1 00:00:05,600 --> 00:00:10,354 ارائه کننده برترين آثار سينمايي https://t.me/PishgumTeam 2 00:00:10,600 --> 00:00:20,354 "بهترين ها را از ما بخواهيد" @PishgumTeam 3 00:00:38,134 --> 00:00:42,635 ممنونم ازتون خيلي ممنونم 4 00:00:42,998 --> 00:00:46,006 حس خيلي خوبي بهم داديد ازتون سپاسگزارم 5 00:00:48,750 --> 00:00:52,014 اين فيلم فوق العاده زيباست 6 00:00:53,744 --> 00:00:55,995 ميدونم يک پيشينه اي پشتشه 7 00:00:56,000 --> 00:00:59,340 که شايد سابقه اي 50 ساله داره اره اره 8 00:01:00,000 --> 00:01:04,650 از همون زماني که فيلم اگه مي‌توني منو بگير رو ساختي به اين موضوع اشاره کردي 9 00:01:05,492 --> 00:01:10,453 بله عناصر مختلفي در ساير فيلمهاي من هم بودند 10 00:01:07,000 --> 00:01:11,578 که در رابطه با طلاق بود 11 00:01:11,578 --> 00:01:16,035 نه فقط بخاطر تجربه شخصي خودم و خواهرهام 12 00:01:15,000 --> 00:01:17,423 که پدر و مادرمون جدا شده بودن 13 00:01:17,423 --> 00:01:22,059 بلکه بعضي از موارد توجه منو جلب کرد 14 00:01:23,000 --> 00:01:27,976 مثل اتفاقي که بعد از طلاق والدين لئوناردو دي‌کاپريو سر فرانک ادوارد جونيور اومد 15 00:01:28,000 --> 00:01:31,750 والدينش طلاق گرفتند و اون تنها شد 16 00:01:31,750 --> 00:01:34,400 همين شالوده اصلي داستان فيلم رو تشکيل داد 17 00:01:34,400 --> 00:01:35,749 همين جذبم کرد 18 00:01:35,749 --> 00:01:41,132 بنظرت با سن و سالي که...داري 19 00:01:43,000 --> 00:01:46,712 حس ميکنم ما تا دقايق آخر صبر ميکنيم 20 00:01:49,000 --> 00:01:52,840 قبل اينکه پيش خودمون با اين موضوع کنار بيايم؟ 21 00:01:54,000 --> 00:01:59,990 بسياري از دوستان ما در اين سالها والدينشون رو از دست دادن 22 00:02:03,000 --> 00:02:08,074 براي اولين بار چيزي رو متوجه شديم که قبلا نميدونستيم 23 00:02:08,074 --> 00:02:10,007 تو يک يتيمي...يتيم شدي 24 00:02:10,000 --> 00:02:12,783 بله يتيمي کاملا يتيم شدي 25 00:02:13,367 --> 00:02:17,637 اين چيزيه که هرکسي در اينجا اونو تجربه کرده باشه 26 00:02:17,637 --> 00:02:20,058 تا اعماق وجودش اثر ميذاره 27 00:02:20,058 --> 00:02:22,936 چيزيه که بهش فکر نميکني منتظرش نيستي 28 00:02:22,936 --> 00:02:28,634 وقتيکه اتفاق ميفته شديدا احساس تنهايي و گيجي ميکنيم 29 00:02:28,634 --> 00:02:33,448 و مادرم خيلي الهام بخشم بود چون 30 00:02:33,448 --> 00:02:40,022 من و مادرم مدتهاست اين داستان و راز رو با خودمون داريم 31 00:02:40,606 --> 00:02:44,988 مادرم هميشه ميگفت ميدونم فيلمش خيلي عالي ميشه 32 00:02:46,597 --> 00:02:49,135 چرا يک روز فيلمشو نميسازي؟ 33 00:02:48,000 --> 00:02:51,066 از يک طرف اون مدام بهم تاکيد ميکرد 34 00:02:51,066 --> 00:02:55,075 و توني کوشنر که در نوشتن فيلمنامه همراهيم کرده 35 00:02:55,000 --> 00:02:58,527 ميدونيد که ما 20 ساله باهم کار ميکنيم 36 00:02:58,636 --> 00:03:03,317 اونم اين داستانها رو شنيده بود و اصرار داشت انجام بشه 37 00:03:03,317 --> 00:03:07,851 اما بايد صبر ميکردم تا خودم اون حس 38 00:03:08,984 --> 00:03:12,482 تنهايي و بي کسي رو تجربش ميکردم تا بتونم جدي نگاهش کنم 39 00:03:12,000 --> 00:03:16,096 يعني وقتي يتيم ميشي که خودت خانواده دار شدي 40 00:03:16,098 --> 00:03:19,425 خودت پدر شدي حتي اگر بچه اي هم نداشته باشي 41 00:03:19,723 --> 00:03:24,718 تو اون موجود هستي و بايد بپذيريش 42 00:03:24,976 --> 00:03:28,442 بچه هاي من پدربزرگ و مادر بزرگشون رو داشتن 43 00:03:28,696 --> 00:03:33,282 اونها بار زيادي رو از شونه هات برميدارن 44 00:03:33,282 --> 00:03:35,946 در تمام مناسبات زندگيت حضور دارن 45 00:03:35,946 --> 00:03:38,808 مادر و پدرم در تمام لحظات حضور داشتن 46 00:03:38,808 --> 00:03:42,149 بايد ازشون تشکر ميکردم که زندگي رو برام آسون کردن 47 00:03:42,149 --> 00:03:46,867 بچه هام دوست دارن بيان پيشتون چون بيشتر از من بهشون کادو ميديد 48 00:03:47,000 --> 00:03:49,512 بچه ها با شوق ميرن سمت پدر بزرگ و مادر بزرگشون 49 00:03:49,512 --> 00:03:53,380 چشم باز ميکني ميبيني بچه هات بزرگ شدن و از خونه رفتن 50 00:03:54,000 --> 00:03:58,425 اون موقعست که ناگهان ميفهمي چه مسئوليت بزرگتري داري 51 00:03:58,425 --> 00:04:01,617 بله کاملا درسته همش همينه 52 00:04:02,000 --> 00:04:07,737 زيبايي فيلم براي من عاشق صحنه ميتزي و سمي شدم 53 00:04:07,737 --> 00:04:12,972 ارتباط خاصي که باهم داشتن 54 00:04:12,972 --> 00:04:17,632 زمانيکه فيلم به اوج ميرسه 55 00:04:18,000 --> 00:04:21,008 خصوصا در صحنه اي که اون 56 00:04:24,000 --> 00:04:29,376 جلوي نور چراغ ها شروع به رقصيدن ميکنه 57 00:04:29,401 --> 00:04:31,464 يک صحنه عاليه که دوربين به پرواز در مياد 58 00:04:31,464 --> 00:04:35,014 وقتيکه ميگه: جنرال الکتريک دوربين سمت چراغها ميره و 59 00:04:34,550 --> 00:04:36,813 چراغها روشن ميشن و دختر نمايان ميشه 60 00:04:37,000 --> 00:04:41,228 چيزيکه دستش بود 61 00:04:42,000 --> 00:04:48,656 داشت يک بطري مشروب مينوشيد اون رو رها ميکنه 62 00:04:51,000 --> 00:04:55,231 تا حالا چند بار فيلمو تماشا کردم 63 00:04:55,231 --> 00:04:57,231 و با خودم گفتم زبان جنسي 64 00:04:58,000 --> 00:05:03,470 بين سمي و ميتزي هنره شکي درش نيست 65 00:05:04,000 --> 00:05:08,256 شايد براي همينه که ارتباطشون اينقدر قدرتمنده 66 00:05:08,256 --> 00:05:10,074 ميدوني اونها وجه اشتراک زيادي دارن 67 00:05:10,000 --> 00:05:15,976 منم با مادرم خيلي تفاهم داشتم اما وقتي يک داستان رو ميگي 68 00:05:16,000 --> 00:05:20,992 همه چيز فشرده ميشه بايد