1
00:00:17,642 --> 00:00:19,978
آنچه در شاهزاده اژدها گذشت...
2
00:00:20,770 --> 00:00:25,942
نمیتونم تکون بخورم، نمیتونم راه برم،
و این قرار نیست که بهتر بشه.
3
00:00:26,025 --> 00:00:29,696
اوه... من همینحوری ولت نمیکنم.
باید یهچیزی باشه.
4
00:00:29,779 --> 00:00:31,573
شما باید آروم بگیرید.
5
00:00:31,656 --> 00:00:34,117
اینجا بیمارستان هستش.
6
00:00:35,201 --> 00:00:37,203
من اینجام تا به شاه خدمت کنم.
7
00:00:39,456 --> 00:00:41,541
شاه ازران.
8
00:00:42,208 --> 00:00:46,212
ولی من شاه نیستم.
من فقط شاهزادهام، پدرم...
9
00:00:47,881 --> 00:00:50,341
نه ! نه، نه، نه !
10
00:00:58,057 --> 00:00:59,057
اِزران ؟
11
00:01:05,899 --> 00:01:07,793
تو با چیزی درافتادی که نباید باهاش درافتاد،
12
00:01:07,817 --> 00:01:09,652
و حالا داری تقاصشو پرداخت میکنی.
13
00:01:17,368 --> 00:01:20,538
کالوم ؟ حالت خوبه ؟
14
00:01:22,325 --> 00:01:33,523
« ارائـــهای از Erfan_Ugmid »
15
00:01:51,780 --> 00:01:56,635
« کتاب دوم : آسمان »
« بخش نهم : نفس بکش »
16
00:02:03,540 --> 00:02:07,377
اِزران، امیدوارم بدونی که من هیچوقت قصد صدمهزدن به تو یا کالوم رو نداشتم.
17
00:02:08,086 --> 00:02:11,256
این ترسناک بود، کلادیا.
جوری که رفتار کردی.
18
00:02:11,339 --> 00:02:14,801
میدونم، و من واقعا معذرت میخوام.
19
00:02:18,805 --> 00:02:22,392
ممنونم.
نگران من نباش، طوریم نمیشه.
20
00:02:33,361 --> 00:02:34,961
تعجب کردم که اینجا دیدمت.
21
00:02:35,029 --> 00:02:37,866
و بیشتر متعجّب شدم از اینکه غذای اون پلنگ سیاه نشدی.
22
00:02:37,949 --> 00:02:39,868
من یه راهی برای برقراری ارتباط با حیوانات دارم.
23
00:02:39,951 --> 00:02:41,703
و پلنگ سیاها درواقع خیلی دوستانهان.
24
00:02:41,786 --> 00:02:44,080
اونا از ستایش، تعریف کردن
25
00:02:44,164 --> 00:02:46,666
و یک خراشیدن دوستانه زیر چونشون هرموقعیای از الان یابعداً رو دوست دارن.
26
00:02:46,749 --> 00:02:48,334
هِی، شبیه منه !
27
00:02:56,551 --> 00:02:57,677
واو !
28
00:02:59,345 --> 00:03:00,763
میخوای بری اون بالا ؟
29
00:03:04,684 --> 00:03:06,352
همین الان باید اینو تموم کنم !
30
00:03:06,436 --> 00:03:09,647
آینهرو پرت کنم تو رودخونه و برای همیشه خلاصت کنم.
31
00:03:10,231 --> 00:03:11,357
اینکارو نمیکنی.
32
00:03:12,066 --> 00:03:13,860
تو خیلی کنجکاوی.
33
00:03:14,444 --> 00:03:16,696
گرسنه برای علم و قدرت هستی.
34
00:03:16,779 --> 00:03:20,283
دوتا از چیزهایی که من میتونم فراهم کنم.
35
00:03:20,366 --> 00:03:23,786
اجازه بده... که اعتمادتو بدست بیارم.
36
00:03:27,040 --> 00:03:29,250
و چطور اینکارو میکنی دقیقا ؟
37
00:03:29,334 --> 00:03:30,585
قلبتو جستجو کن.
