1
00:00:45,354 --> 00:00:53,620
«سناومر»
2
00:00:53,861 --> 00:00:58,861
قویتر از همیشه باشید
به امید ایرانی آزاد
3
00:00:59,708 --> 00:01:06,708
ارائه شده توسط سینما دریمینگ
@CineDreaming
4
00:01:07,423 --> 00:01:14,423
مترجم: «حامی مغیثی»
در تلگرام: Timelordsubs@
5
00:01:49,901 --> 00:01:51,152
عزیزدلم.
6
00:01:53,362 --> 00:01:54,488
راما.
7
00:02:01,996 --> 00:02:04,081
داشتی مامانت رو صدا میزدی.
8
00:02:04,123 --> 00:02:05,249
چی؟
9
00:02:05,875 --> 00:02:07,960
داشتی میگفتی: مامان، مامان.
10
00:02:10,713 --> 00:02:12,423
چرت و پرت نگو.
11
00:02:15,092 --> 00:02:17,053
وایستا، اجازه بده.
12
00:02:39,867 --> 00:02:41,077
اونها جواناند.
13
00:02:42,537 --> 00:02:44,497
قهرمانانی بدون تخیل هستند.
14
00:02:46,040 --> 00:02:48,543
انقدر سرم رو با احتیاط میتراشن
تا کاملاً تراشیده بشه.
15
00:02:49,377 --> 00:02:52,255
به زعم خودشون وظیفهشونه که
به خوبی موهای زنان رو بتراشن.
16
00:02:55,049 --> 00:02:57,218
ازشون خجالت میکشی عزیزم؟
17
00:02:58,761 --> 00:02:59,761
نه.
18
00:03:00,638 --> 00:03:02,056
تو دیگه مردی.
19
00:03:02,682 --> 00:03:05,184
به اندازه کافی رنج میکشم.
20
00:03:06,394 --> 00:03:07,937
به هنگام شب،
21
00:03:08,729 --> 00:03:12,024
فقط صدای قیچیهایی که موهام رو
کوتاه میکنن توی گوشمه.
22
00:03:12,942 --> 00:03:15,528
این صداست که غم نبودت رو کاهش میده.
23
00:03:16,946 --> 00:03:18,364
امان از این درد!
24
00:03:19,699 --> 00:03:22,159
امان از این درد غیرقابل تصور.
25
00:03:23,035 --> 00:03:25,329
همگی مشغول خواندن سرود ملیاند.
26
00:03:26,497 --> 00:03:29,959
این آبروریزی موجب شد
داروخونه پدربزرگم تعطیل بشه.
27
00:03:31,252 --> 00:03:32,753
تنها موندهام.
28
00:03:33,754 --> 00:03:35,381
عدهای میخندن.
29
00:03:36,549 --> 00:03:38,050
شب به خونه برمیگردم.
30
00:04:02,575 --> 00:04:06,162
کلاس این هفته رو صرف پرداخت
به آثار مارگاریت دوراس میکنیم.
31
00:04:07,121 --> 00:04:08,664
به طور دقیق پرداختن به اینکه،
32
00:04:08,706 --> 00:04:11,834
چطور نویسندهای با اتکا به قدرت روایتش،
33
00:04:11,876 --> 00:04:14,712
واقعیت جهان هستی رو تجلی میبخشه.
34
00:04:16,588 --> 00:04:18,883
در خصوص فیلمی که الآن دیدید،
35
00:04:19,675 --> 00:04:22,970
قصد دارم این خشونت عریان رو مرتبط کنم،
36
00:04:23,513 --> 00:04:27,642
به اهمیت تاریخی زن سر تراشیدهای که دوراس،
37
00:04:27,683 --> 00:04:29,644
در «هیروشیما، عشق من» خلق میکنه،
38
00:04:30,353 --> 00:04:34,023
تا نشون بدم چطوری نویسنده
موفق شده احساسی مثل شوک،
39
00:04:34,065 --> 00:04:37,401
یا طبق چیزی که در پایان
دوران جنگ مرسوم بود،
40
00:04:37,944 --> 00:04:40,863
احساسی مثل طغیان علیه این اقدامات رو...
41
00:04:41,155 --> 00:04:43,616
به آهنگی غنایی تبدیل کنه.
42
00:04:44,909 --> 00:04:46,786
با گوش دادن به این گفتار،
43
00:04:47,537 --> 00:04:49,872
قصد و نیت نویسنده روشن میشه.
44
00:04:50,957 --> 00:04:53,251
کرامت این زن زیر پا گذاشته شده،
45
00:04:53,835 --> 00:04:55,044
شوریده و ناراحته،
46
00:04:55,711 --> 00:04:57,797
مثل یک اسیر باهاش رفتار میشه،
47
00:04:58,130 --> 00:05:01,926
هرچند که موهایش روزی دوباره رشد خواهند کرد،
48
00:05:02,426 --> 00:05:04,720
ولی این تجربه تا ابد در ذهن خودش،
49
00:05:04,762 --> 00:05:06,806
و تمام اطرافیانش حک شده.
50
00:05:08,140 --> 00:05:10,893
این زن که قرار بوده نماد شرمساری باشه،
51
00:05:10,935 --> 00:05:13,312
به لطف قلم و کلام نویسنده،
52
00:05:13,354 --> 00:05:15,231
نه تنها به یک قهرمان،
53
00:05:15,940 --> 00:05:18,484
بلکه به انسانی پاک و منزه بدل شده.
54
00:05:56,272 --> 00:05:57,440
سلام.
55
00:05:58,441 --> 00:06:01,360
- سلام خانم فال.
- سلام آدرین.
56
00:06:02,486 --> 00:06:04,322
- حالت چطوره؟
- خوبم.
57
00:06:05,031 --> 00:06:06,199
سلام.
58
00:06:06,240 --> 00:06:07,658
سلام تنینگ.
59
00:06:08,826 --> 00:06:09,952
خوبی؟
60
00:06:10,328 --> 00:06:12,622
برم به غذا سر بزنم.
61
00:06:12,663 --> 00:06:14,081
منم باهات میام.
62
00:06:14,123 --> 00:06:16,209
بیا داروهات رو بخور مامان.
63
00:06:28,346 --> 00:06:30,473
نگران نباش مامان، چیزی نیست.
64
00:07:09,679 --> 00:07:11,097
واقعاً خوشمزه شده.
65
00:07:11,138 --> 00:07:12,431
- خوشت اومد؟
- حرف نداره.
66
00:07:12,473 --> 00:07:14,308
- خوشمزهست.
- مرسی.
67
00:07:15,434 --> 00:07:18,271
آدرین، از کارت برامون تعریف کن.
68
00:07:18,312 --> 00:07:19,814
خوب پیش میره.
69
00:07:20,481 --> 00:07:23,776
کنسرت آخرمون مصادف شده بود
با تولد نوازندهی بیسمون.
70
00:07:25,319 --> 00:07:27,864
حضار براش آهنگ تولدت مبارک خوندن.
71
00:07:28,406 --> 00:07:30,366
حسابی داشت کیف میکرد.
72
00:07:32,660 --> 00:07:35,079
کار و بارم خوبه.
73
00:07:35,121 --> 00:07:36,914
باید به کارمون ادامه بدیم.
74
00:07:36,956 --> 00:07:38,207
بزنم به تخته.
75
00:07:38,249 --> 00:07:41,544
شرایط کاری تو چطوره راما؟
کتاب جدیدت خوب پیش میره؟
76
00:07:44,463 --> 00:07:46,632
- شما خوبید؟
- خوبیم.
77
00:07:47,175 --> 00:07:50,636
کمی از کار زیاد خستهام، ولی حالم خوبه.
78
00:07:50,678 --> 00:07:52,847
انگار نه انگار خستهای،
خیلی سرحال و قبراقی.
79
00:07:52,889 --> 00:07:55,558
- چه خوب.
- گوشوارههات خیلی بهت میاد.
80
00:07:55,600 --> 00:07:57,351
- راست میگه.
- مرسی.
81
00:07:57,393 --> 00:08:00,771
کم پیش میاد گوشواره بندازی،
ولی بهت میادها.
82
00:08:03,900 --> 00:08:06,819
امسال تعطیلات میخواید کجا برید؟
83
00:08:09,322 --> 00:08:11,991
گمون نکنم امسال جایی بریم.
84
00:08:13,409 --> 00:08:16,412
کلی کار اساسی توی خونه داریم.
85
00:08:17,330 --> 00:08:18,915
منظورت چه کاریه؟
86
00:08:22,293 --> 00:08:23,794
چیز خاصی نیست.
87
00:08:26,088 --> 00:08:27,757
آره، چیز خاصی نیست.
88
00:08:29,217 --> 00:08:30,551
عجب.
89
00:08:40,228 --> 00:08:41,312
راستی،
90
00:08:41,646 --> 00:08:45,483
میشه دوشنبه مامان رو ببری فیزیوتراپی؟
من کارم دیروقت تموم میشه.
91
00:08:45,525 --> 00:08:49,237
دوشنبه رو نمیتونم. کل روز جلسهام.
92
00:08:49,737 --> 00:08:50,737
تو چی راما؟
93
00:08:51,405 --> 00:08:54,033
- میتونی ببریش؟
- نه، راستش نمیتونم.
94
00:09:04,502 --> 00:09:06,295
بد نیست تو هم زحمتی بکشی.
95
00:09:06,337 --> 00:09:08,631
آخه نمیتونم. اصلاً اینجا نیستم.
96
00:09:13,594 --> 00:09:15,137
اینم از بابا.
97
00:09:17,181 --> 00:09:19,976
اون عموزادهات رو یادته؟
هیچوقت ندیده بودیمش.
98
00:09:20,017 --> 00:09:22,645
- گمونم بچه عمو بامبا باشه.
- چه بدونم.
99
00:09:22,687 --> 00:09:24,730
آره، گمونم خودشه.
100
00:09:25,398 --> 00:09:27,567
اون زمان جمعمون بزرگ بود.
101
00:09:27,608 --> 00:09:29,777
کنار همدیگه خوش میگذشت.
102
00:09:29,819 --> 00:09:32,822
انگار نه انگار بابا اون زمان
مریضاحوال بود.
103
00:09:32,864 --> 00:09:34,782
اصلاْ مشخص نیست.
104
00:09:36,659 --> 00:09:38,911
مامانم اینجاست.
عجب خاطراتی زنده شد.
105
00:09:38,953 --> 00:09:40,538
یادش بخیر.
106
00:09:40,788 --> 00:09:42,248
ببینش!
107
00:09:44,792 --> 00:09:46,085
یادش بخیر.
108
00:09:47,211 --> 00:09:48,421
اینم راما.
109
00:09:49,005 --> 00:09:51,174
- همیشه آروم بود.
- خجالتی بود.
110
00:09:51,215 --> 00:09:52,466
چه خاطراتی.
111
00:09:57,555 --> 00:09:59,640
همیشه دختر سرکشی بود.
112
00:10:35,301 --> 00:10:36,469
مامان؟
113
00:10:37,887 --> 00:10:38,887
مامان؟
114
00:11:16,425 --> 00:11:17,802
مطمئنی مشکلی پیش نمیاد؟
115
00:11:18,261 --> 00:11:19,387
آره.
116
00:11:21,222 --> 00:11:23,808
- رسیدی بهم زنگ بزن.
- باشه.
117
00:11:27,478 --> 00:11:28,604
میبینمت.
118
00:15:03,069 --> 00:15:04,403
قیام کنید.
119
00:15:12,787 --> 00:15:14,413
لطفاً بنشینید.
120
00:15:18,417 --> 00:15:19,961
از خبرنگارها بخواید برن بیرون.
121
00:15:20,002 --> 00:15:23,381
لطفاً خبرنگارها از دادگاه خارج بشن.
122
00:15:35,184 --> 00:15:37,895
دادستان، لطفاً متهم رو بیارید.
123
00:16:11,053 --> 00:16:13,723
آقایون، لطفاً دستبندش رو باز کنید.
124
00:16:29,822 --> 00:16:33,451
اگه میشه اسم کاملتون رو بگید،
125
00:16:33,492 --> 00:16:38,289
تاریخ و محل تولد به همراه
نام و نام خانوادگی والدینتون رو بگید.
126
00:16:38,331 --> 00:16:40,082
اسمم لورنس کولیه.
127
00:16:40,458 --> 00:16:43,836
متولد پونزدهم مارس ۱۹۸۰
توی داکار سنگال هستم.
128
00:16:44,754 --> 00:16:46,589
اسم پدرم رابرت کولیه.
129
00:16:46,631 --> 00:16:47,965
اسم مادرمم اودیل دیاتا.
130
00:16:48,007 --> 00:16:49,800
حرفهی کاری شما چیه؟
131
00:16:50,384 --> 00:16:51,802
دانشجوئم.
132
00:16:52,220 --> 00:16:56,098
در زمان بازداشت شدن شما،
با جناب لوک دومونتت در خانهای،
133
00:16:56,140 --> 00:16:59,393
واقع در خیابان ژنرال دوگالو در
سنمانده، پلاک ۲۹ اقامت داشتید.
134
00:16:59,435 --> 00:17:01,604
- تأیید میکنید خانم کولی؟
- بله.
135
00:17:02,271 --> 00:17:03,731
بفرمایید بنشینید.
136
00:17:04,440 --> 00:17:07,527
اکنون دادگاه رو با نظر
هیئت منصفه جلو میبریم.
137
00:17:07,568 --> 00:17:10,070
اگر یکی از شما خانمها و آقایان،
138
00:17:10,112 --> 00:17:12,823
با شخص متهم، یا خانوادهی متهم،
139
00:17:12,865 --> 00:17:14,491
یا کسی از وکلا،
140
00:17:14,534 --> 00:17:17,787
یا قضات نسبتی دارید،
باید همین الآن اعلام کنید.
141
00:17:40,226 --> 00:17:41,978
عضو شمارهی پانزدهم:
142
00:17:42,854 --> 00:17:45,439
خانم ایولین پرینژنت،
143
00:17:46,899 --> 00:17:51,070
متولد بیست و هشتم فوریه ۱۹۵۸
در شهر لیل،
144
00:17:51,112 --> 00:17:53,114
که در سناومر مستقر هستند.
145
00:17:53,155 --> 00:17:55,741
شغل: حسابدار حرفهای.
146
00:17:59,871 --> 00:18:01,247
رد.
147
00:18:09,881 --> 00:18:11,716
عضو شمارهی هفدهم:
148
00:18:12,425 --> 00:18:15,511
خانم یاسمینا بلحاژ،
149
00:18:17,555 --> 00:18:20,850
متولد بیست و دوم ژوئن ۱۹۹۰ در پاریس،
150
00:18:20,892 --> 00:18:22,935
که در کلرماریس مستقرند.
151
00:18:22,977 --> 00:18:25,104
شغل: مدیر پروژه.
152
00:18:25,146 --> 00:18:26,314
رد.
153
00:18:35,156 --> 00:18:37,158
عضو شمارهی هجدهم:
154
00:18:38,451 --> 00:18:41,204
خانم ساندرین دیپورتر،
155
00:18:42,830 --> 00:18:46,167
متولد نوزدهم فوریه ۱۹۸۶ در شهر لیل،
156
00:18:46,209 --> 00:18:48,169
که در ارمانتیر مستقرند.
157
00:18:48,211 --> 00:18:50,213
شغل: پرستاری.
158
00:19:05,520 --> 00:19:06,979
لطفاً بنشینید.
159
00:19:15,905 --> 00:19:17,615
عضو شمارهی بیست و یک:
160
00:19:20,576 --> 00:19:23,079
آقای ژولین تیترین،
161
00:19:25,164 --> 00:19:28,751
متولد نهم اوت ۱۹۸۶ در کالای...
162
00:19:54,944 --> 00:19:56,696
خانم کولی، لطفاً بایستید.
163
00:19:59,782 --> 00:20:00,908
خانم کولی،
164
00:20:00,950 --> 00:20:05,454
شما متهم به قتل دختر پانزده ماههی خودتون
به نام الیز هستید.
165
00:20:06,330 --> 00:20:09,917
کیفرخواستی که برای شما میخونیم،
به جزئیات حقایقی که منجر به...
166
00:20:09,959 --> 00:20:12,253
دستگیری شما شده اشاره داره.
167
00:20:14,422 --> 00:20:15,882
در یازدهم نوامبر ۲۰۱۵،
168
00:20:15,923 --> 00:20:19,719
مردی وارد کلانتری شهر برک شد،
169
00:20:20,303 --> 00:20:24,849
و گزارش داد که صبح همون روز
جسد نوزادی رو در ساحل پیدا کرده.
170
00:20:25,892 --> 00:20:29,937
طبق اظهارات، ایشون در ساحل
مشغول ماهیگیری بودند،
171
00:20:30,438 --> 00:20:33,608
که متوجه برآمدگی شکلی
در ماسههای ساحل شدند.
172
00:20:35,067 --> 00:20:37,445
ابتدا تصور میکرد فوک دریایی باشد.
173
00:20:38,112 --> 00:20:41,782
پس از بررسی متوجه جسد نوزادی شد.
174
00:20:42,992 --> 00:20:45,119
پس از بررسی پزشکی قانونی،
175
00:20:45,161 --> 00:20:48,706
تأیید شد که جسد دختربچهای است،
176
00:20:48,748 --> 00:20:53,461
که علت مرگش غرق شدن
و خفگی در آب شور بوده.
177
00:20:55,296 --> 00:20:58,049
هیچ اثری از مادهای سمی در بدن نوزاد،
178
00:20:58,090 --> 00:21:01,093
یا علائم سوء استفادهای روی بدنش نبود.
