1 00:00:00,001 --> 00:00:10,001 ‫قوی‌تر از همیشه باشید ‫به امید ایرانی آزاد 2 00:00:10,026 --> 00:00:25,026 ‫ارائه‌شده توسط سینما دریمینگ@CinemDreaming 3 00:00:25,051 --> 00:00:40,051 ‫مترجم: «حامی مغیثی» ‫در تلگرام: Timelordsubs@ 4 00:00:40,369 --> 00:00:42,648 ‫خب، شروع می‌کنیم. ‫یه نفر که اسمش رو ایکس می‌ذاریم، 5 00:00:42,929 --> 00:00:45,367 ‫نیمه‌های شب به یکی از... 6 00:00:45,488 --> 00:00:49,127 ‫انبارهای شهر می‌رسه. ‫ما می‌دونیم که به قصد... 7 00:00:49,408 --> 00:00:54,406 ‫انجام کار کسل‌کننده‌ای اونجاست؛ ‫کاری پیش‌پاافتاده و بوروکراتیک. 8 00:00:55,087 --> 00:00:58,046 ‫یعنی این شخص خبرنگار و کارآگاه و... 9 00:00:58,167 --> 00:01:01,285 ‫نویسنده و دانشمند نیست. 10 00:01:01,726 --> 00:01:04,045 ‫حتی ذره‌ای آدم جالبی محسوب نمی‌شه. 11 00:01:04,966 --> 00:01:06,925 ‫خیلی‌ها فکر می‌کنن بازرس یا... 12 00:01:06,966 --> 00:01:10,124 ‫نقشه‌بردار زمینیه که تصور رایج و اشتباهیه. 13 00:01:10,565 --> 00:01:12,244 ‫ولی همچنان اونقدر مهم نیست. 14 00:01:12,605 --> 00:01:14,604 ‫تنها چیزی که در مورد کارش مهمه اینه... 15 00:01:14,725 --> 00:01:16,804 ‫که قراره ساعت هفت صبح... 16 00:01:17,043 --> 00:01:21,363 ‫روز بعدش از نقطه‌ای در شهر عبور کنه. ‫درست چند ساعت بعد. 17 00:01:23,964 --> 00:01:27,002 ‫خلاصه زمان می‌گذره و ایکس ما ‫وسط جاده قرار می‌گیره. 18 00:01:28,083 --> 00:01:30,442 ‫هیچ نشونه‌ای از جایی ‫که قرار بود پیدا کنه، نمی‌بینه. 19 00:01:31,563 --> 00:01:33,400 ‫ایکس با خودش می‌گه: ‫«شاید اشتباه کردم.» 20 00:01:34,322 --> 00:01:36,921 ‫اطرافش کسی رو نمی‌بینه ‫که ازش آدرس بپرسه. 21 00:01:44,040 --> 00:01:46,080 ‫تراکتوری از دوردست می‌بینه. 22 00:01:48,761 --> 00:01:52,879 ‫داستان ما درست قبل از اینکه ‫تراکتور بهش برسه، شروع می‌شه. 23 00:01:52,960 --> 00:01:57,450 ‫«بخش یکم: اتفاقی که نزدیکی تراکتور افتاد» 24 00:01:58,879 --> 00:01:59,998 ‫اولش اتفاقی نمیفته. 25 00:02:04,919 --> 00:02:07,397 ‫انگار راننده تراکتور... 26 00:02:07,678 --> 00:02:09,877 ‫صبورانه منتظر اتفاقیه. 27 00:02:13,837 --> 00:02:17,017 ‫متوقف می‌شه و یه چیزی رو... 28 00:02:17,037 --> 00:02:21,476 ‫زیر دسته‌ای کاه قایم می‌کنه. 29 00:02:24,676 --> 00:02:27,035 ‫راننده تراکتور به نظر پریشان میاد، 30 00:02:28,076 --> 00:02:29,235 ‫دوباره سمت تراکتورش می‌ره، 31 00:02:29,476 --> 00:02:31,554 ‫و کاری می‌کنه که ما نمی‌تونیم ببینیم. 32 00:02:40,674 --> 00:02:42,511 ‫یه چیزی رو از... 33 00:02:42,794 --> 00:02:45,014 ‫جیبش در میاره و همون‌جا قایم می‌کنه. 34 00:02:45,034 --> 00:02:47,872 ‫شاید اسلحه‌ای بوده. ‫بعدش دوباره منتظر می‌مونه. 35 00:02:48,673 --> 00:02:52,032 ‫وانتی نزدیک می‌شه. 36 00:03:01,552 --> 00:03:03,190 ‫دو نفر ازش پیاده می‌شن. 37 00:03:04,751 --> 00:03:07,470 ‫از همدیگه استقبال صمیمی و گرمی می‌کنن، 38 00:03:07,671 --> 00:03:10,310 ‫ولی رفتارشون حاکی از کمتر اعتمادیه. 39 00:03:13,110 --> 00:03:16,029 ‫فرد چاق جهت استقبال سری تکون می‌ده، ‫ولی رفتارش کمتر صمیمیه. 40 00:03:19,029 --> 00:03:23,908 ‫این وسط مشکلی وجود داره. ‫یه چیزی آدم رو معذب می‌کنه. 41 00:03:26,029 --> 00:03:28,067 ‫اون فرد چاق به نظر آدم خطرناکی میاد. 42 00:03:34,707 --> 00:03:36,306 ‫بعد رویداد اصلی رخ می‌ده. 43 00:03:36,947 --> 00:03:39,906 ‫بنا به دلایلی قراره تنش بالا بگیره. 44 00:03:41,387 --> 00:03:43,187 ‫بعدش فرد چاق قراره ‫سمت وانت بره، 45 00:03:43,306 --> 00:03:45,985 ‫شاتگانی ازش خارج کنه ‫و راننده تراکتور رو باهاش بزنه. 46 00:03:58,057 --> 00:03:59,535 ‫داره می‌ره. 47 00:04:17,822 --> 00:04:19,381 ‫اون‌یکی تعجب می‌کنه و... 48 00:04:19,582 --> 00:04:22,141 ‫دوباره بهش نزدیک می‌شه. ‫با هم بحث می‌کنن. 49 00:04:28,061 --> 00:04:29,980 ‫ظاهرا تراکتور خراب شده. 50 00:04:32,860 --> 00:04:35,179 ‫اون دو نفر محل رو ترک می‌کن. ‫انگار اضطراب دارن. 51 00:04:35,460 --> 00:04:38,379 ‫مثل اینکه قرار نبود کار به اینجا بکشه. 52 00:04:38,580 --> 00:04:41,178 ‫قصدشون این نبود. 53 00:04:48,938 --> 00:04:50,177 ‫محل رو ترک می‌کنن. 54 00:05:04,895 --> 00:05:08,095 ‫ایکس به جنازه مرد نزدیک می‌شه. 55 00:05:09,096 --> 00:05:11,215 ‫اطرافش رو بررسی می‌کنه. 56 00:05:11,895 --> 00:05:13,014 ‫اول شاتگان رو برمی‌داره... 57 00:05:13,175 --> 00:05:17,174 ‫ولی بعد به چیزی که بین ‫کاه مخفی شده، نگاه می‌کنه. 58 00:05:17,695 --> 00:05:19,814 ‫چیزی که دو نفر دیگه متوجهش نشدن. 59 00:06:04,729 --> 00:06:06,168 ‫اینجاست که اوضاع سخت می‌شه. 60 00:06:15,528 --> 00:06:17,127 ‫ایکس بدون اینکه علتش رو بفهمه، 61 00:06:17,327 --> 00:06:19,846 ‫کیف مرد رو برمی‌داره و از اونجا می‌ره. 62 00:06:36,965 --> 00:06:39,564 ‫دو نفری که سوار وانت بودن برمی‌گردن. ‫پریشان و مضطربن. 63 00:06:41,525 --> 00:06:44,563 ‫هیچ‌جوره نمی‌شه مطمئن بود ‫ایکس رو دیدن یا نه. 64 00:06:46,804 --> 00:06:49,163 ‫ولی قطعا می‌فهمن ‫یه نفر دیگه اونجا بوده. 65 00:07:12,561 --> 00:07:14,959 ‫وقتی این قسمت به پایان می‌رسه، ‫ایکس مرتکب قتل شده. 66 00:07:15,400 --> 00:07:18,319 ‫خودش شاهد یک قتل دیگه بوده ‫و توسط دو قاتل تحت تعقیب قرار می‌گیره. 67 00:07:18,800 --> 00:07:20,199 ‫پاکتی که دنبالش می‌گردن دستشه. 68 00:07:20,440 --> 00:07:22,518 ‫حتی نمی‌دونه داخلش چیه. 69 00:07:22,679 --> 00:07:24,759 ‫نمی‌دونه قاتل‌ها کی هستن، ‫یا اینکه دیدنش یا نه. 70 00:07:25,879 --> 00:07:27,678 ‫مطلقا هیچی نمی‌دونه. 71 00:10:18,938 --> 00:10:20,337 ‫داستان دوم. 72 00:10:20,858 --> 00:10:23,256 ‫جرقه: مردی که سر از شهری در میاره... 73 00:10:23,537 --> 00:10:25,416 ‫تا کار یه نفر دیگه رو انجام بده. 74 00:10:25,937 --> 00:10:29,095 ‫اسم اون آدم که شخصیت ‫اصلیمونه رو «زد» می‌ذاریم. 75 00:10:29,656 --> 00:10:31,095 ‫تنها چیزی که ازش می‌دونیم... 76 00:10:31,176 --> 00:10:33,895 ‫اینه که اولین تجربه ریاستشه. 77 00:10:34,336 --> 00:10:37,214 ‫یعنی اولین باره در مقام ‫رده‌بالایی قرار می‌گیره. 78 00:10:42,255 --> 00:10:43,974 ‫کسی که استخدامش کرده ‫بهش گفته بود: 79 00:10:44,295 --> 00:10:46,572 ‫«حساس نباش. کار ساده و بی‌دردسریه.» 80 00:10:47,774 --> 00:10:49,453 ‫«نه قراره تصمیم سختی بگیری، ‫نه کار جدیدی بکنی.» 81 00:10:50,174 --> 00:10:51,572 ‫«هیچ مشکلی برات پیش نمیاد.» 82 00:10:52,448 --> 00:10:54,005 ‫«فقط روزمرگیت فرق می‌کنه...» 83 00:10:54,127 --> 00:10:55,766 ‫«که خیلی زود به اون عادت می‌کنی.» 84 00:10:56,087 --> 00:10:57,686 ‫«تا وقتی موقعیت بهتری پیدا نکردی،» 85 00:10:57,847 --> 00:11:00,246 ‫«باید چند ماهی اونجا کار کنی.» 86 00:11:00,847 --> 00:11:02,365 ‫«ولی زیاد جا خوش نکن.» 87 00:11:02,606 --> 00:11:04,285 ‫«کسی که تو جاش رو گرفتی...» 88 00:11:04,326 --> 00:11:06,645 ‫«بیست سال اونجا مشغول بود. ‫حواست باشه.» 89 00:11:13,365 --> 00:11:16,324 ‫زد تو دلش می‌گه: ‫«ولی من که اینطوری نیستم.» 90 00:11:17,165 --> 00:11:18,243 ‫«من اینطوری نیستم.» 91 00:11:18,564 --> 00:11:20,963 ‫«بخش دوم: مرد نامرئی» 92 00:11:29,603 --> 00:11:30,962 ‫این مکان کاملا معمولیه. 93 00:11:32,283 --> 00:11:33,842 ‫یه دفتر شهری عادیه. 94 00:11:34,043 --> 00:11:36,241 ‫سابقا ازش برای فعالیت‌های ‫کشاورزی استفاده می‌شده. 95 00:11:36,602 --> 00:11:38,481 ‫پرندگان مزرعه و موارد از این قبیل. 96 00:11:41,644 --> 00:11:43,760 ‫همه اینجا رو «فدراسیون» صدا می‌کنن. 97 00:11:44,841 --> 00:11:49,800 ‫حتی زد که مدیر جدید دفتره، ‫دقیق نمی‌دونه کارمندانش چیکار می‌کنن؛ 98 00:11:50,760 --> 00:11:52,399 ‫چه مشکلاتی رو حل می‌کنن، 99 00:11:52,640 --> 00:11:54,609 ‫هر کارمند چه وظیفه‌ای داره، 100 00:11:55,175 --> 00:11:56,679 ‫یا حتی اینکه خودش باید چیکار کنه. 101 00:11:57,280 --> 00:11:59,278 ‫از اینکه مقام مدیریتی بهش داده شده... 102 00:11:59,303 --> 00:12:00,662 ‫حسابی جا خورده. 103 00:12:00,959 --> 00:12:02,919 ‫کارمندان طوری بهش نگاه می‌کنن ‫انگار باید دستور بده. 104 00:12:03,279 --> 00:12:09,557 ‫با خودش می‌گه: «سخت نگیر، ‫همه‌اش دو ماهه. فوقش سه ماه.» 105 00:12:13,758 --> 00:12:16,716 ‫در میان این سردرگمی، ‫چند خبر خوب بهش می‌رسه. 106 00:12:17,219 --> 00:12:19,692 ‫به عنوان مدیر اجازه داره ‫هر ماه به قول کارکنان اونجا... 107 00:12:19,717 --> 00:12:21,476 ‫«بازرسی ماهانه منطقه‌ای» انجام بده. 108 00:12:23,443 --> 00:12:28,220 ‫یعنی فرصت می‌کنه به مدت ‫سه یا چهار روز به اطراف بره، 109 00:12:28,294 --> 00:12:30,235 ‫از زمین‌های مختلف دیدن کنه ‫و مدارکشون رو مهر و امضا کنه. 110 00:12:31,795 --> 00:12:33,714 ‫نگرانی‌های زد با تصور این مسافرت رفع می‌شن. 111 00:12:34,915 --> 00:12:36,834 ‫حتی می‌شه گفت ‫با فکر کردن بهش به وجد میاد. 112 00:12:43,594 --> 00:12:47,169 ‫زد بعد از چند ساعتی که می‌رسه، ‫در مورد کوواس... 113 00:12:47,194 --> 00:12:49,512 ‫رئیس قبلی که بیست سال ‫اونجا کار می‌کرد می‌پرسه. 114 00:12:50,193 --> 00:12:51,912 ‫ولی هیچ‌کس چیز خاصی ‫براش تعریف نمی‌کنه. 115 00:12:52,593 --> 00:12:55,791 ‫کوواس خجالتی، گوشه‌گیر و خلاق بود. 116 00:12:56,152 --> 00:12:59,151 ‫به طرز ویران‌کننده‌ای به کارش اعتیاد داشت ‫که از خصوصیات ناجالبش بود. 117 00:13:00,312 --> 00:13:04,710 ‫مجرد بود، هیچ دوستی نداشت، ‫آخرش هم دو ماه پیش... 118 00:13:04,951 --> 00:13:08,070 ‫وقتی توی پمپ بنزین ‫داشت باک ماشینش رو پر می‌کرد... 119 00:13:08,311 --> 00:13:10,510 ‫یهو افتاد مرد. 120 00:13:11,231 --> 00:13:15,029 ‫هیچ‌کس نرفت جنازه‌اش رو ‫از سردخونه تحویل بگیره. 121 00:13:16,430 --> 00:13:21,228 ‫انگار تو زندگی هیچ‌کس وجود نداشت. 122 00:13:21,309 --> 00:13:23,188 ‫حتی منزلی نداشت. 123 00:13:24,829 --> 00:13:28,307 ‫تمام مدت که رئیس اونجا بود، ‫محل اقامت کوچیکی... 124 00:13:28,908 --> 00:13:32,027 ‫بالای دفتر فدراسیون داشت. 125 00:13:33,188 --> 00:13:34,827 ‫همون‌جا که زد تا اقامتگاهش رو پیدا کنه، 126 00:13:35,348 --> 00:13:37,266 ‫قراره اونجا بمونه. 127 00:13:57,745 --> 00:14:02,303 ‫زد با کنجکاوی وسایلی که هنوز ‫از کوواس مونده بودن رو بررسی می‌کنه. 128 00:14:03,384 --> 00:14:05,204 ‫کتاب‌های دامپزشکی. 129 00:14:05,224 --> 00:14:07,143 ‫رمان‌های کارآگاهی زبان اصلی. 130 00:14:07,224 --> 00:14:09,502 ‫سوغاتی‌ها و اشیاء عجیب و غریب. 131 00:14:09,903 --> 00:14:12,462 ‫انگار کوواس مدت زیادی ‫خارج از کشور زندگی می‌کرد. 132 00:14:20,798 --> 00:14:23,437 ‫بعد تابلویی نظرش رو جلب می‌کنه که کوواس... 133 00:14:23,462 --> 00:14:25,060 ‫مثل یه دختر نوجوان... 134 00:14:25,085 --> 00:14:27,484 ‫عکس‌های خاطراتش رو برداشته ‫و همه رو کنار هم قرار داده. 135 00:15:10,056 --> 00:15:13,255 ‫زد در انتهای اون روز ‫از خودش می‌پرسه: 136 00:15:16,895 --> 00:15:18,655 ‫«یعنی این کوواس چطور آدمی بود؟» 137 00:15:28,374 --> 00:15:30,292 ‫حالا سراغ سومین و آخرین داستان می‌ریم. 138 00:15:31,773 --> 00:15:34,892 ‫شما رودخونه‌ای رو تصور کنید. 139 00:15:36,253 --> 00:15:38,251 ‫رودخونه‌ای که قرار نیست نام‌گذاری بشه، 140 00:15:38,412 --> 00:15:40,051 ‫ولی همون رود سالادوئه. 141 00:15:40,252 --> 00:15:42,331 ‫همون که سراسر استان رو در بر می‌گیره. 142 00:15:43,092 --> 00:15:44,611 ‫مثل هر رودخانه منطقه دشتی، 143 00:15:44,852 --> 00:15:46,810 ‫گسترده و آرومه. 144 00:15:49,651 --> 00:15:51,770 ‫مردی در وسط اون رودخانه است... 145 00:15:52,251 --> 00:15:53,970 ‫که بنا بر زنجیره‌ای ‫از رویدادهای پیچیده... 146 00:15:54,250 --> 00:15:56,489 ‫باید از وسط رودخانه رد بشه. 147 00:15:59,090 --> 00:16:02,209 ‫اولین رویداد این زنجیره‌ای که گفتم، ‫چند روز پیش در شهری... 148 00:16:03,849 --> 00:16:06,288 ‫با فاصله پنجاه کیلومتری از اینجا، 149 00:16:06,649 --> 00:16:09,088 ‫در جلسه پایان سال... 150 00:16:09,329 --> 00:16:11,327 ‫انجمن «سول دومایو» رخ داده بود. 151 00:16:11,408 --> 00:16:13,807 ‫«بخش سوم: شرط» 152 00:16:15,968 --> 00:16:19,086 ‫می‌تونیم طرح لایروبی رو ‫بر اساس این امکان‌سنجی بنا کنیم. 153 00:16:19,607 --> 00:16:22,366 ‫از اون موتور استفاده می‌کنیم... 154 00:16:22,647 --> 00:16:25,646 ‫که بین هزار و چهارصد ‫تا دو هزار اسب بخار قدرت داره. 155 00:16:26,199 --> 00:16:30,517 ‫این نقشه علامت‌گذاری هم شده. 156 00:16:32,726 --> 00:16:36,844 ‫آره، از تالار شهر اومده، ‫ولی خودم روش کار کردم. 157 00:16:37,765 --> 00:16:41,484 ‫اولین مرحله‌اش سه ماه زمان می‌بره، 158 00:16:41,509 --> 00:16:43,588 ‫بعدش نه ماه طول می‌کشه. 159 00:16:43,969 --> 00:16:46,248 ‫انجمن سول دومایو متشکل از دوازده عضو بود. 160 00:16:46,576 --> 00:16:50,979 ‫یانیز، فاوا، فاکتوروویچ، ‫بانیاکو، گاردلینی، رائولینی، 161 00:16:51,004 --> 00:16:53,762 ‫زاواتارلی، مازوکلی، لائورینو، ساموآ، 162 00:16:54,083 --> 00:16:55,922 ‫سورنتو و سیری. 163 00:16:56,203 --> 00:16:59,521 ‫که این جمع حاوی چند برزشناس، ‫مهندس عمران، دامپزشک، 164 00:16:59,962 --> 00:17:02,281 ‫مدیر و فروشنده ماشین‌آلات بود. 165 00:17:02,922 --> 00:17:05,321 ‫ولی اینکه انجمن چیکار می‌کنه رو ‫هیچ‌کس ازش اطلاع نداره. 166 00:17:05,842 --> 00:17:07,840 ‫بخشی ازش انجمن روستاست، 167 00:17:08,521 --> 00:17:10,120 ‫بخش دیگه‌اش دوستانی هستن... 168 00:17:10,321 --> 00:17:12,200 ‫که اهل فناوری و اختراعات هستن... 169 00:17:12,721 --> 00:17:14,920 ‫و یک بار در ماه به صرف غذا و نوشیدنی... 170 00:17:15,321 --> 00:17:17,799 ‫همدیگه رو می‌بینن تا ساعت‌ها بحث می‌کنن. 171 00:17:18,480 --> 00:17:20,199 ‫همگی طرح‌های خودشون رو... 172 00:17:20,520 --> 00:17:24,238 ‫برای توسعه شهر یا مناطق ‫به همدیگه ارائه می‌دن. 173 00:17:25,239 --> 00:17:28,318 ‫طرح‌ها باید دو عامل نوآوری ‫و امکان‌پذیری رو شامل باشن. 174 00:17:29,439 --> 00:17:32,357 ‫پسر، خواهشا بی‌خیال شو. ‫حرفش هم نزن! 175 00:17:32,637 --> 00:17:34,837 ‫نه، دارم می‌گم در طول ‫سه ماه خشکسالی... 176 00:17:35,078 --> 00:17:38,357 ‫بذارید مسئله‌ای رو بگم: ‫یانیز تازه به این شهر اومده. 177 00:17:38,678 --> 00:17:40,316 ‫این چهارمین جلسه‌ایه ‫که توش شرکت می‌کنه، 178 00:17:40,517 --> 00:17:42,756 ‫و اولین باریه که طرحی رو ثبت می‌کنه. 179 00:17:43,309 --> 00:17:45,188 ‫پیشنهادش اینه که آب رو کانال‌کشی کنیم، 180 00:17:45,437 --> 00:17:47,196 ‫تا امکان نقل و انتقال کالاهای سایز متوسط... 181 00:17:47,317 --> 00:17:49,397 ‫به وسیله قایق‌های باربری متوسط... 182 00:17:49,676 --> 00:17:51,835 ‫از رودهای میسیسیپی و دانوب فراهم بشه. 183 00:17:52,596 --> 00:17:56,994 ‫بانیاکو، فردی متکبر، تحقیرگر و تمسخرگر... 184 00:17:57,315 --> 00:17:59,754 ‫از تخریب یانیز جلوی جمع لذت می‌بره. 185 00:18:00,315 --> 00:18:02,314 ‫سه سال پیش یکی از ‫اختراع‌های بانیاکو... 186 00:18:02,475 --> 00:18:06,273 ‫تو جشنواره‌ای استرالیایی، ‫جایزه بهترین اختراع سال رو برد. 187 00:18:06,874 --> 00:18:12,193 ‫واسه همین به خودش اجازه می‌ده ‫هر کسی که می‌خواد رو مسخره کنه. 188 00:18:12,553 --> 00:18:13,992 ‫به نظرم باید این موضوع رو... 189 00:18:14,193 --> 00:18:15,274 ‫کمی جدی‌تر بگیریم. 190 00:18:15,473 --> 00:18:17,672 ‫آره، داریم مست می‌کنیم و غذا می‌خوریم، 191 00:18:17,833 --> 00:18:19,432 ‫چند نفرمون هم دارن سیگار می‌کشن، 192 00:18:19,673 --> 00:18:22,071 ‫ولی مسئله اینه تو حتی ‫نمی‌تونی با پروژکتور کار کنی. 193 00:18:22,352 --> 00:18:24,390 ‫چطور می‌خوای رودخونه رو لایروبی کنی؟ 194 00:18:27,152 --> 00:18:29,310 ‫یک، دو، سه ساعت می‌گذره. 195 00:18:29,630 --> 00:18:33,270 ‫اوضاع به دلیل الکل و خستگی ‫بالا می‌گیره و پرتنش می‌شه. 196 00:18:33,591 --> 00:18:36,949 ‫کار بانیاکو از تمسخر در جمع ‫به حمله شخصی می‌رسه. 197 00:18:37,270 --> 00:18:39,749 ‫فاوا که شبیه رهبر گروه رفتار می‌کنه، 198 00:18:39,990 --> 00:18:42,749 ‫سعی می‌کنه اعضا رو ‫به میانه‌روی دعوت کنه. 199 00:18:42,990 --> 00:18:45,508 ‫ولی امشب هیچ چیزی ‫جلودار تکبر بانیاکو نیست. 200 00:18:46,109 --> 00:18:49,148 ‫بسه دیگه، نخند. جدی باشیم. 201 00:18:49,909 --> 00:18:53,947 ‫با این گروه هیچی شدنی نیست. 202 00:18:54,348 --> 00:18:57,147 ‫با این گروه حتی نمی‌شه ‫استخر خونه ما رو لایروبی کرد. 203 00:18:58,028 --> 00:19:00,626 ‫حتی استخر هم نمی‌شه لایروبی کرد. ‫حالا تو که مقیاس چهل و پنج هشتاد رو می‌گی. 204 00:19:00,828 --> 00:19:03,266 ‫اصلا این رقم رو از کجا آوردی؟ ‫انقدر عجول نباش پسر. 205 00:19:05,593 --> 00:19:10,044 ‫فاکتوروویچ که تمام شب ‫ساکت بود و حرفی نمی‌زد، 206 00:19:10,139 --> 00:19:12,417 ‫با آستانه تحمل پایینش شناخته می‌شد، 207 00:19:12,833 --> 00:19:16,105 ‫و از بچگی از بانیاکو بدش می‌اومد. 208 00:19:17,865 --> 00:19:20,464 ‫لحظات از این قبیل رو ‫به دفعات دیده بود. 209 00:19:21,785 --> 00:19:24,304 ‫اینکه بانیاکو چندین ساعت خودش رو ‫با قربانی جدید سرگرم می‌کنه. 210 00:19:25,225 --> 00:19:27,743 ‫انگار خودش رو فرمانروای... 211 00:19:27,944 --> 00:19:29,863 ‫امپراتوری رم فرض کرده ‫که توی کولوسئوم نشسته. 212 00:19:30,224 --> 00:19:34,862 ‫کمیسیون لاوا کوبو... 213 00:19:37,703 --> 00:19:40,302 ‫اسم کمیسیون لاوا کوبو رو نشنیده بودی؟ 214 00:19:41,463 --> 00:19:42,581 ‫ادامه حرفت رو بزن. 215 00:19:42,862 --> 00:19:46,181 ‫پسر جون، باید کمیسیونی که به مدت... 216 00:19:47,182 --> 00:19:50,180 ‫پنج ساله داره فعالیت می‌کنه رو بشناسی. 217 00:19:51,261 --> 00:19:53,180 ‫فاکتوروویچ در تلاشه ‫تا خونسردیش رو حفظ کنه. 218 00:19:54,181 --> 00:19:55,740 ‫خودش می‌دونه در عصبانیت ‫چقدر تندروی می‌کنه. 219 00:19:56,141 --> 00:19:58,099 ‫کار اشتباهیه بخواد ‫تو روی بانیاکو در بیاد. 220 00:19:58,420 --> 00:20:00,259 ‫این خشم هیچ ربطی به پسره نداره. 221 00:20:00,980 --> 00:20:06,338 ‫حداقل چهار هزار و پونصد می‌شه. ‫شاید چهل و پنج شونزده یا بیست و شیش. 222 00:20:06,739 --> 00:20:09,979 ‫واسه انجام چنین کاری ‫در کمترین حالت به موتوری... 223 00:20:10,179 --> 00:20:11,578 ‫با بیش از هزار اسب بخار لازمه. 224 00:20:11,819 --> 00:20:13,617 ‫ولی با هزار و پونصد هم شدنیه. 225 00:20:14,178 --> 00:20:15,577 ‫چی؟ 226 00:20:18,258 --> 00:20:22,136 ‫فاکتوروویچ با خودش می‌گه: ‫«آروم باش. از کوره در نرو.» 227 00:20:23,097 --> 00:20:25,416 ‫«دیگه خودت رو واسه این آدم خراب نکن.» 228 00:20:26,577 --> 00:20:28,375 ‫لاوال و کوبو کمیسیونی دارن... 229 00:20:28,616 --> 00:20:34,295 ‫که مسئول اصلاح زهکشی رودخونه است. 230 00:20:34,976 --> 00:20:39,094 ‫پنج ساله مسئولیتشون اینه. ‫پنج سال! 231 00:20:39,575 --> 00:20:41,094 ‫«داره اشتباه می‌گه.» 232 00:20:41,335 --> 00:20:42,814 ‫«منظورش دستگاه‌های قدیمیه.» 233 00:20:43,055 --> 00:20:44,894 ‫«با این مدل ۳۲۷ چنین کاری ‫مثل آب خوردنه.» 234 00:20:45,175 --> 00:20:46,813 ‫«خودش هم می‌دونه.» 235 00:20:47,174 --> 00:20:49,333 ‫«داره پسره رو گول می‌زنه. ‫کار همیشگیشه.» 236 00:20:50,734 --> 00:20:52,693 ‫حتی دو هزار اسب بخار کافی نیست. 237 00:20:52,854 --> 00:20:54,573 ‫حداقل دو هزار و ششصد باید باشه. 238 00:20:54,893 --> 00:20:56,692 ‫هیچ دستگاهی نداریم ‫که از پس این کار بر بیاد. 239 00:20:56,893 --> 00:20:58,852 ‫نیم‌ساعت یا کمی بیشتر می‌گذره. 240 00:20:59,693 --> 00:21:01,212 ‫تا اینکه بالاخره بحث مکالمه... 241 00:21:01,253 --> 00:21:03,370 ‫به جنبه تکنیکال برمی‌گرده. 242 00:21:04,052 --> 00:21:07,491 ‫یانیز وسط بحث استدلال ‫اصلیش رو مطرح می‌کنه. 243 00:21:08,052 --> 00:21:11,231 ‫بعد تنش بالا می‌گیره ‫و یه نفر شرطی می‌بنده. 244 00:21:11,251 --> 00:21:13,690 ‫فکر کنم بانیاکو بود، ‫یا یه نفر دیگه بود. 245 00:21:13,891 --> 00:21:16,770 ‫وایستا ببینم. من وقتی شرط می‌بندم... ‫پای حرفم می‌مونم. 246 00:21:18,251 --> 00:21:20,209 ‫اصلا سر چی داری شرط می‌بندی؟ 247 00:21:22,850 --> 00:21:25,489 ‫بخش شیش، قطعه دو رو بلدی؟ 248 00:21:25,730 --> 00:21:28,367 ‫همون‌جا که زمین رو فروختم. 249 00:21:28,889 --> 00:21:30,168 ‫این شرط خیلی زود... 250 00:21:30,409 --> 00:21:31,888 ‫تبدیل به موضوع اصلی بحث می‌شه. 251 00:21:32,049 --> 00:21:34,008 ‫یانیز داشت از بحث لذت می‌برد، 252 00:21:34,183 --> 00:21:38,181 ‫ولی الان فقط می‌خواد ناپدید بشه. ‫بانیاکو، مصر و جسورانه ادامه می‌ده. 253 00:21:38,488 --> 00:21:40,167 ‫کل حرفم اینه... 254 00:21:40,288 --> 00:21:43,759 ‫اگه بتونی این طرح رو اجرا کنی، ‫خودم روش پول می‌ذارم. 255 00:21:43,807 --> 00:21:48,926 ‫درست در همون لحظه اشتباهی ‫از فاکتوروویچ سر می‌زنه. 256 00:21:49,167 --> 00:21:50,766 ‫شرطت رو نشونم بده. 257 00:21:52,446 --> 00:21:54,325 ‫ببین کی وسط بحث پریده. 258 00:21:54,526 --> 00:21:58,165 ‫آره، من هم هستم. ‫می‌خوام شرط ببندم، داری؟ 259 00:21:58,605 --> 00:22:03,124 ‫شرط می‌بندم. در عرض یک ماه. ‫بیا دیگه، شرط می‌بندیم. 260 00:22:03,445 --> 00:22:05,084 ‫آروم باش. 261 00:22:05,445 --> 00:22:07,404 ‫به من نگو آروم باش، فهمیدی؟ 262 00:22:08,164 --> 00:22:10,203 ‫این یارو تنها کسیه که آروم نیست! 263 00:22:11,444 --> 00:22:12,315 ‫ولم کن! 264 00:22:15,843 --> 00:22:18,042 ‫از دست این خسته شدم! 265 00:22:18,803 --> 00:22:22,202 ‫گفتم ولم کن! ولم کن! 266 00:22:55,231 --> 00:22:57,149 ‫فاکتوروویچ صبح روز بعد... 267 00:22:58,038 --> 00:22:59,877 ‫که از خواب بیدار می‌شه، ‫هیچی یادش نیست. 268 00:23:00,198 --> 00:23:02,277 ‫حتی دقیق نمی‌دونه که کجاست. 269 00:23:04,557 --> 00:23:06,236 ‫کم‌کم متوجه اوضاع می‌شه. 270 00:23:07,757 --> 00:23:09,316 ‫بعد از اینکه دیشب حسابی مست کرد... 271 00:23:09,517 --> 00:23:11,316 ‫خونه دوستش فاوا خوابید. 272 00:23:13,276 --> 00:23:16,315 ‫بلافاصله شرط مسخره‌ای ‫که بسته بود به خاطرش میاد. 273 00:23:16,836 --> 00:23:18,795 ‫حتی درست درکش نمی‌کنه، 274 00:23:20,595 --> 00:23:24,274 ‫ولی فاوا میاد تا آرومش کنه. 275 00:23:25,235 --> 00:23:27,353 ‫«نگران نباش. برات خبر خوش دارم.» 276 00:23:39,193 --> 00:23:41,008 ‫شرکت توسعه لا پلاتا... 277 00:23:41,033 --> 00:23:42,672 ‫با بیش از پونزده سال سابقه... 278 00:23:42,873 --> 00:23:45,711 ‫در توسعه رودخانه‌های آرژانتین... 279 00:23:46,192 --> 00:23:48,511 ‫پروژه جدیدی آغاز کرده ‫که آینده رو متحول می‌کنه. 280 00:23:48,792 --> 00:23:50,391 ‫این طرح بین‌المللی که تبدیل به... 281 00:23:50,632 --> 00:23:52,191 ‫آینده نقل و انتقالات رودخانه‌ای خواهد شد... 282 00:23:52,351 --> 00:23:54,291 ‫کانال رودخانه پامپاس نام داره! 283 00:23:54,311 --> 00:23:56,330 ‫پروژه هشتصد کیلومتری... 284 00:23:56,350 --> 00:23:58,270 ‫از دل پامپای مرطوب شروع خواهد شد. 285 00:23:58,471 --> 00:24:00,230 ‫رودخانه‌های امروز بی‌آنکه ‫به فکر آینده باشن... 286 00:24:00,471 --> 00:24:02,109 ‫به سمت دریاها جاری هستن. 287 00:24:02,270 --> 00:24:03,750 ‫اما رودخانه‌ی ما قراره ‫جهت توسعه و پیشرفت... 288 00:24:03,775 --> 00:24:05,213 ‫به سمت پلی حرکت کنه. 289 00:24:05,238 --> 00:24:06,818 ‫که این امر به لطف ‫پروژه نسبت‌های ناگفته، 290 00:24:06,843 --> 00:24:09,205 ‫با استفاده از آبیاری و ساخت کانال، 291 00:24:09,230 --> 00:24:11,148 ‫و توسعه داخلی، امکان‌پذیر شده. 292 00:24:12,189 --> 00:24:14,364 ‫خلاصه مطلب اینکه ‫حدود سی سال پیش... 293 00:24:14,389 --> 00:24:18,307 ‫کارخونه‌ای میاد و دقیقا ‫همین طرح یانیز رو کلید می‌زنه. 294 00:24:19,268 --> 00:24:21,588 ‫یعنی اندازه‌گیری‌ها انجام شده، ‫امکان‌سنجی‌ها صورت گرفته، 295 00:24:21,628 --> 00:24:25,627 ‫مسیرش برنامه‌ریزی شده و خلاصه... ‫فاز اول این طرح از قبل انجام شده. 296 00:24:26,667 --> 00:24:30,426 ‫طولی نکشید تا اینکه فاوا متوجه شد ‫این کارخونه ورشکست شده. 297 00:24:30,827 --> 00:24:32,345 ‫یکی از مالک‌ها خودکشی کرد و... 298 00:24:32,747 --> 00:24:34,505 ‫باقی مالک‌های کارخانه ‫از کشور خارج شده بودن. 299 00:24:35,856 --> 00:24:37,415 ‫این طرح از اون‌موقع ناتمام موند و... 300 00:24:37,440 --> 00:24:39,441 ‫هیچ‌کسی هم نبود که سراغش بره. 301 00:24:40,660 --> 00:24:44,858 ‫فقط هم خرابه‌های ‫نقشه‌برداران قبلی باقی مونده بود. 302 00:24:46,098 --> 00:24:48,937 ‫ولی همین به تنهایی برای ‫اثبات حرف یانیز کافی بود. 303 00:24:53,424 --> 00:24:55,783 ‫فاوا به فاکتوروویچ می‌گه: ‫«با این می‌تونی خرابش کنی.» 304 00:24:56,184 --> 00:24:59,822 ‫«حدس می‌زدم یه جایی باشه. ‫تو پادگان بود.» 305 00:25:00,223 --> 00:25:01,862 ‫«به نووآ گفتم و برام فرستادش.» 306 00:25:02,023 --> 00:25:03,462 ‫«با این می‌تونی از بین ببریش.» 307 00:25:04,592 --> 00:25:07,790 ‫فاکتوروویچ با خودش می‌گه: ‫«اما کافی نیست.» 308 00:25:08,394 --> 00:25:12,267 ‫«خوب می‌شناسمش. ‫قطعا مدارک بیشتری می‌خواد.» 309 00:25:12,559 --> 00:25:16,040 ‫«مدارکی که مال همین اخیر باشن. ‫این کافی نیست.» 310 00:25:16,381 --> 00:25:17,940 ‫بدین ترتیب حاصل‌خیزترین مناطق... 311 00:25:18,061 --> 00:25:20,220 ‫آمریکای جنوبی رو به نقاط دنیا متصل می‌کنه. 312 00:25:20,621 --> 00:25:24,866 ‫کانال رودخانه پامپاس، ‫خط مستقیمی به سوی توسعه است. 313 00:25:27,353 --> 00:25:30,679 ‫راستی، تافته دست تو بود؟ 314 00:25:32,375 --> 00:25:33,733 ‫حالا یه نگاه بنداز! 315 00:25:37,998 --> 00:25:41,636 ‫یک هفته که می‌گذره، ‫فرد عجیبی با «اچ» تماس می‌گیره. 316 00:25:41,661 --> 00:25:44,480 ‫ظاهرا می‌خواست برای کار ‫عجیبی هم استخدامش کنه. 317 00:25:46,170 --> 00:25:50,348 ‫ازش خواسته بود توی رودخانه به دنبال ‫تک‌سنگ فراموش‌شده‌ای بگرده، 318 00:25:50,373 --> 00:25:52,973 ‫وضعیتش رو بررسی ‫و ازش عکس‌برداری کنه. 319 00:25:56,736 --> 00:26:00,504 ‫ولی تک‌سنگ؟ ‫اچ متوجه هدف این ماموریت نبود. 320 00:26:01,296 --> 00:26:04,134 ‫مرد آزرده‌خاطری که استخدامش کرده بود می‌گه: 321 00:26:05,107 --> 00:26:09,623 ‫«من هم هدفش رو نمی‌فهمم، ‫فقط من رو سین‌جیم نکن،» 322 00:26:10,389 --> 00:26:15,093 ‫«ضمنا دردسر هم درست نکن.» 323 00:26:15,614 --> 00:26:18,133 ‫در عرض یک ساعت خودش رو ‫به رودخانه می‌رسونه. 324 00:26:19,254 --> 00:26:21,732 ‫سفرش تازه شروع شده. 325 00:26:31,132 --> 00:26:32,411 ‫«بخش چهارم: فدراسیون» 326 00:26:32,812 --> 00:26:34,731 ‫داستان دوم: زد مشغول کاره. 327 00:26:34,756 --> 00:26:40,412 ‫نسبت ۰-۸ معمولا به ترکیب ‫لگهورن و رود جواب می‌ده. 328 00:26:44,305 --> 00:26:47,076 ‫اول ۷-۵ تعلیق شد، ‫بعدش ۱۲-۰-۳ جایگزینش شد. 329 00:26:47,434 --> 00:26:50,201 ‫تو بخشنامه ۲۴-۳۲ بود. ‫این رو یادت باشه. 330 00:26:50,266 --> 00:26:54,567 ‫نه، آخه بعدش با ۱۲-۰۳ عوض شد. 331 00:26:54,769 --> 00:26:56,768 ‫ولی یادت باشه که اون ‫ترکیبی از این اشکاله. 332 00:26:56,969 --> 00:26:59,088 ‫واسه لگهورن و کریول با هم استفاده می‌شه. 333 00:26:59,249 --> 00:27:02,167 ‫اولین روز زد تو فدراسیون طاقت‌فرسا بود. 334 00:27:03,128 --> 00:27:05,727 ‫چون از همون اول غرق کلی اسم... 335 00:27:06,088 --> 00:27:07,767 ‫فرم، ترازنامه... 336 00:27:07,968 --> 00:27:11,227 ‫مجوز، اوراق مالی و حسابداری شد. 337 00:27:11,247 --> 00:27:13,565 ‫همه اسامی به نظر یکی میان. ‫نمی‌شه از هم تشخیصشون داد. 338 00:27:13,767 --> 00:27:15,286 ‫حتی نمی‌شه فرآیند صدور... 339 00:27:15,687 --> 00:27:17,805 ‫یک گواهی رو با باقی گواهی‌ها تشخیص داد. 340 00:27:18,006 --> 00:27:20,324 ‫مقرراتش غیرقابل درک و... 341 00:27:20,478 --> 00:27:22,877 ‫کاملا خارج از فهم هستن. 342 00:27:23,325 --> 00:27:24,964 ‫توضیحات بقیه رو می‌شنوه، 343 00:27:25,156 --> 00:27:26,314 ‫همه رو تکرار و یادداشت می‌کنه، 344 00:27:26,445 --> 00:27:28,604 ‫تا بتونه فرق بین ‫گواهی‌ها رو درک کنه. 345 00:27:29,205 --> 00:27:30,644 ‫ولی مدام تو ذهنش می‌گه: 346 00:27:30,845 --> 00:27:32,843 ‫«پشیمون شدم. این کار رو نمی‌خوام.» 347 00:27:33,524 --> 00:27:35,504 ‫مگه از همین فرم‌ها واسه ‫کریول استفاده نمی‌کردیم؟ 348 00:27:35,524 --> 00:27:40,059 ‫ولی با گذر چند روز، ‫فرایند کار ساده‌تر می‌شد. 349 00:27:40,084 --> 00:27:41,882 ‫کم‌کم از رمز و راز انبوه قوانین... 350 00:27:42,243 --> 00:27:45,602 ‫غیرقابل فهم که جلوش بود، کاسته می‌شه. 351 00:27:46,123 --> 00:27:49,241 ‫فقط باید جایی که بهش ‫می‌گن رو امضا کنه، 352 00:27:49,722 --> 00:27:51,641 ‫چیزی که بهش می‌گن رو بررسی کنه، 353 00:27:51,962 --> 00:27:54,201 ‫و زیردستان خودش رو ‫تحت کنترل داشته باشه. 354 00:27:55,442 --> 00:27:57,880 ‫درک عجیب و بیگانه‌ای ‫که تو روز اول بهش نیاز داشت... 355 00:27:58,081 --> 00:28:00,160 ‫دیگه برای ادامه کارش ضروری نبود. 356 00:28:01,560 --> 00:28:04,240 ‫فدراسیون مثل دستگاهی می‌مونه... 357 00:28:04,521 --> 00:28:07,079 ‫که هر روز به صورت خودکار ‫وظایفش رو انجام می‌ده. 358 00:28:07,400 --> 00:28:09,318 ‫زد هم چیزی جز قطعه‌ای کوچیک... 359 00:28:09,520 --> 00:28:11,159 ‫از این دستگاه نیست. 360 00:28:11,280 --> 00:28:15,038 ‫کسی ازش انتظار تصمیم‌گیری، ‫لیاقت نشون دادن و خردمندی نداره. 361 00:28:15,159 --> 00:28:16,518 ‫هفته اول کارش که تموم می‌شه، 362 00:28:16,719 --> 00:28:18,398 ‫به وضوح متوجه می‌شه، 363 00:28:18,639 --> 00:28:21,997 ‫که به جز جواب تماس دادن ‫و امضا کردن اوراق‌های مختلف، 364 00:28:22,518 --> 00:28:24,757 ‫عملا هیچ کاری واسه انجام دادن نداره. 365 00:28:28,478 --> 00:28:31,516 ‫با گذر چند روز که زد سر کارش می‌مونه، 366 00:28:32,157 --> 00:28:35,076 ‫کم‌کم با همکارانش آشنا می‌شه. 367 00:28:35,757 --> 00:28:36,916 ‫همه‌شون تا حدی... 368 00:28:36,941 --> 00:28:40,579 ‫رابطه ناخواسته‌ای با شغلشون دارن. 369 00:28:43,716 --> 00:28:47,210 ‫هیچ چیزی در زندگی و علایقشون... 370 00:28:47,235 --> 00:28:49,234 ‫ربطی به کاری که اونجا انجام می‌دن نداره. 371 00:28:49,275 --> 00:28:53,793 ‫مثل دانش‌آموزانی که تکلیف دارن، ‫تمام حواسشون به انجام کارشونه. 372 00:28:54,474 --> 00:28:56,833 ‫حتی نمی‌پرسن چرا ‫باید فلان کار رو انجام بدن، 373 00:28:57,154 --> 00:28:58,753 ‫فقط انجامش می‌دن. 374 00:28:59,074 --> 00:29:00,554 ‫مثل برخی از دانش‌آموزان، ‫به طرز عجیبی، 375 00:29:00,714 --> 00:29:03,872 ‫از حضور تو اون محل لذت می‌برن. 376 00:29:04,553 --> 00:29:06,152 ‫چون ویژگی‌های داره که... 377 00:29:06,313 --> 00:29:09,072 ‫آدم رو یاد خانه و خانواده می‌ندازه. 378 00:29:25,231 --> 00:29:29,029 ‫خانم گاویلان آدمی کاری، ‫نرم و بیش از حد مهربانه. 379 00:29:29,270 --> 00:29:31,509 ‫لحن صحبت کردنش اغماض خاصی داره، 380 00:29:31,750 --> 00:29:33,709 ‫انگار که پرستار یا معلمه. 381 00:29:34,070 --> 00:29:36,908 ‫از اون دسته خانم‌هاییه ‫که اسم همه... 382 00:29:37,189 --> 00:29:39,148 ‫تاریخ تولدهاشون... 383 00:29:39,469 --> 00:29:41,668 ‫اسم دوست‌پسر یا دوست‌دخترهاشون... 384 00:29:41,949 --> 00:29:43,987 ‫و اسم نوه‌هاشون رو یادش می‌مونه. 385 00:29:44,228 --> 00:29:46,347 ‫ولی انگار خارج از فدراسیون ‫زندگی خاصی نداره. 386 00:29:46,748 --> 00:29:48,707 ‫از جهتی به نظر نمیاد ‫بهش نیازی هم داشته باشه. 387 00:29:48,908 --> 00:29:50,267 ‫هیچ‌کس زیاد نمی‌شناسش، 388 00:29:50,428 --> 00:29:53,247 ‫جز اینکه پنج‌شنبه‌ها ‫تو گروه کر اجرا می‌کنه، 389 00:29:53,267 --> 00:29:55,626 ‫و چند نوه داره که توی ‫شهر دیگه‌ای زندگی می‌کنن. 390 00:29:55,827 --> 00:29:57,127 ‫شوهرش مرده. 391 00:29:57,147 --> 00:29:59,025 ‫هیچ‌وقت تو کارش غیبت نداشته. 392 00:29:59,146 --> 00:30:01,665 ‫هیچ‌وقت هم دیر نرسیده ‫و مریض نشده که مرخصی بگیره. 393 00:30:03,386 --> 00:30:05,305 ‫چند شخصیت کوچیک دیگه داریم. 