1 00:00:01,636 --> 00:00:05,005 ريچارد سايفر تو جست و جوگر حقيقت هستي 2 00:00:05,006 --> 00:00:08,575 Reza.B تقديم مي کند (با تشکر از ميلادجان عزيز در ترجمه اين سريال) 3 00:00:08,585 --> 00:00:13,485 افسانه جست و جوگر فصل دوم قسمت هجدهم ترجمه و زيرنويس از Reza.B Luckyloock09131609@gmail.com 4 00:00:13,495 --> 00:00:18,395 لطفا بعد از تماشاي فيلم نظرات خود را در وبلاگ lots2.blogfa.com مطرح کنيد با تشکر 5 00:00:31,219 --> 00:00:32,353 لرد رال 6 00:00:32,354 --> 00:00:35,122 اون چيزي رو که خواسته بودم برام آوردي؟ 7 00:00:35,123 --> 00:00:38,325 کتيبه والدري 8 00:00:40,428 --> 00:00:41,929 جست و جوگر اين رو خونده؟ 9 00:00:41,930 --> 00:00:44,565 من قبل از اينکه اون بتونه مهر اين کتيبه رو باز کنه ازش گرفتم 10 00:00:44,566 --> 00:00:46,834 پس اون همچنان نمي دونه بعد از اينکه 11 00:00:46,835 --> 00:00:48,869 سنگ اشک ها رو بدست آورد باهاش چيکار کنه 12 00:00:48,870 --> 00:00:51,405 و هيچ وقت هم نخواهد فهميد 13 00:00:51,406 --> 00:00:53,140 نه 14 00:00:53,141 --> 00:00:55,142 اون رو نابود نکن 15 00:00:55,143 --> 00:00:57,711 خواسته نگهبان دنياي مردگانه که تو اين کتيبه رو 16 00:00:57,712 --> 00:00:59,880 به معبد مورد-سيف در جاندارلين ببري 17 00:00:59,881 --> 00:01:03,717 بدون اينکه مهرش رو باز کني 18 00:01:03,718 --> 00:01:07,655 اونوقت اونها اين کتيبه رو به دست من مي رسونن و فقط به دست خودم مي رسونن 19 00:01:07,656 --> 00:01:11,125 در دنياي زنده ها شما جز روح چيز ديگه اي نيستين 20 00:01:11,126 --> 00:01:13,427 قراره من اين رو به دست کي برسونم؟ 21 00:01:13,428 --> 00:01:15,296 ماريانا اگه من جاي تو بودم بيشتر راجع به اين نگران بودم که 22 00:01:15,297 --> 00:01:17,565 مبادا جست و جوگر من رو بکشه و 23 00:01:17,566 --> 00:01:19,533 دستش به کتيبه اي که قراره به معبد جاندارلين بره برسه 24 00:01:19,534 --> 00:01:23,971 چون که از اين بابت مطمئنم که برادر شجاع من 25 00:01:23,972 --> 00:01:26,640 در حال حاضر داره رد پاي تو رو دنبال مي کنه 26 00:01:28,743 --> 00:01:30,477 رد پاها از اين طرفه 27 00:01:30,478 --> 00:01:32,046 اما تقريباً به اندازه نصف روز فاصله دارن 28 00:01:32,047 --> 00:01:33,514 بايد سريع تر حرکت کنيم 29 00:01:33,515 --> 00:01:35,783 شايد اين شانس ما بوده که اين اتفاق افتاده 30 00:01:35,784 --> 00:01:38,385 خواهر تاريکي همراه با کتيبه از چنگمون فرار کرده 31 00:01:38,386 --> 00:01:41,222 و ساعت ها از ما جلوتره و تو به اين ميگي بخت و اقبال؟ 32 00:01:41,223 --> 00:01:42,623 بوشو نمي شنوي؟ 33 00:01:42,624 --> 00:01:44,825 بوي چي رو؟ بوي درخت کاج رو؟ 34 00:01:44,826 --> 00:01:47,127 گوش بره .. روغن حيواني ... بوي عطر رازيانه 35 00:01:47,128 --> 00:01:49,597 و انگار از اون طرف بادها صداي خنده مياد 36 00:01:49,598 --> 00:01:51,665 همه اين نشونه ها دارن به من ميگن که 37 00:01:51,666 --> 00:01:54,835 داريم به يک ميخونه نزديک جاده که براي مسافرهاي خسته است نزديک ميشيم 38 00:01:54,836 --> 00:01:56,470 براي اين جور کارها وقت نداريم 39 00:01:56,471 --> 00:01:57,938 الان يک روزه که هيچ کدوممون چيزي نخورديم 40 00:01:57,939 --> 00:02:00,241 قطعا اگه حالمون جا بياد سريع تر ميتونيم حرکت کنيم 41 00:02:00,242 --> 00:02:01,742 و من مطمئنم که متصدي ميخونه 42 00:02:01,743 --> 00:02:04,712 از اينکه توشه سفرمون رو برامون مهيا کنه خيلي خوشحال ميشه 43 00:02:04,713 --> 00:02:06,380 افتخاريه براي اينجا 44 00:02:06,381 --> 00:02:07,915 اوه ... نه اجازه بدين ما پرداخت کنيم 45 00:02:07,916 --> 00:02:10,150 بعد از همه اون کارهايي که شما براي سرزمين هاي ميانه انجام دادين؟ 46 00:02:10,151 --> 00:02:12,419 بگذارين بتونم ذره اي از زحمات شما رو جبران کنم 47 00:02:12,420 --> 00:02:15,422 ممنون آقا خدا پشت و پناهتون باشه 48 00:02:18,293 --> 00:02:19,426 به سلامتي جست و جوگر 49 00:02:19,427 --> 00:02:21,562 به سلامتي جست و جوگر 50 00:02:21,563 --> 00:02:24,531 بله به سلامتي جست و جوگر 51 00:02:25,867 --> 00:02:28,802 انشاالله که در آتيش دنياي مردگان بسوزه 52 00:02:28,803 --> 00:02:32,106 متوجه حرفتون نشدم اقا 53 00:02:32,107 --> 00:02:34,241 اتفاقً خوب هم فهميدي چي گفتم لعنت به جست و جوگر 54 00:02:34,242 --> 00:02:36,543 و همه اون رفقاي احمقش که باعث شدن حکومت رال منقرض بشه 55 00:02:36,544 --> 00:02:38,712 دارکن رال يک مستبد ظالم بود 56 00:02:38,713 --> 00:02:40,681 اوه ... اين بار چيزي که گفتي رو مي بخشم 57 00:02:40,682 --> 00:02:43,517 اون باعث شد که پسرهات برن جنگ اون باعث شد تا به دخترانت تجاوز کنند 58 00:02:43,518 --> 00:02:45,286 نگاه کن ببين شدي مسخره دست اون 59 00:02:45,287 --> 00:02:47,955 لا اقل وقتي (دارکن رال)اينجا بود ازش دستور مي گرفتيم 60 00:02:47,956 --> 00:02:49,757 اين روزها اگه گرفتار راهزن نشي 61 00:02:49,758 --> 00:02:51,125 بانلينگ ها ترتيبت رو ميدن 62 00:02:51,126 --> 00:02:54,361 خدا منو ببخشه که روزهاي خوش قديمي رو فراموش کردم 63 00:02:54,362 --> 00:02:56,530 به سلامتي روزهاي قديمي 64 00:02:58,133 --> 00:03:03,070 خب خدا رو شکر توي اين جمع يه نفر ديگه عاقل پيدا شد 65 00:03:05,340 --> 00:03:07,408 يک بار اونقدر نزديک بودم 66 00:03:07,409 --> 00:03:09,009 که بتونم اون روزهاي قديمي رو دوباره برگردونم 67 00:03:09,010 --> 00:03:13,380 تا دارکن رال رو دوباره به زندگي و جايگاه واقعي اش برگردونم 68 00:03:13,381 --> 00:03:14,882 حرفات مثل قصه مي مونه 69 00:03:14,883 --> 00:03:16,617 اوه .. آره شبيه قصه مي مونه دوست من 70 00:03:16,618 --> 00:03:18,052 و از اينکه دارم اونها رو ميگم خوشحالم 71 00:03:18,053 --> 00:03:21,488 اوم ... اما گلوم خيلي خشک شده 72 00:03:23,091 --> 00:03:26,660 دو تا از بهترين آب جوهات رو بيار متصدي 73 00:03:30,432 --> 00:03:32,733 قول دادي که داستانت رو برام تعريف کني 74 00:03:32,734 --> 00:03:33,968 همين کار رو هم مي کنم 75 00:03:33,969 --> 00:03:36,503 اما بهت اطمينان ميدم که اين يک قصه نيست دوست من 76 00:03:36,504 --> 00:03:39,173 حقيقت اين ماجرا مثل حقيقت وجود خداست 77 00:03:39,174 --> 00:03:43,978 همه ماجرا از 78 00:03:43,979 --> 00:03:45,746 از يک بندرگاه شروع شد 79 00:03:45,747 --> 00:03:49,116 وقتي که هنوز دارکن رال بر مسند قدرت بود 80 00:03:52,187 --> 00:03:54,321 يکي از اون جاهايي که تونستم 81 00:03:54,322 --> 00:03:56,457 به خاطر دشمني با دارکن رال از اونجا سود ببرم 82 00:03:56,458 --> 00:03:59,026 بيايين جلو خانوم ها و آقايون 83 00:03:59,027 --> 00:04:02,496 عصبانيتتون رو به خاطر کسي که باعث درد و رنج شما شده 84 00:04:02,497 --> 00:04:04,531 سر من خالي کنين 85 00:04:05,934 --> 00:04:07,668 هر سه پرتاب يک شيلينگ 86 00:04:12,474 --> 00:04:15,309 دهاران هاي واقعي اومدن 87 00:04:26,988 --> 00:04:29,289 نه .. محض رضاي خدا من رو نکش 88 00:04:29,290 --> 00:04:31,291 من فقطداشتم براي سير کردن شکم خودم کار مي کردم 89 00:04:31,292 --> 00:04:32,526 اصلا قصد جسارت نداشتم 90 00:04:33,928 --> 00:04:35,696 خيلي مشهور شدي ميدونستي؟ 