1 00:00:17,475 --> 00:00:20,228 آنچه در شاهزاده اژدها گذشت... 2 00:00:20,937 --> 00:00:22,397 خب، شاید فقط یه آینه معمولی باشه. 3 00:00:23,690 --> 00:00:26,526 از همه‌ی گنجینه‌ها، مصنوعات و آثار 4 00:00:26,609 --> 00:00:28,695 در محل استراحت شاه اژدها و ملکه... 5 00:00:28,778 --> 00:00:30,822 اونها این‌رو نزدیک جایی که میخوابیدن نگه میداشتن. 6 00:00:30,905 --> 00:00:32,240 باید مهم باشه. 7 00:00:33,575 --> 00:00:36,119 داری یه نامه... به شاه مینویسی ؟ 8 00:00:36,745 --> 00:00:38,014 اون نگران ما بوده. 9 00:00:38,038 --> 00:00:41,916 خیلی براش مهمّه که بدونه چرا ما رفتیم و اینکه عالی بنظر میرسیم. 10 00:00:42,000 --> 00:00:44,419 وایسا، اونها نمیدونن، درسته ؟ 11 00:00:44,502 --> 00:00:46,796 تو با خبرای وحشتناکی برمیگردی 12 00:00:46,880 --> 00:00:48,923 که دراون شاهزاده‌ها مردن. 13 00:00:49,466 --> 00:00:52,260 اگه زنده پیداشون کردیم چکار کنم ؟ 14 00:00:52,343 --> 00:00:53,343 اوه... 15 00:00:53,803 --> 00:00:55,930 خودت خواهی فهمید که کار درست‌رو انجام بدی. 16 00:00:56,890 --> 00:00:58,767 ما کالوم و ازران 17 00:00:58,850 --> 00:01:02,687 و هرکجا که اون الفِ قاتل خونخوار پست باشه‌رو پیدا میکنیم. 18 00:01:12,280 --> 00:01:13,198 اونجا ! 19 00:01:13,281 --> 00:01:14,866 اونجا جاییه که پیداشون میکنیم. 20 00:01:36,888 --> 00:01:37,889 انجامش بده. 21 00:01:44,352 --> 00:01:55,325 « زیرنـــویس از Erfan_Ugmid » 22 00:02:13,425 --> 00:02:18,325 « کتاب دوم : آسمان » « بخش دوم : دروغ‌های نیمه‌ی ماه » 23 00:02:33,611 --> 00:02:35,446 بجنمب، انجامش بده‌. 24 00:02:35,530 --> 00:02:36,865 منتظر چی هستی ؟ 25 00:02:36,948 --> 00:02:40,577 اون یک الفِ مون‌شادو هستش. و اون شاهزاده‌هارو دزدید. 26 00:02:40,660 --> 00:02:42,036 - تو فقط باید... - میدونم ! 27 00:02:42,120 --> 00:02:44,956 فقط اینه که تاحالا به کسی‌که قبلش خوابیده حمله نکردم. 28 00:02:45,039 --> 00:02:47,792 این... عادلانه بنظر نمیرسه. 29 00:02:48,710 --> 00:02:50,420 ازم میخوای بیدارش کنم ؟ 30 00:02:51,713 --> 00:02:55,174 و چقدر وقت نیاز داری برای اینکه بیدار شه تا عادلانه باشه ؟ 31 00:02:55,258 --> 00:02:56,885 ده ثانیه ؟ پنج ؟ 32 00:02:57,427 --> 00:03:00,096 - یک ثانیه. - خیلی‌خب، با شماره‌ی سه. 33 00:03:00,680 --> 00:03:03,057 یک...دو... 34 00:03:06,060 --> 00:03:09,063 ولی چطور جلوی طلسم مقاومت کردی ؟ 35 00:03:09,147 --> 00:03:13,526 اوه، من از این رزهای دوست‌داشتنی استفاده کردم که کمکم میکنه بهوش بمونم. 36 00:03:14,068 --> 00:03:16,321 سخت میشه با یه خار همراهت بخوابی. 37 00:03:23,995 --> 00:03:26,497 قراره که مبارزه کنیم، یا این یه برنامه‌ی استعدادیابیه ؟ 38 00:03:27,749 --> 00:03:28,749 اوه. 39 00:04:03,910 --> 00:04:06,037 من به مردم میگفتم 40 00:04:06,120 --> 00:04:09,165 پاهارو اینور و اونور کردن، یه حرکت تو شمشیرزنی نیست ! 41 00:04:11,292 --> 00:04:15,338 اوه، درس‌های مبارزه با شمشیر بیشتری داری ؟ مشتاقم که یاد بگیرم. 42 00:04:15,421 --> 00:04:17,715 سورِن ! 