38
00:03:31,628 --> 00:03:33,796
یه چیزی وجود داره که تو خیلی میخواییش.
39
00:03:33,880 --> 00:03:34,880
امّا...
40
00:03:35,590 --> 00:03:38,009
چیزی یا شخصی...
41
00:03:38,593 --> 00:03:39,928
توی مسیرت ایستاده.
42
00:03:40,511 --> 00:03:41,511
من...
43
00:03:41,554 --> 00:03:44,682
من یه مشکلی با گوش دادن مردم به حرفم دارم.
44
00:03:45,475 --> 00:03:47,769
برای شنیدن مهم ترین چیزی که دارم میگم.
45
00:03:48,436 --> 00:03:50,063
این مردم کی هستن ؟
46
00:03:50,730 --> 00:03:52,315
اونا شاه ها و ملکه هان.
47
00:03:52,398 --> 00:03:54,734
رهبرهای چهار پادشاهی دیگهی انسان ها.
48
00:03:55,401 --> 00:03:59,113
پس باید توجهشونو جلب کنیم.
49
00:04:02,200 --> 00:04:05,912
خب... ازران، چرا اینجایی ؟
50
00:04:06,496 --> 00:04:09,249
- و تنهاعم هستی ؟
- متوجه چیزی شدم.
51
00:04:12,001 --> 00:04:13,294
پدرم...
52
00:04:14,879 --> 00:04:16,089
اشکالی نداره.
53
00:04:16,172 --> 00:04:18,549
اگه نمیخوای مجبور نیستی درموردش حرف بزنی.
54
00:04:22,762 --> 00:04:24,847
میدونم شبیه هم نیستن، ولی...
55
00:04:24,931 --> 00:04:28,268
وقتی بچه بودم، پدر و مادرم از هم جدا شدن.
56
00:04:29,102 --> 00:04:31,938
یادمه صداشونو میشنیدم که یه عالمه شبا دعوا میکردن
57
00:04:32,021 --> 00:04:33,481
بعد اینکه ما میرفتیم بخوابیم.
58
00:04:34,065 --> 00:04:35,108
و بعدش یهروز
59
00:04:35,692 --> 00:04:39,612
بهمون گفتن که مامانمون به دل بار رفته،
جایی که خانوادهاش متولد شدن.
60
00:04:40,530 --> 00:04:41,572
و بعدش گفتن...
61
00:04:42,323 --> 00:04:43,491
باید انتخاب کنیم.
62
00:04:45,326 --> 00:04:47,620
و سورن بابامو انتخاب کرد.
63
00:04:48,746 --> 00:04:52,000
چجور میتونستم انتخاب کنم ؟ چطور میتونستم اینکارو انجام بدم ؟
64
00:04:52,917 --> 00:04:56,004
بعدش مادرم به پدرم نگاه کرد،
و بهم گفت که بمونم.
65
00:04:57,130 --> 00:05:01,342
او گفتش که من باید با سورن بمونم،
که اون خونم هستش،
66
00:05:01,426 --> 00:05:03,469
و برادرم و من به همدیگه نیاز داشتیم.
67
00:05:04,387 --> 00:05:05,805
و بعدش اون رفت.
68
00:05:06,973 --> 00:05:08,308
ولی چطور اینکارو کرد ؟
69
00:05:08,891 --> 00:05:10,351
چرا باید تنهات بزاره ؟
70
00:05:11,686 --> 00:05:13,896
فکرمیکنم اون نیاز داشت که برای خودش بره.
71
00:05:14,522 --> 00:05:17,233
تا خوشحال باشه... به نحوی.
72
00:05:17,317 --> 00:05:19,986
شاید متوجه شده باشی
که پدرم کاملا مشتاقه.
73
00:05:21,821 --> 00:05:22,864
دلت باید براش تنگ شده باشه.
74
00:05:23,489 --> 00:05:26,909
از دست دادنش سختترین چیزی بود که برام اتفاق افتاده بود.
