1 00:00:01,660 --> 00:00:06,659 ارائه‌ای از تیم ترجمه‌ی دیباموویز 2 00:00:06,883 --> 00:00:11,883 دانلود فیلم و سریال با لینک مستقیم www.DibaMoviez.Com 3 00:00:12,107 --> 00:00:19,107 ترجمه از ناصر اسماعیلی 4 00:01:47,566 --> 00:01:50,127 ‫اندازه‌ی قبلاً اتفاق نمیفته 5 00:01:50,777 --> 00:01:52,379 ‫اینکه با هم پیاده میریم تا خونه 6 00:01:53,013 --> 00:01:55,172 ‫- خیلی خوبه ‫- موافقم 7 00:01:56,033 --> 00:01:59,201 ‫- برای شکرگزاری چیکار میکنید؟ ‫- مناسبت مهمی برامون حساب نمیشه 8 00:01:59,202 --> 00:02:02,079 ‫من و عمه هیلدا صبح، ‫رژه‌ی روز شکرگزاری میسی رو می‌بینیم 9 00:02:02,080 --> 00:02:05,124 ‫و عمه زی هر فوتبالی باشه می‌بینه 10 00:02:05,125 --> 00:02:08,103 ‫- عمه‌ی زلدات طرفدار فوتباله؟ ‫- تمام ورزش‌هایی که درگیری داره 11 00:02:08,462 --> 00:02:12,065 ‫بعدش، فیلم می‌بینیم و ‫غذای چینی می‌خوریم. شما چی؟ 12 00:02:12,257 --> 00:02:15,593 ‫پدربزرگم میاد، که یعنی ‫کلی آبجو می‌خوریم و شکار آهو میریم 13 00:02:15,594 --> 00:02:17,303 ‫- از کِی تا حالا تو... ‫- من نه 14 00:02:17,304 --> 00:02:20,949 ‫ولی ازاونجایی که الان تو معدن کار میکنم، ‫به "میراث کینکل" ارج می‌ذارم، 15 00:02:21,141 --> 00:02:23,841 ‫- گفتن می‌تونم بهشون بپیوندم ‫- فقط قول بده مراقب هستی 16 00:02:23,935 --> 00:02:25,035 ‫هستم 17 00:02:26,188 --> 00:02:28,915 ‫- یجورایی براش هیجان‌زده‌م ‫- میخوای بیای تو؟ 18 00:02:29,232 --> 00:02:30,332 ‫تا یه سلامی بکنی؟ 19 00:02:30,525 --> 00:02:31,625 ‫حتماً 20 00:02:35,072 --> 00:02:39,200 ‫راستش هاروی، یادم رفت، ‫عمه‌هام چند تا مهمون دارن 21 00:02:39,201 --> 00:02:40,719 ‫میشه یه کار دیگه بکنیم؟ 22 00:02:40,952 --> 00:02:44,622 ‫- آره، البته، ولی... ‫- خیلی ممنون که درک میکنی 23 00:02:44,623 --> 00:02:46,600 ‫فردا تو مدرسه می‌بینمت. خدافظ 24 00:02:48,293 --> 00:02:49,393 ‫خدافظ 25 00:02:56,927 --> 00:03:00,405 ‫عمه‌ها؟ امبروز؟ 26 00:03:01,306 --> 00:03:04,642 ‫کسی می‌تونه توضیح بده که چرا انگار ‫فیلم کشتار با اره‌برقی در تگزاس 27 00:03:04,643 --> 00:03:06,143 ‫به درمون میخ شده؟ 28 00:03:06,144 --> 00:03:07,436 ‫عزیزم 29 00:03:07,437 --> 00:03:09,563 ‫من میرم یکم صابون و ابر میارم 30 00:03:09,564 --> 00:03:12,942 ‫و من یه کیسه‌ی پلاستیکی میارم ‫تا دل و روده‌های بره رو جمع کنم 31 00:03:12,943 --> 00:03:15,171 ‫یه پیام از طرف شورا ست سابرینا. 32 00:03:15,772 --> 00:03:19,725 ‫یعنی خانواده‌ی ما انتخاب شده تا در ‫جشن جشن‌های امسال شرکت کنه 33 00:03:20,992 --> 00:03:25,371 ‫جشن جشن‌ها سابرینا، یکی از ‫مقدس‌ترین تعطیلات محفل ماست 34 00:03:25,372 --> 00:03:28,874 ‫شبیه جشن شکرگزاری انسان‌هاست، ولی... 35 00:03:28,875 --> 00:03:31,436 ‫مِنوش یکم فرق داره 36 00:03:31,753 --> 00:03:36,864 ‫برای بزرگداشت بزرگ‌ترین جان‌فشانی‌ای ‫هست که یه ساحره برای نجات محفلش کرد 37 00:03:37,259 --> 00:03:40,362 ‫ستایش میکنیم خواهر «فریا» رو. ‫باشد که دوباره هم رو ببینیم 38 00:03:41,012 --> 00:03:42,112 ‫فریا کیه؟ 39 00:03:42,431 --> 00:03:44,348 ‫یه ملکه در بین ساحره‌ها 40 00:03:44,349 --> 00:03:45,683 ‫قرن‌ها پیش 41 00:03:45,684 --> 00:03:49,611 ‫چهارده زن که عضو نخستین ‫تجسم‌های کلیسای شب بودن 42 00:03:49,612 --> 00:03:52,565 ‫از محدوده‌ی شهر گرین‌دیل بیرون رانده شدن 43 00:03:52,566 --> 00:03:54,626 ‫به سمت تپه‌ها و جنگل 44 00:03:54,901 --> 00:03:56,001 ‫هیلدا 45 00:03:56,069 --> 00:03:59,113 ‫مردان گرین‌دیل همه‌ی حیوونا رو شکار کردن 46 00:03:59,114 --> 00:04:01,323 ‫پس می‌دونی، واقعاً چیزی برای خوردن نبود 47 00:04:01,324 --> 00:04:05,951 ‫اگه بخاطر جان‌فشانی‌های فریا، ‫جوان‌ترین و قوی‌ترین جادوگر نبود، 48 00:04:05,952 --> 00:04:08,890 ‫جادوگرها اون زمستون از گرسنگی می‌مردن 49 00:04:09,124 --> 00:04:10,392 ‫اون... 50 00:04:13,295 --> 00:04:16,881 ‫فریا گلوی خودش رو برید و ‫بدنش رو پیشکش کرد تا محفل 51 00:04:16,882 --> 00:04:19,526 ‫در طول ماه‌های سرد زمستون غذا داشته باشن 52 00:04:19,885 --> 00:04:22,094 ‫- ستایش فریا را ‫- ستایش فریا را 53 00:04:22,095 --> 00:04:25,806 ‫وایسین، ما واقعاً داریم ‫درباره‌ی آدم‌خواری حرف میزنیم؟ 54 00:04:25,807 --> 00:04:27,475 ‫با مُرده‌خواری فرقی نداره 55 00:04:27,476 --> 00:04:30,227 ‫جشن جشن‌ها نمایش سالانه‌ی 56 00:04:30,228 --> 00:04:33,039 ‫ارادت ما به ارباب تاریکی هست 57 00:04:33,774 --> 00:04:39,921 ‫چهارده خانواده از محفل ‫انتخاب شدن تا شرکت کنن در... 58 00:04:40,739 --> 00:04:41,839 ‫یک قرعه‌کشی 59 00:04:41,907 --> 00:04:44,492 ‫بعدش خانواده‌ها یک نفر رو ‫انتخاب میکنن تا نماینده‌شون باشه 60 00:04:44,493 --> 00:04:47,369 ‫- یه پیشکش سالانه، مثل همیشه ‫- فقط خانم‌ها می‌تونن انتخاب بشن چون... 61 00:04:47,370 --> 00:04:48,996 ‫خواست ارباب تاریکی همینه 62 00:04:48,997 --> 00:04:50,498 ‫در هر صورت... 63 00:04:50,499 --> 00:04:54,783 ‫چهارده پیشکش قرعه میندازن تا ببینن ‫کی افتخار ملکه بودن رو پیدا میکنه 64 00:04:54,836 --> 00:04:56,378 ‫ملکه بشی چی گیرت میاد؟ 65 00:04:56,379 --> 00:04:59,215 ‫میشی غذای اصلی 66 00:04:59,216 --> 00:05:03,236 ‫ملکه خورده میشه؟ ‫و ساحره‌ها با خواست خودشون... 67 00:05:03,678 --> 00:05:04,595 ‫توش شرکت میکنن؟ 68 00:05:04,596 --> 00:05:06,323 ‫این یه رسم مقدس هست 69 00:05:07,057 --> 00:05:12,061 ‫وظیفه‌ی ما اینه که زیر سوال نبریمش، ‫فقط اطاعت و مشارکت هست. 70 00:05:12,062 --> 00:05:14,063 ‫ولی دیگه کسی گرسنگی نمیشه که 71 00:05:14,064 --> 00:05:16,357 ‫و داریم درباره‌ی قتل حرف میزنیم 72 00:05:16,358 --> 00:05:19,276 ‫قربانی آیینی. یکم فرق داره 73 00:05:19,277 --> 00:05:23,489 ‫از اونجایی که هیلدا طرد شده، ‫فقط من و سابرینا واجد اینیم که 74 00:05:23,490 --> 00:05:25,991 ‫در قرعه‌کشی شرکت کنیم، که یعنی... 75 00:05:25,992 --> 00:05:28,911 ‫من نماینده‌ی خانواده ‫در قرعه‌کشی فردا شب خواهم بود 76 00:05:28,912 --> 00:05:32,432 ‫نه نه نه نه. عمه زلدا، نمی‌تونین 77 00:05:33,166 --> 00:05:34,517 ‫اگه انتخاب بشین چی؟ 78 00:05:35,168 --> 00:05:37,479 ‫عمه هیلدا؟ امبروز؟ یه چیزی بگین دیگه! 79 00:05:37,879 --> 00:05:41,107 ‫ما اسپل‌من ها گونه‌ی در خطری هستیم 80 00:05:41,675 --> 00:05:43,193 ‫من مامان و بابام رو از دست دادم... 81 00:05:44,928 --> 00:05:46,571 ‫نمی‌خوام شما رو هم از دست بدم 82 00:05:49,850 --> 00:05:51,493 ‫چه مهربونی سابرینا... 83 00:05:53,228 --> 00:05:54,812 ‫ولی من و عمه هیلدات... 84 00:05:54,813 --> 00:05:58,566 ‫تو این سال‌ها تو قرعه‌کشی‌های ‫زیادی شرکت کردیم، 85 00:05:58,567 --> 00:06:03,797 ‫ارباب تاریکی هیچوقت ما رو قابل ندونسته ‫تا با ملکه شدن پاداشمون رو بده 86 00:06:04,489 --> 00:06:07,550 ‫دلیلی نداره که باور کنم ‫امسال متفاوت خواهد بود 87 00:06:08,076 --> 00:06:10,786 ‫پس خواهش میکنم، ‫جشن جشن‌ها برگزار میشه 88 00:06:10,787 --> 00:06:14,015 ‫و خوشت بیاد یا نه، ما توش شرکت میکنیم 89 00:06:17,252 --> 00:06:18,770 ‫یادت نره... 90 00:06:22,924 --> 00:06:24,884 ‫این هفته شکرگزاری رو داریم بچه‌ها، 91 00:06:24,885 --> 00:06:27,612 ‫و میخوام درباره‌ی شما ‫و این شهر صحبت کنم 92 00:06:27,804 --> 00:06:31,408 ‫شجره‌نامه‌ی خانوادگی شما ‫داستان گرین‌دیل رو تعریف میکنه 93 00:06:31,892 --> 00:06:36,997 ‫خب، شما چقدر ریشه‌های خودتون رو می‌شناسید؟ 