43 00:04:27,350 --> 00:04:28,351 آه ! 44 00:04:29,477 --> 00:04:31,354 کلام آخری داری، الف ؟ 45 00:04:31,938 --> 00:04:35,275 - گل‌ولای داغ کلمه حساب میشه ؟ - منظورت چیه ؟ 46 00:04:37,443 --> 00:04:38,945 وایسا ! 47 00:04:39,946 --> 00:04:42,156 - کالوم ؟ - باهمدیگه نجنگید. 48 00:04:42,240 --> 00:04:43,241 شما دشمن همدیگه نیستید. 49 00:04:43,324 --> 00:04:45,177 - دوستات سعی کردن که بکشنم ! - اون تورو دزدید ! 50 00:04:45,201 --> 00:04:47,495 گل پاشید توی صورتم، و یکمش رفت تو دهنم ! 51 00:04:48,037 --> 00:04:51,791 خیلی‌خب ! باشه ! یه لحظه تمومش کنید. بزارید فقط توضیح بدم.‌ 52 00:04:51,874 --> 00:04:53,293 اوّل از همه، کلآدیا و سورن، 53 00:04:53,376 --> 00:04:56,021 نمیدونم اینجا چکار میکنید، ولی واقعاً خوشحالم که میبینمتون، 54 00:04:56,045 --> 00:04:58,715 داری شوخی میکنی ؟ اونا بهم حمله کردن، چجور میتونی خوشحال باشی... 55 00:05:00,550 --> 00:05:04,053 آره، اونا دوتا از قدیمی‌ترین دوستام هستن، و خوشحالم که میببنمشون. 56 00:05:04,137 --> 00:05:08,433 ولی خوشحال نیستم که تورو میبینم داری تلاش میکنی دوست جدیدمو بکشی، رایلا، 57 00:05:08,516 --> 00:05:10,893 - که از قضا... - اون یه الفه ! 58 00:05:10,977 --> 00:05:13,938 - ولی یه الفه خوبه‌. - منظورت از این حرف، یه الف خوبه، چیه ؟ 59 00:05:14,022 --> 00:05:18,026 اون تو و شاهزاده ازران رو دزدید. چطور میتونه خوب باشه ؟ 60 00:05:18,109 --> 00:05:20,945 دزدیدنی نبوده. ما با تصمیم خودمون رفتیم. 61 00:05:21,696 --> 00:05:25,199 گوش کن، الان دیروقته. بیاید همگی یکم استراحت کنیم و سرحال شیم. 62 00:05:25,283 --> 00:05:28,363 اگه، تا صبح، نتونستم متقاعدتون کنم که ما همگی تو یه جبهه هستیم، 63 00:05:28,411 --> 00:05:30,371 میتونید با همدیگه مبارزه کنید،‌ موافقید ؟ 64 00:05:31,706 --> 00:05:32,540 خیلی‌خب. 65 00:05:32,623 --> 00:05:34,083 - خیلی‌خب. - هرچی. 66 00:05:34,167 --> 00:05:36,002 بگمونم صبح میکشمت. 67 00:05:36,085 --> 00:05:39,088 این باحالتره ! زودباش. بهتون نشون میدم که امشب میتونید کجا بمونید. 68 00:05:41,841 --> 00:05:46,387 - اون خیلی دلگرم کننده بود، کالوم. - اوه، واقعا ؟ بگمونم... 69 00:05:46,471 --> 00:05:48,931 حتی فکرمیکردم موهات یکم بهم ریخته‌ست. 70 00:05:49,599 --> 00:05:50,641 آه ! 71 00:06:00,193 --> 00:06:03,071 صبح بخیر، من... فرض میکنم. 72 00:06:03,696 --> 00:06:06,365 بهش فکر کن، روحمم خبر نداره الان چه ساعتی از روز هستش. 73 00:06:07,158 --> 00:06:08,576 هرساعتی که هست خوبه. 74 00:06:20,797 --> 00:06:23,883 امروز یه روز ویژه‌ست، آینه‌ی اسرارآمیز. 75 00:06:24,425 --> 00:06:28,179 امروز روزیه که پرده از روی رازهات برای من برمیداری. 76 00:06:33,559 --> 00:06:34,559 آه. 77 00:06:38,898 --> 00:06:42,276 باورم نمیشه اونا پیدامون کردن. امیدوارم کلادیا عصبانی نباشه. 78 00:06:42,360 --> 00:06:45,363 آخرین باری که دیدیمش، تو به دیوار زنجیرش کردی. 79 00:06:45,446 --> 00:06:50,284 بعلاوه، تو سنگ اولیٌه‌ی اونو دزدیدی. بعدش شکوندیش. 