1 00:00:01,000 --> 00:00:07,812 ‫ارائه‌ شده توسط وب‌سایت دیجی موویز ‫© DigiMoviez.Com 2 00:00:07,836 --> 00:00:12,946 ‫جهت اطلاع از جدیدترین آدرس سایت ‫دیجی موویز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید ‫DigiMoviez@ 3 00:00:12,970 --> 00:00:15,590 ‫حقیقتش اینه که من بی‌قرار بودم 4 00:00:15,590 --> 00:00:18,510 ‫روزی که رابرت ما رو ترک کرد ‫که به لندن برگرده 5 00:00:20,270 --> 00:00:21,890 من نمی‌خواستم بره 6 00:00:21,890 --> 00:00:25,440 ‫ما بعد از به دنیا اومدن نیک ‫وقتِ خیلی کمی باهم بودیم 7 00:00:26,610 --> 00:00:31,280 ‫ولی من نمی‌خواستم مجبور شه ‫بین خانواده و کارش انتخاب کنه 8 00:00:33,150 --> 00:00:36,950 ‫پس دریا بود، آفتاب درخشان می‌تابید، 9 00:00:36,950 --> 00:00:41,200 ‫ولی من نمی‌خواستم اونجا تنها باشم 10 00:00:41,324 --> 00:00:48,324 ‫« ترجمه از سینـا صداقت و سـحـر » ‫.:: SinCities & Sahar_frb ::. 11 00:00:52,460 --> 00:00:53,470 بزن بریم 12 00:00:56,300 --> 00:00:57,180 بزن بریم 13 00:00:59,390 --> 00:01:01,350 ‫- آقا؟ آقا؟ حالت خوبه؟ ‫- تو، زود بیا 14 00:01:01,350 --> 00:01:03,480 ‫- ممنون ‫- ممنون 15 00:01:13,190 --> 00:01:14,360 ‫نیکلاس؟ 16 00:01:17,990 --> 00:01:18,990 ‫خدایا 17 00:01:27,830 --> 00:01:30,420 ‫رابرت؟ بیدار شو 18 00:01:30,420 --> 00:01:31,500 ‫رابرت؟ 19 00:01:34,260 --> 00:01:35,590 ‫رابرت، بیدار شو 20 00:01:37,260 --> 00:01:38,300 ‫بیدار شو 21 00:01:39,390 --> 00:01:40,470 ‫محض رضای خدا 22 00:01:40,470 --> 00:01:41,470 ‫بیدار شو 23 00:01:42,180 --> 00:01:43,390 ‫نیک کجاست؟ 24 00:01:43,390 --> 00:01:45,890 ‫- چه غلطی می‌کنی؟ ‫- نیک کجاست؟ 25 00:01:45,890 --> 00:01:47,690 ‫نمی‌دونم. احتمالاً پیش یکی از دوست‌هاشه 26 00:01:47,690 --> 00:01:49,690 ‫باشه. خب، کجاست؟ ‫باید پیداش کنیم 27 00:01:49,690 --> 00:01:51,690 ‫دیروز رفت سرِ کار، ‫قرار بود واسه شام برگرده، 28 00:01:51,690 --> 00:01:53,730 ‫- ولی که چی؟ ناسلامتی اون 25 سالشه ‫- نه، نه 29 00:01:53,730 --> 00:01:56,610 ‫اون ساعت 4 صبح بهم زنگ زد ‫و حالا نمی‌تونم باهاش تماس بگیرم 30 00:01:56,610 --> 00:01:58,973 ‫- برنمی‌داره. جواب تلفنم رو نمیده ‫- احتمالاً اشتباهی زنگ زده 31 00:01:58,997 --> 00:01:59,956 نمی‌خواد باهات حرف بزنه 32 00:01:59,980 --> 00:02:02,620 ‫- نه، عزیزم. توی وضعیتِ افتضاحی بود ‫- اوه، واقعاً؟ 33 00:02:02,620 --> 00:02:05,370 ‫- داشت گریه می‌کرد ‫- اوه، واقعاً؟ 34 00:02:05,370 --> 00:02:07,040 ‫حرف نزد. هیچی نگفت 35 00:02:07,040 --> 00:02:09,370 ‫- فقط داشت اشک می‌ریخت ‫- اوه، واقعاً؟ 36 00:02:10,630 --> 00:02:11,630 ‫سلام، نیک 37 00:02:12,750 --> 00:02:15,130 ‫آره، رفیق. پدرت هستم 38 00:02:15,130 --> 00:02:17,880 ‫وقتی بیدار شدی بهم زنگ بزن. ‫فقط می‌خوام ببینم زنده‌ای یا نه 39 00:02:17,880 --> 00:02:19,840 ‫باشه. دوستت دارم. خدافظ 40 00:02:20,800 --> 00:02:22,510 ‫- اون می‌دونه ‫- اون چی رو می‌دونه؟ 41 00:02:23,810 --> 00:02:25,720 ‫- تو بهش چی گفتی؟ ‫- هان؟ 42 00:02:25,720 --> 00:02:28,140 ‫- در مورد من بهش چی گفتی؟ ‫- من هیچی بهش نگفتم 43 00:02:28,140 --> 00:02:29,560 ‫ولی قصد دارم بگم 44 00:02:29,560 --> 00:02:31,520 ‫خب، الان یکم دیر شده، مگه نه؟ 45 00:02:31,520 --> 00:02:33,940 ‫- یه نفر قبل از تو بهش گفته ‫- منظورت چیه؟ کی؟ 46 00:02:33,940 --> 00:02:36,230 ‫اون آشغال روانیِ دیوونه باهاش تماس گرفته 47 00:02:36,240 --> 00:02:41,160 ‫چی؟ منظورت پدرِ همون پسره‌ست که ‫در حال نجات جونِ نیک غرق شد؟ 48 00:02:41,160 --> 00:02:43,450 ‫- منظورت پدرِ اون آقا پسره... ‫- اوه، نه 49 00:02:43,450 --> 00:02:45,830 ‫که باهاش خوابیدی ‫و بعد آشنایی باهاش رو انکار کردی، 50 00:02:45,830 --> 00:02:48,750 ‫بعد از این که در حال نجات دادن بچه‌مون مُرد 51 00:02:48,750 --> 00:02:51,290 ‫منظورت اون آشغالِ روانی دیوونه‌ست؟ 52 00:02:51,290 --> 00:02:53,210 ‫- باورم نمیشه ‫- مگه نمی‌فهمی؟ 53 00:02:53,210 --> 00:02:55,420 ‫پسرمون در خطره، رابرت 54 00:02:55,420 --> 00:02:57,050 ‫تا حالا صداش رو اینجوری نشنیده بودم 55 00:02:58,050 --> 00:02:59,050 ‫می‌ترسم 56 00:02:59,050 --> 00:03:01,300 ‫آهان، می‌ترسی بد به نظر بیای، مگه نه؟ 57 00:03:01,300 --> 00:03:03,220 ‫یعنی، اون بالأخره قرار بود بفهمه 58 00:03:03,220 --> 00:03:05,390 ‫فقط ای کاش از زبونِ من می‌شنید 59 00:03:05,390 --> 00:03:08,350 ‫این تقصیرِ توئه، خب؟ ‫تو مسئول این اتفاقی 60 00:03:08,350 --> 00:03:10,940 ‫- مهم نیست تقصیرِ کیه، رابرت ‫- آخه چه انتظاری داشتی؟ 61 00:03:10,940 --> 00:03:13,520 ‫خب، فکر می‌کردی چه واکنشی نشون میده؟ 62 00:03:13,520 --> 00:03:16,480 ‫یعنی، تو مادرش بودی. ‫تو مسئولِ تمام اینایی 63 00:03:16,480 --> 00:03:18,690 ‫- هیچوقت به اون اهمیت ندادی ‫- پسوردش رو داری؟ 64 00:03:19,440 --> 00:03:21,280 ‫تو انقدر سرگرم دوست پسرت بودی 65 00:03:21,280 --> 00:03:24,070 ‫- که اون رو توی ساحل تنها گذاشتی... ‫- پسوردش رو می‌دونی؟ 