1 00:00:00,125 --> 00:00:05,125 فصل هفتم، قسمت پنجم 2 00:00:05,200 --> 00:00:10,200 ارائه شده توسط وبسايت رسانه کوچک LiLMeDiA.TV 3 00:01:51,500 --> 00:01:56,500 ترجمه از رضا و کیارش Ki@rash , DeathStroke 4 00:02:21,122 --> 00:02:22,330 ‫ممکن بود منو به کشتن بدی 5 00:02:30,789 --> 00:02:32,789 ‫اوجا چه غلطی می‌کردی؟ 6 00:02:32,789 --> 00:02:35,081 ‫به جنگ پایان می‌دادم 7 00:02:35,081 --> 00:02:37,288 ‫با کشتن اون 8 00:02:37,288 --> 00:02:39,705 ‫تو اژدهای بین خودت و اونو دیدی؟ 9 00:02:42,831 --> 00:02:45,705 ‫و؟ 10 00:02:52,455 --> 00:02:54,288 ‫گوش کن، بزدل 11 00:02:54,288 --> 00:02:55,831 ‫تا وقتی چیزی که بهم بدهکاری رو ندی 12 00:02:55,831 --> 00:02:57,664 ‫اژدها حق نداره تو رو بکشه 13 00:02:57,664 --> 00:02:59,539 ‫حتی تو هم نمی‌تونی خودتو بکشی 14 00:02:59,539 --> 00:03:00,997 ‫فقط من می‌تونم بکشمت 15 00:03:04,122 --> 00:03:06,997 ‫اون فقط یکیشون بود 16 00:03:06,997 --> 00:03:09,831 ‫دو تای دیگه هم داره 17 00:03:09,831 --> 00:03:12,914 ‫اگه بخواد ازشون استفاده کنه، ‫واقعاً ازشون استفاده کنه... 18 00:03:12,914 --> 00:03:15,539 ‫- بگایی ‫- منظورت این نیست که ما بگاییم؟ 19 00:03:15,539 --> 00:03:17,539 ‫نه، منظورم این نیست 20 00:03:17,539 --> 00:03:20,705 ‫وقتی پای اژدها میرسه، ‫دیگه دوستی‌ای بین من نیست 21 00:03:20,705 --> 00:03:22,330 ‫وقتی اونا بخوان مقر فرمانروایی رو 22 00:03:22,330 --> 00:03:24,081 ‫آتیش بزنن، عمراً اونجا باشم 23 00:03:26,122 --> 00:03:27,580 ‫باید به سرسی بگم 24 00:03:30,413 --> 00:03:32,372 ‫شاید اونم مثل تو بپره تو اون رودخونه 25 00:04:46,747 --> 00:04:49,705 ‫می‌دونم سرسی بهتون چی گفته 26 00:04:49,705 --> 00:04:54,455 ‫اینکه اومدم شهرهای شما رو نابود کنم 27 00:04:54,455 --> 00:04:55,705 ‫خونه‌هاتون رو آتیش بزنم 28 00:04:55,705 --> 00:04:57,455 ‫شما رو بکشم و بچه‌هاتون رو یتیم کنم 29 00:05:00,288 --> 00:05:04,081 ‫سرسی لنیستر اینطوریه، نه من 30 00:05:04,081 --> 00:05:06,288 ‫من نیومدم که بکشم 31 00:05:06,288 --> 00:05:08,039 ‫و تنها چیزی که می‌خوام نابود کنم 32 00:05:08,039 --> 00:05:11,122 ‫قانونِ ثروتمندان و فقیرانه که 33 00:05:11,122 --> 00:05:15,330 ‫به نفع هیچکس جز سرسی لنیسترهای دنیا نیست 34 00:05:16,539 --> 00:05:18,789 ‫یه حق انتخاب بهتون میدم 35 00:05:18,789 --> 00:05:21,122 ‫زانو بزنید و بهم ملحق بشید 36 00:05:21,122 --> 00:05:25,288 ‫با کمک هم، دنیا رو جای بهتری از ‫اونی که الان هست، می‌کنیم 37 00:05:25,288 --> 00:05:28,288 ‫یا اینکه پیشنهادم رو رد کنید 38 00:05:28,288 --> 00:05:29,789 ‫و بمیرید 39 00:05:58,789 --> 00:06:00,330 ‫بیاید جلو، بزرگوار 40 00:06:09,497 --> 00:06:11,455 ‫زانو نمیزنید؟ 41 00:06:11,455 --> 00:06:12,831 ‫همین الانش هم یه ملکه دارم 42 00:06:14,039 --> 00:06:15,539 ‫خواهرم 43 00:06:15,539 --> 00:06:16,747 ‫ولی تا همین چند وقت پیش که 44 00:06:16,747 --> 00:06:18,789 ‫ملکه‌ات نبود، بود؟ 45 00:06:18,789 --> 00:06:21,122 ‫وقتی مله‌ی حقیقی شما رو کشت 46 00:06:21,122 --> 00:06:23,747 ‫و خاندان تایرل رو از ریشه نابود کرد 47 00:06:23,747 --> 00:06:27,039 ‫پس ظاهراً تابعیت شما کمی قابل انعطافه 48 00:06:28,163 --> 00:06:31,081 ‫توی جنگ هیچ انتخاب راحتی نداریم 49 00:06:31,081 --> 00:06:33,455 ‫هر چی می‌خوای درمورد خواهرت بگو 50 00:06:33,455 --> 00:06:35,956 ‫اون توی وستروس به دنیا اومده 51 00:06:35,956 --> 00:06:38,205 ‫کل عمرش اینجا زندگی کرده 52 00:06:40,205 --> 00:06:43,039 ‫ولی از طرف دیگه، تو... 53 00:06:43,039 --> 00:06:45,789 ‫پدر خودت رو کشتی 54 00:06:45,789 --> 00:06:48,914 ‫و تصمیم گرفتی از یه مهاجم بیگانه حمایت کنی 55 00:06:48,914 --> 00:06:51,747 ‫مهاجمی که هیچ رابطه‌ای با این سرزمین نداره 56 00:06:53,372 --> 00:06:55,747 ‫که یه ارتش وحشی برای حمایتش داره 57 00:06:57,580 --> 00:06:59,413 ‫حاضر نیستین شرافتتون رو ‫در ازای زندگیتون معامله کنید 58 00:07:01,413 --> 00:07:02,872 ‫به این نظرتون احترام می‌ذارم 59 00:07:02,872 --> 00:07:05,914 ‫شاید بتونه بلک رو بگیره، سرورم 60 00:07:05,914 --> 00:07:08,330 ‫هر چی نباشه، یه سرباز واقعیه 61 00:07:08,330 --> 00:07:10,580 ‫وجودش در دیوار خیلی ازشمند میشه 62 00:07:10,580 --> 00:07:12,914 ‫نمی‌تونین منو به دیوار بفرستین 63 00:07:14,288 --> 00:07:15,914 ‫ملکه‌ی من نیستین 64 00:07:29,372 --> 00:07:30,705 ‫پس باید منو هم بکشین 65 00:07:30,705 --> 00:07:32,580 ‫برو عقب و دهنت رو ببند 66 00:07:34,122 --> 00:07:35,539 ‫تو کی هستی؟ 67 00:07:35,539 --> 00:07:36,789 ‫یه پسر احمق 68 00:07:37,914 --> 00:07:40,122 ‫من دیکون تارلی هستم 69 00:07:40,122 --> 00:07:41,539 ‫پسر رندال تارلی 70 00:07:41,539 --> 00:07:43,747 ‫تو آینده‌ی خاندانتی 71 00:07:43,747 --> 00:07:47,122 ‫این جنگ همین الانش هم باعث ‫مرگ یه خاندان خوب هم شده 72 00:07:47,122 --> 00:07:48,997 ‫نذار دوباره این اتفاق بیوفته. ‫زانو بزن 73 00:07:56,664 --> 00:07:58,122 ‫زانو نمی‌زنم 74 00:08:02,455 --> 00:08:06,163 ‫علیا حضرتا، هیچی مثل چند هفته توی سیاه چال بودن 75 00:08:06,163 --> 00:08:07,747 ‫افکار شجاعانه‌ی یه مرد رو از بین نمیبره 76 00:08:07,747 --> 00:08:10,413 ‫چیزی که گفتم رو جدی گفتم 77 00:08:10,413 --> 00:08:11,956 ‫نیومدم که افراد رو غل و زنجیر کنم 78 00:08:11,956 --> 00:08:14,288 ‫اگه این یه راه چاره باشه، ‫خیلی‌ها ازش استفاده می‌کنن 79 00:08:14,288 --> 00:08:15,664 ‫یه حق انتخاب بهشون دادم 80 00:08:17,163 --> 00:08:18,497 ‫خودشون تصمیمشون رو گرفتن 81 00:08:18,497 --> 00:08:21,664 ‫علیا حضرتا، اگه سر کل خونواده‌شون رو جدا... 82 00:08:21,664 --> 00:08:23,831 ‫من سر کسی رو جدا نمی‌کنم 83 00:08:29,205 --> 00:08:30,664 ‫علیا حضرتا 84 00:08:54,997 --> 00:08:58,539 ‫لرد رندال تارلی، دیکون تارلی 85 00:08:58,539 --> 00:09:01,205 ‫من، دنریس از خاندان تارگرین، اولین در نام خود 86 00:09:01,205 --> 00:09:04,330 ‫شکننده‌ی زنجیرها و مادر اژدها 87 00:09:04,330 --> 00:09:06,163 ‫شما رو به مرگ محکوم می‌کنم 88 00:09:09,747 --> 00:09:10,914 ‫آتش بزن 89 00:09:58,914 --> 00:10:00,455 ‫سرورم... 