80 00:06:50,368 --> 00:06:56,916 - باشه، باشه، ولی موهام چجور بنظر میرسه ؟ - همم...خب، میتونه بیشتر بالا باشه. 81 00:06:57,458 --> 00:06:59,877 تو کی رو میخوای تحت تاثیر قرار بدی، بهرحال ؟ کلادیا ؟ 82 00:06:59,961 --> 00:07:04,674 چه ! چی ؟ چ... سعی دارم که تحت تاثیر... 83 00:07:04,757 --> 00:07:07,844 این بالاتر بنظر میرسه ؟ 84 00:07:10,721 --> 00:07:12,473 فهمیدم چه اتفاقی افتاده، 85 00:07:12,557 --> 00:07:15,393 اینکه چرا شاهزاده‌ها با الف خیلی صمیمی شدن. 86 00:07:15,476 --> 00:07:19,647 بامن حرف نزن تا وقتیکه معجون داغ قهوه‌ای رنگ صبحمو نخوردم. 87 00:07:23,192 --> 00:07:25,111 خیلی‌خب، بفرما. 88 00:07:25,194 --> 00:07:29,198 اون باید اونارو گاز گرفته باشه، و حالا اونا جفتشون دیوونگیِ مون‌شادویی گرفتن ! 89 00:07:29,282 --> 00:07:31,325 - چی ؟ - این یه چیزیه. 90 00:07:31,409 --> 00:07:33,035 از کجا درمورد اون شنیدی ؟ 91 00:07:33,578 --> 00:07:34,579 اردوگاه. 92 00:07:38,416 --> 00:07:41,461 خب، ما باید یکاری انجام بدیم. پدر بهمون یه ماموریت داد. 93 00:07:41,544 --> 00:07:44,255 - تا شاهزاده‌هارو به خونه بیاریم. - درسته. 94 00:07:44,338 --> 00:07:47,175 مگه اینکه یه تصادف وحشتناک رخ داده بده. اتفاقاً. 95 00:07:47,258 --> 00:07:50,219 - چی ؟ - هیچی، منظورم اینه که... 96 00:07:54,515 --> 00:07:56,767 ما باید اونارو بکنیم تو گونی ! 97 00:07:56,851 --> 00:08:01,564 سورن ! اونا دوستامون هستن ! ما اول باید متقاعدشون کنیم. 98 00:08:01,647 --> 00:08:03,649 از کلماتمون استفاده کنیم، نه از عضلاتمون. 99 00:08:03,733 --> 00:08:07,487 پس تو داری میگی که... باید اونارو کباب کنیم ؟ 100 00:08:16,913 --> 00:08:18,956 پنکیک ! 101 00:08:19,040 --> 00:08:20,374 آره ! 102 00:08:28,549 --> 00:08:34,138 - مم، باید اقرار کنم، اینا خیلی خوبن. - خیلی پرزدارن، درسته ؟ 103 00:08:34,222 --> 00:08:37,767 چجوری انقدر نورانیشون کردی ؟ 104 00:08:37,850 --> 00:08:39,852 رازش جدایی تخم‌ها هستش، 105 00:08:39,936 --> 00:08:42,522 و ریختن سفیدها داخل یه کیک سفت. 106 00:08:42,605 --> 00:08:45,358 و یکم جادوی سیاه. 107 00:08:48,319 --> 00:08:49,319 پس... 108 00:08:49,695 --> 00:08:53,533 حالا میدونیم که شماها دزدیده نشدید، باید برگردید خونه. 109 00:08:53,616 --> 00:08:55,034 با تخم مرغ، البته‌. 110 00:08:55,576 --> 00:08:58,829 تخم ؟ تخم‌ها با این پنکیکا عالی میشن. 111 00:08:59,622 --> 00:09:01,666 البته، تخمی وجود نداره. 112 00:09:02,667 --> 00:09:05,294 چی ؟ چه بلایی سرتخم اومده ؟ 113 00:09:05,378 --> 00:09:07,458 تا یه ثانیه دیگه میفهمی... 114 00:09:12,885 --> 00:09:17,682 خیلی بامزه‌ست ! 115 00:09:21,018 --> 00:09:24,438 اوه ! این به بچه اژدهاست ! هِی، تو... 116 00:09:25,731 --> 00:09:30,152 واو، چه اتفاقی افتاد، این یه تخم نیست، یه اسلحه‌ی قدرتمنده ؟ 117 00:09:30,736 --> 00:09:31,736 هنوز واقعیت داره. 118 00:09:31,779 --> 00:09:35,199 یه‌روزی، ممکنه سرمون مرگ و خرابی بیاره. 119 00:09:35,283 --> 00:09:38,411 ولی الان، خیلی شگفت انگیزه ! 