1
00:00:09,000 --> 00:00:18,000
«رسانهی بزرگ انیمه لیست»
Www.Anime-List.Net
2
00:01:33,100 --> 00:01:36,600
« این یک داستان واقعیست »
3
00:01:44,616 --> 00:01:47,853
توی متون مقدس اومده که
،آن که محبت نمیکند»
4
00:01:47,953 --> 00:01:49,988
،خدا را نشناخته است
5
00:01:49,988 --> 00:01:52,324
«زیرا خدا محبت است
6
00:01:52,324 --> 00:01:54,761
و تمام مردگان و زندگان
7
00:01:54,761 --> 00:01:57,996
به رحمت الهی متوسل میشوند
8
00:01:57,996 --> 00:02:01,333
باشد که هر چه برایشان میخواهد محقق گردد
9
00:02:01,333 --> 00:02:04,903
بتی گور به عنوان یک باپتیست
به مسیح باور داشت
10
00:02:04,903 --> 00:02:07,339
پس از مسیح تقاضا داریم که شکوه و جلال
11
00:02:07,339 --> 00:02:09,907
...شامل حالش گردد -
کندی؟ -
12
00:02:09,907 --> 00:02:12,744
...شامل حالش گردد
...شامل حالش گردد
13
00:02:12,744 --> 00:02:14,575
کندی؟ -
...شامل حالش گردد -
14
00:02:14,575 --> 00:02:15,851
کندی
15
00:02:18,887 --> 00:02:20,389
آمادهای؟
16
00:02:26,461 --> 00:02:27,496
شنیدی چی گفتم؟
17
00:02:28,964 --> 00:02:30,967
آمادهتر از این نمیشم
18
00:02:32,400 --> 00:02:35,470
همه چی رو بگو
19
00:02:35,836 --> 00:02:38,975
حتی اگه به نظر بیاد که
چیزی رو پنهان میکنی، میبازیم
20
00:02:43,778 --> 00:02:45,013
وقتشـه بریم
21
00:02:53,000 --> 00:03:02,000
« ترجمه و زیرنویس از آریـن و سـروش »
.:: SuRouSH_AbG & Cardinal ::.
22
00:04:07,892 --> 00:04:10,029
آقای کراودر، برای ادامه آمادهاید؟
23
00:04:10,029 --> 00:04:11,597
بله، عالیجناب
24
00:04:11,597 --> 00:04:13,627
تیم مدافع کندیس مونتگومری رو
به جایگاه فرا میخونه
25
00:04:20,808 --> 00:04:23,109
شهادت آلن گور رو که شنیدید
26
00:04:23,109 --> 00:04:25,648
رابطهتون رو درست توصیف کردن؟
27
00:04:26,776 --> 00:04:28,283
آره
28
00:04:29,117 --> 00:04:30,811
دیگه چیزی بینتون نمونده بود؟
29
00:04:30,811 --> 00:04:32,088
کاملاً تموم شده بود؟
30
00:04:34,823 --> 00:04:36,322
آره
31
00:04:36,322 --> 00:04:39,362
هیچ علاقهای نداشتید که
بخواید دوباره برگردید پیش هم؟
32
00:04:41,463 --> 00:04:42,598
اصلاً و ابداً
33
00:04:43,331 --> 00:04:46,002
،توجهتون رو به صبح ۱۳اُمِ ژوئن فرا میخونم
34
00:04:47,001 --> 00:04:50,002
چرا رفتید به منزل گور؟
35
00:04:50,002 --> 00:04:53,004
میخواستیم بریم «امپراتوری ضربه میزند» رو ببینیم
36
00:04:53,004 --> 00:04:56,008
الیسا هم میخواست بیاد و
جنی خیلی دوست داشت الیسا باهامون بیاد
37
00:04:56,008 --> 00:04:59,111
جنی دختر هفت سالـهی شماست؟
38
00:04:59,111 --> 00:05:00,745
آره -
الیسا چی؟ -
39
00:05:00,745 --> 00:05:04,149
.الیسا گور، بهترین دوست جنی
.شب قبل پیش ما مونده بود
40
00:05:04,149 --> 00:05:05,254
دختر بتی گور؟
41
00:05:05,953 --> 00:05:08,654
آره -
شما و بتی هم دوست بودید؟ -
42
00:05:08,654 --> 00:05:09,821
آره
43
00:05:09,821 --> 00:05:12,828
،قبل از ۱۳اُمِ ژوئنِ امسال
44
00:05:13,695 --> 00:05:18,301
شما و خانم گور
با هم بگو مگویی داشتید؟
45
00:05:19,034 --> 00:05:22,135
نه -
درگیری فیزیکیای داشتید؟ -
46
00:05:22,159 --> 00:05:23,034
نه
47
00:05:23,035 --> 00:05:25,803
به جز ۱۳اُمِ ژوئن، آخرین باری که
48
00:05:25,803 --> 00:05:28,440
با هر کسی وارد هر نوع درگیری فیزیکیای
49
00:05:28,440 --> 00:05:30,342
شده باشید، کِی بوده؟
50
00:05:30,342 --> 00:05:32,114
فکر نکنم تابحال چنین چیزی پیش اومده باشه
51
00:05:32,748 --> 00:05:34,980
جر و بحث چطور؟
52
00:05:34,980 --> 00:05:36,148
چیزی به ذهنم نمیرسه
53
00:05:36,148 --> 00:05:38,017
،تا جایی که خاطرتون هست
54
00:05:38,017 --> 00:05:41,020
قبل از ۱۳اُم ژوئن، با هیچکس
55
00:05:41,020 --> 00:05:44,927
وارد درگیری فیزیکی یا کلامی نشدید؟
56
00:05:46,261 --> 00:05:47,692
درستـه
57
00:05:47,692 --> 00:05:49,932
پس اون روز صبح رفتید منزل گور؟
58
00:05:50,865 --> 00:05:52,868
تا لباس شنای الیسا رو بگیرم
59
00:05:55,968 --> 00:05:57,364
اون روز کلاس شنا داشت و
60
00:05:57,364 --> 00:05:58,837
،برای اینکه یه شب دیگه بمونه
61
00:05:58,837 --> 00:06:00,805
باید میبردمش کلاسش
62
00:06:00,805 --> 00:06:03,512
قبل رفتن با خانم گور تماس گرفتید؟
63
00:06:04,946 --> 00:06:06,706
نه -
کندی -
64
00:06:06,706 --> 00:06:08,746
ببخشید. چرا آدم زنگ بزنه
وقتی میتونه بیخبر مزاحم شه، نه؟
65
00:06:08,746 --> 00:06:10,219
وقتی رسیدید، چطور به نظر میومدن؟
66
00:06:11,219 --> 00:06:13,218
انگار کمی هول بود
67
00:06:13,218 --> 00:06:14,523
هول؟
68
00:06:15,190 --> 00:06:16,856
داشت برای یه سفر طولانی آماده میشد و
69
00:06:16,856 --> 00:06:18,924
انگار بابتش نگران بود
70
00:06:18,924 --> 00:06:21,226
شما رو دعوت کرد داخل؟ -
آره -
71
00:06:21,226 --> 00:06:23,866
بعد اینکه شما رو دعوت کرد داخل، چی شد؟
72
00:06:24,967 --> 00:06:26,565
...ما
73
00:06:26,565 --> 00:06:29,001
دربارهی برنامهی سینما صحبت کردیم
74
00:06:29,001 --> 00:06:31,237
ازش پرسیدم عیبی نداره الیسا بیاد؟
75
00:06:31,237 --> 00:06:33,539
دربارهی کلاس شنا حرف زدیم و
76
00:06:33,539 --> 00:06:35,541
سفری که قراره بره
77
00:06:35,541 --> 00:06:37,543
سگ جدید رو بهم نشون داد
78
00:06:37,543 --> 00:06:40,713
یه گفتگوی معمولی و دوستانه بود؟
79
00:06:40,713 --> 00:06:44,516
کاملاً
80
00:06:44,516 --> 00:06:46,621
تا اینکه کمکم دیگه داشتم میرفتم
81
00:06:47,055 --> 00:06:48,591
بعدش چی شد؟
82
00:06:50,958 --> 00:06:53,329
...خب، گفتم که بهتره
83
00:06:54,495 --> 00:06:56,899
برم چون باید به یه کاری برسم
84
00:06:58,000 --> 00:06:59,768
...بعدش یهو گفت که
85
00:07:00,301 --> 00:07:02,505
تو با آلن رابطه داری؟
86
00:07:03,505 --> 00:07:04,974
شما چی گفتید؟
87
00:07:06,675 --> 00:07:08,207
آره
88
00:07:10,609 --> 00:07:12,448
ولی قضیه مال خیلیوقت پیشـه
89
00:07:13,649 --> 00:07:14,683
میشه یه دقیقه منتظر بمونی؟
90
00:07:15,817 --> 00:07:17,820
...فکر کردم شاید
91
00:07:18,820 --> 00:07:20,886
کارت یا نامهای پیدا کرده که
92
00:07:20,886 --> 00:07:23,120
من یا آلن نوشته بودیم و
93
00:07:23,120 --> 00:07:26,162
شاید رفته اونو بیاره
94
00:07:27,829 --> 00:07:29,089
وقتی برگشت چی شد؟
95
00:07:33,469 --> 00:07:34,770
یه تبر دستش بود
96
00:07:39,271 --> 00:07:42,545
اون لحظه نگران جونتون بودید؟
97
00:07:43,312 --> 00:07:45,144
نه
98
00:07:45,144 --> 00:07:47,183
چون فکرشم نمیکردم که باهاش کاری بکنه
99
00:07:48,950 --> 00:07:50,085
بعدش چی شد؟
100
00:07:50,551 --> 00:07:53,185
خب، گفتم تحت این شرایط
101
00:07:53,185 --> 00:07:56,559
احتمالاً بهتره بعد از مدرسهی انجیل
الیسا رو برگردونم بیارم خونه
102
00:07:57,159 --> 00:07:59,995
...اون هم گفتش -
نه، دیگه نمیخوام ریختت رو ببینم -
103
00:08:00,495 --> 00:08:02,661
بعد تبر رو گذاشت زمین
104
00:08:02,661 --> 00:08:05,000
تابحال اون تبر رو دیده بودید؟
105
00:08:05,700 --> 00:08:08,934
نه -
اصلاً میدونستید که گورها تبر دارن؟ -
106
00:08:08,934 --> 00:08:10,803
نه -
بعدش چی شد؟ -
107
00:08:10,803 --> 00:08:15,641
رفتم رختشورخونه تا
لباس شنای الیسا رو بردارم و
