1 00:00:17,142 --> 00:00:20,228 آنچه در شاهزاده اژدها گذشت... 2 00:00:20,311 --> 00:00:23,648 خب، مهمترین چیزی که من نوشتم. 3 00:00:25,483 --> 00:00:26,526 یک نامه ؟ 4 00:00:28,987 --> 00:00:31,114 به مرور زمان متوجّه میشی. 5 00:00:31,740 --> 00:00:33,742 ازت میخوام وقتی مهرو بشکنی که 6 00:00:34,909 --> 00:00:37,412 خب، خودت میفهمی کِی. 7 00:00:38,204 --> 00:00:40,081 من کارای وحشتناکی انجام دادم. 8 00:00:40,999 --> 00:00:42,792 فکرمیکردم ضروری هستن. 9 00:00:43,418 --> 00:00:44,794 حالا، نمیدونم. 10 00:00:46,463 --> 00:00:49,174 ژنرال آمایا گزارش میده که نیروی الف‌ها 11 00:00:49,257 --> 00:00:51,301 در طرف رخنه‌دار زیدیا گرد هم اومدن. 12 00:00:51,384 --> 00:00:56,055 ما باید آماده‌ی جنگ بشیم، و تنهایی قادر نیستیم که مقابلشون ایستادگی کنم. 13 00:00:58,683 --> 00:01:03,146 چهار قلمروی پادشاهی دیگه با مستغلات موافقت کردند. 14 00:01:03,229 --> 00:01:06,107 من شاه‌ها و ملکه‌هارو پشت کاتیلوس به صف میکنم 15 00:01:06,191 --> 00:01:09,027 و درنهایت تهدیدهای زیدیایی‌رو نابود میکنم ! 16 00:01:11,562 --> 00:01:22,362 « زیرنـــویس از Erfan_Ugmid » 17 00:01:40,358 --> 00:01:44,725 « کتاب دوم : آسمان » « بخش پنجم : شکستن مهر » 18 00:01:53,238 --> 00:01:58,201 ایست ! پیاده شید، خلع سلاح شید، و تنهایی در نقطه‌ی ملاقات پیش برید. 19 00:02:05,625 --> 00:02:08,837 - خوش اومدید. - چقدر مهربون. 20 00:02:24,686 --> 00:02:26,563 شما چهارمین سواره‌اید. 21 00:02:26,646 --> 00:02:29,691 میتونم بگم، از طرف همه‌ی پادشاهی ها، 22 00:02:29,774 --> 00:02:33,444 ما عمیقا ناراحت شدیم که شنیدیم شاه هاروو درگذشته‌. 23 00:02:34,320 --> 00:02:36,489 ممنونم شاه اهلینگ. یه عالمه معنی داشت. 24 00:02:36,573 --> 00:02:40,743 امّا وقتی طومار به اطلاعمون رسوند کاملا مطمئن شدیم 25 00:02:40,827 --> 00:02:45,498 که شما تا وقتیکه اِزران به مقام پادشاهی برسه نایب‌السلطنه کاتولیس هستید. 26 00:02:45,582 --> 00:02:49,836 این شکسته نفسی هستش که به آموزش و پرورش پسرها مطمئن شد، 27 00:02:49,919 --> 00:02:52,172 و همچنین به تصمیمات دولت. 28 00:02:52,255 --> 00:02:53,715 و حرف نایب‌السلطنه بودن شد، 29 00:02:53,798 --> 00:02:55,758 بنظر میرسه ما فقط منتظر 30 00:02:55,842 --> 00:02:57,677 نایب‌السلطنه‌ی دورن هستیم ؟ 31 00:02:58,261 --> 00:03:00,305 بخاطر تأخیرم عذر میخوام. 32 00:03:00,388 --> 00:03:04,350 ملکه آنیا از دورِن. چقدر بزرگ شدید. 33 00:03:04,434 --> 00:03:05,560 خوش آمدید. 34 00:03:06,311 --> 00:03:11,190 همم، ما به اینجا اومدیم که درمورد بعضی موارد مهم بحث کنیم. 35 00:03:11,274 --> 00:03:13,276 نایب‌السلطنه‌ی شما به زودی به ما ملحق میشن ؟ 36 00:03:13,860 --> 00:03:16,821 الان من از طرف خودم حرف میزنم، و برای مردمم. 