179
00:21:01,802 --> 00:21:07,016
محققان ابتدا گمان کردند جسد نوزاد مهاجریست
که پس از غرق شدن کشتی به دریا افتاده.
180
00:21:07,058 --> 00:21:08,726
درست در همون شب،
181
00:21:08,768 --> 00:21:12,355
مدیر هتل «لی امبرونز» به کلانتری رفت.
182
00:21:12,605 --> 00:21:16,984
ایشون مهمان خانم و نوزادی که
شب رو اونجا سپری کرده بودند به خاطر آورد.
183
00:21:18,861 --> 00:21:22,156
نامی که از مهمانها داده شد،
منجر شد تا افسران...
184
00:21:22,198 --> 00:21:24,575
پایگاه اطلاعات ملی مهاجران رو جستجو کنند.
185
00:21:25,034 --> 00:21:28,162
نام اون مهمان لورنس کولی بود،
186
00:21:28,204 --> 00:21:30,164
که با آقای لوک دومونتت در خانهای،
187
00:21:30,206 --> 00:21:33,209
واقع در خیابان ژنرال دوگالو در
سنمانده، پلاک ۲۹ زندگی میکنه،
188
00:21:33,251 --> 00:21:35,211
در منطقه پلیس شهری پاریس.
189
00:21:35,253 --> 00:21:38,130
نه روز پس از پیدا شدن جنازه،
190
00:21:38,589 --> 00:21:40,842
در تاریخ بیستم نوامبر ۲۰۱۵،
191
00:21:40,883 --> 00:21:44,470
افسران به منزل شما اومدند.
192
00:21:45,805 --> 00:21:49,976
شما ابتدا بهشون گفتید که دخترتون رو
فرستادید داکار پیش مادرتون،
193
00:21:50,017 --> 00:21:52,770
تا بتونید پایاننامهی
خودتون رو تکمیل کنید.
194
00:21:53,980 --> 00:21:58,568
افسران به اطلاع شما رسوندند که
با نوزاد در گارهدونورد رویت شدید،
195
00:21:58,609 --> 00:22:01,654
از جمله روی همان ساحل،
و همچنین در هتل شهر برک.
196
00:22:02,113 --> 00:22:04,991
بنا بر تصاویر ضبط شده
توسط دوربینهای امنیتی،
197
00:22:05,032 --> 00:22:07,326
شما بدون نوزاد...
198
00:22:07,368 --> 00:22:08,452
به پاریس برگشتید.
199
00:22:10,037 --> 00:22:12,665
اونموقع بود که به کردهی خود اعتراف کردید.
200
00:22:12,707 --> 00:22:16,711
به کارآگاهان گفتید علت اینکه
دختر خودتون رو کشتید:
201
00:22:16,752 --> 00:22:20,214
«راحتتر شدن زندگی» خودتون بوده.
202
00:22:21,424 --> 00:22:26,053
مدعی شدید این جنایت رو پس از مشاجرهای
با آقای دومونتت مرتکب شدید.
203
00:22:27,513 --> 00:22:31,142
همچنین مدعی شدید که
دختر نوزادتون رو در ساحل تنها گذاشتید،
204
00:22:31,184 --> 00:22:35,104
به این امید که جریان آب
اون رو با خودش ببره.
205
00:22:36,939 --> 00:22:39,901
در ادامه شما مدعی شدید:
206
00:22:40,735 --> 00:22:43,863
که «گناهی شرمآور و ناگوار» مرتکب شدید.
207
00:22:44,363 --> 00:22:47,366
در عین حال که مدعی شدید
متعهد به فرهنگ غربی هستید،
208
00:22:47,408 --> 00:22:50,494
اما پدیدههای «توهمآمیزی» رو
توصیف میکنید،
209
00:22:50,536 --> 00:22:52,580
که نشون بدید شما قربانی شدید.
210
00:22:53,497 --> 00:22:55,833
از نفرین «چشم نظر» گفتید،
211
00:22:55,875 --> 00:22:59,212
و گفتید خانوادهتون در سنگال
به همراه خانوادهی آقای دومونتت،
212
00:22:59,253 --> 00:23:01,714
شما رو نفرین کردهاند.
213
00:23:08,596 --> 00:23:09,931
خانم کولی،
214
00:23:11,516 --> 00:23:14,727
میدونید چرا دخترتون رو به قتل رسوندید؟
215
00:23:16,479 --> 00:23:18,147
نمیدونم.
216
00:23:18,189 --> 00:23:20,775
امیدوار بودم از این دادگاه به جوابی برسم.
217
00:23:24,654 --> 00:23:28,032
- حقایق ادعایی رو قبول دارید؟
- بله، دارم.
218
00:23:29,534 --> 00:23:30,993
دفاعیهی شما چیه؟
219
00:23:32,203 --> 00:23:34,413
اعتراف میکنم بیگناهم خانم قاضی.
220
00:23:34,956 --> 00:23:37,750
به نظرم مسئولیت گناهش به دوش من نیست.
221
00:23:38,793 --> 00:23:42,713
منظورتون از اینکه مسئولیتش
به گردن شما نیست چیه؟
222
00:23:47,176 --> 00:23:51,681
دو سالِ قبل از مرگ دخترم
بدترین سالهای زندگیم بود.
223
00:24:05,444 --> 00:24:07,029
خانم کولی،
224
00:24:07,822 --> 00:24:11,909
میخوایم ادلهی شما رو درک کنیم،
لطفاً برامون شرح بدید.
225
00:24:35,308 --> 00:24:39,437
خانم کولی، اکنون میریم به سراغ
شرایط شما و زندگیتون.
226
00:24:39,478 --> 00:24:41,355
شما زادهی داکار هستید.
227
00:24:41,397 --> 00:24:44,567
مادرتون یعنی اودیل دیاتا شاغل نیست،
و پدر شما...
228
00:24:44,609 --> 00:24:47,528
یعنی رابرت کولی، مترجم سازمان ملل هستند.
229
00:24:47,570 --> 00:24:50,031
و هفت سال زن و شوهر بودند.
230
00:24:51,115 --> 00:24:53,492
میتونید از کودکیتون برامون بگید؟
231
00:24:57,163 --> 00:25:01,209
کمی بعد از تولدم، پدرم مادرم رو ول کرد
تا با زن دیگهای ازدواج کنه.
232
00:25:02,210 --> 00:25:04,962
پیش مادرم و مادربزرگم بزرگ شدم.
233
00:25:07,507 --> 00:25:11,052
خیلی با مادربزرگم صمیمی بودم،
همیشه حواسش بهم بود.
234
00:25:12,136 --> 00:25:14,639
خیلی بهم علاقه داشت.
235
00:25:15,973 --> 00:25:17,892
بعد مرگش خیلی ناراحت شدم.
236
00:25:19,143 --> 00:25:20,978
اسمش الیز بود،
237
00:25:21,020 --> 00:25:22,647
مثل اسم دخترم.
238
00:25:26,609 --> 00:25:28,694
دوران کودکیت چطوری بود؟
239
00:25:30,530 --> 00:25:33,658
از لحاظ مادی چیزی کم و کسر نداشتم.
240
00:25:34,116 --> 00:25:36,452
توی خونهی بزرگی با همدیگه زندگی میکردیم.
241
00:25:37,411 --> 00:25:39,705
زندگی راحت و آرومی داشتیم.
242
00:25:41,457 --> 00:25:44,418
گمونم بشه گفت کودکی من
کاملاً عادی بوده.
243
00:25:44,460 --> 00:25:48,881
خالهزادههام پیشم بودن، جشن تولد داشتیم،
غسل تعمید داشتیم، کریسمس داشتیم...
244
00:25:50,174 --> 00:25:52,385
مثل بچهی تکفرزند بزرگ شدم.
245
00:25:54,470 --> 00:25:57,974
بهم میگفتن پرحرف و شوخم...
246
00:25:59,350 --> 00:26:03,187
هرچند یادمه گاهی اوقات،
از بقیه توی زندگیم فاصله میگرفتم.
247
00:26:04,272 --> 00:26:07,775
مادربزرگم از این بابت نگران بود،
ولی نیاز داشتم مدتی تنها باشم.
248
00:26:10,778 --> 00:26:12,780
خیلی هم اهل مطالعه بودم.
249
00:26:12,822 --> 00:26:14,323
شیفتهی ادبیات بودم.
250
00:26:14,365 --> 00:26:17,535
- دوستی داشتید؟
- راستش نه.
251
00:26:17,577 --> 00:26:19,787
به نظرتون علتش چی بود؟
252
00:26:20,329 --> 00:26:21,329
نمیدونم.
253
00:26:23,958 --> 00:26:28,087
شاید چون شرایط والدینم عادی نبود.
254
00:26:28,629 --> 00:26:31,549
یا چون مادرم اجازه نمیداد
به زبان ولوف صحبت کنم.
255
00:26:32,758 --> 00:26:34,468
باعث شد از جمع فاصله بگیرم.
256
00:26:34,510 --> 00:26:36,637
چرا نمیذاشت ولوف صحبت کنید؟
257
00:26:37,972 --> 00:26:41,517
میخواست فرانسوی رو به خوبی یاد بگیرم
و فقط فرانسوی صحبت کنم.
258
00:26:42,101 --> 00:26:43,936
میخواست توی زندگیم موفق بشم.
259
00:26:45,271 --> 00:26:47,648
فکر و ذکرش تحصیلات من بود.
260
00:26:47,690 --> 00:26:49,275
پدرتون چی؟
261
00:26:49,984 --> 00:26:53,529
- به طور مداوم همدیگه رو میدیدین؟
- بله، درسته.
262
00:26:54,322 --> 00:26:56,991
در ماه میتونستم یک روز یکشنبه
برم خونهی پدرم.
263
00:26:57,825 --> 00:26:59,535
پدرم مرد آرومیه.
264
00:27:00,244 --> 00:27:02,079
شاید گاهی پرتنش باشه، ولی...
265
00:27:03,039 --> 00:27:05,917
آدم حساس و فرهیختهایه.
266
00:27:06,626 --> 00:27:08,544
سلایقمون توی هنر خیلی شبیه همدیگهست.
267
00:27:09,754 --> 00:27:11,881
از طرف دیگه با مادرم...
268
00:27:14,467 --> 00:27:16,552
میشه گفت تنشها بیشتر بود.
269
00:27:18,846 --> 00:27:21,474
- خلق و خوی تندی داشت.
- یعنی چی؟
270
00:27:22,517 --> 00:27:26,187
رابطهتون با مادرتون رو چطور توصیف میکنید؟
271
00:27:27,271 --> 00:27:29,815
دوران جوانی زیاد حضور
مادرم رو حس نمیکردم.
272
00:27:30,233 --> 00:27:33,569
همیشه یا مشغول کار بود، یا خسته از کار.
273
00:27:34,570 --> 00:27:37,865
حتی اگه انتظارات زیادی از آیندهی من داشت،
274
00:27:40,409 --> 00:27:43,412
- همیشه فاصلهی بزرگی بینمون بود.
- یعنی چی؟
275
00:27:44,247 --> 00:27:46,290
منظورتون از «فاصله» چیه؟
276
00:27:47,583 --> 00:27:49,085
نمیدونم.
277
00:27:51,128 --> 00:27:53,005
زیاد نقاط اشتراک نداشتیم.
278
00:27:53,589 --> 00:27:55,800
علایقمون به همدیگه شباهتی نداشت.
279
00:27:56,551 --> 00:27:58,302
انسانهای متفاوتی بودیم.
280
00:27:58,678 --> 00:28:01,472
مادرتون چند سالی در ایتالیا مستقر بود.
281
00:28:01,514 --> 00:28:03,933
ایشون به کارآگاهان ما گفتند،
282
00:28:03,975 --> 00:28:07,937
که مرتباً با همدیگه در تماس بودید.
حداقل هفتهای یک بار.
283
00:28:08,980 --> 00:28:11,440
بنا بر چنین اظهاراتی...
284
00:28:12,024 --> 00:28:15,486
بینتون فاصلهای نبوده،
بلکه صمیمی بودید خانم کولی.
285
00:28:15,528 --> 00:28:17,154
نمیدونم.
286
00:28:17,196 --> 00:28:18,990
علت اینکه مرتباً حرف میزدیم...
287
00:28:19,407 --> 00:28:21,742
صرفاً این بود که وظیفهی هر آدمیه
که خبر از مادرش بگیره.
288
00:28:23,202 --> 00:28:25,955
از نظر خودتون والدین شما
دوست داشتن بچهای داشته باشن؟
289
00:28:26,414 --> 00:28:27,790
نمیدونم.
290
00:28:28,165 --> 00:28:31,377
این رو باید از خودشون بپرسید،
من که چنین حسی نداشتم.
291
00:28:35,548 --> 00:28:37,758
از تحصیلاتتون برامون بگید.
292
00:28:38,843 --> 00:28:42,305
تحصیلاتم توی رشتهی ادبیات کلاسیک بود.
293
00:28:42,346 --> 00:28:45,099
در تمام دورههای زندگیم
توی مدرسهای کاتولیک درس خوندم.
294
00:28:45,808 --> 00:28:47,143
شاگرد خوبی بودم.
295
00:28:47,810 --> 00:28:49,562
میدونستم هدفم فقط درس خونده.
296
00:28:50,062 --> 00:28:51,480
پدرم ازم حمایت میکرد.
297
00:28:52,064 --> 00:28:53,608
میخواستم حقوق بخونم.
298
00:28:53,649 --> 00:28:55,943
چی شد که اومدید فرانسه؟
299
00:28:57,945 --> 00:28:59,697
تا از خانوادهام دور بشم.
300
00:29:02,617 --> 00:29:05,077
طبق توصیفاتتون کودکی خوبی داشتید،
301
00:29:05,119 --> 00:29:07,914
ولی میگید قصد داشتید
از والدینتون فاصله بگیرید.
302
00:29:07,955 --> 00:29:09,999
اینجاش که تناقض داره.
303
00:29:12,502 --> 00:29:16,255
به ظاهر شرایطمون خوب بود،
ولی درواقع آزاردهنده بود.
304
00:29:17,590 --> 00:29:19,258
پدر من...
305
00:29:20,009 --> 00:29:22,720
روی من فشار زیادی میذاشت.
306
00:29:22,762 --> 00:29:25,139
من تنها فرزند خونی پدرم هستم.
307
00:29:28,851 --> 00:29:31,103
بار زیادی به دوشم بود.
308
00:29:33,105 --> 00:29:35,399
همونطور که گفتم شرایط با مادرم،
309
00:29:35,441 --> 00:29:37,610
کم و بیش مثل رابطهام با پدرم بود.
310
00:29:37,652 --> 00:29:39,028
گاهی اوقات...
311
00:29:39,403 --> 00:29:42,448
حس میکردم میخواست
آرزوهای خودش رو به من غالب کنه.
312
00:29:46,244 --> 00:29:49,288
از وسواس موفقیت خانوادهام عذاب میکشیدم.
313
00:29:56,587 --> 00:30:00,508
شما سال ۱۹۹۸ اومدید فرانسه.
314
00:30:00,550 --> 00:30:04,262
پیش یکی از خالههاتون زندگی میکردید،
315
00:30:04,303 --> 00:30:06,639
در منطقه پنج شهر پاریس.
316
00:30:06,681 --> 00:30:09,433
سالهای اوایل اومدنتون به پاریس چطور بود؟
317
00:30:11,894 --> 00:30:13,980
دو سال پیش خالهام زندگی کردم.
318
00:30:14,438 --> 00:30:17,775
بعدش با دخترخالهام یعنی مارته همخونه شدم.
319
00:30:18,651 --> 00:30:20,319
پدرم خرج اجاره رو میداد،
320
00:30:20,361 --> 00:30:22,363
منم به کلاسهای دانشگاهم میرسیدم.
321
00:30:23,531 --> 00:30:25,700
فکر میکردیم شرایط خوب پیش بره، ولی...
322
00:30:26,576 --> 00:30:28,619
مارته هم کم مشکل ایجاد نکرد.
323
00:30:29,203 --> 00:30:31,998
چون بهم حسادت میکرد
برام مشکلاتی درست کرد.
324
00:30:33,207 --> 00:30:35,418
سالی که باهاش همخانه بودم
برام مثل جهنم بود.
325
00:30:37,962 --> 00:30:40,548
اون زمان ناگهان حس کردم
که دیگه تحملش رو ندارم.
326
00:30:42,967 --> 00:30:44,385
بعدشم...
327
00:30:46,637 --> 00:30:50,391
مدتی برای مراسم ختم مادربزرگم
توی داکار مستقر شدم.
328
00:30:50,433 --> 00:30:51,809
اونجا که بودم...
329
00:30:52,143 --> 00:30:54,645
رفتار تمام اطرافیانم عجیب بود.
330
00:30:54,687 --> 00:30:56,272
بهم لقب آقازاده میدادن،
331
00:30:56,314 --> 00:30:59,066
چون رفتارم شبیه خانمهای
سفیدپوست پاریسی شده بود.
332
00:31:00,109 --> 00:31:02,361
مدتی که اونجا بودم بهم سخت گذشت.
333
00:31:03,321 --> 00:31:06,324
با مادرم زیاد جر و بحث میکردم.
334
00:31:08,201 --> 00:31:09,952
حتی بهم گفت که عوض شدم.
335
00:31:11,704 --> 00:31:14,332
فقط دلم میخواست زودتر برگردم فرانسه،
336
00:31:14,373 --> 00:31:16,834
ولی دیگه تحمل دخترعموم رو نداشتم.