94 00:06:37,230 --> 00:06:40,625 ‫مثلاً، شما آقای کینکل 95 00:06:41,276 --> 00:06:43,837 ‫خانواده‌ی شما کِی به گرین‌دیل اومد؟ 96 00:06:44,029 --> 00:06:45,338 ‫کاملاً مطمئن نیستم 97 00:06:45,488 --> 00:06:48,299 ‫چطور شد که صاحب معادن شدن؟ و چرا؟ 98 00:06:48,909 --> 00:06:50,552 ‫من نمی... نمی‌دونم 99 00:06:50,619 --> 00:06:52,595 ‫خب، باید یکم تحقیق کنی 100 00:06:52,829 --> 00:06:54,097 ‫همتون 101 00:06:55,165 --> 00:06:59,501 ‫تکلیف این هفته اینه که درباره‌ی ‫تاریخ خانواده‌ی خودتون جستجو کنید 102 00:06:59,502 --> 00:07:04,149 ‫وقتشه که خودمون و ‫همدیگه رو بهتر... بشناسیم 103 00:07:05,634 --> 00:07:07,652 ‫کلاس تعطیله 104 00:07:08,470 --> 00:07:12,932 ‫خانم وردول، تا حالا شنیدید ‫که ساحره‌ها چیزی به اسم 105 00:07:12,933 --> 00:07:15,318 ‫جشن جشن‌ها رو جشن بگیرن؟ 106 00:07:15,810 --> 00:07:17,037 ‫همم 107 00:07:17,729 --> 00:07:22,107 ‫محفل قبلیم، کلیسای سایه‌ها، ‫یه همچین آیینی داشت 108 00:07:22,108 --> 00:07:24,669 ‫راهی رو می‌شناسین که... 109 00:07:25,278 --> 00:07:26,629 ‫بتونی توش مشارکت نکنی؟ 110 00:07:26,905 --> 00:07:28,798 ‫یا جلوش رو بگیری؟ 111 00:07:28,990 --> 00:07:31,408 ‫الان که چیزی به ذهنم نمیاد، 112 00:07:31,409 --> 00:07:33,762 ‫ولی اگه میخوای می‌تونم یکم تحقیق بکنم 113 00:07:33,837 --> 00:07:37,140 ‫این عالی میشه خانم وردول، ‫و منم همین‌کارو میکنم 114 00:07:39,584 --> 00:07:40,727 ‫ممنون 115 00:07:41,544 --> 00:07:45,464 ‫بله سابرینا. من تحقیق میکنم، 116 00:07:45,465 --> 00:07:51,279 ‫و می‌بینم که آقای کینکل... ‫مورد بخصوصی دارن یا نه 117 00:07:52,138 --> 00:07:55,241 ‫بابابزرگ، بهم گفتن یه مقاله ‫درباره‌ی تاریخ خانواده‌مون بنویسم 118 00:07:55,475 --> 00:07:56,993 ‫ما از اول معدن‌چی بودیم؟ 119 00:07:57,769 --> 00:08:01,230 ‫همیشه نه. قدیما، وقتی وان‌کانکل بودیم، 120 00:08:01,231 --> 00:08:02,582 ‫تعقیبمون کردن و محاصره‌مون کردن 121 00:08:03,525 --> 00:08:06,211 ‫و بعد، اون زمستون وحشتناک 122 00:08:06,861 --> 00:08:09,405 ‫- و اون آدما ‫- کدوم آدما؟ 123 00:08:09,406 --> 00:08:13,218 ‫خب، هیچکس نمی‌دونست اهل کجا بودن، ‫ولی تو حاشیه‌ی شهر زندگی می‌کردن 124 00:08:13,368 --> 00:08:18,056 ‫و اهالی شهر می‌گفتن که ‫دارن رو تپه‌هاشون حفاری میکنن 125 00:08:18,498 --> 00:08:21,166 ‫ادعا کردن ما زمینشون رو دزدیدیم 126 00:08:21,167 --> 00:08:23,627 ‫اینطور بود؟ زمینشون رو دزدیده بودیم؟ 127 00:08:23,628 --> 00:08:26,147 ‫مردم تپه اهالی شهر رو ترسوندن 128 00:08:26,631 --> 00:08:29,967 ‫و تصمیم گرفتیم که یکی ‫باید از دستشون خلاص بشه، 129 00:08:29,968 --> 00:08:31,319 ‫و اون وظیفه به گردن ما افتاد 130 00:08:32,220 --> 00:08:34,346 ‫و بعد اینکه اونا رفتن، ‫ما از اون زمین استفاده کردیم 131 00:08:34,347 --> 00:08:37,367 ‫چی سر اون آدما اومد؟ آدمای تپه؟ 132 00:08:38,101 --> 00:08:40,537 ‫امسال باهامون به شکار میای، مگه نه؟ 133 00:08:42,355 --> 00:08:44,165 ‫بهت نشون میدم چی شد 134 00:08:46,901 --> 00:08:49,504 ‫عمو جسی تو تاریخ خانواده رو نگه داشته 135 00:08:49,738 --> 00:08:52,549 ‫چیزهایی که بیشتر آدما ‫دور میندازنشون، اون نگه داشته 136 00:08:53,825 --> 00:08:55,969 ‫اون دوروتی پاتنم هست 137 00:08:56,119 --> 00:08:59,079 ‫اولین عضو خانواده‌مون که از اروپا اومد ‫و تو گرین‌دیل ساکن شد 138 00:08:59,080 --> 00:09:00,431 ‫دوروتی؟ 139 00:09:02,167 --> 00:09:04,561 ‫ولی مثل مردها لباس پوشیده 140 00:09:05,045 --> 00:09:06,521 ‫اونجا مرز بود 141 00:09:07,672 --> 00:09:09,256 ‫یه مدتی تنها زندگی می‌کرد 142 00:09:09,257 --> 00:09:13,736 ‫به گمونم اون موقع‌ها برای یه زن امن‌تر بود ‫که... لباس مردها رو بپوشه 143 00:09:17,348 --> 00:09:20,309 ‫این‌ها دفاتر ثبت وقایع اون هستن 144 00:09:20,310 --> 00:09:22,370 ‫خودم هم هیچوقت کامل نخوندمشون 145 00:09:23,104 --> 00:09:24,914 ‫ننه روث؟ 146 00:09:25,982 --> 00:09:29,151 ‫منم. رازلند 147 00:09:29,152 --> 00:09:31,111 ‫بیا بغلم عزیزم 148 00:09:31,112 --> 00:09:33,381 ‫خیلی وقته ندیدمت 149 00:09:34,657 --> 00:09:37,719 ‫خدا نگهت داره دختر خوشگلم 150 00:09:37,786 --> 00:09:43,791 ‫ننه، تو مدرسه، ازمون خواستن تا ‫درباره‌ی تاریخ خانواده‌هامون تحقیق کنیم 151 00:09:43,792 --> 00:09:48,796 ‫فکر کردم اومدی با من صحبت کنی ‫چون می‌ترسی که، 152 00:09:48,797 --> 00:09:52,108 ‫ایمان کافی نداشته باشی، که چرنده 153 00:09:52,509 --> 00:09:54,510 ‫- بابا بهت زنگ زد؟ ‫- زنگ؟ 154 00:09:54,511 --> 00:09:56,112 ‫نه 155 00:09:57,263 --> 00:10:01,517 ‫فراست چیزی که باید بدونم رو بهم میگه 156 00:10:01,518 --> 00:10:05,646 ‫فراست... یعنی چی؟ 157 00:10:05,647 --> 00:10:08,666 ‫یه... شّم 158 00:10:09,567 --> 00:10:14,714 ‫یه حس ششم تو وجودت که ‫کمکمون میکنه تا چیزهایی رو ببینیم... 159 00:10:15,115 --> 00:10:20,470 ‫وقتی بقیه، مثل بابات، نمی‌تونن ببینن 160 00:10:21,496 --> 00:10:26,851 ‫فراست من وقتی درست ‫هم‌سن تو بودم خودش رو نشون داد 161 00:10:27,460 --> 00:10:28,853 ‫و مال تو... 162 00:10:29,712 --> 00:10:32,774 ‫برا تو باید الان شروع بشه... 163 00:10:34,342 --> 00:10:36,152 ‫اگه تا الان نشده باشه 164 00:10:41,141 --> 00:10:43,684 ‫باورم نمیشه تو یکی ‫از 14 پیشکش هستی پرودنس 165 00:10:43,685 --> 00:10:44,643 ‫چرا نمیشه؟ 166 00:10:44,644 --> 00:10:47,563 ‫مگه تمام شب برای ارباب تاریکی دعا نمی‌کردم؟ 167 00:10:47,564 --> 00:10:49,815 ‫- بله، ولی منم کردم ‫- منم کردم 168 00:10:49,816 --> 00:10:53,694 ‫حسودی نکنین دخترا. شاید ‫سال دیگه نوبت شما بشه 169 00:10:53,695 --> 00:10:56,655 ‫وایسا، پرودنس، تو ‫بخشی از قرعه‌کشی هستی؟ 170 00:10:56,656 --> 00:11:00,343 ‫رو تختش دل و روده ریخته بودن، ‫ولی همیشه از این شانس‌ها میاره 171 00:11:00,493 --> 00:11:02,553 ‫شانس؟ صبر کنین 172 00:11:02,912 --> 00:11:04,305 ‫واقعاً اینو میخوای؟ 173 00:11:04,497 --> 00:11:06,206 ‫میخوای قربانی بشی؟ 174 00:11:06,207 --> 00:11:08,542 ‫بیشتر از هر چیزی که تو زندگیم می‌خواستم 175 00:11:08,543 --> 00:11:11,170 ‫ولی این دیوانگیه. چرا؟ 176 00:11:11,171 --> 00:11:13,672 ‫تو درک نمی‌کنی دورگه، ‫تو یه ساحره‌ی واقعی نیستی 177 00:11:13,673 --> 00:11:16,383 ‫ولی افتخاری بزرگ‌تر از این نیست 178 00:11:16,384 --> 00:11:19,094 ‫تصور کن، یه یتیم ملکه میشه 179 00:11:19,095 --> 00:11:22,031 ‫تو تاریخ کلیسای شب اولین نمونه از این دست ِ 180 00:11:23,099 --> 00:11:24,993 ‫نیکلاس وایسا. صبر کن 181 00:11:26,311 --> 00:11:29,289 ‫نظر تو درباره‌ی جشن جشن‌ها چیه؟ 182 00:11:29,564 --> 00:11:31,374 ‫من یه اعتراض‌کننده‌ی باوجدانم 183 00:11:31,900 --> 00:11:33,358 ‫فکر میکنم دیوانگیه 184 00:11:33,359 --> 00:11:34,359 ‫ممنون 185 00:11:34,360 --> 00:11:37,630 ‫حقیقتش وقتی پدرت کشیش اعظم بود ‫جشن جشن‌ها رو ممنوع کرد 186 00:11:37,864 --> 00:11:40,824 ‫- گفت این وحشیانه‌ست ‫- پس چرا دوباره داره برگزار میشه؟ 187 00:11:40,825 --> 00:11:43,761 ‫خب، بلک‌وود همون سالی که ‫کشیش اعظم شد دوباره برگردوندش 188 00:11:44,204 --> 00:11:48,655 ‫یه وحی از ارباب تاریکی دریافت کرد ‫که به سنت‌های قدیمی‌مون بازگردیم 189 00:11:50,293 --> 00:11:52,628 ‫وایسا، تو که پیشکش نیستی، هستی؟ 