1 00:00:05,000 --> 00:00:10,000 ‫ترجمه و تنظیم از مهراد ‫(MehraDedSec) 2 00:00:11,000 --> 00:00:16,000 ‫t.me/MehRaDedSec 3 00:00:19,269 --> 00:00:24,733 ‫آپریل سال 1990 ‫در اوکلاهاما سیتی آخر شب است. 4 00:00:27,444 --> 00:00:31,114 ‫دو سه نفر سوار بر وانتی ‫در جاده رانندگی می کنند. 5 00:00:34,743 --> 00:00:37,245 .‫و نوعی زباله را می بینند 6 00:00:48,631 --> 00:00:51,551 ‫و سپس در کنار جاده جسدی ‫را می بینند. 7 00:00:55,430 --> 00:00:58,808 ‫و به نظر می رسد یک ‫زن جوان، یک زن مو بلوند باشد. 8 00:01:01,770 --> 00:01:03,605 .‫و با آمبولانس تماس می گیرند 9 00:01:07,108 --> 00:01:08,818 ،‫او به سرعت به بیمارستان منتقل می شود 10 00:01:09,360 --> 00:01:12,238 ،‫و در نهایت سر و کله شوهرش ‫کلارنس پیدا می شود. 11 00:01:15,408 --> 00:01:19,162 ‫او می گوید که نام این زن تونیا هیوز .‫است، و او یک رقصنده در شهر تولساست 12 00:01:19,245 --> 00:01:22,373 ‫و اینکه آنها یک پسر ‫کوچک به نام مایکل دارند. 13 00:01:25,543 --> 00:01:27,003 ‫این مرد از همسرش بسیار بزرگتر است 14 00:01:27,087 --> 00:01:29,297 .‫و رفتاری عجیب و غریب دارد 15 00:01:33,510 --> 00:01:36,554 ‫بنابراین، پزشکان، در حالی ،‫که به معاینه او ادامه می دهند 16 00:01:36,638 --> 00:01:38,431 ،‫آنها کبودی های قدیمی را .‫روی بدن این زن می بینند 17 00:01:38,515 --> 00:01:39,849 .‫آسیب های قدیمی را می بینند 18 00:01:40,475 --> 00:01:42,602 .‫این عکس ایرادی دارد 19 00:01:45,313 --> 00:01:47,065 .‫در نهایت، او فوت می کند 20 00:01:52,487 --> 00:01:57,158 ‫دخترانی که تونیا با آنها می رقصید .‫می خواهند خانواده اش را پیدا کنند 21 00:01:58,326 --> 00:02:01,496 ‫پس با این زن تماس می گیرند و به .‫او می گویند که دخترش مرده است 22 00:02:01,579 --> 00:02:03,623 ‫و او می گوید: "در مورد ‫چه چیزی صحبت می کنید؟" 23 00:02:03,706 --> 00:02:07,210 ‫دخترم 20 سال پیش فوت ‫کرد، او فقط 18 ماهش بود. 24 00:02:11,464 --> 00:02:15,760 ‫آنها متوجه می شوند که کسی که به .‫تازگی دفن کرده اند تونیا هیوز نبوده است 25 00:02:18,221 --> 00:02:19,597 ‫اکنون سوالی که از خودشان ،‫می پرسند این است که 26 00:02:20,098 --> 00:02:21,098 ‫"چه اتفاقی افتاد؟" 27 00:02:21,558 --> 00:02:22,976 ‫"او واقعا کیست؟" 28 00:02:49,043 --> 00:02:53,590 ‫من تونیا رو در کلوب Passions ‫در پاییز سال 1989 ملاقات کردم. 29 00:02:57,635 --> 00:03:00,305 ‫ما با هم دوست شدیم ‫چون توی گروه از همه جوون تر بودیم. 30 00:03:06,144 --> 00:03:08,271 ‫و بنابراین به نوعی باهم عجین شده بودیم. 31 00:03:11,232 --> 00:03:13,735 ‫ما مثل دخترای ‫موتورسوار نبودیم. ‫(هرزه نبودیم) 32 00:03:13,818 --> 00:03:17,780 ‫ما از اون دسته دخترهایی بودیم که به ‫مدرسه رفتند و فارغ التحصیل شدند. 33 00:03:17,864 --> 00:03:20,074 ‫من در اون مقطع داشتم به دانشگاه می رفتم. 34 00:03:20,158 --> 00:03:22,076 ‫و بنابراین اشتراکات زیادی با هم داشتیم. 35 00:03:25,038 --> 00:03:26,915 ‫می تونم بگم که اون باهوش بود. 36 00:03:26,998 --> 00:03:30,543 ‫می دونی، همیشه در حال خوندن بود. ‫همیشه می خواست اطلاعاتش بیشتر بشه. 37 00:03:30,627 --> 00:03:32,629 ‫ما تمام مدت صحبت می کردیم. 38 00:03:32,712 --> 00:03:34,214 ‫تونیا بهترین دوست من بود. 39 00:03:38,760 --> 00:03:41,971 ‫وقتی با تونیا آشنا شدم، با ‫شوهرش کلارنس هم آشنا شدم. 40 00:03:42,055 --> 00:03:43,598 ‫اون یک مرد مسن بود، 41 00:03:43,681 --> 00:03:46,643 ‫و اونها یک پسر دو ساله به نام مایکل داشتند. 42 00:03:48,937 --> 00:03:51,147 ‫پسرش همه چیزش بود. 43 00:03:51,981 --> 00:03:54,192 ‫دنیاش بود. 44 00:03:57,946 --> 00:04:02,075 ‫همیشه خندان و خوشحال بود. ‫یعنی خیلی دوستش داشت. 45 00:04:09,082 --> 00:04:13,086 ‫هر بار که اون ها رو با هم می دیدم، ‫مایکل درست در کنار مادرش بود. 46 00:04:13,169 --> 00:04:15,838 ‫هیچوقت با کلارنس ارتباط نداشت. 47 00:04:18,675 --> 00:04:21,344 ‫ازش پرسیدم: «چرا مایکل ‫رو به باغ وحش نبریم؟» 48 00:04:22,262 --> 00:04:23,930 ‫و اون اینجوری بود که "نه، نه، نه، نه." 49 00:04:26,599 --> 00:04:29,269 ‫اون و مایکل نمی تونستن 50 00:04:30,228 --> 00:04:31,437 ‫تنهایی جایی برن. 51 00:04:39,279 --> 00:04:41,948 ‫وقتی از رختکن استفاده می ‫کنیم، شما همدیگر رو می بینید. 52 00:04:42,824 --> 00:04:43,908 ‫اون کبودی هایی داشت 53 00:04:43,992 --> 00:04:45,785 ‫که روی کل کمرش بودن. 54 00:04:49,497 --> 00:04:52,792 ‫میگفت که لیز خورده و افتاده، ‫ اما من میدونستم یه چیز دیگه س. 55 00:04:53,710 --> 00:04:56,421 ‫و بد بود. 56 00:05:02,552 --> 00:05:03,594 ‫و بدتر شد. 57 00:05:04,095 --> 00:05:05,638 ‫مدام بدتر می شد. 58 00:05:07,223 --> 00:05:09,475 ‫یک روز، تونیا اومد و به من گفت که 59 00:05:09,559 --> 00:05:13,146 ‫کلارنس بیمه عمرش رو قطع کرده. 60 00:05:14,731 --> 00:05:16,107 ‫ترسیده بود. 61 00:05:16,190 --> 00:05:19,569 ‫واقعا می خواست فرار کنه، ‫اما درگیر مایکل بود. 62 00:05:19,652 --> 00:05:22,488 ‫اون و مایکل مثل قفل و کلید بودن. 63 00:05:23,323 --> 00:05:24,782 ‫دقیقا قفل و کلید. 64 00:05:26,326 --> 00:05:29,329 ‫فکر می کنم می ترسید ‫که کلارنس اون و پسرش رو اذیت کنه. 65 00:05:29,912 --> 00:05:33,541 ‫و من فکر می کنم نمی تونست ‫مایکل رو از کلارنس دور کنه. 66 00:05:34,042 --> 00:05:35,710 ‫وسط این ماجرا گیر کرده بود 67 00:05:36,919 --> 00:05:38,504 ‫و نمیدونست چجوری ازش خلاص بشه. 68 00:05:44,260 --> 00:05:48,014 ‫کلارنس در 25 آوریل ‫1990 با من تماس گرفت و، 69 00:05:48,097 --> 00:05:50,892 ‫به من گفت که تونیا در یک حادثه 70 00:05:50,975 --> 00:05:53,144 ‫با اتومبیل در شهر اوکلاهاما درگیر بوده. 71 00:06:01,944 --> 00:06:04,906 ‫تونیا هیچوقت به من نگفته بود که آونها ‫به خارج از شهر میرن. 72 00:06:13,706 --> 00:06:15,541 ‫چرا نباید این رو به من می گفت؟ 73 00:06:19,796 --> 00:06:21,464 ‫هیچکدوم از رفتاراش حس درستی نداشت. 74 00:06:26,928 --> 00:06:30,973 ‫تونیا هیوز رو بعد از نیمه شب آوردن. 75 00:06:31,057 --> 00:06:36,020 ‫او از ناحیه سر با شدت متوسط ‫آسیب دیده بود. 76 00:06:36,104 --> 00:06:39,899 ‫او باید به ICU می رفت ‫و به بهترین شکل ممکن با 77 00:06:39,982 --> 00:06:43,903 ‫داروهایی وریدی برای ‫کنترل فشار خون درمان می‌ شد. 78 00:06:43,986 --> 00:06:47,031 ‫و داروهایی برای کنترل تورم مغزش ‫باید استفاده می شد. 79 00:06:49,242 --> 00:06:52,870 ‫کلارنس به من گفت که اون ‫داخل ICU هست، 80 00:06:52,954 --> 00:06:55,581 ‫و اجازه ملاقات نداره. 81 00:06:55,665 --> 00:06:58,334 ‫قرار نبود من برم دیدنش، ‫هیچکس قرار نبود به دیدنش بره. 82 00:06:58,418 --> 00:07:00,128 ‫اما بلاخره خودم رو به اونجا رسوندم. 83 00:07:04,632 --> 00:07:07,260 ‫و اون موقع بود که پرستار ها اومدن، 84 00:07:07,343 --> 00:07:10,596 ‫و به من گفتن که احساس می کنن ‫بازی خوردن. 85 00:07:11,722 --> 00:07:13,891 ‫پرستار ها بهم گفتند که ‫این ماجرا یه تصادف نبوده. 86 00:07:14,517 --> 00:07:17,270 ‫اما چیزی که توجه من رو به خودش ‫جلب کرد، خراش هایی در اینجا بود. 87 00:07:17,353 --> 00:07:19,272 ‫انگار که یک نفر با دست خراشش داده. 88 00:07:20,481 --> 00:07:23,025 ‫به نظر من، اون درگیر یک دعوا شده بود. 89 00:07:26,446 --> 00:07:32,493 ‫وضعیت بدنش با توجه به تصادف ‫به عنوان عابر پیاده، بسیار خوب بود. 90 00:07:32,577 --> 00:07:35,037 ‫علائم حیاتیش ثابت بود. 91 00:07:35,955 --> 00:07:39,167 ‫اما به نظر می رسید ‫که اون مشکل کاهش موقتی سلامت داشته. 92 00:07:39,250 --> 00:07:40,877 ‫و این قضیه برای من مثل یک راز بود. 93 00:07:47,300 --> 00:07:50,845 ‫به خونه رسیده بودم و تلفن ‫زنگ خورده بود. از بیمارستان بود. 94 00:07:52,013 --> 00:07:53,347 ‫بهم گفتن که فوت شده. 95 00:08:05,776 --> 00:08:08,196 ‫اون 20 سالش بود که از دنیا رفت. 96 00:08:22,877 --> 00:08:25,588 ‫و اینطوری بود که فهمیدیم ‫اسمش اسم واقعیش نیست. 97 00:08:30,843 --> 00:08:32,970 ‫در واقع اسمش تونیا هیوز نبود 98 00:08:33,054 --> 00:08:36,015 ‫در اون لحظه نمی دونستیم که واقعا کیه. 99 00:08:38,601 --> 00:08:41,604 ‫به همین دلیل فقط اسم "تونیا" ‫ر. روی سنگ قبرش نوشتیم 100 00:08:45,441 --> 00:08:49,570 ‫و فکر نمی کنم مایکل کنار کلارنس ‫احساس امنیت داشته باشه، به هیچ وجه. 101 00:08:51,489 --> 00:08:53,824 ‫بیمارستان از من در مورد وضعیت 102 00:08:53,908 --> 00:08:55,993 ‫مایکل پرسید و گفتن ‫که اون صحبت نمیکنه. 103 00:08:56,077 --> 00:08:57,703 ‫و من گفتم "اون همچین بچه ای" نیست. 104 00:08:58,412 --> 00:09:01,749 ‫اینجا بود که به من اطلاعاتِ ‫DHS رو دادند. ‫(سازمان امنیت ملی) 105 00:09:01,832 --> 00:09:05,253 ‫DHS اومد و مایکل رو به پرورشگاه سپرد. 106 00:09:15,930 --> 00:09:17,473 ‫- اینجاست. ‫- خودشخ. 107 00:09:18,516 --> 00:09:21,477 ‫- آهان. باشگاه میکی موس ‫ - آره. 108 00:09:21,978 --> 00:09:24,605 ‫اون روز باید کلاه میکی ‫موس سر می کردیم. 109 00:09:27,191 --> 00:09:30,611 ‫مایکل رو در یکم می سال 1990 تحویل گرفتیم. 110 00:09:30,695 --> 00:09:34,949 ‫مادر مایکل روز قبلش فوت کرده بود، 111 00:09:35,616 --> 00:09:38,202 ‫و تازه تولد دو سالگیش ‫رو جشن گرفته بود. 112 00:09:40,913 --> 00:09:43,291 ‫ما از مسئول پرونده ‫راهنمایی گرفتیم که بهمون گفت اون هنوز 113 00:09:43,374 --> 00:09:46,335 ‫از شیشه شیر می خوره و فقط ‫شیشه باید طرح پپسی داشته باشه. 114 00:09:47,086 --> 00:09:49,338 ‫اگر زمانی بهش نه میگفتی، 115 00:09:50,006 --> 00:09:51,841 ‫تشنج می کرد. 116 00:09:51,924 --> 00:09:53,759 ‫روی زمین دراز می کشید، 117 00:09:53,843 --> 00:09:56,053 ‫دقیقا همون بیرون روی سرامیک ها. 118 00:09:56,137 --> 00:09:58,014 ‫و سرش رو به زمین می ‌کوبید. 119 00:09:58,097 --> 00:09:59,366 ‫سرش را اونقدر بالا می گرفت... 120 00:09:59,390 --> 00:10:02,143 ‫آره، تا جایی که ما می ترسیدیم ‫که نکنه به خودش آسیبی برسونه. 121 00:10:02,226 --> 00:10:04,937 ‫یه جورایی بهم ریخته ‫بود ولی بچه خوبی بود. 122 00:10:08,566 --> 00:10:11,277 ‫همون شب اول من ازش ‫شیشه پپسی رو گرفتم. 123 00:10:11,360 --> 00:10:12,903 ‫اون روز از شیر خوردن تو شیشه گرفتم. 124 00:10:14,447 --> 00:10:16,866 ‫و بهش یک فنجون شیر دادم. 125 00:10:17,408 --> 00:10:20,494 ‫و می دونید، با خودم فکر کردم، ‫"پسر، دارم چیکار می کنم؟" 126 00:10:20,578 --> 00:10:22,663 ‫میدونی، ‫وقتی یه بچه رو از شیشه شیر می گیری، 127 00:10:22,747 --> 00:10:25,124 ‫چند شب اول ‫اونا خوشحال نیستن. 128 00:10:27,335 --> 00:10:29,420 ‫خب، بلاخره تا آخر همون هفته... 129 00:10:30,463 --> 00:10:32,006 ‫با این قضیه کنار اومد. 130 00:10:32,632 --> 00:10:35,217 ‫-... اون بچه متفاوته. ‫-... اون بچه متفاوته. 131 00:10:36,636 --> 00:10:41,057 ‫هرگز فکر نمی کردم روزی رو ‫ببینم که او این کار رو انجام میده. 132 00:10:41,724 --> 00:10:44,018 ‫مایکل چهار سال با ما بود. 133 00:10:44,685 --> 00:10:46,771 ‫درست در طول دو ‫سال اول، او در واقع 134 00:10:46,854 --> 00:10:52,985 ‫شروع به رشد عاطفی، ‫جسمی و ذهنی کرد. 135 00:10:56,822 --> 00:10:59,492 ‫تمام مدتی که مایکل با ما بود 136 00:11:00,242 --> 00:11:03,079 ‫پدرش سعی کرده بود ‫مایکل رو پیش خودش برگردونه. 137 00:11:04,830 --> 00:11:07,541 ‫پسرم به خاطر اینکه می خواد ‫ پدرش رو ببینه تنبیه شده. 138 00:11:08,125 --> 00:11:10,002 ‫توی اتاقش زندانی شده، ‫اسباب بازی هاش رو ازش گرفتن، 139 00:11:10,086 --> 00:11:13,339 ‫و گفته که... ‫اون گفته که پدرش آدم بدجنسیه. 140 00:11:13,923 --> 00:11:17,426 ‫نمی تونیم به خاطر خیس بودن پوشکش ‫یا احساس عدم محبتی که، 141 00:11:17,510 --> 00:11:21,222 ‫در اون دوران به خاطر مرگ فجیع همسرم ‫قادر به انجامش نبودم 142 00:11:22,014 --> 00:11:25,226 ‫من رو از بیرون آوردن پسرم از ‫اون خونه با آدمای ظالم 143 00:11:25,309 --> 00:11:27,269 ‫منع کنیم. 144 00:11:28,646 --> 00:11:30,648 ‫حالا اون حق ملاقات داشت. 145 00:11:30,731 --> 00:11:33,150 ‫مایکل مجبور بود به ملاقاتش بره. 146 00:11:33,234 --> 00:11:34,568 ‫مایکل این کار رو دوست نداشت. 147 00:11:34,652 --> 00:11:38,989 ‫ما به مایکل می‌گفتیم که ‫باید به دیدن پدرش بره. 148 00:11:40,074 --> 00:11:43,661 ‫به زیر صندلی پیانو می خزید ‫و مدام با خودش می گفت: 149 00:11:43,744 --> 00:11:46,914 ‫"اون مرد بدجنس. ‫اون مرد بدجنس. اون مرد بدجنس." 150 00:11:47,707 --> 00:11:50,251 ‫هیچوقت برای مایکل روز خوبی نبود. 151 00:11:53,003 --> 00:11:55,131 ‫بزارید این فکر رو ‫با شما در میون بزارم. 152 00:11:55,214 --> 00:11:56,882 ‫خونه های داغون و اعمال ‫ظالمانه ای که روی کودکان 153 00:11:56,966 --> 00:12:00,469 ‫انجام میشه باعث به دنیا ‫اومدن یک جنایتکار میشه. 154 00:12:03,848 --> 00:12:06,851 ‫همه فکر می کردن که 155 00:12:06,934 --> 00:12:09,186 ‫- اون پدرش بود. ‫-... اون باباش بود. 156 00:12:09,687 --> 00:12:12,815 ‫DHS با من تماس گرفت و گفت، اوم، 157 00:12:13,357 --> 00:12:16,444 ‫ما باید مایکل رو برای تست ‫پدر و پسری ببریم. 158 00:12:16,527 --> 00:12:18,988 ‫تست پدر بودن انجام شد و ثابت شد 159 00:12:19,071 --> 00:12:21,657 ‫که کلارنس به هیچ وجه پدر بچه نبوده. 160 00:12:21,741 --> 00:12:23,451 ‫نه... هیچ رابطه بیولوژیکی نداشتن. 161 00:12:27,538 --> 00:12:31,250 ‫و همین باعث شد که ‫حق و حقوق والد بودنش قطع بشه. 162 00:12:32,001 --> 00:12:34,211 ‫بنابراین ملاقات ها متوقف شد. 163 00:12:34,295 --> 00:12:36,380 ‫درست در همون هفته، 164 00:12:36,464 --> 00:12:40,050 ‫سر و کله یه وانت بار پیدا شد 165 00:12:40,134 --> 00:12:43,888 ‫و این مرد با سرعت ‫5 یا 10 مایل در ساعت 166 00:12:43,971 --> 00:12:46,056 ‫رانندگی می کرد و ‫تمام مدت به من نگاه می کرد. 167 00:12:46,140 --> 00:12:48,225 ‫دارم فکر می کنم، ‫"اون مرد به چه چیزی نگاه می کنه؟" 168 00:12:48,726 --> 00:12:50,561 ‫همچین حسی داشتم. ‫نمیدونم. 169 00:12:51,228 --> 00:12:53,814 ‫و من با DHS تماس گرفتم و گفتم: 170 00:12:53,898 --> 00:12:58,444 ‫"می تونید به من ‫بگید کلارنس هیوز با 171 00:12:58,527 --> 00:12:59,653 ‫چه وسیله ای رانندگی ‫می کنه یا ماشینش چه شکلیه؟" 172 00:12:59,737 --> 00:13:04,283 ‫وقتی برام توصیفش کردن، گفتم ‫"اون مرد جلوی در خونه م بود." 173 00:13:04,366 --> 00:13:07,119 ‫بهم گفتن "تو توهم زدی." ‫و من گفتم، 174 00:13:07,203 --> 00:13:10,831 ‫"نه، من واقعا احساس می ‫کنم یه کاسه ای زیر نیم کاسه ـس." 175 00:13:18,339 --> 00:13:20,591 ‫در 12 سپتامبر سال 1994، 176 00:13:20,674 --> 00:13:24,345 ‫با ما تماس گرفتن و گفتن که ‫یک مرد رو به درختی در جنگل بستن، 177 00:13:24,428 --> 00:13:26,055 ‫دست بند زده شده، ‫با نوار چسب پوشیده شده. 178 00:13:31,602 --> 00:13:34,939 ‫مظنون به طور اتفاقی وارد مدرسه شده. ‫و خواسته که مدیر مدرسه رو ببینه. 179 00:13:35,022 --> 00:13:36,816 ‫گفته که برای بردن پسرش به اونجا اومده. 180 00:13:36,899 --> 00:13:39,735 ‫مظنون یک اسلحه رو ‫تا حدودی از جیبش بیرون آورده. 181 00:13:39,819 --> 00:13:44,365 ‫و گفته که: "من می خوام مایکل را ببرم، و تو ‫به من کمک می کنی تا این کار رو انجام بدم." 182 00:13:44,448 --> 00:13:46,951 ‫به من گفت که آماده مرگم. 183 00:13:47,034 --> 00:13:49,537 ‫اگر بهش کمک نمی کردم، ‫منم زنده نمی موندم. 