1 00:00:00,649 --> 00:00:03,021 آب. 2 00:00:03,022 --> 00:00:04,895 خاک. 3 00:00:04,896 --> 00:00:07,004 آتش. 4 00:00:07,005 --> 00:00:08,296 باد. 5 00:00:09,362 --> 00:00:13,496 خيلي قبل، چهار ملت با هماهنگي و در کنار هم زندگي ميکردند 6 00:00:13,497 --> 00:00:17,575 اما بعد، همه چيز با حمله ملت آتش تغيير کرد 7 00:00:17,776 --> 00:00:21,888 فقط آواتار، کسي که براي تمام چهار عنصر اصلي تسلط داشت ميتونست اونها رو متوقف کنه. 8 00:00:21,889 --> 00:00:25,048 اما درست وقتي که جهان به اون نياز داشت اون ناپديد شد 9 00:00:25,389 --> 00:00:29,210 صد سال گذشت، و من و برادرم يک آواتار جديد پيدا کرديم. 10 00:00:29,211 --> 00:00:31,050 يک کنترل کننده باد به نام آنگ 11 00:00:31,151 --> 00:00:33,256 و با اينکه اون يک کنترل کننده باد با مهارت هست، 12 00:00:33,257 --> 00:00:36,989 ولي قبل از نجات مردم بايد چيزهاي زيادي رو ياد بگيره. 13 00:00:36,990 --> 00:00:40,612 اما من باور دارم که آنگ ميتونه جهان رو نجات بده. 14 00:00:46,943 --> 00:00:50,216 کتاب اول :آب قسمت دوازدهم: طوفان 15 00:01:12,358 --> 00:01:14,147 ما بهت نياز داريم،‌آنگ. 16 00:01:14,217 --> 00:01:17,051 منم بهتون نياز دارم. 17 00:01:21,758 --> 00:01:24,381 مراقب باشيد بچه ها! 18 00:01:24,403 --> 00:01:26,797 بچه ها؟ 19 00:01:26,859 --> 00:01:28,017 گياستو؟ 20 00:01:28,085 --> 00:01:30,704 چرا ناپديد شدي؟ 21 00:01:30,773 --> 00:01:33,999 من منظوري نداشتم. 22 00:01:37,863 --> 00:01:41,847 ما بهت نياز داريم،‌آنگ. 23 00:01:45,578 --> 00:01:52,643 ما بهت نياز داريم،آنگ. ما بهت نياز داريم. 24 00:01:52,714 --> 00:01:56,208 هاه؟ اه.. چه اتفاقي افتاده؟‌ما دوباره دستگير شديم؟ 25 00:01:56,283 --> 00:01:59,774 چيزي نيست. من فقط يه خواب بد ديدم. برگرد بخواب. 26 00:01:59,840 --> 00:02:01,876 لازم نيست دوباره بهم بگي. 27 00:02:01,948 --> 00:02:03,204 تو خوبي،‌آنگ؟ 28 00:02:03,285 --> 00:02:04,319 من خوبم. 29 00:02:04,401 --> 00:02:08,089 بنظر مياد تو اخيرا خيلي کابوس ميبيني،‌ميخواي درباره اش باهام صحبت کني؟ 30 00:02:08,175 --> 00:02:09,988 فکر کنم فقط به کمي خواب نياز دارم. 31 00:02:10,053 --> 00:02:13,430 شماها ميخوايد درباره روياي من بشنويد؟ 32 00:02:13,497 --> 00:02:17,452 خيلي خب،‌بهرحال من نميخوام درباره اش صحبت کنم. 33 00:02:21,029 --> 00:02:26,694 به اون آسمون صاف نگاه کن پسر! بايد يه سواري آروم داشته باشيم. 34 00:02:26,762 --> 00:02:31,126 خب، بهتره اين پرواز آروم به سمت يه بازار باشه،چون ما به غذا نياز داريم. 35 00:02:31,206 --> 00:02:34,630 بچه ها،صبر کنيد،‌اين تو روياي من بود، ما نبايد به سمت يه بازار بريم. 36 00:02:34,696 --> 00:02:36,331 تو روياي تو چه اتفاقي ميفته؟ 37 00:02:36,424 --> 00:02:39,256 غذاها مردم رو ميخورن! 38 00:02:39,349 --> 00:02:45,551 مومو هم ميتونست حرف بزنه. تو حرف هاي خيلي خشني ميزدي. 39 00:02:50,726 --> 00:02:54,161 يه طوفان داره مياد. يکي از بزرگاش. 