108
00:08:15,641 --> 00:08:17,809
همون موقع بود که
109
00:08:17,809 --> 00:08:21,108
بتی از دستشویی با یه حوله برگشت
110
00:08:21,108 --> 00:08:22,348
بعدش چی شد؟
111
00:08:25,754 --> 00:08:28,720
انگار خیلی زخمخورده بود
112
00:08:28,720 --> 00:08:30,758
خانم، لطفاً بلندتر صحبت کنید
113
00:08:32,027 --> 00:08:33,862
بتی انگار زخمخورده بود؟
114
00:08:35,762 --> 00:08:38,434
دستم رو گذاشتم رو شونهاش و
115
00:08:39,334 --> 00:08:41,033
...بهش گفتم
116
00:08:41,033 --> 00:08:42,939
خیلی متأسفم
117
00:08:44,773 --> 00:08:47,075
اون هم از این خوشش نیومد
118
00:08:54,615 --> 00:08:56,847
اون مال تو نیست -
بعد یهو دوباره تبر رو برداشت -
119
00:08:56,847 --> 00:08:59,216
.اون مال تو نیست
!اون مال تو نیست
120
00:08:59,216 --> 00:09:01,888
دوباره قراره بچهدار بشم. اون مال تو نیست -
...خواهش میکنم. نمیخوام -
121
00:09:01,888 --> 00:09:03,990
!اون مال تو نیست -
!نمیخوامش -
122
00:09:03,990 --> 00:09:06,095
بتی، اینکارو نکن
123
00:09:07,893 --> 00:09:09,528
چیکار میکنی؟
124
00:09:09,528 --> 00:09:12,831
اون لحظه فکر میکردی که
بخواد تو رو بکُشه؟
125
00:09:12,831 --> 00:09:15,237
همچنان فکر نمیکردم دست به چنین کاری بزنه
126
00:09:15,703 --> 00:09:17,870
ولی آخرش نظرتون عوض شد؟
127
00:09:17,870 --> 00:09:19,705
آره -
کِی؟ -
128
00:09:23,878 --> 00:09:26,711
...وقتی تبر رو چرخوند بالا و
129
00:09:29,581 --> 00:09:31,216
خورد بغل سرم
130
00:09:35,087 --> 00:09:37,592
میشه بگید با چه قدرتی این کار رو کرد؟
131
00:09:38,292 --> 00:09:40,559
انگار با تمام قدرتش بود
132
00:09:40,559 --> 00:09:43,529
اینجای کار نگران جونتون بودید؟
133
00:09:43,529 --> 00:09:46,069
اونجا بود که فهمیدم میخواد منو بکُشه
134
00:09:47,969 --> 00:09:49,468
بعدش چی شد؟
135
00:09:51,604 --> 00:09:53,637
تبر رو گرفتم
136
00:09:54,410 --> 00:09:55,608
...تو
137
00:10:19,200 --> 00:10:20,299
فکر کردم کُشتمش
138
00:10:25,506 --> 00:10:27,139
بعدش چی شد؟
139
00:10:29,842 --> 00:10:31,480
...میخواستم برم ولی
140
00:10:36,885 --> 00:10:37,954
ولی چی؟
141
00:10:54,133 --> 00:10:55,434
!ولم کن
142
00:11:00,872 --> 00:11:03,876
...خواهش میکنم. اونو نمیخوام
143
00:11:03,876 --> 00:11:06,346
!نه، اونو نمیخوام
144
00:11:06,346 --> 00:11:08,214
...هیس
145
00:11:08,214 --> 00:11:10,549
خواهش میکنم. اونو نمیخوام
146
00:11:10,549 --> 00:11:12,384
!اونو نمیخوام! نه
147
00:12:27,595 --> 00:12:29,696
،یادتون میاد وقتی سرِ پا بود
148
00:12:29,696 --> 00:12:31,267
چند بار بهش ضربه زدید؟
149
00:12:31,966 --> 00:12:33,565
نه
150
00:12:33,565 --> 00:12:35,604
وقتی افتاده بود زمین چطور؟
151
00:12:38,072 --> 00:12:40,873
،فقط یادمـه میترسیدم دوباره بلند شه
152
00:12:40,873 --> 00:12:42,975
پس پشت سر هم زدمش
153
00:12:48,683 --> 00:12:51,383
،وقتی رسیدید منزل گور
154
00:12:51,383 --> 00:12:54,456
قصد کُشتن بتی گور رو داشتید؟
155
00:12:54,922 --> 00:12:58,155
نه -
،بعد اینکه اولین بار به سرتون ضربه زد -
156
00:12:58,155 --> 00:13:01,460
اونموقع قصد داشتید بتی گور رو بکُشید؟ -
نه -
157
00:13:01,460 --> 00:13:03,456
،بعد ضربهی دومی که خوردید
158
00:13:03,456 --> 00:13:04,963
قصد داشتید که
159
00:13:04,963 --> 00:13:06,331
بتی گور رو بکُشید؟ -
نه -
160
00:13:06,331 --> 00:13:10,430
کِی به ذهنتون خطور کرد که
،باید بتی گور رو بکُشید
161
00:13:10,430 --> 00:13:12,407
تا خودتون کُشته نشید؟
162
00:13:12,974 --> 00:13:15,141
هیچوقت همچین فکری نکردم
163
00:13:15,141 --> 00:13:17,643
یهویی شد
164
00:13:20,846 --> 00:13:22,648
،بعد اینکه دست از زدنش برداشتید
165
00:13:22,648 --> 00:13:24,187
چیکار کردید؟
166
00:13:28,487 --> 00:13:29,959
شروع کردم به راه رفتن
167
00:13:31,192 --> 00:13:32,828
...عقب وایسادم و
168
00:13:33,828 --> 00:13:35,830
...به خودم نگاه کردم و
169
00:13:36,230 --> 00:13:38,234
سر تا پام خونی بود
170
00:13:40,468 --> 00:13:42,905
اون لحظه چه حسی داشتید؟
171
00:13:48,841 --> 00:13:52,110
فقط حس میکردم خیلی کثیفم
172
00:13:52,110 --> 00:13:54,682
.باید خونها رو میشستم
.حالم داشت به هم میخورد
173
00:13:56,512 --> 00:13:57,783
پس رفتم زیر دوش
174
00:14:15,903 --> 00:14:18,371
فقط میخواستم همشو بشورم ولی نمیتونستم
175
00:14:24,279 --> 00:14:26,178
...همش پیش خودم میگفتم
176
00:14:26,178 --> 00:14:27,746
باید معمولی باشم
177
00:14:31,085 --> 00:14:32,588
قدم به قدم
178
00:14:33,021 --> 00:14:35,087
کارتِ روز پدر
179
00:14:35,087 --> 00:14:36,191
کلاس شنا
180
00:14:36,858 --> 00:14:38,394
سینما
181
00:14:39,627 --> 00:14:41,130
قدم به قدم. عادی
182
00:14:42,963 --> 00:14:45,864
وقتی از خونه خارج شدید و
،تو مسیر خونه بودید
183
00:14:45,864 --> 00:14:50,539
به چه چیزهایی فکر میکردید؟
184
00:14:52,140 --> 00:14:54,143
که همش یه اشتباه بود
185
00:14:56,277 --> 00:14:57,981
که هیچوقت اون اتفاق نیفتاده
186
00:15:01,880 --> 00:15:03,919
اصلاً اونطوری نشده
187
00:15:05,721 --> 00:15:06,990
ولی شده بود
188
00:15:13,261 --> 00:15:15,594
شما با این تبر بتی گور رو کُشتید
189
00:15:15,594 --> 00:15:18,364
ببخشید. تو رو خدا مجبورم نکن ببینمش -
!با این تبر کُشتیش -
190
00:15:18,364 --> 00:15:20,700
بسه. بسه -
!میتونی بهش نگاه کنی. نگاه کن -
191
00:15:24,005 --> 00:15:25,307
نیاز به استراحت دارید؟
192
00:15:29,811 --> 00:15:30,846
نه، حالم خوبـه
193
00:15:32,013 --> 00:15:33,282
خوبم
194
00:15:38,921 --> 00:15:39,956
دیگه حرفی با شاهد ندارم
195
00:15:48,296 --> 00:15:51,330
،از خونه که رفتید
بچه هم اونجا بود
196
00:15:51,330 --> 00:15:54,270
تنها. مادرش هم مُرده بود
197
00:15:56,971 --> 00:15:59,108
به فکر بچه نبودم
198
00:16:00,308 --> 00:16:03,476
ذهنم اصلاً فکر نمیکرد
199
00:16:03,476 --> 00:16:05,347
...خب، فکر میکرد که
200
00:16:06,447 --> 00:16:08,146
بهتره دوش بگیرم
201
00:16:08,146 --> 00:16:10,653
فکر میکرد بهتره خونها رو بشورم
202
00:16:12,386 --> 00:16:14,056
،از خونه که رفتید
203
00:16:14,889 --> 00:16:17,325
میدونستید با تبر بتی گور رو
کُشته بودید، درستـه؟
204
00:16:17,824 --> 00:16:20,626
میدونستم -
،وقتی هم که برگشتید کلیسا -
205
00:16:20,626 --> 00:16:21,730
به هیچکس نگفتید؟
206
00:16:22,297 --> 00:16:24,462
میخواستم جوری نقش بازی کنم که
انگار اتفاقی نیفتاده
207
00:16:24,462 --> 00:16:27,303
میخواستید «نقش بازی کنید که
«انگار اتفاقی نیفتاده
208
00:16:28,369 --> 00:16:30,502
جلوی دوستهاتون و بقیهی
209
00:16:30,502 --> 00:16:31,973
اعضای کلیسا نقش بازی کردید؟
210
00:16:32,906 --> 00:16:35,708
آره -
جلوی دوست صمیمی و -
211
00:16:35,708 --> 00:16:37,180
،کشیش سابقتون، جکی پاندر
هم نقش بازی کردید؟
212
00:16:38,546 --> 00:16:40,378
آره -
جلوی شوهرتون هم نقش بازی کردید؟ -
213
00:16:40,378 --> 00:16:42,981
جلوی پلیس که واقعاً نقش بازی کردید
214
00:16:42,981 --> 00:16:45,721
اولش راستش رو نگفتم
215
00:16:46,554 --> 00:16:49,722
،ولی همونطور که به اونا دروغ گفتم
