1 00:00:00,031 --> 00:00:01,511 آنچه گذشت 2 00:00:01,512 --> 00:00:02,842 ‫خیلی خوب گوش کنید! 3 00:00:03,320 --> 00:00:05,094 ‫یه وکیل جدید اومده، «فی ریچاردسن» 4 00:00:05,118 --> 00:00:08,158 ‫اگه میخوای برم فقط یه راه براش هست 5 00:00:08,182 --> 00:00:10,766 ‫قانعم کنید میتونید درست تصمیم بگیرید 6 00:00:10,767 --> 00:00:14,594 ‫میخوام تو نظامنامه کانون یه حفره پیدا کنی ‫تا باهاش بتونم شر اونو کم کنم. 7 00:00:14,629 --> 00:00:19,667 ‫اومدم تا بهتون کمک کنم رفتارتونُ عوض کنین ‫ولی به جاش قائم مقام بقدری میخواد من نباشم 8 00:00:19,691 --> 00:00:22,253 ‫به یکی دستور میده کانون وکلای نیویورکُ هک کنه! 9 00:00:22,289 --> 00:00:24,419 ‫لوئیس، تو متوجه نیستی، اون از قبل میدونست. 10 00:00:24,454 --> 00:00:25,584 ‫مزخرفه، تو اخراجی! 11 00:00:25,619 --> 00:00:27,315 ‫لوئیس، حق نداشتی اینو ازش بخوای. 12 00:00:27,350 --> 00:00:29,047 ‫درسته هاروی؟ 13 00:00:29,083 --> 00:00:30,213 ‫درسته. 14 00:00:30,247 --> 00:00:34,974 ‫تو با دانا موافقی چون حالا که با هم رابطه دارین نمیخوای ناراحتش کنی. 15 00:00:35,345 --> 00:00:38,213 ‫شاید مدیر ویژه باشی ولی من قائم مقامم. 16 00:00:38,214 --> 00:00:39,517 ‫من این حق رو دارم که... 17 00:00:39,518 --> 00:00:42,280 ‫تو دیگه قائم مقام نیستی. 18 00:00:42,316 --> 00:00:43,879 ‫اقدام فوری. 19 00:00:43,914 --> 00:00:47,242 ‫از تمام مقام و وظایفت خلع میشی. 20 00:00:53,446 --> 00:00:56,274 ‫بیا شاید حالتو بهتر کنه. 21 00:00:56,309 --> 00:00:59,516 ‫خیلی خب شیلا، الان تنزل مقام گرفتم. بدترین اتفاقیه که برام افتاده. 22 00:00:59,540 --> 00:01:02,401 ‫چطور یه لیوان مریم گلی حالمو بهتر میکنه؟ 23 00:01:03,536 --> 00:01:06,031 ‫فقط بخور. 24 00:01:10,829 --> 00:01:11,559 ‫خوبه. 25 00:01:11,595 --> 00:01:13,757 ‫باید بپرسم... 26 00:01:13,793 --> 00:01:15,966 ‫واقعاً بدترین اتفاقیه که برات افتاده؟ 27 00:01:15,990 --> 00:01:20,550 ‫چون تا جایی که یادم میاد، وقتی دانا ازت خواست نمیخواستی قائم مقام بشی. 28 00:01:20,586 --> 00:01:23,481 ‫چون شبی که فهمیدم تو بارداری اینو ازم خواست. 29 00:01:23,675 --> 00:01:27,224 ‫اون تنها لحظه از کل زندگیم بود که این شغلُ رد میکردم. 30 00:01:27,225 --> 00:01:29,033 ‫و وقتی قبول کردی واقعاً خوشحال بودی؟ 31 00:01:29,057 --> 00:01:31,153 ‫- میدونی بودم. ‫- واقعاً؟ 32 00:01:31,188 --> 00:01:36,426 ‫بهترین دوستتو مدیریت کردی، استعفای برایانُ قبول کردی، ‫اسم رابرت زینُ از رو دیوار برداشتی 33 00:01:36,450 --> 00:01:39,678 ‫شیلا تو گفتی عاشقم شدی چون مثل یه شیر بودم. 34 00:01:40,029 --> 00:01:42,545 ‫حالا فقط یه گربه خونگیم که تخماشُ بریدن. 35 00:01:42,560 --> 00:01:43,324 ‫- لوئیس... ‫- شنیدی چی گفتم؟ 36 00:01:43,358 --> 00:01:46,366 ‫من یه گربه بیخایه هستم. که یادم انداخت ‫کی یه گربه میگیریم؟ 37 00:01:46,389 --> 00:01:47,820 ‫اه بهت میگم کی. هیچوقت! 38 00:01:47,855 --> 00:01:48,819 ‫ولی تو گفتی بی موهاشو دوست داری! 39 00:01:48,854 --> 00:01:50,982 ‫تو یه لحظه غمگین اینو گفتم! 40 00:01:53,283 --> 00:01:56,012 ‫لوئیس، منظورم اینه که، 41 00:01:56,046 --> 00:01:59,475 ‫دنیا به آخر نرسیده و قرار نیست تا ابد اینطور باشه. 42 00:01:59,510 --> 00:02:04,436 ‫شیلا، میدونم شغلم رؤیایی و رنگین کمانی نبود، 43 00:02:04,472 --> 00:02:06,401 ‫ولی داشتم توش مهارت پیدا میکردم. 44 00:02:06,436 --> 00:02:10,863 ‫و نمیدونم تا کی میتونم بدون ریاست به کار ادامه بدم. 45 00:02:19,192 --> 00:02:22,288 ‫هی ‫هی 46 00:02:22,323 --> 00:02:25,218 ‫متوجه شدم دیشب نیومدی. 47 00:02:25,253 --> 00:02:26,384 ‫میدونم. 48 00:02:26,419 --> 00:02:28,081 ‫اینم میدونی اولین شبی بود که با هم نبودیم 49 00:02:28,117 --> 00:02:29,192 ‫اونم از وقتی... 50 00:02:29,216 --> 00:02:30,579 ‫میدونم. 51 00:02:30,614 --> 00:02:32,578 ‫دانا چی شده؟ 52 00:02:32,612 --> 00:02:36,440 ‫نمیدونستم وقتی موافق نبودی اما مقابل لوئیس ‫طرف منو گرفتی چطور هضمش کنم. 53 00:02:36,476 --> 00:02:37,584 ‫ینی چی؟ فکر کردم خوشت میاد. 54 00:02:37,608 --> 00:02:39,337 ‫خب نیومد. 55 00:02:39,373 --> 00:02:41,801 ‫نمیخوام حرفایی بزنی که باور نداری. 56 00:02:41,837 --> 00:02:43,500 ‫و میخوام بدونم چرا اونکارو کردی. 57 00:02:43,536 --> 00:02:44,832 ‫فکر کنم چون... 58 00:02:44,867 --> 00:02:47,063 ‫میترسیدم ازم ناراحت بشی. 59 00:02:47,099 --> 00:02:48,640 ‫خب، قبلاً که برات مهم نبود. 60 00:02:48,664 --> 00:02:50,893 ‫چون قبلاً با هم نبودیم. 61 00:02:50,928 --> 00:02:53,857 ‫اه خدای من، البته. 62 00:02:53,893 --> 00:02:55,922 ‫هاروی من ولت نمیکنم. 63 00:02:55,956 --> 00:02:59,318 ‫و شرط میبندم بابت اتفاقاتی که اینجا میافته ولت نمیکنم. 64 00:02:59,354 --> 00:03:02,759 ‫منم نمیخوام اتفاقی که اینجا میافته باعث ‫بشه شب کنار هم نباشیم. 65 00:03:02,783 --> 00:03:04,579 ‫منم نمیخوام. 66 00:03:04,615 --> 00:03:09,808 ‫فکر کنم باید یه راهی پیدا کنیم که مطمئن بشیم ‫کار تو زندگی ما تأثیر نذاره. 67 00:03:10,655 --> 00:03:15,747 ‫خب اگه بگم، میتونیم یه شب در هفته بریم بیرون، فقط ما، 68 00:03:15,783 --> 00:03:18,679 ‫و درمورد همه چیز غیراز اینجا حرف بزنیم؟ 69 00:03:18,714 --> 00:03:21,143 ‫میگم ایده خیلی خوبیه. 70 00:03:24,408 --> 00:03:25,471 ‫چیه؟ 71 00:03:25,507 --> 00:03:28,247 ‫این ایده هفته ای یه بار شام از کجا به ذهنت رسید؟ 72 00:03:28,271 --> 00:03:29,534 ‫خیلی خب ببین. 73 00:03:29,569 --> 00:03:32,865 ‫هراز چندگاهی نه به طور معمول... 74 00:03:32,900 --> 00:03:34,896 ‫دوست دارم صبحها برنامه اپرا نگاه کنم. 75 00:03:34,931 --> 00:03:36,727 ‫نه بابا. 76 00:03:36,763 --> 00:03:38,192 ‫نمیتونم، تو کتم نمیره. 77 00:03:38,228 --> 00:03:39,724 ‫جدی میگم دانا. 78 00:03:39,760 --> 00:03:44,490 ‫باور نمیکنی اگه بدونی ایجاد تعادل بین ‫کار و زندگی چقدر برای زوجین مشکل سازه. 79 00:03:44,522 --> 00:03:45,718 ‫تو کی هستی؟ 80 00:03:45,754 --> 00:03:47,317 ‫ببین، من درمورد تو چیزهایی میدونم. 81 00:03:47,352 --> 00:03:52,624 ‫کلمه آلباکرک برات معنی نداره؟ ‫- گفتم به کسی نگی، الان که بحثشو میاری وسط... 82 00:03:52,648 --> 00:03:54,710 ‫- دیدی؟ مچشتو گرفتم ‫- نمیخوام مزاحم بشم. 83 00:03:54,746 --> 00:03:58,539 ‫ولی شمادوتا باید هرچه سریعتر برین لوئیسُ ببینین. ‫- چی شده گرچن؟ 84 00:03:58,575 --> 00:04:02,469 ‫اونا دیشب از قائم مقامی خلعش کردن. 85 00:04:02,504 --> 00:04:04,401 ‫اه خدای من. 86 00:04:04,436 --> 00:04:06,765 ‫باید همین الان بریم پیشش. 87 00:04:06,800 --> 00:04:08,397 ‫نه 88 00:04:08,432 --> 00:04:09,996 ‫تو برو پیشش 89 00:04:10,031 --> 00:04:11,394 ‫من میرم «فیُ» ببینم. 90 00:04:17,368 --> 00:04:20,597 ‫کافی نیست شرکتشو گرفتی باید مقامشم میگرفتی؟ 91 00:04:20,632 --> 00:04:22,827 ‫فکر کنم درمورد لوئیس شنیدی. 92 00:04:22,863 --> 00:04:28,522 ‫معلومه شنیدم و قرار نیست باقی بمونه. ‫- چون از یک کارمند درخواست هک کانون وکلا رو کرد. 93 00:04:28,557 --> 00:04:32,496 ‫اون گفت به بنجامین همچین دستوری نداد منم باور میکنم. ‫- برام مهم نیست چیو باور میکنی... 94 00:04:32,520 --> 00:04:35,453 ‫وقتی گرفتار شد سعی کرد اونو اخراج کنه. ‫این غیرقابل قبوله. 95 00:04:35,488 --> 00:04:38,550 ‫لعنتی، قرار نیست همه طبق قوانین تو کار کنن. 96 00:04:38,585 --> 00:04:43,712 ‫و چیزی که هنوز نمیخواین بفهمین اینه که ‫اگه از من نافرمانی کنین، عواقب داره. 97 00:04:43,747 --> 00:04:46,610 ‫عواقب میخوای بهت عواقب میدم. 98 00:04:46,644 --> 00:04:48,241 ‫این دیگه یعنی چی؟ 99 00:04:48,276 --> 00:04:50,606 ‫یعنی شاید دیگه لوئیس قائم مقام نباشه، 100 00:04:50,641 --> 00:04:52,936 ‫ولی بهت قول میدم به تو جواب پس نمیدم. 101 00:04:54,266 --> 00:05:02,251 ‫.:: ارائه شده توسط وبسایتِ ::. ‫..::.. 30nama.best..::.. 102 00:05:12,307 --> 00:05:19,193 ‫آخرین اخبار دنیای فیلم و سریال ‫در تلگرام و اینستاگرام ما ‫.:. @OfficialCinama .:. 103 00:05:26,183 --> 00:05:33,400 ‫«:: مــتـرجـم: مرتضی ::»|^| GodBless |^| 104 00:05:39,451 --> 00:05:41,214 ‫لوئیس خبرو شنیدم. 105 00:05:41,250 --> 00:05:43,178 ‫خب خوش به حالت، نمیخوام درموردش حرف بزنم. 106 00:05:43,202 --> 00:05:45,664 ‫خب، چطوره بهم بگی میخوای درموردش چیکار کنی؟ 