337
00:31:18,211 --> 00:31:20,463
برگشتم خونهی خالهام،
338
00:31:20,505 --> 00:31:22,673
ولی فقط سه ماه اونجا موندم.
339
00:31:22,715 --> 00:31:26,511
خانم بابت پرستاری از بچههاش
بهم اتاقی برای استقرار پیشنهاد کرد.
340
00:31:26,886 --> 00:31:30,598
بله، مادر اون بچهها یعنی خانم وینسنت،
341
00:31:31,057 --> 00:31:33,518
گفتهان که خیلی با بچهها مهربون بودید.
342
00:31:33,559 --> 00:31:37,855
به گفتهی ایشون شما «مهربون و باهوشاید»،
343
00:31:37,897 --> 00:31:40,066
ظاهراً خیلی شما رو دوست داشتن.
344
00:31:40,816 --> 00:31:42,944
ارتباط خوبی با بچههاش گرفتم.
345
00:31:43,277 --> 00:31:46,197
چند سالی پرستارشون بودم،
ولی بعد کنار کشیدم.
346
00:31:47,073 --> 00:31:49,200
پدرم دیگه برام پولی نفرستاد.
347
00:31:49,575 --> 00:31:53,412
از اینکه تصمیم گرفتم به جای حقوق،
فلسفه بخونم ناامید شده بود.
348
00:31:54,580 --> 00:31:56,582
دیگه نمیخواست ازم حمایت کنه.
349
00:31:57,333 --> 00:31:58,417
پدرم...
350
00:32:00,294 --> 00:32:01,838
وقتی فهمید که...
351
00:32:11,764 --> 00:32:14,725
پدرتون نتونستن توی دادگاه
حضور به عمل بیارن،
352
00:32:14,767 --> 00:32:17,520
گفتن کار فوری توی کامرون دارن.
353
00:32:18,062 --> 00:32:20,606
گزیدهای از اظهارات ایشون رو
براتون بازگو میکنم:
354
00:32:21,899 --> 00:32:26,320
لورنس دختر مطیع، باهوش و بااستعدادی بود.
355
00:32:27,029 --> 00:32:31,534
از وقتی که عازم فرانسه شد،
رابطهی ما پیچیده شد،
356
00:32:34,370 --> 00:32:37,206
پدرتون به مشاجرهای
در سال ۲۰۰۲ اشاره میکنه،
357
00:32:37,248 --> 00:32:39,125
که بعدش قطع ارتباط کردید.
358
00:32:41,669 --> 00:32:43,921
این مشاجره درمورد چی بود؟
359
00:32:47,091 --> 00:32:50,344
کریسمس بود، پای تلفن بودیم.
360
00:32:51,888 --> 00:32:54,682
فهمید که دیگه نمیرم دانشگاه.
361
00:32:55,016 --> 00:32:56,809
کلاهش رفته بود توی هم.
362
00:32:58,227 --> 00:33:00,104
بهش گفتم که...
363
00:33:01,314 --> 00:33:05,484
میخوام جای حقوق برم فلسفه بخونم،
ولی اون موافق نبود.
364
00:33:06,694 --> 00:33:09,822
بهم گفت اگه نظرم رو عوض نکنم،
دیگه ازم حمایتی نمیکنه.
365
00:33:13,075 --> 00:33:15,661
پس اونموقع بود که قطع ارتباط کردید؟
366
00:33:16,078 --> 00:33:17,078
بله.
367
00:33:19,540 --> 00:33:22,335
وقتی پدرتون تصمیم گرفت
دیگه از شما حمایت نکنه،
368
00:33:22,919 --> 00:33:27,006
اونموقع بود که میونهی شما
با خانم وینسنت خراب شد؟
369
00:33:27,882 --> 00:33:29,509
بله، همون موقع بود.
370
00:33:30,051 --> 00:33:31,761
منبع درآمدی نداشتم.
371
00:33:32,303 --> 00:33:35,473
نمیتونستم اجاره خونهام رو بدم،
مادرمم نمیتونست کمکم کنه.
372
00:33:38,601 --> 00:33:42,730
خانم وینسنت گفته که وقتی
ازتون خواست که از پیشش برید،
373
00:33:42,980 --> 00:33:45,733
سعی کردید از لحاظ عاطفی
ازش باجخواهی کنید.
374
00:33:45,775 --> 00:33:48,402
درست نیست. صرفاً خواستم
بهم کمی وقت بده.
375
00:33:48,694 --> 00:33:50,571
باید چارهای پیدا میکردم.
376
00:33:50,613 --> 00:33:52,782
نمیخواستم برگردم خونهی خالهام.
377
00:33:57,245 --> 00:33:59,705
همون زمان میشد که...
378
00:33:59,747 --> 00:34:02,583
شما پیش آقای دومونتت مستقر شدید؟
379
00:34:03,042 --> 00:34:04,085
بله.
380
00:34:05,628 --> 00:34:07,505
از کجا باهاش آشنا شدید؟
381
00:34:08,589 --> 00:34:10,925
توی مهمونی شام خونهی خالهام.
382
00:34:11,843 --> 00:34:13,636
خالهام توی سنگال باهاش آشنا شده بود.
383
00:34:14,762 --> 00:34:16,722
گمونم خالهام بهش چشم داشت.
384
00:34:16,763 --> 00:34:18,683
چرا چنین فکری میکنی؟
385
00:34:20,977 --> 00:34:22,270
نمیدونم.
386
00:34:22,854 --> 00:34:25,106
از اینکه میاومد دیدنش
خیلی هیجانزده میشد.
387
00:34:26,649 --> 00:34:28,234
همیشه به این مسئله شک داشتم.
388
00:34:29,694 --> 00:34:31,654
براش عشوهگری میکرد.
389
00:34:32,530 --> 00:34:34,991
هرموقع از خود لوک میپرسیدم
این مسئله رو انکار میکرد.
390
00:34:37,326 --> 00:34:39,912
گمونم ازم دعوت کرده بود
تا لوک رو تحت تأثیر قرار بده.
391
00:34:40,370 --> 00:34:43,499
لابد داشتن خواهرزاده تحصیلکرده
باعث میشد جذابتر به نظر برسه.
392
00:34:46,169 --> 00:34:49,546
اون شب زیاد حرف زدیم.
393
00:34:50,881 --> 00:34:53,759
لوک سنگال رو خوب بلد بود،
مدتی اونجا زندگی کرده بود.
394
00:34:55,052 --> 00:34:57,889
روز بعدش من رو به نمایشگاهی دعوت کرد.
395
00:34:59,265 --> 00:35:01,392
کمی با همدیگه وقت گذروندیم.
396
00:35:02,185 --> 00:35:04,896
علیرغم اختلاف سنیمون
با همدیگه خوب تا میکردیم.
397
00:35:05,563 --> 00:35:07,023
اون پنجاه و هفت سالش بود،
398
00:35:07,523 --> 00:35:08,900
من و بیست و چهار سالم.
399
00:35:10,943 --> 00:35:14,989
آیا قبل رابطهتون با آقای دومونتت،
با کس دیگهای رابطه داشتید؟
400
00:35:15,031 --> 00:35:17,825
تنها رابطهی عاشقانهی من
با آقای دومونتت بوده.
401
00:35:18,910 --> 00:35:23,164
به جز آقای دومونتت با کسی
رابطهی جنسی نداشتید؟
402
00:35:23,206 --> 00:35:24,373
خیر.
403
00:35:29,670 --> 00:35:33,424
جفتتون سر زندگی کردن با همدیگه
توافق کرده بودید؟
404
00:35:34,842 --> 00:35:37,053
گمونم لوک تمایلی نداشت،
405
00:35:37,094 --> 00:35:39,055
ولی برای من زندگی کردن باهاش راهحل بود،
406
00:35:39,096 --> 00:35:41,599
دیگه نمیتونستم پیش خانم وینسنت بمونم.
407
00:35:41,641 --> 00:35:42,683
بعدشم...
408
00:35:43,226 --> 00:35:44,936
تمام مدت پیش خودش موندم.
409
00:35:44,977 --> 00:35:49,065
قبل آشناییتون چقدر شناخت قبلی
از آقای لوک دومونتت داشتید؟
410
00:35:50,149 --> 00:35:53,027
میدونستم مدتی آفریقا زندگی کرده.
411
00:35:54,695 --> 00:35:57,740
میدونستم برای شرکت حمل و نقلی
بزرگی کار میکنه.
412
00:35:58,115 --> 00:36:01,536
و از کارش کنار کشیده بود تا علاقهاش
به مجسمهسازی رو دنبال کنه.
413
00:36:02,537 --> 00:36:05,248
کمی بعد اینکه آشنا شدیم،
414
00:36:05,289 --> 00:36:08,292
به استودیوی هنرمندی توی
سنمانده نقلمکان کرد.
415
00:36:08,918 --> 00:36:12,630
اون موقع که تصمیم گرفتید باهاش
زندگی کنید، احساس میکردید دوستش دارید؟
416
00:36:12,672 --> 00:36:13,714
بله.
417
00:36:15,174 --> 00:36:18,553
اونموقع بود که به روال دانشگاهتون برگشتید؟
418
00:36:18,594 --> 00:36:20,263
لوک تشویقم کرد که تحصیلم رو ادامه بدم.
419
00:36:21,681 --> 00:36:25,768
بهم پیشنهاد پرداخت هزینه تحصیل داد،
که بعدها بتونم برای خودم مستقل بشم.
420
00:36:26,227 --> 00:36:28,896
وقتی با لوک دومونتت رفتید زیر یک سقف،
421
00:36:29,397 --> 00:36:31,899
میدونستید که دختری داره؟
422
00:36:32,316 --> 00:36:33,776
که همچنان متأهله؟
423
00:36:33,818 --> 00:36:35,903
علیرغم اینکه با خانوادهاش زندگی نمیکرد؟
424
00:36:35,945 --> 00:36:36,945
بله.
425
00:36:37,280 --> 00:36:38,823
از همون اولش میدونستم.
426
00:36:39,699 --> 00:36:42,702
دخترش رو یکی دو باری
توی سنمانده دیده بودم.
427
00:36:42,743 --> 00:36:44,620
همسرش رو یکبار دیده بودم.
428
00:36:50,459 --> 00:36:52,128
سوالی ندارید؟
429
00:36:56,048 --> 00:36:57,592
بفرمایید مشاور وادنی.
430
00:37:01,179 --> 00:37:04,265
بعد اینکه رفتید زیر یک سقف،
رابطهی شما با خانوادهی...
431
00:37:04,307 --> 00:37:06,309
آقای دومونتت چطور بود؟
432
00:37:07,185 --> 00:37:09,061
من رو بهشون معرفی نکرد.
433
00:37:10,104 --> 00:37:13,274
لوک هفتهای یک بار برای ناهار باید
میرفت پیش همسرش، منم حق نظری نداشتم.
434
00:37:14,150 --> 00:37:17,069
نمیدونم درموردم بهش چی گفته،
به خودمم چیزی نمیگفت.
435
00:37:18,738 --> 00:37:20,948
وقتی اون کنارش بود انگار
من براش وجود نداشتم.
436
00:37:21,657 --> 00:37:25,119
میگفت صرفاً با همدیگه دوستن،
ولی من از این حرفش مطمئن نبودم.
437
00:37:25,953 --> 00:37:28,247
من رو به عروسی دخترش دعوت نکردن،
438
00:37:28,289 --> 00:37:30,625
ولی ازم خواست که غذای مراسم رو درست کنم.
439
00:37:31,250 --> 00:37:35,129
بعد اینکه مهمونی توی استودیو شروع شد،
لوک برام توی هتلی اقامت گرفت.
440
00:37:35,963 --> 00:37:38,382
یواشکی من رو از در پشتی میبرد.
441
00:37:41,219 --> 00:37:43,721
دیگه سوالی ندارم خانم قاضی.
442
00:37:46,098 --> 00:37:48,893
خانم کولی، در چه برههای...
443
00:37:48,935 --> 00:37:53,397
ارتباطتون با آقای دومونتت دچار اختلاف شد؟
444
00:37:58,945 --> 00:38:01,280
مسائل بخصوصی باعث شد
بینمون جدایی بیفته.
445
00:38:01,322 --> 00:38:02,615
منظورتون چیه؟
446
00:38:04,325 --> 00:38:05,826
رویاهایی میدیدم.
447
00:38:06,619 --> 00:38:07,954
مثل نوعی خاطره.
448
00:38:08,621 --> 00:38:09,956
درمورد رازی که مخفی میکرد.
449
00:38:11,249 --> 00:38:12,917
رازی که به هیچکس نمیگفت.
450
00:38:13,543 --> 00:38:16,337
چنین چیزی رو به کارآگاهان ما نگفته بودید.
451
00:38:16,921 --> 00:38:19,423
توصیفات شما آزار و اذیت مکرر،
452
00:38:19,465 --> 00:38:22,718
تحقیر، بیتفاوتی و عدم علاقه بود.
453
00:38:22,760 --> 00:38:25,096
شما از این مسائل ناراضی بودید.
454
00:38:25,137 --> 00:38:29,141
از طرفی بابت دیدار از برادرش
توی اوورنی از دستش عصبانی بودید.
455
00:38:29,183 --> 00:38:30,351
نه.
456
00:38:30,810 --> 00:38:34,188
یعنی رفتار لوک بود که
باعث میشد برام سوال پیش بیاد.
457
00:38:34,230 --> 00:38:38,776
منظورم مهمونی و جشنهاییه که با به اصطلاح
«زن سابقش» برگزار میکرد، نه با من.
458
00:38:39,360 --> 00:38:40,653
انگاری که...
459
00:38:41,153 --> 00:38:44,323
یک شخصی یا نیرویی میخواست
بین من و اون فاصله بیفته.
460
00:38:49,453 --> 00:38:50,580
شما دلتون بچه میخواست؟
461
00:38:50,621 --> 00:38:51,956
نه.
462
00:38:51,998 --> 00:38:55,585
- نکات پیشگیری انجام میدادید؟
- نه، روابط جنسی ما پراکنده بود.
463
00:38:55,626 --> 00:38:59,797
وقتی لوک دومونتت متوجه حاملگی شما شد،
گفتید میخواید بچه رو نگه دارید.
464
00:39:00,590 --> 00:39:01,716
علتش چی بود؟
465
00:39:02,466 --> 00:39:05,386
لوک اونقدری دیر متوجه شد
که نمیشد سقط جنین انجام داد.
466
00:39:08,848 --> 00:39:12,101
برخلاف چیزی که توی اظهاراتش گفته،
من از عمد نخواستم حامله بشم.
467
00:39:12,810 --> 00:39:14,729
طی تمام دوران حاملگیام،
468
00:39:14,770 --> 00:39:17,148
بهم نگاه میکرد و مدام میپرسید:
469
00:39:17,190 --> 00:39:19,901
میخوای چی کار «کنی».
نمیگفت میخوای چی کار «کنیم».
470
00:39:20,651 --> 00:39:22,111
منم بهش گفتم:
471
00:39:23,821 --> 00:39:25,198
«نگران نباش،
472
00:39:27,158 --> 00:39:28,910
زندگی تو سر جاش میمونه،
473
00:39:30,411 --> 00:39:33,331
همچنان میتونی وجود من
و این بچه رو منکر بشی.»
474
00:39:35,041 --> 00:39:36,918
اونم به کارش ادامه داد.
475
00:39:45,134 --> 00:39:46,761
میتونید بنشینید.
476
00:40:01,108 --> 00:40:03,653
آقای دومونتت، لطفاً بیاید جلو.
477
00:40:04,153 --> 00:40:05,863
مایلیم اظهارات شما رو بشنویم.
478
00:40:13,412 --> 00:40:16,582
آقای دومونتت، با نگاه به گذشته،
479
00:40:18,000 --> 00:40:21,963
اقدام خانم کولی رو چطور شرح میدید؟
480
00:40:23,714 --> 00:40:27,510
قابل درک نیست خانم قاضی،
481
00:40:27,552 --> 00:40:30,596
کاری که لورنس کرد قابل درک نیست.
482
00:40:32,014 --> 00:40:35,768
جوری که از لیلی مراقبت میکرد،
مشخص بود براش مادر خوبی بود...
483
00:40:35,810 --> 00:40:37,937
هر روز خدا بهش پیغام میداد.
484
00:40:38,229 --> 00:40:42,066
جفتمون لیلی رو دوست داشتیم.
485
00:40:43,901 --> 00:40:45,528
لورنس کولی پیشتر گفتند...
486
00:40:45,570 --> 00:40:49,282
که شما نسبت به
خونه مشترکتون بیمیل بودید.
487
00:40:49,574 --> 00:40:51,409
شما موافقید؟
488
00:40:51,450 --> 00:40:52,535
نه.
489
00:40:53,786 --> 00:40:56,956
میشه گفت از سرعت وقوع
چنین اتفاقی جا خوردم،
490
00:40:56,998 --> 00:40:59,709
ولی با کمال میل ازش استقبال کردم.
491
00:41:01,127 --> 00:41:03,504
قرار ما یک دورهی سه ساله بود،
492
00:41:03,546 --> 00:41:08,176
که بتونه درسش رو تموم کنه و به عنوان
مدرس دانشگاه شغلی پیدا کنه.
493
00:41:08,759 --> 00:41:10,678
قرارمون همین بود.
494
00:41:13,306 --> 00:41:16,517
به نظرم اکثر اوقات
با همدیگه کنار میاومدیم.
495
00:41:16,559 --> 00:41:19,353
من که میگم کنار همدیگه خوشبخت بودیم.