40 00:02:54,247 --> 00:02:55,632 حرفهات غير منطقيه، عمو. 41 00:02:55,705 --> 00:02:58,644 هوا عاليه. هيچ ابري نزديکمون نيست.. 42 00:02:58,731 --> 00:03:01,683 طوفان از شمال داره مياد. 43 00:03:01,772 --> 00:03:05,716 نظر من اينه که ما مسيرمون رو تغيير بديم و به سمت جنوب شرق بريم. 44 00:03:05,797 --> 00:03:09,611 ما ميدونيم آواتار داره به سمت شمال ميره، پس ما بايد همون کارو بکنيم. 45 00:03:09,679 --> 00:03:12,928 پرنسس زوکو،‌به فکر سلامتي خدمه هم باشيد. 46 00:03:12,991 --> 00:03:16,967 سلامتي خدمه مهم نيست. 47 00:03:18,268 --> 00:03:25,778 پيدا کردن آواتار خيلي مهمتر از سلامتي هرکسيه. 48 00:03:27,196 --> 00:03:32,041 اون منظوري نداشت، فقط کمي هيجان زده است. 49 00:03:34,240 --> 00:03:38,415 آه،‌اين خوبه! اين عاليه، من دارم بهت ميگم! 50 00:03:38,503 --> 00:03:41,027 نميدونم آخه اين صداي فش فش ازش بيرون مياد.. 51 00:03:41,124 --> 00:03:46,371 فش فش کردن يعني ميوه رسيده است! ميوه هاي رسيده اينجا فش فش ميکنن، فهميدي؟ 52 00:03:46,447 --> 00:03:49,406 من فکر کنم درسته،کاتارا، فش فش کردن به معني رسيده بودنه. 53 00:03:49,481 --> 00:03:53,626 بهرحال من فهميدم ما هيچ پولي نداريم. 54 00:03:58,200 --> 00:04:01,397 بدون غذا و بدون پول،‌حالا ما بايد چيکار کنيم؟ 55 00:04:01,469 --> 00:04:03,435 تو ميتوني يه کار پيدا کني،‌باهوش. 56 00:04:03,501 --> 00:04:05,037 ما نبايد بيخيال اونجا بشيم! 57 00:04:05,105 --> 00:04:08,897 لطفا،‌ماهي ها ميتونن صبر کنن.قراره يه طوفان وحشتناک بياد. 58 00:04:08,978 --> 00:04:11,602 آهه، تو ديوانه شدي! امروز روز خوبيه. 59 00:04:11,683 --> 00:04:15,820 هيچ ابري،هيچ بادي، هيچ چيزي،پس غرزدن رو ول کن زن. 60 00:04:15,885 --> 00:04:18,581 شايد ما بايد يه جايي براي محافظت از خودمون پيدا کنيم؟ 61 00:04:18,663 --> 00:04:21,063 شوخيت گرفته؟ محافظت از چي؟ 62 00:04:21,132 --> 00:04:25,091 حسم بهم ميگه قراره يه طوفان اتفاق بيفته! يک نوع بدش. 63 00:04:25,158 --> 00:04:28,226 خيلي خب، حس تو مخالف فکر منه. 64 00:04:28,298 --> 00:04:31,995 پس من اميدوارم فکر تو بتونه کس ديگه اي رو براي آوردن ماهي ها پيدا کنه،چون من نميام! 65 00:04:32,075 --> 00:04:36,840 پس من يه حمل کننده ماهي جديد پيدا ميکنم و بهش دوبرابر چيزي که تو ميگرفتي پول ميدم!نظرت چيه؟ 66 00:04:36,909 --> 00:04:37,826 من ميام! 67 00:04:37,912 --> 00:04:40,517 تو استخدام شدي! 68 00:04:40,594 --> 00:04:43,993 چيه؟تو گفتي...يه شغل پيدا کن و ضمنا اون دوبرابر پول ميده. 69 00:04:44,090 --> 00:04:48,350 دوبرابر؟ کي بهت اين چرند رو گفته؟ 70 00:04:52,147 --> 00:04:56,017 اوه! بنظر مياد عموت درباره طوفان درست گفته بود. 71 00:04:56,100 --> 00:04:57,088 شانسي بود. 72 00:04:57,175 --> 00:05:03,259 ستوان،‌بهتره تو کمي ادب ياد بگيري، يا من بهت ياد ميدم. 73 00:05:03,345 --> 00:05:09,955 تو درباره ادب چي ميدوني؟ نوع حرف زدنت با همه کساني که اينجان،... 74 00:05:10,030 --> 00:05:12,907 .... از خدمه کشتي تا عموي محترمت.... 