75
00:05:27,493 --> 00:05:28,745
وقتی بزرگ میشی،
76
00:05:28,828 --> 00:05:30,997
بعضیاوقات تغییراتی وجود داره که انتظارشو نداری،
77
00:05:31,622 --> 00:05:33,875
و تو باید با چیزایی که آمادگیشو نداری روبهرو شی.
78
00:05:35,877 --> 00:05:37,211
کالوم اونو بهم گفت.
79
00:05:37,879 --> 00:05:40,465
تو خیلی خوش شانسی که یه برادر مثل کالوم داری.
80
00:05:41,340 --> 00:05:42,340
میدونم.
81
00:05:47,013 --> 00:05:50,683
و...
من خوش شانسم که برادرمو دارم.
82
00:05:50,767 --> 00:05:53,728
سورن یه تنبله، ولی تنبل منه !
83
00:05:58,441 --> 00:06:00,860
میدونم اون هرکاری میکنه که ازم مواظبت کنه،
84
00:06:00,943 --> 00:06:02,862
و من هرکاری براش انجام میدم.
85
00:06:11,662 --> 00:06:15,083
ازران، تو فقط یه ارتباط با حیوانات نداری...
86
00:06:15,833 --> 00:06:17,794
تو میتونی باهاشون حرف بزنی، درسته ؟
87
00:06:19,003 --> 00:06:21,422
بله، میتونم باهاشون حرف بزنم.
88
00:06:23,257 --> 00:06:26,427
ازت میخوام که بهم کمک کنی که تو جنگل چیزیرو پیدا کنم.
89
00:06:26,511 --> 00:06:31,015
اگه بتونم یه میوهی شیری پیدا کنم،
شاید بتونم به سورن کمک کنم.
90
00:06:33,226 --> 00:06:34,977
کالوم ! بیدارشو !
91
00:06:36,312 --> 00:06:38,189
باید باهام بمونی !
92
00:06:38,272 --> 00:06:40,399
باهام بمون، ! باهام بمون !
93
00:06:40,483 --> 00:06:42,276
نفس بکش، نفس بکش
94
00:06:42,902 --> 00:06:43,945
نفس بکش.
95
00:06:45,863 --> 00:06:48,241
کالوم، ازت میخوام که نفس بکشی.
96
00:06:50,952 --> 00:06:52,745
تو فقط باید نفس بکشی، عزیزم.
97
00:06:55,957 --> 00:06:57,434
من با همهچیز احساس غوطهور شدن میکنم.
98
00:06:57,458 --> 00:07:01,045
من... من خیلی افکار دارم،
چیزا دور سرم میچرخن.
99
00:07:01,129 --> 00:07:04,048
بعضی وقتا تو فقط باید رو حال تمرکز کنی
100
00:07:04,132 --> 00:07:07,051
یه نفس عمیق بکش و بده بیرون.
101
00:07:08,136 --> 00:07:10,555
اوه، کالوم !
لطفا، برگرد.
102
00:07:10,638 --> 00:07:12,682
اهمیتی نداره که قبلا چکار کردی.
103
00:07:12,765 --> 00:07:15,226
فقط ازت میخوام که دوباره خوب شی.
104
00:07:16,144 --> 00:07:17,311
کالوم !
105
00:07:19,147 --> 00:07:21,899
بعضیاوقات چیزا میتونن خیلی پیچیده شن
106
00:07:21,983 --> 00:07:24,527
که ذهنمون
نمیتونه کاملا تنهایی تشخیصش بده.
107
00:07:24,610 --> 00:07:28,531
ولی وقتی آروم شی و به خودت استراحت بدی،
108
00:07:28,614 --> 00:07:32,577
روحت و بدنت
میتونه با ذهنت هماهنگ شه، و کمکش کنه.
109
00:07:32,660 --> 00:07:34,704
من فقط باید... نفس بکشم ؟
110
00:07:39,750 --> 00:07:42,462
برای شناختن حقیقی و عمیق چیزی،
111
00:07:42,545 --> 00:07:46,215
باید بدونی که اون همراه سر، دست، قلب
112
00:07:46,841 --> 00:07:49,469
ذهن، بدن، و روحت هستش.
