1 00:00:13,860 --> 00:00:18,280 ،آن‌سوی دیوار یه دریایی هست ...یا حداقل آرمین این‌طور می‌گفت 2 00:00:22,710 --> 00:00:24,290 ...اما آن‌سوی اون دریا 3 00:00:26,130 --> 00:00:29,500 همیشه به این فکر می‌کنم ...که اون‌طرف چه خبره 4 00:00:36,024 --> 00:00:46,024 :مترجمین « Nora حسام‌الدین » « AbG سـروش » 5 00:00:46,048 --> 00:00:52,048 رسانه‌ی اینترنتی نایت‌مووی با افتخار تقدیم می‌کند NightMovie.Co 6 00:00:52,072 --> 00:00:55,072 « فصل سـوم انیمۀ حـمـلـه بـه تـایـتـان » 7 00:02:04,970 --> 00:02:09,980 « قسمت 38: علامت‌دادن با دود » 8 00:02:11,060 --> 00:02:13,860 .تو فقط می‌خوای غذا بدزدی، ساشا 9 00:02:13,860 --> 00:02:17,780 .می‌گم کاپیتان لوی تیکه‌تیکه‌ات کنه 10 00:02:17,780 --> 00:02:19,180 ...نه‌خیرم! شاید 11 00:02:19,820 --> 00:02:20,780 چی؟ 12 00:02:20,780 --> 00:02:24,450 هی! قبل این‌که بیاید تو گرد و خاک کفش‌هاتونُ تکون دادید؟ 13 00:02:24,450 --> 00:02:25,200 چی؟ 14 00:02:25,490 --> 00:02:29,460 نه خیر. مگه نمی‌بینی چقدر بار با خودمون آوردیم؟ 15 00:02:29,460 --> 00:02:33,590 ،واقعاً فکر کردی کاپیتان لوی راضی به این‌جور اخلاق‌‍ه؟ 16 00:02:33,590 --> 00:02:36,880 اگه خودم شخصاً امروز صبح ...نمی‌رفتم ملحفه تختت رو مرتب کنم 17 00:02:36,880 --> 00:02:40,300 !انقدر غُر نزن دیگه! ببینم مگه تو مامانمی؟ 18 00:02:40,300 --> 00:02:41,640 .ما برگشتیم 19 00:02:41,640 --> 00:02:43,760 وایسا ببینم، رفته‌بودی چوب خردکنی؟ 20 00:02:44,140 --> 00:02:45,600 .باید بدنمُ روی فرم نگه دارم 21 00:02:45,600 --> 00:02:48,600 !ناسلامتی تایتان‌جماعت ربودت‌ها .باید الان استراحت کنی 22 00:02:48,600 --> 00:02:50,440 ،سعی کردم جلوشُ بگیرم .ولی اصلاً به خرجش نمیره 23 00:02:50,440 --> 00:02:52,980 !یکم پیش دیدم دراز نشست می‌رفت 24 00:02:53,060 --> 00:02:54,900 !با چه جرئتی "تام" رو دید می‌زنی 25 00:02:54,900 --> 00:02:58,440 هان؟! چطوری این‌کارم "دیدن‌زدن" محسوب می‌شه؟ - میکاسا، می‌دونی که یه حیوون‌وحشی نیستی دیگه، نه؟ - 26 00:02:58,860 --> 00:03:02,600 .انگار دوباره برگشتیم دانشکده افسری 27 00:03:03,120 --> 00:03:03,680 ...آره 28 00:03:04,450 --> 00:03:08,580 بنظرت چرا واسۀ جوخه‌ی جدید لوی ما انتخاب شدیم؟ 29 00:03:09,040 --> 00:03:12,420 محافظت از اِرن و هیستوریا ...مأموریت بسیار مهمی‌‍ه 30 00:03:12,420 --> 00:03:14,350 .به گمونم، بخاطر استعدادمون‌‍ه 31 00:03:15,710 --> 00:03:18,590 ساشا... چی الان گذاشتی تو اون کیف‌‍ه؟ 32 00:03:19,130 --> 00:03:21,430 .نون نبود 33 00:03:21,590 --> 00:03:23,340 !چرا آخه 34 00:03:23,340 --> 00:03:24,470 .پسش بده 35 00:03:24,470 --> 00:03:28,270 هی، تمرکز کنید! باید قبل از رسیدن کاپیتان .تمییزکاری‌ها رو تموم کنیم 36 00:03:28,270 --> 00:03:29,850 .نون‌‍ه رو بذار سر جاش 37 00:03:29,850 --> 00:03:30,980 این سر و صداها واسه چیه؟ 38 00:03:30,980 --> 00:03:32,270 این بار چندمه که این‌کارو می‌کنی؟ 39 00:03:32,270 --> 00:03:34,360 !ذخیره‌های غذایی‌مون خیلی باارزشن 40 00:03:34,360 --> 00:03:37,240 !خالی نبند، دخترۀ سیب‌زمینی‌باز 41 00:03:45,620 --> 00:03:48,030 .مطمئنم که به‌قدر کافی بهتون وقت دادم 42 00:03:51,910 --> 00:03:53,290 ...بگذریم 43 00:03:53,290 --> 00:03:56,540 بعداً دربارۀ تمییزکاری‌های .سهل‌انگارانه‌تون صحبت می‌کنیم 44 00:03:56,840 --> 00:03:57,580 .اِرن 45 00:03:58,210 --> 00:04:01,220 هانجی آروم و قرار نداره .که آزمایش رو شروع کنه 46 00:04:01,220 --> 00:04:02,490 .