1 00:01:32,030 --> 00:01:33,176 ‫این چیه؟ 2 00:01:33,257 --> 00:01:36,994 ‫این دفترِ خاطراتِ پدرمه، ‫واسه زمانیه که تویِ آسایشگاه بود 3 00:01:37,045 --> 00:01:40,923 ‫این نشون می‌ده که پدرم 4 00:01:41,174 --> 00:01:44,551 ‫خودش رو کشته چون فکر می‌کرده اون بوده ‫که "هلن" رو خفه کرده 5 00:01:44,803 --> 00:01:46,095 ‫ولی می‌خوام شما بخونیدش 6 00:01:46,346 --> 00:01:50,058 ‫- ممنون. ‫- من فکر نمی‌کنم اون کشته باشدش 7 00:01:50,309 --> 00:01:54,897 ‫من فقط یادمه بچه که بودم ‫بالای پله ایستاده بودم 8 00:01:55,147 --> 00:02:00,647 ‫و مردی رو با دست‌هایی شبیهِ پنجه‌هایِ میمون ‫دیدم که گردنِ یه دخترِ جوون رو گرفته بود 9 00:02:01,403 --> 00:02:03,948 ‫الان دیگه می‌دونیم که حقیقت داشته 10 00:02:04,199 --> 00:02:06,366 ‫من فقط می‌خوام یه چیز رو ثابت کنم، 11 00:02:06,618 --> 00:02:11,330 ‫که پدرم دیوونه نبوده ‫و اون رو نکشته 12 00:02:11,582 --> 00:02:15,877 ‫تا حالا برایِ اون آگهی‌ای که توی روزنامه ‫دادین جوابی هم گرفتین؟ 13 00:02:16,128 --> 00:02:19,797 ‫هنوز نه ‫آسون نیست 14 00:02:20,049 --> 00:02:21,383 ‫نه 15 00:02:21,634 --> 00:02:26,305 ‫نه بعد از گذشتِ 20 سال از چیزی که ‫ممکنه بشه بهش گفت قتل در خواب 16 00:02:26,556 --> 00:02:31,352 ‫تو می‌گی پدرت فکر می‌کرده هلن بهش دارو ‫می‌ده تا گیجش کنه 17 00:02:31,603 --> 00:02:35,064 ‫بله ‫ولی دکتر "پنروز" باورش نکرد 18 00:02:35,314 --> 00:02:36,983 ‫اون گفت این فکر فقط تو سرِ پدرم بوده 19 00:02:37,233 --> 00:02:42,029 ‫چون زن‌ها توی "هند" همچین کاری ‫با شوهرشون می‌کنن 20 00:02:42,865 --> 00:02:44,908 ‫و بعد نامه‌هایی رو داریم که ‫هلن اونا رو نوشته 21 00:02:45,160 --> 00:02:47,786 ‫اوه، چه نامه‌هایی؟ 22 00:02:48,037 --> 00:02:51,039 ‫دکتر "کندی" بعد از این‌که برگشت ‫اینا رو آورد 23 00:02:51,291 --> 00:02:56,337 ‫اون بعد از این‌که هلن مثلا مرده بوده، ‫دو نامه ازش دریافت کرده 24 00:02:56,588 --> 00:02:59,465 ‫این دومیه 25 00:02:59,716 --> 00:03:02,259 ‫نتونسته اولی رو پیدا کنه 26 00:03:02,511 --> 00:03:05,221 ‫و این تنها چیزیه که اون تونسته ‫توی دستش پیدا کنه 27 00:03:05,472 --> 00:03:08,641 ‫این یه لیست برای خریدِ ریشه‌ی پیاز ‫یا هر گیاهِ دیگه برای کاشته 28 00:03:08,893 --> 00:03:11,269 ‫بله، معلومه 29 00:03:11,521 --> 00:03:16,150 ‫دست‌خط‌هاش به نظر من یکیه، ‫ولی خب من متخصص نیستم 30 00:03:16,400 --> 00:03:20,821 ‫من هم نیستم، ولی من یه دوست به نامِ ‫هنری کلیترینگ دارم که می‌تونه کمک کنه 31 00:03:21,072 --> 00:03:24,575 ‫این عالیه، ‫چون به نظرِ من این... 32 00:03:24,826 --> 00:03:27,120 ‫بله، "جایلز"؟ 33 00:03:27,371 --> 00:03:32,084 ‫به نظرِم ما داریم دنبالِ "ایکس" می‌گردیم ‫خودتون این‌جوری خطابش کردین 34 00:03:32,335 --> 00:03:36,964 ‫اون عاشقِ هلن شده و از رویِ حسادت ‫اون رو خفه کرده 35 00:03:37,215 --> 00:03:40,509 ‫- می‌تونیم حدس بزنیم اون چه‌جور دختری بوده. ‫- شیفته‌ی مردها 36 00:03:40,760 --> 00:03:43,887 ‫ولی ما هیچی درباره‌ی معشوقه‌هاش نمی‌دونیم 37 00:03:44,138 --> 00:03:46,681 ‫ولی فکر کنم می‌دونیم! 38 00:03:46,934 --> 00:03:50,186 ‫یه مرد بود که هلن می‌خواست بره هند ‫و باهاش ازدواج کنه 39 00:03:50,437 --> 00:03:53,732 ‫البته، اون وکیله ‫اسمش چی بود؟ 40 00:03:53,982 --> 00:03:59,071 ‫"والتر فین" ‫سه‌شنبه با مادرش قرار دارم 41 00:03:59,322 --> 00:04:00,989 ‫خدایِ من، خانم مارپل ‫چطور تونستید باهاش قرار بذارید؟ 42 00:04:01,241 --> 00:04:04,369 ‫فکر کنم گفته بودم من دوستانی دارم که ‫اونا هم آشنایانی دارن 43 00:04:04,619 --> 00:04:08,831 ‫یه مردِ دیگه هم بود که وقتی خیلی جوون بود ‫باهاش قاطی شده بود 44 00:04:09,083 --> 00:04:14,379 ‫دکتر کندی گفت، طرف اصلا آدم مناسبی نبوده ‫حالا شد دوتا 45 00:04:14,629 --> 00:04:18,007 ‫- فکر کنم یه فردِ سومی هم وجود داره. ‫- چطور؟ 46 00:04:18,260 --> 00:04:21,762 ‫خب، اون داشت می‌رفت هند ‫تا با والتر فین ازدواج کنه 47 00:04:22,012 --> 00:04:25,391 ‫ولی وقتی به اونجا رسید نظرشو ‫تغییر داد، موندم چرا؟ 48 00:04:25,642 --> 00:04:29,478 ‫- دخترا این‌جوری‌ان دیگه. ‫- تحت شرایطِ خاص، بله 49 00:04:29,729 --> 00:04:31,981 ‫یعنی اون مرد یه کاری کرده؟ 50 00:04:33,775 --> 00:04:35,694 ‫اون توی راه تویِ کشتی ‫یه نفر دیگه رو دیده! 51 00:04:35,945 --> 00:04:39,154 ‫- کسی که می‌شناخته. ‫- مهتاب روی عرشه‌ی کشتی 52 00:04:39,407 --> 00:04:42,574 ‫ولی بازم باهاش ازدواج نکرده 53 00:04:42,827 --> 00:04:46,037 ‫خیلی احمق‌ام! ‫اون یه مردِ متاهل بوده 54 00:04:46,290 --> 00:04:49,374 ‫- دقیقا. ‫- این همون چیزیه که پدرم گفت 55 00:04:49,625 --> 00:04:54,130 ‫"از همون اول می‌دونستم که پایِ ‫یکی دیگه وسطه" 56 00:04:54,381 --> 00:04:59,881 ‫باید تک تک معشوقه‌هاش رو پیدا کنیم و ‫ازشون پرس و جو کنیم تا مقصر رو پیدا کنیم 57 00:05:05,600 --> 00:05:08,061 ‫فکر کنم همش همین بود، خانم "رید" 58 00:05:08,312 --> 00:05:10,772 ‫چه وقتی مایل هستید بیاید و ‫وصیت‌نامه رو امضا کنید؟ 59 00:05:11,023 --> 00:05:14,443 ‫هر زمانی ‫ما همین طرفا زندگی می‌کنیم، آقای فین 60 00:05:14,694 --> 00:05:19,907 ‫- اوه، بله، شما آدرستون رو بهم دادید. ‫- "هیل‌ساید" 61 00:05:20,159 --> 00:05:23,287 ‫فکر کنم قبلا بهش می‌گفتن، ‫"سنت کاترین" 62 00:05:24,706 --> 00:05:29,668 ‫اوه، بله ‫در جاده‌ی "لیهمپتون" 63 00:05:29,918 --> 00:05:33,922 ‫خب قرار رو بذاریم برای دوشنبه‌ی بعدی، ‫ساعتِ 10 صبح؟ 64 00:05:34,173 --> 00:05:36,507 ‫بله ‫عالیه 65 00:05:40,513 --> 00:05:45,184 ‫می‌دونید، راستش من تصمیم گرفتم پیشِ شما ‫بیام چون فکر می‌کنم... 66 00:05:45,435 --> 00:05:49,356 ‫خب، فکر می‌کنم شما مادرم رو می‌شناختید 67 00:05:49,606 --> 00:05:51,524 ‫واقعا؟ ‫اسمشون چی بود؟ 68 00:05:51,775 --> 00:05:55,403 ‫"هالیدی" ‫"مگان هالیدی" 69 00:05:55,654 --> 00:05:58,991 ‫بهم گفتن شما یه زمانی با هم ‫نامزد بودین 70 00:05:59,241 --> 00:06:01,659 ‫نه، من هیچ‌وقت مادرتون رو نمی‌شناختم، ‫خانم رید 71 00:06:01,911 --> 00:06:05,873 ‫ولی من برایِ مدتِ کوتاهی با "هلن کندی" ‫نامزد کردم، 72 00:06:06,124 --> 00:06:11,337 ‫- که همسرِ دومِ پدرتون بود. ‫- اوه، فهمیدم 73 00:06:11,589 --> 00:06:14,591 ‫متاسفم، کلا اشتباه فهمیده بودم ‫مادرخونده‌ام بود نه مادرم 74 00:06:14,841 --> 00:06:19,513 ‫می‌دونستم یه ربطی به هند داره، ‫برای همین فکر کردم مادرِ خودم بوده 75 00:06:19,763 --> 00:06:24,476 ‫هلن کندی به هند اومد تا با من ازدواج کنه ‫ولی بعدش نظرشو عوض کرد 76 00:06:24,727 --> 00:06:29,564 ‫توی کشتی در راهِ برگشت به خونه، اون پدرتون ‫رو دید، که البته بعد از مرگِ مادرتون بود 77 00:06:29,817 --> 00:06:31,900 ‫ناراحت‌اتون کردم؟ 78 00:06:32,152 --> 00:06:37,652 ‫این مربوط به 20-19 سالِ پیشه، خانم رید ‫دیگه خیلی گذشته 79 00:06:38,784 --> 00:06:42,495 ‫می‌دونید فکر می‌کنم ‫پدرتون و هلن واقعا مدتی رو 80 00:06:42,747 --> 00:06:45,290 ‫- توی خونه‌اتون در "دیلموث" زندگی کردن، نه؟ ‫- بله 81 00:06:45,541 --> 00:06:49,545 ‫این یکی از دلایلِ اومدنِ ما بود 82 00:06:49,795 --> 00:06:53,924 ‫بله، خیلی خوب یادمه 83 00:06:54,176 --> 00:06:56,761 ‫شما شاید منو یادتون نباشه، 84 00:06:57,012 --> 00:07:00,181 ‫ولی فکر کنم وقتی کوچیک بودید ‫شما رو دیدم 85 00:07:00,432 --> 00:07:05,060 ‫من اون موقع فقط 3-2 سالم بود ‫اون‌موقع از کارتون توی هند مرخصی گرفته بودید 86 00:07:05,312 --> 00:07:09,357 ‫- یا همچین چیزی؟ ‫- نه، برای همیشه هند رو ترک کرده بودم 87 00:07:09,609 --> 00:07:13,904 ‫من تمامِ امتحاناتِ حقوق رو پاس کرده بودم ‫برای همین به شرکتِ پدرم برگشتم 88 00:07:14,156 --> 00:07:19,619 ‫از اون موقع هم اینجام ‫آره، از همون موقع 89 00:07:19,870 --> 00:07:23,998 ‫شما و همسرتون باید یه روز بیاید و ‫با من و مادرم چای بخورید 90 00:07:24,249 --> 00:07:27,668 ‫- ممنون. ‫- پس شد دوشنبه‌ی بعد، ساعت 10 91 00:07:27,920 --> 00:07:29,503 ‫خداحافظ، آقایِ فین 92 00:07:44,480 --> 00:07:46,230 ‫خب؟ 93 00:07:46,482 --> 00:07:50,360 ‫آقای فین اون زمان اینجا بوده ولی ‫امکان نداره کارِ اون بوده باشه 94 00:07:50,611 --> 00:07:53,237 ‫- چرا که نه؟ ‫- آدم خیلی آروم و ساده‌ایه 95 00:07:53,490 --> 00:07:55,073 ‫اصلا بهش نمی‌خوره... 96 00:07:56,910 --> 00:07:59,369 ‫- دقیقا همینا هستن که این‌کارا رو می‌کنن. ‫- چه کارایی؟ 97 00:07:59,621 --> 00:08:01,205 ‫قتل دیگه، عزیزم 98 00:08:01,456 --> 00:08:05,709 ‫آره، شاید... ‫وقتی به خونه اشاره کردم... 99 00:08:05,960 --> 00:08:07,586 ‫شاید واقعا دوستش داشته 100 00:08:07,837 --> 00:08:11,841 ‫اوه، ببین! ‫اون خانم مارپله 101 00:08:12,091 --> 00:08:14,260 ‫- موندم داره کجا می‌ره؟ ‫- اومده خرید برای تعطیلات 102 00:08:14,512 --> 00:08:16,764 ‫با این کار چیزِ زیادی دستگیرش نمی‌شه 103 00:08:20,310 --> 00:08:23,854 ‫بفرمائید، خانم ‫لباسِ راحتی مخصوصِ تابستون 104 00:08:24,104 --> 00:08:25,648 ‫- گفتید، دوتا. ‫- بله 105 00:08:25,899 --> 00:08:27,690 ‫فکر کنم اینا اندازه‌اتون باشه 106 00:08:27,944 --> 00:08:33,443 ‫بله، درسته... ‫امسال تابستونِ طولانی‌ای نداشتیم، نه؟ 107 00:08:34,199 --> 00:08:37,953 ‫آخرین باری که توی "دیلموث" موندم، ‫آب و هوایِ خیلی خوبی داشت 108 00:08:38,204 --> 00:08:41,414 ‫- ولی این مربوط به 20 سال پیشه. ‫- بله، خانم 109 00:08:41,666 --> 00:08:47,166 ‫اون‌موقع با دوستام توی یه خونه به نامِ ‫"سنت کاترین" موندیم، شاید بشناسیدش 110 00:08:48,215 --> 00:08:51,801 ‫اون زمان خانمِ "فیندرسون" اونجا بود 111 00:08:52,052 --> 00:08:54,220 ‫آدمایی که می‌شناختم خونه رو ‫تجهیز کرده بودن 112 00:08:54,470 --> 00:08:57,264 ‫آقای هالیدی به همراهِ همسر و دخترش 113 00:08:57,517 --> 00:09:00,102 ‫چیزِ دیگه‌ای نمی‌خواین، خانم؟ 114 00:09:00,353 --> 00:09:02,979 ‫نه، ممنون 115 00:09:03,231 --> 00:09:08,731 ‫- 8.10 پوند می‌شه، خانم. ‫- بله، البته، بفرمائید 116 00:09:10,445 --> 00:09:12,864 ‫خانواده‌ی هالیدی آشپزِ خیلی خوبی داشتن 117 00:09:13,116 --> 00:09:18,617 ‫اون یه دستورِ پختِ فوق‌العاده برای ‫نان زنجبیلی به من داد 118 00:09:19,998 --> 00:09:21,166 ‫موندم الان کجاست 119 00:09:21,250 --> 00:09:24,127 ‫حتما منظورتون "ایدیث پجت" هست ‫اون هنوز توی دیلموثه 120 00:09:24,378 --> 00:09:28,298 ‫- واقعا؟ چه جالب. ‫- بقیه‌ی پول‌اتون، خانم 121 00:09:28,550 --> 00:09:31,760 ‫من همیشه برای آقای هالیدی ‫احساسِ تاسف می‌کردم 122 00:09:32,011 --> 00:09:36,348 ‫چون زنِ جوانش به‌خاطرِ یه مردِ دیگه اون رو ‫ترک کرد، خواهرِ دکتر 123 00:09:36,600 --> 00:09:37,849 ‫بله، خانم 124 00:09:38,101 --> 00:09:43,602 ‫دکتر کندیِ بیچاره مردِ خیلی خوبی بود ‫نمی‌دونم چی به سرِ خواهرش اومد 125 00:09:44,774 --> 00:09:48,986 ‫- هیچ‌کس درباره‌اش حرفی نمی‌زنه. ‫- نه، هرگز 126 00:09:51,198 --> 00:09:52,949 ‫ممنون 127 00:09:54,661 --> 00:09:59,081 ‫احیانا شما نمی‌دونید چطور می‌تونم با ‫ایدیث پجت تماس بگیرم؟ 128 00:09:59,332 --> 00:10:01,917 ‫- چرا، می‌دونم. ‫- اوه، پس لطف می‌کنید! 129 00:10:02,168 --> 00:10:06,380 ‫چون من اون دستورِ پخت رو گم کردم ‫و واقعا دلم هوایِ نون زنجبیلی کرده 130 00:10:07,233 --> 00:10:08,582 ‫خدایِ من! ‫خانم "گوئنینِ" جوان هستید، درسته؟ 131 00:10:08,634 --> 00:10:11,845 ‫اوه، چه خوب! ‫بیاید داخل 132 00:10:12,095 --> 00:10:16,433 ‫- منو یادتونه، خانم پجت؟ ‫- البته که یادمه! 133 00:10:16,684 --> 00:10:19,727 ‫باید مثلِ قبل، منو "ایدی" صدا کنی 134 00:10:19,980 --> 00:10:23,815 ‫بشینید 135 00:10:24,068 --> 00:10:25,734 ‫اوه، چه بازی‌هایی که من و "لیلی" ‫با تو نکردیم! 136 00:10:26,862 --> 00:10:30,864 ‫لیلی اینجا خدمت‌کار بود، ‫"لیلی اَبوت" 137 00:10:31,116 --> 00:10:34,827 ‫یه دخترِ جوون ‫و زبر و زرنگ 138 00:10:35,079 --> 00:10:38,082 ‫باید منو ببخشید که یهو پرحرفی کردم، آقا ‫یادِ دورانِ قدیم افتادم 139 00:10:38,332 --> 00:10:43,833 ‫دوستتون، خانم "میپل"، ‫بهم زنگ زد، 140 00:10:45,506 --> 00:10:49,843 ‫دوستتون، خانم "میپل"، ‫بهم زنگ زد، 141 00:10:50,095 --> 00:10:52,138 ‫گفت می‌خواستی یه چیزی ازم بپرسی 142 00:10:52,389 --> 00:10:56,393 ‫درباره‌ی قدیما ‫می‌دونی، من توی "نیوزیلند" بزرگ شدم 143 00:10:56,643 --> 00:11:01,021 ‫هیچی درباره‌ی زندگی با پدر و مادرخونده‌ام ‫تو این شهر یادم نیست 144 00:11:01,273 --> 00:11:04,694 ‫هیچی درباره‌ی زندگی با پدر و مادرخونده‌ام ‫تو این شهر یادم نیست 145 00:11:04,944 --> 00:11:09,197 ‫اون خیلی دوستت داشت! 146 00:11:09,449 --> 00:11:12,033 ‫معمولا تو رو می‌برد ساحل، ‫توی باغ باهات بازی می‌کرد 147 00:11:12,285 --> 00:11:13,911 ‫انگار دخترِ خودش بودی، ‫واقعا می‌گم 148 00:11:14,162 --> 00:11:18,624 ‫تو ازش خوشت می‌اومد؟ 149 00:11:18,876 --> 00:11:23,045 ‫بله، خانم، درسته، ‫مهم نبود بقیه چی می‌گفتن 150 00:11:23,297 --> 00:11:25,590 ‫من هیچ‌وقت باور نکردم که خانم ‫اون کارو کرده 151 00:11:25,842 --> 00:11:29,177 ‫ولی شایعاتی وجود داشت 152 00:11:29,429 --> 00:11:33,098 ‫شما می‌دونید اون با کی از اینجا رفت؟ 153 00:11:33,349 --> 00:11:36,560 ‫خب، قربان، ‫ما یه شک و شبهه‌هایی داشتیم 154 00:11:36,812 --> 00:11:41,232 ‫خب، یعنی لیلی داشت ‫اون دخترِ احمقی بود 155 00:11:41,482 --> 00:11:44,485 ‫می‌گفت، "اون مرده خیلی دوستش داره، ایدی 156 00:11:44,737 --> 00:11:45,687 ‫و زنش هم خیلی عفریته‌اس!" 157 00:11:45,821 --> 00:11:50,199 ‫اون کی بود؟ 158 00:11:50,452 --> 00:11:53,287 ‫خب، من اسمشو درست یادم نیست 159 00:11:53,537 --> 00:11:55,706 ‫سرهنگ "ازدیل"؟ 160 00:11:55,957 --> 00:11:59,001 ‫"اَستلی" بود؟ ‫نه 161 00:11:59,252 --> 00:12:02,881 ‫اون و زنش توی هتلِ "رویال کلارنس" بودن 162 00:12:03,131 --> 00:12:07,384 ‫- مسافرانِ تابستانی بودن؟ ‫- ولی من فکر می‌کنم اون، 163 00:12:07,636 --> 00:12:12,807 ‫یا شاید جفتشون، ‫خانم هالیدی رو از قبل می‌شناختن 164 00:12:13,057 --> 00:12:16,643 ‫وقتی هلن... یعنی مادرخونده‌ام رفت ‫اونا هنوزم اینجا بودن؟ 165 00:12:16,897 --> 00:12:19,899 ‫فکر کنم یکی دو روز بعد رفتن 166 00:12:20,149 --> 00:12:23,861 ‫به هرحال، اونقدری بود که براشون ‫شایعه درست کنن 167 00:12:24,111 --> 00:12:28,115 ‫اونا از شمالی جایی اومده بودن... 168 00:12:28,365 --> 00:12:30,911 ‫"نورت‌آمبرلند"، ‫فکر کنم همین‌ بود 169 00:12:31,161 --> 00:12:33,872 ‫اون از یه چیزی ترسیده بود، نه؟ 170 00:12:34,122 --> 00:12:38,959 ‫- ترسیده؟ ‫- بله 171 00:12:39,213 --> 00:12:44,713 ‫اوه، جالبه که اینو می‌گی 172 00:12:46,762 --> 00:12:51,682 ‫یادمه لیلی یه روز اومد، ‫داشت پله‌ها رو گردگیری می‌کرد 173 00:12:51,933 --> 00:12:56,145 ‫گفت، "آشوب" ‫اون یه مدلِ خاصی حرف می‌زد 174 00:12:56,396 --> 00:12:58,689 ‫صدایِ ارباب و خانم رو از توی اتاقِ ‫پذیرایی شنیده بود 175 00:12:58,941 --> 00:13:04,442 ‫"من از تو می‌ترسم" 176 00:13:05,907 --> 00:13:11,407 ‫این چیزیه که خانم هالیدی گفته بود ‫و تازه به نظر هم میومده که ترسیده 177 00:13:11,830 --> 00:13:15,917 ‫"من خیلی وقته که از تو می‌ترسم ‫تو عادی نیستی 178 00:13:16,168 --> 00:13:20,547 ‫برو و منو تنها بذار" ‫یه همچین چیزی... 179 00:13:20,797 --> 00:13:26,298 ‫و لیلی خیلی اینو جدی گرفته بود، ‫برای همین وقتی اون اتفاق افتاد... 180 00:13:27,555 --> 00:13:32,100 ‫اوه... اصلا نمی‌دونم چرا دارم ‫اینا رو به شما می‌گم 181 00:13:32,352 --> 00:13:35,813 ‫این مهمه، ایدی ‫ما باید بدونیم 182 00:13:36,064 --> 00:13:40,026 ‫واقعیت اینه که، خانم گوِئنین، 183 00:13:40,778 --> 00:13:44,697 ‫لیلی اون شب شما رو تنها گذاشت ‫و رفت سینما 184 00:13:44,949 --> 00:13:47,617 ‫من اصلا خبر نداشتم وگرنه ازتون ‫مراقبت می‌کردم 185 00:13:47,869 --> 00:13:51,704 ‫داشتم لباسا رو اتو می‌کردم 186 00:13:54,834 --> 00:13:57,420 ‫وقتی اون در بسته باشه هیچی از ‫تویِ اون آشپزخونه شنیده نمی‌شه 187 00:13:57,671 --> 00:14:01,173 ‫اوه! ‫عصر بخیر، ایدیث 188 00:14:04,720 --> 00:14:07,013 ‫عصر بخیر، قربان ‫مشکلی پیش اومده، قربان؟ 189 00:14:07,264 --> 00:14:09,682 ‫آقای هالیدی می‌خواد با لیلی حرف بزنه 190 00:14:09,933 --> 00:14:14,438 ‫فکر کنم لیلی رفت طبقه‌ی بالا، قربان 191 00:14:14,688 --> 00:14:19,067 ‫اون توی اتاقش نیست ‫البته اگه حالش خوب نیست... 192 00:14:19,319 --> 00:14:21,278 ‫عصر بخیر، قربان 193 00:14:21,530 --> 00:14:23,572 ‫تو از کجا اومدی؟ 194 00:14:23,824 --> 00:14:29,324 ‫اومدم پایین یه آسپرین بخورم ‫فکر می‌کردم پیشِ خانم گوِئنین هستی 195 00:14:30,872 --> 00:14:32,790 ‫هوم 196 00:14:33,667 --> 00:14:36,336 ‫کاری با من دارید، قربان؟ 197 00:14:36,587 --> 00:14:39,089 ‫می‌خوام با من بیای ‫خانم، من و آقای هالیدی رو سردرگم کرده 198 00:14:39,340 --> 00:14:44,840 ‫- انگار اون خونه نیست، گفتیم شاید بتونی کمک‌امون کنی. ‫- خب، بعد از شام گفتن می‌رن قدم بزنن 199 00:14:45,388 --> 00:14:48,098 ‫می‌خوایم یه سر به اتاقش بزنی ‫ممنون، ایدیث 200 00:14:58,987 --> 00:15:02,279 ‫ایدی؟ اوه، خدایِ من! ‫بعدش قراره چی بشه! 201 00:15:02,532 --> 00:15:05,742 ‫- بیخیالش شو... ‫- عمرا بتونی حدس بزنی چه اتفاقی افتاد 202 00:15:05,993 --> 00:15:07,160 ‫چی شده؟ 203 00:15:07,412 --> 00:15:10,998 ‫- اون با یکی ریخته رو هم. ‫- کی؟ 204 00:15:11,249 --> 00:15:15,963 ‫خانم دیگه، پس کی؟ ‫دکتر کندی منو برد به اتاقش 205 00:15:16,213 --> 00:15:19,549 ‫می‌خواست بدونه لباسی چیزی ‫با خودش برده یا نه 206 00:15:19,800 --> 00:15:22,886 ‫نگو! 207 00:15:23,136 --> 00:15:25,681 ‫چی باعث شده همچین فکری کنه؟ 208 00:15:25,932 --> 00:15:29,811 ‫یه نوشته گذاشته ‫توش نوشته، "من با یه نفر دارم می‌رم" 209 00:15:30,061 --> 00:15:35,400 ‫ارباب خیلی پیره، احمقه دیگه ‫باید فکرِ اینجاهاشو می‌کرد 210 00:15:35,650 --> 00:15:41,151 ‫- تو حق نداری این‌جوری حرف بزنی. ‫- چرا که نه؟ مگه بهت نگفتم؟ 211 00:15:42,658 --> 00:15:45,326 ‫فکر نکنم طرف یه آدمِ جدی و موقر ‫مثلِ آقای فِین باشه، 212 00:15:45,577 --> 00:15:47,829 ‫اون فقط همیشه مثلِ یه سگ میفته دنبالش 213 00:15:51,875 --> 00:15:53,585 ‫پس فکر می‌کنی طرف اون سرهنگه باشه؟ 214 00:15:53,837 --> 00:15:55,671 ‫نظرم روی اونه 215 00:15:56,381 --> 00:16:01,635 ‫مگه این‌که طرف اون مردِ مرموزی باشه که ‫توی اون ماشین شیکه بود 216 00:16:01,885 --> 00:16:03,430 Tsk! 217 00:16:10,439 --> 00:16:13,731 ‫اینجا رو ببین، ‫این اشتباهه 218 00:16:13,984 --> 00:16:15,734 ‫چی اشتباهه؟ 219 00:16:15,986 --> 00:16:20,114 ‫لباس‌هاش رو می‌گم ‫من رفتم توی اتاق چون دکتر ازم خواست 220 00:16:20,365 --> 00:16:25,202 ‫کلی لباس برده، ‫ولی لباس‌هایِ مناسب رو نبرده 221 00:16:25,453 --> 00:16:26,954 ‫منظورت چیه؟ 222 00:16:27,205 --> 00:16:28,914 ‫اون یه لباسِ مهمونی برداشته، 223 00:16:29,165 --> 00:16:32,961 ‫ولی کمربند، زیرپیراهنی و یا کفشی که ‫به اون لباس بیاد رو با خودش نبرده 224 00:16:33,211 --> 00:16:38,711 ‫تازه اون لباسِ پشمی‌اش که معمولا توی ‫پائیز می‌پوشه رو هم برداشته 225 00:16:39,468 --> 00:16:43,013 ‫تازه لباسِ زیر هم برداشته، ‫اونم چند بسته 226 00:16:43,265 --> 00:16:46,976 ‫بهت قول می‌دم، ‫اون اصلا جایی نرفته 227 00:16:47,226 --> 00:16:50,271 ‫- ارباب اونو کشته. ‫- اوه، لیلی! 228 00:16:50,522 --> 00:16:55,902 ‫تو که یادته، اون مثلِ چی از ارباب می‌ترسید ‫بهت گفتم که حرفشو شنیدم 229 00:16:56,153 --> 00:17:01,240 ‫دقیقا همین‌جا رو داری اشتباه می‌کنی ‫چون اونی که باهاش حرف می‌زده اصلا ارباب نبوده 230 00:17:01,493 --> 00:17:04,745 ‫درست بعد از این‌که بهم گفتی، ‫بیرون رو نگاه کردم 231 00:17:04,996 --> 00:17:08,957 ‫و دیدم که ارباب داره با وسایلِ گلف ‫از تپه میاد پایین 232 00:17:09,209 --> 00:17:12,795 ‫پس اونی که با خانم توی اتاقِ پذیرایی بوده ‫ارباب نبوده 233 00:17:13,046 --> 00:17:15,381 ‫یه نفر دیگه بوده 234 00:17:15,632 --> 00:17:17,758 ‫یه نفرِ دیگه 235 00:17:20,888 --> 00:17:23,765 ‫اون باید همون خونه‌ باشه، "آنستل مانور" 236 00:17:26,728 --> 00:17:28,979 ‫- مطمئنی همون‌جاست؟ ‫- بهتره باشه 237 00:17:29,230 --> 00:17:32,691 ‫امیدوارم بیخودی این‌همه راه رو تا ‫نورت‌آمبرلند نیومده باشیم 238 00:17:33,110 --> 00:17:35,986 ‫سرهنگ و خانم "ارسکین"، ‫آنستول مانور، "دیث" 239 00:17:36,237 --> 00:17:40,366 ‫اونا تنها زوجِ روستایی‌ توی ‫دفترِ مهمانانِ هتل بودن 240 00:17:40,618 --> 00:17:43,370 ‫ایدی هم گفت که اونا اهلِ نورت‌آمبرلند بودن 241 00:17:43,621 --> 00:17:48,458 ‫باید خودشون باشن ‫سوال اینه که، طعمه رو می‌گیرن یا نه؟ 242 00:17:53,506 --> 00:17:54,965 ‫چی شد؟ 243 00:17:55,215 --> 00:17:57,509 ‫آب‌امون تموم شد، عزیزم 244 00:18:06,771 --> 00:18:09,188 ‫بیا امیدوار باشیم خانواده‌ی ارسکین ‫مهمون‌نواز باشن 245 00:18:11,358 --> 00:18:13,735 ‫هرچی نباشه الان دیگه وقتِ چای هست 246 00:18:21,035 --> 00:18:25,623 ‫بیاید داخل ‫خوبه که آدم مهمونِ ناخونده داشته باشه 247 00:18:25,874 --> 00:18:28,126 ‫بیاین با ما چای بنوشید 248 00:18:28,376 --> 00:18:31,545 ‫اینجا خیلی سوت و کوره، ‫هیچ همسایه‌ای نداریم تا باهاش معاشرت کنیم 249 00:18:31,797 --> 00:18:35,508 ‫شما لطف دارید ‫ما فقط یه پارچ آب می‌خواستیم 250 00:18:39,180 --> 00:18:42,641 ‫چه خونه‌ی قشنگی! ‫این خونه چند سال قدمت داره؟ 251 00:18:42,893 --> 00:18:46,354 ‫مربوط به دورانِ "تیودور"ئه ‫دیگه داره فرسوده می‌شه 252 00:18:46,605 --> 00:18:50,191 ‫اجدادِ همسرم حدودِ 300 سال ‫در این خونه زندگی کردن 253 00:18:52,904 --> 00:18:55,404 ‫فکر می‌کنم شما اهلِ "استرالیا" باشید، ‫درسته، خانم رید؟ 254 00:18:55,655 --> 00:18:57,908 ‫- نه، نیوزیلند. ‫- آه، که این‌طور 255 00:18:58,158 --> 00:19:02,704 ‫- ولی جایلز اهلِ "دِوِن" هست. ‫- جدی؟ کدوم بخش‌اش؟ 