75 00:05:12,990 --> 00:05:19,149 .... نشون ميده تو هيچي درباره ادب نميدوني. هيچکس به جز خودت برات مهم نيست! 76 00:05:19,230 --> 00:05:26,250 هرچند، من بايد چه انتظاري از يه شاهزاده تنزل پيدا کرده داشته باشم؟ 77 00:05:27,177 --> 00:05:30,127 آروم باشيد. 78 00:05:32,329 --> 00:05:37,950 کافيه! همه ما بخاطر مدت زيادي که روي درياييم خسته شديم. 79 00:05:38,033 --> 00:05:46,033 من مطمئنم بعد از يه کاسه ماکاروني همه ما بهتر خواهيم بود. 80 00:05:46,109 --> 00:05:51,291 من براي نظم دادن به کشتيم به کمکت نيازي ندارم. 81 00:05:57,283 --> 00:06:01,108 سوکا، شايد اين فکر خوبي نباشه. به آسمون نگاه کن. 82 00:06:01,172 --> 00:06:06,135 من گفتم من بايد کار کنم.من نميتونم فقط بخاطر يه مقدار آب و هواي بد بيخيال شم. 83 00:06:06,212 --> 00:06:10,439 اون پسري که خالکوبي داره يکم باعقل تر از توئه. تو بايد بهش گوش بدي! 84 00:06:10,488 --> 00:06:14,806 پسري که خالکوبي داره؟‌کنترل کننده بادي که خالکوبي داره... 85 00:06:14,885 --> 00:06:19,110 پس من يه عموي بي عقلم! تو آواتاري، نيستي؟... 86 00:06:19,190 --> 00:06:20,282 درسته. 87 00:06:20,346 --> 00:06:26,158 خب درباره اش خيلي خوشحال نباش. آواتار براي صدسال ناپديد شده بود. 88 00:06:26,240 --> 00:06:28,413 تو به جهان خودت پشت کردي! 89 00:06:28,501 --> 00:06:32,329 سر اون داد نزن! آنگ هيچوقت به کسي پشت نکرده! 90 00:06:32,407 --> 00:06:34,497 اه؟اون اينکارو نکرد،‌هان؟ 91 00:06:34,576 --> 00:06:39,907 پس احتمالا من تمام اين صدسال رنج و جنگ رو تو خيالم ساختم. 92 00:06:39,991 --> 00:06:42,284 آنگ شجاعترين کسيه که من ميشناسم! 93 00:06:42,372 --> 00:06:46,431 از وقتي که من اونو ديدم هيچ کاري به جز کمک به مردم و نجات دادن زندگيشون نکرده. 94 00:06:46,510 --> 00:06:54,255 اين تقصير اون نيست که ناپديد شده، درسته آنگ؟ آنگ؟ مشکل چيه؟ 95 00:06:54,359 --> 00:06:56,239 درسته! به پرواز ادامه بده! 96 00:06:56,333 --> 00:07:00,528 تو يه پيرمرد وحشتناکي! 97 00:07:02,472 --> 00:07:05,040 آپا، يپ يپ! 98 00:07:05,131 --> 00:07:07,615 هي،‌اونها بدون اينکه خداحافظي کنن رفتن! 99 00:07:07,698 --> 00:07:09,844 دوستانت خيلي با ادب نيستن،‌نه؟ 100 00:07:09,918 --> 00:07:11,753 ميدونم! يه زماني، وقتي من... 101 00:07:11,808 --> 00:07:15,455 بله بله بله بله، اينو ببر زير عرشه. 102 00:07:33,377 --> 00:07:34,974 براي فرار کردن متأسفم 103 00:07:35,049 --> 00:07:38,435 مشکلي نيست. رفتار اون ماهيگير خيلي بد بود. 104 00:07:38,501 --> 00:07:40,448 درواقع اين طور نبود. 105 00:07:40,505 --> 00:07:43,145 منظورت چيه؟ 106 00:07:43,218 --> 00:07:44,726 من نميخوام دربارش حرف بزنم. 107 00:07:44,800 --> 00:07:47,721 اين درباره خوابته، نه؟ 108 00:07:47,813 --> 00:07:49,304 باهام حرف بزن. 109 00:07:49,398 --> 00:07:53,486 خب، داستانش خيلي درازه. 110 00:07:57,522 --> 00:08:01,649 من سعي ميکنم يه مقدار آتش درست کنم. 111 00:08:03,107 --> 00:08:08,130 من هيچوقت روزي رو که راهبان گفتن من آواتارم رو فراموش نميکنم. 