1 00:00:00,359 --> 00:00:08,047 بامابین تقدیم می‌کند .:: Bamabin.com ::. 2 00:00:09,253 --> 00:00:12,090 ،بعد از اولین باری که آقای دامر آدم کشت 3 00:00:12,882 --> 00:00:15,301 .نه سال بعدش رو بدون کشتن گذروند 4 00:00:16,469 --> 00:00:18,346 ،اما بعد از این وقفه 5 00:00:18,476 --> 00:00:22,939 توی هتل امبسدور .بیدار می‌شه و یه جنازه کنارشه 6 00:00:24,858 --> 00:00:29,436 اون موقع دچار چیزی شد .که همیشه می‌گم یک گرایش به دین معکوسه 7 00:00:30,230 --> 00:00:32,566 ،کم کم با خودش فکر کرد .که شاید شیطانی وجود داره 8 00:00:32,591 --> 00:00:35,506 شاید سرنوشت من .اینه که کار شیطان رو بکنم 9 00:00:36,369 --> 00:00:39,998 .به تلقین‌های عجیب و غریب رو آورد 10 00:00:41,275 --> 00:00:44,570 کم کم با بخش‌های فیلم‌هایی ...ارتباط برقرار کرد 11 00:00:44,611 --> 00:00:48,865 که به‌نظر این مفهوم رو می‌رسوندن .که توی دنیا یک نیروی اهریمنی وجود داره 12 00:00:49,033 --> 00:00:49,674 [جنگیر 3] 13 00:00:49,720 --> 00:00:51,847 .بازگشت جدای یکی از اون‌ها بود 14 00:00:52,802 --> 00:00:55,267 .واقعا با امپراتور همذات پنداری می‌کرد 15 00:00:55,351 --> 00:00:57,625 .مثلا اون کنترل ذهن رو می‌خواست 16 00:00:58,183 --> 00:01:00,560 .می‌دونید می‌خواست چشم‌هاش زرد باشه 17 00:01:01,186 --> 00:01:05,148 و اتفاقا جف جایی رو پیدا کرد .که تونست ازش لنز چشم زرد بخره 18 00:01:06,328 --> 00:01:08,831 ،و خب قبل از اینکه شب‌ها بره بیرون 19 00:01:08,856 --> 00:01:11,025 .اون لنزها رو می‌ذاشت 20 00:01:11,237 --> 00:01:17,410 باید با تقلید از یه شیطان ...یا فرد پلید خودش به خودش انرژی می‌داد 21 00:01:17,559 --> 00:01:20,687 .تا خیالاتش رو به‌انجام برسونه 22 00:01:21,122 --> 00:01:23,166 ...مردم می‌رن 23 00:01:23,191 --> 00:01:25,957 ...این فیلم‌های ترسناک خونین رو می‌بینن 24 00:01:26,878 --> 00:01:31,338 تا یه چشمه از چیزی .که توی فیلم نشون می‌دن رو تجربه کنن 25 00:01:32,383 --> 00:01:34,135 ...تنها فرقش اینه که 26 00:01:34,842 --> 00:01:36,268 .من واقعی انجامش دادم 27 00:02:06,741 --> 00:02:10,248 .رابطه‌م با جف با گذشت زمان بیشتر شد 28 00:02:11,840 --> 00:02:13,185 ،هرچی جلوتر رفتیم 29 00:02:13,591 --> 00:02:15,677 .تونستم با جنبه‌های مختلفش آشنا بشم 30 00:02:17,554 --> 00:02:19,764 .در وجودش کشمکش زیادی وجود داشت [وندی پاتریکوس - وکیل مدافع دامر] 31 00:02:20,901 --> 00:02:22,444 ...مدت خیلی زیادی رو 32 00:02:22,932 --> 00:02:25,018 .بدون مرتکب شدن هیچ قتلی طی کرده بود 33 00:02:25,079 --> 00:02:27,373 ،اما بعد از اینکه استیون تومی رو دیده بود 34 00:02:27,605 --> 00:02:30,692 .کنترلی که روی مشکل داشت از دست رفت 35 00:02:31,198 --> 00:02:32,569 .و این سرازیریش بود 36 00:02:33,005 --> 00:02:34,885 ...خب چه زمانی بود 37 00:02:36,072 --> 00:02:39,617 ...که کلا تسلیم این احساسات شدی 38 00:02:39,642 --> 00:02:41,685 و تلاشی نکردی چیزی رو عوض کنی؟ 39 00:02:41,828 --> 00:02:44,205 .بعد از ماجرای امبسدور 40 00:02:44,230 --> 00:02:47,388 .اون دیگه اوضاع رو به اوج خودش رسوند 41 00:02:48,376 --> 00:02:51,880 .درنهایت به جایی رسید که دیگه رد داد 42 00:02:52,127 --> 00:02:53,460 .و دیگه راه برگشتی نداشت 43 00:02:53,754 --> 00:02:55,631 ،و چهار سال بعدش 44 00:02:55,839 --> 00:02:59,426 اون بی‌پروایی چیزیه .که در نهایت منجر به بازداشتش شد 45 00:03:05,704 --> 00:03:07,321 [بیست و دوم ژوئیه، 1991] 46 00:03:10,315 --> 00:03:14,110 پرونده دامر چیزیه .که هرگز در میلواکی ندیده بودیمش 47 00:03:15,267 --> 00:03:19,620 یک لحظه‌ی باورنکردنی .در پیشه خبرنگاری من بود 48 00:03:19,668 --> 00:03:20,550 [ان ای شوارتز - گزارشکر میلواکی ژورنال] 49 00:03:22,160 --> 00:03:24,787 ،اون شب در ژوئیه‌ی 1991 50 00:03:25,496 --> 00:03:27,665 ،در روز بیست و دوم 51 00:03:29,918 --> 00:03:35,034 افسرهای پلیس میلواکی .مشغول گشت شبانه‌شون بودن 52 00:03:35,996 --> 00:03:41,361 با ماشین‌شون اومدن .بیرون آپارتمان دامر همون سر خیابون 53 00:03:41,619 --> 00:03:46,499 و اون موقع بود .که تریسی ادواردز بهشون نزدیک شد 54 00:03:46,684 --> 00:03:50,855 تریسی ادواردز ،شورت بوکسری پوشیده بود 55 00:03:51,470 --> 00:03:54,807 .و یک دستبند از مچش آویزون بود 56 00:03:56,686 --> 00:04:01,191 ،خلاصه پلیس‌ها داشتن باهاش حرف می‌زدن 57 00:04:01,449 --> 00:04:07,956 و اون موقع بود که درباره جایی .که بوده یک جور داستان خیال‌آمیز می‌گه 58 00:04:08,039 --> 00:04:10,375 ...درباره یه مرد سفید پوست عجیب گفت 59 00:04:10,400 --> 00:04:13,153 .که تازه باهاش ارتباط داشته 60 00:04:15,547 --> 00:04:20,712 دامر قربانی‌هاش رو براساس .یک ساختار بدنی خاص انتخاب می‌کرد 61 00:04:22,011 --> 00:04:24,055 ،بهشون پول پیشنهاد می‌کرد 62 00:04:24,080 --> 00:04:27,083 .و می‌ذاشتن دامر ازشون عکس بگیره [دنیس مورفی - کارآگاه پلیس میلواکی] 63 00:04:27,130 --> 00:04:29,595 ،اما اون می‌گفت .باید بیای تو آپارتمان من 64 00:04:31,423 --> 00:04:36,242 اون شب، تریسی ادواردز .قبول کرد بره به آپارتمان دامر 65 00:04:39,026 --> 00:04:41,904 ،تریسی اولا که مرد خیلی خوبیه [جرالد بویل - وکیل مدافع اصلی دامر] 66 00:04:41,929 --> 00:04:44,565 .و آدم خیلی خیلی زیر و زرنگی بود 67 00:04:45,411 --> 00:04:48,748 و بهمون گفت .که جفری اون شب چطور رفتار می‌کرد 68 00:04:50,081 --> 00:04:52,083 ...و اینکه یک دفعه فهمیده بوده 69 00:04:52,479 --> 00:04:55,065 .که برای عکاسی نرفته اونجا 70 00:04:56,225 --> 00:04:58,631 .داشته برای یه چیز بدتر می‌رفته اونجا 71 00:04:59,673 --> 00:05:02,134 ،وقتی توی اتاق خواب بودن 72 00:05:02,695 --> 00:05:05,239 ،دامر به یک مچش دستبند زده 73 00:05:05,315 --> 00:05:09,695 و ادوارد حرکت کرده تا نتونه .به اون یکی مچش دستبند بزنه 74 00:05:11,853 --> 00:05:15,189 .و جفری اون فیلم جنگیر 3 رو گذاشت 75 00:05:15,666 --> 00:05:18,460 .دامر رفته رفته داشته جذب فیلم می‌شده 76 00:05:18,506 --> 00:05:21,050 .پس نگران اون یکی دستبند نبود 77 00:05:22,488 --> 00:05:24,574 ،شروع کرد مثل دیوونه‌ها حرکت کردن 78 00:05:24,599 --> 00:05:27,352 ،نشسته بوده و صندلی رو عقب جلو می‌کرده 79 00:05:27,377 --> 00:05:29,421 ،و یه صداهای عجیبی درمی‌آورده 80 00:05:29,620 --> 00:05:31,998 .و با صدا به زبون عجیب غریب حرف می‌زده 81 00:05:32,923 --> 00:05:36,163 ،تریسی جوری رفتار کرد که انگار رفیقن 82 00:05:36,188 --> 00:05:39,828 چون می‌دونسته .باید فرار کنه وگرنه کشته می‌شه 83 00:05:42,892 --> 00:05:44,602 .بهش گفتم باید برم دستشویی 84 00:05:44,627 --> 00:05:47,445 .وقتی داشتم از کنار یارو می‌گذشتم زدمش [تریسی ادواردز - نجات یافته از دست دامر] 85 00:05:47,470 --> 00:05:50,807 ،بعد دویدم طرف در و حتما خدا هوام رو داشته، نه؟ 86 00:05:50,990 --> 00:05:53,034 ،چون هشت تا قفل مختلف زده بود بهش 87 00:05:53,102 --> 00:05:55,474 .و من صاف از بین همه‌شون قفل درست رو باز کردم 88 00:05:59,400 --> 00:06:02,695 .تریسی جلوی پلیس میلواکی رو گرفت 89 00:06:03,946 --> 00:06:06,074 .اول، فقط می‌خواست دستبند رو باز کنه 90 00:06:06,099 --> 00:06:08,810 ...فکر نکنم اصلا می‌خواست اطلاعات زیادی [کنت مولر - ستوان بخش قتل پلیس میلواکی] 91 00:06:08,835 --> 00:06:11,715 از اینکه چطور .دستبند زده شده بود بهمون بده 92 00:06:12,974 --> 00:06:16,579 چون دستبندش با دستنبد ،مورد استفاده پلیس میلواکی فرق داشت 93 00:06:16,682 --> 00:06:18,768 .کلیدهاش اصلا روش کار نکرد 94 00:06:19,253 --> 00:06:22,215 ،پس برگشتن به آپارتمان ،هم اینکه کلید دستبند رو بگیرن 95 00:06:22,240 --> 00:06:23,867 .و هم اینکه تحقیق کنن 96 00:06:29,013 --> 00:06:32,100 ،وقتی دامر جواب زنگ رو داد .مست بوده 97 00:06:33,779 --> 00:06:35,853 .اجازه داد پلیس‌ها برن داخل 98 00:06:37,772 --> 00:06:40,108 ،پلیس‌ها اتاق خواب رو گشتن 99 00:06:40,136 --> 00:06:42,013 ...زیر تخت چاقویی پیدا کردن 100 00:06:42,038 --> 00:06:45,166 که دامر تریسی اداواردز رو .باهاش تهدید کرده بوده 101 00:06:46,811 --> 00:06:49,965 ...تریسی ادواردز بیان کرده بود که 102 00:06:49,990 --> 00:06:52,537 ...دامر گفته یک 103 00:06:53,538 --> 00:06:56,165 .یک یا چند سر داخل یخچاله 104 00:06:58,876 --> 00:07:00,962 ...پلیسه درش رو باز کرده 105 00:07:02,588 --> 00:07:06,134 و توی یخچال سره رو دیده ،که صورتش به بالا بوده 106 00:07:06,159 --> 00:07:07,591 .و جیغ کشیده 107 00:07:07,718 --> 00:07:09,846 .قشنگ جیغ کشیده بوده 108 00:07:11,514 --> 00:07:15,309 ،در نهایت بازنشسته شد .چون مدام خوابش رو می‌دیده 109 00:07:16,537 --> 00:07:17,871 .نمی‌تونست تحملش کنه 110 00:07:21,899 --> 00:07:23,860 .دامر بازداشت شده بوده 111 00:07:24,360 --> 00:07:27,328 .بردنش به مقر پلیس 112 00:07:28,239 --> 00:07:32,688 وقتی رسیدم سر صحنه ،و ستوان شیفت شب روزولت هارل رو دیدم 113 00:07:32,731 --> 00:07:35,955 فقط داشت سر تکون می‌داد .و بهم خلاصه‌ی پرونده رو گفت 114 00:07:36,038 --> 00:07:37,457 .که چقدر باورنکردنی بوده 115 00:07:37,587 --> 00:07:41,674 ،یه آپارتمان خیلی خیلی کوچیک داشته .اما میزان شواهد بسیار زیاد بود 116 00:07:43,920 --> 00:07:46,280 .خود صحنه‌ی جرم شنیع بود 117 00:07:47,258 --> 00:07:49,427 ،ابزار موجود در آپارتمان 118 00:07:49,510 --> 00:07:52,221 ،اره، پیچ گوشتی 119 00:07:52,305 --> 00:07:54,390 ...