90 00:10:10,372 --> 00:10:11,956 ‫چند نفرو از دست دادیم؟ 91 00:10:14,539 --> 00:10:16,580 ‫هنوز کامل نشمردیمشون 92 00:10:18,288 --> 00:10:21,747 ‫فقط ارتش نیست که باعث پیروزی در جنگ میشه 93 00:10:21,747 --> 00:10:24,247 ‫ما طلای تایرل رو داریم، بانک آهنین هم پشتمونه 94 00:10:24,247 --> 00:10:25,914 ‫می‌تونیم مزدور بخریم 95 00:10:27,831 --> 00:10:29,705 ‫مثل افرادمون نیستن، ولی اگه خوب بهشون پول بدیم 96 00:10:29,705 --> 00:10:31,914 ‫که حتماً هم میدیم، ‫برامون می‌جنگن 97 00:10:31,914 --> 00:10:35,372 ‫جنگ دوتراکی‌ها رو دیدیم 98 00:10:35,372 --> 00:10:36,997 ‫هر ارتش مزدوری رو شکست میدن 99 00:10:36,997 --> 00:10:39,081 ‫هر ارتشی که تاحالا دیدم رو ‫راحت شکست میدن 100 00:10:39,081 --> 00:10:41,956 ‫کشتن افرادمون براشون جنگ نبود، ‫ورزش بود 101 00:10:41,956 --> 00:10:44,163 ‫اژدهاش هزار ارابه رو سوزوند 102 00:10:44,163 --> 00:10:46,413 ‫کمان کایبورن نیزه‌هایی بزرگتر از تو شلیک کرد 103 00:10:46,413 --> 00:10:48,956 ‫ولی نتونستم جلوی یکیشون رو بگیرن. ‫تازه اون سه تا از اونا داره 104 00:10:50,997 --> 00:10:52,914 ‫این جنگی نیست که بتونیم توش پیروز بشیم 105 00:10:52,914 --> 00:10:54,288 ‫پس چیکار کنیم؟ 106 00:10:55,705 --> 00:10:56,956 ‫درخواست صلح کنیم؟ 107 00:10:58,288 --> 00:10:59,872 ‫من روی تخت شاهی پدرش نشستم 108 00:10:59,872 --> 00:11:02,539 ‫پدری که تو بهش خیانت کردی و کشتیش 109 00:11:02,539 --> 00:11:05,372 ‫و توی ذهنش، اون داره پیروز میشه 110 00:11:05,372 --> 00:11:07,455 ‫به نظرت اون چه پیشنهادی میده؟ 111 00:11:09,914 --> 00:11:13,330 ‫شاید بتونیم روی تیریون حساب کنیم ‫که میانجیگری ما رو 112 00:11:13,330 --> 00:11:15,705 ‫به عنوان یه جور معذرت خواهی ‫برای کشتن پدر و پسرمون بکنه 113 00:11:17,455 --> 00:11:18,956 ‫کار اون نبود 114 00:11:18,956 --> 00:11:20,956 ‫کمانش رو دیدی، جسدش رو دیدی 115 00:11:20,956 --> 00:11:22,831 ‫منظورم پدر نیست 116 00:11:22,831 --> 00:11:26,372 ‫تیریون جافری رو نکشت. ‫اون هیچ دخلی توی کشتنش نداشت 117 00:11:26,372 --> 00:11:29,664 ‫- بعد از این همه وقت، هنوزم تعجب... ‫- کار اولنا بود 118 00:11:32,039 --> 00:11:34,372 ‫قبل از مرگش، بهم اعتراف کرد 119 00:11:36,664 --> 00:11:38,914 ‫این مال قبل یا بعد از این بود که 120 00:11:38,914 --> 00:11:41,997 ‫اون سم رو از روی لطف ‫براش تهیه کردی؟ 121 00:11:41,997 --> 00:11:43,622 ‫بعدش 122 00:11:43,622 --> 00:11:45,122 ‫حرفش رو باور کردی؟ 123 00:11:45,122 --> 00:11:47,872 ‫اگه اولنا بودی، ترجیح می‌دادی 124 00:11:47,872 --> 00:11:50,539 ‫نوه‌ات با جافی ازدواج کنه یا تامن؟ 125 00:11:52,914 --> 00:11:55,288 ‫به نظرت مارجری می‌تونست ‫به کدومش تسلط بیشتری داشته باشه؟ 126 00:11:55,288 --> 00:11:56,831 ‫کدومشون اولنا رو 127 00:11:56,831 --> 00:11:59,539 ‫فرمانروای واقعی هفت اقلیم می‌کرد؟ 128 00:11:59,539 --> 00:12:01,413 ‫اون حقیقت رو می‌گفت 129 00:12:08,789 --> 00:12:10,997 ‫نباید به حرفت گوش می‌کردم 130 00:12:12,789 --> 00:12:14,580 ‫باید زجه کنان کشته میشد 131 00:12:14,580 --> 00:12:15,872 ‫اون مرده، مثل پسرمون 132 00:12:15,872 --> 00:12:17,956 ‫نوه و نتیجه‌هاش، کل خاندانش 133 00:12:17,956 --> 00:12:21,539 ‫و اگه راهی برای خلاص شدن از این جنگ ‫پیدا نکنیم، ما هم عاقبتمون اونطوری میشه 134 00:12:21,539 --> 00:12:24,081 ‫پس می‌جنگیم و می‌میریم ‫یا اینکه تسلیم می‌شیم و می‌میرم 135 00:12:24,081 --> 00:12:26,247 ‫من تصمیمم رو گرفتم 136 00:12:26,247 --> 00:12:28,747 ‫یه سرباز، باید سربازش رو بشناسه 137 00:14:35,872 --> 00:14:38,039 ‫زیبا هستن، نه؟ 138 00:14:38,039 --> 00:14:40,831 ‫این اون کلمه‌ای نیست که تو ‫ذهنم بود، ولی... 139 00:14:42,081 --> 00:14:44,831 ‫ولی بله، زیبا هستن 140 00:14:44,831 --> 00:14:46,330 ‫هیولاهایی زیبا هستن 141 00:14:46,330 --> 00:14:48,247 ‫از نظر من هیولا نیستن 142 00:14:48,247 --> 00:14:50,081 ‫هر چقدر هم که بزرگ بشن 143 00:14:50,081 --> 00:14:52,247 ‫یا برای بقیه ترسناکتر بشن 144 00:14:52,247 --> 00:14:53,872 ‫اونا بچه‌های من هستن 145 00:14:59,539 --> 00:15:00,872 ‫زیاده روی نکردی 146 00:15:00,872 --> 00:15:03,039 ‫نه 147 00:15:03,039 --> 00:15:05,039 ‫خب؟ 148 00:15:05,039 --> 00:15:07,747 ‫و دشمنای فعلیم رو از دیروز کمتر کردم 149 00:15:10,413 --> 00:15:12,497 ‫مطمئن نیستی چه حسی ‫به این موضوع داشته باشی 150 00:15:12,497 --> 00:15:14,205 ‫نه، مطمئن نیستم 151 00:15:16,122 --> 00:15:17,580 ‫افرادت چند نفرو برای 152 00:15:17,580 --> 00:15:19,580 ‫پس گرفتن وینترفل از بولتون کشتن؟ 153 00:15:20,747 --> 00:15:22,122 ‫هزاران 154 00:15:22,122 --> 00:15:24,247 ‫هردومون می‌خوایم به مردم کمک کنیم 155 00:15:24,247 --> 00:15:27,956 ‫فقط درصورتی می‌تونیم کمکشون کنیم ‫که قدرتی داشته باشیم 156 00:15:27,956 --> 00:15:30,039 ‫گاهاً این قدرت وحشتناکه 157 00:15:33,247 --> 00:15:35,914 ‫اول اون که اومدی اینجا 158 00:15:35,914 --> 00:15:39,664 ‫سر داووس گفت که به خاطر مردمت ‫خنجر خوردی 159 00:15:39,664 --> 00:15:41,288 ‫جو سر داووس رو گرفت 160 00:15:43,039 --> 00:15:44,747 ‫پس یه جور بیان و اصطلاح بود؟ 161 00:16:05,288 --> 00:16:06,122 ‫علیا حضرتا 162 00:16:12,330 --> 00:16:15,705 ‫جان اسنو، ایشون سر جورا مورمونته 163 00:16:15,705 --> 00:16:17,956 ‫یه دوست قدیمیه 164 00:16:17,956 --> 00:16:19,455 ‫با پدرتون خدمت کردم 165 00:16:19,455 --> 00:16:21,622 ‫مرد بزرگی بود 166 00:16:23,163 --> 00:16:24,831 ‫به نظر قوی میرسی 167 00:16:26,664 --> 00:16:27,997 ‫راه درمانی پیدا کردی؟ 168 00:16:27,997 --> 00:16:29,956 ‫اگه پیداش نکرده بودم، الان اینجا نبودم 169 00:16:29,956 --> 00:16:34,455 ‫برای خدمت به شما بازگشتم، ملکه‌ی من 170 00:16:34,455 --> 00:16:36,247 ‫البته اگه قبولم کنین 171 00:16:36,247 --> 00:16:38,622 ‫باعث افتخاره 172 00:18:18,081 --> 00:18:19,539 ‫زاغ 173 00:18:19,539 --> 00:18:21,372 ‫باید زاغ بفرستیم 174 00:18:23,831 --> 00:18:26,580 ‫خودم آذوقه کمی گذاشتم 175 00:18:26,580 --> 00:18:29,039 ‫پیشگویی سرنوشت بد ‫هیچوقت در کمبود آذوقه نیست 176 00:18:29,039 --> 00:18:31,247 ‫مخصوصاً وقتی زمستون میرسه 177 00:18:31,247 --> 00:18:33,580 ‫ولکان رو یادمه 178 00:18:33,580 --> 00:18:35,956 ‫کمی کمرو ولی تیزهوش بود 179 00:18:35,956 --> 00:18:39,455 ‫دیگه توی شمال استاید خوب زیادی نموندن 180 00:18:39,455 --> 00:18:41,664 ‫گفتنش سخته که به خاطر سرماست، نوشیدنی‌هاش 181 00:18:41,664 --> 00:18:43,455 ‫یا به خاطر فاحشه‌ها 182 00:18:43,455 --> 00:18:45,622 ‫پسر چلاقی ادعا می‌کنه که 183 00:18:45,622 --> 00:18:47,747 ‫مرده‌هایی رو دیده که اون طرف دیوار ‫در حرکتن 184 00:18:47,747 --> 00:18:50,914 ‫اون هم به لطف کمک سحرآمیز ‫یه زاغ با سه چشم؟ 