بله 47 00:04:09,560 --> 00:04:10,270 !اِرن 48 00:04:10,430 --> 00:04:13,440 !چی شده، اِرن؟! پاشو 49 00:04:13,440 --> 00:04:16,650 !آیندۀ بشریت به تو بسته‌ست 50 00:04:16,650 --> 00:04:18,900 !دِ لعنتی، پاشو دیگه 51 00:04:18,900 --> 00:04:19,740 .هی، چهارچشمی 52 00:04:20,280 --> 00:04:22,360 .دیگه مثل سابق نیست 53 00:04:22,900 --> 00:04:27,070 ،حتی ده مترم نیست .و بعضی از قسمت‌های بدنش ماهیچه ندارن 54 00:04:27,070 --> 00:04:28,950 .تازه، کونش هم افتاده بیرون 55 00:04:28,950 --> 00:04:30,330 !مشخصه 56 00:04:30,700 --> 00:04:33,290 !اِرن! می‌تونی خودتُ تکون بدی؟ 57 00:04:33,290 --> 00:04:35,290 !یه علامتی چیزی بده باو 58 00:04:35,830 --> 00:04:36,640 !اِرن 59 00:04:37,170 --> 00:04:37,920 !میکاسا 60 00:04:38,340 --> 00:04:42,410 هی... اون دخترۀ بیچاره دوباره .شروع کرد به یاغی‌گری 61 00:04:42,840 --> 00:04:44,430 وقتش شده که یه تنبیهی در نظر بگیریم؟ 62 00:04:44,430 --> 00:04:46,970 !نه، علامتی در کار نیست... دیگه منتظر نمی‌شینیم 63 00:04:47,140 --> 00:04:48,850 !اِرن 64 00:04:51,140 --> 00:04:54,520 !چه داغ! مادر بگرید، خیلی داغی 65 00:04:54,940 --> 00:04:57,190 !هانجی، صبرکن! اِرن خون‌ریزی داره 66 00:04:57,190 --> 00:04:59,940 !وای! ببین قضیه چیه، موبلیت 67 00:04:59,940 --> 00:05:02,070 !صورت اِرن! یالا طرحشُ بزن 68 00:05:02,360 --> 00:05:05,700 !فرمانده مگه شما روحیۀ همزادپنداری اصلاً ندارید؟ 69 00:05:12,200 --> 00:05:14,040 ...ببخشید، از خود بی‌خود شدم 70 00:05:15,040 --> 00:05:16,740 ...بنظر راه طولانی‌ای در پیش داریم 71 00:05:18,250 --> 00:05:21,580 تا بتونیم از قدرت سخت‌شدن تایتان‌ها... .برای مهر و موم‌کردن دیوار استفاده کنیم 72 00:05:21,960 --> 00:05:26,880 بله... از اولش هم می‌دونستم .که این کارمون بیهوده‌ست 73 00:05:26,880 --> 00:05:29,300 .از نظر استراتژیکی، نقشۀ بدی نیست 74 00:05:29,300 --> 00:05:33,220 ،به‌جای خرکش کردن کُلی وسایل .فقط باید اِرن رو برسونیم اونجا 75 00:05:33,890 --> 00:05:37,350 ...بیهوده‌بودن یا نبودن این کارمون .همه‌ش بسته به اِرن‌‍ه 76 00:05:38,690 --> 00:05:41,940 !آزمایش تموم شد !همگیِ سربازان سریعاً متفرق شن 77 00:05:41,940 --> 00:05:42,670 !بله، قربان 78 00:05:43,230 --> 00:05:44,860 !مطمئن شید شاهدی در کار نباشه 79 00:05:44,860 --> 00:05:45,510 !بله، قربان 80 00:05:49,280 --> 00:05:51,160 .تو و اِرن با یه واگن می‌رید 81 00:05:51,700 --> 00:05:54,550 من با تیم هانجی میرم .سمت منطقۀ تروست 82 00:05:55,910 --> 00:05:56,670 .باشه 83 00:05:58,580 --> 00:06:00,750 .باید فوراً پیداش کنید 84 00:06:01,380 --> 00:06:06,420 فقط اون... ممکنه حقایقی رو بدونه .که ما حتی توانایی درک‌شونُ هم نداریم 85 00:06:19,690 --> 00:06:23,940 [ منطقۀ تروست ] 86 00:06:20,900 --> 00:06:23,940 .که اینطور... پس یه شکست دیگه 87 00:06:24,860 --> 00:06:30,660 اگه نقشه‌مون جواب می‌داد، می‌تونستیم چالۀ .توی شیگانشینا رو زیر یه روز پُر کنیم 88 00:06:30,660 --> 00:06:32,370 .بخاطر کمبود اطلاعات‌مون‌‍ه 89 00:06:32,870 --> 00:06:36,750 شاید اگه یه کتاب آموزشی .دربارۀ قدرت سخت‌شدن بود قضیه فرق می‌کرد 90 00:06:37,410 --> 00:06:41,670 .ولی ما کریستا رو داریم ...نه، هیستوریا ریس 91 00:06:41,670 --> 00:06:44,630 شاید بشه از طریق اون درمورد دیوار تحقیق کنیم؟ 92 00:06:45,840 --> 00:06:49,220 تمام گزارش مربوط به .طرز بزرگ‌شدن و تربیتش رو خوندم 93 00:06:50,510 --> 00:06:55,190 ،اون دختر نامشروع لُرد ریس‌‍ه .