 01:59:19,500 --> 01:59:21,708 ‫نفس راحتی کشیدم.‬ 1372 01:59:21,792 --> 01:59:24,167 ‫عظمی، تو مدام از من تشکر می‌کردی.‬ 1373 01:59:25,083 --> 01:59:29,208 ‫فکر نمی‌کنم سزاوار این قدردانی باشم. من فقط به وظیفه‌ام عمل می‌کردم.‬ 1374 01:59:30,292 --> 01:59:34,583 ‫اما می‌خواهم از شما تشکر کنم…‬ 1375 01:59:35,917 --> 01:59:39,625 ‫به خاطر اعتمادتان به کمیسیون عالی هند در زمان ناامیدی.‬ 1376 01:59:39,875 --> 01:59:43,500 ‫دوران سختی برای همه ما بود.‬ 1377 01:59:44,125 --> 01:59:46,167 ‫تصمیم گیری کار دشواری بود،‬ 1378 01:59:46,333 --> 01:59:47,958 ‫و با این حال، به نوعی ساده به نظر می رسید.‬ 1379 01:59:49,042 --> 01:59:50,292 ‫تصمیم دشواری بود‬ 1380 01:59:50,375 --> 01:59:54,917 ‫به دلیل شرایط دشواری که با آن روبرو بودیم.‬ 1381 01:59:55,458 --> 01:59:59,583 ‫دادن پناهندگی به هر کسی در داخل کمیسیون عالی کار آسانی نبود.‬ 1382 01:59:59,833 --> 02:00:01,542 ‫اما می خواهم بگویم که، در آن لحظه،‬ 1383 02:00:01,625 --> 02:00:05,458 ‫همانطور که عظما خودش اشاره کرد، حمایت سوشما خانم‬ 1384 02:00:06,083 --> 02:00:08,750 ‫نیروی محرکه پشت همه چیز بود.‬ 1385 02:00:43,583 --> 02:00:44,958 ‫- صبح بخیر، قربان. - صبح بخیر.‬ 1386 02:01:02,667 --> 02:01:03,667 ‫قربان…‬ 1387 02:01:03,958 --> 02:01:06,125 ‫آی اس آی دست از تعقیب ما برنخواهد داشت.‬ 1388 02:01:06,375 --> 02:01:07,500 ‫این پاکستان است، پسرم.‬ 1389 02:01:07,958 --> 02:01:09,083 ‫خواه آدم باشد یا اسب،‬ 1390 02:01:09,750 --> 02:01:10,750 ‫هرگز مستقیم قدم برندار.‬ 1391 02:01:11,875 --> 02:01:13,250 ‫همیشه دو قدم جلوتر.‬