و ابزارهای دیگه‌ای بودن که ازشون 120 00:07:54,415 --> 00:07:57,292 .هنگام تشریح قربانی‌هاش استفاده می‌کرده 121 00:08:00,605 --> 00:08:02,936 ،فکر می‌کردم قراره یه صحنه‌ی جرم عادی باشه 122 00:08:02,961 --> 00:08:04,208 ،و وقتی که سر رسیدم [دکتر جفری جنتزین - پزشک قانونی میلواکی] 123 00:08:04,234 --> 00:08:08,321 .افسر پلیس من رو برد به آپارتمان دامر 124 00:08:10,404 --> 00:08:15,014 آسیب شناس‌های صحنه جرم ،به دیدن جراحات عادت دارن 125 00:08:15,745 --> 00:08:17,538 .اما این فرق داشت 126 00:08:18,927 --> 00:08:22,889 اطراف اتاق رو که نگاه می‌کردی می‌فهمیدی .مردم ترس به چهره‌شون نشسته 127 00:08:24,045 --> 00:08:27,173 ،و با گذشت این سال‌ها 128 00:08:27,198 --> 00:08:29,701 ...به این باور رسیدم 129 00:08:29,842 --> 00:08:32,220 ...که اون زمانی بود 130 00:08:32,245 --> 00:08:35,537 .که من واقعا با پلیدی مواجه شده بودم 131 00:08:36,557 --> 00:08:38,392 ،و نمی‌تونم توصیفش کنم 132 00:08:38,476 --> 00:08:42,396 .اما حسی از فساد انسانیه 133 00:08:43,981 --> 00:08:48,736 ،وقتی این کشو و شیشه‌های مختلف رو گشتیم 134 00:08:48,761 --> 00:08:51,889 حس کردم که من ،مشغول بررسی صحنه جرم نیستم 135 00:08:51,914 --> 00:08:55,273 .بلکه دارم موزه‌ی دامر رو جمع می‌کنم 136 00:08:57,995 --> 00:09:01,749 ...واضح بود که دامر یک سری 137 00:09:01,774 --> 00:09:05,488 اعضای بدن اشخاصی .که کشته بود رو جمع کرده بود 138 00:09:05,868 --> 00:09:09,724 .آلت‌های جنسی خشک شده، می‌دونید، موی انسان 139 00:09:12,343 --> 00:09:14,679 ...کیسه‌های پلاستیکی‌ای پیدا کردیم 140 00:09:14,704 --> 00:09:16,789 .که داخلشون بافت بود 141 00:09:17,598 --> 00:09:21,269 ،تونستم یک قلب انسان رو شناسایی کنم 142 00:09:21,814 --> 00:09:25,350 و انواع دیگه‌ای .از بافت‌های استخوانی ماهیچه‌ای 143 00:09:26,857 --> 00:09:28,859 ،و بعد در اتاق خوابش 144 00:09:28,884 --> 00:09:33,914 سه تا اسکلت دست نخورده بود .که سرشون قطع شده بود 145 00:09:34,653 --> 00:09:36,993 .و 11 تا جمجمه انسان 146 00:09:38,092 --> 00:09:39,886 .و یک دفعه با خودم اومدم و گفتم 147 00:09:40,496 --> 00:09:43,666 .ما تو میلواکی یه قاتل سریالی داریم 148 00:09:46,176 --> 00:09:47,969 .اصلا خیلی سنگین بود 149 00:09:49,672 --> 00:09:51,549 .تقریبا باورنکردنی بود 150 00:09:51,632 --> 00:09:54,719 اما می‌دونستید که قابل باوره .چون تمام شواهدش دستمون بود 151 00:09:56,053 --> 00:09:57,888 ،وقتی توی اتاق خواب بودم 152 00:09:57,913 --> 00:10:00,582 .یه بشکه‌ی آبی پلاستیکی بزرگ چشمم رو گرفت 153 00:10:01,267 --> 00:10:03,728 ،و وقتی جابه‌جاش کردم و تکونش دادم 154 00:10:03,811 --> 00:10:06,647 ،صدای شلپ شلپ مایع داد 155 00:10:06,731 --> 00:10:09,191 .و همینطور وزن زیادی داشت 156 00:10:09,967 --> 00:10:13,746 پس خواستم یه تیم ...با لباس حفاظت شیمیایی اعزام بشه 157 00:10:13,937 --> 00:10:17,008 و از اونجا ببرنش ...که مبادا درش ماده‌ی شیمیایی 158 00:10:17,033 --> 00:10:19,869 .یا مواد خطرناک دیگه‌ای داخلش باشه 159 00:10:23,581 --> 00:10:25,207 ،صبح روز بعد اول وقت 160 00:10:25,232 --> 00:10:27,901 .روانه‌ی مقر پلیس شدم 161 00:10:28,711 --> 00:10:33,341 .و گزارش حرف‌هایی که دامر زده بوده رو گرفتم 162 00:10:33,421 --> 00:10:34,734 [مردی به قطع عضو اعتراف کرده] 163 00:10:34,759 --> 00:10:38,262 و خب بعد شروع کردیم .بازه‌های زمانی رو بررسی کردیم 164 00:10:38,287 --> 00:10:41,331 ...که این چیزی رو شروع کرد که هفته‌ها 165 00:10:41,474 --> 00:10:44,769 .و در واقع ماه‌ها تحقیقات بود 166 00:10:47,605 --> 00:10:49,523 ،وکیلش می‌اومد اونجا و می‌گفت 167 00:10:49,607 --> 00:10:51,400 .جفری، توصیه می‌کنم حرف نزنی 168 00:10:51,425 --> 00:10:54,219 و هر روز فرم اسقاط حق امضا می‌کرد .و می‌گفت نه می‌خوام حرف بزنم 169 00:10:58,188 --> 00:10:59,606 ،ما توی زندان بودیم 170 00:11:00,493 --> 00:11:05,536 و جزئیات هرکدومشون .که یادش می‌اومد رو توضیح می‌داد 171 00:11:05,561 --> 00:11:07,086 .و برمی‌گشت به عقب 172 00:11:07,416 --> 00:11:11,045 من همیشه احساساتم رو .پیش خودم مخفی نگه داشته بودم 173 00:11:11,671 --> 00:11:15,549 و خب این یه‌جورایی برام تجربه‌ایه .که دارم ازش درس می‌گیرم 174 00:11:16,092 --> 00:11:18,094 .حس می‌کردم این مدت باهام صادق بودی 175 00:11:19,232 --> 00:11:21,725 .هرچی تمرین کنی راحت‌تر می‌شه 176 00:11:24,225 --> 00:11:28,396 می‌تونی بهم جواب بدی چی باعث شد که بخوای بکشی‌شون؟ 177 00:11:29,105 --> 00:11:31,273 ،فکر کنم اون نیروی نهفته 178 00:11:31,298 --> 00:11:35,933 .طبیعا یه غریزه جنسی منحرفانه بود 179 00:11:37,571 --> 00:11:40,408 ،اصلا یک حس مداوم از تهی بودن بود 180 00:11:40,491 --> 00:11:42,284 ...و اینکه نمی‌تونستم 181 00:11:43,285 --> 00:11:45,663 ...چیزی توی زندگیم پیدا کنم که واقعا 182 00:11:45,746 --> 00:11:49,834 .بهم حس... شادی، آرامش، یا کامیابی بده 183 00:11:51,669 --> 00:11:54,171 .همیشه به دنبال یه چیز بیشتری بودم 184 00:11:57,658 --> 00:11:59,455 [بیست و دوم ژوئیه 1991] 185 00:12:02,259 --> 00:12:04,126 [هفدهم ژانویه 1988] 186 00:12:04,981 --> 00:12:07,145 [هشت هفته پس از قتل استیون تومی] 187 00:12:09,145 --> 00:12:11,355 ،یه شب رفته بودم بیرون 188 00:12:11,439 --> 00:12:15,151 .و با یه... گمونم هندی آشنا شدم 189 00:12:15,176 --> 00:12:18,846 .و اونجا ایستاده بود .گفت منتظر اتوبوسه 190 00:12:18,871 --> 00:12:20,551 یادته اسمش چی بود؟ 191 00:12:20,576 --> 00:12:21,869 .نه، یادم نمیاد 192 00:12:24,768 --> 00:12:27,104 ،در ژانویه‌ی 1988 193 00:12:27,329 --> 00:12:31,125 ،جفری دامر موقعی که ساکن ،خونه‌ی مادربزرگش بوده رفت بیرون 194 00:12:31,150 --> 00:12:34,696 .و با جیمز داکستیتر آشنا شد که 14 سالش بوده [دکتر پارک دیتز - روانپزشک جرم شناسی دادرسی] 195 00:12:35,588 --> 00:12:38,507 .اون جلوی یه گی بار پیش ایستگاه اتوبوس بوده 196 00:12:39,467 --> 00:12:43,512 .دامر ازش خواسته باهاش بیاد به خونه‌ی مادربزرگش 197 00:12:44,096 --> 00:12:47,641 داکستیتر قیمتش رو .گفته که سکس 50 دلاری بوده 198 00:12:48,790 --> 00:12:52,251 مامان بزرگ کجا بوده؟ - .بالا بود، به‌نظر می‌رسید خوابه - 199 00:12:52,997 --> 00:12:55,357 ازش پرسیدم تا کی می‌تونی بمونی؟ 200 00:12:55,441 --> 00:12:59,987 ،و اون گفت .تا بیشتر از اول صبح نمی‌تونم بمونم 201 00:13:00,070 --> 00:13:02,448 .و اون موقع چیزی تا اول صبح نمونده بود 202 00:13:02,531 --> 00:13:03,531 .خیلی خب 203 00:13:03,790 --> 00:13:05,833 چی توی فکرت بود؟ 204 00:13:05,858 --> 00:13:06,942 ...فقط 205 00:13:09,537 --> 00:13:12,749 .می‌خواستم نگه‌ش دارم .به‌گمونم بهترین راه توصیفش همینه 206 00:13:14,543 --> 00:13:18,146 .شربت‌هایی که خواب‌آور بود رو قاطی می‌کرد [دکتر کنت اسمیل - روانشناس جرم شناسی] 207 00:13:18,171 --> 00:13:19,923 .و از قرص خواب استفاده می‌کرد 208 00:13:20,228 --> 00:13:23,652 توی قهوه یا همچین چیزی .پنج یا هفت تا بهشون می‌خوروند 209 00:13:23,677 --> 00:13:26,514 .شاید... شاید یه کم هم الکل می‌ریخت داخلش 210 00:13:27,864 --> 00:13:31,076 ...فکرم طبیعتا مثل 211 00:13:31,560 --> 00:13:34,313 .اون زمان مثل یک انسان عاقل فکر نمی‌کردم 212 00:13:34,338 --> 00:13:38,009 ،ترجیح می‌دادم زنده می‌موند 213 00:13:38,034 --> 00:13:41,538 اما به‌نظر می‌رسید .با خفه کردن بشه نگه‌ش داشت 214 00:13:42,344 --> 00:13:46,306 .یکی رو می‌کشت .جسد رو می‌برد طبقه‌ی بالا توی اتاق خواب 215 00:13:46,367 --> 00:13:49,411 ،مادربزرگ بیدار می‌شد ...و جفری می‌اومد پایین 216 00:13:49,436 --> 00:13:51,146 .و باهاش صبحانه می‌خورد 217 00:13:51,218 --> 00:13:53,554 .جسد هم بالا توی اتاق خوابه 218 00:13:53,707 --> 00:13:55,835 ...جفری با مادربزرگش خوش و بش می‌کرد 219 00:13:55,860 --> 00:13:57,487 .و برای کلیسا بدرقه‌ش می‌کرد 220 00:13:58,973 --> 00:14:01,142 .اصلا یک بی‌تفاوتی کاملی داشته 221 00:14:02,967 --> 00:14:06,178 ...جسد داکستیتر رو 222 00:14:06,203 --> 00:14:10,248 حدود یک هفته در انبار مربای .مادربزرگش نگه داشته بود 223 00:14:10,273 --> 00:14:12,942 ...و وقتی توی خونه تنها بوده 224 00:14:13,002 --> 00:14:17,032 جسد رو بیرون می‌آورده .و ازش بهره جنسی می‌برده 225 00:14:18,858 --> 00:14:24,347 وجه اشتراکی که اجساد، مانکن ،و افراد بی‌هوش با هم دارن 226 00:14:24,488 --> 00:14:27,032 ،اینه که خواسته‌ای ندارن 227 00:14:27,116 --> 00:14:28,534 ،گلایه نمی‌کنن 228 00:14:29,159 --> 00:14:30,536 .و نمی‌رن 229 00:14:31,203 --> 00:14:33,289 .برای دامر این خیلی مهمه 230 00:14:36,083 --> 00:14:39,128 ...تاحالا هیچ آدمی رو ندیدم 231 00:14:39,211 --> 00:14:42,423 .که به تنهایی انسانی مثل جفری دامر باشه 232 00:14:43,703 --> 00:14:44,829 ،می‌گفتم 233 00:14:44,854 --> 00:14:47,065 جفری، تو دوستی داری؟ 234 00:14:48,262 --> 00:14:49,096 .نه 235 00:14:49,179 --> 00:14:51,557 تاحالا با یه مرد رفتی سینما؟ 236 00:14:52,141 --> 00:14:52,975 .نه 237 00:14:53,058 --> 00:14:55,603 .تاحالا مهمونی رفتی؟ نه 238 00:14:57,056 --> 00:15:00,810 ،هیچ دوستی نداشت .پس با کسی حرف نمی‌زد 239 00:15:02,860 --> 00:15:06,906 .