496
00:41:20,104 --> 00:41:22,106
حداقل اوایل اینطوری بود.
497
00:41:22,148 --> 00:41:24,066
زیاد با همدیگه بیرون میرفتیم.
498
00:41:24,692 --> 00:41:28,654
افتخار میکردم که
چنین زنی رو کنار خودم دارم.
499
00:41:30,990 --> 00:41:33,242
گاهی اوقات وقتی درمورد...
500
00:41:35,369 --> 00:41:37,705
مشکلاتش توی نوشتن پایاننامه
باهام درددل میکرد،
501
00:41:37,747 --> 00:41:40,958
دروغ نگم متوجه حرفهاش نمیشدم.
502
00:41:41,000 --> 00:41:43,127
کمکی از دستم براش برنمیاومد، ولی...
503
00:41:43,169 --> 00:41:45,338
همیشه تحت تأثیر این...
504
00:41:45,379 --> 00:41:47,173
دانشی که داشت قرار گرفتم.
505
00:41:56,057 --> 00:41:57,433
ولی...
506
00:41:59,435 --> 00:42:01,562
البته اینم باید اضافه کنم،
507
00:42:01,896 --> 00:42:04,607
که کنار اومدن با لورنس کار سادهای نیست.
508
00:42:05,274 --> 00:42:08,152
شدیداً نسبت به هر کسی حسادت میکرد.
509
00:42:08,194 --> 00:42:10,613
هرموقع خانمی با من صحبت میکرد،
510
00:42:10,655 --> 00:42:15,326
شکاک و پرخاشگر میشد.
511
00:42:15,368 --> 00:42:17,787
روزها از دستم عصبانی میموند،
512
00:42:17,828 --> 00:42:20,039
و باهام یک کلمه صحبت نمیکرد.
513
00:42:20,456 --> 00:42:25,127
سکوتش خیلی پرخاشگرانه بود.
514
00:42:25,545 --> 00:42:29,507
اغلب بهم میگفت اگه
زیادی پیر و درمانده بشم،
515
00:42:30,132 --> 00:42:31,676
ولم میکنه و میره.
516
00:42:33,010 --> 00:42:36,055
برام مثل روز روشن بود
که یک روز قراره ترکم کنه.
517
00:42:36,848 --> 00:42:39,851
از نظرتون رابطهای که با خانم کولی داشتید،
518
00:42:39,892 --> 00:42:42,144
رابطهی عاشقانه به حساب میاد؟
519
00:42:43,229 --> 00:42:44,272
بله.
520
00:42:44,981 --> 00:42:47,859
به نظرم رابطه عاشقانه داشتیم،
521
00:42:47,900 --> 00:42:51,863
که نمیدونیم چرا ولی به مسیر اشتباهی رفت.
522
00:42:53,781 --> 00:42:55,616
ولی بدون شک رابطه عاشقانه بود.
523
00:42:55,658 --> 00:43:00,162
ما صاحب بچهای شدیم که
جفتمون خیلی دوستش داشتیم.
524
00:43:00,204 --> 00:43:03,291
و برخلاف اوقاتتلخی لورنس،
525
00:43:04,542 --> 00:43:06,961
وقتی سه نفری کنار همدیگه دراز میکشیدیم،
526
00:43:07,003 --> 00:43:10,756
حس میکردم خوشبختترین مرد دنیام.
527
00:43:10,798 --> 00:43:15,386
ولی هیچوقت خانم کولی رو
به دوستان یا اقوامتون معرفی نکردید.
528
00:43:16,387 --> 00:43:19,432
به کسی درمورد تولد الیز نگفتید.
529
00:43:19,932 --> 00:43:21,434
برای این چه توجیهی دارید؟
530
00:43:21,475 --> 00:43:23,895
فکر میکردم لورنس
از رابطهمون خجالت میکشه،
531
00:43:23,936 --> 00:43:27,523
مدام بهم میگفت که من زیادی پیرم،
منم نمیخواستم بهش فشار بیاد.
532
00:43:27,565 --> 00:43:29,650
و از اونجا که حساس بود...
533
00:43:30,193 --> 00:43:33,196
میترسیدم حرفی نزنم یا کاری نکنم
که برداشت اشتباه کنه،
534
00:43:33,237 --> 00:43:35,072
پس از مسائل بخصوصی دوری میکردم.
535
00:43:35,114 --> 00:43:38,075
و برای الیزم بهتر بود.
536
00:43:38,910 --> 00:43:41,495
شرایط برای همهمون سادهتر بود.
537
00:43:46,792 --> 00:43:50,630
شما گفتید قبل از تولد بچهتون،
538
00:43:50,671 --> 00:43:53,257
بین شما فاصله افتاد.
539
00:43:54,300 --> 00:43:56,552
به پیشگیری از بارداری فکر نکرده بودید؟
540
00:43:57,011 --> 00:43:58,095
نه.
541
00:43:58,137 --> 00:44:02,225
لورنس بهم گفته بود به خاطر بیماریش،
نیازی به پیشگیری نداریم.
542
00:44:03,559 --> 00:44:05,019
شما رو از حاملگیش مطلع نکرد؟
543
00:44:07,146 --> 00:44:09,815
شما کی متوجه شدید که حاملهاند؟
544
00:44:09,857 --> 00:44:12,568
البته که از قبل شک کرده بودم.
545
00:44:12,610 --> 00:44:16,405
ولی هرموقع ازش میپرسیدم
مرتباً انکار میکرد.
546
00:44:16,697 --> 00:44:18,866
وقتی که بهم گفت دیگه زیادی دیر شده بود.
547
00:44:20,451 --> 00:44:22,495
مجبور بودم زیاد ازش دور بمونم.
548
00:44:23,079 --> 00:44:26,374
زیاد میرفتم کلرمونت که به...
549
00:44:26,415 --> 00:44:28,251
برادر رو به موتم سر بزنم.
550
00:44:31,671 --> 00:44:35,508
به طرز عجیبی اون دوران
رابطهمون داشت بهتر میشد.
551
00:44:36,467 --> 00:44:38,803
انگاری لورنس آرومتر شده بود.
552
00:44:41,305 --> 00:44:44,559
بعد ماه اوت که شد،
طی یکی از همون دیدارهام،
553
00:44:44,600 --> 00:44:47,812
وقتی برگشتم دیدم لیلی اونجاست.
554
00:44:49,397 --> 00:44:53,150
چه حسی داشتید وقتی برگشتید
و توی خونه بچهای دیدید؟
555
00:44:53,943 --> 00:44:55,695
جا خورده بودم.
556
00:44:56,737 --> 00:45:00,032
وقتی لورنس رو توی تخت با بچه دیدم جا خوردم،
557
00:45:00,074 --> 00:45:02,410
وقتی فهمیدم بهم زنگ نزد
و خبر نداد جا خوردم.
558
00:45:02,451 --> 00:45:04,161
ولی با این اوصاف دو روز قبل از...
559
00:45:04,203 --> 00:45:07,665
تاریخ زایمانی که بهم داده بود برگشتم.
560
00:45:08,249 --> 00:45:11,878
کمی بعد لورنس بهم گفت که
لیلی رو باید بفرسته سنگال،
561
00:45:11,919 --> 00:45:15,381
که خودش درسش رو تموم کنه
و شغلی پیدا کنه.
562
00:45:15,756 --> 00:45:19,260
گفت من انقدر پیرم که نمیتونم
از بچه به خوبی مراقبت کنم،
563
00:45:19,302 --> 00:45:22,471
میگفت مادرش توی داکار
از لیلی مراقبت میکنه.
564
00:45:28,186 --> 00:45:30,813
خانم قاضی، اگه امکانش هست...
565
00:45:30,855 --> 00:45:33,691
مایلم درمورد لیلی صحبت کنم.
کسی بهش اشارهای نمیکنه.
566
00:45:33,733 --> 00:45:36,485
میخوام درموردش صحبت کنم،
من بودم که مواظبش بودم.
567
00:45:36,527 --> 00:45:40,823
هر روز صبح اگه هوا خوب بود،
با خودم میبردمش پارک بوآ دو وینسنس.
568
00:45:41,365 --> 00:45:44,243
پرستارهای اونجا من رو میدیدن،
569
00:45:44,285 --> 00:45:47,330
مرتب میدیدنش که توی کالسکهش نشسته،
570
00:45:47,371 --> 00:45:50,708
و بهم میگفتن چقدر بچهی بامزهایه.
571
00:45:56,005 --> 00:45:58,216
یک روز من...
572
00:45:59,509 --> 00:46:03,095
از دست لیلی عصبانی شدم،
مسئلهی خاصی نبود.
573
00:46:03,137 --> 00:46:07,350
ولی لورنس از دستم عاصی شد،
بهم تهمت زد که لیلی رو دوست ندارم.
574
00:46:07,391 --> 00:46:12,605
گفتم از زنم جدا میشم و باهاش ازدواج میکنم
که هر کاری برای خودش و لیلی میکنم.
575
00:46:12,647 --> 00:46:14,732
ولی طی دوران حاملگی خانم کولی،
576
00:46:14,774 --> 00:46:16,400
شما ازشون مواظبت میکردید؟
577
00:46:16,442 --> 00:46:20,655
به قرارهای دکترشون یا سونوگرافی میرفتید؟
578
00:46:22,031 --> 00:46:25,618
نه، راستش عادت نداشتم.
اون زمان ما چنین کاری نمیکردیم.
579
00:46:25,660 --> 00:46:29,747
وقتی من دختردار شدم آقایون
اهل این کارها نبودند.
580
00:46:29,789 --> 00:46:32,083
همچنین قبول نداشتید که پدر بچهاید.
581
00:46:34,210 --> 00:46:37,296
که حتی وقتی کارآگاهان با شما تماس گرفتند،
582
00:46:37,964 --> 00:46:40,591
شما تلفن رو برداشتید و بهشون گفتید:
583
00:46:41,008 --> 00:46:44,470
«بله، بچهای اینجا زندگی میکنه،
ولی من پدرش نیستم.»
584
00:46:44,512 --> 00:46:47,640
بهشون گفتید بچهی دوستدخترتونه.
585
00:46:48,266 --> 00:46:50,518
برای این چه توجیهی دارید آقای دومونتت؟
586
00:46:53,187 --> 00:46:56,440
لورنس مدام بهم میگفت که
«بچهی منه، مال خودمه».
587
00:46:57,108 --> 00:47:00,611
وقتی ازش خواستم بچه رو ببره ثبت احوال،
588
00:47:00,653 --> 00:47:03,030
بهم گفت که برده بودش و
فامیلی خودش رو بهش داده.
589
00:47:04,115 --> 00:47:06,701
با خودم گفتم احتمالاً بهتر باشه.
590
00:47:06,742 --> 00:47:09,328
چون اگه لیلی توی سنگال
با اسم دومونتت میبود،
591
00:47:09,370 --> 00:47:12,748
شرایط برای خودش پیچیده میشد.
592
00:47:13,499 --> 00:47:17,628
جلوی دختر بزرگتون یعنی آدلاین
اشارهای به لیلی نکرده بودید؟
593
00:47:22,675 --> 00:47:25,553
انقدر پیچیده بود که نمیدونستم
چطور براش توضیح بدم،
594
00:47:25,595 --> 00:47:28,306
دخترم خودش مادره...
595
00:47:29,891 --> 00:47:33,811
وقتی خانم کولی بدون لیلی برگشت،
شما لباسهای بچه رو جمع کرده بودید،
596
00:47:33,853 --> 00:47:35,563
که به خیریه اهدا کنید.
597
00:47:35,980 --> 00:47:38,566
درمورد تولدش به احدی نگفته بودید.
598
00:47:39,150 --> 00:47:44,155
اصلاً تصمیم مادرش برای فرستادن بچه
به سنگال رو زیر سوال نبردید.
599
00:47:44,197 --> 00:47:47,992
خانم کولی مدعیه که شما ذرهای
به لیلی و خودشون اهمیت نمیدادید.
600
00:47:48,951 --> 00:47:51,746
حتی توی مراسم ختم بچهتون نبودید.
601
00:47:53,289 --> 00:47:55,791
این موارد به نظر خودتون
چطور جلوه میکنه آقای دومونتت؟
602
00:47:56,292 --> 00:47:57,627
نمیدونم راستش.
603
00:47:58,336 --> 00:47:59,837
نمیدونم.
604
00:48:02,715 --> 00:48:05,009
محل مراسم خاکسپاری خیلی دور بود،
605
00:48:05,051 --> 00:48:06,636
نمیتونستم تا اونجا برم.
606
00:48:10,181 --> 00:48:14,227
مرگ لیلی برای من قابل باور نبود.
607
00:48:14,268 --> 00:48:16,187
نمیتونستم هضمش کنم.
608
00:48:17,855 --> 00:48:21,317
نمیدونم، نمیدونم واقعاً!
609
00:48:26,197 --> 00:48:28,866
دادستان، سوالی از ایشون ندارید؟
610
00:48:29,867 --> 00:48:33,079
آقای دومونتت، من هیچ شکی...
611
00:48:33,120 --> 00:48:36,165
به حسن نیت شما نسبت به خانم کولی ندارم.
612
00:48:36,499 --> 00:48:39,085
وقتی ایشون پیش شما اومدن،
شرایطشون بحرانی بود،
613
00:48:39,126 --> 00:48:41,546
شغلی نداشتند، خونهای نداشتند،
614
00:48:41,587 --> 00:48:44,632
حتی مشغول تحصیل نبودند.
شما بودید که بهش جا دادید.
615
00:48:44,674 --> 00:48:48,928
شما براش کاری پیدا کردید و مجابش کردید
که برگرده سراغ تحصیلش،
616
00:48:49,637 --> 00:48:52,014
حتی هزینه تحصیلش رو دادید.
617
00:48:52,765 --> 00:48:55,393
اصلاً چه کاری برای این خانم نکردید؟
618
00:48:55,434 --> 00:48:56,435
ولی ایشون...
619
00:48:56,727 --> 00:48:58,354
در پاسخ...
620
00:48:58,396 --> 00:49:01,023
اصلاً مایلم خودتون بگید که
خانم کولی در ازاش چی بهتون داد.
621
00:49:01,065 --> 00:49:05,027
هرچند به عشق شما
نسبت به این خانم شکی ندارم،
622
00:49:05,069 --> 00:49:10,074
ولی به نظرتون ممکنه برای صلاح خودش
با شما زیر یک سقف اومده باشه؟
623
00:49:13,536 --> 00:49:16,122
نه، گمون نکنم.
624
00:49:17,999 --> 00:49:21,961
به نظرم کاملاً از روی عشق بود.
625
00:49:27,049 --> 00:49:28,259
بفرمایید خانم مشاور.
626
00:49:33,764 --> 00:49:38,769
آقای دومونتت، به نظرتون شما مسئولیت
اخلاقی در قبال این پرونده دارید؟
627
00:49:41,355 --> 00:49:42,356
بله.
628
00:49:43,149 --> 00:49:46,027
مسئولیت همهچیز با خود منه.
629
00:49:47,153 --> 00:49:51,115
بابت همهش خودم رو مقصر میدونم،
نتونستم از لیلی محافظت کنم.
630
00:49:53,659 --> 00:49:56,954
الآنم دارم تقاص کاری رو پس میدم
که نمیتونم جبرانش کنم.
631
00:49:58,414 --> 00:50:00,666
همهچیزم رو از دست دادم.
زندگیم دیگه ارزشی نداره.
632
00:50:00,708 --> 00:50:03,711
لباس من مشکیه آقای دومونتت،
قرمز نیست.
633
00:50:03,753 --> 00:50:06,005
نقش من قضاوت شما نیست.
634
00:50:06,797 --> 00:50:09,133
ولی میخوام از بیانصافی شما بگم،
635
00:50:09,467 --> 00:50:12,512
از عدم مشارکت شما توی تولد دخترتون.
636
00:50:13,179 --> 00:50:14,889
شما نه میخواستید ایشون حامله بشن،
637
00:50:15,306 --> 00:50:17,016
نه بچه رو میخواستید.
638
00:50:17,058 --> 00:50:20,311
اصلاً قصد نداشتید تغییری
در روند زندگیتون ایجاد کنید.
639
00:50:21,062 --> 00:50:24,815
ادعا دارید که میخواید از لیلی بگید،
ولی تمام حرفهاتون برای خودتونه.
640
00:50:25,900 --> 00:50:28,819
ناراحتی لورنس کولی
برای شما واضح و روشن بود،
641
00:50:28,861 --> 00:50:30,696
ولی خودتون رو زدید به اون راه،
642
00:50:30,738 --> 00:50:33,241
چون نمیخواستید ببینیدش.
643
00:50:33,282 --> 00:50:35,284
چون براتون مهم بود.
644
00:50:51,676 --> 00:50:53,386
میتونید بنشینید آقای دومونتت.
645
00:51:08,192 --> 00:51:09,861
بایستید خانم کولی.
646
00:51:12,238 --> 00:51:13,238
خانم کولی،
647
00:51:13,656 --> 00:51:16,450
شرایط زندانتون چطوریه؟
648
00:51:19,787 --> 00:51:21,205
آرومه.
649
00:51:21,914 --> 00:51:24,167
سه ماه اولی که اونجا بودم،
650
00:51:24,208 --> 00:51:26,252
از سلولم خارج نشدم.
651
00:51:28,588 --> 00:51:30,506
میترسیدم تنها برم بیرون.
652
00:51:33,092 --> 00:51:34,343
بعدش...