خطوط زماني بهم بريزه تا 69 00:05:22,000 --> 00:05:23,306 بتوني داستان رو شکل بدي 70 00:05:22,000 --> 00:05:27,518 و بفهمي که فاصله بعضي حوادث چندين ماه و ساله 71 00:05:28,000 --> 00:05:29,480 و در فيلم اينطوري بنظر نمياد 72 00:05:29,480 --> 00:05:33,650 همه چيز بنظر سريع و خشن اتفاق ميفته اما مادرم 73 00:05:34,000 --> 00:05:38,341 هويت من و هويت خودش رو درک ميکرد 74 00:05:38,341 --> 00:05:41,229 چون من از همون بچگي مي‌خواستم کارگردان بشم 75 00:05:41,229 --> 00:05:42,553 با دوربين 8 ميلي‌متري 76 00:05:42,553 --> 00:05:44,553 مادرم دوست داشت پيانيست کنسرت بشه 77 00:05:44,595 --> 00:05:46,489 ولي ميدونست که شدني نيست 78 00:05:46,489 --> 00:05:49,642 همينطور اون ديوانه وار عاشق شريک و دوست صميمي پدرم بود 79 00:05:49,642 --> 00:05:53,163 و هرگز فکرشو نميکرد اينطوري بشه 80 00:05:53,163 --> 00:05:58,863 براي همين ميخواست من روياهام محقق بشه 81 00:05:58,863 --> 00:06:04,839 و کارگردان فيلم بشم درحاليکه ميدونست هرگز نميتونه با دوست پدرم باشه 82 00:06:04,000 --> 00:06:08,379 و ميدونست هرگز نميتونه نوازنده کنسرت بشه 83 00:06:08,379 --> 00:06:12,244 براي همين منو هل ميداد و خودش رو در من ميديد 84 00:06:12,608 --> 00:06:14,183 منم جاي اون زندگي ميکردم 85 00:06:14,183 --> 00:06:20,159 چون اون شخصيت قدرتمندي داشت 86 00:06:16,177 --> 00:06:19,852 حالا رستوران يا هرجا که ميرفتم باهاش 87 00:06:19,852 --> 00:06:22,474 اما شخصيتش بينظير بود 88 00:06:21,000 --> 00:06:26,976 وقتي اون حضور داشت همه بهش گوش ميداديم استثنايي بود 89 00:06:27,000 --> 00:06:29,083 حضورش با ابهت بود 90 00:06:29,397 --> 00:06:32,858 فکر کنم بشه اينطوري تعبيرش کرد 91 00:06:32,858 --> 00:06:36,654 تو هنرش رو به سرانجام رسوندي اره اره 92 00:06:37,010 --> 00:06:43,540 تو تمايل اون به شناخته شدن از طريق هنر رو محقق کردي 93 00:06:43,540 --> 00:06:50,464 يه چيزيکه درباره اين فيلم دوست دارم استفاده از پيانو بود 94 00:06:51,000 --> 00:06:55,160 از قطعات باخ و بتهوون استفاده کردي 95 00:06:56,913 --> 00:07:03,979 يجور تداوم احساسي بدون کلام و گفتار بله 96 00:07:03,979 --> 00:07:08,443 انگار روح اونه که ادامه ميده خصوصا در صحنه اي که 97 00:07:08,443 --> 00:07:12,121 داره به عکسي نگاه ميکنه که متوجه ميشه خودش و بنيه 98 00:07:12,454 --> 00:07:16,429 دقيقا اين همون آداجيوي باکس بود 99 00:07:15,000 --> 00:07:20,506 تمام آهنگهايي که در فيلم نواخته ميشه اونهايي بود که مادرم مينواخت 100 00:07:20,506 --> 00:07:24,495 همش طبق سليقه مادرم بود اون برام انتخابشون کرده 101 00:07:24,495 --> 00:07:28,860 در تمام اين سالها از نواختن مادرم فيلم داشتم و ازشون استفاده کرديم 102 00:07:28,860 --> 00:07:32,063 از اون فيلمها استفاده نکرديم اما بازسازيشون کرديم با 103 00:07:33,000 --> 00:07:36,244 ارکستر سمفوني لس آنجلس به رهبري جان ويليامز 104 00:07:36,244 --> 00:07:39,347 و جنيفر تمام قطعات رو نواخت 105 00:07:39,537 --> 00:07:44,091 فيلمبرداري اين صحنه ها جالب در عين حال غم انگيز بود 106 00:07:44,000 --> 00:07:48,701 چون هر بار سر صحنه شاهدش بودم انگار مادرم بود که داشت پيانو ميزد 107 00:07:49,008 --> 00:07:54,534 و ميدونستم براي شنيدن پيانو نواختنش بايد برم فيلمهاي قديميم رو نگاه کنم 108 00:07:54,534 --> 00:07:56,606 چون ديگه مادرم پيانو نميزنه 109 00:07:56,606 --> 00:08:00,090 اون قديما براي همه مشتريهاي رستوران مينواخت 110 00:08:01,480 --> 00:08:07,900 بنابراين موسيقي براي کاراکتر ضروري بود براي حفظ حضورش 111 00:08:08,411 --> 00:08:14,906 بنظرم به زيبايي جواب داده خصوصا در لحظه اي که اون متوجه ميشه 112 00:08:14,906 --> 00:08:16,996 و ترادف واقعي رو ميبينه 113 00:08:16,996 --> 00:08:20,362 بواسطه تصاوير متحرک ميفهمه که داره چه اتفاقي ميفته 114 00:08:20,722 --> 00:08:24,938 که منجر ميشه به صحنه اي که کمد رو نشونش ميده 115 00:08:24,938 --> 00:08:28,405 و نهايتا بهش ميگه : من چيزي نخواهم گفت 116 00:08:28,000 --> 00:08:30,262 دقيقا دقيقا 117 00:08:31,763 --> 00:08:35,079 اون روز روز خيلي سختي بود چون 118 00:08:35,079 --> 00:08:40,188 در چندين بخش انجام شد و نهايتا تدوين شد 119 00:08:40,188 --> 00:08:45,831 توسط سارا بورشارد و مايک هالند و زمانيکه تدوين شد تازه مفهوم پيدا کرد 120 00:08:45,831 --> 00:08:50,082 چون تکه تکه فيلمبرداري شده بود ميدونستم نهايتا کنار هم قرار ميگيره 121 00:08:50,082 --> 00:08:55,768 صحنه هاي زيادي گرفته بودم و همه رو با موسيقي بازنگري ميکرديم 122 00:08:54,000 --> 00:08:58,976 جاييکه موسيقي جدي تر ميشه تصاوير هم 123 00:08:59,000 --> 00:09:03,976 به سمي مرتبط ميشن و اون هم علايم حياتي پيدا ميکنه 124 00:09:04,000 --> 00:09:08,262 شروع ميکنه به ديدن چيزهاي مهمي که تا بحال بچشم خودش نديده 125 00:09:08,262 --> 00:09:11,154 وقتي من اين فيلمها رو گرفتم و به مادرم نشون دادم 126 00:09:11,154 --> 00:09:16,553 نميدونستم که...