91 00:04:35,697 --> 00:04:38,766 استعداد بي نظيرت 92 00:04:38,767 --> 00:04:41,368 به گوش دارکن رال رسيده 93 00:04:41,369 --> 00:04:44,071 اون ميخواد که با تو خصوصي ديدار کنه 94 00:04:47,042 --> 00:04:48,742 به اين موضوع فکر کنين دارکن رال 95 00:04:48,743 --> 00:04:52,346 اون ميتونه در جايگاه شما در مراسم هاي تشريفاتي شرکت داشته باشه 96 00:04:52,347 --> 00:04:55,015 و به جاي شما به کارهاي بيهوده بپردازه 97 00:04:55,016 --> 00:04:58,352 اون مي تونه طعمه خوبي براي کساني که قصد جون شما رو دارن باشه 98 00:04:58,353 --> 00:04:59,686 هوم 99 00:05:01,556 --> 00:05:03,924 موثر واقع شد کاپيتان مالري 100 00:05:03,925 --> 00:05:05,826 سپاسگزارم لرد رال 101 00:05:05,827 --> 00:05:08,162 حقا که تاثيرگذار بود 102 00:05:08,163 --> 00:05:11,098 اون خيلي شبيه به منه 103 00:05:11,099 --> 00:05:13,300 خودم هم نمي دونستم شکم من اينطور بيرون زده 104 00:05:13,301 --> 00:05:14,601 دماغم هم مثل اسب مي مونه 105 00:05:14,602 --> 00:05:18,372 و موهاي سرم هم مثل موي تن موش مي مونه 106 00:05:19,908 --> 00:05:21,909 انگار يک سالي که 107 00:05:21,910 --> 00:05:23,677 به عنوان سنگ شکن کارگر معدن بودي 108 00:05:23,678 --> 00:05:25,579 باعث شده احساساتت قوي تر بشه 109 00:05:25,580 --> 00:05:26,947 ببرينش 110 00:05:26,948 --> 00:05:28,949 بدين به سگ ها تا بخورنش قبل از اينکه دشمنانم از اين موضوع سوء استفاده کنند 111 00:05:28,950 --> 00:05:31,585 لرد رال ديگه بحث راجع به اين موضوع کافيه کاپيتان 112 00:05:31,586 --> 00:05:32,920 با کمال احترام و فروتني قربان 113 00:05:32,921 --> 00:05:34,855 من اين مرد رو به اينجا نياوردم 114 00:05:34,856 --> 00:05:36,390 که برامون مسخرگي کنه 115 00:05:36,391 --> 00:05:39,093 بلکه براي يک کار مهم تري آوردمش 116 00:05:39,094 --> 00:05:42,663 اگه شما به من اجازه بدين تا نشونتون بدم که چکاري مي تونم انجام بدم 117 00:05:42,664 --> 00:05:44,098 شما رو نااميد نمي کنم 118 00:05:46,468 --> 00:05:47,835 اگرمونت نظر تو چيه؟ 119 00:05:47,836 --> 00:05:50,637 البته که موافق هستم سرور من 120 00:05:50,638 --> 00:05:52,372 اين مردک پست و فرومايه 121 00:05:52,373 --> 00:05:54,775 يک ذره از نجابت و درخشندگي شما رو نداره و نخواهد داشت 122 00:05:54,776 --> 00:05:58,345 اما اگه همونطور که کاپيتان مارلي ميگه بتونه تغيير بکنه 123 00:05:58,346 --> 00:06:00,147 ممکنه به يک دردي بخوره 124 00:06:00,148 --> 00:06:03,350 يک روزي شما بايد دشمن خودتون رو متقاعد کنين 125 00:06:03,351 --> 00:06:04,985 که از دنيا رفتين 126 00:06:04,986 --> 00:06:07,654 اون موقع اين مردک براي اين متقاعدسازي به درد ميخوره 127 00:06:09,624 --> 00:06:11,692 قد اين مردک اندازه يک قارچه 128 00:06:11,693 --> 00:06:14,027 ميخواي با اين مشکل چکار کني؟ روي چوب وايسونيش 129 00:06:18,800 --> 00:06:20,534 ترا خدا 130 00:06:20,535 --> 00:06:24,738 ديگه حسابي دراز شدم به خدا قسم که شدم 131 00:06:28,776 --> 00:06:30,544 خدا رو شکر 132 00:06:32,881 --> 00:06:34,715 هنوز دو بند انگشت ديگه مونده 133 00:06:34,716 --> 00:06:35,716 چي؟ 134 00:06:35,717 --> 00:06:37,551 فقط چشمات رو ببند والتر 135 00:06:37,552 --> 00:06:39,620 و خودت رو در دريا تصور کن 136 00:06:39,621 --> 00:06:41,121 نه 137 00:06:42,891 --> 00:06:46,593 و در اون موقع ما مشکل قد والتر رو حل کرديم 138 00:06:46,594 --> 00:06:48,929 و اون موهاي زشتش رو رنگ کرديم 139 00:06:48,930 --> 00:06:52,399 اما هنوز يک کار ديگه لازم بود که انجام بشه 140 00:06:52,400 --> 00:06:54,935 بهت مياد مگه نه؟ 141 00:06:54,936 --> 00:06:57,571 اما هنوز من هيچ راه حلي براي دماغ اين بشر نمي دونم 142 00:06:57,572 --> 00:07:01,175 اوه ... اين برجستگي وقتي اتفاق افتاد که من براي اولين بار در مقابل رال خطا کردم 143 00:07:01,176 --> 00:07:04,244 يک آدم مست با مشت به من زد و اين جوري دماغم رو از مفصلش جدا رکد 144 00:07:04,245 --> 00:07:05,879 وقتي که مشغول پذيرايي بودم 145 00:07:05,880 --> 00:07:07,714 من فقط اون رو با يه کم زغال سياه کرده بودم 146 00:07:07,715 --> 00:07:09,016 و هيچ کس از جمعيت هم عقلش نرسيد 147 00:07:09,017 --> 00:07:11,818 خب ديگه از يک آدم روستايي احمق غير از اين هم انتظار نميره 148 00:07:11,819 --> 00:07:14,054 اما اگه تو ميخواي از اين بسر براي دارکن رال استفاده اي پيدا کني 149 00:07:14,055 --> 00:07:17,124 بايد اون کساني رو خيلي به دارکن رال نزديک هستند و اون رو کاملاً مي شناسن رو هم متقاعد کني 150 00:07:17,125 --> 00:07:19,092 اوه ... نه من ميتونم اين مشکل رو 151 00:07:19,093 --> 00:07:20,994 با يه کم خمير و عسل به صورت مرهم 152 00:07:20,995 --> 00:07:23,964 براي پنهان کردن اين دماغ بد فرم حل کنم 153 00:07:23,965 --> 00:07:26,934 اوم نيازي به اين چيزها نيست 154 00:07:34,976 --> 00:07:36,476 عالي شد 155 00:07:36,477 --> 00:07:39,213 مردم دهاران 156 00:07:39,214 --> 00:07:43,984 در حالي که داريم با اقتدار به يک قرن ديگه نزديک ميشيم 157 00:07:43,985 --> 00:07:46,253 در حاي که همه متحد با هم در راستاي يک هدف هستيم 158 00:07:46,254 --> 00:07:48,188 ساکت شو تا گوش هام به خون نيفتادن 159 00:07:48,189 --> 00:07:50,824 اگه مردم اين رو بشنون متوجه ميشن که فريب خوردند 160 00:07:50,825 --> 00:07:54,061 و اگه اين اتفاق بيفته 161 00:07:54,062 --> 00:07:56,897 لرد رال همونجا دستور ميده که سرهامون رو جدا کنن 162 00:07:56,898 --> 00:07:58,465 ژنرال 163 00:07:58,466 --> 00:08:00,667 اصلا احتياجي نيست که والتر حرفي بزنه 164 00:08:00,668 --> 00:08:03,737 تنها کاري که اون بايد بکنه اينه که در بالکن بايسته و نمايش بازي کنه 165 00:08:03,738 --> 00:08:06,139 و به جمعيت موج هيجان بده 166 00:08:06,140 --> 00:08:08,208 زود باش والتر به ژنرال نشون بده که چقدر 167 00:08:08,209 --> 00:08:09,576 در ايجاد تحريک بين مردم استادي 168 00:08:17,885 --> 00:08:20,320 حالا اگه تو واقعا دلت ميخواد که 169 00:08:20,321 --> 00:08:23,824 پيش لرد رال بري و عيش اون رو به هم بزني 170 00:08:23,825 --> 00:08:27,995 و بهش بگي که بياد اينجا و اين آشفته بازار رو ببينه خب برو 171 00:08:30,999 --> 00:08:32,232 قبوله 172 00:08:32,233 --> 00:08:33,967 ظاهرت رو درست کن 173 00:08:33,968 --> 00:08:36,603 خدا آخر