653
00:51:35,595 --> 00:51:39,599
تقریباً دو سه ماه بعد که شد،
654
00:51:40,308 --> 00:51:42,602
کمکم با بقیه ارتباط گرفتم.
655
00:51:44,562 --> 00:51:48,566
طبق گزارشات از زندان سکودین،
شما شخصیت آروم،
656
00:51:48,608 --> 00:51:52,111
خوش برخورد، کمتوقع و قابل احترامی دارید.
657
00:51:54,197 --> 00:51:55,239
بله.
658
00:51:56,574 --> 00:52:00,036
به طور کلی، زندانی کردنم
شرافتمندانهترین کار ممکن بود.
659
00:52:02,079 --> 00:52:04,081
چند ماه بعد اینکه به زندان رفتید،
660
00:52:04,582 --> 00:52:06,626
گفته بودید کسی اذیتتون میکنه.
661
00:52:15,676 --> 00:52:18,513
گمون نکنم کسی بتونه با مادری...
662
00:52:19,138 --> 00:52:21,599
که بچهی خودش رو کشته همدردی کنه.
663
00:52:23,434 --> 00:52:25,269
ترس زندگیشون کاری بود که من کردم.
664
00:52:30,483 --> 00:52:32,276
جلسه رسیدگی رو به تعویق میندازیم.
665
00:53:54,901 --> 00:53:58,154
- ببخشید، اسمتون رو نمیدونم.
- راما هستم.
666
00:53:59,906 --> 00:54:01,199
از آشنایی خوشوقتم.
667
00:54:27,266 --> 00:54:28,809
من هتلم اینجاست.
668
00:54:31,395 --> 00:54:33,356
مال من کمی جلوتره.
669
00:54:35,024 --> 00:54:37,193
- فردا میبینمت.
- آره.
670
00:54:37,944 --> 00:54:41,072
خیلی دلم میخواست با همدیگه چیزی بخوریم،
671
00:54:41,113 --> 00:54:44,867
ولی الآن دیروقته و باید بخوابم.
672
00:54:44,909 --> 00:54:45,993
متوجهم.
673
00:54:46,577 --> 00:54:49,372
اگه خواستی میتونیم فردا ناهار بخوریم.
674
00:54:49,413 --> 00:54:51,374
باشه. با کمال میل.
675
00:54:52,291 --> 00:54:53,584
فردا میبینمت.
676
00:54:53,626 --> 00:54:55,086
شب بخیر.
677
00:55:29,036 --> 00:55:31,706
- سلام ژانکلود.
- سلام راما.
678
00:55:31,747 --> 00:55:34,750
ببخشید، فرصت نشد اونموقع
تماست رو جواب بدم.
679
00:55:34,792 --> 00:55:36,335
فدای سرت، مشکلی نیست.
680
00:55:36,669 --> 00:55:39,547
دادگاه چطور بود؟ حالش چطوره؟
681
00:55:40,298 --> 00:55:42,175
انگار خیلی حالش خوبه.
682
00:55:42,592 --> 00:55:46,053
مطبوعات میگن عین فرانسویهای
فرهیخته صحبت میکنه.
683
00:55:46,095 --> 00:55:49,265
صرفاً مثل خانمهای
فرهیخته حرف میزنه، همین.
684
00:55:49,307 --> 00:55:51,392
آره، راست میگی.
685
00:55:52,310 --> 00:55:55,271
خب، پس امروز واقعاً اوضاع خوب پیش رفت.
686
00:55:55,313 --> 00:55:57,815
کلی حرف و حدیث درمورد این پروژهات هست.
687
00:55:58,191 --> 00:56:00,860
فقط مطمئن نیستن عنوانش چیه.
688
00:56:00,902 --> 00:56:03,613
به نظرشون «دورافتادهی مدئا»
زیاد مهیج نیست.
689
00:56:03,654 --> 00:56:06,240
چون هر کسی که داستان مدئا رو نمیدونه.
690
00:56:06,282 --> 00:56:09,243
به نظرشون باید ارجاعی به دادگاه باشه.
691
00:56:09,285 --> 00:56:12,121
بهشون گفتم این عنوان موقته.
692
00:56:12,955 --> 00:56:16,167
ولی مگه همه داستان مدئا رو نمیدونن؟
693
00:56:18,252 --> 00:56:19,337
خیلیخب، باشه.
694
00:56:19,837 --> 00:56:22,548
من نگران هیچی نیستم،
تو کار خودت رو بکن.
695
00:56:22,882 --> 00:56:26,135
هرموقع آماده بودی میخونمش،
صرفاً خواستم خبرها رو بهت بدم.
696
00:56:26,177 --> 00:56:29,889
و میخواستم بهت بگم دل تو دلمون نیست
کتاب آخرت رو بخونیم.
697
00:56:29,931 --> 00:56:32,975
ارقام رسید دستمون، واقعاً چشمگیر بود.
698
00:56:33,017 --> 00:56:35,061
مطبوعات خیلی تحویلمون گرفتن.
699
00:56:37,021 --> 00:56:38,856
عالیه. حرف نداره.
700
00:56:39,649 --> 00:56:42,193
برگشتی بهم سر بزن.
701
00:56:42,610 --> 00:56:43,986
با همدیگه ناهار میخوریم.
702
00:56:44,028 --> 00:56:47,114
حتماً سر میزنم. مرسی که در جریانم گذاشتی.
703
00:56:47,156 --> 00:56:48,533
خب، پس زودی میبینمت.
704
00:56:49,283 --> 00:56:51,202
- میبینمت.
- خداحافظ.
705
00:57:11,264 --> 00:57:13,266
من رو بهشون معرفی نکرد.
706
00:57:14,100 --> 00:57:17,395
لوک هفتهای یک بار برای ناهار باید
میرفت پیش همسرش، منم حق نظری نداشتم
707
00:57:18,145 --> 00:57:21,190
نمیدونم درموردم بهش چی گفته،
به خودمم چیزی نمیگفت.
708
00:57:22,733 --> 00:57:24,944
وقتی اون کنارش بود انگار
من براش وجود نداشتم.
709
00:57:25,862 --> 00:57:29,198
میگفت صرفاً با همدیگه دوستن،
ولی من از این حرفش مطمئن نبودم.
710
00:57:30,074 --> 00:57:32,201
من رو به عروسی دخترش دعوت نکردن،
711
00:57:32,243 --> 00:57:34,370
ولی ازم خواست که غذای مراسم رو درست کنم.
712
00:57:34,412 --> 00:57:38,291
بعد اینکه مهمونی توی استودیو شروع شد،
لوک برام توی هتلی اقامت گرفت.
713
00:57:39,083 --> 00:57:41,419
یواشکی من رو از در پشتی میبرد.
714
00:57:41,460 --> 00:57:43,421
جوری که از لیلی مراقبت میکرد،
715
00:57:43,462 --> 00:57:46,132
مشخص بود براش مادر خوبی بود...
716
00:57:46,174 --> 00:57:48,259
هر روز خدا بهش پیغام میداد.
717
00:57:50,386 --> 00:57:53,973
جفتمون لیلی رو دوست داشتیم.
718
00:57:57,143 --> 00:58:02,023
لورنس کولی پیشتر گفتند که شما نسبت به
خونه مشترکتون بیمیل بودید.
719
00:58:02,064 --> 00:58:03,524
شما موافقید؟
720
00:58:06,861 --> 00:58:10,323
رابطهتون با مادرتون رو چطور توصیف میکنید؟
721
00:58:11,490 --> 00:58:13,993
دوران جوانی زیاد حضور
مادرم رو حس نمیکردم.
722
00:58:14,452 --> 00:58:17,705
همیشه یا مشغول کار بود، یا خسته از کار.
723
00:58:18,748 --> 00:58:21,918
حتی اگه انتظارات زیادی از آیندهی من داشت،
724
00:58:24,670 --> 00:58:27,548
- همیشه فاصلهی بزرگی بینمون بود.
- یعنی چی؟
725
00:58:28,466 --> 00:58:30,426
منظورتون از «فاصله» چیه؟
726
00:58:31,802 --> 00:58:33,304
نمیدونم.
727
00:58:35,431 --> 00:58:37,308
زیاد نقاط اشتراک نداشتیم.
728
00:58:37,850 --> 00:58:39,977
علایقمون به همدیگه شباهتی نداشت.
729
00:58:40,811 --> 00:58:42,271
انسانهای متفاوتی بودیم.
730
01:00:37,261 --> 01:00:38,888
بایستید خانم کولی.
731
01:00:42,892 --> 01:00:44,435
خانم کولی،
732
01:00:44,477 --> 01:00:47,271
شما اغلب درمورد شرایط زندگیتون
قبل تولد الیز...
733
01:00:47,313 --> 01:00:49,565
با احساسی مثل تنهایی یاد میکنید.
734
01:00:50,525 --> 01:00:52,068
روزگارتون رو چطور میگذروندید؟
735
01:00:52,109 --> 01:00:55,488
دانشگاه رو رها کرده بودید،
وقتتون رو صرف چه کاری میکردید؟
736
01:00:56,822 --> 01:01:00,076
هیچوقت اندازه سال قبل تولد لیلی،
احساس حقارت و خواری نمیکردم.
737
01:01:02,286 --> 01:01:04,163
افسردگیم داشت تشدید میشد.
738
01:01:06,249 --> 01:01:09,627
ساعتها توی جنگل قدم میزدم.
739
01:01:11,462 --> 01:01:15,091
خوشم میاومد توی جنگل قدم بزنم،
چون اونجا کسی مزاحمم نمیشد.
740
01:01:16,008 --> 01:01:18,719
توی استودیو که بودم،
سکوتش حس متفاوتی داشت.
741
01:01:19,762 --> 01:01:21,389
میترسیدم اونجا تنها باشم.
742
01:01:21,430 --> 01:01:23,057
از چی میترسیدید؟
743
01:01:24,892 --> 01:01:26,978
فضای اونجا داشت دلگیر میشد.
744
01:01:28,563 --> 01:01:31,691
ماهها طول کشید تا بتونم
صبح از توی تختم بلند بشم.
745
01:01:32,525 --> 01:01:35,987
نمیتونستم سرم رو بالا بگیرم،
وگرنه سردرد میگرفتم.
746
01:01:42,410 --> 01:01:44,078
از شدت تار دیدن.
747
01:01:47,039 --> 01:01:50,209
صداهای عجیبی میشنیدم،
مثل صدای اکو توی دیوار.
748
01:01:51,586 --> 01:01:54,172
پاهام میلرزید، حتی نمیتونستم راه برم.
749
01:01:55,756 --> 01:01:59,093
وقتی رفتم به لوک درموردش بگم،
نمیخواست چیزی بدونه،
750
01:01:59,510 --> 01:02:00,845
نمیخواست بهم گوش بده.
751
01:02:01,512 --> 01:02:04,140
انقدر درگیر برادر مریضش بود،
که من رو نادیده میگرفت.
752
01:02:04,182 --> 01:02:06,434
با پزشکی مشورت کردید؟
753
01:02:07,268 --> 01:02:11,063
اول رفتم پیش روانپزشک،
بعدشم متخصص استخوان. کمکی نکرد.
754
01:02:12,565 --> 01:02:15,526
تنها نتیجه منطقی که میشد گرفت
این بود که جادو شده بودم.
755
01:02:16,652 --> 01:02:18,821
از چندین نفر مشورت گرفتم،
756
01:02:19,614 --> 01:02:23,951
روشنبینانی که تلفنی حرف میزدیم،
تمام حرفهاشون به شرایط من میخورد.
757
01:02:25,286 --> 01:02:26,913
برای همین بهشون اعتماد کردم.
758
01:02:27,371 --> 01:02:29,665
ولی طبق تحقیقات...
759
01:02:29,707 --> 01:02:33,753
هیچکدوم از روشنبینانی که میگی
ظاهراً تو رو یادشون نیست.
760
01:02:34,712 --> 01:02:36,964
مأموران ما هیچ ردی از...
761
01:02:37,215 --> 01:02:39,008
تراکنشهای بانکی پیدا نکردند.
762
01:02:39,050 --> 01:02:43,179
همچنین سوابق مخابرات شما
چنین چیزی رو ثبت نکرده.
763
01:02:43,221 --> 01:02:45,139
ولی بهشون زنگ زده بودم.
764
01:02:45,181 --> 01:02:47,475
عجیبه که من رو یادشون نیست.
765
01:02:47,517 --> 01:02:50,686
هفت صبح هر روز به یکیشون زنگ میزدم.
اسمش پاتریشیا بود.
766
01:02:51,604 --> 01:02:54,273
پاتریشیا آنتونیا اظهارنامهش رو نوشته.
767
01:02:55,066 --> 01:02:56,734
ایشونم شما رو یادش نیست.
768
01:03:00,696 --> 01:03:02,949
نمیدونم چرا چنین حرفی زده.
769
01:03:04,450 --> 01:03:05,868
من همهچیز رو بهش گفتم.
770
01:03:07,245 --> 01:03:09,247
فکر میکردم درکم میکنه.
771
01:03:13,084 --> 01:03:15,086
درمورد خوابم بهش گفتم،
772
01:03:16,128 --> 01:03:19,298
همونی که پروانههای غولپیکر
به استودیو حمله کرده بودن.
773
01:03:20,258 --> 01:03:22,176
بهم گفت کسایی میخوان اذیتم کنن.
774
01:03:22,218 --> 01:03:24,679
پس چرا هیچ مدرکی نیست؟
775
01:03:24,720 --> 01:03:26,764
حتی یک سابقه مخابراتی نیست.
776
01:03:28,391 --> 01:03:29,559
نمیدونم.
777
01:03:30,726 --> 01:03:35,106
شما گفتید مشکلاتتون یک سال
قبل از تولد الیز شروع شد.
778
01:03:35,147 --> 01:03:38,693
یعنی تقریباً از زمانی که حامله شدید، درسته؟
779
01:03:39,110 --> 01:03:41,821
آره، احتمالاً درست باشه.
780
01:03:42,405 --> 01:03:43,573
تاریخش رو خاطرم نیست.
781
01:03:43,614 --> 01:03:48,119
آیا عمداً بارداریتون رو کتمان کردید؟
782
01:03:49,453 --> 01:03:52,498
من جوری رفتار کردم که انگار حامله نیستم،
کتمان و مخفیکاری نکردم.
783
01:03:53,040 --> 01:03:56,460
وقتی حس کردید که حاملهاید،
رفتید با دکتری مشورت کنید؟
784
01:03:56,502 --> 01:03:58,963
پیش هیچ دکتری نرفتم،
به کسی چیزی نگفتم.
785
01:04:00,339 --> 01:04:02,175
از زایمان برامون تعریف کنید.
786
01:04:03,634 --> 01:04:05,386
خودم تنهایی لیل رو توی
استودیو به دنیا آوردم.
787
01:04:05,428 --> 01:04:07,013
چرا نرفتید بیمارستان؟
788
01:04:07,054 --> 01:04:09,182
نمیدونم، انگار توی سیاهچالهای بودم.
789
01:04:10,224 --> 01:04:11,767
نمیتونستم برم بیرون.
790
01:04:12,602 --> 01:04:14,270
هیچکس رو نمیدیدم.
791
01:04:15,146 --> 01:04:16,939
میترسیدم و میخواستم از لیلی محافظت کنم.
792
01:04:16,981 --> 01:04:18,733
علیه چی ازش محافظت کنید؟
793
01:04:18,774 --> 01:04:20,234
از نیت سوء بقیه.
794
01:04:24,280 --> 01:04:28,492
درست قبل تولد چه حالت ذهنی داشتید؟
795
01:04:35,500 --> 01:04:36,918
نگران بودم.
796
01:04:40,213 --> 01:04:41,881
میترسیدم که موفق نشم.
797
01:04:41,923 --> 01:04:44,008
برای زایمان آماده شده بودید؟
798
01:04:48,513 --> 01:04:49,639
بله.
799
01:04:51,724 --> 01:04:54,018
از قبلترش خودم رو آماده کرده بودم.
800
01:04:59,607 --> 01:05:01,943
درمورد چگونگیش تحقیق کرده بودم.
801
01:05:03,361 --> 01:05:07,698
از مامانم پرسیدم چطوری از نوزاد مراقبت کنم،
ولی دلیلش رو بهش نگفتم.
802
01:05:16,457 --> 01:05:18,167
موقع زایمان لیلی شب بود.
803
01:05:19,085 --> 01:05:21,128
نهم ماه اوت سال ۲۰۱۴ بود،
ساعت ۴:۴۴ صبح.
804
01:05:21,170 --> 01:05:22,797
احساس تنهایی میکردی؟
805
01:05:31,681 --> 01:05:33,683
وقتی اولین انقباض رو حس کردم،
806
01:05:35,017 --> 01:05:36,686
میدونستم بچهام داره میاد.
807
01:05:37,979 --> 01:05:39,647
آشفته بودم، ولی...
808
01:05:40,439 --> 01:05:42,441
برام لحظهی خاصی بود.
809
01:05:44,443 --> 01:05:46,612
وقتی به دنیا اومد، محو زیباییش شدم.
810
01:05:48,823 --> 01:05:50,658
اون موجود کوچولو مجذوبم کرده بود.
811
01:05:50,700 --> 01:05:54,287
نگران نبودید این رازداری
پیامدهای ناجوری داشته باشه؟
812
01:05:55,580 --> 01:05:57,957
به نظر نمیاومد لیلی مشکلی داشته باشه.
813
01:05:57,999 --> 01:06:00,001
حتی زیاد گریه نکرد.
