1
00:00:30,810 --> 00:00:35,810
ترجمه و زیرنویس: BlairWitch
2
00:00:45,810 --> 00:00:48,960
به راستی آن یک شهر در
مرکز اتفاقات بود
3
00:00:48,990 --> 00:00:52,190
مملو از گردشگران
سرشار از فعالیت
بروکسل_1815
4
00:00:52,670 --> 00:00:56,160
و هیچکس فکر آن را نمیکرد که
امپراتور ناپلئون در حال مارش جنگی بود
5
00:00:56,340 --> 00:00:59,250
و هر لحظه امکان داشت
پشت دروازههای شهر اردو بزند
6
00:01:00,060 --> 00:01:03,340
اما خب، همانطور که بارها به
ما گفته شدهاست
7
00:01:03,770 --> 00:01:05,360
گذشته یک کشور بیگانه است
8
00:01:05,580 --> 00:01:08,640
_بیا
_با تمام سرعتی که میتونم دارم میام، خانم
9
00:01:09,570 --> 00:01:12,660
اینقدر شل نباش، عجله کن!
10
00:01:17,890 --> 00:01:19,030
میتوانم به شما بانوان کمک بکنم؟
11
00:01:19,060 --> 00:01:21,430
من برای دیدن پدرم، آقای تِرنچارد
اینجا هستم
12
00:01:25,760 --> 00:01:26,760
تو اینجا بمون
13
00:01:31,640 --> 00:01:33,550
کدوم موجودی مزاحم من....
14
00:01:34,330 --> 00:01:36,280
کاپیتان کوپر،
باید منرو ببخشید
15
00:01:36,310 --> 00:01:37,630
اشکالی نداره،
ترنچارد
16
00:01:37,660 --> 00:01:39,820
_ترنچارد؟
_آقای ترنچارد
17
00:01:39,930 --> 00:01:41,680
اما ما باید تا امشب
آرد به دستمون برسه
18
00:01:41,710 --> 00:01:44,380
و من قول میدهم که حداکثر تلاشم را بکنم
کاپیتان
19
00:01:44,550 --> 00:01:46,660
حالا، اگر ممکن باشید که مدتی بیرون
منتظر بمانید
20
00:01:50,990 --> 00:01:51,990
گرفتیشون؟
21
00:01:52,070 --> 00:01:55,790
سه تا، یکی برای مامان،
یکی برای شما، یکی هم برای من
22
00:01:59,360 --> 00:02:02,380
گمونم لرد بلاسیس پیش از مجلس رقص
اونجا شام بخوره؟
23
00:02:02,820 --> 00:02:05,010
_اون خالهشه
_البته
24
00:02:05,400 --> 00:02:07,940
ادموند میگه بعد از نیمه شب
شامی چیزی هست
25
00:02:07,970 --> 00:02:10,110
جلوی هیچکس به جز من
اونو ادموند صدا نزن
26
00:02:10,170 --> 00:02:12,340
حالا برگرد پیش مادرت،
اون به تکتک این لحظات برای آماده شدن نیاز داره
27
00:02:12,370 --> 00:02:13,730
الان برای درست کردن هرچیزی
زیادی دیره
28
00:02:13,760 --> 00:02:15,860
اما برای گند زدن به همه این چیزا خیلی دیر نیست
29
00:02:15,930 --> 00:02:19,230
_اون حاضر نمیشه بیاد
_میاد چون اون باید بیاد
30
00:02:19,590 --> 00:02:21,950
خب... کی باید بقیه چیزارو
بهش بگیم؟
31
00:02:21,980 --> 00:02:24,670
هنوز نه،
همه چیز باید درست مدیریت بشه
32
00:02:24,700 --> 00:02:27,230
باید از اون سرخط بگیریم
حالا برو
33
00:02:28,380 --> 00:02:30,140
و اون احمق وراجو بفرست تو
34
00:02:31,500 --> 00:02:34,030
_ما اونجا یه نفرم نمیشناسیم
_پاپا چند نفرو میشناسه
35
00:02:34,060 --> 00:02:37,640
اون افسرانیرو که میان محل کارش
تا بهش دستور بدنرو میشناسه
36
00:02:37,670 --> 00:02:40,220
و اونها بسیار شگفتزده خواهند شد
وقتی ببینن با مردی که نان و آبجوی
37
00:02:40,250 --> 00:02:42,740
افرادشونرو تامین میکنه
در یک سالن رقص مشترک هستند
38
00:02:42,770 --> 00:02:45,300
امیدوارم با این لحن با لرد بلاسیس
صحبت نکنید
39
00:02:47,440 --> 00:02:50,210
حواست به قصرهایی که در
هوا هستند باشه، عزیزم
40
00:02:50,330 --> 00:02:53,240
البته، شما باور ندارید که اون قادر به
داشتن نیات شرافتمندانهاست
41
00:02:53,300 --> 00:02:55,450
اون پسر ارشد یک ارله،
فرزندم
42
00:02:55,480 --> 00:02:57,730
اون نمیتونه زنیرو انتخاب کنه که
قلبش میخواد
43
00:02:58,240 --> 00:03:02,400
تا به اینجا شما از گفتگوها و لاس زدنهایی
که برای هیچ طرف ضرری نداشته لذت بردید
44
00:03:02,660 --> 00:03:06,210
اما اون باید پیش از انکه
حرف و حدیث مضری پیش بیاد تمام بشه، سوفیا
45
00:03:06,640 --> 00:03:08,560
وگرنه تویی که رنج خواهی کشید
46
00:03:09,770 --> 00:03:11,000
و این برای شما هیچ معنی نداره؟
47
00:03:11,030 --> 00:03:13,590
اینکه اون بود که بلیت مجلس رقص
خالهشو برای ما جور کرد؟
48
00:03:13,620 --> 00:03:16,890
این به من میگه تو یه دختر دوست داشتنی هستی
و اون میخواد تورو خوشحال کنه
49
00:03:17,150 --> 00:03:18,470
نمیتونست در لندن چنین کاری بکنه
50
00:03:18,500 --> 00:03:20,770
اما در بروکسل همه چیز
رنگوبوی جنگ گرفته
51
00:03:21,060 --> 00:03:23,080
و برای همین
قوانین معمول پیاده نمیشن
52
00:03:23,110 --> 00:03:24,710
منظورتون از قوانین معمول
53
00:03:24,740 --> 00:03:27,690
اینه که ما مردم مناسبی برای نشستن با
دوستان دوشس نیستیم؟
54
00:03:27,720 --> 00:03:30,250
دقیقا منظورم همینه و
توهم میدونی که این حقیقت داره
55
00:03:30,280 --> 00:03:31,740
پاپا با شما موافق نیست
56
00:03:33,550 --> 00:03:37,270
پدرت مسیر زیادیرو طی کرده
برای همین موانع طبیعی رو که مانع
57
00:03:37,300 --> 00:03:39,440
این میشن که جلوتر برهرو نمیبینه
58
00:03:39,810 --> 00:03:42,100
به اینی که هستیم راضی باش
59
00:03:42,640 --> 00:03:45,650
پدرت خوب عمل کرده
به خودمون به دید تحقیر نگاه نکن
60
00:03:45,680 --> 00:03:47,340
شما کسی هستید که از بالا به ما نگاه میکنید
61
00:03:47,570 --> 00:03:51,930
دختر مدیر مدرسه که از سر
شوهر تاجرش زیاده
62
00:03:51,960 --> 00:03:56,070
من هیچ کس رو پایین تر از خودم نمی بینم!
مخصوصا پدرتو
63
00:03:56,910 --> 00:03:59,600
من نمیخوام خودمرو در موقعیتهایی
قرار بدم که راحت نیستم
64
00:03:59,630 --> 00:04:01,660
میدونید، به چشم من، این خودش یه جور خودپسندیه!
65
00:04:01,690 --> 00:04:05,180
_خیلی زود آمدم مادام؟
_نه، نه. الیس. بیا داخل
66
00:04:09,150 --> 00:04:12,040
_کار ما اینجا تمام شده، نه؟
_اگه شما اینطور میگید، ماما
67
00:04:22,070 --> 00:04:24,490
از ما به مجلس رقص دوشس ریچموند
دعوت شده
68
00:04:24,520 --> 00:04:25,540
امکان نداره!
69
00:04:26,750 --> 00:04:29,790
پس ما باید یک تصمیم برای لباس شب
شما بگیریم، مادام!
70
00:04:29,820 --> 00:04:31,820
من کمی زمان نیاز دارم
گه قرار باشه خوب بشه
71
00:04:38,720 --> 00:04:40,950
دوشیزه سوفیا به نظر....