تنها داشته‌ش یک تصویری از پوسته‌ی انسانی بوده 240 00:15:08,258 --> 00:15:13,746 ...هیچ درکی جز ارضای این غریزه‌ش 241 00:15:13,771 --> 00:15:17,567 برای سکس کردن .با مرده یا یک انسان بی‌هوش نداشته 242 00:15:23,130 --> 00:15:25,411 ...این وضعیت مجبورم کرده 243 00:15:25,466 --> 00:15:27,927 .تا اون‌جوری زندگی کنم 244 00:15:28,176 --> 00:15:30,178 اون زمان اصلا متوجه‌ش نشده بودی؟ 245 00:15:30,512 --> 00:15:34,475 شاید فهمیده بودم. اما تصمیم گرفتم ،نادیده‌ش بگیرم، سرکوبش کنم 246 00:15:35,359 --> 00:15:39,237 در این غریزه‌ای .که کنترل من رو گرفته بود غرقش کردم 247 00:15:41,398 --> 00:15:44,944 جفری از لحاظ تئوری کنجکاوی .زیادی نسبت به آناتومی داشته 248 00:15:45,945 --> 00:15:50,449 ،علاقه‌ش از سنین خیلی کم شروع شد .حتی وقتی که کلاس سوم یا چهارم بوده 249 00:15:57,873 --> 00:16:02,461 ،جف و من بچه که بودیم .اغلب می‌رفتیم توی جنگل پیاده روی 250 00:16:02,544 --> 00:16:07,716 ،و اغلب توی زمین استخون پیدا می‌کرد [اریک تایسون - دوست کودکی] 251 00:16:07,800 --> 00:16:10,427 ...و اصلا علاقه‌ی خاصی 252 00:16:10,511 --> 00:16:12,680 .به آناتومی بعضی از این حیوون‌ها داشت 253 00:16:14,014 --> 00:16:18,227 ...توی این اتاقک کوچیک حیاطشون 254 00:16:18,252 --> 00:16:20,565 .که توش حیوون جمع می‌کرد وقت می‌گذروند 255 00:16:21,897 --> 00:16:26,860 و توی اون اتاقک انبار یک زمان .کلکسیون استخون جمع کرده بود 256 00:16:27,759 --> 00:16:30,303 ،استخون سنجاب یا استخون خرگوش 257 00:16:30,328 --> 00:16:33,164 .یا هرچیزی که توی جنگل پیدا بشه 258 00:16:33,283 --> 00:16:37,037 همه رو تو این انبار روی .یه سری میز مرتب ردیف کرده بود 259 00:16:37,621 --> 00:16:40,207 از قبل هر گوشتی .که بهشون بود رو پاک کرده بود 260 00:16:40,232 --> 00:16:43,110 شخصا چیزی نبود .که خوشم بیاد کلکسیونش کنم 261 00:16:43,135 --> 00:16:45,012 .برای جف جالب بود 262 00:16:45,778 --> 00:16:48,190 ...علاقه‌ای که در اون سن داشت 263 00:16:48,215 --> 00:16:51,969 .بیشتر با تاکسیدرمی تفننی همخونی داشته 264 00:16:52,594 --> 00:16:54,513 ،اما در روند اون کار 265 00:16:55,180 --> 00:17:01,485 متوجه شده که اون .به اعضای داخلی علاقه‌مند شده 266 00:17:03,399 --> 00:17:06,079 .طبیعتا علاقه‌ی مریضی بود 267 00:17:06,275 --> 00:17:08,610 .خیلی خب و با چی شروع کردی؟ 268 00:17:09,998 --> 00:17:12,197 ،فقط، حیوون‌های زیر گرفته شده 269 00:17:12,281 --> 00:17:13,741 ،سگ 270 00:17:13,766 --> 00:17:15,351 .اوپاسوم 271 00:17:15,768 --> 00:17:18,855 مشخصا از تشریح ،حیوانات خوشش می‌اومده 272 00:17:19,138 --> 00:17:21,015 .اینکه داخلشون رو نگاه کنه 273 00:17:21,040 --> 00:17:23,838 می‌دونید، که ببینه .چطور اعضا کنار هم چیده شدن 274 00:17:24,293 --> 00:17:30,507 .کلاس نهم. من یه بچه خوک رو تشریح کردم 275 00:17:30,532 --> 00:17:32,867 ،بعد از اینکه تشریح‌مون تموم شد 276 00:17:33,068 --> 00:17:34,820 ،سر خوک رو با خودم بردم خونه 277 00:17:34,845 --> 00:17:36,555 ،و گوشتش رو کندم 278 00:17:37,222 --> 00:17:39,975 .و یه مدت جمجمه‌ش رو نگه داشتم 279 00:17:40,059 --> 00:17:41,477 .چراش رو نمی‌دونم 280 00:17:43,020 --> 00:17:45,939 .اون حیوونی رو نمی‌کشت ،حیوانات مرده رو پیدا می‌کرد 281 00:17:45,964 --> 00:17:47,048 .و این کار رو انجام می‌داد 282 00:17:48,150 --> 00:17:50,861 ...این همه بخشی از علاقه‌ش 283 00:17:50,944 --> 00:17:52,520 .به جسد بوده 284 00:17:54,950 --> 00:17:56,827 .این تنها علاقه‌ش بوده 285 00:17:57,759 --> 00:17:59,469 .وسواس فکریش شده بود 286 00:18:00,268 --> 00:18:04,063 .بین خودش و دیگران یک دیواری کشیده بوده 287 00:18:04,374 --> 00:18:06,085 .هیچ احساساتی درکار نبوده 288 00:18:06,110 --> 00:18:09,780 کسی بوده که نمی‌تونسته .خودش رو به دیگران وصل کنه 289 00:18:11,382 --> 00:18:14,093 ...حتی مطمئن نیستم که بتونم 290 00:18:14,118 --> 00:18:15,870 ...یک احساس واقعی 291 00:18:16,887 --> 00:18:19,223 .عشق رو تجربه کنم، حتی اون زمان 292 00:18:20,330 --> 00:18:21,790 .الان هم مطمئن نیستم که بتونم 293 00:18:22,061 --> 00:18:25,230 .عشق ورزیدن رو بلد نیستی منظورت اینه؟ 294 00:18:25,255 --> 00:18:26,824 .مطمئن نیستم بلد باشم، نه 295 00:18:26,849 --> 00:18:30,477 فکر نکنم آدمی که بتونه .عشق بورزه بتونه این کارها رو بکنه 296 00:18:37,655 --> 00:18:39,960 [بیست و سوم ژوئیه، 1991] 297 00:18:41,662 --> 00:18:44,456 ،صبح روز بعد از دستگیری دامر 298 00:18:44,481 --> 00:18:46,066 ،خورشید داشت طلوع می‌کرد 299 00:18:46,208 --> 00:18:48,627 ،پلیس‌های شیفت شب داشتن می‌رفتن خونه [جف فلمینگ، گزارشگر، شبکه ان‌بی‌سی میلواکی] 300 00:18:48,710 --> 00:18:50,796 .و پلیس‌های شیفت روز داشتن می‌اومدن سر کار 301 00:18:54,925 --> 00:18:58,220 ...کوچه‌ی پشت آپارتمان دامر پر شده بود 302 00:18:58,245 --> 00:19:01,183 ،از یه سری اصحاب رسانه ...اما اکثرا ساکنینی بودن 303 00:19:01,223 --> 00:19:03,976 که از ساختمون .آپارتمان دامر تخلیه شده بودن 304 00:19:06,436 --> 00:19:09,523 برای یک خبرنگار جنایی ،داشتن رابط اهمیت داره 305 00:19:09,548 --> 00:19:11,842 .که از اداره پلیس داستان داخلی جور کنه 306 00:19:12,489 --> 00:19:14,949 ...و یکی از دوست‌هام در اداره پلیس 307 00:19:15,025 --> 00:19:16,651 .بهم اسم دامر رو گفت 308 00:19:17,230 --> 00:19:19,315 .و این مسئله اون زمان عمومی نشده بود 309 00:19:20,325 --> 00:19:22,870 ...می‌خواستم از صحنه جرم دور شم 310 00:19:22,953 --> 00:19:26,957 .برم سراغ یه کامپیوتر در دفتر دادستانی منطقه 311 00:19:28,281 --> 00:19:30,033 ،داخل اون کامپیوتر 312 00:19:30,058 --> 00:19:33,228 می‌تونستم اسم دامر رو .تایپ کنم و گذشته‌ش رو پیدا کنم 313 00:19:34,423 --> 00:19:37,885 و طبیعتا یه پرونده بزهکاری .از تعرض جنسی ازش هست 314 00:19:39,428 --> 00:19:43,098 تونستم سوابقش رو ...مطالعه کنم و بفهمم که در اون پرونده 315 00:19:43,123 --> 00:19:45,792 .وکلیش شخصی به نام جری بویل بوده 316 00:19:46,275 --> 00:19:49,278 .دامر برای اداره پلیس شخصی سابقه‌دار بوده 317 00:19:51,330 --> 00:19:52,814 [ژوئیه‌ی 1991] 318 00:19:55,322 --> 00:19:56,611 [سپتامبر 1988] 319 00:19:57,913 --> 00:20:01,208 .من اولین بار سال 1988 دامر رو دیدم 320 00:20:02,492 --> 00:20:07,289 اون به سوء استفاده جنسی .از یه پسر جوان متهم شده بود 321 00:20:08,457 --> 00:20:11,919 ،یه مرد اروسیایی رو دیدم 322 00:20:11,944 --> 00:20:14,989 .که بعد از ظهر داشت توی خیابون راه می‌رفت 323 00:20:15,014 --> 00:20:18,851 گفتم می‌خواد .یه پولی دربیاره، 50 دلار. اونم گفت آره 324 00:20:19,656 --> 00:20:21,808 .برای عکس. با هم رفتیم خونه 325 00:20:23,764 --> 00:20:25,599 .جز شورت زیرش لخت شد 326 00:20:26,203 --> 00:20:28,038 ،دو تا عکس ازش گرفتم 327 00:20:28,126 --> 00:20:30,086 .فکر کنم یکی روی تخت و یکی ایستاده 328 00:20:31,563 --> 00:20:35,484 و داشتم یه کم قهوه .با مشروب آیریش کریم میست می‌خوردم 329 00:20:35,984 --> 00:20:39,071 ،یه کم بهش دادم .و توش قرص خواب ریخته بودم 330 00:20:39,655 --> 00:20:41,990 .یه کم ازش خورد 331 00:20:42,991 --> 00:20:46,370 تموم مدتی که اونجا مونده بود .شاید حداکثر یک ساعت بود 332 00:20:47,621 --> 00:20:50,540 .از اونجایی که باید می‌رفت .بهش 50 دلار دادم 333 00:20:51,500 --> 00:20:53,043 .و رفت 334 00:20:56,463 --> 00:20:58,048 چرا گذاشتی بره؟ 335 00:20:58,840 --> 00:21:02,719 .چون چاقو نداشتم .اصلا قصد نداشتم... بهش آسیب بزنم 336 00:21:02,808 --> 00:21:05,097 ...فقط می‌خواستم پیشش بمونم 337 00:21:05,180 --> 00:21:07,391 .و... و یه مدت کنارش دراز بکشم 338 00:21:09,518 --> 00:21:14,273 بهم گفته بود دوست داره به شکم بقیه گوش بده [شهادت دادگاه] 339 00:21:14,339 --> 00:21:16,383 ،بعد بی‌حرکت روی تخت بودم [ اسم برای حفظ حریم شخصی قربانی پاک شده] 340 00:21:16,483 --> 00:21:19,987 ...و یه جورایی روی من خم شد و رفت 341 00:21:20,555 --> 00:21:22,473 .گوشش رو گذاشت روی شکمم 342 00:21:24,074 --> 00:21:25,701 .پسره تونست فرار کنه [ای. مایکل مک کین - دادستان منطقه میلواکی] 343 00:21:25,799 --> 00:21:28,176 .با یه وضعیت خماری رسید به خونه‌ش 344 00:21:28,201 --> 00:21:29,911 .پدر مادرش خیلی نگران بودن 345 00:21:30,038 --> 00:21:32,319 ...در نهایت بردنش بیمارستان و به پلیس زنگ زدن 346 00:21:32,344 --> 00:21:34,179 .چون ظاهرا چیزخور شده بود 347 00:21:36,564 --> 00:21:40,234 دفتر دادستانی ما دامر رو .برای قربانی کردن اون پسر متهم کرد 348 00:21:41,341 --> 00:21:45,220 دامر به جرم مواد دادن .و اغوای جنسی یک جوان متهم شد 349 00:21:46,305 --> 00:21:49,808 ،زمانی که دامر رو فرستادن زیر دست من 350 00:21:49,833 --> 00:21:52,457 ....من روانشاس ارشد [دکتر نورمن گلدفارب- روانشناس ارزیاب دامر در 1988] 351 00:21:52,482 --> 00:21:55,487 .سازمان ندامتگاه‌های منطقه میلواکی بود 352 00:21:57,274 --> 00:21:59,901 ،مدتی که منتظر صدور حکم بود 353 00:22:00,214 --> 00:22:03,878 ...گفتم فقط یه ارزیابی خلاصه ازش بکنم 354 00:22:04,331 --> 00:22:08,001 .تا بفهمم که طرف حساب ما چیه 355 00:22:09,885 --> 00:22:15,849 جفری از اولش، محافظه‌کار ،عصبانی بود و حاضر به همکاری نمی‌شد 356 00:22:15,874 --> 00:22:17,876 ،نیم ساعت دیرتر پیداش شد 357 00:22:17,944 --> 00:22:20,488 .