394 00:30:05,586 --> 00:30:08,464 ‫دختری که به ندرت حرف می‌زنه ‫و همیشه مردهای مسن... 395 00:30:08,705 --> 00:30:10,304 ‫بهش تلفن می‌کنن. 396 00:30:10,625 --> 00:30:14,104 ‫حسابداری که فقط دو بار ‫در هفته به فدراسیون میاد. 397 00:30:14,545 --> 00:30:17,263 ‫زد هیچ‌وقت اسمش رو یادش نمی‌موند. 398 00:30:18,144 --> 00:30:22,303 ‫زوج همجنسگرایی به نام گریفا و کارلوس دورادو ‫که تقریبا هم‌سن زد بودن، 399 00:30:22,784 --> 00:30:27,702 ‫که به ندرت باهاشون حرف می‌زد ‫و نمی‌تونست زیاد باهاشون صمیمی بشه. 400 00:30:28,423 --> 00:30:30,782 ‫اون‌ها بیشتر دو تا شخصیت ‫کوچیک و خسته‌کننده هستن... 401 00:30:30,983 --> 00:30:33,261 ‫که ذره‌ای تو داستان اهمیت ندارن. 402 00:30:36,302 --> 00:30:38,101 ‫ولی داستان پالومک فرق داره. 403 00:30:38,822 --> 00:30:42,500 ‫زد از همون اول متوجه می‌شه ‫پالومک خیلی خجالتیه، 404 00:30:43,061 --> 00:30:46,020 ‫به ندرت حرف می‌زنه و خیلی محترمه. ‫دلش به حالش می‌سوزه. 405 00:30:46,221 --> 00:30:48,339 ‫با خودش می‌گه شاید ‫آدم خجالتی و کسل‌کننده‌ایه، 406 00:30:48,700 --> 00:30:50,659 ‫از اون آدم‌هایی که هیچ ‫حرف و علاقه‌ای ندارن. 407 00:30:51,140 --> 00:30:53,539 ‫بنا به دلایلی حس می‌کنه ‫که باید این آدم رو خوشحال کنه. 408 00:30:53,820 --> 00:30:56,898 ‫سعی می‌کنه باهاش دوست بشه، ‫کنارش جوک می‌گه، 409 00:30:57,099 --> 00:31:00,451 ‫و باهاش خوش و بش می‌کنه. 410 00:31:01,052 --> 00:31:04,676 ‫به وضوح بهش نشون می‌ده ‫که می‌خواد باهاش آشنا بشه. 411 00:31:05,538 --> 00:31:09,617 ‫بعد از گذشت مدت کوتاهی، ‫زد متوجه می‌شه اشتباه بزرگی مرتکب شده. 412 00:31:09,642 --> 00:31:12,440 ‫چون پالومک تبدیل به آدمی می‌شه ‫که همیشه بوده، 413 00:31:12,513 --> 00:31:17,112 ‫یه موجود وراج که هیچ‌چیزی ‫جلودار حرف زدنش نیست. 414 00:31:17,473 --> 00:31:20,231 ‫بعد از سال‌ها هم‌زیستی، 415 00:31:20,256 --> 00:31:22,335 ‫همکارانش یاد گرفته بودن ‫که چطور رامش کنن. 416 00:31:22,656 --> 00:31:25,975 ‫به آدمی تبدیلش کرده بودن ‫که مثل یک الکلی نسبت به بطری الکل... 417 00:31:26,056 --> 00:31:28,254 ‫از مکالمه برقرار کردن وحشت داشته باشه. 418 00:31:28,295 --> 00:31:30,614 ‫زد هم مثل علاالدینیه که ناخواسته ‫جن تو بطری رو آزاد کرده، 419 00:31:30,855 --> 00:31:34,934 ‫و باید خودش رو از بند ‫غلامی این آدم رها کنه. 420 00:31:35,455 --> 00:31:37,533 ‫چند نوع یخ داریم؟ 421 00:31:38,494 --> 00:31:43,173 ‫نکته جالب در مورد یخ... 422 00:31:43,934 --> 00:31:50,652 ‫اینه که باد باعث به وجود اومدن ‫انواع مختلف یخ می‌شه. 423 00:31:51,533 --> 00:31:53,691 ‫انگار حافظه پالومک انتها نداره. 424 00:31:54,292 --> 00:31:57,091 ‫از اون آدم‌هاییه که عاشق ‫سوال‌های نامربوط در مورد... 425 00:31:57,732 --> 00:32:00,730 ‫سرمایه جهانی، اسامی علمی ‫گیاهان و جانوران، 426 00:32:01,171 --> 00:32:03,610 ‫تاریخ نبردها و چهره‌های تاریخیه. 427 00:32:04,058 --> 00:32:05,977 ‫به راحتی می‌تونه نام تمام... 428 00:32:06,051 --> 00:32:08,130 ‫رودخانه‌های اروپا، ‫سلسله‌های مصر باستان، 429 00:32:08,171 --> 00:32:11,409 ‫صورت‌های فلکی ‫و نژاد دایناسورها رو نام ببره. 430 00:32:12,210 --> 00:32:15,809 ‫عاشق فهرست کردنه ‫و زد معمولا می‌شنوه که داره... 431 00:32:16,090 --> 00:32:18,848 ‫مثل کسی که داره ‫شعری رو از حفظ می‌کنه... 432 00:32:19,049 --> 00:32:20,768 ‫فهرست‌های متفاوت رو قرائت می‌کنه. 433 00:32:20,929 --> 00:32:24,807 ‫سرده نازَک، یولافک، پاروتیوپسیس. 434 00:32:47,086 --> 00:32:51,124 ‫روزمرگی زد کم‌کم شکل می‌گیره. 435 00:32:51,805 --> 00:32:54,844 ‫به محض اینکه می‌فهمه ‫توی شغل جدیدش می‌تونه... 436 00:32:55,045 --> 00:32:58,403 ‫کلی وقت آزاد داشته باشه، ‫تصمیم می‌گیره تو شهر قدم بزنه... 437 00:32:58,684 --> 00:33:00,403 ‫که همچنان براش جدید بود. 438 00:33:00,524 --> 00:33:03,083 ‫توی ذهنش این سبک زندگی ‫با قدم زدن در... 439 00:33:03,124 --> 00:33:05,003 ‫حومه شهر رو متصور می‌شه. 440 00:33:05,124 --> 00:33:06,882 ‫دلش می‌خواد از ساختمان‌های ‫با معماری عجیب... 441 00:33:07,123 --> 00:33:09,042 ‫یا عتیقه‌های قرن پیشین دیدن کنه. 442 00:33:09,123 --> 00:33:11,162 ‫ولی روز این گشت‌وگذارهای ‫باشکوه هیچ‌وقت از راه نمی‌رسه. 443 00:33:11,443 --> 00:33:13,002 ‫چون زد حتما باید... 444 00:33:13,203 --> 00:33:15,841 ‫در نزدیکی ساختمان فدراسیون بمونه. 445 00:33:16,914 --> 00:33:19,593 ‫اکثر روزش رو دور میدان بازار می‌گذرونه، 446 00:33:19,618 --> 00:33:21,377 ‫روزنامه محلی رو می‌خونه، 447 00:33:21,402 --> 00:33:23,880 ‫و مشغول به هر کاری که می‌تونه ‫در شب‌های این شهر انجام بده، می‌شه. 448 00:33:24,921 --> 00:33:28,080 ‫به ندرت سینما یا سیرک می‌ره. 449 00:33:29,121 --> 00:33:31,599 ‫هیچ دوستی نداره. ‫تنها دوستش همون پالومکه. 450 00:33:32,040 --> 00:33:33,999 ‫هر روز موقع ناهار که می‌شه، ‫پالومک رو توی رستورانی... 451 00:33:34,080 --> 00:33:35,919 ‫واقع در میدان همیشگی می‌بینه. 452 00:33:36,160 --> 00:33:39,038 ‫همیشه هم درگیر ‫مکالمات طولانی می‌شن. 453 00:33:39,775 --> 00:33:41,614 ‫زد به دفعات متوجه می‌شه... 454 00:33:41,639 --> 00:33:43,638 ‫که این دیدارها تصادفی نیستن. 455 00:33:44,335 --> 00:33:46,533 ‫اون هم تنها دوستیه که پالومک داره. 456 00:33:46,558 --> 00:33:49,597 ‫زندگی منزوی اما آرومی داره. 457 00:33:50,374 --> 00:33:55,765 ‫هر موقع که در مورد خسته‌کننده بودن ‫زندگی روستایی صحبت می‌کنه، 458 00:33:55,790 --> 00:33:58,036 ‫زد متوجه می‌شه که داره دروغ می‌گه. 459 00:33:58,597 --> 00:34:00,796 ‫چون ازش خسته نشده. 460 00:34:04,236 --> 00:34:05,435 ‫در این مقطع از داستان... 461 00:34:06,036 --> 00:34:08,795 ‫زد دیگه نگران کوواس نیست. 462 00:34:09,596 --> 00:34:11,954 ‫کوواس از دید زد دیگه فردی تنها، 463 00:34:12,155 --> 00:34:13,873 ‫غمگین و فراموش‌شده‌ای بیش نیست... 464 00:34:14,035 --> 00:34:15,954 ‫که هیچ‌کس بهش توجهی نمی‌کنه. 465 00:34:16,995 --> 00:34:20,913 ‫هیچ‌کس حتی ازش حرفی نمی‌زنه. 466 00:34:21,634 --> 00:34:24,313 ‫اون آدم نه دیگه معما ‫و نه دغدغه‌ای تو ذهن زد نبود. 467 00:34:25,290 --> 00:34:28,568 ‫اگه زد هنوز وسایل قدیمی ‫کوواس رو از اتاق بیرون ننداخته، 468 00:34:28,734 --> 00:34:30,973 ‫به این خاطره که کوواس ‫به قدری نامرئیه... 469 00:34:31,033 --> 00:34:33,032 ‫که این وسایل حتی مزاحم زد هم نمی‌شن. 470 00:34:33,488 --> 00:34:36,227 ‫تو هفته سومی که زد ‫به کار جدیدش مشغول شده بود، 471 00:34:36,252 --> 00:34:38,251 ‫سروکله روح کوواس پیدا می‌شه. 472 00:34:39,152 --> 00:34:40,492 ‫بالاخره روز... 473 00:34:40,517 --> 00:34:43,094 ‫بازرسی ماهانه منطقه‌ای از راه می‌رسه. 474 00:34:43,271 --> 00:34:45,070 ‫این همون روزیه که زد انتظارش رو می‌کشید. 475 00:34:45,111 --> 00:34:47,011 ‫به مدت سه روز می‌تونه ‫با ماشین فدراسیون... 476 00:34:47,031 --> 00:34:49,171 ‫به مناطق مختلف استان بره... 477 00:34:49,191 --> 00:34:51,010 ‫و فرم‌های کنترل و گواهی رو امضا کنه. 478 00:34:51,685 --> 00:34:56,078 ‫همون مسافرتی که کوواس به مدت ‫پونزده سال، هر ماه انجام می‌داد. 479 00:35:00,868 --> 00:35:04,428 ‫کوواس که فردی منظم و مرتب بود، ‫همیشه از یک سال قبل... 480 00:35:04,709 --> 00:35:07,627 ‫برای سفرهاش برنامه می‌ریخت. 481 00:35:08,588 --> 00:35:11,067 ‫هزینه هتل‌ها، وعده‌های غذایی ‫و تعمیرات ماشین رو... 482 00:35:11,308 --> 00:35:12,787 ‫از قبل پرداخت می‌کرد. 483 00:35:12,948 --> 00:35:15,147 ‫این سفر با دقت و ظرافت برنامه‌ریزی شده. 484 00:35:16,227 --> 00:35:18,906 ‫فقط کافیه زد مطابق نقشه پیش بره. 485 00:35:19,787 --> 00:35:21,786 ‫این وضعیت تا حدودی براش ترسناکه. 486 00:35:22,267 --> 00:35:24,384 ‫چون برنامه سفرش رو یه آدم مرده ریخته بود. 487 00:35:40,544 --> 00:35:44,528 ‫این برنامه کل سفره. 488 00:35:44,652 --> 00:35:48,398 ‫نفر قبلی عین ماشین حساب بود، ‫پس نگران هیچی نباش. 489 00:35:48,423 --> 00:35:51,822 ‫کل جایگاه‌ها و توقف‌های ‫توی راه با جزئیات نوشته شده. 490 00:35:54,103 --> 00:35:56,101 ‫بذار کمکت کنم چمدونت رو ‫تو ماشین بذاری. 491 00:36:01,262 --> 00:36:03,101 ‫زد کم‌کم احساس نارضایتی می‌کنه. 492 00:36:04,141 --> 00:36:05,900 ‫چون سفری که انتظارش رو می‌کشید... 493 00:36:07,181 --> 00:36:09,260 ‫و براش حکم آزادی و ماجراجویی... 494 00:36:09,421 --> 00:36:11,540 ‫در بین یکنواختی فدرایسون داشت... 495 00:36:11,860 --> 00:36:15,059 ‫کم‌کم تحت سایه کوواس قرار می‌گیره. 496 00:36:16,476 --> 00:36:17,515 ‫برای اولین بار... 497 00:36:17,540 --> 00:36:19,539 ‫حس می‌کنه داره ‫جای یک نفر دیگه زندگی می‌کنه. 498 00:36:20,100 --> 00:36:21,140 ‫فکرش پیش مردیه که... 499 00:36:21,339 --> 00:36:23,738 ‫پونزده سال آزگار توی اون ‫دفتر کار خسته‌کننده بود. 500 00:36:25,139 --> 00:36:27,138 ‫فکرش پیش تمام اون کتاب‌ها و عکس‌هاست. 501 00:36:28,898 --> 00:36:31,697 ‫اونجا برای اولین بار می‌فهمه که ‫«یه جای کار می‌لنگه.» 502 00:36:52,496 --> 00:36:54,774 ‫ولی روز اول می‌گذره، ‫بعد روز دوم می‌گذره. 503 00:36:55,095 --> 00:36:57,494 ‫اسم کوواس همه‌جا جلوی چشمشه. 504 00:36:57,935 --> 00:36:59,894 ‫اما مشکلی براش ایجاد نمی‌کنه. 505 00:37:00,095 --> 00:37:03,053 ‫حتی می‌شه گفت به سختی ‫تبدیل به دغدغه‌ای برای زد می‌شه. 506 00:37:03,094 --> 00:37:05,613 ‫شاید فقط کافیه که بگیم ‫«زندگی همینه دیگه» و بگذریم. 507 00:37:06,214 --> 00:37:08,093 ‫کوواس برای هیچ‌کس مهم نبود. 508 00:37:08,533 --> 00:37:10,291 ‫زد با خودش می‌گه: «ولی آیا...» 509 00:37:10,493 --> 00:37:12,452 ‫«تا این حد نامرئی بودن ‫آدم رو تبدیل به معما نمی‌کنه؟» 510 00:37:12,613 --> 00:37:14,052 ‫ولی بعد جواب خودش رو می‌ده: 511 00:37:14,372 --> 00:37:17,571 ‫«من هم چه فکر و خیال‌هایی دارم. ‫لابد خیلی خسته‌ام.» 512 00:37:20,132 --> 00:37:23,171 ‫روز سوم سفر که می‌رسه، ‫داستان کاملا عوض می‌شه. 513 00:37:29,811 --> 00:37:32,490 ‫ماشینتون به چه اسمی ثبت شده؟ 514 00:37:36,090 --> 00:37:39,089 ‫زد بعد از یک روز سفر تو جاده ‫به هتلی می‌رسه. 515 00:37:40,170 --> 00:37:42,048 ‫یکی از هتل‌هایی که کوواس ‫قبلا نشون کرده بود. 516 00:37:43,305 --> 00:37:45,744 ‫زد که به دنبال مدارک می‌گرده... 517 00:37:45,769 --> 00:37:49,488 ‫نگاهی هم به متعلقات کوواس می‌ندازه. 518 00:37:50,764 --> 00:37:56,697 ‫اتفاقی دفتر یادداشتی پیدا می‌کنه. ‫دفتر یادداشت قرمز رنگی. 519 00:37:57,648 --> 00:37:59,646 ‫دفتریه که کوواس داخلش ‫یادداشت‌هاشت رو می‌نوشت. 520 00:38:00,167 --> 00:38:03,086 ‫از اون لحظه به بعد، ‫هیچی مثل قبل نشد. 521 00:38:41,698 --> 00:38:43,497 ‫بسیارخب، ادامه داستان پیچیدگی خاصی داره. 522 00:38:43,522 --> 00:38:45,721 ‫باید آروم و با حوصله بهش پرداخت ‫تا قابل هضم باشه. 523 00:39:17,278 --> 00:39:21,756 ‫زد کل دفتر کوچیک رو می‌خونه. ‫بعد دوباره از اول می‌خوندش. 524 00:39:21,781 --> 00:39:23,420 ‫اما چیزی ازش نمی‌فهمه. 525 00:39:24,237 --> 00:39:26,716 ‫انگار زنجیره‌ای از تاریخ و اسامیه... 526 00:39:26,741 --> 00:39:29,060 ‫که بدون هیچ منطقی به هم وصل شدن. 527 00:39:39,984 --> 00:39:41,863 ‫به نظر میاد نوعی رمز باشه. 528 00:39:42,304 --> 00:39:44,022 ‫بیست و پنجم رامونا: 529 00:39:44,223 --> 00:39:47,782 ‫هفت ناپلئون، شش مونالیزا، ‫چهل فرعون، یک سامورائی. 530 00:39:49,143 --> 00:39:53,157 ‫ششمین نوآ نوآ: ‫دوازده مارکو پولو، دوازده کلئوپاترا، 531 00:39:53,182 --> 00:39:55,701 ‫سه مونالیزا. حواست باشه! ‫هیچ ناپلئونی نداره. 532 00:39:56,422 --> 00:40:00,340 ‫این فهرست تا چندین ماه ادامه داره. 533 00:40:01,061 --> 00:40:02,939 ‫خیلی زود جزئیاتش تکراری می‌شه. 534 00:40:03,221 --> 00:40:05,500 ‫کلئوپاترا، نفرتیت، ناپلئون، مارکو پولو، 535 00:40:05,861 --> 00:40:07,938 ‫مونالیزا، شارلمانی. 536 00:40:08,140 --> 00:40:10,379 ‫بعضی وقت‌ها اون وسط یه سامورائی... 537 00:40:10,404 --> 00:40:11,987 ‫یا نبودکنصر پیدا می‌شه. 538 00:40:12,260 --> 00:40:14,339 ‫این اسامی چه معنایی دارن؟ ‫اولین موارد انگار... 539 00:40:14,500 --> 00:40:16,218 ‫با اسم کشتی‌ها مطابقت دارن. 540 00:40:16,886 --> 00:40:19,620 ‫ولی بقیه چی؟ ‫هیچ‌جوره نمی‌شه فهمید. 541 00:40:21,768 --> 00:40:24,393 ‫به جایی می‌رسه که قصه ‫حتی پیچیده‌تر می‌شه. 542 00:40:25,480 --> 00:40:27,913 ‫زد متوجه علامتی می‌شه... 543 00:40:27,938 --> 00:40:30,097 ‫که بیشتر از بقیه تکرار شده. 544 00:40:30,609 --> 00:40:33,284 ‫به طرز عجیبی براش آشناست. 545 00:40:35,697 --> 00:40:37,616 ‫توی دفتر تکه کاغذی پیدا می‌کنه... 546 00:40:37,641 --> 00:40:40,199 ‫که روش شماره تلفنی قدیمی ‫با همون علامت حک شده. 547 00:40:41,376 --> 00:40:43,255 ‫زد خاطره مبهمی از علامت داره. 548 00:40:44,323 --> 00:40:45,962 ‫انگار چند بار به چشم دیده بودش... 549 00:40:45,987 --> 00:40:47,586 ‫اما بهش توجهی نکرده بود. 550 00:40:49,617 --> 00:40:51,457 ‫تا اینکه حدسی می‌زنه. 551 00:40:52,410 --> 00:40:54,710 ‫توی دفتر یه نقشه هم بود. 552 00:40:54,735 --> 00:40:56,693 ‫نقشه قدیمی مسیری که کوواس ازش رد می‌شد. 553 00:40:57,694 --> 00:41:00,761 ‫دوباره وسط جاده ناکجاآباد... 554 00:41:00,781 --> 00:41:03,333 ‫همون امضا با حروف اول اسمش بود. 555 00:41:08,733 --> 00:41:10,132 ‫ناگهان متوجه علامت‌های... 556 00:41:10,173 --> 00:41:12,612 ‫کوچیک‌تر با حروف اسم‌های دیگه می‌شه. 557 00:41:12,852 --> 00:41:15,797 ‫به دفتر نگاه می‌کنه ‫و اسامی یادداشت شده رو... 558 00:41:15,822 --> 00:41:18,148 ‫با اسم کناریشون مشاهده می‌کنه. ‫اسم افراد واقعی بودن. 559 00:41:38,769 --> 00:41:40,008 ‫جریان چیه؟ 560 00:41:40,241 --> 00:41:41,481 ‫معنی این نوشته‌ها چیه؟ 561 00:41:41,529 --> 00:41:43,109 ‫اصلا چه ربطی به کوواس دارن؟ 562 00:41:43,129 --> 00:41:44,208 ‫زد احساس می‌کنه... 563 00:41:44,233 --> 00:41:45,831 ‫که وارد دنیای دیگه‌ای شده. 564 00:41:46,168 --> 00:41:48,487 ‫انگار پا به جهانی ماورائی و موازی گذاشته. 565 00:41:48,728 --> 00:41:50,687 ‫گیج و در عین حال هیجان‌زده می‌شه. 566 00:41:50,888 --> 00:41:53,606 ‫ساعت پنج صبح بالاخره دفتر رو می‌بنده. 567 00:41:54,247 --> 00:41:56,606 ‫چراغ رو خاموش می‌کنه، ‫اما خواب به چشم‌هاش نمیاد. 568 00:43:01,159 --> 00:43:02,477 ‫کروگر؟ 569 00:43:05,239 --> 00:43:06,484 ‫مرد مو طلایی؟ 570 00:43:09,278 --> 00:43:11,277 ‫خیلی وقته این اطراف نیومده. 571 00:43:15,357 --> 00:43:17,076 ‫مثلا این رو می‌بینی؟ واسه کروگره. 572 00:43:19,077 --> 00:43:22,196 ‫این‌ها خیلی قدیمی هستن. ‫نمی‌دونم اصلا... 573 00:43:24,476 --> 00:43:32,475 ‫گمونم چون کسی دنبالشون نیومده بود، ‫یه گوشه گذاشتم که گم نشن. 574 00:43:33,035 --> 00:43:35,114 ‫یه لحظه اجازه بدین. 575 00:43:35,315 --> 00:43:38,674 ‫نتیجه ده الی دوازده مورد بود ‫که برای کروگر نامی ارسال شده بود. 576 00:43:40,154 --> 00:43:42,593 ‫اکثرشون چیزهای معمولی بودن، ‫چند نامه، بخشنامه، 577 00:43:42,954 --> 00:43:45,633 ‫کارشناسی املاکی که اکثرا ‫از پاراگوئه بودن، 578 00:43:45,874 --> 00:43:47,992 ‫یا فرم‌هایی که بودن که زد ‫ازشون سر در نمی‌آورد. 579 00:43:51,369 --> 00:43:52,489 ‫از بین تمام نامه‌ها... 580 00:43:52,530 --> 00:43:54,488 ‫فقط یکی بود که توجه زد رو جلب کرد. 581 00:43:56,032 --> 00:43:58,351 ‫نامه به زبان انگلیسی بود ‫و از یک کشور آفریقایی اومده بود. 582 00:43:59,632 --> 00:44:02,991 ‫تا جایی که زد متوجه شد، ‫از طرف کارمند بانکی بود... 583 00:44:03,192 --> 00:44:05,950 ‫که در مورد نقل و انتقالات عادی... 584 00:44:06,151 --> 00:44:08,390 ‫حساب بانکی کروگر نوشته بود. 585 00:44:09,871 --> 00:44:14,109 ‫زد به موجودی حساب نگاه می‌کنه. 586 00:44:14,830 --> 00:44:16,869 ‫یک میلیون و دویست هزار ‫پوند استرلینگ موجودی داره. 587 00:44:27,309 --> 00:44:29,123 ‫وقتی به فدراسیون برمی‌گرده، 588 00:44:29,148 --> 00:44:31,547 ‫زد کل اتاق رو می‌گرده تا اطلاعات بیشتری... 589 00:44:31,948 --> 00:44:34,147 ‫در مورد این کروگر پیدا کنه. 590 00:44:34,508 --> 00:44:36,442 ‫تا اینکه بالاخره پشت چند تا... 591 00:44:36,467 --> 00:44:38,905 ‫از کاشی‌های مستراح، ‫جعبه‌ای پیدا می‌کنه. 592 00:44:40,664 --> 00:44:44,863 ‫توی جعبه چند نامه، ‫چند یادگاری خانوادگی، 593 00:44:45,146 --> 00:44:47,305 ‫چند دسته اسکانس صد دلاری، 594 00:44:48,066 --> 00:44:49,705 ‫با چند گذرنامه پیدا می‌کنه. 595 00:44:52,395 --> 00:44:57,565 ‫یکی از گذرنامه‌ها مال پاراگوئه است. ‫کریستین آلبرتو کروگر. 596 00:44:58,424 --> 00:45:03,448 ‫کریستین آلبرتو کروگر. ‫کروگر همون کوواس بود. 597 00:45:08,135 --> 00:45:09,374 ‫برمی‌گردیم سراغ داستان اول. 598 00:45:10,175 --> 00:45:13,195 ‫ایکس وسط جاده است، ‫تراکتور، وانت، 599 00:45:13,255 --> 00:45:18,164 ‫کیف، قتل، دو غریبه، شلیک ایکس، 600 00:45:18,214 --> 00:45:20,333 ‫فرار و مخفی شدن. 601 00:45:20,414 --> 00:45:22,972 ‫«بخش پنجم: جایی برای مخفی شدن» 602 00:45:24,906 --> 00:45:26,133 ‫از اینجا به بعد... 603 00:45:26,213 --> 00:45:29,140 ‫داستان ما تو هتلی رخ می‌ده. ‫منظورم همین هتله. 604 00:45:43,211 --> 00:45:44,731 ‫این شب قبل از حادثه است. 605 00:45:46,851 --> 00:45:48,169 ‫ایکس وارد هتل می‌شه. 606 00:45:48,450 --> 00:45:52,609 ‫وارد پذیرش می‌شه و کلید اتاق ۳۰۱ رو ‫جهت اقامت پنج روزه‌اش می‌گیره. 607 00:45:54,330 --> 00:45:56,009 ‫صبح روز بعد از خواب بیدار می‌شه. 608 00:45:56,569 --> 00:45:57,569 ‫دوش می‌گیره. 609 00:45:57,889 --> 00:45:59,369 ‫بعد از دربان راه رسیدن... 610 00:45:59,394 --> 00:46:00,832 ‫به مقصد مورد نظرش رو می‌پرسه. 611 00:46:01,209 --> 00:46:02,869 ‫به آدرس نگهبان گوش می‌ده، ‫زیاد متوجه نمی‌شه، 612 00:46:02,889 --> 00:46:04,168 ‫و بعد از اونجا می‌ره. 613 00:46:08,967 --> 00:46:11,727 ‫ایکس وقتی به هتل برمی‌گرده، ‫مرتکب قتل یک نفر شده... 614 00:46:12,607 --> 00:46:15,806 ‫و توسط دو قاتل تحت تعقیبه. 615 00:46:18,807 --> 00:46:20,126 ‫با گام‌های بلند شبیه دویدن برمی‌گرده، 616 00:46:20,846 --> 00:46:22,685 ‫تا مطمئن بشه کسی تعقیبش نمی‌کنه. 617 00:46:24,726 --> 00:46:26,325 ‫وقتی به پذیرش می‌رسه، ‫بهونه‌ای جور می‌کنه. 618 00:46:26,846 --> 00:46:28,565 ‫می‌گه چند روز باید کار کنه... 619 00:46:29,165 --> 00:46:30,924 ‫و نباید کسی مزاحمش بشه. 620 00:46:31,085 --> 00:46:33,284 ‫از قبل اعلام می‌کنه که قصد داره ‫اقامتش رو طولانی‌تر کنه. 621 00:46:33,885 --> 00:46:36,804 ‫جوری خودش رو تو اتاق ۳۰۱ حبس می‌کنه ‫که انگار پناهگاه بمبارانه. 622 00:46:38,444 --> 00:46:39,843 ‫چیزی که ایکس در اون لحظه نمی‌دونه... 623 00:46:41,204 --> 00:46:43,603 ‫اینه که تا مدت زیادی قراره... 624 00:46:43,884 --> 00:46:46,042 ‫همین صحنه رو ببینه. 625 00:46:46,843 --> 00:46:49,722 ‫ممکنه چندین هفته یا حتی ماه طول بکشه. 626 00:47:47,716 --> 00:47:49,555 ‫چرا ایکس خودش رو حبس کرد؟ 627 00:47:49,796 --> 00:47:53,114 ‫اول با خودش می‌گه: ‫«پیش پلیس که نمی‌تونم برم.» 628 00:47:53,555 --> 00:47:55,154 ‫«روایتم قابل قبول نیست.» 629 00:47:55,355 --> 00:47:57,175 ‫«چون در واقع خودم ‫مرتکب قتل اون آدم شده بودم.» 630 00:47:57,195 --> 00:47:59,113 ‫«اثر انگشتم روی تفنگه.» 631 00:47:59,194 --> 00:48:01,713 ‫«اگه ایستگاه‌های قطار و اتوبوس رو ‫ایست گذاشته باشن، بیچاره می‌شم.» 632 00:48:02,514 --> 00:48:03,913 ‫«من اقامت پنج روزه دارم.» 633 00:48:03,938 --> 00:48:05,617 ‫«زودتر از موعد که نمی‌رم.» 634 00:48:05,673 --> 00:48:08,238 ‫«اینطوری شاهد دارم. جام امنه...» 635 00:48:10,393 --> 00:48:14,133 ‫ولی چرا بعد از گذشت ‫اون پنج روز همچنان می‌مونه؟ 636 00:48:14,648 --> 00:48:17,167 ‫با خودش می‌گه: ‫«اون دو تا قاتل هنوز آزادن،» 637 00:48:17,192 --> 00:48:19,351 ‫«من رو دیده بودن؟ ‫الان تحت نظرم دارن؟» 638 00:48:19,376 --> 00:48:21,853 ‫«نکنه قضیه پیچیده‌تره؟ ‫نکنه من کامل جریان رو نفهمیدم؟» 639 00:48:23,111 --> 00:48:24,990 ‫با گذر زمان دلیل اینکه چرا ‫خودش رو حبس کرده... 640 00:48:25,015 --> 00:48:26,454 ‫تا حد زیادی مبهم می‌شه. 641 00:48:26,479 --> 00:48:27,727 ‫گنگ می‌شه. 642 00:48:28,522 --> 00:48:31,681 ‫خیلی زود برای آدم تکراری می‌شه. 643 00:48:33,030 --> 00:48:35,485 ‫فعلا شخصیتی داریم ‫که تو اتاقش قایم شده... 644 00:48:35,510 --> 00:48:37,069 ‫و قصد داره تا وقتی نفهمیده... 645 00:48:37,094 --> 00:48:40,981 ‫که جریان از چه قرار بوده، ‫از مخفیگاهش خارج نشه. 646 00:48:45,821 --> 00:48:47,221 ‫ایکس مثل دورافتاده‌ای در جزیره... 647 00:48:47,508 --> 00:48:49,907 ‫طولی نمی‌کشه که راه‌های ‫بقا رو پیدا می‌کنه. 648 00:48:51,467 --> 00:48:54,037 ‫در حالی که اتاقش داره تمیز می‌شه، ‫توی بار هتل صبحانه می‌خوره. 649 00:48:55,427 --> 00:48:58,426 ‫بعضی وقت‌ها به صرف ناهار هم اونجا می‌ره، ‫ولی اکثرا تو اتاقش غذا می‌خوره. 650 00:49:00,107 --> 00:49:01,906 ‫هتل به لباس چرک‌ها ‫و تمیزکاری رسیدگی می‌کنه. 651 00:49:02,624 --> 00:49:03,982 ‫هیچ‌کس به چیزی مشکوک نمی‌شه. 652 00:49:04,826 --> 00:49:06,305 ‫کارکنان هتل شیفت عوض می‌کنن. 653 00:49:06,386 --> 00:49:08,265 ‫هیچ‌کس حتی نمی‌دونه ‫ایکس تو اتاقشه یا نه. 654 00:49:10,026 --> 00:49:11,845 ‫شیفت صبح که شروع می‌شه، ‫بعدازظهر بیرون می‌ره. 655 00:49:11,865 --> 00:49:14,184 ‫شیفت بعدازظهر هم ‫فکر می‌کنه شب بیرون می‌ره. 656 00:49:14,865 --> 00:49:18,264 ‫شیفت شب هم اصلا نمی‌بیندش. ‫هیچ‌کس بهش فکر نمی‌کنه. 657 00:49:18,665 --> 00:49:21,423 ‫کسی نگرانش نمی‌شه. ‫خیلی‌ها حتی نمی‌دونن وجود داره. 658 00:49:23,704 --> 00:49:25,942 ‫به سادگی می‌شه گفت ‫عین اتاق ۳۰۱ می‌مونه. 659 00:49:27,224 --> 00:49:28,224 ‫خیلی زود می‌فهمه... 660 00:49:28,249 --> 00:49:30,050 ‫که مخفیگاهی بهتر از اینجا پیدا نمی‌شه. 661 00:49:30,383 --> 00:49:32,622 ‫حتی اگه دلش بخواد می‌تونه تا ابد... 662 00:49:32,823 --> 00:49:35,262 ‫بدون اینکه کسی بفهمه، ‫تو همین هتل بمونه. 663 00:49:48,238 --> 00:49:50,783 ‫تو ذهنش چندین و چند بار ‫جزئیات صحنه جرم رو مرور می‌کنه. 664 00:49:50,808 --> 00:49:52,526 ‫سعی می‌کنه اتفاقات رخ داده رو درک کنه. 665 00:49:55,292 --> 00:49:56,680 ‫اول نتیجه می‌گیره... 666 00:49:56,705 --> 00:49:59,008 ‫که راننده تراکتور انتظار داشت... 667 00:50:00,015 --> 00:50:01,614 ‫که اتفاق خطرناکی بیفته. 668 00:50:02,933 --> 00:50:04,213 ‫واسه همین کیفش رو قایم کرد. 669 00:50:04,537 --> 00:50:06,818 ‫همچنین مدام با ترس و لرز ‫به اطرافش نگاه می‌کرد. 670 00:50:06,890 --> 00:50:08,337 ‫اصلا به همین دلیل مسلح بود. 671 00:50:09,772 --> 00:50:11,973 ‫از چیزی می‌ترسید، ‫منتظر چیزی بود. 672 00:50:11,998 --> 00:50:13,878 ‫ولی آیا انتظار اون دو نفری ‫که سوار وانت بودن رو داشت؟ 673 00:50:14,252 --> 00:50:15,691 ‫شاید نداشت. 674 00:50:25,359 --> 00:50:27,317 ‫انگار این ملاقات هماهنگ‌شده نبود. 675 00:50:29,108 --> 00:50:30,864 ‫راننده تراکتور ترسیده بود، 676 00:50:30,889 --> 00:50:35,209 ‫اون دو نفر آخرین کسایی بودن ‫که انتظار دیدنشون رو داشت. 677 00:50:35,809 --> 00:50:37,248 ‫ولی همدیگه رو می‌شناختن. 678 00:50:37,489 --> 00:50:39,208 ‫با اینکه راننده تراکتور ‫زیاد بهشون رو نمی‌داد، 679 00:50:39,249 --> 00:50:41,207 ‫ولی مشخص بود غریبه نیستن. 680 00:50:51,927 --> 00:50:53,927 ‫واسه چی اونجا رفته بودن؟ ‫چیکار داشتن؟ 681 00:50:57,606 --> 00:50:59,286 ‫یعنی دنبال کیفی بودن ‫که راننده قایم کرده بود؟ 682 00:51:00,246 --> 00:51:01,605 ‫احتمالا. 683 00:51:01,846 --> 00:51:04,165 ‫حداقل این نظریه‌ایه که فعلا ‫توی سرش می‌پرورانه. 684 00:51:06,004 --> 00:51:10,204 ‫خب؟ بعدش چی؟ ‫اوضاع از کنترل خارج می‌شه. 685 00:51:10,925 --> 00:51:13,563 ‫اضطراب داشتن. یه چیزی تو ‫کیف بود که اذیتشون می‌کرد. 686 00:51:15,444 --> 00:51:17,204 ‫می‌ترسیدن طرف تفنگ داشته باشه. 687 00:51:17,564 --> 00:51:19,083 ‫که دست بر قضا داشت. 688 00:51:22,163 --> 00:51:23,922 ‫یارو چاقه ترسید، 689 00:51:24,203 --> 00:51:26,202 ‫کاسه صبرش لبریز شد و اشتباه کرد. 690 00:51:34,842 --> 00:51:36,641 ‫واضح بود که به قصد ‫کشتن این آدم نیومده بودن. 691 00:51:37,441 --> 00:51:39,760 ‫اتفاقا با کشتنش ‫نقشه‌هاشون خراب شد. 692 00:51:40,721 --> 00:51:42,001 ‫حتی فکرش هم نمی‌کردن... 693 00:51:42,026 --> 00:51:43,265 ‫که کیف اونجا باشه. 694 00:51:43,721 --> 00:51:46,785 ‫حتی دنبالش نگشتن. ‫می‌تونستن همه‌جا رو بگردن. 695 00:51:47,440 --> 00:51:50,332 ‫می‌شه گفت کاملا دسته‌گل به آب دادن. 696 00:51:50,519 --> 00:51:52,439 ‫تازه‌کار بودن. 697 00:51:52,600 --> 00:51:54,318 ‫اشتباه پشت اشتباه مرتکب شدن. 698 00:51:54,959 --> 00:51:58,118 ‫اگه ایکس پیداش نمی‌شد، ‫اگه صدای شلیک رو نمی‌شنیدن، 699 00:51:58,359 --> 00:52:01,238 ‫اگه نمی‌فهمیدن یه نفر دیگه هم اونجا بوده، 700 00:52:02,038 --> 00:52:06,597 ‫احتمالا پی کارشون می‌رفتن ‫و دیگه پیداشون نمی‌شد. 701 00:52:24,356 --> 00:52:27,474 ‫طولی نمی‌کشه تا ایکس از اخباری ‫تو تلوزیون و روزنامه‌ها مطلع می‌شه. 702 00:52:36,032 --> 00:52:37,887 ‫اسم راننده تراکتور اورلاندو ری بود. 703 00:52:38,513 --> 00:52:40,294 ‫همسرش فوت کرده بود، ‫هیچ فرزندی نداشت. 704 00:52:40,314 --> 00:52:42,294 ‫کمتر از چهار سال بود ‫که تو اون روستا زندگی می‌کرد، 705 00:52:42,314 --> 00:52:45,312 ‫و هیچ سابقه جنایی نداشت. ‫البته سالیان سال پیش... 706 00:52:45,337 --> 00:52:47,616 ‫خودش زندانبان بوده. 707 00:52:48,347 --> 00:52:51,965 ‫روزی که قتل رخ داد، ‫حداقل دو نفر با شکستن در خونه ری... 708 00:52:52,014 --> 00:52:54,934 ‫به زور واردش شدن و... 709 00:52:55,052 --> 00:52:56,926 ‫همه‌جاش رو زیر و رو کردن. 710 00:53:04,631 --> 00:53:06,131 ‫چند روز بعد، ‫همسایه مزرعه‌داری که... 711 00:53:06,151 --> 00:53:08,805 ‫ری تو زمینش مرده بود، ‫به پلیس می‌گه یه وانت قرمز مشکوک... 712 00:53:08,830 --> 00:53:10,789 ‫توی اون منطقه پرسه می‌زده. 713 00:53:12,070 --> 00:53:14,709 ‫روز بعدش وانت رو اون‌سر شهر، ‫در حالی که رها شده بود، پیدا می‌کنن. 714 00:53:15,549 --> 00:53:17,468 ‫ثابت می‌شه که ماشین دزدی بوده. 715 00:53:17,949 --> 00:53:20,268 ‫تا اینکه یه نفر به زور... 716 00:53:20,469 --> 00:53:23,147 ‫وارد خونه همکار سابق ری می‌شه. 717 00:53:23,748 --> 00:53:26,227 ‫سگ‌های نگهبان بهش حمله می‌کنن ‫و همون‌جا کشته می‌شه. 718 00:53:27,588 --> 00:53:29,227 ‫فردی که می‌میره سالوادور آرماسه. 719 00:53:29,428 --> 00:53:32,906 ‫ایکس یادش میاد که این همون ‫مرد چاقیه که اول به ری شلیک کرد. 720 00:53:34,067 --> 00:53:35,266 ‫پلیس حکم جلب... 721 00:53:35,347 --> 00:53:37,786 ‫برادر سالوادور، یعنی کارلوس رو صادر می‌کنه. 722 00:53:38,267 --> 00:53:40,065 ‫و بعد عکسش رو پخش می‌کنه. 723 00:53:40,386 --> 00:53:44,705 ‫ایکس خیلی مبهم یادش میاد ‫که این فرد هم توی سانحه دخیل بوده، 724 00:53:45,466 --> 00:53:48,503 ‫ولی به سختی یادش میاد، ‫چون کیفیت اون عکس افتضاح بوده. 725 00:54:40,325 --> 00:54:42,314 ‫خلاصه شرایط الان اینطوریه: 726 00:54:43,112 --> 00:54:45,947 ‫یه زندانبان سابق به نام ‫اورلاندو ری مرده. 727 00:54:46,707 --> 00:54:49,803 ‫یه زندانبان دیگه به نام سالوادور آرماس، 728 00:54:49,977 --> 00:54:52,418 ‫کسی که به ری شلیک کرده بود، ‫اون هم مرده. 729 00:54:56,057 --> 00:54:58,016 ‫کارلوس آرماس که برادر سالوادور باشه، 730 00:54:58,337 --> 00:55:00,855 ‫فردی خطرناک و فراریه ‫که دنبال یه چیزیه که دست ایکسه. 731 00:55:07,016 --> 00:55:08,934 ‫فقط یه سرنخ وجود داره، ‫که اون هم کیفه. 732 00:55:09,775 --> 00:55:11,374 ‫وقتشه کیف رو باز کنه. 733 00:55:15,535 --> 00:55:17,453 ‫ایکس با خودش می‌گه: ‫«وقتشه دل به کار بدم.» 734 00:55:24,893 --> 00:55:27,332 ‫«بخش ششم: رودخانه» 735 00:55:45,651 --> 00:55:47,850 ‫تقریبا سه بعد از ظهره. 736 00:55:50,890 --> 00:55:53,209 ‫شیش ساعته که کنار رودخونه است. 737 00:55:54,570 --> 00:55:56,010 ‫حس می‌کنه تمام دغدغه‌هاش... 738 00:55:56,290 --> 00:55:57,848 ‫از بین رفتن. 739 00:55:58,889 --> 00:56:00,848 ‫فاکتوروویچ هر نوع توصیه‌ای بهش کرده بود، 740 00:56:01,369 --> 00:56:03,568 ‫از جریان آب گرفته، ‫تا در مورد حصارهای سیمی، 741 00:56:04,009 --> 00:56:05,807 ‫تنه درختان و سطح آب. 742 00:56:08,768 --> 00:56:10,247 ‫همه‌چی طبق برنامه پیش رفته. 743 00:56:10,288 --> 00:56:12,308 ‫ناپدید شدن تک‌تکشون رو دیده. 744 00:56:12,328 --> 00:56:14,126 ‫رودخانه مثل مسیر حرکتی... 745 00:56:14,151 --> 00:56:15,750 ‫در وسط مزرعه‌ای، آرام و ثابته. 746 00:56:16,607 --> 00:56:18,166 ‫اچ با خودش می‌گه: ‫«اگه این وضع ادامه پیدا کنه،» 747 00:56:18,191 --> 00:56:20,309 ‫«عملا انگار پول بادآورده ‫تو بغلم میفته.» 748 00:56:21,527 --> 00:56:23,685 ‫بعد اضافه می‌کنه: ‫«که خیلی مسخره است و...» 749 00:56:24,286 --> 00:56:25,605 ‫«عملا لطفی نداره.» 750 00:56:30,759 --> 00:56:32,079 ‫قبل از اینکه بره یه نفر بهش گفت: 751 00:56:33,799 --> 00:56:35,119 ‫«انتظارت از رودخانه بالا نباشه،» 752 00:56:35,725 --> 00:56:37,324 ‫«اونطور که تصور می‌کنی نیست.» 753 00:56:37,405 --> 00:56:39,645 ‫«اصلا مثل اون رودخانه‌ای سریع ‫که تو جنوب دیدی نیست.» 754 00:56:39,804 --> 00:56:41,924 ‫«حتی مثل رودهای شمال، ‫مرموز و عمیق نیست.» 755 00:56:42,644 --> 00:56:45,323 ‫«انتظار ماجراجویی نداشته باش. ‫این رودخانه دشت و جلگه‌هاست.» 756 00:56:45,962 --> 00:56:47,602 ‫«صرفا پر از آب گرم و قهوه‌ای رنگه...» 757 00:56:47,883 --> 00:56:49,562 ‫«که آروم آروم به دریا جاری می‌شه.» 758 00:56:49,962 --> 00:56:52,842 ‫«تازه خیلی خشکیده، ‫روی نقشه مثل خط باریک شده.» 759 00:56:53,323 --> 00:56:57,161 ‫«شاید هر از گاهی چند گاو ‫بیان و ازش آب بخورن.» 760 00:56:58,322 --> 00:57:03,240 ‫«انتظار غافلگیری نداشته باش. ‫فوقش نخلستان یا آسیابی ببینی.» 761 00:57:03,521 --> 00:57:07,160 ‫«یا شاید گذر قطار از روی ‫پل قدیمی رو ببینی. همین و بس.» 762 00:57:08,281 --> 00:57:09,760 ‫«حس می‌کنی خوابی...» 763 00:57:09,785 --> 00:57:12,854 ‫«یا که انگار داری تو خواب راه می‌ری.» 764 00:57:13,560 --> 00:57:15,479 ‫«کم‌کم دیگه مثل گاو و گوسفند فکر نمی‌کنی.» 765 00:57:16,240 --> 00:57:18,998 ‫«مثل مسیری متروکه است ‫که کسی دیگه ازش رد نمی‌شه.» 766 00:57:20,799 --> 00:57:24,478 ‫«کسی از این رودخونه استفاده نمی‌کنه. ‫چرا باید بکنه؟ یادت نره...» 767 00:57:25,519 --> 00:57:28,197 ‫«انتظارت رو بالا نبر، ‫هیچی تو این رودخانه نیست...» 768 00:57:43,283 --> 00:57:45,322 ‫این چیزیه که اچ قراره ‫باهاش مواجه بشه. 769 00:57:46,276 --> 00:57:49,195 ‫یک رودخانه ساکت، بی‌حرکت مثل بقیه رودها. 770 00:57:53,955 --> 00:57:56,994 ‫حوالی ساعت پنج نخستین روز، ‫اچ به جایی با نام... 771 00:57:57,195 --> 00:57:59,073 ‫«خم رودخانه» می‌رسه. 772 00:57:59,514 --> 00:58:03,233 ‫جایی که رودخانه باریک و عمیق می‌شه ‫و تحت محاصره دره‌ها قرار می‌گیره. 773 00:58:14,913 --> 00:58:16,151 ‫فاکتوروویچ بهش گفته بود: 774 00:58:16,272 --> 00:58:17,991 ‫«صد متر قبل از اولین پل...» 775 00:58:18,176 --> 00:58:20,135 ‫«اولین تک‌سنگ رو می‌بینی.» 776 00:58:20,392 --> 00:58:23,231 ‫«تک‌سنگ سیمانیه، ‫تقریبا یک و نیم متر قد داره،» 777 00:58:23,511 --> 00:58:26,790 ‫«در فاصله ده متری خشکیه. ‫حتما می‌بینیش.» 778 00:59:05,626 --> 00:59:07,145 ‫اچ همچنان حواس‌جمع می‌مونه. 779 00:59:07,186 --> 00:59:09,225 ‫با خودش می‌گه: «حتما اشتباهی شده،» 780 00:59:09,266 --> 00:59:12,224 ‫«لابد پل اشتباهی رو نشون کردم. ‫ولی در هر صورت ازش دور نیستم.» 