1 00:00:00,000 --> 00:00:10,000 ‫بامابین تقدیم می‌کند ‫.:: Bamabin.com ::. 2 00:00:31,979 --> 00:00:34,979 ‫[مرزهای جداکنندۀ مرگ و زندگی، ‫در بهترین حالت تیره و مبهم‌اند] 3 00:00:35,004 --> 00:00:38,004 ‫[چه کس می‌داند از کجا شروع ‫و به کجا ختم می‌شوند؟] 4 00:00:38,029 --> 00:00:40,651 [ادگار الن پو] 5 00:00:56,266 --> 00:01:06,266 ‫مترجمان: «رامتین و حامی مغیثی» ‫در تلگرام: Timelordsubs@ 6 00:01:03,187 --> 00:01:17,271 «چشم آبی روشن» 7 00:01:58,083 --> 00:01:59,625 .صبح بخیر، آقایون 8 00:02:02,250 --> 00:02:04,333 تو آگوستینز لندور هستی؟ - .آره - 9 00:02:05,125 --> 00:02:06,250 شما چطور؟ 10 00:02:06,333 --> 00:02:09,375 .سروان هیچکاک هستم، در خدمتم .جانشین فرمانده پادگان آموزشی هستم 11 00:02:10,333 --> 00:02:11,833 ...اومدم بهتون بگم که 12 00:02:11,916 --> 00:02:14,791 افسر جانشین ثیر می‌خوان .سریع شما رو ببینن 13 00:02:14,875 --> 00:02:17,916 و دلیل این دیدار چیه؟ - .این رو به جناب سرهنگ می‌سپارم - 14 00:02:18,708 --> 00:02:21,791 کِی این اتفاق می‌افته؟ - .هر چه زودتر بتونید، بهتره - 15 00:02:25,708 --> 00:02:28,416 و اگه تصمیم گرفتم نیام چی؟ 16 00:02:31,458 --> 00:02:34,291 .به خودتون مربوط میشه .شما شهروند عادی هستید 17 00:02:42,250 --> 00:02:44,208 .خب، روز خوبی برای اسب سواریه 18 00:02:49,437 --> 00:02:52,937 «دره هادسن، نیویورک» «سال 1830» 19 00:02:53,250 --> 00:02:55,625 جناب فرماندار میگن که شما ...مردی افسانه‌ای 20 00:02:55,708 --> 00:02:57,458 .بین پاسبان‌های شهر نیویورک هستید 21 00:02:59,333 --> 00:03:03,291 و وقتی از خدمات شما رو پیشنهاد دادن، از ...دستاوردهای بزرگتون هم صحبت کردن 22 00:03:03,375 --> 00:03:06,666 از جمله دستگیری رهبرهای گروه ...پسران بامداد 23 00:03:06,750 --> 00:03:08,958 ...از هم پاشوندن گروه خلافکار دُم لباس 24 00:03:09,041 --> 00:03:14,208 و حل کردن پرونده قتل وحشتناک .یک فاحشه در الیژیان فیلد 25 00:03:14,312 --> 00:03:16,771 «پادگان آموزشی ارتش ایالات متحده» 26 00:03:16,958 --> 00:03:20,250 استعدادهای شما شامل ...رمزگشایی، کنترل شورش 27 00:03:20,333 --> 00:03:22,416 .و بازجویی بدون محدودیته 28 00:03:23,166 --> 00:03:25,000 شما پسر یک ویزر ...از گلاستر هستید 29 00:03:25,083 --> 00:03:27,416 که وقتی نوجوون بودید .به نیویورک اومدید 30 00:03:28,333 --> 00:03:32,375 .و همسرتون فوت کرده، آقای لاندور 31 00:03:32,458 --> 00:03:33,833 .الان سه سالی شده 32 00:03:35,916 --> 00:03:39,125 بگم براتون قهوه بیارن؟ - .آبجو اگه باشه، عالیه - 33 00:03:46,791 --> 00:03:48,166 ...شما 34 00:03:49,166 --> 00:03:54,666 این نکات رو جایی مخفی می‌کنید، درسته؟ 35 00:03:54,750 --> 00:03:55,666 دیگه چی نوشته؟ 36 00:03:55,750 --> 00:03:58,958 ننوشته که من خیلی وقته که ...به کلیسا 37 00:04:00,625 --> 00:04:01,625 نرفتم؟ 38 00:04:03,083 --> 00:04:07,000 نوشته که دخترم چند وقت پیش فرار کرد؟ 39 00:04:08,125 --> 00:04:11,916 ما از ناپدید شدن .دخترتون باخبر هستیم 40 00:04:12,791 --> 00:04:14,416 .و باهاتون ابراز همدردی می‌کنیم 41 00:04:16,041 --> 00:04:18,500 ،با کمال احترام .امیدوارم بهتون توهین نکرده باشم 42 00:04:18,583 --> 00:04:21,166 .نه، نه، نه، نه 43 00:04:21,875 --> 00:04:24,583 .نه، ببخشید .باید معذرت خواهی کنم 44 00:04:24,666 --> 00:04:27,375 .و معذرت می‌خوام .لطفاً ادامه بدید 45 00:04:28,250 --> 00:04:33,083 آقای لندور، به ما دستور داده شده که .با احتیاط زیادی کار رو ادامه بدیم 46 00:04:33,166 --> 00:04:34,708 .ما دنبال یه نفر می‌گردیم 47 00:04:34,791 --> 00:04:38,375 شهروندی عادی که از صنعتی ...معتبر و درست 48 00:04:38,458 --> 00:04:41,958 که از طرف پادگان آموزشی استعلام‌هایی .انجام میده 49 00:04:43,291 --> 00:04:44,125 .آه 50 00:04:44,208 --> 00:04:46,625 اون‌ها به شدت پیچیده و ...مهم هستن 51 00:04:46,708 --> 00:04:49,333 و درمورد یکی از .سربازهای آموزشی ما هست 52 00:04:50,250 --> 00:04:53,458 مردی سال دومی از کنتاکی .به اسم فرای 53 00:04:54,250 --> 00:04:56,916 .لیروی فرای - .فایده‌ای نداره که اصل مطلب رو نگی - 54 00:04:58,041 --> 00:05:01,041 .فرای دیشب... خودش رو دار زد 55 00:05:04,916 --> 00:05:06,541 .خب، از شنیدنش متأسفم 56 00:05:07,291 --> 00:05:12,458 .این شغل خیلی ترسناکه .ولی شما باید موقعیت ما رو درک کنید 57 00:05:12,541 --> 00:05:16,541 ما وظیفه داریم که از این ...مردهای جوون مراقبت کنیم 58 00:05:16,625 --> 00:05:20,708 ،که ازشون مرد و سرباز بسازیم .و برای همین بهشون سخت می‌گیریم 59 00:05:21,875 --> 00:05:26,000 ولی دوست داریم فکر کنیم که می‌دونیم .کی... نباید بهشون فشار بیاریم 60 00:05:27,291 --> 00:05:28,750 ...یه پسر خودش رو دار زده 61 00:05:29,700 --> 00:05:31,660 پزشک قانونی باید .به این موضوع رسیدگی کنه 62 00:05:31,750 --> 00:05:33,750 .متأسفانه، پایان ماجرا این نیست 63 00:05:35,166 --> 00:05:41,500 به جسد سرباز فرای دیشب توی .بخش بیمارستان تعرض شده 64 00:05:42,916 --> 00:05:45,541 تعرض شده؟ کی؟ 65 00:05:45,625 --> 00:05:48,958 خب، اگه می‌دونستیم، شما .رو احضار نمی‌کردیم 66 00:05:49,041 --> 00:05:51,833 مطمئنم پادگان شما .فضول‌های زیادی داره 67 00:05:51,916 --> 00:05:54,500 .این شیطنت نبوده، آقای لندور 68 00:05:56,375 --> 00:06:00,125 قلب لیروی فرای رو .از سینه‌اش در آوردن 69 00:06:04,208 --> 00:06:07,291 دکتر مارکیز، چطور یه نفر چنین کاری رو ممکنه بکنه؟ 70 00:06:08,541 --> 00:06:13,708 چاقوی جراحی یا هر خنجر .خوبی می‌تونه این کار رو بکنه 71 00:06:14,541 --> 00:06:18,458 ،ولی رسیدن به قلب .این بخشش خیلی سخته 72 00:06:20,125 --> 00:06:24,416 ...این زخم‌های روی ریه و کبد 73 00:06:24,500 --> 00:06:27,625 به خاطر زاویه دادن به چاقو .برای سالم نگه داشتن قلبه 74 00:06:28,791 --> 00:06:31,541 و چطور یکی قلب رو حفظ می‌کنه؟ 75 00:06:32,500 --> 00:06:34,375 .یه‌جور محفظه لازمه 76 00:06:35,166 --> 00:06:38,541 که توی پارچه یا شاید .روزنامه پیچیده بشه 77 00:06:39,541 --> 00:06:41,666 .احتمالاً دورش یخ بوده 78 00:06:43,208 --> 00:06:44,916 چه آدمی چنین کاری می‌کنه؟ 79 00:06:46,458 --> 00:06:47,708 .آدمی قوی 80 00:06:48,291 --> 00:06:49,500 پس کار یه زن نیست؟ 81 00:06:49,583 --> 00:06:53,083 زنی که من افتخار دیدنش .رو داشته باشم نبوده، نه 82 00:06:53,166 --> 00:06:55,708 سابقه پزشکیش چی؟ 83 00:06:55,791 --> 00:07:00,708 لازمه که تحصیل کرده یا تعلیم دیده باشه، مثل شما؟ 84 00:07:02,250 --> 00:07:03,416 .لزوماً نه 85 00:07:04,583 --> 00:07:07,083 ،نور زیاد لازم داشته ...و اینکه بدونه کجا رو ببّره 86 00:07:07,166 --> 00:07:11,500 ولی لازم نیست که دکتر .یا جراح باشه 87 00:07:11,583 --> 00:07:13,166 ...باید - !روانی باشه - 88 00:07:14,541 --> 00:07:15,833 .و هنوزم آزاد می‌چرخه 89 00:07:18,041 --> 00:07:20,000 !پیش فنگ 90 00:07:20,083 --> 00:07:22,541 ،باید من رو ببخشید .آقای لندور 91 00:07:22,625 --> 00:07:24,791 توی لحظه حساسی .پیش ما اومدید 92 00:07:24,875 --> 00:07:26,083 !به چپ، چپ 93 00:07:26,166 --> 00:07:28,500 سناتورهای قوی ...توی واشنگتن هستن که 94 00:07:28,583 --> 00:07:32,375 ،دوست دارن ما شکست بخوریم .تا در اینجا رو تخته کنن 95 00:07:34,458 --> 00:07:40,541 ازتون می‌خوام که کمکمون کنید تا .شرافت پادگان آموزشی ارتش ایالات متحده رو نجات بدیم 96 00:07:41,625 --> 00:07:43,041 .و برای نجاتش تلاش می‌کنم 97 00:07:47,125 --> 00:07:51,333 آقای هانتون، شما دیشب .وظیفه نگهبانی رو داشتید 98 00:07:51,416 --> 00:07:52,458 .بله، قربان 99 00:07:53,083 --> 00:07:56,375 ساعت 9:30 به سر پست رفتم و .نیمه شب به اتاق نگهبان‌ها برگشتم 100 00:07:56,458 --> 00:07:57,625 اون کجاست؟ 101 00:07:58,208 --> 00:08:00,333 .اتاق شماره 4، قربان .کنار سنگر کلینتون 102 00:08:00,416 --> 00:08:03,125 باید اعتراف کنم، زیاد ...با اینجا آشنا نیستم 103 00:08:03,208 --> 00:08:05,916 ولی به نظر اینجایی که الان ...ایستادیم توی مسیر 104 00:08:06,000 --> 00:08:10,583 .سنگر کلینتون به سربازخونه شمالی نیست 105 00:08:10,666 --> 00:08:12,708 .نیست، قربان - خب، چی باعث شد از مسیرت دور بشی؟ - 106 00:08:12,791 --> 00:08:15,500 ،خب، قربان، توی مسیر بازگشتم .صدایی رو شنیدم 107 00:08:16,333 --> 00:08:17,875 .فکر کردم صدای یک حیوونه 108 00:08:17,958 --> 00:08:21,375 به نظر می‌اومده داره می‌میره یا .توی تله افتاده، برای همین اومدم کمک کنم 109 00:08:21,458 --> 00:08:23,541 .من خیلی به حیوون‌ها اهمیت میدم 110 00:08:24,958 --> 00:08:29,416 داشتم به این مسیر می‌اومدم که .ناگهان با سرباز فرای برخوردم، قربان 111 00:08:29,500 --> 00:08:31,833 چطور به نظر می‌اومد؟ - .خوب نبود، قربان - 112 00:08:32,875 --> 00:08:34,250 .صاف آویزون نبود 113 00:08:35,291 --> 00:08:37,916 تقریباً به نظر می‌اومد که .روی صندلی نشسته 114 00:08:39,125 --> 00:08:40,666 .متوجه نشدم 115 00:08:41,333 --> 00:08:43,458 .خب، پاهاش روی زمین بود، قربان 116 00:08:45,083 --> 00:08:47,875 پاهاش به زمین می‌خورد؟ - .بله، قربان - 117 00:08:50,333 --> 00:08:53,625 خیلی خب، بعدش چیکار کردی؟ 118 00:08:54,333 --> 00:08:57,541 دوئیدم. مستقیم دوئیدم .به سربازخونه شمالی 119 00:09:00,541 --> 00:09:03,875 سوال آخر و بعدش دیگه .مزاحمت نمیشم 120 00:09:04,541 --> 00:09:06,333 این اطراف کس دیگه‌ای رو دیدی؟ 121 00:09:07,208 --> 00:09:08,208 .نه، قربان 122 00:09:11,125 --> 00:09:12,125 .آقای هانتون 123 00:09:19,000 --> 00:09:20,000 ...گردنش 124 00:09:20,750 --> 00:09:23,583 اولین چیزی بود که نظرم .رو جلب کرد 125 00:09:24,375 --> 00:09:25,375 می‌بینید؟ 126 00:09:26,041 --> 00:09:29,000 .اصلاً محکم بسته نشده ...طناب دور گردنش بوده 127 00:09:29,083 --> 00:09:33,083 و دور گردنش حرکت کرده و .دنبال جایی برای گرفتنش بوده 128 00:09:33,166 --> 00:09:34,583 ...انگار 129 00:09:34,666 --> 00:09:37,416 ...انگار داشته .تقلا می‌کرده 130 00:09:40,791 --> 00:09:42,583 اگه میشه انگشت‌هاش .رو ببینید 131 00:09:42,666 --> 00:09:45,458 گوشتش تاول زده چون ...طناب رو گرفته 132 00:09:46,916 --> 00:09:50,125 می‌خواسته از روی... .بدنش بازش کنه 133 00:09:50,208 --> 00:09:52,416 میشه بپرسم اینجا چه خبره؟ 134 00:09:53,458 --> 00:09:55,875 .این کار خیلی غیرعادیه 135 00:09:57,125 --> 00:10:01,500 می‌خواستم بدونم که میشه پشت گردن آقای فرای رو بررسی کنید؟ 136 00:10:01,583 --> 00:10:03,833 شما آقای فرای رو بررسی کردید؟ 137 00:10:03,916 --> 00:10:06,916 ،معلومه که بررسیش کردم .شغل من همینه 138 00:10:11,541 --> 00:10:14,125 این کار رو انجام ندادیم؟ 139 00:10:28,750 --> 00:10:32,250 .یه کوفتگی هست 140 00:10:33,291 --> 00:10:34,625 .استخون اهانیه 141 00:10:35,375 --> 00:10:37,875 .تقریباً 7 سانتیمتر 142 00:10:43,291 --> 00:10:44,791 .حتماً متوجه‌اش نشدم 143 00:10:46,416 --> 00:10:48,791 .یکی آقای فرای رو کشته 144 00:10:49,583 --> 00:10:52,000 منظورتون همینه، آقای لندور؟ 145 00:10:52,083 --> 00:10:55,166 .ممکنه حق با شما باشه، سروان هیچکاک 146 00:11:28,000 --> 00:11:30,166 .خب، هر کسی ممکن بود متوجه نشه، دکتر 147 00:11:35,583 --> 00:11:36,666 .آقای لندور 148 00:11:40,083 --> 00:11:41,500 ...حالا که شما اینجا هستید 149 00:11:42,416 --> 00:11:45,083 فکر می‌کنم مهم باشه که .یه سری از قوانین پایه رو مشخص کنیم 150 00:11:46,708 --> 00:11:49,750 شما روزانه به من گزارش میدید .و من به جناب سرهنگ گزارش میدم 151 00:11:50,333 --> 00:11:54,666 و هیچ حرفی نباید از این موضوع .به کسی از داخل پادگان یا خارج اون بزنید 152 00:11:56,166 --> 00:11:58,666 تموم شد؟ - .یک شرط نهایی - 153 00:12:00,375 --> 00:12:03,875 توی دوره این تحقیقات .از نوشیدنی الکلی خبری نیست 154 00:12:06,291 --> 00:12:08,250 .شهرت شما درخورتون هست 155 00:12:35,041 --> 00:12:36,041 .ببخشید 156 00:12:36,750 --> 00:12:39,416 شما آگوستوس لندور هستید؟ - .بله - 157 00:12:39,500 --> 00:12:44,104 اگه اشتباه نکنم، وظیفه شما حل کردن .راز لیروی فرای هست 158 00:12:44,208 --> 00:12:46,416 .درسته وگرنه اینجا چیکار دارم؟ 159 00:12:46,500 --> 00:12:50,250 به خاطر خودم و شرف ...این موسسه لازم دونستم 160 00:12:50,333 --> 00:12:53,583 که نتیجه‌هایی که بهشون رسیدم .رو با شما در میون بذارم 161 00:12:53,666 --> 00:12:54,666 نتیجه؟ 162 00:12:54,708 --> 00:12:57,000 .در مورد مرحوم آقای فرای 163 00:12:58,000 --> 00:12:59,625 .برام خیلی جالبه 164 00:13:00,791 --> 00:13:02,333 ...کسی که دنبالش هستید 165 00:13:04,250 --> 00:13:05,250 .یه شاعره... 166 00:13:15,291 --> 00:13:16,583 .سرباز کاکرن 167 00:13:17,208 --> 00:13:20,666 وقتی جسد لیروی فرای به ...بیمارستان برده شد 168 00:13:20,750 --> 00:13:23,333 به شما دستور محافظت ازش رو دادن؟ 169 00:13:23,416 --> 00:13:24,625 .