عاقبت همه ما رو ختم به خير کنه 174 00:09:19,747 --> 00:09:22,516 و در اون زمان تحت آموزش هاي من 175 00:09:22,517 --> 00:09:25,952 والتر ديگه تونست به خوبي همه چيز رو ياد بگيره 176 00:09:25,953 --> 00:09:28,388 ما دو تا شديم دوست صميمي من و والت 177 00:09:28,389 --> 00:09:30,590 و اون طلاهايي که به خاطر خدمتمون دريافت کرديم 178 00:09:30,591 --> 00:09:33,994 تماما صرف عياشي و خوش گذروني مون شد ... بله 179 00:09:33,995 --> 00:09:36,730 خيلي وقت از اون روزي که من اون رو 180 00:09:36,731 --> 00:09:39,499 توي خيابون شيپ هيون پيدا گردم ميگذره 181 00:09:39,500 --> 00:09:43,704 اما اون روزهاي خوب زياد دوام نياورد 182 00:09:43,705 --> 00:09:47,140 و وقتي که اون جست و جوگر ملعون سرورمون رو سرنگون کرد ... خب 183 00:09:47,141 --> 00:09:50,277 قصر نابود شد 184 00:09:50,278 --> 00:09:53,580 و خيلي زود توسط مردم خشمگين اشغال شد 185 00:09:53,581 --> 00:09:56,249 هموه براي چپاول و انتقام جويي گرسنه بودن 186 00:09:58,286 --> 00:10:01,421 اون رو بيار پايين 187 00:10:02,824 --> 00:10:05,692 نگاه کنين اين همون رال مسبتد و ظالمه 188 00:10:05,693 --> 00:10:07,094 انگاري بعد از همه اين جريان ها هنوز نمرده 189 00:10:07,095 --> 00:10:08,862 دارکن رال مرده 190 00:10:08,863 --> 00:10:10,997 و جست و جوگر اون رو کشته من فقط بدلشم 191 00:10:10,998 --> 00:10:13,500 از کجا بدونيم اوني که مرده بدل نبوده 192 00:10:13,501 --> 00:10:15,869 و تو دارکن رال واقعي نيستي؟ 193 00:10:15,870 --> 00:10:17,704 آره 194 00:10:25,012 --> 00:10:27,681 مالري 195 00:10:27,682 --> 00:10:29,449 خدا عمرت بده دوست قديمي 196 00:10:29,450 --> 00:10:30,917 بگيرينش 197 00:10:32,653 --> 00:10:36,123 و بعد جمعيت همه جا رو گرفت 198 00:10:36,124 --> 00:10:38,125 و تو هم ديگه اون رو هيچ وقت نديدي؟ 199 00:10:38,126 --> 00:10:40,727 اوه ... نه نه نه نه من اون رو دوباره ديدم 200 00:10:40,728 --> 00:10:43,063 من فقط تازه اول قصه رو برات تعريف کردم 201 00:10:43,064 --> 00:10:47,100 هنوز اتفاق هايي مثل بدست آوردن گنج ... خون ريزي 202 00:10:47,101 --> 00:10:51,204 خيانت و مهم تر از همه اونها گذروندن با خانوم ها مونده 203 00:10:51,205 --> 00:10:53,373 پس چرا دست دست مي کني ادامه بده 204 00:10:53,374 --> 00:10:57,010 پس دوست من به يه پيمانه شراب ديگه احتياج داره 205 00:11:02,205 --> 00:11:04,072 بعد از سقوط دارکن رال 206 00:11:04,073 --> 00:11:06,074 شرايط براي دهاران ها سخت شده بود 207 00:11:06,075 --> 00:11:09,177 ديگه دستمزدي در کار نبود چپاولي هم در کار نبود 208 00:11:09,178 --> 00:11:11,613 غارتي هم در کار نبود 209 00:11:11,614 --> 00:11:14,916 اما من براي بخت و اقبال خودم يک نقشه داشتم 210 00:11:14,917 --> 00:11:18,486 اما براي اون لازم بود تا دوباره دوست قديمي خودم والتر رو پيدا مي کردم 211 00:11:18,487 --> 00:11:19,788 چطور تونستي پيداش کني؟ 212 00:11:19,789 --> 00:11:22,290 خب من ميدونستم که اون به يک نوع آبجو بيشتر علاقه داره 213 00:11:22,291 --> 00:11:24,860 بنابراين دنبالش در ميخونه ها گشتم 214 00:11:24,861 --> 00:11:27,262 داشتم نااميد مي شدم تا اينکه يک شب 215 00:11:27,263 --> 00:11:30,765 وارد يه جاي مرطوبي شدم 216 00:11:30,766 --> 00:11:35,737 که معمولاً چند دقيقه اي رو در اونجا مي گذروندم 217 00:11:35,738 --> 00:11:38,473 فکر کردي که ميتوني با اين پول من رو خر کني آره؟ 218 00:11:38,474 --> 00:11:40,876 نه من فکر مي کردم که اونها سکه مسي هستند به جون خودت قسم 219 00:11:40,877 --> 00:11:42,410 اوني که خر شده من هستم 220 00:11:42,411 --> 00:11:44,946 زذل دروغگو 221 00:11:47,617 --> 00:11:50,085 حاکم ظالم هنوز زنده است 222 00:11:50,086 --> 00:11:51,253 والتر 223 00:11:54,223 --> 00:11:59,928 هر کس ميخواد اون رو بکشه اول بايد از روي جنازه من رد بشه 224 00:11:59,929 --> 00:12:01,329 همراه من بيا 225 00:12:13,876 --> 00:12:17,679 مالري دوست قديمي 226 00:12:17,680 --> 00:12:19,781 از اينکه دوباره مي بينمت خيلي خوشحالم والتر 227 00:12:21,183 --> 00:12:24,019 اين بار دفعه دومي بود که جون من رو نجات دادي 228 00:12:24,020 --> 00:12:26,621 اصلا انتظارش رو نداشتم که تو به داد من برسي 229 00:12:27,924 --> 00:12:29,891 اي کاش شبيه يه نفر ديگه بودم 230 00:12:29,892 --> 00:12:32,594 والتر اون کسي که تو شبيه اش هستي باعث ميشه تا ما رستگار بشيم 231 00:12:32,595 --> 00:12:35,363 تنها کاري که تو بايد بکني اينه که مورد-سيف رو فريب بدي 232 00:12:35,364 --> 00:12:36,698 به اينکه تو دارکن رال واقعي هستي 233 00:12:36,699 --> 00:12:38,533 مورد-سيف؟ نکنه عقلت رو از دست دادي؟ 234 00:12:38,534 --> 00:12:40,368 خواهر ها در معبد جاندرلين هستند و 235 00:12:40,369 --> 00:12:41,736 از يک گنجينه محافظت مي کنند 236 00:12:41,737 --> 00:12:43,038 گنجينه اي که خود دارکن رال اون رو انبار کرده 237 00:12:43,039 --> 00:12:45,240 بنابراين وقتي که سرور واقعي اونها بهشون دستور بده 238 00:12:45,241 --> 00:12:46,641 که اون رو برگردونند 239 00:12:46,642 --> 00:12:50,178 اونوقت ما ديگه براي باقيمونده عمرمون به اندازه کافي طلا و جواهر داريم 240 00:12:50,179 --> 00:12:51,680 تا حالا فکر کردي 241 00:12:51,681 --> 00:12:55,717 که اون زن ها با اون چوب هايي که دستشون هست 242 00:12:55,718 --> 00:12:57,485 چطور مي تونند مردها رو شکنجه بدن؟ 243 00:12:57,486 --> 00:13:00,021 اونها هيچ وقت به خودشون اين اجازه رو نميدن 244 00:13:00,022 --> 00:13:01,556 که از چوب دستي هاشون بر عليه سرور واقي شون استفاده کنند 245 00:13:01,557 --> 00:13:02,657 من هم که سرور واقعي شون نيستم 246 00:13:02,658 --> 00:13:05,327 و براي اين نقشه ما بايد به اونها نزديک بشيم 247 00:13:05,328 --> 00:13:07,562 و بعد اونها متوجه مي شن والتر 248 00:13:07,563 --> 00:13:10,065 فقط کافيه چشم هات رو ببندي 249 00:13:10,066 --> 00:13:13,802 و تصور کني که در دريا هستي 250 00:13:13,803 --> 00:13:15,837 آخرين باري که يادم مياد بهم اين حرف رو زدي 251 00:13:15,838 --> 00:13:18,606 شونه هام داشتن از جاشون در ميرفتن 252 00:13:18,607 --> 00:13:20,308 اما اين دفعه والتر 253 00:13:20,309 --> 00:13:24,412 ما به اون گنجينه دست پيدا مي کنيم و بعد با اون به يک سفر دريايي به مريلاندريا ميريم 254 00:13:24,413 --> 00:13:27,482 و اون وقت يک زندگي راحت رو 255 00:13:27,483 --> 00:13:29,217 با سپري کردن اقيانوس ها 256 00:13:29,218 --> 00:13:32,420 گردش در دشت هاي طلايي 257 00:13:32,421 --> 00:13:36,424 و هر شب يک خانوم متفاوت ميگذرونيم 258 00:13:37,860 --> 00:13:40,595 من به همون يه دونش هم قانعم 259 00:13:40,596 --> 00:13:41,696 البته اگه دختر درستي باشه 260 00:13:41,697 --> 00:13:43,765 پس برات يک درخت درست و حسابي پيدا مي کنيم 261 00:13:43,766 --> 00:13:47,736 اما اول کار ما به اون گنجينه نياز داريم 262 00:13:47,737 --> 00:13:49,604 نظرت چيه؟ 