184 00:13:51,288 --> 00:13:53,415 ‫و سپس وارد کلاس شد، در حالی 185 00:13:53,499 --> 00:13:55,167 ‫که اسلحه رو به سمت ‫مدیر مدرسه نشونه گرفته بود 186 00:13:55,751 --> 00:13:59,421 ‫و مایکل رو به همراه مدیر ‫مدرسه از اونجا ربود. 187 00:14:00,339 --> 00:14:03,259 ‫گفت که: "ما از اینجا بیرون میریم، ‫".وانت شما رو هم می بریم 188 00:14:03,843 --> 00:14:06,887 ‫"و من ازت می خوام که کمی ‫تا داخل جاده خاکی رانندگی کنی." 189 00:14:08,013 --> 00:14:09,849 ‫اونها در نهایت ماشین رو نگه داشتن. 190 00:14:09,932 --> 00:14:12,226 ‫مدیر مدرسه وارد جنگل شده بود 191 00:14:12,768 --> 00:14:15,229 ‫جایی که اون رو به درختی دستبند زده بود 192 00:14:15,312 --> 00:14:17,565 ‫و بعد دور صورت و دهانش رو ‫با چسب نواری چسبونده بود. 193 00:14:18,858 --> 00:14:20,609 ‫درنهایت، بعد از یک مدت، 194 00:14:20,693 --> 00:14:23,404 ‫یک نفر اون رو پیدا کرده و با مسئولین ‫تماس گرفته بود. 195 00:14:25,656 --> 00:14:28,951 ‫پس از پاکسازی صحنه، تصمیم گرفتیم ‫با FBI تماس بگیریم. 196 00:14:30,619 --> 00:14:35,583 ‫روز بعد، مامور جو فیتزپاتریک به ‫دفتر من اومد و خودش رو معرفی کرد. 197 00:14:42,381 --> 00:14:45,676 ‫شما در مسیر بازگشت به ‫خانه در شهر نیویورک بیشتر از 198 00:14:45,759 --> 00:14:47,761 ‫اینجا در اوکلاهاما سیتی با ‫جرم و جنایت مبارزه می کنید. 199 00:14:49,555 --> 00:14:51,974 ‫ما موارد آدم ربایی زیادی در ‫اوکلاهاما نداریم، 200 00:14:52,057 --> 00:14:55,394 ‫اما اگر داشتیم هم، ‫می دونستم که به سراغ من میان. 201 00:14:56,353 --> 00:14:59,481 ‫در موارد آدم ربایی، لازمه که شما ‫در 48 ساعت اول بهبود پیدا کنید. 202 00:14:59,565 --> 00:15:02,484 ‫اگر این کار رو نکنید، ‫شانستون به شدت پایین میاد. 203 00:15:04,236 --> 00:15:07,656 ‫اولین کاری که ما انجام دادیم این بود ‫که یک اعلامیه رسمی منتشر کردیم. 204 00:15:08,532 --> 00:15:12,369 ‫همه آژانس ها در ‫اوکلاهاما به دنبال 205 00:15:12,453 --> 00:15:13,913 ‫پسر جوانی به نام ‫مایکل هیوز بودند. 206 00:15:13,996 --> 00:15:18,000 ‫که توسط فردی که ادعا می ‫کرد پدر بچه است دزدیده شده بود، 207 00:15:18,083 --> 00:15:19,460 ‫کلارنس هیوز. 208 00:15:22,755 --> 00:15:25,799 ‫پرونده اش رو بیرون آوردیم ‫و دیدیم که در سال 1990 209 00:15:25,883 --> 00:15:29,094 ‫اقدام به وصول بیمه نامه ‫عمر همسرش کرده. 210 00:15:29,678 --> 00:15:34,892 ‫اما شماره تامین اجتماعی که داده ‫بود برای مردی به نام فرانکلین فلوید بود. 211 00:15:35,768 --> 00:15:40,022 ‫بنابراین اسم واقعی کلارنس ‫هیوز فرانکلین دلانو فلوید بود. 212 00:15:42,900 --> 00:15:45,527 ‫فرانکلین فلوید اسم های مستعار زیادی داشت. 213 00:15:48,238 --> 00:15:51,492 ‫ترنتون دیویس، وارن ‫مارشال و کلارنس هیوز. 214 00:15:52,451 --> 00:15:56,622 ‫ما همچنین متوجه شدیم که ‫فرانکلین فلوید در halfway house بوده. ‫(اقامتگاهی برای افراد پس از رهایی از بستری شدن) 215 00:15:56,705 --> 00:15:59,291 ‫اینکه او در halfway house بوده به این ‫معنی ـه که از زندان آزاد شده بوده. 216 00:15:59,375 --> 00:16:01,961 ‫بنابراین بلافاصله به دنبال سابقه ‫کیفریش رفتیم. 217 00:16:03,671 --> 00:16:05,923 ‫در سال 1962 دختری رو دزدیده. 218 00:16:07,466 --> 00:16:10,052 ‫در سال 1963 از یک بانک سرقت کرده. 219 00:16:10,678 --> 00:16:13,931 ‫در سال 1972 از یک اقامتگاه ترخیص شده. 220 00:16:14,515 --> 00:16:17,476 ‫سپس در سال 1973 به یک زن حمله کرده. 221 00:16:18,602 --> 00:16:20,896 ‫دستگیر شده، وثیقه ‫گذاشته، 222 00:16:20,980 --> 00:16:23,399 ‫از بعد از اون در دادگاه برای ‫محاکمه حاضر نشده. 223 00:16:24,400 --> 00:16:29,029 ‫از اون زمان تا الان در حال فرار ‫بوده و تقریبا دو دهه ست که فراریه. 224 00:16:30,406 --> 00:16:31,699 ‫نتیجه گیری از ‫همه این اطلاعات با هم، 225 00:16:31,782 --> 00:16:34,451 ‫نشون داد که ما یک مشکل جدی داشتیم. 226 00:16:35,953 --> 00:16:39,623 ‫فرانکلین فلوید ده سال را ‫در دهه 60 در زندان گذرانده. 227 00:16:39,707 --> 00:16:42,751 ‫پس از آزاد شدن، به افسر ‫آزادی مشروط خود گزارش نداده 228 00:16:42,835 --> 00:16:45,838 ‫و برای 17 سال آینده ناپدید شده. 229 00:16:45,921 --> 00:16:47,921 ‫او در متواری بودن متخصص بوده 230 00:16:47,965 --> 00:16:50,134 ‫و می دانسته چگونه هویت خود را پنهان کند. 231 00:16:56,390 --> 00:16:59,727 ‫و سوالات واقعی ‫در مورد مادر پسر بچه که 232 00:16:59,810 --> 00:17:01,895 ‫چهار سال قبل فوت ‫کرده بود وجود داشت. 233 00:17:01,979 --> 00:17:05,441 ‫وقتی همکاران تونیا، در کلوپ رقص لختی ‫در تولسا به نام Passions، 234 00:17:05,524 --> 00:17:09,153 ‫با داستان خود به پلیس مراجعه کردند، 235 00:17:09,236 --> 00:17:10,779 ‫انگشت اتهام به سمت ‫فرانکلین دلانو فلوید نشانه رفت. 236 00:17:13,615 --> 00:17:18,662 ‫وقتی برای اولین بار فهمیدم که تونیا بر اساس ‫تصادف با ماشین کشته شده و راننده فرار کرده، 237 00:17:18,746 --> 00:17:21,498 ‫بیشتر مطمئن شدم که فرانکلین ‫فلوید مرتکب این جرم شده بود. 238 00:17:22,750 --> 00:17:26,128 ‫منظورم اینه که این مرد قرارِ خشن باشه. ‫ گرفتن همچین آدمی باید مشکل باشه. 239 00:17:30,591 --> 00:17:32,760 ‫بخش علوم رفتاری FBI ‫به من گفت یک هفته فرصت دارم. 240 00:17:32,843 --> 00:17:36,597 ‫گفتن بعد از یک هفته ‫فلوید از پسر خسته میشه، 241 00:17:36,680 --> 00:17:39,475 ‫نمی تونه مسئولیتش رو بر عهده بگیره، ‫و میکشتش. 242 00:17:42,603 --> 00:17:44,998 ‫گمان می رود فلوید و پسر ‫جوان در حال رانندگی هستند 243 00:17:45,022 --> 00:17:47,858 ‫آن هم در یک پیکاپ فورد 1994. 244 00:17:47,941 --> 00:17:52,571 ‫شماره برچسب، ‫QCN305، پلاک اوکلاهما. 245 00:17:53,989 --> 00:17:56,075 ‫تونیا هیوز مادر این پسر بود 246 00:17:56,158 --> 00:17:57,910 ‫ربوده شده از مدرسه Choctaw، 247 00:17:57,993 --> 00:18:02,122 ‫اما او در سال 1990 توسط یک ‫ماشین در اوکلاهاما سیتی زیر گرفته شد. 248 00:18:03,123 --> 00:18:04,958 ‫سرنخ های مربوط به مایکل هیوز 249 00:18:05,042 --> 00:18:08,670 ‫باید به FBI به شماره 842-7471 هدایت شود. 250 00:18:11,006 --> 00:18:17,179 ‫در سال 1994، یک گزارش خبری ‫بزرگ در مورد آدم ربایی وجود داشت. 251 00:18:17,763 --> 00:18:20,099 ‫مامانم داشت اخبار رو نگاه میکرد و گفت: 252 00:18:20,182 --> 00:18:23,310 ‫"جنی، اونها اسمش رو چیز دیگه ای گذاشتن. ‫بهش میگن تونیا." 253 00:18:23,393 --> 00:18:25,938 ‫"ولی این شارونه.دارم بهت میگم، ‫شارون تو اخبارِ." 254 00:18:26,021 --> 00:18:29,566 ‫و من اینطوری بودم: "چی شده؟" ‫می دونید، "شارون تو اخبارِ؟" 255 00:18:29,650 --> 00:18:31,944 ‫"دارن باهاش مصاحبه می کنن؟ ‫چه خبر شده؟" 256 00:18:32,027 --> 00:18:33,695 ‫و مامانم گفت: نه. 257 00:18:34,822 --> 00:18:36,490 ‫"اون... شارون مرده." 258 00:18:38,951 --> 00:18:42,204 ‫با اف بی آی تماس گرفتم. ‫با خط ویژه تماس گرفتم و گفتم، می دونید، 259 00:18:43,122 --> 00:18:45,624 ‫«یک گزارش خبری بود که در مورد 260 00:18:46,708 --> 00:18:48,418 ‫دختری به نام تونیا بود." 261 00:18:48,502 --> 00:18:49,586 ‫"من می دونم اون کیه." 262 00:18:49,670 --> 00:18:51,672 ‫"اسم اون شارون مارشالِ." 263 00:18:52,339 --> 00:18:54,424 ‫"اون بهترین دوست ‫دوران دبیرستان من بود." 264 00:19:10,315 --> 00:19:14,319 ‫من شارون رو در سال 1984 در ‫اردوی شورای دانش آموزی ملاقات کردم. 265 00:19:15,445 --> 00:19:17,948 ‫من با شارون مارشال همکلاسی بودم. 266 00:19:18,031 --> 00:19:21,451 ‫ما در برنامه استعدادهای درخشان ‫با هم در پارک جنگلی دبیرستان بودیم. 267 00:19:22,536 --> 00:19:26,748 ‫شارون کلاس 86 بود. ‫من کلاس 87 بودم. 268 00:19:26,832 --> 00:19:29,960 ‫من دو سال کامل با او که ‫بهترین دوستم بود زندگی کردم. 269 00:19:33,630 --> 00:19:35,424 ‫اونجا یه دبیرستان معمولی بود. 270 00:19:35,966 --> 00:19:39,219 ‫راهروهای وحشتناک، بچه های دیوونه. 271 00:19:41,138 --> 00:19:43,765 ‫مردم برای سیگار کشیدن ‫مخفیانه می رفتن پارکینگ پشتی. 272 00:19:45,142 --> 00:19:48,061 ‫ما برای دید زدن پسرا ‫میرفتیم فروشگاه خرید. 273 00:19:49,062 --> 00:19:52,065 ‫همه مون موهای بلند ‫و لباس های احمقانه داشتیم. 274 00:19:52,983 --> 00:19:58,197 ‫این حال و هوای عادی دوران ‫دبیرستان شما در دهه 1980 بود. 275 00:20:02,618 --> 00:20:05,621 ‫همه چیز از زمانی شروع شد که من ‫شارون رو توی اون کمپ تابستانی ملاقات کردم. 276 00:20:05,704 --> 00:20:07,372 ‫اون سریعا تبدیل به دوست صمیمی من شد. 277 00:20:07,456 --> 00:20:10,459 ‫من از روز اول احساس می کردم ‫که اون را در تمام زندگیم می شناسم. 278 00:20:12,878 --> 00:20:15,547 ‫روز اولی که وارد کلاس شد رو یادم میاد 279 00:20:15,631 --> 00:20:18,592 ‫چون همه پسر ها اینجوری بودن، ‫"واو!" 280 00:20:22,221 --> 00:20:25,474 ‫اون فقط فوق العاده باهوش بود. عضو ROTC بود. ‫(سپاه آموزش افسران ذخیره) 281 00:20:26,558 --> 00:20:29,853 ‫اون عضو باشگاه علمی بود. ‫عضو برنامه تیزهوشان بود. 282 00:20:30,354 --> 00:20:32,105 ‫اتفاقات زیادی در موردش وجود داشت. 283 00:20:35,984 --> 00:20:38,403 ‫به دوستان شارون رانده شدگان می گفتن. 284 00:20:39,196 --> 00:20:42,407 ‫ما واقعاً اونقدر محبوب نبودیم. ‫ما بچه های با استعداد بودیم. 285 00:20:42,491 --> 00:20:45,744 ‫می دونید، بچه های با استعداد ‫لزوماً محبوب نیستن. 286 00:20:47,454 --> 00:20:50,374 ‫شری، سالنامه تو به اندازه سالنامه ‫من برای امضا شدن بدِ. 287 00:20:50,457 --> 00:20:52,960 ‫"تو واقعا دختر شیرین و عجیبی هستی." 288 00:20:53,043 --> 00:20:54,253 ‫"همینطوری بمون." 289 00:20:54,336 --> 00:20:56,838 ‫"استایل منحصر به فرد خودت ‫رو حفظ کن و خودت باش." 290 00:20:57,422 --> 00:20:58,840 ‫"دوستت دارم، شارون مارشال." 291 00:21:01,718 --> 00:21:03,428 ‫همیشه دنبال آدمی تو سری خور می‌رفت. 292 00:21:04,930 --> 00:21:06,556 ‫خودش هم همینجوری بود. 293 00:21:08,934 --> 00:21:10,774 ‫دبیرستان برای من کمی سخت بود. 294 00:21:10,852 --> 00:21:12,938 ‫من از بقیه بچه ها کوچکتر بودم. 295 00:21:13,021 --> 00:21:14,648 ‫من درگیر هنر بودم. 296 00:21:15,565 --> 00:21:17,901 ‫تقریبا همیشه کتک می خوردم، ‫بهم می گفتن کونی. 297 00:21:18,026 --> 00:21:19,152 ‫این طبیعی بود. 298 00:21:20,821 --> 00:21:23,991 ‫و فقط سال دوم دبیرستان بود که 299 00:21:24,074 --> 00:21:25,784 ‫خاطر وجود چند نفر خوشحال بودم. 300 00:21:26,618 --> 00:21:28,870 ‫و یکی از این افراد ‫شارون مارشال بود. 301 00:21:30,831 --> 00:21:33,500 ‫در دوران مدرسه، همیشه ‫یک یادداشت برای من کنار گذاشت بود 302 00:21:33,583 --> 00:21:35,210 ‫که روش نوشته ‫شده بود: "هی، ری عزیزم." 303 00:21:35,794 --> 00:21:38,797 ‫"امیدوارم روز خوبی داشته باشی. ‫دوستت دارم شارون." 304 00:21:43,135 --> 00:21:45,554 ‫اوم نسبت به سن خودش بسیار بالغ بود. 305 00:21:46,513 --> 00:21:50,892 ‫از همون روز اول خیلی ‫اصرار داشت که می خواد 306 00:21:50,976 --> 00:21:53,145 ‫به جورجیا تک بره و ‫می خواست مهندس هوافضا بشه. 307 00:21:54,646 --> 00:21:58,442 ‫یادم میاد که تلفن زنگ می خورد ‫و داشت پشت تلفن جیغ می‌زد. 308 00:21:58,525 --> 00:22:00,068 ‫"موفق شدم. انجامش دادم." 309 00:22:00,152 --> 00:22:01,778 ‫"من توی جورجیا تک پذیرفته شدم 310 00:22:01,862 --> 00:22:03,697 ‫و بورسیه تحصیلی کامل گرفتم، 311 00:22:03,780 --> 00:22:06,700 ‫من توی بخش مهندسی ‫هوافضا خواهم بود." 312 00:22:06,783 --> 00:22:11,121 ‫خیلی هیجان زده بود. ‫بهترین روز زندگیش بود. 313 00:22:11,204 --> 00:22:15,042 ‫خیلی خوشحال بود. این تمام چیزی ‫بود که در موردش صحبت می کرد. 314 00:22:16,752 --> 00:22:19,421 ‫پدرش یک آگهی تمام ‫صفحه در سالنامه خرید 315 00:22:19,504 --> 00:22:22,382 ‫تا بهش برای بورسیه تحصیلی ‫در جورجیا تک تبریک بگه. 316 00:22:22,466 --> 00:22:24,468 ‫باباش نوشته بود: "مراقب باش جورجیا تک!" 317 00:22:25,052 --> 00:22:29,431 ‫"سلام، ژنرال آینده نیروی هوایی ‫و مهندس هوانوردی. از طرف بابایی." 318 00:22:36,938 --> 00:22:38,940 ‫پدر و مادرهایی بودند که ‫تبلیغات تمام صفحه می گرفتند 319 00:22:39,024 --> 00:22:42,194 ‫اما همه اون ها از عکسای ‫بچه ها استفاده می کردند و می دونید... 320 00:22:43,236 --> 00:22:46,490 ‫چرا یک پدر باید یه چیزی سکسی ‫برای دخترش انتخاب کنه؟ 321 00:22:47,908 --> 00:22:49,659 ‫این هیچ معنایی نمیده. 322 00:22:51,286 --> 00:22:53,997 ‫ما فقط فکر می کردیم پدرش ‫واقعاً سختگیر و واقعاً عجیبه. 323 00:22:56,416 --> 00:23:00,754 ‫اولین باری که پدرش رو دیدم زمانی ‫بود که شارون رو به خونه من آورد. 324 00:23:00,837 --> 00:23:03,382 ‫پدرم رو کنار کشید و ازش پول قرضی خواست. 325 00:23:04,549 --> 00:23:07,052 ‫و پدرم گفت: "به هیچ وجه." 326 00:23:07,135 --> 00:23:08,136 ‫می دونید، "نه." 327 00:23:08,220 --> 00:23:11,348 ‫و این قضیه یه حس بدی ‫به پدر و مادرم منتقل کرد. 328 00:23:11,431 --> 00:23:12,682 ‫و اون تازه روز اول بود. 329 00:23:15,018 --> 00:23:18,480 ‫به من گفت که ‫مادرش با ماشین روی پل برخورد کرده 330 00:23:18,563 --> 00:23:20,649 ‫و وقتی اون ‫کلاس دوم بوده فوت کرده. 331 00:23:23,485 --> 00:23:26,196 ‫اون هر شب مسئول درست کردن شام بود. 332 00:23:27,155 --> 00:23:30,409 ‫اوم... واقعاً اجازه ‫نداشت با تلفن صحبت کنه. 333 00:23:30,492 --> 00:23:33,870 ‫می گفت که: "زیاد به اینجا زنگ نزن مگر ‫اینکه از قبل بدونم که قراره تماس بگیری." 334 00:23:34,996 --> 00:23:36,289 ‫اما من می تونم به تو زنگ بزنم. 335 00:23:36,873 --> 00:23:38,208 ‫به محض اینکه پدرش میومد خونه، 336 00:23:38,291 --> 00:23:40,585 ‫منظورم اینه که ‫واقعاً تو صداش اضطراب بود 337 00:23:40,669 --> 00:23:42,379 ‫و اینجوری بود که میگفت، ‫"باشه، باشه، باید برم." 338 00:23:42,462 --> 00:23:43,742 ‫میدونی؟ تلفن رو قطع می کرد. 339 00:23:50,011 --> 00:23:52,139 ‫و من یادم میاد یک بار ‫بهم زنگ زد 340 00:23:52,222 --> 00:23:54,057 ‫چشماش از حدقه اومده بود بیرون، 341 00:23:54,141 --> 00:23:55,976 ‫و گفت که حامله س. 342 00:23:57,811 --> 00:24:00,397 ‫و من یادم میاد که، اوم، شوکه شده بودم. 343 00:24:00,480 --> 00:24:03,483 ‫میدونی وقتی به من ‫گفت حامله ام گریه میکرد. 344 00:24:03,567 --> 00:24:05,887 ‫و ادامه دادم "اوه خدای ‫من، میخوای چیکار کنی؟" 345 00:24:08,655 --> 00:24:12,200 ‫اینجوری بود که: "خب، نگهش می دارم. ‫اون رو برای فرزندخوندگی نگه میدارم." 346 00:24:13,702 --> 00:24:16,204 ‫اما بابا اجازه نمیده که ‫من الان به دانشگاه برم. 347 00:24:17,831 --> 00:24:20,810 ‫"باید بری، بورس تحصیلی گرفتی. ‫داری میری بخش فنی. خیلی باهوشی." 348 00:24:20,834 --> 00:24:23,634 ‫"تو می خوای یک مهندس هوافضا بشی. ‫همه این کارها را انجام میدی." 349 00:24:23,670 --> 00:24:25,589 ‫اون گفت: یکی باید مراقب بابا باشه. 350 00:24:30,510 --> 00:24:34,347 ‫فکر می‌کنم در واقع این قضیه ‫اون رو له کرد که نتونست به 351 00:24:34,431 --> 00:24:36,641 ‫جورجیا تک بره، چون تمام ‫تلاشش برای همین بود. 352 00:24:37,767 --> 00:24:39,769 ‫منظورم اینه که، ‫ برای همیچین موقعیت همه کار می کرد. 353 00:24:49,196 --> 00:24:51,114 ‫شارون یک روز زنگ زد و گفت: 354 00:24:51,198 --> 00:24:52,958 ‫"ما چند روز دیگه ‫به آریزونا میریم." 