بله، قربان 170 00:13:25,250 --> 00:13:29,291 وقتی نگهبانی می‌دادید، اتفاقی افتاد؟ - .تا ساعت 9:30 اتفاقی نیفتاد - 171 00:13:29,875 --> 00:13:32,708 .همون موقع من از وظیفه‌ام مرخص شدم - کی مرخصت کرد؟ - 172 00:13:34,541 --> 00:13:38,333 سرباز، کی مرخصت کرد؟ - .نمی‌دونم، قربان - 173 00:13:39,416 --> 00:13:40,916 .فقط می‌دونم که یه افسر بود 174 00:13:42,208 --> 00:13:44,541 اسمش رو نگفت؟ - .نه، قربان - 175 00:13:45,208 --> 00:13:48,146 ولی من نباید از یه افسر .چنین انتظاری داشته باشم 176 00:13:49,666 --> 00:13:51,333 این افسر بهت چی گفت؟ 177 00:13:51,958 --> 00:13:56,541 .گفت، «ممنونم، سرباز «.کار دیگه‌ای نیست. مرخصی 178 00:13:56,625 --> 00:14:00,291 درخواست عجیبیه، مگه نه؟ - .بله، قربان. خیلی عجیبه - 179 00:14:02,500 --> 00:14:05,666 صورت این افسر رو دیدی؟ - .نه، قربان - 180 00:14:05,750 --> 00:14:07,875 .من فقط یه شمع داشتم .اونجا خیلی تاریک بود 181 00:14:07,958 --> 00:14:10,750 درسته، پس چطور فهمیدی که طرف افسره؟ 182 00:14:10,833 --> 00:14:15,416 ،از سردوشیش، قربان .ولی باید اعتراف کنم، خیلی عجیب بود 183 00:14:15,500 --> 00:14:17,375 چطور؟ - .سردوشی - 184 00:14:18,166 --> 00:14:20,625 .سردوشی روی شونه چپ رو نداشت 185 00:14:38,833 --> 00:14:40,916 .آه، مردمون اومد 186 00:14:42,000 --> 00:14:44,958 من، بنی، خوب کسایی که .نوشیدنی لازم دارن رو می‌شناسم 187 00:14:45,041 --> 00:14:49,125 همین دیدنش خونم .رو گرم می‌کنه 188 00:14:49,916 --> 00:14:51,375 !بنی - .آقا - 189 00:14:51,458 --> 00:14:54,708 .به سلامتی... قوانین - .گور پدرشون - 190 00:15:01,625 --> 00:15:02,625 .پتسی 191 00:15:03,541 --> 00:15:04,458 !پتسی 192 00:15:04,541 --> 00:15:05,541 از چی ناراحتی؟ 193 00:15:08,208 --> 00:15:09,958 درمورد اون سرباز بی‌چاره شنیدی؟ 194 00:15:11,500 --> 00:15:14,583 .میگن چندین ساعت طول کشیده تا بمیره - کیا میگن؟ - 195 00:15:16,833 --> 00:15:17,833 .اون 196 00:15:31,291 --> 00:15:34,083 تو الان نباید توی سرشماری باشی؟ 197 00:15:34,166 --> 00:15:35,750 .آه... عصر بخیر سرشماری؟ 198 00:15:35,833 --> 00:15:37,291 .نه، دلشون برام تنگ نمیشه 199 00:15:37,375 --> 00:15:39,791 .اصلاً نمی‌دونن که من توی پادگان هستم 200 00:15:39,875 --> 00:15:45,000 و از اون گذشته، من توی اتاق‌هایی .مثل این بیشتر از هر کلاسی چیز یاد گرفتم 201 00:15:46,166 --> 00:15:47,250 .شکی ندارم 202 00:15:47,333 --> 00:15:50,875 .بشینید. لطفاً، لطفاً، بشینید ...بیاید... بیاید 203 00:15:50,958 --> 00:15:53,541 بشینید؟ - .بشینید. ممنونم - 204 00:15:54,583 --> 00:15:56,708 .سرباز سال چهارم، پو هستم .ای. اِی پو 205 00:15:57,625 --> 00:15:59,208 .ادگار اَ. پو 206 00:16:00,000 --> 00:16:02,333 می‌بینم که تشنه .مشروب هستی 207 00:16:02,416 --> 00:16:05,041 کمک می‌کنه افسردگی .رو از بین ببره 208 00:16:12,541 --> 00:16:17,833 خب، بگو ببینم، چطور درمورد لیروی فرای با خبر شدی؟ 209 00:16:18,625 --> 00:16:21,333 .خب، البته، از هانتون 210 00:16:21,416 --> 00:16:25,625 اون مثل جارچی شهر .اخبار رو می‌گفت 211 00:16:25,708 --> 00:16:27,916 شاید تا دیر نشده یکی .اون رو دار بزنه 212 00:16:29,875 --> 00:16:32,916 نکنه می‌خوای بگی که یکی آقای فرای رو دار زده؟ 213 00:16:33,000 --> 00:16:34,916 .قصد ندارم چیزی رو بگم، مطمئنم 214 00:16:37,291 --> 00:16:43,458 چرا فکر می‌کنی کسی که ...قلب لیروی فرای رو در آورده 215 00:16:44,166 --> 00:16:45,166 یه شاعره؟ 216 00:16:45,958 --> 00:16:46,958 ...خب 217 00:16:48,583 --> 00:16:51,750 .قلب یک نماده یا هیچ چیزی نیست 218 00:16:52,333 --> 00:16:54,583 ،حالا اگه نماد رو برداری چی برات می‌مونه؟ 219 00:16:56,291 --> 00:17:00,791 یه مشت ماهیچه‌ست که از نظر زیبایی .هیچ فرقی با مثانه نداره 220 00:17:01,500 --> 00:17:05,083 در آوردن قلب یک انسان .یعنی درگیر نمادها شدن 221 00:17:05,166 --> 00:17:07,250 و کی از پس چنین کاری ...بهتر از یک 222 00:17:09,041 --> 00:17:10,041 شاعر بر میاد؟... 223 00:17:10,583 --> 00:17:13,750 ...به نظر شاعری با ذهنی با سواد بوده 224 00:17:13,833 --> 00:17:16,333 آه، نمی‌تونید وانمود کنید ...که این اقدام وحشیانه 225 00:17:16,416 --> 00:17:21,958 واقعاً طنینی در شکاف‌های ذهنتون .به وجود نیاورد 226 00:17:24,583 --> 00:17:27,041 ...آهنگ‌های زیبای لرد ساکلینگ 227 00:17:27,125 --> 00:17:31,125 ،از آنجا که قلب شما را نمی‌توانم داشته باشم» «.خواهشمند است قلب من را پس دهید 228 00:17:31,208 --> 00:17:33,333 ...یا... یا حتی انجیل 229 00:17:33,416 --> 00:17:35,291 خدایا، قلبی طاهر» «.در من بیافرین 230 00:17:35,375 --> 00:17:39,416 قلبی شکسته و توبه‌کار» «.که آن را خوار نخواهی شمرد 231 00:17:40,166 --> 00:17:44,500 پس به سادگی باید بگیم که .دنبال یه روانی مذهبی هستیم 232 00:17:44,583 --> 00:17:49,208 نه، می‌دونید، من بهتون نگفتم ...که من، خودم یک شاعر هستم 233 00:17:49,291 --> 00:17:50,916 .برای همین مثل یه شاعر فکر می‌کنم 234 00:17:51,000 --> 00:17:54,333 .من زیاد اهل شعر نیستم 235 00:17:55,083 --> 00:17:56,875 چرا اهلش باشید؟ .شما آمریکایی هستید 236 00:17:58,541 --> 00:17:59,541 شما چی؟ 237 00:17:59,625 --> 00:18:03,708 .هنرمند هستم .این یعنی بدون یک کشور 238 00:18:03,791 --> 00:18:07,333 ...آه - چیه، آقای لندور؟ 239 00:18:08,458 --> 00:18:09,708 .کمک زیادی کردی 240 00:18:13,458 --> 00:18:16,916 بهتره یه نگاه دیگه‌ای به سربازی .به اسم لافبورو بندازید 241 00:18:17,958 --> 00:18:22,833 قبلاً هم‌اتاقی لیروی فرای بود .تا اینکه با‌هم به مشکل خوردن 242 00:18:23,833 --> 00:18:27,375 که دلیلش هنوز .نامشخصه 243 00:18:47,416 --> 00:18:48,708 .آقای لافبورو 244 00:18:48,791 --> 00:18:53,208 به آقای لندور بگید که چطور .با آقای فرای آشنا شدید 245 00:18:53,291 --> 00:18:56,000 .بله، قربان .ما هم اتاقی بودیم 246 00:18:58,375 --> 00:19:00,750 هیچوقت به مشکل خوردید؟ 247 00:19:02,041 --> 00:19:04,833 ...نمیگم به مشکل خوردیم، فقط 248 00:19:07,125 --> 00:19:09,625 .راه‌هامون از هم جدا شد، قربان 249 00:19:10,500 --> 00:19:11,958 چی باعث شد از هم جدا بشن؟ - ...خب - 250 00:19:12,875 --> 00:19:14,208 ...چیزی نبود 251 00:19:16,041 --> 00:19:17,416 .موضوع مسیرمون بود 252 00:19:17,500 --> 00:19:19,916 اگه چیزی ...درمورد آقای فرای می‌دونی 253 00:19:20,000 --> 00:19:21,833 .باید سریعاً اون رو بگی 254 00:19:22,875 --> 00:19:25,666 .خب، موضوع از این قراره، قربان 255 00:19:27,583 --> 00:19:29,958 ...به نظر من ایشون با 256 00:19:31,416 --> 00:19:32,833 .گروه بدی افتاد 257 00:19:34,208 --> 00:19:36,166 حداقل خودش اینجور .خطابشون می‌کرد 258 00:19:38,041 --> 00:19:41,083 «...خب، منظورش از «گروه بد 259 00:19:41,166 --> 00:19:43,041 سربازهای دیگه بود؟ 260 00:19:43,125 --> 00:19:46,333 ،هیچوقت چیزی نگفت .ولی اینطور فرض می‌کردم 261 00:19:46,416 --> 00:19:48,750 و چرا زودتر چیزی نگفتی؟ 262 00:19:48,833 --> 00:19:52,041 فکر نمی‌کردم که .فایده‌ای داشته باشه 263 00:19:53,250 --> 00:19:55,291 .چون این اتفاق خیلی وقت پیش افتاد 264 00:19:58,500 --> 00:19:59,500 .مرخصی 265 00:20:02,541 --> 00:20:03,750 .آقای استودارد 266 00:20:05,125 --> 00:20:08,625 شما آخرین کسی بودید که .آقای فرای رو زنده دیدید 267 00:20:10,000 --> 00:20:11,166 .بله، قربان 268 00:20:11,250 --> 00:20:13,583 .بلند صحبت کن - .فقط یه‌کم مریضم، قربان - 269 00:20:14,625 --> 00:20:18,125 من لیروی رو توی شبی .که میگید دیدم 270 00:20:18,875 --> 00:20:21,500 وقتی وارد می‌شدم، توی مسیر .سربازخونه دیدمش 271 00:20:23,083 --> 00:20:24,208 باهاش حرف زدی؟ 272 00:20:24,791 --> 00:20:27,625 وایستاد و ازم پرسید که .افسرها بیرون هستن یا نه 273 00:20:28,708 --> 00:20:29,791 حال آقای فرای چطور بود؟ 274 00:20:31,708 --> 00:20:34,875 .خیلی تاریک بود .نمی‌تونم به چیزی که به خاطر دارم اعتماد کنم 275 00:20:35,583 --> 00:20:39,083 دیدیش چیزی همراهش باشه؟ مثلاً طناب؟ 276 00:20:39,791 --> 00:20:41,666 .من چیزی ندیدم 277 00:20:43,791 --> 00:20:45,541 .یه چیزی بود ...آه 278 00:20:46,208 --> 00:20:49,875 وقتی فرای می‌رفت، ازش پرسیدم .اون موقع شب کجا میره 279 00:20:50,500 --> 00:20:51,500 خب؟ 280 00:20:52,541 --> 00:20:54,500 «.گفت، «کار واجب 281 00:20:55,875 --> 00:20:57,458 فکر می‌کنی این حرف یعنی چی؟ 282 00:20:59,083 --> 00:21:00,166 .نمی‌دونم 283 00:21:04,125 --> 00:21:06,625 .مرخصی 284 00:21:17,833 --> 00:21:19,750 .من رو ببخشید، جناب سروان - .بله - 285 00:21:30,291 --> 00:21:31,875 .خدای من 286 00:21:33,208 --> 00:21:37,416 یک گاو و یک گوسفند در کولد اسپرینگ» ...کشته شدند و بدنشان باز شده 287 00:21:37,500 --> 00:21:41,000 سینه آن‌ها با خشونت باز شده «.و قلبشان برداشته شده 288 00:21:42,583 --> 00:21:45,583 هیچکدوم از مخلوقات خدا از دست این مرد در امان نیست؟ 289 00:21:45,666 --> 00:21:48,208 .نمی‌دونیم که این همون آدمه یا نه 290 00:21:49,000 --> 00:21:50,125 چی؟ 291 00:21:50,958 --> 00:21:52,416 میگی تصادفیه؟ 292 00:21:55,625 --> 00:21:58,000 دستور اجرایی ...از فردا صبح ساعت 0600 293 00:21:58,791 --> 00:22:03,291 ،تمامی افراد فقط برای کلاس‌ها .صرف غذا و دعا خواندن بیرون بیان 294 00:22:04,125 --> 00:22:05,125 !همین و بس 295 00:22:15,541 --> 00:22:17,583 ...اگه هم‌کلاسی‌هات پرسیدن 296 00:22:17,666 --> 00:22:20,583 باید بگی ما از چیزی جز آشنایی .تو با لیروی فروی صحبت نکردیم 297 00:22:20,666 --> 00:22:23,166 .هیچ آشنایی در کار نبود .هیچوقت نمی‌شناختمش 298 00:22:23,250 --> 00:22:25,041 چی؟ - .طرف رو نمی‌شناختم - 299 00:22:25,583 --> 00:22:28,708 .پس من درست متوجه نشدم - .آه، شما اولین نفر نیستید - 300 00:22:29,458 --> 00:22:31,708 پس اگه این یک بحث نیست، پس چیه؟ 301 00:22:32,916 --> 00:22:34,125 .پیشنهاد استخدام 302 00:22:35,250 --> 00:22:36,250 .پولی در کار نیست 303 00:22:37,208 --> 00:22:40,458 هیچکدوم از هم‌کلاسی‌هات ...نباید بدونن چیکار می‌کردی 304 00:22:40,541 --> 00:22:43,750 .تا اینکه کاریمون تموم بشه 305 00:22:43,833 --> 00:22:47,583 اگه فهمیدن، احتمالاً .اسمت رو باهات بد میشن 306 00:22:48,521 --> 00:22:51,458 .سخت میشه این پیشنهاد رو رد کرد 307 00:22:51,541 --> 00:22:53,875 .نه، لطفاً بیشتر بهم بگید 308 00:22:54,583 --> 00:22:59,500 ...عالیه، می‌خوام این رو تحلیل کنی .این بخشی از نوشته بزرگتره 309 00:22:59,583 --> 00:23:04,000 باید تا جای ممکن دقیق .و مخفیانه کار کنی 310 00:24:02,708 --> 00:24:06,791 خوشحالم که گزارش کنم که من .با موفقیت پیامتون رو رمزگشایی کردم 311 00:24:07,833 --> 00:24:11,166 ،دست‌نویسه .چون ذاتش شخصیه 312 00:24:11,250 --> 00:24:13,583 فرای در زمان مرگش .این رو همراهش داشته 313 00:24:13,666 --> 00:24:15,833 از همین، می‌تونیم فرض کنیم ...که کافی بوده 314 00:24:15,916 --> 00:24:19,083 که اون رو از سربازخونه‌اش .در شب کذایی بیرون بکشه 315 00:24:19,166 --> 00:24:22,208 از اونجایی که این متن ...از دستش پاره شده 316 00:24:22,291 --> 00:24:25,875 ،باید فرض کنیم که این متن .به شکلی، فرستنده‌اش رو شناسایی کرده 317 00:24:25,958 --> 00:24:28,833 ...استفاده از حروف بزرگ بدوی مشکی 318 00:24:28,916 --> 00:24:32,750 نشون میده که فرستنده می‌خواسته .هویتش رو مخفی کنه 319 00:24:32,833 --> 00:24:38,666 یکجور دعوته یا میشه حتی .بهش گفت یک تله 320 00:24:39,291 --> 00:24:40,416 تله؟ 321 00:24:43,166 --> 00:24:45,916 با در نظر گرفتن این... میشه برش دارم؟ - .اوهوم - 322 00:24:46,625 --> 00:24:49,708 بیاید روی خط سوم ...تمرکز کنیم 323 00:24:49,791 --> 00:24:51,833 که مطئنیم که .کامل هست 324 00:24:51,916 --> 00:24:53,416 «کن» ولی چی «کن»؟ 325 00:24:54,000 --> 00:24:56,541 .چیزی که با «ال» شروع میشه 326 00:24:58,000 --> 00:24:59,458 کوچیک؟ خوش شانس؟ 327 00:25:00,375 --> 00:25:04,125 نه، هیچکدوم با دعوت .هم‌خونی نداره 328 00:25:04,208 --> 00:25:09,000 گم شو؟ .نه، برای ساختار خیلی زشته 329 00:25:09,083 --> 00:25:13,125 در واقع، رفتن لیروی فرای نیازمند ...زمان و مکان خاصی بوده 330 00:25:13,208 --> 00:25:15,958 «.پس یه کلمه می‌مونه «دیر کردن 331 00:25:16,583 --> 00:25:18,958 «.دیر کن» 332 00:25:19,666 --> 00:25:21,208 ...و وقتی جمله سوم رو می‌خونیم 333 00:25:21,291 --> 00:25:26,041 اولین کلمه به شکل توهین‌آمیز ...و ساده‌ای حرف منفی‌ساز میشه 334 00:25:26,125 --> 00:25:29,625 «.پس «دیر نکن 335 00:25:31,541 --> 00:25:33,791 ...خوب ببینید، آقای لندور 336 00:25:33,875 --> 00:25:36,687 چون برای پیدا کردن .کاندید مناسب نباید زیاد بگردید 337 00:25:37,125 --> 00:25:40,333 اگه فرای قراره به محلی که ...از قبل مشخص شده بره 338 00:25:40,416 --> 00:25:43,916 .از نقطه نظر نویسنده، داشته می‌اومده 339 00:25:44,000 --> 00:25:47,041 «.