112 00:08:08,475 --> 00:08:11,706 من خارج ديوار جنوبي با بقيه بچه ها بازي ميکردم. 113 00:08:11,796 --> 00:08:14,494 من سعي ميکردم بهشون ياد بدم چطوري سوار گلوله باد بشن... 114 00:08:14,566 --> 00:08:19,432 اول، شما يه توپ ميسازيد. بعد شما بايد خيلي سريع سوارش شيد. 115 00:08:25,212 --> 00:08:27,708 خيلي خب! بگير که اومد! 116 00:08:27,785 --> 00:08:30,286 سريع،سوار شو! 117 00:08:33,131 --> 00:08:35,540 تو بايد تعادلت رو روش رعايت کني مثل اينکه رو قله وايسادي. 118 00:08:35,629 --> 00:08:37,332 مرد، اينکار سختيه. 119 00:08:37,428 --> 00:08:39,092 تو کجا اين حيله رو ياد گرفتي،آنگ؟ 120 00:08:39,159 --> 00:08:41,556 من ساختمش. 121 00:08:42,211 --> 00:08:48,581 آنگ، با ما بيا. ما بايد باهات صحبت کنيم. 122 00:08:53,305 --> 00:08:54,949 چطوري ميدونيد اون منم؟ 123 00:08:55,029 --> 00:09:03,557 ما مدتيه که ميدونم تو آواتار هستي. اينها رو به خاطر مياري؟ 124 00:09:05,135 --> 00:09:08,052 اونها اسباب بازي هاي مورد علاقه ي من تو بچگيم بود. 125 00:09:08,151 --> 00:09:11,623 تو اونها رو از بين هزاران اسباب بازي انتخاب کردي،‌آنگ. 126 00:09:11,706 --> 00:09:15,400 اسباب بازي هايي که برداشتي چهار علامت آواتار هستن. 127 00:09:15,496 --> 00:09:20,810 اين اشيا مال آواتار هاي گذشته هستند. زندگي هاي گذشته تو. 128 00:09:20,882 --> 00:09:23,532 من فقط اينها رو بخاطر اينکه جالب بنظر ميومدن انتخاب کردم. 129 00:09:23,618 --> 00:09:26,532 تو اونها رو انتخاب کردي چون مال خودت بودند. 130 00:09:26,599 --> 00:09:31,140 معمولا ما وقتي شانزده ساله ميشدي درباره شخصيتت بهت ميگفتيم،... 131 00:09:31,218 --> 00:09:37,280 ... اما مشکلاتي داره وارد ميشه، ابرهاي طوفاني دارن نزديک ميشن. 132 00:09:37,374 --> 00:09:40,804 من از اين ميترسم که جنگ بر سرما شروع بشه،‌آواتار جوان. 133 00:09:40,895 --> 00:09:44,418 ما بهت نياز داريم،‌آنگ. 134 00:09:50,412 --> 00:09:54,503 من از انجام دستورات اون حالم بهم ميخوره و از تعقيب کردن آواتار خسته شدم! 135 00:09:54,592 --> 00:09:57,002 منظورم اينه که چرا زوکو به اون فکر ميکنه؟ 136 00:09:57,104 --> 00:09:58,976 واقعا ميخوايد بدونيد؟ 137 00:09:59,078 --> 00:10:00,831 ژنرال آيرو! ما فقط داشتيم.... 138 00:10:00,910 --> 00:10:04,061 مشكلي نيست. ميشه بهتون بپيوندم؟ 139 00:10:04,145 --> 00:10:06,650 البته،‌قربان! 140 00:10:08,808 --> 00:10:13,839 سعي كن بفهمي، برادرزاده من يك مرد جوان و پيچيده است. 141 00:10:13,920 --> 00:10:17,299 اون به اندازه کافي با تجربه بود... 142 00:10:21,567 --> 00:10:22,820 بزار برم تو! 143 00:10:22,906 --> 00:10:24,835 پرنس زوکو، مشکل چيه؟ 144 00:10:24,922 --> 00:10:28,031 من ميخوام وارد اتاق جنگ بشم،‌اما گارد نميزاره عبور کنم! 145 00:10:28,105 --> 00:10:33,930 تو چيزيو از دست نميدي،‌بهم اعتماد کن. اين جلسات خيلي وحشتناک و خسته کننده است. 146 00:10:34,015 --> 00:10:35,882 فکر نميکني اگه من بخوام يه روز به اين ملت حکمراني کنم،... 