185 00:18:50,914 --> 00:18:52,580 ‫بله، کمی غیرقابل باوره 186 00:18:52,580 --> 00:18:55,288 ‫- با این حال، باید بنویسیم... ‫- برندون استارک 187 00:18:58,789 --> 00:19:01,956 ‫- همون پسر چلاق ‫- می‌شناسیش؟ 188 00:19:03,122 --> 00:19:05,288 ‫سال‌ها پیش به دیوار بردمش 189 00:19:05,288 --> 00:19:08,455 ‫دیدمش که رفت اون طرف دیوار 190 00:19:08,455 --> 00:19:10,039 ‫خب؟ 191 00:19:10,039 --> 00:19:12,956 ‫به طرز غیرقابل باوری یه پسر چلاق 192 00:19:12,956 --> 00:19:15,039 ‫سال‌ها اون طرف دیوار زنده موند، ‫درحالی که هیچ کس دیگه‌ای نمی‌تونست 193 00:19:15,039 --> 00:19:18,789 ‫نه نگهبانان شب، نه وحشی‌ها. ‫هیچکس 194 00:19:20,413 --> 00:19:22,497 ‫شاید بهتر باشه به حرفاش گوش کنیم 195 00:19:22,497 --> 00:19:25,622 ‫شاید بهتر باشه بیشتر کتابت کنی، ‫تا ذهنت تربیت بشه 196 00:19:25,622 --> 00:19:29,039 ‫می‌خوای جزئیات بیشتری در این باره بگی؟ 197 00:19:39,664 --> 00:19:43,664 ‫همه در وستروس به شما اعتماد دارن و بهتون احترام میذارن 198 00:19:43,664 --> 00:19:47,831 ‫اگه بهشون بگید این تهدید واقعیه، ‫باورشون میشه 199 00:19:47,831 --> 00:19:50,205 ‫اگه به همه لردها توصیه کنین که ‫افرادشون رو به شمال بفرستن 200 00:19:50,205 --> 00:19:52,163 ‫تا از دیوار دفاع کنن، انجامش میدن 201 00:19:52,163 --> 00:19:55,664 ‫و اگه به همه‌ی اساتید سیتادل بگید که 202 00:19:55,664 --> 00:19:57,997 ‫دنبال تک به تک کلمات طومار حذف شده 203 00:19:57,997 --> 00:19:59,789 ‫درمورد شب طولانی بگردن 204 00:19:59,789 --> 00:20:01,622 ‫شاید چیزی پیدا کنن که ‫به ما این اجازه رو بده که 205 00:20:01,622 --> 00:20:03,539 ‫برای همیشه ارتش مرده‌ها رو شکست بدیم 206 00:20:08,622 --> 00:20:09,831 ‫شدنیه 207 00:20:11,247 --> 00:20:14,039 ‫و این خبر می‌تونه صحیح باشه 208 00:20:14,039 --> 00:20:15,705 ‫ممکنه 209 00:20:18,205 --> 00:20:20,539 ‫اینم ممکنه که این پیغام 210 00:20:20,539 --> 00:20:22,831 ‫کار ملکه اژدها باشه 211 00:20:22,831 --> 00:20:25,789 ‫تا ارتش‌های جنوبی از سرزمین‌هایی که ‫در حال حاضر مقاومت می‌کنن، دور بشن 212 00:20:25,789 --> 00:20:27,831 ‫و به راحتی بشه اون مناطق رو تصرف کرد 213 00:20:27,831 --> 00:20:29,539 ‫این احتمالش بیشتره 214 00:20:29,539 --> 00:20:31,497 ‫تا اینکه پرنده‌های جادویی‌ای که ‫با یه چلاق حرف میزنن رو باور کنیم 215 00:20:31,497 --> 00:20:34,039 ‫خواهش می‌کنم، استاد اعظم 216 00:20:34,039 --> 00:20:35,205 ‫واقعیه 217 00:20:37,122 --> 00:20:38,205 ‫خودم دیدمش 218 00:20:41,039 --> 00:20:42,539 ‫نامه‌ای برای استاد ولکان در 219 00:20:42,539 --> 00:20:44,914 ‫وینترفل می‌فرستیم، تا این خبرو تأیید کنه 220 00:20:44,914 --> 00:20:47,789 ‫قول میدم هر جوری شده ‫حقیقت رو بفهمیم 221 00:20:47,789 --> 00:20:50,497 ‫- استاد عظم، خواهش می‌کنم... ‫- دیگه کافیه، تارلی 222 00:20:50,497 --> 00:20:52,997 ‫کار جنی اولدستونی رو یاد آدم میندازه 223 00:20:52,997 --> 00:20:55,622 ‫همون شارلاتانی که ادعا داشت از ‫نسل بچه‌های جنگله 224 00:20:55,622 --> 00:20:58,413 ‫پیامبر لودوس رو یادت مره 225 00:20:58,413 --> 00:21:02,081 ‫همونی که وعده‌ی برخاستن خدای غرق شده ‫و نابودی ایگون فاتح رو داد 226 00:21:02,081 --> 00:21:04,372 ‫آخ لودوس 227 00:21:07,664 --> 00:21:12,205 ‫اون همون کسیه که پدر و برادرش ‫زنده زنده سوزونده شدن؟ 228 00:21:12,205 --> 00:21:14,163 ‫متأسفانه 229 00:21:14,163 --> 00:21:15,413 ‫کار وحشتناکیه 230 00:21:15,413 --> 00:21:18,039 ‫هنوز دلش رو نداشتم بهش بگم 231 00:21:18,039 --> 00:21:20,081 ‫پسر خوبیه 232 00:21:20,081 --> 00:21:21,831 ‫صحیح 233 00:21:21,831 --> 00:21:24,747 ‫آخرین باری که دیدم، رونویسی‌ها خراب میشدن 234 00:21:29,956 --> 00:21:32,580 ‫همه‌ی فرمانرواها خواستار شدن ‫که مردم تسلیم بشن 235 00:21:32,580 --> 00:21:33,789 ‫برای همینه که فرمانروا هستن 236 00:21:36,914 --> 00:21:38,914 ‫اون به تارلی یه حق انتخاب داد 237 00:21:38,914 --> 00:21:41,747 ‫مردی که علیهش لشکر کشی کرد 238 00:21:41,747 --> 00:21:43,497 ‫چیکار می‌تونست بکنه؟ 239 00:21:43,497 --> 00:21:46,622 ‫همراه پدرش اونو نسوزونه؟ 240 00:21:46,622 --> 00:21:48,956 ‫من مشاورش هستم، نه ذهنش 241 00:21:48,956 --> 00:21:51,205 ‫نمی‌تونم براش تصمیم بگیرم 242 00:21:51,205 --> 00:21:54,497 ‫منم قبلاً درمورد پدرش ‫اینو به خودم می‌گفتم 243 00:21:54,497 --> 00:21:58,872 ‫من خائنین رو پیدا می‌کردم، ولی من کسی نبودم ‫که اونا رو زنده زنده می‌سوزوند 244 00:21:58,872 --> 00:22:01,622 ‫من فقط یه اطلاعات رسان بودم 245 00:22:06,789 --> 00:22:10,831 ‫وقتی دیدم برای بخشش التماس می‌کردن، ‫اینو به خودم می‌گفتم 246 00:22:10,831 --> 00:22:13,413 ‫من کسی نیستم که این کارو می‌کنه 247 00:22:13,413 --> 00:22:15,872 ‫وقتی صدای جیغ و دادشون اوج می‌گرفت... 248 00:22:15,872 --> 00:22:17,914 ‫من کسی نیستم که این کارو می‌کنم 249 00:22:17,914 --> 00:22:19,497 ‫وقتی موهاشون آتیش گرفت 250 00:22:19,497 --> 00:22:22,372 ‫و بوی گوشت سوخته‌اش ‫سالن تخت شاهی رو گرفت... 251 00:22:22,372 --> 00:22:23,997 ‫من کسی نیستم که این کارو می‌کنه 252 00:22:32,664 --> 00:22:34,872 ‫دنریس مثل پدرش نیست 253 00:22:34,872 --> 00:22:37,288 ‫و اگه مشاور خوبی داشته باشه 254 00:22:37,288 --> 00:22:39,330 ‫هیچوقت هم نمیشه 255 00:22:42,580 --> 00:22:44,997 ‫باید یه راهی پیدا کنی که ‫مجبورش کنی به حرفت گوش کنه 256 00:22:47,455 --> 00:22:50,831 ‫- برای کیه؟ ‫- جان اسنو 257 00:22:50,831 --> 00:22:52,372 ‫خوندیش؟ 