72
00:04:41,230 --> 00:04:42,280
هیجان زده میان
73
00:04:42,680 --> 00:04:45,360
شنیدم لرد بلاسیس بوده که
بلیت های مجلس رقص رو فراهم کرده؟
74
00:04:45,390 --> 00:04:47,330
شایدم دوک ولینگتون بوده
75
00:04:48,220 --> 00:04:50,350
آقای ترنچارد بسیار مورد علاقه ایشونه
76
00:04:50,800 --> 00:04:53,000
و این مجلس رقص به افتخار دوک برگزار شده
77
00:04:53,310 --> 00:04:55,140
بله باید همین طور باشه مادام
78
00:04:56,280 --> 00:04:57,890
پس اون بهت گفته؟
لرد موفق شد
79
00:04:57,990 --> 00:05:00,320
ممنونم الیس
اگه تونستی بعدا برگردی
80
00:05:07,190 --> 00:05:09,630
عجب شانسی
خود دوک هم اونجا خواهد بود
81
00:05:09,660 --> 00:05:11,020
درواقع دو تا دوک
82
00:05:11,050 --> 00:05:12,990
فرمانده من و شوهر میزبان ما
83
00:05:13,020 --> 00:05:14,530
همینطور شاهزادگان حکمران
84
00:05:14,580 --> 00:05:17,370
جیمز ترنچارد که کارش رو
از یک دکه در کاونت گاردن شروع کرد
85
00:05:17,660 --> 00:05:19,700
باید خودش رو برای رقصیدن با یک شاهزاده خانم
آماده کنه
86
00:05:20,700 --> 00:05:23,890
تو همچین کاری نمی کنی
هردوی مارو خجالت زده خواهی کرد
87
00:05:23,920 --> 00:05:25,620
ـمی بینیم
ـجدی میگم
88
00:05:25,830 --> 00:05:28,030
به اندازه کافی بد هست که
تو سوفیا رو تشویق میکنی
89
00:05:28,060 --> 00:05:31,630
آن، من باور دارم که اون پسر صادقه
راستش ازش مطمئنم
90
00:05:31,660 --> 00:05:33,270
اصلا هم مطمئن نیستی
91
00:05:33,300 --> 00:05:35,720
خود لرد بلاسیس هم ممکنه فکر
کنه صادقه
92
00:05:35,750 --> 00:05:39,260
اون اختیاردار خودش نیست
هیچ چیز درستی ممکن نیست از این دربیاد
93
00:05:45,700 --> 00:05:47,850
چقدر عجیب که در آستانه یک جنگ ما باید
94
00:05:47,880 --> 00:05:50,660
درباره مجلس رقص بحث کنیم
چقدر مضحک
95
00:05:50,690 --> 00:05:53,750
من موافق نیستم. با اون یا
و موضوع لرد بلاسیس
96
00:05:53,830 --> 00:05:57,400
فقط اینو بدون اگه به خاطر این مسخره بازی
بلایی سر سوفیا بیاد
97
00:05:57,430 --> 00:05:59,480
من شخص تورو مسئول میدونم
98
00:06:00,080 --> 00:06:00,800
بسیار خب
99
00:06:00,830 --> 00:06:04,320
و به خاطر اینکه ازش باج خواهی کردی
بابت دعوتنامه التماس خاله شو بکنه
100
00:06:04,350 --> 00:06:08,260
ـاحساس حقارت میکنم
ـآنا تو اینو خراب نمی کنی
101
00:06:11,810 --> 00:06:13,310
خودش خودبخود خراب میشه
102
00:06:22,370 --> 00:06:24,310
امیدوارم این یک اشتباه نباشه
103
00:06:25,400 --> 00:06:27,110
برای اونجور حرفا دیگه خیلی دیره
104
00:06:27,950 --> 00:06:29,120
چی اینقدر بامزه است؟
105
00:06:29,810 --> 00:06:32,110
فقط اینکه ما به بروکسل آمدیم
تا از جامعه فرار کنیم
106
00:06:32,140 --> 00:06:34,530
و حالا به نظر میرسه که ما داریم
بزرگ ترین مجلس رقص فصل رو برگزار میکنیم
107
00:06:35,140 --> 00:06:36,980
دوک اصرار کرد
108
00:06:37,010 --> 00:06:40,690
اون گفت که ما نیاز داریم نشون بدیم که
بونی نمی تونه هیچ کاری بکنه که
**بونی اسم مستعار ناپلیئون بناپارت در بین انگلیسی ها**
109
00:06:40,720 --> 00:06:42,200
بتونه بریتانیایی ها رو ناراحت کنه
110
00:06:43,860 --> 00:06:47,260
ادموند!
تو اولین نفری. چقدر خوب
111
00:06:47,290 --> 00:06:49,330
فکر کردم زود بیام و
بهتون کمک کنم
112
00:06:51,570 --> 00:06:55,790
خاله، باید بگم که شما کاری کردید
که این اتاق های بی روح خیلی باشکوه به نظر میان
113
00:06:55,870 --> 00:06:58,100
هیچ کس نمی دونه مردم
چند ماه پیش اینجا
114
00:06:58,130 --> 00:06:59,340
کدوم مبل رو برای خریدن انتخاب میکردن
115
00:06:59,410 --> 00:07:01,430
خانم و آقای جیمز ترنچارد
116
00:07:01,830 --> 00:07:03,670
دوشیزه سوفیا ترنچارد
117
00:07:07,840 --> 00:07:10,780
_شما که شعبده باز رو دعوت نکردید؟
_منظورت چیه؟
118
00:07:10,980 --> 00:07:13,990
اون تامین کننده اصلی ولینگتونه
اینجا چکار میکنه؟
119
00:07:14,270 --> 00:07:16,240
تدارکات چی دوک ولینگتون؟
120
00:07:16,640 --> 00:07:18,890
من یک بازرگان تامین کننده رو
به مجلس رقصم دعوت کردم؟
121
00:07:18,920 --> 00:07:22,330
خاله عزیز من، شما یکی از
وفادارترین کمک رسانان به دوک
122
00:07:22,360 --> 00:07:25,450
_در جنگش برای پیروزی رو دعوت کردید
_تو به من کلک زدی، ادموند
123
00:07:25,480 --> 00:07:27,710
و من دوست ندارم
کسی من رو یک احمق فرض کنه
124
00:07:27,980 --> 00:07:30,370
امیدوارم مادرت از
دست من عصبانی نشه
125
00:07:33,570 --> 00:07:35,070
این از لطف شماست، دوشس
126
00:07:35,100 --> 00:07:38,190
اصلا، خانم ترنچارد
127
00:07:38,640 --> 00:07:41,300
من شنیدم که شما با
خواهرزاده من خیلی مهربون بودید
128
00:07:41,470 --> 00:07:43,380
دیدن لرد بلاسیس همیشه
لذت بخشه
129
00:07:43,700 --> 00:07:47,200
این همه مرد جوان
اینقدر دور از خانه، طفلکی های بیچاره
130
00:07:48,550 --> 00:07:50,130
خب، این شعبده باز ما نیست
131
00:07:51,110 --> 00:07:55,390
شب خوش...عالی....اممم....بانو....بزرگ....امم
132
00:07:56,220 --> 00:08:00,210
_...دوک
_میتونم دخترم سوفیارو معرفی کنم؟
133
00:08:01,950 --> 00:08:04,840
دوشیره ترنچارد میتونم شمارو
تا سالن رقص همراهی کنم؟
134
00:08:09,290 --> 00:08:10,380
فکر کردم نمیای اینجا
135
00:08:10,410 --> 00:08:12,410
احمق نشو
ما خیلی زود رسیدیم
136
00:08:12,540 --> 00:08:14,350
یک ساعت دور از تو
مثل یه عمر میگذره
137
00:08:14,380 --> 00:08:15,780
تو اونو تو یه کتاب خوندی
138
00:08:16,060 --> 00:08:18,840
واقعا ممکنه ادموند جدی باشه؟
139
00:08:20,180 --> 00:08:24,520
مادره زیادی مضحک نیست
پدره کاملا نفرت انگیزه
140
00:08:24,550 --> 00:08:26,040
بعدا با ادموند صحبت میکنم
141
00:08:26,420 --> 00:08:29,360
تا زمانی که مجلس رقص تمام بشه
و دختره رفته باشه صبر کن
142
00:08:30,380 --> 00:08:33,750
و دعا کن کارولین هرگز متوجه نشه
که من اون رو به اینجا دعوت کردم
143
00:08:34,230 --> 00:08:38,500
والاحضرت
شاهزاده اورانژ
144
00:08:57,280 --> 00:08:59,120
چرا اون رو عالیجناب
صدا نکردی؟
145
00:08:59,520 --> 00:09:01,650
عالیجناب برای
خدمتکاران و افسرانه
146
00:09:01,680 --> 00:09:03,430
نه برای یک مهمانی خصوصی
147
00:09:03,810 --> 00:09:06,060
اما من همیشه دوک ولینگتون رو
عالیجناب خطاب کرده ام
148
00:09:06,340 --> 00:09:07,810
چون تو تدارکات چی اون هستی
149
00:09:07,840 --> 00:09:09,370
پس امشب نباید بهش بگم عالیجناب؟
150
00:09:09,400 --> 00:09:10,880
اگه تو با زورزدن دعوت نامه های
مارو نگرفته بودی
151
00:09:10,910 --> 00:09:13,360
الان تو این موقعیت حساس نبودی
152
00:09:13,390 --> 00:09:15,360
چی امشب شعبده بازرو به اینجا کشونده؟
153
00:09:16,200 --> 00:09:19,240
_اهه، دوشس مارو به اینجا دعوت کردند
_واقعا، اون این کارو کرده؟
154
00:09:19,270 --> 00:09:21,600
و تا به اینجا شب
لذت بخشی بوده؟
155
00:09:22,100 --> 00:09:23,440
اوه، بله، عالیجناب
156
00:09:24,880 --> 00:09:28,600
اما صحبت خیلی زیادی درباره
پیشروی بناپارت شده
157
00:09:28,630 --> 00:09:30,720
خب، برای همینه که اینقدر دیر کردیم
158
00:09:31,350 --> 00:09:33,130
به نظر میرسه فردا میریم
159
00:09:35,020 --> 00:09:38,050
درست متوجه شدم که
این بانوی جذاب خانم ترنچارد هستند؟
160
00:09:38,900 --> 00:09:42,610
_آرامش شما بسیار دلگرم کننده است، دوک
_پونسونبی
161
00:09:44,000 --> 00:09:45,890
شما با شعبده باز آشنایی دارید؟
162
00:09:46,880 --> 00:09:49,460
یه امید درخواست برای تامین مردانم
زمان زیادی رو پشت در
163
00:09:49,490 --> 00:09:51,730
دفتر ایشون میگذرونم.
