1 00:00:00,649 --> 00:00:03,021 آب. 2 00:00:03,022 --> 00:00:04,895 خاک. 3 00:00:04,896 --> 00:00:07,004 آتش. 4 00:00:07,005 --> 00:00:08,296 باد. 5 00:00:09,362 --> 00:00:13,496 خيلي قبل، چهار ملت با هماهنگي و در کنار هم زندگي ميکردند 6 00:00:13,497 --> 00:00:17,575 اما بعد، همه چيز با حمله ملت آتش تغيير کرد 7 00:00:17,776 --> 00:00:21,888 فقط آواتار، کسي که براي تمام چهار عنصر اصلي تسلط داشت ميتونست اونها رو متوقف کنه. 8 00:00:21,889 --> 00:00:25,048 اما درست وقتي که جهان به اون نياز داشت اون ناپديد شد 9 00:00:25,389 --> 00:00:29,210 صد سال گذشت، و من و برادرم يک آواتار جديد پيدا کرديم. 10 00:00:29,211 --> 00:00:31,050 يک کنترل کننده باد به نام آنگ 11 00:00:31,151 --> 00:00:33,256 و با اينکه اون يک کنترل کننده باد با مهارت هست، 12 00:00:33,257 --> 00:00:36,989 ولي قبل از نجات مردم بايد چيزهاي زيادي رو ياد بگيره. 13 00:00:36,990 --> 00:00:40,612 اما من باور دارم که آنگ ميتونه جهان رو نجات بده. 14 00:00:46,751 --> 00:00:50,433 کتاب اول : آب قسمت شانزدهم: فراري 15 00:01:01,292 --> 00:01:03,778 اين بايد به ما يه فکر خوب درباره چيزي که اطرافمونه بهمون بده. 16 00:01:03,844 --> 00:01:06,421 ببين اگه ميتوني يه منو پيدا کن، من گرسنمه 17 00:01:06,482 --> 00:01:10,704 شرط ميبندم اونجا ميونيم يه چيزي براي خوردن پيدا کنيم! جشنواره روزهاي آتش. 18 00:01:10,766 --> 00:01:15,179 نمايش هاي فرهنگي ملت آتش... شعبده بازها، کنترل کننده ها، جادوگرها. 19 00:01:15,232 --> 00:01:18,672 اين ميتونه يه مکان عالي براي من باشه تا يه مقدار کنترل کردن آتش واقعي رو ياد بگيرم! 20 00:01:18,732 --> 00:01:21,876 شايد بخواي دوباره درباره اش فکر کني. اينو ببين. 21 00:01:21,934 --> 00:01:23,573 هي، يه پوستر از من! 22 00:01:23,627 --> 00:01:27,519 يک پوستر تعقيب. اين بده! 23 00:01:27,564 --> 00:01:29,229 من فکر ميکنم بهتره به حرکتمون ادامه بديم. 24 00:01:29,302 --> 00:01:31,201 من بايد يه جايي کنترل آتش رو ياد بگيرم،... 25 00:01:31,241 --> 00:01:34,912 ... و اين ميتونه تنها شانس من باشه تا يه استاد عالي رو از نزديک ببينم. 26 00:01:34,956 --> 00:01:36,904 فکر کنم ما ميتونيم امتحانش کنيم. 27 00:01:36,949 --> 00:01:39,607 چي!؟ تو ميخواي توي يه شهر ملت آتش قدم بزني... 28 00:01:39,700 --> 00:01:43,020 ... جايي که همه شون به وسيله... ميدوني، آتش، آتش روشن ميکنند؟ 29 00:01:43,091 --> 00:01:46,070 ما لباس مبدل ميپوشيم و اگه چيزي بوي دردسر مي داد، شهرو ترک ميکنيم. 30 00:01:46,133 --> 00:01:52,331 البته، چون ما هميشه قبل از اينکه تو دردسر بيفتيم اونجا رو ترک ميکنيم. 31 00:02:00,374 --> 00:02:04,973 بچه ها شما مدتي که ما به جشنواره ميريم دور از چشم بقيه اينجا مخفي بشيد. 32 00:02:10,828 --> 00:02:13,764 آماده تغيير لباس! 33 00:02:20,079 --> 00:02:22,513 بنظر مياد تو کاملا يه نفر ديگه اي. 34 00:02:22,562 --> 00:02:24,321 بزنيد بريم. 35 00:02:39,678 --> 00:02:42,607 من فکر ميکنم ما به لباس هاي مبدل جديدي نياز داريم. 