پس «بیا، آقای فرای 340 00:25:47,125 --> 00:25:50,125 ،خب، با در نظر گرفتن این ...به شدت ساده‌ست که 341 00:25:50,208 --> 00:25:53,625 فرض کنیم کلمه بعدی چیزی نیست جز «سریع»؟ 342 00:25:53,708 --> 00:25:56,125 !و کلمه رو وارد می‌کنی و بفرما 343 00:25:56,208 --> 00:25:58,541 «.دیر نکن، زود بیاد» 344 00:25:58,625 --> 00:26:02,083 ...و این هم از راه‌حل مشکل کوچکی که داشتیم 345 00:26:02,166 --> 00:26:05,083 .که در کمال احترام تقدیم میشه - .اوهوم - 346 00:26:10,875 --> 00:26:13,625 .کارت درجه یک بود .ممنونم 347 00:26:14,708 --> 00:26:16,333 .فقط یک چیز - بله؟ - 348 00:26:16,416 --> 00:26:18,750 درمورد دو خط اول موفق شدی؟ 349 00:26:18,833 --> 00:26:21,416 .خب، به اجبار اعلام کردم که شکست خوردم 350 00:26:22,416 --> 00:26:23,583 املای خوبی داری؟ 351 00:26:23,666 --> 00:26:26,000 .آه، بی‌نقص هستم ...کسی مثل 352 00:26:26,083 --> 00:26:29,250 کشیش جان برنزبی از استوک نیوینگتون .درموردم قضاوت کرده 353 00:26:29,333 --> 00:26:35,875 پس فرض می‌کنم که زیاد از .کاری که ما زیاد می‌کنیم... انجام ندادی 354 00:26:35,958 --> 00:26:39,791 .ما کلماتی که شبیه به هم هستن رو اشتباه می‌نویسیم 355 00:26:41,375 --> 00:26:46,916 برای مثال، کلمه‌های ."There" و "Their" ،"They're" 356 00:26:48,416 --> 00:26:50,000 .غلطی شایع هست 357 00:26:50,083 --> 00:26:52,625 .در واقع دعوته .من رو اونجا ببین 358 00:26:52,708 --> 00:26:57,125 البته، هنوز نمی‌دونیم که کجا باید همدیگه رو ببینیم؟ 359 00:26:58,208 --> 00:27:02,041 «چیزی با حروف «اِن» و «جی .جامونده 360 00:27:04,041 --> 00:27:05,041 !کرانه 361 00:27:06,291 --> 00:27:09,750 .و باید «دامنه کنار کرانه» رو اضافه کنم - .انتخاب خیلی خوبیه - 362 00:27:09,833 --> 00:27:14,958 «.خب، «من در دامنه کنار کرانه هستم 363 00:27:15,041 --> 00:27:17,125 «.اونجا حدوداً ساعت 11 بیا دیدنم» 364 00:27:17,208 --> 00:27:21,541 «.پس، «دیر نکنی. بیا دیدنم .این باید نزدیک‌تر باشه 365 00:27:21,625 --> 00:27:23,041 .آره - ...آه - 366 00:27:23,125 --> 00:27:25,166 این چیزی رو به ذهنت نمیاره؟ 367 00:27:25,666 --> 00:27:28,083 چرا یه سرباز رو توی ...کرانه ببینه 368 00:27:28,958 --> 00:27:31,437 در حالی که می‌تونه هر جایی اون رو ببینه؟ 369 00:27:32,958 --> 00:27:37,500 ،چون اون سرباز نیست .بلکه یک زنه 370 00:27:39,708 --> 00:27:43,500 تو تمام این مدت راه‌حل .رو می‌دونستی، آقای لندور 371 00:27:43,583 --> 00:27:44,708 .یه فکری دارم 372 00:27:45,583 --> 00:27:49,125 .خب، اگه واقعاً دنبال یک زن هستیم 373 00:27:50,791 --> 00:27:54,083 باور دارم که من باید .اون رو دیده باشم 374 00:27:56,083 --> 00:28:00,625 ،روز بعد از مرگ لیروی ...قبل از اینکه بفهمم اون مُرده 375 00:28:02,541 --> 00:28:07,250 بیدار شدم و شروع کردم ...به خوندن بیت‌های اول یک شعر 376 00:28:09,125 --> 00:28:14,041 بیت‌هایی که از زنی مرموز و در اضطرابی .عمیق سخن میگن 377 00:28:14,875 --> 00:28:20,625 ،بعدش، درست بیرون غذاخوری ...زیباترین موجودی 378 00:28:20,708 --> 00:28:23,041 که افتخار دیدنش رو داشتم .رو دیدم 379 00:28:28,541 --> 00:28:29,750 اون کی بود؟ 380 00:28:31,125 --> 00:28:32,958 .هیچ ایده‌ای نداشتم 381 00:28:33,041 --> 00:28:37,791 ولی چرا فکر می‌کنی این شعر یا این زن ارتباطی با آقای فرای داشتن؟ 382 00:28:37,875 --> 00:28:39,916 .هوای خشونت بود 383 00:28:41,541 --> 00:28:43,625 .فشاری که نمیشه به زبونش آورد 384 00:28:45,208 --> 00:28:46,750 .زنی ناشناس 385 00:28:48,625 --> 00:28:51,291 می‌تونستی هر صبحی بیدار بشی .و این متن رو بنویسی 386 00:28:52,041 --> 00:28:55,166 .ولی من ننوشتمش .بهم دیکته شد 387 00:28:55,791 --> 00:28:57,458 دیکته شد؟ - .آره - 388 00:28:59,291 --> 00:29:00,291 توسط کی؟ 389 00:29:02,666 --> 00:29:03,666 .مادرم 390 00:29:07,041 --> 00:29:08,041 .اون مُرده 391 00:29:09,833 --> 00:29:12,083 .تقریباً 20 سالی هست که مُرده 392 00:29:19,416 --> 00:29:21,750 .درمورد این یارو، پو بهم بگو 393 00:29:24,583 --> 00:29:26,000 ...آه، پو، اون 394 00:29:28,500 --> 00:29:29,541 .پسر دوست داشتنی هست 395 00:29:31,416 --> 00:29:35,583 .رفتار زیبایی داره .خیلی حرف می‌زنه 396 00:29:35,666 --> 00:29:40,583 قطعاً. و قطعاً چیزی .درموردش خیلی خاصه 397 00:29:41,250 --> 00:29:42,791 چون زیاد حرف می‌زنه؟ 398 00:29:42,875 --> 00:29:45,291 .نه، چون پُر شده از فانتزی‌های غیرمنطقی 399 00:29:46,375 --> 00:29:48,000 ...درمورد شعری بهم می‌گفت 400 00:29:48,083 --> 00:29:51,916 .و می‌گفت ارتباطی با مرگ لیروی فرای داره 401 00:29:52,000 --> 00:29:58,958 می‌گفت که توی خوابش، مادرش که مُرده .اون رو بهش دیکته کرده 402 00:30:05,541 --> 00:30:10,375 تو بهتر از هر کسی ...می‌دونی کسایی که از دستشون دادیم 403 00:30:12,541 --> 00:30:14,125 .همیشه با ما هستن 404 00:30:19,541 --> 00:30:23,625 انسان‌ها هر کاری می‌کنن تا سر مرگ رو کلاه بذارن، مگه نه؟ 405 00:31:21,458 --> 00:31:23,166 .یه جور محفظه 406 00:31:23,916 --> 00:31:27,708 .توی پارچه یا شاید روزنامه پیچیده شده 407 00:31:28,291 --> 00:31:30,375 .احتمالاً دورش یخ بوده 408 00:31:43,396 --> 00:31:47,812 ،در انبار یخ به پیشم بیا» «دل داشته باش 409 00:34:51,875 --> 00:34:55,000 .خوبه .پیغامم به دستت رسید 410 00:34:55,083 --> 00:34:56,791 کسی دنبالت کرد؟ - دنبالم کرد؟ - 411 00:34:57,375 --> 00:34:59,708 .غیرحرفه‌ای نیستم .قطعاً نه 412 00:35:02,541 --> 00:35:05,791 این چیه؟ - .صحنه جرم - 413 00:35:06,541 --> 00:35:08,833 .جرم... دوم 414 00:35:10,708 --> 00:35:12,750 .جایی که قلب فرای رو آوردن 415 00:35:13,416 --> 00:35:16,500 گفتی که بیرون کشیدن قلب فرای .تو رو به انجیل رسوند 416 00:35:16,583 --> 00:35:19,208 .باید اعتراف کنم .من توی همین مسیر بودم 417 00:35:19,291 --> 00:35:21,916 .به انجیل نه 418 00:35:22,000 --> 00:35:24,333 .بلکه به دین 419 00:35:25,833 --> 00:35:30,291 این... به نظر نشون دهنده .یک جور مراسم هست 420 00:35:30,375 --> 00:35:33,875 خون و شمع‌ها به شکلی .عمدی قرار گرفتن 421 00:35:38,166 --> 00:35:41,291 .یه دایره - .همم و یه مثلث - 422 00:35:42,916 --> 00:35:47,833 و احتمالاً قلب فرای .وسطش قرار گرفته 423 00:35:53,541 --> 00:35:56,708 من یه دوست صمیمی دارم .که ممکنه به درد بخوره 424 00:36:04,625 --> 00:36:09,000 پروفسور ژان پپه، اون ...متخصص نمادها 425 00:36:09,083 --> 00:36:10,791 !پپه - ...مراسم... - 426 00:36:12,083 --> 00:36:14,083 .و موارد مرموزه... !پروفسور - 427 00:36:14,166 --> 00:36:15,083 ...شاید پپه 428 00:36:15,166 --> 00:36:17,541 ...خاص‌ترین آدمی باشه - .اومدم داخل. برگشتم - 429 00:36:17,625 --> 00:36:20,583 .ببخشید که بی‌اجازه میاد .که توی عمرم دیدم - 430 00:36:20,666 --> 00:36:24,625 چیز جالبی آوردم و دوست دارم .اون رو ببینی 431 00:36:27,291 --> 00:36:30,041 .این فقط می‌تونه دایره جادویی باشه 432 00:36:31,083 --> 00:36:34,208 .یادمه توی کتاب جادوی «اژدهای حقیقی قرمز» دیدمش 433 00:36:34,291 --> 00:36:37,708 ،و اگه درست خاطرم باشه ...یک جادوگر باید اینجا وایسته 434 00:36:39,041 --> 00:36:40,333 .داخل مثلث 435 00:36:41,166 --> 00:36:42,083 تنها؟ 436 00:36:42,166 --> 00:36:44,833 خب، ممکنه گروهی از .دستیارها داشته باشه 437 00:36:44,916 --> 00:36:47,875 و شمع‌ها و مشعل‌های اطراف ...همه جا رو روشن می‌کنن 438 00:36:47,958 --> 00:36:49,916 در واقع میشه .فستیوالی از نور 439 00:36:51,208 --> 00:36:55,416 خب، گاس، اگه بری سراغ ...قفسه سوم 440 00:36:56,375 --> 00:36:58,125 .روی دومین قفسه 441 00:36:59,166 --> 00:37:01,125 .اون جلد که بالاست 442 00:37:02,916 --> 00:37:05,375 .آره .آره 443 00:37:08,583 --> 00:37:11,583 ،پیِر دی لانکره .شکارچی ساحره ترسناک 444 00:37:13,833 --> 00:37:17,375 فرانسوی بلدی، آقای پو؟ - .خب، بله - 445 00:37:17,458 --> 00:37:20,208 .لطفاً در سکوت بخونش .وسط صفحه‌ست 446 00:37:22,708 --> 00:37:25,875 دی لانکره 600 ساحره ...از بَسک رو کشت 447 00:37:26,000 --> 00:37:29,666 و کتاب بی‌نظیری که الان دستت داری .رو از خودش به جا گذاشت 448 00:37:29,750 --> 00:37:34,291 ،ولی کتابی که بهتون میدم ...مقال شیطان از آنری لوکره 449 00:37:34,958 --> 00:37:38,125 که تا قبل از مرگش هفتصد ساحره ...رو اعدام کرد 450 00:37:38,208 --> 00:37:39,958 .و میگن کارهاش نابود شده 451 00:37:40,041 --> 00:37:44,541 شایعات میگن که اون دو-سه جلد ...مشابه با اونی که از بین رفت 452 00:37:44,625 --> 00:37:46,875 .رو به جا گذاشته 453 00:37:47,958 --> 00:37:53,000 پیدا کردن یکیشون فکری هست که همیشه .توی ذهن کلکسیونرهای موارد عجیبه 454 00:37:53,583 --> 00:37:57,333 چرا؟ - ...چرا؟ اوه - 455 00:37:57,416 --> 00:38:01,958 لا کلرک دستورالعمل ...به دست آوردن 456 00:38:03,250 --> 00:38:04,937 .فناناپذیری رو به جا گذاشت 457 00:38:05,666 --> 00:38:06,875 .خدای من 458 00:38:08,750 --> 00:38:13,125 در بین گروه‌های برادری فرشته‌های» ...پلید همه می‌دانند 459 00:38:13,791 --> 00:38:16,833 ...که محتوای غذای روز مقدس ساحره‌ها 460 00:38:16,916 --> 00:38:20,041 «.به موارد زیر محدود هست 461 00:38:20,125 --> 00:38:24,458 حیوانات ناپاک که انسان‌های» ...مسیحی هرگز آن‌ها را نمی‌خورد 462 00:38:25,500 --> 00:38:28,291 قلب فرزندانی که ...غسل تعمید داده نشده‌اند 463 00:38:30,166 --> 00:38:33,333 «.و قلب افرادی که به دار کشیده شده‌اند 464 00:38:47,250 --> 00:38:49,958 می‌خوام بی‌سروصدا وارد ...نیروهای سربازها بشی 465 00:38:50,041 --> 00:38:53,500 و ببینی کدومشون ممکنه ارتباطی .با موارد خرافه داشته باشه 466 00:38:54,625 --> 00:38:55,708 .توضیح بده 467 00:38:55,791 --> 00:38:59,125 ...چند موردی به من گفته شده 468 00:38:59,208 --> 00:39:01,958 که میشه گفت تیره .و غیرمسیحی هستند 469 00:39:02,041 --> 00:39:03,041 غیرمسیحی؟ - .آره - 470 00:39:03,083 --> 00:39:06,000 .من حتی به ذات ایمان خودم هم شک کردم 471 00:39:06,083 --> 00:39:09,833 و وارد آموزه‌های مرموز و محرمانه .از دنیای باستان شدم 472 00:39:09,916 --> 00:39:12,791 آموزه‌های محرمانه؟ - منظورش جادوی سیاهه. کی بود؟ - 473 00:39:12,875 --> 00:39:14,375 .می‌خوام بدونم 474 00:39:14,458 --> 00:39:16,218 من قسم خوردم که .اسمش رو نگم 475 00:39:16,291 --> 00:39:17,125 کی بود؟ 476 00:39:17,208 --> 00:39:18,416 ...نمی‌تونید اسمش رو از من بگیرید 477 00:39:18,500 --> 00:39:21,666 مگه اینکه خود خدا بخواد .با رعدی من رو از آسمون بکوبه 478 00:39:21,750 --> 00:39:24,333 ...اگه می‌خوای وارد مراسم دعای ما بشی - .نه، من قول دادم - 479 00:39:24,416 --> 00:39:27,166 ...یکی ازت خواسته ایمانت رو زیر سوال ببری - ...باید محرمانه بمونه - 480 00:39:27,250 --> 00:39:28,333 مارکیز بود؟ 481 00:39:29,166 --> 00:39:30,458 .هامیلتون، مراقب خودت باش 482 00:39:31,916 --> 00:39:34,791 ،آره، یه اسم دارم .ولی چهره‌اش رو هم لازم دارم 483 00:39:44,000 --> 00:39:46,083 سرگیجه، آره؟ 484 00:39:47,333 --> 00:39:49,666 .خب، همه چیز یه‌کم تکون می‌خوره 485 00:39:49,750 --> 00:39:52,625 .ضربان قلبت خیلی سریعه 486 00:39:54,875 --> 00:39:58,375 ،خیلی خب، آقای پو ...امروز رو خونه بمون 487 00:39:58,458 --> 00:40:00,125 .و مراقب خودت باش 488 00:40:01,125 --> 00:40:05,791 این رو به ستوان لاک و ...فرمانده سرباز وظیفه‌اش بده 489 00:40:05,875 --> 00:40:08,041 .آرتموس، پسرم 490 00:40:09,166 --> 00:40:12,333 اون حواسش هست که .وظیفه‌ای بهت داده نشه 491 00:40:14,250 --> 00:40:18,250 می‌خوای امروز به کلاس نیای ...چون حس می‌کنی 492 00:40:19,166 --> 00:40:20,333 سرگیجه داری؟ 493 00:40:20,916 --> 00:40:23,375 .و یک ناراحتی بدتر که ذکر نشده 494 00:40:24,083 --> 00:40:25,458 .صرعی بسیار بزرگ 495 00:40:26,791 --> 00:40:27,958 بسیار بزرگ»؟» 496 00:40:28,041 --> 00:40:30,416 .به بدترین شکل 497 00:40:30,500 --> 00:40:32,000 .مراقب خودت باش، پو 498 00:40:32,083 --> 00:40:33,875 می‌تونید خودتون .از دکتر بپرسید 499 00:40:37,375 --> 00:40:38,500 .حقیقت داره، جناب ستوان 500 00:40:39,166 --> 00:40:41,791 پدرم گفتن که به عمرشون .چنین چیزی ندیده بودن 501 00:40:41,875 --> 00:40:42,875 .خیلی خب 502 00:40:44,083 --> 00:40:47,166 ولی من تو رو متهم .به بی‌شرمی ناشایسته می‌کنم 503 00:40:47,750 --> 00:40:48,750 .سه نمره منفی 504 00:40:49,291 --> 00:40:51,666 .سریع به اقامتگاهت برگرد 505 00:40:51,750 --> 00:40:54,833 و بهتره وقتی که افسرها برای بررسی میان .اونجا باشی 506 00:41:08,708 --> 00:41:10,916 پو هستی، درسته؟ - .بله - 507 00:41:11,000 --> 00:41:12,375 .آرتموس مارکیز هستم 508 00:41:13,208 --> 00:41:16,000 .باید بگم که بی‌شرمیت قابل ستایشه 509 00:41:17,875 --> 00:41:21,083 .امشب، ساعت 11 .سربازخونه شمالی شماره 18 510 00:41:25,625 --> 00:41:28,916 .بابت تأخیرم پوزش می‌خوام .