355 00:24:56,578 --> 00:24:58,497 ‫و گفت که: "من بچه رو ‫اونجا بدنیا میارم." 356 00:24:58,580 --> 00:25:01,416 ‫و به من گفت که اون رو به ‫فرزندخوندگی میدم. 357 00:25:01,500 --> 00:25:03,460 ‫گفت بابا نمیذاره نگهش دارم. 358 00:25:17,599 --> 00:25:20,101 ‫پلیس می گوید فرانکلین ‫فلوید 51 ساله 359 00:25:20,185 --> 00:25:21,895 ‫وارد نصف النهار هند شده... 360 00:25:21,978 --> 00:25:24,689 ‫تحت تعقیب ترین آمریکایی ‫برای بار دوم 361 00:25:24,773 --> 00:25:26,149 ‫به خاطر ربوده شدن مایکل هیوز ‫اطلاعاتش وارد این برنامه شده 362 00:25:26,233 --> 00:25:30,237 ‫بعد از قسمت شنبه گذشته، برنامه ‫نزدیک به 20 تماس از سمت بینندگان داشت 363 00:25:30,320 --> 00:25:33,031 ‫که ادعا می کردند چیزی در ‫مورد محل اختفای پسر می دانند. 364 00:25:33,114 --> 00:25:36,952 ‫یکی از این نکات، نکته ای هست که ‫ما را به مایکل هیوز می رساند. 365 00:25:38,328 --> 00:25:40,997 ‫وقتی مایکل ناپدید شد، ‫این قضیه در همه شبکه های خبری بود. 366 00:25:41,081 --> 00:25:44,584 ‫و من معتقدم که این زمانی بود ‫که با جو فیتزپاتریک آشنا شدم. 367 00:25:50,298 --> 00:25:53,677 ‫و اوم، من ساعت ها باهاش ‫نشستم و صحبت کردم. 368 00:25:56,179 --> 00:26:01,351 ‫و اون گفت: "جنی، نه تنها اون مرده، ‫بلکه اون کسی نیست که فکر می کنی." 369 00:26:04,521 --> 00:26:07,399 ‫ما عکس های تونیا هیوز ‫رو به اون نشون دادیم. 370 00:26:07,983 --> 00:26:11,111 ‫و اون گفت که این کسیه که ‫به عنوان شارون مارشال می شناسه. 371 00:26:14,322 --> 00:26:18,410 ‫و اوه، این مردی که ما به اسم ‫کلارنس هیوز می شناختیم، 372 00:26:18,493 --> 00:26:22,080 ‫کسی بود که اون به عنوان پدر ‫شارون، وارن مارشال می شناخت. 373 00:26:24,332 --> 00:26:26,334 ‫اون ها فکر می کردند این همسرشه. 374 00:26:26,418 --> 00:26:28,712 ‫گفتند: با هم ازدواج کردند. 375 00:26:28,795 --> 00:26:33,049 ‫و من اینجوری بودم که: "نه، این پدرشه. ‫اونها ازدواج نکردند." 376 00:26:33,133 --> 00:26:35,176 ‫و گفتند: نه عزیزم، ‫اونها باهم ازدواج کردند. 377 00:26:35,260 --> 00:26:37,887 ‫و من اینجوری بودم که "نه. پدرش بود." 378 00:26:40,265 --> 00:26:45,437 ‫ما تصویری از افراد بسیار متفاوتی ‫داشتیم که شارون واقعا چه کسی بود. 379 00:26:51,276 --> 00:26:53,695 ‫بعد از صحبت با جنی فیشر متوجه شدیم، 380 00:26:53,778 --> 00:26:56,239 ‫که تونیا هم اسم مستعار داره. 381 00:26:59,034 --> 00:27:04,039 ‫ما متوجه شدیم که در ‫سال 1989، یک سال قبل از مرگش، 382 00:27:04,122 --> 00:27:05,624 ‫اونها اسم خودشون رو عوض کردند. 383 00:27:06,416 --> 00:27:08,501 ‫شارون مارشال تونیا شد و 384 00:27:08,585 --> 00:27:12,213 ‫وارن مارشال کلارنس هیوز شد. 385 00:27:13,882 --> 00:27:18,553 ‫و اسم هایی که استفاده کردند از ‫روی سنگ قبرهایی در آلاباما برداشته شده. 386 00:27:20,680 --> 00:27:24,184 ‫و سپس با نام های جدید ‫در نیواورلئان ازدواج کردند. 387 00:27:25,185 --> 00:27:27,979 ‫یعنی این مرد با دختر ‫خودش ازدواج کرده. 388 00:27:29,564 --> 00:27:30,982 ‫باور نکردنی بود. 389 00:27:32,692 --> 00:27:34,194 ‫یک سوال منجر به سوال دیگه ای شد. 390 00:27:34,277 --> 00:27:36,863 ‫و بلاخره پلیس متوجه شد که ‫واقعا با چه کسی سر و کار دارد. 391 00:27:36,946 --> 00:27:39,699 ‫بررسی‌ ها نشان داده که او ‫نام های زیادی داشته است، 392 00:27:39,783 --> 00:27:43,119 ‫مثل تونیا د. هیوز ‫و تونیا داون تدلاک. 393 00:27:43,203 --> 00:27:45,622 ‫اما این زن که بود و چه کسی او را کشت؟ 394 00:27:46,748 --> 00:27:47,874 ‫اینجا یک سوال بزرگ وجود داره. 395 00:27:47,957 --> 00:27:52,212 ‫در این دوره زمانی بین دبیرستان ‫تا زمانی که اون رو مرده کنار جاده پیدا کردن، 396 00:27:52,295 --> 00:27:54,631 ‫چه اتفاقی برای شارون مارشال افتاده؟ 397 00:27:59,803 --> 00:28:01,429 ‫مرگش مشکوک بود. 398 00:28:03,682 --> 00:28:06,309 ‫اما هیچ مدرکی دالِ بر ‫کشته شدنش توسط فلوید وجود نداشت. 399 00:28:08,937 --> 00:28:10,897 ‫چه اتفاقی برای شارون مارشال افتاد؟ 400 00:28:30,542 --> 00:28:32,252 ‫من یک بار ازش شنیدم. 401 00:28:32,335 --> 00:28:34,504 ‫که به من گفت، می‌ دونی، ‫"ما داریم یه کمی جابجا میشیم، 402 00:28:34,587 --> 00:28:36,467 ‫می‌خوایم بریم به غرب. ‫ما این کارو می‌ کنیم..." 403 00:28:36,548 --> 00:28:39,259 ‫بلاخره اونها ‫سر از تامپا در آوردن. ‫(شهری در فلوریدا) 404 00:28:42,554 --> 00:28:46,516 ‫اون توی یکی از کلوب های اونجا به ‫عنوان رقصنده مشغول به کار شد. 405 00:28:49,602 --> 00:28:52,647 ‫ در اواخر دهه 1980، ‫Mons Venus، 406 00:28:52,731 --> 00:28:57,318 ‫تنها جایی بود که بزرگسالان ‫ برای سرگرمی می رفتن. 407 00:29:03,575 --> 00:29:08,705 ‫اینجا به عنوان ‫مکانی شناخته می شد 408 00:29:08,788 --> 00:29:09,914 ‫که زیباترین دختران جهان رو داشت. 409 00:29:10,915 --> 00:29:13,543 ‫ما فقط لباس زیر نپوشیده بودیم. 410 00:29:13,626 --> 00:29:17,046 ‫ما لباس زیر زنانه فرانسوی ‫شگفت انگیزی تنمون می کردیم. 411 00:29:17,130 --> 00:29:18,923 ‫ما بهترینِ همه چیز بودیم. 412 00:29:20,633 --> 00:29:23,887 ‫همه رو مجبور می کردیم بیان اینجا. 413 00:29:24,429 --> 00:29:25,680 ‫زنها. 414 00:29:25,764 --> 00:29:27,182 ‫ورزشکارا. 415 00:29:27,265 --> 00:29:28,349 ‫نوازندها. 416 00:29:29,267 --> 00:29:30,310 ‫بازرگانا. 417 00:29:31,186 --> 00:29:33,188 ‫هر شب، برامون مثل یک پارتی بود. 418 00:29:45,950 --> 00:29:49,996 ‫روزی رو به یاد دارم که ‫شارون مارشال از در اومد تو. 419 00:29:50,538 --> 00:29:53,249 ‫اون شبیه یک بچه عروسک زنده به نظر می رسید. 420 00:29:54,417 --> 00:29:57,504 ‫خیلی بی گناه لباس پوشیده بود. 421 00:29:59,214 --> 00:30:01,132 ‫یک لباس توری کامل داشت. 422 00:30:01,633 --> 00:30:05,804 ‫بنابراین مثل بقیه ‫کاملا لخت نبود. 423 00:30:07,597 --> 00:30:09,641 ‫اون واقعاً شبیه یک دختر بچه بود. 424 00:30:12,477 --> 00:30:14,729 ‫بسیار خجالتی بود. 425 00:30:15,730 --> 00:30:18,191 ‫هیچوقت راجع به گذشته ‫خودش صحبت نکرد. 426 00:30:19,025 --> 00:30:21,194 ‫و در مورد خودش هم صحبت نکرد. 427 00:30:23,822 --> 00:30:26,407 ‫ولی من و اون باهم دوست شده بودیم. 428 00:30:27,075 --> 00:30:31,079 ‫و این زمانی بود که ‫دخترای توی کلوپ شروع به 429 00:30:31,162 --> 00:30:34,958 ‫حرف زدن درباره پدرش و ‫رابطه عجیبشون کردند. 430 00:30:39,128 --> 00:30:44,050 ‫پدر شارون بهش گفته بود ‫که باید در مورد پارتی هایی که 431 00:30:44,133 --> 00:30:46,219 ‫که من جور می کردم ‫پرس و جو کنه. 432 00:30:46,302 --> 00:30:49,013 ‫می خواستم بهم بگه که تو ‫این پارتی ها می تونه حضور داشته باشه. 433 00:30:56,020 --> 00:30:58,523 ‫یه باشگاه برای میلیونر ها بود 434 00:30:58,606 --> 00:31:02,402 ‫و پارتی گرفتن ساده ترین کاری بود ‫که می کردی. 435 00:31:03,111 --> 00:31:06,739 ‫تو با سه تا آهنگ می رقصی و خبری از ‫لپ دنسینگ هم نبود. 436 00:31:06,823 --> 00:31:08,408 ‫کسی بهت دست نمیزد. 437 00:31:08,491 --> 00:31:12,537 ‫و با 500 تا 1000 ‫دلار از اونجا میومدی بیرون. 438 00:31:12,620 --> 00:31:15,665 ‫و این اولین مهمونی بود ‫که شارون رو هم با خودم بردم اونجا. 439 00:31:18,459 --> 00:31:21,045 ‫یکی از مردها به من گفت، 440 00:31:21,713 --> 00:31:25,842 ‫"بهتره بری شارون رو بیاری ‫و من می خوام که همین الان از اینجا بره." 441 00:31:25,925 --> 00:31:28,261 ‫"اون جلوی دستشویی زنانه س." 442 00:31:29,554 --> 00:31:32,056 ‫بیرون، دم در وایستاده بود، 443 00:31:32,640 --> 00:31:38,563 ‫و در ازای 50 دلار به این ‫مردها خدمات جنسی ارائه می کرد. 444 00:31:40,732 --> 00:31:45,904 ‫گفت که: "خب، پدرم به من گفت این ‫کار رو انجام بدم و برای من کاندوم خرید." 445 00:31:47,572 --> 00:31:49,157 ‫این منزجر کننده بود. 446 00:31:49,240 --> 00:31:51,200 ‫باورم نمی شد 447 00:31:52,535 --> 00:31:53,535 ‫که یک مرد 448 00:31:54,662 --> 00:31:57,040 ‫دخترش رو در چنین ‫موقعیتی قرار بده. 449 00:32:08,593 --> 00:32:10,845 ‫شارون هرگز به من نگفت که حامله است، 450 00:32:10,929 --> 00:32:13,222 ‫اما کم کم مشخص شد. 451 00:32:24,317 --> 00:32:28,237 ‫رابطه شارون با ‫پسرش مایکل زیبا بود. 452 00:32:29,280 --> 00:32:31,240 ‫اون یه مادر فوق العاده بود. 453 00:32:31,324 --> 00:32:33,409 ‫خیلی باهاش ​​درگیر بود 454 00:32:34,410 --> 00:32:37,830 ‫و فقط جوری که بهش نگاه می کرد. 455 00:32:38,873 --> 00:32:40,083 ‫فکر کنم همین بود... 456 00:32:40,792 --> 00:32:43,711 ‫این بهترین اتفاقی ‫بود که برای اون افتاد. 457 00:33:02,146 --> 00:33:04,899 ‫وقتی 15 ساله بودم، شروع ‫به نگهداری از مایکل کردم. 458 00:33:05,858 --> 00:33:07,110 ‫اون رفیق من بود. 459 00:33:09,112 --> 00:33:12,824 ‫سر هامون رو بهم می چسبوندیم. ‫پیشانی به پیشانی. 460 00:33:15,201 --> 00:33:17,662 ‫به هم خیره می شدیم. ‫داوو! 461 00:33:18,830 --> 00:33:20,039 ‫آه واه واه واه. 462 00:33:20,123 --> 00:33:23,084 ‫دهنش رو میزاشت روی گونه ام. ‫آه واه واه واه. 463 00:33:23,835 --> 00:33:25,253 ‫خیلی نازنین بود. 464 00:33:35,388 --> 00:33:38,683 ‫من اینجا در پارک خانه موبایل گلدن لنترن ‫در فلوریدا زندگی می کردم. 465 00:33:39,183 --> 00:33:43,187 ‫و تقریباً در فاصله یک بلوک از ‫شارون و وارن مارشال زندگی می کردم. 466 00:33:44,731 --> 00:33:47,316 ‫تریلر شارون و وارن عادی بود. 467 00:33:47,400 --> 00:33:50,153 ‫دو خوابه، یک حمام. ‫تریلر با اندازه متوسط. 468 00:33:50,236 --> 00:33:52,655 ‫وارن روی تخت خواب، ‫در اتاق نشیمن می خوابید. 469 00:33:52,739 --> 00:33:54,449 ‫شارون اتاق پشتی رو داشت. 470 00:33:54,532 --> 00:33:57,744 ‫و سپس اتاق جلوی ‫وسط خونه مالِ مایکل بود. 471 00:34:00,163 --> 00:34:02,915 ‫او گهواره نداشت. ‫من همیشه فکر می کردم این عجیبه. 472 00:34:02,999 --> 00:34:04,500 ‫اون یه چیزی شبیه به تخت پشه بند داشت. 473 00:34:04,584 --> 00:34:09,297 ‫جالب اینجاست که اونها فامیل نداشتند. ‫و فقط یک یا دو رفیق داشتند. 474 00:34:10,506 --> 00:34:12,717 ‫شارون دوستی به نام شریل داشت. 475 00:34:13,342 --> 00:34:17,638 ‫اون هفته ای یک تا سه بار به ‫خانه شارون و وارن می اومد. 476 00:34:19,140 --> 00:34:22,226 ‫و همیشه خوب لباس می پوشید ‫و ناخن هاش رو مرتب می کرد. 477 00:34:22,310 --> 00:34:24,062 ‫دختر خیلی خوبی بود. 478 00:34:24,145 --> 00:34:27,982 ‫واقعا دختر خوبی بود. ‫با ماشین کوروت خودش میومد وارد پارک میشد. 479 00:34:28,066 --> 00:34:29,525 ‫ماشین زیبایی بود. 480 00:34:29,609 --> 00:34:32,987 ‫من رو توی استخر می دید ‫و برام دست تکون می داد. 481 00:34:33,071 --> 00:34:35,573 ‫و به عنوان یک نوجوون 15 ساله، ‫فردی به زیبایی اون، 482 00:34:35,656 --> 00:34:37,366 ‫بهتون احساس خوبی می داد، 483 00:34:37,450 --> 00:34:42,455 ‫که کسی با اون سطح کلاس و ظاهر، ‫بهتون سلام می کرد. 484 00:34:45,083 --> 00:34:48,169 ‫شریل زیبا بود. 485 00:34:48,252 --> 00:34:49,962 ‫ایتالیایی بود. 486 00:34:50,046 --> 00:34:54,759 ‫اون موهای بلند، زیبا، ‫پرپشت و مشکی داشت. 487 00:34:54,842 --> 00:34:58,554 ‫قیافه ای وحشی داشت، اما ‫واقعاً وحشی نبود. خیلی ساده لوح بود. 488 00:35:00,973 --> 00:35:03,601 ‫اون برنده مسابقه زیبایی شده بود. 489 00:35:03,684 --> 00:35:06,854 ‫و کلوپ pack 'n play رو ‫به عنوان یک پله ترقی می دید. 490 00:35:10,358 --> 00:35:13,111 ‫امیدوار بود که یک مدل بشه. 491 00:35:13,194 --> 00:35:14,904 ‫می خواست روی کاور پلی بوی باشه. 492 00:35:16,656 --> 00:35:22,245 ‫اما بعد متوجه شدم که ‫شریل با شارون و پدرش، 493 00:35:22,328 --> 00:35:25,248 ‫رفت و آمد داشت و ‫من نگران امنیتش بودم. 494 00:35:29,877 --> 00:35:32,296 ‫یک شب داشتیم ‫کشتی کج تماشا می کردیم. 495 00:35:32,380 --> 00:35:35,550 ‫و وارن رفت تا یک ویدیو ‫بذاره تا بتونیم ضبطش کنیم. 496 00:35:35,633 --> 00:35:37,552 ‫و اون موقع بود که دیدم 497 00:35:38,177 --> 00:35:41,264 ‫شارون و شریل توی ساحل هستن. 498 00:35:41,347 --> 00:35:42,390 ‫بدون تاپ، 499 00:35:43,808 --> 00:35:44,976 ‫و داشتن میرقصیدن. 500 00:35:48,020 --> 00:35:51,816 ‫فقط یادم میاد که اونجا نشستم ‫و گفتم: "این شارونه." 501 00:35:51,899 --> 00:35:54,735 ‫"داره از دختر خودش بدون لباس فیلم میگیره؟" 502 00:35:59,198 --> 00:36:01,868 ‫و بعد وارن متوجه شد، "اوه ‫لعنتی! من باید..." می دونید؟ 503 00:36:01,951 --> 00:36:04,412 ‫"هیچوقت درباره این فیلم با کسی صحبت نکن. ‫این چیزی نیست..." 504 00:36:04,495 --> 00:36:07,165 ‫"این فقط برای سرگرمی بود." ‫من اینجوری بودم که "باشه." 505 00:36:10,042 --> 00:36:12,628 ‫"آره، من... باید برم. بیشتر از این نباید بیرون باشم." 506 00:36:15,131 --> 00:36:17,717 ‫یکی از دخترها در ‫مورد ویدیو به من گفت. 507 00:36:18,843 --> 00:36:21,971 ‫وقتی شریل اومد، از دستش عصبانی شدم. 508 00:36:25,808 --> 00:36:31,772 ‫و اون بهم گفت که پدر شارون ‫بهش گفته: "بزار ازت عکس بگیرم." 509 00:36:31,856 --> 00:36:35,943 ‫"من این فیلم رو ازت ‫می ‌گیرم اون رو برای 510 00:36:36,027 --> 00:36:37,695 ‫پلی‌بوی ارسال می‌کنم و ‫تو یک ستاره میشی." 511 00:36:47,246 --> 00:36:51,709 ‫و گفت: "اون سعی می کرد با ‫من رابطه جنسی داشته باشه." 512 00:36:51,792 --> 00:36:54,587 ‫"و من نمی خواستم باهاش رابطه جنسی داشته باشم." 513 00:36:56,047 --> 00:36:57,965 ‫"من داشتم باهاش مبارزه می کردم." 514 00:37:01,093 --> 00:37:03,429 ‫"و یهو عوض شد 515 00:37:03,930 --> 00:37:06,015 ‫و بسیار خشمگین شد." 516 00:37:10,603 --> 00:37:13,814 ‫من فقط بهش گفتم: "من نمی تونم ‫از تو در برابر اونها محافظت کنم." 517 00:37:13,898 --> 00:37:15,775 ‫"باید از اونها دوری کنی." 518 00:37:22,949 --> 00:37:26,452 ‫اما ناگهان شارون ‫و پدرش ناپدید شدند. 519 00:37:28,663 --> 00:37:31,958 ‫دیگه سر کار حاضر نشد. ‫و هرگز چیزی در اینباره نگفت. 520 00:37:33,751 --> 00:37:37,588 ‫من فکر می کردم اونها باید از این شهر رفته باشند ‫چون حرفای زیاده پشت سرشون زده می شد. 521 00:37:38,923 --> 00:37:41,133 ‫و ما سعی می کردیم ‫اون از دستش خلاص کنیم. 522 00:37:43,844 --> 00:37:46,472 ‫اما بچه هیچوقت ‫از جلوی چشم مادرش دور نشد. 523 00:37:47,515 --> 00:37:50,226 ‫و از این بابت براش می ترسید. 524 00:37:50,309 --> 00:37:53,271 ‫امکان نداشت مایکل رو ول کنه. 525 00:38:21,382 --> 00:38:25,970 ‫جنیفر فیشر در تمام اون سالها نمی دونست ‫ چه اتفاقی برای شارون افتاده. 526 00:38:27,847 --> 00:38:31,434 ‫من بهش گفتم، در اون زمان ما هیچ ‫سرنخی نداشتیم، که بدونیم چه خبره. 527 00:38:31,517 --> 00:38:33,144 ‫ما فکر می کردیم پدرش فقط یک آدم عجیب و غریبه. 528 00:38:34,145 --> 00:38:38,274 ‫اما یادم میاد یک روز شارون از من ‫خواست که شب رو تو خونه اونها باشم. 529 00:38:38,357 --> 00:38:39,650 ‫پدرم خارج از شهر بود. 530 00:38:39,734 --> 00:38:42,820 ‫مامانم گفت: "فقط ‫همین یک بار بهت اجازه 531 00:38:42,903 --> 00:38:44,196 ‫میدم بری اونجا و شب ‫رو باهاش باشی." 532 00:38:44,280 --> 00:38:46,032 ‫"و به پدرت چیزی در اینباره نگو". 533 00:38:47,575 --> 00:38:48,909 ‫مامانم منو رسوند جلوی خونشون. 