36 00:02:42,680 --> 00:02:44,810 کجا ما ميتونيم چند تا ماسک مثل اين تهيه کنيم؟ 37 00:02:44,839 --> 00:02:48,729 ماسک هاي واقعي جشنواره آتش رو از اينجا تهيه کنيد! 38 00:02:48,800 --> 00:02:51,800 خيلي خيلي آسون بود. 39 00:03:01,141 --> 00:03:02,474 هي، اينجا يکم غذا هست. 40 00:03:02,541 --> 00:03:05,156 بلاخره! شما چي داريد؟ 41 00:03:05,211 --> 00:03:07,904 ذرت تند آتشين! بهترين توي شهر. 42 00:03:07,961 --> 00:03:09,588 من ميخوامشون! 43 00:03:09,658 --> 00:03:12,323 آآآآآه! تند!تند! 44 00:03:12,365 --> 00:03:16,166 "ذرت تند آتشين" تنده؟تو چي ميدوني؟ 45 00:03:16,206 --> 00:03:18,596 هي، اينو ببين. 46 00:03:19,560 --> 00:03:25,165 نگران نباشيد شهروندان وفادار! هيچکس نميتونه ارباب آتش رو غافلگير کنه! 47 00:03:25,249 --> 00:03:27,059 اه، نه! 48 00:03:33,163 --> 00:03:35,592 آنگ، صبر کن! ما داريم کجا ميريم؟ 49 00:03:35,667 --> 00:03:38,768 نميدونم، اما اينجا جمعيت بزرگي ايستاده پس بايد خوب باشه. 50 00:03:38,840 --> 00:03:43,637 ملت آتش باهوش، احتمالا اين يه نمايشه. 51 00:03:49,701 --> 00:03:51,485 ميخوام اون حقه رو ياد بگيرم! 52 00:03:51,565 --> 00:03:55,672 ممنون! براي حقه بعدي من به يه داوطلب از حاضرين نياز دارم! 53 00:03:55,764 --> 00:03:57,292 اه! اه! من! من! 54 00:03:57,293 --> 00:03:58,718 فکر ميکني داري چيکار ميکني؟ 55 00:03:58,780 --> 00:04:00,595 ميخوام يه نگاه نزديک تر داشته باشم. 56 00:04:00,664 --> 00:04:03,713 بهتره ما توجه هيچکسي رو به خودمون جلب نکنيم. 57 00:04:03,794 --> 00:04:07,185 شما چطور، خانم جوان؟ 58 00:04:07,236 --> 00:04:13,383 آوووو، اون خجالتيه. مردم، بيــــايد يکم تشويقش کنيد! 59 00:04:14,676 --> 00:04:17,808 آآآآه! اون ميتونست من باشم 60 00:04:19,488 --> 00:04:27,610 حقه بعدي "اژدهاي رام " نام داره. تو شاهزاده اسير من خواهي بود! 61 00:04:36,639 --> 00:04:43,251 نگران نباش، دوشيزه جوان! من اين حيوان آتشين رو رام ميکنم! 62 00:04:46,658 --> 00:04:49,390 اين خيلي قويه، من نميتونم نگهش دارم! 63 00:04:49,472 --> 00:04:50,854 ما بايد بهش کمک کنيم. 64 00:04:50,934 --> 00:04:52,820 نه، ما نميخوايم سرو صدا ايجاد کنيم! 65 00:04:52,869 --> 00:04:56,058 طناب، پاره شد! 66 00:05:05,571 --> 00:05:09,541 هي، تو ميخواي منو عصباني کني، بچه؟ 67 00:05:14,839 --> 00:05:18,680 هي! اون بچه آواتاره! 68 00:05:22,216 --> 00:05:23,896 فکر کنم وقت رفتنه. 69 00:05:23,959 --> 00:05:26,027 دنبالم بيايد! من ميتونم يه راه فرار نشونتون بدم! 70 00:05:26,084 --> 00:05:28,134 اونهاشن! 71 00:05:36,880 --> 00:05:38,564 اونجا! 72 00:05:40,600 --> 00:05:42,900 من آپا رو صدا ميکنم! 73 00:05:44,544 --> 00:05:46,858 اميدوارم اون واقعا بتونه اون سوت گاوي رو بشنوه! 74 00:05:46,915 --> 00:05:48,926 اين راه! 75 00:05:50,264 --> 00:05:53,144 بسيار خب! اين راه نه! 76 00:06:06,555 --> 00:06:09,317 آپا! اين پايين! 