258 00:22:52,372 --> 00:22:55,413 ‫یه طومار مهر و موم شده برای ‫پادشاه شماله 259 00:23:01,539 --> 00:23:02,997 ‫چی توش نوشته؟ 260 00:23:04,081 --> 00:23:05,664 ‫چیز خوبی نیست 261 00:23:12,163 --> 00:23:15,539 ‫فکر می‌کردم آریا مرده 262 00:23:15,539 --> 00:23:18,622 ‫فکر می‌کردم برن مرده 263 00:23:18,622 --> 00:23:20,039 ‫برات خوشحالم 264 00:23:22,413 --> 00:23:23,831 ‫تو به نظر خوشحال نیستی 265 00:23:23,831 --> 00:23:26,205 ‫برن پادشاه شب و ارتشش رو دیده 266 00:23:26,205 --> 00:23:28,205 ‫که به طرف ایست واچ در حرکت بودن 267 00:23:29,789 --> 00:23:31,789 ‫اگه بتونن از دیوار بگذرن... 268 00:23:31,789 --> 00:23:34,497 ‫دیوار احتمالاً هزاران سال جلوشون رو گرفته 269 00:23:34,497 --> 00:23:36,163 ‫باید برم خونه 270 00:23:36,163 --> 00:23:37,872 ‫گفتی سرباز کافی نداری 271 00:23:37,872 --> 00:23:40,455 ‫با همون سربازایی که داریم می‌جنگیم 272 00:23:40,455 --> 00:23:42,081 ‫مگه اینکه به ما ملحق بشید 273 00:23:42,081 --> 00:23:44,247 ‫و کشور رو به سرسی بدم؟ 274 00:23:44,247 --> 00:23:48,081 ‫به محض اینکه از اینجا حرکت کنم، ‫به طرف اینجا می‌تازه 275 00:23:48,081 --> 00:23:50,413 ‫شایدم نه 276 00:23:50,413 --> 00:23:53,831 ‫سرسی فکر می‌کنه ارتش مرده‌ها ‫داستانی بیش نیست 277 00:23:53,831 --> 00:23:57,081 ‫که دایه‌ها از خودشون درآوردن ‫تا بچه‌ها رو بترسونن 278 00:23:57,081 --> 00:23:58,831 ‫اگه بهشون ثابت کنیم اشتباهه چی؟ 279 00:23:58,831 --> 00:24:02,247 ‫فکر نکنم به درخواست من ‫بیاد مرده‌ها رو ببینه 280 00:24:03,539 --> 00:24:05,580 ‫پس مرده رو پیش اون بیار 281 00:24:07,039 --> 00:24:08,914 ‫فکر می‌کردم این چیزیه که ‫می‌خوایم ازش دوری کنیم 282 00:24:08,914 --> 00:24:11,288 ‫کل ارتشش رو که نمیاریم 283 00:24:11,288 --> 00:24:13,330 ‫فقط یه سربازشون 284 00:24:13,330 --> 00:24:15,247 ‫امکانش هست؟ 285 00:24:19,081 --> 00:24:20,789 ‫اولین موجودی که دیدم 286 00:24:20,789 --> 00:24:23,622 ‫از اون طرف دیوار به کسترلی راک آوردن 287 00:24:23,622 --> 00:24:25,956 ‫یکی از اونا به مقر فرمانروایی بیار 288 00:24:25,956 --> 00:24:28,247 ‫و حقیقت رو بهش ثابت کن 289 00:24:28,247 --> 00:24:30,288 ‫هر چی بیاری بی‌فایده‌ست 290 00:24:30,288 --> 00:24:32,122 ‫مگه اینکه سرسی یه ملاقات رسمی ترتیب بده 291 00:24:32,122 --> 00:24:34,664 ‫و اینکه یه جوری قانعش کنیم همون جا که 292 00:24:34,664 --> 00:24:36,914 ‫پا به پایتخت می‌ذاریم ما رو نکشه 293 00:24:36,914 --> 00:24:40,497 ‫تنها کسی که به حرفش گوش می‌کنه جیمیه 294 00:24:40,497 --> 00:24:42,330 ‫شاید به حرفم گوش کنه 295 00:24:46,330 --> 00:24:48,163 ‫چطوری می‌خوای بری مقر فرمانروایی؟ 296 00:24:54,330 --> 00:24:56,163 ‫می‌تونم مخفیانه ببرمش 297 00:24:56,163 --> 00:24:58,789 ‫ولی اگه شنل طلایی‌ها بشناسنت 298 00:24:58,789 --> 00:25:01,997 ‫بهش هشدار میدم، اهل جنگ و دعوا نیستم 299 00:25:01,997 --> 00:25:03,413 ‫ولی اگه ما یکی از اون مرده‌ها نداشته باشیم 300 00:25:03,413 --> 00:25:05,205 ‫این کار هیچ فایده‌ای نداره 301 00:25:05,205 --> 00:25:06,580 ‫نکته خوبی بود 302 00:25:06,580 --> 00:25:07,872 ‫پیشنهاد می‌کنی چطوری یکی پیدا کنیم؟ 303 00:25:11,288 --> 00:25:14,497 ‫اگه ملکه اجازه بدن، من میرم و یکی گیر میارم 304 00:25:16,205 --> 00:25:19,539 ‫ازم خواستین دارو پیدا کنم، تا بتونم بهتون خدمت کنم 305 00:25:19,539 --> 00:25:21,163 ‫اجازه بدین خدمت کنم 306 00:25:25,163 --> 00:25:26,664 ‫مردم آزاد کمکمون می‌کنن 307 00:25:26,664 --> 00:25:29,413 ‫اونا شمال واقعی رو بهتر از هر کس دیگه‌ای می‌شناسن 308 00:25:29,413 --> 00:25:30,956 ‫از سر جورا پیروی نمی‌کنن 309 00:25:30,956 --> 00:25:32,163 ‫لازم نیست 310 00:25:39,205 --> 00:25:41,622 ‫نمی‌تونین یه حمله به اون طرف دیوار رو رهبری کنین 311 00:25:41,622 --> 00:25:44,247 ‫شما دیگه نگهبان شب نیستین، ‫شما پادشاه شمال هستین 312 00:25:44,247 --> 00:25:46,831 ‫من تنها کسی در اینجا هستم ‫که باهاشون جنگیده 313 00:25:46,831 --> 00:25:49,205 ‫من تنها کسی هستم که اونا رو می‌شناسه 314 00:25:50,580 --> 00:25:52,580 ‫بهت اجازه‌ی رفتن ندادم 315 00:25:55,413 --> 00:25:58,789 ‫با کمال احترام، علیا حضرت ‫به اجازه‌ات احتیاجی ندارم 316 00:25:58,789 --> 00:25:59,997 ‫من یه پادشاهم 317 00:26:01,622 --> 00:26:03,039 ‫و اومدم اینجا 318 00:26:03,039 --> 00:26:04,872 ‫با اینکه می‌دونستم می‌تونی به ‫افرادت بگی سرم رو جدا کنن 319 00:26:04,872 --> 00:26:08,081 ‫یا اژدهاهات زنده زنده منو بسوزونن 320 00:26:08,081 --> 00:26:12,497 ‫من بهت اعتماد کردم، به یه غریبه 321 00:26:12,497 --> 00:26:15,497 ‫چون می‌دونستم این بهترین فرصت برای مردممه 322 00:26:15,497 --> 00:26:17,664 ‫برای مردم همه‌مون 323 00:26:19,205 --> 00:26:23,539 ‫حالا ازت می‌خوام به یه غریبه اعتماد کنی 324 00:26:25,247 --> 00:26:27,747 ‫چون این بهترین فرصتمونه 325 00:26:45,747 --> 00:26:50,081 ‫پادشاه شمال، باید در شمال بمونه 326 00:26:52,622 --> 00:26:56,997 ‫ما شما رو برای فرمانروایی انتخاب نکردیم، بانوی من 327 00:26:56,997 --> 00:26:59,831 ‫اما شاید بهتر باشه انتخاب کنیم 328 00:27:02,330 --> 00:27:07,122 ‫شوالیه‌های ویل به خاطر شما اومدن اینجا، بانو استارک 329 00:27:07,122 --> 00:27:08,580 ‫درسته 330 00:27:13,039 --> 00:27:16,455 ‫خیلی لطف دارید، سروران 331 00:27:16,455 --> 00:27:18,497 ‫اما جان پادشاه ماست 332 00:27:18,497 --> 00:27:21,039 ‫داره کاری رو می‌کنه که به نظرش به صلاحه 333 00:27:30,956 --> 00:27:32,997 ‫به جان گفتم که این اتفاق میوفته 334 00:27:32,997 --> 00:27:34,664 ‫گفتم که نباید از شمال بره 335 00:27:34,664 --> 00:27:37,497 ‫و انتظار داشته باشه که ‫دست رو دست بذارم و منتظرش باشم 336 00:27:37,497 --> 00:27:39,872 ‫این انتظار رو نداشت. ‫اون بهت سپردش که براش نگهش داری 337 00:27:39,872 --> 00:27:42,664 ‫خب، با اقتداری که داره، کارو برام سخت کرده. ‫لردهای شمالی خیلی بهش افتخار می‌کنن 338 00:27:47,330 --> 00:27:49,622 ‫این اتاق پدر و مادره 339 00:27:49,622 --> 00:27:51,163 ‫خب؟ 340 00:27:53,872 --> 00:27:56,205 ‫هیچی 341 00:27:56,205 --> 00:27:58,997 ‫این کارو نکن 342 00:27:58,997 --> 00:28:01,497 ‫- چیکار؟ ‫- منظورت رو بگو 343 00:28:03,163 --> 00:28:05,622 ‫تو همیشه از چیزای خوب خوشت میومد 344 00:28:06,997 --> 00:28:09,330 ‫اینطوری احساس می‌کردی از هر کسی بهتری 345 00:28:14,247 --> 00:28:15,831 ‫از دستم عصبانی هستی؟ 346 00:28:15,831 --> 00:28:18,163 ‫اونا داشتن به جان توهین می‌کردن 347 00:28:18,163 --> 00:28:19,539 ‫تو هم اونجا نشستی و گوش دادی 348 00:28:19,539 --> 00:28:21,039 ‫به بحث‌هاشون گوش می‌کردم 349 00:28:21,039 --> 00:28:24,081 ‫به عنوان بانوی وینترفل ‫این وظیفه‌ی منه 350 00:28:24,081 --> 00:28:27,039 ‫نظرات اونا برات مهمه 351 00:28:27,039 --> 00:28:29,747 ‫گلور 500 نفر داره، رویس هم 2000 نفر 352 00:28:29,747 --> 00:28:32,705 ‫اونا رو برنجونی، جان ارتشش رو از دست میده 353 00:28:32,705 --> 00:28:34,705 ‫نه اگه قبلش سرهاشون رو از دست بدن 354 00:28:38,163 --> 00:28:41,330 ‫وینترفل که همینجوری تو دستامون نیوفتاده 355 00:28:41,330 --> 00:28:43,205 ‫ما پسش گرفتیم 356 00:28:43,205 --> 00:28:45,163 ‫مورمونت‌ها و هورن‌وودها 357 00:28:45,163 --> 00:28:46,622 ‫وحشی‌ها و افراد ویل 358 00:28:46,622 --> 00:28:48,163 ‫همه‌مون، باهم همکاری می‌کنیم 359 00:28:48,163 --> 00:28:52,497 ‫مطمئنم جدا کردن سرشون ‫خیلی رضایت بخشه 360 00:28:52,497 --> 00:28:56,039 ‫ولی این روشی نیست که بشه ‫باهاش آدم‌ها رو مجاب به همکاری کرد 361 00:28:59,205 --> 00:29:01,497 ‫و اگه جان برنگرده 362 00:29:01,497 --> 00:29:03,455 ‫به حمایتشون نیاز داری 363 00:29:03,455 --> 00:29:05,580 ‫تا با همکاری با هم 364 00:29:05,580 --> 00:29:07,539 ‫چیزی که واقعاً می‌خوای رو بهت بدن 365 00:29:07,539 --> 00:29:10,122 ‫اصلاً چطور می‌تونی به همچین چیز وحشتناکی فکر کنی؟ 366 00:29:12,831 --> 00:29:14,872 ‫همین الان بهش فکر می‌کنی 367 00:29:16,872 --> 00:29:19,831 ‫نمی‌خوای فکر کنی 368 00:29:19,831 --> 00:29:22,122 ‫ولی فکرش از سرت بیرون نمیره 369 00:29:28,039 --> 00:29:29,914 ‫کار دارم 370 00:29:33,580 --> 00:29:34,872 ‫بانوی من 371 00:29:46,914 --> 00:29:50,163 ‫آخرین باری که اینجا بودم، ‫با یه کمان پدرم رو کشتم 372 00:29:50,163 --> 00:29:53,122 ‫آخرین باری که اینجا بودم، با ویلدفایر پسرمو کشتی 373 00:29:56,288 --> 00:29:59,122 ‫یه مسیری سمت چپ هست که ‫به صخره میرسه 374 00:29:59,122 --> 00:30:01,789 ‫احتمالش کمه که نگهبان‌ها ‫اونجا گشت بزنن 375 00:30:01,789 --> 00:30:03,163 ‫جای پای زیادی هست 376 00:30:08,039 --> 00:30:09,330 ‫اینجا نمی‌مونی؟ 377 00:30:09,330 --> 00:30:12,831 ‫خودم توی فلی باتم کار دارم 378 00:30:12,831 --> 00:30:14,664 ‫اگه کسی قایق رو بگیره چی؟ 379 00:30:14,664 --> 00:30:16,956 ‫اون موقع بگاییم. ‫بهتره عجله کنیم 380 00:30:22,372 --> 00:30:23,789 ‫برای این بحث‌ها وقت نداریم 381 00:30:23,789 --> 00:30:25,956 ‫الان باید شهر رو برای محاصره آماده می‌کردی 382 00:30:25,956 --> 00:30:27,122 ‫دوتراکی‌ها دارن میان 383 00:30:27,122 --> 00:30:29,247 ‫اینم یه دلیل دیگه برای آموزش 384 00:30:29,247 --> 00:30:31,247 ‫مگه اینکه بخوای با 12 ساله‌های دوتراکی بجنگی 385 00:30:31,247 --> 00:30:33,789 ‫خب یادمه که اونا هم برات دردسر ساز بودن 386 00:30:33,789 --> 00:30:35,789 ‫ولی اومدم و برای آموزش آماده‌ام 387 00:30:35,789 --> 00:30:37,747 ‫چرا این پایین؟ 388 00:30:37,747 --> 00:30:39,580 ‫فکر نکنم بخوای مردم ببینین که 389 00:30:39,580 --> 00:30:42,497 ‫چطور ازش استفاده می‌کنی 390 00:30:42,497 --> 00:30:45,288 ‫امروز شاید روزی باشه که ‫اتفاقی تو رو بکشم 391 00:30:45,288 --> 00:30:47,831 ‫باهاش منو نمی‌کشی 392 00:30:56,039 --> 00:30:57,705 ‫تنهات میذارم 393 00:31:01,497 --> 00:31:02,831 ‫باید می‌دیدمت 394 00:31:04,288 --> 00:31:06,122 ‫و می‌دونستم که هیچوقت باهام ‫موافق نبودی 395 00:31:09,664 --> 00:31:12,622 ‫تو ازم یه احمق تمام عیار ساختی 396 00:31:12,622 --> 00:31:14,914 ‫فکر می‌کردم با حمله به کسترلی راک ‫غافلگیرت می‌کنم 397 00:31:14,914 --> 00:31:17,872 ‫ولی تو سه قدم ازم جلوتر بودی 398 00:31:17,872 --> 00:31:20,455 ‫خونه‌ی خونوادگی رو ترک کرده بودی، ‫کار کاملاً غیرمنتظره و بی‌احساسی بود 399 00:31:20,455 --> 00:31:21,956 ‫اگه پدر زنده بود، بهت افتخار می‌کرد 400 00:31:21,956 --> 00:31:23,705 ‫- درمورد پدر حرف نزن ‫- گوش کن 401 00:31:23,705 --> 00:31:25,205 ‫یه بار به بران گفتم که 402 00:31:25,205 --> 00:31:28,039 ‫اگه دوباره ببینمت، ‫از وسط دو نیمت کنم 403 00:31:31,039 --> 00:31:33,539 ‫با شمشیر آموزشی یکم طول می‌کشه 404 00:31:42,705 --> 00:31:44,622 ‫اون می‌خواست اعدامم کنه 405 00:31:44,622 --> 00:31:47,330 ‫می‌دونست بی‌گناهم 406 00:31:47,330 --> 00:31:49,664 ‫به خاطر کارایی که کردم ازم متنفر نبود 407 00:31:49,664 --> 00:31:52,039 ‫به خاطر چیزی که هستم، ازم متنفر بود 408 00:31:52,039 --> 00:31:55,205 ‫یه هیولای کوچیک که برای ‫مجازات اون فرستاده شده بود 409 00:31:57,081 --> 00:31:59,288 ‫اون... اون فکر می‌کرد... 410 00:31:59,288 --> 00:32:01,081 ‫فکر می‌کرد خودم خواستم ‫اینطوری به دنیا بیام؟ 411 00:32:01,081 --> 00:32:02,956 ‫- فکر می‌کردم خودم... ‫- چی می‌خوای؟ 412 00:32:09,497 --> 00:32:11,039 ‫دنریس این جنگ رو پیروز میشه 413 00:32:13,413 --> 00:32:14,831 ‫تو یه ارتشی هستی 414 00:32:14,831 --> 00:32:17,580 ‫حتماً می‌دونی که هیچ جوره نمیشه جلوش رو گرفت 415 00:32:19,622 --> 00:32:21,205 ‫دنریس مثل پدرش نیست 416 00:32:21,205 --> 00:32:24,081 ‫حتی اگه سرسی با چند تا شرایطش موافقت کنه 417 00:32:24,081 --> 00:32:26,580 ‫حاضره دشمنی‌ها رو کنار بذاره 418 00:32:27,747 --> 00:32:29,122 ‫اگه می‌خوای سرسی جلوش زانو بزنه 419 00:32:29,122 --> 00:32:30,580 ‫می‌تونی خودت ازش بخوای 420 00:32:30,580 --> 00:32:32,956 ‫نمی‌خوام. دنریس هم نمی‌خواد 421 00:32:34,372 --> 00:32:36,081 ‫حداقل الان نه 422 00:32:38,247 --> 00:32:40,497 ‫اون درخواست مهمتری داره 423 00:33:19,997 --> 00:33:22,205 ‫مطمئن نبودم پیدات کنم 424 00:33:29,497 --> 00:33:31,497 ‫فکر می‌کردم ممکن هنوزم قایقرانی کنی 425 00:33:35,122 --> 00:33:38,205 ‫مغازه‌ها، می‌خونه‌ها، فاحشه خونه‌ها رو گشتم 426 00:33:38,205 --> 00:33:41,497 ‫باید از همون اول یه راست میومدم ‫به آهنگری 427 00:33:41,497 --> 00:33:43,997 ‫نگران شنل طلایی‌ها نیستی؟ 