147 00:10:35,963 --> 00:10:39,335 ... من بايد تا جايي که ميتونم آموزش ببينم؟ 148 00:10:39,403 --> 00:10:43,360 بسيار خب. اما تو بايد قول بدي حرف نزني. 149 00:10:43,430 --> 00:10:46,304 ميدوني که، اين مردان پير يه مقدار حساس هستند. 150 00:10:46,382 --> 00:10:48,897 ممنونم عمو! 151 00:10:54,538 --> 00:10:57,864 نيروهاي دفاعي امپراطوري خاک به اينجا متمرکز شده. 152 00:10:57,955 --> 00:11:02,623 يک لشکر خطرناک از قوي ترين کنترل کننده هاي خاک و بهترين جنگجويان،... 153 00:11:02,706 --> 00:11:05,783 .... پس من دسته چهل و يک رو پيشنهاد ميکنم. 154 00:11:05,868 --> 00:11:08,871 اما دسته چهل و يک همشون تازه کارن. 155 00:11:08,954 --> 00:11:12,993 چطوري ازشون انتظار داري يک لشکر قدرتمند امپراطوري خاک رو شکست بدن؟ 156 00:11:13,079 --> 00:11:19,359 من اين انتظار رو ندارم. اونها ميتونن وقتي ما داريم يه حمله از عقب رو ترتيب ميديم حواسشون رو پرت کنن. 157 00:11:19,421 --> 00:11:23,085 چه راه بهتري براي استفاده از طعمه به جز تقويت کردن هست؟ 158 00:11:23,154 --> 00:11:25,664 تو نميتوني کل يه قسمت رو اينطوري نابود کني! 159 00:11:25,729 --> 00:11:32,288 کساني که با عشق از ملت ما دفاع کردن! چطور ميتوني بهشون خيانت کني؟ 160 00:11:32,371 --> 00:11:37,218 ميبينيد، زوکو درست ميگفت،‌اما اونجا جايي نبود که اون بتونه حرف بزنه،... 161 00:11:37,300 --> 00:11:42,283 .... و نتيجه اش.... وحشتناک بود. 162 00:11:42,978 --> 00:11:47,921 پس تو درباره اينکه آواتار بودي ناراحت شدي؟چرا بخاطرش خوشحال نشدي؟ 163 00:11:47,989 --> 00:11:50,859 خب،‌من نميدونستم چه احساسي دربارش داشته باشم. 164 00:11:50,939 --> 00:11:55,591 همه چيزي که من ميدونستم اين بود که بعد از پي بردن به اين قضيه،‌همه چيز شروع به تغيير کرد.... 165 00:11:55,666 --> 00:11:58,634 هي ، بد نيست! شما بچه ها خيلي تمرين کرديد! 166 00:11:58,718 --> 00:12:03,006 فقط اين نيست، ما يه بازي ساختيم که تو ميتوني با اسکوترهاي باد بازي کني! 167 00:12:03,092 --> 00:12:05,284 عاليه! 168 00:12:09,044 --> 00:12:10,292 چه اتفاقي افتاده؟ 169 00:12:10,378 --> 00:12:11,559 حالا تو آواتاري... 170 00:12:11,662 --> 00:12:15,592 ... هرتيمي که تو توش باشي نسبت به اون يکي تيم برتري داره.اين بي انصافيه. 171 00:12:15,685 --> 00:12:21,555 اما من هنوز همونم... هيچي تغيير نکرده. حالا چي،‌من نميتونم بازي کنم؟ 172 00:12:21,645 --> 00:12:23,487 اين تنها راهيه که ميتونيم انصاف رو رعايت کنيم. 173 00:12:23,555 --> 00:12:26,151 اوه، خيلي خب. 174 00:12:26,256 --> 00:12:28,984 ببخشيد،‌آنگ. 175 00:12:29,063 --> 00:12:34,659 خيلي خب،‌حالا کي ميخواد جينجو تو تيمش باشه؟ 176 00:12:41,603 --> 00:12:44,585 حرکت فوق العاده اي بود،‌جوان. 177 00:12:44,676 --> 00:12:47,237 منظورت چيه؟ 178 00:12:50,631 --> 00:12:53,333 هي! 179 00:12:55,908 --> 00:12:59,778 تو داري باهاش بازي ميکني؟ آواتار بايد آموزش ببينه. 