256 00:19:02,954 --> 00:19:07,292 ‫من در "پلیموت" متولد شدم، ‫ولی تازه یه خونه در ویلموث خریدیم 257 00:19:08,961 --> 00:19:13,257 ‫- دیلموث؟ ‫- بله، تا حالا رفتید؟ 258 00:19:13,508 --> 00:19:17,428 ‫ما چند هفته‌ای اونجا بودیم، ‫خیلی سال پیش 259 00:19:17,678 --> 00:19:19,932 ‫جایِ زیبایی بود 260 00:19:20,183 --> 00:19:22,975 ‫- یادته، "ریچارد"؟ ‫- بله، خیلی خوب یادمه 261 00:19:23,228 --> 00:19:26,438 ‫- بشینید، لطفا. ‫- ممنون 262 00:19:27,523 --> 00:19:31,652 ‫ما در "رویال جورج"... ‫نه چیز... در رویال کلارنس اقامت داشتیم، نه؟ 263 00:19:31,904 --> 00:19:33,905 ‫- فکر کنم هنوزم همون‌جاست. ‫- بله، درسته 264 00:19:34,155 --> 00:19:37,367 ‫خونه‌ی ما خیلی نزدیکه ‫بهش می‌گن "هیل‌ساید" 265 00:19:37,618 --> 00:19:42,664 ‫فکر کنم قبلا بهش می‌گفتن... ‫چی بود، جایلز؟ 266 00:19:42,915 --> 00:19:44,624 ‫سنت کاترین 267 00:19:53,635 --> 00:19:55,719 ‫چای‌اتون رو که خوردید، ‫اگه وقت دارید 268 00:19:55,970 --> 00:19:58,138 ‫شاید دوست داشته باشید باغ رو ببینید؟ 269 00:20:02,103 --> 00:20:03,852 ‫فکر می‌کنی بتونی دوباره پیداش کنی؟ 270 00:20:04,105 --> 00:20:09,605 ‫امیدوارم ‫اینو بهم دادی و گفتی "به چشم‌هایِ گربه‌ایت میاد" 271 00:20:09,944 --> 00:20:12,821 ‫دیدی چطور کلِ مدت بهم زل زده بود؟ 272 00:20:13,073 --> 00:20:17,742 ‫یه جورِ خیلی چندشی بود ‫شرط می‌بندم دهنِ شوهرشو سرویس می‌کنه 273 00:20:17,995 --> 00:20:22,498 ‫- کِی دوباره می‌ری سراغش؟ ‫- فردا صبح، زنش می‌خواد بره خرید 274 00:20:22,748 --> 00:20:25,836 ‫- تو از کجا می‌دونی؟ ‫- وقتی توی باغ بودیم خودش گفت 275 00:20:26,086 --> 00:20:30,298 ‫فکر کنم اون مردِ خوبیه ‫نمی‌خوره از اینایی باشه که آدما رو خفه می‌کنن! 276 00:20:31,633 --> 00:20:35,637 ‫ببخشید که اینقدر مزاحمتون می‌شم، ‫ولی گفتم شاید اینجا پیداش کنم 277 00:20:35,887 --> 00:20:38,056 ‫می‌دونم که وقتی برای چای اومدیم ‫توی گوشم بود 278 00:20:38,308 --> 00:20:40,225 ‫فکر کنم یادتون نمیاد... 279 00:20:40,476 --> 00:20:44,521 ‫من هی باهاش ور می‌رم ‫برای همین گمشون می‌کنم 280 00:20:44,773 --> 00:20:47,358 ‫ببینید، اونجاست! 281 00:20:54,116 --> 00:20:56,284 ‫همین‌طوره 282 00:20:57,912 --> 00:21:01,457 ‫- چشمایِ تیزی دارید، خانم رید. ‫- می‌دونستم باید همین جاها باشه 283 00:21:01,708 --> 00:21:04,000 ‫خیلی ممنون 284 00:21:09,800 --> 00:21:15,299 ‫راستش، باید یه اعترافی بکنم ‫می‌خواستم تنها باهاتون صحبت کنم 285 00:21:17,307 --> 00:21:21,102 ‫فکر می‌کنم شما تنها کسی هستید که می‌تونید ‫چیزی که می‌خوام بدونم رو بهم بگید 286 00:21:21,354 --> 00:21:24,731 ‫چی؟ 287 00:21:24,982 --> 00:21:27,860 ‫فکر می‌کنم شما یه زمانی ‫عاشقِ مادرخونده‌ی من بودید، 288 00:21:28,111 --> 00:21:30,571 ‫هلن کندی 289 00:21:30,822 --> 00:21:34,450 ‫که البته وقتی با پدرم ازدواج کرد، ‫شد هلن هالیدی 290 00:21:34,701 --> 00:21:36,285 ‫درسته؟ 291 00:21:47,840 --> 00:21:49,717 ‫متاسفم که فریب‌تون دادم 292 00:21:51,386 --> 00:21:53,762 ‫به قولِ معروف، ‫"در عشق و جنگ همه‌چیز منصفانه‌ست" 293 00:21:58,394 --> 00:22:00,186 ‫فکر کنم از رویِ نامه‌ها فهمیدین 294 00:22:00,855 --> 00:22:06,275 ‫زن‌ها هیچ‌وقت همچین چیزهایی رو دور نمی‌ندازن، نه؟ ‫چرا می‌خواستی بدونی؟ 295 00:22:06,528 --> 00:22:10,614 ‫می‌خوام بیشتر بشناسمش ‫وقتی اون فرار کرد من فقط یه بچه‌ی کوچیک بودم 296 00:22:10,865 --> 00:22:11,823 ‫اون فرار کرد؟ 297 00:22:12,075 --> 00:22:14,910 ‫اون همون تابستون دیلموث رو ترک کرد ‫و دیگه هیچ‌وقت برنگشت 298 00:22:15,161 --> 00:22:17,163 ‫نمی‌دونستید؟ 299 00:22:17,414 --> 00:22:19,581 ‫نه ‫اینو نمی‌دونستم 300 00:22:23,503 --> 00:22:26,171 ‫یه برادر داشت، ‫دکتر بود 301 00:22:26,424 --> 00:22:28,591 ‫اون هیچی نمی‌دونه 302 00:22:28,843 --> 00:22:32,053 ‫همه فکر می‌کنن اون با یکی فرار کرده 303 00:22:32,305 --> 00:22:34,848 ‫و شما فکر کردید اون آدم منم 304 00:22:35,100 --> 00:22:38,102 ‫متاسفانه، همچین شانسی نداشتم 305 00:22:45,484 --> 00:22:48,112 ‫کلِ این ماجرا توی یه کشتی ‫به مقصدِ هند اتفاق افتاد 306 00:22:48,363 --> 00:22:53,117 ‫یکی از بچه‌ها مریض بود و همسرم گفت ‫بعدا میاد 307 00:22:55,413 --> 00:22:58,457 ‫من و هلن ناامیدانه عاشقِ هم شدیم 308 00:23:00,042 --> 00:23:03,838 ‫می‌گم ناامید، چون اون می‌خواست ‫با یکی دیگه ازدواج کنه 309 00:23:04,088 --> 00:23:06,089 ‫این یه تصمیم از رویِ ناچاری بود 310 00:23:06,340 --> 00:23:09,759 ‫چون توی خونه فشارِ زیادی روش بود ‫و می‌خواست بزنه بیرون 311 00:23:11,805 --> 00:23:14,640 ‫البته که برای من هم ناامیدانه بود، ‫با یه زن و دوتا بچه 312 00:23:14,892 --> 00:23:17,186 ‫بله ‫متوجهم 313 00:23:18,897 --> 00:23:21,190 ‫درواقع، ‫هلن با اون ازدواج نکرد 314 00:23:21,441 --> 00:23:24,525 ‫اون برگشت خونه و با یه مردِ دیگه آشنا شد، 315 00:23:24,777 --> 00:23:26,695 ‫که فکر کنم پدرِ شما بوده 316 00:23:30,700 --> 00:23:34,995 ‫8 ماه بعد، پدرم فوت کرد و ‫منم اومدم اینجا 317 00:23:35,247 --> 00:23:38,291 ‫مدارکم رو فرستادم و به ‫انگلستان برگشتم 318 00:23:40,753 --> 00:23:44,213 ‫درحالی که منتظرِ نقلِ مکان به این خونه ‫بودیم همسرم دلش هوایِ مسافرت کرده 319 00:23:44,466 --> 00:23:49,966 ‫پس منم گفتم، "دیلموث چطوره؟" ‫البته، اون چیزی نمی‌دونست 320 00:23:50,889 --> 00:23:54,641 ‫- می‌خواستید دوباره هلن رو ببینید؟ ‫- همچین قصدی داشتم 321 00:23:57,021 --> 00:23:58,937 ‫این یه اشتباه بود 322 00:23:59,190 --> 00:24:04,319 ‫"جنت" یه زنِ حسوده، ‫همیشه بوده 323 00:24:04,569 --> 00:24:08,323 ‫آخرین بار کِی هلن رو دیدین؟ 324 00:24:08,574 --> 00:24:12,994 ‫شبِ قبل از رفتن‌امون ‫توی ساحل هم‌دیگه رو دیدیم 325 00:24:13,246 --> 00:24:15,079 ‫تا خونه همراهیش کردم 326 00:24:17,708 --> 00:24:19,877 ‫اون‌موقع ساعت چند بود؟ 327 00:24:20,128 --> 00:24:21,754 ‫حدود 9 328 00:24:22,004 --> 00:24:24,341 ‫هوا داشت تاریک می‌شد 329 00:24:24,591 --> 00:24:27,134 ‫خداحافظی کردیم 330 00:24:27,386 --> 00:24:31,138 ‫شنبه بود؟ ‫21امِ ماهِ اوت؟ 331 00:24:31,390 --> 00:24:34,351 ‫می‌تونسته باشه ‫آره، بود 332 00:24:34,602 --> 00:24:37,104 ‫همسرم می‌ترسید جاده شلوغ بشه 333 00:24:40,651 --> 00:24:42,610 ‫هلن جمعه از اونجا رفت 334 00:24:42,860 --> 00:24:47,031 ‫- شبِ قبلش. ‫- به‌خاطرِ من نبوده 335 00:24:50,869 --> 00:24:56,369 ‫از کسی ترسیده بود؟ ‫از پدرم؟ اون مردِ حسودی بود؟ 336 00:24:57,126 --> 00:25:00,879 ‫چرا باید حسود باشه؟ ‫تازه من به اون حسودی می‌کردم 337 00:25:01,130 --> 00:25:04,300 ‫مگه این‌که پایِ یه نفر دیگه وسط بوده باشه 338 00:25:04,550 --> 00:25:08,429 ‫حسادت یه چیزِ خیلی وحشتناکه ‫می‌دونم 339 00:25:13,059 --> 00:25:14,894 ‫خودم باهاش حرف می‌زنم 340 00:25:16,939 --> 00:25:21,151 ‫خانم رید مجبور شد برگرده، جنت ‫یکی از گوشواره‌هاشو توی باغ گم کرده بود 341 00:25:21,401 --> 00:25:26,406 ‫- واقعا؟ پیداش کردید؟ ‫- بله، ممنون، خوش‌شانس بودم 342 00:25:26,658 --> 00:25:32,121 ‫- خیلی ازتون ممنونم، من باید برم. ‫- تا ماشین همراهیتون می‌کنم 343 00:25:33,998 --> 00:25:38,210 ‫متاسفم، ریچارد، ‫ولی یه تماسِ خیلی مهم داری 344 00:25:38,463 --> 00:25:41,298 ‫مشکلی نیست ‫لطفا، زحمت نکشید 345 00:25:41,548 --> 00:25:45,386 ‫بازم ممنون... برایِ همه‌چیز 346 00:25:56,314 --> 00:25:58,690 ‫- توقع داری حرفتو باور کنم؟ ‫- باور بکنی یا نکنی... 347 00:25:58,817 --> 00:26:02,445 ‫تو از قبل با دختره قرار داشتی ‫دیدم چطور باهاش رفتار می‌کردی 348 00:26:02,695 --> 00:26:04,781 ‫توروخدا، جنت 349 00:26:06,158 --> 00:26:11,659 ‫ازدواج گاهی می‌تونه خیلی سخت باشه ‫درموردِ اونا دیگه فاجعه بود 350 00:26:12,248 --> 00:26:15,876 ‫والترِ بیچاره‌ی من! ‫دختره اصلا مناسب والتر نبود 351 00:26:16,128 --> 00:26:20,297 ‫- واقعا، خانم فین؟ ‫- اون بازیگری چیزی نبود 352 00:26:20,549 --> 00:26:25,052 ‫اون خواهرِ یه دکترِ محلی بود ‫البته بیشتر شبیهِ دخترش بود، خیلی ازش کوچیک‌تر بود 353 00:26:25,304 --> 00:26:28,264 ‫مردِ بیچاره خیلی بد تربیتش کرده بود 354 00:26:28,516 --> 00:26:31,476 ‫توی اداره خودشو آویزونِ یه مردِ جوون ‫کرده بود 355 00:26:31,727 --> 00:26:33,770 ‫اون باید می‌رفت 356 00:26:34,021 --> 00:26:39,110 ‫- چطور مگه؟ ‫- یه مسئله‌ی محرمانه بود، به هرحال... 357 00:26:39,361 --> 00:26:43,321 ‫این دختره، هلن کندی، ‫مثلا خیلی خوشگل بود 358 00:26:43,574 --> 00:26:45,866 ‫ولی من که همچین فکری نمی‌کنم 359 00:26:46,118 --> 00:26:51,618 ‫همیشه فکر می‌کردم موهاشو رنگ کرده ‫ولی والتر بهش پیشنهاد ازدواج داد و اون ردش کرد 360 00:26:52,125 --> 00:26:57,504 ‫برای همین اون به "آسام" رفت، یا "میانمار"؟ ‫شما چه فکری می‌کنید؟ 361 00:26:57,755 --> 00:27:00,465 ‫به محضِ این‌که اون رفت، ‫دختره‌ی احمق نظرشو عوض کرد 362 00:27:00,717 --> 00:27:03,845 ‫- و گفت می‌خواد باهاش ازدواج کنه. ‫- اوه، خدایِ من 363 00:27:04,095 --> 00:27:06,304 ‫برای همین بلیطِ کشتی گرفت 364 00:27:06,557 --> 00:27:10,226 ‫- فکر می‌کنید بعدش چیکار کرد؟ ‫- والا نمی‌دونم 365 00:27:10,476 --> 00:27:15,649 ‫روی کشتی عاشقِ یه مردِ دیگه شد ‫یه مردِ متاهل، باورتون می‌شه؟ 366 00:27:15,899 --> 00:27:19,485 ‫والتر توی اسکله منتظرش بود، 367 00:27:19,737 --> 00:27:23,699 ‫و اولین کاری که کرد این بود که بهش گفت ‫نمی‌تونه باهاش ازدواج کنه 368 00:27:23,949 --> 00:27:27,286 ‫فکر نمی‌کنید این کارِ خیلی شرارت‌آمیزیه؟ 369 00:27:27,538 --> 00:27:32,249 ‫اوه، خیلی ناراحت‌کننده‌ست ‫این حتما خیلی والتر رو داغون کرده 370 00:27:32,501 --> 00:27:36,336 ‫والتر همیشه توی کنترل کردنِ خودش عالی بود 371 00:27:36,590 --> 00:27:41,176 ‫- چه اتفاقی برای خانم کندی افتاد؟ ‫- اوه، اون اومد خونه 372 00:27:41,427 --> 00:27:46,515 ‫توی راهِ برگشت با یه مردِ دیگه ریخت رو هم، ‫ولی این دفعه دیگه با طرف ازدواج کرد 373 00:27:46,766 --> 00:27:51,729 ‫اونا همین‌جا ساکن شدن، ‫کنارِ اون بیمارستانِ قدیمی 374 00:27:51,980 --> 00:27:55,107 ‫فقط در عرضِ یه سال، ‫رفت زنِ یه مردِ متاهل شد 375 00:27:55,358 --> 00:27:59,446 ‫- پسرتون عجب شانسی آورد. ‫- همینو می‌گم دیگه 376 00:28:01,324 --> 00:28:04,951 ‫و اون مردِ جوون که تو اداره با هم رسوایی ‫به وجود آورده بودن چی شد؟ 377 00:28:05,202 --> 00:28:09,873 ‫اوه، اون اوضاعش خوبه ‫تورهایِ اتوبوس‌گردی برگزار می‌کنه... 378 00:28:10,124 --> 00:28:13,085 ‫"شرکتِ اتوبوسیِ گلِ نرگسِ افلیک" ‫با اون اتوبوس‌های زردش 379 00:28:13,336 --> 00:28:17,506 ‫- "افلیک"؟ ‫- "جکی افلیک" 380 00:28:17,758 --> 00:28:21,844 ‫اونقدر آدمِ سمجِ مزخرفیه که نگو ‫اوه، والتر اومدی 381 00:28:22,095 --> 00:28:25,306 ‫- اون معمولا همین ساعتا برمی‌گرده. ‫- سلام، مادر 382 00:28:25,558 --> 00:28:28,935 ‫ایشون خانم مارپل هستن ‫یکی از دوستانِ "دالی بانتری" هستن 383 00:28:29,187 --> 00:28:32,522 ‫- چطورید؟ ‫- خوبم، ممنون 384 00:28:32,773 --> 00:28:35,775 ‫حالا که اومدی خونه، ‫باید چایِ تازه‌دم بنوشیم 385 00:28:36,027 --> 00:28:37,612 ‫نه، خودتو اذیت نکن، مادر 386 00:28:41,991 --> 00:28:44,661 ‫متاسفانه، مادرم منو لوس می‌کنه 387 00:28:50,334 --> 00:28:54,463 ‫ماجرا هنوزم یه رازِ سربه‌مُهره ‫والتر فین فقط یه آدمِ خسته‌کننده بود 388 00:28:54,713 --> 00:28:57,174 ‫و سرهنگ ارسکینِ بیچاره! 389 00:28:57,425 --> 00:29:00,426 ‫دوتاشون رو بررسی کردیم و یه نفر مونده 390 00:29:02,013 --> 00:29:03,805 ‫بیا امیدوار باشیم خانم مارپل ‫به یه جایی رسیده باشه 391 00:29:03,849 --> 00:29:08,143 ‫اگه می‌تونستیم ردِ "لیلی اَبوت" رو بگیریم ‫خوب می‌شد 392 00:29:08,395 --> 00:29:12,648 ‫امیدی نیست، ‫ما حتی نمی‌دونیم اون هنوز زنده‌ست یا نه 393 00:29:19,198 --> 00:29:21,408 ‫"دکتر کندیِ عزیز، 394 00:29:21,659 --> 00:29:24,786 ‫امیدوارم بتونید درموردِ چیزی که ضمیمه‌ی ‫نامه کردم بهم کمک کنید 395 00:29:25,038 --> 00:29:28,040 ‫فکر می‌کنید پول یا جایزه‌ای بابت‌اش می‌دن؟ 396 00:29:28,292 --> 00:29:31,336 ‫چون قطعا پول به کارم میاد 397 00:29:31,587 --> 00:29:35,548 ‫من اغلب درباره‌ی شبی که خانم هالیدی ‫رفتن فکر می‌کنم 398 00:29:35,799 --> 00:29:40,721 ‫و باتوجه به چیزی که از بیرونِ پنجره دیدم ‫فکر نمی‌کنم ایشون از اینجا رفته باشن 399 00:29:40,971 --> 00:29:44,141 ‫اون اتومبیلِ شیکی که قبلا دیده بودمش 400 00:29:46,394 --> 00:29:51,523 ‫من قبلا دیده بودمش 401 00:29:52,359 --> 00:29:55,612 ‫نمی‌خوام بدونِ دیدنِ شما ‫دست به کاری بزنم 402 00:29:55,863 --> 00:30:00,408 ‫چون من هیچ‌وقت با پلیس سروکار نداشتم ‫و آقای "کیمبل" هم از این کار خوشش نمیاد 403 00:30:02,286 --> 00:30:06,247 ‫من می‌تونم روزی که برای خرید می‌رم ‫بیرون بیام و ببینمتون، قربان 404 00:30:17,427 --> 00:30:20,220 ‫دو روز در هفته کافی نیست، ‫نه تو این موقع از سال 405 00:30:20,473 --> 00:30:23,475 ‫اوه، موافقم، آقای "فاستر"! 406 00:30:23,725 --> 00:30:27,853 ‫برای همین گفتم وقتی خانم رید اینجا نیست ‫بیام یه دستی برسونم 407 00:30:28,105 --> 00:30:31,609 ‫- آدم از دستِ این شَته‌ها آروم و قرار نداره. ‫- درسته، خانوم 408 00:30:33,319 --> 00:30:38,819 ‫خیلی ناراحت‌کننده‌اس، الان دیگه پاره‌وقت کار می‌کنید ‫قبلا باغبونِ تمام‌وقت بودید؟ 409 00:30:40,534 --> 00:30:45,539 ‫بله، درسته ‫زمانی که برای دکتر کندی و خواهرِ کوچک‌ترشون کار می‌کردم 410 00:30:45,792 --> 00:30:49,543 ‫- مادرخوانده‌ی خانم رید؟ ‫- بله، خانم هلن، خیلی خانمِ زیبایی بودن 411 00:30:49,796 --> 00:30:52,089 ‫دکتر خیلی بهش اعتماد داشت 412 00:30:52,339 --> 00:30:57,840 ‫همیشه می‌خواست یه جایی بره، ‫مجلسِ رقص، کلاسِ تنیس 413 00:30:58,973 --> 00:31:01,306 ‫بامزه‌اس که همیشه فکر می‌کردم ‫به‌خاطرِ اون بوده 414 00:31:01,557 --> 00:31:04,851 ‫- اوه؟ چی بود؟ ‫- اون زمینِ تنیس 415 00:31:05,104 --> 00:31:09,690 ‫یه نفر وسطایِ شب اومده بود و ‫تورِ زمین تنیس رو پاره کرده بود 416 00:31:09,943 --> 00:31:14,905 ‫- آخه کی همچین کاری انجام می‌ده؟ ‫- دکتر هم می‌خواست بدونه 417 00:31:15,155 --> 00:31:20,655 ‫گفت اگه یه بارِ دیگه این اتفاق بیفته ‫دیگه تور نمی‌خره 418 00:31:21,412 --> 00:31:25,708 ‫خانم هلن آدم عجیب و بی‌سر و صدایی بود ‫بدشانس بود 419 00:31:25,959 --> 00:31:30,839 ‫- اول اون تور، بعدش هم پاش. ‫- چه اتفاقی برای پاش افتاد؟ 