428 00:33:43,997 --> 00:33:45,413 ‫سال‌هاست نیومدم اینجا 429 00:33:45,413 --> 00:33:47,831 ‫چطوری منو بشناسن؟ 430 00:33:47,831 --> 00:33:50,497 ‫بعضی وقتا خودم به زور خودمو تشخیص میدم 431 00:33:52,163 --> 00:33:54,330 ‫هیچی بیشتر از زمان آدم رو داغون نمی‌کنه 432 00:33:59,122 --> 00:34:01,205 ‫کسی برات دردسری درست کرده؟ 433 00:34:01,205 --> 00:34:03,664 ‫اینجا دارم برای لنیسترها زره می‌سازم 434 00:34:03,664 --> 00:34:05,539 ‫کسی چپ نگاهم نمی‌کنه 435 00:34:05,539 --> 00:34:07,039 ‫ولی حق با تو بود 436 00:34:07,039 --> 00:34:09,580 ‫امنترین جا برای من کنار ملکه بود 437 00:34:09,580 --> 00:34:11,081 ‫اینقدر مطمئن نباش 438 00:34:11,081 --> 00:34:13,997 ‫امنیت هیچوقت وضعیتی ابدی نیست 439 00:34:16,205 --> 00:34:17,747 ‫اتفاقات بدی در پیشه 440 00:34:20,247 --> 00:34:23,205 ‫اومدی دنبالم. ‫می‌خوای باهات بیام 441 00:34:23,205 --> 00:34:25,330 ‫- خب، باید درک کنی که... ‫- من حاضرم 442 00:34:25,330 --> 00:34:26,789 ‫- تو... ‫- بیا بریم 443 00:34:26,789 --> 00:34:28,705 ‫باید بدونی وارد چه جریانی میشی 444 00:34:28,705 --> 00:34:30,705 ‫فکر می‌کنی با هر بار چرخوندن چکش 445 00:34:30,705 --> 00:34:32,081 ‫به چی فکر می‌کنم؟ 446 00:34:32,081 --> 00:34:34,539 ‫اینکه چقدر از ساختن اسلحه برای 447 00:34:34,539 --> 00:34:36,997 ‫خونواده‌ای که پدرم رو کشت، راضی هستم؟ 448 00:34:36,997 --> 00:34:38,705 ‫همون خونواده‌ای که سعی داشت منو بکشه؟ 449 00:34:40,831 --> 00:34:43,081 ‫این مدت داشتم آماده میشدم 450 00:34:43,081 --> 00:34:44,539 ‫هیچوقت نمی‌دونستم برای چی 451 00:34:44,539 --> 00:34:47,081 ‫ولی همیشه می‌دونستم که وقتی ‫زمانش برسه متوجه میشم 452 00:34:48,747 --> 00:34:51,831 ‫شاید بخوای یکی از اون شمشیرها رو هم ‫با خودت بیاری 453 00:34:51,831 --> 00:34:53,747 ‫چیز زیادی از استفاده از شمشیر نمی‌دونم 454 00:34:55,247 --> 00:34:56,580 ‫ولی این... 455 00:34:58,413 --> 00:34:59,747 ‫کار با اینو بلدم 456 00:35:08,831 --> 00:35:10,247 ‫اسم پدرت رو به کسی نگو 457 00:35:10,247 --> 00:35:13,039 ‫همین الانش هم شرایط ‫به اندازه کافی پیچیده‌ست 458 00:35:14,413 --> 00:35:16,081 ‫خب بگم کی هستم؟ 459 00:35:19,914 --> 00:35:22,330 ‫بهت که گفتم، کلویس، ‫اگه زود از اینجا نریم 460 00:35:22,330 --> 00:35:23,831 ‫- یه نفر... ‫- آهای تو! 461 00:35:26,455 --> 00:35:28,789 ‫اسلحه‌ای همراهمون نیست، دوستان. ‫قول میدم 462 00:35:29,997 --> 00:35:31,455 ‫چه کمکی از دستم برمیاد؟ 463 00:35:31,455 --> 00:35:33,956 ‫- اون قایق توئه؟ ‫- بله 464 00:35:33,956 --> 00:35:36,372 ‫- لنگرگاه اون طرفه ‫- درسته 465 00:35:36,372 --> 00:35:37,872 ‫سعی می‌کنم ازشون دور بمونم 466 00:35:37,872 --> 00:35:40,122 ‫تا به افراد خوبی، همچون شما نزدیک نشم 467 00:35:42,747 --> 00:35:46,122 ‫- هنوزم 5 تا سکه طلایی؟ ‫- شوخی می‌کنی 468 00:35:46,122 --> 00:35:48,372 ‫حتماً پیرتر از اونی هستی که نشون میدی 469 00:35:48,372 --> 00:35:50,288 ‫- 15 ‫- 15 تا؟ 470 00:35:50,288 --> 00:35:51,413 ‫برای هر نفر 471 00:35:59,831 --> 00:36:01,956 ‫نمی‌تونم بگم که از تجارت با شما خوشحالم 472 00:36:04,455 --> 00:36:05,831 ‫چی تو قایقه؟ 473 00:36:11,372 --> 00:36:12,539 ‫طلای بیشتری نیست 474 00:36:12,539 --> 00:36:14,288 ‫شراب؟ 475 00:36:14,288 --> 00:36:16,288 ‫- از شراب خوشم میاد ‫- یا گوشت نمک زده 476 00:36:18,205 --> 00:36:19,330 ‫بیاید یه نگاهی بندازین 477 00:36:27,872 --> 00:36:29,789 ‫- خرچنگ تخمیر شده ‫- چی؟ 478 00:36:29,789 --> 00:36:31,664 ‫خرچنگ تخمیر شده 479 00:36:31,664 --> 00:36:34,664 ‫یه سطل از این، درآمد یه فاحشه خونه رو ‫در هفته سه برابر می‌کنه 480 00:36:34,664 --> 00:36:36,622 ‫طرف فکر می‌کنه دیگه ارضا شده 481 00:36:36,622 --> 00:36:39,205 ‫آماده‌ست که بره پیش خونواده‌ی دوست داشتنیش 482 00:36:39,205 --> 00:36:41,122 ‫ولی قبل از اینکه بتونه بلند بشه 483 00:36:41,122 --> 00:36:44,497 ‫فاحشه یه قاشق کوچیک از این ‫میذاره تو دهنش 484 00:36:44,497 --> 00:36:48,039 ‫پنج دقیقه‌ی بعد، برمی‌گرده تو کار 485 00:36:48,039 --> 00:36:50,539 ‫بفرمایین، مزه کنین 486 00:37:03,205 --> 00:37:05,081 ‫جای شما بودم سریع میرفتم یه فاحشه خونه 487 00:37:05,081 --> 00:37:07,580 ‫وگرنه یه سوراخ تو اون زرهتون ایجاد میشه 488 00:37:34,580 --> 00:37:36,580 ‫هوی، کوتوله 489 00:37:37,914 --> 00:37:39,455 ‫تا وقتی ببینم اولین گاز چقدر روتون اثر گذاشته 490 00:37:39,455 --> 00:37:41,497 ‫بیشتر بهتون نمیدم 491 00:37:41,497 --> 00:37:43,372 ‫اون کوتوله... 492 00:37:43,372 --> 00:37:44,997 ‫اون زخم رو از کجا گرفتی؟ 493 00:37:44,997 --> 00:37:47,539 ‫قلاب ماهیگیری. به بعضیا نمیشه یاد داد 494 00:37:47,539 --> 00:37:50,622 ‫چند وقت پیش دنبال یه کوتوله ‫با همچین زخمی بودیم 495 00:37:50,622 --> 00:37:52,664 ‫شاید بشه یه مقدار توافق کرد 496 00:37:55,081 --> 00:37:57,039 ‫توافق؟ 497 00:37:57,039 --> 00:38:00,247 ‫می‌تونی بیشتر از ملکه سرسی بهمون... 498 00:38:08,081 --> 00:38:09,789 ‫این گندریه 499 00:38:09,789 --> 00:38:11,288 ‫کارش خوبه 500 00:38:13,997 --> 00:38:14,997 ‫هل بده، هل بده 501 00:38:17,789 --> 00:38:19,288 ‫می‌تونم یه چیزی بهتون بدم 502 00:38:19,288 --> 00:38:20,789 ‫نیازی نیست 503 00:38:29,455 --> 00:38:30,330 ‫سر جیمی 504 00:38:33,288 --> 00:38:35,956 ‫چرا کایبورن اینجا بود؟ 505 00:38:37,372 --> 00:38:39,622 ‫اون مشاور ملکه‌ست. ‫خودت اینجا چیکار داری؟ 506 00:38:44,288 --> 00:38:46,831 ‫تیریون رو دیدم 507 00:38:54,705 --> 00:38:57,455 ‫برادرمون چی گفت؟ 508 00:39:00,039 --> 00:39:02,497 ‫دنریس می‌خواد باهات ملاقات کنه 509 00:39:02,497 --> 00:39:05,122 ‫تا درمورد تسلیم شدنش مذاکره کنه؟ 510 00:39:05,122 --> 00:39:06,956 ‫درمورد یه صلح مذاکره کنه 511 00:39:06,956 --> 00:39:09,747 ‫اون به تازگی یه پیروزی بزرگ داشته. ‫چرا باید الان بخواد صلح کنه؟ 512 00:39:09,747 --> 00:39:11,497 ‫چون یه ارتش از مرده‌ها 513 00:39:11,497 --> 00:39:14,039 ‫دارن به طرف هفت اقلیم لشکر کشی می‌کنن 514 00:39:16,539 --> 00:39:18,372 ‫تیریون میگه که مدرک داره 515 00:39:22,247 --> 00:39:24,622 ‫- می‌خوای مجازاتش کنی؟ ‫- تیریون رو؟ 516 00:39:24,622 --> 00:39:26,122 ‫بران 517 00:39:28,664 --> 00:39:31,039 ‫اون بهت خیانت کرد 518 00:39:31,039 --> 00:39:33,413 ‫اون بدون اینکه بهت بگه یا رضایت داشته باشی ‫یه قرار ملاقات گذاشت 519 00:39:37,247 --> 00:39:38,539 ‫فکر می‌کنی بدون اینکه بدونم 520 00:39:38,539 --> 00:39:41,039 ‫اتفاق مهمی ممکنه توی شهر بیوفته؟ 521 00:39:41,039 --> 00:39:44,288 ‫تو گذاشتی این اتفاق بیوفته. چرا؟ 522 00:39:44,288 --> 00:39:46,956 ‫به این باور رسیدم که 523 00:39:46,956 --> 00:39:49,664 ‫یه توافق با ملکه اژدها 524 00:39:49,664 --> 00:39:52,205 ‫ممکنه به نفع ما باشه 525 00:39:52,205 --> 00:39:55,539 ‫اون تعدادش از ما بیشتره. ‫اگه بخوایم شکستش بدیم، باید باهوش باشیم 526 00:39:55,539 --> 00:39:57,705 ‫باید مثل پدر باهاش بجنگیم 527 00:40:01,163 --> 00:40:04,330 ‫مرده‌ها، اژدهاها و ملکه‌های اژدها 528 00:40:06,372 --> 00:40:09,372 ‫هر چی که سد راهمون بشه... 529 00:40:09,372 --> 00:40:11,122 ‫از سر راه برمیداریمش 530 00:40:11,122 --> 00:40:13,914 ‫به خاطر خودمون، به خاطر خاندانمون 531 00:40:13,914 --> 00:40:15,914 ‫به خاطر این 532 00:40:28,539 --> 00:40:30,122 ‫به نظرت پدرش کیه؟ 533 00:40:30,122 --> 00:40:31,413 ‫تو 534 00:40:37,330 --> 00:40:38,580 ‫مردم از این خوششون نمیاد 535 00:40:42,205 --> 00:40:46,622 ‫یادته پدر درمورد مردم چی می‌گفت؟ 536 00:40:46,622 --> 00:40:50,580 ‫شیر خودش رو نگران نظرات گوسفندها نمی‌کنه 537 00:41:04,497 --> 00:41:06,455 ‫دیگه هیچوقت بهم خیانت نکن 538 00:41:11,539 --> 00:41:13,455 ‫امروز راه میوفتیم 539 00:41:13,455 --> 00:41:17,039 ‫- پادشاه همین الانش هم فکرش زیادی مشغوله ‫- متوجهم 540 00:41:17,039 --> 00:41:19,622 ‫لازم نیست درمورد پناه دادن به پسر حرومزاده‌ی ‫یه پادشاه مرده هم فکر کنه 541 00:41:19,622 --> 00:41:22,081 ‫- لازم نیست نگران باشی ‫- تو کلوویس هستی 542 00:41:22,081 --> 00:41:24,413 ‫یه آهنگر که اومده ادای احترام کنه 543 00:41:24,413 --> 00:41:27,413 ‫قبل از اینکه ایشون برن به کوره آهنگری وینترفل 544 00:41:27,413 --> 00:41:29,413 ‫فهمیدم 545 00:41:30,872 --> 00:41:33,039 ‫عذر می‌خوام، سرورم 546 00:41:33,039 --> 00:41:34,497 ‫به سلامتی از مقر فرمانروایی اومدی 547 00:41:34,497 --> 00:41:37,497 ‫دوباره. سرورم، این کلـ... 548 00:41:37,497 --> 00:41:39,914 ‫گندری هستم، سرورم 549 00:41:39,914 --> 00:41:41,497 ‫من پسر رابرت براتیان هستم 550 00:41:41,497 --> 00:41:42,622 ‫پسر حرومزاده‌اش 551 00:41:45,705 --> 00:41:48,163 ‫قرار بود اینو تو دلش نگه داره 552 00:41:48,163 --> 00:41:49,997 ‫پدران ما به هم اعتماد داشتن 553 00:41:49,997 --> 00:41:51,330 ‫چرا ما به هم اعتماد نداشته باشیم؟ 554 00:41:53,622 --> 00:41:56,122 ‫یه بار پدرت رو توی وینترفل دیدم 555 00:41:56,122 --> 00:41:59,330 ‫منم پدر شما رو توی مغازه‌ام دیدم 556 00:42:01,039 --> 00:42:03,372 ‫- لاغرتر هستی ‫- تو هم کوتاه‌تری 557 00:42:13,455 --> 00:42:17,247 ‫با داستان‌هایی درمورد اونا بزرگ شدم 558 00:42:17,247 --> 00:42:20,247 ‫تنها چیزی که می‌دونم اینه که ‫دوشا دوش هم جنگیدن و پیروز شدن 559 00:42:21,997 --> 00:42:24,789 ‫سر داووس بهم گفت که کجا و برای چی میرین، سرورم 560 00:42:24,789 --> 00:42:26,580 ‫اجازه بدین باهاتون بیام 561 00:42:26,580 --> 00:42:28,455 ‫احمق نباش. تو سرباز نیستی 562 00:42:28,455 --> 00:42:30,288 ‫نه، ولی جنگجو هستم 563 00:42:30,288 --> 00:42:33,372 ‫و اون به یه آهنگر با همچین شمشیری نیاز نداره 564 00:42:35,789 --> 00:42:37,288 ‫می‌دونی چطور ازش استفاده کنی؟ 565 00:42:37,288 --> 00:42:39,664 ‫خب، این یه مشکله 566 00:42:39,664 --> 00:42:41,205 ‫پتک رو ترجیح میدم 567 00:42:44,205 --> 00:42:45,914 ‫از پس خودش برمیاد 568 00:42:47,705 --> 00:42:49,789 ‫کمک لازممون میشه 569 00:42:49,789 --> 00:42:51,664 ‫پدرم قبلاً می‌گفت: 570 00:42:51,664 --> 00:42:53,747 ‫"بهتره یه دقیقه بزدل باشی 571 00:42:53,747 --> 00:42:55,997 ‫تااینکه برای همیشه مرده باشی" 572 00:42:55,997 --> 00:42:58,413 ‫من زندگیم رو بهت مدیونم 573 00:42:58,413 --> 00:43:00,205 ‫بیشتر از دوبار 574 00:43:00,205 --> 00:43:03,455 ‫ولی اگه چیزی که درمورد اونجا میگی درست باشه 575 00:43:03,455 --> 00:43:05,914 ‫نمی‌تونم دست رو دست بذارم که ‫این جنگ شروع بشه 576 00:43:09,705 --> 00:43:11,622 ‫آره، هیچکس از نبودم ناراحت نمیشه 577 00:43:11,622 --> 00:43:15,664 ‫تنها کاری که کردم این بوده که ‫پیر و فهمیده بشم 578 00:43:15,664 --> 00:43:17,580 ‫خیلی خب، زودباشین 579 00:43:27,163 --> 00:43:29,413 ‫شاید باورت نشه 580 00:43:29,413 --> 00:43:32,122 ‫ولی دلم برات تنگ شده، مورمونت 581 00:43:32,122 --> 00:43:35,247 ‫هیچکی مثل تو اخم نمی‌کنه 582 00:43:35,247 --> 00:43:36,539 ‫حتی کرم خاکستری 583 00:43:42,330 --> 00:43:44,288 ‫این سکه‌ایه که اون تاجر برده بهم داد 584 00:43:44,288 --> 00:43:47,288 ‫وقتی بهش توصیه کردم آزادمون کنه ‫و بهمون پول بده، یادته؟ 585 00:43:47,288 --> 00:43:51,122 ‫قرار بود تا آخرعمرمون بمونه 586 00:43:55,580 --> 00:43:56,956 ‫نگهش دار 587 00:43:59,622 --> 00:44:01,122 ‫ولی برش گردون 588 00:44:01,122 --> 00:44:02,288 ‫ملکه‌ی ما بهت نیاز داره 589 00:44:11,664 --> 00:44:14,122 ‫الان دیگه باید توی خدافظی کردن استاد شده باشی 590 00:44:15,789 --> 00:44:17,288 ‫علیا حضرتا، من... 591 00:44:34,705 --> 00:44:36,956 ‫اگه برنگشتم، حداقل دیگه لازم نیست 592 00:44:36,956 --> 00:44:38,288 ‫با پادشاه شمال درگیر بشی 593 00:44:40,622 --> 00:44:42,497 ‫به وجودش عادت کردم 594 00:44:44,580 --> 00:44:47,205 ‫براتون آرزوی موفقیت در جنگ‌های آینده رو دارم، علیا حضرتا 595 00:44:56,288 --> 00:44:57,956 ‫بکشید! 596 00:45:21,081 --> 00:45:25,539 ‫می‌دونی در سیتادل چند پله هست؟ 597 00:45:25,539 --> 00:45:26,747 ‫نه 598 00:45:26,747 --> 00:45:29,705 ‫15782 599 00:45:34,288 --> 00:45:37,705 ‫حد بزن چند تا پنجره در خونه کشیش بزرگ بیلور هست؟ 