120 00:09:38,494 --> 00:09:39,912 خب، یه نگاه دقیق بهش بنداز 121 00:09:39,996 --> 00:09:43,207 چون ما میبریمش به زیدیا تا برگردونیمش پیش مادرش. 122 00:09:43,291 --> 00:09:46,586 رایلا درست میگه، ما هنوز نمیتونیم برگردیم خونه. ماموریت خیلی مهمه. 123 00:09:50,881 --> 00:09:52,466 ما باید اونارو بکنیم تو کیسه... 124 00:09:52,550 --> 00:09:54,051 بکنیم تو کیسه... بکنیم تو کیسه... 125 00:09:54,135 --> 00:09:56,554 بکنیم تو کیسه.. بکنیم تو کیسه... بکنیم تو کیسه. 126 00:09:57,179 --> 00:09:59,682 شماها باید برگردید خونه... 127 00:10:01,851 --> 00:10:06,939 چونکه شاه، پدرت، دلش حسابی برات تنگ شده. 128 00:10:15,448 --> 00:10:21,162 واو، تو اون نگاه شدیدی که از الف گرفتمو دیدی ؟‌ 129 00:10:21,245 --> 00:10:22,330 فکر کنم تو نخمه. 130 00:10:22,413 --> 00:10:25,750 اوه ! اون تو نخت نیست. اون درحال اومدن روت هستش ! 131 00:10:25,833 --> 00:10:30,338 سورن، پدرشون مرده، و تو درموردش دروغ گفتی. 132 00:10:30,421 --> 00:10:32,590 و اونا دوستامون هستن، این اشتباهه. 133 00:10:32,673 --> 00:10:36,969 تو موجودات بیگناه رو له کردی تا پنکیک جادویی درست کنی. 134 00:10:38,554 --> 00:10:42,391 ببین، من سعی کردم که از روش تو استفاده کنم، استفاده کردن کلمه‌ها. 135 00:10:42,475 --> 00:10:45,019 شاید الا وقت استفاده کردن از راه من رسیده، مشت بزنم و اینجور چیزا. 136 00:10:45,102 --> 00:10:46,102 نه ! 137 00:10:46,479 --> 00:10:49,398 یه روز بهم فرصت بده تا کالوم رو متقاعد کنم که باهامون بیاد. 138 00:10:49,482 --> 00:10:53,319 من میرم به چیز تکیه کنم که حتی از عضلات هم قویتره.. 139 00:10:53,986 --> 00:10:57,031 یجور جادوی عضله هستش ؟ 140 00:10:57,990 --> 00:10:58,991 اعتماد. 141 00:10:59,825 --> 00:11:01,369 ما نمیتونیم بهشون اعتماد کنیم ! 142 00:11:01,452 --> 00:11:03,079 ببین، من متوجه‌ام. 143 00:11:03,162 --> 00:11:07,124 تو از کلادیا خوشت نمیاد. اون چندبار تلاش کرده که بکشتت. 144 00:11:07,208 --> 00:11:10,961 ولی یادت باشه، تا امروز، اون فکر میکرده که میخواستی به من و ازران صدمه بزنی. 145 00:11:11,045 --> 00:11:15,132 اوه ! موضوع این نیست کالوم. میدونم اونا دارن دروغ میگن. 146 00:11:15,216 --> 00:11:17,510 میدونم، چونکه... 147 00:11:17,593 --> 00:11:20,763 - خب، چونکه... - تق تق. 148 00:11:27,728 --> 00:11:31,941 خب شما دوتا، مثلا... مزاحم شدم ؟ 149 00:11:32,024 --> 00:11:35,319 - بین تو و... - چی ؟ من و رایلا ؟ نه ! 150 00:11:35,403 --> 00:11:37,279 من اینجوری به اون فکر نمیکنم. 151 00:11:37,363 --> 00:11:41,992 به اون بیشتر شبیه یه... قاتل فکر میکنم. یک، آه... یه دوست قاتل. 152 00:11:42,076 --> 00:11:45,037 اوه، آره، آره، آره. نه، من دوستای این شکلی دارم. 153 00:11:46,080 --> 00:11:48,874 - خب، میخواستی حرف بزنی ؟ - بله. 154 00:11:49,417 --> 00:11:52,545 باید باهات درمورد یه چیزایی حرف بزنم که تو خونه اتفاق افتاده. 155 00:11:52,628 --> 00:11:56,382 - میدونی، چیزا خوب، چیزای بد... - اوهوم، من سنگ اولیّه‌تو شکوندم. 156 00:11:56,465 --> 00:11:59,051 - چی ؟ - ببخشید، باید از تو سینم میاوردمش بیرون. 157 00:11:59,135 --> 00:12:02,012 - ولی تو چطور... - زدمش زمین، بله. 158 00:12:02,763 --> 00:12:06,517 - خب، تصادفات اتفاق می‌افتن. - از قصد. 159 00:12:07,768 --> 00:12:11,564 - مطمئنم دلیل خوبی داشتی. - داشتم ! همینطوره ! 160 00:12:11,647 --> 00:12:13,232 اوه ! تو بهترینی کلادیا. 161 00:12:14,733 --> 00:12:16,694 میدونی این دقیقا براش تشکیل نشده، 162 00:12:16,777 --> 00:12:18,696 ولی فکرمیکردم که شاید بزاری من 163 00:12:18,779 --> 00:12:21,657 بهت همه‌ی مکان‌های جادوی ماه و اینجور چیزارو نشونت بدم ؟ 164 00:12:21,740 --> 00:12:23,033 میزارم. 165 00:12:36,547 --> 00:12:39,592 آه، تو نمیتونی به یه بچه صدمه بزنی سورن. اون ففط یه بچه‌ست. 166 00:12:43,429 --> 00:12:44,680 از طرف دیگه، 167 00:12:44,763 --> 00:12:48,934 اگه یه تصادفی وجود داشته چون اون کار خطرناک و احمقانه‌ای انجام داده، 168 00:12:49,018 --> 00:12:50,728 خب... بعهده‌ی خودشه. 169 00:12:55,983 --> 00:12:57,193 سلام دوستان ! 170 00:12:57,276 --> 00:13:01,447 اِز، اژدها، دخترگرگی، گرگ. 171 00:13:01,530 --> 00:13:04,366 و دوست درخشان اصلی من اینجاست، بِیت ! 172 00:13:04,450 --> 00:13:06,410 چه اتفاقی افتاده، وزغ کوچولو ؟ 173 00:13:09,288 --> 00:13:12,541 من یه ایده‌ برای چیز خیلی جالبی دارم، 174 00:13:12,625 --> 00:13:16,504 ولی همچنین فوق‌العاده خطرناکه از چند لحاظ پنهانی ممکنه تصادفاتم اتفاق بیافتن. 175 00:13:16,587 --> 00:13:18,964 ولی خیلی جالبه، کی هستش ؟ 176 00:13:19,048 --> 00:13:20,382 - چی هستش ؟ - من هستم. 177 00:13:20,466 --> 00:13:23,219 منظورم اینه که... چیه ؟ 178 00:13:28,849 --> 00:13:33,729 آه، کلادیا، این یه لوژانه. اون یه جادوگرِ ماهه، یه توهّم. 179 00:13:33,812 --> 00:13:37,900 - واو ! تو یه توهّم برای خودت هستی ؟ - خب، نه، من... 180 00:13:37,983 --> 00:13:39,818 ولی خیلی واقعی بنظر میرسی ! 181 00:13:39,902 --> 00:13:42,238 من واقعی‌ام. 182 00:13:42,321 --> 00:13:44,782 هاه، این دقیقا چیزیه که یه توهم میگه. 183 00:13:48,744 --> 00:13:52,581 و همینجوری، ناپدید میشه. 184 00:14:08,639 --> 00:14:11,350 این مکان شگفت انگیزه ! 185 00:14:11,934 --> 00:14:14,812 آره. تعحب میکنم که چقدر همه‌ی اینا مرموزانن. 186 00:14:14,895 --> 00:14:16,939 اونا احتمالا طلسم های بی نظیری هستن. 187 00:14:17,523 --> 00:14:20,317 فقط خیلی بد شد که انسان‌ها نمیتونن بدون سنگ اولیّه جادو کنن. 188 00:14:20,401 --> 00:14:21,402 چی ؟ 189 00:14:21,485 --> 00:14:22,903 آره، ما میتونیم. 190 00:14:22,987 --> 00:14:26,782 نه، منظورم جادوی اولیّه بود. نه، میدونی، نوع جادوی تو. 191 00:14:27,825 --> 00:14:29,994 او ؟ نوع جادوی من ؟ 192 00:14:31,245 --> 00:14:32,538 جادوی سیاه. 193 00:14:33,289 --> 00:14:36,333 همیشه وقتی بخوای قضاوت کنی پچ پچ میکنی ؟ 194 00:14:36,417 --> 00:14:38,711 معذرت میخوام، منظوری نداشتم. من فقط... 195 00:14:38,794 --> 00:14:42,548 من عاشق یادگرفتن جادو بودم، و حالا ناراحتم که نمیتونم اینکارو بکنم. 196 00:14:42,631 --> 00:14:44,967 ولی تو میتونی. اگه بخوای. 