107 00:05:46,153 --> 00:05:48,279 ‫من خلع مقام شدم دانا کاری نیست که بتونم بکنم. 108 00:05:48,314 --> 00:05:53,507 ‫و ترجیح میدم وانمود نکنم، پس اگه نمیخوای ‫با هاروی دست به یکی کنی 109 00:05:53,543 --> 00:05:54,906 ‫ترجیح میدم تنها باشم. 110 00:05:54,941 --> 00:05:56,837 ‫لوئیس 111 00:05:56,872 --> 00:05:58,170 ‫ما علیه تو دست به یکی نکردیم. 112 00:05:58,606 --> 00:05:59,838 ‫پس چی صداش میزنی؟ 113 00:05:59,862 --> 00:06:01,292 ‫یه اشتباه. 114 00:06:01,327 --> 00:06:06,654 ‫اگه حالتو بهتر میکنه، با هاروی صحبت کردم چون بخاطر ‫همنظر بودن با من فقط تو ناراحت نبودی. 115 00:06:06,689 --> 00:06:07,801 ‫چرا تو ناراحت شدی؟ 116 00:06:07,802 --> 00:06:11,624 ‫شاید چون خواهرم هر مردی که باهاش بوده رو ‫مطیع کرده، ولی موضوع این نیست. 117 00:06:11,625 --> 00:06:12,723 ‫تو خواهر داری؟ 118 00:06:12,758 --> 00:06:13,987 ‫موضوع این نیست لوئیس 119 00:06:14,023 --> 00:06:15,717 ‫از من خیلی بزرگتره و نمیخوام درموردش حرف بزنم. 120 00:06:15,718 --> 00:06:20,452 ‫میخوام بگم اتفاقی که دیشب افتاد دیگه اتفاق نمیافته. 121 00:06:20,487 --> 00:06:23,782 ‫نمیخوام رابطه ما روی رفتارمون با تو تأثیر بگذاره. 122 00:06:26,281 --> 00:06:28,944 ‫-داری جدی میگی؟ ‫- آره. 123 00:06:28,979 --> 00:06:32,717 ‫و لوئیس، اگه به من و هاروی درمورد ‫«فی» نیاز داشته باشی 124 00:06:32,741 --> 00:06:34,305 ‫ما کنارت هستیم. 125 00:06:38,010 --> 00:06:40,240 ‫هی، درمورد لوئیس شنیدی؟ 126 00:06:40,275 --> 00:06:41,939 ‫معلومه که شنیدم، کل شرکت میدونن. 127 00:06:41,940 --> 00:06:43,870 ‫- خب؟ ‫- خب که چی؟ 128 00:06:43,904 --> 00:06:45,168 ‫باید چیکار کنیم؟ 129 00:06:45,203 --> 00:06:46,800 ‫قرار نیست کاری بکنیم. 130 00:06:46,835 --> 00:06:49,508 ‫چون انجام کارهایی که فکر میکنی باعث شد تو این مخمصه گیر کنیم. 131 00:06:49,532 --> 00:06:50,463 ‫داری میندازی گردن من؟ 132 00:06:50,498 --> 00:06:53,726 ‫سامانتا خوب میدونم دلیل اینجا بودن اون تو نیستی. 133 00:06:53,762 --> 00:06:57,689 ‫ولی حالا که اینجاست نمیخوام اوضاعو با انجام کارهای ‫غیراخلاقی بدتر کنم. 134 00:06:57,724 --> 00:07:00,587 ‫خب چطوره یه راهی پیدا کنیم تا رودستش بزنیم؟ 135 00:07:00,622 --> 00:07:02,152 ‫چجور راهی؟ 136 00:07:02,186 --> 00:07:05,194 ‫نمیدونم، ولی ما وکیلیم، باید بتونیم یه راهی پیدا کنیم. 137 00:07:05,217 --> 00:07:07,014 ‫تو وکیلی؟ 138 00:07:07,049 --> 00:07:10,122 ‫فکر کردم تو یه اتاق رژه میری و به ملت میگی ‫هواشونُ داریو مجبورشون میکنی خواسته تورو انجام بدن. 139 00:07:10,146 --> 00:07:11,842 ‫خب، استعداد اصلیم این بود، 140 00:07:11,877 --> 00:07:14,140 ‫ولی به یکم وکالت هم معروف هستم. 141 00:07:14,175 --> 00:07:16,571 ‫ببین الکس، 142 00:07:16,606 --> 00:07:19,369 ‫من واقعاً هواخواه لوئیس شدم 143 00:07:19,404 --> 00:07:21,300 ‫اون حتماً ناراحته. 144 00:07:21,335 --> 00:07:24,230 ‫چی میگی اقلاً یه امتحانی بکنیم؟ 145 00:07:24,266 --> 00:07:25,896 ‫باشه سامانتا. 146 00:07:25,931 --> 00:07:27,528 ‫من هستم. 147 00:07:30,534 --> 00:07:31,841 ‫آقای اسپکتر. 148 00:07:31,842 --> 00:07:33,450 ‫با ملاقات موافقت کردم ولی باید بگم 149 00:07:33,474 --> 00:07:36,335 ‫آخرین کسی که الان نیاز دارم یه وکیل دیگه ست. 150 00:07:36,371 --> 00:07:37,468 ‫لطفاً منو هاروی صدا بزن. 151 00:07:37,503 --> 00:07:42,496 ‫و آخرین کسی که نیاز داری یه عوضی دیگه‌ست که ‫دستور کارش مثل مال تو باشه. 152 00:07:42,532 --> 00:07:44,361 ‫و چجور دستور کاریه؟ 153 00:07:44,396 --> 00:07:49,257 ‫ببین، نمیخوای کسی شرکتتُ بگیره، ولی هیئت مدیرت ‫از شرکت حقوقیت استفاده کرد تا به خواستش برسه. 154 00:07:49,292 --> 00:07:50,622 ‫از کجا میدونی؟ 155 00:07:50,657 --> 00:07:54,285 ‫چون میدونم چه حسی داره خونه‌ای که ‫ساختیُ ازت بگیرن بدن یکی دیگه. 156 00:07:54,320 --> 00:07:58,092 ‫و اتفاقاً کسانی که دارن اینکارو با تو میکند ‫با زنی که اینکارو با من میکنه در ارتباطن. 157 00:07:58,116 --> 00:08:00,945 ‫پس میگی چون به من اهمیت میدی استخدامت نکنم 158 00:08:00,981 --> 00:08:03,077 ‫استخدام کنم چون یه دشمن مشترک داریم؟ 159 00:08:03,111 --> 00:08:06,008 ‫میخوای وکیلت تو رو بغل کنه یا میخوای کارو تموم کنه؟ 160 00:08:06,042 --> 00:08:08,438 ‫من شرکت لعنتیمو میخوام. 161 00:08:08,473 --> 00:08:12,068 ‫پس اولین کاری که باید بکنیم اینه که با ‫شکایت از هیئت مدیره جلوی فروشو بگیریم. 162 00:08:12,103 --> 00:08:14,765 ‫یه مدیر عامل نمیتونه از شرکت خودش شکایت کنه. 163 00:08:14,800 --> 00:08:17,296 ‫به عنوان مدیرعامل نه نمیتونی. 164 00:08:17,331 --> 00:08:19,360 ‫ولی به عنوان سهامدار میتونی. 165 00:08:20,861 --> 00:08:24,422 ‫به نظر قبل از اومدن اینجا کلی بهش فکر کردی. 166 00:08:24,457 --> 00:08:27,552 ‫اگه رسماً استخدامم کنی فکر کن چیکارا نمیکنم. 167 00:08:27,588 --> 00:08:29,184 ‫نظرت چیه؟ 168 00:08:29,220 --> 00:08:32,215 ‫میگم بیا دادخواستُ بنویسیم. 169 00:08:32,250 --> 00:08:35,312 ‫قبل از اینکه بیام اینجا نوشتم. 170 00:08:35,347 --> 00:08:39,241 ‫«دن»، وقتی شروع کنیم اونا دست رو دست نمیذارن 171 00:08:39,276 --> 00:08:41,040 ‫میخوام بدونم تا آخرش هستی. 172 00:08:41,075 --> 00:08:43,171 ‫از الان دارم شرکتمو از دست میدم 173 00:08:43,206 --> 00:08:46,102 ‫دیگه چی برای از دست دادن دارم؟ 174 00:08:53,659 --> 00:08:55,888 ‫کاترینا، یه لحظه وقت داری؟ 175 00:08:55,923 --> 00:08:57,786 ‫راستش سوزان الان وقت خوبی نیست، دارم پرونده... 176 00:08:57,822 --> 00:09:01,749 ‫- پرونده ورسا لایف، میدونم. 177 00:09:01,784 --> 00:09:06,040 ‫خب حتماً نمیدونی این شرکت بخاطر من نزدیک بود ورسا لایفُ از دست بده 178 00:09:06,080 --> 00:09:07,843 ‫و نممیخوام بذارم دوباره اتفاق بیافته. 179 00:09:07,879 --> 00:09:09,841 ‫برای همین باید بذاری کمکت کنم. 180 00:09:09,877 --> 00:09:11,573 ‫کمکم کنی؟ 181 00:09:11,609 --> 00:09:14,437 ‫میدونم بدون دستیار روش کار میکنی از وقتی برایان استعفا داد. 182 00:09:14,472 --> 00:09:17,744 ‫و فکر کردی اگه جای برایانُ پر کنی، تو رو دستیار خودم میکنم. 183 00:09:17,768 --> 00:09:19,465 ‫یه همچین چیزی. 184 00:09:19,501 --> 00:09:23,229 ‫خب ازت ممنونم میخوای کار بکنی، ولی خودم از پسش برمیام. 185 00:09:23,264 --> 00:09:28,290 ‫ببین، واسه اینکه بدونی از مدیرعامل به هیئت مدیره درمورد ‫سهامشون یه ایمیل زده شده. 186 00:09:28,326 --> 00:09:32,186 ‫میدونم، ولی بعد از وقتی بود که شروع کردم. 187 00:09:32,222 --> 00:09:34,784 ‫تاریخ اصلیش مبهمه. 188 00:09:36,750 --> 00:09:37,881 ‫دیدی؟ 189 00:09:37,916 --> 00:09:39,846 ‫میتونی ببینی. 190 00:09:39,881 --> 00:09:41,110 ‫تیر خلاص نیست... 191 00:09:41,146 --> 00:09:43,975 ‫ولی باید بتونیم توضیح بدیم. 192 00:09:44,010 --> 00:09:46,040 ‫خوب فهمیدی سوزان. 193 00:09:46,075 --> 00:09:48,970 ‫اگه اینو ندیده بودی تو دردسر میافتادیم. 194 00:09:49,005 --> 00:09:50,469 ‫ما؟ 195 00:09:50,504 --> 00:09:52,067 ‫این یعنی داریم با هم کار میکنیم؟ 196 00:09:52,102 --> 00:09:54,831 ‫یعنی دارم بهت یه فرصت میدم. 197 00:09:55,866 --> 00:09:59,725 ‫لوئیس خیلی خوشحالم وقت گذاشتی یه سر بیای بیرون. 198 00:09:59,763 --> 00:10:01,193 ‫خب راستش عالیجناب 199 00:10:01,228 --> 00:10:03,490 ‫باید از دفتر میزدم بیرون. 200 00:10:03,525 --> 00:10:05,233 ‫نمیخواد منو عالیجناب صدا بزنی باشه؟ 201 00:10:05,257 --> 00:10:06,554 ‫من به عنوان دوستت اینجام. 202 00:10:06,589 --> 00:10:08,885 ‫خیلی خب پس، «سال»، دوست قدیمی... 203 00:10:10,319 --> 00:10:11,949 ‫بریم سر اصل مطلب. 204 00:10:11,984 --> 00:10:13,314 ‫چه مشکلی برات پیش اومده؟ 205 00:10:13,349 --> 00:10:16,078 ‫لوئیس بخاطر مشکلاتم اینجا نیستم. بخاطر مشکلات تو اومدم. 206 00:10:16,113 --> 00:10:17,709 ‫درمورد چی حرف میزنی؟ 207 00:10:17,745 --> 00:10:22,539 ‫یادته وقتی تو هاروارد بودیم، دوران کاریتُ لیست کردی؟ 208 00:10:22,574 --> 00:10:24,936 ‫مدیر یه شرکت حقوقی، تأیید شد 209 00:10:24,971 --> 00:10:25,980 ‫رسمی شدن اسمم، تأیید شد. 210 00:10:26,004 --> 00:10:28,433 ‫و وقتی تموم شد... 211 00:10:28,468 --> 00:10:29,732 ‫یه قاضی بشم. 212 00:10:29,767 --> 00:10:32,462 ‫ولی این چه ارتباطی با اینا داره؟ 