781 00:59:13,505 --> 00:59:16,544 ‫دو ساعت می‌گذره. ‫خم رودخانه به پایان می‌رسه. 782 00:59:17,145 --> 00:59:19,624 ‫دره‌ها تموم می‌شن. ‫هیچ پل دیگه‌ای هم دیده نمی‌شه. 783 00:59:21,424 --> 00:59:22,863 ‫روز بعد با این امید که قراره... 784 00:59:23,064 --> 00:59:25,223 ‫جایی که بهش گفتن رو پیدا کنه، ‫به مسیرش ادامه می‌ده. 785 00:59:25,464 --> 00:59:27,183 ‫از این می‌ترسه که نکنه ردش کرده باشه. 786 00:59:27,424 --> 00:59:29,403 ‫بالاخره به محل علامت خورده ‫توی دفتر می‌رسه که اسمش... 787 00:59:29,423 --> 00:59:31,822 ‫«کنج باگوال» نوشته شده بود. 788 00:59:33,663 --> 00:59:35,462 ‫توصیفاتش کاملا مطابقت داهر. 789 00:59:35,943 --> 00:59:37,461 ‫زیر چند درخت اونجا... 790 00:59:37,862 --> 00:59:40,181 ‫قرار بود دومین تک‌سنگ رو پیدا کنه. 791 01:00:40,175 --> 01:00:43,373 ‫همچنان اچ به جز چند بقایا، ‫چیز دیگه‌ای پیدا نمی‌کنه. 792 01:00:44,134 --> 01:00:46,693 ‫بقایای حضور انسان، ‫قطعات تخریب‌شده سیمان. 793 01:00:48,174 --> 01:00:50,492 ‫تک‌سنگ. 794 01:01:14,410 --> 01:01:15,809 ‫چی شد؟ 795 01:01:16,130 --> 01:01:19,249 ‫کم‌کم اچ دلتنگ لحظات ‫چند ساعت قبلش می‌شه... 796 01:01:19,490 --> 01:01:23,448 ‫که همه‌چیز به نظرش آسان ‫و حتی یک‌نواخت می‌اومد. 797 01:01:27,441 --> 01:01:32,314 ‫«بخش هفتم: کشتار آسیاب سن مارتین» 798 01:01:49,633 --> 01:01:52,422 ‫نخستین داستان: پرونده. 799 01:02:10,507 --> 01:02:12,265 ‫کیف حاوی یک پرونده است. 800 01:02:12,483 --> 01:02:14,962 ‫که تحقیقات داخلی سازمان زندان‌هاست. 801 01:02:15,083 --> 01:02:18,002 ‫این تحقیقات به دستور قاضی محلی ‫با نام ساوریو صورت گرفته. 802 01:02:18,803 --> 01:02:20,361 ‫گزارش دو بخش داره. 803 01:02:20,842 --> 01:02:23,121 ‫اولین بخشش خلاصه سانحه‌ایه... 804 01:02:23,322 --> 01:02:25,201 ‫که سه سال پیش رخ داده بود. 805 01:02:25,682 --> 01:02:28,280 ‫ساوریو در موردش تحقیقات صورت داده بود. 806 01:02:30,281 --> 01:02:32,920 ‫با توجه به ارجاع‌های روزنامه‌ای... 807 01:02:33,241 --> 01:02:35,879 ‫که در گزارش ذکر شده، ‫می‌شه گفت خبرش پخش و... 808 01:02:36,240 --> 01:02:38,639 ‫تا مدتی نظر همه رو ‫به خودش جلب کرده بود. 809 01:02:39,160 --> 01:02:40,439 ‫روزنامه‌ها این پرونده رو... 810 01:02:40,720 --> 01:02:42,679 ‫«کشتار آسیاب سن مارتین» نام‌گذاری کردن. 811 01:02:43,239 --> 01:02:45,198 ‫ظاهرا رویدادها و جزئیات پرونده، 812 01:02:45,319 --> 01:02:48,678 ‫به این طریق رخ داده بودن: 813 01:02:49,119 --> 01:02:50,558 ‫شخصیت اصلی شیلیایی بود. 814 01:02:50,879 --> 01:02:53,237 ‫ویکتور هوگو اویارزون، ‫با نام مستعار نستور اویارزو، 815 01:02:53,518 --> 01:02:57,237 ‫ملقب به والنتین سوپولدا، ‫ملقب به مونسینیور، ملقب به پنکیک، 816 01:02:57,398 --> 01:02:59,237 ‫ملقب به جرقه‌ساز. 817 01:02:59,278 --> 01:03:01,156 ‫اویارزون تو سازمان زندان‌ها... 818 01:03:01,317 --> 01:03:03,196 ‫واسه خودش اسم و رسم داشت. 819 01:03:03,509 --> 01:03:05,644 ‫ساکن دیرینه اون منطقه بود، 820 01:03:05,677 --> 01:03:07,715 ‫در حال گذراندن محکومیت ده ساله بود. 821 01:03:07,740 --> 01:03:09,361 ‫از پنج شعبه مزرعه گاو... 822 01:03:09,386 --> 01:03:11,579 ‫اپکوئن سرقت کرده بود. 823 01:03:11,756 --> 01:03:13,235 ‫این جنایت ترکیبی از... 824 01:03:13,476 --> 01:03:15,155 ‫جسارت و زیرکی این آدم بود. 825 01:03:25,674 --> 01:03:27,273 ‫این بار نقشه از این قرار بود: 826 01:03:27,674 --> 01:03:30,913 ‫اویارزون به طریقی از معامله بزرگی ‫که قرار بود رخ بده، مطلع می‌شه، 827 01:03:31,074 --> 01:03:36,192 ‫که بین آسیاب سن مارتین، ‫چند تن از واردکنندگان غلات، 828 01:03:36,353 --> 01:03:39,952 ‫و یک شرکت تحت‌الحمایه عربی ‫در لندن طرفین این معامله بودن. 829 01:03:40,232 --> 01:03:41,511 ‫این قرارداد برای... 830 01:03:41,832 --> 01:03:44,311 ‫عرضه انحصاری غلات ‫به مدت پونزده سال بود. 831 01:03:44,952 --> 01:03:47,271 ‫چند صد هزار دلار می‌ارزید. 832 01:03:48,032 --> 01:03:50,550 ‫قرار بود نماینده‌ای از شرکت به همراه... 833 01:03:50,791 --> 01:03:52,990 ‫دو محافظ اسکاتلندیاردش، ‫با کیفی که حاوی هشت کیلوگرم... 834 01:03:53,111 --> 01:03:56,749 ‫طلای خالص جهت سپرده دائمیه، ‫سر جلسه حضور پیدا کنه. 835 01:04:07,061 --> 01:04:09,380 ‫ولی اویارزون چند داده اضافه داشت. 836 01:04:09,829 --> 01:04:11,988 ‫مردی از شرکت بیمه می‌بایست... 837 01:04:12,389 --> 01:04:16,267 ‫شاهد عمل تراکنش می‌بود. 838 01:04:17,308 --> 01:04:19,427 ‫این مرد که قرار بود به آسیاب سفر کنه... 839 01:04:20,068 --> 01:04:22,746 ‫تا شاهد معامله طلا باشه، شیلیایی بود. 840 01:04:23,947 --> 01:04:25,226 ‫نقشه اویارزون این بود... 841 01:04:25,347 --> 01:04:27,466 ‫که چند ساعتی از زندان خارج بشه، 842 01:04:27,707 --> 01:04:29,585 ‫چند تا از نگهبانان رو ‫همراه خودش می‌بره. 843 01:04:29,826 --> 01:04:31,786 ‫قرار بود رد فرد شیلیایی رو بزنه ‫و جاش رو بگیره. 844 01:04:35,386 --> 01:04:36,984 ‫بعد خودش رو به آسیاب برسونه، 845 01:04:37,185 --> 01:04:38,824 ‫و در تراکنش نقشی داشته باشه. 846 01:04:39,145 --> 01:04:42,064 ‫چه با استفاده و بی‌استفاده از خشونت، ‫می‌خواست طلا رو بدزده. 847 01:04:44,425 --> 01:04:45,783 ‫بعدش قرار بود فرار کنه... 848 01:04:45,984 --> 01:04:47,863 ‫و با طلاهای دزدی به زندان برگرده. 849 01:04:48,264 --> 01:04:50,303 ‫جایی که بهترین مخفیگاه ‫برای طلاها و خودش بود. 850 01:04:51,144 --> 01:04:52,244 ‫هیچ‌کس تو دنیا واسه... 851 01:04:52,264 --> 01:04:53,624 ‫پیدا کردن طلا نمی‌ره زندان رو بگرده. 852 01:04:55,263 --> 01:04:56,822 ‫ولی همه‌چی اشتباه پیش می‌ره. 853 01:05:07,062 --> 01:05:09,261 ‫اویارزون رد فرد شیلیایی رو می‌زنه. 854 01:05:09,981 --> 01:05:11,461 ‫ولی متوجه می‌شه که همراه... 855 01:05:11,581 --> 01:05:13,460 ‫همسر و مادرش بوده. 856 01:05:14,181 --> 01:05:17,220 ‫اویارزون که قصد نداشت مرتکب قتل بشه، 857 01:05:17,620 --> 01:05:19,259 ‫حالا باید سه نفر رو بکشه. 858 01:05:33,539 --> 01:05:36,137 ‫بالاخره به آسیاب می‌رسه ‫و متوجه موضوع عجیبی می‌شه. 859 01:05:37,098 --> 01:05:38,697 ‫عملیات به طور عادی پیش می‌ره. 860 01:05:39,178 --> 01:05:42,016 ‫ولی رفتار عجیبی از حضار سر می‌زنه. 861 01:05:43,617 --> 01:05:44,856 ‫درست چند دقیقه بعد... 862 01:05:45,217 --> 01:05:47,736 ‫پلیس‌های کلانتری اون محل ‫در صحنه حاضر می‌شن... 863 01:05:58,335 --> 01:05:59,614 ‫اویارزون فورا واکنش نشون می‌ده... 864 01:06:00,455 --> 01:06:02,254 ‫و ماموران اسکاتلندیارد رو می‌کشه. 865 01:06:02,695 --> 01:06:04,974 ‫بقیه رو به عنوان گروگان می‌گیره. ‫از جمله فرد عرب. 866 01:06:05,095 --> 01:06:07,093 ‫همگی تو انبار مخفی می‌شن. 867 01:06:37,251 --> 01:06:40,849 ‫اویارزون تو انبار گرفتار شده. ‫از همه‌طرف به مدت چهل دقیقه... 868 01:06:41,050 --> 01:06:43,289 ‫صدای شلیک میاد. 869 01:06:43,970 --> 01:06:47,008 ‫وقتی تیراندازی تموم می‌شه، ‫اویارزون می‌فهمه... 870 01:06:47,209 --> 01:06:50,368 ‫که حواسش به گروگان‌ها نبوده. 871 01:06:51,409 --> 01:06:53,168 ‫می‌فهمه که باخته. 872 01:06:53,689 --> 01:06:55,607 ‫وقتی پلیس میاد وارد بشه... 873 01:06:56,088 --> 01:06:59,887 ‫اویارزون به تانکر بنزین شلیک می‌کنه. 874 01:07:10,167 --> 01:07:12,685 ‫انبار شعله‌ور در عرض چند دقیقه... 875 01:07:13,126 --> 01:07:15,205 ‫تبدیل به دام مرگباری می‌شه. 876 01:07:20,965 --> 01:07:22,844 ‫در نتیجه بیست و سه تن می‌میرن، 877 01:07:23,125 --> 01:07:24,564 ‫که پونزده نفرشون پلیس بودن. 878 01:07:24,765 --> 01:07:26,444 ‫از جمله اشراف‌زاده سعودی، 879 01:07:26,725 --> 01:07:28,603 ‫برادرزاده‌اش، مسئول امنیتی، 880 01:07:29,164 --> 01:07:32,883 ‫دو مامور حفاظتی بریتانیایی، ‫صاحب آسیاب... 881 01:07:33,204 --> 01:07:35,762 ‫همسرش، خواهرش و خود اویارزون. 882 01:07:37,243 --> 01:07:38,322 ‫روزنامه‌ها در توصیفش نوشتن: 883 01:07:38,523 --> 01:07:40,562 ‫«هولناک‌ترین کشتار تاریخ منطقه...» 884 01:07:40,803 --> 01:07:42,602 ‫«و یکی از بدترین جنایات کل استان.» 885 01:07:43,243 --> 01:07:46,081 ‫اما به طرز مرموزی، ‫طلاها هیچ‌وقت پیدا نشد. 886 01:07:46,721 --> 01:07:49,520 ‫دومین بخش پرونده حاوی ‫مدارک از زندانه. 887 01:07:50,578 --> 01:07:52,177 ‫اویارزون چطور فرار کرد؟ 888 01:07:52,202 --> 01:07:55,520 ‫آیا همدستی داشت؟ ‫زندانبانان نقشی داشتن؟ 889 01:07:57,246 --> 01:07:59,565 ‫مدیر زندان برکنار شد، 890 01:07:59,590 --> 01:08:02,068 ‫و تمام زندانبانان اخراج شدن. 891 01:08:03,126 --> 01:08:05,125 ‫ولی هیچ‌کس تحت پیگرد قضایی قرار نگرفت، 892 01:08:06,111 --> 01:08:08,272 ‫تنها کسی که بازداشت شد ‫یک آردیلس نامی بود... 893 01:08:08,591 --> 01:08:09,670 ‫که از قضا شیلیایی بود. 894 01:08:09,695 --> 01:08:11,374 ‫آردیلس فامیل همسر اویارزون بود، 895 01:08:11,399 --> 01:08:14,158 ‫که لب مرز دستگیرش کردن. 896 01:08:15,039 --> 01:08:18,997 ‫این گزارش آردیلس رو بی‌گناه خونده، 897 01:08:19,278 --> 01:08:21,157 ‫درخواست آزادیش رو داده، 898 01:08:22,195 --> 01:08:24,157 ‫و توصیه کرده تحقیقاتی در رابطه با... 899 01:08:24,277 --> 01:08:26,316 ‫دو نگهبان زندانی که مظنون... 900 01:08:26,596 --> 01:08:29,996 ‫به همدستی با اویارزون هستن، صورت بگیره. 901 01:08:30,077 --> 01:08:32,116 ‫کسانی که ضامن لجستیک عملیات بودن، 902 01:08:32,516 --> 01:08:34,395 ‫و احتمالا جهت مرگ بیمه‌گر شیلیایی... 903 01:08:34,676 --> 01:08:36,995 ‫به همراه خانواده‌اش، دسیسه کرده بودن. 904 01:08:37,076 --> 01:08:40,355 ‫این نگهبانان دو برادر به نام‌های ‫کارلوس و سالوادور آرماس بودن. 905 01:08:45,955 --> 01:08:47,635 ‫تکه‌های پازل تو ذهن ایکس ‫کم‌کم کنار هم قرار می‌گیرن. 906 01:08:48,115 --> 01:08:51,233 ‫واضحه که این گزارش‌ها ‫هرگز فاش نشده بودن. 907 01:08:52,314 --> 01:08:54,833 ‫شاید فردی که مسئول افشای ‫این گزارش‌ها بود، جانش رو از دست داد. 908 01:08:55,074 --> 01:08:57,272 ‫شاید با گزارش دیگه‌ای جایگزین شد. 909 01:08:57,753 --> 01:09:00,872 ‫ولی به ضرس قاطع می‌شه گفت ‫ساوریو این پرونده رو ندیده. 910 01:09:02,193 --> 01:09:06,590 ‫این پرونده در نهایت به دست ‫اورلاندو ری افتاد. 911 01:09:08,712 --> 01:09:10,352 ‫برادران آرماس از وجود ‫این پرونده خبر داشتن، 912 01:09:10,591 --> 01:09:12,630 ‫می‌دونستن ممکنه با گزارش‌هاش زندانی بشن، 913 01:09:13,111 --> 01:09:14,990 ‫فقط نمی‌دونستن دست کی بود. 914 01:09:16,511 --> 01:09:18,629 ‫ری پرونده رو یه جا مخفی کرده بود... 915 01:09:18,654 --> 01:09:20,938 ‫و منتظر بود تا هیاهو فروکش کنه. 916 01:09:21,950 --> 01:09:23,829 ‫ولی در نهایت از اونجا ‫که نیاز فوری به پول داشت، 917 01:09:24,030 --> 01:09:26,749 ‫و خیلی وقت بود خبری ‫از برادران آرماس نشده بود، 918 01:09:26,774 --> 01:09:28,834 ‫تصمیم می‌گیره گزارش‌ها رو بفروشه. 919 01:09:28,859 --> 01:09:30,257 ‫به کی؟ خدا می‌دونه. 920 01:09:30,749 --> 01:09:32,108 ‫به دشمنان برادران آرماس؟ 921 01:09:32,309 --> 01:09:34,068 ‫یا رفقای آردیلس شیلیایی... 922 01:09:34,137 --> 01:09:36,856 ‫که بی‌گناه زندانی شده بود؟ ‫معلوم نیست. نکته اینه که... 923 01:09:36,881 --> 01:09:38,959 ‫می‌شه قاطعانه گفت ‫که قصد فروشش رو داشته. 924 01:09:39,668 --> 01:09:41,626 ‫واسه همین اون روز ‫پرونده همراهش بود، 925 01:09:41,735 --> 01:09:43,574 ‫تفنگش رو آورده بود ‫و حواسش جمع بود. 926 01:09:44,148 --> 01:09:46,706 ‫لابد برادران آرماس جریان ‫فروش گزارش‌ها رو شنیده بودن. 927 01:09:47,467 --> 01:09:50,266 ‫اومدن با ری روبه‌رو شدن ‫و ازش در مورد پرونده پرسیدن. 928 01:09:50,707 --> 01:09:53,226 ‫ری از اون‌طرف انکار می‌کنه ‫و اونجاست که همه‌چی خراب می‌شه. 929 01:09:53,307 --> 01:09:55,185 ‫انقدر که در نهایت مرتکب قتلش می‌شن. 930 01:09:55,266 --> 01:09:56,945 ‫چون تنها راهی که می‌شد باهاش... 931 01:09:56,970 --> 01:09:59,169 ‫پرونده رو پیدا کرد، ‫به روشون بسته شده بود. 932 01:10:02,745 --> 01:10:05,984 ‫ولی خطاهاشون بدتر و بدتر شد. 933 01:10:06,905 --> 01:10:08,345 ‫همچنان جاهایی که ری می‌رفت... 934 01:10:08,425 --> 01:10:09,983 ‫دنبال پرونده گشتن. 935 01:10:10,024 --> 01:10:12,063 ‫تا اینکه کاشف به عمل اومد ‫یکیشون به شکل مسخره‌ای می‌میره، 936 01:10:12,344 --> 01:10:14,224 ‫و اون‌یکی هم توسط تمام ‫نیروهای استانی... 937 01:10:14,384 --> 01:10:17,503 ‫تحت تعقیب قرار می‌گیره. ‫ایکس هم این وسط گرفتار می‌شه. 938 01:10:29,718 --> 01:10:30,997 ‫وقتی ایکس پرونده رو می‌بنده، 939 01:10:31,022 --> 01:10:34,780 ‫حس می‌کنه یه رمان جنایی طولانی خونده. 940 01:10:36,530 --> 01:10:40,787 ‫انگار تب وحشتناکش رفع شده، 941 01:10:40,812 --> 01:10:42,899 ‫یا تازه از کابوسی هولناک بیدار شده. 942 01:12:06,890 --> 01:12:08,568 ‫همچنان یه چیزی با عقل جور در نمیاد. 943 01:12:16,056 --> 01:12:18,566 ‫چرا آرماس همچنان دنبال پرونده است؟ 944 01:12:19,009 --> 01:12:20,807 ‫چرا وقتی می‌دونست قتل ری... 945 01:12:21,088 --> 01:12:23,207 ‫جرم سنگین‌تری از فراری دادن اویارزونه، 946 01:12:23,488 --> 01:12:25,287 ‫چنین تصمیم اشتباهی گرفت؟ 947 01:12:25,528 --> 01:12:26,967 ‫حالا که به اتهام قتل تحت تعقیبه، 948 01:12:27,008 --> 01:12:28,926 ‫این پرونده به چه دردی می‌خوره؟ 949 01:12:29,647 --> 01:12:31,286 ‫فقط یه جواب براش وجود داره. 950 01:12:32,167 --> 01:12:34,006 ‫آرماس دیگه دنبال پرونده نبود. 951 01:12:34,687 --> 01:12:36,725 ‫دنبال خریدار پرونده می‌گرده. 952 01:12:37,726 --> 01:12:39,965 ‫نه دنبال اطلاعات، بلکه دنبال شخصه. 953 01:12:41,046 --> 01:12:44,958 ‫چرا؟ تا تلافی کنه؟ ‫چون طلاها دستشه؟ 954 01:12:45,005 --> 01:12:49,524 ‫یا دلیل دیگه‌ای داشته؟ ‫اصلا خریدار کی بوده؟ مرد بوده یا زن؟ 955 01:13:03,443 --> 01:13:05,995 ‫ایکس با خودش می‌گه: ‫«بیشتر از این نمی‌تونم بفهمم.» 956 01:13:07,932 --> 01:13:09,331 ‫می‌دونه که تا وقتی روزنامه... 957 01:13:09,356 --> 01:13:12,189 ‫یا رادیو خبر جدیدی بهش نرسونه... 958 01:13:12,214 --> 01:13:15,012 ‫هیچ کاری از دستش بر نمیاد. 959 01:13:49,038 --> 01:13:51,116 ‫«بخش هشتم: مرد در رودخانه» 960 01:14:07,075 --> 01:14:08,234 ‫داستان سوم. 961 01:14:08,475 --> 01:14:10,593 ‫اچ چند روزه تو رودخانه است. 962 01:14:10,755 --> 01:14:12,475 ‫هنوز هم اثری از تک‌سنگی... 963 01:14:12,554 --> 01:14:14,193 ‫که قرار بود پیدا کنه، ندیده. 964 01:14:15,714 --> 01:14:17,073 ‫فقط چیزهای تکراری می‌بینه: 965 01:14:18,777 --> 01:14:20,945 ‫مشتی خرابه‌ای که اخیرا به بار اومده، 966 01:14:20,994 --> 01:14:23,112 ‫برگ چای پاراگوئه، توتون. 967 01:14:26,513 --> 01:14:27,752 ‫تصمیمی می‌گیره. 968 01:14:31,672 --> 01:14:33,672 ‫می‌گه اگه تا چند ساعت آتی ‫تک‌سنگی پیدا نکنه، 969 01:14:34,032 --> 01:14:35,172 ‫از مسیرش برمی‌گرده، 970 01:14:35,192 --> 01:14:37,151 ‫و به کسی که استخدامش کرده می‌گه. 971 01:14:43,671 --> 01:14:45,870 ‫اچ مشکوک می‌شه که نکنه یه نفر دیگه... 972 01:14:45,895 --> 01:14:47,974 ‫زودتر این نقشه رو اجرایی کرده؟ 973 01:14:48,830 --> 01:14:50,845 ‫ناگهان دیگه هدف این کارش... 974 01:14:50,870 --> 01:14:52,309 ‫برای خودش هم نامفهوم می‌شه. 975 01:14:52,589 --> 01:14:54,388 ‫اگه الان کسی ازش بپرسه ‫چرا داره سفر می‌کنه، 976 01:14:54,629 --> 01:14:57,392 ‫تک‌سنگ‌ها چی هستن، ‫فاکتوروویچ کیه، 977 01:14:57,869 --> 01:15:00,068 ‫کاری که می‌کنه به کسی ‫صدمه می‌زنه یا نه، 978 01:15:00,548 --> 01:15:03,627 ‫یا اصلا کار درستیه یا نه، ‫جوابی براشون نداره. 979 01:15:21,706 --> 01:15:25,295 ‫حدود ساعت شیش به مکانی ‫ملقب به «ال گاتیادو» می‌رسه. 980 01:15:25,545 --> 01:15:27,344 ‫رودخانه اونجا از مسیر خارج می‌شه. 981 01:15:28,025 --> 01:15:29,304 ‫این مسیر تا دو سه کیلومتر... 982 01:15:29,465 --> 01:15:33,024 ‫تبدیل به هزارتویی از نی و کاه می‌شه. 983 01:22:00,297 --> 01:22:03,936 ‫اچ دست می‌کشه و با خودش می‌گه: ‫«خب، حالا قصه عوض می‌شه.» 984 01:22:57,461 --> 01:22:59,380 ‫«بخش نهم: زندگی کوواس» 985 01:23:04,382 --> 01:23:07,101 ‫داستان دوم: زندگی کوواس. 986 01:23:14,115 --> 01:23:15,849 ‫تقریبا دو ماه گذشته. 987 01:23:15,874 --> 01:23:19,570 ‫تو این زمان زد فقط ‫مشغول یک کار بوده و بس: 988 01:23:19,595 --> 01:23:23,409 ‫که اون هم پیدا کردن قطعات ‫پازل زندگی کوواسه. کدوم قطعات چی هستن؟ 989 01:23:23,613 --> 01:23:27,570 ‫یه دفتر یادداشت، یه نقشه، ‫چند گذرنامه جعلی، 990 01:23:27,595 --> 01:23:31,234 ‫چند نامه، عکس، چک بانکی، 991 01:23:31,259 --> 01:23:34,090 ‫یک حساب بانکی آفریقایی، 992 01:23:34,115 --> 01:23:35,755 ‫که یک میلیون و پونصد هزار ‫پوند استرلینگ توش داره، 993 01:23:35,956 --> 01:23:39,361 ‫و چند نماد که زد هنوز ‫نتونسته معنیشون رو پیدا کنه. 994 01:23:43,915 --> 01:23:49,715 ‫همین، دیگه چیزی نداره. ‫این نقشه گنج کوواسه. 995 01:24:18,637 --> 01:24:21,076 ‫اول زد به سراغ سیستمی می‌ره... 996 01:24:21,101 --> 01:24:23,590 ‫که کوواس ساخته بود ‫تا پشتش مخفی بشه. 997 01:24:24,317 --> 01:24:26,893 ‫سه ماه تمام تو جاده‌های استان می‌چرخه و... 998 01:24:26,918 --> 01:24:29,716 ‫با دقت نمودارهایی که کوواس ‫کشیده بود رو مرور می‌کنه. 999 01:24:30,613 --> 01:24:32,212 ‫به انبارها، هتل‌ها، 1000 01:24:32,237 --> 01:24:34,276 ‫پمپ بنزین‌ها، غذاخوری‌ها، مدرسه‌هایی... 1001 01:24:34,357 --> 01:24:36,717 ‫که تو نقشه کوواس ‫علامتگذاری شده بودن می‌ره. 1002 01:24:40,513 --> 01:24:42,833 ‫تو هر جا یه اسم پیدا می‌کنه. ‫تو هر انبار یه اسم دیگه. 1003 01:24:43,198 --> 01:24:44,875 ‫تو هر پمپ‌بنزین یه اسم دیگه. 1004 01:24:45,397 --> 01:24:48,037 ‫هیچ مشکلی جلو راهش سبز نمی‌شه. ‫هیچ‌کس بهش بی‌اعتماد نیست. 1005 01:24:48,318 --> 01:24:50,037 ‫کسی هم سوالی نمی‌پرسه. 1006 01:24:51,118 --> 01:24:52,338 ‫مکانیسمی که کوواس خلق کرده... 1007 01:24:52,358 --> 01:24:55,397 ‫به‌قدری دقیقه که براش جواب می‌ده. 1008 01:24:56,398 --> 01:24:57,998 ‫چی پیدا می‌کنه؟ نامه. 1009 01:24:58,279 --> 01:25:02,477 ‫نامه‌هایی از هلند، بلژیک، ‫آفریقای جنوبی، سنگال، هند، 1010 01:25:02,558 --> 01:25:04,357 ‫استرالیا و سنگاپور. 1011 01:25:05,558 --> 01:25:08,718 ‫نامه‌هایی که به نام افراد مسخره‌ای بودن: ‫نلسون پاتریک، نلسون رابرتز، 1012 01:25:09,119 --> 01:25:11,238 ‫روبرتو نلسون، ‫بنیتو آلوارز گارسیا، 1013 01:25:11,422 --> 01:25:12,918 ‫آلوارو گارسیا بانیتز، 1014 01:25:13,199 --> 01:25:15,358 ‫خوآن جووانی، سانتیاگو ژاک. 1015 01:25:19,399 --> 01:25:22,238 ‫مثل بازی‌ای می‌مونه که زد ‫حس می‌کنه الان... 1016 01:25:22,399 --> 01:25:24,438 ‫کم‌کم داره قوانینش رو یاد می‌گیره. 1017 01:25:34,390 --> 01:25:36,485 ‫این نامه‌ها و سفرها... 1018 01:25:36,517 --> 01:25:39,037 ‫به آرومی جزئیات زندگی ‫کوواس رو افشا می‌کنن. 1019 01:25:41,839 --> 01:25:45,814 ‫به نظر نمیاد کوواس کودکی ‫و نوجوانی خاصی داشته باشه. 1020 01:25:45,839 --> 01:25:49,639 ‫صرفا پسربچه‌ای تو دهه پنجاه بوده ‫که تو حومه شهر بزرگ می‌شه. 1021 01:25:50,480 --> 01:25:52,559 ‫همین و بس. 1022 01:25:55,069 --> 01:25:57,228 ‫تا اینکه در مقطعی از زندگیش ‫شروع به سفر می‌کنه، 1023 01:25:57,737 --> 01:26:01,737 ‫و از سی سالگی به بعد، ‫اکثر اوقات خارج از کشور زندگی می‌کنه. 1024 01:26:03,041 --> 01:26:04,639 ‫دنیا رو سفر می‌کنه. ‫با کلی آدم آشنا می‌شه. 1025 01:26:04,839 --> 01:26:07,999 ‫دیگه شباهتی به اون بچه‌ای ‫که تو دوران بلوغ بود نداره. 1026 01:26:09,294 --> 01:26:11,694 ‫زندگی خانه‌به‌دوشی ‫و ماجراجویانه‌ای پیدا می‌کنه. 1027 01:26:12,942 --> 01:26:16,901 ‫تو میانسالی می‌ره توی ‫یه کشور آفریقایی زندگی کنه. 1028 01:26:18,080 --> 01:26:20,799 ‫شغلی مرتبط با حیوانات وحشی پیدا می‌کنه. 1029 01:26:21,949 --> 01:26:23,731 ‫ولی مشخص نیست شغلش چی بوده. 1030 01:26:24,019 --> 01:26:25,642 ‫به نظر میاد مدیر یک... 1031 01:26:25,667 --> 01:26:29,187 ‫یک دفتر مشاوره یا بنیادی بوده. 1032 01:26:29,660 --> 01:26:32,980 ‫تا سن چهل و پنج ‫یا پنجاه سالگی اونجا می‌مونه. 1033 01:26:34,454 --> 01:26:36,613 ‫این مهم‌ترین بخش زندگیشه. 1034 01:26:42,493 --> 01:26:44,757 ‫تو سن بیست و پنج سالگی، 1035 01:26:44,782 --> 01:26:47,901 ‫کوواس با جوانی آلمانی یا سوئیسی ‫به نام اریک آشنا می‌شه. 1036 01:26:48,498 --> 01:26:50,257 ‫این آدم یک زمین‌شناس، مهندس نفتی... 1037 01:26:50,282 --> 01:26:51,840 ‫یا چیزی شبیه همین موارده. 1038 01:26:53,138 --> 01:26:55,273 ‫سی سال با همدیگه زندگی می‌کنن. 1039 01:26:55,298 --> 01:26:56,577 ‫احتمال زیاد به خاطر اون بوده... 1040 01:26:56,602 --> 01:26:58,361 ‫که کوواس می‌ره آفریقا زندگی کنه. 1041 01:26:58,858 --> 01:27:01,663 ‫اریک که کوواس تو اکثر نامه‌هاش با نام... 1042 01:27:01,688 --> 01:27:06,194 ‫انریکو یا پیروت صداش می‌کنه، ‫به حلقه دوستانش متصلش می‌کنه. 1043 01:27:06,219 --> 01:27:09,351 ‫اکثرشون افراد حرفه‌ای ‫و دیپلمات‌های اروپایی بودن. 1044 01:27:10,122 --> 01:27:13,452 ‫این نسخه آفریقای کوواس ‫تا حد زیادی با... 1045 01:27:13,483 --> 01:27:16,804 ‫نسخه فدراسونی که زد ‫از کوواس می‌شناسه، فرق داره. 1046 01:27:17,844 --> 01:27:21,476 ‫دوستان زیادی داره و فرد به شدت ‫فهمیده و تحصیل‌کرده‌ایه. 1047 01:27:22,045 --> 01:27:24,325 ‫از ظاهر قضیه می‌شه گفت ‫که مردی خوشبخته. 1048 01:27:28,328 --> 01:27:31,110 ‫اریک اواسط دهه هشتاد مریض می‌شه. 1049 01:27:32,554 --> 01:27:34,983 ‫حدودا در طول یک سال ‫نامه‌هاش کمتر می‌شه. 1050 01:27:35,780 --> 01:27:38,099 ‫زد به طور دقیق نمی‌تونه ‫بفهمه که کی اریک می‌میره، 1051 01:27:38,124 --> 01:27:40,419 ‫ولی از مقطعی به بعد ‫تمام نامه‌های دوستانه‌شون... 1052 01:27:40,444 --> 01:27:45,403 ‫پر از غم و اندوه نسبت به تراژدی ‫غیرقابل جبران و... 1053 01:27:45,428 --> 01:27:47,483 ‫مسائلی از این قبیل می‌شه. 1054 01:27:53,615 --> 01:27:56,488 ‫تا اینکه بعد از مدتی، ‫کوواس برمی‌گرده و... 1055 01:27:56,513 --> 01:27:58,392 ‫برای همیشه آفریقا رو ترک می‌کنه. 1056 01:28:00,044 --> 01:28:03,323 ‫اولش همچنان با دوستان ‫آفریقایی در ارتباط می‌مونه. 1057 01:28:04,404 --> 01:28:07,444 ‫تا اینکه کوواس دیگه باهاشون ‫نامه‌نگاری نمی‌کنه و... 1058 01:28:07,725 --> 01:28:09,964 ‫در نهایت خودش تک و تنها می‌مونه. 1059 01:28:13,805 --> 01:28:15,284 ‫سلام عزیز دلم، 1060 01:28:15,565 --> 01:28:18,404 ‫این نوار رو برات درست کردیم ‫تا بهت بگم که تمام مدت... 1061 01:28:18,851 --> 01:28:22,411 ‫به فکرتیم. انگار که از پیشمون نرفتی. 1062 01:28:23,125 --> 01:28:25,002 ‫همه یه آهنگ برات انتخاب کردیم... 1063 01:28:25,034 --> 01:28:27,213 ‫که بر اساس شخصیت تک‌تکمونه. 1064 01:28:27,238 --> 01:28:31,658 ‫اولیش مال خودمه عزیز دلم. ‫پس آماده شو که باید برقصی. 1065 01:28:39,742 --> 01:28:42,701 ‫کوواس برمی‌گرده با مادرش زندگی می‌کنه، 1066 01:28:42,726 --> 01:28:45,325 ‫و تو یه نهاد تنظیم‌کننده ‫واردات حیوانات وحشی فدرال... 1067 01:28:45,406 --> 01:28:47,844 ‫کار پیدا می‌کنه و مشغول می‌شه. 1068 01:28:48,582 --> 01:28:51,341 ‫یه چیزی مثل سازمان مهاجرت حیوانات. 1069 01:28:51,366 --> 01:28:53,567 ‫احتمالا این کار هم مشابه ‫شغلی که تو آفریقا داشت، باشه. 1070 01:28:55,544 --> 01:28:57,264 ‫چند سرنخ از این مقطع وجود داره: 1071 01:28:57,679 --> 01:29:02,078 ‫نامه‌های رسمی، سربرگ، ‫کارت‌های قدیمی و چند نوار ضبط‌شده. 1072 01:29:05,021 --> 01:29:07,968 ‫تقریبا هیچ عکس و تصویری ‫تو این دوره ثبت نشده. 1073 01:29:10,372 --> 01:29:14,898 ‫تا اینکه بعد تمام بالا و پایین‌ها، ‫کوواس درگیر... 1074 01:29:14,923 --> 01:29:18,078 ‫قاچاق غیرقانونی حیوانات وحشی می‌شه. 1075 01:29:18,929 --> 01:29:19,843 ‫به این شکله. 1076 01:29:20,856 --> 01:29:23,115 ‫مونالیزا و مارکو پولوهایی... 1077 01:29:23,157 --> 01:29:25,046 ‫که تو دفتر نوشته بود... 1078 01:29:25,071 --> 01:29:26,552 ‫همه به حیوانی وحشی اشاره دارن. 1079 01:29:27,247 --> 01:29:29,207 ‫ظاهرا کوواس لازم نیست ‫کاری انجام بده. 1080 01:29:30,203 --> 01:29:33,849 ‫صرفا چند تا معرفی انجام می‌دن ‫و با چند نفر تماس می‌گیره، 1081 01:29:33,874 --> 01:29:36,912 ‫بعد کمیسیون خودش رو ‫از هزاران دلار دریافت می‌کنه. 1082 01:29:37,878 --> 01:29:40,918 ‫با هیچ‌کدوم از مشتری‌هاش ‫ملاقات نمی‌کنه و نمی‌شناسشون، 1083 01:29:40,951 --> 01:29:42,950 ‫بیشتر در حد یه رابط و کفیل می‌مونه. 1084 01:29:43,608 --> 01:29:44,787 ‫درست همون سال... 1085 01:29:44,812 --> 01:29:46,532 ‫درخواست می‌کنه تا ‫به فدراسیون منتقل بشه. 1086 01:29:48,288 --> 01:29:50,887 ‫این معما کم‌کم واسه زد حل می‌شه. 1087 01:29:51,265 --> 01:29:52,703 ‫کوواس باهوشه. 1088 01:29:52,728 --> 01:29:56,013 ‫شغلش تو فدراسیون حالت ‫پوششی و مخفی‌کردن داره. 1089 01:29:56,332 --> 01:29:59,532 ‫چون تو موقعیت شغل قبلیش، ‫راحت مورد شک و ظن قرار می‌گرفت. 1090 01:30:00,175 --> 01:30:04,496 ‫تو فدراسیون، اون دفتر گم‌شده ‫واقع در شهری گم‌شده... 1091 01:30:04,521 --> 01:30:07,408 ‫ناشناس و مثل روح می‌مونه. 1092 01:30:08,384 --> 01:30:09,948 ‫دیگه برای ادامه کسب و کارش... 1093 01:30:09,973 --> 01:30:11,613 ‫نیازی به شغل‌های دیگه نداره. 1094 01:30:11,638 --> 01:30:12,360 ‫دیگه تموم شد. 1095 01:30:12,634 --> 01:30:16,433 ‫اینطوری سالیان سال به کارش ادامه می‌ده ‫و کسی حتی متوجه نمی‌شه. 1096 01:30:17,191 --> 01:30:20,911 ‫به طوری وسواسی، سیستماتیک و ترسناک، ‫موفق می‌شه خودش رو نامرئی کنه. 1097 01:30:21,181 --> 01:30:23,580 ‫برای خودش کلی هویت ‫با اسم‌های جعلی می‌سازه. 1098 01:30:23,605 --> 01:30:25,304 ‫مدرک جعل می‌کنه. 1099 01:30:25,735 --> 01:30:27,734 ‫هیچ‌کس نمی‌دونه کجا زندگی می‌کنه ‫یا کجا اقامت داره. 1100 01:30:28,024 --> 01:30:29,904 ‫از مکان‌های دورافتاده که اغلب ‫روی نقشه نمایان نشدن... 1101 01:30:29,929 --> 01:30:31,689 ‫به عنوان آدرس پست استفاده می‌کنه. 1102 01:30:32,227 --> 01:30:34,514 ‫جاهایی که توش ناشناخته است. 1103 01:30:34,726 --> 01:30:39,586 ‫برای کسایی که می‌خوان پیداش کنن، ‫هزارتوی ویژه‌ای می‌کشه. 1104 01:30:40,166 --> 01:30:43,181 ‫همون هزارتویی که زد ‫الان خودش رو توش گم کرده. 1105 01:30:55,665 --> 01:30:56,786 ‫وقتی تحقیقات به پایان می‌رسه، 1106 01:30:56,811 --> 01:31:01,372 ‫زد سوالات باقی مانده ‫خودش رو یادداشت می‌کنه. 1107 01:31:01,709 --> 01:31:02,568 ‫اولیش اینه: 1108 01:31:02,747 --> 01:31:05,232 ‫آیا می‌شه به ثروت کوواس رسید؟ 1109 01:31:06,374 --> 01:31:09,306 ‫آیا تا ابد از دست رفته؟ 1110 01:31:09,667 --> 01:31:12,867 ‫فعلا که پیدا کردنش غیرممکنه. ‫خیلی خطرناکه. 1111 01:31:13,279 --> 01:31:14,097 ‫سوال دوم: 1112 01:31:14,122 --> 01:31:15,764 ‫کوواس واسه چه کاری ‫داشت پس‌انداز می‌کرد؟ 1113 01:31:17,098 --> 01:31:19,097 ‫اصلا این عملیات واسه چی بود؟ 1114 01:31:19,587 --> 01:31:21,386 ‫نکنه بدون اینکه بدونه چطور می‌شه... 1115 01:31:21,411 --> 01:31:23,833 ‫اون‌همه پول رو خرج کرد، ‫ذخیره‌شون کرده باشه؟ 1116 01:31:23,858 --> 01:31:27,467 ‫آیا خسیس بود؟ ‫برده سیستم خودش شده بود؟ 1117 01:31:27,998 --> 01:31:28,832 ‫یه سوال دیگه: 1118 01:31:28,857 --> 01:31:30,906 ‫آیا کسب و کار کوواس ‫همچنان در حال تداوم بود؟ 1119 01:31:31,067 --> 01:31:32,946 ‫آیا کسی هنوز داره ‫براش پول می‌فرسته؟ 1120 01:31:32,971 --> 01:31:34,611 ‫اصلا کسی می‌دونه که مرده؟ 1121 01:31:37,971 --> 01:31:41,067 ‫همچنان هم یک معمای دیگه مونده. 1122 01:31:41,092 --> 01:31:43,492 ‫اون نماد و سه حروف. 1123 01:33:06,457 --> 01:33:10,296 ‫«مزرعه اسب پیرنه»؟ ‫این دیگه چیه؟ 1124 01:33:10,321 --> 01:33:12,640 ‫زد دیگه تحمل هیجان و اضطراب رو نداره. 1125 01:33:12,665 --> 01:33:15,743 ‫با خودش می‌گه: ‫«یا مرتبط با دفتره یا کوواس دیگه.» 1126 01:33:15,768 --> 01:33:17,671 ‫«اگه مربوط به دفتر باشه که هیچی،» 1127 01:33:17,696 --> 01:33:19,615 ‫«ولی اگه مربوط به کوواس باشه یعنی مهمه.» 1128 01:33:19,860 --> 01:33:23,195 ‫بعد می‌گه: «پالومک... ‫باید برم از پالومک بپرسم.» 1129 01:33:23,220 --> 01:33:25,486 ‫«صبح اول وقت ازش می‌پرسم.» 1130 01:33:28,775 --> 01:33:31,075 ‫قبل از اینکه چراغ‌ها رو خاموش کنه... 1131 01:33:31,100 --> 01:33:33,819 ‫تو دلش می‌گه: «فقط هشت ساعت مونده.» 1132 01:33:52,377 --> 01:33:54,216 ‫با فدراسیون تماس گرفتین. 1133 01:33:54,726 --> 01:33:56,484 ‫بله، خودم هستم. 1134 01:33:56,895 --> 01:33:59,536 ‫سلام، حال شما چطوره؟ 1135 01:33:59,896 --> 01:34:00,896 ‫چی؟ 1136 01:34:01,177 --> 01:34:03,057 ‫ولی پالومک فردا سر کار نمیاد. 1137 01:34:03,217 --> 01:34:05,397 ‫دخترش زنگ می‌زنه و توضیح می‌ده... 1138 01:34:05,417 --> 01:34:06,936 ‫که پدرش با درد زیادی تو سینه‌اش... 1139 01:34:06,961 --> 01:34:09,182 ‫از خواب بیدار می‌شه و پیش دکتر می‌ره... 1140 01:34:09,299 --> 01:34:11,820 ‫و مشخص می‌شه که دچار حمله قلبی شده. 1141 01:34:12,593 --> 01:34:16,352 ‫ولی قبلا هم اینطوری شده بود؟ 1142 01:34:16,377 --> 01:34:18,936 ‫حال پالومک خوبه. ‫جونش در خطر نیست. 1143 01:34:19,177 --> 01:34:22,497 ‫فقط باید یک هفته استراحت کنه... 1144 01:34:23,274 --> 01:34:25,433 ‫و دیگه تا آخر عمرش سیگار نکشه. 1145 01:34:25,458 --> 01:34:27,097 ‫نه، اصلا و ابدا نباید سر کار بیاد. 1146 01:34:27,966 --> 01:34:30,872 ‫بیشتر ببرش راست. ‫اونجا بذار. ببینم. 1147 01:34:31,072 --> 01:34:32,832 ‫نه، کتابش که بزرگتره. 1148 01:34:32,864 --> 01:34:37,296 ‫کتاب مهمیه که صحافیش... 1149 01:34:37,378 --> 01:34:39,856 ‫چه خوب. می‌بینم یکی رو پیدا کردی ‫که برات کار کنه. 1150 01:34:41,477 --> 01:34:42,914 ‫هنوز تو فکر کتابه‌ای بابا؟ 1151 01:34:42,939 --> 01:34:44,358 ‫تموم شد دیگه! 1152 01:34:44,378 --> 01:34:45,937 ‫کتابه اینجاست! 1153 01:34:46,138 --> 01:34:48,097 ‫یه سال و نیمه که گم شده. 1154 01:34:48,338 --> 01:34:52,460 ‫حالا یه هفته می‌شه که بهش گیر داده ‫و اصرار داره که مثلا... 1155 01:34:53,155 --> 01:34:56,194 ‫عزیزم، کتابه اینجاست! ‫می‌گم همیشه کنارم بوده... 1156 01:34:56,219 --> 01:34:58,298 ‫زد بعدازظهر به خونه پالومک می‌ره. 1157 01:34:59,467 --> 01:35:01,746 ‫به ندرت حرفی از تاریخ و جغرافیا زده می‌شه. 1158 01:35:03,251 --> 01:35:04,730 ‫پالومک همچنان زیاد حرف می‌زنه، 1159 01:35:04,755 --> 01:35:07,594 ‫ولی انگار اختیار موضوعات حرفش ‫تا حد بیشتری دست خودشه. 1160 01:35:07,821 --> 01:35:10,500 ‫این موضوعات کمتر جدی ‫و اغلب معمولی هستن. 1161 01:35:10,525 --> 01:35:12,325 ‫انگار که خارج از فدراسیون، 1162 01:35:12,460 --> 01:35:14,320 ‫پالومک یه آدم دیگه می‌شه. 1163 01:35:14,340 --> 01:35:16,419 ‫برای تو که شکر نمی‌ریزم! ‫واسه ایشون می‌ریزم! 1164 01:35:24,742 --> 01:35:27,999 ‫زد به طرز عجیبی متوجه می‌شه ‫که داره بهش خوش می‌گذره. 1165 01:35:30,054 --> 01:35:32,335 ‫یه جا پالومک می‌گه که سردرد گرفته... 1166 01:35:32,360 --> 01:35:33,635 ‫واسه همین زد همراه دخترش... 1167 01:35:33,660 --> 01:35:35,379 ‫تا داروخونه می‌رن که براش قرص بگیرن. 1168 01:35:36,492 --> 01:35:38,611 ‫وقتی برمی‌گردن می‌بینن ‫پالومک رو تخت خوابش برده. 1169 01:35:38,636 --> 01:35:39,675 ‫همونطور که خوابه... 1170 01:35:39,700 --> 01:35:41,702 ‫اون دو نفر چند ساعتی ‫با همدیگه صحبت می‌کنن. 1171 01:35:42,000 --> 01:35:44,165 ‫آروم بگو بخند می‌کنن ‫که یه وقت از خواب نپره. 1172 01:35:44,190 --> 01:35:45,670 ‫وقتی از هم جدا می‌شن، 1173 01:35:45,695 --> 01:35:48,960 ‫زد متوجه می‌شه در طول ‫چند ماه اخیر زندگیش... 