1 00:00:08,012 --> 00:00:10,384 . گاهي آدمها ناپديد ميشن 2 00:00:12,009 --> 00:00:14,318 ... دخترانِ جوان از خونه فرار مي کنن 3 00:00:14,837 --> 00:00:18,462 دستِ کودکان از والدين جدا ميشه و . براي هميشه گم ميشن 4 00:00:19,015 --> 00:00:23,219 ، زنان ، با برداشتنِ خرجِ خونه . شوهرانِ خود را ترک مي کنن 5 00:00:24,359 --> 00:00:26,650 . اکثرِ اين آدمها ، دوباره پيدا ميشن 6 00:00:27,386 --> 00:00:33,405 ، معمولاً براي تمام چيزهايي که ناپديد ميشن . توضيح و دليلِ خاصي وجود داره 7 00:00:38,839 --> 00:00:45,311 عجيب اينه که گاهي بعضي از تصاوير و احساسات . سالها در ذهنمون مي مونه 8 00:00:46,736 --> 00:00:50,336 مثلِ لحظه اي که فهميدم هيچوقت . يه گلدونِ کريستالي نداشتم 9 00:00:50,859 --> 00:00:55,982 در واقع هرگز جايي اونقدر طولاني اقامت نداشتم . که بتونم از اين چيزهاي ساده داشته باشم 10 00:00:58,140 --> 00:00:59,842 ... در اون لحظه 11 00:01:00,368 --> 00:01:05,271 هيچ چيزي در دنيا ، برام با ارزش تر از . داشتنِ يک گلدونِ کريستالي نبود 12 00:01:08,715 --> 00:01:13,570 ، بعد از ظهرِ سه شنبه بود . شش ماه بعد از خاتمه ي جنگ 13 00:01:21,683 --> 00:01:23,890 . خدايِ من 14 00:01:23,891 --> 00:01:26,704 ـ محکم نگهش داريد ، فهميديد ؟ . ـ خدايِ من 15 00:01:31,405 --> 00:01:32,747 . عجله کنيد 16 00:01:35,265 --> 00:01:36,987 . دکتر 17 00:01:38,092 --> 00:01:41,307 قبل از اينکه از خونريزي بميره ، بايد شاهرگِ . رانش رو بخيه کنم 18 00:01:41,341 --> 00:01:45,200 . ـ چيزي نيست "جکي" ، به زودي ميري خونه ، رفيق . ـ خدايِ من 19 00:01:50,620 --> 00:01:51,746 . خدايِ من 20 00:01:57,472 --> 00:01:58,977 . بسپارش به ما ، پرستار 21 00:02:02,955 --> 00:02:04,899 . چاقوي جراحي رو بده 22 00:02:25,209 --> 00:02:29,822 کلير" ، شنيدي ؟" . تموم شد . بالاخره تموم شد 23 00:03:04,613 --> 00:03:06,588 ... يه جورايي در ذهنم 24 00:03:06,823 --> 00:03:12,517 ، يادِ روزِ پايانِ جنگ جهاني دوم ... بدترين و خونبارترين جنگِ تاريخِ بشر 25 00:03:13,258 --> 00:03:16,398 . هر روز کم رنگتر ميشد 26 00:03:17,521 --> 00:03:23,231 ولي هنوز هم جزئيات روزي که پشتِ ويترينِ اون مغازه . زندگي موردِ علاقه ام رو تصور کردم ، به ياد دارم 27 00:03:24,629 --> 00:03:29,685 بعضي وقتها فکر ميکنم چي ميشد اگر اون گلدونِ . کريستالي رو مي خريدم و يه زندگي ميساختم 28 00:03:30,193 --> 00:03:32,213 آيا چيزي تغيير مي کرد ؟ 29 00:03:33,268 --> 00:03:36,560 خوشبخت ميشدم ؟ کسي چه ميدونه ؟ 30 00:03:37,214 --> 00:03:43,601 ، فقط يه چيز ميدونم ... بعد از اين همه سختي ... دست و پنجه زدن با مرگ ، زجر و دلشکستگي 31 00:03:43,800 --> 00:03:46,525 . هنوز هم همون انتخاب رو مي کردم 32 00:03:48,437 --> 00:03:55,437 اَجنبي" ـ فصل 1 قسمت 1" مترجم : ع.ف جاويد 33 00:05:29,775 --> 00:05:33,309 در حالِ سپري کردنِ . دومين ماهِ عسل" در اسکاتلند بوديم" 34 00:05:33,803 --> 00:05:36,208 . اين اسمي بود که "فرانک" روش گذاشته بود 35 00:05:36,226 --> 00:05:40,443 جشني به مناسبتِ پايانِ جنگ ، و شروعِ . زندگي جديد بود 36 00:05:43,444 --> 00:05:45,885 . البته قضيه ، فراتر از اين حرفها بود 37 00:05:46,063 --> 00:05:51,009 ، هر دومون مي دونستيم که اين تعطيلات ... يه بهانه اس تا بفهميم 38 00:05:51,039 --> 00:05:54,896 ، بعد از پنج سال دوري از هم . چقدر تغيير کرديم 39 00:06:00,316 --> 00:06:02,543 فکر مي کني اون چيه ؟ 40 00:06:02,665 --> 00:06:05,809 . ـ خداي من ، خونيه ـ مطمئني ؟ 41 00:06:07,272 --> 00:06:09,714 . فکر کنم بتونم خون رو تشخيص بدم 42 00:06:09,800 --> 00:06:12,745 . اون يکي ساختمون هم لکه هاي خون داره 43 00:06:14,098 --> 00:06:16,328 . دو تا هم اون طرفه 44 00:06:20,432 --> 00:06:24,170 ظاهراً توسطِ ساختمون هاي خون آلود . محاصره شديم 45 00:06:24,218 --> 00:06:26,692 ... شايد فرعون ، درخواستِ موسي رو نپذيرفته 46 00:06:26,693 --> 00:06:32,225 و فرشته مرگ قراره امشب به خيابون هاي "اينوِرنِس" بياد . و از ساختمون هاي علامت خورده چشم پوشي کنه 47 00:06:32,226 --> 00:06:34,361 . تا حد زيادي ، درست حدس زدي 48 00:06:34,445 --> 00:06:39,570 . مي تونه يه جور مراسمِ قرباني باشه . البته به "توتَم پَرَست" ها بيشتر از يهودي ها مظنونم 49 00:06:39,967 --> 00:06:43,041 نمي دونستم "اينوِرنِس" خاستگاهِ . توتَم پَرَست"ها بوده" 50 00:06:43,042 --> 00:06:48,868 اوه ، عزيزم . در رابطه با جادو و خرافه پرستي . هيچ ملتي مثلِ اسکاتلنديهاي سِلتي نيستن 51 00:06:50,160 --> 00:06:52,769 ـ بريم داخل ؟ . ـ برو بريم 52 00:07:04,281 --> 00:07:07,088 . خوني که ديديد ، خونِ خروسِ سياهه 53 00:07:07,291 --> 00:07:12,329 يه سُنتِ ديرينه اس که اين موقعِ سال براي . احترام به "سَن اودرِن" قرباني مي کنن 54 00:07:12,936 --> 00:07:16,759 اودرِن" در قرنِ هجدهم مقدس بود ، درسته ؟" 55 00:07:17,145 --> 00:07:21,360 . ـ پس داستانش رو ميدوني . "ـ متاسفانه شوهرم يه تاريخدانه ، خانمِ "بِيرد 56 00:07:21,363 --> 00:07:26,101 . ـ يه گوشِ شنوا پيدا کنه مي تونه ساعتها حرف بزنه . ـ نه ديگه اونقدر 57 00:07:26,613 --> 00:07:31,318 مردم شناسي شمالِ اسکاتلند ، زياد در تخصصِ ... من نيست ولي 58 00:07:31,319 --> 00:07:34,865 شنيدم يه باورِ قديمي در موردِ سَنت اودرِن" وجود داره ، درسته ؟" 