213 00:10:32,497 --> 00:10:35,427 ‫خب، مربوط به خالی شدن صندلی امی جانن میشه 214 00:10:35,461 --> 00:10:38,023 ‫و تو بهترین فرد برای جانشینی هستی. 215 00:10:38,058 --> 00:10:40,587 ‫سال، داری کار قضاوت بهم پیشنهاد میدی؟ 216 00:10:40,623 --> 00:10:41,454 ‫همینطوره. 217 00:10:44,632 --> 00:10:46,806 ‫این یه ارتباطی به فی ریچاردسن داره مگه نه؟ 218 00:10:46,830 --> 00:10:47,660 ‫لعنتی. 219 00:10:47,696 --> 00:10:49,192 ‫لوئیس، کشتیت داره غرق میشه 220 00:10:49,228 --> 00:10:50,669 ‫و تو نباید باهاش غرق بشی. 221 00:10:50,693 --> 00:10:52,856 ‫سال، این مزخرفه. 222 00:10:52,891 --> 00:10:55,420 ‫از پس این طوفان برمیام و به بزل و بخشش تو نیاز ندارم. 223 00:10:55,455 --> 00:10:56,985 ‫این بزل و بخشش نیست 224 00:10:57,021 --> 00:10:59,616 ‫تو بهترین وکیلی هستی که باهاش کار کردم. 225 00:10:59,651 --> 00:11:00,715 ‫و به طور معمول 226 00:11:00,751 --> 00:11:03,679 ‫میگفتم نگران نباش، وضع بهتر میشه. 227 00:11:03,714 --> 00:11:06,243 ‫ولی از مسیر اشتباهی با این فی در افتادی 228 00:11:06,278 --> 00:11:10,538 ‫و تنها ردایی که قراره بپوشی همونیه که ‫سر دستشوییت آویزونه. 229 00:11:16,393 --> 00:11:17,357 ‫این دیگه چیه؟ 230 00:11:17,392 --> 00:11:22,119 ‫فرم عدم بی طرفیه که باید امضا کنی. ‫مشخص شد یه پرونده علیه شرکت قبلیت دارم 231 00:11:22,154 --> 00:11:24,283 ‫و اشتباه نکن، پرونده رو برمیدارم. 232 00:11:24,319 --> 00:11:25,216 ‫میفهمم. 233 00:11:25,251 --> 00:11:27,481 ‫فکر کردی این شرکتو در آغوش نگرفتم 234 00:11:27,516 --> 00:11:29,079 ‫خب گرفتم. 235 00:11:29,115 --> 00:11:33,209 ‫پس تا وقتی خودتو وقف شرکت میکنی ‫نه تنها امضاش نمیکنم بلکه حمایتت میکنم. 236 00:11:33,244 --> 00:11:35,040 ‫مزخرفه. 237 00:11:35,075 --> 00:11:36,450 ‫تو از کسایی حمایت میکنی که سیستم تورو پذیرفتن 238 00:11:36,474 --> 00:11:40,512 ‫ولی مهم نیست چون بعد از اینکه حالشونُ جا بیارم ‫دنیا میفهمه سیستم من از مال تو بهتره. 239 00:11:40,536 --> 00:11:41,600 ‫و این چجور سیستمیه؟ 240 00:11:41,635 --> 00:11:44,831 ‫سیستمی که با هر قانونی که میخوای اداره‌ش میکنی؟ 241 00:11:44,866 --> 00:11:46,673 ‫چون اگه میخوای اینطوری برنده بشی... 242 00:11:46,697 --> 00:11:48,038 ‫بهت میگم چجوری برنده میشم. 243 00:11:48,062 --> 00:11:49,625 ‫با هر روشی که مجبور باشم. 244 00:11:49,661 --> 00:11:53,726 ‫پس باید بهت یاداوری کنم از یه خط قرمز رد بشی ‫جل و پلاستو جمع میکنیو میری. 245 00:11:53,727 --> 00:11:55,036 ‫مجبور نیستم خط قرمزیو رد کنم «فی» 246 00:11:55,060 --> 00:12:00,552 ‫بقدری اونارو بیخایه کردی تنها کاری باید میکردم ‫تهدید به یه شکایت بود و مث سگ وحشت کنن 247 00:12:00,588 --> 00:12:06,313 ‫پس اگه اومدی مقام منو ازم بگیری مثل مال لوئیس، دیگه حرفی نداریم. 248 00:12:06,348 --> 00:12:08,278 ‫حواسم بهت هست. 249 00:12:08,313 --> 00:12:10,509 ‫از نمایش لذت ببر. 250 00:12:19,562 --> 00:12:21,393 ‫شیلا... 251 00:12:21,428 --> 00:12:24,709 ‫میخواستم درمورد یه چیزی باهات حرف بزنم ‫چون احتمالاً درموردش میشنوی 252 00:12:24,710 --> 00:12:25,968 ‫ولی میخوام از من بشنوی. 253 00:12:25,969 --> 00:12:27,132 ‫چی شده لوئیس؟ 254 00:12:27,167 --> 00:12:31,561 ‫یه پیشنهاد قضاوت بهم شد و من ردش کردم. 255 00:12:31,597 --> 00:12:35,790 ‫کار قضاوتو رد کردی بدون اینکه با من بحث کنی؟ 256 00:12:35,825 --> 00:12:39,520 ‫لوئیس، قاضی بودن همیشه رؤیای تو بوده. 257 00:12:39,555 --> 00:12:41,018 ‫میدونم 258 00:12:41,054 --> 00:12:44,981 ‫ولی قاضی یک پنجم من در میاره. ما هم بچه تو راه داریم 259 00:12:45,016 --> 00:12:48,944 ‫شرکت من هم مشکلاتی داره، نمیخوام دوستامو بی خبر تنها بذارم. 260 00:12:48,991 --> 00:12:51,937 ‫اگه واقعاً دوستت بودن ازت نمیخواستن اینو رد کنی. 261 00:12:51,938 --> 00:12:54,639 ‫ازم نخواستن ردش کنم چون اصلاً بهشون نگفتم. 262 00:12:54,640 --> 00:12:55,926 ‫خب به منم نگفتی! 263 00:12:55,927 --> 00:12:59,718 ‫باشه شیلا چی شده؟ این حرفا برای چیه؟ 264 00:13:01,188 --> 00:13:03,784 ‫من رفتم پیش سال، لوئیس. 265 00:13:04,885 --> 00:13:06,149 ‫چیکار کردی؟ 266 00:13:06,183 --> 00:13:09,545 ‫گفتی نمیدونستی بدون ریاست تا کی میتونی ادامه بدی. 267 00:13:09,581 --> 00:13:11,476 ‫تو شغل قضاوتُ واسم جور کردی؟ 268 00:13:11,512 --> 00:13:15,040 ‫من چیزی واست جور نکردم، هر بار که اون مردو میبینم 269 00:13:15,075 --> 00:13:18,469 ‫میگه جای تو روی کرسی قضاوته. 270 00:13:18,505 --> 00:13:23,365 ‫وقتی رفتم پیشش لوئیس، هیجان زده شد. 271 00:13:23,401 --> 00:13:24,864 ‫واقعاً؟ 272 00:13:24,899 --> 00:13:26,528 ‫واقعاً. 273 00:13:26,564 --> 00:13:29,559 ‫سال گفت اگه اوضاع خوب پیش نرفت... 274 00:13:29,594 --> 00:13:32,423 ‫تو دیگه همچین فرصتی به دست نمیاری 275 00:13:32,458 --> 00:13:36,119 ‫فقط ازت میخوام بهش فکر کنی. 276 00:13:36,154 --> 00:13:37,717 ‫باشه شیلا. 277 00:13:37,753 --> 00:13:39,216 ‫بهش فکر میکنم. 278 00:13:40,651 --> 00:13:43,312 ‫همم، فهمیدم. 279 00:13:43,347 --> 00:13:47,534 ‫پس روشنم کن چون چندساعته اینجاییم و میخوام بیخیال شم. 280 00:13:47,569 --> 00:13:48,533 ‫خب نگاه کن. 281 00:13:48,568 --> 00:13:52,096 ‫"اگه حضور یه مدیر ویژه به شرکت آسیب جدی وارد کنه" 282 00:13:52,131 --> 00:13:53,861 ‫"میتونه حذف بشه" 283 00:13:53,896 --> 00:13:55,326 ‫ولی هیچ اسیبی وارد نکرده. 284 00:13:55,362 --> 00:13:57,191 ‫هنوز آسیبی وارد نکرده. 285 00:13:57,226 --> 00:14:00,155 ‫ولی اگه یه موکل بذاره بره و بگه تقصیر اون بوده، 286 00:14:00,190 --> 00:14:01,265 ‫و یه آشوبو درست کنه... 287 00:14:01,289 --> 00:14:03,252 ‫هی هی هی درمورد چی حرف میزنی؟ 288 00:14:03,287 --> 00:14:06,315 ‫میگم بریم سراغ «گوین اندروز»، بهش بگیم بره و... ‫- دیونه شدی؟ 289 00:14:06,415 --> 00:14:07,590 ‫- فقط حرفمو بشنو. ‫- نه سامانتا. 290 00:14:07,613 --> 00:14:12,074 ‫اگه یه موکلُ مجبور به رفتن کنیم «فی» نیست آسیب میزنه ماییم که آسیب زدیم. 291 00:14:12,077 --> 00:14:14,173 ‫- اون برمیگرده! ‫- اهمیتی نمیدم! 292 00:14:14,207 --> 00:14:15,937 ‫- بحث تمومه. ‫- خدای من. 293 00:14:15,973 --> 00:14:18,102 ‫فقط یه چیز کوچیکه تا از زندگیمون حذفش کنیم. 294 00:14:18,137 --> 00:14:20,200 ‫فقط یه چیز کوچیک نیست، این توطئه ست. 295 00:14:20,235 --> 00:14:23,341 ‫و طبق اونی که گفتی یه رودست زدن نیست. ‫- باورم نمیشه 296 00:14:23,365 --> 00:14:24,940 ‫از کی اینقدر ترسو شدی؟ 297 00:14:24,964 --> 00:14:26,061 ‫ببخشید؟ 298 00:14:26,096 --> 00:14:28,326 ‫از کاترینا خواستی وانمود کنه جای من باشه 299 00:14:28,361 --> 00:14:30,723 ‫و اینکارو کردی چون جرأت بردن داشتی. 300 00:14:30,758 --> 00:14:34,320 ‫و اگه چون تو بهم گفتی ترسو قبول کنم پس واقعاً یه ترسوئم. 301 00:14:34,355 --> 00:14:36,062 ‫هرکاری میخوای بکن ولی عمراً انجامش بدم. 302 00:14:36,086 --> 00:14:37,383 ‫تو هم نباید بکنی. 303 00:14:44,112 --> 00:14:49,602 ‫باید بگم، شاید آخرش حسابی شکست بخوریم ولی... 304 00:14:49,640 --> 00:14:52,769 ‫سوزان، واقعاً خوب تحقیق کردی. 305 00:14:52,803 --> 00:14:55,033 ‫متشکرم، خیلی برام مهمه. 306 00:14:58,831 --> 00:15:01,459 ‫میتونم یه توصیه بابت یه چیزی ازت بشنوم؟ 307 00:15:01,495 --> 00:15:03,658 ‫یجورایی شخصیه. 308 00:15:03,693 --> 00:15:05,722 ‫البته سوزان، چی شده؟ 309 00:15:08,271 --> 00:15:10,067 ‫خب یه کارآموز هست. 310 00:15:10,419 --> 00:15:13,548 ‫باهوش و بامزه ست و یکم حرف زدیم. 311 00:15:13,583 --> 00:15:15,279 ‫قبلاً هم دیدم این اتفاق بیافته. 312 00:15:15,314 --> 00:15:21,473 ‫فقط میدونم با برایان چقدر نزدیک کار میکردی و ‫راستش میخوام بدونم چطور رابطه رو کاری حفظ کردین. 313 00:15:21,508 --> 00:15:24,238 ‫نمیخوام درمورد خودم و برایان حرف بزنم سوزان. 314 00:15:24,272 --> 00:15:29,398 ‫ولی اگه توصیه منو میخوای، یه کارآموز دیگه پیدا میکردم. 315 00:15:29,434 --> 00:15:30,798 ‫ممنون. 316 00:15:30,833 --> 00:15:32,962 ‫خیلی خب برگردیم سر این. 317 00:15:32,997 --> 00:15:36,025 ‫راستش یه فکری دارم. 318 00:15:36,061 --> 00:15:39,323 ‫وکیل مسئول پرونده یه دوست خیلی قدیمیه. 319 00:15:39,358 --> 00:15:41,354 ‫اگه قانعش کنم یه ملاقات جور کنه چی؟ 320 00:15:42,046 --> 00:15:44,376 ‫برای همین این پرونده رو انتخاب کردی مگه نه؟ 