814
01:06:01,085 --> 01:06:04,547
توی وجودش آرامش باورنکردنیای داشت.
815
01:06:04,839 --> 01:06:07,425
وقتی اولین انقباضت رو حس کردی،
816
01:06:07,466 --> 01:06:10,011
چرا به لوک دومونتت خبر ندادی؟
817
01:06:10,052 --> 01:06:11,470
لوک توی اوورنی بود.
818
01:06:11,846 --> 01:06:13,306
با اینکه قول داده بود پیشم باشه.
819
01:06:13,347 --> 01:06:15,933
- تاریخ رو بهش گفته بودید؟
- بله.
820
01:06:16,225 --> 01:06:17,977
با این حال توی اظهاریه...
821
01:06:18,728 --> 01:06:21,397
گفتید از تاریخ دقیق بارداری خبر نداشتید.
822
01:06:21,439 --> 01:06:23,900
میدونستم دخترم رو چه زمانی باردار شدم.
823
01:06:25,818 --> 01:06:28,321
لوک قول داده بود برای زایمان برگرده پیشم.
824
01:06:28,362 --> 01:06:30,448
وقتی لیلی به دنیا اومد،
825
01:06:31,032 --> 01:06:34,160
به آقای دومونتت زنگ نزدید که بیاد پیشتون.
826
01:06:36,078 --> 01:06:37,830
به نظرم لزومی نداشت بیاد.
827
01:06:39,999 --> 01:06:41,792
میخواستم اون لحظه مال خودم باشه.
828
01:06:41,834 --> 01:06:46,339
وقتی برگشت و شما رو با لیلی دیدی،
دقیقاً بهش چی گفتید؟
829
01:06:51,677 --> 01:06:52,970
لوک اومد خونه،
830
01:06:55,014 --> 01:06:56,933
من رو دید که بچه رو بغلم گرفتم.
831
01:06:59,560 --> 01:07:02,104
اومد سمتم و به بچه نگاهی انداخت.
832
01:07:08,402 --> 01:07:09,654
انگاری...
833
01:07:10,238 --> 01:07:11,572
وحشت زده بود،
834
01:07:12,114 --> 01:07:13,282
زبونش بند اومده بود.
835
01:07:15,701 --> 01:07:17,703
وقتی خواست حرفی بزنه، گفت:
836
01:07:17,745 --> 01:07:19,413
«مطمئنی بچهی منه؟»
837
01:07:21,040 --> 01:07:23,292
منم بهش گفتم «تو نگران نباش،
838
01:07:24,877 --> 01:07:26,212
بچهی خودمه.»
839
01:07:28,840 --> 01:07:32,593
از زیر سوال بردن پدر بودنش ناراحت بودم،
گفتم این بچه فقط مال خودمه.
840
01:07:35,555 --> 01:07:39,100
توی حالت لذتبخشی بودم و
این حرفش خیلی زننده بود،
841
01:07:39,392 --> 01:07:41,853
به شدت بهم برخورد.
842
01:07:41,894 --> 01:07:45,147
درمورد زایمان بهش چی گفتید؟
843
01:07:45,606 --> 01:07:47,984
گفتم توی کلینیک لهلبوئت زایمان کردم.
844
01:07:48,025 --> 01:07:49,694
شما بهشون گفتید...
845
01:07:49,735 --> 01:07:51,863
که لیلی رو بردید ثبتاحوال.
846
01:07:52,280 --> 01:07:54,407
پس چرا چنین کاری نکردید؟
847
01:07:54,448 --> 01:07:56,492
نمیخواستم اسمش رو ثبت کنم،
848
01:07:57,535 --> 01:07:59,495
چون توی خونه زایمان کرده بودم،
849
01:08:00,746 --> 01:08:02,582
چون نمیخواستم از استودیو برم بیرون،
850
01:08:02,623 --> 01:08:04,709
چون هیچوقت فکرشم نمیکردم.
851
01:08:06,669 --> 01:08:09,797
لوک ازم پرسید بردمش ثبتاحوال؟
منم نمیدونم چرا دروغ گفتم.
852
01:08:09,839 --> 01:08:12,216
رابطهتون با الیز چطوری بود؟
853
01:08:16,304 --> 01:08:18,054
اوایل نمیبردمش بیرون.
854
01:08:18,598 --> 01:08:20,641
کارم شده بود رسیدگی کردن بهش.
855
01:08:20,933 --> 01:08:23,311
اونم آروم بود، به ندرت گریه میکرد.
856
01:08:25,021 --> 01:08:27,315
روزمره من شده بود نیازهای لیلی.
857
01:08:27,356 --> 01:08:29,150
- خودتون بهش شیر میدادید؟
- بله.
858
01:08:29,983 --> 01:08:32,111
کی از استودیو بردینش بیرون؟
859
01:08:34,197 --> 01:08:37,241
حداقل شش ماه نبرده بودمش بیرون.
860
01:08:38,867 --> 01:08:41,411
اون زمان حضور لوک پررنگتر شده بود،
861
01:08:41,454 --> 01:08:43,748
همین که لیلی تونست سر تکون بده،
862
01:08:43,789 --> 01:08:44,999
شروع کرد به بیرون بردنش.
863
01:08:45,041 --> 01:08:47,835
ولی شما رو هیچکس با بچه ندیده.
864
01:08:48,126 --> 01:08:50,630
کسی نه من رو حامله دیده،
نه بچه رو دیده.
865
01:08:50,922 --> 01:08:52,673
به ندرت از استودیو میرفتم بیرون.
866
01:08:53,590 --> 01:08:56,719
لوازم کودکان تهیه کرده بودید؟
867
01:08:56,760 --> 01:08:57,969
زیاد نه.
868
01:08:58,012 --> 01:09:00,681
چند تا اقلام مهم خریده بودم:
869
01:09:00,723 --> 01:09:03,309
صندلی فنری، لباس بچه.
870
01:09:05,937 --> 01:09:08,147
اینکه زایمانش رو مخفی کردید،
871
01:09:08,188 --> 01:09:11,483
این تصمیمی بود که با خود
لوک دومونتت گرفته بودید؟
872
01:09:11,526 --> 01:09:13,903
من اینجوری خاطرم نیست.
873
01:09:13,945 --> 01:09:16,489
- چرا به کسی نگفتید؟
- نمیدونم.
874
01:09:16,531 --> 01:09:20,409
اوایل گفته بود مادرتون قراره
لیلی رو با خودش ببره سنگال.
875
01:09:20,451 --> 01:09:21,827
وقتی دیدم نگرانه چنین حرفی زدم.
876
01:09:21,869 --> 01:09:23,996
شما بهش گفتید «بچهی منه».
877
01:09:24,746 --> 01:09:27,166
تنهایی برای آیندهی لیلی تصمیم گرفتید؟
878
01:09:27,208 --> 01:09:29,626
تنهایی برنامه ریختید که بفرستیدش سنگال؟
879
01:09:29,669 --> 01:09:32,797
این حرف رو زدم چون لوک
نمیخواست اون بچه توی استودیو باشه.
880
01:09:32,839 --> 01:09:35,007
- شده بود لیلی مرض بشه؟
- نه.
881
01:09:35,049 --> 01:09:36,425
چرا. شده بود.
882
01:09:36,467 --> 01:09:38,052
آبلهمرغان گرفته بود.
883
01:09:38,635 --> 01:09:40,470
بردینش پیش پزشک؟
884
01:09:42,264 --> 01:09:43,391
نه.
885
01:09:45,601 --> 01:09:48,062
دادستان سوالی نداره؟
886
01:09:49,230 --> 01:09:52,441
خانم کولی، از ابتدای جلسه
پاسخهای گنگ دادید.
887
01:09:53,985 --> 01:09:57,697
از چند سوالی که پرسیده شد
حتی شانه خالی کردید.
888
01:09:57,738 --> 01:10:01,617
از برخی سوالها معذب شدید،
و همچنین بهمون دروغ گفتید.
889
01:10:01,659 --> 01:10:03,286
فکر میکنید ما احمقیم؟
890
01:10:04,078 --> 01:10:06,372
شما عاشق لوک دومونتت نبودید.
891
01:10:06,414 --> 01:10:10,251
نمیخواستید ازش بچهدار بشید،
نمیخواستید حتی حامله بشید.
892
01:10:10,293 --> 01:10:13,504
شما عامدانه وجود این بچه رو کتمان کردید.
893
01:10:13,921 --> 01:10:17,049
به هیچکس چیزی نگفتید،
حتی به مادر خودتون.
894
01:10:17,091 --> 01:10:18,509
واقعیت...
895
01:10:18,551 --> 01:10:22,221
اینه که شما اون بچه رو کشتید،
چون سد راه خودتون شده بود.
896
01:10:22,263 --> 01:10:25,433
این حرف مسخرهست.
مگه تو میتونی ذهنم رو بخونی؟
897
01:10:25,474 --> 01:10:28,519
فکر میکنید چون ممکنه حبس ابد بگیرم،
حاضرم دروغ تحویل بدم؟
898
01:10:28,561 --> 01:10:30,021
مگه چیزی مونده که از دست بدم؟
899
01:10:30,354 --> 01:10:32,523
خانم میشه این جریان سحر و جادو رو بس کنید؟
900
01:10:32,565 --> 01:10:34,192
دارید خودتون رو گول میزنید.
901
01:10:34,233 --> 01:10:36,068
بله که از جادو صحبت کردم.
902
01:10:36,402 --> 01:10:38,404
چرا باید خودم رو اونشکلی شکنجه میکردم؟
903
01:10:38,446 --> 01:10:39,947
یا دخترم رو میکشتم؟
904
01:10:39,989 --> 01:10:41,407
یا زندگیم رو خراب میکردم؟
905
01:10:43,075 --> 01:10:44,827
وقتی اینها رو میگم صداقت نشون دادم؟
906
01:10:47,330 --> 01:10:49,540
وقتی از سحر و جادو حرف میزنم،
اصلاً دروغ نمیگم.
907
01:10:52,460 --> 01:10:55,755
حتی یک آدم دائمالخمر احمق
کاری که من کردم رو نمیکنه.
908
01:10:56,756 --> 01:10:58,633
تازه بماند که میگن من باهوشم.
909
01:10:59,884 --> 01:11:01,677
پس چرا چنین کاری کردم؟
910
01:14:09,198 --> 01:14:10,408
الو؟
911
01:14:10,449 --> 01:14:13,828
سلام، از پذیرش تماس میگیرم.
خانمی با شما کار داره.
912
01:14:51,616 --> 01:14:53,075
سلام.
913
01:15:16,766 --> 01:15:19,477
سلام، حاضرید سفارشتون رو بدید؟
914
01:15:19,519 --> 01:15:22,438
سلام، من کارپاچیو میخورم.
915
01:15:22,480 --> 01:15:24,565
- شما چی؟
- من استیک و سیبزمینی.
916
01:15:24,607 --> 01:15:25,691
بسیارخب.
917
01:15:25,733 --> 01:15:27,318
چه زیاد.
918
01:15:27,360 --> 01:15:29,445
نمیخوای همون ماهی رو بخوری؟
919
01:15:31,030 --> 01:15:32,782
نصف پیاله آبجوئم بیارید لطفاً.
920
01:15:32,823 --> 01:15:35,117
- زودی میرسم خدمتتون.
- مرسی.
921
01:15:48,881 --> 01:15:51,259
لابد خیلی برات سخته.
922
01:15:53,052 --> 01:15:54,846
خب، من که تکیهام به خداست.
923
01:15:56,597 --> 01:15:59,183
پوششهای مطبوعاتی رو دیدی؟
924
01:15:59,225 --> 01:16:01,018
واقعاً حرف نداره.
925
01:16:06,065 --> 01:16:07,984
لورنس باید حواسش باشه.
926
01:16:08,401 --> 01:16:10,653
امروز صبح خیلی بد حرف میزد.
927
01:16:11,737 --> 01:16:14,407
نمیفهمم وکیلش چرا بهش توصیه نکرده بود.
928
01:16:15,992 --> 01:16:18,452
تأثیر بدی روی حکم نهایی میذاره.
929
01:16:18,494 --> 01:16:21,956
تحصیلات و ادبش دو عامل مهماند.
930
01:16:22,832 --> 01:16:25,084
من لورنس رو اینجوری بزرگ کردم.
931
01:16:25,126 --> 01:16:26,961
و همیشه هم بهش کمک کردم.
932
01:16:27,461 --> 01:16:30,923
مردم از ظاهر و حرف زدنش صحبت میکنن.
933
01:16:32,216 --> 01:16:34,218
یعنی تا اینجا خوب بالا اومده.
934
01:16:34,260 --> 01:16:36,470
- خدمت شما.
- مرسی.
935
01:16:48,107 --> 01:16:50,401
- تو اینجا به دنیا اومدی؟
- آره.
936
01:16:50,902 --> 01:16:52,737
خانوادهات هم اینجان؟
937
01:16:53,237 --> 01:16:55,406
پدرم فوت کرده، ولی مادرم اینجاست.
938
01:16:56,365 --> 01:16:59,410
- خواهر و برادری نداری؟
- دو خواهر دارم.
939
01:17:07,543 --> 01:17:09,462
چند ماه از حاملگیت میگذره؟
940
01:17:17,261 --> 01:17:18,596
چهار ماه.
941
01:17:20,264 --> 01:17:22,266
همین که دیدمت حدس زدم.
942
01:17:22,683 --> 01:17:24,685
توی این حدسیات خیلی کارم خوبه.
943
01:17:31,901 --> 01:17:33,027
خدمت شما.
944
01:17:34,445 --> 01:17:35,738
نوش جانتون.
945
01:18:42,680 --> 01:18:45,057
نه، گفتم دارم روی پایاننامه کار میکنم.
946
01:18:45,099 --> 01:18:47,268
نگفتم دانشجوی دکترام که.
947
01:18:47,310 --> 01:18:49,437
این حرف درست نیست خانم کولی.
948
01:18:49,478 --> 01:18:52,648
از همون اولش شما گفتید دانشجوی دکترا بودید.
949
01:18:52,690 --> 01:18:55,693
به همه چنین حرفی زدید. به پلیس،
950
01:18:55,735 --> 01:18:57,653
به لوک دومونتت، به خانوادهتون.
951
01:18:58,821 --> 01:19:01,282
من که سر کلاسهام میرفتم.
برای من فرق چندانی نداشت.
952
01:19:01,991 --> 01:19:03,326
خانم ژوبارد،
953
01:19:03,367 --> 01:19:06,245
شما اظهار کردید که خانم کولی
مدرکشون رو نگرفتند.
954
01:19:06,287 --> 01:19:09,248
درسته. اون سال رو کامل نیومدن،
955
01:19:09,290 --> 01:19:11,375
چون دستشون جای دیگهای بند بود.
956
01:19:11,417 --> 01:19:14,754
برای بنده ایمیلی فرستادند و گفتند
که نمیتونن حضور به عمل بیارن،
957
01:19:14,795 --> 01:19:18,049
چون باید توی بیمارستان سنگال بستری بشن،
ولی من باورم نمیشد.
958
01:19:18,549 --> 01:19:19,926
خانم کولی؟
959
01:19:20,384 --> 01:19:22,303
یادم نمیاد چنین حرفی زده باشم.
960
01:19:22,553 --> 01:19:24,931
به عنوان یک دانشجو چه ویژگیهایی داشتند؟
961
01:19:24,972 --> 01:19:28,684
چیزی که بنده رو جلب میکرد،
شیوایی گفتار ایشون،
962
01:19:28,726 --> 01:19:31,145
در مقایسه با دستنوشتههاشون بود.
963
01:19:31,187 --> 01:19:35,775
در کلام به راحتی شیوایی داشت،
ولی در نوشتار متقاعد کننده نبود،
964
01:19:35,816 --> 01:19:37,693
انگار که افکارشون واضح نبوده.
965
01:19:39,529 --> 01:19:40,780
خانم کولی،
966
01:19:41,280 --> 01:19:46,160
شما مدعی شدید داشتید پایاننامهای
درمورد فیلسوف معروف ویگتنشتاین مینوشتید.
967
01:19:46,911 --> 01:19:48,496
چرا ویگتنشتاین؟
968
01:19:49,038 --> 01:19:50,248
نمیدونم.
969
01:19:52,291 --> 01:19:54,919
خانم ژوبارد، نظر شما درمورد
چنین انتخابی چیه؟
970
01:19:54,961 --> 01:19:56,170
دارن از خودشون در میارن.
971
01:19:57,296 --> 01:20:01,384
چیزی که عجیبه اینه که ویگتنشتاین
فلسفهای بر زبانه،
972
01:20:01,425 --> 01:20:06,264
ولی به نظر من ایشون پشت فلسفهای قایم شده،
که ارتباطی با خودشون نداره.
973
01:20:06,305 --> 01:20:09,225
منظورتون از «ارتباطی بهشون نداره» چیه؟
974
01:20:09,976 --> 01:20:14,605
کمی عجیبه که یک خانم آفریقایی
جذب فیلسوف اتریشی از...
975
01:20:14,647 --> 01:20:19,402
قرن بیستم بسه، چرا مجذوب فیلسوفی
از فرهنگ خودشون نشدند؟
976
01:20:24,073 --> 01:20:25,825
لطف کردید خانم ژوبارد.
977
01:20:31,747 --> 01:20:35,376
طی این روند باید بایستید خانم.
978
01:20:42,508 --> 01:20:44,802
دانشگاهتون به محققان ما گفته،
979
01:20:44,844 --> 01:20:48,222
که پس از دو سال دیپلم عمومی گرفتید.