113
00:07:50,303 --> 00:07:54,765
من با تمام وجودم عاشقت هستم،
و خواهم بود.
114
00:07:55,683 --> 00:07:58,936
نمیتونم اینطوری از دستت بدم،
خیلی برام اهمیت داری !
115
00:08:00,771 --> 00:08:02,940
کالوم، من...
116
00:08:03,649 --> 00:08:04,649
من...
117
00:08:07,320 --> 00:08:10,114
اوه !
نگاه کن، حالا بیدار شدی.
118
00:08:10,198 --> 00:08:11,616
حتی سرحال بنظر میرسی.
119
00:08:12,158 --> 00:08:14,785
و این یه برقه تو چشمات ؟
120
00:08:15,912 --> 00:08:19,499
اوه، نه، اون یه برق نیست،
این یکی از اون حالت های تند خوابه.
121
00:08:19,582 --> 00:08:21,459
- اینجا، بزار...
- دارمش.
122
00:08:22,835 --> 00:08:24,504
من آرکانوم آسمون رو درک میکنم.
123
00:08:30,426 --> 00:08:32,303
اینجا جاییه که موش خرما گفت که باید بریم.
124
00:08:33,721 --> 00:08:35,264
اونجاست، میبینمش.
125
00:08:35,348 --> 00:08:36,807
یه بوتهی شیر میوهای.
126
00:08:41,812 --> 00:08:44,315
نگاه کن، کلادیا !
یه خانواده از آهوهای کوهی اینجاست.
127
00:08:45,525 --> 00:08:47,652
تقریبا فراموش کردم که آهوهای کوهی چقدر عاشق شیر میوهن !
128
00:08:47,735 --> 00:08:50,238
بله، بله همینطورن.
129
00:08:51,822 --> 00:08:54,575
کالوم بهت احتیاج داره.
راه برگشتو بلدی ؟
130
00:08:54,659 --> 00:08:56,994
من یه عالمه دوست دارم که اگه گم شم کمکم کنن.
131
00:08:57,745 --> 00:08:59,080
واقعا متاسفم.
132
00:08:59,664 --> 00:09:03,501
متاسفم اگه کارایی که من قبلا انجام دادم
وحشتناک و گیج کننده بودن.
133
00:09:03,584 --> 00:09:05,878
من به تو و کالوم خیلی اهمیّت میدم.
134
00:09:06,963 --> 00:09:08,005
میدونم.
135
00:09:19,350 --> 00:09:21,435
تو آرکانوم آسمون رو بلدی الان ؟
136
00:09:21,519 --> 00:09:24,981
یه چیز آسون نیست.
همه چیزه.
137
00:09:25,064 --> 00:09:27,650
اونا فقط مجبورن... کنار هم بیان،
میدونی ؟
138
00:09:27,733 --> 00:09:31,654
شبیه اینه که، من قبلا ازش استفاده میکردم که قدرت آسمون رو تو دستم نگه دارم، درسته ؟
139
00:09:31,737 --> 00:09:32,905
ولی الان اون رفته.
140
00:09:32,989 --> 00:09:37,326
ولی، رایلا، تمام دنیا شبیه یک سنگ اولیهی غول پیکر هستش،
141
00:09:37,410 --> 00:09:39,078
و ما داخلشیم !
142
00:09:39,662 --> 00:09:42,290
من داخل جادوی آسمونم
143
00:09:42,373 --> 00:09:45,876
ولی همچنین درون من هستش،
با هرنفسی که میکشم.
144
00:09:49,088 --> 00:09:50,715
اون جورش با عقل جور درمیاد !
145
00:09:50,798 --> 00:09:54,385
بله ! و من داشتم به پرندهها فکر میکردم،
و بادبان ها
146
00:09:54,468 --> 00:09:55,886
و اینکه چطور اونا به باد متصل میشن.
147
00:09:55,970 --> 00:09:58,764
و فکرمیکردم که باید بالهامو پیدا کنم...