321 00:15:44,411 --> 00:15:47,184 ‫چون فکر کردی میتونی با روابطت منو تحت تأثیر بذاری؟ 322 00:15:47,208 --> 00:15:50,348 ‫استفاده کردن از یه فرصت که کار اشتباهی نیست 323 00:15:50,372 --> 00:15:52,868 ‫نه راست میگی. نیست. 324 00:15:52,903 --> 00:15:58,562 ‫ولی در این مثال خاص، چیزی که میگی جواب نمیده. 325 00:15:58,598 --> 00:16:00,893 ‫ولی تو از کجا میدونی؟ 326 00:16:00,928 --> 00:16:02,625 ‫چون میدونم. 327 00:16:02,660 --> 00:16:04,423 ‫- ولی... ‫- سوزان 328 00:16:04,458 --> 00:16:07,687 ‫همکار بودن یعنی بدونی کی باید بیخیال بشی. 329 00:16:07,722 --> 00:16:10,318 ‫نشونم بده میتونی اینکارو بکنی. 330 00:16:24,971 --> 00:16:29,431 ‫اگه دادگاه اجازه بده میخوام یه داستان درمورد ‫ناخدای نجیب یه کشتی بگم. 331 00:16:29,466 --> 00:16:33,760 ‫و یه دزد دریایی شرور به اسم «فی گهستان» ‫و عدم توانایی در مدیریت. 332 00:16:33,796 --> 00:16:37,389 ‫اعتراض دارم عالیجناب، اون داره تهمت میزنه 333 00:16:37,425 --> 00:16:38,955 ‫اسم من گهستان نیست. 334 00:16:38,990 --> 00:16:40,731 ‫ریچاردسن گهستان فرقش چیه؟ 335 00:16:40,755 --> 00:16:43,017 ‫این ابراز عقیده ست ولی اجازه میدم. 336 00:16:43,053 --> 00:16:45,382 ‫- تو خود اونی با کلاه گیس. ‫- کلاه گیس عالیجناب، 337 00:16:45,418 --> 00:16:47,047 ‫بدجوری بهتون میاد. 338 00:16:47,082 --> 00:16:48,979 ‫اگه زن نداشتم میرفتم تو نخش. 339 00:16:49,014 --> 00:16:50,910 ‫شرط میبندم خیلی از هاروی بهتره. 340 00:16:50,946 --> 00:16:51,909 ‫هستم، لطفاً ادامه بدین. 341 00:16:51,945 --> 00:16:58,403 ‫عالیجناب پاراگراف پنج از قوانین دریانوردی میگه یه ناخدا ‫نباید فرماندهی رو به دزدان دریایی بده. 342 00:16:58,438 --> 00:17:00,634 ‫اگه کسی یه دزد دریایی اونه. 343 00:17:00,670 --> 00:17:03,331 ‫من تو این وضعیت نیروی دریایی بریتانیا هستم. 344 00:17:03,366 --> 00:17:05,562 ‫اعتراض دارم! اون داره تشبیه منو میدزده! 345 00:17:05,598 --> 00:17:06,961 ‫وارده. 346 00:17:06,996 --> 00:17:09,365 ‫خانم گهستان، این آخرین هشدار شماست. 347 00:17:09,366 --> 00:17:10,508 ‫حتی شاهد هم خبر نکرده! 348 00:17:10,532 --> 00:17:11,928 ‫حق با زنه ست. 349 00:17:11,963 --> 00:17:15,088 ‫برای اثبات خودم به این هیئت منصفه از رفقام نیازی به شاهد ندارم. 350 00:17:15,094 --> 00:17:15,925 ‫اون گفت رفقاش؟ 351 00:17:15,959 --> 00:17:18,289 ‫میدونم، طرفو باور میکنی؟ 352 00:17:18,324 --> 00:17:19,587 ‫فکر کنم به اندازه کافی شنیدیم. 353 00:17:19,623 --> 00:17:22,551 ‫آقای فورمن، هیئت منصفه نظری نداره؟ 354 00:17:22,586 --> 00:17:23,551 ‫بله عالیجناب. 355 00:17:23,585 --> 00:17:26,581 ‫به نظر ما مدعی علیه از تمام اتهامات گناهکاره. 356 00:17:26,616 --> 00:17:28,013 ‫مگه تردیدی هم بود. 357 00:17:28,048 --> 00:17:30,943 ‫خانم ریچاردسن، شمارو به مرگ محکوم میکنم. 358 00:17:30,979 --> 00:17:32,442 ‫مرگ؟ 359 00:17:32,477 --> 00:17:34,107 ‫حتی نمیدونم واسه چی محاکمه شدم! 360 00:17:34,142 --> 00:17:35,383 ‫قشنگیش به همینه. 361 00:17:35,407 --> 00:17:37,104 ‫بیلیف ببرش. 362 00:17:37,139 --> 00:17:38,302 ‫با افتخار. 363 00:17:39,403 --> 00:17:40,434 ‫- آورین. ‫- آورین. 364 00:17:48,065 --> 00:17:49,695 ‫محض اطلاع، 365 00:17:49,730 --> 00:17:51,959 ‫جدی گفتم که از هاروی خیلی بهتره. 366 00:17:51,994 --> 00:17:55,089 ‫عین حقیقته، عین حقیقت. 367 00:17:56,223 --> 00:17:58,952 ‫عین حقیقته، عین حقیقت. 368 00:17:58,988 --> 00:18:00,518 ‫همم. 369 00:18:00,553 --> 00:18:04,247 ‫واقعاً دوازده تا هاروی بود؟ 370 00:18:04,282 --> 00:18:06,711 ‫میدونم نه؟ بی نظیر بود. 371 00:18:06,746 --> 00:18:10,794 ‫شاید شیلا راست میگه. شاید باید قبول کنم. 372 00:18:10,829 --> 00:18:13,025 ‫رئیس میشمو کسی دیگه بهم زور نمیگه. 373 00:18:13,061 --> 00:18:14,691 ‫درسته ولی... 374 00:18:14,726 --> 00:18:17,721 ‫«استن»، هیئت منصفه هاروی به نفع من رأی داد. ‫بهم نگو میخوای برینی به این. 375 00:18:17,756 --> 00:18:20,551 ‫لوئیس، ببخشید... 376 00:18:20,586 --> 00:18:26,346 ‫ولی باید اشاره کنم، رؤیای تو پر از آدماییه که باهاشون کار میکنی. 377 00:18:26,381 --> 00:18:31,276 ‫داری یه دنیای خیالی تصور میکنی که اونها اطرافت هستند. 378 00:18:31,311 --> 00:18:32,175 ‫منظورت چیه؟ 379 00:18:32,210 --> 00:18:37,503 ‫منظورم اینه که، اگه کارو قبول کنی، اونها کنارت نخواهند بود. 380 00:18:37,539 --> 00:18:40,766 ‫اه خدایا. 381 00:18:40,802 --> 00:18:46,128 ‫کل این مدت نگران این بودم که بدون من چطور کار کنن ‫به این فکر نکردم بدون اونا من چطور کار کنم. 382 00:18:46,517 --> 00:18:49,845 ‫و اگه بهش فکر کنی چی؟ 383 00:18:49,880 --> 00:18:52,842 ‫فکر میکنم اونها همه زندگی من هستن و نمیخوام جایی برم. 384 00:18:57,100 --> 00:19:00,176 ‫دانا، خوبه امیدوارم بودم اینجا باشی، چون یکم کمک لازم دارم. 385 00:19:00,197 --> 00:19:02,027 ‫البته «فی»، درمورد چی؟ 386 00:19:02,061 --> 00:19:04,687 ‫میخوای به الکس ویلیامز بگم الان یه کارمنده؟ 387 00:19:04,726 --> 00:19:07,121 ‫فرض میکنم نسبت به تصمیم درمورد لوئیس خوشحال نیستی. 388 00:19:07,156 --> 00:19:10,243 ‫ناراضی بودن یکی از راه‌های ابراز احساساتم نسبت به توئه «فی». 389 00:19:10,253 --> 00:19:11,617 ‫شک دارم بخوای بقیه شُ بشنوی. 390 00:19:11,653 --> 00:19:12,642 ‫پس میرم سر اصل مطلب. 391 00:19:12,742 --> 00:19:15,437 ‫چه خوشت بیاد چه نه، الآن من قائم مقام هستم، 392 00:19:15,472 --> 00:19:18,068 ‫که یعنی اختیار زیاد دارم ولی کمکی بهم نمیشه. 393 00:19:18,103 --> 00:19:20,799 ‫یه منشی لازم دارم. 394 00:19:23,265 --> 00:19:24,894 ‫میخوای من منشیت باشم؟ 395 00:19:24,930 --> 00:19:27,126 ‫میخوام چند روز آینده کمک کنی اینارو بررسی کنم، 396 00:19:27,161 --> 00:19:31,700 ‫و به گفته همه، تو بهتری منشی بودی که این شرکت داشته. 397 00:19:31,701 --> 00:19:34,063 ‫من بهترین منشی تمام شرکتها بودم، 398 00:19:34,099 --> 00:19:36,228 ‫برای همین الآن یه مدیر ارشد اجرایی هستم. 399 00:19:36,263 --> 00:19:38,826 ‫دانا، میدونم فکر میکنی این درحد تو نیست... 400 00:19:38,861 --> 00:19:39,903 ‫این در حد من نیست. 401 00:19:39,927 --> 00:19:45,419 ‫ولی مهمتر از همه پیغامش اینه که به ‫عنوان یه پادو بیشتر بدردت میخورم تا موقعیت اصلیم. 402 00:19:45,455 --> 00:19:49,515 ‫خسته شدم از اینکه مدام همه درمورد پیغام حرف میزنن ‫درحالی فقط یه پیغام به من میدند اونم "برو به جهنمه". 403 00:19:49,551 --> 00:19:54,377 ‫پس اگه اونطور که میگی واقعاً به این شرکت وفادار هستی ‫پس قبول کن که بهت نیاز دارم. 404 00:19:54,863 --> 00:19:56,794 ‫و اگه نکنم؟ 405 00:19:56,829 --> 00:19:58,792 ‫میخوای مثل لوئیس تنزل مقامم کنی؟ 406 00:19:58,827 --> 00:20:03,014 ‫لوئیس از موقعیتش بقیه رو مجبور به رفتارهای غیرقانونی میکرد. 407 00:20:03,050 --> 00:20:05,279 ‫من ازت میخوام چندتا پرونده رو مدیریت کنی. 408 00:20:05,315 --> 00:20:07,543 ‫اگه قبول نکنی میتونم تنزل بدم، 409 00:20:07,579 --> 00:20:09,975 ‫ولی واقعاً نیازی به این هست؟ 410 00:20:10,010 --> 00:20:13,072 ‫تا آخر امروز کار پروندهات تموم میشن. 411 00:20:13,108 --> 00:20:14,870 ‫متشکرم. 412 00:20:26,705 --> 00:20:28,968 ‫هی، میتونم بیام داخل؟ 413 00:20:29,004 --> 00:20:31,566 ‫اگه بگم نه میگی چون ترسوم؟ 414 00:20:31,601 --> 00:20:34,397 ‫الکس... 415 00:20:34,432 --> 00:20:36,295 ‫خیلی متأسفم. 416 00:20:36,330 --> 00:20:37,893 ‫نباید اون حرفارو میزدم. 417 00:20:37,929 --> 00:20:43,876 ‫میدونم بهونه نمیشه ولی از وقتی رابرت رفته خیلی خودم نبودم. 418 00:20:43,941 --> 00:20:45,771 ‫شاید توجیه خوبی نباشه ولی... 419 00:20:45,806 --> 00:20:48,202 ‫توضیح خوبیه. 420 00:20:48,237 --> 00:20:50,233 ‫و امیدوارم زیاده روی نکنم 421 00:20:50,268 --> 00:20:52,431 ‫ولی فکر کنم بدونم چی لازم داری. 422 00:20:52,466 --> 00:20:54,329 ‫منظورت چیه؟ 423 00:20:54,364 --> 00:20:56,173 ‫وقتی اوضاع بر وقف مراد یه بخش زندگیم نیست، 424 00:20:56,197 --> 00:20:57,195 ‫به بخش دیگری از زندگیم نگاه میکنم. 425 00:20:57,229 --> 00:21:00,356 ‫معمولاً اون بخش خانواده ست. 426 00:21:00,832 --> 00:21:02,927 ‫میخوای منو به فرزندخوندگی قبول کنی؟ 427 00:21:02,962 --> 00:21:05,359 ‫بیا قدم به قدم جلو بریم. 428 00:21:05,394 --> 00:21:07,435 ‫چطوره امشب برای شام بیای خونه؟ 