980
01:20:48,764 --> 01:20:52,143
سپس برای دریافت مدرک لیسانس اقدام کردید،
981
01:20:52,185 --> 01:20:56,564
ولی دورهی تحصیلی رو تکمیل نکردید.
بدین ترتیب فقط دیپلم عمومیتون رو دارید.
982
01:20:57,732 --> 01:20:58,774
لابد دیگه.
983
01:20:59,150 --> 01:21:01,277
من که گفتم سر کلاسهام حاضر بودم.
984
01:21:01,319 --> 01:21:04,071
اتفاقاً فکر میکردم لیسانسم رو گرفتم.
985
01:21:04,113 --> 01:21:07,533
مسلماً اگه گرفته بودید بنده متوجه میشدم.
986
01:21:07,575 --> 01:21:09,869
سر هیچیک از امتحاناتتون حاضر نشدید.
987
01:21:23,508 --> 01:21:27,512
اون زمان درگیر تنیدهای از دروغها بودم.
988
01:21:31,891 --> 01:21:33,601
که بعدها روی سرم ویران شد.
989
01:21:39,899 --> 01:21:41,400
سوالی ندارید؟
990
01:21:47,698 --> 01:21:50,493
خانم کولی، به نظرتون شما بااستعدادید؟
991
01:21:50,743 --> 01:21:52,161
نمیدونم.
992
01:21:52,203 --> 01:21:55,122
- در کودکی شاگرد ممتازی بودید؟
- بله.
993
01:21:55,831 --> 01:22:00,461
از دید والدینتون، شما فرزند ایدهآلی بودید؟
994
01:22:00,503 --> 01:22:02,547
نمیدونم، از خودشون بپرسید.
995
01:22:02,588 --> 01:22:06,008
رویاهای سرّی شما وقتی که
به فرانسه اومدید چی بود؟
996
01:22:07,385 --> 01:22:09,178
میخواستم آدم تأثیرگذاری بشم.
997
01:22:09,720 --> 01:22:13,432
من همیشه تحت تأثیر متفکران بزرگ بودهام،
998
01:22:13,891 --> 01:22:16,519
کسانی که روشننگری رو
به افکار دیگران میارن.
999
01:22:17,562 --> 01:22:19,689
رویای من این بود که فیلسوف بزرگی بشم.
1000
01:22:20,022 --> 01:22:21,816
بلندپروازی من کوتاه شد.
1001
01:22:22,358 --> 01:22:23,818
مسائل بخصوصی...
1002
01:22:25,403 --> 01:22:27,280
باعث شد از مسیرم منحرف بشم.
1003
01:22:30,074 --> 01:22:31,576
سوال دیگهای ندارم.
1004
01:22:37,415 --> 01:22:39,834
مشاور دارکورت، سوالات شما رو میشنویم.
1005
01:22:41,544 --> 01:22:43,004
خانم کولی،
1006
01:22:44,005 --> 01:22:46,257
کمی قبل از تنیدهای از دروغها گفتید.
1007
01:22:46,966 --> 01:22:48,759
تونستید از این تار عنکبوت خلاص بشید؟
1008
01:22:48,801 --> 01:22:50,720
به نظرتون مرگ دخترم کافی نیست؟
1009
01:22:51,179 --> 01:22:55,308
این جواب دیگه غیرقابلتحمله،
اصلاً گفتار شایستهای نیست.
1010
01:22:55,349 --> 01:22:57,852
چنین حرفهایی در
ساحت مقدس دادگاه جایی نداره!
1011
01:22:57,894 --> 01:23:00,688
- بنده دارم صادقانه حرف میزنم.
- منظورتون واضح نیست!
1012
01:23:00,730 --> 01:23:03,232
تعمداً ابهامآمیز حرف میزنید...
1013
01:23:03,274 --> 01:23:07,111
من ابهامآمیز حرف نمیزنم.
بعضی مسائل رو نمیشه واضح گفت.
1014
01:23:07,153 --> 01:23:08,404
و...
1015
01:23:10,948 --> 01:23:13,451
اگه دارم دروغ میگم،
نمیدونم علتش چیه.
1016
01:23:18,331 --> 01:23:21,626
خانم دیاتا، میخواستم ازتون
چند سوال دیگهای بپرسم.
1017
01:23:29,050 --> 01:23:30,343
خانم دیاتا.
1018
01:23:30,593 --> 01:23:35,431
زمان بارداری لورنس شما هفتهای دو بار
صحبت میکردید، ولی بهتون چیزی نگفت.
1019
01:23:36,390 --> 01:23:38,142
این مسئله رو چطور توضیح میدید؟
1020
01:23:40,144 --> 01:23:41,521
خانم دیاتا؟
1021
01:23:45,149 --> 01:23:47,360
فکر میکنید چرا بهتون نگفت؟
1022
01:23:47,902 --> 01:23:51,614
چه در زمان بارداری،
چه در بعد از تولد بچه،
1023
01:23:52,532 --> 01:23:56,953
صدای غرغر یا گریهای نشنیدید؟
1024
01:23:58,454 --> 01:23:59,539
خیر.
1025
01:24:00,373 --> 01:24:02,041
بهم چیزی نگفته بود.
1026
01:24:02,667 --> 01:24:04,502
درک نمیکنم چرا.
1027
01:24:05,044 --> 01:24:08,172
این خلاء... که درونش درست شده بود،
1028
01:24:08,214 --> 01:24:10,091
خودش تعمداً درست کرده بود.
1029
01:24:13,177 --> 01:24:14,971
جلوی شما غربیها...
1030
01:24:15,012 --> 01:24:16,514
نمیتونم توضیح بدم.
1031
01:24:16,556 --> 01:24:19,308
چی رو توضیح بدید خانم دیاتا؟
1032
01:24:21,978 --> 01:24:26,232
برای من سوال شد که توی این پرونده
چه کسی رو قراره اذیت کنند،
1033
01:24:26,858 --> 01:24:28,067
لورنس،
1034
01:24:28,818 --> 01:24:31,195
پدرش، یا من رو؟
1035
01:24:31,946 --> 01:24:33,865
همهاش از پیش هماهنگشده بود.
1036
01:24:34,907 --> 01:24:36,576
متوجه لبخندهاتون میشم.
1037
01:24:36,909 --> 01:24:39,537
ولی برای من خندهدار نیست.
1038
01:24:40,371 --> 01:24:42,582
شک نکنید سحر و جادو دخیل بوده.
1039
01:24:42,623 --> 01:24:44,333
حتی یک طلسم.
1040
01:24:44,834 --> 01:24:48,004
از زمانی که دخترم از سنگال رفت،
رنگ خوشی از زندگیش پرید.
1041
01:24:49,672 --> 01:24:52,884
از نظر من هیچچیز منطقی
نمیتونه علت شکستش باشه.
1042
01:24:54,135 --> 01:24:56,637
من حتی مدرک انسداد عرفانی رو دارم.
1043
01:24:58,097 --> 01:25:01,642
تصادفی نبود که من نمیتونستم
دو سال تمام دخترم رو ببینم.
1044
01:25:02,560 --> 01:25:03,895
این رو چی میگید؟
1045
01:25:04,187 --> 01:25:05,813
این رو چطوری توجیه میکنید؟
1046
01:25:17,992 --> 01:25:20,912
ضابط لطف میکنه قاضی بازپرس رو
به دادگاه راهنمایی کنه؟
1047
01:25:20,953 --> 01:25:23,414
آقای سمون ژونکت.
1048
01:25:44,227 --> 01:25:47,939
جناب، وقتی دادستان خانم کولی رو
به صحن دادگاه آوردند،
1049
01:25:47,980 --> 01:25:51,108
شما برای تحقیقات روی
پروندهای ایشون منصوب شدید.
1050
01:25:51,609 --> 01:25:55,071
شما از ایشون در تاریخ بیستم نوامبر
سال ۲۰۱۵ بازجویی کردید.
1051
01:25:55,613 --> 01:25:59,825
این مسئله سحر و جادو توی بازجویی
چه نقشی توی اظهارات ایشون داشت؟
1052
01:26:02,828 --> 01:26:07,458
روبهروی بنده خانمی هست که فرزند خودش رو
به قتل رسونده که حتی با معیارهای ما...
1053
01:26:07,500 --> 01:26:09,252
شرایط پیچیده و شوکهکنندهای داره.
1054
01:26:10,086 --> 01:26:14,257
من سعی کردم روی این مسئله مانور بدم
که آیا جنبهی فرهنگی دخیل بوده یا خیر.
1055
01:26:15,299 --> 01:26:17,927
از روی کنجکاوی که شاید ایشون
نتونن مسئلهای رو بیان کنند،
1056
01:26:17,969 --> 01:26:20,596
ازشون خواستم با ارجاعات فرهنگی
سعی کنند منظور رو منتقل کنند.
1057
01:26:21,681 --> 01:26:25,393
جناب، فکر نمیکنید شما بودید که
مسئلهی سحر و جادو رو باز کردید،
1058
01:26:25,434 --> 01:26:27,895
و خانم کولی رو درگیرش کردید؟
1059
01:26:30,106 --> 01:26:33,067
روبهروی من خانمی با اصلیت آفریقایی بود.
1060
01:26:33,109 --> 01:26:36,529
سعی داشتم با عناصر موجود
منظور ایشون رو درک کنم.
1061
01:26:36,571 --> 01:26:38,364
عنصری فرهنگی مثل ختنه زنان،
1062
01:26:38,406 --> 01:26:41,993
بدون درنظر گرفتن جنبه قومشناسی
که نمیشه با کسی صحبت کرد.
1063
01:26:42,451 --> 01:26:47,415
جناب، ختنه زنان بار فرهنگی موثق داره،
1064
01:26:47,456 --> 01:26:49,542
ولی کشتن فرزند نداره.
1065
01:26:49,584 --> 01:26:51,294
بذارید واضح بگم آقا،
1066
01:26:51,335 --> 01:26:55,423
من اینجا نسخه رونویسی شده
از مکالمهی شما رو دارم.
1067
01:26:56,716 --> 01:27:01,596
صفحه ۳۲، بخش ۴۲۱، ساعت ۳:۵۲ عصر.
1068
01:27:02,054 --> 01:27:03,931
شما سوالی از ایشون پرسیدید:
1069
01:27:03,973 --> 01:27:07,143
«خانم کولی، از بازگو کردن فرهنگهای
قومی خودتون خجالت نکشید،
1070
01:27:07,185 --> 01:27:11,063
مادامی که کمک کنه منظور شما رو بفهمیم،
خیلی هم مؤثره.»
1071
01:27:11,105 --> 01:27:15,735
ایشون پاسخ دادن: «من متفکر دکارتیام،
به این مسائل اعتقادی ندارم.»
1072
01:27:27,163 --> 01:27:30,124
خانم کولی به پدیدهی
توهمآمیزی اشاره میکنه،
1073
01:27:30,166 --> 01:27:34,003
و گفتهان که به نظرشون خالهی ایشون
طلسمی روشون گذاشته.
1074
01:27:34,045 --> 01:27:39,425
به نظرتون شما نبودید که به ایشون
استراتژی دفاعی سهل و سادهای دادید؟
1075
01:27:39,467 --> 01:27:41,344
و احتمالاً حتی بدتر از این،
1076
01:27:41,385 --> 01:27:44,347
که به ایشون اجازه دادید به مسئلهای
مثل جادوگری دامن بزنند؟
1077
01:27:44,388 --> 01:27:46,432
من کاملاً با این حرف مخالفم.
1078
01:27:46,474 --> 01:27:49,727
بنده تماماً به آیین
دادرسی کیفری پایند بودم.
1079
01:27:51,646 --> 01:27:55,525
من مایلم بخشی از مکالمات ضبط شده،
1080
01:27:55,566 --> 01:28:00,112
بین خانم کولی و مادرشون یعنی دیاتا،
در زندان سکودین رو براتون بخونم.
1081
01:28:00,905 --> 01:28:02,198
خانم کولی میگن:
1082
01:28:03,032 --> 01:28:06,160
«بازپرسه داره باورش میشه.»
1083
01:28:06,827 --> 01:28:09,038
خانم دیاتا جواب میده: «منظورت چیه؟»
1084
01:28:09,747 --> 01:28:11,499
لورنس کولی جواب میده:
1085
01:28:12,083 --> 01:28:15,086
«بازپرسه جریان سحر و جادو رو باور کرده.
1086
01:28:15,503 --> 01:28:18,506
من از اون مادرهای بچهکش نیستم،
1087
01:28:18,548 --> 01:28:20,508
واسه همین اذیت میشن.
1088
01:28:20,550 --> 01:28:22,844
جالب اینجاست که من بچهی خودم رو کشتم،
1089
01:28:22,885 --> 01:28:25,596
ولی نه به روشی که بقیه میکشن.
1090
01:28:26,848 --> 01:28:29,016
قبل اینکه حکم سی سال حبس بهم بخوره،
1091
01:28:29,058 --> 01:28:33,062
باید بدونن قاتل واقعی کیه.»
1092
01:30:39,146 --> 01:30:40,606
گندت بزنن!
1093
01:31:19,604 --> 01:31:21,689
سلام، با آدرین تماس گرفتید...
1094
01:31:24,901 --> 01:31:27,028
منم...
1095
01:34:25,831 --> 01:34:27,124
خانم کولی،
1096
01:34:27,500 --> 01:34:28,960
بایستید.
1097
01:34:35,842 --> 01:34:37,343
خانم کولی،
1098
01:34:38,803 --> 01:34:42,682
شرایط روانیتون اونروز چطور بود؟
1099
01:34:44,475 --> 01:34:47,311
چرا در اون لحظه بخصوص،
1100
01:34:47,979 --> 01:34:52,400
تصمیم گرفتید با قطار برگردید برک؟
1101
01:34:58,322 --> 01:35:00,408
میپرسید چرا سوار قطار شدم؟
1102
01:35:01,868 --> 01:35:04,787
از طرفی میشه گفت:
«طرف توی سن بلوغه،
1103
01:35:05,913 --> 01:35:08,916
طبیعیه رفتارش منطقی نباشه.»
ولی این که دلیل نمیشه.
1104
01:35:10,710 --> 01:35:12,253
میپرسید چرا برک؟
1105
01:35:13,087 --> 01:35:14,463
چرا کنار دریا؟
1106
01:35:15,464 --> 01:35:18,342
چون توی اون موقع از سال
جزر و مد توی بلندترین حالتشه.
1107
01:35:19,468 --> 01:35:21,512
اون روز جزر و مد بزرگی شده بود.
1108
01:35:23,890 --> 01:35:26,851
درست شب قبلش تصمیم داشتم برگردم برک.
1109
01:35:29,228 --> 01:35:31,022
سوار قطاری به مقصد اونجا شدم.
1110
01:35:32,565 --> 01:35:34,525
سوار اتوبوسی شدم.
1111
01:35:35,776 --> 01:35:39,113
از خانم محترمی پرسیدم
نزدیکترین هتل به دریا کجاست.
1112
01:35:40,031 --> 01:35:41,657
اونم بهم گفت.
1113
01:35:42,575 --> 01:35:44,243
خانمه راهنمای گردشگران بود.
1114
01:35:46,621 --> 01:35:48,414
رسیدم هتل.
1115
01:35:49,540 --> 01:35:51,334
وسایلم رو اونجا گذاشتم.
1116
01:35:52,960 --> 01:35:55,046
گمونم کمی با لیلی بازی کردم.
1117
01:35:55,755 --> 01:35:57,215
بهش شیر دادم.
1118
01:35:59,550 --> 01:36:02,428
حوالی ساعت نه شب هوا تاریک شده بود.
1119
01:36:07,225 --> 01:36:08,935
جزر و مد بزرگی شده بود.
1120
01:36:11,229 --> 01:36:13,022
ماه جلوی چشمهام بالا اومده بود،
1121
01:36:13,272 --> 01:36:16,192
مسیرم رو مثل نورافکنی روشن کرده بود.
1122
01:36:18,069 --> 01:36:21,531
میدونستم مسیر هتل به ساحل میرسه،
برای همین از همون مسیر رفتم.
1123
01:36:23,950 --> 01:36:26,452
وقتی به ساحل رسیدم هوا
کاملاً تاریک شده بود.
1124
01:36:29,163 --> 01:36:30,498
دخترم رو تکون دادم.
1125
01:36:31,290 --> 01:36:32,792
بهش شیر دادم.
1126
01:36:34,544 --> 01:36:35,837
لیلی خوشحال بود.
1127
01:36:37,296 --> 01:36:39,048
توی بغلم خوابش برد.
1128
01:36:40,842 --> 01:36:42,677
بعد گذاشتمش روی ماسه.
1129
01:36:44,095 --> 01:36:45,304
و...
1130
01:36:46,347 --> 01:36:48,599
همونجوری که ساکت و آروم بود،
1131
01:36:49,559 --> 01:36:50,810
اونجا رو ترک کردم.
1132
01:36:54,730 --> 01:36:57,191
با خودم میگفتم موج دریا
میاد و با خودش میبرش.
1133
01:37:00,361 --> 01:37:02,238
برگشتم هتل.
1134
01:37:04,574 --> 01:37:06,993
اون شب خیلی راحت خوابم برد.
1135
01:37:07,827 --> 01:37:09,370
حتی خوابی ندیدم.
1136
01:37:12,415 --> 01:37:13,958
خانم کولی،
1137
01:37:15,960 --> 01:37:18,880
وقتی اون شب رفتید سمت ساحل،
1138
01:37:21,174 --> 01:37:24,427
کاملاً مطمئن بودید جرز و مد بزرگی در راهه؟
1139
01:37:25,094 --> 01:37:26,345
بله.