و اصلاً داستان خوشی نداره 94 00:06:56,600 --> 00:07:02,490 ...اما جای پر رمز و رازش این‌جاست که .چرا یه لرد منطقه‌ای ساده رموز دیوار رو بدونه 95 00:07:14,410 --> 00:07:15,140 !اِرن 96 00:07:15,870 --> 00:07:17,700 !هنوز باید استراحت کنی 97 00:07:17,700 --> 00:07:21,010 .خوبم. کل روز رو خوابیدم دیگه 98 00:07:21,620 --> 00:07:26,590 تازه، تقصیر من‌‍ه که به نقشۀ .بازپس‌گیری "دیوار ماریا" تأخیر خورد 99 00:07:26,590 --> 00:07:27,920 .تقصیر تو نیست 100 00:07:28,420 --> 00:07:29,690 .پس خیالت نباشه 101 00:07:30,590 --> 00:07:34,930 تنها چیزی که برام مهمه... پیدا کردن فرصتی .برای مبارزه‌کردن با اون تایتان هیولاست 102 00:07:35,680 --> 00:07:39,640 هرگز اون میمون لعنتی که .معلوم نیست چی بود رو فراموش نمی‌کنم 103 00:07:45,560 --> 00:07:48,150 .وقتشه که دیدبانی عوض بشه 104 00:07:48,730 --> 00:07:49,650 میکاسا؟ 105 00:07:49,990 --> 00:07:51,110 .باشه 106 00:07:54,990 --> 00:07:56,160 .حتماً خیلی خوبه 107 00:07:56,160 --> 00:08:00,310 ،تو و بقیه... اهدافی در ذهن دارید .حتی با این‌که رسیدن بهشون سخت‌‍ه 108 00:08:01,870 --> 00:08:06,880 ...اما من، حالا که یمیر هم رفته .حتی نمی‌دونم دیگه چی می‌خوام 109 00:08:06,880 --> 00:08:09,050 مگه نمی‌خوای یمیر رو نجات بدی؟ 110 00:08:10,090 --> 00:08:12,170 ...آره، ولی 111 00:08:13,010 --> 00:08:17,260 ...قبلاً، اون کارش اصلاً باورم نمی‌شد .البته، درسته که می‌خواستم نجاتش بدم 112 00:08:18,600 --> 00:08:21,060 .اما الان دیگه نظرم عوض شده 113 00:08:22,060 --> 00:08:24,690 .یمیر مسیر زندگی‌اش رو انتخاب کرد 114 00:08:25,400 --> 00:08:29,120 ...من حق ندارم اینُ تغییر بدم .نیازی هم نیست 115 00:08:30,940 --> 00:08:34,110 .بالأخره سر حرف اومدی 116 00:08:34,110 --> 00:08:35,030 هان؟ 117 00:08:35,410 --> 00:08:38,780 ،وقتی اومدیم اینجا ...کامل از خودت برامون تعریف کردی، ولی 118 00:08:38,780 --> 00:08:42,910 ،از اون موقع به بعد .یه‌بارم لبخند به لب نیاوردی، و به‌ندرت حرف زدی 119 00:08:43,620 --> 00:08:44,670 .چون‌که دردناک‌‍ه 120 00:08:46,670 --> 00:08:47,570 .شرمنده 121 00:08:48,340 --> 00:08:52,590 اون کریستای خوب و مهربون که با همه .خوش‌رفتار بود دیگه مُرده 122 00:08:53,010 --> 00:08:56,220 .نه، فکر کنم این‌طوری بهتره 123 00:08:56,220 --> 00:08:56,720 هان؟ 124 00:08:57,010 --> 00:08:59,730 .قبلاً، یه‌جوری بود انگار تظاهر می‌کنی 125 00:09:00,140 --> 00:09:02,600 ،خیلی زوری و غیرطبیعی بود .حالمُ بهم می‌زد 126 00:09:04,480 --> 00:09:05,600 ...که اینطور 127 00:09:05,890 --> 00:09:08,860 .ولی، این شخصیت فعلی‌ات کاملاً نرمال‌‍ه 128 00:09:09,360 --> 00:09:12,170 ،به‌طرز مسخره‌ و احمقانه‌ای راستگو .اما نرمال 129 00:09:13,070 --> 00:09:16,240 بگذریم، کُلی وقت داری که .به یمیر فکر کنی 130 00:09:16,240 --> 00:09:18,280 ...به طرق زیادی، من 131 00:09:20,830 --> 00:09:22,580 وایسا ببینم... اون...؟ 132 00:09:23,120 --> 00:09:25,410 !هانجی و بقیه بچه‌ها رسیدن 133 00:09:25,410 --> 00:09:27,290 !همه جمع شید تو پذیرایی 134 00:09:30,840 --> 00:09:32,710 هان؟ چی گفتی؟ 135 00:09:34,380 --> 00:09:36,930 .کشیش نیک... مُرده 136 00:09:37,680 --> 00:09:39,140 .به قتل رسیده بوده 137 00:09:40,550 --> 00:09:43,050 .امروز صبح، تو سربازخونۀ منطقه‌ی تروست 138 00:09:49,690 --> 00:09:50,440 !هی 139 00:09:50,440 --> 00:09:52,520 ،صحنۀ جرم رو بهم می‌زنی !گروهان احمق 140 00:09:52,980 --> 00:09:54,740 .