1 00:00:06,416 --> 00:00:09,791 ‫ببینین، من نمی‌خواستم دو رگه باشم. 2 00:00:12,208 --> 00:00:15,833 ‫دو رگه بودن خطرناکه. ‫ترسناکه. 3 00:00:17,166 --> 00:00:22,708 ‫اکثر اوقات آدم رو به اشکال دردناک ‫و وحشتناکی به کشتن می‌ده. 4 00:00:25,333 --> 00:00:29,041 ‫اگه خیال می‌کنین ممکنه از ما باشین، ‫بهتون نصیحت می‌کنم... 5 00:00:29,291 --> 00:00:30,958 ‫تا دیر نشده فرار کنین، 6 00:00:32,000 --> 00:00:33,458 ‫آخه وقتی بدونین چی هستین، 7 00:00:35,166 --> 00:00:38,500 ‫اون‌ها هم وجودتون رو حس کرده ‫و سراغتون میان. 8 00:00:40,625 --> 00:00:42,750 ‫نگین بهتون هشدار ندادم‌ها. 9 00:00:47,567 --> 00:00:54,100 ‫«پرسی جکسون و المپ‌نشینان» ‫«فصل یکم، قسمت یکم» 10 00:00:54,125 --> 00:00:57,250 ‫بنده پرسی جکسون هستم. ‫دوازده ساله‌ام. 11 00:00:58,541 --> 00:01:00,125 ‫آیا بچه پردردسری‌ام؟ 12 00:01:02,250 --> 00:01:04,041 ‫آره، می‌شه گفت هستم. 13 00:01:05,166 --> 00:01:08,291 ‫نمرات بدی می‌گیرم، قلدرها اذیت می‌کنن، ‫کل عذاب‌های عادی شامل حالم می‌شن. 14 00:01:10,541 --> 00:01:12,375 ‫ولی مسائل دیگه‌ای هم شامل حالم می‌شه. 15 00:01:13,958 --> 00:01:16,791 ‫اتفاقاتی برام رخ می‌ده... ‫که احتمالا چندان عادی نیست. 16 00:01:20,044 --> 00:01:22,463 ‫[منطقه ممنوعه] 17 00:01:27,916 --> 00:01:32,458 ‫خودمم، اون موقع کلاس دوم بودم. ‫واسه چی رفته بودم اون بالا؟ 18 00:01:33,833 --> 00:01:35,041 ‫آخه چیزی دیده بودم. 19 00:01:36,500 --> 00:01:40,458 ‫حداقل... حاضر بودم قسم بخورم ‫چیزی دیده بودم. 20 00:01:43,519 --> 00:01:44,766 ‫[همیشه می‌تونین مراجعه کنین] 21 00:01:44,791 --> 00:01:46,375 ‫وقتی آدم بگه چنین چیزی دیده، 22 00:01:46,375 --> 00:01:48,333 ‫از مطب این بابا سر در میاره. 23 00:01:48,958 --> 00:01:52,375 ‫خبر خوب از این قراره ‫که می‌گه اصلا جای نگرانی نیست. 24 00:01:53,166 --> 00:01:55,125 ‫همه‌اش تصورات خودمه، 25 00:01:55,791 --> 00:01:58,291 ‫ولی اگه دوباره رخ داد، ‫حتما باید به کسی اطلاع بدم. 26 00:02:02,125 --> 00:02:03,250 ‫دوباره هم رخ داد. 27 00:02:04,875 --> 00:02:07,625 ‫موجودات خارق‌العاده‌ای رو می‌دیدم ‫که انگار یه راست... 28 00:02:07,750 --> 00:02:09,791 ‫از داستان‌هایی که مامانم همیشه ‫برام تعریف می‌کرد، بیرون اومده بودن. 29 00:02:10,833 --> 00:02:14,458 ‫اولش خیلی واقعی جلوه می‌کردن، ‫ولی بعدش یهو... 30 00:02:16,125 --> 00:02:17,416 ‫چه بدبختی. 31 00:02:18,458 --> 00:02:19,663 ‫سلام بچه‌ها، می‌خواین بیاین... 32 00:02:19,687 --> 00:02:21,500 ‫تا از موجودات تخیلی‌ای ‫که می‌بینم براتون بگم؟ 33 00:02:22,166 --> 00:02:25,250 ‫به نفع آدمه چنین حرفی رو ‫به هیچ‌کس نزنه، 34 00:02:25,875 --> 00:02:26,916 ‫واسه همین نزدم. 35 00:02:28,291 --> 00:02:31,000 ‫ولی بعدش... تغییری حاصل شد. 36 00:02:34,000 --> 00:02:35,208 ‫با گروور آشنا شدم. 37 00:02:36,125 --> 00:02:37,791 ‫وجه اشتراکات زیادی داشتیم. 38 00:02:37,916 --> 00:02:39,500 ‫ولی اون... 39 00:02:39,625 --> 00:02:40,833 ‫اوهوم. 40 00:02:43,083 --> 00:02:45,119 ‫البته، صرفا چون ضعیف‌ترین ‫بچه‌های مدرسه بودیم، 41 00:02:45,143 --> 00:02:46,041 ‫وجه اشتراک نداشتیم. 42 00:02:47,041 --> 00:02:48,125 ‫اصلا می‌دونین چیه؟ 43 00:02:48,125 --> 00:02:50,666 ‫حرف زدن راجع به این موجودات ‫با گروور حس خوبی داشت. 44 00:02:50,958 --> 00:02:53,166 ‫تا حد زیادی می‌تونستم باور کنم تخیلی‌ان. 45 00:02:53,791 --> 00:02:56,208 ‫عجیب و غریبن، ولی بی‌خطرن. 46 00:02:58,708 --> 00:03:00,458 ‫ولی روزی در همین مسئله هم ‫تغییری حاصل شد. 47 00:03:03,666 --> 00:03:06,125 ‫آخه یکیشون یه روز تصمیم گرفت سراغم بیاد. 48 00:03:07,627 --> 00:03:14,535 ‫[آب] [نوشیدنی خنک] ‫[موزه متروپولیتن هنر] 49 00:03:15,791 --> 00:03:19,666 ‫چیزهایی که اینجا می‌بینین، تخیلی نیستن. 50 00:03:20,750 --> 00:03:22,916 ‫وهم و خیال نیستن. 51 00:03:24,000 --> 00:03:30,833 ‫شما اینجا شاهد حقیقی‌ترین ‫و عمیق‌ترین ابعاد وجودی خودتون هستین. 52 00:03:32,208 --> 00:03:33,208 ‫دوستان... 53 00:03:34,416 --> 00:03:35,666 ‫خدایان... 54 00:03:36,625 --> 00:03:39,541 ‫هیولاها و قهرمانانی... 55 00:03:39,958 --> 00:03:41,833 ‫که در این سرا می‌بینین، 56 00:03:42,833 --> 00:03:46,541 ‫یادبودی از توانایی‌های خودمونن. 