429 00:21:07,458 --> 00:21:09,621 ‫شاید جواب مشکلاتت نباشه ولی... 430 00:21:09,656 --> 00:21:11,219 ‫روزالی درمورت سؤال میپرسید. 431 00:21:11,255 --> 00:21:12,951 ‫«جوی» عاشقته. 432 00:21:12,987 --> 00:21:14,949 ‫- مطمئنی؟ ‫- آره. 433 00:21:14,985 --> 00:21:17,413 ‫فکر کنم بهت خوش بگذره. 434 00:21:17,449 --> 00:21:22,475 ‫گرچه اگه مشکلی تو ناهار روزالی پیش بیاد، ‫مطمئناً به من خوش نمیگذره. 435 00:21:22,510 --> 00:21:24,240 ‫میدونی منظورم چیه. 436 00:21:24,275 --> 00:21:26,371 ‫مطمئنم. 437 00:21:26,406 --> 00:21:27,903 ‫هستی؟ 438 00:21:29,670 --> 00:21:31,067 ‫خیلی دوست دارم. 439 00:21:31,102 --> 00:21:32,732 ‫متشکرم الکس. 440 00:21:40,925 --> 00:21:43,254 ‫دن، هی، دیدی چیکار... 441 00:21:43,289 --> 00:21:44,464 ‫داشتی چه غلطی میکردی؟ 442 00:21:44,488 --> 00:21:45,885 ‫همونی که گفتیم... 443 00:21:45,920 --> 00:21:47,483 ‫شکایت ازشون یه چیزه، 444 00:21:47,519 --> 00:21:52,409 ‫ولی یه صفحه کامل تبلیغات کردی نوشتی ‫اونا دارن آینده شرکتو کاملاً نابود میکنن. 445 00:21:52,447 --> 00:21:54,476 ‫دن، گفتی تا آخر نقشه هستی، 446 00:21:54,512 --> 00:21:56,308 ‫و اگه همچین چیزی بخواد عصبانیت کنه... 447 00:21:56,829 --> 00:22:01,234 ‫منو عصبانی نکرده، اونارو عصبانی کرد، و وقتی من ‫اخراج شدم، تا آخر موندن یکم سخته. 448 00:22:01,257 --> 00:22:03,986 ‫چی؟ نمیتونن وسط دعوی قضایی اینکارو بکنن. 449 00:22:04,022 --> 00:22:04,819 ‫خب کردند. 450 00:22:04,854 --> 00:22:07,427 ‫و حتی اگه برنده هم بشم شرکتمو پس نمیگیرم. 451 00:22:07,451 --> 00:22:10,814 ‫گوش کن، هنوز تموم نشده، درستش میکنم. ‫- پس درستش کن. 452 00:22:10,849 --> 00:22:16,808 ‫چون اگه بخاطر این همه چیزو از دست بدم، به جای ‫شکایت از هیئت مدیره از تو شکایت میکنم. 453 00:22:20,739 --> 00:22:21,570 ‫باورت نمیشه. 454 00:22:21,605 --> 00:22:23,002 ‫هاروی... 455 00:22:23,038 --> 00:22:24,633 ‫دن فولی بهم زنگ زد 456 00:22:24,669 --> 00:22:26,965 ‫اونا اخراجش کردن و منو تهدید به شکایت کرده. 457 00:22:27,000 --> 00:22:29,108 ‫و بابت متأسفم ولی الآن وقت ندارم. 458 00:22:29,132 --> 00:22:30,705 ‫دانا، گفتم نزدیک بود ازم ... 459 00:22:30,729 --> 00:22:33,503 ‫ولی ازت شکایت نکرد و فقط تو نیستی که از اون زن خسته شدی. 460 00:22:33,527 --> 00:22:34,957 ‫چیه؟ 461 00:22:34,992 --> 00:22:38,353 ‫با پرروی اومد گفت منشیش بشم، پس متأسفم ‫پروندت خوب پیش نمیره 462 00:22:38,389 --> 00:22:40,319 ‫ولی الآن وقت... کجا داری میری؟ 463 00:22:40,353 --> 00:22:42,561 ‫میرم پیش اون زن و بهش میگم کاراشو خودش انجام بده. 464 00:22:42,585 --> 00:22:44,315 ‫تو خدمتکارش نیستی. 465 00:22:44,350 --> 00:22:45,791 ‫هاروی نمیخوام نبردهای منو به جام بجنگی. 466 00:22:45,815 --> 00:22:49,243 ‫و دیروز گفتی نباید بذاریم اتفاقاتی ‫که اینجا میافته بین ما اختلاف ایجاد کنه. 467 00:22:49,279 --> 00:22:51,453 ‫خب داره ایجاد اختلاف میکنه و میخوام جلوشو بگیرم. 468 00:22:51,477 --> 00:22:53,572 ‫درست میگی همینو گفتم. 469 00:22:53,607 --> 00:22:56,457 ‫ولی راه اینکه نذاریم «فی» بین ما قرار بگیره ‫مبارزه باهاش نیست. 470 00:22:56,472 --> 00:22:57,968 ‫باید از فکرت استفاده کنی. 471 00:22:58,004 --> 00:22:59,267 ‫درمورد چی حرف میزنی؟ 472 00:22:59,302 --> 00:23:03,396 ‫میریم یه شام میخوریم و درمورد اون زن و اینجا هیچ حرفی نمیزنیم. 473 00:23:03,431 --> 00:23:05,061 ‫دانا، موکلم تازه اخراج شد. 474 00:23:05,097 --> 00:23:10,955 ‫و تا سه ساعت آینده اخراج شده باقی میمونه ولی من میشناسمت ‫اگه ذهنتو خالی کنی چهار ساعت بیشتر اخراج نمیمونه. 475 00:23:10,991 --> 00:23:12,454 ‫خب نظرت چیه؟ 476 00:23:12,489 --> 00:23:14,918 ‫میگم حال غذای ایتالیایی دارم. 477 00:23:17,253 --> 00:23:19,249 ‫قطعاً. متشکرم. 478 00:23:20,483 --> 00:23:22,879 ‫کاترینا میخواستی منو ببینی؟ 479 00:23:22,914 --> 00:23:25,043 ‫نمیخواستم فقط ببینمت سوزان. 480 00:23:25,078 --> 00:23:28,906 ‫میخوام بدونم چرا آگاهانه توصیه من درمورد ‫تماس نگرفتن با دوست خانوادگیتُ نادیده گرفتی. 481 00:23:28,942 --> 00:23:30,416 ‫باشه میدونم خواستی اینکارو نکنم ولی... 482 00:23:30,440 --> 00:23:33,003 ‫نه سوزان، بهت گفتم نکن. 483 00:23:33,038 --> 00:23:37,365 ‫چون نه تنها کار غیرحرفه ایه، مثل اینه که بهشون بگی مارو دارن. 484 00:23:37,400 --> 00:23:41,114 ‫متأسفم، فقط خواستم کمک کنم برنده بشیم. 485 00:23:41,115 --> 00:23:45,809 ‫نه داشتی به خودت کمک میکردی، و این آخرین چیزیه ‫که از یه دستیار لازم دارم. 486 00:23:45,843 --> 00:23:47,840 ‫تو از پرونده کنار میری. 487 00:23:53,090 --> 00:23:55,652 ‫فکر کنم باید تجدید نظر کنی. 488 00:23:55,688 --> 00:23:58,549 ‫و چرا باید اینکارو بکنم؟ 489 00:23:58,585 --> 00:24:01,481 ‫چون میدونم چرا برایان رفت. 490 00:24:01,516 --> 00:24:02,912 ‫الان چی گفتی به من؟ 491 00:24:02,948 --> 00:24:08,107 ‫گفتم یه همکار ارشد و یه کارمند متأهل نزدیک به ‫هم کار میکردند، شب و روز با همدیگه، 492 00:24:08,143 --> 00:24:12,570 ‫تا اینکه بی خبر بدون توضیح گذاشت رفت، بدون هیچ شغل جایگزینی... 493 00:24:12,605 --> 00:24:15,000 ‫سوزان، دلت نمیخواد اینکارو بکنی. 494 00:24:15,036 --> 00:24:15,999 ‫چیکار؟ 495 00:24:16,035 --> 00:24:20,428 ‫بگم شما زیاده روی کردین و با رها کردن یه ‫موکل این موضوعُ مسکوت نگه داشتین؟ 496 00:24:20,464 --> 00:24:24,858 ‫برایان آلتمن رفت چون تصمیم گرفت این برای خانوادش بهتره. 497 00:24:24,893 --> 00:24:27,122 ‫بله حتماً همینطوره. 498 00:24:27,553 --> 00:24:31,914 ‫خب مگه اینکه دلت بخواد «فی ریچاردسن» از این وضعیت مطلع بشه 499 00:24:31,950 --> 00:24:34,911 ‫تو منو تا آخر هفته همکارت میکنی. 500 00:24:41,041 --> 00:24:42,903 ‫دانا، اینجایی. 501 00:24:42,939 --> 00:24:46,266 ‫نه گرچن دارم میرم. چون داشتم میرفتم. 502 00:24:46,302 --> 00:24:50,030 ‫خب، شاید بخوای بری دفتر «فی» چون دنبالت میگرده. 503 00:24:50,065 --> 00:24:52,360 ‫گوش کن... 504 00:24:52,396 --> 00:24:54,592 ‫یه لطفی بهم بکن و بهش نگو منو دیدی. 505 00:24:55,417 --> 00:24:56,778 ‫چه خبر شده رد؟ 506 00:24:57,711 --> 00:25:01,772 ‫ازم خواست براش کار منشی هارو بکنم و تمومش نکردم. 507 00:25:01,807 --> 00:25:04,902 ‫ولی امشب قرار تو رستوران گاتی دارم و ‫اصلاً نمیتونم عقب بندازمش. 508 00:25:04,938 --> 00:25:09,928 ‫که یعنی میخوای یکی بهت کمک کنه تا تو و هاروی ‫با هم عشقولانه در کنین. 509 00:25:09,966 --> 00:25:12,228 ‫درسته ، گفتمش. 510 00:25:12,263 --> 00:25:14,759 ‫وایسا، درمورد من و هاروی میدونی؟ 511 00:25:14,794 --> 00:25:17,523 ‫بیخیال فکر کردی لوئیس میتونه خفه خون بگیره؟ 512 00:25:17,559 --> 00:25:20,520 ‫ازش پرسیدم ناهار چی میخواد اونم بلبل شد. 513 00:25:20,556 --> 00:25:22,252 ‫"هاروی و دانا رفتن رو هم!" 514 00:25:22,287 --> 00:25:23,584 ‫واقعاً اینکارو کرد؟ 515 00:25:23,619 --> 00:25:25,149 ‫ای کاش اینکارو میکرد. 516 00:25:26,982 --> 00:25:29,444 ‫برات خوشحالم عزیزم، تو برو سر شامت. 517 00:25:29,480 --> 00:25:31,743 ‫منم هرکاری که خانم اولیاحضرت لازم داشتن بهش میرسم. 518 00:25:31,778 --> 00:25:33,908 ‫نه گرچن، نمیتونم بخوام اینکارو برام بکنی. 519 00:25:33,943 --> 00:25:36,005 ‫تو نمیخوای من دارم میگم. 520 00:25:36,040 --> 00:25:36,938 ‫نگران نباش. 521 00:25:36,973 --> 00:25:41,766 ‫اینقدر باهاش خوش رفتاری میکنم که ‫اصلاً نپرسه کجا رفتی. 522 00:25:41,801 --> 00:25:44,098 ‫متشکرم گرچن. 523 00:25:44,132 --> 00:25:45,795 ‫بهت مدیونم. 524 00:25:53,220 --> 00:25:55,616 ‫هی تو، دختری که قهوه دستشه. 525 00:25:55,651 --> 00:25:57,248 ‫میدونی گرچن کجاست؟ 526 00:25:57,283 --> 00:25:58,292 ‫- ببخشید نمیدونم. ‫- خب اگه دیدیش 527 00:25:58,316 --> 00:25:59,356 ‫بهش بگو همه جا دنبالشم. 528 00:25:59,380 --> 00:26:01,311 ‫میدونم اون کجاست لوئیس. 529 00:26:01,346 --> 00:26:02,876 ‫یا پیغمبر 530 00:26:02,910 --> 00:26:03,875 ‫راستش منم همه جا دنبالت بودم. 531 00:26:03,910 --> 00:26:05,873 ‫داره موقتاً برای من کار میکنه. 532 00:26:05,908 --> 00:26:07,371 ‫ببخشید چی گفتی. 533 00:26:07,407 --> 00:26:09,047 ‫چون گوشام بخاطر خشم سنگین میشنون. 