37 00:03:16,905 --> 00:03:19,949 بله، این موقعیت خیلی جدی‌ای هستش. 38 00:03:20,033 --> 00:03:25,204 قصد توهین ندارم، ولی این مسائل نیازمند دیدگاه یک فرد بالغ هستش. 39 00:03:25,288 --> 00:03:29,667 بنظر میرسه من یه تاج بدون بزرگسالم، و شماهم یک بزرگسال بدون تاج هستید. 40 00:03:29,751 --> 00:03:30,751 بیاید شروع کنیم. 41 00:03:33,546 --> 00:03:34,672 بسیارخب. 42 00:03:35,798 --> 00:03:37,383 امروز خودمونو به اینجا فرا خوندم... 43 00:03:38,718 --> 00:03:41,512 چون من میترسم. وحشت‌زده‌ام. 44 00:03:49,479 --> 00:03:52,065 بعداز قرن ها مبارزه در میان خودمون 45 00:03:52,148 --> 00:03:57,987 پنج قلمروی انسان‌ها بالاخره یه اعتدال پیدا کرد، یک دوره‌ی صلح. 46 00:03:58,071 --> 00:04:02,200 ولی یک تهدید جدید برخاسته تا همه‌ی انسانیت‌رو به چالش بکشه... 47 00:04:02,283 --> 00:04:04,494 یک تهدید از طرف زِیدیا. 48 00:04:11,834 --> 00:04:17,006 در شبِ کامل بودن ماه، ملکه اژدها قاتل‌هارو فرستاد... 49 00:04:20,176 --> 00:04:25,139 الف‌های مون شادوو از مرز عبور کردن، و شاه هاروو رو به قتل رسوندن. 50 00:04:26,975 --> 00:04:31,354 حال، الف‌های سان‌فایر نزدیک مرز جمع شدن. 51 00:04:31,437 --> 00:04:33,773 تهاجم قریب‌الوقوع هستش. 52 00:04:33,856 --> 00:04:38,736 حتی بدتر،‌ گزارش‌هایی از سایه‌ها در ابرها وجود داره. اژدهایان. 53 00:04:39,904 --> 00:04:42,282 بالای برجهای کاتولیس پرواز میکنند. 54 00:04:48,162 --> 00:04:53,501 وقتی که چشمهامو میبندم، میبینم که آتیش میباره 55 00:04:53,584 --> 00:04:57,255 و مرگ و خرابی همه‌جا هست. 56 00:04:57,338 --> 00:04:59,382 این در کاتولیس متوقف نخواهد شد. 57 00:04:59,465 --> 00:05:03,678 اونها خشمشون رو به زودی به همه‌ی قلمروی انسان ها گسترش میدن. 58 00:05:04,304 --> 00:05:07,598 زمان متوقف کردن زیدیا الان هستش. 59 00:05:12,228 --> 00:05:16,774 ما باید کنار یکدیگر بمونیم تا از انسانیت مشترکمون محافظت کنیم. 60 00:05:17,358 --> 00:05:21,779 من فراخوندمتون که بهم ملحق شید، به کاتولیس. 61 00:05:21,863 --> 00:05:25,867 کنار همدیگه بجنگید تا این تهدیدهارو کنار بزنیم. 62 00:05:43,634 --> 00:05:44,635 اوه. 63 00:05:45,636 --> 00:05:50,266 آه، بله، بوی زمین میآد. 64 00:05:50,850 --> 00:05:52,894 - سرزمین خیلی خوبیه‌. - وو هو ! 65 00:05:52,977 --> 00:05:55,396 بزار تمومش کنه. 66 00:05:56,022 --> 00:05:59,233 بوی ضعف، فاصله داشتن زمین، خودشه. 67 00:05:59,317 --> 00:06:00,318 خودشه. 68 00:06:04,238 --> 00:06:07,408 نزدیک یک روز کامل کشتیرانی مونده تا وقتیکه به ساحل برسیم. 69 00:06:08,201 --> 00:06:10,369 خب، زیم، میخوای دوباره ابرهارو بشماری ؟ 70 00:06:14,457 --> 00:06:15,917 یا میتونیم چرت بزنیم. 71 00:06:41,651 --> 00:06:44,362 لُرد وایرن، مردم نئولندیا 72 00:06:44,445 --> 00:06:47,949 انسانیت مشترکی که پشت سرمون هستش رو درک میکنن. 