77 00:06:34,579 --> 00:06:36,682 براه انداختن آتش بازي کار باحالي بود. 78 00:06:36,764 --> 00:06:38,899 بنظر مياد تو واقعا مواد منفجره رو ميشناسي. 79 00:06:38,977 --> 00:06:40,228 من ميشناسمشون! 80 00:06:40,299 --> 00:06:41,981 تو يکي از سربازان ملت آتشي! 81 00:06:42,018 --> 00:06:45,595 بودم. اسم من چي هست. 82 00:06:47,003 --> 00:06:53,053 من به يه مرد خدمت ميکنم. درواقع بيشتر از يک مرد، اون يک افسانه است، اما واقعيه، يک افسانه زنده،... 83 00:06:53,132 --> 00:06:59,404 ... جئونگ جئونگ فراري. اون يکي از ژنرال هاي ملت آتش بود، يا... صبر کن... اون يه فرمانده بود؟ 84 00:06:59,461 --> 00:07:01,455 اون يه درجه بسيار بالا داشت، فهميديم. 85 00:07:01,511 --> 00:07:05,203 بله! داشت اونجا پيشرفت ميکرد! اما ديگه نتونست ديوانگي رو تحمل کنه. 86 00:07:05,254 --> 00:07:08,250 اون اولين انسانيه که ارتش رو ترک کرده ... و زنده است. 87 00:07:08,312 --> 00:07:12,125 من دوميشم، اما شما اجازه نداريد يه افسانه درباره اش بسازيد.بسيار خوب. 88 00:07:12,199 --> 00:07:14,457 جئونگ جئونگ يک نابغه کنترل آتشه. 89 00:07:14,526 --> 00:07:18,868 بعضي ها ميگن اون ديوانه است... اما اينطور نيست! اون زيرکه. 90 00:07:18,930 --> 00:07:22,048 منظورت اينه که اينجا يک کنترل کننده آتش است که طرفدار ارباب آتش نيست؟ 91 00:07:22,119 --> 00:07:24,681 ما ميريم اونو ببينيم! اون ميتونه به من آموزش بده! 92 00:07:24,743 --> 00:07:27,174 ما دنبال پيدا کردن يک کنترل کننده آتش ديوانه نميريم! 93 00:07:27,229 --> 00:07:33,169 اون ديوانه نيست! اون نابغه است! و اون بهترين شخص براي آموزش دادن به آواتاره! 94 00:07:33,229 --> 00:07:35,531 اين دليليه که من شما رو توي جشنواره تعقيب کردم. 95 00:07:35,591 --> 00:07:39,201 ببين، ممنون بابت کمک، اما ما صبح به قصد قطب شمال اينجا رو ترک ميکنيم. 96 00:07:39,251 --> 00:07:43,545 سوکا، اين ميتونه تنها شانس من براي ديدن يک استاد کنترل آتش باشه... 97 00:07:43,603 --> 00:07:46,006 ... که واقعا ميخواد بهم آموزش بده. 98 00:07:46,065 --> 00:07:47,717 حرف زدن با اون که مشکلي به وجود نمياره 99 00:07:47,770 --> 00:07:50,298 اين همون چيزي بود که درباره رفتن به جشنواره گفتي! 100 00:07:50,342 --> 00:07:53,906 چرا هيچکس هيچوقت به من گوش نميده!؟ 101 00:07:58,413 --> 00:08:01,452 تکون نخوريد! 102 00:08:07,651 --> 00:08:09,941 جئونگ جئونگ به تو گفت نبايد دنبال آواتار بري! 103 00:08:09,977 --> 00:08:11,788 صبر کن، تو اينها رو ميشناسي!؟ 104 00:08:11,852 --> 00:08:15,346 اه بله! لين يي يکي از رفقاي قديميه! درسته لين يي؟ 105 00:08:15,406 --> 00:08:18,591 خفه شو! حرکت کن. 106 00:08:26,703 --> 00:08:29,212 ادامه بده. اون فقط تو رو ميبينه. 107 00:08:29,274 --> 00:08:31,670 اه بسيار خب، ما ميتونيم بعدا حرف بزنيم. 108 00:08:31,725 --> 00:08:35,017 جئونگ جئونگ اينجاست؟ من بايد سريعا باهاش حرف بزنم. 109 00:08:35,072 --> 00:08:38,391 نه! تو اينجا صبر ميکني. برو،حالا! 110 00:08:38,434 --> 00:08:46,194 نگران نباش! همه چيز خوب خواهد بود. او مرد بزرگيه، مرد بزرگ! 111 00:08:48,197 --> 00:08:52,103 پس، آواتار اينجا بوده و شما گذاشتيد فرار کنه؟ 112 00:08:52,144 --> 00:08:57,241 بله، قربان، اما درعوض جشنواره بدون مانع برگزار شد! 113 00:08:57,314 --> 00:08:59,371 بدون دعوا. بدون دزدي. 114 00:08:59,441 --> 00:09:04,153 من درباره ميزان جرم و جنايت محلي شما نگران نيستم! اونها از کدوم راه رفتن؟ 115 00:09:04,213 --> 00:09:07,019 اونها به سمت جنگل ميرفتند، فکر کنم بالاي رودخانه. 116 00:09:07,049 --> 00:09:13,345 قايق هاي رودخانه رو آماده کنيد. ما دنبال آواتار ميريم. 117 00:09:19,832 --> 00:09:22,560 چي شد؟ من الان ميتونم جئونگ جئونگ رو ببينم؟ 118 00:09:22,632 --> 00:09:26,104 اون نميخواد تو رو ببينه. اون از اينکه من تو رو اينجا آوردم خيلي عصبانيه. 119 00:09:26,163 --> 00:09:27,571 اون ميخواد تو بلافاصله اينجا رو ترک کني. 120 00:09:27,630 --> 00:09:29,656 بلاخره! داريم ميريم. 121 00:09:29,712 --> 00:09:31,615 چرا اون نميخواد منو ببينه؟ 122 00:09:31,676 --> 00:09:33,081 اون گفت تو آماده نيستي. 123 00:09:33,121 --> 00:09:36,007 گفت تو هنوز بر کنترل آب و خاک تسلط نداري. 124 00:09:36,052 --> 00:09:37,984 صبر کن، اون چطور اينو ميدونه؟ 125 00:09:38,044 --> 00:09:41,320 اون شما رو موقع اومدن به اردوگاه ديده. ميتونه از روي اون بگه. 126 00:09:41,379 --> 00:09:44,732 بهرصورت من ميرم تو! 127 00:09:52,618 --> 00:09:55,376 برو بيرون. 128 00:09:57,096 --> 00:09:59,908 استاد، من بايد کنترل آتش رو ياد بگيرم. 129 00:09:59,979 --> 00:10:04,364 فقط يه احمق به دنبال نابودي خودشه. 130 00:10:04,403 --> 00:10:06,549 من آواتارم. اين سرنوشت منه که... 131 00:10:06,578 --> 00:10:09,813 سرنوشت؟ يه پسر بچه از سرنوشت چي ميدونه؟ 132 00:10:09,892 --> 00:10:14,475 اگه يه ماهي در تمام عمر توي رودخانه زندگي کنه، اون سرنوشت رودخانه رو ميدونه؟ 133 00:10:14,505 --> 00:10:18,690 نه!اون مدام اونو حرکت ميده...خارج از کنترلش! 134 00:10:18,753 --> 00:10:25,852 اون شايد جريان رو دنبال کنه، اما نميتونه پايان مسير رو ببينه.اون نميتونه اقيانوس رو تصور کنه. 135 00:10:25,906 --> 00:10:31,260 بباشه، اما اين وظيفه آواتاره تا بر روي اصول کنترل تمام عناصر تسلط پيدا کنه. 136 00:10:31,332 --> 00:10:36,688 براي تسلط بر اصول کنترل عناصر، تو بايد اول بر روي خودت تسلط پيدا کني. 137 00:10:36,738 --> 00:10:42,151 اما تو هيچ علاقه اي به اين قضيه نداري، پس منم هيچ علاقه اي به تو ندارم! حالا برو بيرون. 138 00:10:42,195 --> 00:10:46,791 خواهش ميکنم، من بايد ياد بگيرم. اين ميتونه تنها شانس من باشه. 139 00:10:46,858 --> 00:10:51,475 تو ناشنوايي! وقتي گوشهات رو بستي چطور ميتونم بهت آموزش بدم؟ 140 00:10:51,531 --> 00:10:55,479 قبل از آموختن کنترل آتش، تو بايد کنترل آب و خاک رو بياموزي. 