190 00:11:52,629 --> 00:11:55,398 ‫نه. عمه زلدام داره ‫خودش رو پیشکش میکنه... 191 00:11:58,009 --> 00:12:02,002 ‫ولی برام سواله اگه قرار باشه من قربانی بشم ‫نظرش درباره‌ی جشن فرق میکنه یا نه 192 00:12:02,388 --> 00:12:03,488 ‫همم 193 00:12:09,646 --> 00:12:12,248 ‫بگذار برگه‌ی من سفید بسوزد ارباب تاریکی 194 00:12:13,149 --> 00:12:14,334 ‫منو انتخاب کن 195 00:12:14,567 --> 00:12:16,544 ‫از دیدنت خوشحالم خواهر میلدرد 196 00:12:24,244 --> 00:12:27,263 ‫امشب یک سنت دراز رو جشن می‌گیریم 197 00:12:27,538 --> 00:12:31,893 ‫جشن جشن‌ها یک یادآوری هست... 198 00:12:32,377 --> 00:12:35,355 ‫که حتی فرومایه‌ترین فرد بین ما ‫هم می‌تونه به سطحی برسه... 199 00:12:35,713 --> 00:12:37,982 ‫که کنار ارباب تاریکی بنشینه 200 00:12:38,299 --> 00:12:43,092 ‫و اینکه بقای محفل مهمتر از ‫جان تک‌تک ساحره‌هاست 201 00:12:44,806 --> 00:12:50,119 ‫خواهران، بگذارید که ‫اراده‌ی ارباب تاریکی آشکار گردد 202 00:12:51,104 --> 00:12:53,039 ‫صبر کنید! 203 00:13:01,531 --> 00:13:02,631 ‫من شرکت میکنم 204 00:13:03,241 --> 00:13:05,218 ‫من از طرف خانواده‌ی اسپل‌من شرکت میکنم 205 00:13:05,868 --> 00:13:08,679 ‫سابرینا، محض رضای شیطان داری چیکار میکنی؟ 206 00:13:09,080 --> 00:13:12,850 ‫دارم از یه سنت عزیز حمایت میکنم عمه زلدا، 207 00:13:13,418 --> 00:13:18,463 ‫مگه اینکه البته، بخوای اعتراف کنی ‫که این سنت وحشیانه‌ست، 208 00:13:18,464 --> 00:13:20,358 ‫همونطور که پدرم معتقد بود 209 00:13:21,009 --> 00:13:23,152 ‫خواهر زلدا، مشکلی هست؟ 210 00:13:33,021 --> 00:13:34,414 ‫نه عالی‌جناب 211 00:13:35,231 --> 00:13:38,734 ‫خواهرزاده‌ی شجاعم امسال میخواد ‫نماینده‌ی خانواده باشه 212 00:13:38,735 --> 00:13:41,254 ‫پس سابرینا، بفرما 213 00:13:45,033 --> 00:13:46,342 ‫کاغذت رو انتخاب کن 214 00:14:06,763 --> 00:14:07,864 ‫بسوزونینشون 215 00:14:32,663 --> 00:14:34,182 ‫پرودنس ملکه میشه 216 00:14:39,670 --> 00:14:41,898 ‫بهت گفتم 217 00:14:41,923 --> 00:14:43,733 ‫ساحره‌ی خوش‌شانس 218 00:14:49,472 --> 00:14:51,407 ‫نوبت من کِی میشه؟ 219 00:14:58,981 --> 00:15:01,626 ‫درود تمام بر ملکه‌ی جشن! 220 00:15:01,776 --> 00:15:04,962 ‫درود تمام بر ملکه‌ی جشن! 221 00:15:06,614 --> 00:15:08,716 ‫جلوی ملکه‌تون زانو بزنید! 222 00:15:21,671 --> 00:15:24,131 ‫می‌دونی چقدر به اینکه ‫قربانی بشی نزدیک بودی؟ 223 00:15:24,132 --> 00:15:26,591 ‫فکر نمی‌کردم بذاری ‫تو قرعه‌کشی شرکت کنم! 224 00:15:26,592 --> 00:15:32,362 ‫اوه، پس تقصیر منه که تو خواستی جلوی ‫تمام محفل منو به بازی بگیری. چه جالب 225 00:15:32,390 --> 00:15:33,974 ‫باشه، خب، تمام شده و رفته 226 00:15:33,975 --> 00:15:37,370 ‫بیاید از شیطان تشکر کنیم. اون تصمیم گرفت ‫از جون جفت‌تون بگذره 227 00:15:37,520 --> 00:15:38,645 ‫نه کاملاً 228 00:15:38,646 --> 00:15:40,730 ‫سابرینا قرعه‌ی کنیز آورد 229 00:15:40,731 --> 00:15:42,357 ‫چوپان بودن بهتر از بره بودنه 230 00:15:42,358 --> 00:15:45,110 ‫که دقیقاً یعنی چی؟ ‫عمه زلدا هنوز بهم نگفته 231 00:15:45,111 --> 00:15:48,714 ‫بره ملکه‌ست و چوپان کنیز 232 00:15:48,990 --> 00:15:51,575 ‫تجلیل از ملکه بالاترین افتخاره، 233 00:15:51,576 --> 00:15:53,076 ‫پس برای سه روز دیگه، 234 00:15:53,077 --> 00:15:55,763 ‫درحالیکه محفل برای جشن آماده میشه، 235 00:15:56,080 --> 00:15:59,183 ‫کنیز باید به تمام ‫خواست‌های ملکه رسیدگی کنه 236 00:15:59,417 --> 00:16:02,794 ‫عالیه! پس من باید کلفتی ‫دختری رو بکنم که زخمیم کرد 237 00:16:02,795 --> 00:16:06,816 ‫ترجیحاً با انجیر و تمشک ‫تا گوشتش رو تا قبل جشن شیرین کنی 238 00:16:07,216 --> 00:16:09,176 ‫این اصلاً خنده‌دار نیست امبروز 239 00:16:09,177 --> 00:16:11,303 ‫بی‌خیال دختر دایی، یکم خنده‌داره 240 00:16:11,304 --> 00:16:15,491 ‫پرودنس با تبدیل شدن به خود دسر، ‫دسرهای مورد علاقه‌ش رو می‌خوره 241 00:16:25,693 --> 00:16:27,253 ‫سلام علیک 242 00:16:27,570 --> 00:16:29,046 ‫شما کی باشین؟ 243 00:16:29,280 --> 00:16:30,965 ‫من ملکه‌ی جشن هستم 244 00:16:32,408 --> 00:16:34,343 ‫در اون صورت، بفرمایین تو 245 00:16:34,744 --> 00:16:36,554 ‫- پرودنس ‫- کنیز 246 00:16:38,706 --> 00:16:40,558 ‫اتاقم بالاست؟ 247 00:16:41,334 --> 00:16:44,812 ‫دلم خیلی یه وان شیر و کره میخواد 248 00:16:45,505 --> 00:16:47,231 ‫و یه بشقاب بیسکوییت کرم‌دار 249 00:17:11,072 --> 00:17:12,673 ‫الان می‌تونی پشتم رو لیف بکشی 250 00:17:19,914 --> 00:17:23,472 ‫بگو ببینم کنیز، این اولین بارت هست ‫که گوشت یه ساحره رو می‌خوری؟ 251 00:17:23,501 --> 00:17:27,438 ‫چی!؟ من تو رو نمی‌خورم پرودنس 252 00:17:27,880 --> 00:17:30,590 ‫می‌دونی که مجبور نیستی ‫این دیوانگی رو ادامه بدی 253 00:17:30,591 --> 00:17:33,426 ‫منظورم اینه، بین خودمون بمونه، تو که ‫واقعاً نمیخوای ملکه بشی، میخوای؟ 254 00:17:33,427 --> 00:17:34,761 ‫البته که میخوام 255 00:17:34,762 --> 00:17:38,723 ‫ولی اگه خواستی فرار کنی، ‫خوشحال میشم خودم رو به ندیدن بزنم 256 00:17:38,724 --> 00:17:40,660 ‫چرا باید بخوام فرار کنم؟ 257 00:17:41,018 --> 00:17:43,412 ‫قراره به جسم دیگه‌ای تبدیل بشم 258 00:17:47,233 --> 00:17:48,333 ‫یعنی چی؟ 259 00:17:48,693 --> 00:17:50,443 ‫بعد اینکه محفل بدن من رو بخوره، 260 00:17:50,444 --> 00:17:55,782 ‫من تا ابد بخشی از وجود تک‌تک ‫ساحره‌های کلیسای شب میشم 261 00:17:55,783 --> 00:17:57,301 ‫ولی بهترین بخشش این نیست 262 00:17:57,535 --> 00:18:02,370 ‫روح من در کنار سایر ملکه‌ها ‫در قلب ارباب تاریکی منزل میکنه، 263 00:18:02,373 --> 00:18:04,958 ‫در آتش باشکوهش حمام میکنه، 264 00:18:04,959 --> 00:18:07,752 ‫تا اینکه شیپور آخرالزمان به صدا در بیاد 265 00:18:07,753 --> 00:18:09,087 ‫و تو به این باور داری؟ 266 00:18:09,088 --> 00:18:10,839 ‫با قطعیت تمام 267 00:18:10,840 --> 00:18:13,359 ‫ولی اگه این اتفاق نیفته چی؟ 268 00:18:15,011 --> 00:18:18,239 ‫اگه قربانی بشی و... 269 00:18:19,181 --> 00:18:21,534 ‫هیچ اتفاقی نیفته؟ 270 00:18:21,809 --> 00:18:23,202 ‫این اعتقادیه که داری؟ 271 00:18:23,936 --> 00:18:26,288 ‫نمی‌دونم وقتی می‌میریم ‫چه اتفاقی میفته. این... 272 00:18:26,355 --> 00:18:27,689 ‫نمیشه فهمید 273 00:18:27,690 --> 00:18:29,917 ‫آره، ولی به چی اعتقاد داری؟ 274 00:18:30,651 --> 00:18:31,752 ‫ها؟ 275 00:18:32,695 --> 00:18:34,088 ‫خیلی برات ناراحتم 276 00:18:35,489 --> 00:18:37,425 ‫به هیچی باور نداری 277 00:18:46,709 --> 00:18:48,310 ‫میخوای کجا بخوابی؟ 278 00:19:18,763 --> 00:19:19,763 امبروز؟ 279 00:19:32,588 --> 00:19:33,688 ‫نیکلاس؟ 280 00:19:35,466 --> 00:19:36,692 ‫اینجا چیکار میکنین؟ 281 00:19:37,301 --> 00:19:38,718 ‫من دعوتش کردم کنیز 282 00:19:38,719 --> 00:19:42,615 ‫و هیچ فرد عادی‌ای نمی‌تونه ملکه‌ای رو که ‫چند روز دیگه قراره قربانی بشه رو نخواد 283 00:19:42,932 --> 00:19:46,410 ‫همینطور نشون داد نیکی خیلی حشری ِ 284 00:19:47,895 --> 00:19:49,038 ‫بهمون بپیوند سابرینا 285 00:19:52,274 --> 00:19:54,585 ‫- نیکلاس ‫- یا می‌تونیم بریم اتاق تو 286 00:19:56,070 --> 00:19:57,379 ‫فقط ما دو تا 287 00:19:59,490 --> 00:20:01,282 ‫من... 288 00:20:01,283 --> 00:20:03,177 ‫داری حسمون رو می‌پرونی چوپان 289 00:20:03,536 --> 00:20:06,263 ‫یا بیا تو یا برو بیرون 290 00:20:18,008 --> 00:20:19,235 ‫خوب خوابیدی پرودنس؟ 