57 00:03:47,875 --> 00:03:49,708 ‫خب، حالا ازتون می‌خوام... 58 00:03:49,833 --> 00:03:53,750 ‫یکی از چیزهایی که می‌بینین رو ‫واسه گزارش کارتون انتخاب کرده... 59 00:03:53,775 --> 00:03:54,266 ‫[آکادمی یانسی] ‫[اردوی موزه متروپولیتن هنر] 60 00:03:54,291 --> 00:03:56,000 ‫و توصیفش کنین. 61 00:03:56,025 --> 00:03:56,683 ‫[نام: پرسی جکسون] 62 00:03:56,708 --> 00:03:58,833 ‫صرفا ظاهرش رو توصیف نکن، 63 00:04:01,041 --> 00:04:02,666 ‫بلکه حس خودتون نسبت بهش رو توضیح بدین. 64 00:04:03,750 --> 00:04:05,500 ‫هوم؟ خیلی‌خب، بیاین. 65 00:04:06,405 --> 00:04:10,599 ‫ارائه شده توسط وبسایت فیلمکیو ‫.:: FilmKio.Com ::. 66 00:04:10,624 --> 00:04:14,813 ‫جهت اطلاع از جدیدترین آدرس سایت ‫فیلمکیو را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید ‫FilmKio@ 67 00:04:15,708 --> 00:04:16,750 ‫چی می‌بینی؟ 68 00:04:21,125 --> 00:04:22,333 ‫پرسئوس... 69 00:04:24,041 --> 00:04:25,125 ‫خودمم. 70 00:04:25,500 --> 00:04:27,875 ‫اوهوم، اسمت رو به یاد خودش گذاشتیم. 71 00:04:30,083 --> 00:04:31,708 ‫واسه همین اسمش رو ‫روی من گذاشتی؟ 72 00:04:33,125 --> 00:04:34,541 ‫به خاطر قهرمان بودنشه؟ 73 00:04:35,166 --> 00:04:37,083 ‫واسه چی خیال می‌کنی قهرمان بوده؟ 74 00:04:38,625 --> 00:04:40,250 ‫آخه هیولا می‌کشت. 75 00:04:41,416 --> 00:04:43,958 ‫واسه چی خیال می‌کنی ‫طرف هیولا بوده؟ 76 00:04:44,583 --> 00:04:45,583 ‫مامان... 77 00:04:47,250 --> 00:04:49,958 ‫هر کسی که قهرمان جلوه کنه ‫واقعا قهرمان نیست... 78 00:04:50,500 --> 00:04:53,666 ‫و هر کسی که هیولا جلوه کنه، ‫هیولا نیست. 79 00:04:54,416 --> 00:04:59,166 ‫اسمت رو به یاد اون گذاشتم، ‫چون وقتی بچه بود، 80 00:04:59,625 --> 00:05:02,166 ‫پادشاهی به شدت عصبانی ‫خودش و مادرش رو... 81 00:05:02,291 --> 00:05:06,125 ‫تو صندوقی چوبی انداخت ‫و تو دریا ولشون کرد. 82 00:05:06,583 --> 00:05:12,500 ‫تک و تنها بودن و ترسیده بودن. ‫مادرش هم شب‌ها دم گوشش زمزمه می‌کرد: 83 00:05:13,250 --> 00:05:15,583 ‫«محکم بشین پرسئوس.» 84 00:05:16,041 --> 00:05:21,291 ‫«طوفانی که واسه شکست ما ایجاد شده رو ‫با شجاعت پشت سر بذار، آخه تا وقتی...» 85 00:05:21,416 --> 00:05:23,166 ‫«همدیگه رو داشته باشیم، شکست‌ناپذیریم.» 86 00:05:24,708 --> 00:05:27,583 ‫اون هم در کمال ناباوری، 87 00:05:27,583 --> 00:05:31,500 ‫تونست پایان خوشی واسه خودش رقم بزنه. 88 00:05:36,916 --> 00:05:38,291 ‫- پرسی؟ ‫- [پرسئوس...] 89 00:05:38,416 --> 00:05:39,708 ‫مامان؟ 90 00:05:40,083 --> 00:05:44,708 ‫همین‌جام عزیز دلم! مامان جونت همین‌جاست! 91 00:05:45,125 --> 00:05:46,333 ‫آقای جکسون، 92 00:05:47,000 --> 00:05:49,458 ‫باید یاد بگیری خودت رو کنترل کنی، ‫متوجه شدی؟ 93 00:05:49,583 --> 00:05:51,750 ‫- با منین؟ ‫- متوجه شدی؟ 94 00:05:51,875 --> 00:05:55,583 ‫دست خودش نیست خانم دادز. ‫پرسی خیلی خاصه. 95 00:05:55,708 --> 00:05:58,083 ‫بسه دیگه. 96 00:06:01,250 --> 00:06:02,750 ‫اصلا بهشون توجه نکن. 97 00:06:05,083 --> 00:06:06,291 ‫وقتی خودت آمادگیش رو داشته باشی، 98 00:06:06,541 --> 00:06:09,833 ‫خدایان بهت می‌گن باهات چیکار دارن. 99 00:06:11,041 --> 00:06:12,041 ‫من قبولت دارم. 100 00:06:13,000 --> 00:06:16,208 ‫ضمنا، گمون کنم این لازمت می‌شه. 101 00:06:16,458 --> 00:06:18,333 ‫هوم؟ 102 00:06:19,083 --> 00:06:20,166 ‫گمش نکن. 103 00:06:20,958 --> 00:06:22,458 ‫ابزار قدرتمندیه. 104 00:06:23,520 --> 00:06:28,492 ‫کانال زیرنویس‌های فیلمکیو: ‫SubKio@ 105 00:06:28,517 --> 00:06:33,327 ‫دانلود فیلم‌وسریال بدون سانسور، با زیرنویس چسبیده و پخش آنلاین ‫.:: FilmKio.Com ::. 106 00:06:33,916 --> 00:06:36,750 ‫مکاتب فکری متعددی در راستای منشأ ‫این نوع قلدری ایجاد شده. 107 00:06:36,875 --> 00:06:39,041 ‫از آسیب‌های روانی کودکی گرفته ‫تا احساس بی‌کفایتی... 108 00:06:39,208 --> 00:06:41,083 ‫ببین، خودم متوجهم نانسی مشکلاتی داره. 109 00:06:41,083 --> 00:06:43,291 ‫ولی دیگه دارم خسته می‌شم ‫از بس مشکلاتش رو سر من خالی می‌کنه. 110 00:06:44,083 --> 00:06:47,625 ‫حس می‌کنم... شاید وقتشه ‫خودم کاری کنم. 111 00:06:48,041 --> 00:06:49,958 ‫می‌تونی از آقای کین وقت جلسه بگیری. 112 00:06:49,958 --> 00:06:50,789 ‫واقعا استاد صحبت کردن... 113 00:06:50,813 --> 00:06:52,416 ‫در واقع، داشتم با خودم می‌گفتم ‫نانسی رو... 114 00:06:52,541 --> 00:06:53,666 ‫تو یکی از همین سطل‌های زباله بندازم. 115 00:06:54,791 --> 00:06:55,791 ‫آها. 116 00:06:55,791 --> 00:06:59,083 ‫نه بابا. نه، نه، نه، نه، نه، نه. 117 00:06:59,208 --> 00:07:01,208 ‫نه، تنها درس مهمی ‫که در قبال قلدرها گرفتم... 