263 00:13:50,773 --> 00:13:53,908 لرد رال حقيقت داره 264 00:13:55,845 --> 00:13:57,612 شما هنوز زنده هستين 265 00:14:00,349 --> 00:14:03,918 برخيزين خواهران آژيل به دست 266 00:14:07,456 --> 00:14:09,557 چطور مي تونيم به شما خدمت کنيم سرور من؟ 267 00:14:09,558 --> 00:14:11,960 من براي گنجينه ام به اينجا اومدم 268 00:14:11,961 --> 00:14:14,162 به روي چشم قربان 269 00:14:14,163 --> 00:14:18,299 اما قبلش من و لرد رال به يک غذاي خوب 270 00:14:18,300 --> 00:14:21,236 و يک حمام داغ احتياج داريم 271 00:14:21,237 --> 00:14:23,338 لرد رال از سفرشون خسته شده اند 272 00:14:23,339 --> 00:14:26,708 و با اينکه به وسيله توانايي هاي يک مورد-سيف ارضا بشند 273 00:14:26,709 --> 00:14:31,246 هيچ مشکلي ندارند 274 00:14:31,247 --> 00:14:33,648 به روي چشم کاپيتان مالري 275 00:14:33,649 --> 00:14:36,317 سريعا آماده ميشه 276 00:14:36,318 --> 00:14:38,319 چرا اونجا ورماسيدي؟ 277 00:14:38,320 --> 00:14:41,289 به همون اندازه اي که ابلهي کر هم هستي؟ 278 00:14:41,290 --> 00:14:44,492 نه بانوي من الان حمام رو آماده مي کنم 279 00:14:44,493 --> 00:14:46,361 شام رو هم آماده کن همين حالا 280 00:14:46,362 --> 00:14:48,229 البته بانوي من 281 00:15:02,478 --> 00:15:05,246 فکر نمي کنم که بايد بيشتر از اين سفرمون رو به تاخير بندازيم 282 00:15:05,247 --> 00:15:06,748 کاپيتان مالري 283 00:15:06,749 --> 00:15:10,452 بعد از همه اين اتفاقات سرنوشت دهاران ها در خطره 284 00:15:10,453 --> 00:15:14,255 از خود گذشتگي شما نسبت به وظيفه تون هميشه شايسته ستايشه لرد رال 285 00:15:14,256 --> 00:15:18,460 اما ازتون خواهش مي کنم که يه مقدار به فکر خودتون هم باشين 286 00:15:18,461 --> 00:15:21,029 بعداز از همه سختي هايي که در اين چند ماه کشيدين 287 00:15:21,030 --> 00:15:23,598 لياقت اين رو دارين که يک شب رو خوش باشين 288 00:15:30,739 --> 00:15:33,108 چطور يک خدمتکار پست و فرومايه 289 00:15:33,109 --> 00:15:35,076 جرات ميکنه مستقيم به چشم هاي لرد رال نگاه کنه؟ 290 00:15:35,077 --> 00:15:37,178 نزنش 291 00:15:41,083 --> 00:15:42,317 سرور من؟ 292 00:15:42,318 --> 00:15:46,421 شما ميتوني با اين خدمتکار ملايم تر هم رفتار کني 293 00:15:46,422 --> 00:15:49,390 يا اينکه دچار خشم و غضب من ميشي 294 00:15:50,759 --> 00:15:52,360 بله سرور من 295 00:16:05,007 --> 00:16:07,408 داراي تلاش مي کني که ما رو به کشتن بدي؟ 296 00:16:07,409 --> 00:16:10,512 لرد رال واقعي هيچ وقت به خمتکار ها ترحم نشون نمي داد 297 00:16:10,513 --> 00:16:12,147 اونها خيلي ظالمانه رفتار مي کنند 298 00:16:12,148 --> 00:16:14,716 و چقدر ميتونن ظالم باشند 299 00:16:14,717 --> 00:16:16,351 وقتي که بفهمن يه دستي خورد ابله جان؟ 300 00:16:16,352 --> 00:16:18,753 من اون کسي بودم که بايد اين جا رو ترک کنيم 301 00:16:18,754 --> 00:16:20,221 اگه تلاش کنيم و بخواهيم که الان اينجا رو ترک کنيم 302 00:16:20,222 --> 00:16:23,491 و چيزي رو که خواسته بوديم رو بي خيالش بشيم 303 00:16:23,492 --> 00:16:26,161 اونها مشکوک ميشن 304 00:16:27,630 --> 00:16:31,599 لرد رال خوابگاهتون آماده است 305 00:16:31,500 --> 00:16:33,468 ميتونم شخصا اون رو به شما نشون بدم؟ 306 00:16:33,469 --> 00:16:36,237 اوم 307 00:16:38,274 --> 00:16:42,010 من زياد ميلي به عضق بازي ندارم 308 00:16:42,011 --> 00:16:44,312 اما به شما دستور ميدم که 309 00:16:44,313 --> 00:16:47,882 کاپيتان مارلي رو به خوابگاهشون راهنمايي کنين 310 00:16:47,883 --> 00:16:51,119 و سعي نکنين که باعث رنجشش بشين 311 00:16:51,120 --> 00:16:53,488 چون که اونوقت شرمنده من ميشين 312 00:16:53,489 --> 00:16:56,291 هر چه شما دستور بدين سرور من 313 00:16:56,292 --> 00:17:00,061 ميرم که براتون لباس بيارم کاپيتان 314 00:17:01,797 --> 00:17:03,898 والتر؟ هوم 315 00:17:03,899 --> 00:17:08,069 تو بهترين دوستي هستي که يه آدم ميتونه داشته باشه 316 00:17:08,070 --> 00:17:11,873 اون شبي که من و والتر در معبد گذرونديم 317 00:17:11,874 --> 00:17:15,009 ارزش همه اون سختي هايي که براش کشيديم رو داشت 318 00:17:15,010 --> 00:17:17,378 خيلي 319 00:17:19,848 --> 00:17:22,884 به شما اطمينان ميدم سرور من از وقتي که شما اين گنجينه رو به امانت به ما دادين 320 00:17:22,885 --> 00:17:24,552 دست نخورده باقي مونده 321 00:17:24,553 --> 00:17:25,553 خوبه 322 00:17:36,599 --> 00:17:39,200 اينها رو داخل يه واگن قرار بدين همين حالا 323 00:17:39,201 --> 00:17:42,036 بايد اين قدر زود ما رو ترک کنين لرد رال؟ 324 00:17:42,037 --> 00:17:43,871 من در سرزمين هاي ميانه دشمن هاي زيادي دارم 325 00:17:43,872 --> 00:17:46,307 بيشتر از اوني که بتونيم در حال حاضر باهاشون روبرو بشيم 326 00:17:46,308 --> 00:17:48,476 بنابراين من به سرزمين هاي جنوبي ميرم 327 00:17:48,477 --> 00:17:50,712 تا بتونم در اونجا ارتشي رو اجير کنم 328 00:17:50,713 --> 00:17:53,915 و با اون بتونم دوباره دهاران ها رو تقويت کنم 329 00:17:53,916 --> 00:17:56,417 نقشه هوشمندانه ايه سرور من 330 00:17:56,418 --> 00:17:59,087 شما به همراه خواهرانت بايد ما رو 331 00:17:59,088 --> 00:18:01,022 تا بندر اسکورت کنين تا مطمئين بشين که ما سالم مي رسيم 332 00:18:09,965 --> 00:18:13,735 نقشه واقعي مون اين بود که يک قايق براي رفتن به ماريلندريا بگيريم 333 00:18:13,736 --> 00:18:15,169 اما من ميدونستم که نياز به محافظت داريم 334 00:18:15,170 --> 00:18:16,904 تا بتونيم از بين راهزن ها و سارق هاي 335 00:18:16,905 --> 00:18:18,306 کوسهتان آهن عبور کنيم 336 00:18:18,307 --> 00:18:20,575 و نقشه مون تقريبا داشت پيش مي رفت که وايسا 337 00:18:20,576 --> 00:18:22,043 اگر که به خاطر دخالت 338 00:18:22,044 --> 00:18:23,945 اون فاحشه هاي مورد-سيف نبود 339 00:18:23,946 --> 00:18:27,782 لرد رال اين هم از معتمدترين خادم شما 340 00:18:27,783 --> 00:18:30,051 ژنرال اگرمونت 341 00:18:31,553 --> 00:18:34,455 اون تنها کسي بود که در سرتاسر دنيا 342 00:18:34,456 --> 00:18:37,959 ميدونستيم که امکان نداره بتونيم اون رو فريب بديم 343 00:18:44,336 --> 00:18:45,970 اون اينجا چيکار مي کنه؟ 344 00:18:45,971 --> 00:18:47,772 ما پي اون فرستاديم سرور من 345 00:18:47,773 --> 00:18:49,440 شما به همه نيروهاتون احتياج دارين 346 00:18:49,441 --> 00:18:51,442 اگر ميخواهين که شکوه دهاران ها رو برگردونين 347 00:18:51,443 --> 00:18:53,244 زده به سرت؟ 