1 00:00:12,435 --> 00:00:18,867 چون من مي دانم که زمان هميشه زمان است» «...و مکان هميشه و تنها مکان است 2 00:00:21,120 --> 00:00:27,143 اولين تصويري که از آن با من حرف زد .مربوط به 3 کودک در جاده اي در ايسلند بود، سال 1965 3 00:00:33,724 --> 00:00:36,001 گفت که اين تصوير برايش .تداعي گر شادماني بود 4 00:00:36,122 --> 00:00:39,254 و اينکه بارها سعي کرده بود با تصاوير ديگري مرتبطش کند 5 00:00:39,255 --> 00:00:40,764 .ولي هر بار بي نتيجه 6 00:00:40,765 --> 00:00:41,854 :برايم نوشت 7 00:00:42,424 --> 00:00:45,163 يک روز مجبور مي شوم آن را تک و تنها در ابتداي يک فيلم بگنجانم 8 00:00:45,164 --> 00:00:47,046 .در ادامه اش هم يک صفحه ي مشکي طولاني 9 00:00:47,428 --> 00:00:52,424 ،اگر شادماني را در فيلم نبينند .دستکم سياهي را خواهند ديد 10 00:01:23,112 --> 00:01:27,015 برايم نوشت: من به تازگي از هوکايدو .در ايسلند شمالي برگشته ام 11 00:01:27,209 --> 00:01:30,792 ژاپني هاي پولدار و پر عجله سوار هواپيما مي شوند :بقيه هم با لنج مي آيند 12 00:01:31,530 --> 00:01:34,265 منتظر، بي حرکت .و در حال چرت 13 00:01:34,475 --> 00:01:38,448 همه اينها به طرز عجيبي مرا به فکر :جنگي در گذشته يا آينده مي اندازد 14 00:01:38,568 --> 00:01:41,541 ،قطارهاي شبانه، بمباران هاي هوايي .پناهگاه هاي اتمي 15 00:01:41,695 --> 00:01:45,329 تکه هاي کوچک جنگ که .در زندگي هر روزه ثبت شده اند 16 00:01:58,850 --> 00:02:02,012 از شکنندگي آن لحظات معلق در زمان .خوشش مي آمد 17 00:02:02,462 --> 00:02:06,580 از آن خاطراتي که تنها کارکردشان .بر جاي گذاشتن خاطراتي ديگر بود 18 00:02:06,949 --> 00:02:08,220 ...او نوشت 19 00:02:08,423 --> 00:02:13,513 چندين بار دور دنيا را گشته ام» «.و اکنون تنها ابتذال نظرم را جلب مي کند 20 00:02:13,847 --> 00:02:18,327 در اين سفر من ابتذال را .در سبعيت قاتلي مزدور جستجو کردم 21 00:02:21,128 --> 00:02:23,215 .سپيده دم در توکيو خواهيم بود 22 00:02:44,235 --> 00:02:46,587 .سابقا از آفريقا برايم نامه مي نوشت 23 00:02:47,266 --> 00:02:52,025 زمان آفريقايي را با زمان اروپايي .و همچنين زمان آسيايي مقايسه مي کرد 24 00:02:52,060 --> 00:02:56,167 مي گفت بشر در قرن نوزدهم با مسأله مکان کنار آمده 25 00:02:56,168 --> 00:03:01,249 و چالش بزرگ قرن بيستم .همزيستي تلقي هاي متفاوت از زمان است 26 00:03:01,250 --> 00:03:06,071 راستي، مي دانستي در ايل دوفرانس شترمرغ استراليايي وجود دارد؟ 27 00:03:14,241 --> 00:03:18,930 برايم نوشت که در جزاير بيژاگ .اين دختران جوان هستند که نامزدشان را انتخاب مي کنند 28 00:03:19,725 --> 00:03:24,326 برايم نوشت که در حومه توکيو .معبديست که وقف گربه ها شده 29 00:03:43,668 --> 00:03:47,186 .اي کاش مي توانستم برايت سادگي را وصف کنم بي ريايي آن زوج را 30 00:03:47,187 --> 00:03:51,324 که آمده بودند تا يک تخته چوبي حکاکي شده را در آرامگاه گربه ها قرار دهند 31 00:03:51,623 --> 00:03:54,527 ...تا گربه شان تورا آمرزيده شود 32 00:03:55,113 --> 00:03:58,062 .نه، گربه نمرده بود، تنها فرار کرده بود 33 00:03:58,703 --> 00:04:01,998 ولي در روز مرگش هيچکس .