118 00:07:01,375 --> 00:07:03,625 ‫از این قراره که آدم اصلا نباید ‫جلوشون وایسته. 119 00:07:04,708 --> 00:07:06,041 ‫گمون نکنم درس درستی باشه. 120 00:07:07,541 --> 00:07:08,541 ‫ببین... 121 00:07:09,250 --> 00:07:11,208 ‫خودم می‌دونم شرایط اینجا ‫واسه امثال ما دشواره؛ 122 00:07:11,833 --> 00:07:13,375 ‫ولی قرار نیست تا ابد همین‌جا باشیم. 123 00:07:13,833 --> 00:07:15,208 ‫جاهای بهتری هم تو دنیا هست. 124 00:07:16,791 --> 00:07:18,625 ‫ای وای. 125 00:07:20,750 --> 00:07:21,750 ‫پرسی... 126 00:07:22,916 --> 00:07:23,916 ‫نه، نرو! 127 00:07:25,393 --> 00:07:27,553 ‫[آب] ‫[نوشابه] 128 00:07:28,916 --> 00:07:30,583 ‫پرسی هلم داد! 129 00:07:30,708 --> 00:07:32,916 ‫- نانسی، حالت خوبه؟ ‫- همین الان نانسی رو هل داد! 130 00:07:40,416 --> 00:07:43,291 ‫پس اینجایی. 131 00:07:44,250 --> 00:07:47,833 ‫ما احمق نیستیم پرسی جکسون. 132 00:07:48,416 --> 00:07:50,916 ‫خانم دادز، حالتون خوبه؟ 133 00:07:51,875 --> 00:07:55,375 ‫بالاخره دیر یا زود پیدات می‌کردیم. 134 00:08:03,125 --> 00:08:06,708 ‫کجاست دو رگه؟ 135 00:08:07,458 --> 00:08:09,583 ‫کجاست؟ 136 00:08:13,259 --> 00:08:28,336 ‫مترجم: «کیارش نعمت گرگانی» ‫در تلگرام: realKiarashNg@ 137 00:08:31,125 --> 00:08:32,833 ‫- حالش خوبه؟ ‫- مرده؟ 138 00:08:35,166 --> 00:08:37,708 ‫خواهش می‌کنم دورش رو خلوت کنین. 139 00:08:41,041 --> 00:08:42,208 ‫چی شد؟ 140 00:08:43,708 --> 00:08:44,958 ‫خانم دادز کجاست؟ 141 00:08:45,208 --> 00:08:47,041 ‫من اصلا کاریش نداشتم! 142 00:08:47,416 --> 00:08:49,500 ‫- خودش هلم داد. ‫- همه برین ناهارتون رو بخورین. 143 00:08:49,833 --> 00:08:52,083 ‫چیزی نیست. ‫کافیه پرسی چند لحظه تنها باشه، همین و بس. 144 00:08:53,416 --> 00:08:55,958 ‫متوجه نمی‌شم. ‫کسی ندید چی شد؟ 145 00:08:55,958 --> 00:08:58,375 ‫خانم دادز کجاست؟ 146 00:09:01,166 --> 00:09:04,916 ‫پرسی، چنین شخصی اصلا اینجا نیست. 147 00:09:07,458 --> 00:09:11,291 ‫خیلی‌خب بچه‌ها، مشغول باشین. ‫بجنبین. ناهارتون رو بخورین. 148 00:09:16,375 --> 00:09:20,541 ‫گاهی اوقات تشخیص حقیقت خیلی دشواره، 149 00:09:21,958 --> 00:09:25,500 ‫ولی به نظرم این دفعه ‫حقیقت انکارناپذیره. 150 00:09:27,375 --> 00:09:28,666 ‫آقای جکسون، 151 00:09:29,000 --> 00:09:32,208 ‫تعداد قابل توجهی از همکلاسی‌هاتون ‫شاهد بحث خودت و آقای آندروود... 152 00:09:32,416 --> 00:09:34,250 ‫با خانم بوبوفیت بودن، 153 00:09:34,625 --> 00:09:38,625 ‫ولی جناب‌عالی اصلا توضیح ندادی ‫چی شد که تو اون فواره افتاد، 154 00:09:39,208 --> 00:09:40,541 ‫اِم، فقط گفتی... 155 00:09:42,916 --> 00:09:44,750 ‫«من به نانسی دست نزدم.» 156 00:09:46,666 --> 00:09:51,250 ‫خب، نمی‌خوای حرف دیگه‌ای ‫در دفاع از خودت بزنی؟ 157 00:09:53,833 --> 00:09:55,416 ‫من به نانسی دست نزدم. 158 00:09:57,583 --> 00:09:58,916 ‫خیلی‌خب. 159 00:10:00,208 --> 00:10:03,500 ‫آقای آندروود؟ ‫شما حرف دیگه‌ای نداری؟ 160 00:10:08,916 --> 00:10:10,000 ‫چرا. 161 00:10:11,708 --> 00:10:12,708 ‫دارم. 162 00:10:13,083 --> 00:10:15,333 ‫بگو. 163 00:10:17,958 --> 00:10:21,541 ‫پرسی همون روز بهم گفته بود ‫می‌خواد بلاهایی رو که نانسی... 164 00:10:21,541 --> 00:10:23,541 ‫- سرمون آورده، تلافی کنه. ‫- گروور؟ 165 00:10:24,000 --> 00:10:26,375 ‫ضمنا، واقعه دم فواره رو ‫هم درست تعریف نمی‌کنه. 166 00:10:26,375 --> 00:10:27,875 ‫- گروور! ‫- عذر می‌خوام. 167 00:10:28,125 --> 00:10:32,416 ‫منظورت اینه که شاهد حمله ‫آقای جکسون به خانم بوبوفیت بودی؟ 168 00:10:40,291 --> 00:10:41,291 ‫آره، 169 00:10:42,000 --> 00:10:43,000 ‫شاهد بودم. 170 00:10:52,375 --> 00:10:53,791 ‫این مسائل اصلا راحت نیست. 171 00:10:55,708 --> 00:10:56,708 ‫نه واسه خودت راحته، 172 00:10:57,500 --> 00:10:58,583 ‫نه واسه ما راحته. 173 00:10:59,541 --> 00:11:01,416 ‫من خیلی نگرانتم پرسی. 174 00:11:02,000 --> 00:11:03,750 ‫خودم شاهد واقعه موزه بودم. 175 00:11:03,875 --> 00:11:05,916 ‫من به نانسی دست نزدم. 176 00:11:06,083 --> 00:11:07,958 ‫خودم می‌دونم دست نزدی. 177 00:11:09,833 --> 00:11:13,666 ‫حداقل می‌دونم به خیال خودت ‫دست نزدی. 178 00:11:16,250 --> 00:11:19,166 ‫نمی‌خوای بهم بگی ‫به نظر خودت چی شده بود؟ 179 00:11:19,958 --> 00:11:23,333 ‫می‌تونی بهم بگی. ‫ممکنه واقعا درک کنم. 180 00:11:23,666 --> 00:11:24,791 ‫می‌خواین شرط ببندیم؟ 