1 00:00:01,583 --> 00:00:09,583 ‫ارائه شده توسط وبسایت دیجی موویز ‫.:: DigiMoviez.Com ::. 2 00:00:09,664 --> 00:00:17,664 ‫جهت اطلاع از جدیدترین آدرس سایت ‫دیجی موویز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: DigiMoviez@ 3 00:00:18,865 --> 00:00:22,591 ‫«انجمن نیمه‌شب» ‫«قسمت اوّل، فصل آخر» 4 00:00:21,642 --> 00:00:23,642 ‫ 5 00:00:23,666 --> 00:00:24,875 ‫فصل بعدی 6 00:00:25,708 --> 00:00:27,333 ‫این چیزیِ که رو زبون مردم افتاده، 7 00:00:27,750 --> 00:00:32,216 ‫[شهر ساکرامنتو در کالیفرنیا، سال 1994] 8 00:00:28,041 --> 00:00:30,791 ‫همه از داستان زندگیـشون حرف می‌زنن 9 00:00:31,333 --> 00:00:32,181 ‫ورق بزنید 10 00:00:32,291 --> 00:00:33,875 ‫گذشته پیش‌درآمده 11 00:00:34,458 --> 00:00:38,125 ‫انگار که فصل بعدی از همین الان نوشته شده 12 00:00:38,791 --> 00:00:41,875 ‫انگار کلمه‌ها آماده منتظر ما هستن 13 00:00:43,666 --> 00:00:46,041 ‫اما من مخالفم 14 00:00:47,166 --> 00:00:49,666 ‫ما نویسنده‌های داستانِ خودمونیـم 15 00:00:50,250 --> 00:00:54,875 ‫درسته که نمی‌تونیم طرح داستان رو کنترل کنیم، ‫اما مختاریم تصمیم بگیریم که کی باشیم 16 00:00:54,958 --> 00:00:58,291 ‫برای من، فصل بعدی فقط به معنایِ 17 00:00:58,375 --> 00:01:00,583 ‫پیشامدهای بی‌شماری از یک صفحه‌ی سفیده 18 00:01:01,333 --> 00:01:04,583 ‫بدون هیچ سرآغازی. اصلا مهم نیست که تو... 19 00:01:06,666 --> 00:01:07,916 ‫ما توی مدرسه چی بودیم 20 00:01:08,666 --> 00:01:12,916 ‫ورزشکار، خرخون، خل‌وچل، ‫مجرم یا شاهدخت 21 00:01:13,000 --> 00:01:15,083 ‫یا هر پیچش داستانی که مسیرمون رو از این رو به اون رو کرد 22 00:01:15,166 --> 00:01:19,291 ‫وقتش شده ورق بزنیم و خودمون فصل بعدی رو بنویسیم 23 00:01:19,322 --> 00:01:25,720 ‫[برای خواهرانـمون، مهسا امینی‌ها و نیکا شاکرمی‌ها! حقتان را باز پس می‌گیریم] 24 00:01:25,750 --> 00:01:27,375 ‫می‌تونسته کمپرسور باشه. قطعا 25 00:01:29,125 --> 00:01:30,916 ‫نه، نه، فقط بخاطر پروانه‌ـشه 26 00:01:31,666 --> 00:01:36,208 ‫گفتی چقدر کار کرده؟ ‫تقریبا 370 متر مربعه 27 00:01:39,583 --> 00:01:41,303 ‫آره، یه نگاهی به سیم‌کشی می‌ندازم، 28 00:01:41,333 --> 00:01:44,416 ‫اما ممکنه نیاز باشه یه جایگزین پیدا کنیم 29 00:01:44,500 --> 00:01:46,000 ‫فردا 9 صبح چطوره؟ 30 00:01:47,833 --> 00:01:49,625 ‫البته. آره مشکلی نیست 31 00:01:50,458 --> 00:01:51,625 ‫خیله‌خب باشه 32 00:01:52,250 --> 00:01:54,290 ‫باشه. باشه بیل. آره ‫پس می‌بینمت 33 00:01:56,041 --> 00:01:56,958 ‫مشتری جدید؟ 34 00:01:57,041 --> 00:01:58,791 ‫مدل موی جدید؟ 35 00:02:00,166 --> 00:02:02,041 ‫وای، خوشگل شدی 36 00:02:02,125 --> 00:02:03,765 ‫با کلاه و لباس فارغ‌التحصیلی خوشگل‌تر میشی 37 00:02:04,500 --> 00:02:06,458 ‫لعنتی، ای کاش مگی اینجا بود اینو می‌دید 38 00:02:06,541 --> 00:02:10,291 ‫می‌دونی، خواسته‌اش همیشه همین بوده ‫که تو موفق بشی 39 00:02:10,375 --> 00:02:13,083 ‫جشن فارغ‌التحصیلی که موفقیت نیست 40 00:02:13,166 --> 00:02:15,250 ‫وایسا ببینم، برو بابا 41 00:02:15,333 --> 00:02:18,958 ‫کارت عالی بود ایلانکا ‫باید جشن بگیری 42 00:02:19,041 --> 00:02:22,583 ‫و به نظرم باید یه چندتا از قوانین رو هم زیرپا بذاری 43 00:02:22,666 --> 00:02:24,541 ‫می‌دونی دیگه، واسه یه بار توی زندگیت. فقط... 44 00:02:24,625 --> 00:02:25,791 ‫بیخیال تیم 45 00:02:31,833 --> 00:02:34,250 ‫برگام! تو موفق شدی 46 00:02:34,333 --> 00:02:35,833 ‫با قرمز شبیه گردن‌کلفتا شدی 47 00:02:36,791 --> 00:02:37,916 ‫جوزی کجاست؟ 48 00:02:38,000 --> 00:02:41,333 ‫جا زد و منم یه‌جورایی درکش می‌کنم 49 00:02:41,875 --> 00:02:43,250 ‫اگه نذارن بریم تو چی؟ 50 00:02:43,333 --> 00:02:44,809 ‫- یعنی... ‫- لارن، این فرصتِ ما 51 00:02:44,833 --> 00:02:46,875 ‫برای بدست آوردن یه جشن دانشگاه واقعیـه 52 00:02:46,958 --> 00:02:50,791 ‫یا می‌تونیم مثل دبیرستان پیش بریم ‫وقتی که از قافله عقب موندیم 53 00:02:50,875 --> 00:02:52,583 ‫فقطم بخاطر اینکه خرخون بازی درآوردیم 54 00:02:52,666 --> 00:02:54,250 ‫عن تو دبیرستان 55 00:02:54,292 --> 00:03:02,292 ‫ترجمه از «iredprincess, Ali_master» 56 00:03:13,708 --> 00:03:15,833 ‫وودکا لطفا 57 00:03:15,916 --> 00:03:18,416 ‫- اینکه بارتندر نیست ‫- اشکالی نداره 58 00:03:18,500 --> 00:03:20,291 ‫واسه اینورایی؟ یکم بچه می‌زنی 59 00:03:21,583 --> 00:03:22,666 ‫ممنون 60 00:03:34,750 --> 00:03:35,833 ‫عه اوناهاشن 61 00:03:36,791 --> 00:03:40,083 ‫نمی‌دونم چرا 6 مدل عرق رام اینجاست و اصلا هیچ آبی پیدا نمیشه 62 00:03:40,166 --> 00:03:41,846 ‫آره، نصف بطری آب‌های توی آشپزخونه رو 63 00:03:41,916 --> 00:03:43,291 ‫به عنوان زیرسیگاری استفاده کردن 64 00:03:43,375 --> 00:03:46,250 ‫خب... بگو ببینم آروم آروم داری پیش میری ‫یا اینکه داری ریلکس می‌کنی؟ 65 00:03:46,333 --> 00:03:49,791 ‫منتظر دوستمم. سرش گرمه 66 00:03:50,375 --> 00:03:52,750 ‫گمونم سعی داره یه اشتباهاتی بکنه 67 00:03:53,500 --> 00:03:54,500 ‫من برایانـم 68 00:03:55,583 --> 00:03:58,666 ‫- ایلانکا ‫- فکر نکنم دیده باشمت 69 00:03:59,958 --> 00:04:02,875 ‫اکثر سال رو تنهایی سر کردم 70 00:04:03,583 --> 00:04:04,583 ‫رشته‌ات چیه؟ 71 00:04:05,375 --> 00:04:07,208 ‫- انگلیسی ‫- منم همینطور 72 00:04:08,250 --> 00:04:09,666 ‫نه بابا 73 00:04:09,750 --> 00:04:11,710 ‫امسال کلاس‌های مورد علاقه‌ات چیا بودن؟ 74 00:04:13,750 --> 00:04:17,791 ‫به نظرم ادبیات رمانتیک و ویکتوریایی‌ـه 75 00:04:21,500 --> 00:04:24,416 ‫- آره، می‌دونم به نظر واقعی نمیاد ‫- واقعی به نظر نمیاد 76 00:04:24,500 --> 00:04:25,416 ‫اما اینطور نیست 77 00:04:25,500 --> 00:04:27,041 ‫نه می‌دونم اینطور نیست، می‌دونم 78 00:04:27,125 --> 00:04:29,250 ‫وحشت و ماجرای عشقیِ عصرِ انگلیس ویکتوریایی 79 00:04:29,333 --> 00:04:32,166 ‫یکی از گزینه‌های پایان‌نامه‌ی سال آخرم بود 80 00:04:32,250 --> 00:04:36,541 ‫- یکی از گزینه‌هات؟ ‫- من کشته مُرده‌ی اسکار وایلدـم ‫(شاعر، داستان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و نویسنده داستان‌های کوتاه ایرلندی) 81 00:04:36,625 --> 00:04:40,750 ‫از آثار استیونسون هم بدم نمیاد، بدک نیستن 82 00:04:40,833 --> 00:04:44,041 ‫من از شلی خوشم میاد ‫خودِ مری، نه شوهرش، 83 00:04:44,125 --> 00:04:46,958 ‫مری شلی، دختر نوجوانی که ‫کتاب فرانکشتاین رو نوشت 84 00:04:47,041 --> 00:04:48,583 ‫کارِ یه دختر نوجوون بود 85 00:04:48,666 --> 00:04:52,000 ‫وقتی که لقب مادر وحشتِ مدرن گرفت ‫فقط 19 سالش بود 86 00:04:52,083 --> 00:04:56,083 ‫واقعا... اولین اثر کلیدی توی ژانر ‫علمی‌تخیلی رو نوشته 87 00:04:56,166 --> 00:04:59,208 ‫فرانکشتاین اولین اثری نیست که ‫اینطوری از علم استفاده کرده، 88 00:04:59,291 --> 00:05:03,541 ‫اما درگیری با اخلاقیاتِ آزمایش و آزمایشگر... 89 00:05:06,416 --> 00:05:08,291 ‫متاسفم، این... 90 00:05:08,875 --> 00:05:11,458 ‫اصلا واسه همین من برای پایان‌نامه شکسپیر رو انتخاب کردم 91 00:05:12,250 --> 00:05:15,375 ‫از حرف زدن راجع‌به شلی خسته نمی‌شم 92 00:05:15,458 --> 00:05:18,625 ‫وای وای. کل ترم رو کجا بودی؟ 93 00:05:21,875 --> 00:05:24,208 ‫حالا یکم از خودت بگو 94 00:05:24,291 --> 00:05:25,916 ‫چندتا از علاقمندی‌هات در... 95 00:05:29,041 --> 00:05:31,666 ‫ببخشید. چی... 96 00:05:33,375 --> 00:05:34,625 ‫بفرما، بفرمایید 97 00:06:11,625 --> 00:06:13,250 ‫شنیدی چی گفتم ایلانکا؟ 98 00:06:13,333 --> 00:06:16,625 ‫شرمنده، من فقط... 99 00:06:17,958 --> 00:06:21,250 ‫متاسفم، حواسم پرته فقط 100 00:06:22,750 --> 00:06:25,916 ‫می‌تونی دوباره اسمش رو بگی؟ مثلا اسم... 101 00:06:26,000 --> 00:06:27,833 ‫می‌تونی دوباره اسم واقعیش رو بگی لطفا؟ 