534 00:26:09,071 --> 00:26:11,134 ‫یکم برام کار کرد، خیلی عالی بود... 535 00:26:11,169 --> 00:26:13,110 ‫خب تولید مثل کن چون قرارنیست منشی منو ببری. 536 00:26:13,134 --> 00:26:15,530 ‫من منشی تورو نمیخواستم لوئیس. 537 00:26:15,565 --> 00:26:16,607 ‫گفتم دانا کارمنو راه بندازه، 538 00:26:16,630 --> 00:26:19,916 ‫ولی انداخت گردن گرچن الانم اینجاییم. 539 00:26:19,917 --> 00:26:22,245 ‫برام مهم نیست دانا چیکار کرد، تو حق نداشتی اینکارو بکنی. 540 00:26:22,246 --> 00:26:27,339 ‫لوئیس، اگه آروم بگیری، بهت اطمینان میدم ‫وقتی کارم تموم بشه میاد پیش خودت. 541 00:26:27,375 --> 00:26:29,138 ‫و اگه آروم نگیرم؟ 542 00:26:29,174 --> 00:26:32,768 ‫میدونی زیاد اینو بهم میگن، ‫"اگه قبول نکنم؟" 543 00:26:32,804 --> 00:26:34,599 ‫خب، همه چیز یه تهدید نیست لوئیس. 544 00:26:34,635 --> 00:26:38,729 ‫ولی اگه میخوای مدام تهدید کنی، بهت قول میدم ‫چیزی که دنبالشیُ بدست میاری. 545 00:26:46,163 --> 00:26:47,528 ‫چه خوبه نه؟ 546 00:26:47,563 --> 00:26:49,492 ‫دانا کدوم گوریه؟ 547 00:26:49,528 --> 00:26:51,821 ‫آروم بگیر لوئیس تا ابد که اینجا نمیمونم. 548 00:26:51,822 --> 00:26:56,948 ‫تو نباید اینجا باشی، چون مثل روز روشنه با ‫هاروی رفتن خوشگذرونی 549 00:26:56,984 --> 00:26:59,890 ‫تو رو اینجا گیر آوردن منم همین الان برمیگردونمت. 550 00:26:59,914 --> 00:27:02,043 ‫نرفتن خوشگذرونی منم اینجا گیر نکردم. 551 00:27:02,079 --> 00:27:03,408 ‫خودم خواستم. 552 00:27:03,444 --> 00:27:04,840 ‫واسه چی اینکارو کردی؟ 553 00:27:04,876 --> 00:27:08,704 ‫چون تازه رابطشون شروع شده. و اگه دوستشون داری تنهاشون میذاری. 554 00:27:08,739 --> 00:27:11,079 ‫داری میگی وقتی زنگ زدم نمیتونستن گوشیو بردارن؟ 555 00:27:11,103 --> 00:27:12,145 ‫احتمالاً اصلاً ندیدن زنگ زدی. 556 00:27:12,169 --> 00:27:14,232 ‫اونها پیش همدیگه هستن. 557 00:27:14,267 --> 00:27:15,730 ‫نمیتونی درک کنی؟ 558 00:27:15,766 --> 00:27:17,395 ‫گرچن... 559 00:27:17,431 --> 00:27:22,290 ‫تو هفته گذشته بیشتر از اونی که فکرشو میکردم تحقیر شدم. 560 00:27:22,326 --> 00:27:27,385 ‫دانا بهم گفت اگه من به حمایت نیاز داشتم ‫نمیذاره رابطش با هاروی اخلالی ایجاد کنه. 561 00:27:27,421 --> 00:27:30,527 ‫از یک تا ده فکر میکنی الآن چقدر به حمایت نیاز دارم؟ 562 00:27:30,551 --> 00:27:33,779 ‫باشه لوئیس، بهت میگم کجا هستن... 563 00:27:33,814 --> 00:27:36,211 ‫ولی به نظرم باید تا فردا بیخیالش بشی. 564 00:27:39,187 --> 00:27:41,816 ‫چیزی که واقعاً منو عصبانی میکنه رفتار عاقل اندر سفیهشه. 565 00:27:41,852 --> 00:27:43,814 ‫آخه هیچکس اینقدر مقید نیست. 566 00:27:43,850 --> 00:27:45,479 ‫خب اگه باشه چی؟ 567 00:27:45,514 --> 00:27:47,810 ‫و اگه بیل باکنر اون توپو میگرفت چی؟ 568 00:27:47,846 --> 00:27:49,975 ‫باشه، نمیدونم اون کیه 569 00:27:50,011 --> 00:27:51,806 ‫ولی وقتشه بحثو عوض کنیم، 570 00:27:51,842 --> 00:27:53,704 ‫چون گفتیم حرف کار نزنیم. 571 00:27:53,740 --> 00:27:55,348 ‫نصف وقتو صرف غرزدن درمورد فی ریچاردسن کردیم. 572 00:27:55,372 --> 00:27:56,569 ‫راست میگی. 573 00:27:56,604 --> 00:27:57,568 ‫بیا درمورد یه چیز دیگه حرف بزنیم. 574 00:27:57,603 --> 00:27:59,265 ‫هرچیز دیگه. 575 00:28:11,190 --> 00:28:12,786 ‫- آبش خیلی خوبه. ‫- آره. 576 00:28:12,822 --> 00:28:15,450 ‫خیسه. ‫آبش خیسه. 577 00:28:18,849 --> 00:28:20,112 ‫پس... 578 00:28:20,147 --> 00:28:22,143 ‫اخیراً کتابی نخوندی؟ 579 00:28:22,179 --> 00:28:23,942 ‫کتاب؟ 580 00:28:23,978 --> 00:28:25,940 ‫بهتر از این نداری؟ آب و کتاب؟ 581 00:28:25,976 --> 00:28:28,005 ‫هی خودت که بدتر از من بودی. 582 00:28:28,040 --> 00:28:29,636 ‫آب خیسه؟ کی اینو میگه؟ 583 00:28:29,671 --> 00:28:31,834 ‫میدونم! دست پاچه شدم! 584 00:28:31,869 --> 00:28:34,365 ‫خب کی نمیشد؟ 585 00:28:34,887 --> 00:28:38,183 ‫ما تقریباً تمام 15 سال گذشته رو با همدیگه بودیم 586 00:28:38,218 --> 00:28:40,747 ‫و حالا نمیدونیم باید به همدیگه چی بگیم. 587 00:28:40,782 --> 00:28:42,245 ‫اگه همین باشه چی؟ 588 00:28:42,968 --> 00:28:45,530 ‫اگه دیگه حرفی برای گفتن نداشته باشیم چی؟ 589 00:28:45,565 --> 00:28:48,827 ‫وقتی نگرانم دیگه حرفی برای گفتن نداریم اینو بهم میگی؟ 590 00:28:48,863 --> 00:28:50,392 ‫- تو چه مرگته؟ ‫- اه خدای من. 591 00:28:50,428 --> 00:28:51,457 ‫چیه؟ 592 00:28:51,493 --> 00:28:53,517 ‫الان منو یاد مامان ریکی گارفیلد انداختی. 593 00:28:53,518 --> 00:28:58,212 ‫وقتی 16 سالم بود تازه اومده بود به شهر. ‫رفتم خونه‌اش و اونجا بود 594 00:28:58,247 --> 00:29:00,044 ‫یه مو قرمز خوشگل. 595 00:29:00,078 --> 00:29:02,841 ‫به محض اینکه دیدمش پاگیرش شدم. 596 00:29:02,876 --> 00:29:05,572 ‫یادم افتاد تو همیشه منو یاد اون مینداختی. 597 00:29:07,106 --> 00:29:09,068 ‫چیه؟ 598 00:29:09,104 --> 00:29:12,831 ‫خوبه که میبینم هنوز چیزهایی هست که ‫باید ازت بفهمم. 599 00:29:12,866 --> 00:29:15,296 ‫خوشم اومد. 600 00:29:15,330 --> 00:29:18,126 ‫حالا تو یه چیزی از خودت بگو که من نمیدونم. 601 00:29:21,874 --> 00:29:24,602 ‫الکس متشکرم که منو به خونه ت دعوت کردی. 602 00:29:24,638 --> 00:29:26,134 ‫دقیقاً همینو لازم داشتم. 603 00:29:26,169 --> 00:29:29,064 ‫خب مطمئنم نمیتونستم مثل لوئیس تورو ببرم بولینگ. 604 00:29:29,100 --> 00:29:30,030 ‫لوئیسُ بردی بولینگ؟ 605 00:29:30,065 --> 00:29:32,728 ‫- چطور پیش رفت؟ ‫- باورت نمیشه. 606 00:29:32,763 --> 00:29:34,126 ‫یه بازی کاملُ برنده شد. 607 00:29:34,161 --> 00:29:35,658 ‫- بروبابا ‫- جدی میگم. 608 00:29:35,693 --> 00:29:37,468 ‫فقط باید یکم تحریکش میکردم. 609 00:29:37,492 --> 00:29:38,490 ‫فهمیدم. 610 00:29:38,524 --> 00:29:41,653 ‫چند ماه پیش با جیب برش رو به رو شدیم ‫یهو شد یه حیوون وحشی. 611 00:29:41,688 --> 00:29:43,551 ‫واو ببین کی اومده! 612 00:29:43,586 --> 00:29:46,148 ‫زمان بندیت عالیه غذای چینی گرفتم. 613 00:29:46,184 --> 00:29:50,544 ‫سامانتا، میتونی جای دبی بشینی امشب کلاس رقص داره. ‫- اه ببخشید اینو میشنوم میخواستم ببینمش. 614 00:29:50,579 --> 00:29:53,141 ‫چون اگه نصف خواهرش باحال باشه... ‫- نه نیست. 615 00:29:53,177 --> 00:29:55,772 ‫هیچ چیز مثل عشق خواهری نیست. 616 00:29:55,808 --> 00:29:59,113 ‫هی عزیزم، خراش ماشینو دیدم، میخوای ‫فردا ببرمش تعمیرگاه؟ 617 00:29:59,137 --> 00:30:00,868 ‫درمورد چی حرف میزنی؟ 618 00:30:00,903 --> 00:30:02,632 ‫عقب ماشینتو ندیدی؟ 619 00:30:02,667 --> 00:30:04,730 ‫انگار زدی به یه بوفالوی آبی. 620 00:30:04,765 --> 00:30:08,993 ‫خب، جالب شد، چون آخرین کسی که ماشینو ‫میروند «جوی» بود. 621 00:30:09,028 --> 00:30:11,790 ‫به من نگاه نکنین، شاید یکی بهتون زده. 622 00:30:11,825 --> 00:30:13,522 ‫جوی، چی شد؟ 623 00:30:13,557 --> 00:30:22,347 ‫باشه، تو پارکینگ زدم به یه میله، خیلی مهم نیست... ‫- مشکل اینه که تا وقتی خودمون ندیدیم بهمون نگفتی. 624 00:30:22,382 --> 00:30:24,012 ‫بهش فکر نکردم. 625 00:30:24,048 --> 00:30:25,056 ‫فقط نمیخواستم از دستم عصبانی باشین. 626 00:30:25,080 --> 00:30:27,310 ‫و نمیشدیم ولی الان هستیم. 627 00:30:27,345 --> 00:30:30,965 ‫دوتا انتخاب داری یا پولشو میدی، ‫یا یه ماه رانندگی نمیکنی. 628 00:30:30,966 --> 00:30:34,894 ‫- چی، منصفانه نیست! ‫- باشه یا نه اوضاع همینطوره. 629 00:30:34,930 --> 00:30:37,359 ‫حالا، بیاین بشینیم... 630 00:30:37,394 --> 00:30:39,523 ‫و از امشب لذت ببریم. 631 00:30:43,288 --> 00:30:48,015 ‫فقط دارم میگم عجیب نیست وقتی یکم ‫ازش بخورن، همچین فکری بکنن. 632 00:30:48,050 --> 00:30:51,378 ‫تو فکر کردی یه دونه فلفل مسمومت کرده؟ 633 00:30:51,413 --> 00:30:53,700 ‫یه دونه فلفل سشوان. 634 00:30:53,701 --> 00:30:57,461 ‫فکر نکردم مسمومم کرد فکر کردم یکی مسمومم کرد. 635 00:30:57,497 --> 00:30:59,093 ‫تا حالا نخوردی؟ 636 00:30:59,129 --> 00:31:03,123 ‫سؤال اساسی این نیست که خوردم یا نه باید بپرسی ‫چیکار کردی که مسمومت کردند؟ 637 00:31:03,158 --> 00:31:05,020 ‫خب نه مهمه نه ربطی داره. 638 00:31:05,056 --> 00:31:06,331 ‫میدونستم تو بلک ویدو هستی. 639 00:31:06,355 --> 00:31:09,083 ‫هاروی اگه من بلک ویدو بودم خودم مسموم میکردم. 