1174 01:35:48,985 --> 01:35:51,445 ‫اصلا به اندازه این بعدازظهر ‫بهش خوش نگذشته بود. 1175 01:36:00,083 --> 01:36:03,973 ‫اون شب که برمی‌گرده ‫تو اتاق تنگ و کوچیک کوواس بخوابه... 1176 01:36:04,302 --> 01:36:07,577 ‫پیش خودش می‌گه از بس ‫خودش رو از همه جدا کرده و... 1177 01:36:07,702 --> 01:36:08,951 ‫انقدر به اون آدم مرده فکر کرده... 1178 01:36:08,976 --> 01:36:10,615 ‫یا سعی کرده جاش زندگی کنه... 1179 01:36:10,640 --> 01:36:12,515 ‫و انقدر خودش رو درگیر ‫این ماجرای عجیب کرده... 1180 01:36:13,156 --> 01:36:15,230 ‫که حالش داره بهم می‌خوره ‫و از کوواس خسته شده. 1181 01:36:15,255 --> 01:36:16,922 ‫دیگه نمی‌خواد بهش فکر کنه. 1182 01:36:22,821 --> 01:36:25,701 ‫یک. یک. دو تا اینجا... بفرما. 1183 01:36:39,884 --> 01:36:45,603 ‫از ماه پیشه. آره، درسته. 1184 01:36:47,523 --> 01:36:52,952 ‫چهارصد و سی و دو، ‫به همراه پنجاه و سه سنت. 1185 01:36:52,977 --> 01:36:55,171 ‫به علاوه مالیات. 1186 01:36:55,422 --> 01:36:57,901 ‫اولش فکر نکردن به کوواس ‫اونقدر سخت نبود. 1187 01:36:58,358 --> 01:37:00,078 ‫محل کارش تو فدراسیون ‫بدون حضور پالومک... 1188 01:37:00,103 --> 01:37:01,462 ‫مثل قبل نبود. 1189 01:37:01,759 --> 01:37:03,358 ‫زد دو سه برابر قبل... 1190 01:37:03,383 --> 01:37:05,182 ‫مثل برده‌ای کار می‌کنه. 1191 01:37:06,384 --> 01:37:11,351 ‫کم‌کم حس تازه‌ای بهش دست می‌ده ‫و از کارش لذت می‌بره. 1192 01:37:11,759 --> 01:37:13,318 ‫تصمیم می‌گیره بیشتر بیرون بره، 1193 01:37:13,343 --> 01:37:15,462 ‫دوست پیدا کنه و با بقیه آشنا بشه. 1194 01:37:16,840 --> 01:37:18,079 ‫یک روز صبح تصمیم می‌گیره... 1195 01:37:18,104 --> 01:37:20,583 ‫که دیگه نمی‌خواد ‫تو اون خرابه زندگی کنه. 1196 01:37:21,144 --> 01:37:22,324 ‫از خانم گاویلان می‌خواد... 1197 01:37:22,344 --> 01:37:24,503 ‫کمکش کنه تا خونه‌ای اجازه کنه. 1198 01:37:24,535 --> 01:37:26,469 ‫ترجیحا خونه بزرگ و نورگیری باشه... 1199 01:37:26,503 --> 01:37:28,183 ‫که تا حد امکان از فدراسیون دوره. 1200 01:37:28,760 --> 01:37:30,399 ‫بعد هفته‌ای چند بار می‌ره و... 1201 01:37:30,424 --> 01:37:31,862 ‫بعدازظهرها به پالومک سر می‌زنه. 1202 01:37:32,440 --> 01:37:33,639 ‫چند روز پیش دوباره... 1203 01:37:33,664 --> 01:37:35,862 ‫یاد اون معماهایی افتاد ‫که ذهنش رو درگیر کرده بود... 1204 01:37:36,306 --> 01:37:39,025 ‫ولی بعد حس احمق بودن بهش دست داد. 1205 01:37:39,441 --> 01:37:40,640 ‫انگار تموم اون مدت... 1206 01:37:40,665 --> 01:37:42,424 ‫مشغول بازی بچه‌گانه‌ای بوده. 1207 01:37:55,514 --> 01:37:57,073 ‫آها... ولی... 1208 01:37:59,025 --> 01:38:00,184 ‫ولی... 1209 01:38:02,425 --> 01:38:05,591 ‫مجوزها؟ کدوم؟ 1210 01:38:07,346 --> 01:38:09,826 ‫مال ماه پیش. اجازه بدین. 1211 01:38:17,161 --> 01:38:20,961 ‫بله، ارسال شده بودن. ‫بله، دارمشون... 1212 01:38:22,638 --> 01:38:25,721 ‫نه، تاریخ‌ها رو یادداشت نمی‌کنیم. 1213 01:38:25,746 --> 01:38:30,722 ‫همون روز فردی به نام کاسرس ‫یا کاسارس تماس می‌گیره. 1214 01:38:30,883 --> 01:38:32,241 ‫درخواست مجوزی رو داره... 1215 01:38:32,266 --> 01:38:34,065 ‫که باید یک هفته پیش آماده می‌شد. 1216 01:38:35,606 --> 01:38:37,880 ‫پالومک موظف بود آماده‌شون کنه، 1217 01:38:38,201 --> 01:38:39,641 ‫ولی کس دیگه‌ای ازش خبر نداشت. 1218 01:38:39,842 --> 01:38:41,522 ‫خالا این مسئله فوریت پیدا کرده بود... 1219 01:38:41,547 --> 01:38:43,466 ‫و امکان نداشت از تو دفتر ‫بشه حلش کرد. 1220 01:38:44,082 --> 01:38:45,362 ‫کاری جز حضورا رفتن... 1221 01:38:45,387 --> 01:38:49,265 ‫و امضای مدارک نمی‌شد انجام داد. 1222 01:38:49,386 --> 01:38:51,146 ‫ببینید، بیاید یه کاری کنیم... 1223 01:38:51,467 --> 01:38:54,546 ‫به محض اینکه تایید بشه ‫مدارک شما گم شده... 1224 01:38:55,170 --> 01:38:57,089 ‫یک نفر از طرف خودمون ‫براتون مدارک جدید رو میاره. 1225 01:38:59,442 --> 01:39:00,442 ‫قبل از اینکه راه بیفته... 1226 01:39:00,467 --> 01:39:02,547 ‫جاهایی که باید بره رو ‫روی نقشه پیدا می‌کنه. 1227 01:39:03,826 --> 01:39:05,464 ‫با خودش می‌گه: ‫«سرنوشت مقدر کرده.» 1228 01:39:05,924 --> 01:39:08,122 ‫اونجا کمتر از سی کیلومتر با... 1229 01:39:08,147 --> 01:39:09,666 ‫علامت کوواس فاصله داره. 1230 01:39:09,787 --> 01:39:11,787 ‫یعنی سی کیلومتر ‫با پیرنه فاصله داره... 1231 01:39:12,144 --> 01:39:16,022 ‫زد لبخندی می‌زنه و می‌گه: ‫«برگشتم که پیدات کنم.» 1232 01:39:54,042 --> 01:39:55,282 ‫داستان سوم. 1233 01:39:55,309 --> 01:39:57,644 ‫اچ تصمیم می‌گیره ‫فرد غریبه رو تعقیب کنه. 1234 01:39:57,844 --> 01:39:59,404 ‫روز بعدش می‌ره اوضاع رو به اطلاع... 1235 01:39:59,429 --> 01:40:00,589 ‫کسی که استخدامش کرده بود، می‌رسونه. 1236 01:40:01,084 --> 01:40:02,684 ‫اون یارو فاکتوروویچ... 1237 01:40:02,709 --> 01:40:05,069 ‫تو ذهن اچ بیشتر ‫حالتی انتزاعی پیدا کرده بود. 1238 01:40:06,045 --> 01:40:08,016 ‫مثل یک سایه دورافتاده و پراکنده شده. 1239 01:40:08,216 --> 01:40:10,459 ‫شرایط به قدری غیرمنطقیه... 1240 01:40:10,484 --> 01:40:12,843 ‫که به سختی می‌تونه دنبال دلیل... 1241 01:40:12,868 --> 01:40:14,429 ‫عاقلانه‌ای واسه حضورش پیدا کنه. 1242 01:40:14,670 --> 01:40:16,709 ‫فکر می‌کنه بهش پول دادن ‫که فقط اونجا باشه. 1243 01:40:24,104 --> 01:40:27,462 ‫مرد غریبه با سنگ انداختن توی آب ‫سعی می‌کنه وقت‌کشی کنه. 1244 01:40:28,330 --> 01:40:31,009 ‫حتی یه قوطی کنسرو تو آب می‌ندازه... 1245 01:40:31,034 --> 01:40:32,593 ‫که به عنوان هدف ازش استفاده کنه. 1246 01:40:32,950 --> 01:40:34,950 ‫اچ تصمیم می‌گیره حتی اگه لازم بود... 1247 01:40:35,560 --> 01:40:38,989 ‫تا صبح بیدار بمونه و بفهمه این مرد کیه ‫و اینجا چیکار می‌کنه. 1248 01:40:40,000 --> 01:40:41,720 ‫در عرض کمتر از نیم ساعت ‫به خواب عمیقی می‌ره... 1249 01:40:41,745 --> 01:40:44,076 ‫که امکان نداره تا صبح بیدار بشه. 1250 01:40:44,101 --> 01:40:45,670 ‫تا اینکه با فاصله چند متری ‫از جایی که خوابیده، 1251 01:40:45,831 --> 01:40:47,830 ‫انفجار دیگه‌ای رخ می‌ده. 1252 01:40:51,658 --> 01:40:54,216 ‫«بخش دهم: سزار» 1253 01:41:06,352 --> 01:41:08,711 ‫خیلی‌خب، دوباره برگشتیم. 1254 01:41:11,752 --> 01:41:13,511 ‫جا خوردی! 1255 01:41:15,644 --> 01:41:17,004 ‫از کجا اومدی؟ 1256 01:41:17,672 --> 01:41:19,292 ‫انگار حقه زامویدیو... 1257 01:41:19,312 --> 01:41:21,111 ‫چندان موفقیت‌آمیز نبوده! 1258 01:41:22,451 --> 01:41:24,330 ‫تو و زامودیو دام پهن کرده بودین. 1259 01:41:27,953 --> 01:41:29,432 ‫می‌دونم زامودیو فرستادت. 1260 01:41:32,392 --> 01:41:33,951 ‫هیچی گیرش نمیاد. 1261 01:41:35,072 --> 01:41:36,551 ‫متوجه شدی؟ 1262 01:41:38,313 --> 01:41:39,952 ‫به نظر میاد من بازی رو بردم، 1263 01:41:43,431 --> 01:41:48,780 ‫ضمنا دفعه بعد که زامودیو رو ‫با بقایای قایق دیدی، 1264 01:41:49,008 --> 01:41:50,490 ‫سلامم رو بهش برسون. 1265 01:41:50,872 --> 01:41:52,472 ‫هیچی قرار نیست گیرش بیاد. 1266 01:41:56,393 --> 01:41:57,413 ‫اچ برای غریبه توضیح می‌ده... 1267 01:41:57,433 --> 01:41:59,593 ‫که هیچ نمی‌دونه زامودیو کیه. 1268 01:42:01,194 --> 01:42:03,114 ‫توضیح می‌ده خودش کیه ‫و اونجا چیکار می‌کنه. 1269 01:42:03,233 --> 01:42:05,352 ‫تا حدی که بتونه در مورد ‫تک‌سنگ‌ها توضیح می‌ده. 1270 01:42:05,433 --> 01:42:07,072 ‫مرد غریبه همچنان از زامودیو حرف می‌زنه. 1271 01:42:07,233 --> 01:42:08,374 ‫ولی وقتی در مورد تک‌سنگ‌ها می‌شنوه، 1272 01:42:08,394 --> 01:42:09,953 ‫ناگهان ساکت می‌شه. 1273 01:42:18,395 --> 01:42:20,033 ‫مرد غریبه چند لحظه‌ای فکر می‌کنه. 1274 01:42:20,474 --> 01:42:21,993 ‫به نظر میاد گیج شده باشه. 1275 01:42:23,370 --> 01:42:24,609 ‫در نهایت اعتراف می‌کنه که... 1276 01:42:24,634 --> 01:42:27,153 ‫به خودش هم همون ‫دستورالعمل رو داده بودن. 1277 01:42:27,624 --> 01:42:31,336 ‫سال‌ها پیش واسه شرکت ‫توسعه لا پلاتا کار می‌کرد. 1278 01:42:31,770 --> 01:42:32,770 ‫چند روز پیش، 1279 01:42:32,795 --> 01:42:34,355 ‫یک نفر تلفنی ازش خواسته بود، 1280 01:42:34,555 --> 01:42:38,393 ‫تا تمام مدارکی که از پروژه ‫شرکت مونده رو از بین ببره. 1281 01:42:41,075 --> 01:42:43,434 ‫مرد غریبه اعتراف می‌کنه ‫که هیچ توضیح دیگه‌ای بهش ندادن. 1282 01:42:43,635 --> 01:42:46,034 ‫حتی نمی‌دونه علت این کاری ‫که داره انجام می‌ده چیه. 1283 01:42:46,195 --> 01:42:47,755 ‫صرفا بهش پول زیادی پیشنهاد کردن. 1284 01:42:47,914 --> 01:42:51,170 ‫مرد غریبه شخصی که ‫استخدامش کرده بود هم توصیف می‌کنه. 1285 01:42:51,491 --> 01:42:53,410 ‫با اینکه جفتشون خبر ندارن، 1286 01:42:53,687 --> 01:42:57,306 ‫ولی مشخصه که توصیفاتش ‫با بانیاکو مطابقت داره. 1287 01:42:58,475 --> 01:43:01,235 ‫یک بار دیگه بانیاکو ‫داشت پیروز میدان می‌شد. 1288 01:43:04,601 --> 01:43:05,790 ‫همین بود. 1289 01:43:05,815 --> 01:43:10,460 ‫به همین علت بود که مرد غریبه ‫داشت تک‌سنگ‌ها رو نابود می‌کرد. 1290 01:43:11,516 --> 01:43:12,798 ‫اینکه زامودیو کی بوده... 1291 01:43:13,919 --> 01:43:15,889 ‫رابطه‌اش با مرد غریبه چی بوده... 1292 01:43:16,349 --> 01:43:18,467 ‫با اینکه چه قصه‌ای ‫بین این دو نفر بوده رو... 1293 01:43:19,541 --> 01:43:22,032 ‫نه ما و نه اچ هیچ‌وقت ‫قرار نیست بفهمیم. 1294 01:43:25,372 --> 01:43:28,879 ‫فقط می‌دونیم با وجود این زامودیو... 1295 01:43:28,904 --> 01:43:31,864 ‫فقط اچ می‌مونه و یه قایق. 1296 01:43:40,956 --> 01:43:43,741 ‫حالا ناراحت نشو. اسمم سزاره. 1297 01:43:52,078 --> 01:43:54,495 ‫سزار و اچ با هم می‌رن. 1298 01:43:54,947 --> 01:43:57,025 ‫اگرچه وظیفه جفتشون ‫با مال همدیگه در تضاده و... 1299 01:43:57,605 --> 01:43:59,724 ‫پیروزی یکیشون به معنای ‫شکست شخص دیگه است... 1300 01:44:00,484 --> 01:44:03,204 ‫سزار براش توضیح می‌ده: ‫«من حکم دینامیت رو دارم.» 1301 01:44:03,229 --> 01:44:05,388 ‫«مثل دینامیت می‌مونم. ‫اگه کسی بخواد...» 1302 01:44:05,518 --> 01:44:07,317 ‫«قبل از انفجار عکس بگیره، ‫بهش اجازه می‌دم.» 1303 01:44:07,838 --> 01:44:10,437 ‫قبل از اینکه اچ جوابی بده، ‫سزار قایق رو روشن می‌کنه. 1304 01:44:10,598 --> 01:44:13,964 ‫تک‌خنده‌ای می‌زنه و بعد می‌گه: «قبوله.» 1305 01:44:38,986 --> 01:44:41,105 ‫سزار تو جزایر لیوارد آتلانتیک... 1306 01:44:41,399 --> 01:44:43,038 ‫به دنیا اومده بود. 1307 01:44:43,723 --> 01:44:46,922 ‫به ظاهرش فردی هفتاد ساله می‌خورد، ‫اما ممکن بود بیشتر هم باشه. 1308 01:44:47,614 --> 01:44:48,690 ‫خیلی بیشتر از هفتاد. 1309 01:44:49,940 --> 01:44:51,420 ‫پدرش یک تاجر آلمانی و مادرش... 1310 01:44:51,445 --> 01:44:53,924 ‫یک زن فرانسوی بود ‫که وقتی سزار بچه بود از دنیا رفت. 1311 01:44:54,680 --> 01:44:56,460 ‫تقریبا تمام دوران جوانیش رو... 1312 01:44:56,480 --> 01:44:58,039 ‫به همراه پدرش از ونزوئلا... 1313 01:44:58,400 --> 01:45:00,079 ‫تا گویان سفر می‌کرد. 1314 01:45:00,440 --> 01:45:01,440 ‫با افتخار می‌گفت... 1315 01:45:01,559 --> 01:45:04,038 ‫که تا حالا پاش رو ‫تو مدرسه یا کلیسا نذاشته. 1316 01:45:04,079 --> 01:45:05,999 ‫تو هجده سالگیش با دختری ‫اهل ونزوئلا ازدواج کرد... 1317 01:45:06,200 --> 01:45:07,999 ‫و با هم صاحب پسری شدن. 1318 01:45:08,495 --> 01:45:10,894 ‫کمی بعد سوار بر نفتکشی انگلیسی ‫از ونزوئلا رفت و... 1319 01:45:10,919 --> 01:45:12,599 ‫دیگه خانواده‌اش رو ندید. 1320 01:45:14,280 --> 01:45:17,216 ‫یه مدت تو دلتای اوریونکو، ‫توی کارخونه نفتی کار می‌کرد. 1321 01:45:17,617 --> 01:45:19,575 ‫مدتی هم سرپرست نظارتی ‫کانال پاناما بود. 1322 01:45:19,696 --> 01:45:22,455 ‫با اینکه مهندسی نخونده بود، ‫یه مدت هم مهندس سرپرست... 1323 01:45:22,480 --> 01:45:24,839 ‫پروژه لوله‌کشی در برزیل بود. 1324 01:45:25,400 --> 01:45:26,720 ‫حدودا یک سال تو عربستان زندگی کرد... 1325 01:45:26,801 --> 01:45:28,360 ‫که اونجا صاحب پسر دیگه‌ای شد. 1326 01:45:28,979 --> 01:45:32,138 ‫در چهل سالگی که تو پروژه ‫لایروبی رودخانه‌ای در گویان بود، 1327 01:45:32,321 --> 01:45:36,506 ‫با مردی آرژانتینی آشنا می‌شه ‫که اسمش پهافلور یا پنافورت بود، 1328 01:45:36,897 --> 01:45:41,081 ‫که سزار رو با خودش به جنوب می‌بره ‫تا تو شرکت لا پلاتا مشغول بشه. 1329 01:45:41,617 --> 01:45:44,296 ‫اونجا کار و کاسبی خوبی ‫برای خودش دست و پا کرد. 1330 01:45:44,321 --> 01:45:45,501 ‫مدیر و رئیس بود و... 1331 01:45:45,521 --> 01:45:47,281 ‫حتی دفتر شخصی خودش رو داشت. 1332 01:45:48,451 --> 01:45:50,529 ‫اگرچه به قصد خودش... 1333 01:45:50,561 --> 01:45:53,590 ‫تصمیم گرفت برگرده و دوباره ‫توی رودخونه کار کنه. 1334 01:45:56,530 --> 01:45:59,530 ‫تو آرژانتین دوباره ازدواج کرد، ‫اما صاحب فرزندی نشد. 1335 01:46:00,629 --> 01:46:02,708 ‫به گفته خودش حتی ‫اسم همسرش هم یادش نیست. 1336 01:46:03,826 --> 01:46:05,585 ‫سوزانا یا شاید زولما بود. 1337 01:46:06,494 --> 01:46:08,691 ‫دقیقا آخرین پروژه‌ای که روش... 1338 01:46:08,716 --> 01:46:13,281 ‫کار کرده بود همون ‫کانال رودخانه پامپاس بود. 1339 01:46:14,137 --> 01:46:16,097 ‫به قول خودش، از اونموقع خودش رو... 1340 01:46:16,122 --> 01:46:18,322 ‫وقف «سرمایه‌گذاری ‫و پروژه‌های شخصی» کرده. 1341 01:46:18,939 --> 01:46:20,498 ‫اچ با خودش می‌گه: 1342 01:46:20,523 --> 01:46:22,601 ‫«ولی همچنان بهش نمیاد ‫آدم ثروتمندی باشه.» 1343 01:46:26,762 --> 01:46:29,463 ‫وقتی روز به پایان می‌رسه، ‫اچ احساس می‌کنه... 1344 01:46:29,483 --> 01:46:31,383 ‫شرایط حتی بیشتر از قبل... 1345 01:46:31,403 --> 01:46:33,202 ‫غیرمنطقی و غیرقابل درک شده. 1346 01:46:33,573 --> 01:46:36,317 ‫با خودش می‌گه: «حالا ادامه بدیم ‫تا ببینیم خدا چی می‌خواد.» 1347 01:47:07,615 --> 01:47:10,855 ‫بر خلاف شرایط، ‫اوضاع روز بعد بهتر می‌شه... 1348 01:47:11,968 --> 01:47:14,607 ‫و اچ بالاخره کاری که قرار بود ‫انجام بده رو به پایان می‌رسونه. 1349 01:47:19,473 --> 01:47:22,033 ‫سزار موقعیت دقیق ‫تمام تک‌سنگ‌ها رو می‌دونه. 1350 01:47:22,445 --> 01:47:24,724 ‫اگه باهاش بره سفرش ‫آسون‌تر و سریع‌تر تموم می‌شه. 1351 01:47:30,287 --> 01:47:32,287 ‫انگار این دیدار اتفاقی ‫چندان بد تموم نشد. 1352 01:47:34,828 --> 01:47:38,386 ‫ولی همچنان اچ نمی‌دونه ‫که آیا باید... 1353 01:47:38,411 --> 01:47:40,250 ‫چنین کاری می‌کردن یا نه. 1354 01:47:57,446 --> 01:47:59,125 ‫زد دوباره تو جاده است. 1355 01:47:59,884 --> 01:48:01,404 ‫این بار خیلی از مسیری... 1356 01:48:01,485 --> 01:48:03,405 ‫که باهاش آشنا بود، دورتر شده. 1357 01:48:03,550 --> 01:48:05,509 ‫این جاده‌های با مسیرهای خودش فرق دارن. 1358 01:48:05,942 --> 01:48:07,301 ‫بزرگترن. 1359 01:48:07,326 --> 01:48:09,365 ‫شهرهای بیشتر، ترافیک بیشتر ‫و فعالیت بیشتر دارن. 1360 01:48:10,579 --> 01:48:12,619 ‫زد متوجه می‌شه ‫که دنیای جاده‌ها براش... 1361 01:48:12,727 --> 01:48:15,006 ‫مثل نوعی پناهگاه می‌مونه. 1362 01:48:15,327 --> 01:48:17,924 ‫مثل منظره‌ای که بارها و بارها ‫باید بهش برگرده. 1363 01:48:19,140 --> 01:48:21,299 ‫بعضی وقت‌ها از روی شوخی ‫یا با جدیت تمام... 1364 01:48:21,486 --> 01:48:23,446 ‫از خودش می‌پرسه که نکنه ‫این معمای کوواس... 1365 01:48:23,647 --> 01:48:27,766 ‫صرفا بهونه‌ایه که باهاش ‫به دل جاده بزنه؟ 1366 01:48:30,461 --> 01:48:32,141 ‫زد بعد از رسیدگی ‫به مشکلات بوروکراتیک... 1367 01:48:32,166 --> 01:48:34,901 ‫که بابتش تا اونجا رفته بود، ‫نقشه رو بررسی می‌کنه. 1368 01:48:35,142 --> 01:48:36,422 ‫برای رسیدن به مزرعه، 1369 01:48:36,447 --> 01:48:37,966 ‫باید چند کیلومتر مسیر رو... 1370 01:48:37,991 --> 01:48:39,122 ‫از جاده داخلی طی کنه. 1371 01:48:39,155 --> 01:48:42,502 ‫بعدش باید به جاده استانی بره و... 1372 01:48:42,527 --> 01:48:46,743 ‫سی الی چهل کیلومتر ‫تو جاده خاکی رانندگی کنه. 1373 01:48:47,002 --> 01:48:50,382 ‫بعد کافیه همون مسیر رو بره ‫تا به مزرعه برسه. 1374 01:48:50,858 --> 01:48:52,577 ‫توضیح دیگه‌ای هم نداره. 1375 01:50:07,604 --> 01:50:08,843 ‫زد از خودش می‌پرسه: «حالا چی؟» 1376 01:50:10,920 --> 01:50:12,719 ‫تا حالا به اینجاش فکر نکرده بود. 1377 01:50:13,143 --> 01:50:17,061 ‫«حالا که رسیدم. چیکار کنم؟ ‫نمی‌تونم برگردم یا برم داخل.» 1378 01:50:17,371 --> 01:50:19,730 ‫«اصلا با چه اجازه‌ای برم داخل؟ ‫اگه توش آدم باشه چی؟» 1379 01:50:21,494 --> 01:50:23,493 ‫تصمیم می‌گیره یه گوشه بمونه ‫تا ببینه چی می‌شه. 1380 01:51:13,089 --> 01:51:15,887 ‫سه ساعت که می‌گذره، با خودش می‌گه: ‫«پس کسی اینجا نیست.» 1381 01:51:17,452 --> 01:51:18,971 ‫«می‌رم داخل.» 1382 01:51:39,143 --> 01:51:42,718 ‫خب، قضیه از این قراره: 1383 01:51:42,774 --> 01:51:46,755 ‫زد داره وسط ناکجاآباد، ‫وارد ملک شخصی کس دیگه‌ای می‌شه، 1384 01:51:46,780 --> 01:51:49,739 ‫که حتی نمی‌دونه اون داخل ‫دنبال چی می‌گرده. 1385 01:51:50,949 --> 01:51:53,789 ‫گمونم وقتشه به وقایع عجیبی بپردازیم... 1386 01:51:53,814 --> 01:51:55,354 ‫که باعث شد سر اونجا در بیاره. 1387 01:51:55,374 --> 01:51:56,733 ‫مجموعه‌ای زنجیروار از اتفاقات... 1388 01:51:56,758 --> 01:51:58,518 ‫که شرایط رو به این سمت سوق داد. 1389 01:52:00,104 --> 01:52:02,464 ‫ملکی که داره واردش می‌شه سرنخه. 1390 01:52:02,950 --> 01:52:04,689 ‫آخرین محل اتصال نقشه بود. 1391 01:52:05,453 --> 01:52:08,543 ‫نقشه‌ای پر از اسم و اطلاعات. 1392 01:52:08,734 --> 01:52:12,961 ‫که در کنار هم نوعی رمز ‫یا سیستمی مخفی رو شکل می‌دن... 1393 01:52:13,473 --> 01:52:15,946 ‫که توسط مرده‌ای طراحی شده. 1394 01:52:16,015 --> 01:52:19,908 ‫کسی که انگار زندگی زد ‫درگیرش شده و نمی‌تونه ازش فرار کنه. 1395 01:52:20,109 --> 01:52:23,590 ‫زندگی‌ای که توش امیدواره ‫به ثروت مرموز... 1396 01:52:23,615 --> 01:52:28,500 ‫اما کلانی برسه که هیچ‌کس ‫در موردش چیزی نمی‌دونه. 1397 01:52:28,752 --> 01:52:30,830 ‫البته هیچ‌کس به جز زد. 1398 01:52:37,736 --> 01:52:40,895 ‫حالا اونجا چیکار می‌کنه؟ ‫دنبال پول می‌گرده؟ 1399 01:52:41,432 --> 01:52:43,071 ‫فکر می‌کنه اونجا قایم شده؟ 1400 01:52:43,273 --> 01:52:45,071 ‫به نظرش می‌تونه ‫این ثروت رو پیدا کنه؟ 1401 01:52:45,096 --> 01:52:46,396 ‫یا نکنه بدون هیچ دلیلی... 1402 01:52:46,416 --> 01:52:47,975 ‫داره به این ماجراجویی ادامه می‌ده؟ 1403 01:52:48,816 --> 01:52:50,455 ‫مشخص نیست. 1404 01:52:59,099 --> 01:53:00,738 ‫ولی خوبه سری اتفاقاتی... 1405 01:53:00,858 --> 01:53:02,697 ‫که به اینجا منجر شد رو بدونیم. 1406 01:53:02,833 --> 01:53:07,711 ‫چون اتفاقی که قراره بیفته ‫به قدری عجیب و دیوانه‌واره... 1407 01:53:08,085 --> 01:53:10,261 ‫که راحت می‌تونه ما رو گیج کنه و... 1408 01:53:10,286 --> 01:53:14,565 ‫فکر کنیم تصادفی یا مسخره بوده. 1409 01:53:16,704 --> 01:53:18,983 ‫بعد از اینکه بیست دقیقه پیاده می‌ره، 1410 01:53:19,193 --> 01:53:21,192 ‫زد ردیفی از کلبه پیدا می‌کنه، 1411 01:53:21,364 --> 01:53:23,723 ‫که دورش رو درخت‌های ‫سرو و کاج احاطه کرده بودن. 1412 01:53:25,219 --> 01:53:28,407 ‫سرانجام مزرعه گل میخ پیرنه رو پیدا می‌کنه. 1413 01:55:29,413 --> 01:55:32,413 ‫ظاهرا کسی اخیرا اونجا نبوده. 1414 01:55:34,153 --> 01:55:37,191 ‫به نظر با عجله اونجا رو تخلیه کردن، ‫انگار که کارکنانش... 1415 01:55:37,853 --> 01:55:40,773 ‫بنا به دلایلی مجبور به فرار شدن. 1416 01:55:41,062 --> 01:55:42,701 ‫ولی تو یکی از اتاق‌ها... 1417 01:55:42,942 --> 01:55:45,341 ‫می‌بینه که یک نفر اخیرا توش بوده. 1418 01:55:46,186 --> 01:55:49,065 ‫سرنگ، محصولات شیمیایی، ‫وسایل دام‌پزشکی. 1419 01:55:50,035 --> 01:55:53,314 ‫با جعبه‌ای که روش ‫اسم «سرهنگ» نوشته شده. 1420 01:55:54,373 --> 01:55:56,492 ‫زد از خودش می‌پرسه: ‫«یعنی این سرهنگ کیه؟» 1421 01:55:57,836 --> 01:56:00,205 ‫«یعنی شخصیتی از این داستان مونده ‫که هنوز نشناخته باشم؟» 1422 01:56:07,964 --> 01:56:13,164 ‫زد دودل می‌شه. با خودش فکر می‌کنه ‫حتما صدای باد بوده. 1423 01:56:21,032 --> 01:56:22,672 ‫چند لحظه هیچ صدایی نمیاد، 1424 01:56:23,831 --> 01:56:26,150 ‫بعد ناله‌ها دوباره ادامه پیدا می‌کنن. 1425 01:56:27,071 --> 01:56:29,990 ‫چند بار تکرار و صداش بیشتر می‌شه، 1426 01:56:30,423 --> 01:56:32,463 ‫انگار که کمک می‌خواد. 1427 01:56:33,344 --> 01:56:36,943 ‫زد با خودش می‌گه: «سرهنگه!» 1428 01:59:06,468 --> 01:59:09,828 ‫«سرهنگ» داستان... یک شیر بوده. 1429 01:59:28,230 --> 01:59:29,830 ‫«بخش یازدهم: داستان شیر» 1430 01:59:54,653 --> 01:59:56,131 ‫اول خشکش می‌زنه. 1431 01:59:56,807 --> 02:00:00,366 ‫بعد متوجه می‌شه که اون شیر ‫هیچ خطری براش نداره. 1432 02:00:01,086 --> 02:00:03,205 ‫چون پیر و مریضه... ‫و به زودی قراره بمیره. 1433 02:00:03,486 --> 02:00:07,366 ‫مشخصه که کارکنان اونجا ‫تمام حیوانات دیگه رو... 1434 02:00:07,568 --> 02:00:10,606 ‫به جز این شیر با خودشون بردن. 1435 02:00:10,927 --> 02:00:12,446 ‫حتما انقدر مریض بوده... 1436 02:00:12,471 --> 02:00:15,046 ‫که شرایط این نقل مکان ‫فوری و خطرناک رو نداشته. 1437 02:00:15,652 --> 02:00:17,531 ‫می‌خواستن حداقل مرگش با عزت باشه. 1438 02:00:18,116 --> 02:00:20,595 ‫زد چند ساعت کنار شیر می‌شینه. 1439 02:00:22,744 --> 02:00:24,383 ‫به طرز عجیبی از وقتی ‫وارد اونجا شد... 1440 02:00:24,408 --> 02:00:26,327 ‫شیره هم دیگه ناله نکرد. 1441 02:00:26,600 --> 02:00:28,838 ‫صرفا حضورش تا حد زیادی ‫برای شیر آرامش‌بخش بود. 1442 02:00:29,867 --> 02:00:31,266 ‫زد فراموش می‌ره که کنار... 1443 02:00:31,291 --> 02:00:33,691 ‫یک جانور وحشی قدرتمنده ‫و کنارش استراحت می‌کنه. 1444 02:00:36,439 --> 02:00:37,918 ‫به زندگی خودش و... 1445 02:00:38,224 --> 02:00:40,063 ‫اتفاقات عجیب و مسخره ‫چند ماه اخیر فکر می‌کنه. 1446 02:00:40,088 --> 02:00:41,839 ‫به خاطراتش اجازه می‌ده ‫ذهنش رو در بر بگیرن. 1447 02:00:41,864 --> 02:00:44,154 ‫به کودکیش فکر می‌کنه... 1448 02:00:45,870 --> 02:00:48,069 ‫چیزهایی که مدت‌ها بود ‫بهشون فکر نکرده بود. 1449 02:00:49,021 --> 02:00:53,600 ‫اگه کسی از کنارشون رد می‌شد، ‫فکر می‌کرد دو دوست قدیمی‌ان... 1450 02:00:53,784 --> 02:00:55,510 ‫که می‌تونن بدون کلمات ‫با هم ارتباط بگیرن. 1451 02:00:59,087 --> 02:01:03,805 ‫زد به قدری آرامش داره ‫و احساس صمیمیت می‌کنه... 1452 02:01:04,118 --> 02:01:07,088 ‫که مدام شیر رو مثل سگی وفادار... 1453 02:01:07,510 --> 02:01:09,749 ‫یا حتی آدم تصور می‌کنه. 1454 02:01:14,498 --> 02:01:17,176 ‫تا اینکه این لحظات به پایان می‌رسه. 1455 02:01:23,719 --> 02:01:26,479 ‫صدای موتوری از دوردست می‌شنوه. 1456 02:01:27,131 --> 02:01:29,130 ‫داره نزدیک و نزدیک‌تر می‌شه. 1457 02:02:20,681 --> 02:02:21,919 ‫سلام رفیق! 1458 02:02:29,755 --> 02:02:32,075 ‫حالت چطوره؟ 1459 02:02:34,876 --> 02:02:36,355 ‫بد نیستی؟ 1460 02:02:46,076 --> 02:02:47,316 ‫سرده‌ها. 1461 02:02:54,436 --> 02:02:56,635 ‫چی شده؟ تب داری؟ 1462 02:02:57,317 --> 02:02:58,836 ‫ببینمت. 1463 02:03:01,357 --> 02:03:02,636 ‫ای بابا! 1464 02:03:04,239 --> 02:03:08,047 ‫خب، می‌خوای چیکار کنی رفیق؟ 1465 02:03:19,998 --> 02:03:22,877 ‫می‌خوای چیکار کنی رفیق؟ 1466 02:03:24,438 --> 02:03:26,017 ‫همه‌چی تموم می‌شه دیگه. 1467 02:03:34,118 --> 02:03:35,557 ‫غیر از اینه؟ 1468 02:03:39,959 --> 02:03:41,238 ‫نگران نباش پیرمرد. 1469 02:03:41,798 --> 02:03:43,317 ‫چیزی نمونده. 1470 02:04:03,944 --> 02:04:05,263 ‫ناشکر نباش. 1471 02:04:06,319 --> 02:04:07,838 ‫خوب عمر کردی. 1472 02:04:08,547 --> 02:04:10,627 ‫این‌همه سال زنده موندی. 1473 02:04:12,506 --> 02:04:15,703 ‫یادمه قبل ملوان اینجا بودی. 1474 02:04:16,678 --> 02:04:19,318 ‫آره، قبل اینکه ملوان زبل برسه. 1475 02:04:22,000 --> 02:04:24,239 ‫خوب یادمه. 1476 02:04:26,320 --> 02:04:27,719 ‫اون هم حیوان خوشگلی بود. 1477 02:04:33,939 --> 02:04:37,058 ‫ملوان زبل رو می‌گم. ‫شنیدم تو برزیل گرفتنش. 1478 02:04:41,090 --> 02:04:42,338 ‫سرهنگ! 1479 02:04:45,687 --> 02:04:46,817 ‫کیف می‌کنی‌ها! 1480 02:04:55,281 --> 02:04:58,880 ‫سرهنگ! سرهنگ شیره من! 1481 02:05:03,401 --> 02:05:06,040 ‫سرهنگ عزیزم! ‫جنگجوی باشکوه! 1482 02:05:07,925 --> 02:05:10,804 ‫تو آفریقا به دنیا اومدی ‫و تو کریول به سرپرستی گرفته شدی. 1483 02:05:12,412 --> 02:05:15,412 ‫امروز می‌خوام این ترانه ‫خداحافظی رو برات بخونم. 1484 02:05:17,242 --> 02:05:20,879 ‫این رو خودم برات نوشتم، ‫چون به خوبی کریول... 1485 02:05:22,244 --> 02:05:25,929 ‫می‌دونم که چطور باید ‫با پادشاه رو به موت وداع کرد. 1486 02:05:35,857 --> 02:05:37,337 ‫چند دقیقه بعد، ‫شیر تمام محتویات... 1487 02:05:37,482 --> 02:05:39,001 ‫بشقاب رو می‌بلعه. 1488 02:05:39,298 --> 02:05:43,498 ‫بعد زد رنج طولانی شیر رو می‌بینه. 1489 02:05:43,930 --> 02:05:48,290 ‫ابتدا به مدت تقریبا یک ربع ‫هیچ صدایی تولید نمی‌شه. 1490 02:06:02,248 --> 02:06:04,247 ‫شیر شروع به نفس‌نفس زدن می‌کنه، 1491 02:06:04,563 --> 02:06:06,003 ‫انگار که پریشان احوال شده. 1492 02:06:06,440 --> 02:06:08,438 ‫بعد پریشانی تبدیل به خشم می‌شه و... 1493 02:06:08,915 --> 02:06:11,554 ‫غرش شیر مثل رعد و برق آسمان، ‫ناگهان آغاز می‌شه. 1494 02:06:11,969 --> 02:06:14,528 ‫کمی غرش می‌کنه. ‫تقریبا ده دقیقه یا بیشتر. 1495 02:06:15,353 --> 02:06:17,792 ‫هیچ‌کس فکر نمی‌کرد ‫که این شیر در حال مرگ باشه. 1496 02:06:18,632 --> 02:06:20,631 ‫چون رفتارش مثل شیری بود ‫که تازه ابتدای جوانیشه. 1497 02:06:20,764 --> 02:06:22,363 ‫باشکوه و خیره‌کننده بود. 1498 02:06:23,759 --> 02:06:27,157 ‫مدتی مثل یک مجسمه بی‌صدا می‌مونه. 1499 02:06:27,952 --> 02:06:30,672 ‫بی‌حرکت تو همون حالت می‌مونه. 1500 02:06:34,411 --> 02:06:40,730 ‫بعد کم‌کم رو به زوال می‌ره ‫و ناله‌های طولانی‌تری می‌کنه. 1501 02:06:42,369 --> 02:06:45,368 ‫ناله‌های انسان‌گونه‌ای ‫که تا چند دقیقه ادامه داشتن. 1502 02:06:46,091 --> 02:06:47,771 ‫شاید حتی نیم ساعت. 1503 02:06:52,460 --> 02:06:56,699 ‫سرانجام متوقف می‌شه. ‫فقط صدای نفسش به گوش می‌رسه. 1504 02:06:58,767 --> 02:07:01,686 ‫انقدر ساکت می‌شه که از جایی به بعد ‫دیگه صدایی تولید نمی‌کنه. 1505 02:07:03,479 --> 02:07:06,358 ‫شیر بدنش رو جمع می‌کنه. ‫انگار که داره آماده خواب می‌شه. 1506 02:07:10,428 --> 02:07:13,626 ‫بدنش ثابت و بی‌حرکته ‫اما هر از گاهی تکونی می‌خوره. 1507 02:07:14,537 --> 02:07:17,376 ‫سرش، شکمش و دمش حرکت می‌کنه. 1508 02:07:20,816 --> 02:07:24,215 ‫بعد آخرین غرشش رو می‌کنه ‫که انگار تمام حرف‌هاش رو می‌زنه. 1509 02:07:24,535 --> 02:07:26,734 ‫فریاد بلند شیر که ‫مو به تن هر کسی سیخ می‌کنه، 1510 02:07:26,846 --> 02:07:28,765 ‫تا چند دقیقه در محیط طنین‌انداز شد. 1511 02:07:29,206 --> 02:07:30,845 ‫بعد سکوت شد. 1512 02:07:31,366 --> 02:07:34,165 ‫سکوتی که به معنای مرگ شیر بود. 1513 02:08:04,840 --> 02:08:07,759 ‫بعد از مرگ شیر، ‫اتفاقات پشت هم رخ دادن. 1514 02:08:09,551 --> 02:08:11,511 ‫زد دیگه نمی‌دونست بفهمه ‫چه اتفاقی داره میفته. 1515 02:08:12,030 --> 02:08:13,509 ‫شرایط گیج‌کننده شده بود. 1516 02:09:45,979 --> 02:09:48,058 ‫خاطرات زد مثل عناصر هرج و مرج ‫توی سرش بودن. 1517 02:09:48,678 --> 02:09:50,558 ‫احساس خواب‌آلودگی ‫وحشتناکی رو به یاد میاره. 1518 02:09:51,638 --> 02:09:53,637 ‫جنگیدن برای بیدار موندن به یادش میاد. 1519 02:09:55,358 --> 02:09:56,758 ‫بیدار بودن در میان آتش و... 1520 02:09:56,797 --> 02:09:58,717 ‫توان ایستادن نداشتن. 1521 02:10:01,683 --> 02:10:03,202 ‫از بین شعله‌ها رد می‌شه، 1522 02:10:04,319 --> 02:10:06,078 ‫بیرون انبار ایستاده و... 1523 02:10:06,279 --> 02:10:08,398 ‫نمی‌دونه چطور باید از اونجا فرار کنه. 1524 02:10:09,530 --> 02:10:12,408 ‫از پشت سر صدای فروپاشیدن ‫کلبه رو می‌شنوه. 1525 02:10:13,493 --> 02:10:19,533 ‫یادش میاد که ساعت‌ها بی‌هدف ‫داشت توی مزرعه‌ای می‌دوید. 1526 02:10:19,833 --> 02:10:21,472 ‫یادش میاد و عجیب اینجاست... 1527 02:10:22,912 --> 02:10:26,752 ‫که احساس سرخوشی مبهمش ‫احتمالا به خاطر مواد شیمیایی... 1528 02:10:27,189 --> 02:10:29,307 ‫موجود در آتش بود. 1529 02:10:29,639 --> 02:10:31,599 ‫یادش میاد وسط مزرعه دراز کشیده بود، 1530 02:10:31,678 --> 02:10:34,438 ‫و با نور و صدای بلندی که به نظر می‌اومد... 1531 02:10:34,678 --> 02:10:36,678 ‫صدای تانک یا واگن برقی باشه بیدار شد. 1532 02:10:37,933 --> 02:10:40,131 ‫بعد از اون دیگه چیزی یادش نمیاد. 1533 02:10:40,603 --> 02:10:43,562 ‫بیا هر چقدر دلت می‌خواد بخور! 1534 02:10:44,919 --> 02:10:49,359 ‫زمستان امسال تو موندو یونیورسو، ‫قراره دیوانه‌کننده باشه! 1535 02:10:50,320 --> 02:10:52,759 ‫حتما حراج زمستانه ما رو ببینید! 1536 02:10:53,040 --> 02:10:55,119 ‫دستکش، شال‌گردن، یقه‌اسکی! 1537 02:10:55,400 --> 02:10:57,440 ‫هر چیزی که بخواید ‫واسه گرمایش منزلتون داریم! 1538 02:10:59,987 --> 02:11:02,665 ‫«بخش دوازدهم: ماجرای لولا گالو» 1539 02:11:08,121 --> 02:11:13,440 ‫اف‌ام اتوئیل. ‫ستاره‌ای در شبی تنها... 1540 02:11:16,932 --> 02:11:18,495 ‫حساب شب‌هایی که ایکس... 1541 02:11:18,561 --> 02:11:20,160 ‫تو هتل مونده از دستش در رفته. 1542 02:11:21,521 --> 02:11:23,320 ‫الان دیگه کل دنیا ‫به اتاقش خلاصه می‌شه. 1543 02:11:23,843 --> 02:11:30,749 ‫مثل حیوانی که در باغ وحشه، ‫تنها تماشا کردن از دستش بر میاد، 1544 02:11:30,862 --> 02:11:33,320 ‫تماشا از تکه زمینی ‫که سرنوشت بهش داده. 1545 02:11:35,641 --> 02:11:38,401 ‫زندگی ایکس به این شکله: ‫پنجره‌ای که به بیرون دید داره و... 1546 02:11:38,442 --> 02:11:40,122 ‫می‌شه میدان شهر رو ازش دید. ‫پنجره سرویس بهداشتی... 1547 02:11:40,147 --> 02:11:41,667 ‫که به پشت هتل دید داره و... 1548 02:11:41,730 --> 02:11:43,769 ‫دیوار بین دو اتاق اون وسط واقع شده. 1549 02:11:45,245 --> 02:11:47,884 ‫خونه جدیدش اینجاست. ‫قلمروش اینجاست. 1550 02:12:51,906 --> 02:12:53,786 ‫البته صرفا در طول روز نمی‌شینه... 1551 02:12:54,241 --> 02:12:56,240 ‫از پنجره بیرون رو ببینه. 1552 02:12:56,497 --> 02:12:58,097 ‫متوجه می‌شه که حیات و زندگی این شهر... 1553 02:12:58,218 --> 02:13:00,457 ‫مکانیسمی به دقت یک ساعت داره. 1554 02:13:03,159 --> 02:13:05,118 ‫هر روز ساعت نه صبح، ‫یک مرد از میدان رد می‌شه... 1555 02:13:06,234 --> 02:13:09,353 ‫که همیشه کت آبی یا خاکستری می‌پوشه. 1556 02:13:09,761 --> 02:13:12,321 ‫ایکس هر روز منتظر می‌مونه ‫تا این مرد رد بشه... 1557 02:13:12,944 --> 02:13:15,103 ‫و حدس بزنه که امروز ‫کدوم رنگ لباسش رو پوشیده. 1558 02:13:15,386 --> 02:13:16,425 ‫در امتداد دیوار سیاه شب... 1559 02:13:16,450 --> 02:13:19,604 ‫متوجه دو سوسوی نور یکسان می‌شه. 1560 02:13:20,315 --> 02:13:23,275 ‫حدس می‌زنه که ساکنان ‫اتاق‌های ۳۰۸ و ۴۱۵... 1561 02:13:23,300 --> 02:13:25,179 ‫هر دو یه کانال تلویزیونی می‌بینن. 1562 02:13:26,768 --> 02:13:29,848 ‫این جزئیات کوچیک باعث می‌شن ‫تو اوقات بیکاریش سرگرم بشه. 1563 02:13:31,604 --> 02:13:33,084 ‫یه روز مردی رو با دختری می‌بینه... 1564 02:13:33,168 --> 02:13:35,327 ‫که تو بار اون‌طرف میدون کار می‌کنه. 1565 02:13:36,895 --> 02:13:37,974 ‫مرده خیلی حرف می‌زنه، 1566 02:13:37,999 --> 02:13:40,043 ‫می‌خواد دختره رو بخندونه، ‫اون هم می‌خنده. 1567 02:13:40,576 --> 02:13:42,694 ‫ولی تا همین حد پیش می‌رن. ‫دیگه نزدیک‌تر نمی‌شن. 1568 02:13:45,007 --> 02:13:47,286 ‫چند بار تا این مرحله پیش رفتن. 1569 02:13:48,900 --> 02:13:51,699 ‫یه روز ایکس مرد رو می‌بینه ‫که پشت چشمه مصنوعی قایم شده. 1570 02:13:52,646 --> 02:13:54,246 ‫منتظر می‌مونه تا ببینه ‫دختر از راه می‌رسه یا نه. 1571 02:13:54,847 --> 02:13:56,966 ‫ایکس می‌فهمه که مرد می‌خواد ‫ملاقات تصادفی جعلی بسازه. 