180 00:12:59,870 --> 00:13:02,603 آنگ به اندازه کافي براي امروز آموزش ديده. 181 00:13:02,699 --> 00:13:08,161 وقت کمي داريم. با من بيا. من بايد از چند تا تکنيک هاي سطح بالا ازت امتحان بگيرم. 182 00:13:08,252 --> 00:13:10,569 نه، تا وقتي که من مراقب اون هستم،... 183 00:13:10,656 --> 00:13:18,544 ... من تشخيص ميدم اون کي تمرين کنه و کي به مهره هاي پاي شو ضربه بزنه. 184 00:13:23,139 --> 00:13:31,415 بعد از حرف زوکو در اون جلسه،‌ارباب آتش خيلي با اون بدرفتاري کرد. 185 00:13:31,473 --> 00:13:36,514 اون گفت رقابت پرنسس زوکو با يک ژنرال كاملا يك بي احترامي بود.... 186 00:13:36,587 --> 00:13:42,317 ...و تنها يك راه براي جبران اون وجود داشت... 187 00:13:42,411 --> 00:13:45,140 آگني كاي. دوئل آتشين 188 00:13:45,212 --> 00:13:46,790 درسته. 189 00:13:46,847 --> 00:13:53,532 زوكو فكر ميكرد اون به ژنرال پير اهانت كرده و درنتيجه نترسيد. 190 00:13:53,623 --> 00:13:58,630 اما زوكو اشتباه متوجه شده بود. وقتي اون صورت رقيبش رو ديد،... 191 00:13:58,697 --> 00:14:02,389 ... اون حيرت كرد چون اون يك ژنرال نبود. 192 00:14:02,477 --> 00:14:06,040 زوكو با نقشه يك ژنرال مخالفت كرده بود،... 193 00:14:06,125 --> 00:14:09,225 ...اما با انجام دادن اينكار در اتاق جنگ ارباب آتش،... 194 00:14:09,310 --> 00:14:14,149 ... كسي كه بهش اهانت كرده بود ارباب آتش بود. 195 00:14:14,245 --> 00:14:20,295 زوكو بايد با پدرش دوئل ميكرد. 196 00:14:20,367 --> 00:14:24,921 بعد، درست وقتي كه من داشتم احساس بهتري پيدا ميكردم،‌همه چيز بدتر شد. 197 00:14:25,003 --> 00:14:31,079 آنگ نياز داره تا آزاد و شاد باشه. اون نياز داره مثل يه پسر عادي بزرگ بشه. 198 00:14:31,163 --> 00:14:34,794 پووف! تو نميتوني از اون دربرابر سرنوشتش محافظت كني. 199 00:14:34,871 --> 00:14:37,470 گياتسو، من به خوبي منظورتو ميفهمم،... 200 00:14:37,572 --> 00:14:41,335 ... اما حس محبتت نسبت به اون پسر جلوي انجام دادن كاردرست رو گرفته. 201 00:14:41,432 --> 00:14:45,319 همه چيزي كه من ميخوام بهترين چيز براي اونه. 202 00:14:45,424 --> 00:14:54,173 اما ما بايد ببينيم بهترين چيز براي جهان چيه. تو و آنگ بايد از هم جدا بشيد. 203 00:14:54,271 --> 00:15:01,460 آواتار به معبد باد شرقي فرستاده ميشه تا آموزشش رو تموم كنه. 204 00:15:08,679 --> 00:15:12,631 وحشتناكه،‌آنگ. من نميدونم چي بايد بگم. 205 00:15:12,701 --> 00:15:14,136 چطور تونستن اينكارو با من بكنن! 206 00:15:14,207 --> 00:15:17,746 اونها ميخواستن همه چيزهايي كه ميخواستم و همه كسايي كه دوست داشتم رو از بين ببرن! 207 00:15:17,825 --> 00:15:20,846 هي! خاكستر داغ! 208 00:15:20,955 --> 00:15:23,165 متأسفم. عصباني شدم. 209 00:15:23,245 --> 00:15:26,464 تو بايد هم ازاينكه راهب ها تو رو اونطوري فرستادن عصباني باشي. 210 00:15:26,538 --> 00:15:31,001 خب، اين دقيقا چيزي نبود كه اتفاق افتاد... 211 00:15:34,220 --> 00:15:40,562 من ترسيده بودم و گيج شده بودم. نميدونستم بايد چيكار كنم. 212 00:15:44,677 --> 00:15:53,176 آنگ،‌من نميخوام بزارم اونها منو از تو دور كنن. آنگ؟ 