164
00:09:52,210 --> 00:09:54,970
خانم ترنچارد، اجازه دارم
سر ویلیام پونسونبی رو معرفی کنم؟
165
00:09:55,000 --> 00:09:57,150
پونسونبی، ایشون همسر شعبده باز هستند
166
00:09:57,310 --> 00:09:59,700
امیدوارم شعبده باز با شما
مهربان تر از من باشه
167
00:10:13,510 --> 00:10:15,310
کار فوق العاده ایه، دوشس
168
00:10:15,340 --> 00:10:18,290
باخره این پدر من بود که "گوردون هایلندر" رو پرورش داد
**گوردون هالیندر: یک گردان پیاده نظام بریتانیایی **
169
00:10:18,320 --> 00:10:20,910
پس افسر فرماندهی اونها
چطور میتونست مخالفت کنه؟
170
00:10:21,380 --> 00:10:22,470
واقعا چطور؟
171
00:10:46,980 --> 00:10:48,820
اگر میخواهی، کمی بخور
172
00:10:49,770 --> 00:10:51,960
مادرم داره میاد تا
بین مارو بهم بزنه
173
00:10:53,120 --> 00:10:54,710
چرا اون اینقدر با من مخالفه؟
174
00:10:54,740 --> 00:10:57,000
اون مطمئنه که هیچ چیز خوبی
نمیتونه از این دربیاد
175
00:10:57,290 --> 00:11:00,090
خب، ما باید بهش ثابت کنیم
که اشتباه میکنه
176
00:11:00,990 --> 00:11:03,650
لرد بلاسیس، شما نباید اجازه بدید
سوفیا شمارو در اختیار بگیره
177
00:11:03,680 --> 00:11:04,750
شما باید دوستان بسیار زیادی اینجا داشته باشید
178
00:11:04,780 --> 00:11:07,290
که از فرصت شنیدن صدای شما خوشحال خواهند شد
179
00:11:07,320 --> 00:11:10,850
نگران نباشید، خانم ترنچارد
من جایی هستم که میخوام باشم
180
00:11:11,320 --> 00:11:13,080
همه چیز خیلی خوبه، سرورم
181
00:11:13,380 --> 00:11:15,510
اما سوفیا اعتباری داره که باید حفظ بشه
182
00:11:15,680 --> 00:11:18,460
و لطف شما در توجه تون
ممکنه این اعتبار رو به خطر بندازه
183
00:11:18,910 --> 00:11:21,380
ماما، کاش یکم رو یخورده عقل داشتن من حساب میکردید
184
00:11:22,320 --> 00:11:23,230
کاش میتونستم
185
00:11:23,260 --> 00:11:26,000
سروران من، خانم ها و آقایان
186
00:11:26,750 --> 00:11:29,270
شام آماده سرو است
187
00:12:13,750 --> 00:12:15,410
تو، شعبده باز
با ما بیا
188
00:12:15,790 --> 00:12:19,270
والاحضرت ها، عالیجنابان
سروران من، خانم ها و آقایان
189
00:12:19,300 --> 00:12:23,340
با اینکه بسیار از برهم زدن سرگرمی های
فوق العاده دوشس پشیمانم
190
00:12:23,420 --> 00:12:25,960
باید از کسانی که در بین شما یونیفرم برتن دارند
خواهش کنم که اینجا را ترک کنند
191
00:12:25,990 --> 00:12:27,730
لحظه موعود به ما نزدیکه
192
00:12:45,240 --> 00:12:46,550
ممکن است که برای لحظه ای یک اتاق در اختیار ما باشد؟
193
00:12:47,080 --> 00:12:48,140
پونسونبی، نقشه رو داری؟
194
00:12:48,170 --> 00:12:49,210
بله
195
00:12:53,540 --> 00:12:55,450
یک پیغام از بارون رِبِک
برای اورانژ آمده
196
00:12:55,480 --> 00:12:59,490
بناپارت جاده شارلروی تا
بروکسل رو رد کرده
197
00:12:59,520 --> 00:13:00,630
و داره نزدیک تر میشه
198
00:13:00,660 --> 00:13:03,280
من به ارتش دستور دارم تا روی
کواتر برا تمرکز کنن
199
00:13:03,310 --> 00:13:04,720
اما ما نباید آنجا متوقفش کنیم
200
00:13:04,750 --> 00:13:07,450
شما میتونید. تا روشنی
روز چند ساعتی دارید
201
00:13:08,020 --> 00:13:10,770
اگه نتونم، پس مجبور میشم
اینجا باهش بجنگم
202
00:13:10,800 --> 00:13:13,730
در واترلو. اون موقع به کمک تو
نیاز دارم شعبده باز
203
00:13:13,760 --> 00:13:16,060
ما به خاطر نبود تدارکات شکست نمیخوریم
204
00:13:16,140 --> 00:13:17,700
تو مرد باهوشی هستی، ترنچارد
205
00:13:18,240 --> 00:13:20,490
زمانی که جنگ ها به پایان رسیدند
باید از استعدادهات به خوبی استفاده کنی
206
00:13:20,520 --> 00:13:22,340
من باور دارم که تو پتانسیل پیشرفت رو داری
207
00:13:22,810 --> 00:13:24,100
عالیجناب خیلی مهربان هستند
208
00:13:24,440 --> 00:13:27,380
اما حواست با چیزهای بی ارزش
جامعه پرت نشه
209
00:13:27,410 --> 00:13:29,540
تو باهوش تر از اونایی
یا باید باشی
210
00:13:31,430 --> 00:13:32,430
کافیه
211
00:13:32,990 --> 00:13:33,990
بیایید آماده بشیم
212
00:13:46,490 --> 00:13:47,710
من باید به قرار گاه بروم
213
00:13:47,840 --> 00:13:50,160
تو و سوفیارو به کالسکه میرسونم و
خودم پیاده میام
214
00:13:50,340 --> 00:13:52,480
_این جنگ آخره؟
_به گمونم
215
00:13:52,940 --> 00:13:55,200
سالهاست به خودمون گفتیم هر
زدوخوردی نبرد آخره
216
00:13:55,230 --> 00:13:58,250
اما من این بار واقعا باور دارم که
آخرین باره. سوفیا کجاست؟
217
00:13:59,040 --> 00:14:01,890
حداقل هیچ کس حماقت و
بی احتیاطی اونها رو به یاد نخواهد آورد
218
00:14:01,940 --> 00:14:04,940
فقط تا من شال هارو میارم
بیارش دم در عزیزم
219
00:14:05,540 --> 00:14:08,080
احمق نشو، عزیز دلم
هیچ اتفاقی برای ما نمیفته
220
00:14:08,110 --> 00:14:10,890
_ما خوش شانس ترین زوج روی زمین هستیم
_ ما عاشق ترینیم
221
00:14:10,920 --> 00:14:12,840
و وقتی برگردم
222
00:14:13,240 --> 00:14:15,780
ما به همه ترس های تو میخندیم و
شادی میکنیم. بهت قول میدم
223
00:14:15,810 --> 00:14:17,610
وهیچ مرد نجیب زاده ای
از حرفش برنمی گرده
224
00:14:17,640 --> 00:14:18,700
دقیقا
225
00:14:22,340 --> 00:14:23,340
سوفیا....
226
00:14:25,650 --> 00:14:26,650
مراقبش باشید
227
00:14:48,940 --> 00:14:53,130
_این دیگه چه؟ تو میدونستی اون باید بره
_موضوع اون نیست
228
00:14:54,820 --> 00:14:58,460
عزیزم. تو باید خودتو کنترل کنی
با من بیا، سریع
229
00:15:07,150 --> 00:15:09,370
الان برید. من وقتی بتونم برمیگردم
230
00:15:37,030 --> 00:15:40,780
_تا کی ادامه پیدا میکنه؟
_تا وقتی یه طرف پیروز بشه
231
00:15:41,160 --> 00:15:43,440
اما من فکر نمی کنم که
الان بتونه خیلی طول بکشه
232
00:15:44,530 --> 00:15:47,110
اگه پاپا خبر بفرسته، بهم میگید، نه؟
233
00:15:47,140 --> 00:15:51,260
البته، اما اون الان سرش شلوغ تر از اونه
که به ما فکر کنه
234
00:15:51,480 --> 00:15:55,100
اگه ناپلئون پیروز بشه ما باید قبل از
اینکه سربازاش شهر رو غارت کنن باید فرار کنیم؟
235
00:15:57,090 --> 00:15:59,720
الیور ، عزیزم، میری
یه شال برای ماما بیاری؟
236
00:16:10,610 --> 00:16:11,970
ما نباید اونو بترسونیم
237
00:16:12,380 --> 00:16:13,860
شما چطور میتونید اینقدر آروم باشید؟
238
00:16:14,680 --> 00:16:16,270
چه انتخاب دیگه ای دارم؟
239
00:16:16,430 --> 00:16:19,260
میخوام بدونم تو خیابون و فریاد بکشم
240
00:16:19,290 --> 00:16:22,530
مهمون من باش، شک دارم هیچ کس بهت توجهی بکنه
241
00:16:23,620 --> 00:16:25,140
اما تا اونجایی....