66 00:03:24,070 --> 00:03:26,240 ‫- وقتی اصلاً شنا کردن بلد نبود ‫- پسوردش چیه؟ 67 00:03:26,240 --> 00:03:27,410 ‫اون نمی‌تونست شنا کنه 68 00:03:27,410 --> 00:03:30,500 ‫- میشه فقط پسوردش رو بهم بگی؟ ‫- خب، من پسوردش رو نمی‌دونم 69 00:03:30,500 --> 00:03:35,380 ‫چون به حریم خصوصی‌اش احترام میذارم. ‫محترمانه نگرانی‌ام رو بهش ابراز می‌کنم. 70 00:03:35,380 --> 00:03:37,880 ‫ولی انتظار داری چه فکری ‫در موردت بکنه، کاترین؟ 71 00:03:37,880 --> 00:03:39,170 ‫ناسلامتی تو مادرش بودی 72 00:03:39,170 --> 00:03:41,800 ‫تو کسی بودی که قرار بود ازش محافظت کنه 73 00:03:41,800 --> 00:03:43,550 ‫تو ازش محافظت نکردی. ‫فقط تمرکز کردی... 74 00:03:43,550 --> 00:03:45,510 ‫اون دوباره سیگار می‌کشه. می‌دونستی؟ 75 00:03:45,510 --> 00:03:49,850 ‫به من نگو چطور واسه بچه‌مون پدری کنم ‫وقتی خودت 20 سال توی زندگیش نبودی 76 00:03:49,850 --> 00:03:51,100 ‫چطور جرأت می‌کنی؟ 77 00:03:51,100 --> 00:03:53,020 ‫فکر می‌کنی من چه غلطی می‌کردم؟ 78 00:03:53,020 --> 00:03:54,440 ‫وای خدا. شغلش رو از دست داده 79 00:03:54,440 --> 00:03:55,860 ‫چی؟ نه، اینطور نیست 80 00:03:55,860 --> 00:03:59,690 ‫پس وقتی فکر می‌کردی سرِ کاره ‫تمام روز کجا بود؟ 81 00:04:01,360 --> 00:04:05,070 ‫اصلاً می‌دونی ممکنه پیش کی باشه؟ 82 00:04:05,070 --> 00:04:06,450 ‫دوست‌هاش؟ 83 00:04:06,450 --> 00:04:08,990 ‫یعنی، من که بعید می‌دونم دوستی داشته باشه 84 00:04:08,990 --> 00:04:10,450 ‫تو چی؟ 85 00:04:12,790 --> 00:04:14,920 ‫اون به دوست دخترش اشاره کرد 86 00:04:14,920 --> 00:04:17,500 ‫ولی من ندیدمش. اسمش رو نمی‌دونم 87 00:04:17,500 --> 00:04:18,420 ‫من... 88 00:04:19,670 --> 00:04:22,170 ‫اصلاً مطمئن نیستم که دختره ‫وجود داشته باشه، کاترین 89 00:04:25,340 --> 00:04:26,930 ‫نه، نه، نه، نه! 90 00:04:34,520 --> 00:04:35,730 ‫عزیزم؟ 91 00:04:39,320 --> 00:04:40,440 ‫نیکـه؟ 92 00:04:42,400 --> 00:04:43,450 ‫بله؟ 93 00:04:45,700 --> 00:04:48,870 ‫با این که نانسی اتفاقاتِ رخ داده 94 00:04:48,870 --> 00:04:53,710 ‫بین جاناتان و کاترین ریونزکرافت رو با جزئیات ‫و دقتِ فوق‌العاده توصیف کرده بود، 95 00:04:54,370 --> 00:04:56,960 توی یه سری از حقایق دست برده بود 96 00:04:58,210 --> 00:04:59,750 ‫این کاریه که نویسنده‌ها انجام میدن 97 00:05:00,710 --> 00:05:04,920 ‫برای مثال، جاناتان با دوست دخترش ‫به اروپا سفر کرده بود 98 00:05:04,930 --> 00:05:08,180 ‫این حقیقتیه که نانسی دست نخورده گذاشته بود 99 00:05:09,100 --> 00:05:12,680 ‫ولی دلیل بازگشتِ زودتر ساشا رو تغییر داده بود 100 00:05:13,480 --> 00:05:15,390 ‫خورشیدگرفتگی رو یادته؟ 101 00:05:15,390 --> 00:05:19,440 ‫ما توی انگلیس هر قرن یک بار ‫خورشیدگرفتگی کامل می‌بینیم، 102 00:05:20,770 --> 00:05:22,280 ‫و اونم توی روز ابری اتفاق افتاد 103 00:05:25,900 --> 00:05:27,030 ‫چقدر حیف شد 104 00:05:27,030 --> 00:05:28,240 زندگی توی بریتانیا همینه 105 00:05:28,240 --> 00:05:29,910 چیز مهمی نیست 106 00:05:29,910 --> 00:05:32,660 خب، این آخرین فرصتِ من برای دیدن خورشیدگرفتگی بود 107 00:05:32,660 --> 00:05:36,210 ‫همیشه می‌تونیم سعی کنیم ‫به بعدی برسیم، می‌دونی 108 00:05:36,210 --> 00:05:38,750 ‫- می‌تونیم سفر کنیم ‫- به ماداگاسکار؟ 109 00:05:39,330 --> 00:05:40,920 ‫- چرا که نه؟ ‫- این چرنده 110 00:05:40,920 --> 00:05:42,800 ‫کاملاً مسخره‌ست 111 00:05:43,670 --> 00:05:46,670 وقتت رو با کارهای بیهوده تلف نکن و اون یخچالِ لعنتی رو درست کن 112 00:05:46,680 --> 00:05:48,220 ‫داره دیوونه‌ام می‌کنه 113 00:05:48,220 --> 00:05:49,970 ‫- الو؟ ‫- سلام، نانسی 114 00:05:50,890 --> 00:05:53,140 ‫سلام، اِما. خوشحالم که صدات رو می‌شنوم 115 00:05:55,100 --> 00:05:56,190 ‫آهان، متوجهم 116 00:05:57,940 --> 00:06:00,060 ‫نه، نه، نه. خبر نداشتم. نه 117 00:06:03,940 --> 00:06:07,700 ‫خب، به نظرم خودشون ‫باید اختلافاتشون رو حل کنن 118 00:06:11,450 --> 00:06:13,950 ‫خب، بیا مسائل رو گُنده نکنیم، اِما 119 00:06:13,950 --> 00:06:16,410 ‫یعنی، ما نمی‌دونیم اونجا چه اتفاقی افتاده 120 00:06:16,410 --> 00:06:20,080 ‫اوه، نه. به وضوح دخترت ‫داره اغراق می‌کنه، چون... 121 00:06:22,960 --> 00:06:24,250 ‫اوه، این چرنده 122 00:06:27,380 --> 00:06:29,680 ‫نه، دیگه داری خیلی تُند میری، اِما 123 00:06:30,640 --> 00:06:33,260 ‫نه، واقعاً نیازی به این کار نیست، اِما 124 00:06:33,260 --> 00:06:36,140 ‫خیلی خب، اِما، از صحبت باهات خوشحال شدم. ‫ممنون که زنگ زدی. 125 00:06:36,140 --> 00:06:37,310 ‫خداحافظ 126 00:06:37,940 --> 00:06:39,140 ‫چیه؟ 127 00:06:42,310 --> 00:06:43,400 ‫چیه؟ 128 00:06:44,320 --> 00:06:46,570 ‫- چی شده؟ ‫- اِما مادر ساشا زنگ زده بود 129 00:06:46,570 --> 00:06:48,400 ‫ساشا برگشته لندن 130 00:06:49,200 --> 00:06:50,240 ‫اون کِی... 131 00:06:50,240 --> 00:06:53,950 ‫اون و جاناتان دعواشون شده ‫و دختره ولش کرده و برگشته 132 00:06:53,950 --> 00:06:55,660 ‫اون دختره خیلی داغونه 133 00:06:56,540 --> 00:06:58,660 ‫اون صدای آزاردهنده رو قطع می‌کنی یا نه؟ 