امیدوارم زیاد معطل نمونده باشی 511 00:41:30,041 --> 00:41:31,708 .اینجا دوست داشتنیه 512 00:41:34,146 --> 00:41:35,208 !کتاب‌ها 513 00:41:40,583 --> 00:41:42,458 هیچوقت بیشتر از این .باعث علاقه من نشده بودی 514 00:41:43,208 --> 00:41:45,625 ...از کجا شروع کنم؟ اوه 515 00:41:47,375 --> 00:41:51,958 .فنیمور کوپر سوگناک .گمونم هر کتابخونه‌ای باید یکی داشته باشه 516 00:41:52,833 --> 00:41:54,416 .اوه، عجب کلکسیونی 517 00:41:55,208 --> 00:41:58,041 ،تاریخ مصر .همه چیز هست 518 00:42:05,041 --> 00:42:06,416 .مچت رو گرفتم 519 00:42:07,500 --> 00:42:08,500 اوه؟ 520 00:42:08,916 --> 00:42:11,312 جوری خودت رو نشون دادی که .انگار شعر نمی‌خونی 521 00:42:11,583 --> 00:42:12,791 .نمی‌خونم 522 00:42:14,916 --> 00:42:15,916 !بایرون 523 00:42:16,791 --> 00:42:19,916 ...شخصاً موردعلاقه منه، آقای لندور - .راحت باش - 524 00:42:20,000 --> 00:42:22,000 .و باید بگم خیلی خونده شده 525 00:42:22,083 --> 00:42:23,708 .اون مال دخترمه 526 00:42:35,166 --> 00:42:37,375 و دخترت دیگه اینجا نیست؟ 527 00:42:37,458 --> 00:42:40,958 .نه، نه، با یکی فرار کرد 528 00:42:42,666 --> 00:42:43,666 کسی که می‌شناختی؟ 529 00:42:44,916 --> 00:42:45,916 .گذرا 530 00:42:46,916 --> 00:42:48,291 و هرگز برنمی‌گرده؟ 531 00:42:50,791 --> 00:42:51,791 .بعید می‌دونم 532 00:42:53,208 --> 00:42:55,416 .پس جفتمون توی این جهان تنها هستیم 533 00:42:57,125 --> 00:42:58,541 .ولی تو مادرت رو داری 534 00:43:00,375 --> 00:43:01,833 .هنوز باهات صحبت می‌کنه 535 00:43:02,750 --> 00:43:05,208 .در هر صورت - .آره - 536 00:43:05,291 --> 00:43:06,541 .آره، هر از گاهی 537 00:43:07,375 --> 00:43:12,541 ،و باید بگم که هر خصوصیت خوبی که دارم .هم از شخصیت و هم از ادب، از طرف اونه 538 00:43:15,125 --> 00:43:19,250 دخترت، اسمش چیه؟ .اگه اشکالی نداره 539 00:43:21,541 --> 00:43:22,583 .ماتیلدا 540 00:43:25,875 --> 00:43:26,875 .متی 541 00:43:30,333 --> 00:43:32,333 .بیشتر از این لازم نیست بگی، آقای لندور 542 00:43:36,208 --> 00:43:40,583 .خب، گفتی یه چیزی پیدا کردی - .خب، نه. بهتر از اونه - 543 00:43:40,666 --> 00:43:43,916 .یکی که اسمش مارکیزه 544 00:43:44,000 --> 00:43:45,416 .دکتر 545 00:43:45,500 --> 00:43:48,000 .نه. پسرش، آرتموس 546 00:43:48,541 --> 00:43:53,000 و من به خودم این وظیفه رو دادم که وارد .گروه همکاران غیرقابل نفوذش بشم 547 00:43:55,208 --> 00:43:57,541 .اینم یک موجود خوب دیگه‌ی خدا 548 00:43:59,083 --> 00:44:01,250 .به لطف پتسی خوبمون 549 00:44:02,416 --> 00:44:05,750 می‌خوای برای سرپیچی از ساعت خاموشی گزارش ما رو بدی، پو؟ 550 00:44:07,041 --> 00:44:11,375 خطاهای کوچیک ما باعث توهین بهت میشه؟ 551 00:44:11,458 --> 00:44:17,833 ،نه تنها بهم توهین نشده ...آقای بالینجر، بلکه 552 00:44:19,666 --> 00:44:21,625 .یک نوشیدنی دیگه می‌خوام 553 00:44:27,708 --> 00:44:28,708 .بخور 554 00:44:30,416 --> 00:44:31,833 .همش رو بخور، زن 555 00:44:31,916 --> 00:44:34,541 بالینجر، امشب چقدر .قلدر شدی 556 00:44:37,833 --> 00:44:39,083 .یکی دیگه، لطفاً 557 00:44:43,250 --> 00:44:44,375 .اوه، ممنونم 558 00:44:47,500 --> 00:44:49,458 .کل شب می‌تونم بخورم - .بسه - 559 00:44:50,708 --> 00:44:51,708 .آروم باش، بالینجر 560 00:44:52,708 --> 00:44:55,041 برای به دست آوردن این مشروب .خیلی زحمت کشیدم 561 00:44:56,125 --> 00:44:57,125 .پو 562 00:44:58,125 --> 00:45:00,521 متوجه شدم که تو شاعری هستی .که کتاب هم چاپ کرده 563 00:45:00,833 --> 00:45:03,541 بهم میگن که من .استعدادی فروتن دارم 564 00:45:04,083 --> 00:45:06,791 خب، منم درخواست .خوندن در جمع رو دارم 565 00:45:07,666 --> 00:45:09,750 .بهمون افتخار بده - .اوه - 566 00:45:13,833 --> 00:45:16,791 ...با لختی هوس‌باز در برمودا آشنا شدم 567 00:45:17,458 --> 00:45:19,208 ...که گمان می‌کرد زیرک است 568 00:45:20,250 --> 00:45:21,250 ...اما من زیرک‌تر بودم 569 00:45:22,000 --> 00:45:25,791 او فکر می‌کرد زشت است ...که بر لختی نگریست 570 00:45:25,875 --> 00:45:28,416 ...او را اغوا کردم و مطیع کردم و کردم 571 00:45:29,458 --> 00:45:31,125 .ایول، پو 572 00:45:31,875 --> 00:45:32,875 .آفرین 573 00:45:36,291 --> 00:45:39,083 .کارت بازنده... شماره هفته 574 00:45:40,083 --> 00:45:42,333 .کارت برنده... سربازه 575 00:45:43,458 --> 00:45:44,333 !اوه 576 00:45:44,416 --> 00:45:46,541 .خب، خب، خب .روز شانس توئه، پو 577 00:45:47,208 --> 00:45:48,208 .ممنونم 578 00:45:49,000 --> 00:45:53,000 حقیقت داره که کاراگاه لندور درمورد فرای ازت بازجویی کرده؟ 579 00:45:54,458 --> 00:45:59,208 اون به اشتباه فکر می‌کرد که من .با فرای صمیمی بودم 580 00:46:00,500 --> 00:46:01,500 بودی؟ 581 00:46:03,291 --> 00:46:04,291 .نه خیر 582 00:46:04,833 --> 00:46:08,041 درخور فرای بود که تنها روشی که می‌تونست ...توجه به خودش جلب کنه 583 00:46:09,250 --> 00:46:10,541 .دار زدن خودش بود 584 00:46:11,833 --> 00:46:15,708 فکر می‌کنم اون از ناراحتی رد شدنش توسط .یک خانم خودش رو دار زده 585 00:46:15,791 --> 00:46:17,791 و منظورت کدوم خانمه، استودارد؟ 586 00:46:17,875 --> 00:46:19,708 خواهرت چطور، آرتموس؟ 587 00:46:20,791 --> 00:46:23,000 اون با فرای نبوده؟ 588 00:46:25,875 --> 00:46:27,333 .بی‌خیال، رندی 589 00:46:28,041 --> 00:46:30,500 تو بیشتر از هر کسی توی این اتاق .با فرای صمیمی بودی 590 00:46:30,583 --> 00:46:33,750 ...باور ندارم که به اندازه تو 591 00:46:33,833 --> 00:46:34,833 .بهش نزدیک بودم... 592 00:46:49,541 --> 00:46:52,166 خیلی خب. کجا بودیم؟ 593 00:47:21,083 --> 00:47:22,291 !ایست 594 00:47:23,958 --> 00:47:26,250 ساعت خاموشی برای شما نیست، آقای پو؟ 595 00:47:27,375 --> 00:47:28,541 .توضیح بده 596 00:47:28,625 --> 00:47:32,000 شمع‌ها باید سه ساعت پیش .خاموش می‌شدند 597 00:47:32,083 --> 00:47:33,750 .معذرت می‌خوام، قربان 598 00:47:35,125 --> 00:47:37,958 معذرت خواهی‌های تو همیشه .برای من حس پوچی داشتند 599 00:47:38,875 --> 00:47:42,375 لیروی فرای هم وقتی که بعد از .خاموشی بیرون رفت کشته شد 600 00:47:44,541 --> 00:47:46,750 .همین الان به سربازخونه برگرد 601 00:47:48,583 --> 00:47:50,916 شانس آوردی که الان .گور خودت رو نمی‌کنی 602 00:47:53,500 --> 00:47:54,500 .ممنونم، قربان 603 00:47:54,541 --> 00:47:55,666 .زود باش 604 00:48:34,541 --> 00:48:35,541 متی؟ 605 00:49:50,083 --> 00:49:55,000 ،برحسب محبت خود مرا یاد کن» .برحسب نیکویی خود، ای‌پروردگارا 606 00:49:55,833 --> 00:49:59,333 ...زیرا مردگان، تو را یاد نتوانند کرد 607 00:49:59,916 --> 00:50:03,500 «کیست که در قبر تو را بستاید؟ 608 00:50:04,791 --> 00:50:06,375 ...برحسب محبتت» 609 00:50:06,916 --> 00:50:11,041 «.به خاطر نیکویی خود مرا یاد کان، ای پروردگارا 610 00:50:12,000 --> 00:50:16,250 «.دیدگانم از اندوه کم‌سو شده‌اند» 611 00:50:18,875 --> 00:50:21,708 شما آقای لندور هستید، درسته؟ 612 00:50:22,375 --> 00:50:23,375 .بله 613 00:50:23,750 --> 00:50:26,125 .من مادر لیروی هستم 614 00:50:29,541 --> 00:50:31,666 .دوست دارم این پیش شما باشه 615 00:50:32,291 --> 00:50:33,979 .دفترچه خاطرات لیرویه 616 00:50:34,625 --> 00:50:36,875 .مال حداقل سه سال قبله 617 00:50:37,541 --> 00:50:39,166 ...یادم نمیاد 618 00:50:40,291 --> 00:50:41,375 .متأسفم 619 00:50:43,083 --> 00:50:44,166 .مرگ خیلی بدیه 620 00:50:46,791 --> 00:50:50,916 یادم نمیاد که هیچ دفترچه خاطراتی .توی وسایل شخصیش بوده 621 00:50:51,000 --> 00:50:53,875 .آقای بالینجر برای من فرستادنش 622 00:50:53,958 --> 00:50:55,250 آقای بالینجر؟ - .بله - 623 00:50:55,916 --> 00:50:58,000 ...وقتی شنیدن چه اتفاقی افتاده 624 00:50:58,083 --> 00:51:01,625 سریع به اقامتگاه لیروی رفت .تا ببینه چه کاری میشه انجام داد 625 00:51:01,708 --> 00:51:03,458 اون پسر عزیز .این رو برام فرستاد 626 00:51:03,541 --> 00:51:04,541 .که اینطور 627 00:51:04,875 --> 00:51:08,750 ...و الان... همین که من رو دید 628 00:51:09,875 --> 00:51:14,583 اون گفت، «فکر می‌کنم بهتر باشه که «.دفترچه خاطرات لیروی رو با خودتون به کنتاکی ببرید 629 00:51:15,416 --> 00:51:18,521 ،و اگه فکر می‌کنید بهتره بسوزونیدش» «.این کار رو بکنید 630 00:51:19,291 --> 00:51:20,583 .چقدر آدم باملاحظه‌ایه 631 00:51:21,500 --> 00:51:23,291 .ولی برای من منطقی نیست 632 00:51:24,208 --> 00:51:25,750 ...تمام این اعداد و حروف 633 00:51:26,875 --> 00:51:30,875 ولی... همین که می‌بینم ...ارتش به شما تکیه کرده 634 00:51:30,958 --> 00:51:33,625 به نظرم کار درستیه که .این دست شما باشه 635 00:52:05,583 --> 00:52:08,875 .همیشه میام بهت سر می‌زنم 636 00:52:08,958 --> 00:52:10,934 ...برای رسیدگی به نیازهاش - .درک می‌کنم - 637 00:52:10,958 --> 00:52:12,875 .شما همه توی این موضوع اذیت شدیم... 638 00:52:14,041 --> 00:52:15,083 !دکتر 639 00:52:15,875 --> 00:52:19,541 آقای لندور، از دیدن دوباره شما .خوشحالم 640 00:52:20,125 --> 00:52:23,875 ،لطفاً بذارید شما رو به همسرم .جولیا معرفی کنم 641 00:52:25,333 --> 00:52:27,625 .تعریف‌های زیادی درموردتون شنیدم 642 00:52:27,708 --> 00:52:29,125 .باعث افتخاره 643 00:52:29,208 --> 00:52:32,958 شما کسی هستید که به دنبال جریان مرگ آقای فرایه؟ 644 00:52:33,833 --> 00:52:34,666 .بله 645 00:52:34,750 --> 00:52:36,833 .خب، داشتیم درمورد همین موضوع صحبت می‌کردیم 646 00:52:37,458 --> 00:52:43,666 در واقع، همسرم بهم گفتن که ...باوجود تمام تلاش‌هاشون 647 00:52:43,750 --> 00:52:49,625 باز هم جسد آقای فرای برای دیده شدن .توسط عموم خیلی تجزیه شده بود 648 00:52:52,083 --> 00:52:54,208 .والدین بی‌چاره‌اش 649 00:52:54,708 --> 00:52:55,708 .درسته 650 00:52:55,791 --> 00:52:58,916 خب، این موضوع خیلی .روی ما تأثیر گذاشته 651 00:53:00,916 --> 00:53:04,604 خیالتون راحت باشه، تا زمانی که .دستگیرش نکنیم، آروم نمی‌گیرم 652 00:53:08,708 --> 00:53:10,708 .از آشنایتون خوشحال شدم 653 00:53:11,416 --> 00:53:12,500 .عزیزم 654 00:53:12,583 --> 00:53:15,833 ،اینطور که متوجه شدم .همسر شما فوت کرده، آقای لندور 655 00:53:17,708 --> 00:53:18,916 .درسته 656 00:53:19,000 --> 00:53:20,708 ...خب، با کمال حس هم‌دردی 657 00:53:22,333 --> 00:53:25,833 اخیراً این اتفاق افتاد؟ .منظورم فوت همسرتونه 658 00:53:26,500 --> 00:53:27,541 .دو سال پیش بود 659 00:53:28,291 --> 00:53:33,041 فقط چند ماه بعد از جابه‌جایی ما .به هایلندز بود 660 00:53:33,750 --> 00:53:35,916 بیماری ناگهانی بود؟ 661 00:53:38,458 --> 00:53:39,458 ...چندان 662 00:53:40,833 --> 00:53:41,833 .ناگهانی نبود 663 00:53:42,750 --> 00:53:46,375 .خب، من قدر فداکاری‌هاتون رو می‌دونم 664 00:53:47,583 --> 00:53:50,000 .تسلیت میگم - .ممنونم 665 00:54:27,416 --> 00:54:28,416 .آفرین 666 00:54:29,375 --> 00:54:32,166 ادگار، بهت نگفتم که خواهرم یه نابغه‌ست؟ 667 00:54:32,250 --> 00:54:35,500 .عالی بود، عزیزم .اشک تو چشم‌هام حلقه زد 668 00:54:35,583 --> 00:54:36,583 .آره 669 00:54:37,041 --> 00:54:39,125 .قشنگ بود، خانم مارکیز 670 00:54:39,208 --> 00:54:40,666 .درسته - .بله - 671 00:54:41,333 --> 00:54:43,375 .فناناپذیری شما تضمین شده‌ست 672 00:54:44,000 --> 00:54:46,958 هیچ زنمی رو نمی‌شناسم که .بخواد فناناپذیر بشه، رندی 673 00:54:47,041 --> 00:54:50,375 ...من ناگهان سِر توماس گِری به ذهنم اومد 674 00:54:51,000 --> 00:54:53,750 گل‌های بسیاری زاده شده‌اند» «.تا نادیده خجل شوند 675 00:54:53,833 --> 00:54:56,583 و شیرینیشان را در هوای بیابان» «.حرام کردند 676 00:54:58,000 --> 00:54:59,646 .شاعر موردعلاقه منه، آقای پو 677 00:55:02,083 --> 00:55:05,250 نظرت درمورد نابغه کوچولوی من چیه؟ 678 00:55:06,166 --> 00:55:08,791 فکر می‌کنم آقای پو فرای .این هستن که نابغه کسی باشن 679 00:55:09,625 --> 00:55:12,000 قطعاً کسایی مثل تو نباید .اون رو فاسد کنن 680 00:55:14,833 --> 00:55:15,833 .خیلی خب، لیا 681 00:55:15,916 --> 00:55:19,333 .دیگه کافیه .باید قبل از شام استراحت کنی 682 00:55:20,000 --> 00:55:22,875 .من رو ببخشید، آقایون - .ممنونم، لیا 683 00:55:24,668 --> 00:55:25,918 ‫رندی، صندلی‌ها رو بیار. 684 00:55:26,626 --> 00:55:28,251 ‫استودارد، زودباش دیگه. ‫برو سراغ صفحه شطرنج. 685 00:55:30,001 --> 00:55:31,251 ‫خیلی‌خب. دیگه حوصله‌ام سر رفت. 686 00:55:31,334 --> 00:55:33,584 ‫واسه‌ام مهم نیست! مریضه. 687 00:55:33,668 --> 00:55:36,168 ‫وقتی چنین شرایطی داره ‫نمی‌تونه چیزی اجرا کنه. 688 00:55:36,793 --> 00:55:37,751 ‫خانم مارکیز. 689 00:55:38,293 --> 00:55:40,793 ‫عه... معذرت می‌خوام. 690 00:55:44,876 --> 00:55:49,959 ‫به شدت مشتاقم روز شنبه ‫با شما دیداری داشته باشم. 691 00:55:51,834 --> 00:55:56,334 ‫اشتیاق شما رو درک می‌کنم آقای پو. ‫ولی متأسفانه شنبه سرم شلوغه. 