نمي فهميد چطور بايد برايش دعا کند 34 00:04:01,999 --> 00:04:05,983 چطور پيش مرگ وساطت کند تا .گربه را با نام صحيحش صدا بزند 35 00:04:06,783 --> 00:04:09,782 بنابراين آنها مجبور شدند هر دو زير باران به اينجا بيايند 36 00:04:09,783 --> 00:04:14,010 تا مناسکي را به جا آورند .که گسست زماني موجود را ترميم مي کرد 37 00:04:26,716 --> 00:04:27,947 ...برايم نوشت 38 00:04:28,089 --> 00:04:31,424 زندگيم را در تلاش براي درک» ،کارکرد يادآوري سپري کرده ام 39 00:04:31,450 --> 00:04:35,760 که نه نقطه مقابل فراموشي» .بلکه همپاي آن است 40 00:04:36,797 --> 00:04:41,520 ما به ياد نمي آوريم، خاطره را بازنويسي مي کنيم» .همانطور که تاريخ از نو نوشته شده 41 00:04:42,442 --> 00:04:44,501 چطور کسي مي تواند تشنگي را به ياد آورد؟ 42 00:04:56,288 --> 00:04:58,170 .دوست نداشت ذهنش را مصروف فقر کند 43 00:04:58,264 --> 00:05:03,623 اما در تمام چيزهايي که مي خواست نشان دهد .اشباح اربعه الگوي ژاپني هم حضور داشتند 44 00:05:04,269 --> 00:05:08,865 دنيايي مملو از گدايان، آواره ها، .ولگردها و کُره اي ها 45 00:05:09,182 --> 00:05:13,392 ،مفلس تر از آن که بتوانند سراغ مخدر بروند .خود را با آبجو يا شير ترشيده مست مي کنند 46 00:05:14,060 --> 00:05:18,518 امروز صبح در ناميداباشي، جايي که ،بيست دقيقه با مرکز شهر فاصله دارد 47 00:05:18,519 --> 00:05:23,076 شخصيتي با هدايت ماشين ها در چهارراه .انتقامش را از اجتماع گرفت 48 00:05:23,697 --> 00:05:26,594 غايت خوشبختيشان يکي از آن بطري هاي بزرگ ساکي خواهد بود 49 00:05:26,595 --> 00:05:29,458 که در روز فنا بروي مقبره ها .ريخته مي شود 50 00:05:56,931 --> 00:05:59,336 من در ميخانه اي در ناميداباشي .يک دور همه را مهمان کردم 51 00:05:59,859 --> 00:06:03,847 از آن جاهايي است که به آدم ها اجازه مي دهد .در عين برابري به هم خيره شوند 52 00:06:04,318 --> 00:06:09,349 سرحدي که در زيرش هر آدمي .به خوبي ديگريست... و اين را مي داند 53 00:06:19,829 --> 00:06:23,347 او برايم از اسکله فوگو .در جزاير کيپ ورده گفت 54 00:06:24,104 --> 00:06:26,346 از آن مدت هاي مديدي که ،آنجا در انتظار قايق بوده اند 55 00:06:26,830 --> 00:06:29,629 ،به صبوري سنگ .اما آماده براي پريدن 56 00:06:30,085 --> 00:06:34,657 ،آنها مردماني آواره اند .مردماني دريانورد، مردماني جهانگرد 57 00:06:34,943 --> 00:06:37,613 آنها خود را بوسيله آميزش ميان-نژادي .اينجا بروي اين صخره ها با هم وفق داده اند 58 00:06:37,614 --> 00:06:41,335 صخره هايي که پرتغالي ها از آن .به عنوان سرحد مستعمراتشان استفاده مي کردند 59 00:06:42,180 --> 00:06:47,645 ،مردماني پوچ، مردماني تهي .مردماني عمودي 60 00:06:50,106 --> 00:06:52,021 صادقانه بگو، تابحال چيزي احمقانه تر از اين شنيده اي 61 00:06:52,022 --> 00:06:56,408 که به مردم همانطور که در دانشکده هاي سينما ياد مي دهند، بگويي به دوربين نگاه نکنند؟ 62 00:07:06,196 --> 00:07:11,289 قبلاً برايم مي نوشت: ساحل (آفريقا) تنها ،آنچه نزديک غروب جلوه مي کند نيست 63 00:07:11,946 --> 00:07:15,635 زمينيست که خشکسالي همانطور در آن .