73 00:06:48,032 --> 00:06:51,119 اگه دیگر پادشاهی‌ها با انجام وحدت موافقت کنن، 74 00:06:51,202 --> 00:06:53,913 ما با این اتحاد همراه خواهیم شد. 75 00:06:54,497 --> 00:06:57,875 بله، در وحدت، پشتیبانی مارو همچنین خواهید داشت. 76 00:06:58,584 --> 00:06:59,752 شاه فلوریان ؟ 77 00:07:00,336 --> 00:07:04,549 اکه ما یکدل و یک‌زبان هستیم، پس پادشاهیِ دل بار ملحق خواهد شد. 78 00:07:05,133 --> 00:07:07,301 ملکه آنیا، شما چی میگید ؟ 79 00:07:08,761 --> 00:07:11,514 من... تصمیم نگرفتم. 80 00:07:12,640 --> 00:07:13,683 تصمیم نگرفتید ؟ 81 00:07:13,766 --> 00:07:16,561 بله، به این معنیه که هنوز باید ذهنمو کامل کنم. 82 00:07:17,645 --> 00:07:19,814 به این دلیله که به یک بزرگسال نیاز داریم. 83 00:07:19,897 --> 00:07:23,276 یک رهبر که بتونه تصمیم‌های قدرتمندی برای پادشاهیش بگیره. 84 00:07:23,359 --> 00:07:26,279 بقیه‌ی کسانی که اینجا هستن توانایی گرفتن یک تصمیم‌رو داشتند. 85 00:07:26,362 --> 00:07:29,782 براساس یک سخنرانیِ دو دقیقه‌ای 86 00:07:29,866 --> 00:07:31,367 من ارتشم‌رو نمیفرستم که با یک خطر ناشناس روبه‌رو شه. 87 00:07:32,034 --> 00:07:36,330 شاید یک بچه باشم، ولی ظاهراً، کمترین محافظه‌کار در بینمون هستم. 88 00:07:36,914 --> 00:07:38,749 اینا به‌کنار، من به سختی 89 00:07:38,833 --> 00:07:41,502 "ما کاری‌رو انجام میدیم که بقیه‌هم انجام میدن" ‌رو یک تصمیم صدا میکنم. 90 00:07:41,586 --> 00:07:44,922 خب، اون یک نقطه‌ی عطفی داشت. 91 00:07:48,176 --> 00:07:51,762 احتمالاً، داخل حرف زدنم عجول بودم. معذرت میخوام. 92 00:07:52,555 --> 00:07:58,019 شما یک ملکه‌ی جوون هستید، ولی از قرار معلوم نسبت به سنتون عاقل‌تر هستید. 93 00:07:58,978 --> 00:08:02,315 بعنوان یک حاکم کوچیک، باید بزرگسالانی‌رو که 94 00:08:02,398 --> 00:08:08,237 درتلاش برای غصب برتاج و تختم هستن‌رو نجات بدم، کودتاها، توطئه ها و ترورها. 95 00:08:08,321 --> 00:08:13,618 ولی بعضی‌اوقات، تهدیدهای سخت وجود ندارن، ولی تهدیدهای نرم هستن که بدترن. 96 00:08:13,701 --> 00:08:17,497 کلمات شیرین میتونه از خنجر مخفی خطرناکتر باشه. 97 00:08:18,414 --> 00:08:22,585 پسر نوزده سالم نصف حرفاییم که زدی‌رو بلد نیست. 98 00:08:22,668 --> 00:08:25,505 و هنوز درمورد خوردن سبزیجاتش لج بازی میکنه. 99 00:08:25,588 --> 00:08:31,177 ملکه آنیا، این اجازه‌رو به من میدید که یک داستان رو باهاتون درمیون بزارم ؟ 100 00:08:31,719 --> 00:08:37,058 یک داستان درمورد زمانی که پادشاهیِ ما باهمدیگه کار کرد تا به چیزی... 101 00:08:38,059 --> 00:08:39,059 معجزه‌آسا دست پیدا کنه. 102 00:08:42,313 --> 00:08:49,195 نه سال پیش، قدیمی‌ترین دوستم، شاهزاده هاروو، به شاه کاتولیس تبدیل شد. 103 00:08:52,031 --> 00:08:55,785 من تاجگذاری‌‌ای که انگار دیروز بود رو به یاد میارم. 