59 00:07:37,610 --> 00:07:40,723 . "خودشه . "ديدگانِ اودرِن ، بر زمين حاکم شد 60 00:07:40,724 --> 00:07:46,611 . ـ " اودرِن" با ميلِ خودش ، زنده دفن شد . ـ جالبه 61 00:07:46,938 --> 00:07:50,448 ـ شما استاد دانشگاهيد ، آقاي "رَندال" ؟ . ـ به زودي ميشم 62 00:07:50,449 --> 00:07:53,810 پيشنهادِ تدريس در آکسفورد رو قبول کرده . و کارش تا دو هفته ديگه شروع ميشه 63 00:07:53,932 --> 00:07:58,535 پس اين آخرين تعطيلاتِ شما قبل از بازگشت به کاره ، درسته ؟ 64 00:07:58,536 --> 00:08:00,941 . جايِ خوبي رو براي تفريح انتخاب کرديد 65 00:08:00,942 --> 00:08:04,547 . ـ نزديکِ جشنِ "سامين" هستيم ـ به زبانِ سِلتي همون "هالووين"ـه ؟ 66 00:08:04,548 --> 00:08:06,666 . آئينِ "هالووين" از "سامين" گرفته شده 67 00:08:07,722 --> 00:08:12,353 کليسا ، اغلبِ جشنهاي "توتَم پَرَست" ها رو . با نام جديد و براي اهدافِ خودشون برگزار مي کنن 68 00:08:12,405 --> 00:08:17,380 ، سامين" تبديل به "هالووين" شده" . يول" به "کريسمس" ... و الي آخر" 69 00:08:17,381 --> 00:08:23,569 ورودِ شما رو به جشنواره خوشامد ميگم ولي . يادتون باشه ، ارواح در ايام جشن ، آزاد ميشن 70 00:08:23,570 --> 00:08:27,352 ، اونا سرگردان ميشن و طبقِ مِيلشون . کارهاي خوب يا بد انجام ميدن 71 00:08:27,353 --> 00:08:32,403 البته "هالووين" يا همون "سامين" بدونِ . داستانِ اواح ، صفايي نداره 72 00:08:32,404 --> 00:08:36,444 . اينجا به اندازه کافي براش داستان داريم . بريم اتاقتون رو نشون بدم 73 00:08:43,110 --> 00:08:46,012 . قبل از جنگ ، ما جدايي ناپذير بوديم 74 00:08:46,393 --> 00:08:50,607 ولي ظرفِ پنج سال بعديش ، در مجموع . دَه روز همديگه رو ديديم 75 00:08:51,212 --> 00:08:53,275 . جذابيتِ خاصي داره 76 00:08:54,196 --> 00:08:57,759 . ـ از چادرهاي ارتشي و خوابيدن توي لجن بهتره . ـ حق با توئه 77 00:09:04,667 --> 00:09:11,907 وقتي جنگ تموم شد ، هردومون فکر مي کرديم . اوضاع مثلِ سابق ميشه ، ولي نشد 78 00:09:16,371 --> 00:09:20,497 . خداي من . براي خلوتِ زن و شوهري ، خيلي ضايع اس 79 00:09:20,498 --> 00:09:22,531 به نظرت صداش زياده ؟ 80 00:09:23,427 --> 00:09:28,610 فکر کنم هر تلاشي براي تشکيل خانواده انجام بديم . خانمِ "بِيرد" مطلع ميشه 81 00:09:36,723 --> 00:09:43,708 اي تنبل ... اگه همينجوري بيخيال باشي ، هرگز . نمي توني نسلِ خانواده ات رو حفظ کني 82 00:09:43,709 --> 00:09:45,346 واقعاً ؟ 83 00:09:49,393 --> 00:09:51,744 ـ چکار ميکني ؟ . ـ سخت نگير 84 00:09:52,501 --> 00:09:55,145 خانم "رَندال" ، بگو من بايد با تو چکار کنم ؟ 85 00:09:56,829 --> 00:09:58,560 . خيلي خوب 86 00:10:00,475 --> 00:10:03,284 . چکار ميکني ؟ الان تخت ميشکنه 87 00:10:16,986 --> 00:10:22,608 ميدوني ، يکي از چيزايي که موقعِ خوابيدن ... سعي مي کردم به خاطر بيارم 88 00:10:22,609 --> 00:10:25,432 . صداي خنديدنِ شوهرم بودم 89 00:10:26,165 --> 00:10:29,071 . خيلي تلاش کردم ولي نتونستم 90 00:10:29,154 --> 00:10:33,882 اگرچه قبلاً ميليون ها بار شنيده بودم ولي . نتونستم به ياد بيارم 91 00:10:37,241 --> 00:10:38,761 . خيلي عجيبه 92 00:10:39,479 --> 00:10:41,098 . ميدونم 93 00:10:43,349 --> 00:10:45,183 ... منم عادت داشتم 94 00:10:47,144 --> 00:10:48,723 . اينو نقاشي مي کردم 95 00:10:48,724 --> 00:10:52,400 ـ دستم رو ؟ . ـ در واقع ، خطوطش رو مي کِشيدم 96 00:10:53,677 --> 00:10:58,876 دليلش رو نمي دونم ولي اين طرح رو . خوب به خاطر داشتم 97 00:10:59,147 --> 00:11:01,375 . هر جايي اونو نقاشي مي کردم 98 00:11:03,069 --> 00:11:09,668 يه بار فرمانده مون به خاطرِ اينکه اون تصوير رو . گوشه ي گزارشِ ارسالي به وزير کِشيدم ، تنبيهم کرد 99 00:11:11,322 --> 00:11:12,922 . آره 100 00:11:27,843 --> 00:11:29,443 . "کلير" 101 00:12:16,628 --> 00:12:19,035 ـ خوشحالي ؟ . ـ البته 102 00:12:22,262 --> 00:12:26,593 علاقه ي "فرانک" در زمينه تاريخ ، يکي از دلايلِ . انتخابِ شمالِ اسکاتلند براي تفريح بود 103 00:12:26,670 --> 00:12:30,624 اون بالا رو مي بيني ؟ . صخره "کوکِنامون" بالايِ اون تپه اس 104 00:12:30,625 --> 00:12:38,301 در قرن 17 و 18 ، نيرويِ گشتِ بريتانيا براي دستگيري . شورشيان و راهزنانِ اسکاتلندي ، اونجا کمين ميکرد 105 00:12:38,762 --> 00:12:44,039 مي بيني از هر طرف چه تسلطي به محيطِ . اطراف داره ؟ بهترين نقطه براي کمينه 106 00:12:45,240 --> 00:12:47,040 . به اين چيزها بي علاقه نبودم 107 00:12:47,213 --> 00:12:50,575 . بعد از مرگِ والدينم ، پيشِ عمويم بزرگ شدم 108 00:12:56,450 --> 00:12:59,011 . عمو "لَمب" يه باستان شناس بود 109 00:12:59,012 --> 00:13:06,327 به همين دليل ، سالهاي بلوغم رو جهتِ حفاري . در خرابه هاي نقاطِ مختلفِ زمين ، سپري کردم 110 00:13:06,419 --> 00:13:13,181 چاه کندن ، آب جوشاندن و خيلي چيزهاي ديگه اي . که اصلاً مناسبِ يه دخترِ اصيل نبود ، ياد گرفتم 111 00:13:13,182 --> 00:13:17,391 ـ عمو ؟ . ـ اوه ، چه فکرِ خوبي کردي 112 00:13:37,046 --> 00:13:40,218 . علاقه ي اخيرِ "فرانک" ، نسل شناسي بود 113 00:13:40,219 --> 00:13:42,803 . يا بهتر بگم ، نسل شناسي خودش 114 00:13:43,456 --> 00:13:50,096 من به گياهشناسي علاقه داشتم . عاشقِ گياهان و . کاربردِ اونا در زمينه دارويي بودم 115 00:13:53,187 --> 00:13:54,835 ... تا اونجا که فهميدم 116 00:13:54,836 --> 00:14:01,469 قلعه "ليو" ، خانه ي اجدادي خاندانِ اشرافي . مک کنزي" تا اواسطِ قرن 19 بوده" 117 00:14:02,435 --> 00:14:04,306 . بريم يه نگاهي بندازيم 118 00:14:20,614 --> 00:14:26,629 در واقع ، قوطه ور شدنِ "فرانک" در تاريخ و گذشته . باعث شده بود که از زمانِ حال فرار کنه 119 00:14:27,343 --> 00:14:35,634 وقتي در ارتش بودم ، "فرانک" در لندن ، از افسرانِ . ارشدِ سرويسِ جاسوسي و عمليات مخفي بريتانيا بود 120 00:14:35,636 --> 00:14:38,920 . ـ احتمالاً اينجا آشپزخونه بوده ـ واقعاً ؟ 121 00:14:39,662 --> 00:14:41,889 . اونجا اجاقش بوده 122 00:14:51,008 --> 00:14:52,646 . عجيبه 123 00:14:52,848 --> 00:14:57,170 مدرکي ندارم که جَدم به اين قلعه ... اومده باشه ولي 124 00:14:57,512 --> 00:14:59,960 ... يه حسي درونم ميگه 125 00:15:00,592 --> 00:15:04,489 . احتمالاً به اين قلعه پا گذاشته 126 00:15:07,649 --> 00:15:14,156 فرانک" ، دَه ها نفر رو براي عملياتِ مخفي به خطوطِ" . دشمن فرستاده بود که بيشترشون هرگز برنگشتن 127 00:15:15,188 --> 00:15:19,929 زياد در موردش حرف نميزد ولي کاملاً . عذابِ وجدانش رو حس مي کردم 128 00:15:54,830 --> 00:15:56,682 . باز نميشه 129 00:15:57,256 --> 00:15:58,756 . بي خيال 130 00:15:59,420 --> 00:16:02,132 . سه ... دو ... يک 131 00:16:36,366 --> 00:16:38,615 فکر ميکني اينجا براي چه کاري بوده ؟ 132 00:16:38,629 --> 00:16:43,168 ... با توجه به کمبودِ نور و تهويه هوا ، مي تونم بگم 133 00:16:43,969 --> 00:16:46,169 . يه جايي مثلِ معبد بوده 134 00:16:46,488 --> 00:16:49,196 . شايد هم محلِ زندگي يکي دوتا غول بوده 135 00:16:50,450 --> 00:16:53,443 . فکر نکنم غول ها جفتي زندگي کنن 136 00:16:54,486 --> 00:16:57,474 . اونا مخلوقاتِ تنها و گوشه گيري هستن 137 00:16:58,945 --> 00:17:00,663 . آخي ، بيچاره ها 138 00:17:01,785 --> 00:17:05,592 جايي اين اندازه خلوت باشه و نتوني با کسي باشي ؟ 139 00:17:11,016 --> 00:17:12,988 . کثيف ميشي 140 00:17:13,669 --> 00:17:16,247 . مي توني منو توي حموم بشوري 141 00:17:34,487 --> 00:17:39,812 خانمِ "رَندال" ، گمونم زيرپوشِت رو . توي خونه جا گذاشتي 142 00:18:17,624 --> 00:18:22,779 . ـ خودشه ، آره ، آره ، پيداش کردم . ـ عاليه . بذار يه نگاهي بندازم 143 00:18:23,430 --> 00:18:25,962 اسمش "والتر"ـه ؟ 144 00:18:25,963 --> 00:18:29,653 . "نه عزيزم . "جاناتان وُلوِرتون رَندال 145 00:18:29,701 --> 00:18:33,308 ... فرمانده ي سواره نظامِ ارتشِ بريتانيا 146 00:18:33,309 --> 00:18:36,293 . ـ و جدِ پدري شما . ـ دقيقاً 147 00:18:36,326 --> 00:18:42,666 اونو با نامِ "بلک جک" هم مي شناختن . لقبي که در . سال 1740 ، هنگامِ کمپ در اينجا بدست آورده بود 148 00:18:42,667 --> 00:18:46,594 جنابِ کشيش ، چندين نامه ي نظامي پيدا کرده . که توش اسمِ فرمانده ذکر شده 149 00:18:46,595 --> 00:18:48,398 . ـ خيلي جالبه . ـ همينطوره 150 00:18:48,399 --> 00:18:52,309 خوشحالم که مي بينم نتيجه ي . يک هفته تحقيقاتت ، ثمربخش بود 151 00:18:52,338 --> 00:18:55,314 . ـ آره ، خودمم متعجب شدم ... "ـ ظاهراً "بلک جک 152 00:18:55,315 --> 00:18:58,832 حدودِ چهار سال ، قلعه ي "ويليام" رو . فرماندهي کرده 153 00:18:58,853 --> 00:19:03,208 به نظر مياد به دستورِ پادشاه ، زمانِ زيادي رو . صرفِ آزار و اذيتِ اسکاتلندي ها کرده 154 00:19:03,308 --> 00:19:05,631 . خوب ، دستورِ خودش نبوده 155 00:19:05,923 --> 00:19:09,173 در قرنِ هجدهم ، اسکاتلندي ها از انگليسي ها . متنفر بودن 156 00:19:09,174 --> 00:19:11,183 . حتي توي قرن بيستم هم همينطوره 157 00:19:11,189 --> 00:19:15,988 ديشب شنيدم که مهماندارِ ميخونه . "زيرِ لب گفت : "اَجنبي 158 00:19:17,119 --> 00:19:19,030 . اميدوارم ناراحت نشده باشيد 159 00:19:19,052 --> 00:19:24,466 ، اجنبي" واژه ي تحقيرآميزي نيست" . و معنايي جز "بيگانه" نداره 160 00:19:25,466 --> 00:19:28,039 . آقايون ، يه مقدار براتون نوشيدني حاضر کردم 161 00:19:28,040 --> 00:19:31,561 فقط دو تا فنجون آوردم چون فکر کردم ... "شايد خانمِ "رَندال 162 00:19:31,562 --> 00:19:36,690 ... ـ دوست داشته باشه با من به آشپزخونه بياد . ـ البته . خيلي خوشحال ميشم 163 00:19:39,532 --> 00:19:41,071 . بعداً مي بينمت 164 00:19:49,010 --> 00:19:53,062 . ـ خيلي وقته که چايِ اولانگ نخوردم . ـ نوشِ جان 165 00:19:53,399 --> 00:19:55,639 . در طولِ جنگ ، ناياب بود 166 00:19:57,295 --> 00:19:59,314 . خوراکِ فالِ قهوه اس 167 00:19:59,431 --> 00:20:02,009 . فالِ قهوه ي چايِ "اِرل گِرِي" خيلي مزخرفه 168 00:20:02,010 --> 00:20:05,561 تُفاله هاش خُرد ميشن و نميشه . خوب فال گرفت 169 00:20:09,639 --> 00:20:12,010 پس فالِ قهوه مي گيري ، درسته ؟ 170 00:20:12,011 --> 00:20:16,677 . مادربزرگم بهم ياد داد . اون هم از مادربزرگش ياد گرفته بود 171 00:20:17,146 --> 00:20:20,042 . چاي رو بنوش . بذار ببينم فالِت چيه 172 00:20:32,377 --> 00:20:37,324 چي مي بيني ؟ آيا قراره با يک مردِ قد بلندِ غريبه به دوردست ها سفر کنم ؟ 