420 00:31:31,090 --> 00:31:34,217 ‫زمین خورده بود ‫فقط یه خراش بود، ولی خوب نمی‌شد 421 00:31:34,468 --> 00:31:39,967 ‫دکتر خیلی نگران بود، ‫مدام پانسمان‌اش می‌کرد و بهش می‌رسید 422 00:31:42,894 --> 00:31:45,353 ‫اون سال دیگه نتونست برقصه یا تنیس ‫بازی کنه 423 00:31:45,604 --> 00:31:48,857 ‫همون موقع بود که نامزدیش رو ‫با آقایِ اَفلیک به‌هم زد؟ 424 00:31:49,110 --> 00:31:51,278 ‫این فقط یه شایعه‌ بود 425 00:31:51,528 --> 00:31:54,447 ‫بله، ولی ممکنه افرادی بوده باشن ‫که از هلن کینه به دل داشتن 426 00:31:54,698 --> 00:31:59,368 ‫بعضی از خانم‌هایِ جوان شاید، ‫ولی جکی افلیک زیادی تیز بود 427 00:31:59,620 --> 00:32:02,038 ‫از اینایی که خودشون رو به آب و آتیش می‌زنن 428 00:32:02,289 --> 00:32:07,627 ‫اون زیاد اینجا دوام نیاورد، خوب شد رفت ‫ما توی دیلموث از این‌جور آدما استقبال نمی‌کنیم 429 00:32:07,878 --> 00:32:12,049 ‫بذار برن و یه جا دیگه زرنگ‌بازی دربیارن 430 00:32:17,181 --> 00:32:20,684 ‫- آه، خانم کاکر. ‫- اوه! دکتر کندی! 431 00:32:20,934 --> 00:32:25,938 ‫ببخشید اگه ترسوندمتون ‫حال و احوالتون چطوره؟ 432 00:32:26,191 --> 00:32:28,274 ‫اوه، خوبم، ‫ممنون، دکتر 433 00:32:28,526 --> 00:32:33,071 ‫سخت نگیرید ‫من داشتم دنبالِ خانم و آقای رید می‌گشتم 434 00:32:37,243 --> 00:32:38,244 ‫صبح بخیر 435 00:32:38,495 --> 00:32:40,871 ‫- صبح بخیر، فاستر. ‫- صبح بخیر، دکتر 436 00:32:41,123 --> 00:32:46,623 ‫- من دکتر کندی هستم. ‫- اوه! حالتون چطوره؟ 437 00:32:47,171 --> 00:32:51,925 ‫هم چندشه هم دست رو می‌سوزونه، ‫ولی حداقل شته‌ها رو می‌کشه 438 00:32:52,176 --> 00:32:54,594 ‫- جین مارپل هستم. ‫- حالِ شما؟ 439 00:32:54,845 --> 00:32:59,558 ‫- آقا و خانم رید اینجا نیستن. ‫- خانم کاکر بهم گفتن 440 00:32:59,810 --> 00:33:02,269 ‫- این نامه باید براشون جالب باشه. ‫- اوه، از طرفِ لیلیه؟ 441 00:33:02,521 --> 00:33:03,938 ‫می‌بینم که شما از همه‌چی خبر دارید 442 00:33:04,189 --> 00:33:08,609 ‫اونا از من کمک خواستن ولی متاسفانه ‫جوونا زیاد به حرفِ بزرگ‌ترا گوش نمی‌دن 443 00:33:08,861 --> 00:33:11,487 ‫درسته ‫من از گوئنی خوشم اومد 444 00:33:11,739 --> 00:33:16,702 ‫اون بچه‌ی خوبی بود، ولی متاسفانه ‫داره خودشو تو دردسر می‌ندازه 445 00:33:16,953 --> 00:33:22,453 ‫- شما چی بهش گفتید؟ ‫- که بیخیالِ قتل در خواب بشه 446 00:33:23,334 --> 00:33:25,753 ‫البته اگه قتلی در کار بوده باشه 447 00:33:26,672 --> 00:33:29,966 ‫خیلی عجیبه که این‌همه سال ‫از هلن خبری نداشتم 448 00:33:30,217 --> 00:33:34,387 ‫ولی اگه مرده بود، ‫باید به من خبر می‌دادن 449 00:33:34,638 --> 00:33:37,307 ‫- شما خیلی بهش علاقه داشتید. ‫- اوه، بله 450 00:33:37,559 --> 00:33:40,435 ‫من هنوز می‌تونم اونو توی این باغ ببینم 451 00:33:40,687 --> 00:33:45,649 ‫در زمانِ کوتاهی که اینجا بود، ‫خیلی به اینجا علاقه‌مند شده بود 452 00:33:51,197 --> 00:33:54,950 ‫می‌شه این نامه رو به جایلز بدید؟ ‫من بهش جواب دادم 453 00:33:55,202 --> 00:33:58,913 ‫من سه‌شنبه‌ی بعدی لیلی رو می‌بینم ‫شاید بخوان به صرفِ چای به خونه‌ی من بیان 454 00:33:59,165 --> 00:34:02,624 ‫به محضِ این‌که برسن نامه رو بهشون می‌دم 455 00:34:02,878 --> 00:34:06,422 ‫بله، چقدر جالب! 456 00:34:06,672 --> 00:34:09,674 It's wοnderful. We've heard frοm Lily 457 00:34:09,926 --> 00:34:13,305 and yοu've fοund the third man, the awful Afflick. 458 00:34:13,555 --> 00:34:15,599 - Yοu're a genius! - Μy dear bοy! 459 00:34:15,849 --> 00:34:17,475 We have news tοο. 460 00:34:17,727 --> 00:34:22,522 This is yοur Hοme Office chap's repοrt οn the handwriting samples. 461 00:34:22,772 --> 00:34:27,277 He says the letter and Helen's list are in the same hand. 462 00:34:27,528 --> 00:34:31,072 ‫این گزارشِ دفترِ مرکزی درباره‌ی بررسیِ ‫دست‌خط‌هاست 463 00:34:31,324 --> 00:34:36,825 ‫- اوه، خدایا. ‫- چرا "خدایا"؟ 464 00:34:38,956 --> 00:34:42,753 ‫"حسادت، بی‌رحم مثلِ مرگ، ‫و خاکسترِ آن اخگرِ آتش است" 465 00:34:47,008 --> 00:34:50,092 ‫بله... مثلِ خانم ارسکین 466 00:34:50,345 --> 00:34:52,346 ‫این اطلاعاتِ اتوبوس‌هامونه، آقایِ رید 467 00:34:52,597 --> 00:34:55,140 ‫باید یه چیزی پیدا بشه که به دردِ ‫بچه‌هایِ باشگاه‌اتون بخوره 468 00:34:56,851 --> 00:34:58,560 ‫ممنون 469 00:34:59,772 --> 00:35:02,856 ‫اون موضوعِ دیگه‌ای که گفتید می‌خواید ‫درباره‌اش حرف بزنید چی بود؟ 470 00:35:03,107 --> 00:35:07,153 ‫- خب... ‫- این یه مسئله‌ی شخصیه 471 00:35:07,404 --> 00:35:11,532 ‫ما سعی داریم یکی از بستگانِ من رو پیدا ‫کنیم و فکر می‌کنیم شما ممکنه بشناسیدش 472 00:35:11,784 --> 00:35:12,868 ‫جدی؟ 473 00:35:13,118 --> 00:35:16,080 ‫- اسمش چی بود؟ ‫- هلن هالیدی 474 00:35:16,331 --> 00:35:20,376 ‫قبل از این‌که با پدرم ازدواج کنه، ‫اسمش هلن کندی بود 475 00:35:24,422 --> 00:35:26,716 ‫این واسه خیلی وقت پیشه، خانم رید 476 00:35:26,967 --> 00:35:30,844 ‫خب مشکل چیه؟ ‫جروبحث؟ فرار از خونه؟ 477 00:35:31,096 --> 00:35:32,305 ‫یا بحثِ پوله؟ 478 00:35:32,556 --> 00:35:38,056 ‫اون یه شب قبل از این‌که جنگ شروع بشه از ‫خونه می‌ره، هیچ‌کس نمی‌دونه اون کجاست 479 00:35:38,605 --> 00:35:40,022 ‫خب من باید از کجا بدونم؟ 480 00:35:40,273 --> 00:35:43,984 ‫- شنیدم یه زمانی با هم صمیمی بودید. ‫- امکان نداره 481 00:35:46,947 --> 00:35:51,952 ‫- برادرش نمی‌دونه کجاست؟ ‫- دوتا نامه ازش داره، ولی آدرس نه 482 00:35:52,202 --> 00:35:54,578 ‫پس واسه خودش معمایی شده 483 00:35:54,830 --> 00:35:57,207 ‫- می‌تونید آگهی بزنید. ‫- زدیم 484 00:35:57,458 --> 00:36:00,210 ‫- خبری نشد؟ ‫- نه 485 00:36:00,461 --> 00:36:02,128 ‫شاید اون مرده 486 00:36:04,340 --> 00:36:07,217 ‫شما واقعا چه حسی درباره‌ی اون داشتید، ‫آقای افلیک؟ 487 00:36:07,468 --> 00:36:09,011 ‫این شد یه سوالِ درست 488 00:36:11,515 --> 00:36:17,014 ‫راستش رو بهتون می‌گم، خانم رید، ‫من دلم برای اون بچه می‌سوخت 489 00:36:18,605 --> 00:36:20,565 ‫- دل‌سوزی؟ ‫- فقط همین 490 00:36:20,817 --> 00:36:24,028 ‫با اون برادری که داشت، ‫زندگیش سراسر بدبختی بود 491 00:36:24,278 --> 00:36:27,740 ‫شما از دکتر کندی خوشتون نمی‌اومد، درسته؟ 492 00:36:27,990 --> 00:36:30,451 ‫تقصیرِ اون بود که شما ‫شغلتون رو از دست دادید؟ 493 00:36:30,701 --> 00:36:34,371 ‫اوه! اوه، پس شما درباره‌ی اون قضیه ‫می‌دونید، آره؟ 494 00:36:34,622 --> 00:36:37,207 ‫بله، من از شرکت فین و "واچ‌من" ‫اخراج شدم 495 00:36:37,459 --> 00:36:39,168 ‫چیزی برای مخفی کردن ندارم 496 00:36:39,420 --> 00:36:41,462 ‫کارِ کثیفی بود 497 00:36:41,713 --> 00:36:44,341 ‫و می‌دونم کارِ کی بود 498 00:36:44,592 --> 00:36:46,885 ‫ولی اون آدم دکتر کندی نبود 499 00:36:49,638 --> 00:36:51,474 ‫پس متاسفانه نمی‌تونم کمکتون کنم 500 00:36:54,895 --> 00:36:58,522 ‫من فقط یه مدتی با هلن خوش بودم... ‫همش همین بود 501 00:36:58,774 --> 00:37:02,401 ‫ولی شما دوباره دیدینش، ‫بعد از ازدواجش 502 00:37:02,653 --> 00:37:07,491 ‫جدی؟ ‫شاید هم دیدمش، یه چند باری 503 00:37:07,741 --> 00:37:09,659 ‫حالا، دوستانِ عزیز اگه اجازه بدید ‫من باید برم 504 00:37:09,910 --> 00:37:15,411 ‫فقط بگید چه مدل اتوبوسی می‌خواید، با ظرفیتِ ‫24 صندلی یا 32تا، ما براتون فراهم‌اش می‌کنیم 505 00:37:30,099 --> 00:37:32,558 ‫- فکر می‌کنی خودشه؟ ‫- باید باشه 506 00:37:32,811 --> 00:37:36,188 ‫یه ماشینِ زرد ‫افتضاح نیست؟ 507 00:37:36,438 --> 00:37:41,777 ‫یادته لیلی توی اون نامه چی نوشته بود؟ ‫درباره‌ی یه ماشینِ شیک و پیک؟ 508 00:37:42,028 --> 00:37:47,529 ‫و ایدی، "مردِ مرموز توی اون ماشینِ ‫شیک و پیک" 509 00:37:48,493 --> 00:37:52,205 ‫موندم امروز توی خونه‌ی دکتر کندی لیلی ‫می‌خواد چی بهمون بگه 510 00:37:52,455 --> 00:37:54,164 ‫به نظرت اون واقعا چیزی می‌دونه؟ 511 00:37:54,417 --> 00:37:55,917 ‫دارید از اتوبوسِ من تعریف می‌کنید؟ 512 00:37:57,545 --> 00:38:02,215 ‫"آلاله‌ی کوچیک" صداش می‌کنم ‫واسه اتوبوسا از رنگِ گل‌هایِ نرگس استفاده کردم 513 00:38:02,466 --> 00:38:07,178 ‫که به هم بیاد ‫به این چیزا علاقه دارم 514 00:38:07,431 --> 00:38:11,015 ‫چه هوایِ خوبیه ‫برم یه دوری باهاش بزنم 515 00:38:18,525 --> 00:38:20,193 ‫روزتون بخیر 516 00:38:23,823 --> 00:38:26,783 ‫- لعنتی! ‫- فکر می‌کنی شنیده؟ 517 00:38:28,662 --> 00:38:30,370 ‫امیدوارم این‌طور نباشه 518 00:39:08,787 --> 00:39:11,873 ‫اوه خدایا! ‫منو غافلگیر کردی! 519 00:39:12,125 --> 00:39:14,960 ‫اینجا چیکار می‌کنی؟ 520 00:39:15,211 --> 00:39:17,630 ‫نه! ‫نه! 521 00:39:24,346 --> 00:39:27,264 ‫من آدرسِ سرراست بهش دادم ‫خیلی ساده‌اس 522 00:39:27,516 --> 00:39:30,310 ‫فقط چند دقیقه پیاده‌روی داره 523 00:39:32,522 --> 00:39:35,273 ‫احتمال داره تصمیم گرفته باشه کلا نیاد 524 00:39:35,525 --> 00:39:41,025 ‫شاید شوهرش اجازه نداده ‫مردهایِ روستایی قابلِ پیش‌بینی نیستن 525 00:39:41,989 --> 00:39:45,367 ‫موندم چی می‌خواسته بهمون بگه 526 00:39:45,619 --> 00:39:50,372 ‫احتمالا چیزِ مهمی نبوده ‫اگه هلن مرده یا زنده باشه... 527 00:39:50,625 --> 00:39:55,169 ‫اگه چیزی که اون فکر می‌کنه درست باشه، ‫اون نامه‌هایی که برام فرستاده شده جعلی بودن 528 00:39:58,507 --> 00:40:02,802 ‫می‌دونید... اخیرا زیاد بهش فکر کردم 529 00:40:03,055 --> 00:40:07,641 ‫- هلن؟ ‫- به اینکه کی ممکنه اونو کشته باشه؟ 530 00:40:07,893 --> 00:40:10,311 ‫اون هیچ دشمنی نداشت 531 00:40:10,562 --> 00:40:12,020 ‫این یه عکسه 532 00:40:14,775 --> 00:40:17,027 ‫سال‌ها حتی بهش فکر هم نکرده بودم 533 00:40:17,278 --> 00:40:20,822 ‫ولی الان تمامِ مدت بهش فکر می‌کنم 534 00:40:21,072 --> 00:40:23,325 ‫به‌خاطرِ کار شماست 535 00:40:23,576 --> 00:40:26,536 ‫نه 536 00:40:26,789 --> 00:40:28,330 ‫نه ‫فکر می‌کنم به‌خاطرِ خودشه 537 00:40:28,582 --> 00:40:31,792 ‫- منظورت چیه؟ ‫- همین‌جوری 538 00:40:32,043 --> 00:40:36,422 ‫نمی‌تونم توضیحش بدم ‫به‌خاطرِ ما نیست 539 00:40:36,673 --> 00:40:38,966 ‫به‌خاطرِ خودِ هلنه 540 00:40:42,012 --> 00:40:45,514 ‫شاید خودش باشه 541 00:40:56,403 --> 00:40:58,945 ‫بله ‫متاسفانه این یک قتله 542 00:40:59,197 --> 00:41:04,698 ‫جسد "لیلی کیمبل" در جنگل‌هایِ نزدیک ‫به "مچینگ هالت" 543 00:41:08,374 --> 00:41:12,378 ‫ولی من بهش گفته بودم به "وودلی بولتون" بره، ‫توی نامه‌ام بهش گفتم 544 00:41:12,629 --> 00:41:17,382 ‫ما نامه‌ی شما رو در کیفش پیدا کردیم ‫خانم کیمبل مریضِ شما بود؟ 545 00:41:17,634 --> 00:41:19,510 ‫20 ساله که دیگه دکترش نیستم 546 00:41:19,761 --> 00:41:23,556 ‫شما بهش گفتید با قطارِ ساعت 3:30 ‫از "کومبلی" حرکت کنه 547 00:41:23,807 --> 00:41:26,517 ‫و از وودلی بولتون خارج بشه 548 00:41:26,769 --> 00:41:31,564 ‫حتما با قطارِ قبلی‌اش اومده ‫چون جسدش ساعت 3 پیدا شده 549 00:41:31,814 --> 00:41:33,399 ‫اون خفه شده 550 00:41:35,362 --> 00:41:39,198 ‫- شما توی خونه برای صرفِ چای منتظرش بودید؟ ‫- بله، ساعتِ 4 551 00:41:39,448 --> 00:41:41,532 ‫بعدش چه اتفاقی افتاد؟ 552 00:41:41,785 --> 00:41:44,745 ‫احتمالا با یکی دیگه ملاقات کرده 553 00:41:44,996 --> 00:41:48,332 ‫و با قطارِ بعدی به سفرش ادامه داده 554 00:41:48,583 --> 00:41:51,168 ‫نظری دارید که طرف ممکنه کی بوده باشه؟ 555 00:41:51,420 --> 00:41:53,880 ‫- احتمال داره... ‫- بله، خانم رید؟ 556 00:41:55,883 --> 00:41:59,594 ‫فکر کنم همسرم حس می‌کنه که شما باید ‫از مردی به نامِ جکی افلیک بازجویی کنید 557 00:41:59,845 --> 00:42:03,973 ‫- شرکتِ اتوبوسیِ "گلِ نرگس". ‫- بسیارخب 558 00:42:06,018 --> 00:42:11,482 ‫حالا، چیزِ دیگه‌ای هم هست که بخواید ‫به من بگید؟ 559 00:42:14,779 --> 00:42:19,409 ‫اگه خانم کیمبل مریضِ شما نبودن، دکتر کندی 560 00:42:19,659 --> 00:42:21,743 ‫پس چرا می‌خواست به دیدنِ شما بیاد؟ 561 00:42:21,993 --> 00:42:25,997 ‫- این مربوط به آقای و خانم رید هم می‌شد؟ ‫- بله، می‌شد 562 00:42:26,249 --> 00:42:28,291 ‫توضیحش سخته 563 00:42:28,544 --> 00:42:34,043 ‫فکر کنم همه‌ی این ماجراها وقتی شروع شد ‫که تویِ لندن یه تئاتر دیدم 564 00:42:35,259 --> 00:42:37,678 ‫"دوشس ملفی" 565 00:42:57,366 --> 00:43:01,953 ‫- چرا دارن اونجا رو می‌کَنن؟ ‫- این فکرِ من بود 566 00:43:02,204 --> 00:43:07,704 ‫یادته وقتی فهمیدی این پنجره به دریا دید ‫نداره تعجب کردی؟ 567 00:43:08,627 --> 00:43:12,047 ‫بعدش هم فاستر مسیرهایِ قدیمی رو پیدا کرد 568 00:43:12,298 --> 00:43:16,009 ‫این یکی از چیزهایی بود که باعث شد فکر ‫کنم قبلا اینجا بودم 569 00:43:16,261 --> 00:43:20,222 ‫من فکر می‌کنم یه نفر می‌خواسته مسیرهایِ ‫جدید درست کنه، تا قدیمی‌ها رو بپوشونه 570 00:43:20,474 --> 00:43:23,684 ‫وقتی یه راهِ جدید ساخته بشه... 571 00:43:24,728 --> 00:43:29,858 ‫پس حتما کارِ پدرم بوده ‫وگرنه کارِ کی می‌تونسته باشه؟ 572 00:43:30,109 --> 00:43:33,612 ‫اوه، فکر کنم بهتره زود قضاوت نکنیم، ‫هنوز نه 573 00:43:37,075 --> 00:43:39,117 ‫باید یه چیزی بنوشی، عزیزم 574 00:43:41,078 --> 00:43:43,581 ‫- خانم مارپل؟ ‫- اوه، ممنون، نه 575 00:43:43,832 --> 00:43:46,082 ‫فکر کنم خانم کاکر داره چای درست می‌کنه 576 00:43:46,335 --> 00:43:48,336 ‫من یه چیزِ قوی‌تر می‌خوام 577 00:43:49,254 --> 00:43:54,467 ‫کارِ یکی از اون 3 نفر بوده، والتر فین، ‫ارسکین و یا جکی افلیک 578 00:43:54,719 --> 00:43:59,264 ‫و هرکی که بوده، ‫امروز عصر لیلی رو به قتل رسونده 579 00:43:59,516 --> 00:44:02,225 ‫حتما بازرس داره تک تک عذرهاشون ‫رو بررسی می‌کنه 580 00:44:02,477 --> 00:44:05,687 ‫نمی‌تونه کارِ سرهنگ ارسکین باشه ‫اون توی نورت‌آمبرلنده 581 00:44:05,939 --> 00:44:07,689 ‫البته! 582 00:44:10,568 --> 00:44:13,027 ‫- اونو می‌تونیم بررسی کنیم. ‫- می‌خوای چیکار کنی؟ 583 00:44:13,155 --> 00:44:17,784 ‫من شماره‌اشون رو گرفتم ‫ایناهاش 584 00:44:43,271 --> 00:44:48,771 ‫نه، کارِ ضروری‌ای نیست، خانم فین ‫صبح با دفترشون تماس می‌گیرم، ممنون 585 00:44:50,486 --> 00:44:52,529 ‫خداحافظ 586 00:44:55,950 --> 00:44:58,494 ‫هیچ‌کدوم در دسترس نیستن! 587 00:44:58,745 --> 00:45:01,289 ‫- آقای افلیک؟ ‫- اونم همین‌طور 588 00:45:01,540 --> 00:45:04,292 ‫ما دیدیم که با ماشینش رفت 589 00:45:04,544 --> 00:45:06,628 ‫هرکدومشون می‌تونستن لیلی رو بعد از ‫پیاده شدن از قطار دیده باشن 590 00:45:08,882 --> 00:45:11,215 ‫- بفرمائید چای. ‫- ممنون، خانم کاکر 591 00:45:11,467 --> 00:45:14,094 ‫می‌تونید بذاریدش اونجا؟ 