امیدوار بود که منتظرش نمونم 358 00:22:21,052 --> 00:22:23,763 ،فقط با یک نگاه 359 00:22:23,788 --> 00:22:29,811 خیلی سرد و خشک عصبانی .کل زمان مصاحبه بهم زل می‌زد 360 00:22:30,891 --> 00:22:36,521 اما بازم فقط براساس رفتارش .اطلاعات مهم خیلی زیادی بهم داد 361 00:22:37,659 --> 00:22:39,499 ...الگوی شخصیتیش 362 00:22:39,524 --> 00:22:43,070 ،مال فردی بود که از مردم استفاده می‌کنه 363 00:22:43,987 --> 00:22:49,117 ،اون‌ها رو شئ می‌بینه .هیچ همدلی‌ای نداره 364 00:22:49,142 --> 00:22:49,640 [احتمال ارتکاب دوباره جرم بسیار بالاست] 365 00:22:49,727 --> 00:22:54,224 توصیه‌نامه‌ی من نوشته شده بود که این شخص .خطرناک‌تر از اونیه که در اجتماع باشه 366 00:22:54,249 --> 00:22:56,877 .این شخص با این وضعیت باید زندانی بشه 367 00:22:58,377 --> 00:23:02,756 ،قاضی در آخر ،به سخنرانی جفری دامر گوش داد 368 00:23:02,839 --> 00:23:05,342 .که خیلی هم تأثیرگذار بود 369 00:23:06,347 --> 00:23:10,476 ،اون به‌طور خلاصه گفت .وای این وحشتناکه 370 00:23:10,764 --> 00:23:14,017 .متأسفم. دیگه هرگز تکرار نمی‌شه 371 00:23:15,727 --> 00:23:18,188 .حکمش یک سال آزادی کاری بود 372 00:23:19,981 --> 00:23:22,150 ...در ایالت ما آزادی کاری برنامه‌ایه که 373 00:23:22,292 --> 00:23:24,544 ،در طول روز ساعات کاری عادیت رو انجام می‌دی 374 00:23:24,569 --> 00:23:26,769 .و بعد موقعی که کار نمی‌کنی در زندان کاونتی می‌مونی 375 00:23:26,822 --> 00:23:30,325 و جفری دامر توی .کارخونه‌ی شکلات آمبروژا کار می‌کرد 376 00:23:35,163 --> 00:23:38,125 دفتر ما ایستادگی کرد .و گفت باید شش سال محکوم بشه 377 00:23:38,150 --> 00:23:40,152 .پس بر سر این مسئله با قاضی هم‌نظر نبودیم 378 00:23:41,628 --> 00:23:45,465 فکر می‌کردم اونقدری آدم‌ها رو .می‌شناسم که نمی‌تونن فریبم بدن 379 00:23:45,490 --> 00:23:47,700 .ببینید اون که من رو حسابی فریب داد 380 00:23:48,677 --> 00:23:50,095 .همه رو فریب داد 381 00:23:51,054 --> 00:23:53,181 ،وقتی به پرونده جافری دامر نگاه می‌کنیم 382 00:23:53,265 --> 00:23:56,685 ،چندین قصور از سوی سیستم صورت گرفته 383 00:23:57,470 --> 00:23:59,271 ،حالا چه سیستم آزادی مشروط باشه 384 00:23:59,354 --> 00:24:02,399 ،چه نیروهای اعمال قانون باشن ،یا چه دادگاه 385 00:24:02,424 --> 00:24:06,011 .و نتونستن از قربانی‌ها محافظت کنن 386 00:24:06,736 --> 00:24:10,198 .وقتی این اتفاق افتاده پسره 13 سالش بود 387 00:24:11,450 --> 00:24:12,617 .سیزده سال 388 00:24:14,119 --> 00:24:17,539 ...به هیچ طریقی نمی‌شد فهمید 389 00:24:18,165 --> 00:24:21,376 .که قبلا آدمی رو به قتل رسونده یا نه 390 00:24:23,670 --> 00:24:28,091 ،اما در اول وقتی شنیدم قاضی چی‌کار کرده 391 00:24:28,592 --> 00:24:32,888 حس کردم آهان خب .قراره دوباره برگرده پیشمون 392 00:24:33,607 --> 00:24:36,725 .امکان نداره که دوباره نبینیمش 393 00:24:40,395 --> 00:24:43,523 ،بین زمانی که محکوم شده بود 394 00:24:43,607 --> 00:24:46,276 و وقتی که اجرای حکمش ،شروع شد چندین ماه وقت داشت 395 00:24:46,301 --> 00:24:48,387 ...در همون دوره بود 396 00:24:48,412 --> 00:24:51,499 ...که به گشتن گی بارها ادامه داد 397 00:24:52,255 --> 00:24:56,843 .و سکس های یک شبه با غریبه‌ها داشته 398 00:24:57,388 --> 00:25:00,262 هنوز با مامان بزرگ زندگی می‌کردی؟ - .درسته - 399 00:25:00,287 --> 00:25:01,287 .خیلی خب 400 00:25:07,756 --> 00:25:11,343 ،دو ماه قبل از اینکه برم به مرکز آزادی کاری 401 00:25:13,920 --> 00:25:16,559 .دیگه زمان بستن لا کاژ رسیده بود 402 00:25:17,098 --> 00:25:18,975 این یکی از بارهای همیشگیت بود؟ 403 00:25:20,344 --> 00:25:24,097 .و سر صحبت رو با یه سیاه‌پوسته باز کردم 404 00:25:25,534 --> 00:25:28,287 اسمش چی بود؟ - .فکر کنم اسمش تونی بوده - 405 00:25:28,362 --> 00:25:29,780 .فکر کنم 406 00:25:29,805 --> 00:25:32,349 .به‌هرحال به من که گفته بود اسمش اینه 407 00:25:32,374 --> 00:25:33,416 .تونی 408 00:25:36,994 --> 00:25:38,939 [مارس 1989] 409 00:25:40,793 --> 00:25:44,547 .تونی سیرز حدودا 23 یا 24 ساله بود 410 00:25:44,709 --> 00:25:46,711 .تونی سیرز مدل بود 411 00:25:46,795 --> 00:25:48,505 ،خیلی جذاب بود 412 00:25:49,089 --> 00:25:52,259 .و همیشه لباس‌های تمیزی تنش بود 413 00:25:52,342 --> 00:25:54,719 .موی خیلی زیبایی داشت 414 00:25:54,744 --> 00:25:57,330 .اون زمان بهش می‌گفتیم جری کرلز 415 00:25:58,139 --> 00:26:00,516 .همیشه سرحال و پرانرژی بود 416 00:26:01,685 --> 00:26:06,273 ،همیشه به‌دنبال ماجراجویی بود .همیشه چیز تازه‌ای می‌خواست 417 00:26:06,356 --> 00:26:09,401 ،هیچوقت نمی‌دونستید شبتون چی می‌شه 418 00:26:09,444 --> 00:26:11,738 .اما می‌دونستید قراره خوش بگذره 419 00:26:12,988 --> 00:26:14,406 ،تونی ماشین نداشت 420 00:26:14,990 --> 00:26:16,783 ،پس من می‌رفتم دنبالش 421 00:26:16,808 --> 00:26:18,894 .و با هم می‌رفتیم بیرون بار 422 00:26:24,165 --> 00:26:26,251 .خب یه شب شنبه‌ی عادی بود که رفتیم بیرون 423 00:26:26,276 --> 00:26:27,986 .دم آپارتمانش سوارش کردم 424 00:26:29,029 --> 00:26:30,906 .و داشتیم توی بارها گشت می‌زدیم 425 00:26:32,133 --> 00:26:35,760 و حدودا عصر بود که تصمیم گرفتیم .هرکدوم راه خودمون رو بریم 426 00:26:36,845 --> 00:26:39,139 ،طبق معمول توافق کرده بودیم که آخر شب 427 00:26:39,164 --> 00:26:41,124 .قراره اینجا همدیگه رو ببینیم 428 00:26:42,679 --> 00:26:44,102 .پس همین کار رو هم کردیم 429 00:26:47,355 --> 00:26:49,316 ،و وقتی که آخر شب شد 430 00:26:49,350 --> 00:26:52,647 درست مثل همیشه .سر تقاطع دوباره همدیگه رو دیدیم 431 00:26:54,485 --> 00:26:56,570 .و یه مرد دیگه‌ای هم با خودش آورده بود 432 00:26:58,691 --> 00:27:02,495 .خیلی خوشتیپ نبود .نمی‌تونستم بگم زشته 433 00:27:02,579 --> 00:27:04,372 .فقط موهاش طلایی بود 434 00:27:04,873 --> 00:27:06,708 .عینک زده بود 435 00:27:08,126 --> 00:27:11,421 همون گوشه نشستیم و می‌دونید ،یه کم درباره شبمون حرف زدیم 436 00:27:11,446 --> 00:27:14,616 .کی‌ها رو دیدیم. کجاها رفتیم .از اینجور حرف‌ها 437 00:27:15,717 --> 00:27:17,260 ...تونی می‌خواست صبحونه بخوره 438 00:27:17,344 --> 00:27:20,722 چون همیشه می‌خواست خوش بگذرونه .و نمی‌خواست شب تموم بشه 439 00:27:22,496 --> 00:27:24,331 ،یه صبحونه‌ی خیلی خوب خوردیم 440 00:27:24,458 --> 00:27:26,960 .و بعد قرار شد برسونمشون 441 00:27:27,001 --> 00:27:29,251 .گفت که می‌رن خونه‌ی اون 442 00:27:30,075 --> 00:27:32,762 .یه دوست سفید پوست همراهش بود 443 00:27:33,068 --> 00:27:34,986 .و دوستش ماشین داشت 444 00:27:35,466 --> 00:27:37,760 ،و خب موقعی که سوار ماشین بودیم 445 00:27:38,073 --> 00:27:41,326 ...خیلی مهربون بود ظاهرا خیلی مست کرده بود 446 00:27:42,410 --> 00:27:43,620 ...و با ماشین رفتیم 447 00:27:45,205 --> 00:27:46,956 .به تقاطع خیابون 57 و لینکولن 448 00:27:48,375 --> 00:27:51,789 .گفت درست سر تقاطع پیاده‌شون کنم 449 00:27:53,338 --> 00:27:57,133 .خونه‌ی خاصی چیزی نبود .فقط یه تقاطع بود 450 00:27:57,926 --> 00:28:00,595 .بعد پیاده شدن ...با تونی خداحافظی کردم 451 00:28:00,620 --> 00:28:05,225 و بهش یادآوردی کردم که اگه ماشین .خواست فقط قبل فلان ساعت بهم زنگ بزنه 452 00:28:05,250 --> 00:28:07,836 .اونا رفتن ته خیابون و منم با ماشین رفتم 453 00:28:13,680 --> 00:28:16,075 ،ولی وقتی اون شب رفتی بیرون 454 00:28:16,256 --> 00:28:19,301 ،و این مرده رو دیدی .و به این نتیجه‌ رسیدی که به‌نظر آدم خوبیه 455 00:28:20,407 --> 00:28:23,618 چه فکری به سرت زد که خواستی ازش باهات برگرده خونه؟ 456 00:28:23,702 --> 00:28:27,872 ترسی نداشتی که قراره دوباره اتفاق بیفته؟ 457 00:28:28,949 --> 00:28:32,786 .نه... فکر کردم که فقط یه شب معمولی می‌شه 458 00:28:33,503 --> 00:28:34,671 .برش گردوندم خونه 459 00:28:34,696 --> 00:28:37,407 ،وقتی مست باشم تصمیم گیریم خیلی خوب نیست 460 00:28:37,432 --> 00:28:39,017 .مخصوصا وقتی خیلی مست باشم 461 00:28:39,884 --> 00:28:42,971 ...جفری تونی سیرز رو برد به خونه‌ی مادربزرگش 462 00:28:43,012 --> 00:28:45,431 ،در وست آلیس .که اون زمان ساکن اونجا بوده 463 00:28:48,181 --> 00:28:50,261 ...و رفتیم توی اتاق خواب 464 00:28:50,895 --> 00:28:52,605 .و دراز کشیدیم 465 00:28:53,314 --> 00:28:55,233 ...داشت یه حرف‌هایی راجع به اینکه 466 00:28:55,258 --> 00:28:58,095 .داره صبح می‌شه و باید بره می‌زد 467 00:28:59,820 --> 00:29:04,826 رفتم پایین و با قرص .یه فنجون قهوه درست کردم 468 00:29:08,795 --> 00:29:10,047 ،خوابش برد 469 00:29:11,750 --> 00:29:14,335 .و اون موقع بود که خفه‌ش کردم 470 00:29:15,858 --> 00:29:18,850 مادربزرگش کل این مدت .خوابیده بود، روحش هم خبر نداشته 471 00:29:20,782 --> 00:29:23,368 ...خواسته‌ش برای داشتن یک همراه 472 00:29:23,393 --> 00:29:25,310 ...اما نخواستن از رفتن‌شون 473 00:29:25,805 --> 00:29:28,266 .خیلی مهم بوده .براش خیلی قدرتمند بوده 474 00:29:30,554 --> 00:29:33,604 ...اون زمان به ذهنت خطور کرده بود 475 00:29:33,629 --> 00:29:36,716 که در واقع به جای نگه داشتنش اون رو از دست دادی؟ 476 00:29:39,319 --> 00:29:42,572 ...به گمونم فهمیدن این مسئله به ذهنم خطور کرد اما 477 00:29:42,597 --> 00:29:44,683 کی؟ - بعد از مردنشون - 478 00:29:44,708 --> 00:29:46,043 چه حسی داشت؟ 479 00:29:46,738 --> 00:29:49,282 .حس ناکامی .حس تفاله بودن بهم دست داد 480 00:29:50,888 --> 00:29:56,183 همیشه یک راهی .برای خلاص شدن از شر اجساد پیدا می‌کرد 481 00:29:56,208 --> 00:29:58,687 ...صورت خوش قیافه‌ای داشت، پس من 482 00:29:58,758 --> 00:30:01,520 ،با سری که قطع کرده بودم 483 00:30:01,545 --> 00:30:04,673 ،گذاشتمش توی یه بشکه‌ی سفید بزرگ 484 00:30:04,969 --> 00:30:06,846 ،با استون پرش کردم 485 00:30:07,713 --> 00:30:09,711 .و سرش رو نگه داشتم 486 00:30:10,508 --> 00:30:12,134 چرا این بار اون کار رو کردی؟ 487 00:30:12,159 --> 00:30:15,996 خب، فقط داشتم .کارهای مختلف رو امتحان می‌کردم 488 00:30:21,236 --> 00:30:24,405 ،کل سر رو نگه داشت نه فقط جمجمه رو 489 00:30:24,430 --> 00:30:26,515 .و همینطور آلت تناسلیش رو هم نگه داشت 490 00:30:27,278 --> 00:30:30,370 .و توی یه جعبه‌ی سربسته نگه‌شون داشت 491 00:30:31,044 --> 00:30:33,588 ...و گذاشتش توی کمدش 492 00:30:33,613 --> 00:30:35,907 داخل کارخونه شکلات‌سازی‌ای .که درش مشغول به کار بوده 493 00:30:36,459 --> 00:30:37,752 ،اکثر این دوران 494 00:30:37,836 --> 00:30:40,922 ،دامر داخل یک ندامتگاه بوده 495 00:30:41,005 --> 00:30:44,384 ،حداقل شب‌ها .و آزادی کاری داشته 496 00:30:44,467 --> 00:30:47,345 ،از تو خونه‌ی مادربزرگ نگه داشتنش امن‌تر بوده 497 00:30:47,370 --> 00:30:50,082 .چون ممکن بوده یک نفر اتفاقی پیداش کنه 498 00:30:52,350 --> 00:30:54,990 آلت تناسلی و سر رو نگه داشتی؟ 499 00:30:55,772 --> 00:30:58,191 هنوزم حس می‌کردی که همراه داشتی؟ 500 00:30:59,049 --> 00:31:02,026 .الان خیلی برام عجیب به‌نظر می‌رسه 501 00:31:06,322 --> 00:31:07,740 به‌نظرت تونی عاشق تونی بودی؟ 502 00:31:07,824 --> 00:31:11,953 آره اگه می‌دونستم چطور عشق بورزم .می‌تونستم بگم که عاشقش می‌شدم 503 00:31:11,978 --> 00:31:14,981 مسئله این بود که سعی داشتم .چیزی که ازش باقی مونده رو حفظ کنم 504 00:31:15,006 --> 00:31:16,984 چه امیدی داشتی؟ 505 00:31:17,125 --> 00:31:20,587 امیدوار بودم که فقط خشک بشه ،و مثل زمان زنده بودنش به‌نظر برسه 506 00:31:20,670 --> 00:31:22,773 .اما اینجوری نشد 507 00:31:22,798 --> 00:31:27,452 دیگه اون موقع، تا حد زیادی .مشخص بود که دیگه شبیه تونی نیست 508 00:31:27,477 --> 00:31:30,651 .دیگه کلا پژمرده شده بود - .خیلی خب - 509 00:31:31,639 --> 00:31:33,308 اما هنوزم به‌وجد می‌آوردت؟ 510 00:31:37,520 --> 00:31:40,565 .نه، نه خیلی .علاقه‌م داشت کم می‌شد 511 00:31:50,217 --> 00:31:53,304 .خواهر تونی باهام تماس گرفت 512 00:31:53,536 --> 00:31:56,956 زنگ زدن و ازم پرسیدن .از تونی خبری دارم یا نه 513 00:31:57,457 --> 00:32:00,126 و من بهشون گفتم .گفتم، نه ما شنبه با هم بیرون بودیم 514 00:32:00,151 --> 00:32:03,366 از اون موقع خبری ازش ندارم .و بحث ما یه جورایی همین بود 515 00:32:03,755 --> 00:32:06,090 ،می‌تونم بگم حدود یکی دو روز بعد 516 00:32:06,115 --> 00:32:09,660 یه بار دیگه بهم زنگ زدن .که می‌خوان گزارش مفقودی بدن 517 00:32:11,116 --> 00:32:13,285 .چون اصلا ازش خبری نداشتن 518 00:32:16,951 --> 00:32:20,130 ...در شروع من... مظنون اصلی بودم 519 00:32:20,188 --> 00:32:22,607 چون آخرین کسی بودم که تونی رو زنده دیده بود 520 00:32:25,151 --> 00:32:28,196 ،خانواده تونی ازم همچین سوالاتی می‌پرسیدن 521 00:32:28,607 --> 00:32:30,901 تموم جزئیات رو بهمون دادی؟ 522 00:32:31,078 --> 00:32:33,622 این آدم دیگه واقعا وجود داره؟ 523 00:32:33,910 --> 00:32:35,828 یا اینکه خودت با تونی تنها بودی؟ 524 00:32:35,853 --> 00:32:40,232 همچین سوالاتی بود .که رفته رفته خانواده‌ رو باهام بد کرد 525 00:32:42,168 --> 00:32:45,088 ...دوستان قدیمی زیادی هم داشتم 526 00:32:45,113 --> 00:32:47,240 .که کم کم همچین فکری به سرشون زد 527 00:32:47,265 --> 00:32:50,184 که می‌دونید، شاید من .یه بلایی سر تونی آورده باشم 528 00:32:51,427 --> 00:32:54,722 ،بعد پلیس برگشت و مدام بهم سر زدن 529 00:32:54,747 --> 00:32:56,582 .و ازم سوال می‌پرسیدن 530 00:32:56,724 --> 00:33:01,479 ،بیشتر درباره اینکه اون شب چی شد .کجا رفتیم، کجا پیاده شده 531 00:33:02,751 --> 00:33:07,506 یکی از کارهایی که مجبور شدم ...در طول تحقیقات انجام بدم 532 00:33:08,021 --> 00:33:10,885 این بود که همراه افسرهای پلیس 533 00:33:11,447 --> 00:33:13,199 ،برم به بارهای مختلف 534 00:33:13,273 --> 00:33:18,336 تا ببینم می‌تونم بفهمم .این مرد مو طلایی مرموز کی بوده یا نه 535 00:33:20,821 --> 00:33:24,700 ...اون زمان رابطه‌ی بین اجتماع گی‌ها و پلیس 536 00:33:24,877 --> 00:33:26,421 .اصلا اوضاع خوبی نداشت 537 00:33:26,504 --> 00:33:30,967 .مطمئن بودم حداقل پلیس لباس مخفی می‌فرستن 538 00:33:31,050 --> 00:33:34,220 .با یونیفرم کامل اومده بودن .تفنگ، کلاه، نشان 539 00:33:34,245 --> 00:33:35,914 .می‌دونید، با تموم وسایل 540 00:33:37,765 --> 00:33:40,226 ،اتفاقا یک سری از صاحب‌های بار از این سوال‌های 541 00:33:40,251 --> 00:33:43,046 .مدل دیگه لازم نیست برگردی اینجا ازم پرسیدن 542 00:33:43,859 --> 00:33:47,212 .دوست‌هام همه می‌پرسیدن جریان چیه و چی شده 543 00:33:47,358 --> 00:33:50,486 ،پس... در یک وهله‌ای بین اون اوضاع 544 00:33:50,511 --> 00:33:55,186 تصمیم گرفتم .که اصلا باید شروعی تازه داشته باشم 545 00:33:56,397 --> 00:33:59,495 ...عملا زندگیم در میلواکی رو ول کردم 546 00:33:59,520 --> 00:34:01,230 .و از شهر خارج شدم 547 00:34:03,807 --> 00:34:05,960 .من واقعا به تونی اهمیت می‌دادم 548 00:34:07,078 --> 00:34:08,788 .تونی مرد بزرگی بود 549 00:34:08,813 --> 00:34:12,358 می‌دونید، با خودم گفتم ،من و اون قراره کلی وقت دوست بمونیم 550 00:34:13,051 --> 00:34:14,052 ...و 551 00:34:14,969 --> 00:34:16,054 .متأسفم 552 00:34:19,030 --> 00:34:20,949 .می‌دونید، اگه‌های زیادی هست 553 00:34:25,188 --> 00:34:26,814 ...همین حقیقت که 554 00:34:27,804 --> 00:34:30,390 ...بعضی از کارهام در اون شب 555 00:34:34,576 --> 00:34:36,370 .من کمک کردم که این بلا سر تونی بیاد 556 00:34:37,533 --> 00:34:40,745 ...می‌دونید ای کاش ...کاش می‌تونستم برگردم عقب 557 00:34:40,828 --> 00:34:43,456 .و کاری کنم اون شب جور دیگه‌ای تموم شه 558 00:34:51,367 --> 00:34:52,718 [مارس 1989] 559 00:34:54,460 --> 00:34:55,398 با*ما*بین 560 00:34:55,765 --> 00:34:57,023 [ژوئیه‌ی 1991] 561 00:34:57,386 --> 00:34:59,806 درحالی که جف دامر ،تحت بازداشت پلیس باقی مانده 562 00:34:59,889 --> 00:35:02,266 ،چندین اتهام قتل به او خورده 563 00:35:02,350 --> 00:35:05,269 دادستانی ...دیگر تحقیقات خود را شروع کرده 564 00:35:05,294 --> 00:35:08,881 تا آن را تبدیل به پرونده‌ای رسمی .علیه قاتل ادعا شده تبدیل کند 565 00:35:09,726 --> 00:35:12,395 ،چند روز بعد از دستگیریش 566 00:35:12,429 --> 00:35:16,349 رئیسم جری بویل دنبال .یکی می‌گشت تا آپارتمان رو بگرده 567 00:35:16,698 --> 00:35:20,683 فقط می‌خواست مطمئن بشه .که حواسمون به کارهاشون هست 568 00:35:21,999 --> 00:35:24,126 .و من برای این کار پیشنهاد شدم 569 00:35:25,130 --> 00:35:28,800 ...موقع بالا رفتن به در آپارتمانش 570 00:35:28,876 --> 00:35:30,378 ،و موقع رفتن به داخل 571 00:35:30,461 --> 00:35:34,465 ،چیزی که توی فکرم بود این بود که چطور کسی می‌تونه اینجا زندگی کنه؟ 572 00:35:36,050 --> 00:35:39,137 ،تشک هنوز اونجا بود .خون ازش می‌چکید 573 00:35:39,940 --> 00:35:42,442 .فرش کف زمین، لکه‌ی خون داشت 574 00:35:43,224 --> 00:35:44,976 .دیوار، لکه‌ی خون داشت 575 00:35:46,060 --> 00:35:50,481 ،بوی اونجا حاصل مرگ 576 00:35:50,565 --> 00:35:52,817 .با رطوب، و خون بود 577 00:35:52,900 --> 00:35:53,985 .وحشتناک بود 578 00:35:55,528 --> 00:35:57,572 ،باید می‌رفتم و خوشبختانه 579 00:35:57,655 --> 00:35:59,407 ...در آخر راهرو 580 00:35:59,490 --> 00:36:01,826 ،یه خروجی آتیش سوزی با پله بود 581 00:36:01,893 --> 00:36:04,146 ...پس تونستم از اونجا فرار کنم و 582 00:36:05,288 --> 00:36:07,081 .عق زدنم تبدیل به استفراغ شد 583 00:36:08,480 --> 00:36:09,993 .من فقط یه زن بودم 584 00:36:10,433 --> 00:36:12,409 ،پلیس‌های مردی که اونجا بودن 585 00:36:12,587 --> 00:36:14,881 .همه ایستادن اونجا و خندیدن 586 00:36:14,962 --> 00:36:16,966 می‌دونید می‌گفتن، حالا چطوری؟ 587 00:36:17,049 --> 00:36:19,933 .می‌خواستی بیای سر صحنه‌ی جرم .این چیزیه که باهاش طرفیم 588 00:36:21,163 --> 00:36:22,497 ...دیدن 589 00:36:23,232 --> 00:36:26,777 .واقعی بودن این صحنه وحشتناک بود 590 00:36:29,169 --> 00:36:30,897 ،کی می‌دونه، در اون وهله 591 00:36:30,980 --> 00:36:34,483 شاید این ماجرا و مودب بودنش .با من فقط حفظ ظاهر بوده 592 00:36:34,691 --> 00:36:36,693 .و کم کم به این مسئله فکر کردم 593 00:36:37,236 --> 00:36:39,238 ،اون چیزی که نمی‌تونست کنترل کنه 594 00:36:39,263 --> 00:36:41,140 ،که همون اهریمن کوچیک درونشه 595 00:36:41,172 --> 00:36:43,833 .چیزی بود که در واقع توی آپارتمانش دیدیم 596 00:36:51,904 --> 00:36:53,997 [ژوئیه‌ی 1991] 597 00:36:56,154 --> 00:36:57,560 [مه 1990] 598 00:36:58,674 --> 00:37:01,111 ،بعد از اینکه که از مرکز آزادی کاری اومدم بیرون 599 00:37:01,135 --> 00:37:04,055 .