173 00:20:37,325 --> 00:20:40,863 . شايد ... شايد هم نه 174 00:20:43,344 --> 00:20:45,334 . خيلي ضد و نقيضه 175 00:20:46,435 --> 00:20:50,100 يک برگِ تُفاله ي پيچدار اينجاست که نشون ميده ... سفري در پيش داري ولي 176 00:20:50,101 --> 00:20:53,909 يک برگِ نصفه ، قطعش کرده . معنيش اينه . که همونجا مي موني 177 00:20:56,570 --> 00:21:00,005 . البته اونجا غريبه هم هست ، خيلي زياد 178 00:21:00,106 --> 00:21:03,328 . اگه اشتباه نکنم يکي از اونا هم شوهرته 179 00:21:05,623 --> 00:21:07,932 . عزيزم ، دستت رو بهم بده 180 00:21:13,719 --> 00:21:15,426 . عجيبه 181 00:21:15,607 --> 00:21:20,394 . بيشترِ دستها با فال ، مطابقت داره ... الگوهاشون برابري مي کنه ، ولي 182 00:21:21,478 --> 00:21:24,032 . تا حالا همچين چيزي نديدم 183 00:21:28,464 --> 00:21:35,178 انگشتِ شصتت نشون ميده ، خيلي صبوري . و اراده اي پولادين داري 184 00:21:36,417 --> 00:21:39,563 . "و اين قسمت رو ميگن ، طالعِ "ونوس 185 00:21:40,807 --> 00:21:43,701 ... در مردها ، معنيش اينه عاشقِ زنها هستن ولي 186 00:21:43,724 --> 00:21:45,733 . براي زنها ، معنيش متفاوته 187 00:21:45,734 --> 00:21:51,104 اگه بخوام مودبانه بگم ، يعني شوهرت اصلاً . دوست نداره از بسترت دور باشه 188 00:21:56,350 --> 00:22:02,741 . خطِ عُمر ... قطع شده و تکه تکه اس 189 00:22:04,520 --> 00:22:08,031 خطِ ازدواج ، تقسيم شده و معنيش . ازدواجِ دوباره اس 190 00:22:09,732 --> 00:22:11,194 ... ولي 191 00:22:11,979 --> 00:22:14,808 . اکثرِ خطوطِ تقسيم شده ، بريده بريده اس 192 00:22:17,658 --> 00:22:19,835 ... اما مالِ تو 193 00:22:21,398 --> 00:22:23,609 . دو مسيرِ مجزاست 194 00:22:26,501 --> 00:22:30,217 ... گمونم جدِ شما ، يه حامي داشته 195 00:22:30,255 --> 00:22:34,670 شخصي قدرتمند و صاحبِ نفوذ که در برابرِ انتقاداتِ . نفراتِ مافوق ، ازش حمايت مي کرده 196 00:22:34,671 --> 00:22:40,328 احتمالاً درسته ، ولي اون شخص حتماً خيلي قدرتمند . بوده که رويِ حاکمانِ وقت ، اونقدر نفوذ داشته 197 00:22:40,970 --> 00:22:45,186 ـ مثلاً دوکِ "سَندريهام" ؟ . "ـ دوکِ "سَندريهام 198 00:22:45,215 --> 00:22:49,100 وايسا ببينم ، مگه "سَندريهام" از طرفدارانِ جيمزِ دوم" نبود ؟" 199 00:22:49,204 --> 00:22:51,363 . آره ، فکر کنم حق با تو باشه 200 00:22:51,470 --> 00:22:55,141 و دوک در شرايطِ مشکوکي مُرد ... درست قبل از نبردِ 201 00:22:55,142 --> 00:22:58,546 اونا نه ، اونا نه ... تا بيشتر . خرابکاري نکردي برو کنار 202 00:22:58,547 --> 00:23:04,357 . ـ بالاخره به يه جاهايي رسيديم . ـ خوشحالم مي شنوم ولي فکر کنم بهتره برم 203 00:23:04,358 --> 00:23:08,900 ـ به اين زودي ؟ . ـ آره ، بهتره يه دوش بگيرم 204 00:23:08,938 --> 00:23:12,850 حتماً . اميدوارم فردا شب . در جشنِ "سامين" به ما ملحق شيد 205 00:23:12,851 --> 00:23:14,571 جشنِ "توتَم پَرَست" ها ؟ 206 00:23:14,589 --> 00:23:20,514 . ـ کشيش "وِيک فيلد" ، غافلگيرم کرديد . ـ خوب ، منم مثلِ بقيه ، عاشقِ داستانِ ارواحم 207 00:23:20,974 --> 00:23:23,548 . خيلي خوب ، موفق باشي عزيزم 208 00:23:23,962 --> 00:23:27,198 . ـ ولي سعي کن قبل از طوفان برگردي . ـ حتماً 209 00:23:36,242 --> 00:23:41,792 هر چند در ظاهر ، کاتوليک بودم ولي . هيچوقت به خرافات اعتقاد نداشتم 210 00:23:42,422 --> 00:23:47,513 نمي تونستم قبول کنم که حرفهايِ . خانمِ "گراهام" واقعي باشه 211 00:23:49,257 --> 00:23:54,648 جنگ بهم آموخت که در زمانِ حال زندگي کنم . چون ممکنه فردا هرگز از راه نرسه 212 00:23:55,213 --> 00:24:02,190 چيزي که نمي دونستم اين بود که آيا آينده ، بي اهميت تر از گذشته خواهد بود ؟ 213 00:24:08,236 --> 00:24:10,816 . خدايِ من 214 00:24:49,296 --> 00:24:52,653 ببخشيد ، مي تونم کمکتون کنم ؟ 215 00:25:17,933 --> 00:25:21,998 فرانک" ، اميدوار بودم تا وقتي بر مي گردي" . برق وصل بشه 216 00:25:24,093 --> 00:25:26,495 عزيزم ؟ چيزي شده ؟ 217 00:25:30,335 --> 00:25:31,847 فرانک" ؟" 218 00:25:34,069 --> 00:25:36,088 مگه روح ديدي ؟ 219 00:25:39,603 --> 00:25:41,528 . شايد ديده باشم 220 00:25:43,532 --> 00:25:49,084 وقتي از کنارم رد شد ، اونقدر نزديکم بود ... که احساس کردم با دستم برخورد ميکنه ولي 221 00:25:50,551 --> 00:25:55,208 اين اتفاق نيفتاد . اومدم برگردم يه چيزي . بهش بگم که ديدم رفته 222 00:25:55,922 --> 00:25:57,095 . ناپديد شد 223 00:25:57,096 --> 00:26:00,329 همون موقع ، احساسِ سرما در . ستون فقراتم کردم 224 00:26:05,972 --> 00:26:09,410 آيا اسکاتلندي هاي زيادي رو در طولِ جنگ درمان کردي ؟ 225 00:26:10,362 --> 00:26:13,879 . آره ، زياد بودن 226 00:26:14,396 --> 00:26:19,821 . يکيشون خيلي خاص بود . در گُردانِ سومِ "سي فورث" ، نوازنده ي نِي بود 227 00:26:19,822 --> 00:26:22,606 . تحملِ درد آمپول رو نداشت 228 00:26:22,751 --> 00:26:24,253 . عجيب بود 229 00:26:26,221 --> 00:26:27,730 . خيلي خوب 230 00:26:35,390 --> 00:26:40,247 براي چي اين سئوال رو پرسيدي ، "فرانک" ؟ 231 00:26:41,465 --> 00:26:48,300 وقتي ديدم اون مَرد بهت خيره شده ، فکر کردم . شايد کسي باشه که تو ازش پرستاري کردي 232 00:26:48,301 --> 00:26:52,673 . کسي که دنبالته تا دوباره کنارت باشه 233 00:26:57,380 --> 00:26:59,638 دوباره کنارم باشه ؟ 