181 00:11:25,416 --> 00:11:27,208 ‫پرسی... 182 00:11:28,625 --> 00:11:32,791 ‫من در جوانی خودم شاهد وقوع این مشکلات ‫واسه جوانان زیادی بودم، 183 00:11:33,875 --> 00:11:36,250 ‫ولی گمون کنم مسیر زندگی تو... 184 00:11:37,458 --> 00:11:39,791 ‫از همه‌شون دشوارتر باشه. 185 00:11:40,625 --> 00:11:43,875 ‫گمون کنم تو فرد خاصی هستی. 186 00:11:44,500 --> 00:11:48,541 ‫- خودت هم خبر نداری چقدر خاصی. ‫- ای بابا... بس کنین. 187 00:11:49,125 --> 00:11:51,833 ‫خب؟ لازم نیست باز هم ‫برام داستان‌سرایی کنن... 188 00:11:51,958 --> 00:11:54,541 ‫که خودم خبر ندارم چقدر خاصم. 189 00:11:54,875 --> 00:11:55,916 ‫به دردم نمی‌خوره. 190 00:11:56,500 --> 00:11:58,208 ‫اومدن دنبالم. می‌رم خونه. 191 00:12:00,367 --> 00:12:02,313 ‫[آکادمی یانسی] 192 00:12:18,625 --> 00:12:21,083 ‫لوله‌کشی این ساختمون هیچ مشکلی نداره. 193 00:12:21,458 --> 00:12:22,750 ‫شاید بهتر باشه بری دکتر. 194 00:12:22,916 --> 00:12:24,458 ‫از کجا می‌دونی خودم دکتر نیستم، ها؟ 195 00:12:24,458 --> 00:12:26,333 ‫به نظرت بهتر نیست بیشتر میوه بخوری؟ 196 00:12:26,458 --> 00:12:30,541 ‫آهای! من کلی میوه می‌خورم. ‫بهتر نیست خودت بیشتر میوه بخوری؟ 197 00:12:33,833 --> 00:12:35,750 ‫عه! سلام پرسی. 198 00:12:36,583 --> 00:12:38,333 ‫سلام ادی، شرمنده‌ام. 199 00:12:38,916 --> 00:12:43,083 ‫من دارم میام بیرون، تو داری می‌ری تو. ‫خودم باید شرمنده‌ات باشم. 200 00:12:53,958 --> 00:12:56,791 ‫خـ... ای وای، سلام. 201 00:12:57,668 --> 00:12:57,975 ‫[ویلسون] ‫[شماره ۲] 202 00:12:58,000 --> 00:13:00,333 ‫به خونه خوش اومدی نابغه خان. 203 00:13:01,583 --> 00:13:02,791 ‫مامانم از سر کار اومده؟ 204 00:13:02,791 --> 00:13:04,958 ‫عه، حرف دیگه‌ای نداری؟ ها؟ 205 00:13:05,583 --> 00:13:08,708 ‫- خیر سرت رفوزه شدی و اخراجت کردن! ‫- رفوزه نشدم. 206 00:13:08,833 --> 00:13:10,958 ‫مدیرتون زنگ زده بود ‫و همین رو می‌گفت. 207 00:13:11,125 --> 00:13:12,375 ‫گفت اخراجت کردن. 208 00:13:13,333 --> 00:13:14,666 ‫اون‌ها که به گوشی مامان زنگ زده بودن. 209 00:13:15,458 --> 00:13:18,333 ‫- گوشی مامان رو جواب داده بودی؟ ‫- هرچی زنگ بخوره جواب می‌دم. 210 00:13:19,791 --> 00:13:21,791 ‫خب، واسه چی اخراجت کردن، هوم؟ 211 00:13:22,583 --> 00:13:24,750 ‫گفت تو اردو به بچه‌ای حمله کرده بودم. 212 00:13:27,125 --> 00:13:28,125 ‫خیلی‌خب. 213 00:13:28,750 --> 00:13:32,000 ‫خیلی‌خب، اگه... ولی اگه همچنان ‫قراره تو خونه من زندگی کنی، 214 00:13:32,833 --> 00:13:34,833 ‫- باید از قوانین خودم پیروی کنی. ‫- تو خونه تو؟ 215 00:13:34,958 --> 00:13:37,791 ‫- اینجا که فقط مامان خودم شاغله. ‫- جانم؟ 216 00:13:38,500 --> 00:13:41,500 ‫من هم شاغلم. خیال کردی ‫الان دارم چیکار می‌کنم؟ 217 00:13:42,041 --> 00:13:43,958 ‫داری پوکر خیالی رو می‌بازی. 218 00:13:44,333 --> 00:13:46,375 ‫بچه‌ای، واسه همین چنین خیالی می‌کنی... 219 00:13:46,500 --> 00:13:48,916 ‫- و مسائلی رو درک نمی‌کنی که... ‫- مامانم کجاست؟ 220 00:13:49,125 --> 00:13:50,125 ‫نمی‌دونم. 221 00:13:50,250 --> 00:13:52,875 ‫نمی‌دونم مامانت کجاست. ‫من که نوستراداموس نیستم. 222 00:13:53,250 --> 00:13:56,041 ‫این دیگه چه وضعشه پرسی؟ ‫وضعمون همیشه همینه‌ها! 223 00:13:57,083 --> 00:13:59,333 ‫عجب! عجب! 224 00:14:07,500 --> 00:14:09,875 ‫♪ ولی الان موج محکم‌تر شده ♪ 225 00:14:10,333 --> 00:14:15,666 ‫♪ نه، هرچقدر هم که زور بزنم، خلاص نمی‌شم، ♪ ‫♪ ولی تو قانعم کردی... ♪ 226 00:14:15,791 --> 00:14:18,041 ‫♪ کلا خیالاتی شدم عزیز دلم ♪ 227 00:14:18,333 --> 00:14:19,666 ‫مامان... 228 00:14:22,791 --> 00:14:24,339 ‫خیلی عذر می‌خوام. ‫این دفعه واقعا سعی کرده بودم. 229 00:14:24,363 --> 00:14:25,708 ‫خودت که می‌دونی اخیرا ‫چقدر زحمت کشیدم، 230 00:14:25,708 --> 00:14:29,250 ‫ولی این دفعه واقعا تقصیر خودم نبود. ‫واقعا تقصیر خودم نبود. 231 00:14:29,750 --> 00:14:30,833 ‫♪ آخه اگه باران نباره... ♪ 232 00:14:30,833 --> 00:14:32,041 ‫دیگه خیس شدم. 233 00:14:32,583 --> 00:14:35,041 ‫ببخشید. ‫آخه خیلی از دیدنت خوشحالم. 234 00:14:35,791 --> 00:14:38,083 ‫دیدم گیب داره تلفنی ‫با مدیرتون صحبت می‌کنه، 235 00:14:38,250 --> 00:14:40,625 ‫بهم گفت به خیال خودش ‫با نانسی بوبوفیت چیکار کردی. 236 00:14:41,250 --> 00:14:44,041 ‫من بهش گفتم حرف بچه خودم رو باور می‌کنم. ‫صحبتمون خیلی زود تموم شد. 237 00:14:45,791 --> 00:14:48,750 ‫ببین، فقط همین مهمه ‫که الان اینجایی، خب؟ 