134 00:07:00,290 --> 00:07:02,710 ‫خاله‌ی ساشا نمرده بود 135 00:07:02,710 --> 00:07:04,460 ‫علتِ برگشتنش به خونه این نبود 136 00:07:05,500 --> 00:07:07,340 ‫کتاب یه اثرِ داستانی بود، 137 00:07:08,010 --> 00:07:11,180 ‫ولی از بند حقیقت رها شده بود، 138 00:07:11,180 --> 00:07:14,470 ‫تا بتونه جلوه‌ی بهتری به خودش بگیره 139 00:07:14,470 --> 00:07:17,680 ‫اسکن‌ها نشون میدن که ‫اون دچارِ سکته‌ی مغزی شده... 140 00:07:17,680 --> 00:07:19,230 چی، سکته کرده؟ 141 00:07:19,230 --> 00:07:21,020 ‫- اون سکته کرده؟ ‫- بین افرادی که 142 00:07:21,020 --> 00:07:22,730 ‫- مواد تزریق می‌کنن خیلی متداوله ‫- خدای من! 143 00:07:22,730 --> 00:07:23,980 خب، حالش خوب میشه؟ 144 00:07:23,980 --> 00:07:25,400 ‫فعلاً وضعیتش پایداره، 145 00:07:25,400 --> 00:07:28,230 ‫ولی هنوز برای تعیینِ میزان آسیب خیلی زوده 146 00:07:28,240 --> 00:07:30,030 ‫- تا وقتی که بیدارش کنیم ‫- آسیب؟ منظورتون... 147 00:07:30,030 --> 00:07:32,410 ‫- منظورتون از آسیب چیه؟ ‫- آسیبِ عصبی، اگر باشه 148 00:07:32,410 --> 00:07:34,410 ‫چجور آسیب عصبی‌ای؟ 149 00:07:34,410 --> 00:07:36,740 ‫حرکتی، ادراکی، گفتاری 150 00:07:36,740 --> 00:07:38,290 ‫ولی نباید گمانه‌زنی کنیم 151 00:07:38,290 --> 00:07:41,290 ‫در حال حاضر وضعیتش پایداره ‫و این چیزیه که باید روش تمرکز کنیم 152 00:07:41,290 --> 00:07:42,370 ‫دکتر؟ 153 00:07:42,370 --> 00:07:43,920 ‫- شرمنده، من باید... ‫- خب کِی... 154 00:07:43,920 --> 00:07:45,750 ‫کِی قصد دارید بیدارش کنید؟ 155 00:07:45,750 --> 00:07:49,260 ‫اواخر امروز چندتا آزمایش جدید انجام می‌دیم، ‫و اگه نتایج خوب باشن، 156 00:07:49,260 --> 00:07:51,050 ‫فردا سعی می‌کنیم بیدارش کنیم 157 00:07:51,050 --> 00:07:54,220 ‫- ولی خوب میشه، مگه نه؟ به طور کامل ‫- بله. ممکنه. آره 158 00:07:54,220 --> 00:07:56,180 ‫شما گفتید ممکنه، ولی احتمالش چقدره؟ 159 00:07:56,180 --> 00:07:58,140 ‫یعنی، با توجه به تجربه‌تون ‫با موارد دیگه، دکتر؟ 160 00:07:58,140 --> 00:08:01,480 ‫خب، هر مورد فرق می‌کنه، ‫و من واقعاً متأسفم، 161 00:08:01,480 --> 00:08:03,087 ‫تنها کاری که ازمون برمیاد صبر کردنه 162 00:08:03,810 --> 00:08:06,860 ‫کاترین و رابرت به پرسیدن سؤال‌هایی ادامه میدن 163 00:08:06,860 --> 00:08:08,730 ‫که خودشون می‌دونن بی‌فایده‌ان، 164 00:08:09,570 --> 00:08:13,570 ‫ولی به امید گرفتنِ جوابی متفاوت اصرار می‌کنن 165 00:08:14,280 --> 00:08:16,280 ‫- جوابی که دلشون می‌خواد بشنون ‫- دکتر. دکتر 166 00:08:16,280 --> 00:08:17,990 ‫- خیلی متأسفم. من باید برم... ‫- آره 167 00:08:17,990 --> 00:08:20,120 ‫- ممنون ‫- ممنون 168 00:08:23,870 --> 00:08:26,540 ‫اگه دلت بخواد می‌تونی اول کنارش بشینی 169 00:08:58,740 --> 00:09:03,710 ‫از خودت می‌پرسی آیا نیکلاس همیشه ‫در معرض مرگِ زودرس بوده 170 00:09:05,790 --> 00:09:08,000 ‫اون قبلاً یک بار نجات پیدا کرده بود، 171 00:09:08,840 --> 00:09:13,050 ‫ولی وحشت داری که این دفعه ‫اونقدر خوش‌شانس نباشه 172 00:09:20,470 --> 00:09:22,980 ‫سردرگمی ذهنِ رابرت رو آشفته کرده 173 00:09:24,850 --> 00:09:30,270 ‫بستری شدن نیکلاس در بیمارستان ‫احساس گناه و اضطراب شدیدی ایجاد می‌کنه 174 00:09:31,570 --> 00:09:34,530 ‫اما اون احساسات نمی‌تونن ‫حسادتی رو از بین ببرن 175 00:09:34,530 --> 00:09:39,120 ‫که نسبت به پسر جوانی احساس می‌کنه ‫که با زنش رابطه داشته 176 00:09:39,120 --> 00:09:41,490 ‫و بعدش جونِ بچه‌اش رو نجات داده 177 00:09:43,450 --> 00:09:46,790 ‫شهیدی که برای همیشه ‫مردانگی‌اش رو زیر سؤال برده بود 178 00:09:50,840 --> 00:09:55,840 ‫همچنین به گفتگوی شب قبلش ‫با استیون بریگزستاک فکر می‌کنه 179 00:09:57,130 --> 00:09:59,510 ‫فروتنی و سادگیِ اون مرد، 180 00:10:00,180 --> 00:10:03,390 ‫و درک و همدردی زیادش 181 00:10:04,770 --> 00:10:08,060 ‫و این که تنها چیزی که استیون ‫و همسرش خواسته بودن 182 00:10:08,690 --> 00:10:12,400 ‫دیدنِ پسربچه‌ای بود که پسرشون ‫در حین تلاش برای نجات دادنش مُرده بود 183 00:10:14,070 --> 00:10:15,360 ‫- پیداش کردی؟ ‫- آره 184 00:10:15,360 --> 00:10:16,740 ‫- ردیفی؟ ‫- یعنی... 185 00:10:16,740 --> 00:10:18,780 ‫خب، من قبلاً نام کاربری ‫و کلمه‌ی عبورت رو وارد کردم 186 00:10:21,070 --> 00:10:23,620 ‫فقط روی مرکز کمک کلیک کن، ‫چطور حسابم را حذف کنم، 187 00:10:23,620 --> 00:10:25,790 ‫و بعدش حسابت رو برای همیشه حذف کن 188 00:10:25,790 --> 00:10:28,920 ‫خیلی خب. ازم می‌پرسه ‫«چرا می‌خواهید حساب خود را حذف کنید؟» 189 00:10:28,920 --> 00:10:30,080 ‫چی باید بنویسم؟ 