234 00:27:00,093 --> 00:27:02,141 . چيزِ عجيبي نيست 235 00:27:02,583 --> 00:27:06,915 تعجبي نداره اگه مي خواستي کمي تفريح . و لذت داشته باشي 236 00:27:08,674 --> 00:27:10,832 ... يعني ميگي 237 00:27:11,595 --> 00:27:14,402 ـ بهت خيانت کردم ؟ . "ـ "کلير 238 00:27:14,489 --> 00:27:19,038 ـ فکر کردي همچين آدمي هستم ، "فرانک" ؟ . ـ نه ، عزيزم ، نه ، اصلاً 239 00:27:19,367 --> 00:27:24,039 منظورم اين بود که اگه اين کار رو هم کرده باشي . برام تفاوتي نداره 240 00:27:24,040 --> 00:27:28,195 دوستت دارم و هيچ چيزي نمي تونه علاقه ي . من رو بهت کم کنه 241 00:27:34,615 --> 00:27:36,282 . منو ببخش 242 00:27:37,968 --> 00:27:39,483 ممکنه ؟ 243 00:27:43,202 --> 00:27:44,974 . البته 244 00:28:13,332 --> 00:28:16,276 . سکس ، پُلي بود که ما رو بهم نزديک مي کرد 245 00:28:16,358 --> 00:28:18,987 . پاتوقِ هميشگي ملاقاتمون بود 246 00:28:19,478 --> 00:28:23,246 هر مانعي که در طولِ روزِ شب ما رو ... جدا مي کرد 247 00:28:23,699 --> 00:28:27,420 روي تختِ خواب ، کنار زده ميشد . و بهم مي رسيديم 248 00:28:27,709 --> 00:28:32,346 تا وقتي اين ابزار رو داشتيم ، مي دونستم . به هيچ مشکلي بر نمي خوريم 249 00:28:53,506 --> 00:28:56,980 با اين صدا ، يادم افتاد مي خواستم . ساعت کوک کنم 250 00:28:57,517 --> 00:29:01,784 ، بي خيال ، فکر کردم قراره توي اين سفر . صداي هيچ زنگِ ساعتي نشنوم 251 00:29:05,416 --> 00:29:09,339 . ـ مي خوام ساحره ها رو ببينم ـ ميشه بپرسم براي چي ؟ 252 00:29:09,797 --> 00:29:12,946 ... ظاهراً مجموعه اي از سنگهاي ايستاده 253 00:29:12,947 --> 00:29:18,261 رويِ تپه اي در خارج از شهر وجود داره که افرادِ . محلي هنوز در اونجا مراسم برگزار مي کنن 254 00:29:18,817 --> 00:29:22,494 . در واقع ساحره نيستن . بهشون "کاهن" ميگن 255 00:29:22,495 --> 00:29:30,414 . ـ فکر نکنم انجمنِ ساحره هاي شيطان پرست باشه . ـ حيف شد . واقعاً مي تونست برام جذاب باشه 256 00:29:30,741 --> 00:29:32,384 . دروغگو 257 00:29:32,432 --> 00:29:37,022 ـ کجا بايد اين نمايشِ شگفت انگيز رو ببينيم ؟ . "ـ جايي به اسمِ "کِرِي نادِن 258 00:29:47,938 --> 00:29:54,900 طبقِ باورهاي محلي ، سنگها توسطِ گروهي از . غول هايِ سِلتي از آفريقا به اينجا آورده شده 259 00:29:54,901 --> 00:29:58,981 نمي دونستم سِلتي ها به آفريقا هم . سفر مي کردن 260 00:29:58,982 --> 00:30:00,956 . البته فقط غول هاشون 261 00:30:03,579 --> 00:30:06,974 ـ اونجا "اينوِرنِس"ـه ؟ . ـ آره ، به گمونم 262 00:30:09,950 --> 00:30:12,000 . صدايِ پا مياد 263 00:30:49,035 --> 00:30:53,234 ـ اون خانمِ "گراهام"ـه ؟ . ـ فکر کنم 264 00:30:53,448 --> 00:30:56,172 . همسرِ جنابِ کشيش ، يه ساحره اس 265 00:30:56,343 --> 00:30:58,809 ساحره نه ، کاهِن ... مگه خودت نگفتي ؟ 266 00:31:20,690 --> 00:31:23,130 . کارشون احمقانه به نظر مي رسيد 267 00:31:23,226 --> 00:31:27,762 راستش ، رژه رفتن و تشکيل حلقه در . بالايِ تپه ، احمقانه هم هست 268 00:31:28,419 --> 00:31:31,703 . ولي هنگامِ تماشا ، مو به بدنم سيخ شده بود 269 00:31:32,642 --> 00:31:35,696 ... و يک ندايِ دروني بهم هشدار داد 270 00:31:35,882 --> 00:31:38,234 . که نبايد اينجا ميومدم 271 00:31:39,225 --> 00:31:44,405 من يک مسافرِ ناخوانده ، در دنيايي باستاني . و قدرتمند بودم 272 00:34:15,796 --> 00:34:19,459 . صبر کنيد . يه چيزي جا گذاشتم . زود بر مي گردم 273 00:34:20,795 --> 00:34:23,110 . کلير" ، يکي داره مياد" 274 00:34:57,719 --> 00:34:59,592 . بهتره بريم 275 00:35:14,302 --> 00:35:16,135 چکار مي کني ؟ 276 00:35:16,346 --> 00:35:20,179 "دنبالِ اون گياهه مي گردم . گمونم "فورگِت مي نات . بود ولي مطمئن نيستم 277 00:35:20,180 --> 00:35:26,006 ـ چرا برنمي گردي و کمي بچيني ؟ ـ داشتم همين فکر رو مي کردم . ميشه باهام بياي ؟ 278 00:35:26,278 --> 00:35:29,756 عزيزم ، خيلي دلم مي خواد بيام ولي يه قرار . با کشيش دارم 279 00:35:29,823 --> 00:35:34,409 ديشب يه جعبه پيدا کرده که توش . صورتحسابهاي مسئولِ تدارکاتِ "بلک جک"ـه 280 00:35:34,866 --> 00:35:39,102 . ـ خيلي هيجان انگيزه ـ داري مسخره مي کني ؟ 281 00:35:39,192 --> 00:35:40,767 . هرگز 282 00:35:41,366 --> 00:35:44,296 ـ براي شام بر مي گردي ؟ . ـ البته 283 00:35:44,679 --> 00:35:46,733 . ـ دوستت دارم . ـ منم همينطور 284 00:35:47,922 --> 00:35:49,741 . بيا اينجا ببينم 285 00:37:43,140 --> 00:37:45,528 ... شب بود و داشتم جايي مي رفتم 286 00:37:45,593 --> 00:37:49,149 روي صندلي عقبِ يه ماشينِ در حالِ حرکت . خوابم برده بود 287 00:37:49,792 --> 00:37:57,850 وقتي راننده با سرعت به پُل کوبيد ، صداي لالايي . اتومبيل متوقف شد و حالتِ بي وزني بهم دست داد 288 00:37:58,337 --> 00:38:01,897 بيدار شدم و از پنجره ديدم دنيايِ اطراف . در حالِ چرخيدنه 289 00:38:03,084 --> 00:38:06,724 . حسِ ناخوشايندِ سقوط از ارتفاع رو داشتم 290 00:38:07,713 --> 00:38:11,810 اين بهترين توصيف از لحظاتيست که . تجربه کردم 291 00:38:12,921 --> 00:38:15,584 . هر چند خيلي کوتاه بود 292 00:39:02,926 --> 00:39:04,614 جريان چيه ؟ 