141 00:10:55,541 --> 00:11:02,889 آب سرد و آرامش بخشه،خاک ثابت و مستحکمه، اما آتش، آتش زنده است! 142 00:11:02,966 --> 00:11:07,737 نفس ميکشه، بزرگ ميشه، بدون يک کنترل کننده، يک سنگ هرگز خودش رو پرتاب نميکنه! 143 00:11:07,807 --> 00:11:11,431 اما آتش گسترش پيدا ميکنه و هرچيزي که تو راهش باشه رو نابود ميکنه... 144 00:11:11,486 --> 00:11:14,636 ...اگر کسي سعي به کنترل کردن اون نکنه! 145 00:11:14,668 --> 00:11:21,561 اين سرنوشته! تو آماده نيستي!تو خيلي ضعيفي! 146 00:11:24,466 --> 00:11:25,777 تو فکر ميکني من ضعيفم؟ 147 00:11:25,809 --> 00:11:30,134 آواتار روکو! نه! نه! من منظوري نداشتم! 148 00:11:30,204 --> 00:11:35,030 من هزاران بار و در هزاران زندگي بر روي عناصر تسلط پيدا کردم. 149 00:11:35,103 --> 00:11:42,647 حالا، من بايد دوباره اينکارو انجام بدم. تو به آواتار کنترل آتش رو ياد خواهي داد. 150 00:11:42,702 --> 00:11:46,394 بله، بله، من به شما ياد ميدم. 151 00:11:46,466 --> 00:11:50,981 واقعا؟! عاليه! 152 00:11:55,563 --> 00:12:05,544 زانتوها باز کن. بازتر!زانو هاتو خم کن. حالا،تمرکز کن. خوبه، خوبه! 153 00:12:05,588 --> 00:12:07,279 وايسا! من دارم الان چيکار ميکنم؟ 154 00:12:07,342 --> 00:12:12,327 ساکت! صحبت کردن، تمرکز کردن نيست! به دوستت نگاه کن، اون حرف ميزنه؟ 155 00:12:12,380 --> 00:12:15,185 حتي اون پسر ساده لوح هم ميدونه که بايد روي کارش تمرکز کنه! 156 00:12:15,223 --> 00:12:16,078 هي! 157 00:12:16,130 --> 00:12:18,089 اما من بايد روي چي تمرکز کنم؟ 158 00:12:18,124 --> 00:12:22,939 گرماي خورشيد رو حس کن. اون قوي ترين منبع اتشه. 159 00:12:22,983 --> 00:12:25,888 ولي در هماهنگي کامل با طبيعت! 160 00:12:25,935 --> 00:12:27,342 پس کي من ميتونم يه مقدار آتش بسازم؟ 161 00:12:27,398 --> 00:12:30,090 تمرکز! 162 00:12:40,012 --> 00:12:43,342 ما اومديم اين بالا که من چيزي رو با شعله هاي آتش نسوزونم؟ 163 00:12:43,405 --> 00:12:44,956 هنوز وقت آتش نيست. 164 00:12:45,024 --> 00:12:46,882 چي؟ 165 00:12:46,934 --> 00:12:49,666 قدرت در کتترل آتش از تنفس مياد. 166 00:12:49,690 --> 00:12:53,134 به همين علت تو بايد روي کنترل تنفست تسلط زيادي داشته باشي. 167 00:12:53,208 --> 00:12:55,173 شما منو آورديد اين بالا تا نفس بکشم؟ 168 00:12:55,204 --> 00:12:56,727 به بدنت شکل بده. 169 00:12:56,755 --> 00:12:57,574 بازتر. 170 00:12:57,602 --> 00:12:58,323 تو حتي نگاه هم... 171 00:12:58,359 --> 00:13:02,699 باز تر! حالا از طريق بيني نفس بکش و از طريق دهن هوا رو بيرون بده... 172 00:13:02,763 --> 00:13:05,835 ... بدون صحبت. 173 00:13:07,973 --> 00:13:11,737 خوبه. ادامه بده. 174 00:13:20,189 --> 00:13:23,313 تو اينجا چيکار ميکني!؟ من بهت نگفتم که توقف کني! 175 00:13:23,385 --> 00:13:25,208 من ساعت ها نفس کشيدم 176 00:13:25,267 --> 00:13:27,233 تو ميخواي تنفس رو تموم کني؟ 177 00:13:27,285 --> 00:13:29,550 من ميخوام شما از تلف کردن وقت من دست برداريد! 