148
00:09:58,848 --> 00:10:00,182
ولی فقط همینه،
149
00:10:00,808 --> 00:10:02,768
من بالم !
150
00:10:04,395 --> 00:10:06,814
این کمتر با عقل جور درمیاد... ولی باشه !
151
00:10:10,359 --> 00:10:11,402
لحظهی حقیقت.
152
00:10:13,279 --> 00:10:14,989
بزار ببینم که میتونم واقعا اینکارو انجام بدم.
153
00:10:49,106 --> 00:10:50,232
آسپیرو.
154
00:10:57,865 --> 00:10:59,158
ازران، برگشتی !
155
00:11:04,080 --> 00:11:05,414
اون رفته بود ؟
156
00:11:09,669 --> 00:11:11,796
عاشق بوسههای شگفت انگیزتم.
157
00:11:11,879 --> 00:11:14,924
کالوم، ازش سردرآوردی ؟
میتونی دوباره جادو کنی !
158
00:11:15,007 --> 00:11:17,009
- خارقالعادهست شاهزاده کالوم.
- ممنون.
159
00:11:17,551 --> 00:11:19,720
آه... تو کی هستی ؟
160
00:11:19,804 --> 00:11:21,514
تو وقتی بیهوش بودی چندتا چیزو از دست دادی.
161
00:11:21,597 --> 00:11:24,392
این کوروس هستش.
حالا طرف ماست.
162
00:11:24,475 --> 00:11:26,268
من همیشه طرف مشابه بودم.
163
00:11:27,061 --> 00:11:29,605
- به شاه جوان خدمت میکنم.
- چی ؟
164
00:11:30,648 --> 00:11:32,024
درمورد پدر میدونم.
165
00:11:37,655 --> 00:11:40,449
من... نمیدونم چی بگم.
166
00:11:41,117 --> 00:11:42,660
واقعا معذرت میخوام که بهت نگفتم.
167
00:11:42,743 --> 00:11:45,955
تلاش کردم، ولی فقط... نتونستم.
168
00:12:03,389 --> 00:12:08,018
متاسفم، کوچولو،
ولی تو چابک، جوون و زنده هستی
169
00:12:08,894 --> 00:12:09,979
و من بهت احتیاج دارم.
170
00:12:15,401 --> 00:12:18,028
هی ! داری چکار میکنی ؟
171
00:12:18,112 --> 00:12:20,865
نمیتونی اینجا باشی !
مریض به استراحت نیاز داره.
172
00:12:23,576 --> 00:12:26,620
کلادیا ؟ داری... داری چکار میکنی ؟
173
00:12:39,884 --> 00:12:43,929
هی، این... این چیه ؟
174
00:12:44,013 --> 00:12:45,931
میتونم... میتونم انگشتامو تکون بدم.
175
00:12:46,724 --> 00:12:48,350
میتونم انگشتامو تکون بدم !
176
00:12:48,934 --> 00:12:51,479
فراموش کرده بودم که چقدر عاشق وول خوردنشونم.
177
00:12:53,189 --> 00:12:55,065
میتونم دوباره حس کنم !
178
00:12:55,149 --> 00:13:00,237
میتونم زانوهامو احساس کنم،
و رونهای شجاع و قدرتمندمو.
179
00:13:00,905 --> 00:13:03,491
و دنده هام ! آه !
180
00:13:04,283 --> 00:13:06,202
من دنده شکوندم، نه ؟
181
00:13:06,744 --> 00:13:09,038
وحشتناکه !
182
00:13:09,121 --> 00:13:11,540
میتونم دوباره حس کنم ! آه !
183
00:13:14,335 --> 00:13:15,335
کلادیا.
184
00:13:15,669 --> 00:13:18,589
کلادس، حالت خوبه ؟
185
00:13:19,298 --> 00:13:22,801
حالا بهتر میشی.
186
00:13:23,511 --> 00:13:25,012
این تمام چیزیه که اهمیت داره.
187
00:13:38,234 --> 00:13:40,361
همهچیز جمع آوری شده و همه در سلامتن.