293 00:40:13,679 --> 00:40:18,332 ، وقتي با اتفاقي باورنکردني مواجه ميشيم . عقل به دنبالِ استدلالِ منطقي مي گرده 294 00:40:22,937 --> 00:40:28,287 شايد وسطِ صحنه ي فيلمبرداري يه فيلمِ . تاريخي گير افتاده بودم 295 00:40:46,133 --> 00:40:50,989 ولي هيچ دليلِ منطقي براي استفاده از . گلوله هاي واقعي ، توسطِ بازيگرها وجود نداره 296 00:41:44,259 --> 00:41:45,859 فرانک" ؟" 297 00:41:46,399 --> 00:41:48,725 چه غلطي داري مي کني ؟ 298 00:41:55,984 --> 00:41:59,141 ـ تو "فرانک" نيستي ؟ . ـ نه خانم ، نيستم 299 00:42:01,160 --> 00:42:02,671 پس چه خري هستي ؟ 300 00:42:08,461 --> 00:42:10,715 . جنابِ آقاي "جاناتان رَندال" هستم 301 00:42:10,920 --> 00:42:13,812 . فرمانده ي هنگِ هشتمِ سواره نظامِ سلطنتي 302 00:42:16,357 --> 00:42:18,162 . در خدمتِ شمام 303 00:42:28,517 --> 00:42:31,299 ـ کي هستي ؟ . ـ شوهرم منتظرمه 304 00:42:31,301 --> 00:42:35,827 . ـ اگه تا 10 دقيقه ديگه برنگردم ، مياد دنبالم ـ اسمِ شوهرت چيه ؟ 305 00:42:37,255 --> 00:42:39,211 گفتم اسمش چيه ؟ 306 00:42:40,503 --> 00:42:43,158 . "ـ "فرانک ـ فاميليش چيه ؟ 307 00:42:45,192 --> 00:42:47,819 . فرانک بيچَمپ" . اون يه معلمه" 308 00:42:48,440 --> 00:42:52,948 خيلي خوب ، خانمِ "بيچَمپ" که همسرِ . يه معلم هستي ، از ديدنت خوشوقتم 309 00:42:53,009 --> 00:42:58,829 گمونم منو احمق فرض کردي . بهت اخطار ميدم که بگي کي هستي و اينجا چکار مي کني ؟ 310 00:42:59,310 --> 00:43:03,875 . ـ خانم ، من زياد صبر و حوصله ندارم . ـ ولم کن ، حرومزاده 311 00:43:06,792 --> 00:43:11,219 ، صِدات مثلِ خانمهاست . ولي حرف زدنت مثلِ فاحشه هاست 312 00:43:11,473 --> 00:43:13,670 . مثلِ همونا باهات حرف ميزنم 313 00:43:19,340 --> 00:43:20,070 . کاهِن 314 00:43:20,071 --> 00:43:22,140 ـ چي ؟ . ـ کاهِن 315 00:43:23,277 --> 00:43:25,550 کجا ميريم ؟ کجا ؟ 316 00:43:30,214 --> 00:43:32,739 . ـ افرادت رو ببر اونطرف . ـ کمکم کنيد 317 00:43:37,090 --> 00:43:41,095 دوست داشتم همه اش يه خواب باشه . ولي مي دونستم که نيست 318 00:43:46,508 --> 00:43:54,750 ناجي من اونقدر بوي گند ميداد که تحتِ هيچ . شرايطي خواب به سراغم نميومد 319 00:44:23,782 --> 00:44:26,695 . بذار يه نگاهي بهت بندازم ، دخترک 320 00:44:28,988 --> 00:44:32,341 . ـ گمونم الان منو خوب مي بيني ـ اسمت چيه ؟ 321 00:44:32,342 --> 00:44:35,256 . تصميم گرفتم از همون نامِ جعلي استفاده کنم 322 00:44:35,466 --> 00:44:39,296 در صورتِ درخواستِ باج ، نمي خواستم سرِ نخي . از "فرانک" بهشون بدم 323 00:44:39,354 --> 00:44:42,466 . "کلِير" . "کلِير بيچَمپ" 324 00:44:42,710 --> 00:44:46,212 ـ "کلِير بيچَمپ" ؟ . ـ درسته 325 00:44:46,213 --> 00:44:48,306 ... ـ فکر کردي چه غلطي ـ گفتي پيداش کردي ؟ 326 00:44:48,307 --> 00:44:49,607 . آره 327 00:44:49,757 --> 00:44:54,012 . داشت با فرمانده ي سواره نظام ، جَر و بحث مي کرد . هموني که همه مون خوب مي شناسيم 328 00:44:54,013 --> 00:44:57,794 ظاهراً داشت ازش سئوال مي کرد . آيا فاحشه اس يا نه 329 00:44:57,795 --> 00:45:00,463 و جوابِ اين خانم چي بود ؟ 330 00:45:02,294 --> 00:45:05,611 . ـ اينکاره نيستم . ـ مي تونيم آزمايشش کنيم 331 00:45:06,253 --> 00:45:08,271 . اجازه ي تجاوز رو نميدم 332 00:45:09,100 --> 00:45:11,426 . هرچند فرصتِ اين کار رو هم نداريم 333 00:45:11,752 --> 00:45:14,989 ... دوگول" ، نمي دونم اون کيه و چکاره اس" 334 00:45:15,309 --> 00:45:17,695 . ولي مطمئنم فاحشه نيست 335 00:45:20,193 --> 00:45:21,789 بعداً بهش رسيدگي مي کنيم . 336 00:45:22,156 --> 00:45:26,291 امشب بايد مسيرِ درازي بريم ولي . اولش بايد يه فکري به حالِ "جِمي" کنيم 337 00:45:26,419 --> 00:45:30,803 اولويتِ اولم فرار بود ولي نمي دونستم . کجا هستم 338 00:45:30,967 --> 00:45:35,839 "تلاش براي پيدا کردنِ جاده ي "اينوِرنِس . در تاريکي مطلق ، يک نقشه ي احمقانه بود 339 00:45:36,207 --> 00:45:40,606 طفلکي ، استخونش دَر رفته . نمي توني باهاش مثلِ قبل سواري کني ، درسته ؟ 340 00:45:40,607 --> 00:45:43,839 وقتي مي شينم خيلي درد مي گيره . نمي تونم . پشتِ اسب بشينم 341 00:45:43,896 --> 00:45:47,026 . ـ اينجا رهاش نمي کنيم . ـ پس يه راه برامون مي مونه 342 00:45:47,468 --> 00:45:49,886 . ـ استخونت رو به زور ، جا ميندازيم . ـ آره 343 00:45:49,887 --> 00:45:54,637 عاقلانه ترين چيز اين بود که سَرَم رو پايين بندازم ... و چيزي نگم 344 00:45:54,728 --> 00:45:58,412 و منتظرِ نيروهاي جستجويي باشم که حتماً . تا اون موقع "فرانک" خبر کرده بود 345 00:45:58,568 --> 00:45:59,929 . بگير رفيق 346 00:46:10,826 --> 00:46:12,826 . محکم نگهش دار 347 00:46:15,333 --> 00:46:17,095 . حماقت نکنيد 348 00:46:17,842 --> 00:46:19,495 . بِکِش کنار 349 00:46:20,037 --> 00:46:22,353 . اينجوري بازوش رو مي شکونيد 350 00:46:24,108 --> 00:46:28,239 بايد قبل از جا انداختن ، استخونِ بيرون اومده . رو سرِ جاش برگردونيد 351 00:46:43,207 --> 00:46:45,070 . محکم نگهش داريد 352 00:46:57,613 --> 00:46:59,907 . اين قسمتش خيلي درد داره 353 00:47:15,958 --> 00:47:18,508 . ـ ديگه درد نمي کنه . ـ عجله نکن 354 00:47:18,511 --> 00:47:21,828 . تا يک هفته باهاش ملايم برخورد کن . بايد به گردنت ببندم 355 00:47:22,665 --> 00:47:25,902 . تو ... برام يه پارچه ي دراز يا يک کمربند بيار 356 00:47:26,204 --> 00:47:29,383 . داره بهم دستور ميده شنيديد بچه ها ؟ 