600 00:45:39,831 --> 00:45:42,372 ‫دیگه چیزی نداره 601 00:45:42,372 --> 00:45:44,039 ‫درسته 602 00:45:44,039 --> 00:45:48,372 ‫کشیش اعظم مینارد، همه چی رو ثبت می‌کرد 603 00:45:48,372 --> 00:45:50,580 ‫حتی فعالیت‌های روده‌اش رو هم ثبت کرده 604 00:45:54,122 --> 00:45:57,330 ‫طلاق یعنی چی؟ 605 00:45:57,330 --> 00:46:01,205 ‫یعنی وقتی یه مرد، همسر قانونیش رو کنار می‌ذاره 606 00:46:01,205 --> 00:46:06,580 ‫مینارد اینجا نوشته که یه طلاق برای ‫یه شاهزاده رگر صادر کرده 607 00:46:06,580 --> 00:46:10,081 ‫و سند ازدواجش رو همزمان با کس دیگه‌ای 608 00:46:10,081 --> 00:46:12,622 ‫در یک جشن پنهانی در دورن ‫براش نوشته 609 00:46:12,622 --> 00:46:14,539 ‫توی جنوب عادیه یا...؟ 610 00:46:14,539 --> 00:46:15,914 ‫این اساتید... 611 00:46:17,789 --> 00:46:21,372 ‫اونا مأموریتی بهم دادن که شامل نوشتن تعداد پنجره‌ها 612 00:46:21,372 --> 00:46:23,664 ‫و طلاق و فعالیت‌های روده‌ست ‫تا برای همیشه سالم بمونن 613 00:46:23,664 --> 00:46:25,455 ‫در حالی که راز شکست دادن پادشاه شب 614 00:46:25,455 --> 00:46:28,122 ‫احتمالا در یه قفسه‌ی غبار گرفته‌ست ‫که کاملاً نادیده‌اش گرفتن 615 00:46:28,122 --> 00:46:30,039 ‫ولی اشکالی نداره، نه؟ 616 00:46:30,039 --> 00:46:34,122 ‫تا وقتی به کل نوشته‌های کشکش اعظم مینارد 617 00:46:34,122 --> 00:46:35,747 ‫15782 چیز کوفتی داره، دسترسی داشته باشیم 618 00:46:35,747 --> 00:46:39,789 ‫همه می‌تونیم وحشی‌های قاتل و برده داری بشیم ‫که به شر خدمت می‌کنن 619 00:46:42,122 --> 00:46:43,747 ‫پله 620 00:46:46,789 --> 00:46:48,914 ‫اون شماره برای پله بود 621 00:48:10,872 --> 00:48:13,455 ‫مطمئنی می‌خوای این کارو کنی؟ 622 00:48:13,455 --> 00:48:15,872 ‫تو همیشه می‌خواستی یه استاد باشی 623 00:48:17,497 --> 00:48:21,664 ‫از خوندن دستاوردهای آدمای بهتر خسته شدم 624 00:49:50,747 --> 00:49:52,622 ‫پیداش کردم، سرورم 625 00:49:56,330 --> 00:49:58,039 ‫فقط کمی گشتیم 626 00:49:58,039 --> 00:50:00,122 ‫اسناد استاد لوئین خیلی دقیقن 627 00:50:04,831 --> 00:50:07,455 ‫مطمئنی این تنها کپی در وینترفله؟ 628 00:50:07,455 --> 00:50:09,330 ‫بله، سرورم 629 00:50:14,122 --> 00:50:16,039 ‫بانو استارک از خدمتت متشکرن 630 00:52:48,163 --> 00:52:50,039 ‫مگه وظیفه‌ی تو نیست که 631 00:52:50,039 --> 00:52:52,039 ‫از همیچن فکر احمقانه‌ای منصرفش کنی؟ 632 00:52:52,039 --> 00:52:54,831 ‫اخیراً نمی‌تونم وظیفه‌ام رو به خوبی انجام بدم 633 00:52:56,455 --> 00:52:58,497 ‫الان چند تا ملکه هست؟ 634 00:52:58,497 --> 00:52:59,831 ‫دوتا 635 00:52:59,831 --> 00:53:02,997 ‫اونوقت باید اونی که اژدها داره رو راضی کنی 636 00:53:02,997 --> 00:53:04,831 ‫یا اونی که با برادرش می‌خوابه؟ 637 00:53:06,664 --> 00:53:07,664 ‫هر دو 638 00:53:07,664 --> 00:53:09,705 ‫چند سرباز آوردی؟ 639 00:53:12,789 --> 00:53:14,330 ‫کافی نیستن 640 00:53:14,330 --> 00:53:15,956 ‫اون زن گنده چی؟ 641 00:53:19,288 --> 00:53:22,081 ‫امیدوار بودیم چند تا از افرادت بتونن کمک کنن 642 00:53:22,081 --> 00:53:24,914 ‫من جلو نمیام 643 00:53:24,914 --> 00:53:28,039 ‫همونطور که می‌دونین، یه بار اضافی هستم 644 00:53:28,039 --> 00:53:29,039 ‫درسته 645 00:53:31,831 --> 00:53:35,039 ‫واقعاً می‌خوای دوباره بری اونجا؟ 646 00:53:41,330 --> 00:53:43,081 ‫تو تنها کسی نیسیتی که می‌خواد 647 00:53:46,705 --> 00:53:50,205 ‫سربازام یه مایلی جنوب دیوار پیداشون کردن 648 00:53:50,205 --> 00:53:52,081 ‫گفتن که تو راه اینجان 649 00:53:58,914 --> 00:54:00,372 ‫تو سگی 650 00:54:02,372 --> 00:54:04,205 ‫یه بار توی وینترفل دیدمت 651 00:54:09,914 --> 00:54:12,081 ‫اونا هم می‌خوان برن اون طرف دیوار 652 00:54:12,081 --> 00:54:15,372 ‫نمی‌خوایم بریم اون طرف دیوار، ‫مجبوریم بریم 653 00:54:15,372 --> 00:54:17,539 ‫لرد ما بهمون گفت که ‫جنگ بزرگ در پیشه 654 00:54:17,539 --> 00:54:19,747 ‫بهش اعتماد نکن 655 00:54:19,747 --> 00:54:21,705 ‫به هیچکدومشون اعتماد نکن 656 00:54:27,330 --> 00:54:28,956 ‫اونا تو گروه برادری هستن 657 00:54:28,956 --> 00:54:31,539 ‫و آخرین چیزی که لردشون ازشون خواست 658 00:54:31,539 --> 00:54:33,914 ‫این بود که منو بفروشن به یه جادوگر قرمزپوش ‫که منو بکشه 659 00:54:33,914 --> 00:54:35,622 ‫توروس؟ 660 00:54:40,664 --> 00:54:42,747 ‫به سختی شناختمت 661 00:54:42,747 --> 00:54:44,956 ‫سر جورا مورمونت 662 00:54:44,956 --> 00:54:47,914 ‫اونا اینجا هیچی برای نوشیدم ‫بهم نمیدن 663 00:54:47,914 --> 00:54:50,956 ‫احساس راحتی نداشتم 664 00:54:50,956 --> 00:54:53,789 ‫تو یه مورمنت هستی؟ 665 00:54:53,789 --> 00:54:55,914 ‫آخرین لرد فرمانده؟ 666 00:54:55,914 --> 00:54:58,122 ‫اون پدرم بود 667 00:54:58,122 --> 00:55:01,122 ‫اون مثل حیوون شکارمون کرد 668 00:55:01,122 --> 00:55:04,163 ‫تاجایی که یادمه، جبران کردی 669 00:55:05,831 --> 00:55:08,455 ‫ببینین به کجا رسیدیم 670 00:55:08,455 --> 00:55:10,039 ‫این سر دنیاییم 671 00:55:10,039 --> 00:55:11,622 ‫و همزمان 672 00:55:11,622 --> 00:55:14,122 ‫داریم به یه هدف، تو یه مسیر حرکت می‌کنیم 673 00:55:15,956 --> 00:55:18,205 ‫دلایل ما، دلایل تو نیستن 674 00:55:18,205 --> 00:55:20,580 ‫مهم نیست فکر می‌کنیم چه دلایلی داریم 675 00:55:22,789 --> 00:55:24,580 ‫یه هدف والاتر هست 676 00:55:24,580 --> 00:55:27,872 ‫و باهم برای رسیدن بهش تلاش می‌کنیم 677 00:55:27,872 --> 00:55:30,163 ‫چه بدونیم چه نه 678 00:55:30,163 --> 00:55:33,081 ‫شاید قدم برداریم، ولی خدای نور... 679 00:55:33,081 --> 00:55:36,455 ‫محض رضای خدا، میشه اون سوراختو ببندی؟ 680 00:55:36,455 --> 00:55:39,247 ‫ما رو هم می‌برین یا نه؟ 681 00:55:39,247 --> 00:55:41,455 ‫نمی‌خوای بدونی چیکار می‌کنیم؟ 682 00:55:41,455 --> 00:55:45,872 ‫بدتر از اینه که توی یه زندون سرد ‫بشینیم و منتظر مردن باشیم؟ 683 00:55:45,872 --> 00:55:47,872 ‫حق با اونه 684 00:55:47,872 --> 00:55:49,872 ‫همه یه طرفیم 685 00:55:52,372 --> 00:55:53,497 ‫چطور می‌تونیم باشیم؟ 686 00:55:55,122 --> 00:55:57,205 ‫همه نفس می‌کشیم 687 00:56:56,500 --> 00:57:01,500 ترجمه از رضا و کیارش Ki@rash , DeathStroke 688 00:57:01,548 --> 00:57:06,548 ارائه شده توسط وبسايت رسانه کوچک LiLMeDiA.TV