102 00:06:27,916 --> 00:06:30,375 ‫سرطان تیروئید پاپیلاری 103 00:06:33,666 --> 00:06:36,083 ‫درسته، سرطان تیروئید 104 00:06:36,666 --> 00:06:38,250 ‫گفتی قابل درمانه؟ 105 00:06:38,958 --> 00:06:41,125 ‫می‌تونه باشه، باید بیشتر تحقیق کنیم 106 00:06:41,875 --> 00:06:45,750 ‫اما نتایج بافت‌برداری نشون میده که باید ‫سریعا غده‌ی تیروئید رو برداریم 107 00:06:45,833 --> 00:06:48,000 ‫و درمان از طریق ید رادیواکتیو رو شروع کنیم 108 00:06:48,083 --> 00:06:49,643 ‫می‌خواید تیروئیدم رو بردارید؟ 109 00:06:50,250 --> 00:06:53,958 ‫نه، پاییز قراره به دانشگاه استنفورد برم 110 00:06:55,208 --> 00:06:56,666 ‫استنفورد؟ من... 111 00:06:57,750 --> 00:06:59,625 ‫اگه الان شروع کنیم، تا... 112 00:07:00,666 --> 00:07:02,958 ‫قبل شروع ترم تموم میشه؟ 113 00:07:03,583 --> 00:07:05,041 ‫نمی‌دونم 114 00:07:05,125 --> 00:07:07,208 ‫بهتره برای عمل تیروئیدت برنامه‌ریزی کنیم 115 00:07:08,125 --> 00:07:11,375 ‫خب بدترین شرایط ممکن رو بهم بگو 116 00:07:12,958 --> 00:07:14,750 ‫بدترین شرایط، فقط... 117 00:07:15,458 --> 00:07:16,583 ‫...نشونم بده 118 00:07:18,208 --> 00:07:22,541 ‫صحبت کردن راجع‌بهش بهترین راه برای ‫مطمئن شدن از اینه که اتفاق نمیفته، درسته؟ 119 00:07:24,875 --> 00:07:26,125 ‫شیمی‌درمانی لازمم؟ 120 00:07:26,208 --> 00:07:27,958 ‫بچه‌جون، بیا در اون مورد صحبت نکنیم 121 00:07:28,041 --> 00:07:31,500 ‫ایلانکا از اینجا تا شیمی‌درمانی ‫کلی مرحله وجود داره 122 00:07:31,583 --> 00:07:35,250 ‫- احتمالات به نفعمه؟ ‫- اونقدر ساده نیست 123 00:07:35,333 --> 00:07:39,291 ‫من توی کلاس 900 نفری نفر دوم بودم 124 00:07:40,375 --> 00:07:44,916 ‫توی کلاسم هم کوچکتـر از همه بودم ‫و برای رسیدن به اینجا، یه مقطع رو جهشی خوندم 125 00:07:46,125 --> 00:07:50,958 ‫جزو بهترین‌ها بودم 126 00:07:53,750 --> 00:07:54,958 ‫خوش‌شانسـم 127 00:07:58,791 --> 00:07:59,791 ‫از پسش برمیام 128 00:08:04,541 --> 00:08:08,000 ‫- ♪ تولدت مبارک، ایلانکای عزیز ♪ ‫- ♪ تولدت مبارک، ایلانکای عزیز ♪ 129 00:08:08,083 --> 00:08:12,250 ‫- ♪ تولدت مبارک، ایلانکای عزیز ♪ ‫- ♪ تولدت مبارک، ایلانکای عزیز ♪ 130 00:08:12,958 --> 00:08:14,708 ‫آخه من قراره... 131 00:08:16,958 --> 00:08:18,625 ‫آخه شمع‌ها روشن نیستن 132 00:08:19,291 --> 00:08:23,000 ‫بیمارستان با شعله سرخوش نداره، واسه همینم... 133 00:08:23,083 --> 00:08:25,666 ‫خیله‌خب 134 00:08:28,833 --> 00:08:32,333 ‫- هورا ‫- تولدت مبارک بچه‌جون 135 00:08:33,875 --> 00:08:36,458 ‫- هی تو امروز کار نداشتی؟ ‫- خب... 136 00:08:36,541 --> 00:08:37,833 ‫نه. این مهمتـره 137 00:08:39,208 --> 00:08:41,583 ‫واسه خاطر من یه شغل دیگه رو از دست نده 138 00:08:42,791 --> 00:08:43,958 ‫این مهمتـره 139 00:08:47,583 --> 00:08:48,416 ‫چطوره؟ 140 00:08:48,500 --> 00:08:53,000 ‫راستشو بگم؟ دانشگاه راحت‌تر از دبیرستانـه 141 00:08:53,083 --> 00:08:56,541 ‫منظورم اینه کصشعراش کمتره و بیشتر ‫مربوط به مسائلیـه که واقعا اهمیت داره 142 00:08:56,625 --> 00:08:58,705 ‫- میشه بیای تیم؟ ‫- آره 143 00:08:59,875 --> 00:09:03,791 ‫خب اوضاع تو چطوره؟ 144 00:09:03,875 --> 00:09:09,458 ‫خب غذاش که آشغالـه و تنها رفیقـمم پدرخونده‌امه 145 00:09:10,166 --> 00:09:13,541 ‫اما یه مستخدم اینجا هست که تو کفِ منه 146 00:09:14,625 --> 00:09:17,708 ‫- بامزه هست؟ ‫- نه بابا عنم می‌گیره ازش 147 00:09:19,041 --> 00:09:21,250 ‫پس برگ برنده با منه 148 00:09:22,916 --> 00:09:24,916 ‫ببین باید برم اما... 149 00:09:25,000 --> 00:09:26,833 ‫- باشه ‫- ممنون که زنگ زدی 150 00:09:28,291 --> 00:09:31,375 ‫- خیلی واسم ارزش داره ‫- تولدت مبارک و... 151 00:09:31,916 --> 00:09:35,083 ‫متاسفانه کلا این مرحله جوابگو نبود 152 00:09:35,166 --> 00:09:38,046 ‫تومورهای توی شُش‌هاش طوری که ‫انتظارش رو داشتیم، جواب ندادن 153 00:09:38,750 --> 00:09:40,791 ‫پس باید دوباره انجامش بدیم؟ یه دور دیگه؟ 154 00:09:40,875 --> 00:09:43,275 ‫توی این شرایط تکرارش هیچ افاقه‌ای نمی‌کنه 155 00:09:43,708 --> 00:09:45,291 ‫یعنی داری می‌گی... 156 00:09:46,708 --> 00:09:48,250 ‫که سرطانش لاعلاجه؟ 157 00:09:49,875 --> 00:09:50,875 ‫بله 158 00:09:51,208 --> 00:09:53,541 ‫ 159 00:10:01,541 --> 00:10:02,583 ‫چقدر وقت داره؟ 160 00:10:02,666 --> 00:10:03,767 ‫گفتنش سخته 161 00:10:03,791 --> 00:10:06,708 ‫شنیدنش هم خیلی سخته دکترجون ‫یه چیزی بگو 162 00:10:07,416 --> 00:10:10,541 ‫ترجیح می‌دم این کار رو نکنم ‫هرکسی یه‌جوره و... 163 00:10:10,625 --> 00:10:12,500 ‫امروز 18 سالش شده 164 00:10:17,041 --> 00:10:18,291 ‫به 19 سالگی می‌رسه؟ 165 00:10:21,250 --> 00:10:23,416 ‫آره می‌تونه، امکانش هست 166 00:10:24,958 --> 00:10:25,958 ‫آره 167 00:10:27,000 --> 00:10:28,916 ‫و 20 سالگی؟ 168 00:10:33,666 --> 00:10:36,066 ‫باید درمورد قدم بعدیتون صحبت کنیم 169 00:10:37,250 --> 00:10:40,291 ‫هرچند کار خاصی نمیشه کرد ‫جز اینکه آرامشش رو فراهم کنیم 170 00:11:00,667 --> 00:11:02,767 ‫[راه‌های درمان سرطان تیروئید] 171 00:11:19,430 --> 00:11:22,547 ‫[مکانی برای نوجوانان لاعلاج تا طبق شرایط خود تغییر وضعیت دهند] 172 00:12:17,376 --> 00:12:23,141 ‫[معجزه‌ی پزشکی؟] 173 00:12:25,833 --> 00:12:30,906 ‫[جولیای 17 ساله مدعی می‌شود که سرطانش درمان شده] 174 00:12:33,041 --> 00:12:35,375 ‫یه برنامه بخصوصه ‫که کاملا تامین شده‌ست 175 00:12:35,458 --> 00:12:37,250 ‫یعنی همش با عقل جور درمیاد 176 00:12:37,333 --> 00:12:40,416 ‫آسایشگاه برایت‌کلیف، ‫می‌دونی یعنی چی اصلا؟ 177 00:12:40,500 --> 00:12:44,083 ‫آره اما منحصرا برای نوجووناست 178 00:12:44,166 --> 00:12:45,886 ‫توی دنیا نظیرش نیست 179 00:12:45,916 --> 00:12:47,875 ‫باید کنار خونواده‌هاشون باشن ایلانکا 180 00:12:47,958 --> 00:12:50,083 ‫طبق اینترنت که هیچ‌کدومشون ‫اصلا خونواده‌ای نداشتن 181 00:12:50,833 --> 00:12:53,833 ‫اکثرشون فرزندخونده بودن، بچه‌های تنها 182 00:12:53,916 --> 00:12:57,416 ‫مکانی برای نوجوانان لاعلاج تا ‫طبق شرایط خودشون تغییر وضعیت بدن 183 00:12:57,500 --> 00:13:00,166 ‫این یعنی دیگه نه درمانی و نه آزمایشی ‫و نه چیز دیگه‌ای هست 184 00:13:00,250 --> 00:13:01,375 ‫هیچکدومشون جواب نمیدن 185 00:13:08,583 --> 00:13:09,583 ‫به مگی قول دادم... 186 00:13:10,791 --> 00:13:13,000 ‫به مگی قول دادم که ‫ازت مراقبت می‌کنم 187 00:13:13,666 --> 00:13:14,666 ‫و این کارم کردی 188 00:13:18,375 --> 00:13:19,625 ‫خیلی خوب کارت و کردی تیم 189 00:13:26,666 --> 00:13:29,208 ‫همونطوری که گفتم، فقط یه دوره‌ی آزمایشیـه 190 00:13:29,291 --> 00:13:31,875 ‫مثل یه اردو 191 00:13:31,958 --> 00:13:33,438 ‫من توی متل 6 توی شهر می‌مونم 192 00:13:33,500 --> 00:13:37,083 ‫پس می‌دونی دیگه فقط محض اینکه شاید ‫نظرت عوض بشه، که می‌تونی... 193 00:13:37,166 --> 00:13:38,375 ‫نظرت رو تغییر بدی. 194 00:13:39,041 --> 00:13:41,875 ‫به خونه‌ـمون توی ساکرامنتو برگردی ‫اینو یادت بمونه 195 00:13:48,750 --> 00:13:50,791 ‫هی ایلانکا 196 00:13:57,791 --> 00:13:59,041 ‫هی حالت خوبه بچه‌جون؟ 197 00:14:00,500 --> 00:14:02,125 ‫آره فقط... 198 00:14:04,458 --> 00:14:05,458 ‫رویای صادقانه دیدم 199 00:14:56,250 --> 00:14:59,291 ‫شرمنده، حتما فکر می‌کنی خل‌وچلـم اما... 200 00:15:00,500 --> 00:15:01,875 ‫من شما رو می‌شناسم؟ 201 00:15:01,958 --> 00:15:07,458 ‫آره گمونم. ‫به فرنکلین‌های رفتی، درسته؟ 202 00:15:07,541 --> 00:15:10,083 ‫یا توی جنرال‌سیاتل بستری بودی؟ 203 00:15:11,041 --> 00:15:13,000 ‫نه، من اهل ساکرامنتوام 204 00:15:13,583 --> 00:15:14,708 ‫عجیبه 205 00:15:15,791 --> 00:15:17,333 ‫نه، تا حالا اونجا نبودم 206 00:15:17,416 --> 00:15:19,541 ‫برای چی اومدی اینجا؟ 