188
00:13:40,444 --> 00:13:43,280
و ما فقط چند ساعت با مرز زیدیا فاصله داریم.
189
00:13:43,364 --> 00:13:44,573
جمع شده و آماده !
190
00:13:50,955 --> 00:13:53,165
- بیاید انجامش بدیم.
- کالوم.
191
00:13:55,209 --> 00:13:57,586
وقتی بهم گفتی
قاتل ها برای پدر اومدن،
192
00:13:58,212 --> 00:14:00,047
من فرار کردم و در دیوارها قایم شدم.
193
00:14:00,130 --> 00:14:02,508
با یک ذخیره از ژلههای ترش،
همونطور که من صداش میکنم.
194
00:14:03,092 --> 00:14:04,093
آره.
195
00:14:04,176 --> 00:14:08,222
و وقتی فهمیدم که پدر برای همیشه رفته،
دوباره فرار کردم.
196
00:14:09,056 --> 00:14:11,183
من تمام زندگیم از چیزا فرار میکردم.
197
00:14:11,976 --> 00:14:14,061
ولی نمیتونم از بزرگ شدن فرار کنم.
198
00:14:14,144 --> 00:14:15,229
حالا که تو شاه هستی ازران
199
00:14:15,312 --> 00:14:18,482
برای همیشه شروع به گفتن حرفای عاقلانه میکنی ؟
200
00:14:24,947 --> 00:14:28,409
وقتی بزرگ میشی، باید با چیزایی روبهرو شی
که آمادگیشو نداری.
201
00:14:29,618 --> 00:14:30,744
صبرکن، چی ؟
202
00:14:31,662 --> 00:14:33,414
من با تو به زیدیا نمیام.
203
00:14:34,623 --> 00:14:36,792
باید با مسئولیتهام روبهرو شم.
204
00:14:36,876 --> 00:14:39,378
حالا که شاهم، باید برگردم خونه.
205
00:14:39,461 --> 00:14:41,839
شاید من بتونم به دنیا بهتر از تاج و تخت کمک کنم.
206
00:14:42,548 --> 00:14:45,050
میتونم هرکاری که میتونم انجام بدم که جنگرو متوقف کنم.
207
00:14:45,134 --> 00:14:48,971
ازران، برگردونن زیم به مادرش بهترین امید دنیاست.
208
00:14:49,054 --> 00:14:51,765
میدونم ! و شما اینکارو خواهید کرد.
209
00:14:51,849 --> 00:14:55,895
شما مادرشو پیدا میکنید،
و زیم جاشو تو زیدیا میگیره،
210
00:14:55,978 --> 00:14:57,938
مثل من که باید جامو بگیرم.
211
00:14:58,814 --> 00:14:59,814
ازران.
212
00:15:00,274 --> 00:15:03,402
کاشکی میتونستم باهات بیام، ولی نمیتونم.
213
00:15:04,486 --> 00:15:06,363
تو و رایلا باید اینکارو بدون من انجام بدید.
214
00:15:07,239 --> 00:15:09,742
من با شاه همراه میشم،
و درامان نگهش میدارم.
215
00:15:09,825 --> 00:15:12,286
ازران، مطمئنی ؟
216
00:15:13,037 --> 00:15:16,081
دلم برات تنگ میشه رایلا.
ولی دوباره میبینمت.
217
00:15:16,832 --> 00:15:17,832
قول میدم.
218
00:15:18,375 --> 00:15:20,794
تو بهتر شدی.
میدونم کجا زندگی میکنی.
219
00:15:21,712 --> 00:15:25,090
به محض اینکه زیم خونه باشه،
برمیگردم که بهت کمک کنم.
220
00:15:26,175 --> 00:15:28,385
- دوستت دارم.
- منم همینطور.
221
00:15:32,264 --> 00:15:34,308
خیلی بهت افتخار میکنم، مرد کوچولو.
222
00:15:34,391 --> 00:15:36,769
تو خیلی قدرتمند و خوب بزرگ میشی.
223
00:15:36,852 --> 00:15:39,104
متاسفم که نتونستم کمکت کنم پرواز کردنو یاد بگیری،
224
00:15:39,188 --> 00:15:41,065
ولی میدونم بزودی یاد میگیری !