692 00:55:57,043 --> 00:55:58,251 ‫آها، که این‌طور. 693 00:55:58,793 --> 00:56:01,418 ‫اینم کت و کلاهتون جناب. 694 00:56:01,501 --> 00:56:04,293 ‫ممنونم یوجنیا. لازم نبود. 695 00:56:04,376 --> 00:56:06,876 ‫خودم می‌تونستم کتم رو بردارم. 696 00:56:06,959 --> 00:56:08,876 ‫- شبتون بخیر. ‫- شب بخیر. 697 00:56:11,251 --> 00:56:13,043 ‫فرانسوی‌تون خیلی خوبه آقای پو. 698 00:56:14,084 --> 00:56:16,709 ‫لهجۀ جذابی هم دارید. 699 00:56:22,334 --> 00:56:24,126 ‫پس گفتید همین جمعه؟ 700 00:56:25,293 --> 00:56:28,084 ‫اگه شما ترجیح می‌دید ‫می‌تونیم بندازیم یک‌شنبه. 701 00:56:29,959 --> 00:56:30,959 ‫یا حتی دوشنبه. 702 00:56:31,043 --> 00:56:33,293 ‫کجا مایلید همدیگه رو ببینیم؟ 703 00:56:33,376 --> 00:56:35,959 ‫بذارید حدس بزنم، منطقۀ غربی؟ ‫گردشگاه معشوقان؟ 704 00:56:36,043 --> 00:56:37,043 ‫عه، نه، نه، نه. 705 00:56:37,584 --> 00:56:38,918 ‫متأسفانه هیچ‌کدوم. نه. 706 00:56:39,751 --> 00:56:41,501 ‫راستش آرامستان مد نظرم بود. 707 00:56:42,376 --> 00:56:43,876 ‫- آرامستان؟ ‫- اوهوم. 708 00:56:46,043 --> 00:56:47,376 ‫چه جالب. 709 00:56:47,459 --> 00:56:48,793 ‫بله، مسلماً به نظرم جالبه. 710 00:56:51,709 --> 00:56:53,584 ‫خب، امیدوارم شب خوبی داشته باشید. 711 00:57:52,293 --> 00:57:53,751 ‫درختان کاملاً برهنه از برگ شده‌ان. 712 00:57:54,668 --> 00:57:57,793 ‫ولی برای سیاحت کامل از هایلندز ‫که در شأن شکوهش باشه، 713 00:57:58,334 --> 00:58:01,584 ‫باید درست در زمان ریزش ‫برگ درختانش دیده بشه. 714 00:58:02,626 --> 00:58:03,459 ‫اون‌وقت چرا؟ 715 00:58:04,168 --> 00:58:06,126 ‫پوشش گیاهی بهبود پیدا نمی‌کنه، 716 00:58:06,209 --> 00:58:09,584 ‫بلکه مانع طرح اولیۀ پروردگار می‌شه. 717 00:58:10,293 --> 00:58:11,501 ‫چه شاعرانه. 718 00:58:12,959 --> 00:58:16,043 ‫از صحبت درمورد پروردگار و مرگ ‫لذت می‌برید، درست می‌گم؟ 719 00:58:16,668 --> 00:58:20,334 ‫از نظر من مرگ والاترین مضمون شعره. 720 00:58:28,251 --> 00:58:29,251 ‫افتخار می‌دید؟ 721 00:58:33,751 --> 00:58:36,084 ‫- جای محشریه. ‫- آره، جای مورد علاقمه. 722 00:58:41,376 --> 00:58:44,376 ‫مرگ‌اندیشی خیلی بهتون میاد. 723 00:58:46,168 --> 00:58:47,918 ‫حتی از یونیفرم بیشتر بهتون میاد. 724 00:58:50,626 --> 00:58:52,709 ‫فقط آرتموس در این زمینه ‫می‌تونه باهاتون رقابت کنه. 725 00:58:54,084 --> 00:58:57,376 ‫تا به حال ندیده‌ام فکرش رو ‫درگیر مسائل دلگیر زندگی کنه. 726 00:58:58,918 --> 00:59:02,084 ‫دوست داره مدتی طولانی با این ‫جهان‌بینی ما به زندگی نگاه کنه. 727 00:59:13,959 --> 00:59:16,584 ‫راستش به عقیدۀ من آدم می‌تونه... 728 00:59:16,668 --> 00:59:18,293 ‫مدتی روی خرده شیشه‌ها رقص کنه. 729 00:59:18,959 --> 00:59:20,168 ‫ولی نه برای همیشه. 730 00:59:25,001 --> 00:59:27,626 ‫بله، ظاهراً خیلی با همدیگه ‫نقاط مشترک دارید. 731 00:59:35,668 --> 00:59:37,209 ‫امیدوارم سردتون نباشه. 732 00:59:40,251 --> 00:59:42,501 ‫ظاهراً آب و هوای اینجا ‫حالا حالاها قراره سرد باشه. 733 00:59:42,584 --> 00:59:43,584 ‫لطفاً بحثش رو پیش نکشید. 734 00:59:44,209 --> 00:59:47,209 ‫فکر نکنید برای صحبت درمورد مسائل ‫عامی مثل آب و هوا اومده‌ام اینجا. 735 00:59:48,043 --> 00:59:50,709 ‫معذرت می‌خوام. صرفاً نگران سلامتی‌تون بودم. 736 00:59:50,793 --> 00:59:52,043 ‫پس اگه می‌خواید ادامه بدید. 737 00:59:52,126 --> 00:59:55,793 ‫عشق بی‌پایانتون رو اعلام کنید که جفتمون ‫با حالی که از این بدتر نمی‌شه برگردیم خونه. 738 00:59:55,876 --> 00:59:58,501 ‫- صرفاً داشتم می‌گفتم... ‫- معذرت می‌خوام. 739 00:59:59,751 --> 01:00:02,209 ‫ببخشید، رفتارم خیلی ناجوره. ‫حتی نمی‌دونم علتش چیه. 740 01:00:05,251 --> 01:00:06,376 ‫سردتونه. 741 01:00:06,459 --> 01:00:08,834 ‫خانم مارکیز، مایلید شنلم رو بهتون قرض بدم؟ 742 01:00:09,834 --> 01:00:11,793 ‫- سردم نیست. ‫- جدی می‌گم... 743 01:00:11,876 --> 01:00:12,709 ‫من... 744 01:00:14,834 --> 01:00:16,043 ‫- چی شد؟ ‫- خانم مارکیز. 745 01:00:16,126 --> 01:00:18,584 ‫لیا! لیا! 746 01:00:22,126 --> 01:00:25,584 ‫لیا! لیا! چی شده؟ 747 01:00:25,668 --> 01:00:26,501 ‫لیا! 748 01:00:28,918 --> 01:00:29,751 ‫لیا. 749 01:00:37,959 --> 01:00:39,126 ‫خدایا لیا. 750 01:00:40,709 --> 01:00:41,876 ‫حالت خوبه؟ 751 01:00:44,418 --> 01:00:46,126 ‫- لیا؟ ‫- حالم خوبه. 752 01:00:56,709 --> 01:01:00,501 ‫مطمئنی حالت خوبه؟ خیلی ترسوندیم‌ها. 753 01:01:01,126 --> 01:01:03,668 ‫چیز خاصی نبود. ‫لازم نیست نگران بشی. 754 01:01:05,126 --> 01:01:06,168 ‫این... 755 01:01:07,543 --> 01:01:12,959 ‫روحیات شما انقدری به من جسارت می‌ده ‫که پیشتون اعتراف کنم... 756 01:01:14,501 --> 01:01:19,501 ‫که مادرم به نوعی در زندگی من حضور داره. 757 01:01:20,834 --> 01:01:23,626 ‫چه در خواب و چه در بیداری‌ام حضور داره. 758 01:01:24,543 --> 01:01:25,876 ‫بله. بله. 759 01:01:25,959 --> 01:01:31,126 ‫از نظرم گاهی اوقات روح مردگان ‫بابت علاقۀ اندک ما بهشون، سراغ ما میان. 760 01:01:32,459 --> 01:01:36,293 ‫چون فراموششون می‌کنیم، متوجهید؟ ‫از عمد نیست، ولی فراموش می‌کنیم. 761 01:01:37,334 --> 01:01:42,876 ‫گمونم احساس می‌کنند به طرز ظالمانه‌ای ‫از یاد رفته‌ان و به سمت ما فریاد می‌زنند. 762 01:01:44,084 --> 01:01:47,126 ‫شاید بهتر باشه زیاد درموردش فکر نکنیم. 763 01:01:58,334 --> 01:02:00,251 ‫دوست دارم بدونید چقدر سپاسگزارم... 764 01:02:02,876 --> 01:02:04,668 ‫که وقتی چشم باز کردم دیدم کنارم موندید. 765 01:02:05,959 --> 01:02:07,334 ‫که به عمق وجودتون نگاه کردم، 766 01:02:08,293 --> 01:02:10,626 ‫و چیزی پیدا کردم که انتظارش رو نداشتم. 767 01:02:12,168 --> 01:02:13,709 ‫اصلاً انتظارش رو نداشتم. 768 01:02:15,709 --> 01:02:16,709 ‫متشکرم. 769 01:03:12,376 --> 01:03:14,543 ‫وایستا! 770 01:03:23,251 --> 01:03:26,084 ‫حرام‌زاده‌جماعت باید حدش رو بدونه. 771 01:03:28,668 --> 01:03:31,126 ‫نبینم سمت لیا بری. 772 01:03:33,918 --> 01:03:34,751 ‫بکش کنار! 773 01:03:38,334 --> 01:03:39,543 ‫بکش کنار بالینجر! 774 01:03:39,626 --> 01:03:43,001 ‫وگرنه توی دادگاه نظامی محاکمه می‌شی! 775 01:03:55,376 --> 01:03:56,543 ‫مردک بدقواره. 776 01:04:01,209 --> 01:04:02,209 ‫حالت خوبه؟ 777 01:04:02,293 --> 01:04:06,043 ‫مشخصه این حیوان وحشی می‌دونه ‫لیا من رو بهش ترجیح می‌ده. 778 01:04:06,126 --> 01:04:08,459 ‫- و اگه می‌خواد من رو بترسونه... ‫- بترسونه؟ 779 01:04:08,543 --> 01:04:11,584 ‫- مشخص بود می‌خواد بکشتت. ‫- من رو بکشه؟ 780 01:04:12,209 --> 01:04:16,334 ‫نه. قبل اینکه بتونه بین من و عشق زندگی‌ام ‫مانعی ایجاد کنه، 781 01:04:16,418 --> 01:04:18,084 ‫خودم می‌کشمش. 782 01:04:20,709 --> 01:04:24,126 ‫تا بوده همین بوده. ‫همیشه مردم من رو دست کم می‌گرفتند. 783 01:04:24,209 --> 01:04:27,293 ‫دوستانم، هم‌کلاسی‌هام، ‫حتی حامیان مالی اشعارم. 784 01:04:27,376 --> 01:04:28,793 ‫- ممنون پتسی. ‫- همه‌شون. 785 01:04:29,418 --> 01:04:30,459 ‫همه‌شون... 786 01:04:33,668 --> 01:04:34,668 ‫به جز مادر عزیزم. 787 01:04:37,084 --> 01:04:40,376 ‫و ممنون که اونجا کمکم کردی. 788 01:04:41,168 --> 01:04:43,293 ‫کم پیش میاد از چیزی تعجب کنم. 789 01:04:43,376 --> 01:04:47,376 ‫خودتم تعجب کردی، درست نمی‌گم لندور؟ 790 01:04:48,501 --> 01:04:50,793 ‫قصد بی‌احترامی ندارم، 791 01:04:50,876 --> 01:04:54,793 ‫ولی بیشتر از چیزی که ظاهرت نشون می‌ده، ‫آدم فرهیخته‌ای هستی. 792 01:04:55,584 --> 01:04:59,751 ‫حالا بگو ببینم، راست می‌گن که ‫یک‌بار فقط با نگاه نافذت، 793 01:04:59,834 --> 01:05:02,293 ‫خواستی از کسی اعتراف بگیری؟ 794 01:05:09,668 --> 01:05:11,376 ‫اگر بازجو صبوری کنه، 795 01:05:12,543 --> 01:05:16,334 ‫خود مظنون معمولاً از خودش بازجویی می‌کنه. 796 01:05:20,584 --> 01:05:23,626 ‫حقا که هم‌نشین خوش‌مشربی هستی لندور. 797 01:05:26,793 --> 01:05:28,709 ‫حتماً باید شعری از این دیدارها بنویسم. 798 01:05:29,834 --> 01:05:33,251 ‫شعری که نامت رو در طی ‫دوران مختلف زنده نگه داره. 799 01:05:51,251 --> 01:05:55,293 ‫حتی بعد حمله‌ای که صورت گرفت، ‫به رندی بالینجر مظنون نشدی؟ 800 01:05:57,584 --> 01:05:59,168 ‫پس به چه نتیجه‌ای می‌رسی؟ 801 01:06:00,084 --> 01:06:01,418 ‫منظورم توی تحقیقاتته. 802 01:06:02,418 --> 01:06:05,501 ‫بیشتر نظرم روی آرتموس مارکیزه. 803 01:06:06,918 --> 01:06:08,084 ‫احیاناً می‌شناسیش؟ 804 01:06:10,584 --> 01:06:11,751 ‫کیه که نشناسه؟ 805 01:06:13,834 --> 01:06:15,459 ‫ظاهر باشکوهی داره. 806 01:06:16,918 --> 01:06:20,251 ‫تقریباً نزدیک بود جوان‌مرگ بشه، درسته؟ 807 01:06:23,001 --> 01:06:26,293 ‫ولی به نظرم عمل خشونت‌آمیزی ‫از پس اون بر نمیاد. 808 01:06:27,584 --> 01:06:29,584 ‫همیشه آدم... خون‌سردیه. 809 01:06:32,084 --> 01:06:33,459 ‫شاید کسی نیست که دنبالشیم. 810 01:06:35,376 --> 01:06:39,251 ‫ویژگی خاصی توی رفتارش می‌بینم. ‫توی کل خانواده‌اش. 811 01:06:39,334 --> 01:06:42,168 ‫رفتارش شبیه کساییه که جرمی مرتکب شده‌ان. 812 01:06:45,918 --> 01:06:48,334 ‫مگه خانواده‌ای هست که جرمی ‫مرتکب نشده باشه؟ 813 01:06:55,751 --> 01:06:58,209 ‫- سلام جناب سروان. ‫- مسئله آقای بالینجره. 814 01:06:59,251 --> 01:07:01,126 ‫متأسفانه ناپدید شده. 815 01:07:14,751 --> 01:07:16,334 ‫کنار اون سنگ‌ها رو ببین. 816 01:07:17,751 --> 01:07:19,209 ‫این طرف هم ببین. 817 01:07:22,668 --> 01:07:23,959 ‫برو بالای قله. 818 01:07:24,751 --> 01:07:28,168 ‫سرباز، سمت راست رو ببین. ‫پشت اون درخت‌ها. 819 01:07:28,918 --> 01:07:30,001 ‫اینجا چیزی نیست. 820 01:07:41,459 --> 01:07:43,709 ‫جناب سروان! بیاید این بالا! 821 01:07:55,876 --> 01:07:56,876 ‫پناه بر خدا. 822 01:08:19,584 --> 01:08:25,876 ‫کالبدشکافی آقای بالینجر ‫به ظرافت فرای نبود. 823 01:08:26,543 --> 01:08:29,751 ‫که نشون می‌ده به دست فرد دیگری اجرا شده. 824 01:08:32,001 --> 01:08:34,626 ‫در خصوص اخته کردن بگم... 825 01:08:36,834 --> 01:08:38,793 ‫راستش من... 826 01:08:38,876 --> 01:08:39,918 ‫اخته کردن؟ 827 01:08:40,751 --> 01:08:42,251 ‫پناه بر خدا لندور. 828 01:08:43,209 --> 01:08:47,334 ‫حتی به اندازۀ ماه گذشته دیگه به ‫دستگیری این جانی نزدیک نیستیم! 829 01:08:47,918 --> 01:08:48,918 ‫اتفاقاً نزدیکتر شدیم. 830 01:08:49,584 --> 01:08:51,251 ‫- دیر یا زود پیداش می‌کنیم. ‫- پس بگو ببینم! 831 01:08:52,959 --> 01:08:55,626 ‫شواهد بیشتری از این ‫عملیات‌های شیطانی پیدا کردی؟ 832 01:08:57,293 --> 01:09:00,584 ‫تکلیف اون به‌ظاهر افسری که ‫سرباز کاکرین رو متقاعد کرد، 833 01:09:00,668 --> 01:09:02,334 ‫تا پیکر لیروی فرای رو رها کنه چی می‌شه؟ 834 01:09:03,709 --> 01:09:04,668 ‫یا دفتر خاطرات فرای؟ 835 01:09:04,751 --> 01:09:07,876 ‫حتی سرنخی پیدا کردی که بتونه کمک کنه؟ 836 01:09:08,793 --> 01:09:13,918 ‫دیوانه‌ای آزادانه توی این رشته‌کوه می‌چرخه ‫و شکم افراد من رو می‌دره. 837 01:09:14,001 --> 01:09:18,459 ‫سربازانی که با مشقت وظایفشون رو انجام می‌دن ‫جرأت خوابیدن و خروج از سربازخانه رو ندارند! 838 01:09:18,543 --> 01:09:21,293 ‫و اگرم بخوابن با اسلحه زیر بالش می‌خوابن! 839 01:09:26,793 --> 01:09:29,709 ‫کم‌کم دارم فکر می‌کنم دیگه به نظر شما، 840 01:09:30,334 --> 01:09:31,959 ‫من صلاحیت این تحقیقات رو ندارم. 841 01:09:33,209 --> 01:09:34,209 ‫ممنونم دکتر. 842 01:09:41,584 --> 01:09:45,251 ‫صلاحیت شما زیر سوال نرفته، ‫بلکه بحث وفاداری شما مطرحه. 843 01:09:45,793 --> 01:09:50,209 ‫احتمالی می‌دید که چنین اقداماتی ‫از جانب آقای پو باشه؟ 844 01:09:51,251 --> 01:09:52,084 ‫پو؟ 845 01:09:52,168 --> 01:09:54,834 ‫همین دیروز که رفقانش ‫توی مهمانسرا پذیرایی می‌کرد، 846 01:09:54,918 --> 01:09:58,543 ‫از گلاویز شدن حماسی‌اش ‫با آقای بالینجر دم می‌زد، 847 01:09:58,626 --> 01:10:02,126 ‫و اذعان می‌کرد اگر دوباره ‫چنین درگیری پیش بیاد، 848 01:10:02,209 --> 01:10:04,543 ‫به طور جد مصممه که بکشش. 849 01:10:04,626 --> 01:10:06,251 ‫خودت که پو رو دیدی. 850 01:10:07,209 --> 01:10:11,334 ‫واقعاً فکر می‌کنی می‌تونه ‫بالینجر رو از پا در بیاره؟ 851 01:10:11,418 --> 01:10:15,126 ‫نه، نیازی به نبرد تن به تن نیست. ‫با یک سلاح گرم می‌تونه کارش رو بسازه. 852 01:10:15,209 --> 01:10:17,626 ‫رابطه‌اش با بالینجر هر چی که باشه، 853 01:10:17,709 --> 01:10:22,001 ‫هیچ پل ارتباطی‌ای بین پو ‫و لیروی فرای وجود نداره. 854 01:10:22,084 --> 01:10:25,168 ‫- حتی همدیگه رو نمی‌شناختند. ‫- اتفاقاً می‌شناختند. 855 01:10:26,001 --> 01:10:28,834 ‫اون‌ها هم تابستان سال گذشته ‫با همدیگه درگیری داشتند. 856 01:10:30,501 --> 01:10:34,001 ‫ولی گمون نکنم داوطلبانه بهتون ‫چنین اطلاعاتی رو داده باشه، درسته؟ 