178 00:13:29,608 --> 00:13:32,550 من قبلا هم ميدونستم چطور بشينم و نفس بکشم و خورشيدو حس کنم. 179 00:13:32,575 --> 00:13:37,572 من ميخوام بدون چطور از ته انگشتام آتش پرتاب کنم! 180 00:13:37,644 --> 00:13:42,648 من زماني شاگردي داشتم که هيچ علاقه اي به يادگيري اصول نداشت. 181 00:13:42,710 --> 00:13:45,630 اون فقط به قدرت آتش اهميت ميداد... 182 00:13:45,674 --> 00:13:47,864 ... چطور اون ميتونست ازش براي نابودي دشمنانش استفاده کنه... 183 00:13:47,910 --> 00:13:54,590 ...و موانع سر راهشو نابود کنه، اما آتش بار سنگيني براي حمل کردنه. 184 00:13:54,658 --> 00:14:03,487 طبيعت اون نابود کردنه و بدون کنترل شدن همه چيز در اطرافش رو نابود ميکنه. 185 00:14:12,703 --> 00:14:19,973 خودداري کردن رو ياد بگير، يا خطر نابودي خودت و هرکسي رو که دوست داري بپذير. 186 00:14:27,481 --> 00:14:31,450 من درباره چيزي که گفتيد فکر کردم. من قول ميدم بيشتر صبور باشم. 187 00:14:31,513 --> 00:14:34,524 حالا ما ميريم تا با آتش کار کنيم. 188 00:14:34,589 --> 00:14:36,992 اه بله! 189 00:14:37,848 --> 00:14:40,970 منظورم اينه که، شروع کنيم. 190 00:14:43,078 --> 00:14:47,034 روي آتش تمرکز کن. من ازت ميخوام تا وقتي ميتوني از رسيدن اين شعله... 191 00:14:47,098 --> 00:14:51,857 به کنار برگ جلوگيري کني. 192 00:14:51,898 --> 00:14:53,972 ارباب! يه مشکلي هست. 193 00:14:54,039 --> 00:14:55,050 چه اتفاقي افتاده؟ 194 00:14:55,121 --> 00:14:56,633 روي برگت تمرکز کن. 195 00:14:56,685 --> 00:14:59,354 اين بدترين حالت آموزش کنترل کردن آتشه. 196 00:14:59,421 --> 00:15:03,176 تنها کاري که اون ميکنه اينه که ساعت ها منو براي نفس کشيدن يا تمرکز کردن تنها ميزاره. 197 00:15:03,219 --> 00:15:05,086 من مطمئنم يه دليل خوب وجود داره. 198 00:15:05,140 --> 00:15:09,205 اما من آماده ام تا کار بيشتري انجام بدم. 199 00:15:20,916 --> 00:15:24,206 من اينکارو کردم! من آتش ساختم! 200 00:15:24,266 --> 00:15:27,877 آنگ، اين عاليه اما تو بايد اونو آروم نگه داري. 201 00:15:27,933 --> 00:15:30,148 مراقب باش. 202 00:15:30,200 --> 00:15:33,290 حالا کنترل آتش! 203 00:15:34,097 --> 00:15:36,988 آنگ، به خودت صدمه ميزني! 204 00:15:40,996 --> 00:15:44,180 اون شعبه باز چطور اينکارو ميکرد؟ 205 00:15:48,952 --> 00:15:53,076 کاتارا! من خيلي متأسفم! 206 00:15:53,115 --> 00:15:56,462 کاتارا، چه مشکلي پيش اومده!؟ تو چيکار کردي؟ 207 00:15:56,525 --> 00:16:00,503 ايييين فقط يه اتفاق بود. من داشتم... کاتارا، من خيلي... 208 00:16:00,528 --> 00:16:02,528 من بهت گفته بودم ما نبايد بخاطر اين اينجا معطل کنيم! 209 00:16:02,551 --> 00:16:07,843 ببين چيکار کردي! تو خواهرمو سوزوندي! 210 00:16:19,801 --> 00:16:23,766 تو خواهرمو سوزوندي! اين همش تقصير توئه 211 00:16:23,813 --> 00:16:28,152 ميدونم. حالا وسايلتو ببند. تو بايد سريع از اينجا بري. 212 00:16:28,202 --> 00:16:34,408 متأسفم. من منظوري... متأسفم! 213 00:17:02,050 --> 00:17:04,900 تو قدرت شفا بخشي داري! 214 00:17:04,964 --> 00:17:08,926 کنترل کننده هاي بزرگ قبيله آب گاهي اوقات اين قدرت رو به دست ميارند. 