225
00:15:53,619 --> 00:15:57,957
کاشکی توعم میتونستی باهام بیای،
ولی تو باید برگردی که پیش مادرت باشی.
226
00:15:58,707 --> 00:15:59,833
اونجا خونه توعه.
227
00:16:00,793 --> 00:16:02,044
هردومون باید برگردیم خونه.
228
00:16:28,904 --> 00:16:31,657
تو تلاش کردی که از بقیهی انسان ها پیشی بگیری
229
00:16:31,740 --> 00:16:35,786
با وفاداری و دوستی،
ولی اونا نادیدهت گرفتن.
230
00:16:35,869 --> 00:16:39,373
کسایی که آزمون عشق رو شکست میخورن حیوانات سادهلوحی هستن.
231
00:16:39,456 --> 00:16:43,377
اونا سزاوار این هستن که با ترس انگیخته بشن
232
00:17:25,169 --> 00:17:27,921
وحشت رو به دل بار...
233
00:17:28,005 --> 00:17:29,965
نئولاندیا...
234
00:17:30,049 --> 00:17:31,592
اِونر...
235
00:17:31,675 --> 00:17:34,011
و به دورن بیارید !
236
00:17:43,187 --> 00:17:46,065
این تنگه به مسیرسنگ ماه ختم میشه.
237
00:17:46,148 --> 00:17:48,108
باورم نمیشه که نزدیک زیدیا هستیم.
238
00:17:48,942 --> 00:17:52,237
ما این اندازه اومدیم و... اِز باهامون نیست.
239
00:17:52,780 --> 00:17:55,657
میدونم، ولی الان نمیتونیم به اون فکر کنیم.
240
00:17:56,283 --> 00:17:58,619
اون داره کار درستو انجام میده، و همچنین ما.
241
00:18:09,129 --> 00:18:11,298
یک پیاده روی ساده به زیدیا، هاه ؟
242
00:18:12,091 --> 00:18:13,217
صبرکن !
243
00:18:14,927 --> 00:18:17,304
یه نوع ترفند برای اون وجود داره.
244
00:18:22,476 --> 00:18:25,020
همهی صخرهها به این سرعت نمیریزن.
245
00:18:25,104 --> 00:18:28,107
یکمش به اندازهی کافی که بتونیم ازشون رد شیم باقی میمونن.
246
00:18:28,190 --> 00:18:31,527
اونا سنگ های خاص مسیر سنگ ماه صدا زده میشن.
247
00:18:32,694 --> 00:18:34,029
خیلی خب، عالیه.
248
00:18:34,113 --> 00:18:36,740
- خب ما از کجا بدونیم...
- صبر داشته باش، دوست من.
249
00:18:55,425 --> 00:18:58,387
مسیر سنگ ماه !
اوه، فهمیدم.
250
00:19:31,753 --> 00:19:34,590
تو درخطری.
اونا اومدن دنبالت.
251
00:19:34,835 --> 00:19:38,253
کاری که بهت میگمو انجام بده، آمادهی نبرد شو.
252
00:19:39,261 --> 00:19:41,054
لرد وایرن !
253
00:19:41,138 --> 00:19:43,473
توسط دستور شورای عالی، درو باز کنید !
254
00:19:43,849 --> 00:19:47,978
خب ؟ براشون باز کن !
255
00:20:31,063 --> 00:20:32,481
تسلیم شو، وایرن !
256
00:20:33,106 --> 00:20:35,609
وایسا، تمومه.
257
00:20:35,692 --> 00:20:38,862
ولی من میتونم همشونو نابود کنم !
تمام نیرویی که نیازدارمو دارم !
258
00:20:39,655 --> 00:20:40,655
وایسا !
259
00:20:40,697 --> 00:20:44,826
تو کاملا محاصره شدی، وایرن !
خودتو تحویل بده.
260
00:20:45,619 --> 00:20:47,079
محبورم نکن دستور صادر کنم.