از خونه مامان بزرگ رفتم به این آپارتمان 600 00:37:05,556 --> 00:37:08,935 موقعی که داشتم ،دنبال یه آپارتمان کار راه بنداز می‌گشتم 601 00:37:10,162 --> 00:37:13,582 ،آپارتمان‌های آکسفورد رو دیدم .و رفتم داخل 602 00:37:13,607 --> 00:37:16,443 .جلوش یه تابلوی «اجاره‌ای» زده بودن 603 00:37:16,609 --> 00:37:20,863 .و من به گمونم ماه مه 1990 رفتم اونجا 604 00:37:22,365 --> 00:37:24,909 ...دادم باربرها تلویزیون و 605 00:37:25,868 --> 00:37:30,748 یه صندوق بزرگ که تموم .وسایلم توش بود رو برام جابه‌جا کنن 606 00:37:30,831 --> 00:37:32,837 وسایلی بود که تو خونه مامان بزرگت داشتی؟ 607 00:37:32,862 --> 00:37:35,900 ،توی ذهنم خونه‌ی خودم رو داشتم 608 00:37:35,987 --> 00:37:38,031 ...یه جای خوب و خصوصی 609 00:37:38,179 --> 00:37:40,974 ،که می‌تونستم راحت با خودم ببرمشون اونجا 610 00:37:41,050 --> 00:37:43,678 .چیزخورشون کنم و بعد خفه‌شون کنم 611 00:37:52,186 --> 00:37:55,398 ...میلواکی همیشه از اون شهرهایی بوده 612 00:37:55,481 --> 00:37:57,525 .که تفکیک شدیدی داره [میلواکی تفکیک شده ترین شهر ایالات متحده] 613 00:37:59,652 --> 00:38:02,113 ،سیاه‌ها یک طرف شهر زندگی می‌کردن 614 00:38:02,141 --> 00:38:05,519 .سفیدها اون طرف شهر و توی حومه زندگی می‌کردن 615 00:38:06,993 --> 00:38:11,372 و دامر تو یه مجموعه آپارتمانی ،به اسم آپارتمان‌های آکسفورد زندگی می‌کرد 616 00:38:12,082 --> 00:38:16,128 اما خیلی آفریقایی آمریکایی .توی اون ساختمون زندگی می‌کردن 617 00:38:22,550 --> 00:38:24,802 ...اولین باری که جف رو دیدم 618 00:38:26,178 --> 00:38:28,314 ...حدودا شاید دو هفته‌ای می‌شد [ورنل بس همسایه‌ی دامر] 619 00:38:28,385 --> 00:38:30,002 .که ساکن اونجا شده بودیم 620 00:38:31,488 --> 00:38:34,199 ...و اون بهم گفت 621 00:38:34,224 --> 00:38:37,144 ،که تازه از وست آلیس نقل مکان کرده 622 00:38:37,356 --> 00:38:40,067 .و با دوست دخترش به‌هم زده 623 00:38:41,399 --> 00:38:43,404 ...و ازش خوشم اومد 624 00:38:43,808 --> 00:38:46,102 .چون به‌نظر خیلی شسته رفته بود 625 00:38:46,907 --> 00:38:48,408 .خیلی ملیح بود 626 00:38:49,535 --> 00:38:51,871 .شبیه کلارک کنت جوان بود 627 00:38:53,122 --> 00:38:56,876 .اون تنها مرد سفیدپوست مجرد ساختمون بود 628 00:38:58,627 --> 00:39:02,298 ...اصلا به‌نظرم عجیب یا غریب نبود 629 00:39:03,007 --> 00:39:04,383 .که اون اونجا بود 630 00:39:04,467 --> 00:39:06,677 ...برای من اون فقط یه آدم عادی بود 631 00:39:07,160 --> 00:39:09,221 .که سعی داشت زندگیش رو بگذرونه 632 00:39:10,559 --> 00:39:12,350 ...البته یک بار بود 633 00:39:13,059 --> 00:39:16,645 .که سعی کردم به یه خانم معرفیش کنم 634 00:39:18,314 --> 00:39:21,692 ،طبقه پایین زندگی می‌کرد .و از جفری خوشش اومده بود 635 00:39:22,985 --> 00:39:24,862 ،و خلاصه بهم گفت که 636 00:39:24,945 --> 00:39:29,784 چرا نمی‌ری ببینی همسایه‌ت ته راهرو دوست داره بیاد باهامون کارت بازی کنه یا نه؟ 637 00:39:31,619 --> 00:39:33,496 .پس رفتم در خونه‌ش رو زدم 638 00:39:34,455 --> 00:39:38,501 .گفتم سلام جف من اینجا دارم کارت بازی می‌کنم .ببین داداش دارن حالم رو می‌گیرن 639 00:39:39,076 --> 00:39:40,599 .می‌دونی، از دست این زن‌ها 640 00:39:40,636 --> 00:39:44,014 واقعا خوب می‌شه .یه مرد دیگه بیاد و کمکم کنه 641 00:39:45,474 --> 00:39:48,560 .و اون صاف بهم گفت که نمی‌خواد بیاد خونه‌م 642 00:39:49,428 --> 00:39:53,182 پس من گفتم خب یکی از اون زن‌ها .یه جورایی ازت خوشش میاد 643 00:39:53,265 --> 00:39:56,018 .و فرصتیه که بتونید حرف بزنید 644 00:39:57,548 --> 00:40:02,553 اون رک و پوست کنده گفت .علاقه‌ای نداره باهاش حرف بزنه 645 00:40:02,817 --> 00:40:06,904 ...با خودم گفتم ببین این مرده حتما خیلی خیلی 646 00:40:06,929 --> 00:40:09,599 .دلش پیش اون یکی زنه تو وست آلیس گیره 647 00:40:11,951 --> 00:40:14,870 ...خیلی طول نکشید تا بفهمم 648 00:40:14,954 --> 00:40:16,789 ،که جفری آدم تنهائیه 649 00:40:16,872 --> 00:40:19,125 .و تو خودشه 650 00:40:19,208 --> 00:40:22,753 .و اون... آدم اهل مهمونی‌ای نبوده 651 00:40:23,605 --> 00:40:25,571 .تو و تیمی - .درسته - 652 00:40:25,631 --> 00:40:27,191 و این کیه؟ - .جف - 653 00:40:27,216 --> 00:40:28,616 .اون پسرخاله جفه - .هی - 654 00:40:28,676 --> 00:40:29,510 .بله [فیلم خانه لاینل دامر 1990] 655 00:40:31,529 --> 00:40:36,902 جفری می‌تونست در مواقعی .که انجامش خیلی حیاتیه مردم رو فریب بده 656 00:40:40,187 --> 00:40:43,948 .به‌نظر اینجا یه مشت آدم راضی نشستن 657 00:40:44,567 --> 00:40:46,944 .حتی مامان بزرگ یا باباش 658 00:40:47,254 --> 00:40:50,698 معلومه، ساعت چند بیدار می‌شی، هشت صبح؟ 659 00:40:50,781 --> 00:40:55,578 بعد... آپارتمانت رو تمیز کردی .تا بتونی نشونمون بدیش 660 00:40:55,661 --> 00:40:58,122 .آره خواستم اگه دوست داشتید بیاید اونجا 661 00:40:58,147 --> 00:41:01,776 .گردگیری و جاروبرقی نکشیدم .این رو یکشنبه ها انجام می‌دم 662 00:41:03,169 --> 00:41:06,922 .دامر می‌تونست شخص اهل صحبتی باشه .اون خیلی‌ها رو فریب داد و به آپارتمانش کشوند 663 00:41:09,300 --> 00:41:10,718 ...اما اصلا نمی‌دونستن 664 00:41:10,743 --> 00:41:14,038 که با رفتن به آپارتمانش .دارن وارد لونه‌ی افعی می‌شن 665 00:41:17,177 --> 00:41:20,389 این اولین کسیه که ازش عکس گرفتی؟ 666 00:41:20,414 --> 00:41:21,666 .آره، آره 667 00:41:22,730 --> 00:41:26,317 .فکر کنم لقبش کش دی بود .نمی‌دونم اسم واقعیش چیه 668 00:41:27,797 --> 00:41:31,175 برای گرفتن عکس از چی استفاده کردی؟ دوربین داشتی؟ 669 00:41:32,114 --> 00:41:35,159 .پولاروید بود .دوربین پولاروید 670 00:41:36,529 --> 00:41:38,239 ،توی آپارتمان دامر 671 00:41:38,308 --> 00:41:41,102 ،چندین آلبوم موجود بود 672 00:41:41,376 --> 00:41:46,352 ...و یک سری عکس پولاروید مرتب شده بود 673 00:41:46,420 --> 00:41:49,590 ...که از قربانی‌های پیشین دامر 674 00:41:50,132 --> 00:41:53,552 .قبل، هنگام و بعد تشریح گرفته شده بود 675 00:41:54,845 --> 00:42:01,316 جفری عکس اشخاصی رو گرفته بود .که بیشتر از همه ازشون خوشش اومده بود 676 00:42:01,341 --> 00:42:05,137 قربانی‌هاش رو در حالت‌های مختلفی .قرار می‌داد چون فیزیکشون رو نمایان می‌کرد 677 00:42:05,372 --> 00:42:08,542 ...اعضای مختلف از اشخاص مختلفی بود 678 00:42:08,567 --> 00:42:12,905 ،که بیشتر از بقیه دوستشون داشته .پس ازشون عکس گرفته بود 679 00:42:14,167 --> 00:42:17,379 چقدر این کار طول کشید؟ - .حدود یک ساعت - 680 00:42:17,419 --> 00:42:19,659 فقط عکس گرفتن؟ 681 00:42:20,864 --> 00:42:23,749 ،وقتی پولارویدهایی که جفری گرفته بود رو دیدم 682 00:42:23,832 --> 00:42:25,125 .وحشت زده شده بودم 683 00:42:25,756 --> 00:42:27,967 .بعضی‌هاشون خیلی خشن بودن 684 00:42:28,839 --> 00:42:31,592 ،دیدن تکه تکه شدن آدم‌ها تو زندگی واقعی 685 00:42:31,730 --> 00:42:36,527 اصلا یک توان و قدرت تحمل .خیلی متفاوتی رو می‌طلبه 686 00:42:38,138 --> 00:42:39,640 .باهاش کابوس دیدم 687 00:42:42,017 --> 00:42:43,982 .اما می‌خواستم حرفه‌ای بمونم 688 00:42:46,165 --> 00:42:49,942 ،همیشه با خودم می‌گفتم چطور قراره از پس این بربیام؟ 689 00:42:51,068 --> 00:42:53,211 .کسی رو ندارم باهاش حرف بزنم 690 00:42:54,822 --> 00:43:01,019 فقط حس می‌کردم حیفه کسی .که انقدر قشنگه رو نابود کنی 691 00:43:01,161 --> 00:43:03,539 .اما دیگه اون موقع چاره‌ای نداشتم 692 00:43:03,564 --> 00:43:04,899 ،اون مرده بود 693 00:43:04,924 --> 00:43:08,094 و باید یه راهی برای .دور ریختن بقایاش پیدا می‌کردم 694 00:43:10,108 --> 00:43:14,695 حالا می‌فهمه که نسبت به ...خونه‌ی مادربزرگش یک مشکل متفاوتی داره 695 00:43:14,724 --> 00:43:20,123 چون نمی‌تونسته توی آپارتمان .از پتک برای شکستن استخون‌ها استفاده کنه 696 00:43:20,615 --> 00:43:22,617 ،یکی دو روز بعد 697 00:43:22,771 --> 00:43:27,025 ...رفتم و یه دیگ 80 گالونی 698 00:43:27,964 --> 00:43:30,133 .از تجهیزات فروشی رستوران خریدم 699 00:43:31,108 --> 00:43:35,345 اون موقع می‌تونست چیزی که .از جسد باقی مونده بود رو بجوشونه 700 00:43:36,572 --> 00:43:42,453 و این روند تولید دورریزهای جسمی .پیچیده‌ترش رو شروع کرد 701 00:43:44,072 --> 00:43:46,616 آخه حتی حرف زدن درباره‌ش هم ،حال آدم رو خراب می‌کنه 702 00:43:46,715 --> 00:43:50,011 .اما استخون‌ها رو می‌ریخت تو اسید 703 00:43:50,586 --> 00:43:52,838 اون بشکه‌ی بزرگ رو برای همون داشتی؟ 704 00:43:52,863 --> 00:43:54,740 تا بتونی برای استخون‌ها اسید بریزی؟ 705 00:43:55,299 --> 00:43:57,217 ...آره اون 706 00:43:57,843 --> 00:43:59,637 ...بشکه‌ی آشغال‌ها بود 707 00:43:59,941 --> 00:44:02,694 ...پس استخون‌ها رو می‌ریختی و خودش 708 00:44:02,812 --> 00:44:04,898 ...تبدیل به یه مایع لزجی می‌شد 709 00:44:05,157 --> 00:44:08,285 ...و بعد می‌شد ریختش توی توالت 710 00:44:08,354 --> 00:44:09,521 .و آب گرفت روش 711 00:44:10,522 --> 00:44:13,067 با جمجمه‌ها چی‌کار کردی؟ - نگه‌شون داشتم - 712 00:44:13,150 --> 00:44:15,903 کجا نگه‌ش می‌داشتی؟ - .توی کمد - 713 00:44:21,450 --> 00:44:25,496 .جف بیشتر از همسایه‌ی ته راهرو شد 714 00:44:28,499 --> 00:44:31,752 .ازش خوشم اومد چون حس کردم قلب مهربونی داره 715 00:44:32,753 --> 00:44:34,463 ...یک بار بود 716 00:44:34,546 --> 00:44:37,591 .