291 00:20:19,927 --> 00:20:21,904 ‫انگار مرده بودم 292 00:20:23,973 --> 00:20:25,932 ‫داشتم درباره‌ی سوالی ‫که پرسیدی فکر می‌کردم 293 00:20:25,933 --> 00:20:28,702 ‫و هنوز نمی‌دونم وقتی از مرگ ‫سوال بشه، چه اعتقادی دارم 294 00:20:28,978 --> 00:20:31,664 ‫ولی اعتقاد دارم اون زندگی، ‫همه‌ی زندگی‌ها... 295 00:20:32,648 --> 00:20:35,209 ‫حتی زندگی کسی که سعی کرد منو بکشه... 296 00:20:36,068 --> 00:20:37,168 ‫ارزشمنده 297 00:20:37,236 --> 00:20:39,237 ‫زندگی ساحره‌ها، زندگی انسان‌ها 298 00:20:39,238 --> 00:20:42,949 ‫زندگی ابدی، چیزی که ‫بعد جشن در انتظار منه 299 00:20:42,950 --> 00:20:45,660 ‫و چیزی نیست که بتونم بگم ‫یا بکنم، که نظرت رو عوض کنه؟ 300 00:20:45,661 --> 00:20:46,846 ‫نه 301 00:20:47,538 --> 00:20:49,723 ‫خیلی‌خب، پس... 302 00:20:51,459 --> 00:20:53,477 ‫اگه نمیشه منصرفت کنم 303 00:20:53,878 --> 00:20:56,897 ‫وایسا. داری کجا میری کنیز؟ 304 00:20:57,047 --> 00:20:58,274 ‫دبیرستان بکستر 305 00:20:58,591 --> 00:20:59,942 ‫تا زندگیم رو بکنم 306 00:21:00,009 --> 00:21:02,969 ‫به بهترین شکل ممکن، و ‫به طولانی‌ترین شکل ممکن 307 00:21:02,970 --> 00:21:05,096 ‫چوپان باید از بره مراقبت کنه 308 00:21:05,097 --> 00:21:06,197 ‫همم 309 00:21:07,475 --> 00:21:10,578 ‫- اگه بخوای می‌تونی با من بیای ‫- چرا باید اینکارو بکنم؟ 310 00:21:10,686 --> 00:21:11,787 ‫پسرا 311 00:21:12,855 --> 00:21:15,583 ‫کلی پسر فانی 312 00:21:15,733 --> 00:21:16,917 ‫برای اینکه شکنجه‌شون کنی 313 00:21:17,109 --> 00:21:18,335 ‫و اغوا 314 00:21:18,903 --> 00:21:20,003 ‫یا جفت‌شون 315 00:21:20,279 --> 00:21:24,449 ‫کی می‌دونه پرودنس، شاید معنای زندگی رو ‫تو دبیرستان بکستر پیدا کردی 316 00:21:24,450 --> 00:21:26,051 ‫با همون شکنجه‌ی پسرا مخم رو زدی 317 00:21:28,621 --> 00:21:32,182 ‫خانم وردول، ببخشید که سرزده اومدم 318 00:21:35,419 --> 00:21:37,938 ‫چیکار می‌تونم... 319 00:21:40,257 --> 00:21:42,693 ‫براتون بکنم، مدیر هاوثورن؟ 320 00:21:42,927 --> 00:21:45,446 ‫برنامه‌ی خاصی برای مناسبت آخر هفته دارید؟ 321 00:21:45,888 --> 00:21:49,617 ‫چون خوشحال میشم در منزلم پذیراتون باشم 322 00:21:50,893 --> 00:21:53,120 ‫من مراسم خودم رو دارم 323 00:21:55,898 --> 00:21:57,124 ‫غذا سفارش میدم 324 00:21:57,942 --> 00:21:59,251 ‫شاید دفعه‌ی دیگه 325 00:22:00,319 --> 00:22:02,630 ‫وقتی حس و حال یه غذای ‫واقعی رو داشته باشم 326 00:22:02,988 --> 00:22:04,173 ‫آره 327 00:22:07,701 --> 00:22:10,387 ‫بچه‌ها، این پرودنسه 328 00:22:10,496 --> 00:22:12,973 ‫اون دخترخاله‌ی منه ‫که برای شکرگزاری اومده 329 00:22:13,290 --> 00:22:16,167 ‫پرودنس، این دوست‌پسر من هاروی هست 330 00:22:16,168 --> 00:22:18,771 ‫و دو تا بهترین دوستام، روزالند و سوزی 331 00:22:19,922 --> 00:22:22,966 ‫از دیدنتون خیلی خوشحالم. ‫بهم قول پسر دادی 332 00:22:22,967 --> 00:22:24,926 ‫خواستم اول دوستام رو ببینی 333 00:22:24,927 --> 00:22:27,863 ‫خب، درباره‌ی چی حرف میزدید؟ 334 00:22:28,389 --> 00:22:30,849 ‫جد من دوروتی 335 00:22:30,850 --> 00:22:34,435 ‫اون جزء اولین ساکنین گرین‌دیل بود، ‫و همینطور یه دزد دریایی هم بود 336 00:22:34,436 --> 00:22:38,106 ‫که به یه گروه از زنان کمک کرد که از ‫تعقیب مذهبی در اسکاتلند فرار کنن 337 00:22:38,107 --> 00:22:41,734 ‫دوروتی پاتنم؟ تو مدرسه‌م دربار‌ه‌ش خوندیم 338 00:22:41,735 --> 00:22:45,798 ‫اون یه متحد واقعی برای اون ‫زنان بود. یه قهرمان واقعی 339 00:22:46,031 --> 00:22:48,050 ‫منم همین رو فهمیدم 340 00:22:48,450 --> 00:22:50,386 ‫تو چیزی فهمیدی هاروی؟ 341 00:22:51,161 --> 00:22:53,555 ‫آره، ولی چیز جالبی نیست 342 00:22:54,039 --> 00:22:56,958 ‫اساساً، کینکل‌ها مالکیت معادن رو... 343 00:22:56,959 --> 00:23:01,021 ‫زوری گرفتن. یه سری آدم که رو تپه‌ها ‫زندگی می‌کردن رو حذف کردن و گرفتنشون 344 00:23:01,255 --> 00:23:03,965 ‫- این یعنی چی؟ ‫- از "حذف کردن" منظورش کشتنه 345 00:23:03,966 --> 00:23:05,901 ‫و از "گرفتن" منظورش دزدیدنه 346 00:23:07,011 --> 00:23:08,696 ‫گفتی فامیل خانواده‌تون چیه؟ 347 00:23:08,888 --> 00:23:09,989 ‫- هاروی؟ ‫- کینکل 348 00:23:10,180 --> 00:23:12,408 ‫پس از نوادگان وان‌کانکل هستی 349 00:23:13,601 --> 00:23:16,978 ‫اون "آدم‌های روی تپه" که ‫اجدادت کشتن ساحره بودن 350 00:23:16,979 --> 00:23:18,479 ‫که خانواده‌ی تو رو میکنه ساحره‌کُش... 351 00:23:18,480 --> 00:23:20,523 ‫بس کن پرودنس، همه می‌دونن ‫ساحره‌ها واقعی نیستن 352 00:23:20,524 --> 00:23:24,235 ‫خانواده‌ی تو مرتکب جنایت شدن، ‫و باید تقاص پس بدن 353 00:23:24,236 --> 00:23:26,380 ‫- شوخی میکنه! داره شوخی میکنه ‫- وایسا، صبر کن 354 00:23:26,572 --> 00:23:31,326 ‫من میرم بقیه‌ی مدرسه رو بهش نشون بدم، ‫ولی بعداً می‌بینیمتون! 355 00:23:31,627 --> 00:23:33,454 ‫خدافظ 356 00:23:33,913 --> 00:23:36,373 ‫واقعاً فکر کردی ‫من معنای زندگی رو اینجا پیدا میکنم؟ 357 00:23:36,498 --> 00:23:38,416 ‫بین دوستان فانیت؟ 358 00:23:38,417 --> 00:23:41,311 ‫اونا حتی حقیقت افتخارآمیز ‫اصل وجودیت رو نمی‌دونن 359 00:23:41,420 --> 00:23:44,005 ‫- و دوست‌پسرت یه شکارچی ساحره‌ست! ‫- نه نیست 360 00:23:44,006 --> 00:23:47,842 ‫من و خواهرم وقتی صحبت از شکارچیان ساحره ‫میشه، یه فلسفه‌ی ساده داریم: 361 00:23:47,843 --> 00:23:50,219 ‫قبل اینکه فرصت کشتن ما رو پیدا کنن بکششون 362 00:23:50,220 --> 00:23:54,182 ‫پرودنس، اگه کوچکترین صدمه‌ای به هاروی بزنی، ‫به شیطان قسم تیکه تیکه‌ت میکنم 363 00:23:54,183 --> 00:23:56,309 ‫- برای روز جشن نگهش دار ‫- تو زده به سرت 364 00:23:56,310 --> 00:23:58,037 ‫دخترا، دخترا 365 00:24:00,272 --> 00:24:03,292 ‫بیاین اینطوری به هم نپرین، خب؟ 366 00:24:04,818 --> 00:24:09,423 ‫سابرینا، نمیخوای منو به ‫دوست دختر جدیدت معرفی کنی؟ 367 00:24:10,491 --> 00:24:12,367 ‫و می‌دونم یه سنت ساحره‌هاست، 368 00:24:12,368 --> 00:24:16,287 ‫ولی میشه یکم سرعقل بیارینش خانم وردول؟ 369 00:24:16,288 --> 00:24:20,792 ‫و بهش بگین که جشن ‫واقعاً هیچ هدفی نداره؟ 370 00:24:20,793 --> 00:24:23,878 ‫نه وقتی که هزینه‌ش جان گران‌بهاست 371 00:24:23,879 --> 00:24:27,691 ‫ولی پاداشش افتخار ابدی در قلب ارباب تاریکی ِ 372 00:24:28,384 --> 00:24:31,886 ‫و این زن کیه که داریم رسوممون ‫رو باهاش در میون می‌ذاریم؟ 373 00:24:31,887 --> 00:24:33,221 ‫می‌تونیم به خانم وردول اعتماد کنیم 374 00:24:33,222 --> 00:24:36,283 ‫اونم یه ساحره‌ست، از یه محفل دیگه طرد شده 375 00:24:38,435 --> 00:24:41,663 ‫میخوای از یه مطرود نصیحت قبول کنم؟ 376 00:24:42,022 --> 00:24:46,734 ‫انقدر بی‌ادب نباش پرودنس. ‫خانم وردول خیلی باسواده 377 00:24:46,735 --> 00:24:51,280 ‫و، طبق قولم، درباره‌ی جشن جشن‌ها یکم تحقیق کردم 378 00:24:51,281 --> 00:24:54,676 ‫و یه... مسئله‌ی پیچیده‌ست 379 00:24:55,077 --> 00:24:59,998 ‫حالا، شاید نخوای به حرف‌های ‫یه مطرود گوش بدی، 380 00:24:59,999 --> 00:25:03,936 ‫ولی شاید یکی باشه که بخوای ببینیش 381 00:25:05,212 --> 00:25:10,609 ‫ساحره‌ای که زمانی ملکه‌ی جشن بود، ‫تا اینکه تاج رو رد کرد. 382 00:25:10,968 --> 00:25:14,571 ‫تو اعماق جنگل گرین‌دیل زندگی میکنه 383 00:25:15,264 --> 00:25:19,851 ‫مون ولی، اگه شجاعت پیدا کردنش رو داشته باشین 384 00:25:19,852 --> 00:25:22,329 ‫یه ساحره بی‌خیال ملکه بودن شد؟ 