1572 02:14:04,194 --> 02:14:05,194 ‫وقتی دختر می‌رسه و می‌بینش، 1573 02:14:05,261 --> 02:14:08,020 ‫مرد نقشش رو ادامه می‌ده ‫و به قدم زدن ادامه می‌دن. 1574 02:14:15,769 --> 02:14:17,088 ‫چند روز بعد ایکس می‌بینه... 1575 02:14:17,255 --> 02:14:21,494 ‫که دختره متوجه این حقه می‌شه ‫و سعی می‌کنه تو دام نیفته. 1576 02:14:31,034 --> 02:14:37,370 ‫ایکس دلش به حال مرد می‌سوزه. ‫دلش می‌خواد نصیحتش کنه. 1577 02:14:37,834 --> 02:14:41,006 ‫بهش بگه: «عجله نکن. صبور باش.» 1578 02:14:44,669 --> 02:14:46,149 ‫چند روزی سر و کله‌شون پیدا نمی‌شه. 1579 02:14:48,055 --> 02:14:51,814 ‫ایکس چند باری با نگاهش دنبالشون می‌گرده، ‫ولی اثری ازشون پیدا نمی‌شه. 1580 02:14:57,023 --> 02:15:01,622 ‫یک هفته بعد دوباره با همدیگه ‫پیداشون می‌شه و به نظر با هم راحتن. 1581 02:15:05,863 --> 02:15:07,262 ‫خوشحال نشستن و صحبت می‌کنن. 1582 02:15:08,143 --> 02:15:11,222 ‫مرد دستش رو روی پای دختر می‌ذاره ‫و دختر مخالفتی نشون نمی‌ده. 1583 02:15:15,069 --> 02:15:18,589 ‫بعد دستش رو روی شونه دختر می‌ندازه و... 1584 02:15:19,235 --> 02:15:21,313 ‫دختر بهش اجازه می‌ده. 1585 02:15:24,440 --> 02:15:26,319 ‫چند روزی می‌گذره ‫و دوباره پیداشون نمی‌شه. 1586 02:15:29,325 --> 02:15:30,644 ‫یک هفته بعد... 1587 02:15:31,123 --> 02:15:35,802 ‫ایکس این دو نفر رو دور میدون می‌بینه ‫که همدیگه رو بغل کردن و عاشق شدن. 1588 02:15:40,919 --> 02:15:44,958 ‫زندگی عاشقانه ایکس این‌شکلی شده. ‫زوج‌های دیگه رو نگاه می‌کنه، 1589 02:15:45,519 --> 02:15:48,159 ‫زن‌هایی که دعوا می‌کنن، ‫قهر می‌کنن و آشتی می‌کنن، 1590 02:15:48,205 --> 02:15:51,124 ‫با مردهای دیگه عشق‌بازی می‌کنن. 1591 02:15:57,230 --> 02:15:59,390 ‫یه بار عشق ماندگارتری پیدا کرد. 1592 02:16:00,071 --> 02:16:01,950 ‫خانمه تو اتاق پشتی اقامت داشت... 1593 02:16:02,703 --> 02:16:04,342 ‫که بیشتر جای تاجران مسافر... 1594 02:16:04,395 --> 02:16:06,274 ‫یا زوج‌های پیر بود. 1595 02:16:07,771 --> 02:16:09,890 ‫اون هم مثل ایکس انگار ‫بیشتر وقتش رو تو هتل می‌مونه. 1596 02:16:11,038 --> 02:16:12,477 ‫ایکس هر لحظه زیر نظر دارش و... 1597 02:16:12,502 --> 02:16:14,301 ‫خیلی زود روتین زندگیش رو حفظ می‌شه. 1598 02:16:15,905 --> 02:16:18,384 ‫هیچ‌وقت صبحونه نمی‌خوره. ‫نزدیک‌های ظهر بیدار می‌شه. 1599 02:16:18,563 --> 02:16:21,763 ‫از پنجره اتاقش آفتاب می‌گیره. 1600 02:16:27,041 --> 02:16:28,640 ‫نزدیک‌های وقت ناهار خارج می‌شه. 1601 02:16:32,628 --> 02:16:33,910 ‫بعد طرف‌های عصر برمی‌گرده. 1602 02:16:34,122 --> 02:16:37,601 ‫تا تاریک شدن هوا ‫پشت هم سیگار می‌کشه. 1603 02:16:38,242 --> 02:16:40,202 ‫معمولا هم طرف‌های هشت ‫یه نفر باهاش تماس می‌گیره. 1604 02:16:40,568 --> 02:16:42,046 ‫نیم‎ساعتی پای تلفن حرف می‌زنه. 1605 02:16:42,764 --> 02:16:44,403 ‫با عصبانیت داد و بیداد می‌کنه. 1606 02:16:46,924 --> 02:16:48,723 ‫بعد از اتمام صحبتش ‫می‌ره حموم می‌کنه. 1607 02:16:49,866 --> 02:16:51,986 ‫حمامش معمولا یک ساعت طول می‌کشه. 1608 02:16:56,827 --> 02:16:58,065 ‫بعد خودش رو روی تخت می‌ندازه. 1609 02:16:58,266 --> 02:17:00,265 ‫جایی که ایکس تا مدت زیادی ‫بهش دید نداره. 1610 02:17:01,027 --> 02:17:03,106 ‫بعد به مدت چند ساعت می‌نویسه. 1611 02:17:04,547 --> 02:17:07,386 ‫قبل از تموم شدن نگارش دختر، ‫ایکس معمولا خوابش می‌بره. 1612 02:17:10,307 --> 02:17:12,149 ‫دختره کیه؟ چرا تو هتل زندگی می‌کنه؟ 1613 02:17:12,908 --> 02:17:14,348 ‫وقتی بیرونه کجا می‌ره؟ 1614 02:17:14,587 --> 02:17:16,186 ‫با کی تلفنی دعوا می‌کنه؟ 1615 02:17:16,587 --> 02:17:19,906 ‫چی می‌نویسه؟ ‫ایکس حس می‌کنه دختر رو می‌شناسه. 1616 02:17:21,027 --> 02:17:22,448 ‫می‌دونه کی حالش خوبه و... 1617 02:17:22,468 --> 02:17:23,827 ‫کی حالش خوب نیست. 1618 02:17:24,108 --> 02:17:25,688 ‫می‌دونه کی نگرانه و... 1619 02:17:25,708 --> 02:17:27,387 ‫می‌دونه با چی خنده‌اش می‌گیره. 1620 02:17:27,667 --> 02:17:30,346 ‫از طرفی می‌شه گفت ‫که شبیه همدیگه هستن. 1621 02:17:31,827 --> 02:17:34,347 ‫یه روز ظهر از اتاق خارج می‌شه ‫و تا دیروقت برنمی‌گرده. 1622 02:17:35,268 --> 02:17:37,787 ‫وقتی بالاخره پیداش می‌شه، ‫ایکس حس می‌کنه حسودیش شده. 1623 02:17:41,828 --> 02:17:43,548 ‫اون دختر براش مثل همراه زندگیش شده. 1624 02:17:44,109 --> 02:17:45,788 ‫کسی که زندگیش رو باهاش شریک می‌شه. 1625 02:17:46,427 --> 02:17:48,227 ‫ولی دختره حتی نمی‌دونه ایکس وجود داره، 1626 02:17:48,788 --> 02:17:50,227 ‫چه برسه دیده باشدش. 1627 02:17:50,427 --> 02:17:53,068 ‫ولی همچنان باعث می‌شه ‫گذران ایکس راحت‌تر بشه. 1628 02:17:54,309 --> 02:17:55,868 ‫تازه با وجودش کمتر احساس تنهایی می‌کنه. 1629 02:18:05,869 --> 02:18:07,068 ‫یه روز موقع صبحانه... 1630 02:18:07,494 --> 02:18:10,389 ‫می‌بینه که همسایه‌اش هم اونجاست. 1631 02:18:12,641 --> 02:18:13,814 ‫از وقتی که ایکس شناختش... 1632 02:18:13,870 --> 02:18:15,709 ‫اولین باریه که صبحونه می‌خوره. 1633 02:18:17,024 --> 02:18:19,462 ‫به مدت نیم‌ساعت ایکس ‫می‌بینه که دختر می‌نویسه، 1634 02:18:19,977 --> 02:18:21,896 ‫روزنامه می‌خونه و قهوه‌اش رو می‌خوره. 1635 02:18:29,458 --> 02:18:31,017 ‫کاش که تموم می‌شه ‫از کنار ایکس می‌گذره، 1636 02:18:31,618 --> 02:18:33,457 ‫ولی نگاهشون به هم نمیفته. 1637 02:18:34,539 --> 02:18:37,537 ‫ایکس از این تغییر خوشش نمیاد. ‫حس می‌کنه بدشانسی میاره. 1638 02:18:40,898 --> 02:18:44,097 ‫شب که می‌شه، ‫همسایه از اونجا می‌ره. 1639 02:18:58,979 --> 02:19:00,577 ‫هیاهوی اخبار پرونده برادران آرماس... 1640 02:19:00,859 --> 02:19:02,817 ‫تو روزنامه‌ها کاهش پیدا کرده. 1641 02:19:03,139 --> 02:19:04,938 ‫خبرنگارها فراموششون کردن. 1642 02:19:05,139 --> 02:19:07,298 ‫فقط ایکسه که ردش رو ‫از اخبار پراکنده و... 1643 02:19:07,539 --> 02:19:08,978 ‫جرائم ناشناس دنبال می‌کنه. 1644 02:19:09,578 --> 02:19:11,498 ‫ماشین سرقتی، ‫یکی که به زور وارد خونه‌ای می‌شه... 1645 02:19:11,659 --> 02:19:14,978 ‫و هیچی ازش نمی‌دزده، ‫یکی که تماس تهدیدآمیز می‌گیره. 1646 02:19:15,979 --> 02:19:19,059 ‫ایکس سایه برادران آرماس رو ‫توی تک‌تک این پرونده‌ها می‌بینه. 1647 02:19:20,020 --> 02:19:22,779 ‫هر سانحه جدیدی که رخ می‌ده ‫دلیل بیشتری برای موندنش توی هتله. 1648 02:19:23,659 --> 02:19:26,859 ‫با خودش می‌گه: «الان که نمی‌شه. ‫هنوز اون بیرونه.» 1649 02:19:28,020 --> 02:19:31,019 ‫ولی در واقع ماجرا اینه ‫که از این زندگی خوشش اومده و... 1650 02:19:31,340 --> 02:19:32,899 ‫نمی‌خواد بهش خاتمه بده. 1651 02:19:33,900 --> 02:19:36,019 ‫هر روز رسم داره اخبار رو بشنوه... 1652 02:19:36,100 --> 02:19:38,220 ‫و روزنامه اون روز رو بخونه. 1653 02:19:38,941 --> 02:19:41,139 ‫چندین و چند بار از خودش می‌پرسه: ‫«یعنی چی می‌خواد؟» 1654 02:19:41,520 --> 02:19:44,718 ‫«چرا پرونده رو می‌خواد؟ ‫واقعا دنبال چی می‌گرده؟» 1655 02:19:54,461 --> 02:19:55,681 ‫یه روز خبری تو روزنامه... 1656 02:19:55,706 --> 02:19:57,104 ‫چشمش رو می‌گیره. 1657 02:19:57,470 --> 02:19:59,990 ‫تیترش نوشته بود: ‫«ناپدید شدن مرموز یک خانم». 1658 02:20:01,621 --> 02:20:03,220 ‫ایکس حدسی تو سرش داره ‫و شروع به مطالعه مقاله می‌کنه. 1659 02:20:04,261 --> 02:20:06,020 ‫روزهای بعد چند بار دیگه می‌خونش. 1660 02:20:07,790 --> 02:20:09,280 ‫انقدر که حرفه‌ای می‌شه. 1661 02:20:09,742 --> 02:20:11,061 ‫زیر و بمش رو تحلیل می‌کنه، 1662 02:20:11,222 --> 02:20:12,660 ‫تا وقتی مطمئن نشه به جوابی رسیده... 1663 02:20:12,685 --> 02:20:14,204 ‫دست از تلاش برنمی‌داره. 1664 02:20:24,455 --> 02:20:27,094 ‫پرونده به این شکله: ‫لولا گالو، بیست و هشت ساله، 1665 02:20:27,662 --> 02:20:29,501 ‫شوهرش فروشنده ماشین‌های مزرعه است، 1666 02:20:29,742 --> 02:20:32,181 ‫فرزندی نداره و ناپدید می‌شه. 1667 02:20:34,299 --> 02:20:36,538 ‫آخرین بار موقع خروج از منزل ‫با ماشینش دیده شد... 1668 02:20:36,584 --> 02:20:38,160 ‫که ساک ورزشی همراهش بوده. 1669 02:20:39,102 --> 02:20:40,982 ‫ماشین بدون سرنشین در فاصله... 1670 02:20:41,303 --> 02:20:43,022 ‫پنجاه کیلومتری از شهر پیدا شد. 1671 02:20:43,063 --> 02:20:44,662 ‫اثری از درگیری خشونت‌آمیز دیده نشد. 1672 02:20:45,382 --> 02:20:48,301 ‫شوهرش با اذعان بر اینکه ‫رابطه‌شون خیلی خوب بود... 1673 02:20:48,326 --> 02:20:49,927 ‫اعلام ناامیدی کرد. 1674 02:20:51,488 --> 02:20:55,689 ‫نظریه‌های متفاوتی مطرح شد، ‫اما حقایق پرونده تغییری نکرد. 1675 02:20:56,123 --> 02:20:57,718 ‫لولا گالو ناپدید شده بود... 1676 02:20:57,743 --> 02:20:59,656 ‫انگار زمین دهن باز کرده بود و بلعیده بودش. 1677 02:21:00,823 --> 02:21:02,443 ‫چند روز بعد اعلام می‌شه... 1678 02:21:02,463 --> 02:21:06,462 ‫که بازرس برجسته‌ای به نام ‫رائول سرا پرونده رو دست گرفته. 1679 02:21:06,983 --> 02:21:08,942 ‫سوابقش فوق‌العاده است. 1680 02:21:09,966 --> 02:21:11,445 ‫سرا خیلی زود نشون می‌ده... 1681 02:21:11,470 --> 02:21:12,869 ‫که تو کارش چقدر حرفه‌ایه. 1682 02:21:13,339 --> 02:21:14,759 ‫انقدر مدرک پیدا می‌کنه ‫که از شوهره بازجویی کنه و... 1683 02:21:14,784 --> 02:21:16,663 ‫لایه عمیق و جدیدی به پرونده ببخشه. 1684 02:21:17,634 --> 02:21:19,034 ‫عکس‌های بعد از بازجوییش... 1685 02:21:19,059 --> 02:21:20,731 ‫نشون می‌دن چقدر پیروزمندانه و... 1686 02:21:20,756 --> 02:21:22,098 ‫تقریبا قهرمانانه نگاه می‌کنه. 1687 02:21:22,670 --> 02:21:24,410 ‫تو یه کنفرانس مطبوعاتی، 1688 02:21:24,435 --> 02:21:26,434 ‫از مدارک جدید رونمایی می‌کنه. 1689 02:21:27,595 --> 02:21:29,273 ‫اول اینکه لولا گالو و شوهرش... 1690 02:21:29,384 --> 02:21:30,903 ‫ازدواج رسمی نداشتن. 1691 02:21:31,515 --> 02:21:33,513 ‫ظاهرا لولا نمی‌خواست ‫که ازدواجشون رسمی بشه. 1692 02:21:35,011 --> 02:21:37,370 ‫دوم: شوهرش تقریبا هیچ چیزی... 1693 02:21:37,395 --> 02:21:38,754 ‫از گذشته لولا نمی‌دونست... 1694 02:21:38,915 --> 02:21:41,354 ‫جز چند تا خاطره از کودکی ‫که لولا تعریف کرده بود، 1695 02:21:41,555 --> 02:21:43,795 ‫و حتی در مورد همون‌ها ‫چندان دقیق نبود. 1696 02:21:46,076 --> 02:21:48,795 ‫سوم: این مرد هیچ‌وقت ‫والدین لولا یا هیچ یک... 1697 02:21:48,820 --> 02:21:50,578 ‫از آشنایان لولا رو ندیده بود. 1698 02:21:50,795 --> 02:21:55,675 ‫هیچ‌وقت سوالی ازش نمی‌پرسید، ‫فقط عاشقش شده بود. 1699 02:22:02,259 --> 02:22:03,939 ‫چهارم: هیچ عکسی با لولا نداشت. 1700 02:22:03,964 --> 02:22:05,423 ‫حتی یه دونه. 1701 02:22:05,448 --> 02:22:07,207 ‫به گفته شوهرش از عکس گرفتن بدش می‌اومد. 1702 02:22:07,515 --> 02:22:09,595 ‫چند بار بدون اطلاعش ازش عکس گرفته بود، 1703 02:22:09,636 --> 02:22:11,635 ‫ولی بعد که لولا پیداشون شد، 1704 02:22:11,660 --> 02:22:13,580 ‫همه رو آتیش زد. 1705 02:22:13,605 --> 02:22:16,315 ‫پنجم: اینجا بود که سرا ‫پا رو از همیشه فراتر گذاشت. 1706 02:22:16,597 --> 02:22:20,076 ‫شوهره مطمئن نبود ‫که شناسنامه‌اش رو دیده یا نه. 1707 02:22:20,894 --> 02:22:23,252 ‫اسمش رو بلد نبود. ‫سرا به شوهره گفت... 1708 02:22:23,597 --> 02:22:24,756 ‫«لولا اسم نیست.» 1709 02:22:24,957 --> 02:22:26,636 ‫شوهره نمی‌دونست چطور جواب بده. 1710 02:22:27,720 --> 02:22:33,880 ‫هیچ خانم گالویی پیدا نشد ‫که مطابق مشخصاتش باشه. 1711 02:22:36,534 --> 02:22:39,932 ‫آخرین حرف‌های سرافین این بود: ‫«ما نمی‌دونیم این دختر کیه،» 1712 02:22:40,537 --> 02:22:42,216 ‫«الان کجاست یا حتی چه شکلیه.» 1713 02:22:42,341 --> 02:22:45,181 ‫«چرا از خونه رفته، ‫چه بلایی سرش اومده و اسمش چیه.» 1714 02:22:46,918 --> 02:22:48,917 ‫«مطلقا هیچی نمی‌دونیم.» 1715 02:22:53,718 --> 02:22:54,797 ‫ایکس روزنامه رو می‌بنده. 1716 02:22:55,277 --> 02:22:57,197 ‫روزها رو صرف حل کردن ‫این پرونده می‌کنه. 1717 02:22:58,038 --> 02:23:01,437 ‫مطمئنه که پرونده‌های ‫گالو و آرماس به هم ربط دارن. 1718 02:23:02,198 --> 02:23:03,838 ‫علتی هم برای این باورش نداره. 1719 02:23:04,558 --> 02:23:05,838 ‫دوباره پرونده رو مرور می‌کنه، 1720 02:23:06,079 --> 02:23:08,438 ‫گزیده اخبار پرونده آرماس ‫و لولا گالو رو می‌بینه، 1721 02:23:09,039 --> 02:23:11,637 ‫و روشون یادداشت می‌نویسه و طرح می‌کشه. 1722 02:23:12,398 --> 02:23:15,157 ‫بعد به فهرست بلند و بالایی ‫از فرضیه‌ها و سوالات می‌رسه، 1723 02:23:16,239 --> 02:23:17,718 ‫که با خودش می‌گه: «فرضیه درست...» 1724 02:23:17,999 --> 02:23:19,878 ‫«اونیه که تمام جاهای خالی رو پر کنه.» 1725 02:23:20,518 --> 02:23:22,758 ‫سه روز بعد به فرضیه‌ای می‌رسه. 1726 02:23:24,053 --> 02:23:26,573 ‫اول حقایق رو بررسی می‌کنه: ‫اویارزون در کشتار... 1727 02:23:26,720 --> 02:23:28,277 ‫آسیاب سن مارتین کشته می‌شه. 1728 02:23:29,278 --> 02:23:31,118 ‫ولی با این حال، ‫طلاها هیچ‌وقت پیدا نمی‌شن. 1729 02:23:33,199 --> 02:23:36,599 ‫آردیلس، فامیل اویارزون، ‫به ناحق زندانی می‌شه. 1730 02:23:37,742 --> 02:23:39,821 ‫هیچ‌وقت طلایی پیدا نمی‌شه. 1731 02:23:40,800 --> 02:23:43,638 ‫برادران آرماس که تو سرقت مشارکت داشتن، ‫آزادانه می‌چرخن. 1732 02:23:44,559 --> 02:23:47,639 ‫ولی یه پرونده محرمانه ‫می‌تونه علیهشون مدرک جدی بشه. 1733 02:23:49,160 --> 02:23:50,319 ‫اورلاندو ری، 1734 02:23:50,480 --> 02:23:52,239 ‫که بنا به دلایلی ‫پرونده رو نگه داشته بود، 1735 02:23:52,480 --> 02:23:54,679 ‫خبر از کسی می‌شنوه ‫که مشتری احتمالی پرونده بوده. 1736 02:23:55,279 --> 02:23:56,920 ‫بعد باهاش تماس می‌گیره. 1737 02:23:57,810 --> 02:24:00,408 ‫حالا سوال بعد اینه که ‫خریدار پرونده کی بود؟ 1738 02:24:02,080 --> 02:24:04,159 ‫کیه که از زندانی شدن ‫برادران آرماس سود می‌بره؟ 1739 02:24:05,720 --> 02:24:07,440 ‫یا کیه که می‌خواد آردیلس آزاد بشه؟ 1740 02:24:08,688 --> 02:24:09,807 ‫یا کسیه که طلاهای... 1741 02:24:09,921 --> 02:24:11,641 ‫کشتار آسیاب سن مارتین رو داره و... 1742 02:24:11,681 --> 02:24:13,120 ‫می‌ترسه برادران آرماس متوجه بشن؟ 1743 02:24:14,761 --> 02:24:16,759 ‫در هر صورت، آرماس می‌دونست... 1744 02:24:17,040 --> 02:24:19,080 ‫که یک نفر دیگه تو کشتار بوده. 1745 02:24:20,280 --> 02:24:22,279 ‫آرماس کسی که طلا دستشه رو می‌شناسه. 1746 02:24:23,441 --> 02:24:24,960 ‫آرماس دنبال طلاست. 1747 02:24:25,321 --> 02:24:27,440 ‫برای همینه که در به در ‫دنبال این آدمه. 1748 02:24:27,868 --> 02:24:29,988 ‫آرماس می‌دونه با پیدا کردن کسی... 1749 02:24:30,202 --> 02:24:31,482 ‫که می‌خواد پرونده رو بخره... 1750 02:24:31,617 --> 02:24:32,936 ‫یعنی به طلاها می‌رسه. 1751 02:24:34,561 --> 02:24:38,279 ‫خلاصه: این شخص می‌خواد ‫برادران آرماس زندانی بشن. 1752 02:24:39,682 --> 02:24:41,843 ‫این شخص مخفیانه زندگی می‌کنه. ‫هویت جعلی داره. 1753 02:24:42,162 --> 02:24:43,702 ‫تا اینکه پرونده‌ای پیدا می‌کنه، 1754 02:24:43,722 --> 02:24:45,681 ‫که می‌تونه برادران آرماس رو زندانی کنه. 1755 02:24:45,882 --> 02:24:48,080 ‫این شخص خبر مرگ ری رو می‌خونه، 1756 02:24:48,321 --> 02:24:51,081 ‫و فرض رو بر این می‌ذاره ‫که دست آرماس به پرونده رسیده. 1757 02:24:51,642 --> 02:24:53,761 ‫این شخص می‌دونه که آخرین فرصتشه، 1758 02:24:53,922 --> 02:24:55,161 ‫می‌دونه آسیب‌پذیره. 1759 02:24:55,322 --> 02:24:57,081 ‫می‌دونه فرار تنها راهیه که براش مونده. 1760 02:24:58,442 --> 02:25:00,642 ‫این شخص... لولا گالوئه. 1761 02:25:04,083 --> 02:25:05,662 ‫لولا گالوی فرضی ‫که معلوم نیست اسمش چیه، 1762 02:25:05,682 --> 02:25:07,601 ‫بدون اطلاع برادران آرماس، 1763 02:25:07,642 --> 02:25:09,520 ‫تو کشتار آسیاب سن مارتین مشارکت داشته. 1764 02:25:09,602 --> 02:25:13,602 ‫شاید معشوقه، دختر ‫یا همدست اویارزون بوده. 1765 02:25:15,282 --> 02:25:17,602 ‫به هر ترتیب، لولا موفق می‌شه ‫با طلاها فرار کنه... 1766 02:25:17,627 --> 02:25:19,146 ‫و ناپدید بشه. 1767 02:25:19,522 --> 02:25:20,842 ‫هویت جعلی درست می‌کنه، 1768 02:25:20,963 --> 02:25:22,703 ‫یه بدبختی رو پیدا می‌کنه که عاشقش بشه... 1769 02:25:22,723 --> 02:25:24,722 ‫و چندین سال مخفیش کنه. 1770 02:25:25,824 --> 02:25:28,743 ‫ولی لولا می‌دونه که آرماس ‫تا ابد معطل نمی‌شینه و... 1771 02:25:29,189 --> 02:25:31,351 ‫مادامی که آزاد باشن، ‫رنگ آرامش رو نمی‌بینه. 1772 02:25:33,036 --> 02:25:36,675 ‫از پرونده‌ای با خبر می‌شه ‫که اورلاندو ری مخفی کرده. 1773 02:25:36,973 --> 02:25:39,012 ‫لولا باهاش تماس می‌گیره ‫و پیشنهاد خریدش رو می‌ده. 1774 02:25:40,867 --> 02:25:42,547 ‫خبر مرگ ری رو می‌خونه و... 1775 02:25:43,548 --> 02:25:46,746 ‫نگران می‌شه که نکنه قبل از مرگش ‫به آرماس در مورد خریدار گفته باشه. 1776 02:25:47,068 --> 02:25:48,907 ‫با خودش می‌گه: «دارن پیدام می‌کنن.» 1777 02:25:50,148 --> 02:25:53,307 ‫هویت مستعار لولا گالو رو ترک می‌کنه ‫و بدون اینکه ردی ازش بمونه ناپدید می‌شه. 1778 02:25:54,948 --> 02:25:56,907 ‫چند روز بعد نشریه‌ای ‫روی یه خبر کار می‌کنه: 1779 02:25:57,628 --> 02:25:59,227 ‫«پرونده لولا گالو مختومه شد.» 1780 02:26:00,188 --> 02:26:03,268 ‫سرانجام شوهرش تصمیم گرفت ‫گزارش مفقودی رو پس بگیره. 1781 02:26:04,748 --> 02:26:07,988 ‫اذعان کرد که لولا تماس گرفته و حالش خوبه، 1782 02:26:08,349 --> 02:26:10,347 ‫صرفا مدتی دور شده بود ‫تا به اقوامش سر بزنه و... 1783 02:26:10,372 --> 02:26:12,532 ‫گفت که یه مدت می‌خواد اونجا بمونه. 1784 02:26:13,829 --> 02:26:16,388 ‫داستان مسخره‌ای بود. ‫واضح بود دروغیه که توسط... 1785 02:26:16,549 --> 02:26:18,588 ‫ذهن نه‌چندان خلاق شوهره سر هم شده. 1786 02:26:19,349 --> 02:26:20,747 ‫ولی همچنان روی... 1787 02:26:20,772 --> 02:26:21,859 ‫پس گرفتن گزارش مفقودی اصرار داشت. 1788 02:26:21,895 --> 02:26:23,749 ‫هر کسی می‌تونست ‫در برابرش کاری بکنه. 1789 02:26:24,934 --> 02:26:28,251 ‫بازرس سرافین با عصبانیت اعلام می‌کنه: 1790 02:26:28,575 --> 02:26:30,389 ‫«انگار باهام شوخی داشتن.» 1791 02:26:35,550 --> 02:26:36,909 ‫ایکس به وجد میاد و با خودش می‌گه: 1792 02:26:37,690 --> 02:26:39,809 ‫«موفق شد. تونست فرار کنه.» 1793 02:26:40,270 --> 02:26:42,188 ‫«پرونده بسته شد. همه‌شون رو گول زد.» 1794 02:26:44,550 --> 02:26:48,589 ‫ولی بعد با غرور می‌گه: ‫«البته به جز من همه رو گول زد.» 1795 02:26:53,509 --> 02:26:55,150 ‫ولی قضیه اصلا این نبود. 1796 02:26:55,391 --> 02:26:57,230 ‫ایکس همه‌چی رو اشتباه فهمیده بود. 1797 02:26:57,576 --> 02:26:58,499 ‫حتی از همون اول. 1798 02:26:59,109 --> 02:27:03,189 ‫خودش که هیچ‌وقت نمی‌فهمه، ‫ولی تمام فرضیه‌اش اشتباهه. 1799 02:27:04,350 --> 02:27:06,790 ‫لولا هیچ ربطی به پرونده آرماس نداره، 1800 02:27:07,071 --> 02:27:10,070 ‫نه آرماس چیزی در مورد لولا می‌دونه، ‫نه لولا در مورد آرماس. 1801 02:27:10,271 --> 02:27:14,869 ‫جز توی خیالات ایکس که این اتفاق افتاده. ‫واقعیت ماجرا چیز دیگه‌ای بوده. 1802 02:27:18,311 --> 02:27:20,870 ‫در همون حین، ‫چند صد کیلومتر اون‌طرف‌تر، 1803 02:27:21,111 --> 02:27:23,950 ‫لولا گالوی واقعی با آرامش ‫صبحانه‌اش رو تموم می‌کنه، 1804 02:27:25,031 --> 02:27:30,151 ‫هوای صبح رو نفس می‌کشه، ‫سوار ماشینش می‌شه و می‌ره. 1805 02:27:49,872 --> 02:27:52,991 ‫[وجه یکم: شوهر] 1806 02:28:33,394 --> 02:28:35,752 ‫راسته که هیچ‌وقت چیزی در موردش ‫نپرسیده بود و اصلا نمی‌دونست. 1807 02:28:37,073 --> 02:28:41,055 ‫جوری که اون دختر وارد زندگیش شد ‫به قدری عجیب بود... 1808 02:28:41,080 --> 02:28:45,107 ‫که ترجیح می‌داد ‫از هر سوالی اجتناب کنه، 1809 02:28:45,132 --> 02:28:47,983 ‫از هر تصمیمی اجتناب کنه ‫و هیچ چیزی ازش نخواد. 1810 02:28:49,395 --> 02:28:50,995 ‫نمی‌خواست اذیتش کنه، 1811 02:28:51,315 --> 02:28:54,753 ‫یا همونطور که یهو تو زندگیش اومد، ‫یهو هم از زندگیش بره. 1812 02:28:55,554 --> 02:28:58,913 ‫ولی ته دلش می‌دونست ‫همه‌چی ممکنه اینطوری تموم بشه. 1813 02:28:59,755 --> 02:29:02,034 ‫ولی مادامی که می‌تونست ‫ازش اجتناب کنه، 1814 02:29:02,148 --> 02:29:06,104 ‫انجامش می‌داد. ‫هر کاری لازم بود انجام می‌داد. 1815 02:29:07,075 --> 02:29:09,499 ‫تو هفته اولی که با هم آشنا شدن، 1816 02:29:09,675 --> 02:29:11,434 ‫رفتن با همدیگه زندگی کنن. 1817 02:29:12,014 --> 02:29:13,933 ‫همیشه فکر می‌کرد ‫دختره یه چیزی رو مخفی می‌کنه. 1818 02:29:14,456 --> 02:29:18,215 ‫احساس می‌کرد خودش تیکه چوبیه ‫که بعد از غرق شدن کشتی... 1819 02:29:18,441 --> 02:29:19,961 ‫یه نفر سوارش شده تا زنده بمونه. 1820 02:29:20,276 --> 02:29:24,234 ‫این مسئله تا حدی بهش اطمینان می‌داد، ‫همه‌چی رو برابر می‌کرد و... 1821 02:29:24,555 --> 02:29:26,834 ‫به این ترتیب می‌تونست ‫مشکلات رو جور دیگه‌ای حل کنه. 1822 02:29:27,195 --> 02:29:29,394 ‫از نظرش اون دختر... 1823 02:29:29,555 --> 02:29:32,195 ‫هدیه‌ای مجلل و باشکوه بود ‫که اشتباهی به دستش رسید. 1824 02:29:32,967 --> 02:29:36,206 ‫وجودی از دنیای دیگه، ‫نعمتی که لیاقتش رو نداشت. 1825 02:29:37,036 --> 02:29:40,355 ‫پیمان ناگفته‌ای بینشون در جریان بود. 1826 02:29:40,636 --> 02:29:42,115 ‫خودشون رو به حماقت نزده بودن. 1827 02:29:42,516 --> 02:29:43,915 ‫دختره باهاش موند، 1828 02:29:44,156 --> 02:29:47,195 ‫اما فاصله‌اش رو حفظ کرد. ‫مثل گربه‌ای مرموز. 1829 02:29:47,956 --> 02:29:49,675 ‫بهترین کاری بود ‫که می‌تونست انجام بده. 1830 02:29:49,916 --> 02:29:51,996 ‫خیلی وقت بود کسی انقدر ‫به دلش ننشسته بود. 1831 02:29:52,717 --> 02:29:54,956 ‫اون دوران شادترین ‫بخش زندگی جفتشون بود. 1832 02:29:54,997 --> 02:29:57,595 ‫از هر کاری که دختره می‌کرد، ‫شگفت‌زده می‌شد. 1833 02:29:57,879 --> 02:29:59,420 ‫انگار از یه دنیای دیگه اومده بود. 1834 02:30:00,201 --> 02:30:01,932 ‫جوری که حرف می‌زد، 1835 02:30:01,957 --> 02:30:03,956 ‫جوری که صبح‌ها بهش نگاه می‌کرد، 1836 02:30:04,077 --> 02:30:05,996 ‫اینکه همیشه زودتر بیدار می‌شد، 1837 02:30:06,277 --> 02:30:09,392 ‫اینکه هر روز به خبرهایی ‫که تعریف می‌کرد گوش می‌داد، 1838 02:30:09,517 --> 02:30:11,836 ‫مثل مادری که تحت تاثیر ‫حرف زدن پسرش قرار گرفته. 1839 02:30:13,315 --> 02:30:15,354 ‫واسه همین وقتی که بالاخره رفت... 1840 02:30:15,596 --> 02:30:19,533 ‫و این ماجرا انقدر بزرگ شد، ‫پسره حس کرد بهش خیانت شده. 1841 02:30:19,837 --> 02:30:21,996 ‫مدام با خودش می‌گفت: ‫«قانون همین بود،» 1842 02:30:22,878 --> 02:30:24,677 ‫«از اول هم مشخص بود ‫کار به اینجا می‌کشه.» 1843 02:30:25,035 --> 02:30:27,801 ‫ولی نمی‌تونست انقدر راحت بی‌خیال بشه... 1844 02:30:28,255 --> 02:30:30,492 ‫و انقدر راحت به جهان ‫مردانه خودش که پر از... 1845 02:30:30,530 --> 02:30:34,610 ‫تراکتور، خاک و گل بود برگرده. ‫انتظارت زیاد بود لولا. 1846 02:30:35,478 --> 02:30:37,437 ‫«اصلا قراره یاد من بیفته؟» 1847 02:30:37,558 --> 02:30:40,557 ‫«یا من صرفا براش جزئیات دقیق ‫هویت جعلیش بودم؟» 1848 02:30:40,998 --> 02:30:42,957 ‫«اصلا از دید اون وجود داشتم؟» 1849 02:30:43,199 --> 02:30:45,837 ‫چنان این سوال رو تکرار می‌کرد ‫که انگار داشت ذکر می‌گفت. 1850 02:30:46,038 --> 02:30:49,026 ‫چون می‌دونست وقت‌هایی که ‫اون دختر پیشش بود، 1851 02:30:49,051 --> 02:30:52,808 ‫تنها لحظات زندگیش بود ‫که حس می‌کرد یه آدم واقعی بوده، 1852 02:30:53,583 --> 02:30:56,011 ‫حس می‌کرد تو جهان یه نفر وجود داشته. 1853 02:31:11,559 --> 02:31:14,479 ‫بعد یه روز زنگ می‌زنه و مثل مادری ‫که داره با بچه‌اش حرف می‌زنه، 1854 02:31:14,760 --> 02:31:17,918 ‫می‌گه: «این هیاهو رو جمع کن. ‫سر ساعتی که بهت می‌گم...» 1855 02:31:19,359 --> 02:31:21,638 ‫«تو مکانی که بهت می‌گم باش.» 1856 02:31:21,703 --> 02:31:23,422 ‫«وقتی همدیگه رو دیدیم همه‌چی رو...» 1857 02:31:23,447 --> 02:31:24,351 ‫«برات تعریف می‌کنم.» 1858 02:31:24,575 --> 02:31:27,320 ‫بعد تلفن رو قطع می‌کنه ‫و یه بار دیگه ناپدید می‌شه. 1859 02:32:36,322 --> 02:32:39,681 ‫[وجه دوم: پیرمرد] 1860 02:32:43,162 --> 02:32:44,822 ‫وقتی پیرمرد اولین بار دیدش، 1861 02:32:44,842 --> 02:32:46,961 ‫دخترک پونزده ساله‌ای بیش نبود. 1862 02:32:47,522 --> 02:32:51,202 ‫با خودش گفت: «چنین کاری نمی‌کنم، ‫قطعا آدم باید محدود باشه.» 1863 02:32:51,923 --> 02:32:54,602 ‫«کلی اشتباه تو زندگیم داشتم، ‫ولی این رو قبول نمی‌کنم.» 1864 02:33:05,963 --> 02:33:07,042 ‫یک هفته بعد... 1865 02:33:07,067 --> 02:33:08,687 ‫از جاده‌ای به جاده دیگه می‌رفتن و... 1866 02:33:08,712 --> 02:33:10,232 ‫با هم سفر می‌کردن. 1867 02:33:10,484 --> 02:33:11,783 ‫حتی پیرمرد یادش نمی‌اومد... 1868 02:33:11,803 --> 02:33:13,762 ‫دنیا بدون اون دختر چطوری بود. 1869 02:33:14,003 --> 02:33:15,602 ‫لولا چنین خصلتی داره. 1870 02:33:15,883 --> 02:33:18,122 ‫وقتی وارد زندگی کسی می‌شه، ‫انگار همیشه تو زندگیش بوده. 1871 02:33:19,884 --> 02:33:22,523 ‫پیرمرد دوست داشت خودش رو ‫یه قمارباز یا حتی یه... 1872 02:33:22,964 --> 02:33:24,883 ‫استراتژیست در نظر بگیره. 1873 02:33:25,124 --> 02:33:27,743 ‫به قصد پول درآوردن کار نمی‌کرد ‫و حتی دلش نمی‌خواست ثروتمند بشه. 1874 02:33:27,763 --> 02:33:29,883 ‫یا دنبال زندگی مرفه و باثبات نبود. 1875 02:33:30,044 --> 02:33:32,283 ‫از شرط‌بندی و هدف ساختن و... 1876 02:33:32,564 --> 02:33:34,603 ‫دشمن‌تراشی و نبرد لذت می‌برد. 1877 02:33:34,764 --> 02:33:37,003 ‫همیشه مثل معلم نصیحتش می‌کرد. 1878 02:33:37,564 --> 02:33:39,203 ‫«نکته‌اش اینه که آدم نباید قناعت کنه،» 1879 02:33:39,404 --> 02:33:41,324 ‫«نباید به کس دیگه‌ای محتاج باشه.» 1880 02:33:41,845 --> 02:33:45,003 ‫«همیشه و هر لحظه باید آماده ‫رفتن و ترک کردن باشی.» 1881 02:33:45,764 --> 02:33:47,642 ‫«چشم رو هم می‌ذارن ‫باید غیبت زده باشه.» 1882 02:33:48,444 --> 02:33:51,084 ‫«قربونت برم، زندگی اینه که ‫همیشه آماده باختن باشی...» 1883 02:33:51,325 --> 02:33:52,764 ‫«در کسری از لحظه.» 1884 02:33:53,045 --> 02:33:55,764 ‫«هیچ‌وقت این رو یادت نره، ‫چون سر همه‌مون میاد.» 1885 02:34:07,965 --> 02:34:10,206 ‫بالغ بر چند صد بار با همدیگه ‫از این‌طرف استان... 1886 02:34:10,365 --> 02:34:11,925 ‫به اون‌طرف استان سفر کردن. 1887 02:34:12,084 --> 02:34:13,803 ‫روزهایی بود که حتی ‫یک سنت تو جیبشون نبود... 1888 02:34:13,926 --> 02:34:15,885 ‫و روزهایی که شاهانه زندگی می‌کردن. 1889 02:34:16,725 --> 02:34:17,924 ‫همدیگه رو به شدت دوست داشتن. 1890 02:34:18,085 --> 02:34:20,284 ‫ولی رفتارشون نسبت به هم سرد بود. 1891 02:34:20,525 --> 02:34:21,925 ‫می‌خواستن چی رو ثابت کنن؟ 1892 02:34:22,086 --> 02:34:23,845 ‫می‌تونستن بدون هم زندگی کنن؟ 1893 02:34:24,246 --> 02:34:25,685 ‫پیرمرد فکر کرد: 1894 02:34:25,886 --> 02:34:27,445 ‫«هیچ‌کس مثل من نمی‌تونه بخندونش.» 1895 02:34:27,806 --> 02:34:29,925 ‫«هیچ‌کس هم نخواهد توانست.» 1896 02:34:30,886 --> 02:34:32,406 ‫تو این مورد درست فکر می‌کرد. 1897 02:34:33,046 --> 02:34:34,725 ‫بعد از تمام اتفاقاتی که افتاد و... 1898 02:34:34,846 --> 02:34:36,845 ‫مسیرهایی که لولا تو زندگیش رفت... 1899 02:34:37,125 --> 02:34:39,805 ‫هیچ‌وقت دیگه به اندازه ‫اون دوران خنده و قهقهه نداشت. 1900 02:34:42,847 --> 02:34:44,766 ‫وقتی که پیرمرد رفت، ‫چرا رفت؟ 1901 02:34:45,527 --> 02:34:49,205 ‫شاید یه روز با خودش گفت: ‫«نمی‌تونم بدون این دختر زندگی کنم.» 1902 02:34:50,206 --> 02:34:51,885 ‫روز بعد دختر ولش کرد و رفت. 1903 02:34:52,286 --> 02:34:54,446 ‫اونجا بود که فهمید ‫بعد از چندین سال دوباره تنها شده. 1904 02:34:54,847 --> 02:34:56,406 ‫دچار سرگیجه‌ای شد. 1905 02:34:56,807 --> 02:34:59,006 ‫برای اولین بار تو عمرش ‫احساس پیری کرد. 1906 02:34:59,847 --> 02:35:02,686 ‫ولی یکی از شعارهای زندگیش ‫باعث شد حالش بهتر بشه: 1907 02:35:02,967 --> 02:35:05,846 ‫«رفیق جان، دوباره جاده مال ما شد.» 1908 02:35:27,288 --> 02:35:29,007 ‫چندین ماه سعی می‌کرد ‫از احتمال دیدار... 1909 02:35:29,132 --> 02:35:30,851 ‫مجددشون فرار کنه. 1910 02:35:31,208 --> 02:35:33,487 ‫بعدش ناامیدانه دنبال دختر گشت. 1911 02:35:33,981 --> 02:35:36,221 ‫سرتاسر استان رو دنبالش گشت. 1912 02:35:36,841 --> 02:35:38,319 ‫پیرمرد که دختر رو خوب می‌شناخت... 1913 02:35:38,344 --> 02:35:40,063 ‫داشت کم می‌آورد. 1914 02:35:40,088 --> 02:35:43,126 ‫با خودش گفت: «کارش درسته. ‫از من هم بهتره.» 1915 02:35:44,286 --> 02:35:46,886 ‫وقتی بالاخره پیداش شد ‫و با یه بدبختی که فروشنده... 1916 02:35:47,009 --> 02:35:49,368 ‫تراکتور توی غرب شهر بود، ‫ازدواج کرده بود... 1917 02:35:49,822 --> 02:35:51,781 ‫پیرمرد مثل پسربچه‌ای که قراره... 1918 02:35:51,809 --> 02:35:53,807 ‫اولین بار سر قرار بره، اضطراب گرفت. 1919 02:35:53,832 --> 02:35:56,359 ‫پسره چی می‌گه؟ ‫ممکنه دیگه نخواد پسره رو ببینه؟ 1920 02:35:56,689 --> 02:35:58,568 ‫یادداشت کوچیکی روی در ورودی گذاشت: 1921 02:35:59,128 --> 02:36:01,127 ‫«خیلی دلم برات تنگ شده.» ‫بدون امضا. 1922 02:36:01,689 --> 02:36:05,968 ‫چرا؟ احساسات پیرمرد مثل ‫پسربچه پونزده ساله‌ای شده بود. 1923 02:36:06,370 --> 02:36:07,950 ‫ولی دختر دیگه پیدا نشد. 1924 02:36:07,970 --> 02:36:09,889 ‫پیرمرد چند ساعت منتظر مودن و... 1925 02:36:09,930 --> 02:36:12,328 ‫شب خودش رفت پیداش کنه. 1926 02:36:12,529 --> 02:36:14,528 ‫ولی دیگه رفته بود. 1927 02:36:35,707 --> 02:36:38,467 ‫وقتی دوباره باهاش تماس گرفت ‫و بهش جایی رو گفت... 1928 02:36:38,593 --> 02:36:41,592 ‫که اونجا همدیگه رو ببینن، ‫پیرمرد احساس ترس کرد. 1929 02:36:42,073 --> 02:36:44,191 ‫«من واسه این بازی‌ها پیر شدم.» 1930 02:36:45,410 --> 02:36:48,010 ‫نگاهی به ساعتش انداخت ‫و فهمید که هنوز وقت داره. 1931 02:39:26,896 --> 02:39:28,615 ‫سلام، حالت چطوره؟ 1932 02:39:32,176 --> 02:39:33,976 ‫خودتون رو به هم معرفی کردین؟ 1933 02:39:34,257 --> 02:39:36,016 ‫- تقریبا... ‫- نه. 1934 02:39:57,777 --> 02:40:00,536 ‫«وجه سوم: ملاقات» 1935 02:40:24,048 --> 02:40:25,447 ‫وقتی بالاخره دور هم جمعشون کرد... 1936 02:40:25,898 --> 02:40:27,938 ‫مدام خنده‌اش می‌گرفت. 1937 02:40:27,974 --> 02:40:29,953 ‫وقتی جفتشون رو کنار هم ‫جلوی در دید... 1938 02:40:29,978 --> 02:40:31,737 ‫خیلی شرایط حساس و دراماتیک شد. 1939 02:40:31,762 --> 02:40:32,921 ‫به نظرش شبیه شاگردهایی بودن... 1940 02:40:32,946 --> 02:40:34,865 ‫که منتظر معلم بودن. 1941 02:40:36,419 --> 02:40:37,698 ‫کنار هم نشسته بودن. 1942 02:40:37,847 --> 02:40:40,606 ‫دو تا مرد زندگیش. ‫آقای احمق و آقای همه‌چیزدان. 1943 02:40:40,939 --> 02:40:43,098 ‫کسی که دنیا رو بهش نشون داد و... 1944 02:40:43,261 --> 02:40:44,940 ‫کسی که جونش رو نجات داد. 1945 02:40:45,504 --> 02:40:48,583 ‫بعد دو وجه متفاوت زندگیش رو ‫براشون تعریف کرد. 1946 02:40:48,608 --> 02:40:50,255 ‫انگار که داشت قصه تعریف می‌کرد. 1947 02:40:50,428 --> 02:40:52,147 ‫اول برای یکی، ‫بعد برای اون‌یکی گفت. 1948 02:40:52,660 --> 02:40:54,339 ‫«این همون مردیه که قبل تو ‫باهاش آشنا شده بودم.» 1949 02:40:54,658 --> 02:40:56,578 ‫«این مردیه که وقتی ‫از پیشم رفتی، کنارم بود.» 1950 02:40:57,540 --> 02:40:59,000 ‫قطعا پیرمرد... 