207 00:15:19,625 --> 00:15:23,666 ‫سرطان تیروئید پاپیلاری ‫با متاستازهای سرطانی ریه، 208 00:15:23,750 --> 00:15:24,750 ‫پس... 209 00:15:25,541 --> 00:15:26,958 ‫گمونم سرطان تیروئید 210 00:15:27,708 --> 00:15:30,000 ‫منم گمونم سرطان خون 211 00:15:31,583 --> 00:15:33,250 ‫از آشنایی باهات خوشحالم 212 00:15:34,875 --> 00:15:37,250 ‫باید سرطان تیروئید صدات کنم؟ 213 00:15:37,916 --> 00:15:40,541 ‫شرمنده، من ایلانکام 214 00:15:41,958 --> 00:15:43,291 ‫همه‌چیز مرتبه عزیزدلم؟ 215 00:15:43,875 --> 00:15:47,541 ‫آره خوبم. ایشون... سرطان خونـه 216 00:15:49,500 --> 00:15:51,875 ‫کوین هستم، از آشنایی باهاتون خوشحالم 217 00:15:51,958 --> 00:15:53,500 ‫از آشنایی باهات خوشحالم کوین. منم تیم‌ام 218 00:15:54,791 --> 00:15:58,083 ‫خب بریم داخل ببینیم چه خبره؟ 219 00:15:58,166 --> 00:15:59,416 ‫آره 220 00:16:01,125 --> 00:16:02,875 ‫خب، می‌بینمت 221 00:16:03,916 --> 00:16:05,083 ‫شاید 222 00:16:05,166 --> 00:16:08,833 ‫یعنی آره، اینجام، حداقل واسه یه مدت کوتاهی 223 00:16:10,541 --> 00:16:12,833 ‫- ایلانکا درسته؟ ‫- بعله 224 00:16:12,916 --> 00:16:14,250 ‫به برایت‌کلیف خوش اومدید 225 00:16:14,333 --> 00:16:17,333 ‫من مارک، یکی از پرستارهای کارآموزم ‫دکتر داخل منتظرتونه 226 00:16:17,416 --> 00:16:19,583 ‫بیاید، من کیف‌هاتون رو میارم 227 00:16:19,666 --> 00:16:21,186 ‫- ممنونم ‫- خواهش، مسیر چطور بود؟ 228 00:16:21,708 --> 00:16:22,541 ‫زیبا 229 00:16:22,625 --> 00:16:24,265 ‫یه جاهاییش بدجوره 230 00:16:27,500 --> 00:16:28,740 ‫مطمئنی حالت خوبه؟ 231 00:16:30,125 --> 00:16:32,791 ‫آره آره، چیزی نیست 232 00:16:42,291 --> 00:16:43,708 ‫وای، اینجا چقدر قدمت داره؟ 233 00:16:43,791 --> 00:16:45,875 ‫خب خودِ این ساختمون سال... 234 00:16:45,958 --> 00:16:47,041 ‫1901‏ ساخته شده 235 00:16:47,750 --> 00:16:52,125 ‫درسته، مالک اینجا هم... 236 00:16:52,208 --> 00:16:53,458 ‫استنلی اسکار فریلن بوده 237 00:16:54,250 --> 00:16:57,041 ‫درسته، به همراه خانمشون ورا 238 00:16:57,125 --> 00:17:00,125 ‫چندسالی دست این و اون چرخیده 239 00:17:00,208 --> 00:17:03,000 ‫تا اینکه سال 1966، دکتر استنتون خریدتش 240 00:17:03,083 --> 00:17:05,541 ‫اما قبلش توی دوران رکود بزرگ اقتصادی مرکز بازپروری بوده... 241 00:17:05,625 --> 00:17:07,184 ‫...و یک گروه مذهبی 242 00:17:07,208 --> 00:17:09,166 ‫به اسم پاراگون در دهه‌ی 40 اینجا زندگی می‌کردن 243 00:17:09,250 --> 00:17:11,958 ‫واسه همینم نهاد این فرقه بوده 244 00:17:12,041 --> 00:17:14,875 ‫- از این خبر نداشتم ‫- بله و همچنین... 245 00:17:19,125 --> 00:17:20,125 ‫کی... 246 00:17:21,250 --> 00:17:22,250 ‫چی؟ 247 00:17:24,708 --> 00:17:25,750 ‫یکی... 248 00:17:27,500 --> 00:17:29,333 ‫یکی... 249 00:17:41,875 --> 00:17:42,916 ‫بیدار شدی که 250 00:17:43,000 --> 00:17:44,583 ‫خوش برگشتی خانم پالک 251 00:17:45,208 --> 00:17:46,625 ‫حالت خوبه عزیزدلم 252 00:17:46,708 --> 00:17:48,148 ‫فقط از حال رفتی 253 00:17:48,708 --> 00:17:51,000 ‫برای یکی با شرایط شما کاملا طبیعیـه 254 00:17:51,708 --> 00:17:54,833 ‫فکر کردم یکی و دیدم، یه پیرزن... 255 00:17:54,916 --> 00:17:58,458 ‫من دختر معصومی نیستم ‫اما کلمه‌ی پیر خیلی تنده 256 00:17:58,541 --> 00:17:59,916 ‫شما نه، یکی... 257 00:18:01,666 --> 00:18:02,958 ‫بیخیال 258 00:18:04,791 --> 00:18:06,583 ‫من دکتر جورجینا استنتون هستم 259 00:18:07,166 --> 00:18:08,500 ‫به برایت‌کلیف خوش اومدید 260 00:18:16,375 --> 00:18:17,958 ‫شرمنده بابت اتفاقی که افتاد دکتر 261 00:18:18,833 --> 00:18:20,458 ‫- اتفاق؟ ‫- وقتی که بیهوش شدی 262 00:18:21,333 --> 00:18:23,666 ‫بلندت کرد و به سمت در دوید، 263 00:18:24,708 --> 00:18:26,583 ‫حرکتی که کاملا درک می‌کنم 264 00:18:27,250 --> 00:18:28,791 ‫منطقی نیست 265 00:18:28,875 --> 00:18:30,833 ‫اصلا با عقل جور درنمیاد که اینجا بذاریدش 266 00:18:32,291 --> 00:18:33,750 ‫که وقتی مریضه اینجا بذاریدش 267 00:18:34,458 --> 00:18:36,875 ‫باور کنید، می‌دونم 268 00:18:37,750 --> 00:18:40,208 ‫دقیقا وقتی پسرم جولیان رو ‫از دست دادم، چنین احساسی داشتم 269 00:18:42,416 --> 00:18:45,208 ‫اگه خودم چنین تجربه‌ای نمی‌داشتم ‫هرگز نمی‌تونستم با خونواده‌هایی 270 00:18:45,291 --> 00:18:46,708 ‫با شرایط شما صحبت کنم 271 00:18:47,500 --> 00:18:50,000 ‫شرمنده، من نفهمیده بودم 272 00:18:50,625 --> 00:18:55,250 ‫وقتی که از سرطان یا هر نوع بیماری لاعلاجی ‫صحبت می‌کنیم 273 00:18:56,583 --> 00:18:58,125 ‫واقعا یه چیزی رو درک نکردم 274 00:18:59,416 --> 00:19:03,666 ‫ببینید از چه زبانی استفاده می‌کنیم، ‫زبانِ مبارزه 275 00:19:03,750 --> 00:19:05,166 ‫ما قراره با این چیز بجنگیم 276 00:19:05,875 --> 00:19:07,916 ‫قراره با تموم قوا باهاش بجنگیم 277 00:19:08,708 --> 00:19:10,375 ‫و برای این جنگ شجاع باشیم 278 00:19:11,375 --> 00:19:12,875 ‫و بعدش مردم می‌گن... 279 00:19:13,958 --> 00:19:15,916 ‫اونا توی نبرد باختن 280 00:19:17,333 --> 00:19:18,583 ‫خیلی وارونه‌ست 281 00:19:19,500 --> 00:19:24,500 ‫درک می‌کنم. حرف از جنگیدن زدن، ‫فعالانه‌ست و با تموم وجود 282 00:19:25,458 --> 00:19:26,833 ‫به قسمت سختش نگاه نکنید 283 00:19:27,625 --> 00:19:31,125 ‫به تموم این تسلیحات بُرنده و براقی که ‫برای امتحان کردنتـون توسعه دادیم، نگاه کنید 284 00:19:32,750 --> 00:19:34,541 ‫برایت‌کلیف با نبردها کاری نداره 285 00:19:36,458 --> 00:19:40,166 ‫کل هدفش اجازه ندادن برای ترکِ میدون نبرده 286 00:19:42,166 --> 00:19:45,916 ‫تا به جای جنگیدن، روی زندگی کردن تمرکز کنیم 287 00:19:47,125 --> 00:19:51,875 ‫اینجا موضوع جنگیدن و قطعا باخت یک نبرد نیست 288 00:19:53,416 --> 00:19:56,875 ‫اینجا هر روز جدید یک بُرد محسوب میشه 289 00:20:02,083 --> 00:20:04,583 ‫اگه مایل باشید، من و شما ‫بیشتر می‌تونیم صحبت کنیم تیم 290 00:20:05,916 --> 00:20:08,625 ‫شاید وقتی که ایلانکا یه دوری این اطراف می‌زنه 291 00:20:11,833 --> 00:20:13,250 ‫کار خوبیه 292 00:20:15,833 --> 00:20:16,833 ‫خب اینجا خوابگاهه 293 00:20:16,916 --> 00:20:18,458 ‫دخترونه یا پسرونه؟ 294 00:20:18,541 --> 00:20:21,166 ‫هردو، البته که پسرها و دخترها ‫توی یه اتاق نیستن 295 00:20:21,250 --> 00:20:23,541 ‫اما نیازی به قرنطینه کردنشون هم نیست 296 00:20:24,125 --> 00:20:27,375 ‫این عزیزان دارن با چیزی فراتر از ‫تجربیات باقیِ مردم سروکله می‌زنن 297 00:20:28,041 --> 00:20:31,041 ‫حداقل کاری که از دستم برمیاد ‫اینه که مثل آدم بزرگا باهاشون برخورد کنم 298 00:20:34,041 --> 00:20:35,041 ‫ایشون اسپنس هستن 299 00:20:35,083 --> 00:20:37,958 ‫اسپنس برای این بعدازظهر شما راهنمای مایید 300 00:20:38,041 --> 00:20:40,833 ‫من پنجمین نفر بودم ‫بقیه چی شدن؟ 301 00:20:44,916 --> 00:20:46,583 ‫بهش بچسب و گم نشو 302 00:20:46,666 --> 00:20:49,208 ‫اینجا مثل یه هزارتو میمونه، ‫بیشتر شبیه وگاسه 303 00:20:49,291 --> 00:20:50,684 ‫نمی‌خوان که از ساعت خبر داشته باشی 304 00:20:50,708 --> 00:20:52,108 ‫و نمی‌خوان که از اینجا خارج بشی 305 00:20:52,583 --> 00:20:56,500 ‫بیمارهای سابق برایت‌کلیف، ‫کلاس 66، همشون از پیشمون رفتن 306 00:20:57,041 --> 00:20:58,041 ‫مثل سریال «هل دادن دیزی» 307 00:20:59,166 --> 00:21:00,791 ‫البته بستگی داره با کی هم‌صحبت بشی 308 00:21:00,875 --> 00:21:02,875 ‫کسی که این اطراف رو بهم نشون داد، ‫دیگه اینجا نیست 309 00:21:02,958 --> 00:21:05,000 ‫اما اسمش رو گذاشته بود گشت ارواح 310 00:21:05,083 --> 00:21:06,458 ‫به ارواح اعتقاد داری تازه‌وارد؟ 311 00:21:06,541 --> 00:21:08,125 ‫مهمه مگه؟ 