385 00:25:22,646 --> 00:25:24,331 ‫باور نمیکنم 386 00:25:25,274 --> 00:25:28,502 ‫خب، اگه ایمانت اینقدر ‫محکمه که میگی پرودنس... 387 00:25:29,278 --> 00:25:31,255 ‫شنیدن داستانش چه ضرری داره؟ 388 00:25:34,408 --> 00:25:35,801 ‫اگه من برم... 389 00:25:36,994 --> 00:25:38,846 ‫میخوام خواهرام هم باهام بیان 390 00:25:38,954 --> 00:25:40,806 ‫هر چه بیشتر بهتر 391 00:25:41,165 --> 00:25:45,352 ‫و شیطان می‌دونه توی جنگل ‫ممکنه با چی روبرو بشیم 392 00:25:48,464 --> 00:25:50,899 ‫شکرگزاری مناسبت مورد علاقه‌ی کانر بود 393 00:25:51,425 --> 00:25:53,819 ‫خانم کمپر، اصلاً نمی‌تونم تصور کنم، 394 00:25:54,178 --> 00:25:57,197 ‫این زمان از سال چقدر می‌تونه ‫براتون سخت باشه 395 00:25:58,515 --> 00:26:01,743 ‫ولی احتمالاً جاش خیلی راحته... 396 00:26:03,228 --> 00:26:06,623 ‫تو این کوزه‌ی خوشگل کوچیکی که ‫برای خاکسترش انتخاب کردین 397 00:26:07,483 --> 00:26:09,710 ‫بذارمش رو طاقچه‌ی بالای بخاری، آره؟ 398 00:26:10,110 --> 00:26:14,381 ‫سرنخی هست درباره‌ی... 399 00:26:15,199 --> 00:26:17,718 ‫از پلیس که هیچی 400 00:26:18,202 --> 00:26:23,539 ‫ولی... من یه چیزایی پیدا کردم 401 00:26:23,540 --> 00:26:25,374 ‫چجور چیزایی خانم کمپر؟ 402 00:26:25,375 --> 00:26:26,876 ‫یه جعبه پیدا کردم 403 00:26:26,877 --> 00:26:30,171 ‫چیزهای مرموزی توش بودن 404 00:26:30,172 --> 00:26:32,399 ‫طلسم، شیشه‌های خون 405 00:26:32,925 --> 00:26:36,010 ‫فکر میکنیم که کانر عضوی از ‫یه فرقه‌ی شیطانی بوده، 406 00:26:36,011 --> 00:26:39,239 ‫- و برا همین به قتل رسیده ‫- شاید من بتونم کمکی کنم 407 00:26:39,431 --> 00:26:43,327 ‫فکر می‌کنین می‌تونین ‫اون وسایل رو بیارید اینجا؟ 408 00:26:46,438 --> 00:26:48,916 ‫چه فکر خوبی 409 00:27:08,210 --> 00:27:10,562 ‫- اگه خونه نباشه چی؟ ‫- همیشه خونه‌ست 410 00:27:11,380 --> 00:27:13,106 ‫درست نیست دزملدا؟ 411 00:27:15,759 --> 00:27:18,111 ‫ما ساحره‌ایم، مثل تو... 412 00:27:19,471 --> 00:27:20,697 ‫و دنبال مشورتیم 413 00:27:22,558 --> 00:27:24,576 ‫چی باعث شد از ارباب تاریکی، 414 00:27:25,102 --> 00:27:26,328 ‫فرار کنی دازملدا؟ 415 00:27:26,478 --> 00:27:29,623 ‫من از ارباب تاریکی فرار نکردم 416 00:27:30,232 --> 00:27:32,876 ‫از کشیش اعظمم فرار کردم 417 00:27:33,986 --> 00:27:35,545 ‫یه بچه بودم 418 00:27:35,737 --> 00:27:40,676 ‫هممون بودیم. همه‌ی ما چهارده نفر ‫که توی قرعه‌کشی بودیم 419 00:27:40,993 --> 00:27:42,761 ‫جوان‌تر از شما بودیم 420 00:27:43,078 --> 00:27:46,164 ‫هیچکس اصل وجودش رو زیر سوال نبرد 421 00:27:46,165 --> 00:27:50,686 ‫و من برای ملکه شدن انتخاب شدم 422 00:27:51,086 --> 00:27:52,562 ‫و بعد... 423 00:27:54,715 --> 00:27:58,110 ‫کشیش اعظمش یه وحی بهش رسید... 424 00:27:59,136 --> 00:28:03,115 ‫که گفته میشه که خود ارباب تاریکی ‫بهش وحی رو رسونده 425 00:28:03,515 --> 00:28:05,183 ‫شب قبل از جشن، 426 00:28:05,184 --> 00:28:07,160 ‫کشیش اعظم می‌خواست... 427 00:28:09,771 --> 00:28:10,956 ‫بکارتش رو برداره 428 00:28:12,608 --> 00:28:15,085 ‫من یه بچه بودم 429 00:28:15,277 --> 00:28:21,925 ‫بجای اینکه اجازه بده که بهش تجاوز بشه، ‫دزملدا به داخل جنگل... فرار کرد 430 00:28:23,160 --> 00:28:25,095 ‫از اونموقع اینجا زندگی کرده 431 00:28:25,829 --> 00:28:28,915 ‫اونموقع چه اتفاقی افتاد که ‫پدر بلک‌وود الان نمیخوادش؟ 432 00:28:28,916 --> 00:28:30,726 ‫خودت گوش کن چی میگی 433 00:28:31,084 --> 00:28:35,171 ‫پدر بلک‌وود داره ازت میخواد ‫اینکارو کنی، نه ارباب تاریکی 434 00:28:35,172 --> 00:28:37,215 ‫پدر بلک‌وود یه پیام‌رسان درست‌کاره 435 00:28:37,216 --> 00:28:38,608 ‫ولی فرشته که نیست 436 00:28:38,800 --> 00:28:42,637 ‫از گوشت و خونه، درست مثل من و تو 437 00:28:42,638 --> 00:28:45,574 ‫که یعنی اشتباهاتی داره ‫و گناه مرتکب میشه 438 00:28:45,933 --> 00:28:48,618 ‫می‌تونه اشتباه کنه، می‌تونه فاسد بشه 439 00:28:53,482 --> 00:28:58,128 ‫این بخش از جنگل جاییه که ‫مردان کینکل همیشه شکار می‌کردن 440 00:28:58,987 --> 00:29:01,715 ‫بهش می‌گفتن مون ولی 441 00:29:02,491 --> 00:29:03,675 ‫باور کنین... 442 00:29:04,326 --> 00:29:07,554 ‫چیزهای عجیبی اینجا دیدم 443 00:29:17,839 --> 00:29:19,191 ‫چه خوشگله 444 00:29:23,512 --> 00:29:25,030 ‫این اولین شکار هاروی ِ 445 00:29:25,514 --> 00:29:27,199 ‫باید افتخارش مال اون باشه 446 00:29:30,018 --> 00:29:32,937 ‫داری میگی که پدر بلک‌وود ‫طبق خواست خودش عمل میکنه، 447 00:29:32,938 --> 00:29:34,272 ‫جدا از دستور ارباب تاریکی؟ 448 00:29:34,273 --> 00:29:36,333 ‫- دارم میگم ممکنه ‫- ولی چرا؟ 449 00:29:37,317 --> 00:29:39,694 ‫مشخصه که کشیش اعظم دزملدا نقشه‌ای داشته 450 00:29:39,695 --> 00:29:41,862 ‫ولی مرگ من به چه درد پدر بلک‌وود می‌خوره؟ 451 00:29:41,863 --> 00:29:46,242 ‫اون ازم مراقبت کرده، بزرگم کرده، ‫مثل دخترش باهام برخورد کرده 452 00:29:46,243 --> 00:29:48,953 ‫که باعث میشه کاری که میکنه ‫توطئه‌آمیزتر باشه 453 00:29:48,954 --> 00:29:52,557 ‫اون کاری جز اجرای خواست ‫ارباب تاریکی نمی‌کنه 454 00:29:53,000 --> 00:29:56,478 ‫و سابرینا، من میخوام ملکه بشم 455 00:29:56,670 --> 00:29:58,063 ‫رویاش رو دیدم 456 00:29:58,422 --> 00:29:59,898 ‫چرا نمی‌تونی اینو قبول کنی؟ 457 00:30:01,091 --> 00:30:03,843 ‫چیکار کردین؟ دیگه کی رو آوردین اینجا؟ 458 00:30:03,844 --> 00:30:05,344 ‫قسم میخورم هیچکس 459 00:30:05,345 --> 00:30:07,447 ‫برین، و هیچوقت برنگردین 460 00:30:08,890 --> 00:30:12,452 ‫- خانم وردول، این چیه؟ ‫- این یکی از ما بود 461 00:30:12,978 --> 00:30:14,496 ‫خیلی‌هاشون تو مون ولی بودن 462 00:30:20,360 --> 00:30:21,878 ‫کی همچین کاری میکنه؟ 463 00:30:23,405 --> 00:30:24,505 ‫انسان‌ها 464 00:30:24,948 --> 00:30:28,718 ‫- هی بابا، اینطرف! ‫- سریع، نخ پشمی رو بگیرین 465 00:30:30,454 --> 00:30:32,580 ‫یه پنج‌ضلعی دور جانور شکل بدین 466 00:30:32,581 --> 00:30:34,516 ‫وایسا خانم وردول، داریم چیکار می‌کنیم؟ 467 00:30:35,000 --> 00:30:37,144 ‫چشماشون رو می‌پوشونیم 468 00:30:37,377 --> 00:30:38,477 ‫حرف نزنین 469 00:30:38,670 --> 00:30:41,440 ‫خیلی ساکت بمونید، ‫وگرنه پنهان‌سازی جواب نمیده 470 00:30:49,890 --> 00:30:51,283 ‫رد خون اینجا تموم میشه 471 00:30:52,476 --> 00:30:54,494 ‫اون لعنتی کدوم گوریه؟ 472 00:30:59,566 --> 00:31:03,753 ‫اون شلیک کشنده‌ای بود. ‫تا اینجا هم نباید می‌رسید. 473 00:31:03,862 --> 00:31:05,088 ‫الان چیکار کنیم؟ 474 00:31:06,239 --> 00:31:08,341 ‫بازم می‌گردیم. اون شکار رو میخوام 475 00:31:36,228 --> 00:31:38,104 ‫یه بار که شکارچی باشی ‫همیشه شکارچی‌ای 476 00:31:38,105 --> 00:31:39,980 ‫هاروی یه شکارچی نیست 477 00:31:39,981 --> 00:31:43,943 ‫گرچه باید اعتراف کنی، شبیه ‫یه شکارچی بود سابرینا 478 00:31:43,944 --> 00:31:45,170 ‫بیشتر از شبیه بود 479 00:31:45,612 --> 00:31:48,197 ‫اون یه شکارچی ساحره‌ست. ‫خانواده‌ش شکارچی ساحره‌ان 480 00:31:48,198 --> 00:31:49,573 ‫خودش بهت گفت 481 00:31:49,574 --> 00:31:51,992 ‫پس خون خون می‌طلبه، قانون همینه 482 00:31:51,993 --> 00:31:54,888 ‫تقاص خونی برای قتل این خودی 483 00:31:56,039 --> 00:31:59,226 ‫شاید بجای اینکه بذارم ‫منو اینور اونور بکشونی، 484 00:31:59,459 --> 00:32:03,087 ‫بهتره آخرین ساعات زندگیم صرف این بشه ‫که پوست دوست‌پسرت رو زنده‌زنده بکنم 485 00:32:03,088 --> 00:32:04,755 ‫تیکه تیکه‌ش کنیم 486 00:32:04,756 --> 00:32:07,716 ‫ازش فاصله بگیرین. هاروی قاتل نیست 487 00:32:07,717 --> 00:32:09,236 ‫به این باور داری سابرینا؟ 