190 00:10:30,080 --> 00:10:31,670 ‫هرچی دلت می‌خواد بنویس. ‫مهم نیست 191 00:10:32,710 --> 00:10:37,300 ‫خیلی خب، نگرانی در مورد ‫حریم خصوصی رو انتخاب می‌کنم 192 00:10:38,800 --> 00:10:41,680 ‫بهم میگه «این حذف برگشت ناپذیر خواهد بود» 193 00:10:41,680 --> 00:10:44,100 ‫آره. حیف میشه، می‌دونی 194 00:10:44,100 --> 00:10:46,020 ‫یکی از بهترین کارهام بود 195 00:10:46,020 --> 00:10:47,350 ‫دوباره کلمه‌ی عبورت رو وارد کن 196 00:10:53,940 --> 00:10:55,070 ‫«لطفاً تأیید کنید» 197 00:10:57,570 --> 00:11:00,070 ‫«مطمئنید می‌خواهید حساب خود را حذف کنید؟» 198 00:11:10,170 --> 00:11:13,460 ‫از رها کردنِ حساب اینستاگرام جاناتان ‫ناراحت بودم 199 00:11:14,500 --> 00:11:17,406 ‫ولی وقتش بود که شروع به مرتب کردن کنم 200 00:11:17,948 --> 00:11:20,451 ‫و آثار انگشتم رو پاک کنم 201 00:11:22,470 --> 00:11:23,390 ‫حذف شد 202 00:11:23,890 --> 00:11:25,260 ‫آره 203 00:11:25,260 --> 00:11:26,390 ‫تموم شد رفت 204 00:11:26,390 --> 00:11:27,470 ‫به همین راحتی 205 00:11:34,890 --> 00:11:36,206 ‫[رابرت ریونزکرافت] 206 00:11:36,230 --> 00:11:38,360 ‫- این واسه توئه، تامی ‫- ممنون 207 00:11:38,360 --> 00:11:40,150 ‫می‌تونی واسه خودت چندتا دوستِ جدید بخری 208 00:11:42,700 --> 00:11:44,570 ‫- الو؟ ‫- آقای بریگزستاک 209 00:11:44,580 --> 00:11:46,160 ‫رابرت هستم 210 00:11:46,160 --> 00:11:47,950 ‫- بله ‫- رابرت ریونزکرافت 211 00:11:50,410 --> 00:11:51,920 ‫وقتِ بدی که مزاحم نشدم؟ 212 00:11:52,670 --> 00:11:54,420 ‫نه، آقای ریونزکرافت 213 00:11:55,630 --> 00:11:58,260 ‫متأسفانه تماس گرفتم ‫خبرِ غم‌انگیزی بدم 214 00:11:58,920 --> 00:12:00,800 ‫نیکلاس توی بیمارستانه 215 00:12:00,800 --> 00:12:04,140 ‫اوه، چه بد. خیلی از شنیدنش متأسفم 216 00:12:04,140 --> 00:12:05,970 ‫حالش خوبه؟ 217 00:12:05,970 --> 00:12:09,310 ‫هنوز برای مطمئن بودن زوده ‫ولی وضعش پایدار به نظر میاد 218 00:12:10,350 --> 00:12:13,730 ‫خب، می‌تونم بپرسم مشکلش چیه؟ 219 00:12:13,730 --> 00:12:14,810 ‫بله 220 00:12:14,810 --> 00:12:20,440 ‫- نیکلاس مدتیه که درگیرِ اعتیاد بوده ‫- خدافظ 221 00:12:21,610 --> 00:12:23,150 ‫خیلی متأسفم 222 00:12:23,160 --> 00:12:26,370 ‫نمی‌تونم تصور کنم چه احساسی دارید 223 00:12:26,370 --> 00:12:29,410 ‫بله، خیلی سخته 224 00:12:30,870 --> 00:12:32,080 ‫می‌تونم بپرسم... 225 00:12:33,250 --> 00:12:40,000 ‫امکانش هست برم و نیکلاس رو ‫توی بیمارستان ملاقات کنم؟ 226 00:12:40,010 --> 00:12:44,890 ‫- یعنی، اگه از نظرتون اشکالی نداشته باشه ‫- بله، البته که می‌تونید 227 00:12:45,800 --> 00:12:49,930 ‫اون توی بخش مراقبت‌های ویژه ‫بیمارستان ایست اکتونـه 228 00:12:49,930 --> 00:12:51,140 ‫ممنون 229 00:12:51,140 --> 00:12:52,480 ‫امکانش هست... 230 00:12:54,650 --> 00:12:59,190 ‫امکانش هست همین امروز عصر به ملاقاتش برم؟ 231 00:12:59,190 --> 00:13:02,190 ‫البته. منم خیلی از دیدنتون خوشحال میشم 232 00:13:02,190 --> 00:13:04,200 ‫ممنون، آقای ریونزکرافت. ممنون 233 00:13:04,200 --> 00:13:05,860 ‫برای نیکلاس دعا می‌کنم 234 00:13:06,660 --> 00:13:10,490 ‫- خداحافظ. لطفاً مراقب خودت باش ‫- ممنون 235 00:13:18,880 --> 00:13:23,170 ‫از این که چقدر آسون قطعاتِ پازل ‫کنار هم قرار گرفتن غافلگیر شدم 236 00:13:24,590 --> 00:13:26,760 ‫پسره معتاده 237 00:13:27,550 --> 00:13:29,430 ‫البته که هست 238 00:13:30,600 --> 00:13:33,810 ‫و پدرِ خنگ و نفهمش، 239 00:13:34,520 --> 00:13:37,650 ‫خوراک رو توی یه سینی بهم تقدیم کرده بود 240 00:13:38,440 --> 00:13:41,020 ‫و تنها کاری که باید می‌کردم ‫لذت بردن ازش بود 241 00:13:58,790 --> 00:14:05,420 یادم میاد اون روز که لبِ ساحل بودیم هوا آفتابی و خیلی گرم بود 242 00:14:05,920 --> 00:14:06,930 ‫نیک... 243 00:14:16,100 --> 00:14:17,770 ‫تو! تو! 244 00:14:18,560 --> 00:14:20,860 ‫و یادمه احساس تنهایی می‌کردم، 245 00:14:24,070 --> 00:14:27,820 ‫و یادمه فکر می‌کردم چه مادرِ صبوری هستم، 246 00:14:27,820 --> 00:14:29,990 ‫و با فکر کردن بهش احساس گناه می‌کردم 247 00:14:38,920 --> 00:14:42,210 ‫و اون اولین باری بود که پسره رو دیدم 248 00:14:45,590 --> 00:14:51,180 ‫و از خودم پرسیدم از کِی اونجا بود ‫و یه جورایی بهمون زُل زده بود 249 00:14:53,220 --> 00:14:58,640 ‫و خیلی خجالت کشیدم. ‫یه جورایی احساس شرم کردم. 250 00:15:00,270 --> 00:15:03,570 ‫و فکر کردم اون دوربین واسه پسری ‫به اون جوونی خیلی گرون قیمته 251 00:15:05,730 --> 00:15:08,280 ‫یعنی، حتماً تا اون موقع ازمون ‫چندتا عکس گرفته بود، 252 00:15:08,280 --> 00:15:10,700 ‫ولی یادم نمیاد واقعاً انجامش داده باشه 253 00:15:13,580 --> 00:15:16,500 ‫رابرت بهت اجازه نمیده نزدیکش باشی 254 00:15:17,830 --> 00:15:20,330 ‫پس نوبتی کنارِ نیکلاس می‌شینید 255 00:15:22,290 --> 00:15:24,710 ‫به نحوی خیالت راحته که نمی‌بینیش 256 00:15:25,880 --> 00:15:28,170 ‫هیچ جایی برای فکر کردن به اون نداری 257 00:15:29,050 --> 00:15:31,430 ‫تنها چیزی که می‌خوای ‫اینه که با پسرت باشی، 258 00:15:32,640 --> 00:15:34,600 ‫و هر لحظه ارزشمنده 259 00:15:51,150 --> 00:15:52,160 ‫سلام، رفیق 260 00:15:58,330 --> 00:16:00,620 ‫- الو؟ ‫- الو، کاترین؟ 261 00:16:00,620 --> 00:16:02,920 ‫سارا فینچام هستم، ‫از منابع انسانی تماس می‌گیرم. 262 00:16:05,000 --> 00:16:08,130 ‫سلام، سارا. بله. چه کمکی ازم برمیاد؟ 263 00:16:08,130 --> 00:16:10,920 ‫فکر کنم دیروز توی دفتر ‫یه حادثه‌ای پیش اومده 264 00:16:10,920 --> 00:16:13,380 ‫سایمون میگه نمی‌خواد رسماً شکایت کنه 265 00:16:13,390 --> 00:16:16,930 ‫بااین‌حال مجبوریم به عنوان ‫حمله‌ی فیزیکی ثبتش کنیم 266 00:16:17,760 --> 00:16:19,390 ‫باید بره توی پرونده‌ت 267 00:16:20,020 --> 00:16:21,310 ‫که اینطور 268 00:16:21,310 --> 00:16:23,350 ‫ببخشید کاترین 269 00:16:23,350 --> 00:16:26,770 ‫ولی قوانین انضباطی باید شاملِ حالِ همه بشه 270 00:16:26,770 --> 00:16:29,030 ‫پس باید به اتهاماتی ‫که آقای استیون بریگزستاک 271 00:16:29,030 --> 00:16:31,650 ‫بهت وارد کرده رسیدگی کنیم. ‫چون خیلی جدی هستن 272 00:16:31,650 --> 00:16:34,360 ‫- جدی؟ ‫- مطمئنم که درک می‌کنی دیگه؟ 273 00:16:34,360 --> 00:16:35,870 ‫آره. آره 274 00:16:36,620 --> 00:16:39,200 ‫حرفی داری توی این مرحله بزنی؟ 275 00:16:41,710 --> 00:16:42,620 ‫نه 276 00:16:43,420 --> 00:16:46,460 ‫خب اولا که تا یه هفته برات مرخصی رد می‌کنم 277 00:16:46,460 --> 00:16:47,420 تا ببینیم چی میشه 278 00:16:48,380 --> 00:16:51,550 ‫- وایسین. ببینین نفس می‌کشه یا نه ‫- کاترین؟ پشت خطی؟ 279 00:16:51,550 --> 00:16:53,590 ‫آره، آره. می‌شنوم 280 00:16:54,590 --> 00:16:57,510 ‫متوجه هستم که سر کار تحت فشار بودی 281 00:16:57,510 --> 00:17:01,180 ربطی به کار نداره. من سر کار تحت فشار نبودم 282 00:17:01,180 --> 00:17:03,020 ‫خب خوشحالم این رو می‌شنوم 283 00:17:03,020 --> 00:17:05,810 ‫خیلی‌خب، پس مرخصی پزشکی برات رد کنم؟ 284 00:17:09,070 --> 00:17:10,070 ‫بله لطفا 285 00:17:10,070 --> 00:17:12,150 ‫ببین، به نظرم شاید بهتر باشه با مشاور 286 00:17:12,150 --> 00:17:14,780 ‫در رابطه با مدیریت خشمت صحبت کنی 287 00:17:14,780 --> 00:17:16,860 ‫ما هم می‌تونیم هزینه‌ش رو پرداخت کنیم 288 00:17:16,860 --> 00:17:19,620 ‫یه نفر که مستقل باشه و البته رازدار 289 00:17:19,620 --> 00:17:20,950 ‫نظرت چیه؟ 290 00:17:22,700 --> 00:17:24,580 ‫- این‌جوری... ‫- ببخشید، الان نمی‌تونم صحبت کنم 291 00:17:24,580 --> 00:17:25,870 ‫اومدم بیمارستان 292 00:17:25,870 --> 00:17:28,710 ‫یا خدا! متأسفم! همه حالشون خوبه؟ 293 00:17:30,090 --> 00:17:32,340 ‫نه، نه. اصلا اوضاعِ خوبی نیست 294 00:17:32,340 --> 00:17:33,590 ‫وای! متأسفم... 295 00:17:33,590 --> 00:17:35,630 ‫آره. خیلی‌خب. خیلی ممنون 296 00:17:35,630 --> 00:17:36,840 ‫خدا نگهدار 297 00:17:39,640 --> 00:17:42,310 ‫می‌دونی که آبرو و اعتبارت 298 00:17:42,310 --> 00:17:44,230 ‫دیگه از بین رفته. 299 00:17:45,310 --> 00:17:48,060 ‫دیگه هیچ‌چیز برات مثل سابق نمیشه 300 00:17:49,860 --> 00:17:51,150 ‫و برات مهم نیست 301 00:17:56,030 --> 00:17:58,660 ‫تصمیم گرفتم از اسپری جاناتان بزنم 302 00:18:00,200 --> 00:18:02,740 ‫ژاکت نانسی رو هم پوشیده بودم 303 00:18:04,080 --> 00:18:08,130 ‫سه نفری می‌تونیم تعادل رو برگردونیم 304 00:18:14,340 --> 00:18:15,420 ‫سلام 305 00:18:16,880 --> 00:18:19,800 ‫دنبالِ نیکلاس ریونزکرافت می‌گردم 306 00:18:20,350 --> 00:18:21,510 ‫سلام 307 00:18:21,510 --> 00:18:27,270 ‫اومدم ملاقاتِ نیکلاس ریونزکرافت 308 00:18:27,270 --> 00:18:28,600 ‫سلام 309 00:18:29,730 --> 00:18:34,360 ‫اومدم ملاقاتِ نیکلاس ریونزکرافت 310 00:18:36,320 --> 00:18:37,450 ‫سلام 311 00:18:38,530 --> 00:18:42,780 ‫اومدم ملاقاتِ نیکلاس ریونزکرافت 312 00:19:00,430 --> 00:19:01,760 ‫آفرین پسرِ خوب! 313 00:19:08,060 --> 00:19:09,900 ‫بپر. بپر 314 00:19:20,410 --> 00:19:23,910 ‫وقتی دیدم دارم نگاهم می‌کنه، ‫براش عشوه اومدم؟ 315 00:19:24,700 --> 00:19:29,210 ‫جوری رفتار کردم که ‫نشونه‌ی علاقه‌م بهش باشه؟ 316 00:19:29,210 --> 00:19:30,790 ‫فکر نمی‌کنم 317 00:19:30,790 --> 00:19:32,710 ‫بیا بریم شام بخوریم 318 00:19:36,050 --> 00:19:37,260 ‫گشنه‌ت نیست؟ 319 00:19:38,090 --> 00:19:41,260 ‫ولی باید اعتراف کنم که اون لبخندِ ریز 320 00:19:41,260 --> 00:19:44,260 ‫و اون ارتباط مختصر، حس خوبی بهم داد 321 00:19:46,520 --> 00:19:53,150 ‫و همین‌جور که از ساحل دور می‌شدم، ‫حس کردم داره از پشت سر نگاهم می‌کنه 322 00:20:41,990 --> 00:20:44,530 ‫حتما الان دیگه کل همکارهات کتاب رو خوندن 323 00:20:44,554 --> 00:20:45,346 ‫[جیسو کیم: بابت نیکلاس متأسفم. حالش خوبه؟] 324 00:20:45,370 --> 00:20:47,080 ‫ولی دیگه اهمیتـی نداره 325 00:20:49,080 --> 00:20:52,210 ‫هر چی هم که بشه حداقل اون قسمت تموم شده 326 00:20:54,420 --> 00:20:59,000 ‫می‌دونی که اگه نیکلاس زنده بمونه، ‫همه‌چیز آشکار میشه 327 00:20:59,630 --> 00:21:01,380 ‫اون از همه‌چی باخبر میشه 328 00:21:31,910 --> 00:21:34,160 ‫بذار دوباره بررسی کنم و بهت خبر میدم 329 00:21:35,540 --> 00:21:36,932 ‫باشه. خداحافظ. 