داشتم به خودم هم دروغ میگفتم
216
00:16:49,722 --> 00:16:52,195
ولی امروز دروغ نمیگید؟
217
00:16:53,595 --> 00:16:55,098
نه
218
00:16:57,899 --> 00:17:01,800
شما گفتید بتی گور رفت رختشورخونه و
219
00:17:01,800 --> 00:17:04,236
بعد با یه تبر اومد؟
220
00:17:04,236 --> 00:17:06,209
آره -
سعی نکردید فرار کنید؟ -
221
00:17:06,575 --> 00:17:08,507
،همونطور که گفتم
222
00:17:08,507 --> 00:17:11,210
اون موقع فکر نمیکردم زندگیم در خطره
223
00:17:11,210 --> 00:17:14,046
ولی بعدش کردید؟
اون موقع چرا فرار نکردید؟
224
00:17:14,046 --> 00:17:15,580
اون موقع دیگه راهم سد شده بود
225
00:17:15,580 --> 00:17:17,583
در گاراژ چی؟
226
00:17:17,583 --> 00:17:18,651
بسته بود
227
00:17:21,553 --> 00:17:23,626
عالیجناب، میشه بیام نزدیک؟
228
00:17:24,059 --> 00:17:26,795
مدرک ۱۳ رو بهتون نشون میدم
229
00:17:31,628 --> 00:17:33,599
میدونید این چیـه؟
230
00:17:33,599 --> 00:17:35,200
لنز عینک آفتابیمـه
231
00:17:35,200 --> 00:17:37,073
عینک آفتابیای که اون روز زده بودید؟ -
آره -
232
00:17:37,773 --> 00:17:39,771
این لنز توی گاراژ
233
00:17:39,771 --> 00:17:42,811
پیدا شده. شما وارد گاراژ شدید؟
234
00:17:43,646 --> 00:17:45,214
نه -
هیچوقت؟ -
235
00:17:46,248 --> 00:17:48,513
من تابحال وارد گاراژ خانوادهی گور نشدم
236
00:17:48,513 --> 00:17:51,955
پس چطوری پیدا شدن لنز عینک آفتابیتون
توی گاراژ رو توجیه میکنید؟
237
00:17:52,954 --> 00:17:55,187
،شاید حین درگیری
238
00:17:55,187 --> 00:17:56,855
یجوری شوت شده اونجا
239
00:17:56,855 --> 00:18:00,693
شوت شده اونجا؟
وقتی در بسته بود؟
240
00:18:00,693 --> 00:18:04,233
،نه، وقتی میخواستم بیام بیرون
241
00:18:05,567 --> 00:18:06,933
،قبل اینکه بتی دوباره بهم حمله کنه
242
00:18:06,933 --> 00:18:09,634
در رو کمی باز کردم
243
00:18:09,634 --> 00:18:12,437
،پس شاید وقتی در نیمهباز بود
244
00:18:12,437 --> 00:18:14,743
شوت شده توی گاراژ
245
00:18:15,743 --> 00:18:17,642
این تنها توجیهیـه که به ذهنم میرسه
246
00:18:17,642 --> 00:18:19,578
مطمئنم دلتون میخواد توجیه بهتری داشتید
247
00:18:19,578 --> 00:18:21,814
اعتراض دارم -
اولش گفتید در بسته بوده -
248
00:18:21,814 --> 00:18:23,983
الان اصلاحش کردید و
میگید «نیمهباز» بوده
249
00:18:23,983 --> 00:18:25,921
...خانم مونتگومری
250
00:18:26,687 --> 00:18:28,387
جلوی ما هم دارید نقش بازی میکنید؟
251
00:18:28,387 --> 00:18:30,489
اعتراض دارم -
وارد نیست -
252
00:18:30,489 --> 00:18:32,824
خودتون رو دروغگوی خوبی میدونید؟
253
00:18:32,824 --> 00:18:35,594
!اعتراض دارم -
وارد نیست و انقدر مزخرف نگید -
254
00:18:35,594 --> 00:18:37,463
وقتی به اهالی کلیسا گفتید که
255
00:18:37,463 --> 00:18:39,231
،توی منزل گور اتفاقی نیفتاده
256
00:18:39,231 --> 00:18:40,633
حرفتون رو باور کردن؟
257
00:18:42,601 --> 00:18:45,941
آره -
به جکی پاندر که گفتید، حرفتون رو باور کرد؟ -
258
00:18:46,807 --> 00:18:49,812
آره -
به شوهرتون که گفتید، حرفتون رو باور کرد؟ -
259
00:18:51,513 --> 00:18:54,250
آره -
تمام این افراد حرفتون رو باور کردن -
260
00:18:54,850 --> 00:18:56,309
شما حتماً دروغگوی خیلی خوبی هستید
261
00:18:56,309 --> 00:18:58,017
!اعتراض دارم -
لابد اگه تونستید کسایی که -
262
00:18:58,017 --> 00:18:59,151
...کاملاً باهاتون آشنان رو گول بزنید
263
00:18:59,151 --> 00:19:01,153
!اعتراض دارم -
باشه دیگه -
264
00:19:06,060 --> 00:19:07,595
زهرشو ریخت
265
00:19:07,961 --> 00:19:10,663
باید بیشتر روی اون لنزِ
عینک آفتابی مانور میدادم
266
00:19:10,663 --> 00:19:12,964
روز خیلی خوبی داشتیم
267
00:19:12,964 --> 00:19:15,199
شهادت کندی تو کَتِ هیچکس نمیره
268
00:19:15,199 --> 00:19:17,602
معلوم نیست -
اصلاً میشنوی چه حرفهایی رد و بدل میشه؟ -
269
00:19:17,602 --> 00:19:20,206
نظر رسانهها مهم نیست
270
00:19:20,206 --> 00:19:23,109
موقع شهادت کندی داشتم
هیئتمنصفه رو میدیدم
271
00:19:23,109 --> 00:19:24,877
قشنگ داشتن گوش میدادن
272
00:19:24,877 --> 00:19:26,582
به نظر میاد طرف اونن
273
00:19:27,816 --> 00:19:28,984
دکتر فیسون چی؟
274
00:19:29,584 --> 00:19:31,784
بعید میدونم هیپتوتیزم
از نظر قاضی رایان قابل قبول باشه
275
00:19:31,784 --> 00:19:34,147
آره، خب، باید سعیمونو بکنیم
276
00:19:34,147 --> 00:19:37,122
دفاع از خود چهلتا ضربه رو توجیه نمیکنه
277
00:19:37,122 --> 00:19:39,190
فیسون رو لازم داریم
278
00:19:53,174 --> 00:19:54,373
عزیزم
279
00:19:57,510 --> 00:19:58,781
مامان؟
280
00:20:00,847 --> 00:20:02,181
اینجا چیکار میکنی؟ -
هیس -
281
00:20:04,517 --> 00:20:05,985
واسه چی اینجایی؟
282
00:20:05,985 --> 00:20:09,021
باید از خودت دفاع کنی، عزیزم
283
00:20:09,021 --> 00:20:10,426
بیا. اینو بگیر
284
00:20:25,106 --> 00:20:27,440
...اوه
285
00:20:33,846 --> 00:20:35,548
کندی، چی شده؟
286
00:20:53,334 --> 00:20:54,866
دان، نصفهشبـه
287
00:20:54,866 --> 00:20:57,036
زنگ زدم. چرا تلفن قطعـه؟
288
00:20:57,036 --> 00:20:59,604
ملت زنگ میزدن کرم میریختن
289
00:20:59,604 --> 00:21:01,874
خب، من باید بتونم با جفتتون تماس بگیرم
290
00:21:01,874 --> 00:21:03,242
تلفن رو وصل کن
291
00:21:03,242 --> 00:21:04,847
چرا؟ چی شده؟
292
00:21:06,647 --> 00:21:09,414
برنامه کمی عوض شده
293
00:21:09,414 --> 00:21:10,753
تو رو به عنوان شاهد فرا میخونم
294
00:21:11,354 --> 00:21:13,052
منو؟ چرا؟
295
00:21:13,052 --> 00:21:15,087
اینجا تگزاسـه، پت
296
00:21:15,087 --> 00:21:17,389
شاید مردم قتل رو ببخشن
297
00:21:17,389 --> 00:21:19,128
ولی رابطهی نامشروع رو نه
298
00:21:20,763 --> 00:21:23,295
من بخشیدمش. الان هم میبخشم
299
00:21:23,295 --> 00:21:25,434
در واقع خودم رو مقصر میدونم
300
00:21:25,934 --> 00:21:28,766
چرا؟ -
رابطهی کندی با آلن -
301
00:21:28,766 --> 00:21:31,971
بیشتر برای این بود که
بتونه با یکی صحبت کنه و
302
00:21:31,971 --> 00:21:34,277
...من...من هم
303
00:21:35,009 --> 00:21:37,644
به قدر کافی با کندی روراست نبودم
304
00:21:37,644 --> 00:21:39,382
به قدر کافی درددل نمیکردم
305
00:21:40,877 --> 00:21:42,314
،آقای مونتگومری
306
00:21:42,314 --> 00:21:46,155
،وقتی فهمیدید توی رختشورخونه چه اتفاقی افتاده
307
00:21:46,888 --> 00:21:48,891
همچنان پشت همسرتون باقی موندید؟
308
00:21:49,458 --> 00:21:51,089
معلومـه
309
00:21:51,089 --> 00:21:53,362
آره. اون زن خشنی نیست
310
00:21:53,996 --> 00:21:56,494
،در واقع وقتی ترسم از بین رفت
311
00:21:56,494 --> 00:21:59,702
.کمی هم شکرگزار بودم
.خدا رو شکر کردم
312
00:22:00,335 --> 00:22:01,870
خدا رو شکر کردید؟
313
00:22:02,871 --> 00:22:05,103
بتی هیکل خیلی درشتتری داشت
314
00:22:05,103 --> 00:22:08,540
تازه یه تبر هم داشت
315
00:22:08,540 --> 00:22:10,213
خیلی راحت ممکن بود اون کندی رو بکُشه
316
00:22:12,714 --> 00:22:14,514
کندی مهربونـه
317
00:22:14,514 --> 00:22:16,381
خشن نیست
318
00:22:16,381 --> 00:22:18,117
،اگه اینطوری شده
319
00:22:18,117 --> 00:22:19,822
حتماً بتی بهش حمله کرده
320
00:22:20,555 --> 00:22:22,855