488 00:32:09,845 --> 00:32:11,488 ‫حتی با چیزی که الان دیدیم؟ 489 00:32:11,721 --> 00:32:14,032 ‫بله. بله 490 00:32:14,349 --> 00:32:18,620 ‫ایمانت به این پسر فانی چه فرقی ‫با ایمان من به ارباب تاریکی داره؟ 491 00:32:19,521 --> 00:32:21,957 ‫چرا ایمان تو از من بااعتبارتره؟ 492 00:32:25,902 --> 00:32:28,213 ‫سردخونه‌ی اسپل‌من، زلدا هستم 493 00:32:29,990 --> 00:32:33,301 ‫بانو بلک‌وود. الان میام 494 00:32:35,412 --> 00:32:39,099 ‫ننه روث، این دوستم از مدرسه‌ست 495 00:32:39,958 --> 00:32:41,625 ‫سلام پسر خوشتیپ 496 00:32:41,626 --> 00:32:45,504 ‫نه ننه. اسمش سوزی ِ 497 00:32:45,505 --> 00:32:46,856 ‫نه، اشکالی نداره راز 498 00:32:48,175 --> 00:32:51,677 ‫از سوزی خواستم بیاد چون... 499 00:32:51,678 --> 00:32:55,073 ‫چون دفعه‌ی پیش ترسوندمت 500 00:32:56,475 --> 00:32:57,575 ‫ننه... 501 00:32:58,727 --> 00:33:02,747 ‫ما زنان «واکر» چطور این فراست رو... 502 00:33:04,232 --> 00:33:05,332 ‫بدست آوردیم؟ 503 00:33:05,442 --> 00:33:07,085 ‫نسل‌ها پیش... 504 00:33:08,487 --> 00:33:13,258 ‫یکی از اجداد ما زنی رو ‫به ساحره بودن متهم کرد 505 00:33:13,825 --> 00:33:16,177 ‫بقیه‌ی ساحره‌های گرین‌دیل، 506 00:33:16,369 --> 00:33:20,724 ‫با نفرین خودشون ما زنان واکر رو نابینا کردن 507 00:33:22,209 --> 00:33:25,353 ‫ولی ساحره‌ها واقعی نیستن، هستن ننه؟ 508 00:33:26,588 --> 00:33:29,858 ‫و نابینا بودن چه ربطی به فراست داشتن داره؟ 509 00:33:30,842 --> 00:33:35,137 ‫نمی‌دونم نفرین شدن فراست رو بهمون داده، 510 00:33:35,138 --> 00:33:38,158 ‫یا فقط چیزی رو نمایان کرده که از قبل داشتیم 511 00:33:40,352 --> 00:33:45,123 ‫ولی می‌دونم بیناییت رو از دست میدی 512 00:33:46,566 --> 00:33:48,293 ‫ولی با فراستت... 513 00:33:49,653 --> 00:33:53,673 ‫می‌تونی چیزهایی رو ببینی که بقیه نمی‌تونن 514 00:33:54,574 --> 00:33:58,762 ‫و اون جونت رو نجات میده 515 00:34:07,337 --> 00:34:08,437 ‫هاروی 516 00:34:10,590 --> 00:34:14,694 ‫فکر می‌کردم امسال پیش ‫بابام و بابابزرگم متفاوت میشه 517 00:34:15,804 --> 00:34:17,906 ‫اتفاقی افتاده؟ 518 00:34:18,265 --> 00:34:20,200 ‫همگی رفتیم به مون ولی تا شکار کنیم 519 00:34:22,435 --> 00:34:26,539 ‫یه آهو دیدیم... و بابابزرگ گفت ‫نوبت منه شلیک کنم 520 00:34:28,233 --> 00:34:29,334 ‫ولی من... 521 00:34:30,735 --> 00:34:31,735 ‫نتونستم شلیک کنم 522 00:34:31,736 --> 00:34:36,156 ‫برا همین بابابزرگ شلیک کرد، ولی من... ‫باید جلوش رو می‌گرفتم. اینکارو نکردم 523 00:34:36,157 --> 00:34:38,242 ‫- باید جلوش رو می‌گرفتم، ولی نگرفتم ‫- اشکالی نداره 524 00:34:38,243 --> 00:34:39,719 ‫این خیلی بده سابرینا 525 00:34:40,120 --> 00:34:43,139 ‫غیر از تامی، من... با بقیه‌شون جور در نمیام 526 00:34:45,917 --> 00:34:47,185 ‫تو مثل اونا نیستی 527 00:34:49,129 --> 00:34:50,522 ‫حتی یه ذره 528 00:34:55,594 --> 00:34:56,903 ‫آزارت به مورچه هم نمی‌رسه 529 00:34:58,972 --> 00:35:00,281 ‫برا همین دوستت دارم 530 00:35:21,411 --> 00:35:24,413 ‫- سابرینا، بعلزبوب رو شکر، بهت نیاز دارم ‫- برا چی؟ 531 00:35:24,414 --> 00:35:26,790 ‫بانو بلک‌وود پایینه و نزدیکه تشنج کنه، 532 00:35:26,791 --> 00:35:28,500 ‫عمه هیلدات تو اون ‫کتاب‌فروشی مسخره‌ست، 533 00:35:28,501 --> 00:35:31,503 ‫ولی یه قوری از چای آرامش‌بخشش ‫رو گازه. بریز و بیار پایین. 534 00:35:31,504 --> 00:35:33,797 ‫اولش گرفتگی‌های شکمم بود، ‫بعدش خون دیدم 535 00:35:33,798 --> 00:35:36,216 ‫لکه‌بینی داشتم. بچه‌هام خوبن؟ 536 00:35:36,217 --> 00:35:38,761 ‫افکارتون رو آرام کنید ‫بانو بلک‌وود، مشکلی ندارین 537 00:35:38,762 --> 00:35:41,805 ‫نباید بچه‌هام رو از دست بدم. ‫فاستوس هیچوقت منو نمی‌بخشه 538 00:35:41,806 --> 00:35:44,475 ‫- نمی‌خوام سرافکنده‌ش کنم ‫- چرند نگو. سابرینا، چای رو بریز 539 00:35:44,476 --> 00:35:47,227 ‫- ریختم عمه زی ‫- سمی که نیست نه؟ 540 00:35:47,228 --> 00:35:50,773 ‫البته که نیست. ‫بابونه‌ست با یه عطر آرامش‌بخش 541 00:35:50,774 --> 00:35:52,041 ‫بخور 542 00:35:53,151 --> 00:35:55,253 ‫همش رو بخور، چه دختر خوبی 543 00:35:55,820 --> 00:35:57,863 ‫داره چه اتفاقی میفته؟ چه مشکلی دارم؟ 544 00:35:57,864 --> 00:36:00,741 ‫فشار خونت بطور غیرعادی بالاست 545 00:36:00,742 --> 00:36:02,576 ‫حمله‌ی عصبی بهت دست داده 546 00:36:02,577 --> 00:36:04,870 ‫تازگی‌ها از طلسم قدرتمندی استفاده کردی؟ 547 00:36:04,871 --> 00:36:06,872 ‫گاهی اوقات می‌تونه ‫برای بارداری خطر داشته باشه 548 00:36:06,873 --> 00:36:10,059 ‫خطرناک بود، ولی باید انجامش می‌دادم 549 00:36:11,711 --> 00:36:13,229 ‫تو درک میکنی، مگه نه؟ 550 00:36:16,883 --> 00:36:19,468 ‫البته بانو بلک‌وود. درک‌تون میکنم 551 00:36:19,469 --> 00:36:21,738 ‫تو می‌دونی درواقع چه شکلی هستن 552 00:36:22,055 --> 00:36:25,641 ‫همیشه نجوا میکنن... ‫و دسیسه‌چینی میکنن و... 553 00:36:25,642 --> 00:36:27,893 ‫و فکر میکنم میخوان بچه‌های منو بکشن 554 00:36:27,894 --> 00:36:29,853 ‫هیچکس نمیخواد آسیبی به بچه‌هات بزنه 555 00:36:29,854 --> 00:36:33,249 ‫تو فقط دچار دوره‌ی سه ماهه‌ی ‫سوم تشنج شدی، همین 556 00:36:33,608 --> 00:36:34,900 ‫کی داره دسیسه‌چینی میکنه؟ 557 00:36:34,901 --> 00:36:39,047 ‫اون خواهرای عجیب و غریب. اون هرزه‌ها 558 00:36:41,825 --> 00:36:45,744 ‫نمی‌ذارم علیهم دسیسه چینی کنن. ‫بچه‌هام زودتر دنیا میان. 559 00:36:45,745 --> 00:36:48,080 ‫چرا؟ چرا یتیم‌ها باید بخوان بهت آسیب برسونن؟ 560 00:36:48,081 --> 00:36:51,476 ‫سه تایی‌شون، فکر میکنن خیلی باهوشن 561 00:36:51,960 --> 00:36:54,270 ‫نقشه دارن چیزی که ‫متعلق به بچه‌هامه ازم بگیرن 562 00:36:54,504 --> 00:36:57,899 ‫می‌تونن هر کاری بکنن. ‫بهشون آسیب بزنن، نفرین‌شون کنن 563 00:36:59,968 --> 00:37:01,820 ‫پس من باید زودتر بهشون آسیب میزدم 564 00:37:03,847 --> 00:37:08,618 ‫یکیشون رو کشتم، و بقیه‌شون ‫در نتیجه تهدیدی نیستن 565 00:37:13,898 --> 00:37:17,627 ‫منظور بانو بلک‌وود چی بود که گفت ‫"بچه‌های اون" زودتر دنیا بیان؟ 566 00:37:18,236 --> 00:37:23,049 ‫بنظرم «کانستنس» فکر میکنه پدر بلک‌وود ‫بچه‌های دیگه هم داره 567 00:37:24,534 --> 00:37:26,160 ‫اون اولین کشیش اعظمی نیست که 568 00:37:26,161 --> 00:37:29,413 ‫بچه‌های حروم‌زاده‌ی عجیب اینور و اونور داره 569 00:37:29,414 --> 00:37:32,916 ‫ولی اون بچه‌های دیگه چطور می‌تونن ‫تهدیدی برای دوقلوهای بانو بلک‌وود باشن؟ 