534 00:38:50,244 --> 00:38:53,247 ‫داشتیم لباس عوض می کردیم ‫تا برای خواب آماده بشیم. 535 00:38:53,331 --> 00:38:55,082 ‫یکی از کشوهاش رو ‫باز کرد و تمام این لباس های 536 00:38:55,166 --> 00:38:58,753 ‫زیر زنانه خیلی خیلی جذاب رو بیرون آورد. 537 00:38:59,795 --> 00:39:02,590 ‫و گفت: "اوه، بابا این چیزها رو برای من می ‫خره و به من اجازه میده اونها رو داشته باشم." 538 00:39:02,673 --> 00:39:07,261 ‫گفتم: وای خدای من اینا خوشگلن. ‫ولی اوه چرا اینارو نگه میداری؟ 539 00:39:08,346 --> 00:39:11,640 ‫بهم گفتم "من نگهشون میدارم چون قشنگن." 540 00:39:14,518 --> 00:39:15,770 ‫و اوم... 541 00:39:20,941 --> 00:39:22,693 ‫اون با یه اسلحه وارد شد. 542 00:39:26,072 --> 00:39:29,617 ‫تو خونشون در نداشتن. پرده داشتن. ‫هیچ دری وجود نداشت. 543 00:39:30,451 --> 00:39:32,286 ‫و با یه اسلحه وارد شد. 544 00:39:33,871 --> 00:39:36,457 ‫و به ما اشاره کرد و ‫گفت: شماها دارید چیکار می کنید؟ 545 00:39:36,540 --> 00:39:38,501 ‫منظورم اینکه سرمون داد کشید. 546 00:39:38,584 --> 00:39:39,585 ‫من جیغ زدم. 547 00:39:39,668 --> 00:39:44,173 ‫اوم، ما فقط لباس زیر داشتیم. ‫ما... تازه داشتیم لباس عوض می کردیم. 548 00:39:44,256 --> 00:39:47,718 ‫لباس تنم نبود. ‫هر چی داشتم جلوی بدنم گرفتم. 549 00:39:49,345 --> 00:39:52,515 ‫و اون شروع به خندیدن کرد. ‫خنده های دیوانه وار، شیطانی. 550 00:39:52,598 --> 00:39:55,017 ‫و بعد گفت: "من برمی گردم." ‫و رفت بیرون. 551 00:39:55,559 --> 00:39:58,020 ‫و من به شارون نگاه ‫کردم و اون... اون فقط خندید. 552 00:39:58,104 --> 00:39:59,647 ‫"اوه، بابا فقط احمق بازی در میاره." 553 00:40:07,905 --> 00:40:09,782 ‫بعد ما لباسامون رو عوض کردیم ‫و اون برگشت. 554 00:40:11,450 --> 00:40:12,827 ‫و هنوز اسلحه رو همراهش داشت. 555 00:40:13,577 --> 00:40:15,371 ‫و به من دستور داد ‫که روی کیسه خواب 556 00:40:15,454 --> 00:40:18,582 ‫روی زمین دراز بکشم و ‫بالشی روی سرم بزارم. 557 00:40:19,208 --> 00:40:20,209 ‫و من این کارو کردم. 558 00:40:22,169 --> 00:40:24,588 ‫و با سر اسلحه بهش تجاوز کرد. 559 00:40:27,842 --> 00:40:29,176 ‫و منم توی اتاق بودم. 560 00:40:37,518 --> 00:40:40,146 ‫بعد از اون صحبت نکردیم. ‫بلند شد و رفت. 561 00:40:41,021 --> 00:40:42,982 ‫من همینجوری... اونجا دراز کشیده بودم. 562 00:40:44,275 --> 00:40:48,487 ‫صبح روز بعد اومد و ‫منم حسابی بغل کرد، 563 00:40:48,571 --> 00:40:49,697 ‫و بهم گفت، 564 00:40:50,322 --> 00:40:51,740 ‫"بابا همینطوریه." 565 00:40:52,825 --> 00:40:56,078 ‫گفت: "من خوبم تو خوبی." 566 00:40:56,620 --> 00:40:58,330 ‫بهش گفت: "فقط ولش کن." 567 00:41:04,920 --> 00:41:07,673 ‫من هیچ وقت به کسی ‫حرفی نزدم چون ترسیده بودم. 568 00:41:12,344 --> 00:41:14,847 ‫سخته چون در طول این سال ها، 569 00:41:14,930 --> 00:41:19,101 ‫دردناک ترین چیز در زندگی من همین بوده. 570 00:41:19,185 --> 00:41:21,395 ‫این قضیه شخصیت من رو تغییر داد. 571 00:41:22,104 --> 00:41:24,106 ‫نگاه من به دنیا رو تغییر داد. 572 00:41:24,190 --> 00:41:26,108 ‫همه چیز رو در مورد من تغییر داد. 573 00:41:37,828 --> 00:41:40,706 ‫من کسی رو نمی شناسم که به 574 00:41:40,789 --> 00:41:42,833 ‫اندازه اون زندگی بدی داشته باشه. 575 00:41:43,667 --> 00:41:45,961 ‫از این واقعیت متنفر بودم که 576 00:41:46,921 --> 00:41:51,592 ‫اون در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته. 577 00:41:53,219 --> 00:41:57,139 ‫و بعد، به کلوپ های رقص لختی فرستاده شده 578 00:41:57,223 --> 00:42:00,601 ‫تا برقصه و براش امرار معاش کنه. 579 00:42:01,435 --> 00:42:03,103 ‫و این باعث شد که من براش دلسوزی کنم. 580 00:42:03,187 --> 00:42:05,147 ‫دردم گرفته بود... خیلی براش درد کشیدم. 581 00:42:05,231 --> 00:42:09,443 ‫من نمی تونم تصور کنم کسی برای 582 00:42:09,527 --> 00:42:11,487 ‫مدت طولانی تحت چنین شرایطی بوده باشه. 583 00:42:28,170 --> 00:42:32,299 ‫ما می دونستیم که فلوید علیه شارون ‫مرتکب جنایات جنسی شده. 584 00:42:33,592 --> 00:42:38,556 ‫و ما می دونیم که اون سابقه آدم ربایی، ‫تجاوز و خشونت رو داشته. 585 00:42:39,723 --> 00:42:41,517 ‫مثل همیشه این یک الگو بود. 586 00:42:43,978 --> 00:42:46,564 ‫اون در سال 1962 محکوم شده بود 587 00:42:46,647 --> 00:42:49,567 ‫به ربودن یک دختر چهار ساله و تجاوز بهش. 588 00:42:51,318 --> 00:42:53,487 ‫محکوم به پدوفیلی بود، 589 00:42:54,947 --> 00:42:58,492 ‫در دهه 1990 دوباره به یک زن حمله کرده بود. 590 00:42:58,576 --> 00:43:02,621 ‫بنابراین ما شروع به دیدن الگوی ‫خشونت و سوء استفاده کردیم. 591 00:43:06,125 --> 00:43:08,168 ‫اما مروری بر گذشته فلوید، 592 00:43:08,877 --> 00:43:11,380 ‫واضح بود که یه چیزی مشکل داشت. 593 00:43:16,218 --> 00:43:18,095 ‫یک مامور با یکی از همسایه ها اومد 594 00:43:18,679 --> 00:43:22,975 ‫که فرانکلین فلوید رو در دهه ‫1970 در اوکلاهما سیتی می شناخت. 595 00:43:24,977 --> 00:43:26,812 ‫و همسایه یک عکس داشت 596 00:43:28,606 --> 00:43:32,651 ‫از فلوید با شارون زمانی که ‫او تقریباً 5 یا 6 ساله بود. 597 00:43:34,153 --> 00:43:38,198 ‫بخش علوم رفتاری به من گفت ‫این یک تصویر معمولی از یک 598 00:43:38,282 --> 00:43:41,076 ‫کودک آزار دیده ست، چرا که دختر ‫غمگین به نظر میرسه و نمی‌خندخ. 599 00:43:41,994 --> 00:43:44,246 ‫بنابراین ما به جدول زمانی نگاه کردیم. 600 00:43:46,332 --> 00:43:51,337 ‫و ما متوجه شدیم که شارون در ‫سال 1990 زمانی که 20 ساله بود فوت شده بود. 601 00:43:51,420 --> 00:43:55,591 ‫به این معنی که او در حدود سال های ‫1969 یا 1970 به دنیا آمده بود. 602 00:43:56,091 --> 00:43:59,928 ‫فلوید از سال 1963 تا 1972 در زندان بود. 603 00:44:02,848 --> 00:44:07,394 ‫هیچ راهی وجود نداشت که اون ‫پدر بیولوژیکی شارون باشه. 604 00:44:07,895 --> 00:44:09,605 ‫منظورم اینه که اون بچه دار نمی شد... 605 00:44:10,230 --> 00:44:13,233 ‫منطقی نبود که دختر مال اون باشه. 606 00:44:14,943 --> 00:44:16,904 ‫فلوید سابقه آدم ربایی داشت. 607 00:44:16,987 --> 00:44:21,450 ‫پس وقتی عکس رو دیدم گفتم: وای خدای ‫من احتمالا اون رو هم ربوده بود. 608 00:44:27,539 --> 00:44:31,669 ‫ما نگران بودیم که اون در ‫کودکی ربوده شده باشه و 609 00:44:31,752 --> 00:44:35,422 ‫در تمام این دوره زمانی، 610 00:44:35,506 --> 00:44:37,174 ‫در بازداشت فرانکلین ‫فلوید نگه داشته شده باشه. 611 00:44:39,426 --> 00:44:41,595 ‫اون دختر رو بیش از 15 سال نگه داشته بود. 612 00:44:44,515 --> 00:44:49,603 ‫من می دوستم، در این مرحله، نام واقعی ‫او شارون مارشال یا تونیا هیوز نبود. 613 00:44:51,689 --> 00:44:54,108 ‫اما نمی دونستم که واقعاً کیه، 614 00:44:55,275 --> 00:44:56,402 ‫والدینش چه کسانی هستن، 615 00:44:57,653 --> 00:44:58,862 ‫از کجا اومده، 616 00:44:58,946 --> 00:45:00,406 ‫اسم واقعیش چی بوده. 617 00:45:01,448 --> 00:45:02,658 ‫هیچی نمی دونستیم. 618 00:45:06,537 --> 00:45:10,582 ‫با دونستن این چیزا در معده تون ‫احساس اذیت می کنید 619 00:45:11,750 --> 00:45:14,211 ‫چرا که این مورد وحشتناک بدتر شده. 620 00:45:16,839 --> 00:45:19,550 ‫بنابراین فکر کردیم که مایکل ‫حتما در خطر قرار داره. 621 00:45:22,761 --> 00:45:25,389 ‫می دونستیم که باید عمل کنیم، ‫و سریعا وارد عمل بشیم. 622 00:45:33,230 --> 00:45:36,483 ‫فرانکلین فلوید به مدت 17 ‫سال یک فراری فدرال بود. 623 00:45:36,567 --> 00:45:38,944 ‫بنابراین می دونستیم که پیدا کردن اون سخته 624 00:45:39,027 --> 00:45:40,529 ‫اون جایی در اون بیرون بود. 625 00:45:41,280 --> 00:45:44,324 ‫و خداوند اون مأموران FBI رو ‫رحمت کنه که پرونده ش رو به دست گرفتن، 626 00:45:44,408 --> 00:45:50,122 ‫و تصمیم گرفتند، "ما ‫باید این کار رو انجام بدیم." 627 00:45:50,789 --> 00:45:53,083 ‫جو فیتزپاتریک نقشه ای ارائه کرد. 628 00:45:53,584 --> 00:45:55,586 ‫در هر پرونده جنایی مانند ‫این، بهترین نشونه شما 629 00:45:55,669 --> 00:45:59,089 ‫اینه که این شخص در آینده ‫کاری رو انجام میده 630 00:45:59,173 --> 00:46:01,133 ‫که در گذشته هم اون رو انجام داده. 631 00:46:02,843 --> 00:46:04,970 ‫این مرد نام های مستعار زیادی ‫داشت و افرادی مثل اون، 632 00:46:05,053 --> 00:46:09,600 ‫تمایل دارن همون کار رو ‫بارها و بارها تکرار کنند. 633 00:46:09,683 --> 00:46:11,226 ‫اونها معمولاً یک الگو دارند. 634 00:46:13,228 --> 00:46:15,731 ‫من فکر کردم که اون از همون ‫نام مستعار استفاده میکنه. 635 00:46:15,814 --> 00:46:18,484 ‫فکر کردم به جاهایی ‫که قبلا رفته بود میره. 636 00:46:18,567 --> 00:46:20,778 ‫فینیکس، فلوریدا، ‫جورجیا و... و کنتاکی. 637 00:46:21,945 --> 00:46:24,990 ‫بنابراین من تمام ‫اسم های مستعارش رو توقیف کردم. 638 00:46:25,949 --> 00:46:27,910 ‫اونها به تمام ایالت های ‫مختلف که اون در اونجا 639 00:46:27,993 --> 00:46:32,623 ‫گواهینامه رانندگی را با نام های مختلف ‫دریافت کرده بود، هشدار دادن. 640 00:46:32,706 --> 00:46:35,417 ‫با این فکر که ممکنه سعی ‫کنه گواهینامه رانندگیش رو تمدید کنه. 641 00:46:39,505 --> 00:46:40,756 ‫مطمئناً 642 00:46:41,381 --> 00:46:44,468 ‫گواهینامه رانندگیش رو ‫تحت اسم وارن مارشال 643 00:46:44,551 --> 00:46:46,261 ‫در لوئیزویل، کنتاکی تمدید کرد. 644 00:46:50,641 --> 00:46:52,100 ‫و من به کنتاکی پرواز کردم، 645 00:46:52,935 --> 00:46:57,397 ‫و ما یک نماینده در لوئیزویل داشتیم ‫که لباس UPS رو به تن کرده بود. ‫(شرکت پست آمریکایی) 646 00:46:59,733 --> 00:47:03,695 ‫روند دستگیری ‫باید تحویل گواهینامه 647 00:47:03,779 --> 00:47:05,656 ‫رانندگی به اون و دستگیریش ‫در اون زمان باشه. 648 00:47:16,416 --> 00:47:18,544 ‫ما گواهینامه رانندگی رو تحویل دادیم. 649 00:47:23,924 --> 00:47:25,467 ‫و ماموران اون رو محاصره کردند 650 00:47:26,218 --> 00:47:27,970 ‫و بازداشتش کردن. 651 00:47:41,859 --> 00:47:45,737 ‫بلافاصله پس از دستگیری، ‫ماموران به محل سکونت 652 00:47:45,821 --> 00:47:47,281 ‫او رفتند و با همه ‫همسایه ها صحبت کردن. 653 00:47:47,364 --> 00:47:49,783 ‫فلوید حدود شش هفته ‫در این ساختمان آپارتمانی 654 00:47:49,867 --> 00:47:52,703 ‫فرسوده، درست در شرق ‫مرکز شهر لویزویل زندگی کرده بود. 655 00:47:52,786 --> 00:47:56,039 ‫اوقندری زمان نبرده که همسایه هاش ‫چیزی درباره اون بدونن. 656 00:47:56,123 --> 00:47:58,500 ‫تا اونجا که من می دونم، او ‫حتی با کسی صحبت نمی کرد. 657 00:47:58,584 --> 00:48:00,043 ‫فقط میومد و میرفت. 658 00:48:00,127 --> 00:48:04,131 ‫با کسی در مورد خانواده یا ‫این چیزها صحبت نکرده بود، پس... 659 00:48:04,214 --> 00:48:06,216 ‫هیچ کس مایکل رو ندیده بود. 660 00:48:07,175 --> 00:48:11,388 ‫من با همکاراش در شغل های ‫قبلیش صحبت کردم 661 00:48:11,471 --> 00:48:13,223 ‫قبلا به عنوان یک نقاش کار می کرده. 662 00:48:14,391 --> 00:48:15,809 ‫هیچ کس مایکل رو ندیده بود. 663 00:48:17,936 --> 00:48:19,646 ‫او یک بلیط اتوبوس از آتلانتا، 664 00:48:19,730 --> 00:48:23,442 ‫جورجیا به لوئیزویل، کنتاکی داشت 665 00:48:23,525 --> 00:48:25,819 ‫که فقط برای یک نفر بود. 666 00:48:34,036 --> 00:48:36,246 ‫او پسر منه، من اون رو خیلی دوست دارم. 667 00:48:38,123 --> 00:48:39,666 ‫امیدوارم پیداش کنند. 668 00:48:40,500 --> 00:48:45,172 ‫روز بعد، اون رو نشوندم و... ‫و پرسیدم که آیا مایکل هنوز زنده ست؟ 669 00:48:47,507 --> 00:48:49,509 ‫و ادعا کرد که هست. 670 00:48:49,593 --> 00:48:52,095 ‫بهم گفت که اون رو به یک ‫آدم ثروتمند داده. 671 00:48:52,179 --> 00:48:55,307 ‫هیچ فرد ثروتمندی وجود نداره که ‫با فرانکلین فلوید کاری داشته باشه. 672 00:48:56,892 --> 00:49:00,854 ‫اینها همه اظهارات مضحکی بودند. ‫این حرف ها یکی دیگه از دروغ هاش بود. 673 00:49:08,195 --> 00:49:11,615 ‫در این مرحله، من مطمئن ‫شدم که مایکل مرده. 674 00:49:11,698 --> 00:49:15,786 ‫اما اون.. بچه است و تو... ‫امیدواری که اشتباه کرده باشی. 675 00:49:19,206 --> 00:49:20,207 ‫دلمون برای مایکل تنگ شده. 676 00:49:21,875 --> 00:49:23,293 ‫اون برای ما مثل یک پسرِ. 677 00:49:27,172 --> 00:49:28,340 ‫مایکل، ما تو رو دوست داریم. 678 00:49:29,091 --> 00:49:32,344 ‫اوه، اگه می دونستیم کجا می تونیم ‫پیدات کنیم، میومدیم و می بردیمت. 679 00:49:32,427 --> 00:49:33,679 ‫اما نمی دونیم کجایی. 680 00:49:36,223 --> 00:49:40,978 ‫خیلی وقت‌ ها پیش می اومد که ‫توی جاده رانندگی می‌کردیم و 681 00:49:41,061 --> 00:49:43,271 ‫بچه‌ای رو توی ماشین می‌ دیدم ‫که موهاش همرنگ مایکل بود، 682 00:49:43,355 --> 00:49:45,774 ‫و سعی می کردم برم کنارش ‫و می دیدم که مایکل نیست. 683 00:49:45,857 --> 00:49:47,359 ‫اما... اما همیشه این تصور هست، 684 00:49:48,151 --> 00:49:50,320 ‫تا زمانی که به قاطعیت برسی، 685 00:49:50,404 --> 00:49:53,490 ‫همیشه این تصور وجود داره ‫که شاید اون هنوزم اون بیرون باشه. 686 00:49:54,658 --> 00:49:56,201 ‫یه چیزی در مورد مایکل وجود داره. 687 00:49:56,284 --> 00:50:01,248 ‫طرز نگاهش، چشمای درشت قهوه ایش ‫که نشون دهنده عشقیه که اون به ما داره. 688 00:50:01,331 --> 00:50:05,127 ‫ما هم عاشقش هستیم و ‫فقط می‌ خوایم که اون رو برگردونیم پیش خودمون. 689 00:50:16,013 --> 00:50:17,973 ‫وقتی این پرونده برای ‫محاکمه تنظیم شد، 690 00:50:18,056 --> 00:50:22,728 ‫متوجه شدیم که متهم کردن قتل مایکل ‫بدست فلوید ضعیفه. 691 00:50:22,811 --> 00:50:24,479 ‫چون جسدی نداشتیم. 692 00:50:24,980 --> 00:50:26,690 ‫مورد سختی برای برنده شدن تو دادگاه بود. 693 00:50:32,654 --> 00:50:35,532 ‫شما می تونید پرونده قتل ‫رو بدون جسد تشکیل بدید. 694 00:50:35,615 --> 00:50:37,535 ‫اما می دونستیم که اگر قرارِ ‫محکومیتی براش ببریم، 695 00:50:37,617 --> 00:50:39,828 ‫بدون شک باید قاتل بودنش رو ثابت کنیم. 696 00:50:39,911 --> 00:50:41,163 ‫و در این مرحله، 697 00:50:42,414 --> 00:50:43,498 ‫این کار ریسک بود. 698 00:50:43,582 --> 00:50:48,253 ‫بنابراین، چیزی که به نظر می رسید ‫یک مورد کاملاً ساده و آسون برای اثبات باشه 699 00:50:48,336 --> 00:50:52,424 ‫واقعاً کیس آسونی نبود. ‫موانعی داشتیم که بر اونها غلبه کرده بودیم. 700 00:50:53,050 --> 00:50:56,428 ‫پس ما اون رو به ربودن ‫مایکل هیوز، سرقت خودرو، 701 00:50:56,511 --> 00:50:59,639 ‫و استفاده از سلاح گرم در ‫حین سرقت خودرو متهم کردیم. 702 00:50:59,723 --> 00:51:03,351 ‫که حداقل پنج سال حبس ‫اجباری به محکومیتش اضافه می کرد. 703 00:51:03,435 --> 00:51:06,772 ‫ما همچنین اون رو به ‫دلیل استفاده از سلاح گرم 704 00:51:06,855 --> 00:51:10,275 ‫در حین ارتکاب به آدم ربایی ‫به جرم دوم متهم کردیم. 705 00:51:10,901 --> 00:51:13,236 ‫که این کار 25 سال ‫زندانی اضافی براش برید. 706 00:51:16,198 --> 00:51:19,868 ‫اولین باری که اون رو دیدم زمانی بود که ‫اون رو به دادگاه فدرال اسکورت می کردن. 707 00:51:19,951 --> 00:51:23,747 ‫اون یه نگاه خالی و مرگبار داشت. 708 00:51:24,581 --> 00:51:27,834 ‫اون نگاه خیره مثل نگاه چارلی منسون بود. ‫(تبهکار آمریکایی که به عنوان رهبر فرقه خانوادهٔ منسون در دههٔ ۱۹۶۰ میلادی در کالیفرنیا فعال بود) 709 00:51:28,335 --> 00:51:29,836 ‫نگاهش برام ترسناک بود. 710 00:51:32,339 --> 00:51:35,008 ‫آیا عدالت براتون اجرا ‫میشه، آقای فلوید؟ 