238 00:14:49,666 --> 00:14:52,291 ‫من هم فرصت داشتم... 239 00:14:53,458 --> 00:14:55,250 ‫هدیه خوش‌آمدگوییت رو تحویل بگیرم. 240 00:15:04,666 --> 00:15:08,125 ‫آقای برونر هم باهام تماس گرفت. ‫جریان گروور رو برام تعریف کرد. 241 00:15:09,791 --> 00:15:10,958 ‫می‌خوای صحبت کنیم؟ 242 00:15:15,333 --> 00:15:17,833 ‫نمی‌خوای راجع به مسئله دیگه‌ای صحبت کنیم؟ 243 00:15:21,500 --> 00:15:28,125 ‫اتفاقی برام افتاد. ‫چند وقته که اتفاقی داره برام می‌افته. 244 00:15:29,041 --> 00:15:33,291 ‫فراتر از خیال‌بافیمه، ‫بدتر شد و بعدش... 245 00:15:36,166 --> 00:15:37,250 ‫می‌ترسم. 246 00:15:40,958 --> 00:15:42,791 ‫- گیب؟ ‫- مامان؟ 247 00:15:45,000 --> 00:15:47,458 ‫نمی‌دونم چطور ازم انتظار دارین... 248 00:15:47,583 --> 00:15:50,625 ‫- کاری از پیش ببرم... ‫- من و پرسی می‌ریم مونتاوک. 249 00:15:50,750 --> 00:15:52,416 ‫مـ... ماشین رو تا یکشنبه صبح برمی‌گردونم. 250 00:15:52,416 --> 00:15:54,708 ‫عه، عه، عه، عه، عه. ‫از کی تا حالا می‌رین مونتاوک؟ 251 00:15:54,708 --> 00:15:58,166 ‫همین که تماسم با یانسی قطع شد، ‫زنگ زدم و جا رزرو کردم. 252 00:15:58,583 --> 00:15:59,583 ‫یانسی دیگه کیه؟ 253 00:16:00,500 --> 00:16:01,500 ‫اسم مدرسه‌شونه. 254 00:16:02,833 --> 00:16:03,833 ‫خیلی‌خب. 255 00:16:05,041 --> 00:16:10,625 ‫- خب، دقیقا چرا نباید مشکلی داشته باشم؟ ‫- چون یکشنبه که دارم برمی‌گردم، 256 00:16:10,625 --> 00:16:13,416 ‫یه سر می‌رم ساندویچی «دی‌آنجلو» ‫که قبل بازی ساندویچ بگیرم، 257 00:16:13,583 --> 00:16:16,333 ‫ولی اگه اذیتم کنی، ‫در هر صورت می‌رم... 258 00:16:16,333 --> 00:16:19,750 ‫و بعدش بازی رو از رادیو گوش می‌کنم ‫و ساندویچ جفتمون رو... 259 00:16:19,750 --> 00:16:21,416 ‫- تنهایی می‌خورم. ‫- خودت که می‌دونی اصلا خوشم نمیاد... 260 00:16:21,416 --> 00:16:22,958 ‫- بازی تیم «نیکس» رو تنهایی تماشا کنم. ‫- خودم هم اصلا خوشم نمیاد! 261 00:16:22,958 --> 00:16:25,666 ‫چـ... لطفا حواست باشه حتما تو ساندویچم ‫فلفل تند بزنن، خب؟ 262 00:16:25,875 --> 00:16:28,375 ‫- اگه این‌جوری بگی گوش نمی‌دم. ‫- گفتم «لطفا» دیگه. 263 00:16:33,375 --> 00:16:36,000 ‫می‌شه لطفا بهشون بگی... 264 00:16:36,250 --> 00:16:38,750 ‫- تو ساندویچم فلفل تند بریزن؟ ‫- قبوله. 265 00:16:42,166 --> 00:16:44,458 ‫با کفش سوار ماشینم نمی‌شی‌ها. 266 00:16:44,625 --> 00:16:45,666 ‫فهمیدی چی گفتم؟ 267 00:16:47,791 --> 00:16:50,500 ‫کلی حرف داریم، ‫اِم، ولی طوفان داره... 268 00:16:50,500 --> 00:16:52,708 ‫شدیدتر می‌شه، ‫پس بیا زودتر راه بیفتیم. 269 00:16:52,708 --> 00:16:56,458 ‫دم ساحل صحبت می‌کنیم، خب؟ ‫وسایلت رو جمع کن. باید راه بیفتیم. 270 00:17:23,333 --> 00:17:26,250 ‫تو کی هستی؟ 271 00:17:28,958 --> 00:17:33,583 ‫خیلی ضعیفی. خیلی ترسیدی. 272 00:17:33,958 --> 00:17:36,250 ‫خیلی غمگینی. 273 00:17:37,166 --> 00:17:42,958 ‫تا بلایی سرت نیومده ‫فرار کن قهرمان کوچولو. 274 00:17:51,833 --> 00:17:52,833 ‫رسیدیم. 275 00:17:55,041 --> 00:17:56,041 ‫با شماره سه پیاده بشیم؟ 276 00:17:57,791 --> 00:17:58,791 ‫آماده‌ای؟ 277 00:17:59,416 --> 00:18:03,125 ‫یک، دو... سه! 278 00:18:16,577 --> 00:18:19,337 ‫فیلمکیو رو تو گوگل سرچ کن! 279 00:18:33,041 --> 00:18:35,791 ‫مارشمالوی خوب پیدا کردم. ‫زود نمی‌سوزه. 280 00:18:37,583 --> 00:18:39,541 ‫گمون نکنم مارشمالوها ‫مشکلی داشته بوده باشن، 281 00:18:39,541 --> 00:18:41,000 ‫حواس خودم نبود. 282 00:18:53,958 --> 00:18:54,958 ‫مامان... 283 00:18:56,416 --> 00:18:58,083 ‫باید راجع به مسئله‌ای باهات صحبت کنم. 284 00:19:06,083 --> 00:19:10,291 ‫به حس و حال عجیب و غریب عادت دارم. ‫عادت دارم کل دنیا باهام غریبه باشن. 285 00:19:11,000 --> 00:19:13,958 ‫انگار پازلی‌ام که نصف تکه‌هام رو ‫اشتباه چیدن. 286 00:19:16,166 --> 00:19:19,750 ‫سعی می‌کنم حواسم رو جمع کنم. ‫واقعا سعی می‌کنم، ولی... 287 00:19:21,125 --> 00:19:24,166 ‫یهو خیال‌بافی می‌کنم. ‫دست خودم نیست؛ 288 00:19:27,250 --> 00:19:28,250 ‫اما اخیرا... 289 00:19:29,291 --> 00:19:33,500 ‫انگار خیال‌بافی نمی‌کنم. ‫انگار... 290 00:19:34,750 --> 00:19:38,708 ‫چه بدونم. ‫گمون کنم واقعی‌تر شدن؟ 