نزدیک‌تر نشو 141 00:09:54,740 --> 00:09:56,780 .این شغل و وظیفۀ ماست، نه تو 142 00:09:57,360 --> 00:10:01,700 .یه مورد قتل هنگام سرقت دیگه‌ست .اخیراً این موارد بالا گرفته 143 00:10:01,700 --> 00:10:03,950 چی...؟ !اصلاً تو کتم نمیره 144 00:10:03,950 --> 00:10:05,540 !ناخن‌هاشُ کندن 145 00:10:05,790 --> 00:10:07,500 تو عضو کدوم یگانی؟ 146 00:10:10,500 --> 00:10:15,050 .فرماندۀ بخش جوخه چهارم، هانجی زو .و مأمور اجرایی، موبلیت برنر 147 00:10:16,010 --> 00:10:20,840 ،وقتی اون اداره‌تون به اون آشغالی‌‍ه .رتبه و مقام‌تون هیچ ارزشی نداره 148 00:10:21,550 --> 00:10:25,310 .گوش بده... هیچ تایتانی این مرد رو نکشته 149 00:10:25,310 --> 00:10:27,430 .یه قتل عادی توسط یه آدم دیگه بوده 150 00:10:27,600 --> 00:10:29,560 .این‌ پرونده از حد و اندازه‌های شما بالاتره 151 00:10:31,230 --> 00:10:33,730 جوخۀ داخلی یکم؟ 152 00:10:35,780 --> 00:10:40,380 چرا؟ ارتش پایتخت اینجا توی جنوب و تروست چی‌کار می‌کنه؟ 153 00:10:41,030 --> 00:10:42,910 چیش انقدر عجیب‌‍ه؟ 154 00:10:43,660 --> 00:10:48,200 ،برعکس شما احمق‌های بدردنخور .ما مأمورین ارزشمند مشغول حل‌کردن اوضاعیم 155 00:10:49,120 --> 00:10:51,960 !عه! پس این‌طوریاست 156 00:10:52,330 --> 00:10:55,090 .حق با شماست، من خیلی بدردنخورم 157 00:10:55,090 --> 00:10:57,880 شانس آوردم که با سربازان کار بلدی !مثل شما آشنا شدم 158 00:10:57,880 --> 00:10:59,590 !بذارید باهاتون دست بدم 159 00:11:00,470 --> 00:11:03,380 متوجه‌ام... پس خونۀ نیک بی‌چاره ...رو دزد زده بوده 160 00:11:03,930 --> 00:11:05,210 ...حیف باشه 161 00:11:05,850 --> 00:11:09,230 اصلاً مگه چیزی داشته که ارزش دزدیدن داشته باشه؟ 162 00:11:09,230 --> 00:11:10,520 .البته 163 00:11:10,520 --> 00:11:13,770 همه می‌دونن جنس جواهرات کلیسا .آهن‌آلات باارزشی‌‍ه 164 00:11:13,980 --> 00:11:14,520 !هان؟ 165 00:11:15,150 --> 00:11:18,280 !نیک کشیش مذهب دیوار بوده؟ 166 00:11:19,320 --> 00:11:20,860 از چی حرف می‌زنی؟ 167 00:11:21,240 --> 00:11:23,810 ...اون دوست صمیمی من بود 168 00:11:24,490 --> 00:11:29,250 ،اما، تا جایی که می‌شناختمش .صندلی‌سازی بیش نبود 169 00:11:29,250 --> 00:11:32,080 ...حتی اینُ روی این فرمش هم نوشتم 170 00:11:32,080 --> 00:11:32,960 ...لعنتی، تمومش کن 171 00:11:32,960 --> 00:11:38,920 البته، به گمونم این فقط به این معنی‌‍ه ...که اصلاً نیک رو اون‌طور که فکر می‌کردم نمی‌شناختم 172 00:11:38,920 --> 00:11:40,840 !هی! ول کن 173 00:11:40,840 --> 00:11:43,010 !ببخشید! شرمنده 174 00:11:44,300 --> 00:11:47,070 .خیلی‌خب، برای تحقیقات‌تون آرزوی موفقیت دارم 175 00:11:47,510 --> 00:11:50,430 ،وقتی متهم رو دستگیر کردید ...لطفاً این رو هم بهش بگید 176 00:11:51,020 --> 00:11:55,440 ،بلاهایی که سرش آوردی .شاید از نظر خودت درست و عادلانه بوده باشه 177 00:11:55,440 --> 00:11:58,900 ،ولی من خودم شخصاً .اصلاً این چیزا برام مهم نیست 178 00:11:59,280 --> 00:12:03,570 اینُ بدون که مطمئن می‌شم توی عوضی ،هم مثل دوستم تا سر حد مرگ شکنجه بشی 179 00:12:03,570 --> 00:12:06,990 و رنج و دردی رو متقبل بشی که .در مقابل بلاهایی که سر اون آوردی هیچ‌‍ه 180 00:12:06,990 --> 00:12:08,910 !بله، از کرده‌ات پشیمون خواهی شد 181 00:12:09,370 --> 00:12:12,310 .این پیغام رو از طرف من برسونید، با اجازه 182 00:12:19,380 --> 00:12:21,720 فرمانده ... واقعا فکر می‌کنید که اونا...؟ 183 00:12:21,720 --> 00:12:25,050 .آره ... اول که اون جوخه‌ی داخلی، جل‌سنز 184 00:12:25,260 --> 00:12:27,550 .