213 00:15:58,622 --> 00:16:02,046 من هيچوقت گياتسو رو دوباره نديدم. 214 00:16:16,664 --> 00:16:23,310 تنها چيزي كه ميدونم اينه كه،‌من بعد از اينكه منو در صخره يخي پيدا كرديد تو بازوهاي تو بيدار شدم. 215 00:16:24,351 --> 00:16:25,795 تو فرار كردي. 216 00:16:25,872 --> 00:16:28,298 و بعد ملت آتش به معبد ما حمله كردند. 217 00:16:28,363 --> 00:16:30,773 مردم من بهم نياز داشتن و من اونجا نبودم كه كمكشون كنم. 218 00:16:30,848 --> 00:16:31,761 تو نميدونستي چه اتفاقي ميفته... 219 00:16:31,856 --> 00:16:34,484 جهان بهم نياز داشت و من اونجا نبود كه كمك كنم. 220 00:16:34,579 --> 00:16:35,345 آنگ... 221 00:16:35,424 --> 00:16:38,776 اون مرد ماهيگير راست ميگفت! من به جهان پشت كردم. 222 00:16:38,852 --> 00:16:40,634 تو داري خيلي به خودت سخت ميگيري. 223 00:16:40,705 --> 00:16:44,714 حتي اگه تو فرار كردي،‌من فكر ميكنم اين بهترين كار بوده. 224 00:16:44,790 --> 00:16:48,313 اگه تو ميموندي بايد همراه بقيه كنترل كننده هاي باد كشته ميشدي. 225 00:16:48,393 --> 00:16:49,532 تو كه نميدوني. 226 00:16:49,610 --> 00:16:59,548 من ميدونم اين راه،‌راه بهتريه. جهان الان بهت نياز داره.تو به مردم اميد ميدي. 227 00:17:02,623 --> 00:17:07,841 وقتي پرنسس زوكو ديد كسي كه براي دوئل اومده پدرشه،... 228 00:17:07,926 --> 00:17:11,144 ...طلب بخشش كرد... 229 00:17:11,223 --> 00:17:14,789 خواهش ميكنم، پدر،من فقط مصلحت ملت آتش رو ميخواستم.! 230 00:17:14,887 --> 00:17:16,715 متأسفم كه بدون اجازه حرف زدم! 231 00:17:16,806 --> 00:17:20,034 توبايد براي افتخارت بجنگي. 232 00:17:20,117 --> 00:17:23,676 من به تو بي احترامي نكردم. من پسر وفادار شما هستم. 233 00:17:23,764 --> 00:17:26,750 بلند شو و بجنگ،‌پرنس زوكو! 234 00:17:26,873 --> 00:17:28,534 من نميخوام با شما بجنگم. 235 00:17:28,636 --> 00:17:36,494 تو بايد احترام رو ياد بگيري و رنج معلمت خوهد بود. 236 00:17:36,572 --> 00:17:39,413 من چشمام رو بستم. 237 00:17:43,909 --> 00:17:48,489 من هميشه فكر ميكردم پرنسس زوكو در تمرين هاي آزمايشي... 238 00:17:48,573 --> 00:17:51,241 اون يه آزمايش نبود. 239 00:17:51,321 --> 00:17:57,192 بعد از دوئل، ارباب آتش گفت با رد كردن جنگ،... 240 00:17:57,276 --> 00:18:00,771 ... زوكو ضعف شرم آوري رو نشون داده. 241 00:18:00,855 --> 00:18:06,506 و مجازاتش اين بود كه تبعيد و براي دستگير كردن آواتار فرستاده بشه. 242 00:18:06,599 --> 00:18:10,372 فقط بعد از اين اون ميتونه با افتخارش برگرده. 243 00:18:10,466 --> 00:18:13,403 پس به همين دليل اون انقدر به اين موضوع اهميت ميده. 244 00:18:13,500 --> 00:18:18,492 دستگير كردن آواتار تنها شانس اون براي برگردوندن اوضاع به حالت عاديه. 245 00:18:18,565 --> 00:18:21,266 اوضاع هيچوقت به حالت عادي برنميگرده. 246 00:18:21,359 --> 00:18:28,747 اما چيزي كه مهمه اينه كه،‌آواتار به زوكو اميد ميده. 247 00:18:42,841 --> 00:18:46,068 كمك!