711 00:51:40,555 --> 00:51:45,310 ‫فلوید شروع به دفاع از ‫خودش کرد و... بسیار پرخاشگر بود، 712 00:51:45,393 --> 00:51:46,770 ‫و سؤالات احمقانه ای می پرسید. 713 00:51:49,106 --> 00:51:52,109 ‫اون می‌ دونست که این قاضی ممکنه ‫بهش اجازه بده تا در مورد پرونده‌ اش 714 00:51:52,192 --> 00:51:56,404 ‫بحث کنه و چیزی که ما اون رو به اسم ‫نمایندگی ترکیبی می شناسیم داشته باشه. 715 00:51:56,488 --> 00:51:59,407 ‫می خواست بلند بشه و ماجرا رو تعریف کنه. ‫می خواست حرف بزنه. 716 00:51:59,950 --> 00:52:02,577 ‫و تنها راهی که می تونست ‫بدون حضور در جایگاه شاهد 717 00:52:02,661 --> 00:52:04,746 ‫این کار رو انجام بده این بود ‫که بتونه با قاضی بحث کنه. 718 00:52:07,666 --> 00:52:10,001 ‫تند تند حرفاش رو عوض می کرد. 719 00:52:10,085 --> 00:52:14,673 ‫این فقط منیت، غرور، شخصیت 720 00:52:14,756 --> 00:52:16,716 ‫خودشیفته، یک آدم جامعه ستیز بود. 721 00:52:20,637 --> 00:52:23,348 ‫من توی دادگاه آدم ربایی ‫مایکل شهادت دادم. 722 00:52:23,431 --> 00:52:27,352 ‫سخت ترین چیز، وحشتناک ترین چیز، ‫روبرو شدن با اون توی دادگاه بود. 723 00:52:28,937 --> 00:52:31,189 ‫اونم شهادت دادن راجع بهش ‫وقتی که اونجا نشسته بود. 724 00:52:32,732 --> 00:52:34,776 ‫و یادم میاد که روی جایگاه، 725 00:52:34,860 --> 00:52:38,280 ‫ نگاه می کردم و درست توی ‫چشمانش خیره میشدم. 726 00:52:39,156 --> 00:52:43,577 ‫و اینجوری بودم که "گیرت انداختم. گیرت انداختم، لعنتی." 727 00:52:46,872 --> 00:52:50,041 ‫فلوید بلند شد تا ازش سوالی بپرسه. 728 00:52:50,584 --> 00:52:54,546 ‫تو نظرت رو راجع به من دادی 729 00:52:54,629 --> 00:52:57,799 ‫اون هم بر اساس اطلاعاتی که ‫FBI به خوردت داده، درسته؟ 730 00:52:58,758 --> 00:53:04,806 ‫و اون گفت: «نه، وقتی دیدم که ‫برای دخترت چه لباس زیرهایی میخری 731 00:53:04,890 --> 00:53:07,976 ‫و چطور لباس تنش می کنی. 732 00:53:08,059 --> 00:53:10,729 ‫اون موقع بود که راجع بهت نظر دادم. 733 00:53:11,479 --> 00:53:15,817 ‫و درست به صورتش نگاه ‫کردم و گفتم: "تو باباش بودی." 734 00:53:15,901 --> 00:53:18,737 ‫او تو رو بابا صدا می کرد. ‫تو پدرش بودی." 735 00:53:19,404 --> 00:53:23,366 ‫و وکیلش اون موقع ‫برگه هاشو پرت کرد هوا. 736 00:53:23,450 --> 00:53:25,118 ‫کاری از دستشون بر نمی اومد. 737 00:53:26,453 --> 00:53:28,330 ‫ببین، مورد آسانی نبود. 738 00:53:28,413 --> 00:53:30,624 ‫این... همش اتفاقی بود. 739 00:53:30,707 --> 00:53:33,001 ‫منظورم اینه که منو می رنجوند. 740 00:53:37,339 --> 00:53:39,925 ‫من هیچوقت پرونده ای رو توی دادگاه نباختم. هیچوقت. 741 00:53:40,967 --> 00:53:45,347 ‫اما هر دفعه، آخرای دادگاه، ‫شکم درد می گیرید. 742 00:53:48,058 --> 00:53:51,728 ‫قاضی دستور رو صادر کرد ‫و ما در همه بخش ها پیروز بودیم. 743 00:53:56,233 --> 00:54:00,737 ‫پس از دو دهه فرار از ‫قانون، او به دلیل ربودن مایکل هیوز، 744 00:54:00,820 --> 00:54:03,365 ‫به ۵۲ سال زندان بدون ‫آزادی مشروط محکوم شد. 745 00:54:08,787 --> 00:54:12,067 ‫- آقای فلوید، نظرتون چیه؟ ‫- لعنت به تو و اوکلاهاما، حرومزاده. 746 00:54:12,123 --> 00:54:14,477 ‫- خفه شو، مادر به خطا! ‫- پسرِ کجاست؟ 747 00:54:14,501 --> 00:54:15,627 ‫گاییدمت! 748 00:54:22,008 --> 00:54:23,635 ‫بعدش از سمت یک نماینده با من تماس گرفتن. 749 00:54:23,718 --> 00:54:27,430 ‫اون ها وانت مدیر مدرسه رو پیدا کردند ‫که فلوید در جریان آدم ربایی دزدیده بودش. 750 00:54:29,140 --> 00:54:32,560 ‫و اون ها عکس هایی رو پیدا کردند ‫که زیر کامیون چسبونده شده بود. 751 00:54:35,313 --> 00:54:37,774 ‫همه اون عکس ها، تقریبا همشون 752 00:54:39,734 --> 00:54:40,734 ‫ناپسند بودن. 753 00:54:41,069 --> 00:54:42,069 ‫پورنوگرافی بودن. 754 00:54:44,447 --> 00:54:49,035 ‫واضح بود که این عکس ها متعلق ‫به فلوید بود، چون توی این عکس ها 755 00:54:49,119 --> 00:54:51,913 ‫تعدادی عکس از شارون اونم وقتی ‫که کوچیک بود به چشم می خورد. 756 00:54:56,626 --> 00:55:00,630 ‫همچنین توی این عکس ها زن ‫جو.نی بود که قبلا ندیده بودیمش. 757 00:55:02,340 --> 00:55:05,552 ‫اون در حالت های مختلف ‫کتک خورده و بدون لباس بود. 758 00:55:09,139 --> 00:55:15,061 ‫و من گفتم: نمی تونسته اون رو ‫این همه زده باشه و نکشته باشتنش. 759 00:55:15,145 --> 00:55:16,146 ‫مجبور بوده بکشتش. 760 00:55:18,273 --> 00:55:19,733 ‫یه معمای دیگه رو دستمون بود. 761 00:55:19,816 --> 00:55:20,816 ‫اون زن کی بود؟ 762 00:55:22,277 --> 00:55:25,989 ‫با نگاه کردنش بهش... ‫می شد خطوط برنزه ش رو دید. 763 00:55:26,698 --> 00:55:30,660 ‫من گفتم که، "خب، اون ها می تونستند زمانی رو ‫در فلوریدا، جورجیا و کنتاکی گذرونده باشن." 764 00:55:31,244 --> 00:55:33,997 ‫بنابراین من عکس ها رو ‫به اون دفاتر فرستادم و از 765 00:55:34,080 --> 00:55:36,541 ‫اونها خواستم پرونده های ‫حل نشده خودشون رو بررسی کنن. 766 00:55:36,624 --> 00:55:39,127 ‫به این میگن تیری در تاریکی. 767 00:55:42,130 --> 00:55:44,716 ‫یک خدمه بزرگراه ‫کشف وحشتناکی کردند. 768 00:55:44,799 --> 00:55:47,344 ‫جمجمه به شدت تجیز شده یک انسان. 769 00:55:47,427 --> 00:55:50,847 ‫چهار روز حفاری باعث پیدا شدن ‫90 درصد اسکلت یک انسان شده، 770 00:55:50,930 --> 00:55:54,142 ‫به همراه ایمپلنت سینه و ‫مقداری لباس و جواهرات. 771 00:55:57,896 --> 00:56:01,858 ‫وقتی جمجمه رو بررسی کردیم، ‫دو سوراخ گلوله در پشت جمجمه 772 00:56:01,941 --> 00:56:04,944 ‫پیدا کردیم و استخوان مداری ‫زیر یکی از چشم‌ ها شکسته بود. 773 00:56:05,028 --> 00:56:07,655 ‫قطعا به مرگ طبیعی نمرده بود. 774 00:56:07,739 --> 00:56:10,367 ‫قطعا خشونت و قتل ‫تو این موضوع درگیر بود. 775 00:56:10,450 --> 00:56:12,869 ‫بنابراین، بله، به سرعت در ‫طبقه قتل ها دسته بندی شد. 776 00:56:14,329 --> 00:56:17,624 ‫ما تمام آژانس های محلی رو بررسی کردیم. 777 00:56:17,707 --> 00:56:20,627 ‫اما نتونستیم هویت جسد رو شناسایی کنیم. 778 00:56:21,753 --> 00:56:24,631 ‫حدود یک سال بعد، ‫FBI به ما اطلاع داد 779 00:56:25,256 --> 00:56:29,677 ‫که عکس هایی از یک مورد دیگه از ‫زن جوونی دارند که کتک خورده. 780 00:56:30,929 --> 00:56:32,180 ‫و همانطور که به ‫اون ها نگاه می کنیم، 781 00:56:32,263 --> 00:56:34,743 ‫پیراهن دختر کتک خورده ‫که دور گردنش پیچیده شده 782 00:56:34,808 --> 00:56:37,435 ‫با پیراهنی که جسد رو ‫باهاش بستن مطابقت داره. 783 00:56:37,519 --> 00:56:42,065 ‫ما ادامه دادیم و سوابق دندونپزشکی رو ‫از اونها و جین دو I-275 دریافت کردیم، ‫(در زمینه اجرای قانون در ایالات متحده، چنین نام هایی اغلب برای اشاره به جسدی استفاده می شود که هویت آن ناشناخته یا تایید نشده است.) 784 00:56:42,148 --> 00:56:43,775 ‫چرا که این زن به نوع دندون هاش معروف بود. 785 00:56:45,068 --> 00:56:47,153 ‫بعد بلاخره تونستیم شناساییش کنیم. 786 00:56:47,821 --> 00:56:50,073 ‫اسکلت پیدا شده در کنار بزرگراه، 787 00:56:50,156 --> 00:56:51,408 ‫مربوط به خانم شریل کومسو بود. 788 00:56:54,577 --> 00:56:57,831 ‫و در طول تحقیقات ما، ‫متوجه شدیم که شریل به عنوان 789 00:56:57,914 --> 00:57:00,750 ‫یک رقصنده خارجی در ‫Mons Venus کار می کرده. 790 00:57:03,878 --> 00:57:05,755 ‫اکنون، پلیس می خواهد با هر کسی که 791 00:57:05,839 --> 00:57:08,883 ‫شریل کومسو را در سال 1989 می شناخته صحبت کند. 792 00:57:22,188 --> 00:57:25,275 ‫بعد از نوار ویدئویی ضبط شده ‫از شریل و شارون، 793 00:57:30,864 --> 00:57:33,867 ‫شایعات زیادی در جریان بود. 794 00:57:33,950 --> 00:57:36,369 ‫همه توی کلوپ در موردش صحبت می کردن. 795 00:57:39,330 --> 00:57:42,333 ‫و بعدش شریل اومد توی کلوپ. 796 00:57:44,002 --> 00:57:48,339 ‫و روی گونه اش کبودی ‫داشت، چشمش سیاه شده بود. 797 00:57:48,423 --> 00:57:50,717 ‫اون آثاری روی گردنش داشت که 798 00:57:50,800 --> 00:57:53,136 ‫می تونستید ببینید در حال خفه شدن بوده. 799 00:57:55,930 --> 00:58:01,060 ‫و اون موقع بود که فهمیدم ‫این کار وارنِ منحرفه 800 00:58:01,144 --> 00:58:03,313 ‫که باهاش برخورد فیزیکی داشته. 801 00:58:05,523 --> 00:58:07,901 ‫و در موردش وسواسی شده بود. 802 00:58:07,984 --> 00:58:09,903 ‫اون بارها به کلوپ زنگ زد 803 00:58:10,528 --> 00:58:13,948 ‫و از من سوالات زیادی ‫در مورد شریل می پرسید. 804 00:58:14,032 --> 00:58:16,075 ‫می خواست فامیلیش رو بدونه. 805 00:58:16,159 --> 00:58:18,328 ‫می خواست بدونه پدرش کجا زندگی میکنه. 806 00:58:20,622 --> 00:58:23,416 ‫هر بار که زنگ می زد و از شریل می پرسید، 807 00:58:23,500 --> 00:58:26,878 ‫من بهش می گفتم که اون اینجا ‫نیست و بعد تلفن رو قطع می کردم. 808 00:58:28,546 --> 00:58:29,964 ‫ما تمام تلاشمون رو کردیم 809 00:58:30,048 --> 00:58:32,926 ‫که بین این دو نفر جدایی بندازیم. 810 00:58:36,471 --> 00:58:40,308 ‫یه مدت بعد که داشتم از ‫کلوپ خارج می شدم. 811 00:58:41,726 --> 00:58:43,853 ‫پدر شارون توی پارکینگ بود. 812 00:58:48,316 --> 00:58:52,278 ‫و شریل کنار ماشینش وایستاده ‫بود و بحث شدیدی با هم داشتن. 813 00:58:54,239 --> 00:58:55,782 ‫اون سر شریل داد می کشید. 814 00:58:57,200 --> 00:58:59,536 ‫و گفت که می خواد بکشتش. 815 00:59:02,121 --> 00:59:05,375 ‫پس من دویدم سمتش. و دخالت کردم. 816 00:59:07,293 --> 00:59:10,755 ‫بعد از دست من ‫عصبانی شد و ماشینش رو 817 00:59:10,838 --> 00:59:12,465 ‫به سمت من روشن کرد. 818 00:59:12,549 --> 00:59:15,468 ‫طوری رفتار می کرد که ‫انگار قرارِ با ماشین بزنه به من. 819 00:59:18,638 --> 00:59:20,390 ‫بغلش کردم و از اونجا دورش کردم. 820 00:59:21,015 --> 00:59:22,684 ‫بردمش سمت ماشینش. 821 00:59:22,767 --> 00:59:25,186 ‫فکر میکردم بره خونه پیش پدرش. 822 00:59:25,770 --> 00:59:28,273 ‫و این آخرین باری بود که شریل رو دیدم. 823 00:59:35,321 --> 00:59:38,324 ‫ناگهان شارون و وارن مجبور ‫شدند از شهر خارج بشند. 824 00:59:38,408 --> 00:59:41,452 ‫و ازم پرسیدن که می تونم حواسم ‫به نامه ها و تریلرشون باشه. 825 00:59:42,996 --> 00:59:45,957 ‫و یک شب، همسایه روبروی خیابون 826 00:59:46,040 --> 00:59:48,543 ‫رفت بیرون تا روی بارخوابش سیگار بکشه، 827 00:59:48,626 --> 00:59:50,211 ‫و یه مردی توی وانت بود. 828 00:59:52,380 --> 00:59:56,009 ‫اون از کامیون پیاده شد و به ‫دور خونه شارون و وارن رفت. 829 00:59:57,760 --> 01:00:01,180 ‫حدود 5 دقیقه بعد اومد بیرون، ‫سوار ماشینش شد، روشنش کرد. 830 01:00:01,764 --> 01:00:04,183 ‫سیگارش رو پرت کرد، ‫اومد داخل و گفت... 831 01:00:04,267 --> 01:00:06,394 ‫یکدفعه این صدای بوم رو شنیدم! 832 01:00:07,520 --> 01:00:09,772 ‫اون از پنجره به بیرون نگاه کرد ‫و یک افنجار بزرگ بود... 833 01:00:11,816 --> 01:00:15,486 ‫درست از وسط خونه، اجاق گاز ‫منفجر شد... 834 01:00:15,570 --> 01:00:17,155 ‫دقیقا همینجوری... 835 01:00:18,197 --> 01:00:20,658 ‫میدونید مردمی حرفایی می زدن، 836 01:00:20,742 --> 01:00:23,411 ‫می دونید، کنار استخر، کنار صندوق پستی... 837 01:00:24,829 --> 01:00:29,584 ‫وارن کسی رو استخدام کرده بود ‫یا کسی رو مجبور کرده بود، اوه 838 01:00:30,418 --> 01:00:31,794 ‫که تریلرش رو بسوزونه. 839 01:00:36,591 --> 01:00:39,719 ‫ما بالاخره فهمیدیم که چرا ‫فلوید فلوریدا رو با عجله ترک کرده. 840 01:00:41,596 --> 01:00:44,557 ‫اون در حال فرار بوده چونکه ‫شریل کومسو رو کشته بود. 841 01:00:48,895 --> 01:00:52,190 ‫فلوید می دونست ‫که مجریان قانون به دنبال 842 01:00:52,273 --> 01:00:55,526 ‫یک مرد، دختر ‫و فرزندش میوفتن. 843 01:00:55,610 --> 01:00:59,614 ‫اون ها قرار نیست دنبال یه مرد، ‫همسر و فرزندشون بگردن. 844 01:01:00,531 --> 01:01:02,784 ‫و به همین دلیل نگه داشتن ‫و باهم ازدواج کردند. 845 01:01:15,713 --> 01:01:18,716 ‫داستان زندگی جنایتکارانه فلوید ‫نیمی از ملت را درگیر خود کرده، 846 01:01:18,800 --> 01:01:21,135 ‫از اوکلاهاما، جایی ‫که همسرش مرده پیدا شد، 847 01:01:21,219 --> 01:01:24,430 ‫او پسرش را به همراه ‫مدیر مدرسه ش ربود 848 01:01:24,514 --> 01:01:27,392 ‫تا این جنگل، نزدیک جاده 275، 849 01:01:27,475 --> 01:01:30,228 ‫جایی که بقایای اسکلتی ‫شریل کومسو پیدا شد. 850 01:01:30,311 --> 01:01:32,146 ‫کارآگاه سابق مارک دیسارو می گوید 851 01:01:32,230 --> 01:01:34,941 ‫اگر فلوید از زندان خارج ‫شود دوباره مرتکب قتل خواهد شد. 852 01:01:35,024 --> 01:01:37,402 ‫او یک... او یک جامعه ستیز و یک شکارچی است. 853 01:01:37,485 --> 01:01:39,965 ‫فلوید به قتل درجه یک ‫برای شریل کومسو متهم شد. 854 01:01:45,284 --> 01:01:47,078 ‫وقتی به همه شواهد نگاه می کنید، 855 01:01:47,161 --> 01:01:48,601 ‫احساس می کردم مورد خوبی داشتیم، 856 01:01:48,663 --> 01:01:51,082 ‫حتی اگه اکثریت اتهامات ‫شرایطی بودن. 857 01:01:51,165 --> 01:01:54,043 ‫واقعاً غافلگیر کننده بود، این واقعیت ‫که ما می تونستیم مورد اون زن رو بزاریم وسط، 858 01:01:54,127 --> 01:01:56,337 ‫می تونستیم مورد این مرد رو بزاریم وسط. ‫و بهم ربطشون بدیم. 859 01:01:56,421 --> 01:01:58,923 ‫آدمایی رو داشتیم که احتمال درگیری ‫بین این دو نفر رو دیده بودن. 860 01:01:59,006 --> 01:02:03,094 ‫فرانکلین فلوید به دلیل قتل یک رقصنده ‫برهنه در تامپا با تزریق با آمپول مرگبار مواجه شد. 861 01:02:06,889 --> 01:02:09,684 ‫کارآگاها از من خواستند ‫چندتا عکس رو شناسایی کنم. 862 01:02:10,935 --> 01:02:14,897 ‫عکسی از جسد شریل که ‫روی اون تشک افتاده بود. 863 01:02:14,981 --> 01:02:18,317 ‫دقیقا همون تشک کثیف و بد 864 01:02:19,026 --> 01:02:21,654 ‫روی اون تختخواب توی اتاق نشیمنش بود. 865 01:02:24,574 --> 01:02:29,203 ‫من حداقل هفت بار در ‫هفته تو خونه اون مرد بودم. 866 01:02:31,372 --> 01:02:33,499 ‫و از اون هفت بار، 867 01:02:33,583 --> 01:02:36,127 ‫هر روز اون کاناپه باز بود. ‫(کاناپه باز تخت خواب شو) 868 01:02:36,711 --> 01:02:40,548 ‫هیچ...هیچ تعبیر نادرستی وجود نداشت. 869 01:02:40,631 --> 01:02:43,259 ‫اون همون تشک بود. 870 01:02:44,135 --> 01:02:46,179 ‫می دونستم. من می دونستم همون بود. 871 01:02:47,930 --> 01:02:48,930 ‫آره. 872 01:02:49,265 --> 01:02:51,350 ‫ما فلوید رو با حجم 52 سال زندان داشتیم. 873 01:02:52,059 --> 01:02:56,773 ‫ولی حالا این فرصت رو داشتیم که ‫فلوید رو در تحقیقات به قتل محکوم کنیم. 874 01:02:56,856 --> 01:03:00,151 ‫جنایتی که به خاطرش ممکنه حکم اعدام بگیره. 875 01:03:06,783 --> 01:03:09,076 ‫فرانکلین مجرم به قتل درجه یک شناخته شد. 876 01:03:11,412 --> 01:03:12,914 ‫اون به مرگ محکوم شد. 877 01:03:15,708 --> 01:03:18,169 ‫شنیدن این حکم حس بسیار خوبی داشت. 878 01:03:18,252 --> 01:03:21,839 ‫از اینکه بدونی فلوید ‫تو جایگاهیه که 879 01:03:21,923 --> 01:03:24,133 ‫دیگه نمی تونه به کسی آسیب برسونه ‫احساس رضایت می کردم. 880 01:03:29,222 --> 01:03:33,476 ‫حالا جنبه بد این پرونده ‫حتی بعد از محاکمه این بود که 881 01:03:35,186 --> 01:03:36,771 ‫نمی دونستم جسد مایکل... 882 01:03:37,355 --> 01:03:38,439 ‫کجاست. 883 01:03:44,946 --> 01:03:48,908 ‫اینکه اون تصاویر پیدا شدن ‫یک اتفاق تصادفی بود، 884 01:03:48,991 --> 01:03:52,954 ‫تصاویر پیدا شد و اون رو به قتل محکوم کرد. 885 01:03:53,037 --> 01:03:55,456 ‫اوه، این اتفاق چیزی نبود که آرزوش رو داشتم. 