261
00:20:59,258 --> 00:21:01,843
تو... بهم خیانت کردی.
262
00:21:01,927 --> 00:21:03,095
نه.
263
00:21:04,554 --> 00:21:06,098
من باهات میمونم.
264
00:21:27,869 --> 00:21:30,580
آسمون داره روشن تر میشه.
باید عجله کنیم !
265
00:21:30,664 --> 00:21:34,126
اگه خورشید طلوع کنه،
قادر نخواهیم بود که نشانههای ماه رو ببینیم.
266
00:21:36,920 --> 00:21:37,920
بدو !
267
00:21:55,647 --> 00:21:56,732
چی شده ؟
268
00:21:57,858 --> 00:21:58,942
چرا ایستادی ؟
269
00:22:01,945 --> 00:22:03,113
میتونم یه چیزی ببینم.
270
00:22:08,702 --> 00:22:09,995
اونا تو دردسرن !
271
00:22:11,246 --> 00:22:13,790
خیلیخب، زیم، میتونی اینکارو انجام بدی.
272
00:22:13,874 --> 00:22:15,417
تو باید نور رو مسدود کنی.
273
00:22:27,888 --> 00:22:29,514
میتونی اینکارو انجام بدی زیم !
274
00:22:31,099 --> 00:22:32,099
واو !
275
00:22:36,104 --> 00:22:37,939
- داره پرواز میکنه !
- واو !
276
00:22:43,195 --> 00:22:46,364
داری انجامش میدی، داری پرواز میکنی !
میدونستم میتونی اینکارو بکنی !
277
00:22:47,240 --> 00:22:49,117
داره تلاش میکنه که نور خورشید رو مسدود کنه !
278
00:22:58,376 --> 00:23:00,003
موفق نمیشه !
279
00:23:02,589 --> 00:23:03,757
آسپیرو !
280
00:23:11,890 --> 00:23:13,975
آره ! وو !
281
00:23:21,775 --> 00:23:24,694
ما میتونیم دوباره مسیر رو ببینم ! عجله کن !
282
00:23:29,866 --> 00:23:32,911
- ما تونستیم ! ازش گذشتیم !
- وو ! آره.
283
00:23:39,084 --> 00:23:41,711
- واو !
- اگه من خیلی جسور بودم...
284
00:23:42,337 --> 00:23:44,297
شما یه شاه عجیب هستید، شاه ازران.
285
00:23:44,381 --> 00:23:45,841
میدونم.
286
00:23:53,974 --> 00:23:56,893
هردوی ما موریتهای مخفیمون رو از دست دادیم، کلادیا.
287
00:23:57,811 --> 00:23:59,146
پدر چی میگه ؟
288
00:24:00,438 --> 00:24:03,483
ما هردو زندهایم،
این مهمترین چیزه.
289
00:24:03,567 --> 00:24:06,069
و ما دست خالی برنمیگردیم.
290
00:24:07,362 --> 00:24:09,489
این شاخیه که از اژدها قطع کردی.
291
00:24:10,740 --> 00:24:13,243
ماموریت های شکست خورده، پدر عصبانی.
292
00:24:13,827 --> 00:24:16,496
ولی جادوی اژدها بمعنیِ جادو هستش.
293
00:24:16,580 --> 00:24:18,748
شاید پدر عصبانی نباشه !
294
00:24:20,292 --> 00:24:22,669
- بله ! شگفت انگیز بود !
- آه.
295
00:24:28,550 --> 00:24:30,051
خودشه، کالوم.
296
00:24:32,179 --> 00:24:33,179
زیدیا.
297
00:24:34,389 --> 00:24:36,641
اوه، نه.
298
00:24:37,934 --> 00:24:39,060
خودشه.
299
00:24:39,235 --> 00:24:41,753
سول رگم !
300
00:24:43,365 --> 00:24:46,328
« پایان فصــل دوم »
301
00:24:47,325 --> 00:24:58,325
ارائـــه شده توسط : Erfan_Ugmid
302
00:24:59,111 --> 00:25:10,322
ممنون بابت تماشاتـــون :)