پوست دستش همش داغون شده بود 185 00:12:27,550 --> 00:12:30,520 نیک توسط جوخه‌ی داخلی پلیس ... ارتش شکنجه شده 186 00:12:31,270 --> 00:12:32,760 ... بعد هم کشته شده 187 00:12:35,690 --> 00:12:40,620 من فهمیدم که کلیسا می‌خواست که .کار نیک یکسره بشه از اون جایی که گروهان همکاری می‌کرد 188 00:12:41,280 --> 00:12:45,950 برای همین هم بود که من هویتش رو مخفی کردم ... و گذاشتم که توی سربازخونه بمونه 189 00:12:45,950 --> 00:12:48,370 ولی فقط فکر این که اونا از ... سربازها برای کشتن اون استفاده کردن 190 00:12:49,280 --> 00:12:51,120 .خیلی حواس پرت بودم 191 00:12:51,120 --> 00:12:52,960 .این همش تقصیر منه 192 00:12:58,540 --> 00:13:05,220 پلیس ارتش ... کشیش نیک رو برای این شکنجه کرده که بفهمه چه اطلاعاتی رو به ما داده؟ 193 00:13:05,220 --> 00:13:06,260 .این طور بنظر میاد 194 00:13:06,930 --> 00:13:12,280 ولی این کار پلیس داخلی ارتش بوده که یعنی .داستان‌ بزرگ‌تر این حرفاست 195 00:13:12,770 --> 00:13:15,640 خب، چنتا از ناخون‌هاش رو کنده بودن؟ 196 00:13:15,810 --> 00:13:16,600 هاه؟ 197 00:13:16,600 --> 00:13:18,770 تو دیدی مگه نه؟ چنتا بود؟ 198 00:13:18,770 --> 00:13:23,490 ،من فقط تونستم یه نگاه کوچیک بهش بندازم .ولی فکر کنم همش رو کنده بودن 199 00:13:23,650 --> 00:13:28,980 ،اونایی که حرف می‌زنن، بعد از کندن یکی شروع می‌کنن به حرف زدن .اگرم حرف نزنن، کندن بقیه‌اش فایده‌ای نداره 200 00:13:30,160 --> 00:13:33,500 نیک ... من فکر می‌کردم اون ... آدم احمقیه 201 00:13:34,580 --> 00:13:38,340 اون از چیزی که باورش داشت فرار نکرد .حتی تا آخرین لحظه 202 00:13:42,170 --> 00:13:46,950 که این یعنی اونا خبر ندارن که ما ویندی .خانواده‌ی ریس رو گرفتیم 203 00:13:47,720 --> 00:13:53,090 که در این صورت یکی از دولتی‌ها پاش گیره .و از اون طرفم همه‌ی چشما قفل شدن روی ما 204 00:13:54,600 --> 00:13:55,520 .فرمانده لوی 205 00:13:56,230 --> 00:13:58,020 .یک پیغام براتون آوردم از فرمانده اروین 206 00:13:59,810 --> 00:14:04,160 ،من رفتم که درباره‌ی کشیش نیک بهش بگم .ولی ایشون من رو با این فرستاد پیش شما 207 00:14:05,030 --> 00:14:07,490 .همه برید بیرون، همین الان حرکت می‌کنیم 208 00:14:07,990 --> 00:14:09,660 هیچ ردی باقی نزارین که ما اینجا بودیم 209 00:14:16,710 --> 00:14:17,960 ... نزدیک بودا 210 00:14:18,460 --> 00:14:21,960 ،اگر یه خورده دیرتر اومده بودیم بیرون چه بلایی سرمون اومده بود؟ 211 00:14:21,960 --> 00:14:24,460 ولی چرا...؟ چی باعث شد که فرمانده اروین؟ 212 00:14:25,760 --> 00:14:28,260 .دستور جدیدی از طرف دولت اومده 213 00:14:28,260 --> 00:14:31,140 به تمام گروهان‌های بیرون دیوار دستور .دادن که تمام فعالیت‌های هنگ‌شون رو قطع بکنن 214 00:14:32,220 --> 00:14:34,340 دارن به ما می‌گن که ارن و هیستوریا رو .بهشون تحویل بدیم 215 00:14:35,770 --> 00:14:38,730 راستی، درست بعد از این که ... پیغام رو به من دادن 216 00:14:39,270 --> 00:14:41,430 ... پلیس ارتش اومدن سراغشون ... 217 00:14:45,440 --> 00:14:47,680 و یه طوری باهاش رفتار می‌کردن که !انگار یه مجرم بوده 218 00:14:48,030 --> 00:14:50,470 یکی دیگه از تو سایه‌ها کار نمی‌کنه و .سرش رو آورده بیرون 219 00:14:50,910 --> 00:14:52,950 .می‌خوان همه چیز رو زیر نظر بگیرن 220 00:14:52,950 --> 00:14:55,970 این همه پیش رفتن برای اینکه ... جلوی فاش شدن راز دیوار رو بگیرن 221 00:14:56,500 --> 00:15:00,470 چیزه دیگه‌ای که هست، این که برای چی می‌خوان ما هیستوریا و ارن رو بهشون تحویل بدیم؟ 