291 00:19:41,875 --> 00:19:43,458 ‫بعدش هم که رفته بودیم موزه... 292 00:19:45,041 --> 00:19:46,166 ‫چیزی دیدی. 293 00:19:50,625 --> 00:19:55,500 ‫چیزی دیدی که به نظرت واقعی بود، ‫ولی بقیه نمی‌دیدنش؟ 294 00:20:08,458 --> 00:20:09,916 ‫خانمه بهت چی گفت؟ 295 00:20:13,875 --> 00:20:17,583 ‫خانمه؟ از کجا می‌دونستی خانم بود؟ 296 00:20:22,083 --> 00:20:24,500 ‫می‌دونی چرا هر سال به این کلبه میایم؟ 297 00:20:24,708 --> 00:20:27,000 ‫آخه نزدیک انبار فاضلاب خانگیه، ‫واسه همین ارزونه. 298 00:20:27,000 --> 00:20:29,458 ‫مامان، از کجا می‌دونستی چی دیدم؟ 299 00:20:29,458 --> 00:20:31,541 ‫هر سال میایم اینجا، ‫چون همین‌جا... 300 00:20:31,541 --> 00:20:32,958 ‫با پدرت آشنا شده بودم. 301 00:20:36,166 --> 00:20:39,458 ‫بابام؟ این اتفاقات به بابام چه ربطی داره؟ 302 00:20:47,791 --> 00:20:50,833 ‫من خیلی وقت پیش... 303 00:20:52,250 --> 00:20:55,291 ‫دم همین ساحل ‫با مردی آشنا شدم. 304 00:20:55,291 --> 00:21:01,375 ‫خیلی عاقل، شجاع، مهربون... و شریف بود. 305 00:21:02,333 --> 00:21:05,750 ‫همین که دیدمش، ‫می‌دونستم... 306 00:21:07,958 --> 00:21:11,958 ‫به عمرم چنین آدمی ندیده بودم. 307 00:21:13,125 --> 00:21:19,958 ‫لعدش متوجه شدم با کل افرادی ‫که به عمرم دیده بودم فرق داشت... 308 00:21:22,833 --> 00:21:28,583 ‫آخه... اصلا آدم نبود. ‫از خدایان بود. 309 00:21:35,375 --> 00:21:38,375 ‫عاشق خدا شدی؟ یعنی... 310 00:21:39,666 --> 00:21:41,041 ‫یعنی... عاشق حضرت مسیح شدی؟ 311 00:21:42,250 --> 00:21:47,250 ‫خدا نبود. از خدایان بود. پرسی... 312 00:21:49,125 --> 00:21:50,208 ‫داستان‌هایی... 313 00:21:51,208 --> 00:21:56,333 ‫که از خدایان، قهرمانان و هیولاهای یونان ‫برات تعریف کردم واقعی‌ان. 314 00:21:56,458 --> 00:21:58,791 ‫- مامان... ‫- داستان‌هایی تعریف کرده بودم... 315 00:21:58,916 --> 00:22:00,625 ‫که خدایان و انسان‌های عادی... 316 00:22:00,750 --> 00:22:02,750 ‫- گاهی اوقات با هم بچه‌دار می‌شن... ‫- مامان، خواهش می‌کنم بس کن. 317 00:22:02,750 --> 00:22:03,958 ‫- و بچه‌هاشون نیمه‌خدا محسوب می‌شن... ‫- مامان! 318 00:22:03,958 --> 00:22:07,000 ‫و گاهی اوقات دو رگه خطاب می‌شن. 319 00:22:09,791 --> 00:22:13,166 ‫هیولائه همین‌جوری خطابم کرده بود. ‫مامان، جریان چیه؟ 320 00:22:13,166 --> 00:22:14,625 ‫تو دو رگه‌ای. 321 00:22:16,708 --> 00:22:19,916 ‫دو رگه‌ها هم تو دنیا در امان نیستن. 322 00:22:21,416 --> 00:22:24,708 ‫وقتی به سن خاصی برسن ‫و کم‌کم... 323 00:22:26,125 --> 00:22:31,375 ‫هویتشون رو کشف کنن، ‫نیروهای وحشتناکی رو به خودشون جلب می‌کنن... 324 00:22:31,500 --> 00:22:35,291 ‫که می‌خوان تا طرف قدرتمند نشده ‫و توان مبارزه نداره، کارش رو تموم کنن. 325 00:22:35,708 --> 00:22:39,541 ‫حست به همین خاطر بوده. 326 00:22:39,875 --> 00:22:43,625 ‫از اولش همین‌طور بودی، از اولش قرار بود ‫همین‌طوری بشه، ولی من... 327 00:22:43,750 --> 00:22:44,916 ‫چرا داری چنین حرفی بهم می‌زنی؟ 328 00:22:44,916 --> 00:22:47,708 ‫پرسی، خودم می‌دونم درکش دشواره، 329 00:22:47,708 --> 00:22:49,666 ‫ولی باید حرفم رو باور کنی، ‫راست می‌گم. 330 00:22:49,666 --> 00:22:55,875 ‫نه‌خیر، خیلی مسخره است. خب؟ من خدا نیستم. ‫مغزم مشکل داره. 331 00:22:56,000 --> 00:22:59,291 ‫خودم می‌فهمم عجیب و غریبم، ‫باور کن، می‌فهمم، 332 00:22:59,708 --> 00:23:02,083 ‫ولی الان دیگه می‌ترسم ‫مشکل خیلی جدی شده باشه. 333 00:23:02,083 --> 00:23:02,863 ‫وای عزیز دلم، نه... 334 00:23:02,887 --> 00:23:04,875 ‫تو... تو هم داری برام ‫داستان تعریف می‌کنی... 335 00:23:05,000 --> 00:23:06,750 ‫که حالم بهتر بشه؟ 336 00:23:06,958 --> 00:23:10,166 ‫خب، من که بچه نیستم! ‫خودم می‌دونم هیولایی وجود نداره، 337 00:23:10,166 --> 00:23:13,583 ‫خودم می‌دونم خدایان وجود ندارن ‫و کاملا مطمئنم... 338 00:23:13,833 --> 00:23:16,500 ‫نیمه‌خدایان وجود ندارن. 339 00:23:16,625 --> 00:23:18,500 ‫کیه؟ 340 00:23:19,333 --> 00:23:21,416 ‫- خانم جکسون؟ منم، گروور. ‫- گرووره؟ 341 00:23:21,416 --> 00:23:24,291 ‫می‌شه گفت مسئله خیلی مهمیه. ‫می‌شه یکی در رو باز کنه؟ 342 00:23:24,291 --> 00:23:27,708 ‫واسه چی اومده اینجا؟ ‫نمی‌خوام ببینمش. وایستا مامان... 343 00:23:28,458 --> 00:23:30,791 ‫گفته بودم شب اینجا می‌مونیم، ‫خودت گفته بودی می‌تونیم صبح بریم. 344 00:23:30,916 --> 00:23:32,875 ‫شرمنده، زود اومدم، ‫ولی چاره‌ای نداشتم. 345 00:23:33,333 --> 00:23:35,416 ‫شرایط عوض شده، ‫اصلا انتظار نداشتیم همه‌چی... 346 00:23:35,541 --> 00:23:37,291 ‫- به این زودی رخ بده؟ ‫- به این زودی؟ 347 00:23:38,291 --> 00:23:40,916 ‫بهتر بود اول از خودم می‌پرسیدی و بعدش... ‫نمی‌دونم می‌خوای چی بگی... 348 00:23:40,916 --> 00:23:43,041 ‫ولی نمی‌خوام... گوش بدم. گروور؟ 349 00:23:43,291 --> 00:23:44,291 ‫پرسی. 350 00:23:44,541 --> 00:23:46,500 ‫- خیلی‌خب، قراره اتفاقی رخ بده... ‫- گروور. 351 00:23:46,500 --> 00:23:48,166 ‫- خودم می‌دونم خبر ناخوش‌آیندیه، ‫- گروور؟ 352 00:23:48,166 --> 00:23:49,625 ‫ولی خیلی مهمه که وحشت نکنیم. 353 00:23:49,791 --> 00:23:50,833 ‫من که وحشت نکردم. 354 00:23:50,958 --> 00:23:53,583 ‫- گروور! ‫- چه عالی! من هم اصلا وحشت نکردم. 355 00:23:53,583 --> 00:23:55,333 ‫به نظرم فعلا خیلی خوب پیش رفتیم... 356 00:23:55,333 --> 00:23:56,666 ‫- گروور! ‫- چیه؟ 357 00:23:56,958 --> 00:23:59,250 ‫گروور، چرا یه بز نصفه تو شلوارته؟ 358 00:23:59,375 --> 00:24:00,375 ‫آها، اِم... 359 00:24:02,166 --> 00:24:05,166 ‫آها! ای وای، بهت نگفته... 360 00:24:06,458 --> 00:24:09,000 ‫- جریان من رو بهش نگفتی؟ ‫- زود اومدی دیگه. 361 00:24:13,083 --> 00:24:14,750 ‫خب، خیلی مهمه که وحشت نکنیم. 362 00:24:15,208 --> 00:24:17,333 ‫بقیه‌اش رو تو ماشین می‌گیم. ‫بیاین بریم. 363 00:24:24,375 --> 00:24:27,000 ‫من وظیفه داشتم تا این لحظه راهنماییت کنم. 364 00:24:27,333 --> 00:24:29,875 ‫نیمه‌خدایان جوان همیشه خیلی احساساتی می‌شن، 365 00:24:30,000 --> 00:24:32,500 ‫- واسه همین حتما باید ازشون حمایت کرد... ‫- تو کی هستی؟ 366 00:24:33,791 --> 00:24:37,416 ‫- گروور هستم. بهترین دوستتم و... ‫- چی هستی؟ 367 00:24:40,875 --> 00:24:45,875 ‫- ساتیرم. محافظت هم هستم. ‫- محافظمی؟ 368 00:24:46,333 --> 00:24:47,958 ‫اگه کاری نمی‌کردم ‫از مدرسه اخراجت کنن، 369 00:24:47,958 --> 00:24:49,541 ‫اصلا تا صبح زنده نمی‌موندی. 370 00:24:49,750 --> 00:24:52,125 ‫ضمنا، موجودی که الان دنبالمونه، ‫خیلی راحت اونجا پیدات می‌کرد. 371 00:24:56,125 --> 00:24:57,125 ‫عذر می‌خوام. 372 00:24:58,958 --> 00:25:02,000 ‫معمولا خیلی زود خطر رو حس می‌کنم، ‫ولی این دفعه... 373 00:25:02,666 --> 00:25:04,291 ‫خب، هیچ‌کدوممون نفهمیدیم دادز داره میاد. 374 00:25:06,125 --> 00:25:07,125 ‫پس خبر داشتی. 375 00:25:07,958 --> 00:25:10,791 ‫تو هم دیدی دادز به اون موجود تبدیل شد؟ 376 00:25:11,416 --> 00:25:13,583 ‫- چرا چیزی نگفته بودی؟ ‫- برخی وقایع رو دیدم. 377 00:25:14,458 --> 00:25:17,500 ‫مه حتی از ما هم پنهانش کرده بود ‫و بعدش دیگه کار از کار گذشت. 378 00:25:17,666 --> 00:25:19,416 ‫مه؟ مه دیگه چیه؟ 379 00:25:20,250 --> 00:25:24,541 ‫مه اصلی رو می‌گم. پرده بین ‫دنیای جادویی و دنیای انسان‌ها محسوب می‌شه. 380 00:25:24,750 --> 00:25:27,235 ‫پای من رو مخفی می‌کنه. ‫بال دادز رو مخفی می‌کنه. 381 00:25:27,259 --> 00:25:28,875 ‫حتی غیاب دادز رو مخفی می‌کنه، 382 00:25:29,166 --> 00:25:32,500 ‫ولی نباید چیزی رو از خودم مخفی کنه. ‫چنین اتفاقی بی‌سابقه است. 383 00:25:32,791 --> 00:25:34,291 ‫پای موجود قدرتمندی در میونه. 384 00:25:34,500 --> 00:25:36,666 ‫بهتره زودتر به کمپ برسیم تا... 385 00:25:38,041 --> 00:25:41,416 ‫- جریان کمپ رو بهش گفتی دیگه، مگه نه؟ ‫- نه، هنوز نگفتم. 386 00:25:42,041 --> 00:25:44,875 ‫کمپ پناهگاه دو رگه‌ها محسوب می‌شه. 387 00:25:44,875 --> 00:25:46,375 ‫مکان امنیه که اونجا فرصت می‌کنی... 388 00:25:46,375 --> 00:25:49,208 ‫با هویتت و شرای دنیای آن سوی مه آشنا بشی. 389 00:25:49,500 --> 00:25:52,000 ‫اِم، راستش، خیلی نمونده، ‫کمی جلوتر از همون پیچه. 390 00:25:53,125 --> 00:25:55,041 ‫مامان، دیگه چی رو بهم نگفتی؟ 391 00:25:57,333 --> 00:25:58,708 ‫دیگه چی رو بهم نگفتی؟ 392 00:26:03,708 --> 00:26:04,750 ‫مینوتوره؟ 393 00:26:05,125 --> 00:26:08,875 ‫وقتی به کسی حمله کنه، اصلا دست نمی‌کشه. ‫خب؟ دادز تازه اولش بود. 394 00:26:09,166 --> 00:26:11,833 ‫الان نوبت اونه. خـ... خیلی خشنه. ‫خیلی بی‌رحمه. 395 00:26:11,833 --> 00:26:13,583 ‫هنوز زیرشلواری پاشه. 396 00:26:18,250 --> 00:26:20,250 ‫داشتم با کارت‌های «جادوی اساطیری» ‫بهت آموزش می‌دادم. 397 00:26:20,375 --> 00:26:22,541 ‫داشتم همه‌جوره بهت آموزش می‌دادم ‫که واسه وقایع بعدی آماده باشی. 398 00:26:22,541 --> 00:26:23,875 ‫وقایع بعدی از چه قراره؟ 399 00:26:23,875 --> 00:26:25,166 ‫- بچه‌ها. ‫- چیه؟ 400 00:26:25,291 --> 00:26:27,458 ‫- راستش، من ۲۴ساله‌ام. ‫- لطفا محکم بشینین. 