640 00:31:09,119 --> 00:31:12,813 ‫به نظر زیادی در این مورد میدونی، میخوام باهات بهم بزنم. 641 00:31:12,849 --> 00:31:15,977 ‫خوبه، فکر میکنم این قضیه داره از کنترل خارج میشه. 642 00:31:16,012 --> 00:31:17,942 ‫خدای من. 643 00:31:17,977 --> 00:31:19,906 ‫خالی کردن ذهنم واقعاً کمک کرد. 644 00:31:19,942 --> 00:31:22,471 ‫فکر کنم بدونم چرا «دنُ» اخراج کردن. 645 00:31:22,506 --> 00:31:24,535 ‫و فکر کنم بدونم باید چیکار کنم. 646 00:31:24,571 --> 00:31:25,401 ‫پس برو انجامش بده. 647 00:31:25,436 --> 00:31:27,566 ‫نه، نه تا فردا. 648 00:31:27,601 --> 00:31:29,298 ‫امشب برای ماست. 649 00:31:29,333 --> 00:31:33,327 ‫میدونی، فکر کنم قلق شام خوردن داره دستت میاد. 650 00:31:34,325 --> 00:31:37,087 ‫بهم داستان میگی... 651 00:31:37,122 --> 00:31:39,419 ‫بهم احساس... 652 00:31:41,318 --> 00:31:44,579 ‫اه ای بابا لوئیسه، شاید باید جواب بدم. 653 00:31:44,615 --> 00:31:47,045 ‫دانا امشب فقط متعلق به ماست. 654 00:31:47,080 --> 00:31:50,874 ‫میدونم ولی بعد از قضیه «فی» قول دادم اگه ‫بهمون نیاز داشت کنارش باشیم. 655 00:31:50,909 --> 00:31:53,139 ‫اگه اضطراری باشه برات پیغام میذاره. 656 00:31:53,174 --> 00:31:55,103 ‫میتونی بهش زنگ بزنی. 657 00:31:59,001 --> 00:32:02,741 ‫خوبه حالا میریم حساب میکنیم و من میرم خونه ‫هاروی جوونه میشم. 658 00:32:02,765 --> 00:32:04,960 ‫و تو هم میشی مامان ریکی گارفیلد. 659 00:32:19,770 --> 00:32:21,233 ‫زود اومدی. 660 00:32:21,269 --> 00:32:24,264 ‫معمولاً زود میام. چه کاری میتونم برات بکنم؟ 661 00:32:24,743 --> 00:32:27,372 ‫با الکس و خانوادش دیشب شام خوردم، 662 00:32:27,407 --> 00:32:31,834 ‫و یادم افتاد نزدیکترین چیزی که به خانواده داشتم ‫آدمای این شرکت هستن. 663 00:32:31,870 --> 00:32:36,231 ‫هیچوقت بخاطر ممانعت درمورد «لوکاس» ازت تشکر نکردم پس... 664 00:32:36,266 --> 00:32:37,729 ‫متشکرم. 665 00:32:39,296 --> 00:32:43,757 ‫حرف ممانعت شد، من بیشتر از یه بار جلوت وایسادم 666 00:32:43,792 --> 00:32:46,553 ‫از کجا میدونستی کی باید تسلیمم بشی و کی نشی؟ 667 00:32:46,589 --> 00:32:51,949 ‫هربار که جلوم وایسادی من کنار کشیدم چون طرف حق بودی. 668 00:32:51,984 --> 00:32:54,946 ‫پس سؤال اینه که تو طرف حقی؟ 669 00:32:54,981 --> 00:32:56,844 ‫من طرف حقم. 670 00:32:56,879 --> 00:33:02,472 ‫مشکل اینه کسی که مقابلم ایستاده اطلاعاتی ‫داره که نمیخوام نشت کنه. 671 00:33:03,142 --> 00:33:08,332 ‫خب، نمیتونم بهت جوابی بدم کاترینا ‫ولی میتونم بهت بگم هرکی که هست 672 00:33:08,370 --> 00:33:11,065 ‫اگه بهشون فرصت بدی ازت سوءاستفاده میکنن. 673 00:33:15,639 --> 00:33:17,501 ‫تو اخراجش کردی مگه نه؟ 674 00:33:17,537 --> 00:33:18,801 ‫چی؟ 675 00:33:18,836 --> 00:33:22,192 ‫وقتی قرارداد «دن فولی» نوشته شد تو ‫شرکت جانسون و پاول رو اداره میکردی 676 00:33:22,232 --> 00:33:25,994 ‫میدونستی در حین دعوی قضایی یه ماده هست ‫که بشه اخراجش کرد فقط باید ماشه رو میکشیدی. 677 00:33:26,029 --> 00:33:27,071 ‫عقلتو از دست دادی؟ 678 00:33:27,095 --> 00:33:29,635 ‫میخوای بهم بگی با اونا صحبتی درموردم نکردی؟ 679 00:33:29,658 --> 00:33:30,855 ‫ببخشید؟ 680 00:33:30,891 --> 00:33:31,988 ‫همینجا. 681 00:33:32,023 --> 00:33:36,713 ‫یه تماس 15 دقیقه ای تو با جانسون و پاول ‫دوساعت بعد از اینکه ما با هم حرف زدیم. 682 00:33:36,714 --> 00:33:38,298 ‫سوابق تماسهای منو درآوردی؟ 683 00:33:38,299 --> 00:33:41,128 ‫جواب منو بده یا تو استشهاد اینکارو میکنیم. 684 00:33:41,164 --> 00:33:42,627 ‫درموردم باهاشون حرف زدی؟ 685 00:33:42,662 --> 00:33:48,388 ‫یه احضاریه اینجا دارم و «فی»، ظاهر خوبی نداره ‫که یه متخصص سوگند خورده اخلاقی دروغ بگه. 686 00:33:48,424 --> 00:33:51,352 ‫باشه درست میگی مچمو گرفتی. 687 00:33:51,387 --> 00:33:57,546 ‫بقدری عصبانیم کردی که میخواستم ببازی ولی برخلاف تو کاری انجام ندادم. 688 00:33:57,580 --> 00:33:59,122 ‫پس تماسو چطور توضیح میدی؟ 689 00:33:59,146 --> 00:34:01,409 ‫اسونه، من زنگ نزدم اونا بهم زنگ زدند. 690 00:34:01,444 --> 00:34:04,905 ‫ودلیل اینکارشون این بود که بگن تو چه عوضیی بودی. 691 00:34:04,940 --> 00:34:07,113 ‫15 دقیقه با هم حرف زدین. 692 00:34:07,114 --> 00:34:10,419 ‫خب کلی حرفها درموردش زدن، ولی اونها ‫از من کمک نخواستن، 693 00:34:10,443 --> 00:34:14,501 ‫چون اگه کمک میخواستن، تماس بعدیم به کانون وکلای نیویورک بود. 694 00:34:14,539 --> 00:34:16,469 ‫چرندیاته. 695 00:34:17,936 --> 00:34:19,532 ‫پس احضارم کن. 696 00:34:19,568 --> 00:34:24,651 ‫خوشحال میشم با سوگند این حرفارو بزنم. و حالا که وایسادی ‫جانسون و پاول رو هم احضار کن 697 00:34:24,652 --> 00:34:26,148 ‫اونها هم همینو میگن. 698 00:34:26,183 --> 00:34:33,941 ‫و بعد شاید بفهمی تنها دستآوردت از گرفتن این ‫پرونده اخراج «دن فولی» بوده. 699 00:34:40,539 --> 00:34:42,969 ‫سوزان میشه همراه من بیای؟ 700 00:34:43,005 --> 00:34:44,900 ‫فکر کنم درمورد بحثمون فکر کردی؟ 701 00:34:44,936 --> 00:34:46,200 ‫بله 702 00:34:46,235 --> 00:34:49,163 ‫و اگه میخوای دستیار من باشی یه دفتر لازم داری. 703 00:34:49,199 --> 00:34:50,961 ‫فقط باید تأییدیه بگیریم. 704 00:34:59,877 --> 00:35:04,037 ‫- کاترینا صبح طولانی داشتم پس هرچی که هست... ‫- فقط یه لحظه وقتتو میگیره. 705 00:35:04,073 --> 00:35:09,970 ‫میدونم یه کشتی اخلاقی سخت رو اداره میکنی و سوزان ‫حرفی داشت که میخواست بهتون بزنه. 706 00:35:10,005 --> 00:35:11,003 ‫گوش میکنم. 707 00:35:13,235 --> 00:35:15,797 ‫سوزان بقدری فروتنه که نمیتونه چیزی بگه پس من میگم. 708 00:35:15,832 --> 00:35:20,359 ‫ما باهم روی پرونده ورسا لایف کارمیکردیم که ‫سوزان یه اشتباهی کرد. 709 00:35:20,895 --> 00:35:25,655 ‫- این به نظر چیزی نیست که بخوای فروتنی کنی ‫- نه بخاطر اشتباه، بخاطر کاری که بعدش کرد. 710 00:35:25,690 --> 00:35:29,484 ‫سوزان اومد پیش من و کاری که کردُ پذیرفت. 711 00:35:29,520 --> 00:35:32,415 ‫حقیقت داره؟ 712 00:35:32,451 --> 00:35:33,914 ‫بله درسته. 713 00:35:33,949 --> 00:35:38,010 ‫خوبه که فرهنگ اینجا همه رو فاسد نکرده. 714 00:35:38,045 --> 00:35:40,241 ‫چیز دیگه ای هم هست؟ 715 00:35:40,276 --> 00:35:43,072 ‫سوزان؟ 716 00:35:43,107 --> 00:35:44,903 ‫نه چیزی نیست. 717 00:35:44,938 --> 00:35:46,535 ‫خب به کار خوبتون ادامه بدین. 718 00:35:57,847 --> 00:36:00,075 ‫لوئیس هزچی که هست الان وقت خوبی نیست. 719 00:36:00,111 --> 00:36:03,516 ‫اه میدونم نیست هیچوقت وقت خوبی نیست. ‫فکر کردم تو باید اول از همه بدونی. 720 00:36:03,540 --> 00:36:04,305 ‫چیو بدونم؟ 721 00:36:04,340 --> 00:36:05,937 ‫من دارم میرم. 722 00:36:05,972 --> 00:36:07,701 ‫میرم تو کار قضاوت. 723 00:36:09,901 --> 00:36:11,891 ‫الان؟ الان داری میری؟ 724 00:36:11,892 --> 00:36:13,266 ‫میدونم زمانبندی خوبی نیست ولی... 725 00:36:13,290 --> 00:36:15,815 ‫شوخیت گرفته؟ چطور اینکارو با ما میکنی؟ 726 00:36:15,816 --> 00:36:17,080 ‫الان وسط جنگ هستیم! 727 00:36:17,115 --> 00:36:21,176 ‫جنگی که به قیمت مقام و شأن من شده. 728 00:36:21,211 --> 00:36:24,515 ‫و منتظرم که بلاهای بیشتری سرم بیاد، ‫و همینطوری داره سرم میاد. 729 00:36:24,541 --> 00:36:26,804 ‫خب بذار سرت بیاد! میتونی بجنگی. 730 00:36:26,838 --> 00:36:28,602 ‫نمیفهمی؟ من مثل تو نیستم. 731 00:36:28,637 --> 00:36:30,234 ‫من کسی نیستم که از پسش بربیاد. 732 00:36:30,269 --> 00:36:32,198 ‫- مجبور نیستی مثل من باشی. ‫- نه نیستم. 733 00:36:32,234 --> 00:36:35,129 ‫ولی دیگه تو رو سمت خودم ندارم اصلاً. 734 00:36:35,164 --> 00:36:36,239 ‫- لوئیس... ‫- میدونی چیه! باشه! 735 00:36:36,263 --> 00:36:38,059 ‫حقیقتو میخوای؟ 736 00:36:38,094 --> 00:36:44,686 ‫میتونم تمام حقارتهای اون زنو تحمل کنم، ولی چیزی که ‫نمیتونم تحمل کنم اینه که تو و دانا بهم بخندین. 737 00:36:44,721 --> 00:36:45,552 ‫درمورد چی حرف میزنی؟ 738 00:36:45,588 --> 00:36:47,084 ‫دیدمتون. 739 00:36:47,120 --> 00:36:53,045 ‫دیشب اومدم رستوران، دیدین من بهتون زنگ زدم ‫گذاشتیش رو پیغامگیر و بعد شروع کردین به خندیدن. 740 00:36:53,080 --> 00:36:54,976 ‫ما به تو نمیخندیدم. 741 00:36:55,012 --> 00:37:01,170 ‫توافق کردیم وارد مسائل کاری نشیم، ‫پس جواب ندادیم منم درمورد یه چیز دیگه جک گفتم. 742 00:37:03,500 --> 00:37:04,597 ‫قسم بخور راسته. 743 00:37:04,632 --> 00:37:06,461 ‫قسم میخورم. 