اوه، خواهش ميكنم كمك كنيد! 248 00:18:46,132 --> 00:18:47,847 مشكلي نيست، تو در اماني. 249 00:18:47,910 --> 00:18:49,594 اما همسرم نيست. 250 00:18:49,656 --> 00:18:52,131 منظورت چيه؟ سوكا كجاست؟ 251 00:18:52,195 --> 00:18:55,235 اونها برنگشتن.اونها بايد تا حالا برميگشتن،... 252 00:18:55,292 --> 00:18:59,691 ... و اين طوفان داره تبديل به يک گردباد ميشه. اونجا توي درياي گير افتادن. 253 00:18:59,769 --> 00:19:01,207 من ميرم پيداشون کنم. 254 00:19:01,274 --> 00:19:02,413 منم باهات ميام. 255 00:19:02,511 --> 00:19:04,967 من همينجا ميمونم! 256 00:19:06,467 --> 00:19:10,160 ما زود برميگرديم، قول ميدم. 257 00:19:15,497 --> 00:19:16,536 چي به ما خورد؟ 258 00:19:16,618 --> 00:19:17,807 نميدونم! 259 00:19:17,892 --> 00:19:19,907 نگاه کن! 260 00:19:20,266 --> 00:19:23,039 سکان دار! 261 00:19:49,894 --> 00:19:52,616 اونها کجان؟ 262 00:19:54,273 --> 00:19:56,821 بيا، آپا! 263 00:20:07,290 --> 00:20:10,874 قايق! اونجاست! 264 00:20:11,631 --> 00:20:12,900 آواتار! 265 00:20:12,945 --> 00:20:15,814 ميخوايد چيکار کنيد، قربان؟ 266 00:20:15,899 --> 00:20:19,536 بزاريد بره. ما بايد کشتي رو امن نگهداريم. 267 00:20:19,612 --> 00:20:25,890 بعد ما بايد مستقيما به سمت مرکز طوفان بريم. 268 00:20:32,250 --> 00:20:33,986 من براي مردن خيلي جوونم! 269 00:20:34,085 --> 00:20:37,872 من نيستم، اما هنوز نميخوام بميرم! 270 00:20:51,239 --> 00:20:54,269 محکم طنابو بگير. 271 00:21:45,412 --> 00:21:47,930 عمو، من متأسفم. 272 00:21:48,000 --> 00:21:52,219 عذرخواهيت پذيرفته شد. 273 00:22:11,047 --> 00:22:15,667 اوه، تو زنده اي! تو يه معذرت خواهي به اين پسر بدهکاري. 274 00:22:15,763 --> 00:22:17,552 لازم نيست معذرت خواهي کنه. 275 00:22:17,627 --> 00:22:23,271 مممم، اه، نظرت چيه اگه به جاي معذرت خواهي من بهش يه ماهي مجاني بدم؟ 276 00:22:23,343 --> 00:22:25,161 درواقع، من گوشت نميخورم. 277 00:22:25,251 --> 00:22:26,724 ماهي گوشت نيست. 278 00:22:26,802 --> 00:22:31,229 راستي، تو هنوز بايد پول منو بدي، درسته؟ 279 00:22:31,313 --> 00:22:35,403 کاتارا، فکر ميکنم تو درست گفتي.من بيش از حد به گذشته ام فکر کردم. 280 00:22:35,470 --> 00:22:36,281 واقعا؟ 281 00:22:36,345 --> 00:22:40,367 من نميتونم حدس بزنم اگه فرار نميکردم چه اتفاقي ميفتاد. 282 00:22:40,433 --> 00:22:42,615 الان من اينجام و قصد دارم کارهاي بهتري انجام بدم. 283 00:22:42,663 --> 00:22:45,422 من فکر نميکنم تو ديگه اون کابوس ها رو ببيني. 284 00:22:45,501 --> 00:22:50,405 اه، اگه شما اينجا نبوديد، خب، من حدس ميزنم ما نميتونستيم با هم باشيم. 285 00:22:50,493 --> 00:22:55,011 ممنون که زندگيمو نجات دادي، آواتار. 286 00:22:55,117 --> 00:23:00,180 ميشنويد؟ بارون بند اومده. 287 00:23:06,419 --> 00:23:08,388 آپا! 288 00:23:09,553 --> 00:23:10,811 www.free-offline.com کاري از تيم ترجمه 289 00:23:11,014 --> 00:23:12,463 remuslup ترجمه شده توسط