فکر ميکردم برني دوست صميميشه 127 00:09:16,881 --> 00:09:21,355 اصلا به ذهنم نرسيد به چشمم نيومد 128 00:09:21,355 --> 00:09:24,975 حقيقت براي من چيزي بود که توي فيلم ميديدم 129 00:09:24,975 --> 00:09:28,084 نه چيزيکه با چشم خودم ديده بودم که خيلي عجيبه 130 00:09:28,084 --> 00:09:33,500 درحاليکه همه اين روزها ميگن حقيقت اونه که توي فيلم ميبيني 131 00:09:33,500 --> 00:09:34,719 يکم مسخره ست 132 00:09:36,465 --> 00:09:38,464 ولي اين اتفاقي بود که افتاد 133 00:09:39,712 --> 00:09:44,151 من واقعا مجبور شدم صحنه کمد رو نشونش بدم 134 00:09:44,151 --> 00:09:49,127 در تجربه واقعيم که در آريزونا داشتم 135 00:09:48,000 --> 00:09:54,976 در طول روز تنها جاي تاريک کمده اونجا کمد من با خواهرم مشترک بود 136 00:09:57,019 --> 00:10:01,075 واقعا کمد بزرگي بود اما معمولا در حومه شهر اينقدر بزرگ نيستن 137 00:09:55,000 --> 00:10:01,976 دوتا در کشويي داشت به اتاق خوابها دسترسي داشت 138 00:10:02,000 --> 00:10:05,535 وقتي داشتم فيلمو نشونش ميدادم مجبور شدم سرعتش رو آهسته کنم 139 00:10:05,535 --> 00:10:09,753 اين چيزي بود که دلم نميخواست داخل فيلم نشونش بدم 140 00:10:09,805 --> 00:10:15,822 و قبلش هم بهم گفته بود هيچي نشونم نده 141 00:10:15,822 --> 00:10:17,767 گفت بذار خودم تصورش کنم 142 00:10:17,767 --> 00:10:23,481 خودم داستان رو ميدونم نيازي نيست بندازيش روي ديوار که تماشا کنم 143 00:10:23,536 --> 00:10:25,832 ما هم فيلمي که قرار بود روي ديوار نشونش بديم رو 144 00:10:28,296 --> 00:10:32,294 يانوش قانعم کرد که ميتونه پروژکتور رو برگردونه 145 00:10:32,294 --> 00:10:36,664 و روي صورتش بتابونيم تا مدولاسيون نور و رنگ 146 00:10:36,664 --> 00:10:38,647 روي خودش بازتاب کنه 147 00:10:38,647 --> 00:10:41,449 و از حالت فوکوس هم خارجش کرديم که تصويرشم ببينيم 148 00:10:41,449 --> 00:10:44,838 فوق العاده زيبا بود ممنونم 149 00:10:44,000 --> 00:10:49,533 نتيجه کار عالي شده چيزيکه بنظر مياد اينه 150 00:10:50,000 --> 00:10:53,647 جو هريش عموي خانواده ميگه 151 00:10:54,661 --> 00:10:56,859 هنر خانواده رو از هم ميپاشونه 152 00:11:00,212 --> 00:11:02,395 من گرسنم و راضي نميشم 153 00:11:03,000 --> 00:11:07,424 که درست هم هست داري وسط بيابون کار ميکني 154 00:11:08,250 --> 00:11:13,099 اون احساس تنهايي...که عجيبم هست 155 00:11:13,099 --> 00:11:15,844 وقتي فيلم ميسازي 200 نفر کنارتن اما تو تنهايي 156 00:11:16,677 --> 00:11:19,756 بله همه ما اين حسو تجربه کرديم 157 00:11:21,718 --> 00:11:25,698 تنهايي فقط وقتيه که کسي نميتونه وارد مغزت بشه 158 00:11:25,698 --> 00:11:30,877 اينطوري نيست که يک کنفرانسي داره توي ذهنت برگزار ميشه 159 00:11:30,877 --> 00:11:34,814 که بقيه بتونن زوم کنن و بفهمن داري به چي فکر ميکني و نيتت چيه 160 00:11:34,814 --> 00:11:36,780 اغلب مواقع من خودمم نميدونم 161 00:11:36,874 --> 00:11:41,279 مگه اينکه يک صحنه بزرگ بخواد با علم جلوه هاي ويژه خلق بشه 162 00:11:41,279 --> 00:11:44,470 و همه چيز از پيش تعيين شده باشه اما اينجا هيچي اينطوري نيست 163 00:11:45,237 --> 00:11:50,664 معمولا همه عقل کل ها رو جمع ميکنيم با هم مشورت ميکنيم 164 00:11:50,664 --> 00:11:53,580 اما در همچين مواردي در حين کار ميسازمش 165 00:11:53,580 --> 00:11:54,921 و خودمم نميدونم قراره بعدش چيکار کنم ميدونم 166 00:11:59,036 --> 00:12:02,471 من رفتم سر فيلمهاي مارتي 167 00:12:02,471 --> 00:12:06,261 مارتي حتي يک تکه کاغذ کف دستش نداشت که بدونه چيکار ميکنه 168 00:12:08,177 --> 00:12:13,018 آدام ساندلر با اون تيپ و کلاهش اومد که ما هم چقدر دوستش داريم 169 00:12:13,018 --> 00:12:16,793 بهش گفت صحنه بعدي چيه 170 00:12:16,793 --> 00:12:19,501 مارتي گفت ولم کن دارم فکر ميکنم...فکر ميکنم 171 00:12:19,643 --> 00:12:22,441 پنج دقيقه ديگه بيا...پنج دقيقه 172 00:12:23,690 --> 00:12:27,844 آخه اومده ميگه 173 00:12:28,115 --> 00:12:31,317 اون خيلي سريع حرف ميزنه و يک لهجه اي داره که 174 00:12:31,317 --> 00:12:33,672 من واقعا نميفهمم چي ميگه 175 00:12:34,597 --> 00:12:37,439 دقيقا مثل خودت 176 00:12:39,000 --> 00:12:42,003 بعد از يه مدت من فقط ميگفتم بله 177 00:12:42,003 --> 00:12:45,550 ما سال 1966 باهم آشنا شديم بله 178 00:12:45,550 --> 00:12:51,205 ايشون قديميترين دوست منه مارتي رو قبل از جورج ديدم 179 00:12:51,205 --> 00:12:57,877 مارتي فقط سريعتر از اون حرف ميزنه 180 00:12:59,152 --> 00:13:01,565 بلدم آهسته حرف بزنم 181 00:13:02,000 --> 00:13:08,335 حتي شده يه وقتهايي جلو دوربين بايستم سعي کنم آروم باشم 182 00:13:09,998 --> 00:13:14,635 اما گاهي اينقدر هيجان زياد ميشه فقط حرف ميزني کاري به باقيش نداري 183 00:13:17,231 --> 00:13:24,187 يک چيز ديگه رو که خيلي دوست دارم کاريه که با پدر کردي 184 00:13:24,829 --> 00:13:30,610 و...هدفش انتقاد کردن نيست اما 185 00:13:30,610 --> 00:13:35,609 بنظرم يک تضادي هست بين 186 00:13:36,000 --> 00:13:40,565 چيزهاي واقعي و تصورات 187 00:13:41,000 --> 00:13:44,243 ما ميدونيم اون تصورات واقعيه بله 188 00:13:44,243 --> 00:13:47,660 اما به اين معني نيست که اون اشتباه ميکنه 189 00:13:47,660 --> 00:13:50,746 و ما اون مسيرو ميبينيم 190 00:13:50,746 --> 00:13:54,348 ميبنيم که نميتونه به اون زن اطمينان بده 191 00:13:54,000 --> 00:14:00,798 من ميخواستم همون بار اول که اين کاراکتر دهنشو باز ميکنه تثبيتش کنم 192 00:14:00,894 --> 00:14:04,283 اولين حرفي که ميزنه همون اول فيلم که ايستاده بيرون 193 00:14:04,283 --> 00:14:08,863 و متوجه ميشيم اونجا فيلادلفياست ...