1140
01:37:27,763 --> 01:37:29,515
داشتم دریا رو میدیدم.
1141
01:37:31,350 --> 01:37:34,896
وقتی اولین بار توسط مأموران پلیس
بازجویی شدید، گفتید که...
1142
01:37:34,937 --> 01:37:39,025
کمی به سمت دریا حرکت کردید،
آب تا زانوهاتون بالا اومده بود.
1143
01:37:40,568 --> 01:37:41,569
بعدش...
1144
01:37:42,361 --> 01:37:45,823
گفتید یادتون نمیاد رفته باشید توی آب.
1145
01:37:48,492 --> 01:37:49,827
درسته.
1146
01:37:51,204 --> 01:37:52,747
یادم نمیاد.
1147
01:37:58,377 --> 01:38:00,087
جناب دادستان بفرمایید.
1148
01:38:04,133 --> 01:38:05,760
خانم،
1149
01:38:05,801 --> 01:38:09,138
طبیعیه که فراموش کرده باشید.
1150
01:38:10,181 --> 01:38:13,100
میگید آب تا بالای زانوهاتون اومده،
میگید خاطرتون نیست،
1151
01:38:13,142 --> 01:38:18,064
این حرفها حتی مسئله رو
برای ما واضحتر میکنه.
1152
01:38:18,814 --> 01:38:22,610
خانم کولی، شما روی صحنه اجرای تئاتر نیستید،
1153
01:38:22,652 --> 01:38:25,112
اینجا صحن مقدس دادگاهه.
1154
01:38:25,154 --> 01:38:28,282
ماهی که مثل نورافکن مسیرتون رو روشن کرده،
1155
01:38:28,324 --> 01:38:31,118
دریایی که بدن نوزاد رو حمل میکنه نداریم.
1156
01:38:32,286 --> 01:38:33,704
واقعیت اینه...
1157
01:38:33,746 --> 01:38:36,290
اگه دریا نوزاد رو با خودش برده بود،
1158
01:38:36,707 --> 01:38:38,709
هیچکس متوجه نمیشد،
1159
01:38:38,751 --> 01:38:42,964
که دختری به اسم الیز ناپدید شده،
1160
01:38:43,005 --> 01:38:46,384
چون هیچکس متوجه نمیشد
که الیز حتی وجود داشته!
1161
01:38:46,425 --> 01:38:49,846
همهچیز جوری برنامهریزی شده بود
که کسی از مرگ اون بچه باخبر نشه.
1162
01:38:49,887 --> 01:38:54,267
شما اون بچه رو از بدو تولدش
محکوم به گمنامی کردید.
1163
01:38:54,308 --> 01:38:57,019
هیچکس حاملگی شما رو ندید.
1164
01:38:57,061 --> 01:38:58,646
شما هیچوقت بیرون نبردینش.
1165
01:38:58,688 --> 01:39:02,567
از اول تا آخر زندگی الیز،
همه و همهش رازی بیش نبوده.
1166
01:39:13,536 --> 01:39:18,082
یک پیغام جدید دارید.
زمان دریافت: امروز، ساعت ۱:۱۹ ظهر.
1167
01:39:57,830 --> 01:39:59,790
بچه رو ندیده بودم.
1168
01:40:01,834 --> 01:40:03,377
کدوم بچه؟
1169
01:40:06,005 --> 01:40:07,924
همون بچه، لیلی...
1170
01:40:14,931 --> 01:40:16,557
ندیده بودمش.
1171
01:40:21,187 --> 01:40:23,523
حتی بهش فکرم نکردم.
1172
01:40:24,899 --> 01:40:27,610
ذهنم درگیرش بود، درگیر لورنس.
1173
01:40:28,903 --> 01:40:30,905
نمیشه اینجا بمونی.
1174
01:40:32,114 --> 01:40:33,699
راما، گوش کن...
1175
01:40:34,867 --> 01:40:37,870
تو دخلی به این پرونده نداری،
1176
01:40:38,663 --> 01:40:40,248
ما هم نداریم.
1177
01:41:02,562 --> 01:41:04,647
میترسم عاقبتم مثل اون بشه.
1178
01:41:05,189 --> 01:41:06,732
مثل کی؟
1179
01:41:11,904 --> 01:41:13,447
مثل مادرم.
1180
01:41:22,707 --> 01:41:25,251
مادرت زن شکسته و نابودیه.
1181
01:41:28,171 --> 01:41:30,339
از روزگار کلی زخم خورده.
1182
01:41:31,591 --> 01:41:33,134
تو اونجوری نیستی.
1183
01:41:34,051 --> 01:41:35,720
زندگی توی اونجوری نبوده.
1184
01:45:02,969 --> 01:45:06,430
اعضای محترم هیئت منصفه،
این داستان...
1185
01:45:06,472 --> 01:45:08,516
داستان یک زن شبحگونه.
1186
01:45:09,392 --> 01:45:11,310
زنی که کسی تا به حال ندیدش.
1187
01:45:11,978 --> 01:45:13,437
کسی تا به حال نشناختهش.
1188
01:45:15,439 --> 01:45:19,360
داستان محو شدن تدریجیه.
1189
01:45:19,402 --> 01:45:23,614
داستان فرود ناگواری به قعر جهنم،
که مادری بر سر فرزندش آورد.
1190
01:45:25,199 --> 01:45:27,618
این خانم بدترینِ جنایات رو مرتکب شده:
1191
01:45:27,660 --> 01:45:29,412
کودککشی.
1192
01:45:30,329 --> 01:45:33,457
ایشون دختر خودش رو کشته،
و به قتلش اعتراف کرده.
1193
01:45:34,959 --> 01:45:38,504
تحمل چنین مسئلهای از توان ما خارجه،
از درک و مخیلهی ما خارجه.
1194
01:45:39,213 --> 01:45:43,384
اینکه مادری حاضر میشه فرزند خودش رو که
پانزده ماه با عشق بزرگ کرده رو بکشه.
1195
01:45:45,052 --> 01:45:47,346
چنین فردی رو میشه یک هیولا خواند.
1196
01:45:47,847 --> 01:45:50,474
هیولایی که باید مغلوب کرد.
1197
01:45:51,392 --> 01:45:55,104
و شما مجلدات قانون جزاتون رو باز میکنید،
و این شخص رو گناهکار میخوانید.
1198
01:45:56,522 --> 01:45:58,983
ولی اعضای محترم هیئت منصفه،
اگر چنین کاری کنید...
1199
01:45:59,942 --> 01:46:02,153
شما حکم رو صادر میکنید،
1200
01:46:02,403 --> 01:46:04,864
اما لزوماً عدالت رو اجرا نکردید.
1201
01:46:05,907 --> 01:46:08,826
فقط به سادهترین سوال پاسخ دادهاید.
1202
01:46:09,452 --> 01:46:13,998
و نه اون سوالی که شما عزیزان
بایستی از خودتون بپرسید.
1203
01:46:15,374 --> 01:46:18,002
اگر نتونید این سوال رو از خود بپرسید،
1204
01:46:18,461 --> 01:46:20,296
در ساحل میمانید،
1205
01:46:20,630 --> 01:46:22,965
و مبهوت از وحشت این جنایت خواهید ماند.
1206
01:46:24,675 --> 01:46:25,843
اما چرا؟
1207
01:46:27,428 --> 01:46:30,723
چه علتی داشت که لورنس کولی،
دختر پارهی تنش رو...
1208
01:46:30,765 --> 01:46:33,518
که مواظبش بود رو به اون شکل بکشه؟
1209
01:46:34,477 --> 01:46:36,812
چرا هنگام زایمان چنین کاری نکرد؟
1210
01:46:38,314 --> 01:46:41,526
چرا الیز مرد؟
1211
01:46:43,486 --> 01:46:45,071
الیز مرد...
1212
01:46:45,696 --> 01:46:47,448
چون مادرش دیوانهست.
1213
01:46:48,449 --> 01:46:51,869
و در دیوانگیاش فکر میکرد
با این کار از دخترش محافظت میکنه.
1214
01:46:54,789 --> 01:46:58,459
اگر ممکنه دو نقطه افراطی
سرگذشت این زن رو در نظر بگیرید.
1215
01:46:59,210 --> 01:47:01,254
این زن جوان رو در نظر بگیرید،
1216
01:47:01,295 --> 01:47:04,465
که با امید و آرزوی بسیار
عازم شهر پاریس شد،
1217
01:47:04,966 --> 01:47:06,592
و از خودتون بپرسید:
1218
01:47:07,552 --> 01:47:10,596
چطور تبدیل به زنی منزوی شد،
1219
01:47:10,638 --> 01:47:14,433
که در گوشهی استودیوی معشوقهاش،
روز به روز بیشتر محو شد؟
1220
01:47:16,185 --> 01:47:18,479
زمانی که به خانهی لوک دومونتت رفت،
1221
01:47:19,188 --> 01:47:21,482
لورنس کولی منبع درآمدی نداشت،
1222
01:47:21,858 --> 01:47:24,944
دیگه نه حساب بانکی داشت،
و نه بیمه تأمین اجتماعی.
1223
01:47:25,236 --> 01:47:27,446
دیگه توی دانشگاه نبود.
1224
01:47:28,489 --> 01:47:30,616
صداهایی توی ذهنش میشنید.
1225
01:47:31,367 --> 01:47:34,662
توهماتی رو تجربه کرد،
کابوسهای مرتب رو تجربه کرد،
1226
01:47:34,704 --> 01:47:37,748
نشانههای عجیبی میدید که
سعی میکرد رمزگشاییشون کنه.
1227
01:47:39,417 --> 01:47:41,836
جز چند تماس تلفنی مختصر با مادرش،
1228
01:47:41,878 --> 01:47:44,380
با احدی در دنیای واقعی ارتباط انداشت.
1229
01:47:45,590 --> 01:47:48,968
تنهاییاش به قدری محسوس شده بود،
1230
01:47:49,719 --> 01:47:51,387
که حتی میشد با دست لمسش کرد.
1231
01:47:53,306 --> 01:47:56,392
اونموقع بود که فهمید حاملهست،
1232
01:47:56,434 --> 01:47:58,686
و قراره دختری به دنیا بیاره.
1233
01:48:01,063 --> 01:48:05,902
درواقع لورنس کولی نه حاملگی،
و نه زایمانش رو از کسی مخفی نکرده بود.
1234
01:48:06,736 --> 01:48:08,487
بلکه خودش رو مخفی کرده بود.
1235
01:48:09,238 --> 01:48:11,073
به خودش اجازهی دیده شدن نمیداد،
1236
01:48:11,574 --> 01:48:12,909
چون زیادی میترسید.
1237
01:48:15,453 --> 01:48:17,496
پس این سحر و جادو...
1238
01:48:18,915 --> 01:48:22,210
حتی یک وکیل جوان و تازهکار،
1239
01:48:22,251 --> 01:48:25,880
میتونه استراتژی دفاعیه مبنی بر
سحر و جادو رو رد کنه.
1240
01:48:27,089 --> 01:48:29,926
اگر الآن بهش اشاره میکنم،
صرفاً برای یادآوری...
1241
01:48:29,967 --> 01:48:32,887
نتایج ارزیابی پزشکی ایشونه.
1242
01:48:33,846 --> 01:48:38,601
سحر و جادو صرفاً نوعی ابراز
توهمات این شخصه.
1243
01:48:39,644 --> 01:48:41,854
این خانم باید تحت مراقبت پزشکی باشه،
1244
01:48:41,896 --> 01:48:44,106
و در زندان به این مراقبت نمیرسه.
1245
01:48:44,857 --> 01:48:47,109
با محکوم کردنش به حبسی طولانی،
1246
01:48:47,151 --> 01:48:49,987
صراحتاً میشه گفت به دیوانگی محکومش کردیم.
1247
01:48:54,450 --> 01:48:58,871
خانمها و آقایان هیئت منصفه،
با عرض کردن نکتهای تأثیرگذار،
1248
01:48:58,913 --> 01:49:01,082
سعی میکنم حرفم رو جمعبندی کنم.
1249
01:49:02,667 --> 01:49:05,670
لورنس کولی از اینترنت بود
که یاد گرفت چطور مادری کنه.
1250
01:49:06,587 --> 01:49:08,965
تلاش میکرد کار درست رو انجام بده،
1251
01:49:09,423 --> 01:49:11,008
تلاش میکرد بجنگه،
1252
01:49:11,634 --> 01:49:12,969
که ادامه بده،
1253
01:49:13,386 --> 01:49:15,054
ولی راهش رو گم کرد،
1254
01:49:16,013 --> 01:49:17,932
کسی نبود که کمکش کنه.
1255
01:49:18,558 --> 01:49:20,393
کسی نبود که درکش کنه.
1256
01:49:21,269 --> 01:49:24,021
و ما همچنان لورنس کولی رو درک نمیکنیم.
1257
01:49:25,523 --> 01:49:29,402
شاید عدهای از شما فکر کنید
این زن شیاده، متکبره،
1258
01:49:29,819 --> 01:49:33,030
مظلومنماست و خلاصه هیولاییست.
1259
01:49:34,115 --> 01:49:35,658
ولی درست در همین روز،
1260
01:49:36,367 --> 01:49:38,327
لورنس از رویایی برای من گفت،
1261
01:49:38,369 --> 01:49:40,913
که توش الیز باهاش توی زندان بود.
1262
01:49:41,914 --> 01:49:44,167
وقتی در سلولش رو باز کردم،
1263
01:49:44,834 --> 01:49:47,879
الیز دوید و پشت لباس من قایم شد،
1264
01:49:49,463 --> 01:49:52,592
لورنس میدونه که دخترش
همیشه و همهجا کنارشه،
1265
01:49:53,759 --> 01:49:55,261
چون وجودشون به همدیگه گره خورده.
1266
01:49:56,554 --> 01:49:58,973
عرایض بنده شعرسرایی نیست،
1267
01:49:59,015 --> 01:50:00,558
بلکه بستر علمی داره.
1268
01:50:01,475 --> 01:50:03,603
همه میدونیم در دوران بارداری،
1269
01:50:03,644 --> 01:50:07,815
سلولها و دیانای مادر به رحم میره.
1270
01:50:08,649 --> 01:50:11,986
به این ترتیب نیست که برعکسش رخ بده.
1271
01:50:12,612 --> 01:50:16,574
یعنی سلولهای فرزند به ارگانهای مادر بره.
1272
01:50:16,866 --> 01:50:18,659
سلولها همدیگه رو توی بدن قرار میدن،
1273
01:50:18,993 --> 01:50:21,579
از مغز تا انگشتان پای اون بچه.
1274
01:50:22,580 --> 01:50:24,373
حتی بعد از زایمان،
1275
01:50:24,665 --> 01:50:27,543
حتی اگه بارداری به طور طبیعی به پایان نرسه،
1276
01:50:27,585 --> 01:50:29,295
گاهی اوقات در زندگی یک زن،
1277
01:50:29,337 --> 01:50:31,797
اون سلولها همچنان به بقا ادامه میدن.
1278
01:50:33,633 --> 01:50:36,886
بنابراین مادر و فرزندش
به نوعی در هم تنیده شدهان،
1279
01:50:37,303 --> 01:50:40,598
با همدیگه به شکلی غیرقابل تفکیک یکی شدهان.
1280
01:50:41,224 --> 01:50:43,851
چنین امری اجتنابناپذیره،
طبیعت بدن انسانه.
1281
01:50:45,436 --> 01:50:48,773
میدونید دانشمندان روی این سلول
چه اسمی گذاشتهان؟
1282
01:50:49,357 --> 01:50:51,192
سلول شیماریک.
1283
01:50:51,651 --> 01:50:53,986
مثل همون «شیمر»، هیولای اساطیری.
1284
01:50:54,820 --> 01:50:58,324
موجودی دورگه متشکل از
اجزای حیوانات مختلف،
1285
01:50:58,574 --> 01:51:01,410
سر یک شیر، تن یک بز،
1286
01:51:01,827 --> 01:51:03,538
و دم یک مار.
1287
01:51:04,664 --> 01:51:05,790
بدین ترتیب،
1288
01:51:06,374 --> 01:51:09,335
اعضای محترم هیئت منصفه،
بنده به این نتیجه رسیدهام،
1289
01:51:09,377 --> 01:51:11,087
که ما زنان،
1290
01:51:11,754 --> 01:51:13,965
همگی شیمرهایی هستیم.
1291
01:51:14,674 --> 01:51:17,927
ما ناقل آثار مادرانمان در جسم خودمون هستیم،
1292
01:51:17,969 --> 01:51:19,554
و دختران ما در آینده،
1293
01:51:19,595 --> 01:51:22,181
ناقل آثار ما خواهند بود.
1294
01:51:22,807 --> 01:51:24,559
این زنجیرهی بیپایان زنانگیه.
1295
01:51:25,643 --> 01:51:28,646
به نوعی میشه گفت
ما زنان همه نوعی هیولاییم.
1296
01:51:29,438 --> 01:51:31,983
اما شدیداً هیولاهای انسانی هستیم.
1297
01:52:28,497 --> 01:52:29,790
مرسی.
1298
01:52:31,792 --> 01:52:33,169
ببخشید.
1299
01:57:57,493 --> 01:57:59,120
خیلی خستهام.
1300
01:59:02,766 --> 01:59:09,766
مترجم: «حامی مغیثی»
در تلگرام: Timelordsubs@
1301
01:59:10,234 --> 01:59:17,234
ارائه شده توسط سینما دریمینگ
@CineDreaming