312 00:21:08,208 --> 00:21:09,958 ‫گمونم به جاه‌طلبیِ شغلیت بستگی داره 313 00:21:10,500 --> 00:21:12,125 ‫خودم که امیدوارم 314 00:21:12,208 --> 00:21:15,083 ‫روح خبیث ترم‌اولی باشم ‫البته بعد اینکه اذیت کردنِ 315 00:21:15,166 --> 00:21:16,416 ‫دیگران رو فراموش کردیم 316 00:21:19,291 --> 00:21:20,291 ‫داری میای؟ 317 00:21:21,708 --> 00:21:22,708 ‫آره 318 00:21:26,708 --> 00:21:30,625 ‫درمان‌های گروهی اینجا انجام میشن ‫درواقع چند تا درمان هست 319 00:21:31,291 --> 00:21:35,000 ‫اینا دارن یه «ایجی» جدید به ‫اسم یوگا انجام میدن 320 00:21:35,083 --> 00:21:36,833 ‫که به زبون هندی یعنی کصشر 321 00:21:37,458 --> 00:21:42,208 ‫اون ناتسکیه مبتلا به سرطان تخمدان ‫و اونم سندرا مبتلا به سرطان غدد لنفاویه 322 00:21:43,041 --> 00:21:45,416 ‫حالا که حرف کصشر شد، ‫ساندرا یه جورایی خل‌وچل می‌زنه 323 00:21:45,500 --> 00:21:48,083 ‫و اگه درمورد کلاه‌گیسش حرف بزنی عجیب‌وغریب میشه 324 00:21:48,166 --> 00:21:50,541 ‫قضاوت نمی‌کنم، هرچیزی که تو این مسیر جواب باشه 325 00:21:50,625 --> 00:21:52,125 ‫همه‌ـمون باید زهرمون رو بنوشیم 326 00:21:57,875 --> 00:22:00,416 ‫اینـم زهرِ منه 327 00:22:00,500 --> 00:22:02,916 ‫آره، کتابخونه حریف قَدَریه 328 00:22:03,000 --> 00:22:04,958 ‫همه‌چیز از یه کتابخونه‌ی محلی ‫قبل از اینکه تخته بشه 329 00:22:05,041 --> 00:22:07,375 ‫به اینجا اهدا شد، ‫پس یه جور کتابخونه‌ی درست درمونه، 330 00:22:07,458 --> 00:22:08,875 ‫درست به سختیِ جهت‌یابیش 331 00:22:08,958 --> 00:22:10,838 ‫برگه‌دان و همه‌چیزم داره 332 00:22:11,416 --> 00:22:12,896 ‫اما صبر کن تا مرحله بعدی رو ببینی 333 00:22:17,708 --> 00:22:19,458 ‫امش، دختر تازه‌واردمونه 334 00:22:20,333 --> 00:22:21,750 ‫سلام علکم 335 00:22:21,833 --> 00:22:22,958 ‫تومور مغزی داره 336 00:22:23,041 --> 00:22:24,375 ‫خیر باشه 337 00:22:24,458 --> 00:22:25,833 ‫- من ایلانکام ‫- لعنتی 338 00:22:26,458 --> 00:22:31,791 ‫سلام ایلانکا، عمیقا خوشحالم که ‫دیگه تازه‌وارد اینجا نیستم 339 00:22:32,708 --> 00:22:35,208 ‫خوش اومدی، امروز روز خفنیِ واسه من 340 00:22:35,291 --> 00:22:37,583 ‫- امش اینجا... ‫- دوماه میشه 341 00:22:37,666 --> 00:22:39,666 ‫...دوماهی میشه که هست و به نظرم... 342 00:22:39,750 --> 00:22:41,541 ‫دو ماه راجع‌به تازه‌واردیم دستم انداختن 343 00:22:41,625 --> 00:22:44,625 ‫- بیگاریِ مداوم ‫- هیچم بیگاری نداریم اینجا 344 00:22:44,708 --> 00:22:45,625 ‫بیگاری نداریم 345 00:22:45,708 --> 00:22:47,208 ‫اما همش حرفشو می‌کشه وسط، 346 00:22:47,291 --> 00:22:49,726 ‫همش ازمون درمورد شروع بیگاری می‌پرسه ‫و ما هم همش بهش می‌گیم 347 00:22:49,750 --> 00:22:51,101 ‫- که اینجا دانشگاه نیست ‫- آخه خب... 348 00:22:51,125 --> 00:22:53,392 ‫من فرصت دانشگاه رفتن نخواهم داشت ‫فکر نکنم خواسته زیادی باشه 349 00:22:53,416 --> 00:22:55,136 ‫حداقل می‌تونستم یکم بیگاری بکشم 350 00:22:55,708 --> 00:22:57,434 ‫اصلا نمی‌فهمم چرا نمی‌تونی ‫باهام موافق باشی رفیق 351 00:22:57,458 --> 00:22:59,333 ‫تو که با بیکینی ندیدیش 352 00:22:59,416 --> 00:23:01,166 ‫خب لیدیا مال تو 353 00:23:02,208 --> 00:23:06,708 ‫آسانسورهاتون قدیمی‌ان، اینارو ‫فقط توی فیلم‌ها دیدم 354 00:23:06,791 --> 00:23:07,875 ‫فقط همین یکیه 355 00:23:07,958 --> 00:23:10,291 ‫عه دلت سواری می‌خواد؟ ‫فقط... دکمه‌ی بی رو بزن 356 00:23:10,375 --> 00:23:11,916 ‫داداش گفتم بیگاری نداریم 357 00:23:12,958 --> 00:23:14,166 ‫سواری خوبه 358 00:23:14,250 --> 00:23:16,583 ‫- توی زیرزمین چیه؟ ‫- وای پسر، جرئت داری اینکار رو بکن 359 00:23:16,666 --> 00:23:17,666 ‫نه، گوش نکن 360 00:23:17,750 --> 00:23:19,226 ‫- رفیق، بالاخره به بیگاری رسیدیم ‫- خفه‌خون بگیر 361 00:23:19,250 --> 00:23:23,541 ‫شروع کن. من سه مرحله شیمی درمانی شدم ‫ترسوندنم کار آسونی نیست 362 00:23:25,500 --> 00:23:27,375 ‫نه، صبر کن. این کار رو نکن، نکن 363 00:23:27,458 --> 00:23:29,250 ‫واقعا اونجا نرو 364 00:23:29,333 --> 00:23:31,166 ‫- نرو ‫- سردخونه‌ست اونجا 365 00:23:36,916 --> 00:23:38,416 ‫گمونم به اینش فکر نکردم 366 00:23:38,500 --> 00:23:40,020 ‫معقوله، نه؟ 367 00:23:40,250 --> 00:23:43,000 ‫درکل اگه جات بودم، از آسانسور ‫دوری می‌کردم. تسخیر شده‌ست 368 00:23:43,625 --> 00:23:46,708 ‫شبا خودش روشن خاموش میشه ‫و بالا و پایین می‌کنه 369 00:23:46,791 --> 00:23:48,083 ‫سیم‌کشیش مشکل داره 370 00:23:48,166 --> 00:23:49,791 ‫قدیمیه اما اگه جات بودم سمتش نمی‌رفتم 371 00:23:55,666 --> 00:23:57,166 ‫می‌دونی چیه؟ الان می‌فهمم 372 00:23:57,250 --> 00:23:59,083 ‫اینجا جای مناسبی واسه بیگاری نیست 373 00:23:59,166 --> 00:24:00,541 ‫- آره ‫- بدجنسیه 374 00:24:01,208 --> 00:24:02,833 ‫یادم بنداز از همه تشکر کنم 375 00:24:02,916 --> 00:24:04,333 ‫اوهوم 376 00:24:19,208 --> 00:24:20,728 ‫قشنگه. ادامه بده 377 00:24:22,083 --> 00:24:23,166 ‫تو نوشتیش؟ 378 00:24:24,333 --> 00:24:25,666 ‫آره خودم نوشتم 379 00:24:25,750 --> 00:24:27,541 ‫- تو جدیدی؟ ‫- من ایلانکام 380 00:24:27,625 --> 00:24:29,458 ‫چر‌ی‌ام. از آشنایی باهات خوشحالم 381 00:24:30,125 --> 00:24:32,041 ‫خیله‌خب، من چیز زیادی درمورد موسیقی نمی‌دونم 382 00:24:32,125 --> 00:24:34,250 ‫اما تقریبا مطمئنم که خودش ننوشتدش 383 00:24:36,458 --> 00:24:39,541 ‫- اون چری‌ـه. باید مراقب باشی ‫- آره مراقب باش 384 00:24:40,375 --> 00:24:42,291 ‫یه بار بهم گفت که مهماندار بوده 385 00:24:42,375 --> 00:24:44,791 ‫و من برای بیشتر از یک روز حرفش رو باور کردم 386 00:24:45,583 --> 00:24:48,541 ‫ما چیز زیادی درمورد چری نمی‌دونیم ‫داستانش همش عوض میشه 387 00:24:48,625 --> 00:24:51,916 ‫تنها چیزی که می‌تونم بااطمینان ‫درموردش بگم، روزیِ که به اینجا اومد 388 00:24:52,000 --> 00:24:56,291 ‫با کامیون اومد و مادربزرگشم سوار بنتلی بود 389 00:24:56,791 --> 00:24:59,791 ‫هرچیزی که تا حالا ازش شنیدم ‫در بهترین حالت ممکن، اغراق شده بوده 390 00:25:01,958 --> 00:25:05,333 ‫بفرمایید. اینجا برای شما و آنیاست 391 00:25:05,416 --> 00:25:07,216 ‫قرار بود برای آشنایی اینجا باشه 392 00:25:07,250 --> 00:25:10,666 ‫و درواقع، فکر کنم قرار بود خودش ‫اطراف رو بهت نشون بده 393 00:25:11,416 --> 00:25:14,791 ‫اما خب، آنیاست دیگه 394 00:25:14,875 --> 00:25:18,583 ‫ساعت 7 توی هنرستان، وقتِ شامه ‫اگه حس‌وحالش رو داشتی 395 00:25:18,666 --> 00:25:20,333 ‫درغیراین‌صورت، واست میارن 396 00:25:20,416 --> 00:25:21,791 ‫از لگنت استفاده نکن 397 00:25:21,875 --> 00:25:23,875 ‫به دلایلی توی هر اتاقی هستن 398 00:25:23,958 --> 00:25:26,142 ‫و واقعا نیازی به استفاده ازش نیست ‫مگر اینکه واقعا... 399 00:25:26,166 --> 00:25:27,208 ‫بیا بریم 400 00:25:27,291 --> 00:25:29,251 ‫حرفم اینه که احتمالا دکوری‌ان 401 00:25:38,208 --> 00:25:39,208 ‫بفرمایید 402 00:25:42,208 --> 00:25:44,083 ‫خب گمونم تصمیمت رو گرفتی نه؟ 403 00:25:44,708 --> 00:25:46,750 ‫گمونم بتونیم کیف‌ها رو بذاریم توی ماشین 404 00:25:46,833 --> 00:25:48,513 ‫و کل شب تا خونه برونیم ‫و صبح برسیم 405 00:25:49,500 --> 00:25:50,916 ‫دکتر استنتون چطوره؟ 406 00:25:55,833 --> 00:25:58,416 ‫خب راستشو بگم عالیه 407 00:26:04,708 --> 00:26:06,428 ‫راستش یکمی منو یاد مگی انداخت 408 00:26:08,041 --> 00:26:10,500 ‫باید می‌رسوندمت دانشگاه، نه اینجا 409 00:26:11,083 --> 00:26:13,125 ‫خب اونقدرام بد نیست 410 00:26:13,833 --> 00:26:18,000 ‫جدا حس‌وحال آیوی‌لیگ رو داره 411 00:26:18,083 --> 00:26:20,333 ‫اینطوری فکر کن اگه کمکی می‌کنه 412 00:27:12,125 --> 00:27:13,250 ‫این چه کوفتیه؟ 413 00:27:29,500 --> 00:27:31,708 ‫داری چیکار می‌کنی؟ 