همسرتون بهتون گفتن چیکار کردن؟
321
00:22:22,855 --> 00:22:24,723
فکر کنم از ذهنش پاکش کرد
322
00:22:24,723 --> 00:22:27,125
پس بهتون دروغ گفتن. پنهانش کردن
323
00:22:27,125 --> 00:22:28,564
فکر کنم واقعاً یادش نبود
324
00:22:29,564 --> 00:22:31,200
به نظرتون فراموشش کردن؟
325
00:22:32,367 --> 00:22:34,136
مسئله این نیست که یادشون نبوده
326
00:22:34,535 --> 00:22:37,836
،ایشون میدونستن با تبر ضربه زدن
327
00:22:37,836 --> 00:22:40,500
اما دچار یه واکنش اختلال گسستی شدن که
328
00:22:40,500 --> 00:22:44,376
میتونه باعث نوعی فراموشی
برای سرکوب خشم بشه و
329
00:22:44,376 --> 00:22:46,845
در این مورد، شرمساری -
صبر کنید -
330
00:22:46,845 --> 00:22:49,184
میگید دچار بیماری ذهنی بوده؟
331
00:22:49,750 --> 00:22:52,217
میگم که ایشون همچین کارهایی رو
332
00:22:52,217 --> 00:22:53,685
،از خودشون بعید میدونستن
333
00:22:53,685 --> 00:22:55,557
پس به نوعی از حافظهشون پاکش کردن
334
00:22:55,956 --> 00:22:59,158
این میتونه توجیهی باشه برای اینکه توی
335
00:22:59,158 --> 00:23:01,430
ذهن خانم مونتگومری، وقتی برگشتن کلیسا و بعدش
336
00:23:01,863 --> 00:23:04,664
،رفتن تارگت برای خرید کارت روز پدر
337
00:23:04,664 --> 00:23:06,468
انگار هرگز این سانحه پیش نیومده بوده؟
338
00:23:06,902 --> 00:23:08,534
،ایشون میدونستن چی شده
339
00:23:08,534 --> 00:23:11,403
ولی از اونجایی که خودشون رو
،مجبور کردن زندگی روزمرهشون رو ادامه بدن
340
00:23:11,403 --> 00:23:14,477
مثل این بوده که میخواستن
واقعیت مسئله رو پاک کنن
341
00:23:15,609 --> 00:23:18,010
بخشی از شخصیتشون از ضمیر خودآگاهشون
342
00:23:18,010 --> 00:23:19,845
جدا شده بوده -
دکتر فیسون -
343
00:23:19,845 --> 00:23:22,684
،من دکتر چیزی نیستم
344
00:23:23,484 --> 00:23:27,286
ولی وقتی شخصیتی از ضمیرِ
،خودآگاهِ فرد جدا میشه
345
00:23:27,286 --> 00:23:29,421
از دید من که بیماری ذهنی به نظر میاد
346
00:23:29,421 --> 00:23:30,693
میشه بیام جلو، عالیجناب؟
347
00:23:37,899 --> 00:23:41,269
یادم نمیاد وسط حرف پزشکهای
شاکی هم اظهار نظر کرده باشی
348
00:23:41,936 --> 00:23:45,971
من میتونم رأساً از شاهدها سؤال بپرسم
349
00:23:45,971 --> 00:23:48,009
میدونی رأساً یعنی چی، جناب وکیل؟
350
00:23:48,642 --> 00:23:50,703
یعنی اینجا دادگاه منـه
351
00:23:50,703 --> 00:23:54,045
میخوام سنگاندازی شما
توی سوابق ثبت بشه
352
00:23:54,045 --> 00:23:56,285
لازم نیست بگی حرفهای من ثبت بشه
353
00:23:56,918 --> 00:23:59,051
،میدونی چرا؟ چون اگه چیزی گفته باشم
354
00:23:59,051 --> 00:24:00,452
خودبخود ثبت میشه
355
00:24:00,452 --> 00:24:03,889
من وکیل زنیام که ممکنـه
بقیهی عمرش بیفته زندان
356
00:24:03,889 --> 00:24:06,558
پس میخوام سوابق بینقص باشن تا
357
00:24:06,558 --> 00:24:09,966
قشنگ نشون بدن چه تبعیضی قائل میشی
358
00:24:12,868 --> 00:24:14,370
،به خاطر این حرفت
359
00:24:16,037 --> 00:24:17,403
محکوم میشی به اهانت به دادگاه
360
00:24:17,403 --> 00:24:18,971
الانش هم به اهانت محکومم
361
00:24:18,971 --> 00:24:20,340
خب، دوباره محکومت میکنم
362
00:24:20,340 --> 00:24:21,938
صد دلار دیگه
363
00:24:22,371 --> 00:24:25,277
بعلاوهی ۷۲ ساعت حبس
توی بازداشتگاه شهرستان کالین
364
00:24:25,277 --> 00:24:28,985
از همین امروز وقتی تنفس اعلام شد
365
00:24:35,857 --> 00:24:38,156
دکتر، میخوام بیشتر دربارهی واکنشِ
366
00:24:38,156 --> 00:24:40,592
اختلال گسستیِ موکلم توضیح بدید
367
00:24:40,592 --> 00:24:44,167
البته اگه ممکن باشه کسی
حرفتون رو قطع نکنه
368
00:24:45,333 --> 00:24:47,332
خانم مونتگومری باور نمیکردن که
369
00:24:47,332 --> 00:24:48,767
چنین خشمی در توانشون باشه
370
00:24:48,767 --> 00:24:51,474
در واقع خشونت برای این زن انزجارآوره
371
00:24:52,808 --> 00:24:54,439
کندی مونتگومری کسیـه که
372
00:24:54,439 --> 00:24:57,776
نظر دیگران خیلی براش مهمـه
373
00:24:57,776 --> 00:25:00,947
این الگوی شخصیتی رایجی برای کساییـه که
374
00:25:00,947 --> 00:25:03,182
دچار واکنشهای اختلال گسستی میشن
375
00:25:03,182 --> 00:25:06,551
آقای دکتر، ازتون میخوام
از جوابهای داستانوار پرهیز کنید
376
00:25:06,551 --> 00:25:09,120
فقط جواب آقای کراودر رو بدید
377
00:25:09,120 --> 00:25:12,790
برای کسانی که دچار واکنشهای
اختلال گسستی میشن رایجـه که
378
00:25:12,790 --> 00:25:16,565
خیلی نگران دیدگاه دیگران نسبت بهشون باشن؟ -
بله -
379
00:25:17,099 --> 00:25:19,698
خانم مونتگومری تا حدودی
380
00:25:19,698 --> 00:25:23,335
به همین علت به طور احساسی
خودشون رو از اتفاقات اون روز دور کردن
381
00:25:23,335 --> 00:25:26,071
فقط وقتی هیپنوتیزمشون کردم
382
00:25:26,071 --> 00:25:28,641
تونستن کاملاً به حافظهشون دسترسی پیدا کنن
383
00:25:28,641 --> 00:25:29,911
چطور؟
384
00:25:30,407 --> 00:25:35,495
من موفق شدم ذهن ایشون رو
به زمانی برگردونم که اولین واکنشِ
385
00:25:35,495 --> 00:25:37,247
مربوط به اختلال گسستیشون رو تجربه کردن
386
00:25:37,998 --> 00:25:40,125
مربوط به زمانی بوده
که ۴ سال داشتن
387
00:25:40,834 --> 00:25:46,840
ایشون با یه پسربچه بزرگتر از خودشون
یهجور مسابقه داشتن و
388
00:25:46,840 --> 00:25:49,593
برنده میتونسته از کُلمن
یهمقدار آب بریزه توی لیوان
389
00:25:50,218 --> 00:25:53,805
اون هم بهخاطر باختش عصبانی شده و
لیوان رو پرت کرده توی کلمن و
390
00:25:53,805 --> 00:25:55,390
لیوان میشکنه
391
00:25:56,057 --> 00:25:57,976
یه تکه شیشه از اون لیوان
392
00:25:57,976 --> 00:26:01,062
کمونه میکنه و به پیشونیش برخورد میکنه و
باعث میشه خون کل صورتش رو بگیره
393
00:26:01,062 --> 00:26:03,190
زمانی که بردنش به بیمارستان،
394
00:26:03,190 --> 00:26:06,497
از اتفاقی که قرار بود براش بیفته
بهشدت وحشت کرده بود
395
00:26:09,905 --> 00:26:11,656
و مدام جیغ میکشید
396
00:26:12,741 --> 00:26:14,409
مادرش بهش گفته...
397
00:26:14,450 --> 00:26:15,161
هیس!
398
00:26:15,243 --> 00:26:17,704
الان مردم تو اتاق انتظار
چه فکری پیش خودشون میکنن؟
399
00:26:17,704 --> 00:26:18,789
زار نزن انقدر
400
00:26:19,749 --> 00:26:21,725
هیس! هیس!
401
00:26:22,014 --> 00:26:23,452
هیس!
402
00:26:26,671 --> 00:26:28,965
ایشون در حین هیپنوتیزم
این اطلاعات رو با شما در میون گذاشت؟
403
00:26:29,230 --> 00:26:32,567
بله، درسته.
این خاطرات در ناخودآگاهشون نهفته بود.
404
00:26:33,136 --> 00:26:35,555
ایشون حتی در حال هیپنوتیزم
از بیان احساساتشون
405
00:26:35,555 --> 00:26:37,753
ترس بسیار زیادی داشتن
406
00:26:37,778 --> 00:26:41,269
تنها با پیشنهاد قاطعانهی من
که قرار بود تا شمارهی ۳ بشمرم،
407
00:26:41,269 --> 00:26:42,936
تونست اون احساسات رو بروز بده
408
00:26:43,897 --> 00:26:46,274
من تا شمارهی ۳ شمردم.
یک،
409
00:26:46,788 --> 00:26:48,985
دو، سه
410
00:26:59,538 --> 00:27:00,831
راستش رو بخواید، اون جیغ
411
00:27:02,415 --> 00:27:06,002
صدایی بود که در طول عمرم نشنیده بودمش
412
00:27:06,837 --> 00:27:09,589
- که محرّکش هیس گفتنِ مادرش بود؟
- بله
413
00:27:10,298 --> 00:27:12,843
آیا تصادفیـه که بتی گور هم اتفاقاً گفته...