222 00:15:01,080 --> 00:15:04,090 نه این که بکشیم، بلکه بدیم دسته اونا؟ 223 00:15:04,460 --> 00:15:05,350 کی می‌دونه؟ 224 00:15:06,130 --> 00:15:09,150 در هر صورت کاملا مشخصه که دشمن .دنبال این دوتا افتاده 225 00:15:09,930 --> 00:15:12,220 .این جا پرسه زدن خطرناکه 226 00:15:12,680 --> 00:15:14,900 .ما اون و ارن رو داریم می‌بریم منطقه‌ی تروست 227 00:15:15,970 --> 00:15:19,400 چرا؟ درست همون جایی که نیک کشته شد؟ 228 00:15:19,850 --> 00:15:22,030 .اگر بریم یه سمت جوخه‌های داخلی وضعیت بدتر می‌شه 229 00:15:22,690 --> 00:15:25,520 حالا که تروست توی ترس فرو رفته .خیلی راحت میشه توش رخنه کرد 230 00:15:25,980 --> 00:15:29,570 ،و اگر یه زمانی هم نیاز شد .می‌تونیم از اینا استفاده کنیم 231 00:15:30,150 --> 00:15:30,930 ... درسته 232 00:15:31,320 --> 00:15:34,360 بعلاوه‌ی این که ما نمی‌دونیم .که کی ما رو تو این شرایط سخت انداخته 233 00:15:35,080 --> 00:15:37,410 .باید بفهمیم که کی پشت این داستانه 234 00:15:38,620 --> 00:15:41,500 هانجی، یه بخشی از جوخه‌ات رو بده من 235 00:15:41,500 --> 00:15:42,540 .حتما 236 00:15:44,590 --> 00:15:47,380 .خیله خب، من با اروین می‌رم 237 00:15:47,710 --> 00:15:51,430 موبیلیتی هم با من میاد. بقیه‌تون .با لوی برین 238 00:15:51,430 --> 00:15:51,970 !اطاعت می‌شه 239 00:15:53,930 --> 00:15:54,910 !هاجی سان 240 00:15:56,010 --> 00:15:56,790 ... بیا 241 00:15:58,060 --> 00:16:01,390 من یاد اون مکالمه‌ای که یمیر و برتولت داشتن .افتادم 242 00:16:02,020 --> 00:16:04,310 .وقت نشد که بهتون بگم، ولی همش اینجاست 243 00:16:05,650 --> 00:16:06,650 .خیله خب 244 00:16:07,270 --> 00:16:09,360 .بعدا نگاش می‌کنم 245 00:16:10,400 --> 00:16:11,530 246 00:16:17,200 --> 00:16:19,540 .اونا واقعا سریع حرکت می‌کنن 247 00:16:19,540 --> 00:16:23,960 ... اینم به خاطر اینه که اون عوضی .کوچولو واقعا دیسیپلین داره 248 00:16:24,790 --> 00:16:26,180 باهاش آشنایی دارین؟ 249 00:16:27,460 --> 00:16:28,340 .یه آشنایی قدیمی 250 00:16:28,960 --> 00:16:33,970 "اطلاعات موجود برای افشای عمومی" بدن هر کدام از تایتان‌ها با هم متفاوته ولی همه‌ی اونا یه نقطه ظعف مشترک دارن، در ارتفاع یک متری و عرض 10 سانتی در پشت گردنشون. که به اندازه‌ی مهره‌ی بدن انسان که به مغز متصل شده. زمانی که جدا شد .باعث ازبین رفتن قدرت بازسازی تایتان می‌شود و نتیجه‌ی آن نابودی آنهاست. این طور برداشت شده که این قسمت حیاتی از بدن آن‌ها، که دلیل اصلی وجود آنهاست و چیزی جز انسان نیست 251 00:16:43,230 --> 00:16:46,460 .سعی کنید که تو یه گروه راه نرید قرار نیست کاری بکنیم 252 00:16:47,020 --> 00:16:49,690 .ارن و هیستوریا هم معمولی راه برن 253 00:16:50,320 --> 00:16:53,110 برای چی پرچم خانواده‌ی سلظنتی همه جا آویزون شده؟ 254 00:16:53,110 --> 00:16:56,410 اوه! ممکنه که امروز ساگرد تاجگذاری .پادشاه باشه 255 00:16:56,410 --> 00:16:59,450 .هر سال یک بار اونا یه مقدار جیره غذایی می‌دن به مردم 256 00:16:59,450 --> 00:17:00,120 257 00:17:00,120 --> 00:17:02,200 !ما داریم جیره‌های غذایی رو پخش می‌کنیم 258 00:17:03,540 --> 00:17:09,190 پادشاه فریتز از سختی که مردم تروست می‌کشن با خبر شده .و از ذخایر سلطنتی خودش داره به مردم می‌بخشه 259 00:17:10,300 --> 00:17:13,380 !به اندازه‌ی کافی برای همه هست. مرتب صف بکشید 260 00:17:13,380 --> 00:17:13,970 !خدا رو شکر 261 00:17:13,970 --> 00:17:15,680 زنده باد پادشاه فیریتز - .