357 00:47:29,384 --> 00:47:31,754 . کمربندت رو در بيار 358 00:47:36,028 --> 00:47:39,196 . ـ گمون کنم از اين کارها قبلاً هم کردي . ـ من يه پرستارم 359 00:47:39,251 --> 00:47:42,279 . ـ آهان . ـ منظورم از پرستار ، دايه نبود 360 00:47:45,722 --> 00:47:48,165 . نبايد تا دو سه روز ، تکونش بدي 361 00:47:48,506 --> 00:47:52,522 ، وقتي دوباره خواستي ازش استفاده کني ... بايد اولش آروم حرکت بدي 362 00:47:52,638 --> 00:47:54,971 . اگه درد گرفت ، ديگه تکونش نده 363 00:47:55,556 --> 00:47:58,018 . هر روز ، روش دستمالِ داغ بذار 364 00:47:59,024 --> 00:48:02,694 خيلي خوب ، الان چطوره ؟ 365 00:48:03,766 --> 00:48:06,070 . بهتره . ممنونم 366 00:48:07,800 --> 00:48:10,260 ـ مي توني سواري کني ؟ . ـ آره 367 00:48:10,261 --> 00:48:12,320 . خوبه . حرکت مي کنيم 368 00:48:35,652 --> 00:48:39,976 کجاست ؟ شهر کجاست ؟ . بايد از اينجا ديده بشه 369 00:48:41,017 --> 00:48:44,913 اينوِرنِس" رو ميگي ؟" . دقيقاً روبروته 370 00:48:48,533 --> 00:48:52,025 تا جايي که چشم کار مي کرد ، خبري از ... روشنايي برق نبود 371 00:48:52,062 --> 00:48:55,720 ... هرچند استدلالِ ذهنيم ، با اين ايده مخالف بود 372 00:48:55,892 --> 00:49:00,329 ولي از تهِ قلب مي دونستم که ديگه . در قرنِ بيستم نيستم 373 00:49:03,900 --> 00:49:05,879 . خودت رو آماده کن 374 00:49:06,156 --> 00:49:11,679 نزديکِ ما مي موني . اگه خطايي . ازت سر بزنه ، سَرِت رو از تنت جدا مي کنم 375 00:49:11,692 --> 00:49:15,112 فهميدي چي ميگم ؟ . پات رو بده به من ... زود باش 376 00:49:25,876 --> 00:49:28,777 مراقب باش . چکار داري مي کني ؟ 377 00:49:28,807 --> 00:49:31,214 . شِنِلَم افتاده بود ، خواستم بندازم روت 378 00:49:31,724 --> 00:49:33,507 . داري مي لرزي 379 00:49:36,495 --> 00:49:38,855 . ممنونم ولي نيازي ندارم 380 00:49:38,987 --> 00:49:41,806 . اونقدر شديد مي لرزي که منم به لرزه انداختي 381 00:49:41,849 --> 00:49:44,464 ... شِنِل ، هر دومون رو گرم نگه ميداره ولي 382 00:49:44,745 --> 00:49:47,473 با يک دست نمي تونم . ميشه کمک کني ؟ 383 00:49:58,970 --> 00:50:02,009 مگه مي خواي تا قبل از طلوعِ آفتاب يخ بزني ؟ 384 00:50:02,267 --> 00:50:06,083 طلوعِ آفتاب ؟ يعني قراره تمامِ شب رو سواري کنيم ؟ 385 00:50:06,084 --> 00:50:07,584 . دقيقاً 386 00:50:07,639 --> 00:50:10,239 . و حتي فردا شب ، به گمونم 387 00:50:10,850 --> 00:50:12,872 . براي سواري ، فصلِ خوبيه 388 00:51:28,026 --> 00:51:29,982 اون بالا رو مي بيني ؟ 389 00:51:31,212 --> 00:51:35,759 . ـ اينجا رو مي شناسم ـ قبلاً اومده بودي ؟ 390 00:51:36,793 --> 00:51:37,793 . آره 391 00:51:37,833 --> 00:51:42,170 در قرن 17 و 18 ، نيرويِ گشتِ بريتانيا . در اونجا کمين ميکرد 392 00:51:43,095 --> 00:51:46,792 . اون صخره رو مي شناسم . هموني که شبيه دُمِ خروسه 393 00:51:47,239 --> 00:51:49,136 . اسمِ خوبي داره 394 00:51:51,531 --> 00:51:53,435 . "صخره "کوکِنامون 395 00:51:54,454 --> 00:51:59,514 بريتانيايي ها از اونجا به عنوانِ کمينگاه . استفاده مي کنن . ممکنه الان منتظرمون باشن 396 00:51:59,927 --> 00:52:02,405 . اونجا محلِ خوبي برايِ کمينه 397 00:52:05,228 --> 00:52:06,928 . "دوگول" 398 00:52:09,102 --> 00:52:10,904 . "دوگول" ، "دوگول" 399 00:52:27,919 --> 00:52:33,095 بگو ببينم چطوري و از کجا مي دوني اون بالا يه کمينگاهه ؟ 400 00:52:33,637 --> 00:52:36,761 مطمئن نيستم ولي از "کُت قرمز"ها شنيدم ... که مي گفتن 401 00:52:36,778 --> 00:52:38,833 کجا شنيدي ؟ 402 00:52:40,934 --> 00:52:42,910 . توي دهکده 403 00:53:01,454 --> 00:53:03,357 . پناه بگيريد 404 00:54:05,642 --> 00:54:07,667 راهت رو گم کردي ؟ 405 00:54:13,830 --> 00:54:16,671 . اميدوارم از اون دستت ، زياد کار نکشيده باش 406 00:54:17,393 --> 00:54:20,880 . ـ صدمه ديدي . ـ لکه هايِ خون ، مالِ من نيست 407 00:54:21,850 --> 00:54:23,802 . البته بيشترش 408 00:54:27,304 --> 00:54:31,439 دوگول" و بقيه ، بالايِ رودخونه . منتظرمون هستن 409 00:54:32,593 --> 00:54:34,321 . بايد بريم 410 00:54:35,182 --> 00:54:37,830 . ـ باهات نميام . ـ البته که مياي 411 00:54:37,906 --> 00:54:40,820 اگه نيام مي خواي سَرَم رو قطع کني ؟ 412 00:54:40,821 --> 00:54:42,760 چرا که نه ؟ 413 00:54:43,300 --> 00:54:46,168 . ولي به نظر نمياد زياد سنگين باشي 414 00:54:47,378 --> 00:54:49,180 ... اگه باهام نياي 415 00:54:50,135 --> 00:54:53,194 . ميندازمت روي دوشم و به زور مي برمت 416 00:54:55,013 --> 00:54:56,940 همينو مي خواي ؟ 