104 00:09:11,384 --> 00:09:13,177 واو ! 105 00:09:17,431 --> 00:09:19,517 ازت میخوام که یه تفاوت قائل شی، سارای.‌ 106 00:09:20,309 --> 00:09:23,896 همینطور میشه‌. تو به یک قهرمان عشق و عدالت تبدیل میشی. 107 00:09:23,980 --> 00:09:25,773 و من کنارت خواهم جنگید. 108 00:09:37,952 --> 00:09:41,372 اون یک شاه جوان زیبا با یک خانواده‌ی زیبا بود، 109 00:09:42,248 --> 00:09:44,834 و دوره‌ای از امیدواری در کاتولیس وجود داشته. 110 00:09:48,296 --> 00:09:52,091 هنوز تموم نشده ؟ بنظر میرسه خیلی به من میخوره. 111 00:09:52,174 --> 00:09:56,178 بله،‌این زیباست. یک شباهت بی نقص هستش. 112 00:09:56,262 --> 00:09:57,513 همگی میتونید تکون بخورید الان. 113 00:10:00,224 --> 00:10:02,435 نه، صبرکن، تو هنوز مرخص نشدی. 114 00:10:02,518 --> 00:10:04,895 میترسم که شاه برای یکی دیگه باید ژست بگیره. 115 00:10:05,813 --> 00:10:08,232 آه، نقاشیِ رسمی من. 116 00:10:08,316 --> 00:10:10,818 برای کتاب‌های تاریخ و فلان چیز. 117 00:10:14,989 --> 00:10:18,534 خیلی‌خب، حاظری ؟ بهترین صورت تاریخیتو نشون بده. 118 00:10:20,536 --> 00:10:21,829 چرا بهم ملحق نمیشی وایرن ؟ 119 00:10:22,413 --> 00:10:25,416 ولی این تصویررسمی شما بعنوان شاه هستش. 120 00:10:26,000 --> 00:10:29,086 بله، و تو باید کنارم بایستی. 121 00:10:29,170 --> 00:10:31,922 از اونجایی که میدونم تو دربرابر همه‌چیز کنارم بایمیستی. 122 00:10:48,481 --> 00:10:50,775 یه سوپرایز برات آوردم. 123 00:10:50,858 --> 00:10:53,944 ژله ترش تو تخت ؟ 124 00:10:54,403 --> 00:10:57,281 ما الان شاه و ملکه هستیم، هرکاری که بخوایم میتونیم انجام بدیم. 125 00:11:04,246 --> 00:11:06,540 آه، ینفر دندونای شیرینتو به ارث برده. 126 00:11:12,755 --> 00:11:16,300 اِزران یک پسر خوش شانس هستش. شاهزاده به دنیا اومده، همونطور که من بدنیا اومدم. 127 00:11:17,385 --> 00:11:20,137 ولی خیلی از افراد دیگه‌ای داخل پادشاهیمون هستن که با چیزای کمتر بدنیا اومدن. 128 00:11:20,221 --> 00:11:22,807 هآرو، چی اذیتت میکنه ؟ 129 00:11:22,890 --> 00:11:24,892 چرا من سزاوار اینم ؟ 130 00:11:24,975 --> 00:11:28,729 چه کاری انجام دارم، بجز بدنیا اومدن با همه‌چیز ؟ 131 00:11:28,813 --> 00:11:32,691 تو فروتن، سپاسگزار و مهربون هستی. 132 00:11:34,735 --> 00:11:39,448 سارای،‌ پدرم بهم گفت که بالاتر از همه چیز، فقط باید یک شاه باشم. 133 00:11:40,324 --> 00:11:43,411 شبی که اون مرد، عدالت خانوم تو یه رویا اومد سراغم. 134 00:11:43,494 --> 00:11:44,787 عدالت خانوم، هاه ؟ 135 00:11:44,870 --> 00:11:46,997 اون لباس بلند پوشیده بود. 136 00:11:47,081 --> 00:11:49,625 اوه، پس یه خواب خسته‌کننده‌ست. 137 00:11:49,708 --> 00:11:51,961 - میتونم ادامه بدم ؟ - بفرما. 