242
00:16:25,680 --> 00:16:27,450
فقط دعا کن که اونها سالم برگردن خانه
243
00:17:37,390 --> 00:17:40,310
کم کم داشتم فکر میکردم که
آیا دیگه هیچ وقت دوباره تورو می بینم
244
00:17:40,910 --> 00:17:41,950
ما تونستیم
245
00:17:43,090 --> 00:17:44,220
بونی فراریه
246
00:17:44,700 --> 00:17:46,540
دوباره میگم، خدارو شکر
247
00:17:49,700 --> 00:17:50,890
اخبار بیشتری هست
248
00:17:55,980 --> 00:17:57,860
همه از جنگ برنگشتن
249
00:17:58,080 --> 00:18:00,890
منم همین تصور رو دارم
طفلکی های بیچاره
250
00:18:01,790 --> 00:18:03,530
دوک برونزویک مرده
251
00:18:04,370 --> 00:18:07,320
لرد هی، سر ویلیام پونسونبی....
252
00:18:08,620 --> 00:18:09,980
خب، ما باید برای اونها دعا کنیم
253
00:18:10,150 --> 00:18:12,870
احساس میکنم حضور ما آن شب اونجا
مارو به همه اونها پیوند داده
254
00:18:12,900 --> 00:18:13,900
دقیقا
255
00:18:14,420 --> 00:18:15,630
دقیا....
256
00:18:18,790 --> 00:18:21,280
یه کشته دیگه هم هست که
257
00:18:22,030 --> 00:18:24,150
مجور نیستی تصور کنی بهش متصلی
258
00:18:27,370 --> 00:18:29,010
ویسکون بلاسیس
259
00:18:32,750 --> 00:18:36,300
اینو نگو. این رو نگو
260
00:18:37,170 --> 00:18:39,620
_اونا مطمئنن؟
_من به میدان نبرد رفتم
261
00:18:40,300 --> 00:18:41,980
بعد از اینکه جنگ بالاخره تمام شد
262
00:18:44,030 --> 00:18:45,790
و صحنه بسیار وحشتناکی هم بود
263
00:18:47,320 --> 00:18:51,290
بدن ها همه جا افتاده بودن
صدای ناله های مجروحین
264
00:18:52,560 --> 00:18:56,430
لاشخور ها به اجساد توک میزدند
265
00:18:57,050 --> 00:18:58,780
چرا رفتی؟
266
00:19:00,410 --> 00:19:01,410
کار
267
00:19:02,550 --> 00:19:03,910
همیشه چرا من هرکاری رو انجام میدم؟
268
00:19:05,040 --> 00:19:06,920
باید اندازه چیزی رو که از دست
رفته بود تعیین میکردم
269
00:19:09,670 --> 00:19:11,720
شنیدم بلاسیس در فهرست
کشته ها بود
270
00:19:11,750 --> 00:19:13,390
درخواست کردم ببینمش، برای همین
271
00:19:14,410 --> 00:19:15,410
...بله، من مطمئنم
272
00:19:20,030 --> 00:19:21,140
سوفیا چطوره؟
273
00:19:21,590 --> 00:19:23,720
از زمان مجلس رقص
سایه ای از خودشه
274
00:19:24,800 --> 00:19:28,360
بدون شک از همین اخباری که باید الان بهش بدیم
وحشت داره
275
00:19:28,940 --> 00:19:30,000
من بهش میگم
276
00:19:31,950 --> 00:19:33,990
من....من فکر میکنم که من باید بگم
من مادرش هستم
277
00:19:34,020 --> 00:19:35,670
نه، من بهش میگم
278
00:19:36,280 --> 00:19:39,360
تو میتونی بعدا بری پیشش
کجاست؟
279
00:19:39,800 --> 00:19:40,890
در باغ
280
00:20:25,000 --> 00:20:29,000
بلگراویا _ لندن
281
00:20:32,000 --> 00:20:36,000
بیست و شش سال بعد
282
00:21:00,580 --> 00:21:01,580
خانم ترنچارد
283
00:21:01,960 --> 00:21:04,200
دوشس بدفرود منتظر من هستند
284
00:21:13,850 --> 00:21:15,780
خانم جیمز ترنچارد
285
00:21:20,280 --> 00:21:23,020
خانم ترنچارد
چقدر خوب که توانستید بیایید
286
00:21:23,210 --> 00:21:27,090
دوک به من گفتند که آقای ترنچارد بسیار
مضطرب بودند که شما باید بیایید
287
00:21:27,120 --> 00:21:30,360
دوشس، دوک همیشه با آقای ترنچارد مهربان بوده اند
288
00:21:30,510 --> 00:21:32,230
حالا، شما کسی رو اینجا می شناسید؟
289
00:21:32,260 --> 00:21:34,530
لطفا نگران نباشید
من به خوبی میتونم از پسش بربیام
290
00:21:34,560 --> 00:21:37,990
من خیلی به چای عصرانه
ابداع شما علاقه مندم
291
00:21:38,020 --> 00:21:40,210
به نظر میرسه که بال و پر گرفته
292
00:21:41,010 --> 00:21:44,070
_عالیجناب
_لطفا من رو ببخشید؟
293
00:21:56,000 --> 00:21:57,000
ممنونم
294
00:22:03,340 --> 00:22:05,250
اوه، خوب نگهش داشتید
295
00:22:05,450 --> 00:22:08,520
واقعا
این چای تازه مد شده چیه؟
296
00:22:08,550 --> 00:22:11,520
نه که من از یک میان وعده سبک
که تا وقت شام سیر نگهت داره بدم بیاد
297
00:22:11,550 --> 00:22:13,500
اما چرا نمیشه سر میز بنشینیم؟
298
00:22:13,530 --> 00:22:15,250
فکر میکنم نکته این است که
آدم یکجا گیر نیفتادهباشه
299
00:22:15,280 --> 00:22:17,640
ما همه میتونیم حرکت کنیم و
با هر کس که دلمون میخواد صحبت کنیم
300
00:22:17,670 --> 00:22:20,010
خب، من دوست دارم با شما صحبت کنم
301
00:22:21,100 --> 00:22:25,010
خانم ترنچارد، به من اجازه بدید شمارو به
خانم کارور و خانم شوت معرفی کنم
302
00:22:25,040 --> 00:22:27,370
اونها خیلی مشتاق هستند شمارو بشناسند
303
00:22:27,400 --> 00:22:29,080
نمیخواهی من رو معرفی کنی؟
304
00:22:31,530 --> 00:22:34,540
ایشون دوشس مادر
دوشس ریچموند هستند
305
00:22:34,650 --> 00:22:37,470
می توانم خانم جیمز
ترنچارد رو معرفی کنم؟
306
00:22:37,500 --> 00:22:40,740
و حالا لطفا به من اجازه بدید
شما رو به خانم کارور و خانم شوت معرفی کنم
307
00:22:40,770 --> 00:22:44,410
اون رو قاپ نزن
فکر میکنم خانم ترنچارد رو میشناسم
308
00:22:44,440 --> 00:22:46,410
شما حافظه فوق العاده ای دارید
دوشس
309
00:22:46,740 --> 00:22:49,140
من فکر میکردم که انقدر تغییر کردم
که به جا آورده نشوم
310
00:22:49,170 --> 00:22:51,750
اما حق با شماست
ما همدیگر رو ملاقات کردیم
311
00:22:51,800 --> 00:22:54,680
من در مجلس رقص شما در بروکسل
پیش از جنگ واترلو بودم
312
00:22:54,710 --> 00:22:57,450
_شما در اون مجلس رقص مشهور بودید؟
_بله
313
00:22:57,480 --> 00:22:59,800
اما من فکر میکردم که همین اواخر بوده که....
314
00:23:01,800 --> 00:23:04,210
باید برم ببینم که همه
هرچیزی رو که میخواهند دارند
315
00:23:06,130 --> 00:23:07,810
شمارو به خوبی یادمه
316
00:23:07,840 --> 00:23:09,800
اگه اینطوره، تحت تاثیر قرار گرفتم
317
00:23:10,140 --> 00:23:12,370
البته، ما واقعا همدیگر رو نمیشناختیم
میشناختیم؟
318
00:23:12,400 --> 00:23:13,400
نه
319
00:23:13,970 --> 00:23:15,830
من و شوهرم با خواهش و تمنا مهمان شما شدیم
320
00:23:15,860 --> 00:23:20,480
یادمه. خواهرزاده مرحوم من
عاشق دختر شما بود
321
00:23:20,510 --> 00:23:23,560
شاید. دختر من قطعا عاشق
او بود
322
00:23:23,590 --> 00:23:25,370
دختر شما این روزها چطوره؟
323
00:23:25,400 --> 00:23:28,100
میدونید، به یاد میارم که
بسیار زیبا بود
324
00:23:28,520 --> 00:23:29,930
چه اتفاقی براش افتاد؟
325
00:23:31,400 --> 00:23:34,310
مثل لرد بلاسیس
سوفیا مرده
326
00:23:34,340 --> 00:23:36,210
تنها چند ماه بعد از مجلس رقص
327
00:23:37,270 --> 00:23:41,480
_پس، او هرگز ازدواج نکرد؟
_نه. هیچ وقت ازدواج نکرد
328
00:23:42,000 --> 00:23:43,000
متاسفم
329
00:23:43,920 --> 00:23:44,920
واقعا متاسفم
330
00:23:46,880 --> 00:23:50,800
مسخره است
اون رو به خوبی به یاد میارم
331
00:23:51,100 --> 00:23:52,770
واقعا زیبا بود
332
00:23:53,940 --> 00:23:56,000
_شما فرزندان دیگری هم دارید؟
_اوه بله
333
00:23:56,030 --> 00:23:58,080
یک پسر، الیور، اما.....