857 01:10:39,043 --> 01:10:40,168 ‫پس بازداشتش کنید. 858 01:10:40,959 --> 01:10:44,001 ‫اگر انقدر مطمئنید که کار خودشه، ‫بازداشتش کنید. 859 01:10:44,084 --> 01:10:46,001 ‫ما صرفاً انگیزۀ قتل رو داریم. 860 01:10:46,626 --> 01:10:49,209 ‫برای جمع‌آوری مدارک ‫پشتمون به جنابعالی گرمه! 861 01:10:50,584 --> 01:10:55,001 ‫آقای لندور، احیاناً خصومت پنهانی ‫نسبت به این پادگان دارید؟ 862 01:10:55,584 --> 01:10:56,584 ‫قضیه همینه؟ 863 01:10:59,584 --> 01:11:05,251 ‫من از جانب مؤسسۀ گران‌بهای شما، ‫دارم جانم رو به خطر می‌ندازم. 864 01:11:08,459 --> 01:11:09,293 ‫ولی آره. 865 01:11:11,209 --> 01:11:16,918 ‫معتقدم که پادگان شما، ‫ارادۀ مردان جوان رو می‌گیره. 866 01:11:17,501 --> 01:11:21,168 ‫اون‌ها رو در بند قوانین ‫و مقررات قرار می‌ده. 867 01:11:22,584 --> 01:11:27,334 ‫عقل سلیم رو ازشون سلب می‌کنه. ‫باعث می‌شه کمتر انسان باشند. 868 01:11:27,418 --> 01:11:32,168 ‫دارید می‌گید مقصر این کشتار پادگانه؟ 869 01:11:32,251 --> 01:11:36,543 ‫کار کسیه که با پادگان در ارتباطه، پس بله. ‫می‌شه گفت مقصر خود پادگانه. 870 01:11:36,626 --> 01:11:38,043 ‫نظرتون مضحکه. 871 01:11:38,126 --> 01:11:39,334 ‫با این منطق شما، 872 01:11:40,084 --> 01:11:44,043 ‫اگر یک مسیحی جرمی مرتکب بشه، ‫باید به پای عیسی نوشته بشه. 873 01:11:45,543 --> 01:11:46,584 ‫بایدم نوشته بشه. 874 01:12:02,501 --> 01:12:07,626 ‫اول که ازت خواستم این کار رو قبول کنی، 875 01:12:09,293 --> 01:12:16,209 ‫بهم گفتی هیچ مراوده‌ای ‫با لیروی فرای نداشتی، پس... 876 01:12:17,793 --> 01:12:20,376 ‫از همین‌جاش شروع کنیم. خب؟ 877 01:12:23,834 --> 01:12:26,584 ‫- خب، واقعیت محض این نبود که... ‫- خب، خب، خب... 878 01:12:26,668 --> 01:12:29,209 ‫چرا هیچ مسئله‌ای رو نمی‌تونی ‫ساده مطرح کنی پو؟ 879 01:12:29,293 --> 01:12:31,709 ‫حقایق کجاست؟ حقایق ساده کجاست؟ 880 01:12:31,793 --> 01:12:34,126 ‫یا بگو آره! یا بگو نه! 881 01:12:35,668 --> 01:12:36,668 ‫حقیقت رو بگو! 882 01:12:38,501 --> 01:12:43,126 ‫- لیروی فرای رو می‌شناختی؟ ‫- بله. 883 01:12:44,168 --> 01:12:47,376 ‫با لیروی فرای صحبت کرده بودی؟ 884 01:12:48,668 --> 01:12:50,251 ‫بله. بله. 885 01:12:55,168 --> 01:12:57,334 ‫خودت لیروی فرای رو کشتی؟ 886 01:13:00,001 --> 01:13:02,959 ‫راندولف بالینجر رو تو کشتی؟ 887 01:13:03,043 --> 01:13:03,876 ‫نه. 888 01:13:10,126 --> 01:13:15,418 ‫هیچ ارتباطی به کالبدشکافی ‫پیکر این دو نفر داشتی؟ 889 01:13:15,501 --> 01:13:18,959 ‫- نه، نه، نه. اگه چنین کاری... ‫- ولی رد نمی‌کنی که... 890 01:13:19,043 --> 01:13:21,834 ‫جفت این افراد رو تهدید کرده بودی؟ 891 01:13:21,918 --> 01:13:25,168 ‫در رابطه با تهدید بالینجر... 892 01:13:29,793 --> 01:13:30,876 ‫از صمیم قلب نگفتم. 893 01:13:32,418 --> 01:13:35,793 ‫- فرای چطور؟ ‫- من هیچ‌وقت تهدیدش نکردم. صرفاً... 894 01:13:35,876 --> 01:13:41,043 ‫من توی این مسئله الگوی ‫اذیت‌کننده‌ای می‌بینم پو. 895 01:13:41,126 --> 01:13:46,834 ‫مردانی که گذرشون به تو افتاده، ‫جنازۀ به دار آویخته‌شون پیدا می‌شه، 896 01:13:46,918 --> 01:13:52,001 ‫اونم درحالی که اعضای حیاتی ‫بخصوصی از سینه‌شون جدا شده. 897 01:13:52,834 --> 01:13:54,084 ‫آقای لندور... 898 01:13:57,834 --> 01:14:00,001 ‫اگر قرار بود هر سرباز پادویی... 899 01:14:00,084 --> 01:14:03,001 ‫که در مدت کوتاه حضورم در اینجا ‫از من سوء استفاده کرده‌اند رو بکشم، 900 01:14:04,876 --> 01:14:08,084 ‫مجبور می‌شدید جنازۀ کل ‫سپاه سربازان رو پیدا کنید، 901 01:14:08,168 --> 01:14:09,834 ‫به جای جنازۀ دو سرباز. 902 01:14:14,084 --> 01:14:17,293 ‫اگر لازمه بدونید باید بگم ‫از روزهای اول حضورم در اینجا، 903 01:14:18,251 --> 01:14:19,876 ‫مضحکۀ خاص و عام شده‌ام. 904 01:14:21,501 --> 01:14:26,418 ‫رفتارم، سنم، شخصیتم، 905 01:14:28,918 --> 01:14:30,334 ‫ظواهرم رو مسخره کرده‌ان. 906 01:14:32,334 --> 01:14:36,709 ‫حتی اگر هزاران عمر داشته باشم، 907 01:14:36,793 --> 01:14:39,209 ‫بازم نمی‌تونم به تمام آسیب‌هایی که... 908 01:14:39,293 --> 01:14:40,626 ‫بهم وارد شده اشاره کنم. 909 01:14:42,418 --> 01:14:48,293 ‫بله، من گناهان بزرگی مرتکب شده‌ام، ‫ولی نه این گناه. 910 01:14:50,959 --> 01:14:52,251 ‫هیچ‌وقت قتل نکرده‌ام. 911 01:14:55,501 --> 01:14:56,918 ‫حالا حرفم رو باور می‌کنید؟ 912 01:14:59,876 --> 01:15:06,209 ‫به نظرم باید بیشتر حواست ‫به رفتار و گفتارت باشه. 913 01:15:09,709 --> 01:15:14,459 ‫فعلاً شاید بتونم هیچکاک رو کنترل کنم. 914 01:15:15,876 --> 01:15:21,876 ‫ولی اگر بخوای دوباره بهم دروغ تحویل بدی، 915 01:15:21,959 --> 01:15:27,293 ‫می‌ندازمت پشت میله‌های زندان ‫و هیچ ترحم و کمکی بهت نمی‌کنم. 916 01:15:27,376 --> 01:15:30,501 ‫متوجه شدی چی گفتم؟ 917 01:15:39,543 --> 01:15:43,376 ‫الآنم اگه اجازه بدی ‫باید برای شام جایی باشم. 918 01:16:09,001 --> 01:16:15,959 ‫ممنونم که در سوگ نابهنگام راندولف ‫به ما ملحق شدی. 919 01:16:17,251 --> 01:16:19,584 ‫پسرک جزوی از خانواده‌مون بود. 920 01:16:24,376 --> 01:16:28,918 ‫قبول دارید پسر من به طور منحصر به فردی ‫آقای خوش‌تیپیه جناب لندور؟ 921 01:16:32,501 --> 01:16:33,376 ‫اِم... 922 01:16:34,751 --> 01:16:41,126 ‫از نظر من جفت پسران شما ‫به یک اندازه در این زمینه جذاب‌اند. 923 01:16:42,209 --> 01:16:44,626 ‫بله، جذابیت در خانوادۀ ما ارثیه. 924 01:16:45,209 --> 01:16:50,043 ‫هرچند از نظرم شما جذابیت نادری دارید. 925 01:16:51,168 --> 01:16:54,501 ‫هوش استثنایی دارید. 926 01:16:55,043 --> 01:16:59,334 ‫می‌شه گفت هوشی که شما دارید ‫بین مردم این حوالی تقریباً نایابه. 927 01:17:00,959 --> 01:17:03,709 ‫آقای لندور، به واسطۀ همین هوشتون، 928 01:17:04,543 --> 01:17:07,209 ‫امیدوارم وقتی امورات رسمی شما ‫در اینجا به پایان رسید، 929 01:17:07,293 --> 01:17:10,584 ‫توی معمایی که ذهنم رو درگیر کرده، کمک کنید. 930 01:17:11,126 --> 01:17:13,959 ‫- گفتید معما؟ ‫- مسئلۀ عجیبیه. 931 01:17:14,043 --> 01:17:16,001 ‫حین مراسم تلاوت روز دوشنبه، 932 01:17:16,584 --> 01:17:20,459 ‫ظاهراً یکی به صورت مخفیانه ‫متعلقات شخصی من رو گشته. 933 01:17:21,584 --> 01:17:23,293 ‫- آها. ‫- خب... 934 01:17:23,959 --> 01:17:27,168 ‫- این حوالی افراد وحشتناکی هستند. ‫- جدی می‌گید پدر؟ 935 01:17:27,543 --> 01:17:30,459 ‫به عقیدۀ من این فرد صرفاً آدم بی‌ادبیه، 936 01:17:30,543 --> 01:17:33,209 ‫که البته خودمم نمی‌دونم کیه. 937 01:17:35,376 --> 01:17:39,084 ‫به هر حال باید مواظب باشی آرتموس. 938 01:17:39,876 --> 01:17:41,668 ‫- خیلیم باید مواظب باشی. ‫- ای مادر. 939 01:17:42,543 --> 01:17:45,668 ‫احتمالاً کار آدم مزاحمی بوده، 940 01:17:45,751 --> 01:17:50,251 ‫که کار درست و حسابی نداره و ‫حتی زندگی‌ای نداره. 941 01:17:50,834 --> 01:17:54,001 ‫احتمالاً یک روستایی کلبه‌نشین باشه. 942 01:17:55,043 --> 01:17:56,459 ‫موافقید جناب لندور؟ 943 01:17:58,668 --> 01:18:00,084 ‫عه. 944 01:18:00,168 --> 01:18:02,168 ‫- شما هم کلبه دارید، درست نمی‌گم. ‫- بسه آرتموس. 945 01:18:03,001 --> 01:18:06,251 ‫حتی ممکنه روابط نزدیکی با کسی ‫که با این الگو مطابقت داره، داشته باشید. 946 01:18:06,334 --> 01:18:09,584 ‫شاید یکی از دوستانتون باشه که ‫اهل عیش و نوش توی میخانه‌ست. 947 01:18:10,584 --> 01:18:13,126 ‫بس کن! خواهش کردم! ‫از این کارت بدم میاد! 948 01:18:13,668 --> 01:18:16,043 ‫این رفتارت به شدت زننده‌ست. 949 01:18:16,126 --> 01:18:18,793 ‫- متوجه منظورت نمی‌شم مادر. ‫- نه، نبایدم بشی. 950 01:18:18,876 --> 01:18:21,918 ‫من حتی اگه تا اون‌طرف رود هادسون برم ‫همچنان کسی واسه‌اش مهم نیست. 951 01:18:22,001 --> 01:18:23,626 ‫چون کسی متوجه من نمی‌شه! 952 01:18:24,126 --> 01:18:26,501 ‫- درست نمی‌گم دنیل؟ ‫- پسرم، خواهشاً بس کن. 953 01:18:36,459 --> 01:18:40,459 ‫بابت... رفتار همسرم معذرت می‌خوام. 954 01:18:42,418 --> 01:18:45,293 ‫مرگ آقای بالینجر... 955 01:18:46,793 --> 01:18:50,334 ‫سایۀ اندوهی روی خانوادۀ ما انداخته. 956 01:18:58,084 --> 01:19:02,501 ‫مایلید توی اتاق مطالعه ‫بیاید پیشم آقای لندور؟ 957 01:19:02,584 --> 01:19:03,584 ‫با کمال میل. 958 01:19:11,918 --> 01:19:14,293 ‫معذرت می‌خوام جناب پاسبان. 959 01:19:16,501 --> 01:19:20,834 ‫زندگی تحت فشار و اضطراب ‫روی همه‌مون تأثیر گذاشته. 960 01:19:20,918 --> 01:19:23,084 ‫- نیازی به عذرخواهی نیست. ‫- بله. 961 01:19:23,876 --> 01:19:28,418 ‫اونم در این موقع از سال ‫با وجود تمام محدودیت‌ها... 962 01:19:28,501 --> 01:19:31,834 ‫هوم. کاملاً درک می‌کنم. 963 01:19:36,376 --> 01:19:39,584 ‫متوجه مسئله‌ای شدم دکتر. 964 01:19:42,209 --> 01:19:44,251 ‫احیاناً دخترتون ناخوش‌احواله؟ 965 01:19:45,876 --> 01:19:47,251 ‫خیلی تیزبین هستید. 966 01:19:48,501 --> 01:19:49,501 ‫بله. 967 01:19:51,209 --> 01:19:52,751 ‫بله، دخترم... 968 01:19:54,793 --> 01:19:57,834 ‫دخترم رنجش زیادی متحمل شد. 969 01:19:58,543 --> 01:20:00,584 ‫از زمان خردسالی مورد رنجش بوده. 970 01:20:01,543 --> 01:20:06,626 ‫بیماری بدخیمیه که موجب ‫تشنج‌های ناگهانی‌اش می‌شه، 971 01:20:06,709 --> 01:20:11,793 ‫هوشیاری‌اش رو مختل می‌کنه ‫و باعث می‌شه لرزه به اندامش بیفته. 972 01:20:12,584 --> 01:20:14,334 ‫دخترک نازنینم. 973 01:20:15,501 --> 01:20:20,168 ‫خودش رو برای ازدواج، جایگاه اجتماعی ‫و فرزندآوری آماده می‌کنه، 974 01:20:21,793 --> 01:20:25,626 ‫و در عین حال درگیر بیماری بدخیمیه. 975 01:20:29,168 --> 01:20:30,168 ‫آزاردهنده‌ست. 976 01:20:33,459 --> 01:20:37,043 ‫آقایون، اگه بهمون ملحق بشید ‫لیا آماده‌ست. 977 01:20:38,251 --> 01:20:39,251 ‫ممنونم پسر. 978 01:20:42,584 --> 01:20:43,584 ‫افتخار می‌دید؟ 979 01:20:44,376 --> 01:20:48,293 ‫اشکالی نداره برم بیرون و هوایی تازه کنم؟ 980 01:20:48,376 --> 01:20:49,334 ‫نفرمایید. 981 01:20:55,334 --> 01:20:58,334 ‫پدر، بیا بازی کنیم. 982 01:21:01,043 --> 01:21:03,209 ‫می‌خوای دوباره مات ناپلئونی‌ات کنم؟ 983 01:21:04,001 --> 01:21:07,043 ‫یا این‌بار بیشتر قراره باهام رقابت کنی؟ 984 01:22:14,493 --> 01:22:16,603 ‫[آیین رومانوم] 985 01:23:05,418 --> 01:23:08,209 ‫- اجرای محشری بود. ‫- نفرمایید. 986 01:23:09,251 --> 01:23:10,251 ‫شاید بشه گفت قابل قبول. 987 01:23:10,918 --> 01:23:14,459 ‫شما متوجه تأثیر نوازندگی‌تون روی من نیستید. 988 01:23:16,209 --> 01:23:18,209 ‫درواقع روی همه‌مون... 989 01:23:20,418 --> 01:23:23,251 ‫- خب؟ ‫- راستش من... 990 01:23:26,626 --> 01:23:33,376 ‫درست نمی‌دونم چطور بیان کنم، ‫ولی متوجه این مسئله شدم، 991 01:23:35,334 --> 01:23:37,751 ‫که از هیچ زحمتی برای شما دریغ نمی‌کنم. 992 01:23:44,876 --> 01:23:46,001 ‫ای ادگار. 993 01:24:10,501 --> 01:24:13,543 ‫کمکتون کنم چیزی که می‌خواید رو ‫پیدا کنید جناب لندور؟ 994 01:24:14,959 --> 01:24:17,543 ‫حالتون خوب شد. چه سریع. 995 01:24:18,501 --> 01:24:19,834 ‫معذرت می‌خوام. 996 01:24:19,918 --> 01:24:23,834 ‫نگران بودم دچار میگرن وحشتناکی بشم، 997 01:24:23,918 --> 01:24:28,376 ‫ولی مثل اینکه صرفاً ‫استراحت کوتاهی احتیاج داشتم. 998 01:24:28,459 --> 01:24:31,418 ‫و حس می‌کنم کاملاً بهبود پیدا کرده‌م. 999 01:24:34,876 --> 01:24:37,751 ‫اجازه می‌دید این لباس قدیمی ‫و کهنه رو بذارم کنار؟ 1000 01:24:37,834 --> 01:24:40,168 ‫مطمئنم به قامت شما نمیاد. 1001 01:24:42,251 --> 01:24:44,376 ‫من و دکتر دنبالش می‌گشتیم. 1002 01:24:45,168 --> 01:24:46,251 ‫اینجا پیداش کردم. 1003 01:24:47,334 --> 01:24:52,126 ‫عزیزم، ببین جناب پاسبان ‫چی توی کمد لباسمون پیدا کرده. 1004 01:24:52,709 --> 01:24:58,126 ‫یادته آرتموس وقتی خردسال بود ‫این لباس رو توی خونه تن می‌کرد؟ 1005 01:24:58,959 --> 01:25:00,251 ‫یادته عزیزدلم؟ 1006 01:25:00,334 --> 01:25:02,543 ‫- یادمه مادر. ‫- کت برادرمه. 1007 01:25:02,626 --> 01:25:03,876 ‫برادرتون؟ 1008 01:25:03,959 --> 01:25:06,543 ‫تنها یادگاری که ازش مونده همینه. 1009 01:25:07,209 --> 01:25:08,834 ‫چرا دست شماست؟ 1010 01:25:08,918 --> 01:25:10,543 ‫شاید آرتموس باید جواب این سوال رو بده. 1011 01:25:17,459 --> 01:25:19,084 ‫همه توی پذیرایی هستند. 1012 01:25:21,626 --> 01:25:22,959 ‫ایتان. 1013 01:25:24,959 --> 01:25:26,209 ‫چرا اومدی اینجا؟ 1014 01:25:27,626 --> 01:25:28,918 ‫یک سرباز دیگه گم شده. 1015 01:25:31,918 --> 01:25:35,293 ‫گروه تجسسی تشکیل دادم ‫که تا یک ساعت دیگه جست‌جو رو شروع کنند. 1016 01:25:35,376 --> 01:25:37,501 ‫زیر هر سنگی رو می‌گردند. 1017 01:25:37,584 --> 01:25:39,626 ‫خدا به خیر کنه. حتی از فکر... 1018 01:25:39,709 --> 01:25:40,543 ‫آقایون! 1019 01:25:40,626 --> 01:25:43,418 ‫الآن توی خوابگاه آقای استودارد بودم. 1020 01:25:43,501 --> 01:25:48,209 ‫کاملاً خالی بود. هیچ لباس ‫غیرنظامی‌ای اونجا پیدا نکردم. 1021 01:25:48,293 --> 01:25:50,418 ‫گمون می‌کنم فرار کرده باشه. 1022 01:25:51,543 --> 01:25:52,543 ‫فرار کرده؟ 