414
00:27:13,034 --> 00:27:14,159
هیس...
415
00:27:14,928 --> 00:27:15,929
خیر
416
00:27:16,763 --> 00:27:19,141
از نظر بنده، انفجار خشونتی که
بهروی بتی گور اعمال شده
417
00:27:19,141 --> 00:27:23,145
نتیجۀ خشمیـه که تمام اون مدت،
از چهار سالگیش
418
00:27:23,145 --> 00:27:26,565
درون خودش دفن، و سرکوبش کرده
419
00:27:27,524 --> 00:27:30,819
- وقتی که این رو بهش گفتم، اون گفت...
- خدای من
420
00:27:31,403 --> 00:27:33,155
منظورتون اینه که من در اصل
مادرم رو کُشتم؟
421
00:27:35,157 --> 00:27:37,451
آیا اون واقعاً داشته بهشکلی
مادرش رو میکُشته؟
422
00:27:37,451 --> 00:27:40,996
نه. اون داشته مقابل حملهی بتی گور
از خودش دفاع میکرده
423
00:27:41,705 --> 00:27:46,126
اما عمقِ اون خشم و خشونت،
تا یک اندازه ریشه در
424
00:27:46,126 --> 00:27:47,784
اتفاقی داشته که
با مادرش پیش اومده
425
00:27:47,809 --> 00:27:49,811
اجازه بدید آخرین سؤالم رو هم
ازتون بپرسم
426
00:27:50,088 --> 00:27:54,593
آیا کندیس مونتگومری،
در هر زمانی در روز سیزدهم ژوئن سال ۱۹۸۰
427
00:27:54,593 --> 00:27:58,434
دانسته، یعنی با آگاهی خودش،
428
00:27:58,889 --> 00:28:01,600
قصدِ کشتن بتی گور رو کرده؟
429
00:28:01,600 --> 00:28:03,602
من همچین فکری نمیکنم
430
00:28:07,522 --> 00:28:09,371
عالیجناب، ما دیگه سؤالی از شاهد نداریم
431
00:28:16,031 --> 00:28:18,325
متهم ۴۱ مرتبه با تبر
به مقتول ضربه وارد کرده
432
00:28:18,543 --> 00:28:21,963
ایشون صورت خانم بتی گور رو
خُرد و خاک شیر کرده
433
00:28:22,287 --> 00:28:27,167
طبق شهادت شما اون اینکارا رو
بهاینخاطر کرده که بتی گفته هیس
434
00:28:27,167 --> 00:28:28,794
و متهم رو به یادِ مادرش انداخته؟
435
00:28:28,794 --> 00:28:33,089
شهادت من اینـه که
ایشون داشته مقابل
436
00:28:33,089 --> 00:28:35,592
حملهی خانم گور از خودش دفاع میکرده،
و اون اتفاق خشونتبار
437
00:28:35,592 --> 00:28:38,553
خشمی رو درونش آزاد کرد که
دهها سال در وجودش نهفته بود
438
00:28:38,860 --> 00:28:43,099
خشمی که علتش هیس گفتنِ مادرش
در سن چهار سالگی ایشون بوده؟
439
00:28:43,099 --> 00:28:46,144
لزوماً علت نبوده، بلکه محرکش بوده
440
00:28:46,144 --> 00:28:48,396
پس متهم انقدری سر عقل هست که
دفاعیهی دفاع از خود رو مطرح کنه،
441
00:28:48,396 --> 00:28:50,357
اما نه اونقدری که مسئولیتِ
442
00:28:50,357 --> 00:28:52,377
تکهتکه کردن بتی گور رو بپذیره؟
443
00:28:53,401 --> 00:28:56,780
تکرار میکنم، واکنش اولیهی ایشون
دفاع از خودش بوده،
444
00:28:56,780 --> 00:28:59,533
اما حین درگیری کنترلش رو از دست داده
445
00:29:01,576 --> 00:29:03,691
فقط برای اینکه برای خودم روشن بشه،
446
00:29:04,704 --> 00:29:07,165
اون میدونسته که داره با تبر
447
00:29:07,165 --> 00:29:09,793
- پشتسرهم به بتی گور ضربه میزنه؟
- بله
448
00:29:09,793 --> 00:29:12,212
و اون ضربات از روی خشم بودن؟
449
00:29:13,088 --> 00:29:14,381
- بله
- ممنونم
450
00:29:21,138 --> 00:29:23,056
خب، الان موردی نداره صحبت کنیم؟
451
00:29:24,182 --> 00:29:25,851
حالا که دیگه شهادت دادم؟
452
00:29:27,144 --> 00:29:28,103
آره، مشکلی نداره
453
00:29:30,564 --> 00:29:32,482
چرا وادارم کردی اونجوری به تبر نگاه کنم؟
454
00:29:34,025 --> 00:29:35,694
حس لازم داشتم
455
00:29:36,319 --> 00:29:39,322
اساسِ دفاعیهی ما اینه که
تو کنترل احساساتت رو از دست دادی
456
00:29:40,240 --> 00:29:42,701
میخواستم هیئتمنصفه
یه چشمه ازش رو ببینه
457
00:29:52,669 --> 00:29:53,628
خب، حالا چی میشه؟
458
00:29:54,588 --> 00:29:56,229
بلایی که سر بتی گور اومده حقش بوده
459
00:29:56,465 --> 00:29:58,256
میخوام یه چشمه از اینو هم
به هیئتمنصفه نشون بدم
460
00:29:58,281 --> 00:29:59,240
شوخی میکنی دیگه
461
00:30:01,344 --> 00:30:03,639
نباید دلشون خیلی به حالش بسوزه
462
00:30:07,184 --> 00:30:09,394
نه که بگم بتی آدم بدجنسی بود،
463
00:30:09,868 --> 00:30:11,430
ولی گاهی اذیت میکرد
464
00:30:11,855 --> 00:30:13,815
از نظر من زود از کوره در میرفت
465
00:30:14,399 --> 00:30:15,650
بهنظر من که آدم بدجنسی بود
466
00:30:16,485 --> 00:30:18,820
بتی گور زیاد بحث راه مینداخت
467
00:30:19,488 --> 00:30:21,740
- میتونید یه مثال برامون بزنید؟
- خب،
468
00:30:21,740 --> 00:30:24,576
حین خطبههای من، از روی غرور
با بینیاش صدا درمیآورد
469
00:30:24,576 --> 00:30:27,162
اونم تو ردیف اول که
همه میدیدن و صداشـو میشنیدن
470
00:30:27,162 --> 00:30:28,578
چونکه اون عضو گروه کُر بود
471
00:30:29,247 --> 00:30:35,169
و همون اوایل که به «لوکاس» اومده بودم،
بهم گفت برگردم به همونجایی که ازش اومدم
472
00:30:36,764 --> 00:30:39,350
- بتی گور از شما خوشش نمیاومد؟
- از من بیزار بود
473
00:30:39,435 --> 00:30:40,967
کندی هم زیاد منو دوست نداشت
474
00:30:40,967 --> 00:30:41,968
حداقل اولش،
475
00:30:42,240 --> 00:30:44,387
اما کندی مؤدب و مهربان بود
476
00:30:44,387 --> 00:30:45,972
بتی بیرحمانه برخورد میکرد
477
00:30:45,972 --> 00:30:49,559
شما متن «مدحِ» این زن رو خوندید. (در مراسم ختم)
گفتید که اون آدم زیبایی بود.
478
00:30:50,477 --> 00:30:53,647
بله زیبا بود، مثل دیگر آفریدههای خداوند
479
00:30:54,231 --> 00:30:55,565
ولی اخلاق بدی داشت
480
00:30:58,276 --> 00:30:59,492
سؤال دیگهای از شاهد ندارم
481
00:31:01,404 --> 00:31:02,572
دیر وقت شده،
482
00:31:02,572 --> 00:31:04,699
و بهنظر زمان خوبیـه که بریم برای استراحت
483
00:31:05,261 --> 00:31:06,554
تا انتهای امروز
484
00:31:54,958 --> 00:31:56,835
چی شد که نظرش عوض شد؟
485
00:31:56,835 --> 00:32:02,132
رابرت با دادگاه فرجام
تماس اضطراری گرفت
486
00:32:02,132 --> 00:32:04,968
راستش بهتر بود اینکارو نمیکرد
487
00:32:04,968 --> 00:32:09,153
اگه وسط محاکمه حبس میکشیدم،
بعداً تو دادگاه استیناف دستم پُرتر بود
488
00:32:12,767 --> 00:32:14,269
ممنونم
489
00:32:31,328 --> 00:32:32,329
چیکار میکنی؟
490
00:32:33,371 --> 00:32:34,456
ما بتی گور رو میشناختیم
491
00:32:36,208 --> 00:32:38,126
باهاش دوست بودیم
492
00:32:38,126 --> 00:32:40,438
وقتی اینجوری اسمش رو خدشهدار میکنی
493
00:32:40,463 --> 00:32:42,255
من همچین کاری نکردم
494
00:32:42,255 --> 00:32:43,590
چرا اتفاقاً کردی
495
00:32:43,590 --> 00:32:46,051
کشیشش رو به جایگاه فرا خوندی
که بیاد چی بگه؟
496
00:32:46,051 --> 00:32:48,207
که خدا مشکلی با این حادثه نداشته؟
497
00:32:48,232 --> 00:32:51,026
من فقط اینو نشون دادم که
498
00:32:52,098 --> 00:32:54,601
بتی هم شخصیت خصومتآمیزی داشته
499
00:32:55,435 --> 00:32:56,478
که حقیقت هم داره
500
00:32:56,478 --> 00:32:58,605
این پرونده میراث تو میشه، دان
501
00:32:58,605 --> 00:33:00,190
حرف مفت نزن بابا
502
00:33:01,399 --> 00:33:03,193
میراث تو اینه که
زندگی میکنی و میمیری
503
00:33:03,349 --> 00:33:06,477
اگرم ذرهای شانس بیاری،
مرگت یهکم برای ملت اهمیت داشته باشه
504
00:33:07,155 --> 00:33:09,658
این ماجرا ولت نمیکنه
505
00:33:11,243 --> 00:33:13,411
شاید حتی بپوسوندِت
506
00:33:16,414 --> 00:33:18,875
من بدون این کسوشعرا هم
بهقدر کافی بدبختی ریخته سرم
507
00:33:36,226 --> 00:33:39,688
در کل حرف آقای دکتر این بود که
واکنش اولیهاش دفاع از خود بوده
508
00:33:39,688 --> 00:33:44,192
و بعد تبدیل شده به
یه ماشین کشتار فاقد هشیاری
509
00:33:44,943 --> 00:33:47,529
حتی کشیشِ مقتول هم
با یک نظر منفی وارد بحث شد،
510
00:33:47,529 --> 00:33:49,531
بههمراه بقیهی اعضای کلیسا
511
00:33:49,531 --> 00:33:54,119
خداوند همه رو دوست داره و
بتی گور رو هم دوست داشت
512
00:33:55,745 --> 00:33:58,290
من فقط گفتم که اون آدم بدخلقی بود
513
00:33:58,957 --> 00:34:01,418
من هیچوقت ندیدم بتی
به کسی بدی کنه
514
00:34:01,418 --> 00:34:04,629
اون انسان فوقالعادهای بود.