348 00:18:53,245 --> 00:18:55,313 مگه نمي دوني که ژنرال اگرمونت يه خائنه 349 00:18:55,314 --> 00:18:57,849 اون سعي داشت تا حکومت رو به زور غصب کنه بله 350 00:18:57,850 --> 00:19:00,685 من از اين موضوع بي اطلاع بودم لطفا عذرخواهي من رو بپذريرين سرور من 351 00:19:00,686 --> 00:19:02,453 فقط به يک شرط لرد رال تو رو مي بخشند که 352 00:19:02,454 --> 00:19:05,923 اگرمونت و همه همراهانش رو بکشي 353 00:19:05,924 --> 00:19:08,693 به خواهرانت دستور بده که حمله کنند 354 00:19:08,694 --> 00:19:10,394 قبل از اينکه اون ما رو به قتل برسونه 355 00:19:10,395 --> 00:19:12,063 شنيدين که لرد رال چي گفت 356 00:19:12,064 --> 00:19:15,433 همه رو نابود کنين 357 00:19:27,946 --> 00:19:30,815 وقتي که اون مورد-سيف مرد 358 00:19:32,885 --> 00:19:36,287 فهميدم که تازه شروع دردسرهاست 359 00:19:36,288 --> 00:19:38,022 منظورت چيه؟ 360 00:19:38,023 --> 00:19:39,457 خب اون مرده بود رفيق 361 00:19:39,458 --> 00:19:42,526 روح اون به دنياي مردگان رفته بود 362 00:19:42,527 --> 00:19:44,896 شگفت زدگي اون رو 363 00:19:44,897 --> 00:19:48,833 وقتي خودش رو در مقابل لرد رال عصباني ببينه تصور کن 364 00:19:48,834 --> 00:19:51,269 و تصور کن که چقدر لرد رال ناراحت ميشه 365 00:19:51,270 --> 00:19:54,372 وقتي که بفهمه مورد-سيف هاي وفادار بهش 366 00:19:54,373 --> 00:19:57,541 به وسيله دو نفر شياد تيغ زده شدند 367 00:20:06,585 --> 00:20:09,687 من دليرانه در کنار والتر جنگيدم 368 00:20:09,688 --> 00:20:12,456 اما در نهايت ما پيروز شديم 369 00:20:15,327 --> 00:20:16,427 چرا داري با ما مي جنگي؟ 370 00:20:16,428 --> 00:20:19,397 لرد رال به من دستور داده 371 00:20:19,398 --> 00:20:21,866 لرد رال مرده 372 00:20:25,637 --> 00:20:28,472 بنابراين اينطور نتيجه مي گيرم که اون مرد يک شياده 373 00:20:28,473 --> 00:20:32,043 يک بدل که لرد رال اون رو استخدام کرده بوده 374 00:20:35,981 --> 00:20:39,250 اگرمونت به خاطر گستاخي ات بايد از من عذرخواهي کني 375 00:20:39,251 --> 00:20:42,820 و گرنه تو و همراهانت تا آخر عمر نتيجه کارتون رو ميبينين 376 00:20:44,423 --> 00:20:45,856 حتماً 377 00:20:45,857 --> 00:20:49,226 اما اگه تونستي به ما ثابت کني که تو لرد رال واقعي هستي 378 00:20:49,227 --> 00:20:50,761 با يک سوال که به من بگي 379 00:20:50,762 --> 00:20:53,597 در مهموني پرنسس وايولت از تامارانگ 380 00:20:53,598 --> 00:20:56,300 چي باعث سرگرمي مهمون هاش ده بود؟ 381 00:21:00,305 --> 00:21:01,739 يک دلقک 382 00:21:01,740 --> 00:21:05,042 نه والتر 383 00:21:05,043 --> 00:21:07,411 يک خيمه شب باز بود 384 00:21:07,412 --> 00:21:09,747 شما همتون يه دستي خوردين 385 00:21:09,748 --> 00:21:13,050 هوم ... نه نه نه 386 00:21:13,051 --> 00:21:14,352 ميدوني ... آه 387 00:21:17,689 --> 00:21:19,690 نه 388 00:21:19,691 --> 00:21:21,959 نميخواد بکشيش 389 00:21:23,395 --> 00:21:26,063 سرور من اين مرد خودش رو جاي شما زده 390 00:21:26,064 --> 00:21:27,231 و ميخواسته که طلاهاي شما رو بدزده 391 00:21:27,232 --> 00:21:29,867 بله همين الان از يک مورد-سيف مرده 392 00:21:29,868 --> 00:21:33,604 خبر ها رو شنيدم 393 00:21:33,605 --> 00:21:36,040 اما زنده اين شارلاتان به درد من ميخورده 394 00:21:36,041 --> 00:21:39,844 شايد هم يک روز مرده اش به درد من بخوره 395 00:21:39,845 --> 00:21:41,979 اون رو به سياه چال بندازين 396 00:21:41,980 --> 00:21:43,948 ولي مراقب چهره و صورتش باشين 397 00:21:43,949 --> 00:21:48,019 تا در آينده بتونم ازش استفاده کنم 398 00:21:48,020 --> 00:21:50,087 همراه افرادت در معبد بمون 399 00:21:50,088 --> 00:21:53,724 و با تمام وجودت ازش نگهباني کن تا من دوباره پيشت بيام 400 00:21:55,594 --> 00:21:57,828 نه ... ترا خدا 401 00:22:01,033 --> 00:22:03,334 اين اتفاق تقريبا مال سال پيش بود 402 00:22:03,335 --> 00:22:09,774 ديگه از اون موقع تا حالا ديگه والتر بيچاره رو نديدم 403 00:22:09,775 --> 00:22:14,178 شک ندارم که الان که ما داريم با همديگه صحبت مي کنيم اون در سياه چال مورد-سيف هاست 404 00:22:15,547 --> 00:22:18,182 بخور والتر 405 00:22:32,364 --> 00:22:34,465 نمي فهمم 406 00:22:34,466 --> 00:22:36,634 الان ديگه ميبود بهش رسيده باشيم 407 00:22:36,635 --> 00:22:38,602 شايد رسيديم 408 00:23:26,518 --> 00:23:28,819 زد 409 00:23:39,664 --> 00:23:41,398 به من دستور بدين معترف 410 00:23:41,399 --> 00:23:42,500 داکرا رو خارج کن 411 00:23:49,241 --> 00:23:51,909 اوه ... اوه ازت ممنونم کيلن 412 00:23:53,278 --> 00:23:55,513 کتيبه والدري ميدوني که اون کجاست؟ 413 00:23:55,514 --> 00:23:56,847 جواب سوالش رو بده 414 00:23:56,848 --> 00:23:58,015 بنده رو عفو کنين مادر معترف 415 00:23:58,016 --> 00:24:00,351 من چيزي راجع به کتيبه نمي دونم 416 00:24:01,653 --> 00:24:03,988 خواهران تاريکييه چيز با ارزشي رو از جست و جوگر 417 00:24:03,989 --> 00:24:06,757 دزديدن و با خودشون بردن اون کجاست؟ 418 00:24:06,758 --> 00:24:08,592 بايد کار خواهر ماريانا باشه 419 00:24:08,593 --> 00:24:12,029 اوه به ما دستور داد که اينجا منتظر شما باشيم و به شما و جست و جوگر حمله کنيم 420 00:24:12,030 --> 00:24:15,366 و حداقل جلوتون رو بگيريم اگه نتونستيم شما رو بکشيم 421 00:24:15,367 --> 00:24:17,034 لطفا من رو ببخشين بانوي من 422 00:24:17,035 --> 00:24:18,269 از کدوم طرف رفته؟ 423 00:24:18,270 --> 00:24:20,804 به سمت غرب راه بيفتين بريم 424 00:24:24,142 --> 00:24:26,744 ژنرال 425 00:24:26,745 --> 00:24:30,247 اين زن مدعي هست که لرد رال به اون گفته که به اينجا بياد تا در اينجا اون رو ملاقات کنه 426 00:24:30,248 --> 00:24:34,285 خواهر ماريانا باوفاترين خدمتکار لرد رال 427 00:24:34,286 --> 00:24:39,423 روزي که منتظرش بوديم بالاخره فرا رسيد 428 00:24:39,424 --> 00:24:40,824 ولي لرد رال اينجا نيست 429 00:24:40,825 --> 00:24:43,227 من قدرت اين رو دارم که ايشون رو احضار کنم 430 00:24:58,643 --> 00:25:01,111 هنوز اون کتيبه رو در اختيار داري؟ 431 00:25:01,112 --> 00:25:04,415 I wouldn't have dared to appear before you without it. 432 00:25:05,951 --> 00:25:08,819 سرور من من دستور شما رو اجرا کردم 433 00:25:08,820 --> 00:25:11,755 و شخصا بر روي زنداني کردن اون زنداني نظارت داشتم 434 00:25:11,756 --> 00:25:15,359 خوشحالم که اين رو مي شنوم 435 00:25:15,360 --> 00:25:19,930 چون که الان وقت اون رسيده که دوست قديميمون والتر 436 00:25:19,931 --> 00:25:21,298 بميره 437 00:25:34,369 --> 00:25:36,370 اين پايين خيلي سرده 438 00:25:36,371 --> 00:25:38,005 لطفا اين موضوع رو به هيچ کسي نگين 439 00:25:38,006 --> 00:25:40,173 اما من براتون عرقنيشکر آوردم 440 00:25:40,174 --> 00:25:43,110 لااقل باعث ميشه شما يه کم گرم بشين 441 00:25:58,293 --> 00:26:01,461 اينها رو بپوش ... عجله کن اينجا چه خبره؟ 