334
00:23:58,110 --> 00:24:00,540
اما سوفیا عزیز دل شما بود
335
00:24:01,530 --> 00:24:03,720
میدونم ما باید از این داستان که
336
00:24:03,750 --> 00:24:05,260
ما همه فرزندانمون رو یه یک اندازه دوست
داریم، حمایت کنیم
337
00:24:05,290 --> 00:24:06,960
اوه، من حتی سعی هم نمی کنم
338
00:24:07,370 --> 00:24:09,440
من به چند تا از فرزندانم علاقه مندم
339
00:24:09,470 --> 00:24:11,880
با بیشتر بقیه اونها رابطه
نسبتا خوبی دارم
340
00:24:11,910 --> 00:24:15,770
اما دو تا بچه دارم که به شدت ازشون بدم میاد
341
00:24:17,490 --> 00:24:19,940
_چند فرزند دارید؟
_چهارده تا
342
00:24:20,000 --> 00:24:21,000
خدایا
343
00:24:21,740 --> 00:24:24,890
_پس، لقب دوک ریچموند کاملا در امانه
_اینطور به نظر میرسه
344
00:24:26,770 --> 00:24:32,380
خب، من خیلی اینجا موندم و
بهای اون رو پرداخت خواهم کرد
345
00:24:35,800 --> 00:24:39,150
از صحبتمون به عنوان یک یادآوری خوب از
346
00:24:39,180 --> 00:24:43,040
دوران هیجان انگیزتر، لذت بردم
خانم ترنچارد
347
00:24:43,090 --> 00:24:47,000
اما فکر میکنم این مزیت مهمانی چای
بردار، بذار زمینه
348
00:24:47,030 --> 00:24:49,320
میتونیم هر وقت دلمون میخواد بریم
349
00:24:49,350 --> 00:24:52,440
برای شما و خانواده شما
آروزی خوشی میکنم، عزیزم....
350
00:24:53,110 --> 00:24:56,150
هر طرفی که زمانی ممکنه بوده باشیم
351
00:24:56,290 --> 00:24:58,640
من هم همین رو به شما میگم، دوشس
352
00:25:31,260 --> 00:25:33,450
شما حرف های زیادی با خواهر من داشتید
353
00:25:35,360 --> 00:25:39,240
میزبان ما، به من گفت که
شما در آن مجلس رقص مشهور در بروکسل بودید
354
00:25:39,270 --> 00:25:40,980
بله، لیدی بروکنهارست
355
00:25:41,010 --> 00:25:43,260
بله، من لیدی بروکنهارست هستم
356
00:25:43,760 --> 00:25:45,720
و فکر میکنم شما
خاننم ترنچارد باشید
357
00:25:45,750 --> 00:25:47,370
مفتخرم که شما اسم من رو شنیدید
358
00:25:47,510 --> 00:25:48,720
حتما شنیدم
359
00:25:52,310 --> 00:25:54,400
این ها خیلی خوشمزه تر از اون هستن
که بشه مقاومت کرد
360
00:25:57,330 --> 00:25:59,350
خوردن این وقت روز
عجیب به نظر میرسه
361
00:25:59,380 --> 00:26:02,600
اما فکر میکنم وقتی زمان شام برسه
هنوز میل به خوردنش داریم
362
00:26:04,120 --> 00:26:05,120
لطفا....
363
00:26:08,980 --> 00:26:10,590
به من بگید، چرا شما در مجلس رقص بودید؟
364
00:26:10,820 --> 00:26:13,200
شما خواهرم و شوهرش رو میشناختید؟
365
00:26:14,100 --> 00:26:15,520
نه. نه واقعا
366
00:26:15,990 --> 00:26:21,130
من همیشه به عنوان تدارکات چی دوک ولینگتون و
همسرش از شما دو نفر شنیده بودم
367
00:26:21,440 --> 00:26:24,760
با دیدنتون امروز در اینجا
نمیدونم که آیا اطلاعات غلط شنیده بودم
368
00:26:24,790 --> 00:26:27,770
نه، گزارش به اندازه
کافی دقیق بوده
369
00:26:27,800 --> 00:26:30,920
آقای ترنچارد هنوز برای
مشتریانشون آذوقه تامین میکنند؟
370
00:26:30,950 --> 00:26:33,290
ایشون...باید در این کار خیلی خوب باشند
371
00:26:33,320 --> 00:26:36,150
بعد از اینکه از بروکسل برگشتیم
372
00:26:36,180 --> 00:26:40,150
اون با آقای کوبیت و برادرش شریک شد
پروژه های اونهارو مدیریت میکنه
373
00:26:40,340 --> 00:26:43,080
توماس کوبیت بزرگ؟
خدایا
374
00:26:43,110 --> 00:26:45,800
تصور میکنم که در آن زمان دیگه یک
نجار کشتی نبوده؟
375
00:26:45,830 --> 00:26:47,680
حق با شماست
اون از نجاری کارش رو شروع کرد
376
00:26:47,710 --> 00:26:50,250
اما روش جدیدی برای
ساخت و ساز طراحی کرد
377
00:26:50,280 --> 00:26:53,340
او از همه تجارت های مربوط به کار
استخدام کرد
378
00:26:53,370 --> 00:26:54,790
آجرچین، گچ برها
379
00:26:54,820 --> 00:26:57,790
_پس، کسانی که براشون کار میکرد...
_فقط باید دستور رو دریافت میکردند
380
00:26:57,820 --> 00:26:59,480
اون و برادرش به همه چیز نظارت داشتند
381
00:26:59,650 --> 00:27:00,740
خیلی تاثیرگذاره
382
00:27:01,690 --> 00:27:03,230
زمانی که آقای ترنچارد رو ملاقات کردند
383
00:27:03,260 --> 00:27:06,340
مشغول ساخت انستیتو لندن در
فینزبری بودن
384
00:27:06,370 --> 00:27:08,670
افتتاح انستیتو رو به یاد دارم
385
00:27:08,710 --> 00:27:10,600
برای ما خیلی شگفت انگیزه
386
00:27:10,870 --> 00:27:14,210
بعد از آن آنها روی
میدان تاویستوک
387
00:27:14,240 --> 00:27:17,700
_و چند معامله دیگه کار کردند
_تا زمانی که بلگراویارو ساختند
388
00:27:18,150 --> 00:27:22,740
این شهر پرزرق و برق برای ثروتمندان
که همه ما حالا در اون زندگی میکنیم
389
00:27:24,650 --> 00:27:25,770
خب، عجب داستانی
390
00:27:27,290 --> 00:27:30,790
شما یک زن از عصر جدید هستید
خانم ترنچارد
391
00:27:30,930 --> 00:27:34,290
_امیدوارم ناراحتتون نکرده باشم
_به هیچ وجه
392
00:27:35,740 --> 00:27:37,590
در مورد اونکه چرا ما در مجلس رقص بودیم...
393
00:27:38,280 --> 00:27:42,570
...یکی از افراد مورد علاقه خواهر شما
با ما دوست بود و اون بود که ترتیب دعوت مارو داد
394
00:27:42,600 --> 00:27:44,490
و این سوگلی کی بوده؟
395
00:27:45,320 --> 00:27:46,400
ممکنه من بشناسمش؟
396
00:27:48,600 --> 00:27:51,970
بگید، خانم ترنچارد
خجالتی نباشید. لطفا
397
00:27:52,000 --> 00:27:53,320
شما اون رو خیلی خوب میشناسید
398
00:27:54,420 --> 00:27:55,940
اون فرد لرد بلاسیس بود
399
00:27:56,660 --> 00:27:58,830
و شما؟
شما پسر من رو خوب میشناختید؟
400
00:28:00,150 --> 00:28:02,860
خانم ترنچارد، میشه بیایید و با...
401
00:28:02,890 --> 00:28:05,740
من رو ببخش عزیزم، من و خانم ترنچارد مشغول صحبت هستیم
402
00:28:13,320 --> 00:28:14,630
خب، داشتید می گفتید؟
403
00:28:15,960 --> 00:28:19,680
فقط اینکه دخترم لرد بلاسیس رو
بهتر از ما می شناخت
404
00:28:19,920 --> 00:28:22,740
بروکسل آن زمان شبیه یک گلخانه بود
405
00:28:22,770 --> 00:28:24,760
هیچ کدوم ما نمیدونستیم
بعدا چه اتفاقی میفته
406
00:28:25,410 --> 00:28:28,180
بردگی انگلستان
یا پیروزی بریتانیا
407
00:28:28,990 --> 00:28:32,400
این عدم اطمینان فضایی رو خلق
کرده بود که....