تراوش مي کند که آب در قايقي سوراخ 64 00:07:16,132 --> 00:07:21,092 حيواناتي که در بيسائو براي زمان جشن زنده شده اند دوباره به محض آنکه 65 00:07:21,158 --> 00:07:24,645 يورشي تازه دشت را به بيابان تبديل کند .سنگ خواهند شد 66 00:07:25,366 --> 00:07:28,526 اين راز بقائيست که کشورهاي ثروتمند .مدتهاست که از ياد برده اند 67 00:07:28,734 --> 00:07:32,442 .به استثناء يکي... ژاپن 68 00:07:32,472 --> 00:07:35,868 آمد و رفت هاي مداوم من .در جستجوي تضادها نيستند 69 00:07:36,386 --> 00:07:39,838 سفري هستند به .دو قطب نهايي بقاء 70 00:09:00,759 --> 00:09:02,730 .از سي شوناگن برايم حرف زد 71 00:09:02,979 --> 00:09:06,405 نديمه پرنسس ساداکو ...در آغاز قرن يازدهم 72 00:09:06,492 --> 00:09:07,915 .در عصر هيان 73 00:09:08,964 --> 00:09:11,420 آيا ما هرگز مي فهميم که تاريخ واقعاً کجا ساخته شده است؟ 74 00:09:11,960 --> 00:09:16,186 حاکمان حکم راندند و براي مبارزه با هم .از راهبردهاي پيچيده اي استفاده کردند 75 00:09:16,187 --> 00:09:19,719 قدرت واقعي در دست .خاندان سلطنت موروثي بود 76 00:09:19,720 --> 00:09:21,401 دربار امپراطور چيزي جز 77 00:09:21,402 --> 00:09:23,958 مکاني براي دسيسه چيني و .بازي هاي فکري نبود 78 00:09:24,751 --> 00:09:27,236 اين گروه کوچک بيکارگان آموختند که چطور از تعمق در ريزترين موضوعات 79 00:09:27,237 --> 00:09:29,971 آسايشي ماليخوليايي را بيرون بکشند 80 00:09:30,242 --> 00:09:33,621 و بدين وسيله بر فرهنگ ژاپني نشاني را بر جاي گذاشتند 81 00:09:33,622 --> 00:09:37,214 که بسيار ژرف تر از عربده ي ميانحال .سياستمداران بود 82 00:09:38,630 --> 00:09:40,643 .شوناگن شيفته فهرست ها بود 83 00:09:41,317 --> 00:09:45,507 ..."فهرست "چيزهاي زيبا ..."چيزهاي پريشان کننده" 84 00:09:46,135 --> 00:09:49,104 ".يا حتي "چيزهايي که ارزش انجام دادن ندارند 85 00:09:49,917 --> 00:09:52,478 يک روز به ذهنش رسيد که ...فهرستي دربياورد از 86 00:09:52,724 --> 00:09:54,690 "چيزهايي که قلب را به تپش وا مي دارند" 87 00:09:55,505 --> 00:09:58,516 حالا که دارم فيلمبرداري مي کنم .به نظر معيار بدي نمي رسد 88 00:09:59,031 --> 00:10:01,038 من در مقابل معجزه اقتصادي سر تعظيم فرو مي آورم 89 00:10:01,041 --> 00:10:04,594 اما آنچه مي خواهم نشانتان دهم .جشن هاي محلي است 90 00:13:32,527 --> 00:13:33,638 :برايم نوشت 91 00:13:33,941 --> 00:13:37,337 در راه بازگشت از ساحل شيبا به ياد فهرست شوناگن افتادم 92 00:13:37,616 --> 00:13:43,269 ياد تمام آن نشانه ها که آدم تنها با .به زبان آوردنشان قلب را به تپش وا مي داشت 93 00:13:43,649 --> 00:13:47,317 براي ما، آفتاب واقعاً آفتاب نيست ...مگر آنکه تابان باشد 94 00:13:47,318 --> 00:13:50,600 و بهار واقعاً بهار نيست .مگر آنکه زلال باشد 95 00:13:50,751 --> 00:13:54,857 اينجا اطلاق صفت همانقدر گستاخانه است .که چسباندن برچسب قيمت روي اجناس 96 00:13:55,249 --> 00:13:57,735 .