442 00:26:01,462 --> 00:26:04,798 وقتي رفتيم بيرون برات تعريف مي کنم زود باش 443 00:26:13,107 --> 00:26:14,975 هيچ کسي دنبالمون نمياد 444 00:26:14,976 --> 00:26:17,778 به زودي ميان 445 00:26:17,779 --> 00:26:19,680 براي چي داري به من کمک مي کني؟ 446 00:26:19,681 --> 00:26:21,415 تو خيلي شبيه مني 447 00:26:24,218 --> 00:26:27,387 قبلا کسي رو مثل خودم نديده بودم 448 00:26:28,823 --> 00:26:30,824 بايد به رفتن ادامه بديم 449 00:26:32,493 --> 00:26:34,194 اون فرار کرده 450 00:26:34,195 --> 00:26:35,629 خواهرهاي من اون رو برميگردونن 451 00:26:35,630 --> 00:26:37,664 سوارکارن من اون رو زودتر پيدا مي کنن و برميگردونن 452 00:26:37,665 --> 00:26:39,900 برين 453 00:26:49,444 --> 00:26:51,411 رال؟ 454 00:26:53,881 --> 00:26:56,116 نه .. نه نه من اون نيستم به خدا قسم که من اون نيستم 455 00:26:56,117 --> 00:26:57,918 من فقط يه آدم بدبخت هستم که شبيه اونم 456 00:26:57,919 --> 00:26:59,219 داره راست ميگه 457 00:26:59,220 --> 00:27:01,288 من ديدم که خوارهان تاريکي ميخواستند 458 00:27:01,289 --> 00:27:02,756 روح دارکن رال واقعي رو احضار کنند 459 00:27:02,757 --> 00:27:05,525 من نمي تونم دارکن رال باشم ... نمي بينيد؟ من شبيه روح نيستم 460 00:27:05,526 --> 00:27:08,428 بيا جلو به من دست بزن 461 00:27:08,429 --> 00:27:09,963 اوه ... البته نه با شمشير 462 00:27:09,964 --> 00:27:11,965 احتياجي به دست زدن به تو نيست 463 00:27:11,966 --> 00:27:14,568 واضحه که تو دارکن رال واقعي نيستي 464 00:27:14,569 --> 00:27:16,036 اين خواهر تاريکي که ميگي 465 00:27:16,037 --> 00:27:17,904 آيا اون کتيبه همراهشه؟ 466 00:27:17,905 --> 00:27:19,473 بله 467 00:27:19,474 --> 00:27:23,410 ترا خدا به ما کمک کنين 468 00:27:23,411 --> 00:27:25,345 اون ها تصميم گرفتن که والتر رو بکشن 469 00:28:03,851 --> 00:28:06,286 ممنون از اينکه جون ما رو نجات دادين 470 00:28:06,287 --> 00:28:07,654 ما ديگه به راه خودمون ميريم 471 00:28:07,655 --> 00:28:09,589 ديگه نميخواهيم براي هيچ کسي دردسر ايجاد کنيم باشه 472 00:28:09,590 --> 00:28:11,024 شما هيچ جا نميرين 473 00:28:11,025 --> 00:28:12,426 اوه 474 00:28:15,163 --> 00:28:18,098 خواهر تاريکي همراه کتيبه در معبده 475 00:28:18,099 --> 00:28:19,332 بايد وارد اونجا بشيم و کتيبه رو بدست بياريم 476 00:28:19,333 --> 00:28:21,935 نيازي به بار اضافي نيست 477 00:28:21,936 --> 00:28:23,804 راجع بهش فکر کن 478 00:28:23,805 --> 00:28:26,139 دارکن رال درست يک نفر که خيلي شبيه خودش هست رو در اين قصر زنده نگه داشته 479 00:28:26,140 --> 00:28:27,741 جايي که قراره اون توسط خواهر تاريکي 480 00:28:27,742 --> 00:28:30,143 و به کمک يک مرد-سيف احضار بشه 481 00:28:30,144 --> 00:28:32,212 اون تمام جادوهايي رو که لازم داره 482 00:28:32,213 --> 00:28:35,015 تا به دنياي زنده ها برگرده رو در اختيار داره 483 00:28:35,016 --> 00:28:37,551 البته در بدن اين شخص 484 00:28:37,552 --> 00:28:38,718 چي؟ 485 00:28:38,719 --> 00:28:39,853 ما نمي تونيم اون رو همين جوري رها کنيم 486 00:28:39,854 --> 00:28:41,822 و ريسک اين رو که ممکنه دارکن رال دوباره اون رو بدست بياره بپذيريم 487 00:28:41,823 --> 00:28:45,192 ما به معبد حمله مي کنيم کتيبه رو بدست مياريم 488 00:28:45,193 --> 00:28:46,993 و بعد تصميم مي گيريم که با اونها چيکار کنيم 489 00:28:46,994 --> 00:28:48,695 بهتره تا قبل از اينکه لرد رال اين جنازه ها رو به صورت بانلينگ برگردونه 490 00:28:48,696 --> 00:28:51,498 اونها رو بسوزوني 491 00:29:08,649 --> 00:29:11,384 عجب اتفاق جالب و نادري 492 00:29:11,385 --> 00:29:15,288 که من همه دوستان قديمي رو در يک جا مي بينم 493 00:29:15,289 --> 00:29:18,658 به هر حال والتر بايد بگم که من از تو خوش تيپ تر و خوش قيافه ترم 494 00:29:18,659 --> 00:29:21,962 ما مي دونيم که قراره تو با اون چيکار کني 495 00:29:21,963 --> 00:29:23,997 و قطعا اجازه نميديم که همچين اتفاقي بيفته 496 00:29:23,998 --> 00:29:28,068 نه ... يه حسي به منميگه که شما بيشتر از اين هم اجازه ميدين 497 00:29:28,069 --> 00:29:30,604 شما هم مجبورين اون رو براي من بکشين 498 00:29:30,605 --> 00:29:33,974 و بعد دوست جديد خواهر تاريکيتون به اينجا مياد 499 00:29:33,975 --> 00:29:35,876 تا روح من رو در بدن اين مرد احضار کنه 500 00:29:35,877 --> 00:29:40,080 و کاراي دوست داشتني هم به مننفسزندگي ميده 501 00:29:40,081 --> 00:29:42,549 تا دوباره زنده بشم 502 00:29:42,550 --> 00:29:43,884 انگار مشاعرت رو به کل از دست دادي 503 00:29:43,885 --> 00:29:47,721 خلاف حرف شما من کاملا معقول و واضح هستم 504 00:29:47,722 --> 00:29:49,222 تو چطور برادر؟ 505 00:29:49,223 --> 00:29:53,860 يا اينکه لازمه که بهت يادآوري کنم که بدون اون کتيبه 506 00:29:53,861 --> 00:29:56,396 تو هيچ وقت نمي توني اون گسستگي رو برطرف کني؟ 507 00:29:56,397 --> 00:29:57,998 بعد نگهبان دنياي مردگان پيروز ميشه 508 00:29:57,999 --> 00:30:02,369 و هر کسي که در اين دنيا زنده است خواهد مرد 509 00:30:02,370 --> 00:30:06,339 اما اگه همونطور که من ازت ميخوام اين کار رو انجام بدي 510 00:30:06,340 --> 00:30:08,542 من خودم شخصا اون کتيبه رو در دستت ميگذارم 511 00:30:08,543 --> 00:30:11,611 چي شده يک دفعه تو دلت خواسته که نگهبان دنياي مردگان مغلوب بشه؟ 512 00:30:11,612 --> 00:30:14,114 من دلم ميخواد که دوباره زندگي کنم 513 00:30:14,115 --> 00:30:18,318 تو و همه مردم بايد اين رو درک کنيد که من 514 00:30:18,319 --> 00:30:23,023 مزه سيب رسيده رو فراموش کردم 515 00:30:23,024 --> 00:30:26,426 فشار گرمابخش يک زن خوب کنار دستم 516 00:30:27,828 --> 00:30:30,030 اما بايد اين رو هم بگم 517 00:30:30,031 --> 00:30:33,466 که روح بودن هم مزاياي خودش رو داره 518 00:30:33,467 --> 00:30:37,304 به عنوان مثال ميتونم جلوي خواهر ماريانا ظاهر بشم 519 00:30:37,305 --> 00:30:40,040 خيلي سريع تر از شما که بخواهين خودتون رو به معبد برسونين 520 00:30:40,041 --> 00:30:43,176 اون وقت مجبور ميشم که بهش دستور بدم که کتيبه رو بسوزونه 521 00:30:43,177 --> 00:30:45,879 و اون وقت شکست شما حتمي ميشه 522 00:30:45,880 --> 00:30:49,849 خب با اين تعاريف آيا معامله رو قبول مي کنين 523 00:30:49,850 --> 00:30:51,718 يا نه؟ 