مثل همون فيلم 194 00:14:08,000 --> 00:14:12,440 که سال 1952 در فيلادلفيا ديديم... " بهترين نمايش روي زمين " 195 00:14:12,440 --> 00:14:15,958 بايد ساعتها تو سرماي زمستون منتظر ميمونديم 196 00:14:15,958 --> 00:14:19,998 تا پائول بياد و از نظر علمي برامون توضيح بده 197 00:14:19,998 --> 00:14:27,042 که مغز چطور حرکت رو درک ميکنه چطور مغز فريبمون ميده 198 00:14:27,042 --> 00:14:29,839 که فکر کنيم هنوز اون فريم ها در حال حرکتن 199 00:14:29,839 --> 00:14:31,781 پدرم براي من اينطوري بود 200 00:14:31,781 --> 00:14:36,071 اون هميشه انکار ميکرد که چه قوه تخيل فوق العاده اي داره 201 00:14:36,071 --> 00:14:40,788 چون هرچي داستان و مجله علمي تخيلي بود رو ميخوند 202 00:14:41,195 --> 00:14:46,329 تخيلات بينظيري داشت اما هميشه نگران سلامت ما بود 203 00:14:47,000 --> 00:14:50,313 و دلش ميخواست من برم معلم بشم 204 00:14:50,313 --> 00:14:54,687 از نظرش فيلم سازي من هميشه يکجور سرگرمي بود 205 00:14:54,687 --> 00:14:59,887 اينو نميگفت که منو وادار کنه از حالت آماتوري در بيام 206 00:14:59,887 --> 00:15:04,467 بلکه ميخواست يک رشته اي در دبيرستان بخونم که بتونم مدرک بگيرم 207 00:15:04,467 --> 00:15:09,395 چون از نظر اونکه در سينتيانا کنتاکي بزرگ شده بود 208 00:15:09,601 --> 00:15:13,014 نسلي که در جنگ جهاني دوم خدمت کرده بودن 209 00:15:12,822 --> 00:15:18,670 حتي تصورش رو نميکرد هيچ کدوم ما به هاليوود راه پيدا کنيم 210 00:15:19,013 --> 00:15:23,493 دقيقا ...خانواده من که نهايتا پدرم و مادرم 211 00:15:24,000 --> 00:15:29,880 وقتي فهميدن من کار ديگه اي ازم برنمياد 212 00:15:29,880 --> 00:15:31,894 دفتر و دستکي نداشتم و 213 00:15:31,894 --> 00:15:35,659 خدا رو شکر همرنگ اون جماعتي که باهاشون بزرگ شدم نبودم 214 00:15:36,000 --> 00:15:43,761 از خيلي لحاظ نتونستم با اون زندگي و شغل مذهبي کنار بيام 215 00:15:43,761 --> 00:15:49,580 بهم گفت برو معلم شو کاريه که ميشه روش حساب کني 216 00:15:49,580 --> 00:15:55,556 ما سه تا اتاق داشتيم در خونه مرکز شهرمون 217 00:15:55,000 --> 00:15:57,592 يک شب صداي مادرمو شنيدم 218 00:15:57,592 --> 00:15:59,146 گفت: فکر کنم اون ديوانه ست 219 00:16:06,044 --> 00:16:11,333 نتيجش اين بود که پدرم اومد سر صحنه آرواره‌ها 220 00:16:11,333 --> 00:16:15,429 سال 1975 لس آنجلس بوديم 221 00:16:16,069 --> 00:16:19,473 اومد پشت صحنه و 222 00:16:18,000 --> 00:16:22,343 در قالب چندتا کلمه بهم گفت 223 00:16:22,343 --> 00:16:25,167 واي استيو واقعا کارت تميزه 224 00:16:30,530 --> 00:16:33,219 بله درست گفته 225 00:16:34,072 --> 00:16:39,465 اصلا درباره فيلم حرف نزد منظورش کل کارم بود 226 00:16:40,251 --> 00:16:46,227 اما اون کاراکتر رو نجات ميده وقتي سوار ماشين مياد به کاليفرنيا 227 00:16:46,000 --> 00:16:48,079 بايد از ماشين پياده بشه اره 228 00:16:48,079 --> 00:16:51,794 مياد بهش ميگه بهش زمان بده اره زمان بده 229 00:16:51,912 --> 00:16:57,770 برت در اون فيلم عاشق ميتزيه ستايشش ميکنه 230 00:16:58,000 --> 00:17:00,820 در زندگي واقعي هم مادرم پدرمو ترک ميکنه 231 00:17:00,820 --> 00:17:03,260 البته برعکسشو بما گفته بود 232 00:17:03,260 --> 00:17:05,375 اينکارو براي حمايت از مادرم کرد 233 00:17:05,375 --> 00:17:08,876 چون ميدونست خواهرم ميره با اون در فينيکس زندگي ميکنه 234 00:17:08,876 --> 00:17:13,498 نميخواست بنظر بياد اين ايده مادرم بوده 235 00:17:13,498 --> 00:17:17,178 و خيلي اذيت شد من تا 20 سال خبر نداشتم 236 00:17:17,178 --> 00:17:21,782 خيلي اذيت شد اما واقعا مادرم رو دوست داشت 237 00:17:21,782 --> 00:17:25,829 آخرين جمله اي که ميگه و ما مجبور بوديم توي فيلم بياريمش 238 00:17:25,829 --> 00:17:29,027 چون چيزيکه در واقعيت اتفاق افتاده بود رو تضعيف ميکرد 239 00:17:28,000 --> 00:17:34,084 در واقعيت اون اومد گفت اين آخر داستان نيست و ما هنوز به پايانش نرسيديم 240 00:17:34,292 --> 00:17:36,041 همين حرفو توي فيلم به سمي ميزنه 241 00:17:36,041 --> 00:17:39,060 جالب اينجاست که بعد ازدواج مادرم با برني 242 00:17:39,060 --> 00:17:44,343 مدت ازدواج مادرم با برني شريک پدرم طولاني تر از ازدواجش با پدرم بود 243 00:17:45,183 --> 00:17:49,743 وقتي اون فوت شد مادرم و پدرم 244 00:17:49,743 --> 00:17:52,149 پدرم هم ازدواج کرده بود جالبيش اينه 245 00:17:52,149 --> 00:17:59,485 عموي من بني توي فيلم اسمش برني بود 246 00:17:59,485 --> 00:18:04,180 قسمتهاي مربوط به اون خيلي مسخره بود 247 00:18:04,476 --> 00:18:06,352 ما که خيلي دوستش داشتيم 248 00:18:06,353 --> 00:18:10,817 اما وقتي اون فوت شد 249 00:18:10,817 --> 00:18:15,577 پدرم با زني بنام برنيس ازدواج کرد عجيبه ديگه نه؟ 250 00:18:17,000 --> 00:18:21,233 برني ميره با برنيس ازدواج ميکنه 251 00:18:21,233 --> 00:18:27,493 اما برنيس پدرم و برني مادرم دوستان صميمي فوق العاده اي شدن 252 00:18:27,493 --> 00:18:34,456 تمام مناسبتها و عيد پاک رو باهم بوديم کنار بچه ها ميگذرونيدم 253 00:18:34,456 --> 00:18:39,262 براي همه چيز حضور داشتن روياي پدرم به حقيقت پيوست 254 00:18:40,000 --> 00:18:45,572 واقعا سعيش رو کرده خصوصا وقتي به سمي ميگه يه فيلم از اردو بساز 255 00:18:47,184 --> 00:18:51,187 ميگه نميتونم دارم يه چيز ديگه ميسازم اون ميگه نه بايد بخاطر اون بسازيش 256 00:18:51,500 --> 00:18:53,960 ميدونه بايد چطوري بدستش بياره درسته درسته 257 00:18:54,756 --> 00:18:57,272 همشون ازم سوءاستفاده کردن 258 00:18:58,420 --> 00:19:01,291 بخاطر من بساز ، بخاطر اون اره 259 00:19:01,924 --> 00:19:08,066 ميرسيم به صحنه طلاق که ميتوني ببيني اون تظاهر ميکنه 260 00:19:09,358 --> 00:19:13,491 بله بله خيلي مشخص بود چون ميدوني 261 00:19:14,323 --> 00:19:17,658 خيلي از فيلمهايي که من کارگرداني کردم 262 00:19:17,675 --> 00:19:24,497 پر از حال و هواي اکشن و جذاب و صحنه هاي سينمايي بود 263 00:19:24,497 --> 00:19:28,857 اما چيزيکه من اسمشو ميذارم موضوعات دراماتيک 264 