414 00:27:33,250 --> 00:27:34,375 ‫ببخشید، یه... 415 00:27:38,125 --> 00:27:39,125 ‫من ایلانکام 416 00:27:42,583 --> 00:27:43,791 ‫سرطان تیروئید دارم 417 00:27:43,875 --> 00:27:46,916 ‫با متاستاز شش 418 00:27:47,708 --> 00:27:49,875 ‫- تو آنیایی، آره؟ ‫- آره 419 00:27:51,500 --> 00:27:53,208 ‫همشون رو قراره بخونی؟ 420 00:27:54,333 --> 00:27:55,208 ‫آره 421 00:27:55,291 --> 00:27:57,625 ‫قرار بود پاییز دانشگاهم رو شروع کنم 422 00:27:58,250 --> 00:27:59,916 ‫سعی دارم از برنامه درسیم عقب نمونم 423 00:28:00,666 --> 00:28:01,958 ‫لعنتی 424 00:28:02,958 --> 00:28:04,708 ‫خب یه... 425 00:28:04,791 --> 00:28:08,000 ‫با گچ یه جور علامت‌های عجیب‌وغریب ‫زیر تختم کشیده شده 426 00:28:08,083 --> 00:28:11,250 ‫- عه؟ ‫- دلیلش... رو می‌دونی؟ 427 00:28:08,083 --> 00:28:11,250 خب؟ - میدونی، آه... میدونی دلیلش چیه؟ 428 00:28:11,333 --> 00:28:13,625 گمونم مال ریچل باشه 429 00:28:15,333 --> 00:28:16,458 ریچل؟ 430 00:28:16,541 --> 00:28:17,541 هم اتاقیم ریچل 431 00:28:18,666 --> 00:28:20,333 خیلی گیر این مذهب ویکایی شده بودش (ویکا یک دین بت پرستی مدرن است) 432 00:28:21,791 --> 00:28:23,041 آخرای عمرش 433 00:28:23,750 --> 00:28:26,416 خب، همه‌مون لازمه یه چیزی لازم داریم دیگه نه؟ 434 00:28:26,500 --> 00:28:27,541 آره 435 00:28:30,208 --> 00:28:32,083 واس من که ده گرم مورفین لازمه 436 00:28:32,708 --> 00:28:33,868 خب، می... می‌فهمم 437 00:28:33,916 --> 00:28:39,791 دقیقاً مثل ویکا نیستش ولی یه چیزی راجع بهش جادوییه 438 00:28:40,458 --> 00:28:43,958 آره، ولی هرچی که بود واسه ریچل کارساز نبوده چون هرزه خانم مرده 439 00:28:44,666 --> 00:28:47,750 ولی، هی، چرا نذاری همونجا بمونن؟ دو برابر بیشتر ریسک کن 440 00:28:48,333 --> 00:28:50,416 اینجوری میتونی نتیجه کاملا متفاوتی بگیری 441 00:28:52,958 --> 00:28:55,708 خب، از آشناییت... خوشحال شدم 442 00:29:13,000 --> 00:29:15,416 ...آه، خودم برم آشپزخونه یا 443 00:29:15,500 --> 00:29:17,791 نه. خودشون میارن مخصوص تو آماده شده 444 00:29:17,875 --> 00:29:19,958 راجع بهش قبلاً با دکترت حرف زدن 445 00:29:20,041 --> 00:29:21,641 ولی اگه بخوای می‌تونی منو رو عوض کنی؟ 446 00:29:21,708 --> 00:29:23,625 رسماً با هم دیگه آشنا نشدیم. اسمم ساندرا هستش 447 00:29:23,708 --> 00:29:25,375 ایلانکا. از آشنایت خوشوقتم 448 00:29:25,458 --> 00:29:27,291 ..از، آه 449 00:29:28,125 --> 00:29:30,041 از موهات خوشم میاد - ممنون - 450 00:29:30,125 --> 00:29:31,666 موهای تو هم خوبن، یعنی، عالی به نظر میرسی 451 00:29:31,750 --> 00:29:33,291 من ناتسوکی ام. خوش اومدی 452 00:29:33,375 --> 00:29:34,934 چندوقته اینجا بودید؟ 453 00:29:34,958 --> 00:29:36,708 من چهار ماه - پنج - 454 00:29:36,791 --> 00:29:37,708 سه - سه - 455 00:29:37,791 --> 00:29:41,333 ‫63 روز، 17 ساعت و 11 دقیقه 456 00:29:41,416 --> 00:29:42,750 دیگه درحد دقیقه نمی‌دونی 457 00:29:42,833 --> 00:29:44,791 ساندرا و آنیا اینجا ارشدهای ما هستن 458 00:29:44,875 --> 00:29:46,333 ...شما دوتا تقریبا یه 459 00:29:46,416 --> 00:29:48,791 شش ماهی اینجا بودید نه؟ - آره تقریباً شش ماه 460 00:29:48,875 --> 00:29:51,458 بیشتر از شش ماه راستش، همین تازگی اضافه خوردم 461 00:29:51,541 --> 00:29:53,291 آ دوگانه‌ام رو هم گرفتم. خداجون 462 00:29:53,375 --> 00:29:54,500 آره، منم باید اینکار بکنم 463 00:29:54,583 --> 00:29:57,291 آ دوگانه؟ - آزمایش دوگانه - 464 00:29:58,041 --> 00:30:00,083 هنوزم دارم می‌میرم. تایید شده‌ست 465 00:30:00,166 --> 00:30:02,708 بیمه هزینه آسایشگاه رو هر شش ماه یه بار پرداخت می‌کنه 466 00:30:02,791 --> 00:30:05,625 پس اگه بعد از ماه شش باز هم اینجا موندی باید دوباره آزمایش بدی 467 00:30:05,708 --> 00:30:07,083 اینجا آسایشگاهه؟ 468 00:30:07,166 --> 00:30:09,500 پدر مادرم بهم گفتن اینجا مدرسه شبانه روزیه 469 00:30:09,583 --> 00:30:11,458 بالا بیایی پایین بری اخراجت نمی‌کنن 470 00:30:11,541 --> 00:30:13,333 دکتر استانتون بیرونمون نمیکنه 471 00:30:13,416 --> 00:30:15,416 چون یه سردخونه تو زیرزمینش داره 472 00:30:15,500 --> 00:30:16,958 به این معنی نیستش که یه کسب و کار حساب نمیشه 473 00:30:17,041 --> 00:30:19,708 خب، خودت چطور از اینجا سر درآوردی؟ 474 00:30:20,500 --> 00:30:22,833 یه جورایی خودم برایت‌کلیف رو پیدا کردم 475 00:30:23,541 --> 00:30:26,833 خودم اَپلای کردم، با استنتون تلفنی مصاحبه کردم 476 00:30:26,916 --> 00:30:29,375 و گفتش که یه جای خالی دارن 477 00:30:29,458 --> 00:30:31,017 گمونم اون جای خالی ریچل بودش 478 00:30:31,041 --> 00:30:32,601 هوم. نتونستم با ریچل زیاد آشنا بشم 479 00:30:33,208 --> 00:30:36,208 تا تو بیایی اینجا کاملا رو مود یه هرزه‌ی بدخلق تمام عیار رفته بودش 480 00:30:36,791 --> 00:30:38,166 و تمام اون جریان جادوگری و این چیزها؟ 481 00:30:39,250 --> 00:30:41,851 حتی اگه سرطان هم نمی‌کشتتش یکی یه جورایی سر به نیستش می‌کرد 482 00:30:41,875 --> 00:30:44,250 گمونم خدا بابت کارهای جادوگری و ایناهاش می‌بخشتش 483 00:30:44,333 --> 00:30:46,791 خدای من، باباجان ریچل یه ویکن بودش 484 00:30:46,875 --> 00:30:49,625 اگه یه کافر بودش منم دربست میرم جهنم 485 00:30:49,708 --> 00:30:52,083 آخرسر فقط خدا میدونه که تو دل یکی چی می‌گذره 486 00:30:52,166 --> 00:30:55,875 و دوست دارم باور کنم که از نظر اون اعتقادات تو خیلی پرمحبت‌تر چیزی هستش که خودت رو می‌کنی 487 00:30:55,958 --> 00:30:57,416 عه٫ نه بابا؟ - وای نه - 488 00:30:57,500 --> 00:31:00,375 ریچل هم آخر آخرها حسابی فاز دم‌مرگی‌ها رو گرفته بود 489 00:31:00,458 --> 00:31:02,958 بیشتر کصشعرهایی که می‌گفتش رو بهتون نگفتم 490 00:31:03,041 --> 00:31:07,083 می‌گفتش که یه‌چیزی مثل یه سایه زنده تعقیبش می‌کنه 491 00:31:07,625 --> 00:31:09,750 و هروقت که برمی‌گشت پشت سرش رو ببینه، غیبش می‌زد 492 00:31:09,833 --> 00:31:11,500 نمی‌تونی منو بترسونی،آنیا 493 00:31:11,583 --> 00:31:14,142 یه شب قبل اینکه بمیره دوان دوان اومدش تو اتاق‌مون 494 00:31:14,166 --> 00:31:15,625 موندم چطور اصلاً تونسته بود بدوئه 495 00:31:15,708 --> 00:31:18,208 اون روزها حال و وضعش واقعاً خراب بودش 496 00:31:18,791 --> 00:31:20,458 گفتش که اون‌بار تقریباً گرفته بودتش 497 00:31:20,541 --> 00:31:23,875 که می‌تونست انگشتاش رو روی لباسش حس کنه 498 00:31:25,666 --> 00:31:27,000 که تا این حد نزدیکش شده بودش 499 00:31:28,000 --> 00:31:29,791 و بعدش زار زار گریه کردش 500 00:31:29,875 --> 00:31:33,750 و گفتش که میدونه نمی‌تونه ازش فرار کنه 501 00:31:35,125 --> 00:31:36,250 نه برای بار دوم 502 00:31:37,541 --> 00:31:38,666 و روز بعدش مرد 503 00:31:39,208 --> 00:31:41,083 چرا همیشه اینکار رو می‌کنی؟ - چیکار؟ - 504 00:31:41,166 --> 00:31:42,583 بدون این داستان هم مرگش به اندازه کافی ترسناکه 505 00:31:43,166 --> 00:31:46,046 تو چیزی واسه ترسیدن نداری، نه؟ آخه به هرحال خدا رو سمتت داری دیگه 506 00:31:47,416 --> 00:31:49,083 ساندار، میدونی چیه؟ 507 00:31:50,125 --> 00:31:51,916 ریچل آخرهای کار داروهای زیادی مصرف می‌کرد 508 00:31:52,791 --> 00:31:54,166 داروها ذهن آدم رو بهم می‌ریزن 509 00:31:54,250 --> 00:31:56,330 چیزهای که اینجا می‌شنوی رو نباید راحت باور کنی 510 00:31:56,875 --> 00:31:59,625 یعنی مردم اینجا، روح می‌بینن، صداهایی می‌شنون 511 00:31:59,708 --> 00:32:03,000 من که از وقتی اومدم ...اینجا سه چهار ورژن مختلف 512 00:32:03,083 --> 00:32:04,166 از اون داستان«سایه زنده» شنیدم 513 00:32:04,250 --> 00:32:06,125 مثل چی هذیان می‌دید 514 00:32:06,208 --> 00:32:08,916 رلکس کن، ساندرا. سر به سرت گذاشتن 515 00:32:09,000 --> 00:32:12,416 کسی اسم منو گفتش؟ ساعت ده خاموشی، دختر تازه وارد 516 00:32:12,500 --> 00:32:13,791 هیچ‌جا پرسه نمی‌زنی باشه؟ 517 00:32:13,875 --> 00:32:17,541 دکتر بهتون آزادی عمل زیادی میده ولی امنیت شانسی نیستش 518 00:32:17,625 --> 00:32:20,208 برای همین، یه منع رفت و آمد جدی داریم 519 00:32:20,291 --> 00:32:22,666 فقط یه نفر تو شیف شبانه داریم 520 00:32:22,750 --> 00:32:24,934 اگه از پله‌ها بیفتید پایین ممکنه کسی متوجه نشه 521 00:32:24,958 --> 00:32:26,416 برو پی کارت مارک 522 00:32:29,208 --> 00:32:31,708 خیلی‌خب، کسی چیز دیگه‌ای نیاز داره 523 00:32:32,750 --> 00:32:34,041 روبه راهیم 524 00:32:36,833 --> 00:32:37,958 اون دیگه چی بودش؟ 525 00:32:38,875 --> 00:32:41,583 آره، اسپنس یه‌جورایی از مارک متنفره - چرا؟ - 526 00:32:42,166 --> 00:32:45,958 خب، اون جوونه خوشتیپ و بامزه‌ست و اینکه رو به موت نیستش 527 00:32:46,750 --> 00:32:47,916 از چیش نباید متنفر نبود؟ 528 00:36:21,666 --> 00:36:23,375 تو اصلاً اونو دعوتم نکردی 529 00:36:23,458 --> 00:36:24,375 درست بعد از تاریکی 530 00:36:24,458 --> 00:36:25,458 خواب بودش 531 00:36:26,208 --> 00:36:28,250 درضمن، زیاد ازش مطمئن نیستم 532 00:36:28,333 --> 00:36:30,583 هی، خب، اینو راجع به منم می‌گفتی 533 00:36:30,666 --> 00:36:34,125 و حقم داشتم. نصف داستانات فقط قسمتای قدیمی«دکتر هو» هستن 534 00:36:34,208 --> 00:36:35,750 ...ای‌کاش اینکار رو نمی‌کردی 535 00:36:35,833 --> 00:36:36,958 قبلاً راجع بهش بحث کردیم 536 00:36:37,041 --> 00:36:41,916 آره، ولی اون برای قبل از این بود که من دوتا از بطری‌های آب‌شنگولی استنتون رو پیدا کنم 537 00:36:42,000 --> 00:36:44,083 ولی نباید با داروهات بخوریش 538 00:36:44,166 --> 00:36:46,875 نه، تو نباید با لورازپام‌ بخوریش 539 00:36:46,958 --> 00:36:48,125 عشق و حالم رو خراب نکن 540 00:36:48,208 --> 00:36:50,568 می‌خواد چیکارم کنه؟ بکشتم؟ - آره، ممکنه - 541 00:36:51,000 --> 00:36:53,101 در بهترین حالت، باعث میشه تگری بزنی 542 00:36:53,125 --> 00:36:55,833 و تا سه روز حالت بد باشه مثل دفعه قبل 543 00:36:55,916 --> 00:36:57,556 فقط می‌خوام بوش کنم 544 00:37:00,541 --> 00:37:05,583 منم یه پیک می‌خوام تا فقط بوش کنم 545 00:37:05,666 --> 00:37:07,250 منم - منم همینطور - 546 00:37:08,041 --> 00:37:09,333 من که قبلاً بوش کردم 547 00:37:09,416 --> 00:37:11,083 تو چی، ناتسوکی؟ 548 00:37:11,166 --> 00:37:12,666 من که دارم جون میدم تا فصل بعدی رو بشنوم 549 00:37:12,750 --> 00:37:14,041 درست و حسابی جمله بندی کن بابا 550 00:37:14,125 --> 00:37:15,208 کجا مونده بودم؟ 551 00:37:15,875 --> 00:37:17,395 بعد از کنسرت به سمت خونه‌شون می‌رفت 552 00:37:17,458 --> 00:37:19,708 از این یکی خوشم نمیاد - محض رضای خدا - 553 00:37:19,791 --> 00:37:21,833 ناراحت نشی، ناتسوکی داری عالی تعریفش می‌کنی 554 00:37:21,916 --> 00:37:23,541 ممنونم - مور مور کننده‌ست - 555 00:37:23,625 --> 00:37:24,705 داستانای تو همیشه عجیبن 556 00:37:24,750 --> 00:37:27,309 باهاش کنار بیا. من سه شب از داستانای فرشته‌هات از سرگذروندم 557 00:37:27,333 --> 00:37:28,625 اینجاش رو حق داره، ساندرا 558 00:37:28,708 --> 00:37:30,583 فکر می‌کردم که از داستانای فرشته‌هام خوشتون میاد 559 00:37:30,666 --> 00:37:31,916 خیلی‌خب، پس 560 00:37:32,000 --> 00:37:34,166 به سلامتی قبل ما و بعد ما 561 00:37:34,958 --> 00:37:36,666 به سلامتی خودمون و رفته‌ها 562 00:37:37,583 --> 00:37:40,208 به سلامتی قبل ما و بعد ما 563 00:37:40,291 --> 00:37:42,708 به سلامتی خودمون و رفته‌ها 564 00:37:42,791 --> 00:37:45,000 دیده یا نادیده، اینجا یا آنجا 565 00:37:45,708 --> 00:37:48,208 دیده یا نادیده، اینجا یا آنجا 566 00:37:55,416 --> 00:38:00,166 خیلی‌خب، کنسرت تموم شده و رِن داره میره خونه‌شون 567 00:38:01,583 --> 00:38:03,083 قصد نه داشت که تا این وقت شب بمونه بیرون 568 00:38:04,208 --> 00:38:08,291 ولی اون موزیک عجیب از بخش هنر به گوشش رسید 569 00:38:09,458 --> 00:38:12,333 و انتظار نداشت که صداش از یه اتاق خالی بیاد 570 00:38:13,958 --> 00:38:18,625 حالا هم که داره میره خونه صداش رو توی باد می‌شنوه 571 00:38:21,291 --> 00:38:23,708 یهو متوجه شد، خیابونی که توش هستش رو نمی‌شناسه 572 00:38:24,458 --> 00:38:26,208 خونه‌ها رو هم نمی‌شناخت 573 00:38:27,375 --> 00:38:29,041 ولی هر روز این مسیر رو می‌رفتش 574 00:38:30,250 --> 00:38:31,833 دیگه این مسیر تو ذهنش حک شده بود 575 00:38:32,958 --> 00:38:34,416 با عقل جور نمی‌گفت 576 00:38:35,208 --> 00:38:41,083 و یهو اون ملودی‌ای که خیلی براش آشنا بود، جوری که انگار نوت به نوت میدونستش 577 00:38:41,166 --> 00:38:42,291 که قرار بود بشنوتش 578 00:38:43,500 --> 00:38:45,708 خیلی، خیلی آشناست 579 00:38:47,541 --> 00:38:49,583 ولی یهو حس می‌کنه که یکی داره نگاهش می‌کنه 580 00:38:50,250 --> 00:38:51,375 نه از تو خیابون 581 00:38:52,041 --> 00:38:53,250 خیابون خالیه 582 00:38:53,875 --> 00:38:57,416 نه. بلکه از پنجره‌ها، از همه‌شون 583 00:38:57,500 --> 00:39:01,458 هر کدوم از پنجره‌ها چهره‌ای مثل نقاشی ازشون دیده میشه 584 00:39:01,541 --> 00:39:03,916 همگی درحال خنده، همگی درحال تماشای اون 585 00:39:04,791 --> 00:39:07,750 به ذهنش میرسه که باید فرار کنه، از همون راهی که اومده برگرده 586 00:39:08,375 --> 00:39:09,916 ولی صدای موسیقی دوباره برگشته 587 00:39:10,583 --> 00:39:14,666 تو گوششه. تو سرشه و بعدش یه صدای دیگه می‌شنوه 588 00:39:20,208 --> 00:39:21,208 گم‌شدی؟ 589 00:39:23,291 --> 00:39:24,375 به نظر گم‌شدی 590 00:39:26,333 --> 00:39:27,333 ...من 591 00:39:28,625 --> 00:39:30,708 ...من نمیدونم کجام. من 592 00:39:31,416 --> 00:39:33,666 صدات رو نمی‌شنوم 593 00:39:34,416 --> 00:39:35,750 نمیدونم کجام 594 00:39:38,166 --> 00:39:39,166 ...میشه بهم بگی کجا 595 00:39:39,250 --> 00:39:40,333 گم‌شدی؟ 596 00:40:07,291 --> 00:40:08,291 صبرکن 597 00:40:10,000 --> 00:40:11,083 تنبل نباش 598 00:40:11,791 --> 00:40:14,625 ترسیدی؟ - از جا پروندن مثل ترسیدن نیستش - 599 00:40:14,708 --> 00:40:17,458 هرکس می‌تونه پشت سر یکی سرو صدایی راه بندازه 600 00:40:17,541 --> 00:40:19,583 این ترسناک نیستش، صرفا از جا پروندنه 601 00:40:19,666 --> 00:40:20,833 و خلاقیتی توش نیست 602 00:40:21,458 --> 00:40:22,458 شاید 603 00:40:23,125 --> 00:40:24,041 ولی وقتی همچین اتفاقی میفته 604 00:40:24,125 --> 00:40:25,976 ...مقداری آدرنالین آزاد می‌کنه 605 00:41:28,250 --> 00:41:30,166 !تف‌توش 606 00:41:30,916 --> 00:41:34,041 بیخیال. الان سعی کردی از کلک گربه سیاه استفاده کنی؟ 607 00:41:34,125 --> 00:41:36,250 اینو اول داستان میارن نه آخرش 608 00:41:37,541 --> 00:41:38,625 راست میگی 609 00:41:40,166 --> 00:41:43,291 نکته‌اش اینه که به‌غیر از اون گربه خیابونی 610 00:41:44,250 --> 00:41:45,541 بقیه خیابون خالی بود 611 00:41:46,541 --> 00:41:48,291 و یادتون اون معلمه چی گفته بودش؟ 612 00:41:49,333 --> 00:41:51,208 «باید سعی می‌کردم راجع به اون ملودی بهش هشدار بدم» 613 00:41:52,500 --> 00:41:55,625 وقتی که داشت راجع به اینکه چطور بعضی از موسیقی‌ها ممکنه ذهن رو گول بزنن 614 00:41:56,375 --> 00:41:59,541 اینکه چطور وقتی فقط یه‌بار بشنویش دیگه نمی‌تونی فراموشش کنی 615 00:42:01,083 --> 00:42:06,000 ...اینکه چطور دائم تو ذهن تکرار میشه، و چطور سعی کرده تا 616 00:42:18,791 --> 00:42:19,958 اون دیگه چه کوفتی بودش؟ 