330 00:21:38,047 --> 00:21:39,141 ‫یه دقیقه صبر کنید 331 00:21:41,590 --> 00:21:42,970 ‫بفرما. ممنون 332 00:21:45,300 --> 00:21:47,800 ‫- سلام. کمکی از دستم برمیاد؟ ‫- نیکلاس ریونزکرافت 333 00:21:47,800 --> 00:21:49,850 ‫ببخشید، متوجه نشدم 334 00:21:51,430 --> 00:21:55,520 ‫اومدم ملاقات نیکلاس ریونزکرافت 335 00:21:55,520 --> 00:21:58,020 ‫آهان بله، آقای ریونزکرافت گفتن تشریف میارین 336 00:21:58,020 --> 00:22:00,610 ‫دنبالم بیایین، راهنمایی‌تون می‌کنم 337 00:22:04,530 --> 00:22:07,490 ‫باید بهتون هشدار بدم که 338 00:22:08,240 --> 00:22:12,700 ‫نیکلاس در حال حاضر به کلی دستگاه وصل شده 339 00:22:12,700 --> 00:22:15,540 ‫پس شاید اون لحظه اول کمی ترسناک باشه 340 00:22:16,120 --> 00:22:20,170 ‫خب؟ ولی الان شرایطش پایداره 341 00:22:21,130 --> 00:22:23,960 ‫سلام. پدربزرگِ نیکلاس اومده 342 00:22:23,960 --> 00:22:25,260 ‫ممنون. 343 00:22:26,010 --> 00:22:27,300 ‫- سلام ‫- سلام 344 00:22:27,300 --> 00:22:28,390 ‫ممنون 345 00:22:30,220 --> 00:22:31,890 ‫آخرین تخت، سمت چپ 346 00:22:32,640 --> 00:22:33,640 ‫ممنون 347 00:23:10,550 --> 00:23:14,810 ‫می‌خواستم همه‌چیز رو از ‫کاترین ریونزکرافت بگیرم 348 00:23:16,930 --> 00:23:18,600 ‫همین‌جور که به هدفم نزدیک می‌شدم 349 00:23:18,600 --> 00:23:23,480 ‫قلبم تند تند می‌زد و از شدت ‫هیجان گوش‌هام داشت می‌ترکید 350 00:23:26,030 --> 00:23:29,820 ‫و نیکلاس تقریبا از دست رفته بود 351 00:23:32,160 --> 00:23:35,290 ‫بدون اینکه بهش دست بزنم، ‫به این روز انداختمش 352 00:23:38,000 --> 00:23:39,500 ‫هیچ‌چیزی رو حس نمی‌کرد 353 00:23:40,580 --> 00:23:42,630 ‫راستش راهِ خوبیه برای مُردن 354 00:23:44,800 --> 00:23:46,260 ‫بهتر از غرق شدنـه 355 00:23:48,340 --> 00:23:50,680 ‫فقط یه هُلِ کوچولو نیاز داشت 356 00:23:52,340 --> 00:23:54,350 ‫عواقبش برام مهم نبود 357 00:23:55,930 --> 00:23:57,680 ‫تنها چیزی که برام مهم بود 358 00:23:57,680 --> 00:24:03,020 ‫این بودم که کاترین ریونزکرافت ‫مثل من و نانسی عذاب بکشه 359 00:24:06,020 --> 00:24:06,900 ‫اینم از کلیدها 360 00:24:06,900 --> 00:24:10,400 ‫- مرسی. پدرتون اومدن ‫- جانم؟ 361 00:24:10,400 --> 00:24:12,280 ‫- پدرتون اومدن. الان پیشِ نیکلاس هستن ‫- نه پدرِ من... 362 00:24:28,960 --> 00:24:31,300 ‫چیکار می‌کنین؟ اون نباید اینجا باشه 363 00:24:32,180 --> 00:24:33,380 ‫اینجا چیکار می‌کنی؟ 364 00:24:33,390 --> 00:24:34,680 ‫نزدیکِ پسرم نشو 365 00:24:35,390 --> 00:24:36,720 ‫نزدیکِ پسرم نشو! 366 00:24:38,140 --> 00:24:40,470 ‫خوبی؟ تکون نخور. آروم باش 367 00:24:40,480 --> 00:24:42,560 ‫- پدرت فقط می‌خواست... ‫- اون پدرم نیست 368 00:24:42,560 --> 00:24:45,770 ‫- ... به پسرت سر بزنه ‫- فکر کردی کی هستی که میای اینجا؟ 369 00:24:45,770 --> 00:24:48,070 ‫من کلی بهت فرصت دادم 370 00:24:48,070 --> 00:24:49,610 ‫حتی اومدم خونه‌ت باهات صحبت کنم 371 00:24:49,610 --> 00:24:52,610 ‫- فقط اومده بودم ببینم حال نیکلاس چطوره ‫- حتی در رو روی من باز نکردی! 372 00:24:52,610 --> 00:24:53,860 ‫از اینجا ببرش بیرون 373 00:24:53,860 --> 00:24:56,120 ‫- یه بارم بهم زنگ نزدی ‫- یکی بیاد کمک 374 00:24:59,580 --> 00:25:01,790 ‫- باید همراهمون بیای ‫- نه، باید همراهمون بیای 375 00:25:01,790 --> 00:25:04,120 ‫- بهتره آرامشت رو حفظ کنی ‫- یارو می‌خواد یه بلایی سر پسرم بیاره 376 00:25:32,440 --> 00:25:34,530 ‫باید کم‌کم به بقیه خبر بدیم 377 00:25:35,490 --> 00:25:37,030 ‫بهشون بگیم چه اتفاقی افتاده 378 00:25:40,740 --> 00:25:42,500 ‫اول باید به ساشا زنگ بزنم 379 00:25:44,750 --> 00:25:47,250 ‫درستش اینه که اول به اون خبر بدیم 380 00:25:49,210 --> 00:25:52,340 ‫نمی‌خوام از زبونِ یکی دیگه بشنوه 381 00:26:04,350 --> 00:26:05,890 ‫سلام اِما 382 00:26:07,020 --> 00:26:10,570 ‫نانسی بریگزستاک هستم. امکانش هست ‫با ساشا صحبت کنم لطفا؟ 383 00:26:16,280 --> 00:26:17,870 ‫می‌دونی کی برمی‌گرده؟ 384 00:26:25,120 --> 00:26:28,210 ‫متوجه‌م ولی موضوع مهمیه، اِما 385 00:26:28,210 --> 00:26:30,960 ‫میشه لطفا گوش بدی؟ 386 00:26:30,960 --> 00:26:33,380 ‫خبر بدی براش داریم 387 00:26:33,380 --> 00:26:35,090 ‫جاناتان مُرده 388 00:26:48,020 --> 00:26:49,020 ‫اینکه... 389 00:26:49,730 --> 00:26:51,940 ‫اینکه جاناتان مُرده. منظورم این بود 390 00:26:51,940 --> 00:26:54,940 ‫توی ایتالیا رفته یه بچه رو نجات بده ‫ولی توی دریا غرق شده 391 00:26:57,490 --> 00:26:58,660 ‫همین کار رو بکن 392 00:27:01,950 --> 00:27:02,910 ‫ممنون 393 00:27:07,080 --> 00:27:08,420 ‫چی گفت؟ 394 00:27:10,080 --> 00:27:12,290 ‫ساشا خونه نبود ولی گفت بهش میگه 395 00:27:15,710 --> 00:27:17,010 ‫چیزِ دیگه‌ای نگفت؟ 