215 00:17:08,949 --> 00:17:14,535 من هميشه آرزو داشتم مثل تو خوشبخت باشم... رها از اين سوزاننده لعنتي. 216 00:17:14,563 --> 00:17:18,387 اما شما يک استاد بزرگيد. شما قدرت هايي داريد که من هيچوقت نميشناختم. 217 00:17:18,404 --> 00:17:24,956 آب التيام و زندگي با خودش مياره. اما آتش فقط خرابي و درد با خودش مياره. 218 00:17:24,978 --> 00:17:28,849 اون ما رو مجبور ميکنه بار سنگين راه رفتن روي يک راه باريک رو تحمل کنيم... 219 00:17:28,880 --> 00:17:37,508 ... راهي بين انسانيت و وحشيگري،در آخر ما تکه تکه خواهيم شد. 220 00:17:42,027 --> 00:17:44,642 برو دوستات رو پيدا کن و فرار کن. 221 00:17:44,712 --> 00:17:50,789 به اينجا برنگرديد يا اينکه همتون نابود ميشيد. عجله کن! 222 00:18:06,830 --> 00:18:14,152 نگران نباشيد. معلم قديمي من مدت هاست که جنگ رو رها کرده. 223 00:18:14,209 --> 00:18:16,949 استاد جئونگ جئونگ 224 00:18:22,304 --> 00:18:24,002 کاتارا! تو خوبي؟ 225 00:18:24,067 --> 00:18:29,718 من خوبم. ما بايد از اينجا خارج شيم. آنگ کجاست؟ 226 00:18:35,353 --> 00:18:38,100 جئونگ جئونگ سعي کردم بهم بگه که من آماده نيستم. 227 00:18:38,111 --> 00:18:41,586 من گوش ندادم. من ديگه هيچوقت سراغ کنترل اتش نميرم. 228 00:18:41,615 --> 00:18:43,509 تو آخر سر بايد اينکارو بکني. 229 00:18:43,539 --> 00:18:45,528 نه، هيچوقت. 230 00:18:45,585 --> 00:18:47,771 مشکلي نيست، آنگ. من شفا پيدا کردم. 231 00:18:47,814 --> 00:18:49,647 چي؟ چطوري؟ 232 00:18:49,691 --> 00:18:53,168 من بعدا برات توضيح ميدم. اما الان، ما بايد سريع از اينجا خارج شيم. 233 00:18:53,181 --> 00:18:55,620 ژائو و سربازاش حمله کردن! 234 00:18:55,678 --> 00:18:56,385 کجا؟ 235 00:18:56,403 --> 00:18:59,085 به رودخانه. اونها جئونگ جئونگ رو گرفتن. 236 00:18:59,109 --> 00:19:01,737 من بايد بهش کمک کنم! 237 00:19:01,770 --> 00:19:06,067 به خودت نگاه کن. تو يه زماني خيلي بزرگ بودي. 238 00:19:06,119 --> 00:19:10,999 من نميتونم باور کنم استاد پيشينم الان چيزي بيشتر از يه وحشي ساده نيست. 239 00:19:11,036 --> 00:19:13,947 اين تويي که وحشي گري رو انتخاب کردي، ژائو. 240 00:19:13,984 --> 00:19:16,492 درواقع کاپيتان ژائو، درحال حاضر. 241 00:19:16,539 --> 00:19:19,473 اون عنوان به تو کمکي درباره مقاومت دربرابر آواتار نخواهد کرد. 242 00:19:19,538 --> 00:19:22,608 سعي نکن باهاش بجنگي! تو در حد اون نيستي! 243 00:19:22,656 --> 00:19:25,187 من فکر ميکنم ميتونم يه بچه رو کنترل کنم. 244 00:19:25,252 --> 00:19:29,959 من هيچوقت چنين قدرت ضعيفي نديده بودم. 245 00:19:30,007 --> 00:19:30,752 جئونگ جئونگ! 246 00:19:30,801 --> 00:19:35,490 خواهيم ديد. سربازان! فراري رو بگيريد! 247 00:19:42,518 --> 00:19:45,093 اين يه حقه است! اون به سمت جنگل فرار کرده. 248 00:19:45,165 --> 00:19:47,816 پيداش کنيد! 249 00:19:47,857 --> 00:19:51,290 بزار ببينم استاد قديم من چي بهت ياد داده. 250 00:19:51,368 --> 00:19:53,152 تو دانش اموز جئونگ جئونگ بودي؟ 