401 00:27:46,208 --> 00:27:47,500 ‫همه خوبین؟ 402 00:27:47,708 --> 00:27:50,958 ‫- آره، خوبم. ‫- خیلی‌خب. 403 00:27:56,041 --> 00:27:57,041 ‫از این طرف! 404 00:28:09,041 --> 00:28:14,041 ‫رسیدیم. مرزش همون‌جاست. ‫هیچ هیولایی نمی‌تونه ازش رد بشه. 405 00:28:15,625 --> 00:28:17,458 ‫پرسی اون طرفش در امانه. 406 00:28:18,541 --> 00:28:21,375 ‫«پرسی در امانه...» ‫ولی مگه همه‌مون در امان نیستیم؟ 407 00:28:26,208 --> 00:28:32,041 ‫گروور، بهت اعتماد می‌کنم ‫که از پسرم، تک‌فرزندم، محافظت کنی. 408 00:28:32,041 --> 00:28:35,500 ‫نگران نباش خانم حکسون، ‫پرسی تو کمپ کاملا در امانه... 409 00:28:35,500 --> 00:28:36,583 ‫سوگند بخور. 410 00:28:37,666 --> 00:28:40,250 ‫- جریان چیه؟ ‫- سوگند بخور گروور! 411 00:28:40,708 --> 00:28:43,208 ‫سوگند بخور مقابل هر کسی ‫که بخواد بلایی سرش بیاره... 412 00:28:43,208 --> 00:28:46,666 ‫و چپ‌چپ نگاهش می‌کنهف ‫ازش محافظت کنی. 413 00:28:46,666 --> 00:28:49,208 ‫- فهمیدی چی گفتم؟ ‫- سوگند می‌خورم! 414 00:29:00,583 --> 00:29:04,000 ‫- من باید برم عزیز دلم. ‫- بری؟ یعنی چی که بری؟ 415 00:29:04,000 --> 00:29:05,500 ‫نمی‌تونم باهات بیام. 416 00:29:06,583 --> 00:29:09,208 ‫- چرا نمی‌تونی؟ ‫- آخه انسانه. 417 00:29:15,916 --> 00:29:17,458 ‫الان دیگه باید شجاع باشی. 418 00:29:18,625 --> 00:29:19,845 ‫آموزه‌هام رو به خاطر بیار. 419 00:29:19,869 --> 00:29:22,083 ‫داستان‌هایی که برات ‫تعریف کردم رو به خاطر بیار. 420 00:29:22,083 --> 00:29:23,384 ‫داستان‌ها رو حتما به خاطر بیار، ‫از داستان‌ها می‌فهمی... 421 00:29:23,408 --> 00:29:23,833 ‫نه. 422 00:29:23,833 --> 00:29:25,875 ‫- همه‌چی... ‫- امکان نداره! مامان، من تنهات نمی‌ذارم! 423 00:29:25,875 --> 00:29:27,958 ‫پرسئوس! ببین چی می‌گم. 424 00:29:29,666 --> 00:29:30,666 ‫تو... 425 00:29:31,875 --> 00:29:33,875 ‫مشکلی نداری. 426 00:29:36,083 --> 00:29:37,500 ‫تو منحصر به فردی. 427 00:29:39,333 --> 00:29:40,625 ‫تو معجزه‌ای. 428 00:29:43,041 --> 00:29:44,500 ‫ضمنا، پسر منی. 429 00:29:48,833 --> 00:29:50,333 ‫محکم باش. 430 00:29:52,583 --> 00:29:54,000 ‫طوفان رو با شجاعت پشت سر بذار. 431 00:29:56,958 --> 00:29:58,041 ‫خیلی دوستت دارم. 432 00:30:04,208 --> 00:30:05,958 ‫باید بریم. 433 00:30:05,958 --> 00:30:08,750 ‫- کاپشنت رو بده من. ‫- واسه چی؟ می‌خوای چیکار کنی؟ 434 00:30:08,875 --> 00:30:10,958 ‫بوی دو رگه رو گرفته، ‫رد بوش رو گرفته، مگه نه؟ 435 00:30:11,375 --> 00:30:13,125 ‫- درسته. ‫- خب، پس شاید اگه... 436 00:30:13,250 --> 00:30:14,958 ‫بوت رو از دو جهت حس کنه، ‫بتونم گیجش کنم... 437 00:30:15,083 --> 00:30:16,625 ‫و فرصت جور کنم ‫که فرار کنیم. 438 00:30:16,750 --> 00:30:18,458 ‫- مامان، خواهش می‌کنم نرو... ‫- ببین! 439 00:30:19,708 --> 00:30:20,875 ‫چیزی نمی‌شه. 440 00:30:41,458 --> 00:30:43,583 ‫برو! زود باش! 441 00:31:01,000 --> 00:31:03,041 ‫آهای! اینجا رو! 442 00:31:06,041 --> 00:31:08,041 ‫بیا ببینم. بیا ببینم. 443 00:31:15,666 --> 00:31:18,666 ‫نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه... 444 00:31:21,250 --> 00:31:22,458 ‫مامان! 445 00:31:24,166 --> 00:31:27,291 ‫مامان! 446 00:31:52,375 --> 00:31:56,750 ‫پـ... پرسی! پرسی، نه! 447 00:32:53,900 --> 00:33:08,973 ‫مترجم: «کیارش نعمت گرگانی» ‫در تلگرام: realKiarashNg@ 448 00:33:15,000 --> 00:33:17,041 ‫حالش خوبه؟ 449 00:33:17,250 --> 00:33:18,958 ‫- تنهاست؟ ‫- چطور ممکنه؟ 450 00:33:18,958 --> 00:33:20,541 ‫- آره. ‫- آره، چیزیش نیست. 451 00:33:20,666 --> 00:33:21,916 ‫حتما خودشه. 452 00:33:22,708 --> 00:33:24,083 ‫ساکت باش آنابث. 453 00:33:25,208 --> 00:33:28,958 ‫داره بیدار می‌شه. لطفا همگی ‫دورش رو خلوت کنین. 454 00:33:31,083 --> 00:33:33,958 ‫به کمپ خوش اومدی پرسی جکسون. 455 00:33:35,625 --> 00:33:37,250 ‫منتظرت بودیم. 456 00:33:37,275 --> 00:33:40,109 ‫«پس از تیتراژ رو از دست ندین.» 457 00:33:40,134 --> 00:33:50,672 ‫دانلود فیلم‌وسریال بدون سانسور، با زیرنویس چسبیده و پخش آنلاین ‫.:: FilmKio.Com ::. 458 00:35:11,711 --> 00:35:19,023 ‫«پرسی جکسون و المپ‌نشینان» 459 00:35:27,375 --> 00:35:29,125 ‫مسابقات رو آغاز می‌کنیم! 460 00:35:34,875 --> 00:35:37,375 ‫خیلی مهم بود بیام اینجا، ‫آخه پدرم از خدایانه. 461 00:35:38,333 --> 00:35:39,625 ‫واسه همین می‌رم پیداش کنم.