منو ببخشید.
515
00:34:13,597 --> 00:34:15,932
دیدنِ همهی این خبرها
برات ضرر داره
516
00:34:17,767 --> 00:34:21,855
تا زمانِ دفاعیات نهایی که
نمیتونم وارد دادگاه بشم، پس فقط
517
00:34:23,356 --> 00:34:25,708
اینجوری میتونم بفهمم که
اوضاع چطوری پیش میره
518
00:34:27,819 --> 00:34:30,113
باعثوبانی تمام این اتفاقا منم
519
00:34:31,531 --> 00:34:33,033
بتی کُشته شد
520
00:34:34,409 --> 00:34:35,744
بهخاطر اینکه من بهش خیانت کردم
521
00:34:36,196 --> 00:34:38,657
تو که نمیتونستی
همچین اتفاقی رو پیشبینی کنی
522
00:34:41,750 --> 00:34:44,836
اگه همینجوری به مجازاتکردن خودت
ادامه بدی، تلف میشی
523
00:34:45,337 --> 00:34:48,507
از حمایتت واقعاً ممنونم
524
00:34:51,760 --> 00:34:54,304
من خیلی احساس تنهایی میکنم
525
00:34:55,138 --> 00:34:56,932
تو تنها نیستی
526
00:34:58,266 --> 00:34:59,309
جدی میگم
527
00:36:15,552 --> 00:36:18,013
من نمیخوام فرض مسلم بگیرم
که شما چی میدونید
528
00:36:18,013 --> 00:36:21,141
اما فکر کنم میتونم با اطمینان حدس بزنم
که حدس شماها هم اینـه که
529
00:36:21,376 --> 00:36:24,686
کندی مونتگومری در روز سیزدهم ژوئن ۱۹۸۰
با قصدِ کشتن بتی گور
530
00:36:24,686 --> 00:36:27,063
از خواب بیدار نشده
531
00:36:27,063 --> 00:36:30,442
اینطور نبوده که برای بچههاش صبحونه درست کنه،
بره به مدرسهی انجیل،
532
00:36:30,442 --> 00:36:32,736
در محراب عبادتگاه
برای بچهها حکایت بخونه،
533
00:36:32,736 --> 00:36:35,947
بعدش بره به وایلی که
لباسشنای الیسا رو بگیره، و بعد با خودش بگه،
534
00:36:35,947 --> 00:36:39,659
«حالا تا اینجام،
بذار بتی گور رو هم با تبر بُکشم»
535
00:36:40,660 --> 00:36:42,871
این سناریو اصلاً با عقل جور در نمیاد
536
00:36:42,871 --> 00:36:44,206
بههیچوجه
537
00:36:44,956 --> 00:36:48,210
اتفاقی که واقعاً افتاده
نهتنها منطقیترین سناریوی ممکن هستش
538
00:36:48,210 --> 00:36:51,046
بلکه دقیقاً همون چیزیـه که
کندی براتون تعریف کرد
539
00:36:51,046 --> 00:36:54,007
اون رسیده اونجا. بتی شرایط خوبی نداشته،
540
00:36:54,007 --> 00:36:55,967
بهخاطر احتمال حاملگیِ دوباره
پریشون بوده،
541
00:36:55,967 --> 00:36:58,637
و ناراحت از اینکه شوهرش
رفته خارج از شهر
542
00:36:58,637 --> 00:37:01,556
اونوقت بعد از یه صحبت عجیب و کوتاه،
543
00:37:01,556 --> 00:37:04,851
بتی یکدفعه با آلت قتل
با کندی روبرو میشه
544
00:37:05,644 --> 00:37:06,853
درگیری بینشون اتفاق میفته
545
00:37:06,853 --> 00:37:08,855
کندی بعد از ضربهای که با تبر
بهش وارد شده
546
00:37:08,855 --> 00:37:11,691
در دفاع از خودش واکنش نشون داده
547
00:37:12,317 --> 00:37:14,027
و در حین اون درگیریِ خشن
548
00:37:14,736 --> 00:37:16,530
کنترلشـو از دست داد
549
00:37:16,947 --> 00:37:21,118
دکتر فیسون تأیید کردن که
کندی در اون مورد حقیقت رو گفته
550
00:37:22,119 --> 00:37:25,580
ایشون همچنین کشف کردن که اون درگیری خشن
آسیب روانیِ کودکیِ کندی رو تحریک کرده
551
00:37:25,997 --> 00:37:31,837
و منجر شده چنان خشمی پیدا کنه
که از حالت عادی خودش خارج شده
552
00:37:32,337 --> 00:37:35,882
هیچ تناقضی در شهادت کندی دیده نشد،
حتی یکبار، هیچکس ندید
553
00:37:36,258 --> 00:37:38,593
همینطور در دیدگاه پزشکی دکتر فیسون
554
00:37:38,593 --> 00:37:41,012
از کارآگاههای پلیس گرفته
تا پزشک قانونی و
555
00:37:41,012 --> 00:37:45,851
متخصص پاتولوژی، هیچکدومشون
نتونستن احتمالِ دفاع از خود رو رد کنند
556
00:37:46,977 --> 00:37:48,186
پس شما چطور میتونید؟
557
00:37:49,104 --> 00:37:54,568
هیچکس این حقیقت رو تکذیب نکرد که
اول بتی گور با اون تبر به کندی حمله کرده
558
00:37:54,568 --> 00:37:55,902
پس شما چطور میتونید؟
559
00:37:56,695 --> 00:37:59,489
تنها چیزی که همه روش توافق داشتن این بوده؛
560
00:37:59,489 --> 00:38:02,868
یه درگیری سنگین رخ داده
561
00:38:02,868 --> 00:38:05,328
و اگر که این برنامهریزی شده بوده،
562
00:38:05,328 --> 00:38:08,623
ممکنه افتضاحترین جرم
از پیش برنامهریزیشدهی تاریخ باشه
563
00:38:08,648 --> 00:38:12,169
کندی به بچههای کلیسا گفته بود که داره میره
564
00:38:12,919 --> 00:38:14,463
خونهی بتی گور
565
00:38:15,213 --> 00:38:16,548
و هیچ انگیزهای هم وجود نداشته
566
00:38:17,340 --> 00:38:19,718
همونطور که هر دوی
آلن و کندی شهادت دادند که
567
00:38:19,984 --> 00:38:23,045
موکل بنده از کُشتن بتی
هیچ منفعتی عایدش نمیشد
568
00:38:23,847 --> 00:38:25,599
قرار نبود رابطهشون ادامه پیدا کنه
569
00:38:25,599 --> 00:38:28,185
نه کندی، نه آلن علاقهای نداشتن
570
00:38:28,852 --> 00:38:29,895
رابطهشون تموم شده بود
571
00:38:33,106 --> 00:38:37,764
در ذهن کندی،
وقتی بتی گور بهش حملهور شد
572
00:38:37,931 --> 00:38:40,970
و با اون تبر بهش ضربه زد،
573
00:38:42,157 --> 00:38:44,951
بتی دیگه یه انسان نبود
574
00:38:45,494 --> 00:38:48,747
اون به جانوری تبدیل شده بود
که در پیِ شکار بود
575
00:38:48,747 --> 00:38:51,166
و اتفاقی که بعدش در اون رختشورخانه رخ داد
576
00:38:51,166 --> 00:38:53,418
یک جدال خشن تا سر حد مرگ بود
577
00:38:53,418 --> 00:38:55,670
بتی گور زن درشتهیکلتری بود
578
00:38:55,670 --> 00:38:58,757
کندی برای اینکه بتونه زنده بمونه
باید کنترل خودشـو به آدرنالین میسپرد
579
00:38:59,021 --> 00:39:04,137
و آدرنالین کنترل رو بهدست گرفت و
جون یک انسان گرفته شد
580
00:39:04,137 --> 00:39:06,223
زمانی که یک نفر کشته میشه،
581
00:39:06,223 --> 00:39:09,726
طبیعیـه که بخوایم
یه کسی رو مسئول بدونیم
582
00:39:09,726 --> 00:39:13,313
طبیعیـه که بخوایم وضعیت رو درست کنیم
583
00:39:13,313 --> 00:39:14,856
حق رو به حقدار بدیم
584
00:39:14,856 --> 00:39:17,150
حتی ممکنه باعث بشه
بعضیهاتون بخواید
585
00:39:17,150 --> 00:39:18,944
روایتِ پلیسها رو باور کنید
586
00:39:18,944 --> 00:39:20,445
اما بذارید من بهتون یادآوری کنم
587
00:39:20,445 --> 00:39:23,740
که حتی روایت پلیس هم
نمیتونه احتمال دفاع از خود رو رد کنه
588
00:39:26,368 --> 00:39:28,201
«جان اشتاینبک»
(نویسندۀ مشهور کتاب خوشههای خشم)
589
00:39:28,662 --> 00:39:29,913
در کتابی نوشته:
590
00:39:30,413 --> 00:39:33,917
«افرادی میان ما وجود دارند
که در انبارهای تجربهای زندگی میکنند
591
00:39:33,917 --> 00:39:35,669
که من و شما هرگز نمیتوانیم واردشان شویم»
592
00:39:36,294 --> 00:39:39,089
اگر نگرانیتون از این بابتـه که
آیا خانم مونتگومری
593
00:39:39,089 --> 00:39:40,632
در این پرونده مجازات شده یا که خیر،
594
00:39:41,496 --> 00:39:42,748
نگران نباشید
595
00:39:43,718 --> 00:39:45,720
اون توی اون انبار تجربه زندگی میکنه
596
00:39:47,597 --> 00:39:51,476
اون اونجا زندگی میکنه و توش حبس شده
و حالا براش تبدیل به یک سلول شده
597
00:39:52,769 --> 00:39:54,354
یک سلول زندان
598
00:39:56,356 --> 00:39:58,650
هرگز روزی نمیرسه که
خانم مونتگومری
599
00:39:58,650 --> 00:40:01,874
بتونه این حقیقت رو از ذهنش خارج کنه
که اون در روز سیزدهم ژوئن ۱۹۸۰
600
00:40:02,612 --> 00:40:04,739
مرتکب این عمل شده
601
00:40:06,650 --> 00:40:11,780
یک تراژدی آمریکایی در این دادگاه
به تصویر کشیده شده
602
00:40:12,205 --> 00:40:15,167
اما محکومکردنِ متهم
راهحل مناسبی برای
603
00:40:15,167 --> 00:40:17,794
این تراژدی بهخصوص نیست
604
00:40:19,087 --> 00:40:21,631
دادستانی نتونسته
دفاعیهی خودش رو ثابت کنه
605
00:40:23,300 --> 00:40:25,719
شک معقول همچنان وجود داره
606
00:40:29,014 --> 00:40:29,973
براتون آرزوی موفقیت میکنم
607
00:40:50,786 --> 00:40:53,121
نکتهای که آقای کراودر بیان کردن
608
00:40:53,121 --> 00:40:55,415
اینه که تناقضی در شهادت
خانم مونتگومری دیده نشده
609
00:40:57,209 --> 00:41:00,295
کسی که میتونه شهادت کندی مونتگومری رو
نقض کنه، اینجا نیست
610
00:41:00,837 --> 00:41:03,215
اون مُرده. تکهتکه شده
611
00:41:04,090 --> 00:41:05,884
میدونید نکته همینجاست،
وقتی دو نفر در یک اتاق هستن
612
00:41:05,884 --> 00:41:09,262
و یکیشون به قتل میرسه،
شما فقط یک روایت رو میشنوید
613
00:41:12,390 --> 00:41:13,475
بیاید به روایت کندی مونتگومری نگاه کنیم
614
00:41:14,434 --> 00:41:16,937
فکر میکنم این کمکی زیادی بهش کرد
که تمام شواهد
615
00:41:16,937 --> 00:41:20,107
در دسترسش قرار گرفت، پیش از اینکه
شهادت تکذیبناپذیرش رو مطرح کنه
616
00:41:20,107 --> 00:41:21,691
- اعتراض دارم
- وارد نیست
617
00:41:21,691 --> 00:41:24,026
بشینید، آقای کراودر.