00:19:29,275 --> 00:19:34,521 من زياد از اين سبک کارها نکردم دو نفر در مقابل همديگه قرار بگيرن 265 00:19:34,521 --> 00:19:36,549 تو استاد اين کاري 266 00:19:36,610 --> 00:19:40,348 فيلم "گاو خشمگين يا رفقاي خوب" رو ببين 267 00:19:41,458 --> 00:19:44,973 مطمئنم گاهي کنترلش از دست خارج شده 268 00:19:44,973 --> 00:19:48,005 رفتي پشت ميز سنگر گرفتي 269 00:19:48,919 --> 00:19:52,563 اره چند بار حتي صحنه رو نديدم فقط صداشون رو از گوشي ميشنيدم 270 00:19:53,122 --> 00:19:55,967 سرم رو دزديدم درک ميکنم 271 00:19:55,967 --> 00:19:58,940 منم خيلي خوب درکش ميکنم 272 00:19:58,940 --> 00:20:03,960 و اون صحنه طلاق تقريبا همچين چيزي بود 273 00:20:03,960 --> 00:20:08,696 همه چيزو بهم ميريزه تهديد آميزه 274 00:20:10,000 --> 00:20:13,770 جدا کردن 4 تا بچه از هم ديگه خداي بزرگ 275 00:20:13,770 --> 00:20:17,045 اين اتفاقي بود که برامون افتاده بود ديگه 276 00:20:18,012 --> 00:20:22,026 فکر ميکردم دارم فيلمي درباره خانوادم ميسازم 277 00:20:22,026 --> 00:20:24,970 و تمام افراديکه فيلم رو ديدن 278 00:20:23,000 --> 00:20:31,011 مي‌اومدن از تشابهت زنديگيشون با فيلم برام ميگفتن 279 00:20:31,011 --> 00:20:36,987 که واقعا خارق العاده بود من نميدونستم اينهمه زورگويي 280 00:20:34,000 --> 00:20:38,864 و مسائل مذهبي رو باهم مشترک داريم 281 00:20:39,000 --> 00:20:44,976 تجربه من کمي متفاوت بود چون خونه من يک دهکده بسته 282 00:20:45,000 --> 00:20:48,584 در مرکز شهر مولبري خيابان اليزابت بود 283 00:20:50,000 --> 00:20:54,416 البته الان خيلي عوض شده اما اون زمان 284 00:20:56,000 --> 00:21:00,224 شبيه قرون وسطي بود اما من قصد انتقاد ندارم 285 00:21:01,000 --> 00:21:05,736 شخصيتشون اين بود افراد فقيري که از روستا اومده بودن 286 00:21:06,000 --> 00:21:12,976 و همينطوري هم ادامه دادن پدر و مادر من اينطوري بزرگم کردن 287 00:21:13,000 --> 00:21:16,954 و طلاق بينشون معني نداشت هرگز 288 00:21:18,000 --> 00:21:21,384 هرگز پيش نمي اومد کسي طلاق نميگرفت 289 00:21:24,689 --> 00:21:30,566 اينجا آمريکاست ماهم بايد ياد ميگرفتيم مثل آمريکاييها باشيم 290 00:21:30,000 --> 00:21:36,733 پس براي من تجربه بسيار متفاوتي بود براي همين 291 00:21:36,733 --> 00:21:44,613 کل ايده فيلم ساختن با اين موضوع بيگانه در مرکز شهر کار شاقي بود 292 00:21:44,613 --> 00:21:51,202 اصلا تا اواسط دهه 70 ما نميتونستيم دوربين ببريم به اون محلات 293 00:21:51,000 --> 00:21:55,310 اونم بايد به يه نفر حق و حساب ميداديم 294 00:21:55,310 --> 00:21:59,005 همينطوري بود اون زمان اما درباره فيلم ساختن 295 00:22:00,542 --> 00:22:05,642 ما فقير بوديم دوربين نداشتيم فقط ميتونستيم استوري‌بورد بکشيم 296 00:22:05,642 --> 00:22:08,890 ولي وقتي تونستيم دوربين بگيريم 297 00:22:09,000 --> 00:22:13,819 چقدر لذتبخش بود اون فيلم قطارهاي لايونل 298 00:22:14,797 --> 00:22:18,534 اون ماکت‌هاي قطار بهترين نمايش روي زمين 299 00:22:19,640 --> 00:22:23,646 تاثيري که روي من داشت اون فيلمو من 10 سالم بود که ديدمش 300 00:22:23,646 --> 00:22:29,373 منم سال 52 ديدمش اره اره تاثيرش تا امروزم مونده 301 00:22:29,373 --> 00:22:34,771 حتي خودتم داشتي از هنرش حرف ميزدي 302 00:22:34,771 --> 00:22:36,179 اما هنرمند هنرش رو ارائه ميده 303 00:22:36,179 --> 00:22:41,601 آره به مادرشون ميگن ميشد دود رو روي پس زمينه نقاشي شده ديد 304 00:22:41,000 --> 00:22:46,976 وقتي داشتم با متئو بازيگر نقش سمي صحنه رو ميگرفتم 305 00:22:47,000 --> 00:22:51,992 که تو يکي از اون قصرهاي بزرگ سال 1930 بود 306 00:22:53,000 --> 00:22:56,230 متئو رديف سوم نشسته بود نميخواستم تصادف قطارها رو ببينه 307 00:22:56,230 --> 00:22:57,944 تا وقتي ازش نماي بسته بگيرم 308 00:22:57,944 --> 00:23:00,559 شروع کردم به گرفتن نماي بسته نيم تنه ازش 309 00:23:01,054 --> 00:23:05,854 سه هفته بعدشم مجدد فيلم گرفتم 310 00:23:05,000 --> 00:23:08,341 اما اون نماي نزديکي که ازش توي سالن گرفتم 311 00:23:08,341 --> 00:23:13,032 پنج شش دقيقه از فيلم رو براي رسيدن به اون صحنه صرف کردم 312 00:23:13,032 --> 00:23:14,649 فقط براي اينکه ري اکشن متئو رو بگيرم 313 00:23:14,649 --> 00:23:16,637 براي همين ري اکشنش ناب بود 314 00:23:17,000 --> 00:23:19,565 با اينکه در "بهترين نمايش روي زمين" خيلي واقعي تر بود 315 00:23:19,565 --> 00:23:21,316 اون بي اعتقاديش رو بحالت تعليق در مياره 316 00:23:22,000 --> 00:23:26,560 بعنوان يک بچه 6 ساله دهنش باز مونده چشمهاش گشاد شده 317 00:23:26,560 --> 00:23:28,408 همشون واقعي بود خيلي زيباست 318 00:23:28,701 --> 00:23:31,530 فيلمهاي بچگي ما اينطوري بودن 319 00:23:31,530 --> 00:23:34,694 فکر کنم اولين فيلمي که ديدم فتح‌نشده گري کوپر بود 320 00:23:34,694 --> 00:23:39,054 بعدشم سامسون و دليله منم اون رو ديدم 321 00:23:39,054 --> 00:23:46,717 تاثيري که اون نقاشي بزرگ روي ديوار قرن نوزدهم ميذاره 322 00:23:46,924 --> 00:23:48,592 خوشحالم اول اون فيلمو ديدي چون 323 00:23:48,592 --> 00:23:50,906 تو خونه ما به کشتي گرفتن ختم ميشد 324 00:23:56,004 --> 00:23:59,097 ميگن دليله رو هم ناخنهاشو کوتاه کرده بودن درسته 325 00:23:59,272 --> 00:24:03,054 اره گفت از روي من پاشو دليله 326 00:24:03,000 --> 00:24:07,496 جلوه هاي تصويري فيلم فوق العادست 327 00:24:07,496 --> 00:24:10,427 محض رضاي خدا ميره دنبال گردباد 328 00:24:10,427 --> 00:24:14,316 اونم در نيوجرسي 329 00:24:14,871 --> 00:24:18,325 اونجا نري ها بمون