138 00:11:52,044 --> 00:11:56,757 اون بهم گفت که عدالت بیشتر از تصمیمات عادلانه و عواقب عادلانه‌ست. 139 00:11:56,841 --> 00:12:00,177 عدالت واقعی یک سیستم عادلانه بود. 140 00:12:00,928 --> 00:12:05,516 بعدش اون قبل از اینکه، مقیاسش، شمشیرش، و چشم بسته بودنشو برام گذاشت... 141 00:12:06,267 --> 00:12:07,685 بهم گفت که تصمیم بگیرم. 142 00:12:07,768 --> 00:12:09,353 تو چشم بسته بودنو انتخاب کردی. 143 00:12:10,062 --> 00:12:14,692 بله، اون بهم گفتش که چشم بسته بودن بهمون یه راهی میده که سیستم‌رو باهاش امتحان کنیم. 144 00:12:14,775 --> 00:12:18,112 که من باید ازش استفاده کنم که تصور کنم هنوز بدنیا نیومدم، 145 00:12:18,696 --> 00:12:21,824 و چیزی که نمیدوستم این بود که اگه دارا یا فقیر بدنیا میومدم 146 00:12:21,907 --> 00:12:23,576 رنگ چشمام چطوری بود 147 00:12:23,659 --> 00:12:26,996 چه فرهنگی یا شیوه‌هایی خانواده‌ام داشتن. 148 00:12:27,496 --> 00:12:31,125 بدون توجه به حادثه‌ی تولد من این روشیه که یک سیستم عادلانه باید عادلانه باشه. 149 00:12:31,834 --> 00:12:35,129 این حقوق‌ها، قوانین، و فرصت های همراه سیستم هستش 150 00:12:35,212 --> 00:12:38,674 که باید سرپا بمونه تا به همگی اختیار و حفاظت بده. 151 00:12:38,757 --> 00:12:41,677 - عدالت خانوم عاقل هستش. - بله. 152 00:12:41,760 --> 00:12:44,305 و اون هیچ حرکتی روت انجام نداد ؟ 153 00:12:44,388 --> 00:12:47,600 به اندازه‌ی کافی عاقل هستش که بهتر بدونه. 154 00:12:48,184 --> 00:12:51,228 تو مخصوصا وقتی الهام بخش میشی که این چیزارو 155 00:12:51,312 --> 00:12:53,481 با ژله‌ی روی دماغت میگی. 156 00:12:53,564 --> 00:12:54,565 چی ؟ 157 00:13:12,458 --> 00:13:14,835 شاه هاروو خستگی ناپذیر کار کرد. 158 00:13:14,919 --> 00:13:19,632 اون بهم گفت که به خودش بعنوان خدمت‌گزار همه‌ی مردم کاتولیس فکر میکنه. 159 00:13:19,715 --> 00:13:21,509 یک شاه خدمت‌گزار. 160 00:13:25,262 --> 00:13:28,974 ولی یروز، دوملاقات کننده از جای خیلی دوری اومدن، 161 00:13:29,058 --> 00:13:31,143 از پادشاهی دیگه، درواقع. 162 00:13:31,227 --> 00:13:34,104 اونا به شدت به کمک شاه هاروو احتیاج داشتن 163 00:13:34,188 --> 00:13:37,191 میدونی این مهمونهای غیرمنتظره کیا بودن ؟ 164 00:13:38,859 --> 00:13:40,861 خانواده‌ام بودن. 165 00:13:40,945 --> 00:13:42,321 بله. 166 00:14:36,375 --> 00:14:39,962 هِی، یک نفر نمیتونه چند دقیقه زیرعرشه خلوت داشته باشه ؟ 167 00:14:40,462 --> 00:14:42,464 شوخی نمیکنم، تنهام بزار. 168 00:14:50,264 --> 00:14:53,142 هی، وایسا، وایسا، وایسا. چرا اینجا بهم ملحق نمیشی ؟ 169 00:14:53,225 --> 00:14:55,105 میتونم از یکم نور اضافه استفاده کنم. 170 00:14:59,648 --> 00:15:05,070 خانواده‌ات، ملکه‌های دورن، با خودشون کرامت فوق‌العاده‌ای حمل میکردن 171 00:15:05,613 --> 00:15:07,448 ولی درد تو چشماشون وجود داشت. 172 00:15:08,365 --> 00:15:10,784 نه، لطفا، مجبور نیستید زانو بزنید. 