شعر ژاپني هرگز جرح و تعديل نمي کند 97 00:13:58,331 --> 00:13:59,595 شکلي براي نام بردن از 98 00:13:59,656 --> 00:14:05,029 ،قايق، صخره، مه، قورباغه، کلاغ، تگرگ مرغ ماهيخوار و گل داوودي وجود دارد 99 00:14:05,150 --> 00:14:06,982 .که همه شان را در بر مي گيرد 100 00:14:07,290 --> 00:14:11,064 روزنامه ها اخيراً از ماجراي مردي .از اهالي ناگويا پر شده اند 101 00:14:11,597 --> 00:14:15,030 زن محبوبش سال پيش مرده بود و او خود را به سبک ژاپني 102 00:14:15,076 --> 00:14:16,913 .ديوانه وار غرق در کار کرده بود 103 00:14:16,914 --> 00:14:19,776 حتي ظاهراً به کشف مهمي .در حوزه برق هم دست يافته بود 104 00:14:19,920 --> 00:14:22,894 .و بعد در ماه مه خودش را کشت 105 00:14:23,010 --> 00:14:26,618 مي گويند تحمل شنيدن .کلمه "بهار" را نداشته 106 00:15:00,827 --> 00:15:03,017 :تجديد ديدارش از توکيو را برايم وصف کرد 107 00:15:03,343 --> 00:15:05,444 همچون گربه اي که از تعطيلات به خانه آمده 108 00:15:05,445 --> 00:15:08,584 و بلافاصله شروع به وارسي جاهاي آشنا مي کند 109 00:15:08,903 --> 00:15:11,328 شتابان رفته بود تا ببيند :همه چيز در جاي گذشته است 110 00:15:11,395 --> 00:15:14,177 ...جغذ گينزا، لوکوموتيو شيمباشي 111 00:15:14,178 --> 00:15:17,879 معبد روباه بالاي فروشگاه ميتسوکوشي 112 00:15:17,919 --> 00:15:20,922 که ديده بود دختربچه ها .و خوانندگان راک اشغالش کرده اند 113 00:15:20,968 --> 00:15:24,006 به او گفته بودند که اکنون اين دختربچه ها بودند که ستاره ها را مي ساختند و در هم مي شکستند 114 00:15:24,094 --> 00:15:26,456 .و جلويشان لرزه بر اندام تهيه کننده ها مي افتاد 115 00:15:26,692 --> 00:15:30,321 به او گفته بودند که زني جذامي جلوي رهگذران نقابش را برداشته 116 00:15:30,322 --> 00:15:32,866 و هر که را زبان به زيباييش نمي گشود .چنگ مي انداخت 117 00:15:33,271 --> 00:15:34,816 .همه چيز برايش جالب بود 118 00:15:35,668 --> 00:15:38,177 او که به قهرمان شدن داجرها در ليگ بيسبال 119 00:15:38,183 --> 00:15:40,127 يا نتايج مسابقات اسبدواني ،ذره اي اهميت نمي داد 120 00:15:40,135 --> 00:15:44,055 با حرارت از بازي چيونفوجي ،در آخرين مسابقات کشتي پرسيد 121 00:15:44,372 --> 00:15:47,930 ،اخبار خاندان سلطنتي را جويا شد ،اخبار شاهزاده 122 00:15:47,931 --> 00:15:49,953 و اخبار قديمي ترين تبهکار توکيو 123 00:15:49,954 --> 00:15:53,546 که مرتب به تلويزيون مي آيد ،تا به کودکان خوبي را بياموزد 124 00:15:54,065 --> 00:15:56,197 همين لذت هاي کوچک را او هرگز 125 00:15:56,297 --> 00:15:59,663 ،در بازگشت به يک کشور ،يک خانه و نزد يک خانواده حس نکرده بود 126 00:15:59,894 --> 00:16:03,700 اما دوازده مليون سکنه ناشناس .مي توانستند آن را برايش فراهم کنند 127 00:17:07,386 --> 00:17:08,498 :او نوشت 128 00:17:08,499 --> 00:17:12,799 .توکيو شهريست که قطارها تکه تکه اش کرده اند» ،با کابل هاي برق که سر هم شود 129 00:17:12,810 --> 00:17:14,574 .رگ هايش را نمايان مي کند 130 00:17:15,416 --> 00:17:18,094 مي گويند تلويزيون مردمانش را .بيسواد کرده است 131 00:17:18,135 --> 00:17:21,641 شخص من که هرگز اين همه آدم را .