توي انبار 330 00:24:18,325 --> 00:24:24,360 اما اون سوار ماشين ميشه و تازه ميفهمه هرگز به چيزيکه دنبالشه نميرسه 331 00:24:24,000 --> 00:24:29,066 يک صحنه فوق العاده از بالاي سرش هست وقتيکه پشت فرمون نشسته 332 00:24:29,066 --> 00:24:31,974 بعدش دستش رو ميبيني که حلقه توي انگشتشه 333 00:24:31,974 --> 00:24:37,017 بي اونکه خيلي واضح مطرح بشه واقعا قدرتمنده 334 00:24:36,000 --> 00:24:41,120 بعدشم وقتيکه شبونه اون تلفن مرموز بهش ميشه 335 00:24:42,000 --> 00:24:47,791 صداي زنگ تلفن مياد اون جواب ميده صداي مادرش رو ميشنوه ساعت 6:00 336 00:24:47,791 --> 00:24:49,954 بعدش مرد بلند ميشه گوشي رو قطع ميکنه 337 00:24:49,954 --> 00:24:53,316 وقتي هردوشون دارن سرشون رو ميذارن روي بالش 338 00:24:53,316 --> 00:24:56,575 دو تا چشم اونجا هست ببين به چي توجه ميکنه؟ 339 00:24:56,575 --> 00:25:03,699 شنيدن اينها از مارتين اسکورسيزي فوق العاده‌ست 340 00:25:05,110 --> 00:25:11,374 حس ميکنه نشسته کنار يک رواني واسه اين خوشش اومده 341 00:25:11,563 --> 00:25:13,563 عمو بوريس آدم جالبي بود واقعا؟ 342 00:25:13,827 --> 00:25:18,803 يه چيزو بگم وقتي من فيلمو به خواهرهام نشون ميدادم 343 00:25:19,000 --> 00:25:25,017 اونها هم طبق روال يک واکنش دراماتيک و نوستالژي بهش داشتن 344 00:25:25,000 --> 00:25:30,721 اون در 103 سالگي در گذشت و مادرم 97 سال داشت 345 00:25:31,000 --> 00:25:34,742 مادرم زندگي فوق العاده اي داشت اما وقتي فيلمو ديدن گفتن 346 00:25:34,742 --> 00:25:37,366 خداي من هيچکس اون صحنه تلفن رو باور نخواهد کرد 347 00:25:38,000 --> 00:25:41,056 اونها فيلمنامه رو خونده بودن اما يادشون رفته بود 348 00:25:41,056 --> 00:25:43,782 گفتن نبايد توي فيلم بذاريش چون 349 00:25:43,782 --> 00:25:47,181 کسي باور نميکنه مادر مردش بهش زنگ زده 350 00:25:47,181 --> 00:25:50,071 اتفاقي که افتاد اين بود فرداش ما اومديم صبحانه بخوريم 351 00:25:50,000 --> 00:25:54,357 مادر و پدرم خيلي هيجان داشتن 352 00:25:54,357 --> 00:25:57,872 مادرم گفت تلفن زنگ زد پدرم گفت من صدايي نشنيدم 353 00:25:57,872 --> 00:26:01,144 مادرم گفت تلفن زنگ زده من برداشتم مادرم بود 354 00:26:01,144 --> 00:26:04,596 که ميگفت فردا نرو اونجا دالي من ميترسم ميترسم 355 00:26:05,050 --> 00:26:07,949 پدرم ميگفت من حرفهاش رو شنيدم 356 00:26:07,949 --> 00:26:10,472 اما وقتي گوشي رو برداشتم کسي پشت خط نبود 357 00:26:10,875 --> 00:26:13,892 اونم قسم خورد بخدا همينطوري بود 358 00:26:14,192 --> 00:26:20,008 اون سر صبحانه يک روز تابستوني بود ما هم مدرسه نداشتيم 359 00:26:20,000 --> 00:26:22,512 شب وقتي براي شام دور هم جمع شديم 360 00:26:22,512 --> 00:26:24,991 مثل فيلم داشتيم شام ميخورديم 361 00:26:24,991 --> 00:26:28,670 اون حمله ميکنه مرد از ماشين پياده ميشه 362 00:26:31,144 --> 00:26:33,932 عمو بوريسه و مادرم ميگه خداي من 363 00:26:33,932 --> 00:26:37,136 چون مادر بزرگم خيلي از اون مرد ميترسيد 364 00:26:37,136 --> 00:26:38,986 مادرم هم ازش ميترسيد 365 00:26:38,986 --> 00:26:43,516 اون بازيگر سيرک برادران رينگلي بود 366 00:26:44,000 --> 00:26:46,833 با شيرها و فيل ها کار ميکرد 367 00:26:46,833 --> 00:26:49,646 چيزيکه اون توي اين صحنه ميگه رو ما از خودمون ساختيم 368 00:26:49,646 --> 00:26:52,674 چون بعدش مستقيم رفت توي تخت و يک کلمه بامن حرف نزد 369 00:26:58,556 --> 00:27:02,581 ولي اين ذات شخصيتش بود 370 00:27:02,581 --> 00:27:05,586 وقتي درباره کنار کشيدن از صنعت سينما حرف ميزنيم 371 00:27:05,000 --> 00:27:09,769 درست ميگه چون بايد خيلي چيزها رو خاک کنيم 372 00:27:10,566 --> 00:27:15,058 درسته خصوصا اگه بخواي جز اولين ها باشي 373 00:27:15,805 --> 00:27:19,754 اون زمان که لس آنجلس مدرسه ميرفتم 374 00:27:19,754 --> 00:27:23,389 متوجه اين ميزان ضد مسيحيت نشده بودم 375 00:27:24,000 --> 00:27:27,571 اره شمال کاليفرنيا بود 376 00:27:27,571 --> 00:27:29,451 من تجربه متفاوتي داشتم 377 00:27:29,000 --> 00:27:32,636 تو گفتي يک اجتماع کوچک يهودي در فينيکس بود؟ 378 00:27:32,636 --> 00:27:36,560 آره اونجا يک اجتماع کوچک يهودي در فينيکس بود 379 00:27:36,000 --> 00:27:40,976 من توي دبستانم چندتا بچه يهودي بودن 380 00:27:41,000 --> 00:27:45,976 از اين چيزها در آريزونا نبود فقط مختص شمال کاليفرنيا بود 381 00:27:46,000 --> 00:27:51,056 که مردم خيلي فعال تر بودن و حقوقشون بسيار بالاتر از ما بود 382 00:27:52,000 --> 00:27:54,342 درست برعکس چيزيکه ما اينجا داشتيم 383 00:27:54,342 --> 00:27:58,995 کنار محله ايتاليايي ها محله عرق فروشها بود 384 00:27:59,000 --> 00:28:01,911 که الان يک بار با کلاس شده 385 00:28:01,911 --> 00:28:04,645 بقيش جامعه يهودي ها بود 386 00:28:04,000 --> 00:28:09,655 همه باهم بوديم و ميگفتيم مگه مشکليه؟ 