1951 02:40:59,020 --> 02:41:00,880 ‫بهتر با شرایط برخورد کرد. 1952 02:41:00,900 --> 02:41:02,778 ‫بلوغ بیشتری نشون داد ‫و چند بار دختر رو خندوند. 1953 02:41:02,819 --> 02:41:04,978 ‫ولی دختر برای اولین بار ‫که دید چقدر این آدم اداست، 1954 02:41:05,019 --> 02:41:06,618 ‫حتی مسخره و مضحکه. 1955 02:41:06,819 --> 02:41:08,756 ‫با خودش گفت: «خیلی سال گذشته.» 1956 02:41:08,781 --> 02:41:10,819 ‫«اون هم عمرش گذشته.» 1957 02:41:11,139 --> 02:41:12,979 ‫اون‌یکی رفتارش احمقانه و عین بچه‌ها بود. 1958 02:41:13,139 --> 02:41:14,939 ‫ولی در عین حال صادقانه‌تر بود. 1959 02:41:15,100 --> 02:41:16,939 ‫لولا حس کرد که خیلی ‫دلش براش تنگ شده بود و... 1960 02:41:17,180 --> 02:41:18,859 ‫خیلی دوستش داشت. 1961 02:41:28,037 --> 02:41:30,757 ‫اونجا بود که متوجه عشقش شد، ‫وقتی که دیگه دیر شده بود. 1962 02:41:30,872 --> 02:41:33,191 ‫باید گذشته رو به حال خودش رها می‌کرد ‫و به سمت زندگی جدید می‌رفت. 1963 02:41:33,741 --> 02:41:35,859 ‫می‌دونست که باید بلند بشه ‫و از اونجا بره و اون‌ها... 1964 02:41:35,980 --> 02:41:38,739 ‫مثل دو سگی که زیر بارون موندن، ‫باید رفتن صاحبشون رو ببینن. 1965 02:41:38,981 --> 02:41:42,100 ‫با خودش گفت: «خب... وقتشه مرد بشن.» 1966 02:41:47,901 --> 02:41:49,100 ‫می‌خوام برم... 1967 02:42:00,782 --> 02:42:02,061 ‫باشه عشقم. 1968 02:42:03,862 --> 02:42:05,660 ‫با کدوممون می‌خوای بری؟ 1969 02:42:09,421 --> 02:42:10,941 ‫قطعا با تو نمی‌رم. 1970 02:42:15,302 --> 02:42:16,741 ‫خداحافظ. 1971 02:43:56,440 --> 02:43:58,399 ‫پایان قصه از اینجا شروع می‌شه. 1972 02:43:58,712 --> 02:44:00,391 ‫قصه‌ها همه مبهم‌تر می‌شن، 1973 02:44:01,131 --> 02:44:03,770 ‫ولی در عین حال به سمت نتیجه‌گیری می‌رن. 1974 02:44:05,081 --> 02:44:07,001 ‫اگرچه همچنان اتفاقاتی ‫قراره در داستان رخ بده. 1975 02:44:08,081 --> 02:44:09,721 ‫هنوز کلی راه مونده. 1976 02:44:10,362 --> 02:44:13,761 ‫ایکس باید هتل رو ترک کنه ‫و با سالامون روبه‌رو بشه. 1977 02:44:14,922 --> 02:44:18,281 ‫زد باید با دو خواهر ‫ملاقات کنه و مدتی رو... 1978 02:44:18,482 --> 02:44:20,321 ‫در مزرعه پیرمرد بمونه. 1979 02:44:20,682 --> 02:44:24,321 ‫اچ و سزار باید راهشون رو گم کنن ‫و در پایگاهی نظامی... 1980 02:44:24,522 --> 02:44:26,441 ‫توسط نظامیان اونجا دستیگر بشن. 1981 02:44:28,282 --> 02:44:29,521 ‫این بخش آغاز پایانه، 1982 02:44:29,722 --> 02:44:31,761 ‫ولی هنوز کلی از داستان مونده. 1983 02:44:36,882 --> 02:44:38,961 ‫«بخش سیزدهم: در حال حرکت» 1984 02:45:09,322 --> 02:45:12,201 ‫در این مقطع از داستان، ‫اچ به سختی می‌تونه سزار رو تحمل کنه. 1985 02:45:24,002 --> 02:45:25,881 ‫سزار یه دروغ‌گوی مغروره... 1986 02:45:26,002 --> 02:45:29,161 ‫که عاشق خودشه، رو مخه ‫و هیچ‌وقت ساکت نمی‌شه... 1987 02:45:29,362 --> 02:45:31,121 ‫همه‌چی رو هم به شوخی می‌گیره. 1988 02:45:31,282 --> 02:45:35,361 ‫هیچ اتفاق و مسئله‌ای از ‫تیغ تمسخرش در امان نیست. 1989 02:45:36,228 --> 02:45:38,427 ‫سر هر چیزی تصمیم می‌گیره ‫حکایت سر هم کنه. 1990 02:45:56,082 --> 02:45:58,362 ‫انگار تمام احتمالات مختلف ‫زندگی رو تجربه کرده و... 1991 02:45:58,602 --> 02:46:00,002 ‫تو هر قصه‌ای که تعریف می‌کنه... 1992 02:46:00,363 --> 02:46:02,922 ‫خودش رو قهرمان جلوه می‌ده، ‫انگار خالق اون... 1993 02:46:02,963 --> 02:46:05,162 ‫رفتار شایسته و تحسین‌برانگیز بوده. 1994 02:46:06,643 --> 02:46:08,562 ‫ولی هر بار که اچ بالاخره... 1995 02:46:08,843 --> 02:46:11,282 ‫از روی خستگی و دیوانگی خودش... 1996 02:46:11,643 --> 02:46:14,081 ‫میاد باهاش روبه‌رو بشه... 1997 02:46:14,276 --> 02:46:15,715 ‫سزار غافلگیرش می‌کنه. 1998 02:46:16,043 --> 02:46:17,842 ‫همیشه یه حقه‌ای تو آستینش داره. 1999 02:46:17,883 --> 02:46:19,682 ‫یعنی حرف بامزه یا خنده‌داری می‌زنه، 2000 02:46:19,843 --> 02:46:22,442 ‫یا حقه و ترفند جدیدی نشون می‌ده. 2001 02:46:24,883 --> 02:46:27,242 ‫به طرز خنده‌داری ‫این لحظات کوچیک موفقیت‌آمیز... 2002 02:46:27,523 --> 02:46:32,122 ‫حتی بیشتر برای اچ اذیت‌کننده‌ان. افتضاحن. 2003 02:46:51,043 --> 02:46:53,322 ‫ناگهان رفتار سزار عجیب می‌شه. 2004 02:46:55,080 --> 02:46:59,039 ‫جوری نگران و ساکت می‌شه ‫که اصلا سابقه نداشته. 2005 02:47:03,071 --> 02:47:05,350 ‫مدتی طولانی به افق خیره می‌شه. 2006 02:47:09,892 --> 02:47:12,291 ‫بعد به زبان آلمانی صحبت می‌کنه... 2007 02:47:12,412 --> 02:47:14,291 ‫که اچ متوجه حرف‌هاش نمی‌شه. 2008 02:47:17,854 --> 02:47:19,573 ‫وقت واسه تک‌سنگ نداریم. 2009 02:47:19,744 --> 02:47:20,914 ‫باید زود از اینجا بریم، 2010 02:47:20,934 --> 02:47:22,212 ‫چون قراره بارون بگیره. 2011 02:47:22,774 --> 02:47:25,853 ‫باید فورا بریم سرپناه پیدا کنیم! 2012 02:47:27,934 --> 02:47:29,893 ‫زود باش دیگه! 2013 02:47:30,534 --> 02:47:31,893 ‫اچ متوجه نمی‌شه. 2014 02:47:32,094 --> 02:47:34,253 ‫امروز که هوا آفتابیه ‫و حتی یه ابر تو آسمون نیست. 2015 02:47:35,014 --> 02:47:36,173 ‫حتی نسیمی نمی‌وزه. 2016 02:47:36,374 --> 02:47:38,373 ‫ولی رفتار سزار انقدر عجیبه... 2017 02:47:38,534 --> 02:47:40,493 ‫که باعث می‌شه اعتراضی نکنه. 2018 02:47:46,014 --> 02:47:49,293 ‫بنا به دلایلی اچ حرفش رو باور می‌کنه. 2019 02:47:51,574 --> 02:47:53,212 ‫سزار کل روز حرف نمی‌زنه. 2020 02:47:54,054 --> 02:47:55,693 ‫ساکته و تمرکز کرده. 2021 02:47:59,054 --> 02:48:01,933 ‫هیچ جوک یا حکایتی تعریف نمی‌کنه. 2022 02:48:04,974 --> 02:48:06,493 ‫از کنار چند تک‌سنگ رد می‌شن. 2023 02:48:10,054 --> 02:48:12,133 ‫سزار حتی بهشون نگاه نمی‌کنه. 2024 02:48:12,894 --> 02:48:16,613 ‫فقط با نگرانی به آسمون نگاه می‌کنه. 2025 02:48:22,654 --> 02:48:23,893 ‫حدودا ساعت پنج بعدازظهر... 2026 02:48:24,614 --> 02:48:26,933 ‫ابرها آسمون رو احاطه می‌کنن. 2027 02:48:35,134 --> 02:48:38,253 ‫موقع غروب که اولین ‫رعد و برق دیده می‌شه... 2028 02:48:38,494 --> 02:48:41,013 ‫سزار تصمیم می‌گیره ‫قایق رو پارک کنه. 2029 02:48:43,574 --> 02:48:45,053 ‫اونجا مثل هر جای دیگه‌ای بود، 2030 02:48:46,054 --> 02:48:47,333 ‫ولی سزار کاملا مطمئن بود، 2031 02:48:47,574 --> 02:48:49,013 ‫که اچ به حرفش گوش می‌ده. 2032 02:48:55,294 --> 02:48:57,054 ‫چند دقیقه‌ای تو مزرعه قدم می‌زنن. 2033 02:48:58,494 --> 02:49:02,093 ‫ناگهان کلبه‌ای چوبی از غیب ظاهر می‌شه. 2034 02:49:25,014 --> 02:49:28,293 ‫سزار بدون اینکه تردید کنه، ‫در رو با پا می‌شکنه و واردش می‌شه. 2035 02:49:33,775 --> 02:49:35,414 ‫سزار از یه بچه رومخ و اذیت‌کننده... 2036 02:49:35,815 --> 02:49:38,014 ‫حالا چهره‌ای جدی و مقتدر گرفته بود. 2037 02:49:39,095 --> 02:49:41,174 ‫اچ به تمام حرف‌هاش گوش می‌ده ‫و بهش اعتماد می‌کنه. 2038 02:49:43,015 --> 02:49:44,614 ‫حالا خودش کودک این جمع شده. 2039 02:49:46,377 --> 02:49:47,576 ‫اچ شب سختی پشت سر می‌ذاره. 2040 02:49:48,647 --> 02:49:50,606 ‫به طرز بی‌سابقه‌ای داره بارون میاد. 2041 02:49:51,038 --> 02:49:52,717 ‫خواب طوفان می‌بینه. 2042 02:49:54,224 --> 02:49:56,732 ‫خواب می‌بینه یه نفر ‫استخدامش می‌کنه تا از قلعه‌ای... 2043 02:49:56,757 --> 02:49:58,876 ‫وسط بیابون نگهبانی بده. 2044 02:49:59,015 --> 02:50:01,774 ‫قراره یورشی صورت بگیره ‫و باید نگاهش به افق باشه. 2045 02:50:03,860 --> 02:50:05,499 ‫تعریف قلعه سخته، 2046 02:50:05,895 --> 02:50:07,814 ‫ولی بعضی از برجک‌هاش یادآور... 2047 02:50:07,935 --> 02:50:10,294 ‫تک‌سنگ‌های رودخانه هستن. 2048 02:50:16,815 --> 02:50:20,014 ‫صدای انفجاری از دور به گوشش می‌رسه. 2049 02:50:21,295 --> 02:50:23,094 ‫با خودش می‌گه: «حمله کردن.» 2050 02:50:28,815 --> 02:50:32,054 ‫ولی بعد می‌بینه که طوفانه ‫و کسی حمله نکرده. منتظر می‌مونه. 2051 02:50:33,975 --> 02:50:38,894 ‫می‌بینه بقیه تو قلعه ‫تنهاش گذاشتن و فرار کردن. 2052 02:50:40,575 --> 02:50:42,894 ‫شروع به گشتن اونجا می‌کنه ‫تا اینکه متوجه می‌شه... 2053 02:50:42,935 --> 02:50:44,574 ‫فقط با بخشی که... 2054 02:50:44,655 --> 02:50:46,414 ‫رو به بیابونه آشناست. 2055 02:50:46,575 --> 02:50:49,254 ‫اما بخشی که رو به دریاست رو نمی‌شناسه. 2056 02:50:50,695 --> 02:50:51,934 ‫کنار سزار می‌شینه... 2057 02:50:52,175 --> 02:50:54,094 ‫که اون هم یهو سر از خوابش در آورده... 2058 02:50:54,214 --> 02:50:56,254 ‫و هر دو به دریا فکر می‌کنن. 2059 02:50:58,575 --> 02:51:00,455 ‫آخرین تصور خوابش از خودشونه که دارن... 2060 02:51:00,815 --> 02:51:03,654 ‫افق رو بر فراز دریا تماشا می‌کنن. 2061 02:51:04,734 --> 02:51:07,774 ‫بعد از خواب بیدار می‌شه. 2062 02:51:34,415 --> 02:51:36,374 ‫هوا آفتابی شده. 2063 02:51:36,575 --> 02:51:39,694 ‫طوفان تموم شده. ‫هیچ ابری هم تو آسمون نیست. 2064 02:51:43,175 --> 02:51:45,174 ‫ولی دیگه اثری از رودخانه نیست. 2065 02:52:32,335 --> 02:52:35,094 ‫طی یک ساعت بعد، ‫سزار و اچ دوباره دارن سفر می‌کنن. 2066 02:52:35,895 --> 02:52:38,974 ‫اچ مطمئنه که راه رو بلده، ‫اما بعد از ماجرای دیروز... 2067 02:52:39,214 --> 02:52:42,934 ‫به سختی می‌شه ‫اقتدار سزار رو زیر سوال برد. 2068 02:52:46,335 --> 02:52:49,213 ‫یک ساعت بعد چیزی که ‫سزار پیش‌بینی می‌کرد رخ نداده. 2069 02:52:50,335 --> 02:52:52,974 ‫بستر رودخانه به طور کامل... 2070 02:52:53,015 --> 02:52:55,174 ‫زیر توده‌ای عظیم از آب قرار گرفته. 2071 02:52:59,975 --> 02:53:03,334 ‫دو ساعت بعد مشخص می‌شه ‫که دارن مسیر اشتباه می‌رن. 2072 02:53:04,214 --> 02:53:08,374 ‫ولی سزار قانع نمی‌شه ‫و به مسیرش ادامه می‌ده. 2073 02:53:15,456 --> 02:53:17,975 ‫سه روز که می‌گذره، ‫استدلال سزار حاکی از... 2074 02:53:18,096 --> 02:53:20,015 ‫اولین نشونه‌های ضعفش می‌شه. 2075 02:53:20,296 --> 02:53:22,535 ‫با اینکه خودش اعتراف نمی‌کنه، 2076 02:53:22,776 --> 02:53:24,775 ‫اما واضحه که به اندازه قبل مطمئن نیست. 2077 02:53:30,296 --> 02:53:32,575 ‫چهار ساعت که می‌گذره ‫و تقریبا غروب شده، 2078 02:53:33,136 --> 02:53:35,615 ‫مشخص می‌شه که سزار اشتباه می‌کرده. 2079 02:53:40,056 --> 02:53:41,056 ‫هشت ساعت می‌گذره، 2080 02:53:41,536 --> 02:53:43,495 ‫پروانه‌شون تو حصار سیمی گیر می‌کنه... 2081 02:53:43,776 --> 02:53:45,335 ‫و موتور قایقشون در میاد. 2082 02:53:45,976 --> 02:53:48,455 ‫بین آب خروشان که تا گردنشون بالا می‌اومد، 2083 02:53:48,616 --> 02:53:50,975 ‫انقدر تو تاریکی راه می‌رن ‫که بالاخره به خشکی می‌رسن. 2084 02:53:51,696 --> 02:53:53,616 ‫دو ساعت بدون اینکه ‫چیزی ببینن، قدم می‌زنن. 2085 02:53:53,776 --> 02:53:56,015 ‫تنها راهنماشون حصاریه ‫که وسط مه پیدا کرده بودن. 2086 02:53:56,735 --> 02:53:59,895 ‫نیمه‌شب کلبه‌ای قفل‌شده پیدا می‌کنن. 2087 02:54:03,336 --> 02:54:06,895 ‫با اینکه اچ از این ایده خوشش نمیاد، ‫سزار با لگد قفلش رو می‌شکنه. 2088 02:54:09,376 --> 02:54:11,255 ‫در حالی که سزار آروم خوابیده، 2089 02:54:11,816 --> 02:54:14,655 ‫اچ با خودش می‌گه: ‫«اتفاق عجیبی افتاده.» 2090 02:54:15,056 --> 02:54:16,655 ‫«اصلا خوشم نمیاد...» 2091 02:54:17,016 --> 02:54:18,895 ‫«یه جای کار می‌لنگه.» 2092 02:54:23,496 --> 02:54:24,695 ‫امنه. 2093 02:54:31,016 --> 02:54:32,016 ‫شاتگان پره. 2094 02:54:32,096 --> 02:54:34,895 ‫شاتگان مارک رمینگتون. ‫استفاده شده. 2095 02:54:35,656 --> 02:54:36,935 ‫کیس بدون درپوش کاذب. 2096 02:54:38,016 --> 02:54:40,455 ‫وسایل ماهیگیری. 2097 02:54:44,336 --> 02:54:46,175 ‫چاشنی دینامیت. 2098 02:54:48,616 --> 02:54:50,575 ‫خنثی شده. 2099 02:54:51,056 --> 02:54:52,895 ‫یه نوع علامتگذاری متمایز. 2100 02:54:53,738 --> 02:55:00,177 ‫مذکر، به جرم حمل سلاح بازداشت شده... 2101 02:55:14,943 --> 02:55:17,102 ‫ده ساعت بعد، ‫اچ و سزار به جرم ورود بدون مجوز... 2102 02:55:17,296 --> 02:55:19,695 ‫به یک پایگاه نظامی در نیمه‌شب، 2103 02:55:19,976 --> 02:55:22,177 ‫همراه داشتن سلاح و مواد منفجره ‫و ورود اجباری به انباری... 2104 02:55:22,536 --> 02:55:24,695 ‫که محل انبار اسلحه پایگاه بود... 2105 02:55:24,896 --> 02:55:26,935 ‫توسط نیروهای ارتشی بازداشت می‌شن. 2106 02:55:28,936 --> 02:55:30,456 ‫همونطور که این دو نفر رو ‫به سمت سلول‌هاشون می‌برن، 2107 02:55:30,936 --> 02:55:32,895 ‫سزار بی‌سروصدا نزدیک به اچ می‌شه، 2108 02:55:33,176 --> 02:55:34,695 ‫و تو گوشش زمزمه می‌کنه: 2109 02:55:34,976 --> 02:55:38,535 ‫«نگران نباش، چیزی نمی‌شه. ‫سریع آزادمون می‌کنن.» 2110 02:55:39,336 --> 02:55:40,895 ‫«بهم اعتماد کن.» 2111 02:55:48,896 --> 02:55:51,455 ‫سراغ داستان زد برمی‌گردیم. بالاخره. 2112 02:55:57,336 --> 02:55:58,975 ‫زد از خواب بیدار می‌شه ‫و نمی‌دونه کجاست. 2113 02:56:00,976 --> 02:56:02,935 ‫تو مزرعه‌ای با اختلاف دو سه قطعه‌ای... 2114 02:56:03,215 --> 02:56:05,295 ‫از مزرعه اسب پیرنه است. 2115 02:56:06,016 --> 02:56:07,935 ‫زد تا مدتی می‌تونه ‫اونجا زنده بمونه. 2116 02:56:10,136 --> 02:56:14,455 ‫ساپونارا که مالک مزرعه است، ‫ناجی زد هم هست... 2117 02:56:15,376 --> 02:56:18,695 ‫و قراره در وقایع موقع خروج زد... 2118 02:56:18,976 --> 02:56:20,935 ‫نقشی کلیدی ایفا بکنه. 2119 02:56:22,204 --> 02:56:23,683 ‫ولی داستان رو جلو جلو نگیم. 2120 02:56:24,084 --> 02:56:25,763 ‫فعلا تنها اطلاعاتی که لازمه بدونیم... 2121 02:56:26,044 --> 02:56:29,563 ‫اینه که زد بعد از ماجراجویی‌هاش، ‫تو مزرعه ساپونارا بیدار می‌شه. 2122 02:56:30,764 --> 02:56:33,563 ‫ساپونارا مردی نیمه‌ایتالیاییه ‫که با برادرزاده و... 2123 02:56:34,564 --> 02:56:36,723 ‫دو دخترش زندگی می‌کنه. 2124 02:56:40,124 --> 02:56:42,643 ‫«بخش چهاردهم: دو خواهر» 2125 02:56:46,804 --> 02:56:48,603 ‫ساپونارا در عرض چند دقیقه ‫برای زد توضیح می‌ده... 2126 02:56:49,164 --> 02:56:50,683 ‫که چطور به اینجا رسید. 2127 02:56:52,684 --> 02:56:54,724 ‫شبی که آتش‌سوزی شد... 2128 02:56:55,005 --> 02:56:57,684 ‫ساپونارا سوار تراکتورش بود ‫و داشت تو مزرعه کار می‌کرد. 2129 02:56:57,765 --> 02:56:59,484 ‫اول می‌بینه که آتش از سمت تمام... 2130 02:56:59,685 --> 02:57:01,284 ‫ساختمون‌های مزرعه اسب زبانه می‌کشه. 2131 02:57:01,525 --> 02:57:03,284 ‫بعد خروج وانتی رو می‌بینه. 2132 02:57:03,565 --> 02:57:05,324 ‫بنا به دلایلی که توضیح نداده، ‫فرض رو بر این گرفته... 2133 02:57:05,645 --> 02:57:07,204 ‫که آتش‌سوزی عمدی بوده. 2134 02:57:07,645 --> 02:57:09,645 ‫تصمیم می‌گیره خودش رو قاطی نکنه ‫و به کارش ادامه بده. 2135 02:57:10,285 --> 02:57:12,684 ‫بعد گفت تا اینکه می‌بینه ‫یه حیوان بزرگ و دراز... 2136 02:57:12,925 --> 02:57:14,764 ‫وسط زمین پخش شده. 2137 02:57:15,205 --> 02:57:18,684 ‫همون زد بود که از بو ‫و دود کلر از حال رفته بود. 2138 02:57:20,325 --> 02:57:21,925 ‫ساپونارا کمی موفق می‌شه احیاش کنه. 2139 02:57:22,165 --> 02:57:24,244 ‫کمکش می‌کنه تا تراکتور راه بره، ‫بعد تو انباری... 2140 02:57:24,565 --> 02:57:26,425 ‫اون‌طرف مزرعه قایمش می‌کنه، 2141 02:57:26,445 --> 02:57:28,204 ‫جایی که هیچ‌کس ‫از خانواده خودش هم اونجا نمی‌ره. 2142 02:57:29,645 --> 02:57:31,604 ‫ساپونارا جواب می‌ده: ‫«خودم می‌دونم جریان چیه.» 2143 02:57:32,445 --> 02:57:33,484 ‫«سوالی نمی‌پرسم.» 2144 02:57:33,685 --> 02:57:35,225 ‫«نمی‌خوام مهمون ناخونده باشم.» 2145 02:57:35,245 --> 02:57:36,665 ‫«هیچ‌وقت کنجکاو نبودم ‫بفهمم اونجا چه خبره.» 2146 02:57:36,685 --> 02:57:38,245 ‫«به من مربوط نبود.» 2147 02:57:38,325 --> 02:57:40,445 ‫«صرفا ساکنین اونجا ‫خیلی بهم لطف داشتن.» 2148 02:57:40,845 --> 02:57:43,004 ‫«الان هم خواستم جبران کنم. ‫نمی‌خوام مدیون کسی باشم.» 2149 02:57:47,805 --> 02:57:50,004 ‫روز بعد سروکله پلیس پیدا شد ‫تا سوالاتی بپرسه. 2150 02:57:50,805 --> 02:57:52,564 ‫ولی ساپونارا بلد بود ‫چطور بترسوندشون. 2151 02:57:52,605 --> 02:57:54,124 ‫مدام یه جمله رو تکرار می‌کرد: 2152 02:57:54,565 --> 02:57:55,925 ‫«لازم نکرده کسی ‫در این مورد بهم یاد بده.» 2153 02:57:56,205 --> 02:57:57,564 ‫«خودم همه حقه‌هاش رو بلدم.» 2154 02:57:59,502 --> 02:58:01,262 ‫با کنجکاوی می‌ره ‫و اطراف مزرعه اسب رو می‌بینه. 2155 02:58:02,605 --> 02:58:04,685 ‫تو یکی از ورودی‌های قدیمی ‫که کسی دیگه ازش استفاده‌ای نمی‌کرد، 2156 02:58:04,845 --> 02:58:07,084 ‫ماشین زد رو با سوئیچش ‫که تو خود ماشین بود، پیدا کرد. 2157 02:58:07,685 --> 02:58:09,065 ‫منتظر موند هوا تاریک بشه... 2158 02:58:09,085 --> 02:58:10,324 ‫و بعد قایمش کرد. 2159 02:58:10,605 --> 02:58:12,325 ‫حتی نمی‌خواست به زد بگه کجا بود. 2160 02:58:17,365 --> 02:58:18,965 ‫ساپونارا اصرار داشت ‫نقش آدم عاقل رو بازی کنه. 2161 02:58:19,565 --> 02:58:21,084 ‫اصرار داشت به زد بفهمونه... 2162 02:58:21,285 --> 02:58:22,545 ‫که اولین بارش نیست داره... 2163 02:58:22,565 --> 02:58:24,444 ‫با این شرایط دست و پنجه نرم می‌کنه. 2164 02:58:24,645 --> 02:58:25,724 ‫یک مسئله روشنه: 2165 02:58:25,917 --> 02:58:27,257 ‫اینکه از این مسئله به وجد اومده... 2166 02:58:27,285 --> 02:58:28,764 ‫و از خداشه که مداخله کنه. 2167 02:58:29,645 --> 02:58:31,604 ‫زد از خودش می‌پرسه: ‫«یعنی فکر کرده من کی‌ام؟» 2168 02:58:32,445 --> 02:58:33,884 ‫«فکر کرده جریان چی بوده؟» 2169 02:58:34,125 --> 02:58:35,545 ‫ببین، نمی‌خوام چیزی بدونم. 2170 02:58:35,565 --> 02:58:37,204 ‫هر چقدر کمتر بدونم، ‫واسه خودم بهتره. 2171 02:58:38,445 --> 02:58:41,244 ‫من آدم به شدت محتاطی‌ام. 2172 02:58:42,565 --> 02:58:45,484 ‫ولی از من بپرسی بهت می‌گم ‫بهترین تصمیم برات... 2173 02:58:45,645 --> 02:58:47,364 ‫اینه که چند روزی اینجا بمونی. 2174 02:58:48,645 --> 02:58:50,684 ‫اون ماشین خیلی منتظر بود، 2175 02:58:51,085 --> 02:58:54,284 ‫تازه ممکنه موقع رفتنت ‫یهو سر برسن. 2176 02:58:55,645 --> 02:58:56,924 ‫ولی کسی اینجا دنبالت نمی‌گرده. 2177 02:58:58,965 --> 02:59:00,244 ‫من که با دخترها صحبت کردم. 2178 02:59:00,885 --> 02:59:03,964 ‫گفتم پسر یکی از رفیق‌هامی و... 2179 02:59:04,365 --> 02:59:08,604 ‫تصادف کردی. باید یه جا استراحت کنی ‫تا حالت بهتر بشه. 2180 02:59:09,525 --> 02:59:11,004 ‫بقیه از کجا می‌خوان بفهمن؟ 2181 02:59:12,085 --> 02:59:13,405 ‫حالا نمی‌دونم باور کردن یا نه، 2182 02:59:13,565 --> 02:59:14,844 ‫ولی مطمئنم سوالی نمی‌پرسن. 2183 02:59:15,125 --> 02:59:19,684 ‫این اخلاقشون به خودم رفته. ‫برادرزاده‌ام هم سوال نمی‌پرسه. 2184 02:59:24,645 --> 02:59:29,604 ‫هیچ‌کس از چیزی که من و تو می‌دونیم... ‫خبردار نمی‌شه. 2185 02:59:31,605 --> 02:59:33,724 ‫اون مسئله بین خودمون می‌مونه. 2186 02:59:35,925 --> 02:59:38,404 ‫زد به طرز شگفت‌انگیزی ‫به درست بودن حرف مرد پی می‌بره. 2187 02:59:39,285 --> 02:59:40,925 ‫با خودش می‌گه: ‫«خدا می‌دونه من رو کی فرض کرده.» 2188 02:59:41,685 --> 02:59:43,604 ‫«ولی اگه اون این برداشت رو کرده، ‫شاید بقیه هم بکنن.» 2189 02:59:44,125 --> 02:59:46,364 ‫«از پلیس گرفته تا ساکنین ‫مزرعه اسب. هر کسی.» 2190 02:59:46,685 --> 02:59:49,324 ‫اسمت رو ازم پرسیدن. ‫از اونجا که اسمت رو نمی‌دونستم... 2191 02:59:49,645 --> 02:59:51,564 ‫بهشون گفتم رائولی. 2192 02:59:51,885 --> 02:59:53,484 ‫اولین اسمی بود که به ذهنم رسید. 2193 02:59:55,565 --> 02:59:58,444 ‫اگه چیزی پرسیدن بگو اسمت رائوله. 2194 03:00:01,725 --> 03:00:05,684 ‫من هم عجب مغزی دارم‌ها! رائول! 2195 03:00:06,725 --> 03:00:08,164 ‫فارغ از قوه تخیل ساپونارا... 2196 03:00:08,485 --> 03:00:10,125 ‫با تصور اینکه قراره چند روز ‫تو مزرعه بمونه... 2197 03:00:10,165 --> 03:00:11,564 ‫اصلا اذیت نمی‌شد. 2198 03:00:11,645 --> 03:00:13,604 ‫در هر صورت با خودش می‌گه: ‫«اگه حقیقت رو بهش بگم،» 2199 03:00:13,629 --> 03:00:15,148 ‫«امکان نداره باور کنه.» 2200 03:00:15,525 --> 03:00:18,204 ‫واسه همین حرفی نمی‌زنه ‫و چند روز نقش رائول رو بازی می‌کنه. 2201 03:00:22,725 --> 03:00:24,204 ‫رائول! 2202 03:00:26,944 --> 03:00:28,284 ‫رائول! 2203 03:00:29,645 --> 03:00:31,764 ‫زد خیلی زود با زندگی ‫تو مزرعه اخت می‌شه. 2204 03:00:32,405 --> 03:00:34,604 ‫روزمره تکراریش آدم رو... 2205 03:00:34,725 --> 03:00:36,725 ‫همونطوریه که توی تئاترها ‫نشون داده می‌شد. 2206 03:00:36,766 --> 03:00:38,685 ‫چیچو! بیدار شو چیچو... 2207 03:00:39,206 --> 03:00:41,245 ‫هر کس نقش خودش رو ایفا می‌کنه. 2208 03:00:41,566 --> 03:00:43,045 ‫هر کس کار خودش رو انجام می‌ده... 2209 03:00:43,406 --> 03:00:44,845 ‫و به وظایفش می‌رسه. 2210 03:00:49,606 --> 03:00:51,965 ‫چیچو، نوشیدنی رو آماده کن! 2211 03:00:54,406 --> 03:00:57,165 ‫چیچو، جعبه‌ها رو بار زدی؟ 2212 03:01:00,286 --> 03:01:01,885 ‫کی می‌خوای خونه کانگالو بری؟ 2213 03:01:02,206 --> 03:01:03,645 ‫الان. باید زود برم. 2214 03:01:03,926 --> 03:01:06,485 ‫یعنی وقت نداری کار دیگه‌ای کنی، نه؟ 2215 03:01:07,246 --> 03:01:09,085 ‫واسه تموم کردن این که باید... 2216 03:01:14,046 --> 03:01:15,645 ‫خواهر کوچیکتر ‫که ماریا لوئیزا باشه، 2217 03:01:15,886 --> 03:01:17,565 ‫از خونه، باغ... 2218 03:01:17,726 --> 03:01:20,805 ‫پرنده‌ها و سگ‌ها مراقبت می‌کنه. ‫مارمالاد و کره و... 2219 03:01:21,046 --> 03:01:22,685 ‫غذا برای همه درست می‌کنه. 2220 03:01:22,846 --> 03:01:24,365 ‫دختری صبور و منظمه... 2221 03:01:24,606 --> 03:01:26,205 ‫که انگار هیچ چیزی ‫نمی‌تونه ناراحتش کنه. 2222 03:01:26,446 --> 03:01:28,005 ‫جعبه‌ها رو با طناب به وانت بستی؟ 2223 03:01:29,726 --> 03:01:31,645 ‫باید راه بیفتم. زود ببندشون. 2224 03:01:33,806 --> 03:01:35,085 ‫چطوری چیچو؟ 2225 03:01:35,766 --> 03:01:37,805 ‫چند تا شیشه می‌خوای ببری؟ 2226 03:01:39,286 --> 03:01:40,926 ‫- چیکار می‌کنی؟ ‫- جعبه‌ها رو می‌بندم! 2227 03:01:41,126 --> 03:01:42,405 ‫اون‌یکی خواهر که آلیسیا باشه، 2228 03:01:42,526 --> 03:01:44,245 ‫جای برادر بزرگتر رو می‌گیره. 2229 03:01:44,646 --> 03:01:46,466 ‫صبح زود می‌ره محموله‌ها رو... 2230 03:01:46,486 --> 03:01:48,645 ‫با وانت تحویل بگیره. 2231 03:01:49,526 --> 03:01:50,965 ‫حصارهای شکسته رو تعمیر می‌کنه، 2232 03:01:51,166 --> 03:01:53,485 ‫و کارهای مربوط به نجاری ‫یا مکانیکی رو خودش انجام می‌ده. 2233 03:01:53,846 --> 03:01:57,085 ‫می‌خوای الان تموم بشه؟ 2234 03:01:57,606 --> 03:02:01,125 ‫نه، در طول هفته براشون می‌برم. 2235 03:02:01,366 --> 03:02:02,586 ‫تو این خونه تنها کسیه... 2236 03:02:02,606 --> 03:02:04,165 ‫که سوار اسب می‌چرخه. 2237 03:02:04,286 --> 03:02:06,106 ‫این دو دختر خوب بلدن ‫با همدیگه همکاری کنن. 2238 03:02:06,126 --> 03:02:07,886 ‫انگار می‌دونن که خودشون ‫دارن خونه رو اداره می‌کنن، 2239 03:02:08,698 --> 03:02:10,537 ‫نه آقایون. 2240 03:02:11,966 --> 03:02:15,805 ‫پپا، مسیر رو یادت نره. ‫اول پدانو. 2241 03:02:16,006 --> 03:02:19,125 ‫بعد کانگالو. آخر سر هم خانمه. 2242 03:02:19,686 --> 03:02:21,245 ‫خواهشا یادداشت کن. 2243 03:02:22,326 --> 03:02:24,325 ‫پدانو، کانگالو و خانمه. 2244 03:02:25,566 --> 03:02:26,605 ‫پپا! 2245 03:02:29,406 --> 03:02:30,645 ‫پپا، پپا... 2246 03:02:31,006 --> 03:02:33,685 ‫کوزه‌های عسل پدالینو رو برداشتی؟ 2247 03:02:33,726 --> 03:02:36,325 ‫خواهشا اون‌ها رو هم بردار. 2248 03:02:41,766 --> 03:02:43,645 ‫جراردو فقط از زنبورها مراقبت می‌کنه. 2249 03:02:44,686 --> 03:02:46,885 ‫یه‌خرده آدم مسخره و دلقکیه... 2250 03:02:47,646 --> 03:02:49,346 ‫و یونیفرمی که تنش می‌کنه... 2251 03:02:49,366 --> 03:02:52,285 ‫آدم رو یاد بچه‌ای می‌ندازه ‫که داره خاله‌بازی می‌کنه. 2252 03:02:53,325 --> 03:02:54,844 ‫بگیر. این رو برام تیز کن. 2253 03:02:55,806 --> 03:02:57,605 ‫هم‌سن خواهرهاست، 2254 03:02:58,406 --> 03:02:59,725 ‫ولی کسی جدیش نمی‌گیره. 2255 03:03:00,406 --> 03:03:02,247 ‫فقط خودشه که خودش رو جدی می‌گیره. 2256 03:03:03,126 --> 03:03:04,646 ‫پپا، این رو کی تعمیر می‌کنی؟ 2257 03:03:05,166 --> 03:03:06,645 ‫من که صبح درستش کردم. 2258 03:03:08,686 --> 03:03:10,205 ‫می‌شه این کارت رو بیرون انجام بدی؟ 2259 03:03:10,526 --> 03:03:14,365 ‫- دوباره یه نگاه بهش بنداز. ‫- باشه بابا. خداحافظ. 2260 03:03:16,566 --> 03:03:18,565 ‫پپا، این رو قرار نبود با خودت ببری؟ 2261 03:03:21,326 --> 03:03:23,605 ‫قیچی باغبونیم رو ندیدی؟ 2262 03:03:23,886 --> 03:03:25,565 ‫همین‌جا گذاشته بودمشون. 2263 03:03:27,206 --> 03:03:30,725 ‫پپا، نگاه کن چی رو جا گذاشتی. 2264 03:03:33,966 --> 03:03:35,565 ‫تخم‌مرغ‌ها رو جا گذاشت؟ 2265 03:03:36,210 --> 03:03:39,261 ‫ساپونارا بدون اینکه ‫زحمت خاصی تو خونه بکشه، 2266 03:03:39,426 --> 03:03:41,025 ‫شاهانه رفتار می‌کنه و از این‌طرف قلمروش... 2267 03:03:41,126 --> 03:03:42,565 ‫به اون‌طرفش می‌ره. 2268 03:03:42,886 --> 03:03:45,405 ‫هر روز تصمیم می‌گیره ‫فعالیت متفاوتی داشته باشه، 2269 03:03:45,686 --> 03:03:47,165 ‫اما خیلی زود ازش خسته می‌شه. 2270 03:03:47,726 --> 03:03:49,766 ‫باقی اوقات چای پاراگوئه می‌خوره، ‫مطالعه می‌کنه، 2271 03:03:49,846 --> 03:03:52,125 ‫به رادیو گوش می‌ده ‫و به انجام وظایف بقیه... 2272 03:03:52,406 --> 03:03:53,845 ‫نظارت می‌کنه و هرازگاهی... 2273 03:03:54,086 --> 03:03:55,445 ‫بهشون دستور می‌ده. 2274 03:03:55,470 --> 03:03:56,690 ‫چون با گذر زمان حس می‌کرد... 2275 03:03:56,715 --> 03:03:58,434 ‫باید اقتدارش رو محترمانه ‫یادآوری کنه... 2276 03:03:58,806 --> 03:04:02,245 ‫در نهایت منجر به این می‌شه ‫که بقیه بهش می‌خندن یا نادیده می‌گیرنش. 2277 03:04:03,086 --> 03:04:07,005 ‫این آدم یه اشراف‌زاده است. ‫یه پادشاه صالح و بی‌آزاره. 2278 03:04:09,046 --> 03:04:10,685 ‫دو خواهر با همدیگه خیلی فرق دارن. 2279 03:04:11,130 --> 03:04:13,729 ‫آلیسیا که خواهر بزرگه باشه، ‫سرسخت و سرکشه. 2280 03:04:14,326 --> 03:04:17,365 ‫نگاه تیز و برنده‌ای ‫مثل سربازان شوروی... 2281 03:04:17,606 --> 03:04:19,086 ‫یا پارتیزانی داره. 2282 03:04:19,647 --> 03:04:22,126 ‫مدت زیادی به آدم خیره می‌شه، ‫کلی سوال می‌پرسه، 2283 03:04:22,729 --> 03:04:24,299 ‫بعدش هم دوباره سوال می‌پرسه. 2284 03:04:24,393 --> 03:04:27,222 ‫اهل تفکر و اندیشه است، ‫به نقطه‌ای خیره می‌شه و فکر می‌کنه. 2285 03:04:27,247 --> 03:04:29,006 ‫فکر می‌کنه و سیگار می‌کشه. 2286 03:04:29,527 --> 03:04:31,006 ‫ولی رفتار مردانه‌ای نداره. 2287 03:04:31,527 --> 03:04:32,606 ‫پر انرژیه... 2288 03:04:33,127 --> 03:04:35,326 ‫ولی مثل مردها این انرژی ‫با خشم و عصبانیت همراه نیست. 2289 03:04:36,127 --> 03:04:37,646 ‫صرفا ذات قدرتمندی داره. 2290 03:04:38,327 --> 03:04:40,046 ‫بعضی وقت‌ها مثل ‫پرنده‌ای شکاری رفتار می‌کنه. 2291 03:04:40,447 --> 03:04:42,587 ‫مثل عقابی که آماده حمله است. 2292 03:04:42,607 --> 03:04:45,326 ‫اون لحظه است که زیبا ‫و خیره‌کننده به نظر می‌رسه. 2293 03:04:48,087 --> 03:04:50,086 ‫ماریا لوئیزا نقطه مقابلشه. ‫دختر ساکتیه. 2294 03:04:50,487 --> 03:04:52,286 ‫به ندرت با بقیه چشم تو چشم می‌شه. 2295 03:04:52,527 --> 03:04:54,926 ‫رفتار با بقیه رو بلد نیست، ‫ساده است و زود خجالت‌زده می‌شه. 2296 03:04:56,167 --> 03:04:57,726 ‫ولی بعد از برخورد اول... 2297 03:04:58,287 --> 03:05:01,326 ‫شخصیت واقعیش که شوخ ‫و خردمند باشه رو نشون می‌ده. 2298 03:05:01,767 --> 03:05:04,446 ‫شخصیتی شیرین ‫و شوخ‌طبعی خاصی داره، 2299 03:05:04,527 --> 03:05:06,086 ‫که آروم به دل بقیه می‌شینه، 2300 03:05:06,287 --> 03:05:07,846 ‫ولی در نهایت دل همه رو می‌بره. 2301 03:05:08,047 --> 03:05:09,526 ‫پشت این خجالتش... 2302 03:05:09,607 --> 03:05:11,766 ‫ناراحتی و لطافت ‫شگفت‌انگیزش رو پنهان می‌کنه. 2303 03:05:12,287 --> 03:05:14,686 ‫نوعی زیبایی مخفی داره، 2304 03:05:14,767 --> 03:05:17,246 ‫زیرکانه، دیرهنگام و ناگهانیه. 2305 03:05:22,047 --> 03:05:24,686 ‫با ورود زد، این جهان ‫خودمختار و بسته... 2306 03:05:24,727 --> 03:05:26,286 ‫دستخوش تغییراتی می‌شه. 2307 03:05:26,487 --> 03:05:29,606 ‫زد متوجه می‌شه که فردی اجتماعیه، 2308 03:05:30,555 --> 03:05:32,354 ‫می‌تونه مکالمه‌ای شروع کنه، 2309 03:05:32,687 --> 03:05:36,246 ‫یا حتی می‌تونه آدم جالبی باشه ‫و بقیه رو به خنده بیاره. 2310 03:05:37,127 --> 03:05:38,286 ‫سر اولین میز غذا... 2311 03:05:38,527 --> 03:05:40,166 ‫ساپونارا به طور کامل ‫مکالمه رو دستش می‌گیره. 2312 03:05:42,167 --> 03:05:45,446 ‫ورود زد براش حکم ‫ضیافت و مهمانی داره. 2313 03:05:46,567 --> 03:05:48,566 ‫چون بالاخره می‌تونه ‫خاطراتی رو دوباره تعریف کنه... 2314 03:05:48,607 --> 03:05:50,246 ‫که انگار بار اوله داره تعریف می‌کنه. 2315 03:05:50,527 --> 03:05:52,206 ‫می‌تونه ساعت‌ها بی‌وقفه صحبت کنه، 2316 03:05:52,231 --> 03:05:53,910 ‫اغراق و یک کلاغ چهل کلاغ کنه... 2317 03:05:53,935 --> 03:05:56,176 ‫و مطمئن باشه که هیچ‌کسی ‫با حرفش مخالفت نمی‌کنه. 2318 03:06:00,979 --> 03:06:02,978 ‫در یک لحظه زد خود واقعیش رو ‫به بقیه نشون می‌ده. 2319 03:06:04,327 --> 03:06:08,246 ‫وسط حرف ساپونارا می‌پره ‫و حرف خنده‌داری می‌زنه... 2320 03:06:08,727 --> 03:06:10,686 ‫که همه رو تا مدت طولانی می‌خندونه. 2321 03:06:15,527 --> 03:06:16,527 ‫سر غذای بعدی، 2322 03:06:16,767 --> 03:06:19,206 ‫زد متوجه می‌شه همه ازش ‫انتظار دارن دوباره حرف خنده‌داری بزنه. 2323 03:06:19,967 --> 03:06:21,446 ‫این شرایط برای خودش هم عجیبه، 2324 03:06:21,607 --> 03:06:23,926 ‫ولی می‌بینه که خیلی راحت ‫از پس این کار بر میاد، 2325 03:06:24,367 --> 03:06:26,446 ‫انقدر که این شخصیت جدیدش... 2326 03:06:26,687 --> 03:06:28,726 ‫همون‌قدر برای بقیه سرگرم‌کننده است، ‫که واسه خودش هست. 2327 03:06:34,247 --> 03:06:36,127 ‫زد می‌فهمه که زندگی ‫با مردی با سن خودش... 2328 03:06:36,207 --> 03:06:37,966 ‫کاملا براشون تازگی داره. 2329 03:06:39,927 --> 03:06:42,966 ‫با ورودش به اون خونه، ‫دنیای همه‌شون عوض شد. 2330 03:06:45,327 --> 03:06:47,406 ‫اولین ناهاری که دور هم خوردن، 2331 03:06:47,567 --> 03:06:49,606 ‫ماریا لوئیزا عملا حتی ‫بهش نگاه هم نمی‌کرد. 2332 03:06:50,087 --> 03:06:51,646 ‫انگار که وجود نداشت. 2333 03:06:52,167 --> 03:06:54,087 ‫از اون‌طرف آلیسیا ‫به سمتش پیش‌روی می‌کرد. 2334 03:06:55,376 --> 03:06:57,935 ‫مثل تانکی قدرتمند، ‫بی‌خیال به سمتش پیش‌روی می‌کرد. 2335 03:07:00,647 --> 03:07:02,886 ‫بعد از اینکه زد تبدیل به ‫مرکز توجه میز غذا می‌شه، 2336 03:07:03,565 --> 03:07:06,004 ‫کم‌کم می‌فهمه که ‫این سرسختی آلیسیا... 2337 03:07:06,029 --> 03:07:08,548 ‫در مواجهه با اتفاقات بامزه، از بین می‌ره. 2338 03:07:09,687 --> 03:07:11,968 ‫هر موقع حرف خنده‌داری می‌زنه، ‫آلیسیا که همیشه سرد و بی‌روحه، 2339 03:07:12,247 --> 03:07:15,166 ‫عین یه دختربچه می‌شه. 2340 03:07:15,367 --> 03:07:17,046 ‫دیوارهای دفاعیش رو پایین میاره. 2341 03:07:18,607 --> 03:07:20,486 ‫زد از این واکنش خوشحال می‌شه. 2342 03:07:21,007 --> 03:07:24,286 ‫احساس پیروزمندی می‌کنه. ‫خوشش میاد آلیسیا رو بخندونه. 2343 03:07:26,847 --> 03:07:29,166 ‫از اون‌طرف ماریا لوئیزا ‫به ندرت حرفی می‌زنه. 2344 03:07:30,287 --> 03:07:31,486 ‫وقتی زد شوخی می‌کنه، 2345 03:07:31,567 --> 03:07:35,006 ‫خیلی می‌خنده ولی همیشه نگاهش پایینه ‫و روش نمی‌شه به خود زد نگاه کنه. 2346 03:07:35,887 --> 03:07:38,166 ‫روز بعد وسط حرف زدنش... 2347 03:07:38,887 --> 03:07:41,126 ‫با جمله‌ای خنده‌دار حرفش رو قطع می‌کنه. 2348 03:07:42,687 --> 03:07:44,326 ‫فورا از خجالت آب می‌شه. 2349 03:07:44,727 --> 03:07:46,086 ‫لحظه‌ای سکوت برقرار می‌شه. 2350 03:07:46,367 --> 03:07:48,046 ‫بعدش همه زیر خنده می‌زنن. 2351 03:07:48,687 --> 03:07:51,686 ‫روزها که می‌گذره، ‫این تقابل بینشون ادامه پیدا می‌کنه. 2352 03:07:52,447 --> 03:07:54,206 ‫مشخصه که خوشش اومده. 