خدا رو شکر - 262 00:17:16,140 --> 00:17:18,970 !چه پادشاه! واقعا که بخشنده‌ست 263 00:17:18,970 --> 00:17:20,920 .اون بیشتر از حدی داره که بدونه اصلا باهاش چی کار کنه 264 00:17:21,600 --> 00:17:24,180 مردم خیلی ضعیفن. مخصوصا .وقتی که غذا هم نداشته باشن 265 00:17:30,320 --> 00:17:34,240 با دادن همچین سهمیه‌ای، بیشتر از 60 درصد .ذخایر ازبین می‌رن 266 00:17:35,030 --> 00:17:39,950 فکر نمی‌کنید این کار برای افزایش روحیه‌ی مردم دیگه زیاد از حد بوده؟ 267 00:17:39,950 --> 00:17:45,460 نیاز بوده. باید نگاه مردم به خانواده‌ی سلطنتی .بهبود پیدا می‌کرد 268 00:17:45,660 --> 00:17:48,420 مهم‌تر از اون، ما اون قدرت و .ریشه رو نیاز داریم 269 00:17:48,420 --> 00:17:50,210 .و باید هم عجله کنیم 270 00:17:51,750 --> 00:17:54,210 پلیس ارتش دوباره شکست خورده؟ 271 00:17:54,210 --> 00:17:56,590 .من برمی‌گردم و به سرعت دوباره گشت رو شروع می‌کنم 272 00:17:57,180 --> 00:17:59,710 .نه، ما خیلی زود اون چیزی که نیاز داریم رو بدست میاریم 273 00:18:00,220 --> 00:18:02,070 .که اونم هم همین الان در حال حرکته 274 00:18:16,490 --> 00:18:18,360 !مراقب باشین! پشت سرمون 275 00:18:24,160 --> 00:18:24,950 ... آرمین 276 00:18:24,950 --> 00:18:27,370 !منظورم همون کیریستا و ارن بود 277 00:18:27,370 --> 00:18:29,980 !دوباره اونا رو دزدیدن 278 00:18:35,670 --> 00:18:37,130 واقعا کار می‌کنه؟ 279 00:18:38,300 --> 00:18:41,180 ... اون اصلا شبیه من نیست 280 00:18:42,140 --> 00:18:44,470 ... دوباره اون کله اسبی؟ آره درسته 281 00:18:49,100 --> 00:18:53,730 آره؟ خوشت اومده؟ بزار اون صدای ناله‌ی قشنگت رو بشنوم 282 00:18:53,730 --> 00:18:58,070 خب؟ چطوره؟ دوست داری؟ 283 00:18:58,070 --> 00:19:00,700 برای شنیدن اون صدات دارم .لحظه شماری می‌کنم 284 00:19:07,410 --> 00:19:10,540 برای همین بود که نمی‌خواستم یه بار دیگه .وارد این داستان بشم 285 00:19:11,380 --> 00:19:12,920 !لعنت به این بدل شدن 286 00:19:12,920 --> 00:19:15,710 ... از اون چیزی که فکر می‌کردم عضله‌ای‌تره 287 00:19:21,640 --> 00:19:23,110 اوضاع داخل چطوره؟ 288 00:19:23,760 --> 00:19:27,020 اگر عجله نکنیم، اونا خیلی زود .متوجه لباس آرمین می‌شن 289 00:19:28,180 --> 00:19:29,790 ... و دلمم براش می‌سوزه 290 00:19:30,230 --> 00:19:31,250 .درسته 291 00:19:32,350 --> 00:19:34,610 پات چطوره؟ بهتر شده؟ 292 00:19:35,900 --> 00:19:38,620 .می‌تونم به اندازه‌ی کافی تکون بخورم، کارم رو راه می‌ندازه 293 00:19:39,360 --> 00:19:44,190 ... و این که این آدم دزدا .خیلی آماتورن 294 00:19:44,910 --> 00:19:47,280 برای چی باید از همچین آدمایی استفاده بکنن؟ 295 00:19:48,870 --> 00:19:52,920 .می‌تونی کار بقیه‌اش رو یه سره کنی .من می‌رم سراغ ارن 296 00:19:52,920 --> 00:19:56,340 ،وقتی که کارت با این آشغالا تموم شد .بیا پیش من 297 00:19:56,340 --> 00:19:57,130 اطاعت میشه 298 00:19:58,010 --> 00:20:01,620 یه چیز دیگه ... که باید بهت بگم 299 00:20:02,890 --> 00:20:04,450 .به آرمین و بقیه هم بگو 300 00:20:18,320 --> 00:20:21,740 ،مطمئنی که، صد در صد اینا ارن و کیریستا هستن؟ 301 00:20:21,740 --> 00:20:24,240 .آره، اونا با توصیف‌هایی که شده بود همخونی دارن 302 00:20:25,120 --> 00:20:26,940 هاه؟ نگهبان کجاست؟ 303 00:20:38,210 --> 00:20:38,710 ببینم چه خبر؟ 304 00:20:44,890 --> 00:20:46,800 .حتی یه سانتم تکون نخور 305 00:20:49,520 --> 00:20:51,850 کونی! مطمئنی که همین چهار نفرن فقط؟ 306 00:20:52,140 --> 00:20:53,600 !