173 00:15:11,368 --> 00:15:14,038 ما اینجاییم که خودمونو پایین بیاریم و ازتون طلب کمک کنیم. 174 00:15:14,622 --> 00:15:17,499 پادشاهیِ دورن از یک قحطی وحشتناک نزدیک هفت سال 175 00:15:17,583 --> 00:15:19,335 درحال زجرکشیدن بوده. 176 00:15:19,418 --> 00:15:21,879 غذا و منابعمون همگی تموم شدن. 177 00:15:22,588 --> 00:15:28,510 این زمستون، ما بی‌غذا خواهیم بود و هزاران نفر خواهند مرد. 178 00:15:32,222 --> 00:15:33,349 پس ما بهتون کمک خواهیم کرد. 179 00:15:33,933 --> 00:15:38,103 پادشاهیِ کاتولیس همه‌ی چیزی که داره‌رو با مردم دورن به اشتراک میزاره. 180 00:15:43,901 --> 00:15:46,987 شاه من، با کمال احترام، شما خیلی زود سخن گفتید. 181 00:15:47,071 --> 00:15:51,075 کاتولیس به ندرت غذای کافی داره که در طول زمستون مردم خودش رو سیر کنه. 182 00:15:51,784 --> 00:15:54,328 تعداد زیادی از غلات وجود نداره که بخشیده شه. 183 00:15:56,080 --> 00:15:58,290 من رومو به مردمی که به کمک احتیاج دارن برنمیگردونم. 184 00:15:58,374 --> 00:16:02,795 اگه غذامونو باهاشون به اشتراک بزاری، هزاران نفر هنوزم خواهند مرد، 185 00:16:02,878 --> 00:16:06,006 ولی نصفشون از قلمروی پادشاهیِ خودمون خواهند بود. 186 00:16:07,466 --> 00:16:09,760 پس بنظر میرسه که هیچ انتخابی نداریم. 187 00:16:09,843 --> 00:16:13,222 دقیقاً، مطمئنم که اونا درک میکنن. 188 00:16:14,056 --> 00:16:16,183 ما هرچیزی که داریم رو باهاشون به اشتراک میزاریم. 189 00:16:17,059 --> 00:16:19,895 و در زجرکشیدنشون مشترک خواهیم بود. 190 00:16:27,152 --> 00:16:30,572 هاروو فراتر از چیزی که وعده داد کمک کرد. 191 00:16:31,490 --> 00:16:36,370 اون زمستون، گرسنگی و مرگ، یک فاجعه‌ی ویرانگر... 192 00:16:37,997 --> 00:16:39,581 اجتناب پذیر میبود. 193 00:16:41,417 --> 00:16:45,754 ولی یک فرصت جدید برای من به ارمغان آورد. 194 00:16:45,838 --> 00:16:47,297 من تحقیق انجام دادم. 195 00:16:47,381 --> 00:16:49,008 بله. میتونم ببینم. 196 00:16:51,301 --> 00:16:54,388 تفکّر بیش از حد در متون باستانی، نقشه ها و بایگانی ها. 197 00:16:54,471 --> 00:16:58,976 و شاید یک راه‌حل خلاقانه پیدا کرده باشم. 198 00:16:59,059 --> 00:17:01,353 چیزی که میتونه جون افرادو نجات بده. 199 00:17:01,437 --> 00:17:03,647 - خب، بفرما ! - نظاره باشید ! 200 00:17:05,024 --> 00:17:06,400 این یه سنگه. 201 00:17:06,483 --> 00:17:10,863 این سنگ، درواقع، یک اثرکمیاب از زیدیاست. 202 00:17:10,946 --> 00:17:12,573 این یک قسمت از یک هیولای بی نظیر هستش 203 00:17:12,656 --> 00:17:15,117 یک هیولای سنگی که در ارتفاعات کوه‌ها زندگی میکنه. 204 00:17:15,659 --> 00:17:17,202 یک تایتان ماگمایی. 205 00:17:19,496 --> 00:17:21,165 - گرمه. - بله. 206 00:17:21,749 --> 00:17:24,293 حالا، تایتان خارج از مرز زیدیا زندگی میکنه. 