ایشون حرف شما رو قطع نکرد.
618
00:41:28,198 --> 00:41:32,119
استدلال آقای کراودر اینه که
این وقایع با عقل جور در نمیاد
619
00:41:33,745 --> 00:41:35,956
من ازتون نمیخوام که درکش کنید
620
00:41:35,956 --> 00:41:37,999
فقط میخوام به وقایع نگاه کنید
621
00:41:38,792 --> 00:41:42,587
کندی مونتگومری ۴۱ مرتبه
با تبر به بتی گور ضربه زده
622
00:41:43,213 --> 00:41:45,632
و اون رو به قتل رسونده،
از ریخت انداختتِش،
623
00:41:45,632 --> 00:41:47,926
استخوانهاش رو شکونده،
شریانهاش رو پاره کرده،
624
00:41:47,926 --> 00:41:50,303
جمجمه و صورتش رو پودر کرده
625
00:41:50,303 --> 00:41:53,014
اینها با دفاع از خود جور در نمیاد
626
00:41:54,020 --> 00:41:56,351
جناب کراودر چنان جسارتی کرد که
627
00:41:57,602 --> 00:42:00,605
گفت بتی گور انسانیتش رو کنار گذاشت
628
00:42:01,857 --> 00:42:04,714
من از شما میپرسم،
این وسط چهکسی انسانیتش رو کنار گذاشت؟
629
00:42:05,735 --> 00:42:07,070
جانور کی بود؟
630
00:42:07,904 --> 00:42:09,363
اون میخواد شما حرفای کندی رو باور کنید
631
00:42:09,823 --> 00:42:11,658
و شهادتش رو موثق بدونید
632
00:42:12,409 --> 00:42:14,077
واقعاً؟
633
00:42:14,077 --> 00:42:15,745
ایشون در هر فرصتی دروغ گفته
634
00:42:15,745 --> 00:42:18,915
به پلیس، به دوستاش، به همسر خودش
635
00:42:18,915 --> 00:42:20,709
فقط بعد از اینکه لو رفت
636
00:42:21,334 --> 00:42:23,211
یکدفعه با تطبیق اثر انگشت
637
00:42:23,211 --> 00:42:26,202
اونموقع بود که کندی مونتگومری
تصمیم گرفت صداقت پیشه کنه
638
00:42:28,800 --> 00:42:30,302
دفاع از خود
639
00:42:31,052 --> 00:42:33,138
این دروغـه
640
00:42:33,138 --> 00:42:36,475
وارد کردن ضربات متعدد با تبر
به یک زن بیهوش
641
00:42:36,475 --> 00:42:40,520
در حالی که در خون خودش دراز کشیده،
این دفاع از خود نیست
642
00:42:44,024 --> 00:42:48,820
چونکه بتی گفته هیس،
مثل مادرم تو ۴ سالگیم؟
643
00:42:50,489 --> 00:42:52,032
به هوش این دادگاه توهین میکنه
644
00:42:52,032 --> 00:42:53,617
به هوش شما توهین میکنه
645
00:42:53,617 --> 00:42:55,774
کندی مونتگومری میدونست
که بههیچوجه نمیتونست
646
00:42:55,799 --> 00:42:57,537
کاری که در روز سیزده ژوئن کرده رو توجیه کنه،
647
00:42:57,537 --> 00:42:59,831
به همین خاطر
تصمیم گرفت انکارش کنه
648
00:42:59,831 --> 00:43:01,208
تصمیم گرفت دروغ بگه
649
00:43:01,208 --> 00:43:04,169
در روز چهارده ژوئن، پانزده ژوئن، شانزده ژوئن
650
00:43:04,169 --> 00:43:07,798
هفدهم و هیجدهم،
اون برای همه یه داستان رو تعریف میکنه
651
00:43:07,798 --> 00:43:09,800
برای پلیس، برای دوستاش، برای شوهرش
652
00:43:09,800 --> 00:43:12,552
در حالی که بتی زنده بوده
از پیشش میره،
653
00:43:12,552 --> 00:43:14,690
بعد رفته فروشگاه تارگت که
کارت تبریک روز پدر بگیره
654
00:43:15,347 --> 00:43:18,433
بعد زمانی که حقیقت آشکار میشه،
655
00:43:19,893 --> 00:43:22,771
داستانشـو عوض میکنه.
دفاع از خود.
656
00:43:27,930 --> 00:43:30,272
و برای ۴۱ ضربهی تبر...
657
00:43:34,269 --> 00:43:35,855
هیس!
658
00:43:41,665 --> 00:43:43,291
لیاقت شما بهتر از ایناست
659
00:43:45,252 --> 00:43:47,254
بتی گور لیاقتش بیشتر از ایناست
660
00:43:57,139 --> 00:43:59,182
هر دوی وکلا قوی ظاهر شدند،
هر دو دفاعیهشون رو مطرح کردند
661
00:43:59,182 --> 00:44:01,268
و هر دو دست روی احساسات گذاشتند
662
00:44:01,268 --> 00:44:03,603
این پرونده چنان
احساسات قویِ همه رو برانگیخت
663
00:44:03,603 --> 00:44:05,453
که هیچیک از وکلا
از این احساسات دوری نکردند
664
00:44:08,024 --> 00:44:10,026
سلام. خب، چی فکر میکنی؟
665
00:44:10,777 --> 00:44:12,349
رقابت نزدیکتر از چیزیـه که میخواستم
666
00:44:13,405 --> 00:44:14,823
باید منتظر نتیجه بمونیم
667
00:44:16,199 --> 00:44:19,703
خب هر اتفاقی بیفته،
مطمئنم که صلاح همون بوده
668
00:44:32,132 --> 00:44:35,135
- بچهها رو گذاشتی پیش شری؟
- آره، فعلاً
669
00:44:35,886 --> 00:44:37,220
تا حکم صادر بشه
670
00:44:43,268 --> 00:44:45,270
میدونی مامانم همیشه میگفت
671
00:44:45,937 --> 00:44:49,274
هیچ غذایی مثل استیک سالزبری و ماکارونی
به آدم آرامش نمیده
672
00:44:53,403 --> 00:44:56,573
جدیداً باهاش صحبت نکردی؟
بهجز اون خوابی که دیدی؟
673
00:44:57,282 --> 00:45:00,076
امروز صبح حرف زدیم.
گفت برامون دعا میکنه.
674
00:45:01,320 --> 00:45:03,322
و دعاهای اون معمولاً مستجاب میشه
675
00:45:07,292 --> 00:45:09,294
بهنظرت از دستت عصبانی نیست؟
676
00:45:10,128 --> 00:45:14,262
قطعاً خوشحال که نیست.
مخصوصاً بعد از اینکه اونو بخونه.