617 00:42:24,500 --> 00:42:27,125 خب، ریدیم که، دختر تازه وارد چطوره بهمون ملحق بشی 618 00:42:27,208 --> 00:42:28,208 لعنتی 619 00:42:28,250 --> 00:42:29,458 می‌دونستم خواب نیستی 620 00:42:30,041 --> 00:42:31,875 فکرکردم کسی اجازه نداره شبا بیاد بیرون 621 00:42:32,375 --> 00:42:33,583 اجازه نداریم 622 00:42:33,666 --> 00:42:36,375 پس، جریان این چیه؟ 623 00:42:36,458 --> 00:42:38,750 یه‌جورایی یه انجمنه - شش - 624 00:42:38,833 --> 00:42:39,833 شراب رو بده من 625 00:42:42,166 --> 00:42:43,166 یه قلوپ بخور 626 00:42:44,333 --> 00:42:46,000 ...من... ردیفم. من 627 00:42:46,083 --> 00:42:48,125 یه قلوپ بخور 628 00:42:48,208 --> 00:42:50,458 نمی‌تونم. دارو خوردم الان 629 00:42:50,541 --> 00:42:54,208 استامینوفن خوردی و دیگه چی؟ هالدول؟ می‌تونی یه قلوپ بخوری 630 00:42:54,291 --> 00:42:57,916 دستت رو مثل ما بکن تو حنا و شاید بتونی به انجمن‌مون ملحق بشی 631 00:42:58,500 --> 00:43:00,875 وگرنه بیخیالش بشو اینجا به کسی مفتکی سواری نمیدیم 632 00:43:00,958 --> 00:43:03,458 بیخیال، همین الانشم اینجاست 633 00:43:03,541 --> 00:43:05,184 درحال حاضر یا عضوی از انجمنه 634 00:43:05,208 --> 00:43:06,666 یا هم شاهدی واسه قاضی 635 00:43:06,750 --> 00:43:07,958 انجمن نیمه‌شب؟ 636 00:43:09,041 --> 00:43:11,208 مطمئن نیستم از اول بهش چی می‌گفتن 637 00:43:11,291 --> 00:43:13,091 ولی وقتی که من اومدم اینجا اسمش این بودش 638 00:43:13,125 --> 00:43:16,208 ...پس هر شب وارد کتابخونه می‌شید و 639 00:43:16,291 --> 00:43:17,375 ارواح رو تصنیف می‌کنیم 640 00:43:18,166 --> 00:43:20,791 داستان میگیم - تصنیف ارواح خیلی باحال‌‌‌‌‌‌تره - 641 00:43:20,875 --> 00:43:24,083 وقتی که یه داستان بگی، روح ...جدیدی رو به وجود میاری چون که 642 00:43:24,166 --> 00:43:27,083 آخر داستان هممون همینه دیگه 643 00:43:28,416 --> 00:43:29,625 یه مشت داستانیم 644 00:43:29,708 --> 00:43:31,875 هوم. آره، حالا که حرفش پیش اومد 645 00:43:31,958 --> 00:43:33,638 ناتسوکی وسط یه داستان خیلی هیجان‌انگیزه 646 00:43:34,125 --> 00:43:36,208 سه روزه که ادامه داشته 647 00:43:36,291 --> 00:43:39,416 و آخرش تبدیل شد به یه فیلم ترسناک پاپ‌کورنی 648 00:43:39,500 --> 00:43:40,333 ازت متنفرم 649 00:43:40,416 --> 00:43:43,333 راستش این انجمن فقط برای داستان‌گویی نیستش 650 00:43:44,250 --> 00:43:46,041 بلکه یه کار خیلی مهم‌تر هم انجام میدیم 651 00:43:46,125 --> 00:43:48,791 هی، هنوز هیچ شرابی نخورده 652 00:43:49,458 --> 00:43:52,291 هنوز یه داستان هم نگفته، پس، آره 653 00:43:52,958 --> 00:43:55,041 می‌خوای عضو این انجمن باشی؟ آستین‌ها رو بده بالا 654 00:43:55,833 --> 00:43:59,083 یه داستان بهمون بگو و این زهرمار رو رو کوفت کن 655 00:44:00,208 --> 00:44:03,958 همینطور که قبلاً گفتم، به کسی مفتکی سواری نمیدیم 656 00:44:06,041 --> 00:44:08,583 خب، راستش، شری مفتکی اینجاست 657 00:44:08,666 --> 00:44:10,291 منم می‌خواستم اینو بگم 658 00:44:11,083 --> 00:44:16,125 شری یه داستان هم نگفته و سه ماه هم گذشته تا حالا 659 00:44:16,208 --> 00:44:17,458 دارم روش کار می‌کنم 660 00:44:17,541 --> 00:44:20,500 هنوز دارم ویرایشش می‌کنم، دنبال نقطه ضعف‌هاشم 661 00:44:20,583 --> 00:44:22,063 این رسماً تیکه کلامه پدرمه همیشه 662 00:44:23,416 --> 00:44:25,208 اون یه تهیه‌کننده معروف فیلمه 663 00:44:25,291 --> 00:44:27,041 شری یه تن داستان همیشه تو آستینش داره 664 00:44:27,916 --> 00:44:29,291 ولی هیچ‌وقت تو انجمن به اشتراک نمی‌ذارتشون 665 00:44:29,375 --> 00:44:32,333 همم. ولی به‌جزء شری کسی مفتکی اینجا نیستش 666 00:44:41,791 --> 00:44:43,041 چه نوع داستانی؟ 667 00:44:44,000 --> 00:44:48,375 قاعده خاصی نداریم هرچند به نظر میرسه یه تم خاصی داریم اینجا 668 00:44:48,458 --> 00:44:50,583 معمولاً سعی می‌کنیم در حد مرگ هم‌دیگه رو بترسونیم 669 00:44:50,666 --> 00:44:51,541 نه همه‌مون 670 00:44:51,625 --> 00:44:53,666 خب، داستانای جالب‌مون ترسناکه دیگه 671 00:44:54,250 --> 00:44:55,625 گفتنشون آسونه 672 00:44:55,708 --> 00:44:58,916 سعی می‌کنیم کسایی رو که ترسناک‌ترین خبر ممکن رو شنیدن رو بترسونیم 673 00:44:59,000 --> 00:45:00,500 ما شنونده‌های سرسختی هستیم 674 00:45:00,583 --> 00:45:02,750 ...باشه، خب 675 00:45:03,416 --> 00:45:04,583 این چطوره؟ 676 00:45:05,708 --> 00:45:08,791 داستان یه زن جوون که فهمیده داره می‌میره 677 00:45:08,875 --> 00:45:10,125 پرواز کن بابا 678 00:45:10,208 --> 00:45:12,958 حوصله سربره. سعی می‌کنیم از این کارها اینجا نکنیم یه‌کم خود ارضا کننده هستن 679 00:45:13,041 --> 00:45:15,125 صبرکنید، چیزی که فکر می‌کنید نیستش 680 00:45:16,541 --> 00:45:17,916 اسمش جولیا جین بودش 681 00:45:18,541 --> 00:45:22,833 و در سال 1951 در لویستون آیداهو به دنیا اومده بودش 682 00:45:24,291 --> 00:45:26,416 وقتی که با نیتن آشنا شد راهنمایی می‌خوند 683 00:45:26,500 --> 00:45:27,958 ...و 684 00:45:28,958 --> 00:45:30,083 از اون عشق‌هایی بودش که یهو 685 00:45:30,166 --> 00:45:33,708 همه ترانه‌های عاشقانه راجع به شما بودش 686 00:45:38,416 --> 00:45:41,250 ‫1968 سالی بود که به دام عشق افتادش 687 00:45:42,125 --> 00:45:45,416 همینطور سالی بود که فهمید سرطان تیروئید داره 688 00:45:45,500 --> 00:45:47,500 در بهترین حالت کمتر از یه سال وقت داری 689 00:45:48,166 --> 00:45:51,875 جولیا 17 سالش بود، و با مادربزرگ پیرش زندگی می‌کرد 690 00:45:51,958 --> 00:45:55,750 که از بس چیزهای زیادی از سرگذرونده بود، دیگه خودش رو نمی‌شناخت 691 00:45:56,333 --> 00:46:00,541 جراحی کرد،اما تو بدنش پخش شد، پرتو درمانی هم کرد ولی جواب نداد 692 00:46:00,625 --> 00:46:03,875 و بالاخره دیگه هیچ گزینه‌ای نداشت 693 00:46:04,375 --> 00:46:07,833 و سر از یه آسایشگاه در آورد 694 00:46:09,083 --> 00:46:13,500 یه آسایشگاه تازه ساخت، تا روزهای آخرش رو در اون سپری کنه 695 00:46:16,500 --> 00:46:18,791 ‫20 مه 1969 696 00:46:19,791 --> 00:46:22,208 ‫20 مه 1969 697 00:46:23,708 --> 00:46:26,875 05-20-1969 698 00:46:27,541 --> 00:46:30,333 05-20-1969 699 00:46:30,416 --> 00:46:32,125 غرق در اون تاریخ شده بود 700 00:46:32,208 --> 00:46:34,333 ‫20 مه 1969 701 00:46:34,416 --> 00:46:36,208 یک‌سال بعد از تشخیص بیماریش 702 00:46:36,958 --> 00:46:38,875 تاریخی که از نظرش روز مرگش بود 703 00:46:40,541 --> 00:46:43,458 ‫20 مه 1969 704 00:46:44,666 --> 00:46:47,666 با تمام وجودش دل‌تنگ نیتن شده بود 705 00:46:48,458 --> 00:46:50,666 گاهی وقت‌ها نصف‌شب، 706 00:46:51,416 --> 00:46:54,791 می‌تونست قسم بخوره که صدا زدن اسمش توسط اون رو می‌شنوه 707 00:47:56,583 --> 00:47:57,625 جولیا 708 00:47:58,208 --> 00:48:00,583 روز بعدش، جولیا برای صبحونه نرفتش 709 00:48:01,583 --> 00:48:05,500 کل خونه رو گشتن، و هیچ‌جایی پیداش نمی‌کردن 710 00:48:07,500 --> 00:48:09,208 !جولیا - !جولیا - 711 00:48:09,291 --> 00:48:11,875 یه روز که گذشت گزارشش رو به پلیس دادن 712 00:48:12,583 --> 00:48:14,375 جولیا جین یه خوابگرد بودش 713 00:48:15,208 --> 00:48:17,168 و نگران بودن که نکنه شب از خونه زده بیرون 714 00:48:18,958 --> 00:48:22,333 در بدترین حالت، بیش از حد نزدیک تپه شده 715 00:48:23,125 --> 00:48:24,166 و افتاده تو اقیانوس 716 00:48:25,583 --> 00:48:30,500 روزها تبدیل میشن ...به هفته و بالاخره یه ماه بعدش 717 00:48:50,958 --> 00:48:55,291 وقتی ازش پرسیدن ...