آره، همش همین بود 307 00:20:53,940 --> 00:20:55,460 !کس دیگه‌ای اینجا نیست 308 00:20:59,320 --> 00:21:02,400 ،اگر یه بار دیگه تکون بخوری کسی نمی‌دونه کجا رو می‌زنم 309 00:21:02,400 --> 00:21:06,870 خیله خب، اول ما این نگهبان‌ها رو می‌بندیم .بعدم می‌ریم که فرمانده رو ببینیم 310 00:21:06,870 --> 00:21:08,160 منظورت چیه؟ 311 00:21:08,160 --> 00:21:10,960 دستور فرمانده‌ست. یه پیغام .هم فرستاده 312 00:21:15,370 --> 00:21:17,600 !هی! از سر راه برو کنار 313 00:21:21,300 --> 00:21:22,130 فرمانده؟ 314 00:21:22,590 --> 00:21:23,300 اوضاع چطوره؟ 315 00:21:23,920 --> 00:21:26,390 .جاده شلوغخ، ولی هیچ چیز غیر معمولی نیست 316 00:21:26,970 --> 00:21:29,580 .فرمانده پیکسیس یه خورده اون طرف‌تر وایساده 317 00:21:30,060 --> 00:21:31,520 ماموریت بدل‌ها چطور پیش رفت؟ 318 00:21:31,930 --> 00:21:32,950 .موفقیت آمیز بود 319 00:21:33,770 --> 00:21:35,810 ... و با این حال اون قدر خوشحال بنظر نمیای 320 00:21:36,190 --> 00:21:37,140 ... نه 321 00:21:38,480 --> 00:21:39,920 ... یه جای کار می‌لنگه 322 00:21:40,480 --> 00:21:42,650 .امکان نداره که پلیس ارتش پشت این داستان باشه 323 00:21:43,150 --> 00:21:46,850 .اونا خیلی از خود راضی‌ان .از آماتورها استفاده نمی‌کنن 324 00:21:47,740 --> 00:21:49,220 ... این بیشتر مثل 325 00:21:50,410 --> 00:21:52,740 ... اگر این رو درنظر بگیریم که داشتن گاری رو دنبال می‌کردن 326 00:21:53,830 --> 00:21:56,290 ... و گروه پشت هدف دنبالشون بوده 327 00:21:56,290 --> 00:21:57,160 .فرمانده 328 00:21:58,250 --> 00:22:00,010 .گاری دوباره داره حرکت می‌کنه 329 00:22:01,750 --> 00:22:04,580 نیفا. داستان کنی و ریپر رو شنیدی؟ 330 00:22:05,010 --> 00:22:07,130 همون قتل عامی که توی پایتخت شد؟ 331 00:22:07,720 --> 00:22:10,680 همونی که گلوی بیشتر از 100 تا ارتشی رو بریدن؟ 332 00:22:10,680 --> 00:22:14,560 اون فقط یه داستان حومه‌ی شهری برای چند سال پیشه مگه نه؟ 333 00:22:14,560 --> 00:22:17,480 .اون واقعیه، و داستان‌ها هم حقیقت دارن 334 00:22:17,480 --> 00:22:18,110 هاه؟ 335 00:22:18,650 --> 00:22:21,480 من وقتی که بچه بودم .یه مدتی باهاش زندگی کردم 336 00:22:21,650 --> 00:22:24,080 چی؟ برای چی باید همچین چیزی رو بگی؟ 337 00:22:24,570 --> 00:22:26,150 .الان وقت جوک گفتن نیست 338 00:22:27,070 --> 00:22:31,160 درسته ... اون اصلا .به فکر استفاده از آماتورها نمی‌افتاد 339 00:22:31,950 --> 00:22:36,410 اگر یه گروه داشت هدفش رو دنبال می‌کرد ... باید از هر دو زاویه‌ی پشت و 340 00:22:37,000 --> 00:22:39,020 ... جلو و بالا، یه جایی که نما داشته باشه 341 00:22:41,790 --> 00:22:42,630 !نیفا 342 00:22:44,678 --> 00:22:51,678 :مترجمین « Nora حسام‌الدین » « AbG سـروش » 343 00:22:51,702 --> 00:22:56,702 مرجع دانلود فیلم و سریال با لینک مستقیم NightMovie.Co 344 00:22:56,726 --> 00:22:59,726 « .ما را در تلگرام دنبال کنید » T.Me/AbG_Sub 345 00:23:04,320 --> 00:23:06,510 .چطوری لوی 346 00:23:07,900 --> 00:23:09,960 ببینم هنوزم قدت بلند نشده؟ 347 00:23:30,010 --> 00:23:33,470 !اوه! ببینم تو که اصلا تغییری نکردی 348 00:23:35,180 --> 00:23:36,970 !کنی 349 00:23:40,940 --> 00:23:43,090 .کنی و لوی دوباره هم دیگه رو می‌بینن 350 00:23:43,610 --> 00:23:46,650 .هدف دشمن، ارن و هیستوریا بودن 351 00:23:47,610 --> 00:23:52,430 برای اینکه بتونن اونا رو برگردونن، لوی بقیه .نشونه گرفتن و شلیک کردن 352 00:23:52,990 --> 00:23:56,540 « قسمت بعدی: درد »