886 01:03:56,040 --> 01:04:01,796 ‫اما فکر می کنم توی حرفه هر افسر ‫پلیسی یه اتفاقی وجود داره که با تاخیر انجام میشه. 887 01:04:05,299 --> 01:04:07,885 ‫من یکی از عکس های ‫مایکل آنتونی هیوز رو گرفتم 888 01:04:07,969 --> 01:04:10,847 ‫و دقیقا اون رو بالای کامپیوترم چسبوندم. 889 01:04:10,930 --> 01:04:12,974 ‫جایی که باید هر روز بهش نگاه می کردم. 890 01:04:13,057 --> 01:04:15,810 ‫این چیزی بود که به من امید میداد. ‫کارش همین بود. 891 01:04:15,893 --> 01:04:18,980 ‫همین باعث میشد هر روز ‫به اداره برم، درست مثل... 892 01:04:20,147 --> 01:04:23,025 ‫اینکه باید انجامش بدیم. ‫و این اتفاق یک روزی، 893 01:04:23,109 --> 01:04:24,235 ‫میوفته. 894 01:04:25,653 --> 01:04:27,947 ‫وقتی از اونجا رفتم ‫اون عکس هنوز همونجا بود. 895 01:04:28,030 --> 01:04:32,702 ‫و همونطور که دفترم رو تمیز می کردم ‫تا از اداره برم، عکس رو هم کندم. 896 01:04:33,411 --> 01:04:35,997 ‫و بازنشسته شدم. 897 01:04:42,587 --> 01:04:45,256 ‫در 27 سالی که برای FBI کار کردم، 898 01:04:45,339 --> 01:04:47,592 ‫من به شدت به بستن ‫هر پرونده ای نزدیک شده بودم. 899 01:04:52,763 --> 01:04:56,601 ‫دو تا از این پرونده ها رو که در زمان ‫بازنشستگی نتونستم ببندم 900 01:04:57,101 --> 01:05:00,563 ‫پیدا کردن مایکل ‫و شناسایی کردن شارون بود. 901 01:05:30,259 --> 01:05:33,679 ‫در سال 2002، یکی از ‫دوستان عکسی برای من فرستاد، 902 01:05:33,763 --> 01:05:35,598 ‫و گفت که ‫باید این عکس رو ببینی. 903 01:05:35,681 --> 01:05:38,601 ‫این یک عکس در وب سایتی بود ‫که به آن Doe Network می گفتند. 904 01:05:38,684 --> 01:05:40,394 ‫یک وب سایت برای افراد گمشده بود. 905 01:05:41,479 --> 01:05:43,481 ‫و عکسی از یک دختر بچه بود 906 01:05:44,231 --> 01:05:47,860 ‫که روی پای مردی نشسته بود ‫که به نظر پدرش می اومد. 907 01:05:47,944 --> 01:05:54,450 ‫و زیرش عنوان شده بود ‫که او دزدیده شده، 908 01:05:55,534 --> 01:06:01,040 ‫به عنوان دخترش بزرگ ‫شده، باهم ازدواج کردند و کشته شده. 909 01:06:01,791 --> 01:06:03,167 ‫و من گفتم: "اوه خدای من." 910 01:06:03,250 --> 01:06:06,921 ‫اما بعد هر چی بیشتر به اون عکس ‫و اون بچه نگاه می کردید، 911 01:06:07,004 --> 01:06:09,298 ‫می دیدید که چیزی به طرزی ‫وحشتناک تو این عکس اشتباهه. 912 01:06:11,050 --> 01:06:13,761 ‫و من فقط به عکس نگاه کردم و ‫گفتم: "باید به این موضوع بپردازم." 913 01:06:13,844 --> 01:06:17,682 ‫اولین کسی که فکر می کنم باهاش ‫صحبت کردم جو فیتزپاتریک بود. 914 01:06:17,765 --> 01:06:19,767 ‫ 915 01:06:21,018 --> 01:06:25,356 ‫اون گفت که دو معما وجود داره ‫که امیدوارِ ائنها رو حل کنه. 916 01:06:26,524 --> 01:06:28,067 ‫شارون مارشال کیست، 917 01:06:28,150 --> 01:06:30,277 ‫و چه اتفاقی برای مایکل هیوز افتاد؟ 918 01:06:32,321 --> 01:06:34,782 ‫و حتی با وجود اینکه اون به ‫نوعی با من صحبت می کرد، 919 01:06:34,865 --> 01:06:37,827 ‫می تونستم بگم که اینجا ‫یک کار نا تموم وجود داشت. 920 01:06:39,704 --> 01:06:41,789 ‫این پرونده برای جو ارزش داشت. 921 01:06:41,872 --> 01:06:46,919 ‫و اون واقعاً تحت تأثیر دختری ‫که در تصویر وجود داشت قرار گرفته بود. 922 01:06:49,380 --> 01:06:50,381 ‫خودش بود. 923 01:06:51,340 --> 01:06:52,340 ‫شارون بود. 924 01:06:52,842 --> 01:06:53,842 ‫اون بود 925 01:06:54,427 --> 01:06:55,511 ‫خوبی هاش بود. 926 01:06:55,594 --> 01:06:56,637 ‫همون بود 927 01:06:57,304 --> 01:06:59,223 ‫اینکه مردم چطور درباره ش حرف می زدن. 928 01:07:00,099 --> 01:07:02,810 ‫این دستاوردش بود، 929 01:07:02,893 --> 01:07:05,938 ‫و همش درباره همین ‫زن جوون و زیبا بود. 930 01:07:06,897 --> 01:07:08,274 ‫که در دام شر گرفتار شده بود. 931 01:07:09,442 --> 01:07:11,235 ‫و اون فراموش شده بود. 932 01:07:13,154 --> 01:07:16,657 ‫من فقط گفتم: "می دونید، این چیزی ‫بیشتر از یک داستان جناییه." 933 01:07:18,576 --> 01:07:22,788 ‫می ‌خواستم هر کاری که می تونم ‫انجام بدم تا هویت شارون رو کشف کنم. 934 01:07:22,872 --> 01:07:26,167 ‫فکر می کردم که واقعاً مهمه و ‫احساس می کردم، "می دونی چیه؟" 935 01:07:27,293 --> 01:07:28,377 ‫"بیا این کتاب رو بنویسم." 936 01:07:34,675 --> 01:07:39,138 ‫و تنها کسی که هویت واقعی اون ‫رو می دونست فرانکلین فلوید بود. 937 01:07:41,057 --> 01:07:43,684 ‫گفتم: "یه فرصت بهم بده 938 01:07:44,226 --> 01:07:47,438 ‫تا ببینم آیا می تونم با ‫فرانکلین فلوید مصاحبه کنم." 939 01:07:56,447 --> 01:07:59,575 ‫و من رفتم اونجا و اونا ‫من رو به زندان ایالتی بردن. 940 01:08:03,454 --> 01:08:06,540 ‫اونها فلوید رو به اتاق مصاحبه به من آوردن. 941 01:08:06,624 --> 01:08:09,627 ‫و همه پرونده هاش رو ‫هم با خودش آورده بودند. 942 01:08:16,133 --> 01:08:19,011 ‫و چند نفر از نماینده هاش ‫هم کنارش وایستاده بودن. 943 01:08:20,346 --> 01:08:21,472 ‫و بعد رفتن. 944 01:08:25,101 --> 01:08:26,811 ‫و الان فقط من و او در اتاق هستیم. 945 01:08:29,230 --> 01:08:30,606 ‫و شروع به صحبت می کنیم. 946 01:08:30,689 --> 01:08:34,443 ‫در واقع، باید حرفم رو اصلاح کنم. ‫اون شروع کرد به حرف زدن و ساکت هم نمی شد. 947 01:08:34,985 --> 01:08:37,863 ‫فکر می کرد که شاید بتونم کمکش کنم. 948 01:08:37,947 --> 01:08:39,707 ‫من می تونم کاری رو بکنم که ‫وکلاش نمی تونستن. 949 01:08:39,740 --> 01:08:41,951 ‫اون داستانش رو تعریف کنه ‫و به نوعی این قضیه آزادش کنه. 950 01:08:42,868 --> 01:08:45,454 ‫با ادامه دادنت، چیزای زیادی ‫در مورد من یاد می گیری. 951 01:08:45,538 --> 01:08:47,164 ‫برام مهم نیست چی مینویسی 952 01:08:47,248 --> 01:08:50,292 ‫من به تو کمک می کنم که حقیقت رو بگی. 953 01:08:51,418 --> 01:08:53,587 ‫اینجا جاییه که ‫به عنوان خونه رفتم داخلش، 954 01:08:53,671 --> 01:08:55,172 ‫جایی که مادرم منو ول کرد. 955 01:08:55,673 --> 01:08:59,009 ‫بنابراین فرانکلین فلوید در سال 1943 بدنیا اومد. 956 01:08:59,885 --> 01:09:01,971 ‫پدرش فوت کرد. ‫اون برادر و خواهر داشت. 957 01:09:02,054 --> 01:09:06,267 ‫مادرش نتونست ازش مراقبت کنه، اون رو ‫به خونه باپتیست کودکان جورجیا فرستاد. 958 01:09:07,017 --> 01:09:09,645 ‫و می دونید، اونجا زندگی ‫پر دردسری داشت. 959 01:09:09,728 --> 01:09:11,230 ‫عذاب آورترین مکان... 960 01:09:11,772 --> 01:09:13,941 ‫مثل آن پیرزنی که، دستام رو می سوزوند. 961 01:09:14,024 --> 01:09:15,985 ‫و بعد سرم رو فشار می داد توی کمد. 962 01:09:16,610 --> 01:09:19,530 ‫می زدن تو پاهام. ‫نمی تونستم راه برم. ورم کردن. 963 01:09:20,281 --> 01:09:23,617 ‫من دیدم که چطور شخصیتش خلق شده. 964 01:09:23,701 --> 01:09:25,369 ‫من دیدم که چطور به وجود اومده. 965 01:09:26,370 --> 01:09:29,248 ‫پسرها به من تجاوز کردن، کتکم زدن، 966 01:09:29,331 --> 01:09:31,625 ‫منو برده خودشون کردن. 967 01:09:32,418 --> 01:09:33,711 ‫وقتی می شستنم 968 01:09:34,461 --> 01:09:35,462 ‫چندتا از اون پسرا، 969 01:09:35,546 --> 01:09:37,798 ‫دوتا از انگشت هاشونو فرو میکردن تو من. 970 01:09:37,882 --> 01:09:40,134 ‫و از زیر این قضیه در می رفتن ‫چون کوچیک بودم. 971 01:09:41,886 --> 01:09:45,472 ‫زمانی که 18 سالش میشه، ‫مشکلات روحی جدی پیدا میکنه. 972 01:09:46,348 --> 01:09:49,351 ‫وقتی فرار کردم، عضو ارتش شدم، ‫به سر تا سر کشور پام باز شد، 973 01:09:50,060 --> 01:09:53,564 ‫و مجبور شدم هر جا می رفتم دزدی کنم. 974 01:09:53,647 --> 01:09:56,483 ‫و بعد به یک جرم متهم شدم، ‫و اونجا بود که رفتم زندان. 975 01:09:56,567 --> 01:09:57,651 ‫ازم سوء استفاده شد 976 01:09:58,194 --> 01:10:01,530 ‫من مطمئنم به اتهام آزار و اذیت، ‫تجاوز، آدم ربایی محکوم شدم. 977 01:10:01,614 --> 01:10:04,450 ‫و اونا هیچ مدرکی درباره ش نداشتن ‫تو اینو میدونی، نمی دونی؟ 978 01:10:04,533 --> 01:10:06,827 ‫هر زمان که جرم واقعی رو ‫مرتکب شده بود، انکارش می کرد. 979 01:10:06,911 --> 01:10:10,706 ‫هیچ مدرک، شاهد یا ‫چیزی که ثابت کنه... ندارن. 980 01:10:10,789 --> 01:10:13,334 ‫اون ها من رو دیدن که ‫از یکی که پاهاش باز بوده عکس گرفتم. 981 01:10:13,417 --> 01:10:15,169 ‫متوجه نشدی چی میگم؟ 982 01:10:15,252 --> 01:10:18,547 ‫من ازش در مورد شارون می پرسیدم ‫و اون نمی خواست نزدیکش بشه. 983 01:10:18,631 --> 01:10:20,901 ‫ازش در مورد مایکل می پرسیدم، ‫و اون نمی خواست حرفی بزنه. 984 01:10:20,925 --> 01:10:22,968 ‫ نمی خواست به چیزی اعتراف کنخ. 985 01:10:24,595 --> 01:10:26,435 ‫بهش گفتم شارون ‫رو از کجا آوردی؟ 986 01:10:26,513 --> 01:10:29,308 ‫گفت که: "من اونو از جایی نیاوردم. ‫اون فقط با من اومد." 987 01:10:29,391 --> 01:10:30,309 ‫گوش کن... 988 01:10:30,392 --> 01:10:31,769 ‫اون زیبا بود. 989 01:10:32,811 --> 01:10:35,481 ‫و خیلی باهوش بود و... 990 01:10:36,148 --> 01:10:39,443 ‫گوش کن، هر چی بود اون منو دوست داشت. 991 01:10:42,863 --> 01:10:46,700 ‫اون فقط... همه چیز رو انکار کرد. ‫کشتن شارون رو تکذیب کرد. 992 01:10:47,618 --> 01:10:50,496 ‫ربودنش. کشتن مایکل رو انکار کرد. 993 01:10:50,579 --> 01:10:52,873 ‫کشتن شریل کومسو رو انکار کرد. 994 01:10:57,294 --> 01:11:01,548 ‫چیزی از فلوید دستگیرم نشد ‫جز اینکه اون به وضوح روانی بود. 995 01:11:04,468 --> 01:11:08,097 ‫می دونید، به عنوان یه روزنامه نگار محقق، ‫سعی می کنید به حقیقت برسید. 996 01:11:09,515 --> 01:11:10,975 ‫واقعا خسته کننده بود، 997 01:11:11,475 --> 01:11:14,770 ‫تا تموم شدن کتاب، ‫نفهمیدم اون کیه. 998 01:11:16,522 --> 01:11:18,315 ‫در اون مقطع زمانی، 999 01:11:18,399 --> 01:11:20,317 ‫می دونید... کتاب به پایان رسید. 1000 01:11:20,859 --> 01:11:22,653 ‫و منتشر شد. 1001 01:11:27,866 --> 01:11:31,578 ‫مت بیرکبک با مردی که اکنون به نام فرانکلین ‫فلوید در زندان شناخته می شود مصاحبه کرده. 1002 01:11:31,662 --> 01:11:33,582 ‫فلوید نه تنها شارون ‫رو به عنوان یک دختر کوچک ربوده بود، 1003 01:11:33,664 --> 01:11:35,416 ‫بلکه در حال حاضر محکوم به اعدام است. 1004 01:11:35,499 --> 01:11:38,460 ‫مت بیرکبک کتاب یک کودک زیبا را نوشت 1005 01:11:38,544 --> 01:11:40,587 ‫که توضیح می دهد که چگونه ‫بر خلاف تمام انتظارات، 1006 01:11:40,671 --> 01:11:43,340 ‫دختری به نام شارون ‫در مدرسه شکوفا شد. 1007 01:11:52,850 --> 01:11:54,435 ‫وقتی کتاب منتشر شد، 1008 01:11:54,518 --> 01:11:58,731 ‫توجه چند وب سایت رو به خودش جلب کرد. 1009 01:11:59,231 --> 01:12:01,150 ‫شبکه Doe و Websleuths. 1010 01:12:01,233 --> 01:12:03,277 ‫اینها مثل کارآگاهان آماتور هستن. 1011 01:12:03,360 --> 01:12:05,904 ‫و کتاب به صورت اورگانیک رشد کرد. 1012 01:12:05,988 --> 01:12:08,341 ‫شما می تونستید تاپیک های مختلف رو ببینید. ‫اونها در موردش صحبت می کردن. 1013 01:12:08,365 --> 01:12:11,245 ‫شارون مارشال کیه؟ ممکنه که اون ‫همون دختری باشه تو یوتا ناپدید شد؟ 1014 01:12:11,327 --> 01:12:14,079 ‫آیا ممکنه اون همون دختری ‫باشه که توی تورنتو گم شد؟ 1015 01:12:14,163 --> 01:12:16,203 ‫و فقط به ساختن این ایده ها ادامه دادن. 1016 01:12:17,333 --> 01:12:19,543 ‫در طول ماه ها، ایمیل های بیشتری گرفتم. 1017 01:12:19,626 --> 01:12:23,005 ‫مردم توی ایالات متحده، توی کانادا، ‫مردم خارج از کشور. 1018 01:12:23,088 --> 01:12:25,132 ‫در عرض شش ماه تا یک سال، 1019 01:12:25,215 --> 01:12:29,011 ‫مردم از سراسر دنیا ‫دنبال این بودن که بفهمن این دختر کیه. 1020 01:12:30,346 --> 01:12:33,432 ‫خیلی از مردم ناامید شدن. ‫اینجوری بود که "مت، بیخیال!" 1021 01:12:33,515 --> 01:12:36,393 ‫"میدونی، من دارم اینو میخونم ‫و فکر میکردیم متوجه شدی،" 1022 01:12:36,477 --> 01:12:38,270 ‫و من متوجه نشدم. 1023 01:12:38,354 --> 01:12:41,732 ‫و من فقط... میدونی، جواب میدادم. ‫من به همه این ایمیل ها جواب می دادم. 1024 01:12:41,815 --> 01:12:44,777 ‫فقط می گفتم: "هی، می‌دونی، ‫من این کارو انجام دادم به این امید که 1025 01:12:44,860 --> 01:12:47,905 ‫می‌خوایم... می‌دونی، ‫می‌ تونیم هویتش رو پیدا کنیم." 1026 01:12:51,158 --> 01:12:54,411 ‫ما در واقع چندتا سرنخ خوب ‫از توش در آوردیم، 1027 01:12:54,953 --> 01:12:56,793 ‫اما واقعاً راهی برای آزمایششون نداشتیم. 1028 01:12:56,830 --> 01:12:59,917 ‫اما بعد از اون و در سال 2005، ‫تقریبا یک سال بعد از انتشار کتاب، 1029 01:13:00,000 --> 01:13:01,126 ‫یه اتفاقی افتاد. 1030 01:13:01,210 --> 01:13:02,920 ‫من یک ایمیل ناشناس دریافت کردم. 1031 01:13:04,004 --> 01:13:05,464 ‫که گفته بود، 1032 01:13:05,547 --> 01:13:08,967 ‫آیا DNA دختر شارون ‫به شما کمک می کنه؟ 1033 01:13:13,347 --> 01:13:14,848 ‫من مگان هستم، 1034 01:13:15,641 --> 01:13:18,102 ‫من دختر شارونم. 1035 01:13:19,395 --> 01:13:21,897 ‫من همیشه می دونستم که ‫من رو به فرزندی قبول کردن، 1036 01:13:21,980 --> 01:13:26,527 ‫اما تا وقتی که کتاب مت رو کشف نکردم، ‫هیچوقت همچین حس عجیبی نداشتم. 1037 01:13:26,610 --> 01:13:30,030 ‫و قضیه خیلی بیشتر از فرزند خوندگی بود. 1038 01:13:31,782 --> 01:13:33,575 ‫هر چی بیشتر می فهمیدم، 1039 01:13:33,659 --> 01:13:37,538 ‫درباره همه چیز عصبانی تر ‫و ناراحت تر می شدم. 1040 01:13:38,080 --> 01:13:42,251 ‫منظورم اینه که به نوعی... ‫این قضیه برام شروع پیشرفت احساساتم بود. 1041 01:13:42,334 --> 01:13:45,796 ‫همه چیز این قضیه... ‫از زمانی که درباره ش فهمیدم و... 1042 01:13:45,879 --> 01:13:48,632 ‫خشم و اندوهم رو بیشتر کرده بود. 1043 01:13:49,550 --> 01:13:52,386 ‫و درباره احساسی که باید می داشتم ‫سردرگم بودم. 1044 01:13:52,469 --> 01:13:55,556 ‫نمی دونم چه احساسی دارم. ‫میدونم عصبانی ام... 1045 01:13:55,639 --> 01:13:58,725 ‫اما نمی دونم چرا یا درباره چی. 1046 01:13:58,809 --> 01:14:02,062 ‫انگار در تلاشم بفهمم. ‫همه چیز رو بفهمم و پردازش کنم. 1047 01:14:04,690 --> 01:14:07,985 ‫چیزای زیادی در مورد زندگیش می دونم ‫که دوست ندارم بهشون فکر کنم. 1048 01:14:11,280 --> 01:14:13,991 ‫هیچ دختری نباید همچین شرایطی داشته باشه. 1049 01:14:15,242 --> 01:14:18,203 ‫از غریبه گرفته تا کسی که ‫قرار بود پدرت باشه. 1050 01:14:18,287 --> 01:14:21,165 ‫یا به جای پدر ‫یا هر کوفتی که بوده. 1051 01:14:22,124 --> 01:14:24,751 ‫آره، اینا چیزایی که ‫دوست ندارم درباره ش فکر کنم. 1052 01:14:29,840 --> 01:14:35,596 ‫تو دبیرستان بودم که ‫عمه ام کتاب مت رو پیدا کرد. 1053 01:14:36,346 --> 01:14:37,764 ‫و به مامانم در موردش گفت. 1054 01:14:37,848 --> 01:14:41,727 ‫یادم میاد که از جایگاه اسنوبال ‫به سمت خونه رانندگی می کردیم، 1055 01:14:42,352 --> 01:14:45,314 ‫که مادرم بهم گفت داستان بیشتر از 1056 01:14:45,397 --> 01:14:47,858 ‫اینکه مادر واقعیم تو یه ‫تصادف رانندگی کشته شده. 1057 01:14:52,029 --> 01:14:54,406 ‫زن و شوهری وارد ‫دفتر وکالت شده بودن 1058 01:14:54,490 --> 01:14:56,700 ‫و گفته بودن که نمی تونن ‫از پس هزینه های یه بچه دیگه بر بیان. 1059 01:14:56,783 --> 01:14:58,619 ‫"آیا می تونید براش یه خونواده پیدا کنید؟" 1060 01:14:58,702 --> 01:15:02,706 ‫و ما وارد شدیم و کلارنس و تونیا ‫رو دیدیم که پشت میز نشسته بودن. 1061 01:15:05,292 --> 01:15:08,545 ‫اون فقط می خواست این موضوع تموم بشه. ‫فقط می خواست انجامش بده. پول می خواست. 