524 00:30:57,851 --> 00:30:59,918 اگه ما پيشنهاد دارکن رال رو رد کنيم 525 00:30:59,919 --> 00:31:02,388 کتيبه قبل از اينکه ما به معبد برسيم تبديل به خاکستر شده 526 00:31:02,389 --> 00:31:05,024 من هيچ وقت فکرشو نمي کردم که همچين حرفي رو بزنم اما اون حروم زاده منحرف 527 00:31:05,025 --> 00:31:06,625 براي ما ديگه راه چاره اي باقي نگذاشته 528 00:31:06,626 --> 00:31:10,095 ما نمي تونيم همين جوري والتر رو بکشيم 529 00:31:10,096 --> 00:31:12,131 شايد مجبور نباشيم اين کار رو بکنيم 530 00:31:12,132 --> 00:31:15,601 چثدر به بدني که باهشا به دنيا اومدي علاقه مندي؟ 531 00:31:15,602 --> 00:31:18,837 من هر کاري ميکنم که بتونم چهره خودم رو عوض کنم 532 00:31:18,838 --> 00:31:20,472 فکر کنم که بتونيم اين کار رو برات انجام بديم 533 00:31:20,473 --> 00:31:22,441 چطوري؟ 534 00:31:22,442 --> 00:31:24,476 ما با استفاده از جادو 535 00:31:24,477 --> 00:31:28,280 روح تو رو در يکي از جنازه ها قرار ميديم و تو رو به زندگي برميگردونيم 536 00:31:28,281 --> 00:31:31,316 و روح رال رو در جنازه والتر قرار ميديم 537 00:31:31,317 --> 00:31:33,852 دقيقاً 538 00:31:33,853 --> 00:31:36,588 عجله کنين و يکي از جنازه ها رو انتخاب کنين 539 00:31:37,991 --> 00:31:40,325 اوه 540 00:31:40,326 --> 00:31:42,027 تو انتخاب کن 541 00:31:42,028 --> 00:31:43,228 من؟ 542 00:31:43,229 --> 00:31:46,632 آره ... اگه قراره من يک بدن تازه داشته باشم 543 00:31:46,633 --> 00:31:49,668 دوست دارم که مورد رضايت تو هم باشه 544 00:31:49,669 --> 00:31:51,637 بيا 545 00:31:51,638 --> 00:31:54,506 زد وقتي که رال رو در بدن جديدش قرار داديم 546 00:31:54,507 --> 00:31:58,043 نمي تونيم همين جوري بهش اعتماد کنيم که اون کتيبه رو برامون بياره 547 00:31:58,044 --> 00:32:00,379 تو بايد از اون اعتراف بگيري 548 00:32:00,380 --> 00:32:03,949 روح رال از اعتراف آزاده 549 00:32:05,819 --> 00:32:07,986 اما يه راه ديگه هم هست 550 00:32:07,987 --> 00:32:10,055 مطمئني که اين کار جواب ميده؟ 551 00:32:10,056 --> 00:32:13,325 نگران نباش من يک بار اين کار رو خودم امتحان کردم و جواب داده 552 00:32:13,326 --> 00:32:14,660 باشه 553 00:32:14,661 --> 00:32:16,795 اوه .. درد هم داره؟ 554 00:32:16,796 --> 00:32:18,297 تلاشم رو مي کنم که خيلي سريع اتفاق بيفته باشه 555 00:32:21,501 --> 00:32:24,536 هوم ... حالا لازمه اين کار با يک چاقو انجانم بشه؟ 556 00:32:24,537 --> 00:32:26,672 فقطکافيه دراز بکشي و آرامش خودت رو حفظ کني 557 00:32:26,673 --> 00:32:28,173 يک نفس عميق بکش 558 00:32:33,146 --> 00:32:34,913 زياد هم بد نشد مگه نه؟ 559 00:32:38,218 --> 00:32:39,918 نميخواد بترسي والتر 560 00:32:39,919 --> 00:32:42,521 من اينجا کنارت هستم 561 00:32:59,506 --> 00:33:01,073 حالا 562 00:33:14,521 --> 00:33:17,689 ميکا .. اين منم 563 00:33:17,690 --> 00:33:18,924 من برگشتم 564 00:33:57,697 --> 00:34:01,166 آه چقدر خوبه که من دوباره برگشتم 565 00:34:09,075 --> 00:34:11,844 ميدونستم که کار درست رو انجام ميدي برادر 566 00:34:19,719 --> 00:34:22,487 خواهر تيرا همراه شما به معبد خواهد اومد 567 00:34:22,488 --> 00:34:25,924 شما با هم ميرين به معبد و اون کتيبه رو پيدا مي کنين و برميگردين 568 00:34:25,925 --> 00:34:29,595 در غير اين صورت اون جادوي داکرا رو آزاد مي کنه 569 00:34:29,596 --> 00:34:32,064 و دوباره قلبت مي ايسته و مي ميري 570 00:34:32,065 --> 00:34:33,832 اين کار ها لزوما لازم نيست 571 00:34:33,833 --> 00:34:37,936 من اون کاري رو که وعده داده بودم انجام ميدم 572 00:34:37,937 --> 00:34:40,873 خب فکر نکنم شرايط طوريباشه که تو وفادار بموني مگه نه؟ 573 00:34:45,578 --> 00:34:46,678 سرور من 574 00:34:46,679 --> 00:34:48,280 چطور امکان داره که شما برگشتين 575 00:34:48,281 --> 00:34:50,048 بدون اينکه مورد-سيفي به شما کمک کرده باشه؟ 576 00:34:50,049 --> 00:34:52,184 و چطور تونستين به اين بدن دست پيدا کنين 577 00:34:52,185 --> 00:34:54,186 در حالي که هنوزافراد مندر تلاش هستند که اون رو برگردونن؟ 578 00:34:54,187 --> 00:34:55,554 من نمي دونم که افراد تو 579 00:34:55,555 --> 00:34:57,556 دارن دنبال کدوم موش صحرايي مي گردن اگرمونت 580 00:34:57,557 --> 00:34:59,791 خوشبختانه نادوني آنها باعث شد 581 00:34:59,792 --> 00:35:02,060 تا خواهر تيرا من رو آزاد کنه 582 00:35:02,061 --> 00:35:03,662 در خدمتگزاري آماده ام سرور من 583 00:35:03,663 --> 00:35:05,530 نه تنها اون والتر رو پس گرفت و کشت 584 00:35:05,531 --> 00:35:08,500 بلکه تشريفات دوباره زنده شدن رو هم انجام داد 585 00:35:08,501 --> 00:35:12,371 کدوم مورد-سيف رو پيدا کردين که به شما نفس زندگي داد؟ 586 00:35:12,372 --> 00:35:14,973 تيرا من رو زنده کرد 587 00:35:14,974 --> 00:35:17,142 کسي که دورانديشي اين رو داشت 588 00:35:17,143 --> 00:35:19,344 که يک مورد-سيف رو بکشه و جادوي هان اون رو بگيره 589 00:35:19,345 --> 00:35:21,313 به نظر مي رسه تو و خواهرانت 590 00:35:21,314 --> 00:35:23,815 اونقدر که بايد کارآمد باشين نيستين 591 00:35:23,816 --> 00:35:26,752 حالا اون کتيبه رو به من بده 592 00:35:26,753 --> 00:35:30,722 سرور من شما واقعا مثل خودتون هستين 593 00:35:30,723 --> 00:35:33,091 اما به خاطر سوء تفاهم هاي اخير 594 00:35:33,092 --> 00:35:35,227 فکر کنم شما هم از من همين رو بخواهي که 595 00:35:35,228 --> 00:35:37,029 هر کسي رو که ادعاي بودن شما رو بکنه امتحان کنم 596 00:35:37,030 --> 00:35:38,363 البته 597 00:35:38,364 --> 00:35:40,532 اطمينان دارم که شما جواب من رو ميدين به عنوان مثال 598 00:35:40,533 --> 00:35:43,869 سال گذشته شما چه هديه اي رو به خواهرتون تنسن دادين؟ 599 00:35:43,870 --> 00:35:45,370 وقتي که ميخواستين اعتماد اون رو به خودتون جلب کنين؟ 600 00:35:45,371 --> 00:35:47,272 يک بچه گربه پس قبل از اينکه به سرنوشت 601 00:35:47,273 --> 00:35:48,941 خالق بيچاره دچار نشدي 602 00:35:48,942 --> 00:35:51,310 فورا اون کتيبه رو بهم بده 603 00:36:07,126 --> 00:36:10,228 هوم 604 00:36:10,229 --> 00:36:12,197 چقدر جالب 605 00:36:12,198 --> 00:36:14,800 حالا ميتوني به راهت ادامه بدي خواهر تاريکي 606 00:36:16,769 --> 00:36:18,704 خواهرها 607 00:36:22,275 --> 00:36:25,577 سرور من احتمالا شما به يک رفع خستگي احتياج دارين 608 00:36:25,578 --> 00:36:27,579 و يک تجديد قوا 609 00:36:27,580 --> 00:36:30,248 بله 610 00:36:35,688 --> 00:36:38,724 اما بدبختانه من براي هيچ کدوم از اينها وقت ندارم 611 00:36:38,725 --> 00:36:40,559 بايد به راهم ادامه بدم 612 00:36:40,560 --> 00:36:42,828 واگن را براي گنجينه من آماده کنين 613 00:36:42,829 --> 00:36:44,963 همين الان سرور من 614 00:36:48,735 --> 00:36:50,902 مادر معترف چيزي راجع به گنجينه نگفته بود 615 00:36:50,903 --> 00:36:54,072 حالا که من دوباره زنده شدم دليل وجود نداره که در بي پولي به سر ببرم 616 00:36:54,073 --> 00:36:56,274 من هيچ وقت به شما اجازه نميدم که