251 00:19:53,225 --> 00:19:55,845 تا وقتي که خسته شدم. 252 00:19:59,751 --> 00:20:02,693 ميبينم که اون بهت ياد داده چطور زير آبي بري و مثل يه ترسو فرار کني. 253 00:20:02,736 --> 00:20:08,978 اما من شک دارم اون بهت نشون داده بشه يه کنترل کننده آتش واقعا ميتونه چه کارهايي بکنه! 254 00:20:10,246 --> 00:20:11,569 واو!حمله وحشيانه! 255 00:20:11,627 --> 00:20:14,026 من بهت وحشي بودن رو نشون ميدم! 256 00:20:20,707 --> 00:20:23,787 بدون نيروي خودداري. 257 00:20:24,638 --> 00:20:26,785 بايست و بجنگ، آواتار 258 00:20:26,846 --> 00:20:30,156 اه، ما داريم مي جنگيم؟من فکر کردم تو فقط داري يکم خودتو گرم ميکني. 259 00:20:30,211 --> 00:20:32,292 خواهم کرد! 260 00:20:33,785 --> 00:20:40,060 اين همه چيزيه که ميتوني بکني؟ مرد، اين روزا خيلي راحت همه رو فرمانده ميکنن 261 00:20:43,601 --> 00:20:48,156 اوهوي! من فرمانده ژائو هستم 262 00:20:54,675 --> 00:20:59,675 من نميدونم چرا، اما من فکر ميکردم تو از زوکو بهتري. 263 00:21:01,660 --> 00:21:05,457 شلخته. خيلي شلخته. 264 00:21:17,355 --> 00:21:22,259 تعجب نميکنم که الان فرار کني، زبون دارز کوچک! 265 00:21:23,513 --> 00:21:26,299 تو اين جنگو باختي! 266 00:21:27,479 --> 00:21:30,542 ديوانه شدي؟ تو حتي يه اشعه کوچک هم پرتاب نکردي! 267 00:21:30,598 --> 00:21:33,769 نه، اما تو کردي! 268 00:21:38,291 --> 00:21:42,272 جئونگ جئونگ بهت گفت تو هيچ گونه قدرت خودداري نداري. 269 00:21:49,726 --> 00:21:52,007 راه پيمايي خوبي تا خونه داشته باشي! 270 00:21:52,059 --> 00:21:55,997 آنگ بيا! بزن بريم! 271 00:21:57,480 --> 00:21:59,545 صبر کن! جئونگ جئونگ کجاست؟ 272 00:21:59,618 --> 00:22:03,891 اون ناپديد شده. همه شون شدن. 273 00:22:09,789 --> 00:22:15,951 هي، همه کجا رفتن؟ بچه هاي خيلي باحال! 274 00:22:23,565 --> 00:22:26,480 آنگ تو سوختي 275 00:22:27,884 --> 00:22:30,250 بزار کمکت کنم 276 00:22:41,310 --> 00:22:43,227 واو! چه آب خوبي . 277 00:22:43,305 --> 00:22:45,147 کي تو ياد گرفتي اينکارو بکتي؟ 278 00:22:45,222 --> 00:22:47,112 فکر کنم هميشه ميدونستم. 279 00:22:47,166 --> 00:22:50,068 اه... پس براي تمام کمک هات در اين سال ها ممنونم. 280 00:22:50,139 --> 00:22:52,129 مثل وقتي که من توي يه بوته خار افتادم... 281 00:22:52,206 --> 00:22:55,370 ... و اون وقتي که من دو تا قلاب ماهي گيري روي انگشتم داشتم! 282 00:22:55,447 --> 00:22:56,323 دوتا؟ 283 00:22:56,382 --> 00:22:59,794 اون سعي ميکرد تا قلاب ماهيگيري اولي رو با قلاب ماهيگيري ديگه بيرون بکشه. 284 00:22:59,865 --> 00:23:02,218 اه، و اون وقت که يه مار بزرگ منو گاز گرفت! 285 00:23:02,300 --> 00:23:07,289 ممنون بابت شفا دادن اونها. واقعا عالي بود. واقعا بدرد بخور بود 286 00:23:08,182 --> 00:23:09,595 remuslup ترجمه شده توسط 287 00:23:09,909 --> 00:23:11,388 www.free-offline.com ترجمه شده توسط