396 00:27:17,760 --> 00:27:19,640 ‫تسلیت گفت 397 00:27:22,930 --> 00:27:24,060 ‫همین 398 00:27:26,020 --> 00:27:27,520 ‫گفت باید بره 399 00:27:30,100 --> 00:27:33,020 ‫هیچ‌وقت نفهمیدیم مامان ساشا بهش گفت 400 00:27:33,020 --> 00:27:34,730 ‫چه اتفاقی افتاده یا نه 401 00:27:34,730 --> 00:27:36,990 ‫چون دیگه خبری ازشون نشد 402 00:27:39,450 --> 00:27:42,160 ‫یه چیزی ساشا، دوست‌دخترِ ‫جاناتان رو فراری داده بود 403 00:27:42,160 --> 00:27:46,370 ‫و باعث شده بود برگرده پیش پدر و مادرش ‫و جاناتان رو توی ایتالیا تنها بذاره 404 00:27:47,500 --> 00:27:51,960 ‫یه اتفاقی اونجا افتاده بود که باعث شده بود ‫مادرش اینقدر پشت تلفن عصبانی باشه 405 00:27:58,720 --> 00:28:02,130 ‫نیکلاس مشکلی نداشت تنها بخوابه 406 00:28:02,140 --> 00:28:05,350 ‫البته به شرطی که در بین‌مون باز بمونه 407 00:28:05,350 --> 00:28:08,680 ‫تا وقتی بیدار شد منو ببینه 408 00:28:11,560 --> 00:28:15,940 ‫و وقتی چشم‌هاش رو می‌بست ‫دیگه خوابش می‌برد 409 00:28:19,990 --> 00:28:24,530 ‫و به وضوح یادمه اون شب چقدر خوشحال بودم 410 00:28:27,830 --> 00:28:31,290 ‫خیالم راحت شده بود که 411 00:28:32,000 --> 00:28:34,420 ‫بالاخره همه‌چیز درست شده بود 412 00:28:35,920 --> 00:28:41,050 ‫داشتم تنهایی با نیکلاس وقت می‌گذروندم 413 00:28:43,090 --> 00:28:46,180 ‫و تصمیم گرفتم شب رو 414 00:28:47,260 --> 00:28:50,270 ‫با خوردن یه لیوان شراب توی تراس ‫به پایان برسونم 415 00:28:55,560 --> 00:28:57,400 ‫میشه لطفا روبه‌جلو نگاه کنی؟ 416 00:28:57,400 --> 00:29:01,320 ‫خیلی وقت بود که زنی بهم توجه نشون نداده بود 417 00:29:02,110 --> 00:29:07,330 ‫حس خوبی داشت که بهم دست زد ‫و مراقب بود آسیب نبینم 418 00:29:08,120 --> 00:29:10,200 ‫- و با ملایمت باهام برخورد می‌کرد ‫- سه میلی‌متر گشادی مردمک 419 00:29:10,200 --> 00:29:11,620 ‫ممنون 420 00:29:11,620 --> 00:29:13,960 ‫و صداش هم دلنشین بود 421 00:29:14,460 --> 00:29:20,000 ‫واقعا نگرانم بود و از لطفش ممنون بودم 422 00:29:20,010 --> 00:29:23,220 ‫خیلی‌خب. تموم شد 423 00:29:24,840 --> 00:29:28,760 ‫- خوبی؟ ‫- گمونم آره 424 00:29:28,760 --> 00:29:30,970 ‫یکم اضطراب دارم 425 00:29:31,480 --> 00:29:33,770 ‫حق داری، عزیز. ‫ضربه‌ی ناجوری خوردی 426 00:29:33,770 --> 00:29:36,270 ‫اون زن عینِ شوهرمه 427 00:29:36,270 --> 00:29:38,770 ‫می‌دونم چه حسی داره این‌جوری بهت حمله بشه 428 00:29:40,280 --> 00:29:42,070 ‫همه علائم حیاتی نرماله 429 00:29:42,070 --> 00:29:44,030 ‫- اگه کاری داشتی، صدام بزن ‫- ممنون 430 00:29:44,030 --> 00:29:45,360 ‫مراقب خودت باش، اقای استیون 431 00:29:45,360 --> 00:29:46,450 ‫ممنونم 432 00:29:46,450 --> 00:29:47,450 ‫دیگه تموم شد 433 00:29:49,620 --> 00:29:50,950 ‫حالت خوبه دیگه 434 00:29:50,950 --> 00:29:53,540 ‫چند روزِ آینده یکم درد می‌کشی 435 00:29:53,540 --> 00:29:55,710 ‫برات مُسکن میارم 436 00:29:55,710 --> 00:30:00,000 ‫میشه یه قرصی بهم بدی بتونم بخوابم؟ 437 00:30:00,000 --> 00:30:01,420 ‫- محض احتیاط ‫- حتما 438 00:30:04,680 --> 00:30:06,550 ‫سلام. ملاقاتی دارین 439 00:30:06,550 --> 00:30:08,340 ‫خیلی متأسفم 440 00:30:08,350 --> 00:30:11,260 ‫شنیدم چه اتفاقی افتاده. ‫به محض اینکه شنیدم خودم رو رسوندم 441 00:30:11,270 --> 00:30:14,770 ‫می‌دونم همسرم چیکار کرده و واقعا شوکه شدم 442 00:30:14,770 --> 00:30:16,190 ‫خیلی متأسفم 443 00:30:16,190 --> 00:30:19,270 ‫تقصیرِ شما نیست آقای ریونزکرافت 444 00:30:19,270 --> 00:30:24,320 ‫گمونم ایشون هم شوکه شدن که منو اونجا دیدن 445 00:30:24,320 --> 00:30:27,360 ایشون خبر نداشتن شما بهم گفتین بیام؟ 446 00:30:27,360 --> 00:30:28,950 ‫راستش ما با هم صحبت نمی‌کنیم 447 00:30:28,950 --> 00:30:32,580 ‫می‌دونم با توجه به وضعیت نیک، عجیبه 448 00:30:32,580 --> 00:30:33,580 ‫ولی من... 449 00:30:34,960 --> 00:30:37,620 ‫هنوز درک نکردم چرا اون کار رو کرد 450 00:30:37,620 --> 00:30:39,670 ‫یا چرا حتی چیزی به من نگفت 451 00:30:39,670 --> 00:30:42,000 ‫من مسیرِ زیادی رو با اتوبوس اومدم 452 00:30:42,000 --> 00:30:47,220 ‫چون واقعا دلم می‌خواست نیکلاس رو ببینم 453 00:30:47,220 --> 00:30:51,430 ‫می‌دونم همسرم نانسی هم اگه ‫زنده بود همین رو می‌خواست 454 00:30:51,430 --> 00:30:56,560 ‫خیلی دوست داشت ‫با پسری که جاناتان نجاتش داده 455 00:30:56,560 --> 00:30:59,350 ‫آشنا بشه 456 00:30:59,350 --> 00:31:01,690 ‫خب نظرتون چیه یه بار دیگه بیایین؟ 457 00:31:04,030 --> 00:31:07,070 ‫- جدی میگین؟ ‫- بله. بله. چرا که نه 458 00:31:08,360 --> 00:31:10,120 ‫نیکلاس خیلی هم خوشحال میشه 459 00:31:10,910 --> 00:31:13,830 ‫به هیچ‌وجه نگران نباشین 460 00:31:15,000 --> 00:31:17,120 ‫هدیه‌ی عالی‌ای براش میشه 461 00:31:17,120 --> 00:31:22,500 ‫خیلی لطف دارین. ‫بله. خیلی خوشحال میشم 462 00:31:22,500 --> 00:31:24,800 ‫- ممنون ‫- اینم از مسکن‌هاتون 463 00:31:24,800 --> 00:31:26,090 ‫دوتا بخورین 464 00:31:26,090 --> 00:31:28,840 ‫و نباید این کار رو بکنم ولی ‫این کمک‌تون می‌کنه امشب بخوابین 465 00:31:28,840 --> 00:31:30,180 ‫ولی فقط یه دونه بخورین 466 00:31:31,090 --> 00:31:33,220 ‫بسیار خب. ممنونم. باشه 467 00:31:34,470 --> 00:31:38,230 ‫خیلی لطف کردین. خیلی ممنونم 468 00:31:38,230 --> 00:31:40,730 ‫خواهش می‌کنم. مراقب خودتون باشین 469 00:31:40,730 --> 00:31:42,190 ‫مرسی 470 00:31:44,570 --> 00:31:46,280 ‫نه، دیگه واقعا باید برم 471 00:31:46,280 --> 00:31:48,530 ‫- خیلی خسته‌م... ‫- بله، البته 472 00:31:48,530 --> 00:31:51,320 ‫اوضاع پیچیده‌تر شده بود 473 00:31:51,320 --> 00:31:56,660 ‫و یه لحظه پیش خودم گفتم باید به ‫تقدیر اعتماد کنم تا حقم رو بگیرم. 