387 00:28:10,000 --> 00:28:14,976 براي همين وقتي گفتي در فينيکس خيلي کم بودن تعجب کردم 388 00:28:15,000 --> 00:28:18,266 تازه متوجه تفاوتش شدم درسته 389 00:28:18,266 --> 00:28:23,051 اقليت مردم فينيکس بوميان آمريکايي بودن 390 00:28:22,000 --> 00:28:26,842 من با بچه هاي قبيله هوبي و ناواهو مدرسه ميرفتم 391 00:28:27,306 --> 00:28:29,496 بچه هاي قبايل ناواهو و هوبي بودن 392 00:28:30,729 --> 00:28:34,549 بعضي از مردم وحشت زده بودن تعدادشون زياد نبود 393 00:28:35,000 --> 00:28:39,800 و در دبستان من در آريزونا تعاليم مذهبي صفر بود 394 00:28:41,000 --> 00:28:44,520 براي ما بچه هاي ايرلندي خيلي عجيب و غريب بودن 395 00:28:46,000 --> 00:28:49,433 در دبيرستان کاردينال هيز بچه هاي ايرلندي رو ديدم 396 00:28:49,433 --> 00:28:50,838 يه وضعي بودن 397 00:28:52,655 --> 00:28:55,666 توي فيلمهاي جان فورد ايرلندي داشتيم 398 00:28:58,000 --> 00:29:03,696 اما تجربه خيلي متفاوتي بود و تو داستاني گفتي 399 00:29:04,000 --> 00:29:07,328 درباره اون بچه اره بهت گفتم 400 00:29:09,000 --> 00:29:11,944 اون بچه سالها بعد در جنگ ويتنام کشته ميشه 401 00:29:14,000 --> 00:29:18,670 اون بهم زنگ زد و بعدش من هرگز ديگه باهاش حرف نزدم 402 00:29:18,670 --> 00:29:20,928 بعد اينکه جشن پرام برگزار شد 403 00:29:20,000 --> 00:29:25,445 من و توني فکر کرديم بايد اين صحنه رو يکم مفصل ترش کنيم چون 404 00:29:25,445 --> 00:29:27,155 من هرگز متوجه نشدم چرا اومد بهم گفت 405 00:29:27,155 --> 00:29:30,901 چرا منو اين شکلي کردي چرا خرابم کردي؟ 406 00:29:30,901 --> 00:29:33,859 يک بازيکن قوي هيکل چهارشونه زد زير گريه 407 00:29:33,859 --> 00:29:39,179 ستاره کلاس آخر بود 408 00:29:37,000 --> 00:29:40,995 اينطوري واکنش احساسي نشون داد 409 00:29:40,995 --> 00:29:43,616 ديگه بعدش نديدمش تا چند سال بعد 410 00:29:43,000 --> 00:29:46,241 تا وقتي فيلم دوئل از شبکه اي بي سي پخش شد 411 00:29:46,241 --> 00:29:50,597 فرداش اين آدم زنگ زد دفترم 412 00:29:50,597 --> 00:29:55,225 دستيارم گفت فلاني زنگ زده چون من اسمشو نميگم 413 00:29:55,225 --> 00:29:58,898 انگار آب سرد ريختن روي سرم يخ کردم 414 00:29:57,000 --> 00:30:03,801 ياد اون موقع افتادم . اسمش که اومد فکر کردم زندگيم تموم شد 415 00:30:07,405 --> 00:30:11,506 اون ميخواست بدونه چون توي اسم من "ان" بود 416 00:30:11,506 --> 00:30:14,980 همه اون روزها منو استيو صدا ميزدن حتي خودت 417 00:30:15,780 --> 00:30:19,545 فرانسيس ، جورج همه تو مارتي بودي من استيو 418 00:30:19,558 --> 00:30:24,530 اون "ان" آخر فقط در پايان فيلم نوشته ميشد 419 00:30:24,530 --> 00:30:27,332 براي همين اون نميدونست استيو همون استيونه يا نه 420 00:30:27,332 --> 00:30:30,601 وقتي فهميد من همون آدمم که دبيرستان باهاش ميرفته 421 00:30:30,601 --> 00:30:33,499 اصلا درباره اون مورد حرف نزد فقط گفت نشئه بوده 422 00:30:33,499 --> 00:30:37,583 باورش نميشد من واقعا کارگردان فيلم بشم 423 00:30:37,583 --> 00:30:41,567 بعدش ازش پرسيدم چي کارها ميکني؟ 424 00:30:41,567 --> 00:30:43,953 گفت من در شمال کاليفرنيا پليسم 425 00:30:44,567 --> 00:30:48,453 کل داستان شوکه کننده بود 426 00:30:50,970 --> 00:30:53,893 يکي رو که اونقدر نميشناختي 427 00:30:55,000 --> 00:30:59,268 سالها بعد دوباره بهش ميرسي 428 00:30:59,268 --> 00:31:03,501 وقتي فيلم جنگي رو ساختي فرار به ناکجاآباد 429 00:31:03,501 --> 00:31:08,477 يک چيز جالب اونجا داشت که 430 00:31:07,000 --> 00:31:11,793 وقتي داري بازيگر رو هدايت ميکني کارگرداني ميکني 431 00:31:13,808 --> 00:31:16,459 اين خيلي چيزها رو درباره فيلم بمن ميگه 432 00:31:16,459 --> 00:31:19,604 وقتي بهش ميگه اين خانواده توئه 433 00:31:20,116 --> 00:31:23,393 و تو کارت تموم شد درسته 434 00:31:23,393 --> 00:31:27,015 و تو نميتوني نجاتشون بدي دقيقا 435 00:31:27,015 --> 00:31:29,986 تو نميتوني اون خانواده رو نجات بدي 436 00:31:29,986 --> 00:31:32,805 مثل اتفاقي که در مورد طلاق افتاد 437 00:31:32,805 --> 00:31:34,413 داره با خودش حرف ميزنه دقيقا 438 00:31:34,413 --> 00:31:36,953 اين بچه سر راهت قرار گرفته 439 00:31:36,953 --> 00:31:44,078 قراره با اطلاعاتي که الان پشت دستگاه تدوين بدست آورده چيکار کنه؟ 440 00:31:44,078 --> 00:31:47,176 ولي بچه اينو بازي ميکنه 441 00:31:47,176 --> 00:31:49,772 بازيگر در آخر صحنه انجامش ميده 442 00:31:50,000 --> 00:31:53,615 دوربين 8 ميلي متري از پشت سرش حرکت ميکنه 443 00:31:53,615 --> 00:31:58,336 هيچکس صورت و احساساتش رو نميبينه 444 00:31:58,669 --> 00:32:00,652 پسر بيچاره 445 00:32:01,314 --> 00:32:04,319 عالي بود...عالي 446 00:32:05,682 --> 00:32:08,365 فوق العاده تکان دهنده بود براي من 447 00:32:10,491 --> 00:32:14,587 ارتباط بين ميتزي و سمي 448 00:32:15,000 --> 00:32:19,123 واقعا ستودنيه ممنونم 449 00:32:19,123 --> 00:32:24,674 و تو يجورايي به سرانجام رسونديش ميدوني؟ 450 00:32:25,639 --> 00:32:33,252 جالبه چون من هرگز درباره زندگي خصوصيم حرف نزده بودم 451 00:32:33,252 --> 00:32:36,965 تا الان کسي از زندگيم چيزي نميدونست 452 00:32:37,160 --> 00:32:40,465 و کرونا اين فرصت رو بهم داد که بهش فکر کنم 453 00:32:40,465 --> 00:32:43,427 وقتي مادرمو از دست دادم خيلي جدي به داستان فکر کردم 454 00:32:43,427 --> 00:32:48,610 بعدش پدرم رو از دست دادم با توني فيلمنامه رو نوشتيم 455 00:32:48,610 --> 00:32:50,269 و قصد ساختنش رو نداشتم 456 00:32:50,269 --> 00:32:53,028 بهش بعنوان فيلمنامه مستند نگاه ميکردم 457 00:32:52,000 --> 00:32:56,255 قرار بود بندازمش گوشه کشو بمونه 458 00:32:56,445 --> 00:32:58,985 بعد اينکه پدر ترکمون کرد 459 00:32:58,985 --> 00:33:01,992 و در زمان کرونا فرصت مناسبي براي فکر کردن پيش اومد 460 00:33:02,509 --> 00:33:05,478 خصوصا سال 2020 که کرونا شديد بود اره 461 00:33:06,000 --> 00:33:12,976 اون زمان 500 هزار در آمريکا و ميليونها نفر در جهان رو از دست داديم 462 00:33:13,000 --> 00:33:19,326 مثل اولين شيوع سارس با خودم فکر ميکردم 463 00:33:20,659 --> 00:33:25,542 نکنه قراره همه ما با اين همه‌گيري 464 00:33:26,000 --> 00:33:29,264 زندگيمون به پايان برسه 465 00:33:29,884 --> 00:33:31,115 چي بهش ميگفتن؟ 