خواهرم داشت ازدواج می‌کرد 717 00:44:38,553 --> 00:44:41,097 .من پول نداشتم که براش هدیه بخرم 718 00:44:42,564 --> 00:44:44,316 ،در خونه جف رو زدم 719 00:44:45,015 --> 00:44:49,228 و بهش گفتم، ببین من دارم .حاضر می‌شم برم عروسی خواهرم 720 00:44:49,253 --> 00:44:53,090 و گفتم، امکانش هست بهم یه کم پول قرض بدی تا براش کادو بخرم؟ 721 00:44:55,234 --> 00:44:56,777 .بهم 60 دلار داد 722 00:44:57,170 --> 00:44:59,339 .بهم گفت اصلا نگرانش نباش 723 00:45:00,364 --> 00:45:02,950 .گفت برای خواهرت یه کادوی خوب بخر 724 00:45:03,867 --> 00:45:06,328 .من اصلا از گذشته‌ش خبر نداشتم 725 00:45:07,545 --> 00:45:13,252 چند نفر وقتی همسایه‌شون می‌ره خونه و در رو می‌بنده از کارهاش خبر دارن؟ 726 00:45:13,752 --> 00:45:16,797 ...آدم فقط می‌تونه 727 00:45:16,880 --> 00:45:18,298 ،با چیزی که می‌بینه پیش بره 728 00:45:18,924 --> 00:45:22,261 .و اون چیزی که از دهن‌شون میاد بیرون 729 00:45:22,919 --> 00:45:24,090 [ژوئیه‌ی 1990] 730 00:45:27,190 --> 00:45:28,190 [بیست و دوم ژوئیه‌ی 1991] 731 00:45:33,814 --> 00:45:37,359 جف از مظنون چی می‌دونیم؟ 31 سالشه؟ درسته؟ 732 00:45:37,443 --> 00:45:38,694 .اون 31 سالشه 733 00:45:38,719 --> 00:45:41,597 همسایه‌ها در طول شب .کمی درباره‌ش باهام حرف زدن 734 00:45:41,622 --> 00:45:45,167 .گفتن واقعا نمی‌شناختنش ،گفتن عجیب و تنهاست 735 00:45:45,192 --> 00:45:48,070 .اما گفتن که کار داشته و هر روز کار می‌کرده 736 00:45:50,497 --> 00:45:52,291 ،شب بازداشتش 737 00:45:53,635 --> 00:45:56,628 .اصلا نمی‌دونستیم چرا اونجا بودن 738 00:45:57,463 --> 00:46:00,132 ،و وقتی از یکی از پلیس‌ها پرسیدیم 739 00:46:00,841 --> 00:46:02,176 حال جفری خوبه؟ 740 00:46:02,801 --> 00:46:05,095 .گفت آره اون دیوث خوبه 741 00:46:07,954 --> 00:46:09,455 ...اونجا ایستاده بودم 742 00:46:10,893 --> 00:46:16,148 و می‌دیدم تکه‌های بدنی .که تو جعبه‌های کوچیک بودن رو میاوردن بیرون 743 00:46:16,732 --> 00:46:19,568 ،یه کم از جعبه کفش بزرگ‌تر بودن .همه هم قهوه‌ای 744 00:46:19,651 --> 00:46:22,404 .هر بار دو سه تا جعبه رو میاوردن بیرون 745 00:46:22,488 --> 00:46:24,782 .هر بار دو سه تا جعبه میاوردن بیرون 746 00:46:26,325 --> 00:46:29,369 ...معلوم شد که جف 747 00:46:29,500 --> 00:46:32,002 ،در واقع جفری دامره 748 00:46:32,039 --> 00:46:36,752 که داخل آپارتمان 213 مردها رو به قتل رسونده 749 00:46:39,087 --> 00:46:43,383 اعضای بدن، جعبه پشت جعبه حاوی ،اعضای قطع شدن بدن انسان خارج شده‌اند 750 00:46:43,408 --> 00:46:46,035 .حال کارشان شناسایی قربانی‌هاست 751 00:46:46,237 --> 00:46:48,781 ...در این لحظه هیچکدام از [دکتر جفری جنتزین - پزشک قانونی میلواکی] 752 00:46:48,806 --> 00:46:52,487 نمونه‌هایی که جمع آوری .کردیم رو شناسایی نکردیم 753 00:46:54,228 --> 00:46:57,773 در اون زمان چیزی ...به اسم دی‌ان‌ای وجود نداشت 754 00:46:57,798 --> 00:47:02,035 که برای یه پزشک قانونی .عادی به‌صورت مرتب در دسترس باشه 755 00:47:02,444 --> 00:47:05,697 ،پس داشتیم از تحلیل دندانی 756 00:47:05,781 --> 00:47:07,533 ،اثر انگشت 757 00:47:07,618 --> 00:47:09,535 ،لوازم شخصی 758 00:47:09,618 --> 00:47:13,372 خالکوبی، زخم‌های خاص .و از این قبیل موارد استفاده می‌کردیم 759 00:47:13,397 --> 00:47:16,476 .تا سعی کنیم این قربانی‌ها رو شناسایی کنیم 760 00:47:19,086 --> 00:47:21,588 ...سرهم کردن استخون‌ها 761 00:47:21,672 --> 00:47:23,674 .مثل جور کردن پازل بود 762 00:47:25,551 --> 00:47:29,221 انسان‌شناس‌های جرم‌شناس می‌تونستن ،سن، نژاد، جنسیتشون رو بهمون بگن 763 00:47:29,246 --> 00:47:33,375 و همین‌طور می‌تونستن بعضی از جراحاتی .که شاهدش بودیم رو برامون تفسیر کنن 764 00:47:33,517 --> 00:47:35,060 ...زمانی که کارآگاهان اینجا 765 00:47:35,143 --> 00:47:38,772 ،بتوانند شرح جسمی قربانیان را تکمیل کنند 766 00:47:38,856 --> 00:47:41,775 ...آن اطلاعات به کامپیوتری داده می‌شود 767 00:47:41,859 --> 00:47:45,988 و با اطلاعات افراد گمشده .در سرتاسر کشور بررسی مقابله‌ای می‌شود 768 00:47:46,905 --> 00:47:54,705 خب در طول یک سال و نیم گذشته .گزارش گم شدن چندین شخص بهمون رسیده بود 769 00:47:55,330 --> 00:47:59,818 .پس ما لیستی از قربانیان احتمالی داشتیم 770 00:48:00,502 --> 00:48:02,546 ،بعد از دستگیری جفری 771 00:48:02,571 --> 00:48:04,782 ...روزی 300 تماس با ما می‌گرفتن 772 00:48:04,807 --> 00:48:07,643 ،و می‌پرسیدن چی به سر بچه‌شون اومده 773 00:48:07,668 --> 00:48:10,129 .یا اینکه اون خبری از بچه‌هاشون داشته یا نه 774 00:48:10,888 --> 00:48:13,649 ،مردم امشب نگرانند ،مردمی که ساکن محله‌اند 775 00:48:13,682 --> 00:48:16,310 مردمی که عزیزانی دارند .که در این پرونده گمشده‌اند 776 00:48:16,451 --> 00:48:18,328 ...آن‌ها امروز عصر در صحنه جرم 777 00:48:18,353 --> 00:48:21,315 .تقاطع خیابان 25 و کیلبورن جمع شده‌اند 778 00:48:21,398 --> 00:48:24,109 .ما فقط داریم می‌گردیم، همین جوری شانسی 779 00:48:24,134 --> 00:48:27,638 .شاید نباشه ولی شاید هم باشه .ما خودمون دنبال سرنخیم 780 00:48:28,473 --> 00:48:32,504 ...ما با پزشک قانونی 781 00:48:32,551 --> 00:48:35,370 که سعی داشت اعضا رو .کنار هم قرار بده هماهنگ می‌کردیم 782 00:48:36,413 --> 00:48:38,540 ،وقتی اون اطلاعات بهمون رسید 783 00:48:39,333 --> 00:48:41,376 ،و اگه عکسی ازش داشتیم 784 00:48:41,519 --> 00:48:43,562 ...عکس‌ها رو به دامر نشون می‌دادیم 785 00:48:43,587 --> 00:48:46,423 .تا بتونیم این افراد رو شناسایی کنیم 786 00:48:47,424 --> 00:48:49,176 .عمل به‌یاد ماندنی‌ای بود 787 00:48:49,647 --> 00:48:52,942 تک تک قربانی‌ها رو .با جزئیات دقیق توضیح می‌داد 788 00:48:53,556 --> 00:48:57,868 بدون شک ...قربانی‌هایی بودن که نمی‌تونستیم 789 00:48:57,893 --> 00:49:01,647 .بدون همکاری دامر اون‌ها رو بهش وصل کنیم 790 00:49:01,672 --> 00:49:06,176 هنری اسمیت هم در میلواکی و هم شیکاگو ،در گی بارها به دنبال برادرش گشته بوده 791 00:49:06,201 --> 00:49:08,078 .اما تابه‌حال خبری از او نشده 792 00:49:09,154 --> 00:49:12,741 ،زیاد پیش می‌اومد که بری توی بار و مردم بگن 793 00:49:13,648 --> 00:49:15,942 .پسر! یکی دیگه هم گم شده 794 00:49:16,119 --> 00:49:18,789 و می‌گفتی چی؟ حالا کی گم شده؟ 795 00:49:18,872 --> 00:49:21,291 ،چون میلواکی خیلی کوچیکه 796 00:49:21,918 --> 00:49:24,002 .مخصوصا برای گی‌های سیاه‌پوست 797 00:49:24,812 --> 00:49:28,548 ،پس اگه دو سه هفته کسی رو نمی‌دیدی 798 00:49:28,573 --> 00:49:30,116 .می‌گفتی از اینجا رفته 799 00:49:32,217 --> 00:49:34,388 ...اما اون موقع دیگه تقریبا 800 00:49:34,972 --> 00:49:38,225 ،به‌نظرم هر هفته یکی دیگه می‌گفت 801 00:49:38,308 --> 00:49:39,726 .فلانی و فلانی هم رفتن 802 00:49:41,061 --> 00:49:44,022 .من همیشه ادی اسمیت رو می‌دیدم 803 00:49:44,773 --> 00:49:47,943 .و یک دفعه، غیبش زد 804 00:49:48,527 --> 00:49:51,780 ...من به شخصه .فکر نکنم اون بیرون باشه 805 00:49:51,863 --> 00:49:55,200 .کارولین اسمیت دعا می‌کند که ترسش محقق نشود [کارولین اسمیت، خواهر ادی اسمیت] 806 00:49:55,283 --> 00:49:59,496 ادی برادر 28 ساله‌اش آخرین بار ،در شانزدهم ژوئن دیده شده بود 807 00:49:59,521 --> 00:50:02,566 روزی که رفته بود تا رژه .روز افتخار گی‌های میلواکی را ببیند 808 00:50:03,208 --> 00:50:05,544 .خواهر ادی اومد تو بار 809 00:50:06,628 --> 00:50:09,423 از مردم سوال می‌پرسید. عکس دستش بود 810 00:50:09,448 --> 00:50:12,451 .می‌گفت حتما به یکی زنگ می‌زد 811 00:50:12,476 --> 00:50:15,688 .می‌دونم به من زنگ می‌زد .من هر روز با برادرم حرف می‌زنم 812 00:50:16,763 --> 00:50:19,307 درحالی که ارنست میلر اینجا ،در میلواکی بزرگ شده بود 813 00:50:19,332 --> 00:50:22,429 قصد داشته به شیکاگو .بازگردد که ناگهان ناپدید شده 814 00:50:23,316 --> 00:50:25,902 .ارنست میلر یک مرد جوان دیگه 815 00:50:26,173 --> 00:50:28,259 .ارنست روح پاکی داشت 816 00:50:28,942 --> 00:50:30,485 .خیلی خلاق بود 817 00:50:30,569 --> 00:50:34,906 ،پس طبیعتا وقتی ارنست گم شد .بازم حرفش توی بارها پیچید 818 00:50:35,657 --> 00:50:40,003 کورتیس استراتر هجده ساله با مادربزرگش .در منطقه شمالی زندگی می‌کرد 819 00:50:40,028 --> 00:50:42,656 .آخرین بار او را پنج ماه پیش دیده بوده 820 00:50:45,880 --> 00:50:47,335 ،اون روزها 821 00:50:47,419 --> 00:50:51,256 تو بارها می‌تونستی از دستگاه .سیگارفروشی سیگار بخری 822 00:50:52,799 --> 00:50:58,263 روی دستگاه‌های سیگار فروشی .پوستر افراد گمشده رو می‌زدن 823 00:50:59,114 --> 00:51:02,601 اونا پوستر مفقودی .افراد بالغی بودن که کاملا ناپدید شده بودن 824 00:51:02,684 --> 00:51:06,313 و اعضای خانواده‌شون، دوست‌هاشون .سعی داشتن پیداشون کنن 825 00:51:06,338 --> 00:51:08,549 !بجنگید! با ایدز بجنگید 826 00:51:08,690 --> 00:51:12,110 اما سال‌هایی ،که دامر در میلواکی بیشترین فعالیت رو داشت 827 00:51:12,194 --> 00:51:13,737 ...همزمان با سال‌هایی بود 828 00:51:13,762 --> 00:51:17,850 که آمار مرگ از ایدز .در ویسکانسین ده برابر بیشتر شده بود 829 00:51:19,241 --> 00:51:21,914 .پس مردم به معنی واقعی یک دفعه غیبشون می‌زد 830 00:51:22,996 --> 00:51:24,456 مرده بودن؟ 831 00:51:24,481 --> 00:51:27,568 مریض شده بودن؟ از اونجا رفته بودن؟ .هیچکس نمی‌فهمید 832 00:51:27,709 --> 00:51:30,212 !حقوق آنی گی‌ها !حقوق آنی گی‌ها 833 00:51:30,302 --> 00:51:31,804 !حقوق آنی گی‌ها 834 00:51:31,880 --> 00:51:33,715 ،دامر فرصت نادری داشت 835 00:51:34,674 --> 00:51:36,593 ...بازه زمانی نادری 836 00:51:38,970 --> 00:51:41,389 که مردم داشتن ،در این اجتماع ناپدید می‌شدن 837 00:51:43,225 --> 00:51:44,518 .اما هیچکس دلیلش رو نمی‌دونسته 838 00:51:45,477 --> 00:51:48,021 جافری دامر برای .خانواده هیوز هم شناخته شده بود 839 00:51:48,065 --> 00:51:50,400 ،دوستان تونی هیوز یک کر و لال 840 00:51:50,425 --> 00:51:52,839 به مادر و خواهر تونی ...گفته بودند که دیده‌اند تونی 841 00:51:52,864 --> 00:51:54,804 .با مردی مو طلایی از این بار بیرون رفته 842 00:51:57,680 --> 00:51:58,899 [مه 1991] 843 00:51:59,102 --> 00:52:01,047 [دو ماه پیش از دستگیری دامر] 844 00:52:03,941 --> 00:52:07,235 ،تونی نمی‌تونست بشنوه یا حرف بزنه 845 00:52:07,499 --> 00:52:09,000 .اما متن می‌نوشت 846 00:52:09,084 --> 00:52:11,711 .همیشه کاغذ و قلم باهاش بود 847 00:52:12,504 --> 00:52:15,340 ،هر وقت پیشش بودی ...ازت می‌خواست خوش بگذرونی 848 00:52:15,365 --> 00:52:17,188 .چون به خودش داشت خوش می‌گذشت 849 00:52:18,927 --> 00:52:22,514 .تونی خیلی وقت بود که جف رو می‌شناخت 850 00:52:23,723 --> 00:52:28,019 .و تونی و جف قبلا با هم رابطه داشتن 851 00:52:28,044 --> 00:52:30,004 .تونی بهم گفته بود 852 00:52:32,190 --> 00:52:35,777 .آخر هفته روز یادبود سال 1991 بود 853 00:52:38,321 --> 00:52:39,948 ...تونی هیوز و من 854 00:52:40,513 --> 00:52:43,683 .توی باری به اسم فینیکس بودیم 855 00:52:44,770 --> 00:52:47,398 ،نشسته بودیم توی بار کوکتل می‌خوردیم 856 00:52:48,165 --> 00:52:50,834 .و جف از در پشتی اومد تو .جفری دامر 857 00:52:52,669 --> 00:52:54,212 ،وقتی جف اومد تو 858 00:52:54,754 --> 00:52:58,341 .تونی از پشت بار بلند شد و رفت پیشش 859 00:53:00,385 --> 00:53:05,182 تونی من رو ترک کرد و دنبال جف .رفت توی صحنه‌ی رقص 860 00:53:06,815 --> 00:53:09,526 .و اون آخرین باری بود که تونی هیوز رو دیدم 861 00:53:19,185 --> 00:53:21,688 .جف درباره تموم قربانی‌ها باهام حرف زده بود 862 00:53:22,991 --> 00:53:26,453 ...طول می‌کشه تا این دوستی و اعتماد رو 863 00:53:26,478 --> 00:53:29,306 ...برقرار کنی تا حس کنی می‌تونی 864 00:53:29,331 --> 00:53:32,500 .درباره اون رازهای درونی با بقیه حرف بزنی 865 00:53:34,920 --> 00:53:37,172 ،اون کر و لاله رو 866 00:53:37,881 --> 00:53:40,217 ،می‌خواستم پیش خودم نگه دارم 867 00:53:41,176 --> 00:53:44,763 .پس بهش مشروب و قرص دادم 868 00:53:45,289 --> 00:53:46,790 ،خوابش برد 869 00:53:46,890 --> 00:53:49,816 ،و می‌خواستم ببینم 870 00:53:49,841 --> 00:53:52,051 ،راهی به ذهنم می‌رسه 871 00:53:52,229 --> 00:53:53,939 ،که پیش خودم نگه‌ش دارم 872 00:53:54,022 --> 00:53:57,025 .و می‌دونی نزنم بکشمش 873 00:53:57,750 --> 00:54:01,921 وقتی به اون وهله‌ای رسیدیم ،که واقعا پیشم احساس راحتی می‌کرد 874 00:54:02,123 --> 00:54:05,200 ،در واقع مسائل اضافی‌ای از خودش بروز داد 875 00:54:05,283 --> 00:54:07,494 .که پیش پلیس بروز داده نشده بود 876 00:54:08,453 --> 00:54:10,247 ...و خب 877 00:54:10,330 --> 00:54:11,935 .توی خونه دریل داشتم 878 00:54:12,457 --> 00:54:13,833 ...و 879 00:54:13,917 --> 00:54:15,627 ...قراره حرفم ناجور باشه 880 00:54:16,253 --> 00:54:17,253 ...اما 881 00:54:18,004 --> 00:54:20,173 اشکال نداره بگمش؟ 882 00:54:21,747 --> 00:54:23,749 ...وقتی خواب بود دریل رو برداشتم 883 00:54:23,927 --> 00:54:27,013 ،و توی جمجمه‌ش یه سوراخ کوچیک کردم 884 00:54:27,639 --> 00:54:28,974 ،تا ببینم می‌شه 885 00:54:29,975 --> 00:54:32,102 ...کاری کنم که اون 886 00:54:32,894 --> 00:54:36,106 .فقط یه جورایی تو حالت زامبی‌وار بمونه یا نه 887 00:54:37,565 --> 00:54:41,069 به‌نظرم واقعا معتقد بود ،که اگه می‌تونست یکی‌شون رو زنده نگه داره 888 00:54:41,152 --> 00:54:43,280 ،مثلا با انجام این لب برداری ناشیانه 889 00:54:43,363 --> 00:54:46,741 .این برای ارضای نیازهاش کافی می‌شه 890 00:54:48,535 --> 00:54:50,036 .اصلا مونده بودم 891 00:54:50,061 --> 00:54:53,439 .یعنی، شنیدن این بیشتر از حد توانم بود 892 00:54:53,581 --> 00:54:56,751 ،در واقع یکی از روانشناس‌ها 893 00:54:56,776 --> 00:54:58,986 ،که داشتیم باهاش همکاری می‌کردیم 894 00:54:59,129 --> 00:55:01,965 .کنت اسمیل... گفتم بمونه 895 00:55:01,990 --> 00:55:04,344 جف،این ایده از کجا به ذهنت رسید؟ 896 00:55:04,426 --> 00:55:07,595 .خودم بهش فکر کرده بودم 897 00:55:10,140 --> 00:55:13,685 ،توی افکارم گفته بودم شاید این کار کنه 898 00:55:13,768 --> 00:55:15,437 ...چون نمی‌خواستم هی 899 00:55:16,380 --> 00:55:20,217 هی آدم بکشم .و چیزی جز جمجمه نداشته باشم 900 00:55:22,736 --> 00:55:26,114 به گفته‌ی خودش می‌خواست .اراده‌ی اون شخص رو ازش بگیره 901 00:55:26,149 --> 00:55:28,527 .شگفت آوره. باورنکردنیه 902 00:55:29,909 --> 00:55:33,204 ...بعدش موریاتیک اسید رو 903 00:55:33,229 --> 00:55:35,189 .از طریق اون حفره به جمجمه تزریق می‌کرد 904 00:55:36,924 --> 00:55:39,844 .آقای هیوز از اون تزریق مرد 905 00:55:39,919 --> 00:55:42,297 .لزومی نداشت بعدا خفه بشه 906 00:55:43,465 --> 00:55:46,217 .و دامر طولانی مدت جمجمه رو نگه داشت 907 00:55:46,760 --> 00:55:48,678 ...در واقع اون یکی از جمجمه‌‌هایی بود 908 00:55:48,703 --> 00:55:51,317 .که زمان دستگیری هنوز در آپارتمانش بوده 909 00:55:57,728 --> 00:56:02,968 هر بار که به این جوان‌ها .فکر می‌کنم ناراحت می‌شم 910 00:56:04,277 --> 00:56:07,072 ،چون مثل هرکس دیگه‌ای در اون زمان 911 00:56:07,097 --> 00:56:09,057 .اون‌ها سعی داشتن خودشون رو پیدا کنن 912 00:56:10,408 --> 00:56:12,619 .انتظار نداشتن کشته بشن 913 00:56:13,637 --> 00:56:15,764 ،این‌ها در اکثر موارد 914 00:56:15,789 --> 00:56:18,917 ...مردهای گی فقیری بودن 915 00:56:19,501 --> 00:56:22,504 ،که احتمالا حمایت بزرگی نداشتن 916 00:56:23,129 --> 00:56:26,424 ،یا اینکه حامی‌هاشون وقتی می‌گفتن 917 00:56:26,449 --> 00:56:27,950 ،عزیز من گمشده 918 00:56:27,975 --> 00:56:31,962 .اون‌طور که باید و شاید بهشون توجه نشده 919 00:56:32,972 --> 00:56:36,643 مقامات جویای آنند که بدانند چطور ممکن است ،کسی مرتکب چنین اعمال شنیعی شده باشد 920 00:56:36,668 --> 00:56:40,121 درست همانطور که دیگران در میلواکی .می‌گویند چطور ممکن است پلیس ندانسته باشد 921 00:56:40,146 --> 00:56:44,192 مخصوصا از آنجایی که دامر .یک بزهکار جنسی تحت آزادی مشروط بوده 922 00:56:47,904 --> 00:56:49,906 .من اغلب تو بارها بودن 923 00:56:50,698 --> 00:56:52,826 .کسی سراغ کسی رو ازم نمی‌گرفت 924 00:56:53,410 --> 00:56:57,038 ،هیچ افسر پلیس یا کارآگاهی 925 00:56:57,122 --> 00:56:58,540 ،نیومد سراغ من و بگه 926 00:56:58,565 --> 00:57:01,193 از این آدم یا اون آدم چی می‌دونی؟ 927 00:57:02,460 --> 00:57:05,463 .مسئله چند ماه یا چند هفته نبود 928 00:57:06,589 --> 00:57:08,133 .چندین سال طول کشید 929 00:57:08,925 --> 00:57:11,678 چطور ممکن است یک مرد ...این همه آدم را در این مدت بکشد 930 00:57:11,703 --> 00:57:13,747 بی آنکه توسط پلیس شناسایی شود؟ 931 00:57:13,888 --> 00:57:17,600 ،به گفته‌ی بعضی از افراد جواب این سوال ...گروه پلیس‌های این شهر هستند 932 00:57:17,684 --> 00:57:20,478 که در تحقیقات .مرتبط به جرائم گی‌ها کند عمل می‌کنند 933 00:57:21,468 --> 00:57:24,346 ...اگر قربانی‌ها سفید بودن 934 00:57:24,371 --> 00:57:25,580 ،و دگرجنسگرا 935 00:57:26,818 --> 00:57:31,698 .جستجو عمیق‌تر و دقیق‌تر می‌بود 936 00:57:32,323 --> 00:57:33,783 ،اتهامات تلخ نژادپرستی 937 00:57:33,808 --> 00:57:36,310 باور اینکه می‌شد .جلوی بسیاری از قتل‌ها را گرفت 938 00:57:36,453 --> 00:57:38,246 ...این نشون می‌ده چه حسی 939 00:57:38,329 --> 00:57:41,166 ،نسبت به مردم اقلیت دارن .انگار که ما بار اضافه‌ایم 940 00:57:41,965 --> 00:57:44,843 از نظر خانواده‌ها پلیس ...به‌قدر کافی تلاش نکرده بود 941 00:57:46,297 --> 00:57:48,965 ،حقیقتش .به‌نظرم بعضی‌هاشون ممکنه حق داشته باشن 942 00:57:49,048 --> 00:57:51,301 ،به‌نظرم حس می‌کردن 943 00:57:51,500 --> 00:57:56,322 خب یه مرد 20 ساله .رفته تو بار و مردها رو تور کرده 944 00:57:56,347 --> 00:57:58,808 و خب کی می‌‌دونه کجاست؟ 945 00:58:00,187 --> 00:58:03,243 ...سوال اصلی اینه که آیا اداره پلیس 946 00:58:03,333 --> 00:58:05,944 .به‌قدر کافی پیگیر این افراد گمشده بوده یا نه 947 00:58:06,566 --> 00:58:09,360 ...آیا فقط فرض کردن که تو دردسر افتادن 948 00:58:09,385 --> 00:58:11,470 و ارزش پیگیری نداره؟ 949 00:58:11,495 --> 00:58:14,247 ،اگه به افراد رنگین پوست گوش می‌دادن 950 00:58:14,272 --> 00:58:17,817 واقعا می‌تونستن .جون خیلی از جوون‌ها رو نجات بدن 951 00:58:18,786 --> 00:58:23,625 .رفتم و یه فریزر نیم متر مربعی خریدم 952 00:58:23,723 --> 00:58:26,601 چی باعث شد که فکر کنی می‌خوای انجامش بدی؟ 953 00:58:27,504 --> 00:58:30,465 .چون داشتم برای چیزهای بیشتری آماده می‌شدم 954 00:58:31,640 --> 00:58:37,476 !سیر تا پیاز سینمای جهان رو با ما ببین .:: Bamabin.com ::.