474 00:31:58,210 --> 00:32:02,580 ‫احتمالش بود که نیکلاس ریونزکرافت بمیره، 475 00:32:03,340 --> 00:32:05,750 ‫بدون نیاز به دخالتِ من 476 00:32:07,340 --> 00:32:09,800 ‫پرستار گفته بود که سکته کرده 477 00:32:11,130 --> 00:32:13,300 گفت ممکنه زنده بمونه 478 00:32:14,100 --> 00:32:18,060 ‫ولی ممکنه تا پایان عمرش به شدت ناتوان بشه 479 00:32:19,390 --> 00:32:22,480 ‫جذاب بود ولی کافی نبود 480 00:32:24,570 --> 00:32:27,980 ‫نمی‌خواستم به کاترین ریونزکرافت ‫این فرصت رو بدم که 481 00:32:27,990 --> 00:32:30,820 ‫نقش مادر دلسوز و فداکاری که 482 00:32:30,820 --> 00:32:34,660 ‫از پسرِ ناتوانش مراقبت می‌کنه رو بازی کنه 483 00:32:36,950 --> 00:32:41,290 ‫نه، می‌خواستم از نبودنِ پسرش عذاب بکشه 484 00:32:42,880 --> 00:32:44,880 ‫فقط مرگه که برگشت‌ناپذیره 485 00:32:46,710 --> 00:32:50,010 ‫فقط اون موقع می‌تونم بکشمش 486 00:32:52,590 --> 00:32:55,340 ‫فکر می‌کردم فرصت رو از دست دادم 487 00:32:55,350 --> 00:32:58,720 ‫ولی بعد پدرش که موجود ضعیف و ناتوانیه 488 00:32:58,720 --> 00:33:02,020 ‫- کلیدهای زرین رو بهم داده بود ‫- در باز می‌شود 489 00:33:02,020 --> 00:33:06,020 ‫فقط نیاز بود یه بار دیگه بیام ملاقات نیکلاس 490 00:33:08,150 --> 00:33:09,530 ‫در بسته می‌شود 491 00:33:14,200 --> 00:33:17,280 ‫ببخشید. میشه یه لیوان شراب سفید بدین ببرم اتاقم؟ 492 00:33:17,280 --> 00:33:18,660 ‫حتما 493 00:33:21,870 --> 00:33:23,830 ‫بهش لبخند زدم، آره 494 00:33:23,830 --> 00:33:29,710 ‫چون خجالت می‌کشیدم و نمی‌خواستم بی‌ادبی کنم 495 00:33:30,630 --> 00:33:34,380 ‫و حس بدی داشتم که می‌دونست تنهام 496 00:33:39,680 --> 00:33:42,100 ‫عادت نداشتم تنها باشم 497 00:33:42,100 --> 00:33:46,270 ‫و اصلا عادت نداشتم کسی این‌جوری نگاهم کنه 498 00:33:48,610 --> 00:33:52,150 ‫دوربینش، توجه شدیدش... 499 00:33:52,150 --> 00:33:56,660 ‫بهم اضطراب می‌داد ولی باید ‫اعتراف کنم که هیجان‌زده‌م هم کرد 500 00:33:58,740 --> 00:34:03,000 ‫ شاید بعدا در مورد این لحظه خیال‌پردازی کنم 501 00:34:06,170 --> 00:34:07,170 ‫شاید 502 00:34:08,790 --> 00:34:09,960 ‫شایدم نه 503 00:36:52,502 --> 00:37:02,502 ‫« ترجمه از سینـا صداقت و سـحـر » ‫ .:: SinCities & Sahar_frb ::. 504 00:37:02,651 --> 00:37:12,651 ‫جهت اطلاع از جدیدترین آدرس سایت ‫دیجی موویز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید ‫DigiMoviez@ 505 00:37:21,700 --> 00:37:25,870 ‫اینجا بودی که پلیس اومد 506 00:37:25,870 --> 00:37:27,910 ‫و خبر مرگِ پسرت رو بهت داد 507 00:37:33,710 --> 00:37:34,630 ‫بشین 508 00:37:39,710 --> 00:37:41,550 ‫اول برات چای درست می‌کنم 509 00:37:47,600 --> 00:37:48,680 ‫باید درستش کنی 510 00:37:52,020 --> 00:37:53,520 ‫[زولپیدم] 511 00:37:53,810 --> 00:37:54,900 ‫پررنگ می‌خوری؟ 512 00:37:56,560 --> 00:37:57,650 ‫برام مهم نیست 513 00:38:00,320 --> 00:38:05,280 ‫کتابت خیلی با جزئیات و دقیق نوشته شده 514 00:38:07,990 --> 00:38:10,950 ‫من ننوشتم. نانسی نوشته 515 00:38:13,080 --> 00:38:14,710 ‫نویسنده‌ی خیلی خوبی بود 516 00:38:14,710 --> 00:38:19,630 ‫خب، تونسته بود خیلی ‫دقیق مکان‌ها رو توصیف کنه 517 00:38:22,420 --> 00:38:23,920 ‫ما هم رفتیم اونجا، یادته؟ 518 00:38:26,050 --> 00:38:28,220 ‫رفتیم جایی که جاناتان مُرد 519 00:38:28,220 --> 00:38:30,640 ‫بااین‌حال، شگفت‌انگیزه که 520 00:38:30,640 --> 00:38:35,520 ‫تونسته با چندتا عکس این داستان رو سرهم کنه 521 00:38:36,850 --> 00:38:40,230 ‫نویسنده‌های بزرگ این‌جورین دیگه 522 00:38:41,230 --> 00:38:45,900 ‫اونا از بخشی‌هایی از واقعیت کمک ‫می‌گیرن و جوری باهم ترکیبش می‌کنن 523 00:38:45,900 --> 00:38:50,580 ‫که حقیقتی ژرف رو نمایان کنه 524 00:38:51,120 --> 00:38:52,330 ‫بگیر بشین 525 00:38:55,120 --> 00:38:56,370 ‫آره 526 00:38:57,880 --> 00:39:02,590 ‫واقعا شگفت‌انگیزه که زنت تونسته 527 00:39:02,590 --> 00:39:05,260 ‫اینقدر باورپذیر درباره‌ی ‫این همه اتفاق بنویسه 528 00:39:05,260 --> 00:39:07,220 ‫در حالی که اصلا اون زمان اونجا حضور نداشته 529 00:39:09,680 --> 00:39:11,220 ‫واقعا هم زنِ شگفت‌انگیزی بود 530 00:39:25,780 --> 00:39:26,950 ‫صحیح 531 00:39:29,280 --> 00:39:30,660 ‫الان دیگه می‌تونم شروع کنم 532 00:39:47,340 --> 00:39:49,590 ‫وقتشه که حرف‌های منم شنیده بشه 533 00:39:50,221 --> 00:40:00,221 ‫ارائه شده توسط وبسایت دیجی موویز ‫.:: DigiMoviez.Com ::.