677
00:45:16,629 --> 00:45:18,848
« تیتر روزنامه: هیــــس »
678
00:45:19,679 --> 00:45:22,140
نه، بهش گفتم از روزنامه و اینجور چیزا
679
00:45:22,140 --> 00:45:23,558
فعلاً دوری کنه
680
00:45:26,061 --> 00:45:27,395
درسته
681
00:45:27,813 --> 00:45:29,689
خب، دارم لحظهشماری میکنم
که این جریانات تموم بشن
682
00:45:29,689 --> 00:45:33,401
و بتونم برگردم به زندگی نرمالم
683
00:45:33,401 --> 00:45:36,238
و بدون اینکه مردم بهم زُل بزنن
بتونم برم بازار خرید کنم
684
00:45:38,240 --> 00:45:41,952
کندی بهنظرم هر چی هم بشه،
این ماجرا هیچوقت تموم نمیشه
685
00:45:42,366 --> 00:45:43,867
خب، اگه بیگناهیم رو اعلام کنن
686
00:45:44,371 --> 00:45:46,206
هیئتمنصفه نمیتونه بیگناه اعلامت کنه
687
00:45:46,998 --> 00:45:49,501
فقط میتونن گناهکار نبودنت رو اعلام کنن
688
00:45:49,501 --> 00:45:52,768
که... بینشون فرق زیادی هست
689
00:45:53,713 --> 00:45:55,757
ما نمیتونیم اینجا زندگی نرمالی داشته باشیم
690
00:45:55,757 --> 00:45:58,093
باید از مککینی نقلمکان کنیم
691
00:46:02,806 --> 00:46:04,808
فقط بیا دعا کنیم که
این فرصت رو بهدست بیاریم
692
00:46:07,742 --> 00:46:09,519
خب، بهنظرم شهادتت خیلی خوب بود
693
00:46:10,564 --> 00:46:11,815
ممنونم
694
00:46:13,108 --> 00:46:15,110
من نمیدونم لیاقت تو رو دارم یا نه، پت
695
00:46:16,100 --> 00:46:18,233
ولی بدون شک خوششانسم که تو رو دارم
696
00:46:21,037 --> 00:46:22,456
جفتمون خوششانسیم
697
00:46:26,003 --> 00:46:27,755
فکر کنم بهتره برم بیرون
پیش دان منتظر اعلام نتیجه بمونیم
698
00:46:27,873 --> 00:46:30,917
چون اینجا نشستن
داره یهکمی مضطربم میکنه
699
00:46:30,917 --> 00:46:33,503
آره! باشه
700
00:46:40,427 --> 00:46:42,429
دان! دان!
701
00:46:43,805 --> 00:46:45,056
برگشتن
702
00:46:46,016 --> 00:46:47,225
هیئتمنصفه رو میگم.
حکم رو صادر کردن.
703
00:46:48,643 --> 00:46:50,228
- به همین زودی؟
- قاضی الان زنگ زد
704
00:46:50,228 --> 00:46:52,022
ماشین آمادهست که برسونتِمون اونجا
705
00:46:53,190 --> 00:46:54,858
اونجا میبینیمتون
706
00:47:04,708 --> 00:47:07,099
« حقیقت رو بگید »
« قاتل »
707
00:47:07,303 --> 00:47:10,216
« دوست بد »
« دوستها همدیگه رو نمیکشن »
« زِنا گناهـه »
708
00:47:25,889 --> 00:47:27,390
آقایون، اجازه بدید رد شم
709
00:47:36,608 --> 00:47:37,776
قیام کنید!
710
00:47:47,911 --> 00:47:49,871
بنشینید، آقایون و خانمها
711
00:47:52,582 --> 00:47:55,961
یکسری دستورالعمل برای وکلا، گروهها،
712
00:47:56,390 --> 00:47:58,475
و ناظرین دارم که باید اجرا بشه
713
00:47:58,755 --> 00:48:00,588
زمانی که حکم رو اعلام کردم،
714
00:48:01,133 --> 00:48:03,593
نمیخوام هیچ احدی داخل این دادگاه
عکسالعملی نشون بده
715
00:48:04,136 --> 00:48:08,485
حکم هر چیزی که بود،
هیچ واکنش صوتی یا فیزیکی نمیخوام ببینم
716
00:48:09,266 --> 00:48:12,394
و فکر نکنید که دارم بهتون سخت میگیرم،
این قاعدهی دادگاهـه
717
00:48:13,395 --> 00:48:15,377
بسیار خب، هیئتمنصفه رو به داخل راهنمایی کنید
718
00:48:25,927 --> 00:48:26,803
بنشینید
719
00:48:32,622 --> 00:48:35,500
بسیار خب، جناب سرپرست،
هیئتمنصفه به حکمی رسیده؟
720
00:48:35,664 --> 00:48:36,707
بله، جناب قاضی
721
00:48:56,480 --> 00:48:57,665
متهم لطفاً بایسته
722
00:49:04,196 --> 00:49:05,383
ما، اعضای هیئتمنصفه،
723
00:49:08,825 --> 00:49:10,321
متهم رو گناهکار نمیدونیم
724
00:49:12,370 --> 00:49:14,664
هر یک از اعضای هیئتمنصفه
که با این حکم موافق هستند،
725
00:49:14,664 --> 00:49:17,918
ممکنه با بالا آوردن دست راستتون
به من نشون بدید؟
726
00:49:17,918 --> 00:49:20,670
دادگاه این حکم رو میپذیره
و دستورِ ثبتش رو میده
727
00:49:20,670 --> 00:49:21,922
ختم دادرسی
728
00:49:31,973 --> 00:49:34,810
بهت تبریک میگم، کندی
729
00:50:03,213 --> 00:50:05,507
از نتیجهی دادگاه چه حسی دارید؟
شوکه شدید؟
730
00:50:23,477 --> 00:50:24,793
« هشت روز بعد »
731
00:50:24,818 --> 00:50:26,987
تخت خوابها و وسایلمون چی؟
732
00:50:26,987 --> 00:50:31,366
خب، شرکت باربری میاد اونا رو میاره، عزیزم.
فعلاً چیزایی که لازم داریم رو میبریم.
733
00:50:31,366 --> 00:50:33,910
شرکت باربری تا خودِ جورجیا میارتشون؟
734
00:50:33,910 --> 00:50:36,292
بله. برای همین بهشون میگیم باربر
735
00:50:49,301 --> 00:50:51,678
بچهها، شما برید با خاله شری خدافظی کنید
736
00:50:51,678 --> 00:50:53,305
- من یهچیزی رو یادم رفت
- سلام رفیق
737
00:50:53,305 --> 00:50:55,807
سلام، چطورید؟
738
00:50:55,807 --> 00:50:58,852
خوبی؟ دختر خوبی باش، خب؟
باشه. میبینمتون بچهها
739
00:51:07,402 --> 00:51:09,029
قول میدم به محض اینکه رسیدیم
بهت زنگ بزنم
740
00:51:09,029 --> 00:51:11,665
خیلیخب. بایدم زنگ بزنی
741
00:51:16,369 --> 00:51:17,871
همهچی آمادهست؟
742
00:51:18,747 --> 00:51:20,415
- آره، آره
- آره؟
743
00:51:36,473 --> 00:51:38,433
- زیاد طول نمیکشه
- باشه
744
00:52:10,924 --> 00:52:14,553
میخواستم قبلش زنگ بزنم،
ولی میترسیدم که بگی نیا
745
00:52:17,722 --> 00:52:19,182
بگذریم
746
00:52:19,182 --> 00:52:22,727
من و پت و بچهها
داریم از مککینی نقلمکان میکنیم و
747
00:52:22,727 --> 00:52:25,029
میخوایم بریم پیش مادر پدرم تو جورجیا
748
00:52:25,897 --> 00:52:28,400
سعی کنیم از نو شروع کنیم
749
00:52:30,110 --> 00:52:33,447
واسه همین خواستم بیام
و باهات خداحافظی کنم
750
00:52:37,075 --> 00:52:39,953
- باشه
- و یه چیز دیگه، آلن
751
00:52:41,746 --> 00:52:43,248
من متأسفم
752
00:52:44,249 --> 00:52:47,878
بابت تمام اتفاقایی که افتاد.
من اصلاً قصد نداشتم که...
753
00:52:52,466 --> 00:52:54,092
منم. منم متأسفم
754
00:52:54,522 --> 00:52:56,524
من و بتی دوستای خوبی بودیم
755
00:52:57,512 --> 00:52:59,014
میدونی، اون...
756
00:53:00,599 --> 00:53:01,933
اون آدم خوبی بود
757
00:53:04,519 --> 00:53:06,813
ما شباهتهای زیادی داشتیم.
اون...
758
00:53:08,523 --> 00:53:10,025
واقعاً آدم خوبی بود
759
00:53:13,445 --> 00:53:14,696
خلاصه،
760
00:53:16,948 --> 00:53:18,742
زندگی خوبی برات آرزو میکنم، آلن
761
00:53:20,118 --> 00:53:21,912
آره. من هم برای تو
762
00:53:25,968 --> 00:53:26,927
خب دیگه
763
00:53:29,753 --> 00:53:31,004
خیلیخب
764
00:53:32,530 --> 00:53:33,489
خدافظ
765
00:53:37,928 --> 00:53:38,959
باشه
766
00:53:48,983 --> 00:53:56,983
« ترجمه و زیرنویس از آریـن و سـروش »
.:: SuRouSH_AbG & Cardinal ::.
767
00:53:57,007 --> 00:54:05,007
ارائهشده توسط وبسایت انیمه لیست
Www.Anime-List.Net
768
00:54:05,031 --> 00:54:13,031
کانال ترجمه و آخرین زیرنویسها:
t.me/AnimeListTeam
769
00:54:50,124 --> 00:54:51,944
« مسافرخانه »
770
00:54:56,882 --> 00:55:02,157
«پت و کندی بعد از نقلمکان به جورجیا طلاق گرفتند»
771
00:55:04,306 --> 00:55:10,198
«پت به کار خود در زمینهی تکنولوژیهای دفاعی
ادامه داد و هنوز در جورجیا زندگی میکند»
772
00:55:12,995 --> 00:55:19,736
«آلن گور مدتی کوتاه پس از مرگ بتی
با الین ویلیامز، پیانیستِ کلیسا، ازدواج کرد»
773
00:55:21,260 --> 00:55:24,113
«آنها نیز سپس طلاق گرفتند»
774
00:55:25,141 --> 00:55:31,437
«والدین بتی، الیسا و بتانی را به فرزندی پذیرفتند.
آلن برای سومین بار ازدواج کرد و هماکنون در مِین زندگی میکند»
775
00:55:33,430 --> 00:55:38,193
«دان کراودر در سال ۱۹۸۶
نامزد انتخابات فرمانداری تگزاس شد»
776
00:55:39,897 --> 00:55:44,703
«وی در سال ۱۹۹۸ بر اثر شلیک به خود فوت کرد»
777
00:55:50,472 --> 00:55:55,916
«بتی گور با یک تبر
به دست کندی مونتگومری کُشته شد»
778
00:55:58,229 --> 00:56:05,771
«نتیجۀ کالبدشکافی نشان داد که
او در زمان مرگاش باردار نبوده»
779
00:56:10,829 --> 00:56:17,627
«کندی مونتگومری در جورجیا
به شغل مشاور خانواده مشغول شد»
780
00:56:20,659 --> 00:56:27,719
«او در یک برهه، همراه با دخترش جنی به درمانگری مشغول بود،
بهطور ویژه در زمینهی افسردگی نوجوانان و بزرگسالان»