197 00:14:49,430 --> 00:14:51,473 من میخوام جادوی اولیّه‌رو یاد بگیرم. 198 00:14:51,557 --> 00:14:53,851 ولی تو باید با اون جادو تو وجودت بدنیا بیای. 199 00:14:53,934 --> 00:14:57,396 این چیز عالی درمورد جادوی سیاه هستش. 200 00:14:57,479 --> 00:15:00,524 تو فقط موجوداتی که با جادوی درونشون بوجود میان‌رو میگیری 201 00:15:00,608 --> 00:15:03,360 و ازشون خارجش میکنی. 202 00:15:06,363 --> 00:15:09,617 چی... داری دوباره انجامش میدی، شاهزاده قضاوت-کن !‌ 203 00:15:10,284 --> 00:15:12,620 ببین، این جوریه که من درموردش فکر میکنم. 204 00:15:13,162 --> 00:15:17,458 انسان‌ها با جادو بوجود نمیان.‌ ما با هیچی بدنیا میآیم. 205 00:15:17,541 --> 00:15:20,294 ولی ما هنوز یه راهی پیدا کردیم تا کارای شگفت انگیزی بکنیم. 206 00:15:20,377 --> 00:15:23,005 این چیزیه که درمورد جادوی تاریک درسته. 207 00:15:25,716 --> 00:15:27,760 معذرت میخوام. فقط این برای من ساخته نشده. 208 00:15:28,344 --> 00:15:29,344 همم. 209 00:15:42,149 --> 00:15:44,860 پس تو فقط سرتاسر این طناب رو پیچوندی ؟ 210 00:15:44,944 --> 00:15:49,740 دقیقا. من صداش میکنم طناب سریع‌روِ اسلایدوار ! 211 00:15:50,783 --> 00:15:52,701 این اسمه خوبیه. 212 00:15:54,620 --> 00:15:56,372 مطمئنی این نگهمون میداره ؟ 213 00:15:56,914 --> 00:15:59,375 زیم مظطربه. 214 00:16:00,000 --> 00:16:01,502 نشونت میدم، طوری نیست. 215 00:16:11,929 --> 00:16:15,057 اون بهترین بود ! 216 00:16:16,141 --> 00:16:19,520 خیلی‌خب زیم، این فرصتته که ببینی پرواز کردن چه حسی داره. 217 00:16:20,437 --> 00:16:21,855 آره ! 218 00:16:23,732 --> 00:16:25,776 واو ! 219 00:16:25,859 --> 00:16:28,278 آره ! 220 00:16:30,072 --> 00:16:32,241 واو ! 221 00:16:34,326 --> 00:16:38,497 زیم، تو بالاتو باز نکردی. تمام نکتش اینجاست. 222 00:16:38,580 --> 00:16:40,165 میتونی دوباره انجامش بدی. 223 00:16:40,249 --> 00:16:43,252 ولی چی میشه اگه، ایندفعه، تو اوّل بری ؟ 224 00:16:46,797 --> 00:16:49,109 چیز زیادی اینجا برای دیدن وجود نداره، ولی فکر میکردم که دارم بهت... 225 00:16:49,133 --> 00:16:53,846 - سوله ! من عاشق سوله‌های باستانیم ! - واقعا ؟ منم همینطور ! 226 00:16:58,308 --> 00:17:01,520 اگه چشماتو ببندی، میتونی تصور کنی که چجوری بوده. 227 00:17:01,603 --> 00:17:03,814 همه‌چیز اینجا خیلی جادوبیه. 228 00:17:04,523 --> 00:17:07,067 قشنگه. 229 00:17:08,610 --> 00:17:10,738 آره، قشنگه. 230 00:17:11,780 --> 00:17:14,241 هِی، چشمات بسته نیستن. 231 00:17:23,709 --> 00:17:26,712 فکر میکنی این عالیه ؟ صبرکنی تا وقتیکه نکسوس ماه‌رو ببینی. 232 00:17:29,131 --> 00:17:30,174 درواقع، صبرکن. 233 00:17:30,257 --> 00:17:32,551 ما باید برگردیم امشب، بعداز بالا اومدن ماه. 234 00:17:33,177 --> 00:17:35,929 عالیه، این یه قراره. 235 00:17:39,641 --> 00:17:41,101 این یه قراره ! 236 00:17:47,066 --> 00:17:49,151 هروقت که آماده بودی. 237 00:17:56,033 --> 00:18:00,204 - درموردش چه فکری میکنی ؟ - هیچی ! تو درموردش چه فکری میکنی ؟ 238 00:18:02,164 --> 00:18:05,834 فکر میکنم... تو باید نفر بعدی بری. 239 00:18:06,627 --> 00:18:07,628 بفرما. 240 00:18:08,170 --> 00:18:11,799 مگه اینه فکرکنی بنا به دلایلی امن نباشه ؟ 241 00:18:12,466 --> 00:18:18,472 نه، این کاملا امنه. بزار فقط این میخ‌رو دوباره بررسی کنم. 242 00:18:27,272 --> 00:18:29,358 آه، آره، امنه، امنه. 243 00:18:53,590 --> 00:18:57,010 - ما به سورن و کلادیا نمیتونیم اعتماد کنیم. - فکر کردم دراین مورد حرف زدیم. 244 00:18:57,094 --> 00:18:59,054 ولی الان مدرک دارم. 245 00:18:59,138 --> 00:19:02,766 سورن یه طناب فیش‌رو برای ازران ساخت، ولی این یه تله بود. « طناب بازی » 246 00:19:02,850 --> 00:19:04,560 اون میخواسته که یک تصادف باشه. 247 00:19:04,643 --> 00:19:08,313 - وایسا، تو از کجا میدونی ؟ - میخ یجورایی شل بود. 248 00:19:08,397 --> 00:19:10,899 - یجورایی ؟ - قطعا شل بود. 249 00:19:10,983 --> 00:19:14,611 به این دلیل سورن قبل از اینکه پایین بره سفتش کرد. 250 00:19:14,695 --> 00:19:17,656 پس، شل بود، ولی بعدش سفتش کرد ؟ 251 00:19:17,739 --> 00:19:19,741 کالوم، میدونم به خوبی توضیحش نمیدم 252 00:19:19,825 --> 00:19:22,953 ولی تو باید تو چشمام نگاه و کنی و بهم اعتماد کنی. 253 00:19:25,122 --> 00:19:26,832 میتونم ببینم که باورش داری. 254 00:19:27,457 --> 00:19:29,710 ولی من سورن و کلادیارو برای چندین ساله که میشناسم. 255 00:19:29,793 --> 00:19:32,171 منو تو هنوز به اونجا نرسیدیم. 256 00:19:49,938 --> 00:19:52,357 هِی، کار متفاوتی با موهات انجام دادی ؟ 257 00:19:52,441 --> 00:19:55,694 یجور... گل بافتنیه ؟ 258 00:19:55,777 --> 00:19:57,237 آره، بامزه‌ست، حالا چی ؟ 259 00:19:57,321 --> 00:20:00,282 باید به متقاعد کردن شاهزاده برای اینکه باهامون بیان تمرکز کنیم. 260 00:20:00,824 --> 00:20:04,578 فقط میخواستم مطمئن شم که تو هنوز تو ماموریت هستی، نه فقط...داری خوش میگذرونی 261 00:20:04,661 --> 00:20:06,622 آه، تو یه طناب فیش ساختی امروز. 262 00:20:06,705 --> 00:20:08,707 ازش هیچ لذتی نبردم. 263 00:20:18,717 --> 00:20:20,636 لوژان، به کمکت نیاز دارم. 264 00:20:21,220 --> 00:20:25,891 اگه خرد چیزیه که دنبالشی، بهترین تلاشمو میکنم که جعلش کنم. 265 00:20:25,974 --> 00:20:28,143 این یه جوک توهماتیه قدیمیه. 266 00:20:28,227 --> 00:20:30,229 درسته، آه... 267 00:20:30,312 --> 00:20:33,315 من از دوستم میخوام که بهم اعتماد کنه، ولی اینطور نیست. 268 00:20:33,398 --> 00:20:35,359 و فکر میکنم که این تقصیر منه. 269 00:20:36,026 --> 00:20:39,738 من یه رازو ازش مخفی نگه میداشتم، حقیقتو مخفی کردم. 270 00:20:40,280 --> 00:20:42,991 رایلا، به ماه نگاه کن. 271 00:20:43,075 --> 00:20:46,203 نور درحال حاظر فقط روی یه نیمه‌ش می‌افته، 272 00:20:46,286 --> 00:20:48,705 ولی به این معنا نیست که نیمه‌ی دیگش اونجا نیست. 273 00:20:49,498 --> 00:20:52,751 و همین درمورد توعم صدق میکنه‌. اونها بخشهایی هستن که تو مخفی نگه داشتی. 