1023 01:25:52,626 --> 01:25:54,793 ‫طبق دفتر خاطرات فرای، 1024 01:25:54,876 --> 01:25:58,834 ‫استودارد و بالینجر جفتشون ‫از رفقای نزدیک لیروی فرای بوده‌ان. 1025 01:25:58,918 --> 01:26:01,001 ‫گمونم از ترس اینکه ‫قربانی بعدی باشه فرار کرده. 1026 01:26:01,084 --> 01:26:04,751 ‫پس آرتموس و کت افسر چی می‌شه؟ 1027 01:26:04,834 --> 01:26:08,293 ‫اگه توی این قضیه دستی داره، ‫چرا دستگیری‌اش رو به تأخیر بندازیم؟ 1028 01:26:08,376 --> 01:26:13,251 ‫برای چنین امری... خونسردی زیادی داره. ‫فقط کافیه اتهامات رو منکر بشه. 1029 01:26:14,084 --> 01:26:17,334 ‫البته آخرین راه تحقیقاتی‌ای ‫باقی مونده که می‌خوام امتحان کنم. 1030 01:26:17,834 --> 01:26:19,793 ‫دو تن از رفقای نزدیکش مرده‌ان، 1031 01:26:19,876 --> 01:26:23,126 ‫و فورأ باید به رئیس پادگان ‫گزارش بدم که طرف رو پیدا کرده‌ایم. 1032 01:26:24,834 --> 01:26:27,376 ‫پیداش کرده‌ایم لندور. درست نمی‌گم؟ 1033 01:26:44,876 --> 01:26:45,876 ‫دوشیزه. 1034 01:26:47,709 --> 01:26:48,709 ‫ادگار. 1035 01:26:53,293 --> 01:26:55,001 ‫- من... ‫- پروفسور؟ 1036 01:26:58,043 --> 01:26:59,043 ‫پپه؟ 1037 01:27:01,376 --> 01:27:05,918 ‫آخرین باری که اینجا بودم به یک ‫شکارچی ساحره و کتابی اشاره کردی. 1038 01:27:06,001 --> 01:27:08,834 ‫آره. کتاب مقال شیطان. 1039 01:27:08,918 --> 01:27:10,834 ‫کتاب آنری لوکر. 1040 01:27:11,376 --> 01:27:13,209 ‫لوکر کشیش بود؟ 1041 01:27:14,084 --> 01:27:15,459 ‫کشیشی که در آتش سوخت. 1042 01:27:19,501 --> 01:27:21,251 ‫هنگام خواب به سراغم آمد، 1043 01:27:23,834 --> 01:27:25,834 ‫در ژرفای وجودم، 1044 01:27:26,834 --> 01:27:30,043 ‫تپشی به مثابۀ خرمن‌کوبی آمد، 1045 01:27:32,376 --> 01:27:34,834 ‫با قلبی مغموم تقاضای تعجل کردم. 1046 01:27:36,834 --> 01:27:38,001 ‫نامش «لینور» بود. 1047 01:27:40,209 --> 01:27:42,418 ‫تقاضایم را اجابتی نکرد. 1048 01:27:44,084 --> 01:27:46,459 ‫شب بی‌پایان او را در دوغابش گرفتار کرد، 1049 01:27:46,543 --> 01:27:48,709 ‫همه جزء را کفن‌پیچ کرد، جز چشم آبی روشنش. 1050 01:27:48,793 --> 01:27:51,876 ‫در شبی تیره و تار همچون ظلمات دوزخ، 1051 01:27:51,959 --> 01:27:53,543 ‫با گدازه‌هایی سوزان، 1052 01:27:55,418 --> 01:27:56,751 ‫که در میانشان چیزی عیان نبود، 1053 01:27:58,084 --> 01:27:59,501 ‫جز آن چشم آبی مهلکش. 1054 01:28:06,459 --> 01:28:07,459 ‫می‌بینی؟ 1055 01:28:10,293 --> 01:28:11,334 ‫لینور. 1056 01:28:12,793 --> 01:28:13,876 ‫لیا. 1057 01:28:15,334 --> 01:28:18,668 ‫گویای ناراحتی وصف‌ناپذیر توئه. 1058 01:28:20,209 --> 01:28:24,209 ‫نتیجه‌ای از ظلمی که بهت شده. 1059 01:28:24,793 --> 01:28:25,709 ‫این شعر... 1060 01:28:29,001 --> 01:28:30,584 ‫مستقیم با ما صحبت می‌کنه. 1061 01:28:41,418 --> 01:28:44,543 ‫یادته گفتی از هیچ کاری ‫واسه‌ام دریغ نمی‌کنی؟ 1062 01:28:47,501 --> 01:28:48,834 ‫اینم شیطان‌پرستی که می‌خواستی. 1063 01:28:54,459 --> 01:28:56,293 ‫- لطف کردی پپه. ‫- قابلی نداشت. 1064 01:29:09,584 --> 01:29:10,626 ‫سلام جناب لندور. 1065 01:29:12,543 --> 01:29:13,626 ‫خانوادۀ شما. 1066 01:29:16,834 --> 01:29:20,376 ‫خانوادۀ شما برای خودش... 1067 01:29:21,876 --> 01:29:22,876 ‫معماهای جالبی داره. 1068 01:29:24,084 --> 01:29:29,084 ‫هیچ‌وقت نمی‌تونستم به نتیجه برسم ‫که چه کسی مهرۀ اصلی‌شه. 1069 01:29:29,876 --> 01:29:32,668 ‫برهه‌ای بود که به تک‌تکتون ‫شک و ظن داشتم. 1070 01:29:32,751 --> 01:29:34,793 ‫ولی هیچ‌وقت به ذهنم نرسیده بود، 1071 01:29:36,626 --> 01:29:40,293 ‫که می‌تونه کار شخص مرده‌ای باشه. 1072 01:29:41,918 --> 01:29:43,001 ‫چی فرمودید؟ 1073 01:29:43,084 --> 01:29:46,918 ‫پدر آنری لوکر. 1074 01:29:47,709 --> 01:29:51,543 ‫برجسته‌ترین شکارچی ساحره، 1075 01:29:52,376 --> 01:29:55,126 ‫تا اینکه خودش شکار شد. 1076 01:29:56,501 --> 01:29:58,293 ‫این حرف‌ها یعنی چی؟ 1077 01:29:59,209 --> 01:30:04,293 ‫دخترتون بیماری صرع داره، درست نمی‌گم؟ 1078 01:30:04,793 --> 01:30:08,334 ‫با این بیماری کنار میاد، ‫چون با کسی در ارتباطه. 1079 01:30:08,418 --> 01:30:10,834 ‫کسی که به ایشون خط می‌ده: 1080 01:30:13,084 --> 01:30:14,084 ‫شخص آنری لوکر. 1081 01:30:14,959 --> 01:30:19,418 ‫حرفی نزنید که عقلانیت ‫شما رو زیر سوال ببرم آقای لندور. 1082 01:30:19,501 --> 01:30:21,709 ‫دقیقاً منظورتون چیه؟ 1083 01:30:27,084 --> 01:30:33,876 ‫کتاب نایاب مقال شیطان اثر لوکر. 1084 01:30:37,959 --> 01:30:42,543 ‫خب، گفتمان با شیطان... 1085 01:30:43,293 --> 01:30:47,126 ‫تفریحی نیست که بنده باهاش ‫آشنایی داشته باشم آقای لندور. 1086 01:30:47,668 --> 01:30:51,001 ‫تا به حال یک صفحه هم ‫از این کتاب نخونده‌ام. 1087 01:30:51,084 --> 01:30:55,584 ‫آیا دختر شما با مردگان ارتباط داره؟ 1088 01:31:12,126 --> 01:31:16,043 ‫طی این سالیان، تشنج‌هاش ‫وخیم و وخیم‌تر شده بود. 1089 01:31:17,626 --> 01:31:18,459 ‫من... 1090 01:31:19,168 --> 01:31:25,126 ‫هر نوع پرهیز پزشکی که به ذهنم ‫خطور می‌کرد رو امتحان کردم. 1091 01:31:26,001 --> 01:31:28,876 ‫قرار بود سه ماه زنده بمونه. 1092 01:31:29,626 --> 01:31:32,168 ‫می‌دونی چه حسی داره که موقع خواب، 1093 01:31:32,251 --> 01:31:35,251 ‫مدام ذهنت درگیر این باشه که ‫آیا دخترم تا فردا زنده می‌مونه یا نه؟ 1094 01:31:36,126 --> 01:31:39,668 ‫بعدش، یک روز اومد پیشم، 1095 01:31:41,084 --> 01:31:44,626 ‫و بهم گفت با کسی ملاقات کرده. 1096 01:31:44,709 --> 01:31:46,918 ‫با پدرِ پدرِ پدربزرگش. 1097 01:31:47,584 --> 01:31:48,459 ‫لوکر؟ 1098 01:31:49,376 --> 01:31:51,084 ‫آنری لوکر آدم شروری نبود. 1099 01:31:53,334 --> 01:31:55,376 ‫اشتباه شناختنش. 1100 01:32:48,626 --> 01:32:52,959 ‫قسم خوردند که آقای فرای از قبل مرده بود. 1101 01:32:53,043 --> 01:32:55,126 ‫قسم خوردند که هیچ‌وقت کسی رو نکشته‌ان. 1102 01:32:55,209 --> 01:32:57,168 ‫بعد تو هم باورشون کردی. 1103 01:32:57,251 --> 01:32:58,834 ‫چارۀ دیگه‌ای نداشتم. 1104 01:32:58,918 --> 01:33:01,834 ‫ناسلامتی پزشک هستی! ‫خیر سرت دانشمندی! 1105 01:33:01,918 --> 01:33:05,168 ‫چطور به این خرافات دامن زدی؟ 1106 01:33:05,251 --> 01:33:06,084 ‫چون... 1107 01:33:07,126 --> 01:33:11,043 ‫چون خودم... نمی‌تونستم نجاتش بدم. 1108 01:33:11,793 --> 01:33:14,251 ‫دانش خودم من رو ناکام گذاشته بود. 1109 01:33:16,501 --> 01:33:19,543 ‫از هر چیزی که فکرش رو بکنی برای لیا گذشتم. 1110 01:33:20,168 --> 01:33:23,293 ‫پس چرا باید مشکلی با اینکه درمانش رو ‫در چیز دیگه‌ای پیدا کنه داشته باشم؟ 1111 01:33:23,376 --> 01:33:24,334 ‫دکتر. 1112 01:33:25,959 --> 01:33:27,793 ‫گفتمان با مردگان... 1113 01:33:30,001 --> 01:33:32,376 ‫امر عادی‌ای نیست. ولی قتل... 1114 01:33:34,668 --> 01:33:36,376 ‫تباه کردن زندگی افراد بی‌گناه، 1115 01:33:39,543 --> 01:33:40,793 ‫کار غیرانسانی‌ایه. 1116 01:33:43,043 --> 01:33:46,418 ‫یک نفر باید بابت این جرائم اعدام بشه. 1117 01:33:48,584 --> 01:33:54,126 ‫من صرفاً تشویقش کردم ادامه بده، ‫چون به طرز معجزه‌آسایی... 1118 01:33:55,376 --> 01:33:57,084 ‫حالش داشت بهتر می‌شد. 1119 01:33:58,293 --> 01:34:00,709 ‫دکتر، خانواده‌ات کجاست؟ 1120 01:34:02,293 --> 01:34:03,918 ‫بچه‌هات کجان؟ 1121 01:34:05,126 --> 01:34:07,376 ‫آقای پو اینجا بود. 1122 01:34:09,001 --> 01:34:12,334 ‫با آرتموس... رفتن. 1123 01:34:13,168 --> 01:34:15,918 ‫پس چرا هنوز شنلش توی مهمانسراست؟ 1124 01:34:17,543 --> 01:34:18,834 ‫دکتر، لیا کجاست؟ 1125 01:34:20,668 --> 01:34:22,668 ‫دکتر، پرسیدم خانواده‌ات کجاست؟ 1126 01:34:28,584 --> 01:34:31,168 ‫داره اثرش از بین می‌ره. 1127 01:34:32,418 --> 01:34:33,376 ‫لیا. 1128 01:34:36,876 --> 01:34:38,084 ‫ادامه بده. 1129 01:35:05,293 --> 01:35:06,293 ‫چی کار می‌کنید؟ 1130 01:35:09,626 --> 01:35:11,043 ‫زیاد طول نمی‌کشه. 1131 01:35:11,126 --> 01:35:14,251 ‫حالم خیلی خوب نیست. 1132 01:35:16,918 --> 01:35:19,918 ‫- مگه... ‫- نه. 1133 01:35:22,126 --> 01:35:25,668 ‫چند دقیقۀ دیگه صبر کن، ‫تا من آزاد بشم. 1134 01:35:29,418 --> 01:35:30,584 ‫آزاد؟ 1135 01:35:30,668 --> 01:35:31,668 ‫آره. 1136 01:35:33,334 --> 01:35:35,543 ‫خواهش می‌کنم لیا... 1137 01:35:37,751 --> 01:35:39,084 ‫باید چنین کاری بکنم. 1138 01:35:40,709 --> 01:35:41,959 ‫تو متوجه نیستی. 1139 01:35:42,876 --> 01:35:46,418 ‫فدا شدن والاترین ابراز علاقه‌ست. 1140 01:35:47,626 --> 01:35:51,876 ‫از لحظه‌ای که باهات آشنا شدم، ‫می‌دونستم عشق زندگی‌ام خودتی. 1141 01:35:53,834 --> 01:35:54,834 ‫لیا. 1142 01:35:55,376 --> 01:35:57,834 ‫- بله؟ ‫- واقعاً دوستت دارم. 1143 01:36:27,209 --> 01:36:28,709 ‫آرتموس... 1144 01:36:30,668 --> 01:36:31,834 ‫بس کنید! 1145 01:36:37,626 --> 01:36:39,584 ‫- برو بیرون! ‫- واسه این کارت اعدام می‌شی. 1146 01:36:39,668 --> 01:36:41,751 ‫- اجازه نداری بیای اینجا! ‫- لیا، تمومش کن! 1147 01:36:41,834 --> 01:36:44,793 ‫خانم مارکیز، می‌خواید بچه‌هاتون رو ‫پای چوبۀ دار ببینید؟ 1148 01:36:44,876 --> 01:36:47,251 ‫- مادر، گوش نکن. داره دروغ می‌گه. ‫- ادامه بده. 1149 01:36:47,334 --> 01:36:49,793 ‫- لیا! ‫- قلب فرایه، درسته؟ 1150 01:36:49,876 --> 01:36:51,751 ‫- لندور. ‫- لیا، ادامه بده! 1151 01:36:51,834 --> 01:36:54,834 ‫بالینجر واسه‌ات هرکاری می‌کرد، ‫حتی آدم می‌کشت. 1152 01:36:54,918 --> 01:36:56,376 ‫و آرتموس، خودت کشتیش. 1153 01:36:56,459 --> 01:36:58,709 ‫خواهشاً از اینجا برید، آخرشه. 1154 01:36:58,793 --> 01:37:01,001 ‫لیا، دیگه تموم شده! 1155 01:37:01,834 --> 01:37:02,834 ‫کار خودت بود. 1156 01:37:03,543 --> 01:37:06,418 ‫تو بودی که فرای رو با متنی فریب دادی... 1157 01:37:06,501 --> 01:37:08,126 ‫نقشۀ اون نبود! نقشۀ من بود! 1158 01:37:08,209 --> 01:37:09,834 ‫- کار من بود! ‫- نه! آرتموس! 1159 01:37:09,918 --> 01:37:11,376 ‫نه! 1160 01:37:11,459 --> 01:37:12,834 ‫بسه! 1161 01:37:16,793 --> 01:37:17,793 ‫بسه! 1162 01:37:19,376 --> 01:37:20,376 ‫لیا! 1163 01:37:46,251 --> 01:37:47,084 ‫لیا! 1164 01:37:47,168 --> 01:37:49,209 ‫- لیا! لیا! ‫- لیا! 1165 01:37:50,793 --> 01:37:55,001 ‫آرتموس. آرتموس، کمکش کن. ‫کمکش کن! 1166 01:37:59,751 --> 01:38:01,168 ‫مادر، برگرد عقب! 1167 01:38:01,251 --> 01:38:02,418 ‫آرتموس. 1168 01:38:02,501 --> 01:38:05,084 ‫لیا. لیا! لیا! 1169 01:38:06,126 --> 01:38:08,543 ‫آرتموس! آرتموس! 1170 01:38:08,626 --> 01:38:11,251 ‫- نمی‌تونم ولش کنم! ‫- نه! 1171 01:38:11,334 --> 01:38:15,543 ‫نکن آرتموس. آرتموس! 1172 01:38:15,626 --> 01:38:17,209 ‫آرتموس! نکن! 1173 01:38:21,459 --> 01:38:24,418 ‫ولم کن! نه! 1174 01:38:25,876 --> 01:38:27,293 ‫نکن آرتموس! 1175 01:38:41,709 --> 01:38:43,501 ‫آرتموس! نکن! 1176 01:38:44,918 --> 01:38:47,501 ‫لیا! لیا! 1177 01:38:47,584 --> 01:38:49,418 ‫نه! 1178 01:38:49,501 --> 01:38:51,459 ‫نه! 1179 01:38:51,543 --> 01:38:52,543 ‫بجنبید! 1180 01:39:40,043 --> 01:39:43,334 ‫بهم گفته‌ان میزان خونی که از دست داده، ‫بیشتر از چیز میزان خونی نیست، 1181 01:39:43,418 --> 01:39:45,168 ‫که یک پزشک در حالت عادی از بیمار می‌گیره. 1182 01:39:46,334 --> 01:39:48,293 ‫احتمالاً بهترین اتفاقیه که واسه‌اش افتاده. 1183 01:39:51,668 --> 01:39:54,209 ‫لندور، باید اعتراف کنم زندگی ‫پر از غافل‌گیری‌ها عجیبه. 1184 01:39:55,376 --> 01:39:56,668 ‫کاملاً موافقم. 1185 01:39:58,126 --> 01:40:01,043 ‫خب، حالا خانم مارکیز چی می‌شه؟ 1186 01:40:02,126 --> 01:40:04,834 ‫یک مادر فقط می‌تونه سوگواری کنه. 1187 01:40:05,751 --> 01:40:08,084 ‫از نظر قاضی به اندازۀ کافی زجر کشیده. 1188 01:40:10,043 --> 01:40:11,543 ‫ولی خوشحال می‌شی بشنوی، 1189 01:40:11,626 --> 01:40:15,376 ‫که دکتر نیکوکار داستان ‫استعفانامه‌اش رو امضاء کرده. 1190 01:40:17,001 --> 01:40:21,584 ‫شک نکن از هیچ اتفاقی ‫توی این داستان خوشحال نمی‌شم. 1191 01:40:24,793 --> 01:40:25,793 ‫لندور. 1192 01:40:33,251 --> 01:40:38,418 ‫از لحاظ جهان‌بینی و کردار ‫من و تو بیشترین تفاوت رو داریم. 1193 01:40:41,501 --> 01:40:43,251 ‫ولی می‌خواستم بهت بگم، 1194 01:40:43,334 --> 01:40:46,459 ‫که اگر به ناچار از روی شغلی که دارم... 1195 01:40:49,418 --> 01:40:54,793 ‫یعنی اگر از سر گستاخی ایرادی به... 1196 01:40:57,293 --> 01:40:58,418 ‫صلاحیت تو گرفته‌ام... 1197 01:41:00,959 --> 01:41:02,043 ‫ازت معذرت می‌خوام. 1198 01:41:05,209 --> 01:41:06,251 ‫متشکرم سروان. 1199 01:41:17,376 --> 01:41:21,168 ‫چطور تمام این سالیان با این مرد ‫مراوده و نشست و برخاست داشتم؟ 1200 01:41:22,209 --> 01:41:24,668 ‫خانواده‌اش رو به خوبی ‫خانوادۀ خودم می‌شناختم، 1201 01:41:24,751 --> 01:41:27,168 ‫ولی هیچ‌وقت عمق پریشانی ‫این خانواده رو درک نکردم. 