در حال کتاب خواندن در خيابان نديده ام 132 00:17:22,307 --> 00:17:23,948 ،شايد فقط در خيابان کتاب مي خوانند 133 00:17:23,949 --> 00:17:26,983 ،يا شايد تنها تظاهر به خواندن مي کنند ...اين زرد پوستان 134 00:17:27,189 --> 00:17:31,526 قرار ملاقات هايم را در کينوکونيا مي گذارم؛ .کتاب فروشي بزرگي در شينجوکو 135 00:17:32,025 --> 00:17:35,049 آن نبوغ گرافيکي که به ژاپني ها اجازه داده بود ده قرن پيش از سينما 136 00:17:35,050 --> 00:17:36,848 ...سينماسکوپ را خلق کنند 137 00:17:36,849 --> 00:17:40,345 در مقابل سرنوشت غم انگيز .قهرمانان کميک استريپ کم مي آورد 138 00:17:40,564 --> 00:17:45,574 قربانيان نويسندگاني بيروح .و سانسوري اخته گر 139 00:17:46,716 --> 00:17:50,208 گاهي قسر در مي روند .و مي تواني باز روي ديوارها پيدايشان کني 140 00:17:50,577 --> 00:17:53,018 .کل شهر يک کميک استريپ است 141 00:17:53,167 --> 00:17:54,879 .سياره کارتون 142 00:17:55,628 --> 00:17:57,525 چطور ممکن است آدم نتواند مجسمه هايي را به جا آورد 143 00:17:57,526 --> 00:18:00,652 که از باروک پلاستيکي شروع .و به ايستگاه استالين ختم مي شوند 144 00:18:00,715 --> 00:18:04,370 و چهره هاي عظيمي را که چشمانشان .بروي خوانندگان کميک استريپ سنگيني مي کند 145 00:18:04,371 --> 00:18:08,602 ،عکس هايي بزرگتر از آدم ها .چشم چران ها را چشم چراني مي کنند 146 00:18:18,088 --> 00:18:21,651 شب هنگام کلانشهر .به روستاهايي تقسيم مي شود 147 00:18:21,885 --> 00:18:24,614 ،با گورستان هاي حومه اش زير سايه ي بانک ها 148 00:18:24,696 --> 00:18:26,797 ،و ايستگاه ها و معبدهايش 149 00:18:26,865 --> 00:18:30,837 هر منطقه از توکيو بار ديگر به شهري کوچک، مرتب و ساده مبدل مي شود 150 00:18:30,838 --> 00:18:32,932 که در ميان آسمانخراش ها .لانه کرده 151 00:18:42,818 --> 00:18:46,101 ميخانه کوچک شينجوکو او را به ياد آن فلوت هندي انداخت 152 00:18:46,102 --> 00:18:49,197 که صدايش را تنها نوازنده اش ،مي توانست بشنود 153 00:18:50,341 --> 00:18:54,309 اگر اين فلوت در يکي از فيلم هاي گدار يا نمايشنامه هاي شکسپير بود او فرياد مي کشيد 154 00:18:54,319 --> 00:18:56,125 «اين موسيقي جايش کجاست؟» 155 00:19:00,740 --> 00:19:03,495 بعدها به من گفت در نيشي نيپوري در رستوراني غذا خورده 156 00:19:03,496 --> 00:19:07,785 که آقاي يامادا در آن .به هنر پيچيده «آشپزي اکشن» مي پرداخته 157 00:19:11,320 --> 00:19:14,013 گفت که با تماشاي دقيق ژست هاي آقاي يامادا 158 00:19:14,014 --> 00:19:16,110 و روش ترکيب مواد غذاييش 159 00:19:16,236 --> 00:19:19,232 آدم مي توانست در برخي از مفاهيم اساسي مشخص 160 00:19:19,233 --> 00:19:22,448 که در نقاشي، فلسفه و کاراته .کاربرد دارند تعمق کند 161 00:19:22,969 --> 00:19:27,175 ادعا مي کرد که آقاي يامادا در عين تواضع آدمي صاحب سبک بود 162 00:19:27,349 --> 00:19:29,290 و در نتيجه بر عهده او بود که 163 00:19:29,291 --> 00:19:33,639 با قلموي نامرئيش بروي اين نخستين روز در توکيو 164 00:19:33,640 --> 00:19:37,889 .کلمه پايان را بنگارد 165 00:19:41,700 --> 00:19:45,435 ،کل روز را جلوي تلويزيونم .