592 00:45:14,345 --> 00:45:16,889 ‫ببخشید که تا این موقع گفتیم بمونید 593 00:45:17,141 --> 00:45:22,020 ‫من چندتا ساندویچ براتون گرفتن ‫گفتم شاید مردهایِ توی باغ هم گرسنه باشن 594 00:45:22,271 --> 00:45:26,274 ‫نمی‌تونستم الان تنهاتون بذارم 595 00:45:26,525 --> 00:45:31,155 ‫- ببخشید، خانم رید. ‫- بله، بازرس 596 00:45:31,405 --> 00:45:35,491 ‫متاسفم، گوئنین ‫حق با خانم مارپل بود 597 00:45:36,535 --> 00:45:38,914 ‫ما چیزی که... دنبالش بودیم رو پیدا کردیم 598 00:45:41,373 --> 00:45:43,375 ‫چی؟ 599 00:45:43,627 --> 00:45:49,127 ‫می‌دونستم! ‫من دیدم که داشتن اونجا رو می‌کَندن... اوه! 600 00:45:49,467 --> 00:45:51,593 ‫- چیزی نیست. ‫- اوه، خدایِ من! 601 00:45:51,844 --> 00:45:54,180 ‫- دکتر کندی اینجاست. ‫- همین‌جا بشینید 602 00:45:54,430 --> 00:45:57,223 ‫می‌دونیم که این یه بیماریِ قدیمیه، مگه نه؟ 603 00:46:21,793 --> 00:46:24,378 ‫می‌شه به بیمارستان خبر بدید که ما ‫تویِ راهیم؟ 604 00:46:49,656 --> 00:46:50,990 ‫بازرس؟ 605 00:46:51,241 --> 00:46:53,575 ‫قبل از این‌که برید، ‫می‌شه یه صحبتی باهاتون داشته باشم؟ 606 00:46:53,827 --> 00:46:58,330 ‫- بله، خانم مارپل. ‫- مسئله‌ی مهمیه، یعنی فکر کنم 607 00:46:58,582 --> 00:47:00,416 ‫- بهتره بهم بگید، خانم مارپل. ‫- بله 608 00:47:00,669 --> 00:47:05,130 ‫ببینید، من مقداری نگران هستم ‫می‌تونم بهتون اعتماد کنم؟ ببینید... 609 00:48:46,739 --> 00:48:49,992 ‫- الو؟ ‫- سلام، گوئندا 610 00:48:50,243 --> 00:48:53,078 ‫- من توی بیمارستان هستم، خانم کاکر حالش خوبه. ‫- معاینه‌اش کردن؟ 611 00:48:53,330 --> 00:48:58,709 ‫گفتن باید تحتِ نظر باشه، برای همین ‫می‌خوام برم خونه‌اشون وسایلشو بیارم 612 00:48:58,962 --> 00:49:02,463 ‫- چقدر طول می‌کشه؟ ‫- اوه، حدودِ 1 ساعت 613 00:49:02,715 --> 00:49:05,800 ‫- پس من شام رو آماده می‌کنم. ‫- عالیه، ممنون 614 00:49:06,052 --> 00:49:09,680 ‫- دوسِت دارم. ‫- منم دوسِت دارم، فعلا 615 00:50:29,892 --> 00:50:31,642 ‫سلام؟ 616 00:50:35,063 --> 00:50:36,606 ‫کیه؟ 617 00:50:48,245 --> 00:50:50,037 ‫سلام، گوئنین 618 00:50:50,288 --> 00:50:55,460 ‫من از بیمارستان اومدم ‫خانم کاکر حالش خوب می‌شه 619 00:50:55,711 --> 00:50:59,088 ‫بله، می‌دونم ‫جایلز الان تلفن زد 620 00:51:03,427 --> 00:51:07,138 ‫- چرا اومدی اینجا؟ ‫- می‌خواستم تو رو ببینم 621 00:51:07,390 --> 00:51:10,017 ‫درست همون جایی که اون شب ایستاده بودی 622 00:51:10,268 --> 00:51:14,521 ‫یه دخترِ کوچولو ایستاده روی پله‌ها، ‫همون‌جوری که به یاد آوردیش 623 00:51:17,401 --> 00:51:22,901 ‫من دیدم که هلن اومد خونه ‫از پنجره‌ی بیمارستان دیدمش 624 00:51:23,491 --> 00:51:26,868 ‫اون روزا، بیمارستان اون طرفِ خیابون بود 625 00:51:27,119 --> 00:51:31,247 ‫اون با یه مرد بود... ریچارد ارسکین 626 00:51:32,000 --> 00:51:35,252 ‫می‌دونستم هلن عاشق‌اشه، ‫تصمیم داره باهاش فرار کنه 627 00:51:35,503 --> 00:51:39,132 ‫و من... این‌جوری از دستش می‌دادم 628 00:51:39,382 --> 00:51:44,804 ‫چون می‌دونی، گوئنی... ‫من نمی‌تونستم تحملش کنم 629 00:51:46,724 --> 00:51:48,225 ‫تو بودی... 630 00:51:50,312 --> 00:51:51,602 ‫اونی که دیدم تو بودی 631 00:51:51,854 --> 00:51:55,232 ‫فقط یه دختربچه، ‫درست مثلِ زمانی که هلن بچه بود 632 00:51:56,817 --> 00:51:59,445 ‫من نمی‌خواستم بهش آسیبی بزنم 633 00:51:59,696 --> 00:52:04,783 ‫فقط اونو توی بغلم گرفتم، ‫سفت و محکم و درامان... 634 00:52:05,036 --> 00:52:10,536 ‫با اون موهایِ طلائی‌اش... ‫"مرگِ جوان‌ها هرگز قابل تاسف نیست 635 00:52:11,666 --> 00:52:14,419 ‫صورتش را بپوشان 636 00:52:14,669 --> 00:52:17,172 ‫چشمانم خیره شده"، گوئنین 637 00:52:17,423 --> 00:52:22,302 ‫ولی من نمی‌خوام تو رو از دست بدم ‫اوه، عزیزِ من... 638 00:52:22,554 --> 00:52:25,223 ‫خواهرِ عزیزِ من... 639 00:52:30,771 --> 00:52:33,105 ‫من اینجام، اینجام، عزیزم 640 00:52:33,358 --> 00:52:34,857 ‫خانم مارپل! 641 00:52:40,073 --> 00:52:44,911 ‫اوه، تو که فکر نکردی من تنهات می‌ذارم، نه؟ 642 00:52:49,958 --> 00:52:53,336 ‫البته، خیلی چیزها بود که به اون اشاره داشت، ‫ولی بیشتر از همه، 643 00:52:53,587 --> 00:52:56,546 ‫این‌که اون در زمانِ درست در جایِ درست بود 644 00:52:56,800 --> 00:53:00,551 ‫بعدش هم که نشانه‌هایِ وحشتناکِ جنون ‫رو دیدیم، 645 00:53:00,803 --> 00:53:05,809 ‫اون تورِ تنیسِ پاره شده، ‫اون زخمی که درمان نمی‌شد 646 00:53:06,059 --> 00:53:08,852 ‫ما فکر می‌کردیم هلن یه زنِ خراب بوده 647 00:53:09,104 --> 00:53:13,440 ‫- برای این‌که دکتر کندی اینو بهتون گفت. ‫- اون فقط می‌خواسته فرار کنه 648 00:53:13,692 --> 00:53:16,610 ‫یادته جکی افلیک گفت واسه اون بچه متاسفه؟ 649 00:53:16,861 --> 00:53:19,656 ‫- بعدشم که لیلی. ‫- لیلیِ بیچاره! 650 00:53:19,907 --> 00:53:22,242 ‫دکتر کندی نمی‌دونست که در شبِ قتل 651 00:53:22,493 --> 00:53:24,285 ‫لیلی به سینما رفته بوده 652 00:53:24,537 --> 00:53:30,037 ‫فکر می‌کرد اون حقیقت رو می‌دونه و براش ‫نامه فرستاد تا بهش حق‌السکوت بده 653 00:53:31,920 --> 00:53:34,755 ‫فکر می‌کرد اون شب لیلی اون رو ‫در حالی که داشته به خونه می‌رفته دیده 654 00:53:35,005 --> 00:53:37,425 ‫"ماشینِ شیک و پیک ‫قبلا دیده بودمش" 655 00:53:37,676 --> 00:53:41,638 ‫پس اون براش نوشته بود که با اولین قطار ‫از مچینگ هالت خارج بشه 656 00:53:41,888 --> 00:53:47,388 ‫اون لیلی رو کشت و بعد نامه رو با اونی که ‫پلیس توی کیفش پیدا کرده بود، عوض کرد 657 00:53:48,564 --> 00:53:54,064 ‫و نامه‌ی هلن و اون نمونه‌ی دست‌خطی که ‫بهمون داد هم هردو دست‌خطِ خودش بودن 658 00:53:55,111 --> 00:53:58,738 ‫- برایِ همین مثلِ هم بودن. ‫- چرا به فکرِ خودمون نرسید؟ 659 00:53:58,991 --> 00:54:01,032 ‫چون چیزی که بهتون گفت رو باور کردید 660 00:54:01,285 --> 00:54:06,080 ‫اعتماد به حرفایِ مردم خیلی خطرناکه ‫من سال‌هاست به حرفِ کسی اعتماد نکردم 661 00:54:08,793 --> 00:54:12,462 ‫ولی بدترین بخش‌اش این بود که ‫پدرِ بیچاره‌ی شما رو فریب داد 662 00:54:12,714 --> 00:54:17,135 ‫استفاده از داروی توهم‌زا و درگیر کردنِ ‫یه مردِ بی‌گناه 663 00:54:17,385 --> 00:54:21,138 ‫توی تصوراتِ خودش برای خفه کردن و ‫تسلط بر آدم‌ها 664 00:54:21,390 --> 00:54:24,808 ‫بخشی از مغزش خیلی آرام و حسابگر بود، 665 00:54:25,059 --> 00:54:27,352 ‫حتی پدرت رو قانع کرده بود تا توی خونه ‫تغییراتی ایجاد کنه 666 00:54:27,604 --> 00:54:33,105 ‫تا قبرِ هلن سرِجاش بمونه 667 00:54:34,278 --> 00:54:37,489 ‫باید همون اول می‌فهمیدم 668 00:54:38,199 --> 00:54:43,037 ‫همش تویِ اون نمایش بود، می‌دونید، ‫"صورتش را بپوشان" 669 00:54:43,288 --> 00:54:48,584 ‫این حرفایِ برادریه که نقشه‌ی قتلِ ‫خواهرشو ریخت 670 00:54:49,085 --> 00:54:52,671 ‫بیچاره هلن... که در جوونی مرد 671 00:54:54,008 --> 00:54:55,967 ‫امیدوارم الان واقعا خوابِ خوبی داشته باشه 672 00:54:59,388 --> 00:55:01,180 ‫فکر کنم همین‌طوره 673 00:55:03,768 --> 00:55:08,356 ‫خب حالا، عزیزانم، درباره‌ی کاشتنِ بوته‌هایِ ‫گل بازم فکر کردید یا نه؟ 674 00:55:08,606 --> 00:55:11,316 ‫خب، می‌خواستیم نظرِ شما رو بدونیم 675 00:55:11,568 --> 00:55:15,112 ‫من همیشه فکر می‌کنم مدل‌هایِ قدیمی ‫بهتر هستن، می‌دونید 676 00:55:15,364 --> 00:55:18,116 ‫اونا همیشه بیشتر گل می‌دن... ‫مترجم: زهرا لعلی