207 00:17:24,376 --> 00:17:29,506 اگه بتونیم این هیولارو شکار کنیم و بکشیمش، میتونم از قلب تایتان 208 00:17:29,590 --> 00:17:32,342 در یک طلسم قدرتمند استفاده کنم که زمین‌رو گرم نگه میداره، 209 00:17:32,426 --> 00:17:35,637 و بهمون اجازه میده که یک سخاوت بی نظیر رو به صورت جادویی رشد بدیم. 210 00:17:35,721 --> 00:17:37,264 کافیه که دوتا پادشاهی‌رو غذا بده ؟ 211 00:17:37,347 --> 00:17:40,517 - برای غذا دادن به ده تا پادشاهی کافیه. - همم. 212 00:17:40,601 --> 00:17:45,939 البته، به وقتش، من نزدیکترین مشاور شاه نبودم. 213 00:17:51,737 --> 00:17:53,322 این یه اشتباهه هاروو. 214 00:17:53,405 --> 00:17:55,699 چرا چنین مشکلی با این داری ؟ 215 00:18:03,082 --> 00:18:06,001 ما یک هیولارو میکشیم تا جون هزاران نفرو نجات بدیم. 216 00:18:06,085 --> 00:18:09,171 - تو هیولا صداش میکنی. - بله. 217 00:18:09,254 --> 00:18:12,633 اون یه هیولای غول‌پیکرِ که از سنگ و ماگما تشکیل شده. من اونو هیولا صدا میزنم. 218 00:18:19,598 --> 00:18:20,474 این یه ذکاوته ؟ 219 00:18:20,557 --> 00:18:22,559 چی ؟ منظورت چیه ؟ 220 00:18:23,268 --> 00:18:26,855 فکر میکنه ؟ احساس میکنه ؟ یه خانواده داره ؟ 221 00:18:27,815 --> 00:18:31,193 من خالصانه شک دارم که خانواده داشته باشه.‌ 222 00:18:31,735 --> 00:18:33,445 بعد اون آخرین نوع از نسلشه ؟ 223 00:18:34,029 --> 00:18:35,989 چرا همه‌ی اینا باید اهمیت داشته باشه ؟ 224 00:18:37,574 --> 00:18:40,119 میدونم این بنظر میرسه که همه‌چیزو حل میکنه، 225 00:18:40,202 --> 00:18:42,663 ولی یکم آسون نیست ؟ 226 00:18:42,746 --> 00:18:44,665 این همیشه روشیه که با جادوی سیاه میشه انجامش داد. 227 00:18:45,249 --> 00:18:46,875 چه انتخاب‌هایی داریم ؟ 228 00:18:52,381 --> 00:18:56,260 تو گفتی میخوای یه دنیای بهتر بسازی، تا واقعا چیزارو تغییر بدی، 229 00:18:56,343 --> 00:18:58,846 ولی این دهه‌ها سخت کاری هستش. 230 00:18:58,929 --> 00:19:02,307 هیولایی وجود نداره که بتونی بکشیش و همه‌ی مشکلاتتو حل کنی. 231 00:19:02,391 --> 00:19:03,809 میانبری وجود نداره. 232 00:19:05,394 --> 00:19:08,981 این قراره یه شیب خیلی لغزنده باشه ! 233 00:19:10,649 --> 00:19:13,193 هاروو، بهم بگو نمیخوای اینکارو بکنی. 234 00:19:15,237 --> 00:19:17,322 این تنها فرصتمونه. 235 00:19:28,375 --> 00:19:31,962 ما از طریق شکاف وارد زیدیا میشیم. اینطوری میتونیم تدارکات رو جمع کنیم و... 236 00:19:36,425 --> 00:19:38,635 - من اینجام. - ملکه سارای. 237 00:19:42,472 --> 00:19:45,225 - فکرکردم ردش میکنی. - مخالفم. 238 00:19:46,059 --> 00:19:48,562 ولی بهرحال باهات میمونم. 239 00:19:49,229 --> 00:19:50,272 ممنونم. 240 00:19:50,355 --> 00:19:52,816 فکر میکنم او تو عهدهای ازدواجمون بود، درسته ؟ 