اين جعبه حافظه، گذراندم 166 00:19:46,028 --> 00:19:48,619 .با گوزن هاي مقدس در نارا بودم 167 00:19:49,796 --> 00:19:53,748 داشتم عکس مي گرفتم بي آنکه بدانم :باشو در قرن پانزدهم نوشته است 168 00:19:54,098 --> 00:19:58,121 بيد تصوير مرغ ماهيخوار را» «.وارونه مي بيند 169 00:20:06,144 --> 00:20:08,972 تبليغات براي چشمي که به قساوت هاي غربي عادت کرده 170 00:20:08,973 --> 00:20:11,450 به نوعي هايکو مبدل مي شوند. 171 00:20:12,083 --> 00:20:14,934 نفهميدن به طور مشخص .بر لذت مي افزايد 172 00:20:15,473 --> 00:20:19,464 براي لحظه اي کمابيش وهمناک .احساس کردم که ژاپني ياد گرفته ام 173 00:20:19,811 --> 00:20:23,711 اما برنامه اي فرهنگي در ان. اچ. کي. بود .با موضوع جرار دنروال 174 00:20:46,942 --> 00:20:48,928 8:40، کامبوج 175 00:20:50,726 --> 00:20:52,888 از ژان ژاک روسو .به خمرهاي سرخ 176 00:20:53,136 --> 00:20:56,081 تصادف، يا آگاهي از تاريخ؟ 177 00:20:58,177 --> 00:21:03,326 در اينک آخرالزمان براندو :چند جمله قاطع و انتقال ناپذير را بر زبان راند 178 00:21:04,160 --> 00:21:06,810 «وحشت يک چهره و يک نام دارد» 179 00:21:10,139 --> 00:21:12,110 «بايد با وحشت دوست شوي» 180 00:21:14,123 --> 00:21:16,638 براي از ميان بردن وحشتي که يک چهره و يک نام دارد 181 00:21:16,639 --> 00:21:19,079 بايد به آن نامي ديگر و .چهره اي ديگر بدهي 182 00:21:20,527 --> 00:21:24,154 فيلم هاي ترسناک ژاپني .زيبايي فريبنده بعضي از جنازه ها را دارند 183 00:21:24,612 --> 00:21:27,339 آدم گاهي از اين همه .وحشيگري حيرت مي کند 184 00:21:27,340 --> 00:21:31,150 و سرچشمه را در آشنايي مردم آسيا با رنجي جستجو مي کند 185 00:21:31,151 --> 00:21:33,998 که ايجاب مي کند حتي درد هم .زينت شود 186 00:21:34,299 --> 00:21:35,775 ،و آنگاه پاداش فرا مي رسد 187 00:21:35,976 --> 00:21:40,024 ديوها واژگون شده اند .و ناتسومه ماساکو به پا مي خيزد 188 00:21:40,692 --> 00:21:44,178 .زيبايي مطلق هم نام و چهره اي دارد 189 00:21:53,360 --> 00:21:57,921 ،اما هرچه بيشتر تلويزيون ژاپن را نگاه کني .بيشتر حس مي کني اين اوست که نگاهت مي کند 190 00:22:44,635 --> 00:22:47,337 حتي اخبار تلويزيون هم شاهدي بر اين مدعاست 191 00:22:47,338 --> 00:22:50,532 که کارکرد جادويي چشم .در کانون همه چيز است 192 00:22:51,138 --> 00:22:52,468 .وقت انتخابات است 193 00:22:52,469 --> 00:22:55,290 نامزد پيروز چشم خالي "داروما" را سياه مي کند 194 00:22:55,492 --> 00:22:58,187 ،که خداوند بخت است درحاليکه نامزدهاي مغلوب 195 00:22:58,188 --> 00:23:01,735 ،غمگين اما موقر .داروماي يک چشمشان را با خود مي برند 196 00:23:02,422 --> 00:23:05,326 تصاويري که فهمشان از همه سخت تر است .تصاوير اروپا هستند 197 00:23:05,382 --> 00:23:09,317 من تصاوير فيلمي را تماشا کردم .که نوار صدايش بعداً قرار بود اضافه شود 198 00:23:09,318 --> 00:23:11,415 .در مورد لهستان شش ماه وقتم را گرفت 199 00:23:18,085 --> 00:23:21,300 در عين حال هيچ مشکلي با .