2353 03:07:54,407 --> 03:07:56,486 ‫چون مشتاقانه منتظر ‫اون لحظه از روزش می‌مونه. 2354 03:07:57,887 --> 03:08:00,565 ‫زد توی رفتار این دختر ‫متوجه نشانه‌های علاقه‌مندی می‌شه. 2355 03:08:01,567 --> 03:08:04,087 ‫تغییرات مبهم اما روشنی ‫که توی ظاهرش به وجود اومده. 2356 03:08:07,408 --> 03:08:09,566 ‫همچنین رفتارش عجیب ‫و غیرقابل پیش‌بینی شده، 2357 03:08:10,528 --> 03:08:13,487 ‫هر از گاهی هم رفتار سرد ‫و آزرده‌ای نشون می‌ده. 2358 03:08:14,288 --> 03:08:18,167 ‫بعضی وقت‌ها در طول غذا ‫حتی یک کلمه هم باهاش حرف نمی‌زنه. 2359 03:08:19,368 --> 03:08:21,647 ‫تا اینکه بالاخره ‫این ابرها کنار می‌رن و... 2360 03:08:22,607 --> 03:08:24,768 ‫شوخی‌هاش دوباره شروع می‌شه ‫و زد رو همراهی می‌کنه. 2361 03:08:27,648 --> 03:08:29,568 ‫برای مردی که مدت‌ها ‫زنی تو زندگیش نبوده، 2362 03:08:29,888 --> 03:08:32,527 ‫هم‌نشینی با چنین خانمی نعمته. 2363 03:08:33,288 --> 03:08:35,008 ‫زد خودش رو تسلیم ‫شوخی‌هاشون می‌کنه... 2364 03:08:35,208 --> 03:08:37,367 ‫و ازشون لذت می‌بره. 2365 03:08:40,528 --> 03:08:41,727 ‫از طرفی جراردو رو داریم، 2366 03:08:42,567 --> 03:08:45,207 ‫کسی که از اول به زد اعتماد نداشته. 2367 03:08:46,928 --> 03:08:49,687 ‫از لحظه‌ای که اسمش رو می‌گه، ‫که خودش رو رائول معرفی کرد، 2368 03:08:50,528 --> 03:08:52,767 ‫زد متوجه می‌شه جراردو ‫به طرز عجیبی هی تکرارش می‌کنه. 2369 03:08:53,488 --> 03:08:56,247 ‫هر بخش و حرفش رو ‫با دهانش ادا می‌کنه. 2370 03:09:03,567 --> 03:09:05,327 ‫موقع غذا که زد همه رو می‌خندونه، 2371 03:09:05,567 --> 03:09:07,047 ‫جراردو هم اون وسط می‌خنده. 2372 03:09:07,288 --> 03:09:09,008 ‫ولی زد متوجه می‌شه ‫که این خنده‌ها زورکیه و... 2373 03:09:09,288 --> 03:09:10,847 ‫اصلا دوست نداره بخنده. 2374 03:09:11,128 --> 03:09:13,687 ‫خندیدن براش مثل نشانه‌ای از ضعف... 2375 03:09:14,048 --> 03:09:15,527 ‫و سرسپردگیه. 2376 03:09:15,567 --> 03:09:18,367 ‫زد می‌فهمه خصومت جراردو ‫داره بیشتر می‌شه. 2377 03:09:19,208 --> 03:09:20,888 ‫حس می‌کنه که مدام تحت نظره. 2378 03:09:21,528 --> 03:09:23,007 ‫بعد از هر حرف خنده‌دار زد، 2379 03:09:23,168 --> 03:09:25,047 ‫جراردو نگاهی به ماریا لوئیزا می‌کنه. 2380 03:09:25,728 --> 03:09:27,889 ‫انگار می‌خواد با واکنش اون بخنده. 2381 03:09:28,408 --> 03:09:29,688 ‫اگه حرف خنده‌دار رو ماریا لوئیزا بزنه، 2382 03:09:29,888 --> 03:09:32,087 ‫به زد یا جفتشون نگاه می‌کنه. 2383 03:09:35,928 --> 03:09:37,606 ‫زد متوجه می‌شه که جراردو... 2384 03:09:37,848 --> 03:09:39,767 ‫منتظر کوچکترین واکنش ماریا لوئیزاست. 2385 03:09:40,448 --> 03:09:42,487 ‫انگار مخفیانه می‌خواد ‫باهاش وقت بگذرونه، 2386 03:09:42,648 --> 03:09:45,327 ‫حواسش به هر رفتاری ازش هست... 2387 03:09:45,567 --> 03:09:48,007 ‫که فقط بتونه همراهیش کنه و ببیندش. 2388 03:09:51,888 --> 03:09:54,647 ‫بعد از تنظیم روابط، ‫همه‌چیز به آرومی پیش می‌ره و... 2389 03:09:55,288 --> 03:09:56,767 ‫اتفاق جدیدی نمیفته. 2390 03:10:01,048 --> 03:10:04,007 ‫یه روز زد آلیسیا رو توی ‫تحویل‌های بعدازظهر همراهی می‌کنه. 2391 03:10:04,808 --> 03:10:07,128 ‫انقدر جوک می‌گه که دختره مدام می‌خنده، 2392 03:10:07,888 --> 03:10:09,951 ‫و تو راه برگشت آلیسیا روی... 2393 03:10:09,976 --> 03:10:11,694 ‫شونه زد خوابش می‌بره. 2394 03:10:12,728 --> 03:10:15,407 ‫زد شب بی‌قراری داشت، ‫ولی تا روز بعدش... 2395 03:10:15,728 --> 03:10:17,327 ‫همه‌چیز به حالت طبیعیش برگشته و... 2396 03:10:17,567 --> 03:10:19,447 ‫انگار اون بعدازظهر اصلا رخ نداده. 2397 03:10:26,260 --> 03:10:28,779 ‫یه روز زد از جراردو می‌خواد ‫تا توی هیزم جمع کردن کمکش کنه. 2398 03:10:28,804 --> 03:10:32,202 ‫اولش قبول نمی‌کنه تا نشون بده ‫چقدر تو این موضوع برتری داره و... 2399 03:10:32,233 --> 03:10:34,100 ‫خودش کارش رو بهتر بلده. 2400 03:10:34,124 --> 03:10:36,323 ‫زد می‌فهمه که داره ‫ازش انتقام می‌گیره. 2401 03:10:36,348 --> 03:10:37,890 ‫می‌خواد اذیتش کنه. 2402 03:10:39,491 --> 03:10:42,499 ‫ولی بعد از اتمام کارشون، ‫جراردو باهاش حرف می‌زنه. 2403 03:10:42,963 --> 03:10:44,601 ‫چند ساعت صحبت می‌کنن. 2404 03:10:44,879 --> 03:10:46,099 ‫بدون اینکه اسمی ببرن، 2405 03:10:46,124 --> 03:10:49,699 ‫از تجربه‌شون تو روابط عاطفی، ‫زندگی و سرنوشت حرف می‌زنن. 2406 03:10:49,724 --> 03:10:51,202 ‫فلسفه زندگیشون رو توصیف می‌کنن. 2407 03:10:51,324 --> 03:10:54,083 ‫زد به وضوح می‌بینه ‫که تونسته بهش چیره بشه و... 2408 03:10:54,364 --> 03:10:55,923 ‫دیگه با هم دوست شدن. 2409 03:10:56,771 --> 03:10:58,730 ‫توی یه بعدازظهر بارونی، ‫در حالی که همه داشتن چرت می‌زدن، 2410 03:10:59,024 --> 03:11:01,183 ‫زد می‌ره تو آشپزخونه ‫تا با ماریا لوئیزا صحبت کنه. 2411 03:11:01,917 --> 03:11:04,556 ‫اندازه باقی اوقات شوخی نمی‌کنن. ‫حتی کمتر صحبت می‌کنن. 2412 03:11:05,524 --> 03:11:07,923 ‫زد فقط خمیر سرخ کردن ‫ماریا لوئیزا رو تماشا می‌کنه. 2413 03:11:08,320 --> 03:11:10,120 ‫زد این هنر دست رو می‌بینه... 2414 03:11:10,792 --> 03:11:13,591 ‫که فقط از یک انسان با بصیرت ‫ظریف و دقیق بر میاد. 2415 03:11:18,002 --> 03:11:20,241 ‫می‌فهمه از اون هم خوشش میاد. 2416 03:11:25,244 --> 03:11:27,883 ‫یه روز دیگه زد دو خواهر رو می‌بینه، 2417 03:11:28,084 --> 03:11:31,283 ‫که زیر درختان سبز قدم می‌زنن، ‫غرق مکالمات عمیق شدن، 2418 03:11:31,644 --> 03:11:33,243 ‫می‌خندن و بازی می‌کنن. 2419 03:11:37,203 --> 03:11:39,123 ‫زد ازش خودش می‌پرسه: ‫«یعنی در مورد چی حرف می‌زنن؟» 2420 03:11:39,924 --> 03:11:41,683 ‫«در مورد منه؟» 2421 03:11:48,041 --> 03:11:52,482 ‫زد خیلی زود متوجه می‌شه ‫که نمی‌تونه از فکر خواهرها بیرون بیاد، 2422 03:11:52,896 --> 03:11:54,980 ‫سعی می‌کنه از جراردو ‫و حسادتش فاصله بگیره... 2423 03:11:55,005 --> 03:11:57,700 ‫و از قصه‌ها و لطف‌های ‫ساپونارا فاصله بگیره. 2424 03:11:59,172 --> 03:12:01,251 ‫می‌بینه که این دنیا و آدم‌ها... 2425 03:12:01,285 --> 03:12:03,364 ‫که تا یک هفته پیش ‫حتی نمی‌شناختشون... 2426 03:12:04,067 --> 03:12:05,706 ‫دارن براش طبیعی می‌شن. 2427 03:12:06,119 --> 03:12:08,318 ‫انگار که تمام عمرش رو ‫تو این دنیا زندگی کرده. 2428 03:13:05,805 --> 03:13:08,284 ‫یه لحظه به حرفم گوش کن. 2429 03:13:10,204 --> 03:13:12,444 ‫می‌خوام یه چیزی بهت بگم. 2430 03:13:13,845 --> 03:13:15,684 ‫حرفم بد نیست‌ها... 2431 03:13:18,125 --> 03:13:20,524 ‫هر پنج ماه، 2432 03:13:21,285 --> 03:13:24,284 ‫باید واسه چک‌آپ تا بیمارستان برم. 2433 03:13:24,685 --> 03:13:28,964 ‫نگران نباش، چیز خاصی نیست. ‫بیمارستان نزدیک برترانه، 2434 03:13:29,365 --> 03:13:31,163 ‫حدودا دویست کیلومتر فاصله داره. 2435 03:13:32,725 --> 03:13:34,324 ‫مسئله اینه که... ‫راستش... 2436 03:13:34,605 --> 03:13:37,364 ‫الان که حالم خوبه، ولی دکترها ‫اصرار دارن چک‌آپ بشم. 2437 03:13:37,629 --> 03:13:38,613 ‫متوجهی دیگه؟ 2438 03:13:40,006 --> 03:13:43,965 ‫مسئله اینه که نمی‌خوام دخترها بفهمن. 2439 03:13:45,045 --> 03:13:46,884 ‫آخه درک نمی‌کنن. 2440 03:13:48,685 --> 03:13:51,284 ‫لزومی نداره این مسائل ‫براشون باز بشه. 2441 03:13:54,046 --> 03:13:55,525 ‫همیشه که تنها می‌رم، 2442 03:13:56,045 --> 03:13:57,644 ‫چندین ساله که خودم تنها می‌رم و... 2443 03:13:57,805 --> 03:13:59,604 ‫هیچ‌وقت به مشکلی نخوردم. 2444 03:14:00,285 --> 03:14:02,884 ‫ولی... متوجهی دیگه؟ 2445 03:14:04,832 --> 03:14:06,711 ‫اگه زحمتی نیست... 2446 03:14:07,744 --> 03:14:11,783 ‫کلا دو شب طول می‌کشه. ‫یه شب که تو بیمارستان... 2447 03:14:11,925 --> 03:14:14,244 ‫یه شب هم استراحت قبل برگشت. 2448 03:14:14,605 --> 03:14:16,225 ‫یه هتل تو تقاطع جاده ۷۴ئه... 2449 03:14:16,245 --> 03:14:18,044 ‫که همیشه می‌رم اونجا می‌مونم. 2450 03:14:18,245 --> 03:14:20,804 ‫زیاد گرون نیست، جای آرومیه. ‫مطمئنم خوشت میاد. 2451 03:14:22,698 --> 03:14:25,937 ‫یعنی از اینجا که دیگه بدتر نیست. 2452 03:14:29,578 --> 03:14:31,777 ‫بگذریم، بعدا در موردش حرف می‌زنیم. 2453 03:14:38,609 --> 03:14:40,128 ‫زد حرفی نمی‌زنه، 2454 03:14:40,153 --> 03:14:42,311 ‫ولی در باطن فورا قبول می‌کنه. 2455 03:14:43,164 --> 03:14:45,284 ‫با خوش می‌گه: ‫«دوباره باید تو جاده برم.» 2456 03:14:46,805 --> 03:14:48,325 ‫اون شب بعد از مدت‌ها... 2457 03:14:48,565 --> 03:14:50,324 ‫دوباره نقشه کوواس رو باز می‌کنه. 2458 03:14:56,645 --> 03:14:58,005 ‫وقتی اسم هتلی که قراره... 2459 03:14:58,125 --> 03:14:59,724 ‫با ساپونارا توش بمونه رو می‌بینه... 2460 03:15:00,005 --> 03:15:01,445 ‫متوجه می‌شه کنارش علامتی داره. 2461 03:15:01,685 --> 03:15:03,364 ‫یکی از علامت‌های مخصوص کوواسه. 2462 03:15:03,805 --> 03:15:08,311 ‫کنارش اسمی نوشته شده: ‫آکسل آندرس الکساندرس. 2463 03:15:08,565 --> 03:15:10,203 ‫یکی از نقاطی رو نقشه بود... 2464 03:15:10,285 --> 03:15:12,044 ‫که تا به حال بهش سر نزده بود. 2465 03:15:12,807 --> 03:15:15,046 ‫یکی از سرنخ‌هایی که ‫تو مسیر کوواس وجود داشته. 2466 03:15:15,245 --> 03:15:18,764 ‫«آکسل آندرس الکساندرس». ‫زد با لبخند بهش فکر می‌کنه. 2467 03:15:20,365 --> 03:15:22,724 ‫«شوخ‌طبعی کوواس رو یادم رفته بود.» 2468 03:15:29,702 --> 03:15:32,460 ‫«بخش پانزدهم: پسر شیطان» 2469 03:15:39,592 --> 03:15:41,791 ‫فرانسیسکو سالامونه ‫در انتهای قرن نوزدهم... 2470 03:15:42,193 --> 03:15:43,671 ‫در کاتانیای سیسیل به دنیا اومد. 2471 03:15:44,505 --> 03:15:49,504 ‫خانواده‌اش قبل از ده سالگیش ‫به کوردوبای آرژانتین نقل مکان کردن. 2472 03:15:50,618 --> 03:15:52,298 ‫هجده سالگی به دانشگاه می‌ره و... 2473 03:15:52,625 --> 03:15:54,745 ‫تو بیست سالگی مدرک معماری و... 2474 03:15:55,027 --> 03:15:56,971 ‫مهندسی عمران می‌گیره. 2475 03:15:57,450 --> 03:15:59,209 ‫همون سال دو پروژه... 2476 03:15:59,489 --> 03:16:01,649 ‫به جشنواره‌های تجاری ‫میلان و بارسلونا می‌فرسته، 2477 03:16:01,850 --> 03:16:04,169 ‫که بابت جفتشون مدال طلا می‌بره. 2478 03:16:04,370 --> 03:16:06,409 ‫سالامونه از کودکیش می‌دونست... 2479 03:16:06,529 --> 03:16:08,649 ‫که زاده شده تا ساختمان بسازه. 2480 03:16:09,330 --> 03:16:11,009 ‫در مدت کوتاهی که دانشگاه بود، 2481 03:16:11,529 --> 03:16:13,569 ‫متوجه می‌شه کارش خیلی خوبه. 2482 03:16:13,810 --> 03:16:16,649 ‫تو بیست و چهار سالگی به وضوح ‫می‌بینه که نابغه است. 2483 03:16:17,529 --> 03:16:21,449 ‫کسیه که ابتکار عمل و خلاقیتش ‫هیچ محدودیتی نمی‌شناسه. 2484 03:16:22,770 --> 03:16:24,129 ‫در همون دوران بود... 2485 03:16:24,210 --> 03:16:26,369 ‫که به اختربینی علاقه‌مند می‌شه. 2486 03:16:26,770 --> 03:16:28,969 ‫یک اختربین بهش گفته بود: 2487 03:16:29,610 --> 03:16:31,609 ‫«تو واسه کارهای بزرگی زاده شدی.» 2488 03:16:31,930 --> 03:16:34,329 ‫«تو کارت از همه بهتری.» 2489 03:16:34,570 --> 03:16:36,089 ‫«قراره دنیا رو تغییر بدی.» 2490 03:16:36,210 --> 03:16:38,329 ‫«تبدیل به نقطه عطفی ‫در حیطه کاریت می‌شی.» 2491 03:16:38,489 --> 03:16:41,209 ‫«اصلا نگران نباش. ‫شکوه و جلال در آینده‌ات می‌بینم.» 2492 03:16:41,650 --> 03:16:44,209 ‫بعد می‌پرسه: «من باید چیکار کنم؟» 2493 03:16:45,210 --> 03:16:49,009 ‫«هیچ‌کار. فقط منتظر زمان مناسبش باش.» 2494 03:16:49,330 --> 03:16:51,409 ‫«وقتی زمانش برسه، خودت متوجه می‌شی.» 2495 03:16:52,330 --> 03:16:55,649 ‫تقریبا ده سال منتظر می‌مونه، ‫هیچ ساختمانی نمی‌سازه. 2496 03:16:55,890 --> 03:16:58,528 ‫فقط مطالعه و طراحی می‌کنه ‫و طراحی‌هاش رو... 2497 03:16:58,650 --> 03:17:01,169 ‫با اسم مستعار به جشنواره‌های ‫تجاری دنیا می‌فرسته. 2498 03:17:01,529 --> 03:17:03,089 ‫آثار بقیه رو مشاهده می‌کنه، 2499 03:17:03,250 --> 03:17:05,129 ‫به تمجیدهایی که دریافت می‌کنن گوش می‌ده، 2500 03:17:05,370 --> 03:17:06,849 ‫بعد جوایزی که بردن رو می‌بینه. 2501 03:17:07,010 --> 03:17:10,769 ‫«خیلی زود اسمم به گوششون می‌رسه. ‫می‌فهمن من کی‌ام.» 2502 03:17:12,170 --> 03:17:13,609 ‫بالاخره زمان موعود فرا می‌رسه. 2503 03:17:14,529 --> 03:17:16,249 ‫فرمانداری بخش بوئنوس آیرس... 2504 03:17:16,529 --> 03:17:17,650 ‫چند معمار رو فرا می‌خوانه... 2505 03:17:17,970 --> 03:17:20,609 ‫تا ساختمان‌های استان رو مدرنیزه کنن. 2506 03:17:21,290 --> 03:17:23,469 ‫معروف‌ترین معمار تصمیم می‌گیره خودش رو... 2507 03:17:23,489 --> 03:17:25,609 ‫وقف بناهای تاریخی ‫شهرهای تفریحی آرژانتین کنه. 2508 03:17:25,650 --> 03:17:28,049 ‫بعد تو مار دل‌پلاتا باید ‫کازینوی بزرگ و... 2509 03:17:28,135 --> 03:17:30,014 ‫ساختمان‌های استانی رو بسازه. 2510 03:17:30,890 --> 03:17:34,609 ‫سالامونه با خودش می‌گه: ‫«زیادی آسونه، قابل پیش‌بینیه،» 2511 03:17:34,890 --> 03:17:38,689 ‫«زیادی آدم داره و فعالیت بیش‌ازحدیه.» 2512 03:17:38,970 --> 03:17:40,209 ‫درخواست مدیریت پروژه‌هایی... 2513 03:17:40,253 --> 03:17:41,633 ‫که بقیه رد کردن رو می‌ده. 2514 03:17:41,949 --> 03:17:44,548 ‫شهرهای کوچیک‌تر و فراموش‌شده استان، 2515 03:17:45,099 --> 03:17:46,658 ‫مناطق پراکنده روی نقشه، 2516 03:17:46,832 --> 03:17:49,112 ‫که در میان دشت‌های بی‌کران هستن. 2517 03:17:49,511 --> 03:17:53,910 ‫سالامونه مثل گرگی که داره طعمه‌اش رو ‫بو می‌کشه می‌گه: «خوشم اومد.» 2518 03:17:56,645 --> 03:17:59,205 ‫دو سال تمام بی‌وقفه کار می‌کنه. 2519 03:17:59,734 --> 03:18:04,141 ‫در طول این دو سال ‫حتی به ندرت می‌خوابه. 2520 03:18:04,643 --> 03:18:08,751 ‫شنبه‌ها، یکشنبه‌ها، روزهای تعطیل ‫و حتی تو کریسمس کار می‌کنه. 2521 03:18:08,810 --> 03:18:12,089 ‫نقشه می‌کشه، طرح می‌کشه، ‫شخصا ساخت و ساز رو نظارت می‌کنه. 2522 03:18:12,755 --> 03:18:14,195 ‫لحظه‌ای تردید نمی‌کنه. 2523 03:18:14,877 --> 03:18:17,156 ‫با خودش می‌گه: ‫«تو همین روستای دورافتاده...» 2524 03:18:17,346 --> 03:18:18,945 ‫«که انگار اون‌سر دنیاست...» 2525 03:18:18,970 --> 03:18:22,089 ‫«خارق‌العاده‌ترین ساختمان‌های ‫جهان رو خواهم ساخت.» 2526 03:18:22,832 --> 03:18:24,992 ‫«این برج‌ها و ایوان‌های ستون‌دار...» 2527 03:18:25,210 --> 03:18:27,809 ‫«به اندازه کلیسای جامع شارتر ‫معروف خواهند شد.» 2528 03:18:28,210 --> 03:18:29,649 ‫«از سراسر دنیا دنبالشون میان.» 2529 03:18:30,036 --> 03:18:32,714 ‫«برای دیدنشون از علفزارهای متروکه می‌گذرن.» 2530 03:18:33,536 --> 03:18:36,135 ‫«با تک‌تک سازه‌هام، ‫بهشون می‌گم...» 2531 03:18:36,482 --> 03:18:39,722 ‫«که این منم! این کار سالامونه است!» 2532 03:18:46,489 --> 03:18:48,550 ‫چند قبرستان، دفتر عمومی، 2533 03:18:48,570 --> 03:18:52,089 ‫کشتارگاه، تالار شهرداری، ‫میدان شهر و میدان بندر طراحی می‌کنه. 2534 03:18:52,489 --> 03:18:55,049 ‫نیمکت و اثاثیه و تیر چراغ‌برق و... 2535 03:18:55,210 --> 03:18:56,649 ‫پیاده‌رو طراحی می‌کنه. 2536 03:18:56,850 --> 03:18:59,849 ‫دنبال ساختمان‌های بیشتر، ‫بزرگتر، بلندتر و حتی بلندتره. 2537 03:19:00,130 --> 03:19:02,609 ‫نمایش بیشتر، افراط بیشتر، خشم بیشتر. 2538 03:19:02,730 --> 03:19:04,369 ‫خشونت بیشتر. 2539 03:19:04,529 --> 03:19:07,329 ‫یه بار فریاد زد: «شکوه بیشتر! ‫شکوه بیشتر می‌خوایم!» 2540 03:19:09,014 --> 03:19:10,813 ‫پروژه‌ها تو زمان کمی بنا می‌شن. 2541 03:19:11,171 --> 03:19:13,591 ‫ماه مه ساخت تالار شهر ‫گنزالز چاوز تموم می‌شه. 2542 03:19:13,611 --> 03:19:16,250 ‫کشتارگاه گوآمی و قبرستان ‫سالکولو ساخته می‌شه. 2543 03:19:17,171 --> 03:19:19,170 ‫ماه ژوئن ساخت کشتارگاه بالکراس، 2544 03:19:19,411 --> 03:19:21,250 ‫میدان شهر و مدرسه، 2545 03:19:21,451 --> 03:19:22,671 ‫با تالار شهر رائوچ تموم می‌شه. 2546 03:19:22,691 --> 03:19:24,010 ‫ماه اوت ساخت گوآمی و... 2547 03:19:24,171 --> 03:19:25,570 ‫برج‌های تالار شهر کاهوئه، 2548 03:19:25,691 --> 03:19:27,450 ‫ساختمان ترس لوماس، ‫کشتارگاه آزول، 2549 03:19:27,571 --> 03:19:29,351 ‫و میدان‌های آزول ‫و کورنل پرینگلز تموم می‌شه. 2550 03:19:29,371 --> 03:19:30,970 ‫ماه سپتامبر ساخت میدان شهر لاپریدا، 2551 03:19:31,151 --> 03:19:34,070 ‫کشتارگاه، تورنکیست، پلگرینی، 2552 03:19:34,331 --> 03:19:37,250 ‫پوآن، پیرووانو و تالار شهر ‫اوردامپیتا تموم می‌شه. 2553 03:19:37,451 --> 03:19:38,811 ‫ماه اکتبر سازه شاهکارش ساخته می‌شه: 2554 03:19:38,931 --> 03:19:40,650 ‫چرخ بزرگی که حکم ‫ایوان ستون‌داری مقابل... 2555 03:19:40,684 --> 03:19:43,603 ‫قبرستان سالدونگارای، ‫بالای نهر ساس گرانده رو داره. 2556 03:19:43,628 --> 03:19:45,906 ‫ماه ژانویه شاهکار دومش ساخته می‌شه: 2557 03:19:46,117 --> 03:19:48,236 ‫صلیب بزرگ قبرستان لاپریدا. 2558 03:19:48,867 --> 03:19:50,666 ‫چند ماه بعد در نوامبر، 2559 03:19:50,691 --> 03:19:52,330 ‫بهترین شاهکارش ساخته می‌شه. 2560 03:19:52,490 --> 03:19:54,810 ‫رواق عظیم قبرستان آزول. 2561 03:19:56,131 --> 03:19:58,489 ‫افسانه‌ها می‌گن شهردار شهر ‫روز افتتاحیه... 2562 03:19:58,571 --> 03:20:01,050 ‫با سالامونه صحبت کرده. 2563 03:20:01,691 --> 03:20:03,529 ‫شهردار بهش می‌گه: 2564 03:20:03,571 --> 03:20:05,250 ‫«به نظر میاد چیز بد و شومی باشه.» 2565 03:20:05,490 --> 03:20:07,290 ‫«انگار که طرحی از شیطان بوده.» 2566 03:20:07,490 --> 03:20:09,250 ‫در حالی این حرف رو می‌زنه ‫که به اندازه مردم وحشت کرده. 2567 03:20:09,530 --> 03:20:12,330 ‫سالامونه با غلغله‌ای شیطانی پاسخ می‌ده: 2568 03:20:12,530 --> 03:20:14,970 ‫«انقدر زودباور نباشید آقای دکتر.» 2569 03:20:15,451 --> 03:20:17,610 ‫«شیطان هیچ‌وقت نمی‌تونه ‫انقدر موفق باشه.» 2570 03:20:18,867 --> 03:20:21,785 ‫ولی به جایی می‌رسه ‫که سالامونه کم‌کار می‌شه. 2571 03:20:22,571 --> 03:20:24,970 ‫طرح‌هاش لغو می‌شن، ‫معماران می‌رن و... 2572 03:20:25,091 --> 03:20:26,610 ‫طرح‌های نیمه‌تمام رو می‌سازن. 2573 03:20:26,731 --> 03:20:29,010 ‫شهر همون ریتم آروم ‫و خسته‌کننده رو ادامه می‌ده. 2574 03:20:29,583 --> 03:20:31,622 ‫زمان می‌گذره و کسی یادش نمی‌مونه. 2575 03:20:32,535 --> 03:20:34,974 ‫جز چند برج بلند و مرتفع... 2576 03:20:35,051 --> 03:20:37,170 ‫که به عنوان تنها سازه‌های بلند ‫از دل شهر بیرون زدن، 2577 03:20:37,411 --> 03:20:39,970 ‫هیچ سندی مبنی بر ‫ماجراجویی افراطیش نیست. 2578 03:20:40,851 --> 03:20:44,250 ‫به تدریج اهالی شهر که سابقا... 2579 03:20:44,371 --> 03:20:46,050 ‫با حیرت یا حتی نفرت ‫بهشون خیره می‌شدن، 2580 03:20:46,171 --> 03:20:48,591 ‫در نهایت به آسمان‌خراش‌های ‫عجیب و غریب عادت کردن. 2581 03:20:48,611 --> 03:20:50,850 ‫آسمان‌خراش‌هایی که به زور... 2582 03:20:51,011 --> 03:20:54,050 ‫منظره سازه‌های قرن ‫پیشین و خانه‌ها رو پوشانده بود. 2583 03:20:54,490 --> 03:20:59,690 ‫ده، چهل، هفتاد سال می‌گذره. ‫اسم سالامونه فراموش می‌شه. 2584 03:21:01,628 --> 03:21:08,842 ‫در مقطعی که پروژه‌ای برای ‫نوسازی استان ارائه شده بود، 2585 03:21:09,146 --> 03:21:10,745 ‫یک بوروکرات متوجه اسم سالامونه... 2586 03:21:10,811 --> 03:21:13,654 ‫در بیش از دویست طرح معماری... 2587 03:21:13,788 --> 03:21:15,706 ‫در بیش از بیست منطقه متفاوت می‌شه. 2588 03:21:15,887 --> 03:21:18,206 ‫بوروکرات در این مورد ‫از مشاور معاون می‌پرسه، 2589 03:21:18,685 --> 03:21:20,724 ‫که اون از مشاور برنامه‌ریز می‌پرسه، 2590 03:21:21,107 --> 03:21:24,026 ‫که اون از معاون میراث فرهنگی می‌پرسه. 2591 03:21:25,039 --> 03:21:26,998 ‫مردد می‌شن. می‌ترسن. 2592 03:21:27,571 --> 03:21:28,890 ‫تصمیم می‌گیرن تخریب رو... 2593 03:21:29,011 --> 03:21:30,650 ‫تا اطلاع ثانوی به تعویق بندازن. 2594 03:21:30,851 --> 03:21:33,290 ‫تصمیم می‌گیرن همراه ‫درخواست ثبت پروژه... 2595 03:21:33,315 --> 03:21:34,350 ‫از طرح‌های نقشه‌بردار... 2596 03:21:34,375 --> 03:21:35,709 ‫توی گزارش کارشناسی... 2597 03:21:35,835 --> 03:21:39,678 ‫از وضعیت ساختمان‌ها استفاده کنن. 2598 03:21:40,293 --> 03:21:42,092 ‫شرکت تصمیم می‌گیره ‫فعلا گزارشی ننویسه، 2599 03:21:42,251 --> 03:21:44,290 ‫که عقبه‌ای طولانی با... 2600 03:21:44,451 --> 03:21:47,170 ‫دولت استانی داشته، ‫و تصمیم می‌گیره در کمال احتیاط، 2601 03:21:47,371 --> 03:21:49,050 ‫برای جلوگیری از ورود آن‌ها... 2602 03:21:49,331 --> 03:21:51,090 ‫به هر نوع پروژه‌ای که مرتبط... 2603 03:21:51,171 --> 03:21:53,010 ‫با بازسازی آثار عمومیه... 2604 03:21:53,227 --> 03:21:56,017 ‫یک بار دیگه رو به متخصصان کنه... 2605 03:21:56,171 --> 03:21:58,770 ‫تا کار رو به انجام برسونن ‫و بررسی‌های لازم رو به عمل بیارن، 2606 03:21:59,211 --> 03:22:02,570 ‫که در این راستا بهشون ‫آزادی زمان، دستور، اولویت... 2607 03:22:02,651 --> 03:22:04,631 ‫و نحوه انجام کار دادن. 2608 03:22:04,651 --> 03:22:07,450 ‫این متخصص مستقل ‫دقیقا همون مردیه... 2609 03:22:07,490 --> 03:22:09,650 ‫که در بامداد روزی زمستانی... 2610 03:22:09,971 --> 03:22:11,690 ‫با اقامت چهار روزه‌اش به هتل اومد و... 2611 03:22:11,851 --> 03:22:14,570 ‫اقامتش تا الان به طرز مشکوکی... 2612 03:22:14,691 --> 03:22:17,050 ‫به بیش از پنج ماه رسیده. 2613 03:22:53,972 --> 03:22:56,354 ‫باورتون بشه یا نه، ‫یک روز تلفن زنگ می‌خوره. 2614 03:22:57,412 --> 03:22:58,872 ‫تماس‌گیرنده یکی از کارکنان شرکتیه... 2615 03:22:58,892 --> 03:23:00,651 ‫که ایکس رو استخدام کرده بود. 2616 03:23:01,428 --> 03:23:03,467 ‫دلیل این تماس صرفا بوروکراتیک بود... 2617 03:23:03,733 --> 03:23:06,092 ‫ظاهرا شماره پلاکش رو باید... 2618 03:23:06,132 --> 03:23:07,971 ‫برای فرآیند قبل گزارش درج می‌کردن. 2619 03:23:09,172 --> 03:23:11,490 ‫ولی کارمند اشاره می‌کنه که چقدر... 2620 03:23:11,572 --> 03:23:14,211 ‫واسه پیدا کردنش زحمت کشیده و... 2621 03:23:14,491 --> 03:23:16,331 ‫با بیش از ده هتل تماس گرفته بود. 2622 03:23:16,452 --> 03:23:18,611 ‫می‌گفت با وجود برنامه کاری ایکس، 2623 03:23:18,812 --> 03:23:20,291 ‫انتظار داشت تو مقطع پیشرفته‌تری... 2624 03:23:20,316 --> 03:23:21,995 ‫از سفرش بوده باشه. 2625 03:23:23,019 --> 03:23:24,817 ‫یه جا هم به شوخی می‌گه... 2626 03:23:24,902 --> 03:23:28,700 ‫که می‌خواسته گزارش ‫مفقود شدنش رو به پلیس بده. 2627 03:23:36,264 --> 03:23:37,662 ‫ایکس بهونه‌ای برای غیابش میاره، 2628 03:23:37,852 --> 03:23:40,171 ‫اما وقتی تلفن رو قطع می‌کنه، ‫می‌فهمه که شرایط چقدر... 2629 03:23:40,412 --> 03:23:43,691 ‫حساس، پوچ و ناخوشاینده. 2630 03:23:46,332 --> 03:23:47,611 ‫ناگهان متوجه می‌شه که... 2631 03:23:47,852 --> 03:23:50,411 ‫شرایط غیرعادی باعث ایجاد شک می‌شه. 2632 03:23:50,932 --> 03:23:53,331 ‫از طرف دیگه چیزی که باید... 2633 03:23:53,491 --> 03:23:55,731 ‫سر جاش باشه و درست عمل کنه، ‫در واقع نامرئیه. 2634 03:23:56,491 --> 03:23:57,851 ‫باید از اونجا بره. 2635 03:23:59,052 --> 03:24:00,451 ‫هیچ پوششی بهتر از انجام... 2636 03:24:00,612 --> 03:24:02,451 ‫کاری که ازش انتظار می‌ره، وجود نداره. 2637 03:24:02,569 --> 03:24:04,769 ‫باید کارش رو تموم کنه، ‫بره جایی که قرار بود باشه، 2638 03:24:05,132 --> 03:24:06,490 ‫به روتین زندگیش برگرده. 2639 03:24:14,827 --> 03:24:17,747 ‫دو ساعت بعد، ‫با تاخیر پنج ماهه از برنامه خودش... 2640 03:24:18,132 --> 03:24:21,291 ‫در جهت مخالف به طرف ‫میدان شهر می‌ره. 2641 03:25:53,212 --> 03:25:54,932 ‫ولی نمی‌تونه به روتین خودش برگرده. 2642 03:25:55,572 --> 03:25:56,771 ‫یه چیزی عوض شده بود. 2643 03:25:58,491 --> 03:26:00,691 ‫ایکس به شهری می‌رسه، ‫تو هتلی مستقر می‌شه، 2644 03:26:00,932 --> 03:26:02,811 ‫همونطور که هزاران بار دیگه ‫این کار رو انجام داده بود. 2645 03:26:03,052 --> 03:26:05,530 ‫ولی احساس متفاوتی داره. ‫انرژی خاصی حس می‌کنه. 2646 03:26:05,972 --> 03:26:08,331 ‫انگار توی هر کدوم از اون ‫مکان‌های همیشگی و خسته‌کننده، 2647 03:26:08,531 --> 03:26:10,931 ‫ممکنه با صحنه خارق‌العاده ‫و شگفت‌انگیزی روبه‌رو بشه. 2648 03:26:11,412 --> 03:26:14,116 ‫ایکس بعد از چند ماه ‫حبس بودن توی انفرادی، 2649 03:26:14,252 --> 03:26:15,971 ‫می‌فهمه که این استان ‫هیچ‌وقت مثل قبلش نمی‌شه. 2650 03:26:16,218 --> 03:26:18,093 ‫چشم‌اندازش هم تغییری نمی‌کنه. 2651 03:26:18,827 --> 03:26:21,307 ‫ناخواسته احساس ملوانی رو داره... 2652 03:26:21,332 --> 03:26:23,466 ‫که از معجزه‌ای به مجعزه دیگه‌ای می‌ره، 2653 03:26:23,491 --> 03:26:25,467 ‫از شهر فوق‌العاده‌ای ‫به شهر فوق‌العاده دیگه‌ای می‌ره. 2654 03:26:25,578 --> 03:26:28,983 ‫می‌ره از قبرستان‌ها، رواق‌ها، ‫کشتارگاه‌های متروک دیدن می‌کنه... 2655 03:26:28,991 --> 03:26:30,371 ‫از مناره‌هایی که انگار... 2656 03:26:30,399 --> 03:26:31,838 ‫از دل مسجدها بیرون زدن دیدن می‌کنه. 2657 03:26:31,992 --> 03:26:33,592 ‫سفرش به تمثیلی بدل می‌شه، 2658 03:26:33,617 --> 03:26:35,416 ‫مثل تجربه‌ای باشکوه می‌شه. 2659 03:26:45,377 --> 03:26:47,776 ‫به ندرت در مورد اتفاقی ‫که تو هتل افتاد فکر می‌کنه. 2660 03:26:48,232 --> 03:26:49,391 ‫هر از گاهی... 2661 03:26:49,552 --> 03:26:50,831 ‫موقع خوندن روزنامه محلی... 2662 03:26:51,032 --> 03:26:52,471 ‫با عجله اسم‌هایی رو مرور می‌کنه... 2663 03:26:52,672 --> 03:26:54,431 ‫که تو تحقیقاتش بهشون رسیده بود. 2664 03:26:55,584 --> 03:26:57,702 ‫برادران آرماس، اویارزون، ‫کشتار آسیاب سن مارتین... 2665 03:26:57,980 --> 03:27:00,100 ‫مثل گالری پیچیده‌ای ‫از شخصیت‌هایی می‌مونه... 2666 03:27:00,180 --> 03:27:01,939 ‫که مدتی طولانی باهاشون زندگی کرده بود. 2667 03:27:02,900 --> 03:27:04,739 ‫یه روز با فکر آردیلس ‫از خواب بیدار می‌شه. 2668 03:27:05,020 --> 03:27:07,658 ‫همون شیلیایی بیچاره‌ای ‫که اشتباهی مقصر شناخته شد. 2669 03:27:08,140 --> 03:27:09,700 ‫با خودش می‌گه لابد ‫آردیلس هم مثل خودش... 2670 03:27:09,860 --> 03:27:11,701 ‫تو شرایط خواب‌مانندی بوده و... 2671 03:27:11,946 --> 03:27:14,505 ‫متوجه اینکه زندگیش چطور ‫به اونجا رسیده، نشده. 2672 03:27:16,659 --> 03:27:18,219 ‫با خودش می‌گه: ‫«باید براش کاری کنم.» 2673 03:27:19,700 --> 03:27:22,019 ‫چند روز بعد به اداره پست می‌ره. 2674 03:27:22,651 --> 03:27:24,459 ‫آدرس دادگاه قضائی رو پیدا می‌کنه... 2675 03:27:24,484 --> 03:27:26,044 ‫و مثل کسی که بطری به رود می‌سپاره... 2676 03:27:26,138 --> 03:27:28,297 ‫با پرونده‌ای که دستش بود، ‫برای آخرین بار خداحافظی می‌کنه. 2677 03:27:37,900 --> 03:27:40,339 ‫«بخش شانزدهم: گنج» 2678 03:27:49,740 --> 03:27:52,939 ‫سفر زد و ساپونارا در نهایت ‫سه یا چهار روز طول می‌کشه. 2679 03:27:54,158 --> 03:27:55,558 ‫روزی که قرار بود برسن... 2680 03:27:55,659 --> 03:27:58,299 ‫ماریا لوئیزا می‌خواست مطمئن بشه ‫که کارش تا ظهر تموم شده. 2681 03:27:58,780 --> 03:28:00,419 ‫عصبی و پریشان بود. 2682 03:28:04,100 --> 03:28:05,779 ‫در همون حین جراردو... 2683 03:28:05,804 --> 03:28:07,523 ‫کلی سوال‌پیچش کرده بود. 2684 03:28:08,500 --> 03:28:10,939 ‫تمام حرکاتش رو زیر نظر می‌گیره ‫و با هر شوخیش می‌خنده. 2685 03:28:11,820 --> 03:28:13,219 ‫«موندم تو چه‌ات شده.» 2686 03:28:13,500 --> 03:28:15,699 ‫«دلت برای کسی تنگ شده؟ عاشق شدی؟» 2687 03:28:16,659 --> 03:28:18,139 ‫از این قبیل سوال‌ها. 2688 03:28:24,185 --> 03:28:26,784 ‫آلیسیا سعی می‌کنه ‫رئیس خانواده باشه، 2689 03:28:27,357 --> 03:28:29,396 ‫ولی کمی ضعیف به نظر می‌رسه. 2690 03:28:29,701 --> 03:28:31,260 ‫خودش و خواهرش مستقیما ‫اشاره‌ای نمی‌کنن، 2691 03:28:31,501 --> 03:28:33,741 ‫ولی مشخصه که دلشون برای ‫مردهای خونه‌شون تنگ شده. 2692 03:28:34,820 --> 03:28:37,379 ‫آلیسیا بعد از مدت‌ها ‫غمگین و سودازده می‌شه و... 2693 03:28:37,740 --> 03:28:40,339 ‫به چیزهایی فکر می‌کنه ‫که قبلا تو فکرش نبودن. 2694 03:28:41,260 --> 03:28:44,618 ‫مدام به خودش می‌گه: ‫«چقدر احمقی! چقدر احمقی!» 2695 03:28:49,340 --> 03:28:51,658 ‫وقتی خورشید غروب می‌کنه، ‫تا دروازه قدم می‌زنن و... 2696 03:28:52,060 --> 03:28:54,099 ‫می‌ایستن و تا یه مدت ‫به مسیر خیره می‌شن. 2697 03:28:54,580 --> 03:28:56,099 ‫در مورد همه‌چیز حرف می‌زنن. 2698 03:28:56,780 --> 03:28:59,739 ‫در واقع سعی دارن ‫عجول و پریشان جلوه نکنن. 2699 03:29:10,220 --> 03:29:11,739 ‫دیروقت می‌رسن. ‫بعد از ساعت دوازده. 2700 03:29:14,740 --> 03:29:16,979 ‫دو خواهر، که شامل آلیسیا هم می‌شه، ‫حمام کردن و... 2701 03:29:17,220 --> 03:29:18,739 ‫لباس قشنگ پوشیدن. 2702 03:29:20,500 --> 03:29:21,780 ‫ساپونارا کل شب رو... 2703 03:29:22,100 --> 03:29:24,618 ‫وقت می‌ذاره و تک‌تک جزئیاتی ‫که رخ داد رو تعریف می‌کنه. 2704 03:29:25,820 --> 03:29:27,579 ‫کل ماجرای سفر رو بازگو می‌کنه. 2705 03:29:30,580 --> 03:29:32,939 ‫زد به طور عجیبی ساکته و کم حرف می‌زنه. 2706 03:29:33,980 --> 03:29:35,979 ‫سرانجام، بعد از اینکه ‫مکالمه شام تموم می‌شه، 2707 03:29:36,300 --> 03:29:38,339 ‫ساپونارا می‌گه که خسته است. 2708 03:29:40,700 --> 03:29:43,618 ‫فقط زد و ماریا لوئیزا تو آشپزخونه‌ان. 2709 03:29:45,180 --> 03:29:47,859 ‫عجیبه که رفته بودی ‫تو فیشینگ کلاب غذا خوردی! 2710 03:29:53,540 --> 03:29:56,339 ‫اونجا که خیلی قدیمیه! 2711 03:29:57,180 --> 03:29:59,939 ‫نمی‌دونم چطور بگم... 2712 03:30:00,180 --> 03:30:02,259 ‫انگار مال عصر حجره. 2713 03:30:04,835 --> 03:30:08,033 ‫تازه پیش‌خدمت آلمانی اونجا... ‫یا شاید هم روسی بود... 2714 03:30:11,017 --> 03:30:12,895 ‫اصلا حواسش به کلوپ نیست... 2715 03:30:24,581 --> 03:30:26,140 ‫بگذریم، لابد... 2716 03:30:26,301 --> 03:30:28,301 ‫تو غذاشون چیز خاصی می‌ریزن، 2717 03:30:30,741 --> 03:30:36,580 ‫چون یکی که می‌شناسم بعد از خوردن ‫غذای اونجا رفتارش عجیب شد. 2718 03:32:03,301 --> 03:32:05,460 ‫صبح روز بعد، زد رفته بود. 2719 03:32:12,101 --> 03:32:14,180 ‫چی شد؟ چرا یهو گذاشت و رفت؟ 2720 03:32:15,861 --> 03:32:18,700 ‫واقعیت اینه که زد از ابتدای شب... 2721 03:32:18,821 --> 03:32:21,100 ‫می‌دونست که صبح روز بعد ‫قرار نیست اونجا باشه. 2722 03:32:21,781 --> 03:32:22,781 ‫از چند روز قبلش... 2723 03:32:22,806 --> 03:32:24,565 ‫با خودش اتمام حجت کرده بود. 2724 03:32:27,381 --> 03:32:28,780 ‫بنا به دلایلی، 2725 03:32:28,805 --> 03:32:30,828 ‫تو سفرش با ساپونارا، 2726 03:32:30,853 --> 03:32:32,971 ‫زد حس می‌کنه باید ‫داستان زندگیش رو براش تعریف کنه. 2727 03:32:34,061 --> 03:32:35,580 ‫اون زمان که تنها بود، ‫راحت می‌تونست... 2728 03:32:35,781 --> 03:32:37,860 ‫ماجراجویی‌هاش رو مثل راز نگه داره. 2729 03:32:38,701 --> 03:32:39,980 ‫انگار فقط مال خودش بود و... 2730 03:32:40,141 --> 03:32:41,780 ‫هیچ‌کس دیگه‌ای درکش نمی‌کرد. 2731 03:32:42,061 --> 03:32:43,740 ‫ولی الان حس می‌کنه همسفری داره... 2732 03:32:44,025 --> 03:32:45,424 ‫و می‌دونه که در مقطعی... 2733 03:32:45,449 --> 03:32:47,208 ‫قراره به کوواس برسه. 2734 03:32:47,391 --> 03:32:49,230 ‫اگه صحبت نکنه ‫حس می‌کنه بی‌وفا بوده، 2735 03:32:49,455 --> 03:32:51,134 ‫خائن بوده. 2736 03:32:51,533 --> 03:32:53,412 ‫خدا می‌دونه چی تو سرش می‌گذره. 2737 03:32:54,461 --> 03:32:57,460 ‫ساعت‌ها وقت می‌ذاره و داستان رو ‫با جزئیات برای ساپونارا توضیح می‌ده... 2738 03:32:58,221 --> 03:32:59,741 ‫که در این چند ماه ‫چه ماجراجویی پیچیده‌ای... 2739 03:32:59,821 --> 03:33:01,619 ‫برای پیدا کردن گنج داشته. 