باعث نارضايتي بشين سرور من 617 00:36:56,275 --> 00:36:59,077 خب نارضايتي معترف رو تصور کن وقتي که 618 00:36:59,078 --> 00:37:00,545 جست و جوگر اين شانس رو نداشته باشه که کتيبه رو بخونه 619 00:37:00,546 --> 00:37:03,782 اوه ممکنه که تو به داکرا دستور بدي که جادوي خودش رو آزاد کنه و من رو بکشه 620 00:37:03,783 --> 00:37:07,886 اما اون موقع اين تيکه کاغذ جز خاکستر چيز ديگه اي نيست 621 00:37:07,887 --> 00:37:10,288 سرور من واگن شما آماده است 622 00:37:10,289 --> 00:37:12,891 آيا تصور من درسته که شما تصميم دارين که دوباره به قصر برگردين 623 00:37:12,892 --> 00:37:14,226 و حکومت خودتون رو دوباره برقرار کنين 624 00:37:14,227 --> 00:37:15,894 شما بايد همين جا منتظر باشين اگرمونت 625 00:37:15,895 --> 00:37:18,830 سرور من من از همه براي شروع دوباره حکومت شما مشتاق ترم 626 00:37:18,831 --> 00:37:21,700 هنوز وقتش نرسيده 627 00:37:21,701 --> 00:37:23,068 قبل از اينکه به قصر برگردم 628 00:37:23,069 --> 00:37:25,771 بايد با راونسبرگ ملاقات داشته باشم 629 00:37:25,772 --> 00:37:28,106 وقتي که آماده شدم دنبالت مي فرستم ... حرفهام واضحه؟ 630 00:37:28,107 --> 00:37:29,775 بله سرور من 631 00:37:38,551 --> 00:37:40,986 من به بهترين کماندار هات همين حالا احتياج دارم 632 00:37:40,987 --> 00:37:42,254 چرا؟ 633 00:37:42,255 --> 00:37:44,189 لرد رال با حرف هاش به من يک پيغام داد 634 00:37:44,190 --> 00:37:47,893 اون يک بار در راونسبرگ پناه گرفته بود و تقريبا داشت کشته مي شد 635 00:37:47,894 --> 00:37:51,630 اون با حرف هاش به ما گفت که دوباره در خطره 636 00:37:51,631 --> 00:37:54,633 و ما هم بايد بريم و اون رو نجات دبم 637 00:38:05,001 --> 00:38:06,568 کتيبه رو آوردي؟ 638 00:38:09,872 --> 00:38:13,709 فکر کردم که خيلي به خوندنش علاقه مندي 639 00:38:13,710 --> 00:38:15,143 همين کار رو هم کردم 640 00:38:16,546 --> 00:38:17,879 بدش به من 641 00:38:17,880 --> 00:38:20,215 البته برادر 642 00:38:20,216 --> 00:38:22,684 اما از کجا معلوم 643 00:38:22,685 --> 00:38:24,486 که نقشه نکشيده باشي که تا من اين رو بهت بدم 644 00:38:24,487 --> 00:38:25,787 اين خواهر تاريکي من رو بکشه؟ 645 00:38:25,788 --> 00:38:28,490 خودت ميدوني که من بعدا چقدر تحت فشار خواهم بود 646 00:38:28,491 --> 00:38:31,360 که به نگهبان دنياي مردگان بگم که داخل اين کتيبه چي نوشته شده بود 647 00:38:31,361 --> 00:38:34,763 و بعد اون دقيقا ميدونه که قراره شما کجا برين 648 00:38:34,764 --> 00:38:39,067 و تصور مي کنم که اون هم يک ارتش بانلينگ رو به سراغ شما مي فرسته 649 00:38:39,068 --> 00:38:41,903 تو بردي 650 00:38:41,904 --> 00:38:43,472 اون زن جادوي داکرا رو آزاد نمي کنه 651 00:38:43,473 --> 00:38:45,307 حالا اون کتيبه رو به من بده 652 00:38:50,146 --> 00:38:53,982 خب حالا اين رو از بدن من بيرون بيار 653 00:38:53,983 --> 00:38:55,751 فکر کنم بهتر باشه شما رو به همين حالت رها کنيم 654 00:38:55,752 --> 00:38:57,819 اينجوري برات خيلي بهتره 655 00:38:59,022 --> 00:39:01,690 لرد رال تحت فرمان جست و جوگره 656 00:39:01,691 --> 00:39:04,893 و تا زماني که خواهر روشنايي زنده است اين وضعيت پايداره 657 00:39:04,894 --> 00:39:06,628 اون زن رو بکش 658 00:39:51,140 --> 00:39:54,176 بيا بريم من يه جايي رو ميدونم که جامون اونجا امنه 659 00:39:54,177 --> 00:39:56,645 و اونجا شاديم 660 00:40:01,184 --> 00:40:04,086 براي سلامتي دهاران ها و لرد رال 661 00:40:27,076 --> 00:40:28,810 والرت با گنجينه اينجا رو ترک کرد 662 00:40:28,811 --> 00:40:30,812 ما به اون گنجينه احتياجي نداريم بذار برن 663 00:40:30,813 --> 00:40:32,280 اونها تنها کساني نيستن که فرار کردن 664 00:40:33,850 --> 00:40:35,617 رال هم فرار کرده 665 00:40:35,618 --> 00:40:37,185 ميتونيم ردش رو پيدا کنيم 666 00:40:37,186 --> 00:40:39,121 شايد ما براي رال به اينجا نيومديم 667 00:40:39,122 --> 00:40:41,356 ما براي اين اينجا اومديم که بفهيم 668 00:40:41,357 --> 00:40:42,924 قراره با سنگ اشک ها چيکار کنيم 669 00:40:42,925 --> 00:40:44,459 توش چي نوشته؟ 670 00:40:44,460 --> 00:40:48,396 دستورالعمل روي اين کتيبه 671 00:40:48,397 --> 00:40:50,565 فقط در زير نور 672 00:40:50,566 --> 00:40:52,100 شب ويسپ(کرم شب تاب) خودنمايي مي کنه 673 00:40:53,636 --> 00:40:56,638 اين همه دردسر کشيديم آخرش دستورالعمل نامرئ از آب در اومد؟ 674 00:40:56,639 --> 00:41:01,243 البته تا وقتي که يک از دوستان کيلن رو پيدا کنيم 675 00:41:01,244 --> 00:41:03,311 خب حداقل ميدونيم که بايد کجا بريم 676 00:41:03,312 --> 00:41:05,647 رال هم همين طور 677 00:41:09,285 --> 00:41:11,753 يک پيمانه پر مشروب بده متصدي 678 00:41:11,754 --> 00:41:15,857 آها ... يک هم رزم 679 00:41:15,858 --> 00:41:18,426 که من رو ياد خاطرات قديمي انداخت 680 00:41:18,427 --> 00:41:21,930 ميدوني يک بار نزديک بود که من 681 00:41:21,931 --> 00:41:23,398 اون روزهاي خوب رو دوباره بيارم 682 00:41:23,399 --> 00:41:27,135 اين يک داستان خوبه و من از گفتنش خوشحالم 683 00:41:27,136 --> 00:41:31,339 البته اگه گلوي خشک من کمکم کنه 684 00:41:31,340 --> 00:41:32,807 من داستانت رو ميدونم 685 00:41:32,808 --> 00:41:36,678 در حقيقت اون قسمت هايي هم که تو نمي دوني رو هم ميدونم 686 00:41:36,679 --> 00:41:39,414 يک پايان خوش 687 00:41:39,415 --> 00:41:40,782 اوه ... چي شد مالري؟ 688 00:41:40,783 --> 00:41:42,851 نکنه دوست قديمي خودت رو نشناختي؟ 689 00:41:45,121 --> 00:41:47,923 والتر؟ چطور ممکنه؟ 690 00:41:47,924 --> 00:41:49,124 اين هم براي خودش يک داستانه 691 00:41:49,125 --> 00:41:50,525 که من برات توي راه توضيح ميدم 692 00:41:50,526 --> 00:41:52,327 البته اگه هنوز هم دلت ميخواد که 693 00:41:52,328 --> 00:41:53,795 به مريلاندريا بري 694 00:41:53,796 --> 00:41:55,931 اوه ... من آه در بساط ندارم 695 00:41:55,932 --> 00:41:57,999 اخيرا من به يک ثروتي دست پيدا کردم 696 00:41:58,000 --> 00:41:59,467 يک دختري هم پيدا کردم 697 00:41:59,468 --> 00:42:00,602 از اون خوب هاش رو ميگم 698 00:42:00,603 --> 00:42:02,637 اون الان بيرون توي کالسکه منتظرمونه 699 00:42:02,638 --> 00:42:04,172 و من هم سه تا بليط 700 00:42:04,173 --> 00:42:06,174 براي کشتي بعدي وينمور گرفتم 701 00:42:06,175 --> 00:42:07,976 واقعا ممکنه؟ 702 00:42:07,977 --> 00:42:10,412 والتر 703 00:42:12,582 --> 00:42:14,349 فقط کافيه چشم هات رو ببندي مالري 704 00:42:14,350 --> 00:42:16,551 و تصور کني که در دريا هستي 705 00:42:19,989 --> 00:42:22,457 به سلامتي 706 00:42:46,052 --> 00:42:49,986 ترجمه و زيرنويس توسط Reza.B Luckyloock09131609@gmail.com