408
00:28:32,680 --> 00:28:35,090
مست کننده، وحشی و مهیج بود
409
00:28:36,370 --> 00:28:38,340
و این خبر باید در هوا پیچیده بوده باشه که
410
00:28:38,370 --> 00:28:42,120
برخی از اون مردان جوان لبخند بر لب
ممکنه به خانه برنگردند
411
00:28:43,220 --> 00:28:44,220
بله
412
00:28:46,410 --> 00:28:47,970
اونها باید ازش لذت برده باشن...
413
00:28:49,590 --> 00:28:54,880
از شکوه و خطر
چون وقتی جوان هستی خطر فریبنده است
414
00:28:56,650 --> 00:28:57,870
پس، دخترتون الان کجاست؟
415
00:29:02,550 --> 00:29:04,190
سوفیا مرد
416
00:29:08,520 --> 00:29:10,260
اوه، اون رو نمیدونستم
417
00:29:10,410 --> 00:29:13,720
با فاصله کمی بعد از جنگ بود
پس الان زمان زیادی گذشته
418
00:29:14,470 --> 00:29:15,510
من خیلی متاسفم
419
00:29:18,500 --> 00:29:21,650
همه ادعا میکنن که می فهمن شما چه حسی دارید
اما من واقعا درک میکنم
420
00:29:22,790 --> 00:29:25,190
و فهمیدم که این درد هرگز از بین نمیره
421
00:29:28,730 --> 00:29:30,320
عجیبه، این برای من آرام کننده است
422
00:29:31,760 --> 00:29:34,870
میگن، اندوه عاشق هم نشینیه
و شاید همینطور باشه
423
00:29:38,360 --> 00:29:40,380
پس، شما ادموند رو به یاد دارید؟
424
00:29:41,120 --> 00:29:42,120
بسیار خوب
425
00:29:43,120 --> 00:29:45,960
اون با بقیه جوان ها به
خانه ما می آمد
426
00:29:46,410 --> 00:29:48,510
اون بسیار محبوب، جذاب
427
00:29:48,990 --> 00:29:51,910
خوش قیافه و تا جایی که میشد بامزه بود
428
00:29:51,940 --> 00:29:55,520
اوه بله
اون همه اون ویژگی ها و حتی بیشتر از اونهارو داشت
429
00:30:08,290 --> 00:30:10,540
شما فرزندان دیگری هم دارید؟
من خیلی متاسفم
430
00:30:10,570 --> 00:30:12,800
الان یادم آمد که ندارید
لطفا من رو ببخشید
431
00:30:13,490 --> 00:30:16,800
نه، وقتی ما بمیریم
هیچی از ما باقی نخواهد ماند
432
00:30:17,370 --> 00:30:18,490
هیچ اثری
433
00:30:20,960 --> 00:30:22,970
اما هنوز هم به ادموند افتخار میکنیم
434
00:30:23,810 --> 00:30:25,010
البته که همین طوره
435
00:30:26,490 --> 00:30:28,320
من دیگه میرم، خانم ترنچارد
436
00:30:28,650 --> 00:30:31,320
بیش از آنچه انتظار داشتم
از صحبتمون لذت بردم
437
00:30:34,250 --> 00:30:35,770
چه کسی به شما گفت من اینجا خواهم بود؟
438
00:30:38,010 --> 00:30:39,450
هیچ کس...من
439
00:30:39,920 --> 00:30:43,050
من از میزبانمون پرسیدم کسی که با
خواهرم صحبت میکنه کیه
440
00:30:43,530 --> 00:30:46,800
و اون اسم شمارو گفت
من کنجکاو بودم
441
00:30:48,330 --> 00:30:50,460
بارها از شما و دخترتون با من صحبت شده
442
00:30:50,490 --> 00:30:52,970
به نظر میرسید حیف باشه که
شانس دیدار رو از دست بدم
443
00:30:53,650 --> 00:30:55,250
امیدوارم متاسفم نباشید
444
00:30:56,720 --> 00:30:57,800
خوشحالم
445
00:30:59,890 --> 00:31:02,010
شما کاری کردید حس کنم
دوباره پسرم رو دیدم
446
00:31:03,250 --> 00:31:06,530
که در آخرین ساعات عمرش می رقصه و لاس میزنه
و خوش میگذرونه
447
00:31:08,250 --> 00:31:09,770
دوست دارم به اون فکر کرنم
448
00:31:11,680 --> 00:31:13,120
بهش فکر خواهم کرد
449
00:31:15,200 --> 00:31:16,250
پس، از شما ممنونم
450
00:31:27,680 --> 00:31:30,360
_آقای ویلکی چطور بود؟
_به اندازه کافی مودب
451
00:31:31,160 --> 00:31:33,740
یک سال بعد از اینکه پرتره من رو کشید
452
00:31:33,770 --> 00:31:36,360
پرتره ملکه جوان رو در
اولین جلسه شوراش نقاشی کرد
453
00:31:36,770 --> 00:31:39,120
الان باید دوبرابر چیزی رو که من دادم
برای استخدامش پراخت کنید
454
00:31:40,920 --> 00:31:42,840
تو فقط اونو به گدایی تشویق میکنی
455
00:31:43,330 --> 00:31:45,840
ماما، میدونید من تمام عصر تنها بودم؟
456
00:31:46,330 --> 00:31:49,020
مطمئنم که چیزهایی زیادی هستند که
میتونن توجه تورو جلب کنن
457
00:31:49,050 --> 00:31:50,060
موضوع این نیست
458
00:31:50,090 --> 00:31:51,820
منظورم اینه که من میتونستم
با شما بیام
459
00:31:51,850 --> 00:31:53,460
اگه بهم میگفتن شما کجا میرفتید
460
00:31:53,490 --> 00:31:56,970
_اما تو دعوت نشده بودی؟
_چه فرقی میکنه؟
461
00:31:57,330 --> 00:31:59,890
بیشتر زن ها جواب میدادن که خوشحال میشن دعوت رو بپذیرن
462
00:31:59,920 --> 00:32:03,010
_و اینکه دخترشون رو هم با خودشون میارن
_تو دختر من نیستی
463
00:32:04,850 --> 00:32:07,010
اون عروس شماست، مادر
464
00:32:07,050 --> 00:32:08,980
که در هر خانه دیگه ای
معنیش یکیه
465
00:32:09,010 --> 00:32:11,970
فکر نمی کنم که کار درستی بود که کسی رو
هر کسی رو
466
00:32:12,250 --> 00:32:14,340
به خانه زنی ببرم که خودمم به خوبی نمیشناسم
467
00:32:14,370 --> 00:32:17,970
یک دوشس که شما خیلی کم میشناسیدش
و من اصلا نمیشناسمش
468
00:32:18,650 --> 00:32:20,560
خب، کی اونجا بود؟
آدم جالبی بود؟
469
00:32:21,770 --> 00:32:23,800
من با دوشس ریچموند پیر حرف زدم
470
00:32:24,680 --> 00:32:27,890
درباره زمانمون در بروکسل و در مجلس رقص حرف زدیم
471
00:32:27,960 --> 00:32:30,490
_اوه، بله؟
_خواهرشم اونجا بود؟
472
00:32:31,810 --> 00:32:33,170
_منظورت مادر....