570 00:37:32,917 --> 00:37:36,712 ‫بچه‌های کشیش اعظم، ‫حلال‌زاده باشن یا نه، 571 00:37:36,713 --> 00:37:38,881 ‫می‌تونن ادعای جانشینیش رو بکنن 572 00:37:38,882 --> 00:37:42,443 ‫پس اگه پدر بلک‌وود بچه‌های ‫دیگه‌ای هم داشته باشه... 573 00:37:43,178 --> 00:37:45,446 ‫همشون می‌تونن ادعای ‫جانشینیش رو داشته باشن 574 00:37:53,813 --> 00:37:56,332 ‫پرودنس، باید باهات صحبت کنم 575 00:37:56,733 --> 00:37:58,817 دارم لباس روز جشنم رو تن میزنم 576 00:37:58,818 --> 00:38:02,696 ‫وقتی به پدر بلک‌وود اتهام زدم ‫که وقتی تو رو بعنوان ملکه 577 00:38:02,697 --> 00:38:04,215 ‫انتخاب کرد برنامه داشت، اشتباه کردم 578 00:38:04,616 --> 00:38:05,866 ‫بالاخره سر عقل... 579 00:38:05,867 --> 00:38:09,661 ‫در عوض، فکر میکنم شاید ‫بانو بلک‌وود باشه که میخواد تو بمیری 580 00:38:09,662 --> 00:38:11,288 ‫عجب موجود کُفرگویی هستی 581 00:38:11,289 --> 00:38:13,999 ‫تو گفتی پدر بلک‌وود ‫مثل دخترش باهات برخورد میکنه 582 00:38:14,000 --> 00:38:16,853 ‫امکانش هست که شما واقعاً دخترش باشین؟ 583 00:38:18,880 --> 00:38:21,840 ‫چون اگه بودی، بانو بلک‌وود ‫تو رو تهدیدی برا خودش می‌دونست 584 00:38:21,841 --> 00:38:23,926 ‫پاک عقلت رو از دست دادی؟ 585 00:38:23,927 --> 00:38:26,553 ‫شاید، ولی چرا پدر بلک‌وود ‫ازت سرپرستی میکرد؟ 586 00:38:26,554 --> 00:38:28,013 ‫چون آدم نیکوکاری هست 587 00:38:28,014 --> 00:38:30,098 ‫اگه دختر پدر بلک‌وود باشی، 588 00:38:30,099 --> 00:38:32,768 ‫می‌تونی یه روز رو کلیسای شب ادعا کنی 589 00:38:32,769 --> 00:38:34,746 ‫این مدرسه، همه چیز 590 00:38:34,979 --> 00:38:38,065 ‫ولی اول باید از شر ‫وراث قانونیش خلاص بشی 591 00:38:38,066 --> 00:38:40,025 ‫بس کن. خواهشاً تمومش کن 592 00:38:40,026 --> 00:38:43,654 ‫اگه بانو بلک‌وود همچین نقشه‌ای برات داشت، ‫براش راحت‌تر نبود که، 593 00:38:43,655 --> 00:38:46,031 ‫تو جشن جشن‌ها قربانی بشی؟ 594 00:38:46,032 --> 00:38:47,383 ‫برا بار آخر میگم... 595 00:38:48,034 --> 00:38:51,036 ‫این خواست ارباب تاریکی ِ که من ملکه بشم 596 00:38:51,037 --> 00:38:53,455 ‫اگه خواست یه ساحره باشی چی؟ 597 00:38:53,456 --> 00:38:58,728 ‫یه ساحره‌ی باردار که نسبت ‫به تو و خواهرهات کینه داره؟ 598 00:38:59,671 --> 00:39:01,797 ‫الان تو خونه‌مون پیشش بودم 599 00:39:01,798 --> 00:39:05,133 ‫داد و هوار راه انداخته بود ‫که علیهش دسیسه داری، 600 00:39:05,134 --> 00:39:08,762 ‫و چقدر لازمه که قبل اینکه ‫بهش آسیب بزنی، بهت آسیب بزنه 601 00:39:08,763 --> 00:39:10,573 ‫هیچ مدرکی برای اثباتش داری؟ 602 00:39:10,807 --> 00:39:13,409 ‫غیر از پریشان‌گویی‌های بانو بلک‌وود؟ 603 00:39:13,601 --> 00:39:16,663 ‫نه... فقط شمّم اینو میگه 604 00:39:19,607 --> 00:39:23,378 ‫ولی جعبه‌ی قرعه‌کشی دست بانو بلک‌وود بود 605 00:39:24,362 --> 00:39:27,614 ‫لطفاً پرودنس، می‌دونم که کاملاً ایمان داری 606 00:39:27,615 --> 00:39:29,616 ‫که این تماماً خواست ارباب تاریکی هست، 607 00:39:29,617 --> 00:39:32,136 ‫و همه چیز طبق برنامه‌ی اون پیش میره... 608 00:39:32,996 --> 00:39:36,623 ‫ولی حتی اگه ذره‌ای شک تو ذهنت هست، 609 00:39:36,624 --> 00:39:38,184 ‫نمیخوای حقیقت رو بدونی؟ 610 00:39:38,710 --> 00:39:41,604 ‫جلوی تمام محفل تو رو به قتل می‌رسونه 611 00:39:47,385 --> 00:39:52,532 ‫اگه بخوام... این خیال تو رو قبول کنم... 612 00:39:55,351 --> 00:39:57,578 ‫پیشنهاد میدی چیکار کنیم کنیز؟ 613 00:40:00,356 --> 00:40:03,459 ‫تمام ملکه‌های جشن ‫یه شام آخر میخورن، درسته؟ 614 00:40:27,717 --> 00:40:28,860 ‫دوروتی؟ 615 00:40:33,348 --> 00:40:34,490 ‫سوزی! 616 00:40:35,224 --> 00:40:36,367 ‫شام آماده‌ست! 617 00:40:43,608 --> 00:40:45,192 ‫این اتفاق هر سال میفته 618 00:40:45,193 --> 00:40:47,945 ‫صبحونه نخورده شروع به مشروب خوردن میکنن ‫و قبل ناهار بیهوش میشن 619 00:40:47,946 --> 00:40:49,213 ‫پس فقط من و توییم 620 00:40:49,989 --> 00:40:51,089 ‫مشکلی ندارم 621 00:40:52,033 --> 00:40:53,760 ‫شکرگزاری مبارک تامی 622 00:40:54,911 --> 00:40:56,345 ‫شکرگزاری مبارک خر خون 623 00:40:58,039 --> 00:41:00,850 ‫پدر بلک‌وود، بانو بلک‌وود، لطفاً بفرمایید تو 624 00:41:01,334 --> 00:41:04,169 ‫مبارک باشه شکر... جشن جشن‌ها 625 00:41:04,170 --> 00:41:05,772 ‫جشن مبارک 626 00:41:06,255 --> 00:41:09,025 ‫امشب تو اتاق نشیمن شام می‌خوریم 627 00:41:10,718 --> 00:41:11,885 ‫واو! 628 00:41:11,886 --> 00:41:15,806 ‫پرودنس، چه خیره‌کننده شدی. ‫باید سرشار از... 629 00:41:15,807 --> 00:41:18,159 ‫سرشار از خوشی‌ام بانو بلک‌وود، بله 630 00:41:18,893 --> 00:41:20,203 ‫بخوریم؟ 631 00:41:21,396 --> 00:41:22,538 ‫اگه اجازه هست، 632 00:41:27,944 --> 00:41:31,297 ‫از ملکه پرودنس بابت جان‌فشانی‌ای ‫که امشب میکنه تشکر کنم... 633 00:41:31,906 --> 00:41:33,216 ‫برای محفل 634 00:41:36,744 --> 00:41:38,971 ‫و خواهرتون هیلدا کجاست؟ 635 00:41:39,163 --> 00:41:41,373 ‫با توجه به وضعیت نامناسبی که داشتن، 636 00:41:41,374 --> 00:41:44,126 ‫فکر کردم عدم حضورشون بهتر باشه 637 00:41:44,127 --> 00:41:46,229 ‫همچنین، داره دسر درست میکنه 638 00:41:55,013 --> 00:41:57,031 ‫چه جشنی داریم استولاس 639 00:41:57,682 --> 00:42:00,118 ‫همم! 640 00:42:00,685 --> 00:42:02,912 ‫این باید غذایی باشه که سفارش دادم 641 00:42:03,896 --> 00:42:07,291 ‫اگه مودب باشی باهات... تقسیم میکنم 642 00:42:17,660 --> 00:42:21,180 ‫وای... بنظر پیتزای سنگینی میاد 643 00:42:21,873 --> 00:42:24,934 ‫میشه برام بذاریدش اونجا؟ 644 00:42:27,086 --> 00:42:29,480 ‫خیلی خوشحالم که اینجایین 645 00:42:30,089 --> 00:42:32,191 ‫نمی‌تونم بگم چقدر گرسنه‌ام 646 00:42:33,176 --> 00:42:34,443 ‫ضعف کردم 647 00:42:41,642 --> 00:42:43,852 ‫عمه هیلدا، چه کردین 648 00:42:43,853 --> 00:42:48,446 ‫امیدوارم. این دستور پخت مخفی مادرمه ‫وقتی فکر میکرد پدرم با یکی رابطه داره 649 00:42:48,608 --> 00:42:51,711 ‫- چقدر میکشه تا اثر کنه؟ ‫- باید فوراً اثر کنه 650 00:42:57,408 --> 00:43:00,303 ‫و حالا، برای بهترین بخش امشب، 651 00:43:00,787 --> 00:43:04,682 ‫کیک کاکائویی و کره‌ای و مارسپان ‫عمه هیلدام با کشمش‌های برندی 652 00:43:05,041 --> 00:43:07,185 ‫بنظر خوشمزه میاد... 653 00:43:07,752 --> 00:43:10,897 ‫ولی میخوام برا بعد جا نگه دارم 654 00:43:12,256 --> 00:43:16,152 ‫چرند نگو بانو بلک‌وود. جای ‫سه نفر غذا می‌خورین، یادتونه؟ 655 00:43:16,886 --> 00:43:17,986 ‫فاستوس؟ 656 00:43:21,599 --> 00:43:25,411 ‫اگه کسی تو جشن جشن‌ها پرخوری نکنه ‫کجا میخواد بکنه؟ 657 00:43:26,104 --> 00:43:27,580 ‫موافقم 658 00:43:29,440 --> 00:43:30,540 ‫عمیقاً 659 00:43:41,285 --> 00:43:44,246 ‫بعنوان یه تغییر معکوس تازه ‫پدر بلک‌وود، من کنجکاوم، 660 00:43:44,247 --> 00:43:47,892 ‫چرا تصمیم گرفتین بعد از اینکه ‫پدرم جشن رو منع کرد برگردونینش؟ 661 00:43:49,001 --> 00:43:52,355 ‫من بعد مرگ ادوارد که کشیش اعظم شدم، 662 00:43:53,047 --> 00:43:54,523 ‫ارباب تاریکی بهم وحی فرستاد، 663 00:43:54,966 --> 00:43:59,028 ‫که من باید به سنت‌های باستانی‌مون برگردم 664 00:44:00,972 --> 00:44:03,991 ‫بعضی وقتا،‌ روش‌های قدیمی بهترینن 665 00:44:05,226 --> 00:44:06,994 ‫چه وحی ملکوتی‌ای 666 00:44:08,771 --> 00:44:11,666 ‫از روز جشن امسال لذت می‌برین بانو بلک‌وود؟ 667 00:44:12,525 --> 00:44:15,002 ‫خیلی بابتش هیجان دارم 668 00:44:15,778 --> 00:44:16,878 ‫خب... 669 00:44:17,655 --> 00:44:20,574 ‫امیدوارم شام آخرت خیلی ‫بهت چسبیده باشه پرودنس 670 00:44:20,575 --> 00:44:23,219 ‫هممون وقتی مُردی دلمون ‫برات تنگ میشه، مگه نه؟ 