274 00:20:53,835 --> 00:20:58,257 اگه ازش میخوام که بهم اعتماد کنه، نباید از مخفی کردن حقیقت دست بکشم ؟ 275 00:20:58,340 --> 00:21:03,887 اعتماد واقعی درمورد قبول کردنِ حتی بخش تاریکی هستش که ما هیچوقت نمیشناسیمش. 276 00:21:04,763 --> 00:21:08,267 نه، نه، فکر نمیکنم اون درست باشه. 277 00:21:08,350 --> 00:21:11,311 دروغ گفتن و مخفی کردن راز اونقدراهم متفاوت نیستن. 278 00:21:11,395 --> 00:21:15,440 رابطه‌های قوی نیاز به صداقت دارن، حقیقت کامل. 279 00:21:16,024 --> 00:21:20,779 اوه ! حالا شبیه سه‌تا همسر اولم هستی ! 280 00:21:20,862 --> 00:21:23,907 من از صدمه رسیدن بهش میترسم، ولی حقیقتوهم بهش بدهکارم. 281 00:21:24,574 --> 00:21:27,119 من نمیتونم کالوم‌رو بیشتر از این تو تاریکی ول کنم. 282 00:21:27,202 --> 00:21:29,288 باید بهش بگم که چه اتفاقی برای پدرش افتاده. 283 00:21:29,371 --> 00:21:34,751 - همم، خوشحالم که خردم کمک کرد. - نکرد، اشتباه بود. 284 00:21:35,335 --> 00:21:38,630 واقعا ؟ یا ففط حقیقت متفاوتی بود ؟ 285 00:21:51,184 --> 00:21:55,105 این سرم واقعیت همه‌ی توهمات رو از بین میبره 286 00:21:55,647 --> 00:21:59,234 و به من اجازه میده که تورو برای چیزی که واقعا هستی ببینم. 287 00:22:24,301 --> 00:22:30,849 هیچی ؟ هیچی، هیچی ! اوه، تو بدون قدرت، و بی فایده هستی. 288 00:22:31,475 --> 00:22:36,229 فکرمیکردم تو قراره چیز خاصی باشی، یه چیز مهم ! 289 00:23:02,881 --> 00:23:04,466 اینجا کجاست ؟ 290 00:23:21,441 --> 00:23:22,441 سلام. 291 00:23:26,154 --> 00:23:29,407 ما امشب خیلی روشنه. تو میتونی سایه‌های مارو ببینی. 292 00:23:37,916 --> 00:23:42,712 هی، تو الان با سایه دستت، سایه دستمو گرفتی ؟ 293 00:23:42,796 --> 00:23:45,757 - واقعا ؟ - زودباش ! 294 00:23:45,841 --> 00:23:47,759 منو ببر که که نکسوس‌رو ببینم. 295 00:23:53,640 --> 00:23:54,641 واو ! 296 00:23:55,308 --> 00:23:58,687 این شبیه ماه هستش، ولی اینجا... خیلی بیشتره. 297 00:24:01,356 --> 00:24:04,609 - خب، کلادیا... - بله ؟ 298 00:24:04,693 --> 00:24:09,322 - آه، من تورو برای مدت زیادیه که میشناسم. - آره، منم همینطور. 299 00:24:09,406 --> 00:24:11,366 خب، حتما. تو تمام زندگیت خودتو میشناختی. 300 00:24:15,120 --> 00:24:19,082 - کالوم، تو همیشه منو به خنده میندازی. - توعم منو به خنده میندازی. 301 00:24:19,166 --> 00:24:24,379 و تو باعث میشی من به ‌فکر بیافتم، تو باعث میشی دنیارو یجور دیگه ببینم. 302 00:24:29,551 --> 00:24:33,889 واو. من، آه... متاسفانه حرف دیگه‌ای ندارم. 303 00:24:33,972 --> 00:24:40,812 طوری نیست. میتونیم فقط اینجا باشیم... بدون حرف زدن. 304 00:24:51,072 --> 00:24:51,907 صبرکن. 305 00:24:51,990 --> 00:24:55,202 کالوم، باید یه‌چیزی بهت بگم‌. 306 00:25:03,001 --> 00:25:04,002 کالوم ؟ 307 00:25:04,586 --> 00:25:07,881 اوه، خوشحالم که اینجایی. باید حرف بزنیم. 308 00:25:08,965 --> 00:25:10,258 میدونم چه اتفاقی افتاد. 309 00:25:11,218 --> 00:25:12,219 اون مرده. 310 00:25:15,222 --> 00:25:16,473 اوه، نه. 311 00:25:17,525 --> 00:25:30,325 Sub By : Erfan_Ugmid