744 00:37:06,497 --> 00:37:08,960 ‫لوئیس... 745 00:37:08,994 --> 00:37:10,825 ‫من کنار تو هستم. 746 00:37:12,192 --> 00:37:13,721 ‫ولی حتی نیومدی دیدنم. 747 00:37:13,757 --> 00:37:16,053 ‫چون دارم برات میجنگم. 748 00:37:20,697 --> 00:37:21,861 ‫میفهمم هاروی. 749 00:37:21,896 --> 00:37:25,058 ‫ولی راستش... 750 00:37:25,094 --> 00:37:28,722 ‫ترجیح میدم بیای کنارم بشینی تا ‫اینکه تو آسیاب بادی خرمست کنی. 751 00:37:28,757 --> 00:37:30,319 ‫آسیاب بادی؟ درمورد چی حرف میزنی؟ 752 00:37:30,355 --> 00:37:32,451 ‫فیلم مردی از لامانچا، چرا زور میزنم؟ 753 00:37:36,882 --> 00:37:38,912 ‫باید میومدم پیشت لوئیس. 754 00:37:38,946 --> 00:37:42,442 ‫فقط نمیدونستم چی بگم چون نمیتونستم کاری که... 755 00:37:42,476 --> 00:37:44,505 ‫با دوستام میکنه رو تحمل کنم. 756 00:37:44,541 --> 00:37:47,903 ‫پس، میخوای قاضی بشی درک میکنم. 757 00:37:47,938 --> 00:37:51,333 ‫فقط با هم کلی مشکلات پشت سر گذاشتیم. 758 00:37:51,368 --> 00:37:56,694 ‫لطفاً نذار خرمست کردن وسط آسیاب مارو از هم بپاشونه. 759 00:37:56,729 --> 00:37:58,626 ‫آسیاب بادیه. 760 00:37:58,661 --> 00:38:01,190 ‫آسیاب بادی حالا هرچی. 761 00:38:09,476 --> 00:38:12,005 ‫فکر میکردم پیدات بشه. 762 00:38:13,839 --> 00:38:16,935 ‫از کجا میدونستی درمورد تو برایان به فی چیزی نمیگم؟ 763 00:38:16,970 --> 00:38:18,799 ‫نمیدونستم. 764 00:38:18,834 --> 00:38:22,927 ‫فقط ترجیح دادم بهتره از زبون خودت بشنوه ‫تا اینکه شش ماه بعد خودش بفهمه. 765 00:38:22,964 --> 00:38:25,792 ‫پس چرا فقط منو لو ندادی؟ 766 00:38:25,827 --> 00:38:29,855 ‫چون وقتی اولین بار خودم اومدم اینجا ‫منم جاه طلب بودم. 767 00:38:29,890 --> 00:38:33,618 ‫و جاه طلبی چیز بدی نیست سوزان. 768 00:38:33,654 --> 00:38:35,516 ‫ولی نباید تمام داراییت باشه. 769 00:38:46,007 --> 00:38:47,503 ‫الکس... 770 00:38:47,538 --> 00:38:48,702 ‫یه لحظه وقت داری؟ 771 00:38:48,738 --> 00:38:50,500 ‫بله، و قبل از اینکه چیزی بگی، 772 00:38:50,535 --> 00:38:53,398 ‫بابت دیشب متأسفم، همچین نیتی نداشتم. 773 00:38:53,433 --> 00:38:56,295 ‫راستش اومدم بگم... 774 00:38:56,330 --> 00:38:57,927 ‫تا بابتش تشکر کنم. 775 00:38:57,962 --> 00:39:01,457 ‫بیخیال سامانتا، من دخترمو میشناسم، وحشتناک بود. 776 00:39:01,492 --> 00:39:03,155 ‫وحشتناک نبود. 777 00:39:03,191 --> 00:39:06,485 ‫خانواده بود، و دقیقاً همونی که لازم داشتم. 778 00:39:06,520 --> 00:39:09,881 ‫خب، اگه اینو لازم داشتی وضعت بدتر از اونیه که فکر میکردم. 779 00:39:09,917 --> 00:39:12,446 ‫تصمیم گرفتم بفهمم والدین واقعیم کیا هستن. 780 00:39:14,313 --> 00:39:15,676 ‫چی؟ 781 00:39:15,712 --> 00:39:18,473 ‫نمیخواستم بهت بگم... 782 00:39:18,508 --> 00:39:21,670 ‫ولی خیلی بیشعور بودی فکر کردم باید بدونی. 783 00:39:21,706 --> 00:39:25,001 ‫حتی تماشای دعواتون باعث شد قدر... 784 00:39:25,035 --> 00:39:27,598 ‫خانواده خوبی که داشتیُ بدونم. 785 00:39:27,633 --> 00:39:34,059 ‫بعد فکر کردم «جوی» چطور بین تو و روزالی قرار داره، 786 00:39:34,094 --> 00:39:36,456 ‫و فکر کردم... 787 00:39:36,491 --> 00:39:38,987 ‫باید بدونم. 788 00:39:40,343 --> 00:39:44,038 ‫پس باید بیشعور باشم تا حرف دلتو بهم بزنی؟ 789 00:39:44,073 --> 00:39:45,969 ‫برای رابرت که جواب داد. 790 00:39:47,304 --> 00:39:50,199 ‫ممنون که درمورد این بهم اعتماد کردی سامانتا. 791 00:39:50,234 --> 00:39:52,930 ‫خیلی معنی داره. 792 00:39:52,964 --> 00:39:55,094 ‫برای منم همینطور. 793 00:39:55,129 --> 00:39:57,225 ‫ممنون که دعوتم کردی. 794 00:40:01,457 --> 00:40:03,486 ‫آره 795 00:40:03,522 --> 00:40:05,584 ‫وایسا بذار ببینم درست فهمیدم. 796 00:40:05,620 --> 00:40:07,382 ‫مانکینی اون ایده تو بود؟ 797 00:40:07,417 --> 00:40:10,945 ‫باورت نمیشه چقدر انقباض باعث میشه ‫تو تخت خواب جا باز شه. 798 00:40:10,981 --> 00:40:13,210 ‫این یه واقعیت ناخواسته ست. 799 00:40:13,246 --> 00:40:15,242 ‫دانا. 800 00:40:15,277 --> 00:40:16,961 ‫اینجا چیکار میکنی؟ 801 00:40:16,962 --> 00:40:20,590 ‫اومده بگه چقدر میخواد تو شرکت بمونی. 802 00:40:20,625 --> 00:40:23,587 ‫اعتراف میکنم اولش نمیخواستم... 803 00:40:23,622 --> 00:40:27,083 ‫ولی بعد بهش گفتم من و هاروی هرگز رهات نمیکنیم. 804 00:40:27,119 --> 00:40:30,214 ‫پس فکر کنم خوبه که تصمیم گرفتم بمونم. 805 00:40:30,249 --> 00:40:31,779 ‫جدی؟ 806 00:40:31,814 --> 00:40:33,244 ‫آره 807 00:40:33,279 --> 00:40:35,076 ‫خب... 808 00:40:35,111 --> 00:40:40,304 ‫حالا مجبور نیستم باقی شب التماس کنم، الان ‫فقط یه کار مونده انجام بدیم. 809 00:40:42,532 --> 00:40:44,495 ‫داری همونیو میگی که فکرشو میکنم؟ 810 00:40:44,530 --> 00:40:45,826 ‫آره 811 00:40:45,862 --> 00:40:46,992 ‫شب دخترونه. 812 00:40:47,027 --> 00:40:48,269 ‫اه خدای من، داره اتفاق میافته. 813 00:40:48,292 --> 00:40:49,190 ‫اهمم. 814 00:40:49,226 --> 00:40:50,821 ‫رقص سکسی تماشا کنیم؟ 815 00:40:50,857 --> 00:40:51,898 ‫میخواین ده بیست سی چل کنیم؟ 816 00:40:51,899 --> 00:40:53,755 ‫برام مهم نیست فقط سریع انتخاب کن. 817 00:40:53,756 --> 00:40:56,941 ‫باید زود برم بخوابم و از حالا ده بار برم جیش کنم.. 818 00:40:56,983 --> 00:40:58,847 ‫از جمله همین پنج ثانیه دیگه. 819 00:40:58,882 --> 00:41:01,111 ‫- برو! ‫- خودت بگو لوئیس! 820 00:41:01,146 --> 00:41:03,075 ‫چون امشب... 821 00:41:03,111 --> 00:41:06,040 ‫تو مهمترین زن این اتاقی. 822 00:41:06,579 --> 00:41:09,875 ‫دانا، این بهترین چیزی بود که بهم گفتی. 823 00:41:11,375 --> 00:41:13,238 ‫پس رقص سکسی. 824 00:41:13,273 --> 00:41:16,102 ‫«فی»، چه تصادفی همو دیدیم. 825 00:41:16,137 --> 00:41:18,700 ‫به نظر روحیه خوبی داری. 826 00:41:18,735 --> 00:41:24,493 ‫چون یکی بهم یادآوری کرد من کسیم که همیشه از پس کار برمیاد، 827 00:41:24,529 --> 00:41:26,159 ‫فروتنیت متحیر کنندست. 828 00:41:26,194 --> 00:41:28,756 ‫قضیه فروتنی نیست بلکه شخصیته. 829 00:41:28,792 --> 00:41:34,451 ‫ببین «فی» دلیل اینکه همیشه ازپس کار برمیام ‫این نیست که بعضیوقتا خط قرمز رد میکنم. 830 00:41:34,486 --> 00:41:37,381 ‫بخاطر رابطه ای که با مردم دارم. 831 00:41:37,417 --> 00:41:39,213 ‫تو چیکار کردی؟ 832 00:41:39,248 --> 00:41:41,511 ‫رفتم پیش «کوین میلر». یه دوست قدیمی منه. 833 00:41:41,546 --> 00:41:45,273 ‫بهش گفتم احمقه اگه فرصت خرید سانساتکُ از دست بده. 834 00:41:45,309 --> 00:41:50,655 ‫بازم بهش گفتم احمقه اگه مردی که اون شرکتُ ‫از صفر ساخت استخدام نکنه. 835 00:41:50,656 --> 00:41:53,784 ‫و دقیقاً برای آقای «میلر» چیکار کردی ‫که دوستش شدی؟ 836 00:41:53,819 --> 00:41:57,647 ‫از یه مخمصه نجاتش دادم، مثل الان که ‫میخوام از مخمصه نجاتت بدم. 837 00:41:57,683 --> 00:41:58,879 ‫معذرت میخوام؟ 838 00:41:58,914 --> 00:42:01,817 ‫جانسون و پاول مشاورین سانساتک باقی میمونن. 839 00:42:01,818 --> 00:42:05,105 ‫ظاهرو حفظ میکنی و فقط باید گرچنُ به لوئیس پس بدی. 840 00:42:05,140 --> 00:42:06,770 ‫باورم نمیشه. 841 00:42:06,805 --> 00:42:08,513 ‫از یه موکل برای هدف خودت سوءاستفاده میکنی. 842 00:42:08,537 --> 00:42:11,571 ‫موکلم باهاش مشکلی نداره. باهاش حرف زدم. 843 00:42:11,572 --> 00:42:14,574 ‫خب من باهاش مشکل دارم و طبق قوانین تو بازی نمیکنم. 844 00:42:14,575 --> 00:42:16,837 ‫و اگه گرچن با کار کردن با تو مشکل داشته باشه چی؟ 845 00:42:16,872 --> 00:42:21,599 ‫بهش گفتم موقتیه، ولی اگه فکر کردی میتونی ‫وادارم کنی زودتر اونو پس بدم 846 00:42:21,634 --> 00:42:23,664 ‫میتونی استعفاتُ تحویل بدی. 847 00:42:23,699 --> 00:42:26,661 ‫اینجا شرکت تو نیست «فی» مال منه. 848 00:42:26,696 --> 00:42:29,358 ‫- و من جایی نمیرم. ‫- و منم نمیرم. 849 00:42:29,393 --> 00:42:33,598 ‫محض اطلاع گفتی به هر قیمتی اینو برنده میشی ‫ولی یه خط قرمز هم رد نکردی. 850 00:42:33,622 --> 00:42:36,984 ‫پس تا جایی که به من مربوط میشه، من دارم کارمو میکنم. 851 00:42:37,985 --> 00:42:43,985 ‫.:: ارائه شده توسط وبسایتِ ::. ‫..::.. 30nama.best..::.. 852 00:42:43,986 --> 00:42:48,986 ‫آخرین اخبار دنیای فیلم و سریال ‫در تلگرام و اینستاگرام ما ‫.:. @OfficialCinama .:. 853 00:42:48,987 --> 00:42:56,987 ‫«:: مــتـرجـم: مرتضی ::»|^| GodBless |^|