1062 01:15:09,254 --> 01:15:11,840 ‫کل مکالمه با زنش رو اون کنترل می کرد. 1063 01:15:12,674 --> 01:15:14,384 ‫پس آره، من یکم نگران بودم. 1064 01:15:14,468 --> 01:15:17,304 ‫اما فقط احساس می کردم که خدا ‫مدام به من میگه: "خودشه." 1065 01:15:21,141 --> 01:15:22,893 ‫شش هفته بعد مگان به دنیا اومد. 1066 01:15:26,230 --> 01:15:27,814 ‫بنابراین به بیمارستان رفتیم. 1067 01:15:28,732 --> 01:15:30,442 ‫و اون قبلا زایمان کرده بود. 1068 01:15:36,907 --> 01:15:37,908 ‫اون روی تخت بود 1069 01:15:37,991 --> 01:15:40,452 ‫و من به صورت خصوصی به اونجا رفتم، ‫فقط من و اون. 1070 01:15:43,247 --> 01:15:47,084 ‫و گفتم: "میخوای ببینیش؟" ‫اون گفت: "نه، نمی تونم." 1071 01:15:48,877 --> 01:15:50,379 ‫و من به اون روز فکر می کنم. 1072 01:15:50,462 --> 01:15:52,839 ‫مثلا چرا اون روز نتونست ‫بیشتر به من بگه؟ 1073 01:15:52,923 --> 01:15:55,133 ‫چرا نمی تونست بگه "من به کمک نیاز دارم." 1074 01:15:55,217 --> 01:15:58,470 ‫چرا وقتی تنها بودیم 1075 01:15:58,554 --> 01:16:00,013 ‫و فرصت داشتیم، نگفتی 1076 01:16:01,473 --> 01:16:02,473 ‫"کمکم کنید." 1077 01:16:02,975 --> 01:16:06,770 ‫هیچکسی از اون قضیه خبر نداشت. ‫فقط من و او توی اتاق بودیم. 1078 01:16:06,853 --> 01:16:10,148 ‫چون لحظه ای که فلوید ‫وارد شد، همه چیز متوقف شد. 1079 01:16:10,232 --> 01:16:11,942 ‫کل گفتگو متوقف شد. 1080 01:16:17,823 --> 01:16:19,074 ‫من عادت داشتم، اوم... 1081 01:16:19,700 --> 01:16:21,326 ‫هنوزم بعضی وقتا این کارو انجام میدم. 1082 01:16:21,410 --> 01:16:25,372 ‫من عکس هایی از بچگی خودم و ‫عکس های مایکل و عکس های شارون، 1083 01:16:25,455 --> 01:16:29,042 ‫رو توی اینترنت میزارم و ‫همه اونها رو با هم مقایسه می کنم. 1084 01:16:29,126 --> 01:16:33,839 ‫و می بینم که، گونه ها و ‫بینیم مطمئناً شبیه اونه. 1085 01:16:33,922 --> 01:16:36,008 ‫و رنگ موی طبیعی منم مثل اونه. 1086 01:16:36,091 --> 01:16:38,802 ‫بنابراین، آره.. ‫صد در صد خودم رو در اون می بینم. 1087 01:16:44,558 --> 01:16:47,144 ‫وقتی بزرگ میشی ‫می خوای ببینی شبیه کی میشی. 1088 01:16:47,227 --> 01:16:49,229 ‫قراره چجوری به نظر برسی. 1089 01:16:50,647 --> 01:16:51,690 ‫تاریخ خونواده ت. 1090 01:16:51,773 --> 01:16:55,611 ‫و بعد به عنوان یه دختر ‫وارد دوران نوجوونی میشی. 1091 01:16:55,694 --> 01:16:58,572 ‫من فقط میخوام بدونم از کجا اومدم. 1092 01:17:02,284 --> 01:17:07,414 ‫در سال 2010 یا 11، تصمیم گرفتم DNA خودم رو بدم. 1093 01:17:07,497 --> 01:17:08,915 ‫اینجوری بود که 1094 01:17:09,625 --> 01:17:13,086 ‫امیدوار بودیم اون زمان ‫خانواده دیگم رو پیدا کنم. 1095 01:17:13,629 --> 01:17:15,881 ‫هیجان انگیز بود. 1096 01:17:15,964 --> 01:17:18,467 ‫پتانسیل پیدا کردن آدمای دیگه وجود داشت. 1097 01:17:19,885 --> 01:17:22,262 ‫شارون سه بار باردار شده بود. 1098 01:17:22,346 --> 01:17:24,681 ‫یک بار در دبیرستان، ‫که قرار بود بچه رو به کسی بده. 1099 01:17:24,765 --> 01:17:25,766 ‫بعدش مایکل بود، 1100 01:17:25,849 --> 01:17:29,102 ‫و این سومین کسی بود که برای فرزندخوندگی ‫تو نیواورلئان واگذار شد. 1101 01:17:29,186 --> 01:17:30,437 ‫که اونم مگانِ. 1102 01:17:31,021 --> 01:17:34,358 ‫داشتن اون دی‌ان‌ای و دونستن ‫اینکه که تطابقشون مثبته، 1103 01:17:34,441 --> 01:17:38,445 ‫به این معناست که دنیایی از ‫احتمالات رو به رومون باز کرده. 1104 01:17:38,528 --> 01:17:42,741 ‫و بعد از اون بود که ‫مرکز ملی کودکان گشمده و آزار دیده 1105 01:17:42,824 --> 01:17:44,034 ‫وارد عمل شد. 1106 01:17:53,627 --> 01:17:57,130 ‫در سال 2011، من یک ‫پرونده خیلی کوچیک در مورد 1107 01:17:57,214 --> 01:17:59,466 ‫این دختر به نام شارون ‫مارشال بهم رسید. 1108 01:18:00,592 --> 01:18:03,053 ‫من چیز زیادی برای ادامه دادن نداشتم. 1109 01:18:04,304 --> 01:18:05,931 ‫میدونید، بعد از خوندن کتاب، 1110 01:18:06,014 --> 01:18:08,558 ‫و پرونده کوچیکی که داشتم، ‫جایی برای مراجعه نداشتم. 1111 01:18:08,642 --> 01:18:10,268 ‫من به آزانس وکلای حقوقی دسترسی نداشتم 1112 01:18:10,352 --> 01:18:13,980 ‫اما جو فیتزپاتریک به وضوح در همه ‫این موارد یه بازیکن بزرگ بود. 1113 01:18:14,064 --> 01:18:17,442 ‫اون به من گفت که چجوری این ‫پرونده دستِ FBI غیرفعال بوده، 1114 01:18:17,526 --> 01:18:20,570 ‫و اینکه واقعاً هیچ پرونده ای در ‫مورد شارون مارشال باز نشده. 1115 01:18:20,654 --> 01:18:23,156 ‫اون فقط تونسته بود تا روی این پرونده 1116 01:18:23,240 --> 01:18:25,742 ‫و ارتباطش با ربوده شدن ‫مایکل هیوز تحقیق کنه. 1117 01:18:25,826 --> 01:18:29,871 ‫وقتی جلو گفت که بهم کمک میکنه، 1118 01:18:29,955 --> 01:18:32,082 ‫می دونید، من... من به وجد اومده بودم. 1119 01:18:34,459 --> 01:18:35,669 ‫وقتی از مرکز ملی کودکان 1120 01:18:35,752 --> 01:18:38,463 ‫گمشده و آزار دیده تماسی دریافت کردم 1121 01:18:38,547 --> 01:18:42,384 ‫من از این واقعیت که می تونم دوباره ‫به این پرونده برگردم هیجان زده شدم. 1122 01:18:45,053 --> 01:18:46,555 ‫این یه کار ناتموم بود. 1123 01:18:46,638 --> 01:18:50,100 ‫این چیزی بود که توش پیشرفت ‫زیادی کرده بودم 1124 01:18:50,183 --> 01:18:54,020 ‫اما به دلیل بازنشسته شدن ‫هیچوقت فرصتی نداشتم که به نتیجه برسم. 1125 01:18:56,398 --> 01:18:58,608 ‫این قضیه به من کمکی امید داد. 1126 01:19:07,492 --> 01:19:10,620 ‫اما ما به یک فرصت دیگه ‫با فرانکلین فلوید احتیاج داشتیم. 1127 01:19:10,704 --> 01:19:13,290 ‫اون منتظر اعدامش بود. ‫و به وضوح همه پاسخ ها رو داشت. 1128 01:19:13,373 --> 01:19:16,042 ‫پس به مصاحبه دیگه ای ‫باهاش نیاز داشتیم. 1129 01:19:19,921 --> 01:19:22,716 ‫از اشلی رودریگز 1130 01:19:22,799 --> 01:19:24,760 ‫ از مرکز ملی کودکان گمشده تماسی داشتم. 1131 01:19:24,843 --> 01:19:29,723 ‫شروع کردم به کند و کاو توی اون فایل ‫و واقعاً سعی کردم بفهمم فلوید کیه. 1132 01:19:29,806 --> 01:19:33,977 ‫اون... اون هدف منه و من ‫می خوام هر چیزی رو که می تونم درباره ش بدونم. 1133 01:19:37,355 --> 01:19:40,400 ‫من بهش گفتم: "اون به شما دروغ میگه. ‫اون به طرز احمقانه ای به شما دروغ میگه." 1134 01:19:41,026 --> 01:19:43,487 ‫"اگر حقیقتی رو ازش دربیاری، ‫خوش شانسی." 1135 01:19:44,070 --> 01:19:45,614 ‫من اصلا خوشبین نبودم. 1136 01:19:46,448 --> 01:19:48,909 ‫صادقانه بگم، به نوعی ‫شبیه آخرین راه حل ما بود. 1137 01:19:50,952 --> 01:19:54,664 ‫بنابراین FBI برای مصاحبه با ‫فرانکلین فلوید به فلوریدا اعزام شد. 1138 01:19:57,876 --> 01:20:00,003 ‫سه تا سوال داشتم ‫که میخواستم جواب بگیرم. 1139 01:20:00,086 --> 01:20:02,172 ‫یکی این بود که: "شارون مارشال کیه؟" 1140 01:20:03,048 --> 01:20:04,758 ‫"چه اتفاقی برای مایکل افتاد؟" 1141 01:20:04,841 --> 01:20:08,053 ‫و "آیا تو مسئول مرگ شارون بودی؟" 1142 01:20:09,137 --> 01:20:11,932 ‫و بعد خلاص ش کنم ‫به اینکه اون زن کیه. 1143 01:20:12,015 --> 01:20:13,850 ‫چون جواب این سوال آسونه. 1144 01:20:13,934 --> 01:20:17,312 ‫شاید نخواد جواب بده، ‫اما نمی خوادم به قتل اعتراف کنه. 1145 01:20:18,647 --> 01:20:22,025 ‫و در این مورد صبحت نمی کرد. 1146 01:20:27,739 --> 01:20:30,700 ‫اون تازه ساکت شده بود، ‫و شروع کرد به غر زدن. 1147 01:20:31,368 --> 01:20:34,368 ‫ما حتی قبل از اینکه شروع به فحاشی کنه ‫خودمون رو به عنوان مامورای FBI معرفی نکردیم. 1148 01:20:34,412 --> 01:20:35,914 ‫اون فکر می کرد ما وکیلش هستیم. 1149 01:20:35,997 --> 01:20:37,082 ‫اون رو نشونده بودیم. 1150 01:20:37,165 --> 01:20:40,877 ‫ما وایستاده بودیم در حالی که اون ‫به مدت 45 دقیقه فحاشی می کرد. 1151 01:20:40,961 --> 01:20:43,338 ‫و در نهایت بهش گفتم: ‫ما وکیل تو نیستیم. 1152 01:20:44,089 --> 01:20:46,216 ‫و گفت، "خب، تو کدوم خری هستی؟" 1153 01:20:46,842 --> 01:20:48,552 ‫و من گفتم: "ما مامور FBI هستیم." 1154 01:20:49,427 --> 01:20:52,806 ‫و اون سرش رو برد عقب و گفت، ‫"چی میخوای؟" 1155 01:20:52,889 --> 01:20:56,142 ‫"خب، من تحقیقات درباره پرونده مایکل ‫هیوز رو دوباره باز می کنم." 1156 01:20:56,226 --> 01:20:58,478 ‫اون ادامه داد: "ممنون میشم اگر اون رو ببندی." 1157 01:21:00,230 --> 01:21:01,750 ‫گفتم: "خب قرار نیست این کارو بکنم." 1158 01:21:01,815 --> 01:21:04,609 ‫گفتم: "تو می خواستی ‫او شارون جدیدت باشه." 1159 01:21:05,193 --> 01:21:07,362 ‫"شارون از دست رفته، این شارون جدیدته. 1160 01:21:07,445 --> 01:21:09,906 ‫مایکل... مایکل کسیه که ‫قرارِ جایگزین اون بشه." 1161 01:21:09,990 --> 01:21:12,951 ‫و من به صحبت کردن با اون ‫ادامه دادم و اون شروع کرد به گریه کردن. 1162 01:21:13,034 --> 01:21:16,788 ‫اون احساسی شد و این ‫یه فرصت برای من بود. 1163 01:21:16,872 --> 01:21:20,876 ‫و اسکات اونقد روی میز زد ‫تا توجهش رو جلب کنه. 1164 01:21:20,959 --> 01:21:24,588 ‫"چطور اون رو کشتی، فلوید؟" ‫و اشک تمساحش سرازیر شد. 1165 01:21:24,671 --> 01:21:27,299 ‫و صدام رو بلند کردم: ‫"چطوری اونو کشتی؟" 1166 01:21:27,841 --> 01:21:29,843 ‫اون به من نگاه کرد و گفت: "این کار رو نکن." 1167 01:21:29,926 --> 01:21:32,846 ‫و من بالاخره با مشت روی میز زدم، 1168 01:21:33,597 --> 01:21:35,432 ‫"چطوری اونو کشتی، فلوید؟" 1169 01:21:35,515 --> 01:21:37,183 ‫اشکاش بند اومد. 1170 01:21:37,267 --> 01:21:40,687 ‫"من دوبار به پشت سرش شلیک کردم ‫تا سریع کارش تموم بشه." 1171 01:21:45,275 --> 01:21:47,986 ‫هیچ ربطی به شما نداره که اون کجاست. 1172 01:21:48,069 --> 01:21:49,529 ‫برای بیش از 20 سال 1173 01:21:49,613 --> 01:21:52,240 ‫ هیچ کس نمی دانست ‫چه اتفاقی برای پسرک افتاده، 1174 01:21:52,324 --> 01:21:55,160 ‫اما اکنون FBI معتقد است ‫که آنها پاسخ هایی دارند. 1175 01:21:57,329 --> 01:22:01,207 ‫اشک و اندوه از خانواده ای که به ‫طور ناگهانی فرزندی را از دست دادند. 1176 01:22:01,291 --> 01:22:05,253 ‫و پدر، لطفاً به او سلام کن، او ‫را در آغوش بگیر و سپس ببوس. 1177 01:22:05,754 --> 01:22:07,672 ‫و یک روز او را خواهیم دید. 1178 01:22:10,425 --> 01:22:11,425 ‫از دست دادن یک بچه، 1179 01:22:11,927 --> 01:22:14,012 ‫دردناکه. 1180 01:22:15,013 --> 01:22:17,515 ‫اون تقریبا بچه ما بود. 1181 01:22:17,599 --> 01:22:21,102 ‫مدارک فرزند خوندگی ‫تقریباً تکمیل شده بود. 1182 01:22:21,186 --> 01:22:24,856 ‫اوه، و قبل از اینکه بتونیم ‫اونها رو کامل کنیم، دزدیده شد. 1183 01:22:24,940 --> 01:22:28,193 ‫همه بچه ها اون رو ‫برادرشون به حساب می آوردن. 1184 01:22:28,276 --> 01:22:31,988 ‫بنابراین همه اون رو ‫جزوی از خانواده ما می دونستن. 1185 01:22:33,198 --> 01:22:34,198 ‫ 1186 01:22:35,158 --> 01:22:36,158 ‫ 1187 01:22:42,749 --> 01:22:46,252 ‫اف‌ بی ‌آی می‌گوید مظنون ‫این پرونده 20 ساله 1188 01:22:46,336 --> 01:22:47,879 ‫به قتل اعتراف کرده است. 1189 01:22:47,963 --> 01:22:51,591 ‫فلوید می گوید که پسر را در نزدیکی ‫مرز اوکلاهما تگزاس دفن کرده است. 1190 01:22:52,550 --> 01:22:54,260 ‫دو روز کامل بیرون بودیم. 1191 01:22:55,095 --> 01:22:57,806 ‫دو روز کندن، دو روز الک کردن. 1192 01:22:57,889 --> 01:22:59,766 ‫و اوه، هیچی. 1193 01:23:01,643 --> 01:23:04,813 ‫می دونی ما... 110 درصد مطمئن بودیم. 1194 01:23:05,563 --> 01:23:07,148 ‫ولی هیچی پیدا نکردیم. 1195 01:23:11,653 --> 01:23:14,781 ‫اما هنوز می خواستم بدونم ‫شارون مارشال کیه. 1196 01:23:15,365 --> 01:23:17,325 ‫و اون گفت. 1197 01:23:17,409 --> 01:23:20,412 ‫تا حدودی به این دلیل که فلوید دوست ‫داشت در مورد خودش صحبت کنه. 1198 01:23:20,495 --> 01:23:23,289 ‫بامزه بود. بالا پایین می پرید، ‫خیلی قصه می گفت. 1199 01:23:23,373 --> 01:23:27,585 ‫و ناگهان شروع کرد به صحبت ‫کردن در مورد اینکه چطوری، 1200 01:23:28,294 --> 01:23:31,923 ‫چقدر خوش قیافه بود ‫و لباس راننده اتوبوس پوشیده بود 1201 01:23:32,007 --> 01:23:35,176 ‫توی چری ویل، کارولینای شمالی و... 1202 01:23:35,927 --> 01:23:38,680 ‫می دونید، اینکه اون ‫بهترین راننده اتوبوس دنیا بود. 1203 01:23:39,305 --> 01:23:44,019 ‫اون به ما گفت که با ‫دختری به نام سندی آشنا شده. 1204 01:23:44,102 --> 01:23:46,855 ‫که به تازگی سه فرزند خودش رو ‫به دست دولت از دست داده بود. 1205 01:23:46,938 --> 01:23:51,693 ‫و اسکات احتمالاً یکی از ‫هوشمند ترین سؤالات رو پرسید. 1206 01:23:51,776 --> 01:23:54,112 ‫گفت اسمت اون موقع چی بود؟ 1207 01:23:55,113 --> 01:23:58,366 ‫براندون کلیو ویلیامز ‫اسمی بود که اون به ما داد. 1208 01:24:03,580 --> 01:24:06,416 ‫و این چیزی بود ‫که قبلاً نشنیده بودیم. 1209 01:24:06,499 --> 01:24:10,253 ‫و وقتی... وقتی این اسم ‫رو گفت، یه چیزی به ما داد. 1210 01:24:10,336 --> 01:24:13,548 ‫و او نه تنها این اسم ‫را به ما داد، بلکه ما رو خیلی جلوتر برد 1211 01:24:13,631 --> 01:24:16,843 ‫و شخصی ‫ر که ملاقات کرده بود به ما داد. 1212 01:24:16,926 --> 01:24:18,386 ‫چجوری ازدواج کردن. 1213 01:24:19,345 --> 01:24:20,764 ‫تاریخش رو به ما داد. 1214 01:24:20,847 --> 01:24:23,516 ‫اسم دختراش رو تونست ‫به ما بده. 1215 01:24:23,600 --> 01:24:25,435 ‫محل تولد دخترا رو به ما بده. 1216 01:24:25,518 --> 01:24:26,936 ‫پس گفتم: "بزرگ ترینشون کدومه؟" 1217 01:24:27,020 --> 01:24:29,856 ‫ادامه داد: "خب، این همون چیزیه ‫که شما اینجا درباره ش می پرسید." 1218 01:24:32,192 --> 01:24:34,652 ‫"اون کجا متولد شده؟" "لیوونیا، میشیگان." 1219 01:24:34,736 --> 01:24:37,781 ‫"چطوری اینو می دونی؟" ‫"من شناسنامه ش رو دیدم." 1220 01:24:37,864 --> 01:24:41,493 ‫ادامه داد: "این همون دختریه که شما دنبالش هستین. ‫این هموم دختریه که به خاطرش اینجا هستین." 1221 01:24:42,744 --> 01:24:44,162 ‫من ازش پرسیدم، 1222 01:24:44,245 --> 01:24:46,247 ‫"اسم بزرگ ترین دخترش چی بود؟" 1223 01:24:47,082 --> 01:24:48,750 ‫و اون گفت: "خوب، سوزان سواکیس بود." 1224 01:25:15,235 --> 01:25:21,533 ‫اونا به من گفتن که هویتش چیه، ‫نشسته بودم و ... 1225 01:25:23,701 --> 01:25:25,787 ‫من تو خلسه نبودم. من فقط... 1226 01:25:26,663 --> 01:25:29,833 ‫خیلی خوشحالم. 1227 01:25:29,916 --> 01:25:32,335 ‫... وقتی این را به او گفتم. 1228 01:25:32,418 --> 01:25:34,420 ‫میدونی نزدیک بود گریه کنم... 1229 01:25:36,548 --> 01:25:37,715 ‫اوه لعنتی! 1230 01:25:39,300 --> 01:25:41,010 ‫اون گفت: "ما هویتش رو می دونیم." 1231 01:25:41,094 --> 01:25:44,305 ‫و به من گفت که اسمش ‫سوزان سواکیسِ. 1232 01:25:46,516 --> 01:25:47,517 ‫من اینطوری بودم، 1233 01:25:48,852 --> 01:25:50,019 ‫"لعنتی!" 1234 01:25:52,272 --> 01:25:55,233 ‫فکر نمی‌کنم تسکین کلمه درستی باشه، اما ‫این همون چیزی بود که من احساس کردم. 1235 01:25:55,316 --> 01:25:58,736 ‫درست مثل این بود که تموم شده باشه. ‫مثل اینکه الان می دونیم اون کیه. 1236 01:26:02,365 --> 01:26:05,326 ‫روز بعد شناسنامه رو پس گرفتیم. 1237 01:26:05,827 --> 01:26:08,413 ‫و توی شناسنامه نام پدر و ‫مادرش روی اون نوشته شده بود. 1238 01:26:08,496 --> 01:26:10,957 ‫ساندرا براندنبورگ و کلیفورد سواکیس 1239 01:26:11,875 --> 01:26:14,252 ‫اوه، اتفاقاً هر دو هنوز زنده هستن. 1240 01:26:25,680 --> 01:26:27,807 ‫اف بی آی جلوی در ظاهر شد. 1241 01:26:28,808 --> 01:26:32,103 ‫و بعد اونها عکس سوزی رو به من ‫نشون دادن و من گفتم: "این دختر منه." 1242 01:26:32,187 --> 01:26:33,897 ‫"تو میدونی اون کجاست؟" 