کجا بوده، جولیا گفتش که 718 00:48:55,375 --> 00:48:56,666 من هرگز خونه رو ترک نکردم 719 00:48:57,375 --> 00:49:00,791 بلافاصله بعد از برگشتنش، تومورهاش شروع به کوچیک شدن کرد 720 00:49:01,708 --> 00:49:05,958 و بعدش یهویی ناپدید شدن 721 00:49:07,708 --> 00:49:10,833 شایعه شد که داره میره وضعیت پیش‌شناختیش تغییر کرد 722 00:49:11,583 --> 00:49:12,916 دیگه قرار نبود بمیره 723 00:49:14,083 --> 00:49:17,583 ولی قبل این که آسایشگاه رو ترک کنه، یه کار دیگه داشتش 724 00:49:20,958 --> 00:49:24,666 09-14-1970 725 00:49:27,833 --> 00:49:31,250 11-25-1971 726 00:49:33,333 --> 00:49:36,375 جولیا، دکتر می‌خواد ببینتت 727 00:49:37,083 --> 00:49:40,458 02-06-1989 728 00:49:43,250 --> 00:49:46,750 02-06-1989 729 00:49:47,791 --> 00:49:51,166 02-06-1989 730 00:49:52,750 --> 00:49:54,875 عه 731 00:50:01,083 --> 00:50:03,041 ...حرفاش به نظر خزعبل میومد 732 00:50:05,333 --> 00:50:08,416 در 14 سپتامبر 1970 733 00:50:10,083 --> 00:50:13,875 09-14-1970 734 00:50:15,583 --> 00:50:18,041 اون زن جوون تو تختش مرد 735 00:50:20,250 --> 00:50:25,166 ...و در 25 نوامبر ، یه سال بعدش - 11-25-1971 - 736 00:50:26,291 --> 00:50:27,791 ...مرد جوون هم مرد 737 00:50:30,750 --> 00:50:32,958 ...و خدمه‌ای که کمک کرده بود جولیا سوار ماشین بشه 738 00:50:33,791 --> 00:50:38,666 در 6 فوریه 1989 تو تصادف مرد 739 00:50:38,750 --> 00:50:41,916 02-06-1989 740 00:50:42,583 --> 00:50:46,583 02-06-1989 741 00:50:46,666 --> 00:50:49,291 جولیا جین بعد از اینکه ناپدید شد مثل بقیه ادما بودش 742 00:50:50,583 --> 00:50:54,208 دیگه تاریخ مرگ خودش رو نمی‌دونست ...ولی 743 00:50:56,000 --> 00:50:59,541 انگار نفرین شده بود تا تاریخ مرگ بقیه رو بدونه 744 00:51:05,541 --> 00:51:06,541 خب؟ 745 00:51:08,291 --> 00:51:09,291 چه اتفاقی براش افتاد؟ 746 00:51:11,291 --> 00:51:12,958 گفتی تو انجمن فقط داستان نمیگید 747 00:51:14,083 --> 00:51:17,208 گفتی کارای بیشتری می‌کنید 748 00:51:19,250 --> 00:51:20,250 چیه؟ 749 00:51:20,958 --> 00:51:23,708 بهم بگو و شاید منم داستان رو تموم کردم 750 00:51:28,708 --> 00:51:29,750 خیلی‌خب، تازه وارد 751 00:51:32,791 --> 00:51:34,833 یه جواریی یه توافقی کردیم 752 00:51:35,583 --> 00:51:38,333 مثل یه پیمان که برمی‌گرده به روزهای اول انجمن 753 00:51:38,416 --> 00:51:39,458 حالا کی بوده نمیدونیم 754 00:51:40,333 --> 00:51:42,875 ما اینجا فقط داستان تعریف نمی‌کنیم 755 00:51:43,416 --> 00:51:48,083 یکی از ما که سر این میز نشسته قراره که زودتر از همه بمیره 756 00:51:48,166 --> 00:51:49,286 بدم میاد وقتی اینو میگی 757 00:51:49,333 --> 00:51:52,333 اولین نفر از ما ک ریق رحمت رو سر بکشه یه ماموریت بزرگ داره 758 00:51:52,416 --> 00:51:54,250 یه نوع وظیفه در واقع 759 00:51:55,125 --> 00:51:58,750 تا هرکاری از دستش برمیاد بکنه و از اونور باهامون ارتباط بگیره 760 00:51:59,625 --> 00:52:01,208 به بقیه بگه که انتظار چی رو باید داشته باشن 761 00:52:04,333 --> 00:52:05,333 ...پس 762 00:52:06,333 --> 00:52:07,500 کسی موفق شده؟ 763 00:52:08,333 --> 00:52:11,750 کسی، نشونه‌ای دیده؟ 764 00:52:12,500 --> 00:52:15,125 آره، از وجود زندگی پس از مرگ مطمئنیم 765 00:52:15,208 --> 00:52:16,916 چند هفته پیش اتفاق افتادش 766 00:52:17,000 --> 00:52:18,458 حالا دیگه از سر عادت میایم اینجا 767 00:52:19,166 --> 00:52:21,666 من دیدم 768 00:52:22,958 --> 00:52:24,000 من یه نشونه دیدم 769 00:52:24,083 --> 00:52:25,666 نه - کصشعره - 770 00:52:25,750 --> 00:52:28,208 پس همه‌تون ایده‌ی اشتباهی راجع بهش تمام این مدت داشتید؟ 771 00:52:28,291 --> 00:52:29,875 چه اتفاقی پس از مرگ میفته؟ 772 00:52:31,583 --> 00:52:33,263 حتی از جایگاه خودتون هم خبر ندارید 773 00:52:34,250 --> 00:52:39,875 داستان‌های زیادی راجع به اینجا هست علی‌الخصوص این خونه 774 00:52:41,458 --> 00:52:44,125 داستان‌هایی راجع به کسایی که قرار بود بمیرن ولی نمردن 775 00:52:46,333 --> 00:52:47,958 می‌تونم از اون داستان‌ها بهتون بگم 776 00:52:49,500 --> 00:52:52,708 داستان‌هایی که شب‌های دیگه تعریف کنم اگه قبول کنید بهتون ملحق بشم 777 00:52:54,958 --> 00:52:56,250 حتی پیمان شما رو هم قبول می‌کنم 778 00:53:00,000 --> 00:53:01,000 اگر من بودم 779 00:53:02,000 --> 00:53:03,416 اگر من اول از همه بمیرم 780 00:53:05,500 --> 00:53:07,291 سعی می‌کنم از پرده حائل دنیاها عبور کنم 781 00:53:07,375 --> 00:53:10,833 و رد میشم، فریاد می‌زنم و اونقدر زار می‌کشم تا صدام رو بشنوید 782 00:53:12,416 --> 00:53:13,875 و حقیقت رو فریاد خواهم زد 783 00:53:15,916 --> 00:53:17,000 قول میدم 784 00:53:23,000 --> 00:53:24,920 لازم نیست اینقدر دارماتیکش کنی 785 00:53:29,666 --> 00:53:32,666 داستان خیلی خوبی بودش از خودت درآوردیش؟ 786 00:53:34,208 --> 00:53:35,208 آره 787 00:53:35,916 --> 00:53:37,750 می‌تونستی یه نویسنده بشی 788 00:53:39,000 --> 00:53:40,000 هنوزم می‌تونم 789 00:53:42,208 --> 00:53:45,083 همه‌ش هم من درآوردی نبودش، مگه نه؟ 790 00:53:47,666 --> 00:53:48,666 منظورت چیه؟ 791 00:53:49,083 --> 00:53:50,416 مسئله اینه 792 00:53:50,500 --> 00:53:53,333 بقیه از اینجا خوششون میاد ولی واقعاً درکش نمی‌کنن 793 00:53:53,416 --> 00:53:54,625 روش وقت نمی‌ذارن 794 00:53:55,333 --> 00:53:57,583 زیاد به این عکس‌ها خیره نمیشن 795 00:53:58,708 --> 00:54:03,250 گمونم نمی‌خوان راجع بهش فکر کنن ولی، آه، من، فرق دارم 796 00:54:03,333 --> 00:54:07,125 و ساعت‌ها وقت صرف خیره شدن به این عکس‌ها کردم 797 00:54:08,125 --> 00:54:11,791 راجع به آدمایی که توش بودن فکر کردم و به اسماشون نگاه کردم 798 00:54:13,333 --> 00:54:14,958 اسم‌هایی مثل جولیا جین 799 00:54:18,166 --> 00:54:20,166 بالاخره چقدر از اون اون داستان درست بودش؟ 800 00:54:20,250 --> 00:54:22,750 داستانش رو وقتی که داستم راجع به سرطان تیروئید تحقیق می‌کردم پیدا کردم 801 00:54:23,375 --> 00:54:27,458 اون واقعاً مریض بودش و اینجا در برایت‌کلیف می‌موند 802 00:54:27,541 --> 00:54:28,666 کلاس سال 68 803 00:54:28,750 --> 00:54:30,666 و گزارش‌های پلیس‌ها هم واقعی‌ـه 804 00:54:30,750 --> 00:54:33,083 ناپدید شدش، ولی فقط برای یه هفته 805 00:54:33,958 --> 00:54:35,625 و واقعاً هم برگشت 806 00:54:35,708 --> 00:54:38,458 و درست از اون درهای ورودی با آرامش کامل داخل شد 807 00:54:39,166 --> 00:54:43,791 ...و گفتش که گفتش که بخاطر اینجا بودش 808 00:54:43,875 --> 00:54:46,000 که تونست چیزی رو اینجا پیدا کنه که شفاش داد 809 00:54:47,041 --> 00:54:49,375 تا جایی که میدونم ممکنه همین الان هم زنده باشه 810 00:54:50,916 --> 00:54:53,166 اینجا رو همینجور شانسی پیدا نکردی، مگه نه؟ 811 00:54:53,958 --> 00:54:55,625 بخاطر اون داستان اینجایی؟ 812 00:54:56,625 --> 00:54:58,958 اینجا خیلی بیشتر از اون چیزی هستش که شماها فکرش رو می‌کنید 813 00:55:00,666 --> 00:55:02,625 یعنی،شاید بتونیم باهم دیگه ار ته‌و‌توش سر در بیاریم، ولی 814 00:55:03,375 --> 00:55:06,875 آره، حق باتوئه. برای همین اینجام 815 00:55:10,708 --> 00:55:11,791 من قراره زنده بمونم 816 00:55:14,958 --> 00:55:15,958 آره 817 00:55:17,875 --> 00:55:19,916 ...بهتره دیگه، آه 818 00:55:20,000 --> 00:55:22,041 بهتره دیگه برگردیم بالا 819 00:55:22,833 --> 00:55:25,125 محض احتیاط اگه پرستار شیفت شب تصمیم بگیره گشت بزنه 820 00:55:26,458 --> 00:55:27,958 م.. می‌خوام یه‌کم بیشتر بمونم اینجا 821 00:55:29,708 --> 00:55:31,375 همونطور که خودت گفتی یه دل سیر نگاهشون کنم 822 00:55:32,750 --> 00:55:34,708 یه‌کم وقت با این بچه‌ها بگذرونم 823 00:55:35,875 --> 00:55:40,083 باشه. خب، شب‌خوش 824 00:55:42,291 --> 00:55:43,375 شب‌خوش، کوین 825 00:55:43,399 --> 00:55:51,399 ‫ترجمه از «iredprincess, Ali_master» 826 00:55:51,423 --> 00:55:59,423 ‫جهت اطلاع از جدیدترین آدرس سایت ‫دیجی موویز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: DigiMoviez@ 827 00:55:59,447 --> 00:56:07,447 ‫ارائه شده توسط وبسایت دیجی موویز ‫.:: DigiMoviez.Com ::.