671 00:44:23,536 --> 00:44:24,971 ‫در جسم و روحمون 672 00:44:25,621 --> 00:44:26,705 ‫بیشتر جسممون 673 00:44:26,706 --> 00:44:28,432 ‫خیلی دلم برات تنگ میشه 674 00:44:28,875 --> 00:44:30,017 ‫منم همینطور 675 00:44:30,126 --> 00:44:31,435 ‫من نمیشم 676 00:44:35,965 --> 00:44:37,299 ‫و چرا؟ 677 00:44:37,300 --> 00:44:39,819 ‫تو یه ننگی و بهتره از شرت خلاص بشیم 678 00:44:42,388 --> 00:44:45,432 ‫کنستانس، پرودنس ملکه‌ی ماست 679 00:44:45,433 --> 00:44:48,744 ‫نه، اون ملکه‌ی من نیست، ‫اون یه حروم‌زاده‌ست 680 00:44:53,566 --> 00:44:56,735 ‫آخرین باری که از یه طلسم ‫استفاده کردین کِی بوده بانو بلک‌وود؟ 681 00:44:56,736 --> 00:44:58,421 ‫شب قرعه‌کشی روز جشن 682 00:45:00,531 --> 00:45:02,199 ‫و از چه طلسمی استفاده کردین؟ 683 00:45:02,200 --> 00:45:05,720 ‫جعبه‌ی قرعه‌کشی رو افسون کردم ‫تا پرودنس رو بعنوان ملکه انتخاب کنه 684 00:45:07,830 --> 00:45:09,348 ‫چرا همچین کاری کردی؟ 685 00:45:12,335 --> 00:45:14,979 ‫چون اون و خواهرهای هرزه‌ش ‫از تخم تو هستن 686 00:45:15,713 --> 00:45:18,733 ‫چون تو خودت یه هرزه‌ی حریصی... 687 00:45:21,427 --> 00:45:23,112 ‫و این یعنی دردسر برای بچه‌هام 688 00:45:25,473 --> 00:45:26,932 ‫خیلی متاسفم شوهر 689 00:45:26,933 --> 00:45:31,495 ‫نمی‌دونم چرا دارم اینطوری ‫خودم رو تخلیه میکنم 690 00:45:31,812 --> 00:45:37,126 ‫برا اینه که ملکه‌تون درخواست ‫یه کیک ویژه برا شام آخرش داده 691 00:45:39,695 --> 00:45:41,130 ‫کیک حقیقت عمه هیلدا 692 00:45:42,281 --> 00:45:44,383 ‫یه گاز بزنی نمی‌تونی دروغ بگی 693 00:45:49,956 --> 00:45:54,226 ‫کنستانس، چطور جرئت میکنی ‫تو اراده‌ی ارباب تاریکی دخالت کنی 694 00:45:54,585 --> 00:45:56,604 ‫اصلاً می‌دونی که چه رسوایی، 695 00:45:57,046 --> 00:45:59,607 ‫و اهانتی به کلیسا کردی؟ 696 00:46:02,343 --> 00:46:03,569 ‫متاسفم 697 00:46:06,055 --> 00:46:07,907 ‫یعنی شما پدر من هستید؟ 698 00:46:15,439 --> 00:46:16,540 ‫بله 699 00:46:18,025 --> 00:46:19,210 ‫و مادرم؟ 700 00:46:19,527 --> 00:46:20,628 ‫مُرده 701 00:46:20,861 --> 00:46:22,755 ‫- توسط شما؟ ‫- سابرینا 702 00:46:23,656 --> 00:46:24,882 ‫بطور غیرمستقیم 703 00:46:30,663 --> 00:46:33,432 ‫خودش رو انداخت تو یه رودخونه 704 00:46:34,292 --> 00:46:37,019 چون باهاش ازدواج نمی‌کردم 705 00:46:40,131 --> 00:46:41,231 ‫عجب 706 00:46:42,550 --> 00:46:44,402 ‫ما هم دختران تو هستیم؟ 707 00:46:45,261 --> 00:46:46,361 ‫همم؟ 708 00:46:46,637 --> 00:46:48,322 ‫نه، شما فقط یتیم هستید 709 00:46:51,976 --> 00:46:53,160 ‫پرودنس؟ 710 00:46:54,520 --> 00:46:56,539 ‫پس حق با تو بود سابرینا 711 00:46:56,856 --> 00:46:59,417 ‫ارباب تاریکی نمیخواد تا ملکه‌ش باشم 712 00:47:00,318 --> 00:47:01,585 ‫محفل... 713 00:47:01,944 --> 00:47:03,754 ‫محفل باید سریعاً تشکیل جلسه بده 714 00:47:04,989 --> 00:47:06,966 ‫تا برای یه ملکه‌ی جدید دوباره قرعه بگیریم 715 00:47:07,408 --> 00:47:12,304 ‫یا... ارباب تاریکی می‌تونه ‫بهتون یه وحی جدید بده 716 00:47:12,621 --> 00:47:16,183 ‫یکی که مجبورتون کنه جشن رو منع کنید 717 00:47:17,001 --> 00:47:20,104 ‫امسال و تمام سال‌های آینده 718 00:47:21,756 --> 00:47:24,483 ‫و چیزی که امشب سر این میز آشکار شد... 719 00:47:25,593 --> 00:47:27,403 ‫دیگه صحبتی ازش نمیشه 720 00:47:29,096 --> 00:47:33,117 ‫هر اتفاقی که بیفته... ‫میخوام این لباس رو بپوشم... 721 00:47:35,311 --> 00:47:38,080 ‫و... و روی تخت جمجمه‌ها بنشینم 722 00:47:40,066 --> 00:47:43,294 ‫میشه لطفاً... پدر؟ 723 00:48:10,596 --> 00:48:12,781 ‫چند روزه چیزی نخوردم 724 00:48:21,524 --> 00:48:25,336 ‫برادران و خواهران، این شب شیطانی ‫بر همه‌ی شما مبارک باد 725 00:48:25,736 --> 00:48:27,671 ‫و همینطور به شما 726 00:48:27,905 --> 00:48:31,574 ‫هر سال، جشن جشن‌ها یاد 727 00:48:31,575 --> 00:48:34,720 ‫از خود گذشتگی‌ای که محفل‌مون ‫رو نجات داد زنده نگه می‌داره 728 00:48:35,204 --> 00:48:40,476 ‫ستایش فریا را! ستایش فریا را! 729 00:48:41,419 --> 00:48:42,895 ‫اگرچه... 730 00:48:44,880 --> 00:48:49,527 ‫امشب، من بایست امشب با بی‌میلی ‫حامل اخبار تاریکی باشم 731 00:48:50,803 --> 00:48:52,804 ‫در رویدادی غیرمنتظره، 732 00:48:52,805 --> 00:48:57,201 ‫از طریق شرایطی که به کل ‫از کنترل ما خارجه... 733 00:49:01,981 --> 00:49:03,624 ‫پرودنس نایت... 734 00:49:05,151 --> 00:49:08,087 ‫نمی‌تونه وظیفه‌ش بعنوان ‫ملکه‌ی جشن رو به انجام برسونه 735 00:49:14,994 --> 00:49:16,202 ‫کفرگویی! 736 00:49:16,203 --> 00:49:17,829 ‫ما کاملاً گرسنه‌ایم 737 00:49:17,830 --> 00:49:19,056 ‫باید جشن بگیریم! 738 00:49:20,416 --> 00:49:22,351 ‫بعلاوه! بعلاوه! 739 00:49:22,626 --> 00:49:24,853 ‫ارباب تاریکی بهم وحی فرستاد... 740 00:49:28,632 --> 00:49:29,775 ‫که امسال... 741 00:49:30,426 --> 00:49:31,526 ‫جشن... 742 00:49:33,345 --> 00:49:35,823 ‫نخواهیم... 743 00:49:38,851 --> 00:49:41,287 ‫زنده باد فریا! ستایش باد شیطان را! 744 00:50:10,382 --> 00:50:14,028 ‫درود همه بر میلدرد! ملکه‌ی جشن! 745 00:50:14,386 --> 00:50:16,054 ‫درود بر میلدرد! 746 00:50:16,055 --> 00:50:17,906 ‫ملکه‌ی جشن! 747 00:50:59,473 --> 00:51:01,116 ‫چی شد؟ 748 00:51:01,433 --> 00:51:04,203 ‫دفتر پزشک قانونی بود 749 00:51:05,229 --> 00:51:08,248 ‫دارن دو تا جسد میارن اینجا 750 00:51:09,108 --> 00:51:10,149 ‫یه زوج 751 00:51:10,150 --> 00:51:13,820 ‫خودکشی... کردن 752 00:51:13,821 --> 00:51:15,280 ‫این موقع از سال همیشه اتفاق میفته 753 00:51:15,281 --> 00:51:17,841 ‫توی مناسبت‌ها انسان‌ها ‫می‌تونن خیلی بی‌حوصله باشن 754 00:51:18,325 --> 00:51:19,968 ‫آقا و خانم کمپر هستن 755 00:51:32,881 --> 00:51:34,066 ‫عمه زلدا؟ 756 00:51:34,717 --> 00:51:36,360 ‫بله سابرینا؟ 757 00:51:36,760 --> 00:51:40,781 ‫اگه جای پرودنس من بعنوان ملکه ‫انتخاب میشدم چی میشد؟ 758 00:51:42,224 --> 00:51:44,743 ‫می‌ذاشتی کاری که ‫با میلدرد کردن رو با من بکنن؟ 759 00:51:46,270 --> 00:51:47,370 ‫هیچوقت 760 00:51:48,689 --> 00:51:50,833 ‫ولی اگه خواست ارباب تاریکی بود چی؟ 761 00:51:54,445 --> 00:51:57,715 ‫فرق نداره. حالا لطفآً سابرینا. من خسته‌ام 762 00:52:09,877 --> 00:52:11,044 ‫سلام خر خون 763 00:52:11,045 --> 00:52:14,047 ‫می‌دونی بهترین چیز کار کردن ‫تو جمعه‌ی بعد شکرگزاری چیه؟ 764 00:52:14,048 --> 00:52:15,274 ‫از خونه بیرون زدن؟ 765 00:52:16,133 --> 00:52:17,443 ‫گرفتن اضافه‌کار 766 00:52:27,603 --> 00:52:28,746 ‫خواهران 767 00:52:30,731 --> 00:52:31,874 ‫دارین چیکار میکنین؟ 768 00:52:32,608 --> 00:52:33,708 ‫دعا میکنیم 769 00:52:34,068 --> 00:52:36,754 ‫- از ارباب تاریکی تشکر میکنیم... ‫- که هنوز پیش مایی 770 00:52:47,873 --> 00:52:49,933 ‫آگاتا، نباید دعوتش می‌کردیم؟ 771 00:52:51,335 --> 00:52:52,436 ‫نه دوروکس 772 00:52:53,379 --> 00:52:55,105 ‫بهتره تو این قضیه قاطیش نکنیم 773 00:53:07,267 --> 00:53:10,078 ‫خون، خون می‌طلبه 774 00:53:25,953 --> 00:53:29,640 ‫باشد که چوب‌ها و سنگ‌ها استخون‌های ‫شکارچیان ساحره رو بشکنه 775 00:53:30,064 --> 00:53:37,064 ترجمه از ناصر اسماعیلی 776 00:53:37,288 --> 00:53:44,288 دانلود فیلم و سریال با لینک مستقیم www.DibaMoviez.Com 777 00:53:44,512 --> 00:53:49,512 کانال تلگرام تیم ترجمه‌ی دیباموویز https://t.me/DibaSub 778 00:54:35,272 --> 00:54:36,790 ‫برت، سرت رو بکش کنار