2740 03:33:01,861 --> 03:33:03,619 ‫ولی اینجاست که اتفاقی میفته. 2741 03:33:03,831 --> 03:33:06,191 ‫زد داستان رو با شرمساری تعریف می‌کنه. ‫انگار داره می‌گه: 2742 03:33:06,421 --> 03:33:08,301 ‫«ببین خودم رو تو چه مصیبتی انداختم...» 2743 03:33:08,421 --> 03:33:10,381 ‫انگار که ساپونارا فکر می‌کنه دیوانه است. 2744 03:33:10,941 --> 03:33:13,540 ‫ولی از طرف دیگه، ‫ساپونارا با جدیت بهش گوش می‌ده... 2745 03:33:13,941 --> 03:33:15,940 ‫ازش سوال می‌پرسه و می‌خواد ‫منظورش رو توضیح بده. 2746 03:33:16,181 --> 03:33:17,659 ‫تحت تاثیر این قصه قرار گرفته. 2747 03:33:18,221 --> 03:33:20,659 ‫با اتمام داستان زد، ‫ساپونارا حیرت‌زده می‌شه. 2748 03:33:21,541 --> 03:33:23,940 ‫چندین کیلومتر تو مسیر، ‫سوالاتی می‌پرسه... 2749 03:33:24,101 --> 03:33:26,780 ‫که چند بار پرسیده بود. ‫به شدت از مکالمه لذت می‌بره. 2750 03:33:28,341 --> 03:33:30,540 ‫ولی ساپونارا تا مدتی طولانی ساکت می‌مونه. 2751 03:33:31,701 --> 03:33:33,380 ‫سرانجام با جدیت تمام می‌گه: 2752 03:33:34,101 --> 03:33:36,580 ‫«خوب گوش کن چی می‌گم. ‫اون پول مال خودمون می‌شه.» 2753 03:33:38,781 --> 03:33:40,340 ‫وقتی که به هتل می‌رسن، 2754 03:33:40,581 --> 03:33:42,140 ‫ساپونارا تحمل این حجم ‫از اضطراب رو نداره. 2755 03:33:42,941 --> 03:33:44,861 ‫دیوانه شده. ‫مثل پسربچه‌ایه که می‌خواد... 2756 03:33:45,021 --> 03:33:46,700 ‫ته قصه زد رو بدونه. 2757 03:33:47,581 --> 03:33:48,940 ‫زد چی پیدا می‌کنه؟ 2758 03:33:49,581 --> 03:33:51,540 ‫پنج یا شیش نامه از کشوری آفریقایی... 2759 03:33:51,581 --> 03:33:52,719 ‫که به انگلیسی نوشته شدن. 2760 03:33:52,751 --> 03:33:53,719 ‫نامه‌های معمولی. 2761 03:33:53,888 --> 03:33:57,487 ‫هیچ‌کدوم چیز خاصی ندارن. ‫به جز یکیشون. 2762 03:34:02,702 --> 03:34:04,702 ‫لازم نیست خودمون رو درگیر ‫محتویات اون نامه کنیم، 2763 03:34:05,342 --> 03:34:10,261 ‫از طرفی ترجمه زد چندان ‫قابل اعتماد نیست. 2764 03:34:10,902 --> 03:34:13,181 ‫امکان نداره انگلیسیش اونقدر خوب باشه، 2765 03:34:13,582 --> 03:34:14,781 ‫نکته مهم اینه که فرستنده نامه... 2766 03:34:14,982 --> 03:34:16,501 ‫آقای کسیدی نامی بوده... 2767 03:34:16,542 --> 03:34:18,101 ‫که ظاهرا بین اطرافیان کوواس، ‫بیشتر از هر کسی... 2768 03:34:18,422 --> 03:34:20,302 ‫با خودش و کسب‌وکارش آشنا بوده. 2769 03:34:23,062 --> 03:34:24,942 ‫لحن نامه با آرامش و اعتماد... 2770 03:34:25,142 --> 03:34:26,741 ‫و حتی محبت‌آمیزه. 2771 03:34:27,262 --> 03:34:28,702 ‫به نظر میاد سالیان زیادیه که... 2772 03:34:28,831 --> 03:34:30,391 ‫همدیگه رو می‌شناسن، ‫با اینکه... 2773 03:34:30,542 --> 03:34:32,181 ‫ماهیت نامه بیشتر در مورد پوله. 2774 03:34:32,422 --> 03:34:35,660 ‫واضحه که همکار و دوست قدیمی بودن. 2775 03:34:36,089 --> 03:34:38,950 ‫زد که داره نامه رو می‌خونه، ‫متوجه چیز جدیدی می‌شه. 2776 03:34:40,194 --> 03:34:42,273 ‫کسیدی قطعه گم‌شده داستان کوواسه، 2777 03:34:42,938 --> 03:34:44,657 ‫تنها کسی که همه‌چی رو می‌دونه، 2778 03:34:45,474 --> 03:34:47,553 ‫نیمه گم‌شده نقشه گنجه. 2779 03:35:03,661 --> 03:35:04,701 ‫گوش کن چی می‌گم. 2780 03:35:04,742 --> 03:35:07,581 ‫سه روز دیگه باید تو انسنادا باشی. 2781 03:35:07,982 --> 03:35:10,541 ‫برو از این یارو که انگار ‫همه‌چی رو می‌دونه بپرس. 2782 03:35:11,582 --> 03:35:13,461 ‫بهت می‌گه با کی باید صحبت کنی. 2783 03:35:13,582 --> 03:35:14,941 ‫هیچ مشکلی پیش نمیاد. 2784 03:35:15,702 --> 03:35:18,941 ‫کشتی «شوگر لوف» این هفته راه میفته. 2785 03:35:20,462 --> 03:35:21,702 ‫ولی کشتی‌های دیگه هم هستن، 2786 03:35:21,822 --> 03:35:23,381 ‫فقط تو این هفته حرکت ندارن. 2787 03:35:24,621 --> 03:35:29,261 ‫در عرض بیست روز به اونجا می‌رسی. 2788 03:35:30,661 --> 03:35:31,861 ‫زد تو حرف ساپونارا می‌پره، 2789 03:35:32,142 --> 03:35:34,581 ‫می‌گه متوجه منظورش نمی‌شه و... 2790 03:35:34,902 --> 03:35:36,981 ‫در هر صورت این کار احمقانه است. 2791 03:35:37,502 --> 03:35:39,743 ‫می‌گه دلش نمی‌خواد وقت بیشتری رو ‫صرف ماجرای کوواس کنه. 2792 03:35:40,862 --> 03:35:43,660 ‫ازش ممنونه، اما می‌گه ‫پیشنهاد ساپونارا عاقلانه نیست. 2793 03:35:44,582 --> 03:35:46,442 ‫می‌گه خسته‌ است از بس ‫دنیا رو گشته و... 2794 03:35:46,462 --> 03:35:48,342 ‫جایی رو پیدا نکرده که توش ‫تعلق خاطر داشته باشه. 2795 03:35:49,073 --> 03:35:51,191 ‫می‌گه کافیه، هر چیزی حدی داره. 2796 03:35:51,342 --> 03:35:52,781 ‫تموم شده. 2797 03:36:10,502 --> 03:36:11,541 ‫یک هفته بعد... 2798 03:36:11,702 --> 03:36:13,741 ‫زد سوار کشتی تجاری شوگر لوف می‌شه. 2799 03:36:14,222 --> 03:36:15,541 ‫این کشتی پرچم پرو داره و... 2800 03:36:15,582 --> 03:36:17,022 ‫مقصد آخرش بمبئیه. 2801 03:36:17,182 --> 03:36:20,381 ‫تو کیپ‌تاون، دوربان، ‫مومباسا و کاراچی توقف داره. 2802 03:36:21,022 --> 03:36:23,261 ‫چند هفته که می‌گذره، ‫کشتی به مقصدش می‌رسه. 2803 03:36:28,934 --> 03:36:32,174 ‫ولی زد وقتی به اونجا می‌رسه، ‫متوجه می‌شه که... 2804 03:36:32,222 --> 03:36:34,581 ‫کسیدی یک دو ماه قبل ‫از ابتلا به بیماری نادری مرده. 2805 03:36:36,062 --> 03:36:37,620 ‫نمی‌تونه اطلاعات زیادی کسب کنه. 2806 03:36:38,135 --> 03:36:40,574 ‫ظاهرا کسیدی بازنشسته بوده و... 2807 03:36:40,621 --> 03:36:42,301 ‫تمام عمرش رو در گمرک... 2808 03:36:42,502 --> 03:36:44,261 ‫مامور دولتی بوده. 2809 03:36:44,862 --> 03:36:46,781 ‫دخترش حتی اسم کوواس رو نشنیده بود. 2810 03:36:47,582 --> 03:36:49,620 ‫طبق گفته دختره، ‫زد اولین آمریکایی جنوبیه... 2811 03:36:49,782 --> 03:36:50,821 ‫که به عمرش دیده بود. 2812 03:36:50,982 --> 03:36:52,620 ‫براش سخت بود باور کنه... 2813 03:36:52,645 --> 03:36:54,164 ‫که اروپایی نیست. 2814 03:36:54,582 --> 03:36:56,620 ‫ناگهان چیزی یادش میفته و... 2815 03:36:56,661 --> 03:36:58,821 ‫با عجله می‌ره و با پاکت‌نامه‌ای برمی‌گرده. 2816 03:36:59,982 --> 03:37:02,175 ‫«این قبل از مرگش اومده بود.» 2817 03:37:02,889 --> 03:37:04,528 ‫«فکر کنم از آمریکای جنوبی باشه.» 2818 03:37:06,262 --> 03:37:07,781 ‫جای نشانی روی پاکت‌نامه... 2819 03:37:07,998 --> 03:37:10,077 ‫نوشته بود «آکسل آندرس الکساندرس». 2820 03:37:10,621 --> 03:37:13,821 ‫زد در اون نامه، ‫بالاخره کوواس رو پیدا می‌کنه. 2821 03:37:20,982 --> 03:37:22,381 ‫درک عزیز، 2822 03:37:23,918 --> 03:37:25,437 ‫نمی‌دونی چقدر ناراحتم... 2823 03:37:25,462 --> 03:37:27,221 ‫که سلامتیت رو به بهبود نیست. 2824 03:37:29,022 --> 03:37:30,821 ‫باور اینکه بیمار شدی برام سخته. 2825 03:37:32,621 --> 03:37:36,620 ‫آدم بعضی اطرافیانش رو ‫فناناپذیر تلقی می‌کنه، 2826 03:37:36,645 --> 03:37:38,365 ‫انگار که هیچ‌وقت ‫قرار نیست بلایی سرشون بیاد. 2827 03:37:39,712 --> 03:37:42,152 ‫آدم در کودکی این تصور رو ‫نسبت به پدر و مادرش داره. 2828 03:37:43,622 --> 03:37:45,382 ‫من هم همیشه تو رو ‫اینطور فرض می‌کردم. 2829 03:37:47,143 --> 03:37:48,902 ‫یادمه مدت‌ها پیش... 2830 03:37:48,995 --> 03:37:52,473 ‫فیلمی که در بچگی ‫دوستش داشتم رو دیدم. 2831 03:37:53,988 --> 03:37:57,026 ‫زنی می‌خواست انتقام ‫قتل شوهرش رو بگیره، 2832 03:37:57,580 --> 03:38:00,418 ‫برای همین می‌خواست ‫تک‌تک همدستان اون جنایت رو بکشه. 2833 03:38:00,910 --> 03:38:03,949 ‫همه‌شون، حتی قوی‌ترین ‫و باهوش‌ترین مجرمان اون جنایت، 2834 03:38:04,723 --> 03:38:06,563 ‫در نهایت با اسلحه زن کشته شدن. 2835 03:38:07,863 --> 03:38:10,702 ‫همین اتفاق هم داره ‫برای ما میفته درک. 2836 03:38:13,343 --> 03:38:15,382 ‫حتی قوی‌ترین و باهوش‌ترین... 2837 03:38:16,343 --> 03:38:18,621 ‫حتی خودت درک... ‫حتی من... 2838 03:38:20,583 --> 03:38:21,583 ‫می‌دونی چیه درک؟ 2839 03:38:23,263 --> 03:38:25,102 ‫یه چیزی چند روز پیش عوض شد. 2840 03:38:26,543 --> 03:38:30,782 ‫شصت سالم شد. ‫بیدار شدم و تعجب کردم، 2841 03:38:31,383 --> 03:38:33,742 ‫احساسی داشتم که برام جدید بود، 2842 03:38:36,103 --> 03:38:38,222 ‫حس می‌کردم هیچ ‫اتفاق بدی برام نمیفته. 2843 03:38:38,463 --> 03:38:40,462 ‫نمی‌دونم متوجه... ‫منظورم می‌شی یا نه، 2844 03:38:41,183 --> 03:38:42,742 ‫ولی حس می‌کنم بازی رو بردم. 2845 03:38:46,048 --> 03:38:47,926 ‫حس کردم تمام کارت‌هام رو ‫خوب بازی کردم، 2846 03:38:48,064 --> 03:38:49,663 ‫حس می‌کردم نسبت به هر مشکلی... 2847 03:38:49,868 --> 03:38:52,187 ‫هر مصیبت و بلایی، مصونیت دارم. 2848 03:38:54,622 --> 03:38:56,262 ‫انگار بازی رو بردم، متوجهی؟ 2849 03:38:59,263 --> 03:39:01,661 ‫اون شب از گریه زیاد خوابم برد. 2850 03:39:04,143 --> 03:39:06,661 ‫از اون‌موقع فقط دارم ‫بهش فکر می‌کنم. 2851 03:39:09,543 --> 03:39:11,621 ‫دیگه این زندگی رو نمی‌خوام درک. 2852 03:39:14,263 --> 03:39:15,782 ‫به نظرت برای شروع مجدد دیر شده؟ 2853 03:39:18,503 --> 03:39:21,621 ‫یادمه یه نفر برام ‫داستانی تعریف کرده بود. 2854 03:39:23,622 --> 03:39:26,502 ‫مردی از بدو تولد ‫ثروت کلانی بهش می‌رسه. 2855 03:39:27,688 --> 03:39:31,327 ‫این مرد خوش‌تیپ، جذاب و ورزشکاره. 2856 03:39:32,343 --> 03:39:33,942 ‫تو خط تندرو زندگی می‌کنه. 2857 03:39:35,423 --> 03:39:37,303 ‫چندین بار با زنان زیبا ازدواج می‌کنه، 2858 03:39:37,503 --> 03:39:41,062 ‫ولی به همه‌شون خیانت می‌کنه ‫و ازشون جدا می‌شه. 2859 03:39:41,378 --> 03:39:42,487 ‫هیچ رابطه سالمی نداشته. 2860 03:39:43,995 --> 03:39:45,800 ‫بدهی‌هاش انباشته می‌شن. ‫کلاهبرداری می‌کنه. 2861 03:39:46,894 --> 03:39:48,924 ‫بعد رو به مشروب و شرط‌بندی میاره. 2862 03:39:49,743 --> 03:39:53,982 ‫یه روز که می‌بینه چقدر ‫تنها و بدشانسه... 2863 03:39:54,152 --> 03:39:55,831 ‫تصمیم می‌گیره خودش رو بکشه. 2864 03:39:57,143 --> 03:39:59,142 ‫همین که می‌خواد بپره، ‫خدا باهاش حرف می‌زنه. 2865 03:39:59,583 --> 03:40:02,742 ‫«تو چه‌ات شده؟ ‫می‌خوای زندگیت رو حیف کنی؟» 2866 03:40:04,223 --> 03:40:06,182 ‫«من همه‌چی بهت دادم، ‫ولی تو دورشون انداختی.» 2867 03:40:06,863 --> 03:40:10,182 ‫«واقعا حیفه. ‫باید از نو شروع کنی...» 2868 03:40:10,503 --> 03:40:12,661 ‫«و این بار تو مسیر درست پا بذاری.» 2869 03:40:14,423 --> 03:40:15,621 ‫مرد به زندگی برمی‌گرده، 2870 03:40:15,823 --> 03:40:18,661 ‫ولی این بار صرفه‌جویی و احتیاط پیشه می‌کنه. 2871 03:40:18,903 --> 03:40:21,582 ‫کلی پول در میاره، ‫اما با عقلانیت خرج می‌کنه. 2872 03:40:22,622 --> 03:40:24,062 ‫سعی می‌کنه کنار افرادی... 2873 03:40:24,223 --> 03:40:26,502 ‫که می‌خوان از مسیر ‫منحرفش کنن، قرار نگیره. 2874 03:40:27,183 --> 03:40:28,621 ‫فردی عاشق‌پیشه می‌شه و... 2875 03:40:28,662 --> 03:40:31,142 ‫نمی‌ذاره هیچ‌کس مانع مسیرش بشه. 2876 03:40:33,212 --> 03:40:35,811 ‫دیگه هیچ اشتباهی نمی‌کنه، ‫حق و باطل رو راحت تشخیص می‌ده. 2877 03:40:37,943 --> 03:40:39,743 ‫تا اینکه یه روز می‌فهمه... 2878 03:40:40,943 --> 03:40:43,742 ‫نه‌تنها به اندازه قبل ‫هنوز تنها و بدشانسه... 2879 03:40:44,703 --> 03:40:46,142 ‫بلکه حتی بیشتر هم شده. 2880 03:40:48,301 --> 03:40:52,220 ‫وقتی می‌ره خودش رو بکشه، ‫دوباره صدای خدا رو می‌شنوه. 2881 03:40:53,863 --> 03:40:55,582 ‫خدا بهش می‌گه: «بپر!» 2882 03:40:56,863 --> 03:40:58,661 ‫«تو بیچاره‌ای.» 2883 03:40:59,383 --> 03:41:00,902 ‫«احمقی بیش نیستی.» 2884 03:41:03,583 --> 03:41:06,862 ‫من چی درک؟ من هم احمقم؟ 2885 03:41:11,543 --> 03:41:13,022 ‫امیدوارم حالت زود بهتر بشه. 2886 03:41:14,943 --> 03:41:17,102 ‫بعدا در مورد کار برات نامه می‌نویسم. 2887 03:41:20,023 --> 03:41:22,422 ‫دوستدار تو، یوخنیو. 2888 03:41:26,344 --> 03:41:29,583 ‫زد بعد از خوندن نامه می‌گه: ‫«پس کوواس این بود.» 2889 03:41:31,504 --> 03:41:34,903 ‫برای اولین بار حس می‌کنه ‫ماجراجوییش به پایان رسیده. 2890 03:42:28,504 --> 03:42:30,209 ‫داستان سوم: اچ و سزار... 2891 03:42:30,400 --> 03:42:33,679 ‫که سومین روزه تو ‫پایگاه نظامی زندانی شدن. 2892 03:42:50,891 --> 03:42:52,291 ‫یه داستان جالب یادمه. 2893 03:42:55,904 --> 03:42:57,023 ‫واقعا جالبه. 2894 03:43:09,064 --> 03:43:12,103 ‫آهای، اخمالو خان. 2895 03:43:12,304 --> 03:43:13,983 ‫نمی‌خوای داستانم رو بشنوی؟ 2896 03:43:16,384 --> 03:43:17,724 ‫خیلی جالبه‌ها. 2897 03:43:17,744 --> 03:43:19,543 ‫به نفعته ازش محروم نمونی. 2898 03:43:23,700 --> 03:43:24,895 ‫خیلی داستان جالبیه. 2899 03:43:26,278 --> 03:43:27,763 ‫اسمش رفقای شاده. 2900 03:43:29,716 --> 03:43:31,153 ‫داستانش در مورد... 2901 03:43:31,656 --> 03:43:32,727 ‫آواز شانسه. 2902 03:43:36,623 --> 03:43:38,218 ‫دلت نمی‌خواد بشنویش؟ 2903 03:43:39,144 --> 03:43:40,463 ‫من که تعریف می‌کنم. 2904 03:43:45,779 --> 03:43:48,599 ‫اگه دوست داشتی بشنوی که گوش کن. 2905 03:43:50,178 --> 03:43:51,482 ‫اگه دوست نداشتی... 2906 03:43:51,607 --> 03:43:53,920 ‫داستان خوبی از کفت پریده. 2907 03:43:56,301 --> 03:43:58,900 ‫«بخش هفدهم: رفقای شاد» 2908 03:44:02,784 --> 03:44:04,622 ‫در طول چهار ساعتی که اچ خوابیده، 2909 03:44:05,224 --> 03:44:06,743 ‫سزار داستانی رو می‌گه به نظر... 2910 03:44:06,944 --> 03:44:09,183 ‫خاطره کودکی خودش ‫در زمان جنگ بوده. 2911 03:44:10,184 --> 03:44:11,983 ‫برای اولین بار از پدرش تعریف می‌کنه. 2912 03:44:13,864 --> 03:44:16,543 ‫زندگیش در کودکی رو ‫کامل و جامع تعریف می‌کنه. 2913 03:44:16,824 --> 03:44:19,303 ‫اینکه چطور از نقطه‌ای ‫به نقطه دیگه‌ای می‌رفت... 2914 03:44:19,744 --> 03:44:21,622 ‫چندین و چند بار بازداشت شده بود. 2915 03:44:28,651 --> 03:44:30,628 ‫من و پدرم تو گویان بودیم. 2916 03:44:31,346 --> 03:44:34,120 ‫تو یکی از جزایری بودیم ‫که اسمش خاطرم نیست. 2917 03:44:35,143 --> 03:44:36,675 ‫زمان جنگ بود. 2918 03:44:37,401 --> 03:44:38,698 ‫پدرم آلمانی بود، 2919 03:44:39,026 --> 03:44:40,659 ‫ولی آلمانی‌ها بهش محل نمی‌ذاشتن. 2920 03:44:41,628 --> 03:44:43,300 ‫واسه همین پدرم با انگلیسی‌ها... 2921 03:44:43,839 --> 03:44:45,003 ‫و فرانسوی‌ها معامله کرد. 2922 03:44:45,581 --> 03:44:46,909 ‫آلمانی‌ها بهش لقب «خائن» دادن. 2923 03:44:47,987 --> 03:44:51,018 ‫همیشه ما رو جدا می‌کردن، ‫زندانی می‌کردن، 2924 03:44:51,167 --> 03:44:52,689 ‫همه‌چیزمون رو می‌گرفتن. 2925 03:44:53,479 --> 03:44:56,682 ‫بعد دوباره آزادمون می‌کردن. ‫همین آش و کاسه بود. 2926 03:44:58,940 --> 03:45:01,057 ‫یادمه یه بار ما رو ‫توی جنگل دستگیر کردن... 2927 03:45:01,315 --> 03:45:04,635 ‫که می‌خواستیم با محموله باروت ‫از مرز رد بشیم. 2928 03:45:05,737 --> 03:45:07,112 ‫همچنین یک فرانسوی و... 2929 03:45:07,417 --> 03:45:08,526 ‫پسری که قصد داشتن... 2930 03:45:09,065 --> 03:45:11,417 ‫از زندان فرار کنن رو دستگیر کردن. 2931 03:45:12,065 --> 03:45:14,471 ‫می‌گفتن این پسر و اون یارو جاسوس بودن. 2932 03:45:15,307 --> 03:45:17,135 ‫همه‌مون رو اسیر کردن. 2933 03:45:17,768 --> 03:45:20,315 ‫ولی گم شدن. ‫تو جنگل گم شدن. 2934 03:45:21,089 --> 03:45:23,120 ‫راه خروج از جنگل رو بلد نبودن. 2935 03:45:24,237 --> 03:45:26,096 ‫گیرنده‌هاشون خراب شد. 2936 03:45:26,346 --> 03:45:27,729 ‫همه‌شون مضطرب بودن. 2937 03:45:28,190 --> 03:45:30,175 ‫فرمانده آلمانی که خیلی مضطرب بود. 2938 03:45:30,964 --> 03:45:33,175 ‫مدام از این مسیر و اون مسیر می‌رفتن... 2939 03:45:33,339 --> 03:45:35,948 ‫ولی نمی‌دونستن به کجا ختم می‌شه. 2940 03:45:38,068 --> 03:45:40,705 ‫هوند، مگه تو بلد نیستی نقشه رو بخونی؟! 2941 03:45:41,785 --> 03:45:44,504 ‫رئیس، من که گفته بودم ‫بلد نیستم نقشه‌خوانی کنم. 2942 03:45:44,664 --> 03:45:46,104 ‫از اینجا که رد شده بودیم. 2943 03:45:46,705 --> 03:45:50,024 ‫ادامه می‌دیم. 2944 03:46:00,834 --> 03:46:02,311 ‫ناگهان اتفاقی افتاد. 2945 03:46:03,998 --> 03:46:05,780 ‫به انتهای جنگل رسیدیم. 2946 03:46:06,858 --> 03:46:08,975 ‫زمین بزرگی جلومون بود ‫که باتلاقی در مجاورتش بود. 2947 03:46:10,163 --> 03:46:11,209 ‫آلمانی‌ها ایستادن. 2948 03:46:11,881 --> 03:46:13,444 ‫به چیزی مشکوک شدن. 2949 03:46:14,397 --> 03:46:15,991 ‫می‌ترسیدن کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه باشه. 2950 03:46:32,073 --> 03:46:33,432 ‫به نظر تو چیه؟ 2951 03:46:37,305 --> 03:46:38,824 ‫خیلی خطرناکه. 2952 03:46:42,025 --> 03:46:43,824 ‫اول تو برو. 2953 03:47:20,509 --> 03:47:22,308 ‫چیزی می‌بینی؟ 2954 03:47:30,785 --> 03:47:32,344 ‫یه چیزی داره تکون می‌خوره. 2955 03:47:39,545 --> 03:47:42,824 ‫ولی مطمئن نیستم چیه. 2956 03:47:46,185 --> 03:47:47,944 ‫بریم وایان. 2957 03:48:36,744 --> 03:48:38,088 ‫بعد از مدت زیادی... 2958 03:48:38,549 --> 03:48:39,565 ‫هیچ اتفاقی نمیفته. 2959 03:48:40,455 --> 03:48:42,862 ‫فرمانده آلمانی همچنان ‫با اضطراب منتظره. 2960 03:48:43,823 --> 03:48:45,448 ‫پدر من هم مضطرب بود. 2961 03:48:46,229 --> 03:48:48,901 ‫می‌گفت: «خوب نیست، ‫بوی دردسر میاد.» 2962 03:48:54,807 --> 03:48:58,065 ‫بعد از دور صدای شلیک میاد. 2963 03:48:58,971 --> 03:49:00,799 ‫تیراندازی چند دقیقه ادامه پیدا می‌کنه. 2964 03:49:05,791 --> 03:49:07,182 ‫بعد آلمانی‌ها برمی‌گردن. 2965 03:49:07,737 --> 03:49:08,877 ‫یه اسیر جدید میارن. 2966 03:49:16,118 --> 03:49:17,718 ‫حالا داستان فرق می‌کنه. 2967 03:49:19,573 --> 03:49:23,166 ‫اسیر جدیدمون مرد گنده‌ای بود. ‫خیلی گنده‌بک بود. 2968 03:49:23,377 --> 03:49:25,510 ‫گنده‌تر از هر آدمی بود ‫که تو عمرم دیده بودم. 2969 03:49:26,166 --> 03:49:27,948 ‫سربازها گنده‌بک رو نگه داشته بودن. 2970 03:49:28,533 --> 03:49:30,502 ‫کنار باقی اسرا گذاشتنش. 2971 03:49:31,158 --> 03:49:32,518 ‫پدرم ترسیده بود. 2972 03:49:32,979 --> 03:49:34,291 ‫پدرم گفت: 2973 03:49:34,323 --> 03:49:36,760 ‫«خطرناکه. این آدم خطرناکه.» 2974 03:49:37,026 --> 03:49:40,651 ‫بعد گفت: «اسم این آدم... ‫بن فرگوسن گنده‌بکه.» 2975 03:49:41,573 --> 03:49:44,924 ‫بن گنده‌بک سرباز انگلیسیه. ‫خیلی هم خطرناکه. 2976 03:49:45,737 --> 03:49:48,221 ‫بن گنده‌بک عضو رفقای شاده. 2977 03:49:48,823 --> 03:49:50,510 ‫خودش می‌گه «رفقای شاد». 2978 03:49:50,916 --> 03:49:52,885 ‫این گروه متشکل از سربازان... 2979 03:49:52,910 --> 03:49:55,299 ‫حرفه‌ای انگلیسیه. 2980 03:49:55,862 --> 03:49:57,135 ‫خیلی معروفن. 2981 03:49:57,875 --> 03:49:59,306 ‫رفقای شاد. 2982 03:50:00,205 --> 03:50:01,908 ‫پدرم می‌گه: 2983 03:50:02,338 --> 03:50:04,260 ‫«برامون دردسر درست می‌کنه.» 2984 03:50:04,932 --> 03:50:06,737 ‫«حسابی تو دردسر افتادیم.» 2985 03:50:07,651 --> 03:50:09,908 ‫من از رفقای شاد خوشم اومد. 2986 03:50:10,666 --> 03:50:12,369 ‫از خبر دردسر خوشحال شدم. 2987 03:50:17,507 --> 03:50:20,814 ‫داره دیر می‌شه. باید راه بیفتیم. 2988 03:50:23,088 --> 03:50:26,666 ‫بن گنده‌بک اسیر شد، ولی مضطرب نبود. ‫بلکه لبخند می‌زد. 2989 03:50:28,487 --> 03:50:32,557 ‫آلمانی‌ها مثل حیوانی در باغ وحش ‫به بن گنده‌بک خیره شده بودن. 2990 03:50:32,924 --> 03:50:35,205 ‫می‌خندیدن. اما ترسیده بودن. 2991 03:50:36,143 --> 03:50:37,557 ‫بن گنده‌بک نترسیده بود. 2992 03:50:38,049 --> 03:50:39,807 ‫بن گنده‌بک بگو بخند می‌کرد. 2993 03:50:42,893 --> 03:50:44,182 ‫آلمانی‌ها بحث می‌کردن. 2994 03:50:45,104 --> 03:50:47,158 ‫سر بن گنده‌بک نگران بودن. 2995 03:50:48,135 --> 03:50:49,713 ‫نمی‌دونستن باید چیکار کنن. 2996 03:50:50,690 --> 03:50:52,487 ‫گفتن: «باید برگردیم.» 2997 03:50:53,198 --> 03:50:54,838 ‫«عجله کنید.» 2998 03:50:56,866 --> 03:50:59,385 ‫زود باشین! راه بیفتین! 2999 03:51:03,604 --> 03:51:04,854 ‫برگشتیم. 3000 03:51:05,401 --> 03:51:07,408 ‫آلمانی‌ها خسته و نگران بودن. 3001 03:51:08,119 --> 03:51:09,627 ‫به آسمون نگاه می‌کردن. 3002 03:51:10,830 --> 03:51:13,198 ‫می‌گفتن: «عجله کنین، دیر شد.» 3003 03:51:13,510 --> 03:51:15,346 ‫می‌خواستن قبل از تاریکی برگردن. 3004 03:51:16,002 --> 03:51:17,151 ‫از تاریکی وحشت داشتن. 3005 03:51:17,625 --> 03:51:19,905 ‫جا نمونید. سریع راه برید. 3006 03:51:42,088 --> 03:51:43,033 ‫شب از راه رسید. 3007 03:51:43,268 --> 03:51:44,494 ‫ساعت‌ها گذشت. 3008 03:51:44,862 --> 03:51:46,533 ‫آلمانی‌ها وحشت کرده بودن. 3009 03:51:47,041 --> 03:51:48,955 ‫غذا درست کردن ‫اما خودشون اشتها نداشتن. 3010 03:51:49,893 --> 03:51:52,424 ‫تمام مدت به صداهای ‫تو تاریکی گوش می‌دادن. 3011 03:51:53,424 --> 03:51:54,627 ‫ترسیده بودن. 3012 03:51:55,299 --> 03:51:56,885 ‫هیچ‌کس حرفی نمی‌زنه. 3013 03:51:57,612 --> 03:51:59,158 ‫همه بی‌صدا بودن. 3014 03:53:07,955 --> 03:53:10,393 ‫آلمانی‌ها یک به یک وارد تاریکی شدن. 3015 03:53:11,494 --> 03:53:12,869 ‫وارد تاریکی شدن همانا... 3016 03:53:14,510 --> 03:53:15,791 ‫مفقود شدن همانا. 3017 03:53:17,057 --> 03:53:18,565 ‫بقیه همچنان منتظر بودن. 3018 03:53:18,948 --> 03:53:20,487 ‫مدت زیادی منتظر نشستن. 3019 03:53:21,362 --> 03:53:22,455 ‫ساکت و بی‌صدا. 3020 03:53:31,323 --> 03:53:33,190 ‫بوی خون انگلیسی میاد داداش. 3021 03:53:44,027 --> 03:53:45,546 ‫همین؟ 3022 03:53:47,622 --> 03:53:49,421 ‫تفنگش رو بگیر. 3023 03:54:03,893 --> 03:54:06,283 ‫بگیر. 3024 03:54:10,854 --> 03:54:12,190 ‫بگیر دیگه. 3025 03:54:15,324 --> 03:54:17,003 ‫ترسو! 3026 03:55:05,182 --> 03:55:09,018 ‫بندازش آلمانی کثافت. ‫بازی تموم شد. 3027 03:55:20,229 --> 03:55:22,744 ‫پدرم می‌گه: «رفقای شادن.» 3028 03:55:24,604 --> 03:55:26,182 ‫یکی پس از دیگری از راه رسیدن. 3029 03:55:27,117 --> 03:55:28,492 ‫پدرم خبر داشت. 3030 03:55:28,987 --> 03:55:31,506 ‫دیوید اسمایل، 3031 03:55:31,547 --> 03:55:33,447 ‫جانی شورت، 3032 03:55:33,467 --> 03:55:35,487 ‫جک «پاک»، 3033 03:55:35,507 --> 03:55:37,826 ‫موران «نقطه کور». 3034 03:55:37,883 --> 03:55:39,359 ‫همه‌شون اومدن. 3035 03:55:40,648 --> 03:55:43,578 ‫بعد پدرم با صدای بلندتری گفت: 3036 03:55:43,938 --> 03:55:45,082 ‫فرمانده! 3037 03:55:45,107 --> 03:55:47,346 ‫چارلی لندن. 3038 03:55:47,555 --> 03:55:49,711 ‫بعد گفتن: «وقتشه آواز بخونیم.» 3039 03:55:50,742 --> 03:55:53,273 ‫توضیح دادن: «آواز شانسمونه.» 3040 03:55:54,711 --> 03:55:58,195 ‫گفتن: «هر بار که ماموریت ‫خطرناکی انجام می‌دیم،» 3041 03:55:58,220 --> 03:56:01,047 ‫«بعد از هر کاری که می‌کنیم، ‫این ترانه رو می‌خونیم.» 3042 03:56:01,578 --> 03:56:04,531 ‫«کار که هنوز تموم نشده، ‫ولی ترانه‌مون رو می‌خونیم.» 3043 03:56:05,258 --> 03:56:06,703 ‫«آواز شانسمونه.» 3044 03:56:08,008 --> 03:56:09,461 ‫بعد شروع به خوندن کردن. 3045 03:56:10,688 --> 03:56:12,289 ‫من هم اون ترانه رو یادمه. 3046 03:56:13,359 --> 03:56:14,891 ‫خیلی خوب تو خاطرم مونده! 3047 03:56:18,428 --> 03:56:20,587 ‫خاطره سزار با صحنه‌ای نامحتمل... 3048 03:56:20,668 --> 03:56:22,667 ‫از خودش و سربازان انگلیسی... 3049 03:56:22,708 --> 03:56:24,667 ‫که دارن آواز پیروزی می‌خونن، تموم می‌شه. 3050 03:56:26,460 --> 03:56:28,659 ‫اگه اچ به خاطره‌اش گوش می‌داد، 3051 03:56:29,140 --> 03:56:32,059 ‫احتمالا فکر می‌کرد ‫دوباره داره داستان سر هم می‌کنه. 3052 03:56:33,228 --> 03:56:35,827 ‫ولی دنیای سزار، ‫در کنار سربازان انگلیسی... 3053 03:56:35,908 --> 03:56:38,627 ‫موقع خندیدن و آواز خوندن، ‫جشن پیروزی گرفتن... 3054 03:56:38,708 --> 03:56:41,867 ‫با ترانه‌ای حماسی و قهرمانانه، ‫انقدر بی‌ربط و بی‌جا بود... 3055 03:56:42,157 --> 03:56:45,396 ‫که نه فقط از تحمل اچ، ‫بلکه از تحمل هر کسی خارج بود. 3056 03:57:05,019 --> 03:57:08,218 ‫بهرحال، وقتی اچ بیدار می‌شه، ‫می‌بینه که سزار نیست. 3057 03:57:14,116 --> 03:57:16,580 ‫«بخش هجدهم: آواز شانس» 3058 03:57:17,308 --> 03:57:21,987 ‫هم‌اکنون، در ایستگاه رادیویی ‫اف‌ام اتوئیل، برنامه موسیقی داریم. 3059 03:57:24,748 --> 03:57:26,973 ‫یه پایان احتمالی واسه داستان ایکس. 3060 03:57:29,708 --> 03:57:31,547 ‫ایکس تو یکی از سفرهاش، 3061 03:57:32,084 --> 03:57:33,963 ‫در یکی از بی‌شمار پمپ‌بنزین‌ها، 3062 03:57:34,835 --> 03:57:36,074 ‫به صورت اتفاقی خبری تازه، 3063 03:57:36,166 --> 03:57:38,285 ‫از سانحه کشتار آسیاب می‌خونه. 3064 03:57:56,468 --> 03:57:57,667 ‫خیلی بلنده... 3065 03:58:39,668 --> 03:58:42,827 ‫اینجا سیگار کشیدن ممنوعه، ‫ولی چه می‌شه کرد؟ 3066 03:58:47,828 --> 03:58:48,947 ‫کسی که نمی‌بینه. 3067 03:58:52,268 --> 03:58:53,587 ‫هیچ‌وقت کسی نمی‌بینه. 3068 03:58:57,148 --> 03:59:00,587 ‫همیشه آدم‌های تکراری اینجا میان. 3069 03:59:00,995 --> 03:59:02,474 ‫راننده تراکتورها رو می‌گم. 3070 03:59:03,748 --> 03:59:05,507 ‫بعدش ساعت پنج اتوبوس میاد. 3071 03:59:13,588 --> 03:59:14,827 ‫مواظب باش. 3072 03:59:17,068 --> 03:59:18,587 ‫چند وقت بود سیگار نکشیدی؟ 3073 03:59:24,188 --> 03:59:25,667 ‫پس خیلی وقت بود. 3074 03:59:28,068 --> 03:59:30,267 ‫سیگار واسه آدم خوبه. 3075 03:59:36,428 --> 03:59:37,667 ‫مسافری، نه؟ 3076 03:59:40,828 --> 03:59:42,107 ‫همیشه تو جاده‌ای. 3077 03:59:52,068 --> 03:59:53,667 ‫همیشه یه پام تو جاده است. 3078 03:59:59,517 --> 04:00:00,517 ‫خوش به حالت. 3079 04:00:07,469 --> 04:00:08,668 ‫طبق خبری که تو روزنامه بود، 3080 04:00:08,749 --> 04:00:10,329 ‫زندانی شیلیایی به کشورش برگشت... 3081 04:00:10,349 --> 04:00:11,908 ‫و در مورد این موضوع ‫هیچ حرفی به مطبوعات نزد. 3082 04:00:13,963 --> 04:00:16,082 ‫ولی قاضی دادگاه گفت: 3083 04:00:18,849 --> 04:00:20,849 ‫«نمی‌تونیم جزئیات زیادی ‫از آزادی ایشون بدیم،» 3084 04:00:21,704 --> 04:00:23,823 ‫«فقط می‌تونیم بگیم ‫که واقعا شانس آوردن.» 3085 04:00:25,739 --> 04:00:27,778 ‫«حتی می‌شه گفت خدا ‫شخصا به دادش رسید.» 3086 04:00:33,571 --> 04:00:35,770 ‫پس به نظر پرونده ایکس... 3087 04:00:35,795 --> 04:00:37,634 ‫دست آدم درستی افتاد. 3088 04:00:39,042 --> 04:00:42,321 ‫کل این ماجراجویی در نهایت ‫به هدفی رسید. 3089 04:00:42,920 --> 04:00:52,920 ‫ارائه‌شده توسط سینما دریمینگ@CinemDreaming 3090 04:00:53,669 --> 04:00:57,388 ‫چند روز یا چند هفته که می‌گذره، ‫اچ با چند کاغذبازی ساده... 3091 04:00:57,709 --> 04:00:59,748 ‫بالاخره آزاد می‌شه. 3092 04:01:01,029 --> 04:01:02,868 ‫سرباز وظیفه به سمت... 3093 04:01:03,069 --> 04:01:06,268 ‫نزدیک‌ترین جاده می‌برش و می‌گه: ‫«واسه تو خیلی طول کشید.» 3094 04:01:06,669 --> 04:01:09,068 ‫«اوضاع پیچیده شد. ‫وگرنه زودتر آزادت می‌کردیم.» 3095 04:01:13,127 --> 04:01:15,046 ‫«ولی هم‌سلولیت سریع آزاد شد.» 3096 04:01:15,309 --> 04:01:16,708 ‫«تازه اون که خارجی بود.» 3097 04:01:17,509 --> 04:01:19,588 ‫«می‌بینی دیگه؟ ‫همه‌چی به شانس بستگی داره.» 3098 04:01:24,834 --> 04:01:28,889 ‫در همون حین تو جاده‌ای دیگه ‫که می‌تونه دور یا نزدیک بهشون باشه، 3099 04:01:29,897 --> 04:01:31,362 ‫یه پیرمرد خارجی، 3100 04:01:31,387 --> 04:01:35,226 ‫که معلوم نیست به کجا برمی‌گشت، ‫ترانه‌ای که وقتی بچه بود... 3101 04:01:35,271 --> 04:01:37,030 ‫حفظ کرده بود رو یادش میاد. 3102 04:01:37,742 --> 04:01:39,901 ‫این آهنگیه که آدم باید... 3103 04:01:40,448 --> 04:01:42,087 ‫بعد از رسیدن به دستاورد بزرگی... 3104 04:01:42,794 --> 04:01:45,433 ‫یا زنده موندن از خطر بزرگی ‫و سالم رسیدن به جایی بخونه. 3105 04:01:45,648 --> 04:01:48,247 ‫یا بعد برگشتن از سفری طولانی ‫باید خونده بشه. 3106 04:01:52,759 --> 04:02:07,759 ‫مترجم: «حامی مغیثی» ‫در تلگرام: Timelordsubs@ 3107 04:02:07,784 --> 04:02:22,784 ‫«زن، زندگی، آزادی» ‫«حتی یک روز اسارت حق توماج صالحی نیست» 3108 04:02:23,302 --> 04:02:25,880 ‫♪ روزی روزگاری در قدیم... ♪ 3109 04:02:27,098 --> 04:02:29,466 ‫♪ عمرم رو کنار جاده می‌گذروندم. ♪ 3110 04:02:30,942 --> 04:02:34,348 ‫♪ اسب‌سواران می‌اومدن و... ♪ 3111 04:02:34,839 --> 04:02:37,628 ‫♪ درست از کنارم رد می‌شدن. ♪ 3112 04:02:38,653 --> 04:02:41,653 ‫♪ اون‌ها که پیر بودن می‌گفتن: ♪ 3113 04:02:41,966 --> 04:02:43,411 ‫♪ «پسر جان...» ♪ 3114 04:02:43,919 --> 04:02:45,880 ‫♪ «یه روز بزرگ می‌شی.» ♪ 3115 04:02:46,442 --> 04:02:52,989 ‫♪ «این جاده یه روز ♪ ‫♪ تو رو با خودش هم‌مسیر می‌کنه.» ♪ 3116 04:02:54,106 --> 04:02:56,981 ‫♪ «پسر جان، ازت خداحافظی می‌کنم.» ♪ 3117 04:02:57,598 --> 04:03:01,427 ‫♪ «چون سرنوشت برات ♪ ‫♪ جای دیگه‌ای رو مقرر کرده.» ♪ 3118 04:03:01,809 --> 04:03:08,591 ‫♪ «ولی اون مسیر رو خودت باید رقم بزنی.» ♪ 3119 04:03:10,012 --> 04:03:12,153 ‫♪ من هم کیفم رو برداشتم... ♪ 3120 04:03:12,895 --> 04:03:15,075 ‫♪ حتی از کسی خداحافظی نکردم. ♪ 3121 04:03:17,762 --> 04:03:19,841 ‫♪ چون نمی‌دونستم که... ♪ 3122 04:03:20,270 --> 04:03:22,356 ‫♪ هیچ‌وقت قرار نیست برگردم. ♪ 3123 04:03:25,442 --> 04:03:27,567 ‫♪ تمام مسیر رو پیاده رفتم، ♪ 3124 04:03:28,778 --> 04:03:31,380 ‫♪ در تاریکی شب و گرمای روز ادامه دادم. ♪ 3125 04:03:32,262 --> 04:03:34,200 ‫♪ یادم افتاد... ♪ 3126 04:03:35,012 --> 04:03:37,903 ‫♪ که بهم چی می‌گفتن. ♪ 3127 04:03:40,856 --> 04:03:42,411 ‫♪ «پسر جان!» ♪ 3128 04:03:42,755 --> 04:03:44,364 ‫♪ «ازت خداحافظی می‌کنم.» ♪ 3129 04:03:44,747 --> 04:03:47,434 ‫♪ «چون سرنوشت برات ♪ ‫♪ جای دیگه‌ای رو مقرر کرده.» ♪ 3130 04:03:48,356 --> 04:03:54,012 ‫♪ «ولی اون مسیر رو خودت باید رقم بزنی.» ♪ 3131 04:03:56,364 --> 04:03:58,278 ‫♪ هفت دریا رو به چشم دیدم. ♪ 3132 04:04:00,075 --> 04:04:02,333 ‫♪ از هر رودخانه‌ای عبور کردم. ♪ 3133 04:04:03,973 --> 04:04:06,231 ‫♪ هیچ سرزمینی اونقدر دور نبود... ♪ 3134 04:04:07,958 --> 04:04:09,911 ‫♪ که ازش رد نشده باشم. ♪ 3135 04:04:11,669 --> 04:04:14,122 ‫♪ بعضی وقت‌ها تنها بودم. ♪ 3136 04:04:14,848 --> 04:04:16,387 ‫♪ خودم و رفیقم... ♪ 3137 04:04:16,412 --> 04:04:17,528 ‫♪ یعنی جاده بودیم. ♪ 3138 04:04:19,169 --> 04:04:24,262 ‫♪ بالای سرمون هم آسمان پرستاره بود. ♪ 3139 04:04:26,723 --> 04:04:28,591 ‫♪ گفت: «دوست عزیزم،» ♪ 3140 04:04:28,661 --> 04:04:30,106 ‫♪ «ازت خداحافظی می‌کنم.» ♪ 3141 04:04:31,544 --> 04:04:33,856 ‫♪ «سرنوشت برات جای دیگه‌ای رو مقرر کرده.» ♪ 3142 04:04:35,348 --> 04:04:41,106 ‫♪ «ولی اون مسیر رو خودت باید رقم بزنی.» ♪ 3143 04:05:29,967 --> 04:05:32,194 ‫♪ حالا رو به پیری رفتم، ♪ 3144 04:05:32,811 --> 04:05:34,827 ‫♪ و روزهای سردم از راه رسیده. ♪ 3145 04:05:36,334 --> 04:05:38,717 ‫♪ تمام جاهایی که رفته بودم... ♪ 3146 04:05:39,155 --> 04:05:41,178 ‫♪ دیگه در خاطرم نیستن. ♪ 3147 04:05:44,959 --> 04:05:46,967 ‫♪ وقتی که لحظه مرگم فرا برسه، ♪ 3148 04:05:48,123 --> 04:05:50,077 ‫♪ کنار جاده دفن خواهم شد، ♪ 3149 04:05:52,053 --> 04:05:55,170 ‫♪ با سنگ قبری که روش ♪ ‫♪ این جمله رو نوشته: ♪ 3150 04:05:59,514 --> 04:06:01,139 ‫♪ «اینجا کسی آرمیده...» ♪ 3151 04:06:01,459 --> 04:06:03,069 ‫♪ «که خدا حافظش بود.» ♪ 3152 04:06:03,873 --> 04:06:06,514 ‫♪ «سرنوشتش جای دیگری مقرر شده بود.» ♪ 3153 04:06:07,608 --> 04:06:13,201 ‫♪ «اما خودش بود که ♪ ‫♪ مسیر زندگی‌اش را رقم زد.» ♪ 3154 04:06:15,272 --> 04:06:16,662 ‫♪ «اینجا کسی آرمیده...» ♪ 3155 04:06:17,100 --> 04:06:18,842 ‫♪ «که خدا حافظش بود.» ♪ 3156 04:06:19,702 --> 04:06:22,069 ‫♪ «سرنوشتش جای دیگری مقرر شده بود.» ♪ 3157 04:06:23,506 --> 04:06:29,014 ‫♪ «اما خودش بود که ♪ ‫♪ مسیر زندگی‌اش را رقم زد.» ♪