زلزله هاي محلي ندارم 200 00:23:21,516 --> 00:23:25,333 اما بايد بگويم که زلزله ديشب :کمک زيادي کرد تا مرا متوجه يک مشکل کند 201 00:23:25,820 --> 00:23:30,900 :شعر از نا امني زاده مي شود يهوديان آواره، ژاپني هاي زلزله زده؛ 202 00:23:31,495 --> 00:23:35,344 با زيستن بروي فرشي که طبيعت طناز آماده است در هر لحظه از زيرشان بکشد 203 00:23:35,345 --> 00:23:38,581 عادت کرده اند که در دنياي ظواهر زندگي کنند؛ 204 00:23:38,800 --> 00:23:41,004 .سست، فاني و ابطال پذير 205 00:23:41,005 --> 00:23:47,317 ،دنياي قطارهايي که از اين سياره به ديگري پرواز مي کند .دنياي آن سامورايي که در گذشته اي بي تغيير مي جنگد 206 00:23:47,318 --> 00:23:50,081 :به اين مي گويند «ناپايداري چيزها» 207 00:24:15,883 --> 00:24:16,970 .همه را ديدم 208 00:24:16,971 --> 00:24:20,409 همه را تا آنکه به برنامه آخر شب .به اصطلاح بزرگسالان رسيد 209 00:24:20,909 --> 00:24:25,102 ،همان رياکاري کميک استريپ ها درش بود .اما يک رياکاري رمزدار 210 00:24:25,378 --> 00:24:29,909 ،سانسور معيوب سازي برنامه نيست .بلکه خود برنامه است 211 00:24:29,910 --> 00:24:31,499 .رمز هم در پيام آن است 212 00:24:31,500 --> 00:24:34,143 غايت را بوسيله پنهان کردنش .خاطرنشان مي کند 213 00:24:34,584 --> 00:24:36,992 .کاري که همواره مذاهب کرده اند 214 00:24:49,363 --> 00:24:50,187 ...آن سال 215 00:24:50,188 --> 00:24:55,439 چهره جديدي در ميان چهره هاي بزرگي .که در خيابان هاي توکيو مي درخشيدند ظاهر شد: پاپ 216 00:24:55,797 --> 00:24:57,620 گنجينه هايي که هرگز واتيکان را ترک نکرده بودند 217 00:24:57,621 --> 00:25:00,781 در طبقه هفتم فروشگاه سوگو .به نمايش در آمدند 218 00:25:01,119 --> 00:25:02,428 :برايم نوشت 219 00:25:03,385 --> 00:25:07,979 البته از روي کنجکاوي» و کورسوي جاسوسي صنعتي در سر 220 00:25:08,625 --> 00:25:10,775 حدس مي زنم ظرف دو سال 221 00:25:10,776 --> 00:25:14,557 نسخه کاراتر و ارزان تري از مسيحيت .را عرضه کنند 222 00:25:15,130 --> 00:25:18,117 اما در مقابل قداست شيفتگي هم ايجاد مي شود 223 00:25:18,269 --> 00:25:20,690 .حتي اگر مال کسي ديگر باشد 224 00:25:57,124 --> 00:26:01,739 پس چه زماني طبقه سوم فروشگاه ميسي نمايشگاه آن علائم مقدس ژاپني مي شود 225 00:26:01,740 --> 00:26:05,571 که نمونه هايش را مي توان در جوسون کاي در جزيره هوکايدو ديد؟ 226 00:26:06,703 --> 00:26:10,270 آدم در نگاه اول از اين مکان ،که همزمان يک موزه 227 00:26:10,271 --> 00:26:12,341 يک کليسا و يک فروشگاه لوازم جنسي است .خنده اش مي گيرد 228 00:26:12,342 --> 00:26:17,064 مانند هميشه در ژاپن، نازک بودن ديواره بين قلمروها .آدم را به تحسين وا مي دارد 229 00:26:17,065 --> 00:26:21,634 اينکه آدم در يک فضاي واحد مي تواند در يک مجسمه تعمق کند، يک عروسک بادي بخرد 230 00:26:21,635 --> 00:26:24,417 و به الهه زايندگي هديه ناقابلي پيشکش کند 231 00:26:24,418 --> 00:26:26,661 .که همواره در نمايش او حضور داشته باشد 232 00:26:28,267 --> 00:26:32,441 نمايش هايي که صراحتشان سياستهاي تلويزيون را غير قابل درک مي کند 233 00:26:32,463 --> 00:26:35,586 مگر آنکه همزمان بگويند که اندام جنسي 234 00:26:35,587 --> 00:26:38,591 تنها به شرط جدا بودن از بدن .