417 00:54:57,733 --> 00:54:59,233 . نه 418 00:55:00,703 --> 00:55:01,814 ... پس 419 00:55:03,685 --> 00:55:06,221 . گمونم مفهومش اينه که باهام مياي 420 00:55:19,720 --> 00:55:23,176 مراعات نکردي . احتمالاً کبودي ها . به خاطرِ پارگي ماهيچه اس 421 00:55:23,186 --> 00:55:26,105 . خوب ، چاره اي نداشتم 422 00:55:26,890 --> 00:55:29,913 . اگر ازش استفاده نمي کردم ، تا الان زنده نبودم 423 00:55:31,090 --> 00:55:35,274 با همين دست ، از پسِ يک يا شايد هم دو . کُت قرمز" بر ميام" 424 00:55:35,396 --> 00:55:37,340 . ولي سه تا رو نمي تونم 425 00:55:37,480 --> 00:55:42,173 . ـ بعلاوه ، وقتي رسيديم ، دوباره مُداوام مي کني . ـ خيلي خوشبيني 426 00:55:43,060 --> 00:55:49,153 به سلامتي زني که ما رو از وجودِ دشمن . باخبر کرد و باعث شد کمي خوش بگذرونيم 427 00:55:57,868 --> 00:55:58,868 . يه کم بخور 428 00:56:00,037 --> 00:56:03,296 زياد نيست ولي کاري مي کنه گرسنگي رو . فراموش کني 429 00:56:47,357 --> 00:56:48,957 . وايسيد 430 00:56:49,564 --> 00:56:51,803 . کمک کنيد . داره ميفته 431 00:56:56,212 --> 00:56:58,281 . کمک کنيد بلندش کنيم 432 00:56:58,384 --> 00:56:59,884 . زود باشيد 433 00:57:01,163 --> 00:57:02,833 . خيلي آروم 434 00:57:02,927 --> 00:57:04,616 . آرومتر 435 00:57:10,717 --> 00:57:13,741 . تير خورده . احمق بايد بهمون مي گفت 436 00:57:14,017 --> 00:57:17,483 تير رو نمي بينم . گمونم از ماهيچه اش . عبور کرده 437 00:57:17,484 --> 00:57:20,394 . خيلي خطرناک نيست ولي خونِ زيادي از دست داده 438 00:57:20,424 --> 00:57:23,594 . قبل از پانسمان ، بايد ضد عفونيش کنم 439 00:57:23,812 --> 00:57:25,451 ضد عفوني ؟ 440 00:57:26,126 --> 00:57:29,181 . بايد محلِ زخم رو پاک کنم تا ميکروب نَکِشه 441 00:57:29,257 --> 00:57:30,857 ميکروب ؟ 442 00:57:31,657 --> 00:57:33,848 . يه کم بهم "يُد" بديد 443 00:57:36,052 --> 00:57:37,666 بِتادين" ؟" 444 00:57:39,741 --> 00:57:41,141 الکل ؟ 445 00:57:41,180 --> 00:57:42,872 . اينو داريم 446 00:57:43,664 --> 00:57:45,356 . بيا بگير 447 00:57:52,080 --> 00:57:53,675 . خوشحالم برگشتي 448 00:57:53,758 --> 00:57:58,604 . ـ حالم خوبه . يه ذره سَرَم گيج رفت ـ نه خوب نيستي . مي دوني چقدر خونريزي کردي ؟ 449 00:57:58,773 --> 00:58:03,400 ، خيلي خوش شانسي که بعد از اينهمه زد و خورد . مبارزه و افتادن از اسب ، نمُردي 450 00:58:03,979 --> 00:58:07,141 . باندِ استريل و دستمالِ تميز نياز دارم 451 00:58:11,953 --> 00:58:14,345 . چه گيري افتادم از دستِ شما 452 00:58:22,943 --> 00:58:24,343 . تکون نخور 453 00:58:27,046 --> 00:58:28,446 . آروم 454 00:58:29,425 --> 00:58:32,136 . خيلي خوب . بلندش کنيد 455 00:58:37,771 --> 00:58:40,367 . زود باش عوضي حرومزاده 456 00:58:40,945 --> 00:58:45,917 . ـ تا حالا نشنيدم يه زن ، از اين کلمات استفاده کنه . ـ شوهرت بايد زبونت رو از حلقت بيرون بِکِشه 457 00:58:45,956 --> 00:58:51,704 ... ـ "پائول" مقدس ميگه زنها رو ساکت کنيد تا ـ ميشه شما و "پائول" مقدس ، دخالتِ بيجا نفرمائيد ؟ 458 00:58:56,803 --> 00:59:02,154 و جنابعالي اگه يه بارِ ديگه موقعِ بانداژ کردن . تکون بخوري ، با همون پارچه خفه ات ميکنم 459 00:59:03,234 --> 00:59:06,433 . تهديدم مي کني ؟ تقصيرِ منه بهت مشروب دادم 460 00:59:06,655 --> 00:59:10,616 . هنوز 15 مايل ديگه راه داريم . حداقل بينِ 5 تا 7 ساعت 461 00:59:11,174 --> 00:59:15,869 به خاطرِ خونريزيت و مداواش ، به اندازه ي کافي . وقتمون تلف شد ولي ديگه نمي تونيم بمونيم 462 00:59:17,279 --> 00:59:19,371 . اون به استراحت نياز داره 463 00:59:20,476 --> 00:59:23,126 ـ شنيدي چي گفتم ؟ . "ـ "رَندال 464 00:59:26,521 --> 00:59:29,267 . همون افسري که باهاش مواجه شدي 465 00:59:31,011 --> 00:59:33,511 . به اين آسوني ها دست بردار نيست 466 00:59:33,628 --> 00:59:36,167 . فرمانده ي "کُت قرمز" هاي اينجاست 467 00:59:37,139 --> 00:59:40,278 احتمالاً تا الان نيروهاي گَشتي رو به هر طرف . فرستاده 468 00:59:42,030 --> 00:59:44,227 . نمي تونم زياد اينجا بمونم 469 00:59:44,334 --> 00:59:48,782 رَندال" رو مي شناسي ؟" همون "رَندال" که به "بلک جَک" معروفه ؟ 470 00:59:50,161 --> 00:59:51,661 . آره 471 00:59:54,033 --> 00:59:58,262 نمي تونم خطر کنم و اجازه بدم تو و بقيه . توسطِ اون مَرد دستگير بشيد 472 00:59:59,540 --> 01:00:04,668 اگه نمي توني جوري مُداوام کني که بتونم ... سواري کنم ، پس يه تپانچه ي پُر بهم بديد 473 01:00:04,913 --> 01:00:07,428 . تا سرنوشتم رو خودم رَقَم بزنم 474 01:00:11,106 --> 01:00:14,678 قبل از اينکه از اسب بيفتي ، بايد بهم ميگفتي . که تير خوردي 475 01:00:15,809 --> 01:00:18,231 . اون موقع زياد درد نداشتم 476 01:00:19,086 --> 01:00:20,881 الان درد داري ؟ 477 01:00:21,533 --> 01:00:23,133 . آره 478 01:00:23,863 --> 01:00:25,463 . چه عجب 479 01:00:25,704 --> 01:00:29,748 . هر کاري مي تونستم برات کردم . بقيه اش به خودت بستگي داره 480 01:00:45,821 --> 01:00:47,873 . "ممنونم ، "اَجنبي 481 01:00:48,327 --> 01:00:50,027 . واقعاً ممنونم 482 01:00:52,562 --> 01:00:55,639 . خيلي خوب ، سوارِ اسبت شو ، سرباز 483 01:01:29,675 --> 01:01:30,881 . "قلعه ي "ليو 484 01:01:33,457 --> 01:01:36,973 . دو روز پيش با "فرانک" ، همينجا بودم 485 01:01:37,634 --> 01:01:40,016 آيا واقعاً اون موقع ، آينده بوده ؟ 486 01:01:41,576 --> 01:01:45,317 چطور ممکنه چيزي که هنوز اتفاق نيفتاده رو به خاطر بيارم ؟ 487 01:01:49,328 --> 01:01:54,397 تا اينجايِ کار ، موردِ حمله ، تهديد ، ربوده شدن . و در آستانه ي تجاوز قرار گرفتم 488 01:01:55,098 --> 01:02:00,120 . ولي مي دونستم که تازه اين اولِ راهه 489 01:02:10,000 --> 01:02:16,000 مترجم : ع.ف جاويد