241 00:19:52,900 --> 00:19:57,196 چیزی درمورد زنده نگه داشتنت وقتی شبیه یه آدم شجاع احمق رفتار میکنی ؟ 242 00:19:59,531 --> 00:20:00,532 زودباش. 243 00:20:06,121 --> 00:20:09,333 ما با سریعترین سرعتی که تونستیم به طرف مرز حرکت کردیم. 244 00:20:09,416 --> 00:20:13,962 ماجراجویان شجاع از دوقلمروی پادشاهی از شکاف باهم دیگه گذر کردن، 245 00:20:14,046 --> 00:20:17,132 امیدوار بودن یه راهی پیدا کنن تا باهاش به مردمشون کمک کنن. 246 00:20:20,135 --> 00:20:24,389 ثاندر، شاه اژدهاها، آسمون هارو از سپیده دم تا غروب گشت میزنه. 247 00:20:24,473 --> 00:20:26,600 پس، ما در غروب خورشید وارد زیدیا میشیم، 248 00:20:27,392 --> 00:20:29,311 و باید با قلب تایتان برگردیم. 249 00:20:29,394 --> 00:20:31,730 قبل از اولین لحظات طلوع آفتاب. 250 00:20:31,813 --> 00:20:34,733 این بالیتس‌ها میتونن یه تایتان ماگمایی‌رو بکشن ؟ 251 00:20:34,816 --> 00:20:38,320 اگه هدف ما درسته باشه، نقطه‌ی مناسب رو پیدا میکنیم 252 00:20:38,403 --> 00:20:39,488 و کارو تموم میکنیم. 253 00:20:44,284 --> 00:20:47,120 چیه ؟ 254 00:20:47,704 --> 00:20:49,206 هیچی. 255 00:21:07,015 --> 00:21:11,353 ما در داخل تاریکی ظهور کردیم و بسرعت دست به کار شدیم. 256 00:21:37,170 --> 00:21:39,715 بزنید بریم. وقت تنگه. 257 00:21:43,885 --> 00:21:46,596 با هرقدم که به زیدیا نزدیک میشدیم 258 00:21:46,680 --> 00:21:50,017 قلبم با هیجان و ترس بلندتری میزد. 259 00:21:50,100 --> 00:21:53,645 این مکان هردو وعده‌ی رستگاری 260 00:21:53,729 --> 00:21:56,023 و تهدید خرابیمون رو ایجاد میکرد. 261 00:22:06,074 --> 00:22:08,869 ما حاظر بودیم تا سر جونمون مبارزه کنیم. 262 00:22:14,249 --> 00:22:17,961 ما تایتان‌رو پیدا کردیم، ولی چیزی که انتظار داشتیم نبود. 263 00:22:19,838 --> 00:22:22,966 مرده‌. الان چکار کنیم ؟ 264 00:22:23,050 --> 00:22:25,135 خیلی نا امید کننده بنظر نمیرسه. 265 00:22:25,218 --> 00:22:27,095 اگه مرده، لازم نیست که بکشیمش. 266 00:22:27,179 --> 00:22:30,599 ما بازش میکنیم و چیزی که نیاز داریمو برمیداریم. 267 00:22:57,334 --> 00:23:01,296 من نامه‌هاشو برای چند روزه که دارم، ولی نمیتونم به خودم بیام تا بازش کنم. 268 00:23:02,005 --> 00:23:03,882 نمیدونم. میدونم این احمقانه بنظر میرسه 269 00:23:03,965 --> 00:23:07,719 ولی این شبیه اینه که، درحال حاظر کلماتی وجود داره که بهم نگفته‌، 270 00:23:07,803 --> 00:23:12,015 و اونا همگی اونجان، فقط منتظر رسیدن به زندگی هستن. 271 00:23:12,974 --> 00:23:14,351 ولی یبار بعد اینکه بخونمش‌‌... 272 00:23:15,811 --> 00:23:17,479 یبار که آخرین کلمه‌رو بخونم... 273 00:23:18,522 --> 00:23:20,107 بعدش اون واقعا میره‌. 274 00:23:21,191 --> 00:23:22,191 برای همیشه. 275 00:23:25,779 --> 00:23:28,907 خیلی خب‌. ممنونم بیت. 276 00:24:03,000 --> 00:24:18,000 Sub By : Erfan_Ugmid