_بله
473
00:32:35,370 --> 00:32:38,080
_با اوونم حرف زدی؟
_بله
474
00:32:38,200 --> 00:32:39,650
_و چی میگفت؟
_بعدا بهت میگم
475
00:32:39,680 --> 00:32:41,580
نباید حوصله الیور و سوزان و سر ببریم
476
00:32:41,610 --> 00:32:43,690
من فقط حوصله ام سررفته که اونجا نبودم
477
00:32:45,810 --> 00:32:47,500
امروز توی دفتر ندیدمت
الیور
478
00:32:47,530 --> 00:32:49,060
_من نیومدم دفتر
_چرا؟
479
00:32:49,090 --> 00:32:51,250
رفتم به کار خیابان چپل سر بزنم
480
00:32:51,290 --> 00:32:52,740
چرا خانه هارو اینقدر کوچیک درست کردید؟
481
00:32:52,770 --> 00:32:55,580
_این به سود ضرر نمیزنه؟
_وقتی یک منطقه رو گسترش میدی
482
00:32:55,610 --> 00:32:57,410
باید برای کل تصویر ساختمان بسازی
483
00:32:57,440 --> 00:33:00,100
نمی تونی فقط قصر بسازی
باید برای حامیان شاهزاده ای
484
00:33:00,130 --> 00:33:02,370
هم که در قصرها زندگی میکنند، خانه بسازی
485
00:33:02,400 --> 00:33:04,580
برای کارمندان و مدیران
و خدمتکاران ارشد
486
00:33:04,610 --> 00:33:07,020
بعد باید برای کالسکه ها و کالسکه چی ها
هم کلبه باشه
487
00:33:07,050 --> 00:33:10,060
همه اینها فضا میخوان
اما این فضا خوب استفاده شده
488
00:33:10,090 --> 00:33:12,840
شما فکر بیشتری راجع به اینکه ما کجا
زندگی کنیم کردید، پدر؟
489
00:33:12,890 --> 00:33:16,010
خب، من خوشحال میشم هر کدوم از واحدهای خالی
چستر رو که انتخاب کنید به شما بدم
490
00:33:17,330 --> 00:33:18,580
اونا یکم دلگیر و کوچک نیستن؟
491
00:33:18,610 --> 00:33:21,210
اون درست میگه. اونا برای
مهمان داری زیادی کوچیکن
492
00:33:21,330 --> 00:33:23,410
و من فکر میکنم به عنوان پسر شما
جایگاهی دارم که باید حفظ بشه
493
00:33:23,440 --> 00:33:26,890
اونا از اولین خونه ای که من و مادرت
توش زندگی میکردیم دلبازترن
494
00:33:27,130 --> 00:33:29,820
من متفاوت از اون طوری که شما زندگیتون رو
شروع کردید بار اومدم
495
00:33:29,850 --> 00:33:32,890
اگه انتظارات بیشتری داشته باشم، این شمایید که باید
اونها رو برای من برآورده کنید
496
00:33:33,200 --> 00:33:34,410
خب، خب
497
00:33:34,890 --> 00:33:37,600
به نظر میرسه امشب از هر طرف داریم شکست میخوریم
498
00:33:38,200 --> 00:33:40,820
ماه آینده در گلنویل خواهیم بود
امیدوارم شما بیایید
499
00:33:40,850 --> 00:33:42,890
شاید بتونید یکی دو هفته بمونید؟
500
00:33:44,130 --> 00:33:45,600
اگه بتونیم میاییم
501
00:33:46,160 --> 00:33:48,780
_راه زیادیه
_خب، تو چی الیور؟
502
00:33:48,810 --> 00:33:51,010
_تو همیشه گلنویل رو دوست داشتی
_درسته
503
00:33:52,250 --> 00:33:55,010
اما خب....خب سوزان
خیلی مسافر خوبی نیست
504
00:33:55,200 --> 00:33:57,340
شرمنده ام اما اون راست میگه
505
00:33:57,370 --> 00:34:00,220
دو ساعت توی کالسکه بشینم
یه روز طول میکشه تا حالم جا بیاد
506
00:34:00,250 --> 00:34:03,020
برای همین سه روز توی کالسکه
باید واقعا پرزحمت باشه
507
00:34:03,050 --> 00:34:06,080
وقتی میدونم شما اینقدر دوست دارید
خیلی بدم میاد که ناامیدتون کنم
508
00:34:06,200 --> 00:34:08,100
گمونم احساس میکنم من اون خونه رو به زندگی برگردوندم
509
00:34:08,130 --> 00:34:09,940
و در ازای اون
خانه من رو به زندگی برگردونده
510
00:34:09,970 --> 00:34:11,850
منظورتون بعد از مرگ سوفیاست؟
511
00:34:13,760 --> 00:34:14,930
من میرم بالا
512
00:34:19,200 --> 00:34:22,560
زیادی سر شراب شیرین نشین
خدمتکارا باید بیان جمع و جور کنن
513
00:34:31,240 --> 00:34:32,850
نمی تونید کنترلش کنی؟
514
00:34:34,370 --> 00:34:35,600
ظاهرا نه
515
00:34:36,320 --> 00:34:40,130
یه جوری میگه "چستر رو نه" انگار که
ارباب با وبا تهدیدش کرده
516
00:34:40,160 --> 00:34:43,250
"برای آدم حسابیایی مثل من زیادی تنگ و دلگیره!"
517
00:34:43,280 --> 00:34:45,210
و باید قیافه ارباب رو می دیدید وقتی
518
00:34:45,240 --> 00:34:48,240
به آقای الیور پیشنهاد کرد که
یکم کار کنه
519
00:34:48,840 --> 00:34:51,540
امیدوارم هیچ چیز نامناسبی در
این اتاق جریان نداشته باشه
520
00:34:51,570 --> 00:34:52,770
نه، آقای تورتن
521
00:34:53,050 --> 00:34:55,470
خانم و آقای ترنچارد دستمزد مارو میدن
522
00:34:55,690 --> 00:34:59,080
و به خاطر اون باید
با اونها با احترام رفتار بشه موریس
523
00:34:59,450 --> 00:35:00,770
یله، آقای تورتن
524
00:35:06,890 --> 00:35:08,900
البته اونا چیزی که وانمود میکنن هستن
نیستن
525
00:35:08,930 --> 00:35:11,170
وقتی تنهان مشخص ترم میشه
526
00:35:11,200 --> 00:35:14,980
آقای ترنچارد قابل احترام، مودب و صادقه در معامله است
آقای تورتن
527
00:35:15,010 --> 00:35:18,100
آقای مایلز پیشخدمت مخصوص اربابه
پس اون باید بدونه
528
00:35:18,130 --> 00:35:21,120
من چیزهای خیلی بدتری در
خانه های افراد دارای عنوان و لقب دیدم
529
00:35:21,200 --> 00:35:25,330
نمیخوام مخالفت کنم اقای مایلز
اما من با آقای الیور احساس همدردی میکنم
530
00:35:25,410 --> 00:35:26,980
اونها، آقای الیور رو مانند یک نجیب زاده بار آوردن
531
00:35:27,010 --> 00:35:29,250
اما حالا ظاهرا به این خاطر که میخواد
یک نجیب زاده باشه ازش متنفرن
532
00:35:29,280 --> 00:35:31,420
چرا آقای الیور باید درخواست خانه و عمارتی
533
00:35:31,450 --> 00:35:32,730
که بزرگ تر از خانه والدینش هستند
رو داشته باشه؟
534
00:35:32,760 --> 00:35:34,690
اون چیکار کرده که اونارو بدست بیاره؟
اون چیزیه که من دوست دارم بدونم
535
00:35:34,720 --> 00:35:37,770
نجیب زادگان خانه های خودشون رو بدست نمیارن
آقای مایلز
536
00:35:38,280 --> 00:35:40,620
_اونهارو به ارث میبرن
_موافقم
537
00:35:40,650 --> 00:35:44,050
چرا آقای الیور نباید یک خانه
مناسب برای مهمان داری داشته باشه؟
538
00:35:44,090 --> 00:35:45,730
همسرش به اندازه کافی پول سر میز آورده
**جهیزیه نقد بسیار زیادی داشته**
539
00:35:45,760 --> 00:35:49,380
این غیر منطقیه که ارباب اونهارو
مجبور کنه تو یه قفس خرگوش زندگی کنن
540
00:35:49,410 --> 00:35:53,940
متاسفم که این رو میگم، دوشیزه اسپیر
و خوشحالم که شما فکر میکنید اون کارفرمایی خوبیه
541
00:35:53,970 --> 00:35:57,250
اما به نظر من خانم الیور بسیار مشکل پسنده
542
00:35:57,280 --> 00:35:58,290
به نکته خوبی اشاره کرد
543
00:35:58,320 --> 00:36:01,770
با این همه فیس و افاده اش
آدم فکر میکنه اینفانتای اسپانیاست
544
00:36:01,800 --> 00:36:04,240
اما من هیچ وقت هیچ
دردسری با بانو نداشتم
545
00:36:04,450 --> 00:36:07,770
اون آدم روراستیه
و من دلیلی برای شکایت ندارم
546
00:36:07,800 --> 00:36:09,160
از شنیدنش خوشحالم
547
00:36:09,200 --> 00:36:11,170
ما باید کمی با ارباب همدردی کنیم
548
00:36:11,200 --> 00:36:13,970
سخته تو یه نسل
با این چیزا کنار بیای
549
00:36:14,410 --> 00:36:16,020
در این مورد با شما موافقم، دوشیزه الیس
550
00:36:16,050 --> 00:36:18,640
ما به این چیزا به یه چشم نگاه
نمی کنیم، آقای تورتن
551
00:36:19,200 --> 00:36:20,770
باید در تفاوت داشتنمون موافقت کنیم
552
00:36:26,240 --> 00:36:28,620
البته که تو نمی تونی به اون بگی!
از چی حرف میزنی؟
553
00:36:28,650 --> 00:36:31,500
اما وقتی اون گفت
"هیچی از ما باقی نخواهد موند"
554
00:36:31,530 --> 00:36:33,380
تو هم به اندازه من تحت تاثیر قرار میگرفتی
555
00:36:33,410 --> 00:36:34,540
چی، پس تو خوشت میاد که سوفیا
556
00:36:34,570 --> 00:36:37,970
به عنوان یک...یک فاحشه به یادآورده بشه؟
557
00:36:38,130 --> 00:36:40,820
من ازش میخوام که این راز رو حفظ کنه
558
00:36:40,850 --> 00:36:42,490
البته که من نمی تونم مجبورش کنم
اما....
559
00:36:44,370 --> 00:36:48,010
...ما این حق رو داریم که ازش مخفی
کنیم یه نوه پسر داره؟
560
00:36:48,680 --> 00:36:50,970
ما برای بیشتر از ربع قرن مخفیش کردیم
561
00:36:51,930 --> 00:36:53,120
من این کارو ممنوع میکنم
562
00:36:53,720 --> 00:36:56,130
نمیذارم خاطره دختر ما خدشه دار بشه
563
00:36:56,160 --> 00:37:00,250
قطعا نه به دست مادرش
و اون سگم از روی تختت بردار!