1202 01:41:28,168 --> 01:41:29,834 ‫عامدانه بوده سرهنگ. 1203 01:41:31,251 --> 01:41:32,084 ‫بله. 1204 01:41:33,501 --> 01:41:36,876 ‫بله، گمونم باید شرمسار باشم. 1205 01:41:39,168 --> 01:41:42,543 ‫صرفاً می‌تونم تصور کنم که ‫آرتموس آقای بالینجر رو به قتل رسوند، 1206 01:41:42,626 --> 01:41:44,918 ‫تا از اطلاع دادنش به مقامات جلوگیری کنه، 1207 01:41:45,001 --> 01:41:48,959 ‫و آقای استودارد از ترس اینکه ‫قربانی بعدی باشه، پا به فرار گذاشت. 1208 01:41:49,668 --> 01:41:51,168 ‫بله، می‌شه چنین فرضی کرد. 1209 01:41:53,293 --> 01:41:54,709 ‫بسیارخب لندور. 1210 01:41:57,459 --> 01:42:01,084 ‫وظایف قراردادی‌ات رو ‫تمام و کمال انجام دادی. 1211 01:42:01,918 --> 01:42:04,126 ‫بدین‌وسیله از بند قرارداد آزادت می‌کنم. 1212 01:42:05,709 --> 01:42:07,418 ‫امیدوارم از ما دلگیر نشده باشی. 1213 01:42:07,501 --> 01:42:11,668 ‫یا حداقل امیدوارم بتونی ‫سپاسگزاری ما رو بپذیری. 1214 01:42:14,709 --> 01:42:20,418 ‫امیدوارم به زودی رقبای شما در واشنگتن ‫عقب‌نشینی کنند. 1215 01:42:21,168 --> 01:42:24,168 ‫گمونم مهلتی برای اتفاقات ‫اجتناب‌ناپذیر به دست آورده‌ایم. 1216 01:42:24,834 --> 01:42:26,793 ‫نه. بدرود سرهنگ. 1217 01:42:59,959 --> 01:43:01,876 ‫می‌بینم که حالت کاملاً خوب شده. 1218 01:43:10,126 --> 01:43:11,501 ‫قضیۀ دخترت رو می‌دونم. 1219 01:43:15,959 --> 01:43:17,293 ‫خیلی‌خب. 1220 01:43:18,959 --> 01:43:21,543 ‫متی به چیِ این قضیه ربط داره؟ 1221 01:43:21,626 --> 01:43:22,584 ‫به همه‌اش. 1222 01:43:23,918 --> 01:43:25,376 ‫خودتم خوب می‌دونی. 1223 01:44:01,543 --> 01:44:03,043 ‫توی خواب بهم الهام شد. 1224 01:44:16,668 --> 01:44:20,793 ‫متنی که توی دست لیروی فرای پیدا شد. 1225 01:44:21,418 --> 01:44:25,209 ‫متنی که فریبش داد تا از سربازخانه خارج بشه. 1226 01:44:27,251 --> 01:44:29,584 ‫انقدر سر به هوا بودی که ‫گذاشتی دست من بمونه. 1227 01:44:37,700 --> 01:44:38,810 ‫[در انبار یخ به پیشم بیا، ‫دل داشته باش.] 1228 01:44:38,834 --> 01:44:41,084 ‫اینم نامۀ دیگه‌ای که گذاشته بودی. 1229 01:44:43,709 --> 01:44:44,834 ‫یادت میاد؟ 1230 01:44:49,209 --> 01:44:50,209 ‫من بیشتر... 1231 01:44:51,584 --> 01:44:53,793 ‫از نوشتار حروف نامه‌ات تعجب کردم. 1232 01:44:54,751 --> 01:44:58,168 ‫خودتم می‌دونی حروف بزرگ این متن، ‫به اندازۀ حروف کوچکش گویا هستند. 1233 01:44:58,251 --> 01:45:01,168 ‫حروف «د، ل» و «ب، ا، ش»... 1234 01:45:01,251 --> 01:45:05,751 ‫تقریباً مشابه حروفیه که توی ‫نامۀ لیروی فرای قابل مشاهده‌ست. 1235 01:45:07,459 --> 01:45:11,668 ‫می‌تونی درک کنی چقدر شگفت‌زده شدم! 1236 01:45:13,876 --> 01:45:17,459 ‫یعنی ممکن هر دو نامه، ‫دست‌نوشتۀ یک نفر باشه؟ 1237 01:45:18,918 --> 01:45:23,834 ‫اصلاً به چه دلیلی لندور باید ‫مکاتبه‌ای با لیروی فرای شکل بده؟ 1238 01:45:26,459 --> 01:45:30,918 ‫که اتفاقی با پتسی فوق‌العاده رو دیدم. 1239 01:45:34,668 --> 01:45:36,084 ‫دخترش متی... 1240 01:45:36,168 --> 01:45:37,876 ‫کل داستان رو واسه‌ام گفت. 1241 01:45:39,334 --> 01:45:41,876 ‫که داشت از آکادمی رقص برمی‌گشت... 1242 01:45:42,543 --> 01:45:44,209 ‫بگیرش! 1243 01:45:44,293 --> 01:45:45,501 ‫- نگهش دار. ‫- نه! 1244 01:45:45,584 --> 01:45:47,084 ‫به متی تو تجاوز کردند... 1245 01:45:47,626 --> 01:45:48,876 ‫نه! 1246 01:45:48,959 --> 01:45:51,543 ‫و توسط سه گردن‌کلفت وحشی کشته شد. 1247 01:45:51,626 --> 01:45:52,543 ‫ساکت باش. 1248 01:45:53,418 --> 01:45:56,001 ‫- توروخدا نکنید! نه! ‫- ژولیوس، پاهاش رو بگیر! 1249 01:45:56,084 --> 01:45:58,459 ‫- نه! نه، نه، نه! ‫- بگیرش! 1250 01:45:59,626 --> 01:46:01,751 ‫- پاهاش! پاهاش! بگیرش پایین! ‫- نه! 1251 01:46:01,834 --> 01:46:03,626 ‫- ثابت نگهش دار. ‫- توروخدا! 1252 01:46:03,709 --> 01:46:05,376 ‫بدون شک عده‌ای ولگرد بودند. 1253 01:46:05,459 --> 01:46:06,293 ‫متی. 1254 01:46:06,834 --> 01:46:08,418 ‫درست طبق چیزی که لیروی فرای گفته بود. 1255 01:46:10,293 --> 01:46:11,293 ‫متی؟ 1256 01:46:12,293 --> 01:46:14,376 ‫وای خدا! متی. 1257 01:46:14,459 --> 01:46:16,543 ‫وای خدا! بیا بغلم. 1258 01:46:20,709 --> 01:46:22,418 ‫متی. 1259 01:46:23,501 --> 01:46:24,959 ‫معذرت می‌خوام. 1260 01:46:27,501 --> 01:46:29,084 ‫- ببخشید. ‫- چیزی نیست. 1261 01:46:29,834 --> 01:46:32,668 ‫همه‌چیز درست می‌شه. 1262 01:46:35,168 --> 01:46:36,168 ‫تموم می‌شه. 1263 01:47:11,751 --> 01:47:13,959 ‫متی، نمی‌تونه بهت کمک کنه. 1264 01:47:15,668 --> 01:47:18,084 ‫عزیزدلم، خواهش می‌کنم. ‫بذار من کمکت کنم. 1265 01:47:25,168 --> 01:47:29,293 ‫ولی فرار نکرد، درسته؟ 1266 01:47:43,459 --> 01:47:44,334 ‫متی؟ 1267 01:47:49,751 --> 01:47:50,584 ‫متی. 1268 01:47:57,584 --> 01:47:58,584 ‫متی. 1269 01:48:06,876 --> 01:48:09,459 ‫خواهش می‌کنم متی. بیا اینجا. 1270 01:48:13,293 --> 01:48:16,293 ‫عزیزدلم، بیا اینجا. توروخدا بیا. 1271 01:48:16,959 --> 01:48:18,084 ‫نکن. 1272 01:48:18,168 --> 01:48:19,834 ‫همه‌چیز درست می‌شه. 1273 01:48:21,626 --> 01:48:23,418 ‫خواهش کردم متی. برگرد پیشم. 1274 01:48:24,709 --> 01:48:25,959 ‫همه‌اش تموم می‌شه. 1275 01:48:29,418 --> 01:48:30,251 ‫نکن. 1276 01:48:31,584 --> 01:48:32,584 ‫دوستت دارم. 1277 01:48:55,084 --> 01:48:56,501 ‫چرا بهم نگفته بودی؟ 1278 01:48:58,293 --> 01:48:59,418 ‫داستانی نیست که... 1279 01:49:01,293 --> 01:49:02,334 ‫از گفتنش لذت ببرم. 1280 01:49:06,084 --> 01:49:07,709 ‫ولی می‌تونستم آرومت کنم. 1281 01:49:09,709 --> 01:49:12,959 ‫مثل خودت که کمکم کردی، کمکت کنم. 1282 01:49:17,918 --> 01:49:23,001 ‫گمونم توی چنین مسئلۀ بخصوصی ‫هیچ‌کس نمی‌تونه آرومم کنه. 1283 01:49:29,459 --> 01:49:32,418 ‫خب، بعدش چی کار کردم؟ 1284 01:49:34,168 --> 01:49:37,334 ‫دقیقاً کاری که اگه خودت بودی می‌کردی. 1285 01:49:37,418 --> 01:49:40,584 ‫تمام فرضیات رو بررسی کردم، اول اینکه: 1286 01:49:41,543 --> 01:49:44,126 ‫احتمالش چقدره که دو طرف این داستان، 1287 01:49:44,209 --> 01:49:48,793 ‫برنامه‌ای برای همون سربازها، ‫توی همون شب داشته باشند؟ 1288 01:49:48,876 --> 01:49:49,751 ‫کم! 1289 01:49:50,834 --> 01:49:52,084 ‫احتمالش کمه! 1290 01:49:53,959 --> 01:49:59,001 ‫مگر اینکه اقدام یکی از طرفین، ‫وابسته به اون‌یکی باشه. 1291 01:49:59,084 --> 01:50:02,084 ‫یا نکنه یکی از طرفین ماجرا، ‫فرضاً بگیم آرتموس و لیا، 1292 01:50:02,168 --> 01:50:05,918 ‫نکنه اون‌ها صرفاً دنبال جنازه‌ای بودند؟ 1293 01:50:06,001 --> 01:50:08,168 ‫و بعد به طرز معجزه‌آسایی ‫فرصتش فراهم شد، 1294 01:50:08,251 --> 01:50:12,001 ‫و واسه‌شون مهم نبود جنازۀ کیه، ‫قلبی که می‌خواستند رو به دست آوردند. 1295 01:50:12,084 --> 01:50:15,251 ‫تنها کاری که حاضر نبودند انجام بدن، ‫کشتن یک انسان بود. 1296 01:50:15,334 --> 01:50:19,459 ‫نه، اتفاقاً طرف دیگۀ این ماجرا ‫حی و حاضر بود که آدم بکشه. 1297 01:50:21,501 --> 01:50:23,751 ‫و اینکه شخص بخصوصی رو کشت. 1298 01:50:23,834 --> 01:50:25,376 ‫چرا؟ چرا؟ 1299 01:50:32,668 --> 01:50:35,209 ‫ممکنه از روی انتقام باشه لندور؟ 1300 01:50:50,626 --> 01:50:53,459 ‫پتسی؟ پتسی؟ 1301 01:51:06,126 --> 01:51:07,626 ‫- کمک! ‫- کی باهات بود؟ 1302 01:51:34,293 --> 01:51:35,334 ‫کسی اونجاست؟ 1303 01:51:41,376 --> 01:51:42,209 ‫آهای؟ 1304 01:52:08,959 --> 01:52:13,209 ‫پس... نقشۀ طرف دوم ماجرا مختل شد، 1305 01:52:14,959 --> 01:52:17,584 ‫البته به هدفی که می‌خواست، رسید. 1306 01:52:19,501 --> 01:52:22,168 ‫یواشکی برگشت به کلبه‌اش ‫نزدیک آبشار باترمیلک، 1307 01:52:23,751 --> 01:52:25,334 ‫به دور از چشم کسی فرار کرد. 1308 01:52:27,043 --> 01:52:31,334 ‫ولی تعجب کرد که دقیقاً فردای اون روز، ‫به منطقۀ غربی احضار شد، 1309 01:52:32,626 --> 01:52:35,376 ‫و متوجه شد که از شب قبلش، 1310 01:52:35,459 --> 01:52:38,959 ‫جسد یک نفر به طرز فجیعی قطع عضو شده. 1311 01:52:39,668 --> 01:52:43,584 ‫بنابراین سرپوش فوق‌العاده‌ای ‫برای جنایات خودش پیدا کرد. 1312 01:52:43,668 --> 01:52:44,501 ‫هوم. 1313 01:52:46,293 --> 01:52:48,876 ‫لابد با خودش گفته حتی خدا هم طرف منه. 1314 01:52:50,334 --> 01:52:54,876 ‫خودش رو درگیر حل پروندۀ قتلی کرد، ‫که خودش مرتکب شده بود. 1315 01:52:57,251 --> 01:53:03,209 ‫که در نتیجه، آرتموس و لیا ‫تا ابد به چشم قاتل دیده بشن. 1316 01:53:03,293 --> 01:53:06,459 ‫قرار نیست تا ابد باشه. 1317 01:53:07,251 --> 01:53:10,959 ‫مثل همه‌مون قراره فراموش بشن. 1318 01:53:11,584 --> 01:53:14,084 ‫من فراموششون نمی‌کنم! 1319 01:53:16,209 --> 01:53:17,918 ‫مخصوصاً لیای خودم رو. 1320 01:53:20,584 --> 01:53:23,668 ‫قرار بود همسر کسی بشه لندور. ‫قرار بود مادر بشه. 1321 01:53:27,918 --> 01:53:31,209 ‫اینم فراموش نمی‌کنم که تو ‫چطوری همه‌مون رو احمق فرض کردی. 1322 01:53:32,834 --> 01:53:33,834 ‫احمق بودیم. 1323 01:53:37,626 --> 01:53:39,334 ‫ولی من واسه‌ات احمق اصلی بود. 1324 01:53:41,334 --> 01:53:43,334 ‫- مگه نه؟ ‫- نه. 1325 01:53:49,501 --> 01:53:53,376 ‫تو کسی بودی که از اول می‌خواستم ‫خودم رو تحویلش بدم. 1326 01:53:53,459 --> 01:53:57,668 ‫از لحظه‌ای که دیدمت، ‫فهمیدم خودت باید من رو تحویل بدی. 1327 01:54:03,834 --> 01:54:05,001 ‫من... 1328 01:54:08,668 --> 01:54:11,209 ‫اگه می‌خوای بگم ببخشید، می‌گم. 1329 01:54:13,126 --> 01:54:14,626 ‫من عذرخواهی تو رو نمی‌خوام. 1330 01:54:16,584 --> 01:54:19,334 ‫نه. من جواب می‌خوام. 1331 01:54:21,459 --> 01:54:24,334 ‫از کجا فهمیدی فرای به متی تجاوز کرده؟ 1332 01:54:33,543 --> 01:54:35,459 ‫گاو و گوسفندها کار خودت بود؟ 1333 01:54:36,751 --> 01:54:39,084 ‫- معلومه. ‫- حتی بالینجر؟ 1334 01:54:39,584 --> 01:54:40,751 ‫اوهوم. 1335 01:54:43,376 --> 01:54:45,001 ‫بالینجر. 1336 01:54:45,793 --> 01:54:47,376 ‫مجبور بودم قلبش رو جدا کنم. 1337 01:54:48,584 --> 01:54:50,918 ‫مجبور بودم جوری جلوه بدم، ‫انگار کار شیطان‌پرست‌هاست. 1338 01:54:51,001 --> 01:54:53,376 ‫واسه آدم پیری مثل من کار ساده‌ای نبود. 1339 01:54:55,168 --> 01:54:57,834 ‫از کجا فهمیدی بالینجر دخلی بهش داره؟ 1340 01:55:01,084 --> 01:55:02,084 ‫از دفتر خاطرات فرای. 1341 01:55:05,209 --> 01:55:07,126 ‫بالینجرم اعتراف کرده؟ 1342 01:55:07,209 --> 01:55:10,543 ‫- آره، تحت فشار زیاد. ‫- نه، خواهش می‌کنم! 1343 01:55:12,126 --> 01:55:14,376 ‫دیگه کی باهاتون بود؟ 1344 01:55:14,459 --> 01:55:15,668 ‫ژولیوس استودارد. 1345 01:55:18,043 --> 01:55:18,876 ‫ژولیوس. 1346 01:55:21,084 --> 01:55:22,001 ‫ببخشید. 1347 01:55:24,376 --> 01:55:25,376 ‫جفتشون... 1348 01:55:28,501 --> 01:55:30,293 ‫جفتشون اسم دخترم رو یادشون بود. 1349 01:55:31,584 --> 01:55:36,001 ‫و حتی از زیر زبونشون کشیدم ‫که چه لباسی تنش بود. 1350 01:55:36,834 --> 01:55:39,293 ‫تمام جزئیات لباسش رو می‌دونستند. 1351 01:55:40,001 --> 01:55:43,501 ‫انگار فقط استودارد از تیغ عدالتت گریخته. 1352 01:55:44,126 --> 01:55:50,584 ‫من توان و نیروی... ‫پیدا کردنش رو ندارم. 1353 01:55:50,668 --> 01:55:51,793 ‫فقط امیدوارم... 1354 01:55:54,876 --> 01:56:00,626 ‫تا ابد زندگی‌اش رو با ‫ترس و وحشت از من سپری کنه. 1355 01:56:02,293 --> 01:56:08,376 ‫کار که اون‌ها کردن وحشتناک بود، ‫وحشیانه بود. 1356 01:56:09,793 --> 01:56:13,376 ‫ولی باید می‌رفتی پیش ثیر، ‫مجبورشون می‌کردی اعتراف کنند. 1357 01:56:13,459 --> 01:56:15,168 ‫نمی‌خواستم اعتراف کنند. 1358 01:56:18,793 --> 01:56:21,293 ‫فقط می‌خواستم بمیرن. 1359 01:56:31,959 --> 01:56:33,084 ‫حالا چی می‌شه؟ 1360 01:56:35,834 --> 01:56:36,709 ‫چی می‌شه؟ 1361 01:56:38,376 --> 01:56:39,626 ‫اینش به تو بستگی داره. 1362 01:56:49,709 --> 01:56:51,793 ‫من یک جفت یادداشت دارم، 1363 01:56:54,084 --> 01:56:56,001 ‫که می‌تونه تو رو راهی چوبۀ دار کنه. 1364 01:57:19,084 --> 01:57:20,126 ‫خیلی‌خب. 1365 01:58:17,793 --> 01:58:21,668 ‫ادگار، می‌دونی... ‫گاهی اوقات می‌گم: 1366 01:58:22,959 --> 01:58:25,959 ‫کاش متی من اون‌شب... ‫بعد رقص... 1367 01:58:27,626 --> 01:58:31,293 ‫گذرش به تو میفتاد. 1368 01:58:34,084 --> 01:58:35,084 ‫از کجا معلوم؟ 1369 01:58:42,751 --> 01:58:44,626 ‫شاید حتی با همدیگه یک خانواده می‌شدیم. 1370 01:58:52,376 --> 01:58:53,793 ‫شک نکن این... 1371 01:59:01,584 --> 01:59:05,293 ‫دوستی ما واسه‌ام... 1372 01:59:17,043 --> 01:59:18,209 ‫خداحافظ لندور. 1373 02:00:23,543 --> 02:00:33,543 ‫مترجمان: «رامتین و حامی مغیثی» ‫در تلگرام: Timelordsubs@ 1374 02:00:36,376 --> 02:00:37,834 ‫آروم بخواب عشق من. 1375 02:00:40,513 --> 02:00:45,513 ‫«ژن، ژیان، ئازادی» 1376 02:00:45,575 --> 02:00:55,575 ‫سیر تا پیاز سینمای جهان رو با ما ببین! ‫.:: Bamabin.com ::.