1243 01:26:39,235 --> 01:26:40,737 ‫اون خیلی باهوش بود. 1244 01:26:41,696 --> 01:26:42,947 ‫خیلی احمق بود. 1245 01:26:44,908 --> 01:26:46,534 ‫و خیلی زودباور. 1246 01:26:49,329 --> 01:26:52,832 ‫من 18 ساله بودم که باردار شدم ‫و 19 ساله بودم که اون به دنیا اومد. 1247 01:26:55,043 --> 01:26:56,920 ‫17 سالم بود که شروع کردم به قرار گذاشتن. 1248 01:26:58,087 --> 01:27:00,381 ‫من و کلیف با هم توی دبیرستان بودیم. 1249 01:27:01,424 --> 01:27:03,885 ‫اون حدود دو سال از من کوچکتر بود. 1250 01:27:04,719 --> 01:27:07,555 ‫اما اون باهوش و بامزه بود، 1251 01:27:08,348 --> 01:27:09,849 ‫و من خیلی متاثر شدم ازش. 1252 01:27:10,767 --> 01:27:13,228 ‫تو کل دبیرستان نمونه بودیم. 1253 01:27:14,771 --> 01:27:17,899 ‫درست در پایان ‫دبیرستان ازدواج کردیم. 1254 01:27:19,317 --> 01:27:22,153 ‫من چند ماه بعد از ‫ازدواجمون باردار شدم. 1255 01:27:22,779 --> 01:27:24,197 ‫من هیجان زده بودم. 1256 01:27:25,740 --> 01:27:27,992 ‫خوشحال بودم. 1257 01:27:28,785 --> 01:27:31,496 ‫و من... نمی تونستم صبر کنم ‫تا بچه به دنیا بیاد. 1258 01:27:33,331 --> 01:27:36,584 ‫او در زمان تولدش توی ویتنام بود. 1259 01:27:37,168 --> 01:27:38,503 ‫سخت بود. 1260 01:27:38,586 --> 01:27:41,339 ‫من یک هفته R&R داشتم، ‫(مرخصی استراحت و تفریح) 1261 01:27:41,422 --> 01:27:43,675 ‫و اولین بار سوزان رو دیدم. 1262 01:27:43,758 --> 01:27:45,260 ‫اون شش ماهه بود. 1263 01:27:46,094 --> 01:27:48,346 ‫یه فرشته کوچولوی قشنگ بود. 1264 01:27:49,555 --> 01:27:50,640 ‫افتخار می کردم. 1265 01:27:51,307 --> 01:27:53,768 ‫وقتی بچه دار میشی ‫قلبت بزرگتر میشه. 1266 01:27:55,395 --> 01:27:57,522 ‫اما، وقتی به ویتنام رفتم، 1267 01:27:58,064 --> 01:28:01,776 ‫شما بقیه دنیا رو پشت سر ‫میزارید و این تمام دنیای شماست. 1268 01:28:02,902 --> 01:28:08,366 ‫وقتی برگشتم آدم دیگه بودم و ‫ون داشت با یکی دیگه قرار میذاشت. 1269 01:28:08,950 --> 01:28:11,911 ‫و اون موقع بود که سندی به من ‫گفت که می خواد طلاق بگیره. 1270 01:28:13,496 --> 01:28:15,790 ‫من با یه مرد دیگه قرار می ذاشتم، 1271 01:28:16,332 --> 01:28:18,626 ‫و آلیسون و امی رو باردار بودم. 1272 01:28:19,752 --> 01:28:21,337 ‫ولی ما طلاق گرفتیم. 1273 01:28:22,380 --> 01:28:26,718 ‫و من و دخترها به یک تریلر ‫از پیش ساخته شده نقل مکان کردیم. 1274 01:28:28,094 --> 01:28:31,180 ‫تریلر روی یه جای تپه مانند بود. 1275 01:28:31,264 --> 01:28:36,269 ‫گردباد به طور ناگهانی اومد و ‫تریلر من رو پرت کرد اونطرف. 1276 01:28:41,607 --> 01:28:46,321 ‫بعد از گردباد، فکر کنم بهش میگن PTSD. ‫(اختلال پس از حادثه) 1277 01:28:47,113 --> 01:28:48,614 ‫یادم میاد که، 1278 01:28:50,450 --> 01:28:54,829 ‫در یک نقطه، در گوشه اتاق ‫نشیمن، روی زمین نشسته بودم. 1279 01:28:56,331 --> 01:28:58,875 ‫ودخترا که میگفتن "مامانی! مامانی! مامانی!" 1280 01:28:58,958 --> 01:29:00,209 ‫و من نمی تونستم حرکت کنم. 1281 01:29:02,670 --> 01:29:06,799 ‫به خدمات اجتماعی رفتم چون فکر کردم این همون ‫کاریه که شما برای کمک گرفتن انجام میدید. 1282 01:29:07,759 --> 01:29:09,677 ‫اونها بچه ها رو بردن. 1283 01:29:09,761 --> 01:29:11,929 ‫یادمه بهش گفتم و گریه می کردم، 1284 01:29:12,013 --> 01:29:14,849 ‫"براشون امن نیست. ‫من نمی تونم از اونها مراقبت کنم." 1285 01:29:14,932 --> 01:29:17,560 ‫خانم جلوی دفتر ‫خدمات اجتماعی گفت: 1286 01:29:17,643 --> 01:29:19,771 ‫"عزیزم، به کلیسا برو. حالت بهتر میشه." 1287 01:29:21,773 --> 01:29:26,402 ‫اداره خدمات اجتماعی با من ‫تلفنی تماس گرفت و گفت: 1288 01:29:26,486 --> 01:29:29,781 ‫"ما می خوایم هر سه دختر رو به یک خانواده بدیم." 1289 01:29:29,864 --> 01:29:33,034 ‫اونها به همدیگه وابسته ان ‫و ما نمی خوایم از هم جداشون کنیم." 1290 01:29:34,327 --> 01:29:39,123 ‫اونها به من یک حق انتخاب دادن، ‫یا با فرزند خوندگی هر سه تا موافقت کنم، ‫یا ولشون کنم. 1291 01:29:42,126 --> 01:29:44,170 ‫خیلی برام دردناک بود. 1292 01:29:44,253 --> 01:29:46,172 ‫تعطیلات رو گذرونده بودم 1293 01:29:48,257 --> 01:29:51,511 ‫کلی نوشیدنی خوردم ‫کلی بهش فکر کردم. 1294 01:29:52,053 --> 01:29:55,056 ‫و در اون زمان با ‫پدر و مادرم زندگی می کردم، 1295 01:29:55,139 --> 01:29:56,933 ‫من بیکار بودم. 1296 01:29:57,016 --> 01:30:00,520 ‫فکر می کنم 23 سالم بود. 1297 01:30:01,187 --> 01:30:05,441 ‫و فکر نمی ‌کردم در اون ‫لحظه پدر خوبی براشون باشم. 1298 01:30:05,525 --> 01:30:08,945 ‫من هنوز یک جورایی ‫از ویتنام بهم ریخته بودم. 1299 01:30:14,367 --> 01:30:16,595 ‫وقتی به اون کلیسا رفتم، ‫می دونم که گریه می کردم، 1300 01:30:16,619 --> 01:30:19,497 ‫چون مدام گریه می کردم و ‫نمی تونستم جلوی گریه ام رو بگیرم. 1301 01:30:19,997 --> 01:30:21,332 ‫و اونجا بود که با اون آشنا شدم. 1302 01:30:23,209 --> 01:30:25,294 ‫فقط اومد و نشست و با صدایی آروم، 1303 01:30:25,378 --> 01:30:29,632 ‫شروع کرد به صحبت کردن با من. 1304 01:30:30,133 --> 01:30:31,551 ‫میدونی، "چی شده؟" 1305 01:30:32,135 --> 01:30:34,095 ‫"خدا من رو به اینجا فرستاده تا کمکت کنم." 1306 01:30:35,012 --> 01:30:37,265 ‫اون گفت: "ما میریم بچه هات رو میاریم." 1307 01:30:38,599 --> 01:30:41,727 ‫"ما ازدواج می کنیم، ‫و من از تو و بچه ها مراقب می کنم، 1308 01:30:41,811 --> 01:30:43,604 ‫و همه چیز درست میشه." 1309 01:30:45,606 --> 01:30:49,569 ‫بعد از اینکه با هم بودیم ‫کارهای ترسناکی انجام می داد. 1310 01:30:52,155 --> 01:30:56,075 ‫وقتی فهمیدم با اون تو چه وضعیتی ‫هستم، نمی دونستم باید چیکار کنم. 1311 01:30:57,577 --> 01:31:01,080 ‫و اون چاقویی داشت ‫که همیشه با خودش همراهش بود. 1312 01:31:01,664 --> 01:31:04,959 ‫و خم می شد سمت جایی که چاقو بود، 1313 01:31:05,042 --> 01:31:07,712 ‫و می ‌گفت: "فکر می ‌کنی میخوای ولم کنی؟" 1314 01:31:09,088 --> 01:31:10,339 ‫همچین اتفاقی نمیوفته. 1315 01:31:15,052 --> 01:31:18,639 ‫یک بار باید پوشک دخترانه می خریدم. 1316 01:31:18,723 --> 01:31:21,184 ‫در 7-Eleven چک بی محل کشیده بودم. 1317 01:31:21,934 --> 01:31:23,895 ‫و 30 روز زندانی شدم. 1318 01:31:27,732 --> 01:31:29,859 ‫و اون موقع بود که بچه هام رو برد. 1319 01:31:31,777 --> 01:31:34,322 ‫بلافاصله به کلانتری رفتم 1320 01:31:34,864 --> 01:31:37,450 ‫و به پلیس گفتم که ‫بچه هام رو برده. 1321 01:31:38,326 --> 01:31:40,786 ‫پلیس گفت: "باهم ازدواج کرده اید؟" 1322 01:31:40,870 --> 01:31:41,870 ‫و من گفتم: "بله." 1323 01:31:41,913 --> 01:31:45,917 ‫و پلیس گفت: "این قضیه مدنیه. ‫خودت باید پیگیرش باشی." 1324 01:31:47,585 --> 01:31:50,338 ‫و من فقط صدام بلندتر و بلندتر می شد، 1325 01:31:50,421 --> 01:31:52,757 ‫و اونا منو از کلانتری ‫به بیرون راهنمایی کردن. 1326 01:31:55,676 --> 01:31:57,678 ‫یه روزی که دقیق یادم نیست، 1327 01:31:57,762 --> 01:32:01,766 ‫آلیسون و امی رو توی یتیم خونه گذاشته بود، 1328 01:32:01,849 --> 01:32:03,392 ‫و سوزی رو گرفته بود با خودش برده بود. 1329 01:32:09,065 --> 01:32:10,942 ‫میدونی نمیتونی برگردی و بگی، 1330 01:32:11,526 --> 01:32:12,568 ‫"اگر اینکارو نمی کردم..." 1331 01:32:15,279 --> 01:32:19,534 ‫"اگر راهی برای کمک پیدا کرده بودم." 1332 01:32:20,451 --> 01:32:23,829 ‫"برای دور شدن از این شرایط، ‫دیگه هیچوقت این اتفاق نمیوفتاد." 1333 01:32:25,331 --> 01:32:28,918 ‫و من قرار بود مادرش باشم و ازش ‫ در برابر اون هیولا محافظت کنم. 1334 01:32:29,752 --> 01:32:30,752 ‫و این کارو نکردم. 1335 01:32:33,256 --> 01:32:35,967 ‫من در واقع ‫از دست مادر شارون خیلی عصبانی ام. 1336 01:32:36,842 --> 01:32:39,387 ‫من حتی یک لحظه هم باور ‫نمی کنم که چون اون روز، 1337 01:32:39,470 --> 01:32:43,432 ‫گذشته بود، دیگه نتوسته بچه ش رو پیدا کنه. 1338 01:32:43,516 --> 01:32:46,102 ‫من تو سال 1976 دزدیده شدم. 1339 01:32:46,644 --> 01:32:51,649 ‫و تقریباً پنج سال، ‫مادرم با همه تماس گرفته بود. 1340 01:32:52,149 --> 01:32:53,234 ‫با سناتور، 1341 01:32:53,859 --> 01:32:55,903 ‫شهردار، ‫رفته بود تلویزیون. 1342 01:32:56,445 --> 01:32:58,990 ‫هر کاری از دستش بر می اومد انجام داده بود. 1343 01:33:00,116 --> 01:33:02,702 ‫اون آدم ثروتمندی نبود، 1344 01:33:02,785 --> 01:33:06,539 ‫اما همه پولی که داشت ‫رو برای برگردوندن من خرج کرد. 1345 01:33:06,622 --> 01:33:08,874 ‫مادرم همه کار کرد. 1346 01:33:08,958 --> 01:33:11,127 ‫و من فقط می خوام بدونم چرا. 1347 01:33:12,420 --> 01:33:14,880 ‫چرا اون بیشتر تلاش نکرد؟ 1348 01:33:16,632 --> 01:33:19,802 ‫می خوام صادق باشم. ‫من رفتم پیش مادربزرگش. 1349 01:33:22,221 --> 01:33:23,264 ‫که خوب پیش نرفت. 1350 01:33:23,889 --> 01:33:26,434 ‫نگرشش اینجوری بود که ‫"به من ربطی نداره." 1351 01:33:26,517 --> 01:33:30,271 ‫وقتی به سراغ کسی میری ‫و اون هیچ علاقه ای بهت نداره، 1352 01:33:31,272 --> 01:33:32,940 ‫برای من... 1353 01:33:34,150 --> 01:33:35,150 ‫اهمیتی نمیدی؟ 1354 01:33:35,776 --> 01:33:38,362 ‫نمیخوای بدونی؟ ‫تو دیگه چه جور آدمی هستی؟ 1355 01:33:38,446 --> 01:33:40,615 ‫من با این قضیه مشکل دارم. 1356 01:33:46,662 --> 01:33:50,291 ‫در سال 2003، زمانی که توی تولسا ‫بودم و برای بازدید از قبرستون رفتم، 1357 01:33:50,374 --> 01:33:53,544 ‫فکر می کردم که ‫"خوب نیست که یک روز 1358 01:33:53,628 --> 01:33:56,339 ‫به اینجا برگردم و این سنگ قبر رو عوض کنم؟" 1359 01:33:56,422 --> 01:33:59,216 ‫فقط یک اسم روش بود، تونیا. ‫و این منو آزار می داد. 1360 01:34:00,009 --> 01:34:02,845 ‫پس بعد از فهمیدن هویت واقعیش، 1361 01:34:02,928 --> 01:34:04,847 ‫تصمیم گرفتیم، ‫من با مگان صحبت کردم. 1362 01:34:04,930 --> 01:34:08,100 ‫و گفتم: "هی، میدونی، بیا این کار رو بکنیم." 1363 01:34:09,226 --> 01:34:14,607 ‫مت نظر من رو درباره چیزی که ‫میخواست روی سنگ قبر بنویسه می خواست. 1364 01:34:15,358 --> 01:34:17,860 ‫و من ‌گفتم: "عحب. مسئولیتش زیاده." 1365 01:34:18,778 --> 01:34:22,782 ‫اون با آدم های زیادی در زندگیش ‫در ارتباط بود و می خواستم مطئن بشم 1366 01:34:22,865 --> 01:34:26,077 ‫اون برای بقیه همه چیز بود. 1367 01:34:31,999 --> 01:34:34,039 ‫خدایا، من از تو برای ‫این فرصت تشکر می کنم. 1368 01:34:34,085 --> 01:34:37,380 ‫و من دعا می کنم که ‫آسایش، قدرت و قلب 1369 01:34:37,463 --> 01:34:38,964 ‫رو به زندگی کسانی ‫که اینجا هستند بیاری. 1370 01:34:39,048 --> 01:34:41,759 ‫نه تنها امروز اینجا، ‫بلکه هر کجا که باشند. 1371 01:34:49,475 --> 01:34:50,601 ‫اینجاست. 1372 01:34:51,977 --> 01:34:53,062 ‫اون اینجاست. 1373 01:34:55,147 --> 01:34:58,567 ‫در سال 1990 ‫وقتی که فوت کرد تنها 20 سال سن داشت. 1374 01:34:59,860 --> 01:35:04,365 ‫و تا ژوئن 2017 نتونستیم ‫سنگ قبرش رو عوض کنیم. 1375 01:35:04,448 --> 01:35:07,076 ‫و در نهایت اسم واقعیش رو اونجا نوشتیم. 1376 01:35:09,620 --> 01:35:13,165 ‫اون تعریف یک دوست برای همه بود. 1377 01:35:13,749 --> 01:35:16,711 ‫صدای پشتیبان برای مردم، 1378 01:35:16,794 --> 01:35:21,340 ‫و این دیوانه کننده ست. ‫چون هیچ پشتیبانی توی خونه نداشت. 1379 01:35:21,424 --> 01:35:24,009 ‫و اون همه این کارها رو با چنین متانتی انجام داد. 1380 01:35:31,642 --> 01:35:35,187 ‫او بالاخره مراسم یادبودی رو ‫که لیاقتش رو داشت دریافت کرد. 1381 01:35:36,313 --> 01:35:41,193 ‫این یه نقطه ویرگوله برام. 1382 01:35:41,777 --> 01:35:43,654 ‫و در نهایت اون به آرامش رسید. 1383 01:35:45,239 --> 01:35:47,116 ‫اما اون هنوز تو قلب من زنده س. 1384 01:35:49,452 --> 01:35:53,372 ‫و وقتی که من بمیرم ‫شاید اونجا دیگه تموم بشه. 1385 01:35:55,958 --> 01:35:58,461 ‫قشنگ بود. 1386 01:35:58,544 --> 01:36:01,297 ‫خیلی خوب بود که فهمیدم اون کیه. 1387 01:36:02,131 --> 01:36:04,550 ‫فقط یادم میاد که، 1388 01:36:06,093 --> 01:36:08,053 ‫"دختر، من پشتش بودم" می دونی؟ 1389 01:36:10,222 --> 01:36:14,143 ‫یکی از چیزای که من رو درگیر می کرد ‫این بود که هیچوقت نفهمید واقعا کیه. 1390 01:36:16,604 --> 01:36:20,941 ‫شناخت افرادی که بخشی از ‫زندگی اون بودن واقعا به من کمک کرد. 1391 01:36:22,193 --> 01:36:25,112 ‫چون اونا خاطرات مثبتی از اون ندارن. 1392 01:36:25,613 --> 01:36:30,075 ‫شما این احساس رو دارین ‫که، گاهی اوقات، 1393 01:36:30,701 --> 01:36:32,578 ‫اون نهایت استفاده رو از زندگیش کرد. 1394 01:36:36,582 --> 01:36:39,502 ‫من هیجان زده بودم... هیجان زده بودم که... 1395 01:36:41,378 --> 01:36:44,632 ‫اسمش رو روی سنگ ‫قبری گذاشتیم و مال خودش بود. 1396 01:36:48,135 --> 01:36:51,180 ‫برای همه ما مهم بود... 1397 01:36:51,263 --> 01:36:53,766 ‫این خود واقعیش بود. ‫این پدر واقعیش بود. 1398 01:36:53,849 --> 01:36:55,684 ‫این دختر اونهاست، می دونید؟ 1399 01:36:56,477 --> 01:36:58,157 ‫اون اینجاست. ‫اینجا آرامیده. 1400 01:36:58,187 --> 01:36:59,980 ‫و اسم واقعیش اینجاست. 1401 01:37:06,529 --> 01:37:07,947 ‫ممنونم کلانتر. 1402 01:37:09,031 --> 01:37:12,660 ‫من روابط جدید و خانواده بیشتری ‫از آنچه نیاز داشتم به دست آوردم. 1403 01:37:14,411 --> 01:37:18,249 ‫و امیدوارم بتونم نیمی از مادری ‫باشم که او بود یا می خواست باشه. 1404 01:37:19,834 --> 01:37:24,296 ‫مادر شدنم باعث شد ‫احترام بیشتری برای مادر واقعیم قائل بشم 1405 01:37:24,380 --> 01:37:27,633 ‫چون اون قید دوتا از بچه هاش رو زد، 1406 01:37:27,716 --> 01:37:28,926 ‫اگر که بیشتر نبودن، 1407 01:37:29,009 --> 01:37:32,304 ‫چون می دونست که این برای بچه ها بهتره. 1408 01:37:34,974 --> 01:37:38,185 ‫اسم پسرم مایکله. ‫که از اسم برادرم برداشتمش. 1409 01:37:38,811 --> 01:37:42,940 ‫مایکل نتونست با این اسم زندگی کنه ‫من می خواستم این اسم ادامه پیدا کنه. 1410 01:37:45,025 --> 01:37:49,613 ‫کاری که می تونم انجام بدم اینه که نمی تونم ‫با سوزان صحبت کنم، اما می تونم با مگان حرف بزنم. 1411 01:37:53,826 --> 01:37:56,996 ‫و همین کافیه. 1412 01:38:01,750 --> 01:38:03,419 ‫سعی کردم خودم بفهممش، 1413 01:38:03,502 --> 01:38:07,089 ‫اما می دونم که این داستان ‫به یکی کمک میکنه. 1414 01:38:07,590 --> 01:38:12,344 ‫من باید تمام بخش ها رو سر جاش بزارم ‫و اینکه این قضیه چطور من رو شکل داد، 1415 01:38:12,428 --> 01:38:14,597 ‫و بعدش می دونم که می تونم ‫اون رو به اشتراک بزارم. 1416 01:38:19,977 --> 01:38:22,563 ‫فقط می دونم که اون یه فرصت داشت. 1417 01:38:23,939 --> 01:38:26,108 ‫اون یکی از افرادی بود که می تونست 1418 01:38:26,191 --> 01:38:29,904 ‫به اون چیزی که ‫براش اتفاق افتاده غلبه کنه. 1419 01:38:31,071 --> 01:38:33,741 ‫اگر می تونست ازش دور بشه، 1420 01:38:34,366 --> 01:38:37,369 ‫می تونست یک نجات یافته شگفت انگیز بشه. 1421 01:38:39,538 --> 01:38:41,540 ‫پتانسیل زیادی داشت. 1422 01:38:43,584 --> 01:38:46,045 ‫اون چیزی برای ارائه به جهان داشت. 1423 01:38:46,837 --> 01:38:49,423 ‫او واقعاً استعداد داشت، و ... 1424 01:38:52,426 --> 01:38:54,553 ‫من همیشه اینطوری اون رو به یاد میارم. 1425 01:38:56,000 --> 01:39:06,000 ‫ترجمه و تنظیم از مهراد ‫(MehraDedSec) 1426 01:39:07,000 --> 01:39:15,000 ‫t.me/MehraDedSec