564
00:37:59,530 --> 00:38:00,530
چی شده؟
565
00:38:02,280 --> 00:38:03,930
من دارم بچه دارم میشم
566
00:38:06,930 --> 00:38:07,930
چی؟
567
00:38:09,930 --> 00:38:11,160
کی؟
568
00:38:12,130 --> 00:38:13,720
فکر میکنم آخر فوریه
569
00:38:14,720 --> 00:38:16,810
_نمیدونی؟
_آخر فوریه
570
00:38:19,800 --> 00:38:22,120
باید بابت این از لرد بلاسیس
تشکر کنم؟
571
00:38:27,720 --> 00:38:31,600
بی عقل نادون احمق
572
00:38:32,280 --> 00:38:35,650
چطور این اتفاق افتاد؟
چطور...چطور تونستی بذاری این اتفاق بیفته؟
573
00:38:35,680 --> 00:38:37,120
من فکر کردم ما ازدواج کرده بودیم
574
00:38:37,160 --> 00:38:39,100
تو نمی دونستی که به اجازه پدرت نیاز داری
575
00:38:39,130 --> 00:38:41,540
تا اون ازدواج قانونی باشه؟
تو فقط هجده سالته!
576
00:38:41,570 --> 00:38:43,290
پاپا اجازه داد
577
00:38:46,200 --> 00:38:47,200
پدرت...
578
00:38:47,850 --> 00:38:49,080
پدرت میدونست؟
579
00:38:49,610 --> 00:38:51,100
اون میدونست ادموند میخواست با
پیش از اینکه به جنگ برگرده
580
00:38:51,130 --> 00:38:54,850
با من ازدواج کنه
و اجازه داد
581
00:38:55,160 --> 00:38:58,890
ادموند یه کشیش پیدا کرد
تا تو یه کلیسای کوچیک نزدیک شهر مارو به عقد هم دربیاره
582
00:38:59,760 --> 00:39:03,970
حالا شمارو زن و شوهر اعلام میکنم
583
00:39:05,090 --> 00:39:07,890
_میشه همو ببوسیم؟
_ با داعای خیر من
584
00:39:13,450 --> 00:39:16,010
_ما واقعا زن و شوهریم؟
_قطعا
585
00:39:20,530 --> 00:39:22,850
بعدش ما از اونجا خارج شدیم
و به اقامتگاه ادموند رفتیم
586
00:39:23,090 --> 00:39:24,640
اون موقع این اتفاق افتاد
587
00:39:25,200 --> 00:39:27,490
تصور میکنم که اون مراسم الکی بوده؟
588
00:39:27,890 --> 00:39:30,890
من شک نداشتم، نه حتی برای یک لحظه
589
00:39:32,370 --> 00:39:34,460
ادموند درست تا لحظه ای که ما داشتیم
590
00:39:34,490 --> 00:39:36,820
شب شروع نبرد از مجلس رقص خاله اش خارج
591
00:39:36,850 --> 00:39:38,250
میشدیم از عشق و آینده ما حرف میزد
592
00:39:38,930 --> 00:39:40,490
پس، کی فهمیدی؟
593
00:39:42,050 --> 00:39:43,810
وقتی وارد خیابان شدیم
594
00:39:44,200 --> 00:39:46,490
یه گروه افسر سواره اونجا بودن
595
00:39:46,720 --> 00:39:51,410
که یونیفرم های پیاده نظام سبک
پنجاه و دوم، گردان ادموند رو بر تن داشت
596
00:39:53,410 --> 00:39:54,490
و ؟
597
00:39:54,680 --> 00:39:57,640
یکی از اونا کشیشی بود که مارو عقد کرد
598
00:40:00,490 --> 00:40:01,770
اون یه سرباز بود
599
00:40:01,800 --> 00:40:04,940
یکی از دوستان ادموند که تغییر لباس داده
بود تا منو فریب بده!
600
00:40:04,970 --> 00:40:08,420
حالا میفهمم که چی اون شب
تورو به اون روز انداخته بود
601
00:40:08,450 --> 00:40:11,290
فکر کردم فقط به خاطر اینه که
لرد بلاسیس به جنگ رفته
602
00:40:11,320 --> 00:40:14,330
اون لحظه که اون مردو دیدم
دونستم که فریب خوردم
603
00:40:14,530 --> 00:40:17,120
من تو راه یه آینده طلایی بودم
604
00:40:17,240 --> 00:40:20,450
من یه دختر احمق بودم که
مثل یه زن خیابونی ازش اسفاده شده بود
605
00:40:21,240 --> 00:40:24,290
گمونم به این فکر که ادموند ممکنه توضیح بده چنگ زده بودم
606
00:40:24,320 --> 00:40:26,290
اما پیش از اینکه فرصت پیدا کنه
در جنگ کشته شد
607
00:40:28,320 --> 00:40:30,160
کی فهمیدی ازش حامله ای؟
608
00:40:31,490 --> 00:40:33,250
اولش زیربارش نمیرفتم
609
00:40:33,850 --> 00:40:38,480
عین یه زن دیوانه بودم داروهای احمقانه مصرف میکردم
به یه کولی یه سکه شاهی** دادم
** سکه طلای قدیمی به ارزش یک پونداسترلینگ
610
00:40:38,510 --> 00:40:41,200
و چیزی گرفتم که مطمئنم
آب و شکر بوده
611
00:40:41,680 --> 00:40:44,120
اما همه اونا ناموفق بودن
هنوز حامله ام
612
00:40:45,680 --> 00:40:47,160
به پدرت چی گفتی؟
613
00:40:48,800 --> 00:40:50,530
میدونه گول خوردم
614
00:40:51,410 --> 00:40:54,170
اون روز صبح که خبر مرگ
ادموندو برام آورد بهش گفتم
615
00:40:54,200 --> 00:40:56,200
اما فکر میکنه
از زیرش در فتم
616
00:41:04,010 --> 00:41:08,680
باید بریم شمال، یه جایی دور از چشم
تا جیمز برای بچه یه کاری بکنه
617
00:41:10,130 --> 00:41:12,600
تا فردا یه داستانی سرهم میکنم
اما...
618
00:41:14,090 --> 00:41:15,900
...امشب با پدرت حرف میزنم
619
00:41:15,930 --> 00:41:17,490
خیلی بهش سخت نگیر
620
00:41:17,970 --> 00:41:19,460
این به همون اندازه که رویای اون بود
خیال منم بود
621
00:41:19,490 --> 00:41:21,170
تو یه دختر جوونی
باید رویا داشته باشی
622
00:41:21,200 --> 00:41:22,410
اون یک پدره
623
00:41:24,010 --> 00:41:26,560
به خاطر خدا
اون پدر توئه
624
00:41:26,650 --> 00:41:28,810
اون باید تو رو در مقابل
باور کردن اونا حفظ میکرد
625
00:41:59,490 --> 00:42:01,600
خانم کاسون برگشتید
626
00:42:02,050 --> 00:42:04,060
میترسم که بچه
خیلی زود به دنیا اومد
627
00:42:04,090 --> 00:42:06,410
_کمی بعد از اینکه شما رفتید
_سالمه؟
628
00:42:06,680 --> 00:42:07,890
به نظر سالم میاد
629
00:42:09,410 --> 00:42:10,720
اما خانم کاسون
630
00:42:13,890 --> 00:42:15,890
...ما نمی تونیم جلوی خون ریزی رو بگیریم
631
00:42:20,410 --> 00:42:23,970
من اینجام، بگو چیکار میتونم بکنم
632
00:42:24,200 --> 00:42:25,720
پسرمو دیدی؟
633
00:42:25,970 --> 00:42:29,080
دکتر میگه اون خیلی سالم و باهوشه
عزیزدلم
634
00:42:29,650 --> 00:42:32,530
اما ما حالا باید روی تو تمرکز کنیم
635
00:42:32,800 --> 00:42:34,410
مراقبش باشید، باشه؟
636
00:42:35,200 --> 00:42:38,530
_خب، ما با هم ازش مراقبت میکنیم
_بهم قول بده، ماما
637
00:42:39,320 --> 00:42:42,370
هرکی اونو برد پیش خودش، مطمئن بشید
که دوستش داشته باشن
638
00:42:44,760 --> 00:42:48,250
بیا قتی حالت خوبه و استراحت کردی
درباره اش حرف بزنیم
639
00:42:48,800 --> 00:42:52,970
به پاپا بگو دوستش دارم و
اونو سرزنش نکن
640
00:42:53,200 --> 00:42:55,160
به خاطر هیچ کدوم اینا
خواهش میکنم
641
00:43:01,090 --> 00:43:02,680
و منو به یاد داشته باش
642
00:43:06,010 --> 00:43:07,600
اوه، فرزند عزیزم
643
00:43:08,760 --> 00:43:11,640
انگار که من میتونم هرروز
زندگیم به تو فکر نکنم
644
00:43:12,890 --> 00:43:17,530
اما حالا تو باید استراحت کنی
و وقتی بیدار شدی
645
00:43:21,240 --> 00:43:22,240
سوفیا....
646
00:43:25,800 --> 00:43:27,120
اوه، عزیزترینم
647
00:43:28,370 --> 00:43:32,080
_سوفی! سوفیا!
_فکر میکنم که همه یچز تمام شده، خانم کاسون
648
00:43:34,090 --> 00:43:35,600
تمام شده
649
00:44:10,600 --> 00:44:15,600
ترجمه و زیرنویس: BlairWitch
650
00:44:15,600 --> 00:44:20,600
Blairwitch57@yahoo.com