466 00:33:32,925 --> 00:33:36,808 همون دوره اي که باعث منقرض شدن دايناسورها شده بود 467 00:33:37,732 --> 00:33:43,090 يادمه فکر ميکردم اگه قرار باشه يک فيلم ديگه بسازم 468 00:33:43,090 --> 00:33:46,877 اگه بخوام يک داستان ديگه بگم اون چي قراره باشه؟ 469 00:33:46,877 --> 00:33:49,891 براي همين تصميم به توليدش گرفتم 470 00:33:50,087 --> 00:33:57,014 اين دوره براي همه ما خاص بود تعطيلي جهان 471 00:33:57,498 --> 00:34:02,775 يک مرتبه ديگه مطمئن نيستي قراره نفس بعدي رو بکشي يا نه 472 00:34:02,938 --> 00:34:05,137 اون موقع ديگه چي برات ارزشمنده؟ 473 00:34:07,242 --> 00:34:10,002 از افراد نزديک به خودت شروع ميکني 474 00:34:10,002 --> 00:34:15,435 کاري که انجام ميدي دلم نميخواد اين کلمه رو بکار ببرم 475 00:34:15,435 --> 00:34:17,656 منظورم هر کار خلاقانه‌اي که ميکني 476 00:34:17,656 --> 00:34:21,970 ناگهان همه چيز عوض ميشه و يک فراغ بال بهت ميده 477 00:34:21,970 --> 00:34:24,382 و ذهنت باز ميشه ميدوني؟ 478 00:34:25,000 --> 00:34:29,441 پس يه جورايي فوق العاده بود 479 00:34:30,000 --> 00:34:33,257 حتي اگه انقراض نسل بشر پيش نيومد 480 00:34:33,257 --> 00:34:38,043 ميتونست شبيه قرن 14 باشه که ميليونها نفر از وبا مردن 481 00:34:38,656 --> 00:34:41,281 ديويد لينچ رو دوست داشتي؟ 482 00:34:45,000 --> 00:34:50,439 عاليه هر فيلمي که از اين مرد ميبيني 483 00:34:50,439 --> 00:34:56,681 اي خدا پس اين افق کجاست مثل يک هنرمند باش. راست ميگه 484 00:34:56,681 --> 00:35:00,978 خيلي سريع بگو چطور تونستي ديويد رو در اون صحنه هدايت کني؟ 485 00:35:00,978 --> 00:35:05,988 راستش ايده خودم بود قرار بود يک بازيگر ديگه کارش کنه اما 486 00:35:05,988 --> 00:35:08,656 اما خدا رو شکر بمن زنگ زد و يک بازيگري که شخصا ميشناختمش 487 00:35:08,656 --> 00:35:11,758 ازش پرسيدم ميتوني نقش جان فورد رو بازي کني 488 00:35:11,758 --> 00:35:13,949 اما مارک هريس همسر توني کوشنر 489 00:35:14,301 --> 00:35:18,795 وقتي شنيد قراره به دوست بازيگرم زنگ بزنم 490 00:35:18,795 --> 00:35:21,247 گفت تا حالا فکر کردي به ديويد لينچ بگي اينو بازي کنه؟ 491 00:35:21,247 --> 00:35:23,461 انگار تو مغزم يک لامپ روشن شد 492 00:35:23,461 --> 00:35:27,474 ايده مارک هريس محشر بود 493 00:35:27,761 --> 00:35:30,609 فورا با ديويد که يکم ميشناختمش تماس گرفتم 494 00:35:30,609 --> 00:35:34,731 خوشحال شد اما گفت نه من بازيگر نيستم 495 00:35:34,731 --> 00:35:36,681 پروژه هاي ديگه اي در حال انجام داشت 496 00:35:36,681 --> 00:35:40,302 و نميخواست نقش جان فورد رو بازي کنه چون اون مرد فوق العاده اي بوده 497 00:35:40,302 --> 00:35:43,507 و نميتونه در حد استانداردهاي اون باشه 498 00:35:43,758 --> 00:35:47,026 يکم هم در اين مورد خجالت ميکشيد 499 00:35:47,807 --> 00:35:53,903 اما چيزيکه براي هممون قابل درکه و فهمش رو ساده ميکنه اينه که 500 00:35:53,903 --> 00:35:58,950 من و همسرم در بنيان "تي ام" ديويد لينچ خيلي فعاليت کرديم 501 00:35:59,000 --> 00:36:04,289 در مورد آرامشه و ما 3 ساله اين دوره رو گذرونديم 502 00:36:05,135 --> 00:36:11,626 بعد اون تماس ديويد فهميد من و باب راس توي اين دوره ها هستيم 503 00:36:12,000 --> 00:36:16,864 و ناگهان از پشت تلفنم متوجه شدم که نيم خيز شد 504 00:36:19,000 --> 00:36:22,741 با اين وجود گفت نه منم رفتم سراغ لورا و دوستش 505 00:36:23,341 --> 00:36:29,010 رفتم گفتم لورا من الان بيشتر از هر وقت ديگه بهت نياز دارم 506 00:36:28,000 --> 00:36:30,643 تو بايد با ديويد رو راضي کني 507 00:36:30,643 --> 00:36:33,676 قول داده تا 2 هفته ديگه جواب قطعي ميده 508 00:36:33,676 --> 00:36:38,097 قرار شد بهش زنگ بزنم اگه گفت نه ديگه مزاحمش نشم 509 00:36:38,097 --> 00:36:39,502 گفت باشه دو هفته ديگه تماس بگير 510 00:36:39,502 --> 00:36:41,502 منم گفتم دو هفته وقت داريم راضيش کنيم 511 00:36:42,274 --> 00:36:44,972 دو هفته بعدش زنگ زدم جواب داد 512 00:36:45,000 --> 00:36:51,702 گفت تصميم گرفتم به يک شرط انجامش بدم 513 00:36:51,702 --> 00:36:52,895 چه شرطي؟ 514 00:36:53,000 --> 00:36:55,761 ميخوام دو هفته زودتر لباس رو تحويل بگيرم 515 00:36:55,761 --> 00:36:58,717 ميخوام دو هفته تنم کنم اينقدر که پاره شه 516 00:36:59,238 --> 00:37:03,675 گفتم ميخواي تنت کني؟ گفت هر روز...هر روز 517 00:37:04,000 --> 00:37:07,756 کلاه و چشم بند و همه چي رو بفرست 518 00:37:07,756 --> 00:37:11,265 اون روز با يک لباس خفن پيداش شد 519 00:37:11,265 --> 00:37:13,474 جان فورد همينطوري بود ديگه 520 00:37:14,478 --> 00:37:18,611 اون صحنه برام پيش اومده بود اولين باريکه جان فورد رو ديدم 521 00:37:18,611 --> 00:37:21,533 من که اولين بار نشناختمش 522 00:37:21,533 --> 00:37:25,420 تا وقتيکه با حوصله زياد سيگارش رو روشن کرد 523 00:37:28,000 --> 00:37:32,175 اين چيزيه که ما از جادوي تدوين ميشناسيم 524 00:37:32,175 --> 00:37:34,517 ميتيونيم کاري کنيم همه چي طولاني تر بنظر بياد 525 00:37:37,000 --> 00:37:38,480 فکر کنم ديگه حرفي نمونده باشه 526 00:37:42,000 --> 00:37:47,936 من سال ديگه همين موقع ميام نيويورک انجمن کارگردانان 527 00:37:48,000 --> 00:37:54,685 " و در رابطه با فيلم " قاتلين ماه نو با اين مرد مصاحبه ميکنم 528 00:38:00,155 --> 00:38:02,681 ممنونم ممنونم خيلي متشکرم 529 00:38:05,155 --> 00:38:10,181 مترجم: سوگند D R . L E C T E R : ويرايش 530 00:38:10,355 --> 00:38:15,681 "ترجمه شده توسط گروه پيشگام" Pishgum@Gmail.Com