قابل رؤيتند 235 00:26:39,697 --> 00:26:42,667 آدم دوست دارد پيش از سقوط .به دنيايي اعتقاد پيدا کند 236 00:26:43,109 --> 00:26:45,454 دور از دسترس مشکل آفريني هاي پيوريتان ها 237 00:26:45,455 --> 00:26:49,079 که سايه جعليشان را .اشغال آمريکايي ها بر آن گسترده 238 00:26:49,637 --> 00:26:52,599 جايي که مردم خنده کنان به دور چشمه نذر و نياز جمع شده اند 239 00:26:52,600 --> 00:26:55,311 زني که با حالتي دوستانه آن را لمس مي کند 240 00:26:55,326 --> 00:26:58,577 .از همان معصوميت کهکشاني سهم مي برد 241 00:26:58,578 --> 00:27:00,140 با اين اوصاف بخش دوم موزه 242 00:27:00,141 --> 00:27:02,158 با زوج هايي از حيوانات خشک شده اش 243 00:27:02,159 --> 00:27:05,660 همان بهشت زميني خواهد بود .که همواره در رؤيا ديده ايم 244 00:27:05,925 --> 00:27:07,013 .زياد مطمئن نيستم 245 00:27:07,132 --> 00:27:10,322 معصوميت حيواني ممکن است .حربه اي براي دور زدن سانسور باشد 246 00:27:10,338 --> 00:27:14,069 شايد هم آينه تمام نماي .يک آشتي ناممکن 247 00:27:14,227 --> 00:27:19,462 و حتي در فقدان نخستين گناه هم .اين بهشت زميني شايد بهشت گمشده باشد 248 00:27:19,828 --> 00:27:23,119 من در شکوه پرجلاي حيوانات مهربان جوسن کاي 249 00:27:23,511 --> 00:27:26,257 شکاف اساسي جامعه ژاپني را ،مي بينم 250 00:27:26,446 --> 00:27:29,144 .شکافي که زن و مرد را از هم جدا مي کند 251 00:27:29,943 --> 00:27:33,019 در زندگي تنها به دو شکل خودش را :نشان مي دهد 252 00:27:33,020 --> 00:27:38,118 کشتار بيرحمانه، يا افسردگي نجيبانه از نوع سي شونگان 253 00:27:38,119 --> 00:27:42,880 که ژاپني ها آن را با يک کلمه منفرد .و ترجمان ناپذير بيان مي کنند 254 00:27:43,104 --> 00:27:45,991 از اين رو اين تنزل دادن انسان به سطح جانوران 255 00:27:45,992 --> 00:27:48,616 که پدران کليسا عليه آن حمله ور مي شوند 256 00:27:48,841 --> 00:27:52,892 در اينجا به مقابله جانوران با ناگواري چيزها تبديل مي شود 257 00:27:53,005 --> 00:27:57,755 با ماليخوليايي که مي توانم رنگش را :با نقل سطوري از سامورا کويچي نشانت دهم 258 00:27:57,970 --> 00:28:00,648 چه کسي گفته که زمان همه زخم ها را» «التيام مي بخشد؟ 259 00:28:00,649 --> 00:28:04,982 بهتر است بگوييم زمان همه چيز را» التيام مي بخشد به جز زخم ها 260 00:28:05,266 --> 00:28:09,354 با وجود زمان، درد جدايي» .مرزهاي واقعيش را از دست مي دهد 261 00:28:09,678 --> 00:28:13,138 با وجود زمان، اندام مطلوب» خيلي زود ناپديد مي شود 262 00:28:13,139 --> 00:28:17,169 و اگر اندام مطلوب از قبل براي ديگري» از ميان رفته باشد 263 00:28:17,793 --> 00:28:21,977 ...آن وقت آنچه بر جاي مي ماند يک زخم است» «.جدا شده از بدن 264 00:28:29,135 --> 00:28:31,007 برايم نوشت که راز ژاپني 265 00:28:31,008 --> 00:28:33,943 همان که لوي استراس ناگواري چيزها ناميده بودش 266 00:28:34,068 --> 00:28:36,414 بيانگر توانايي يکي شدن با چيزهاست 267 00:28:36,415 --> 00:28:39,469 ،توانايي دخول به آنها .اينکه بتوان براي لحظه اي جاي آنها بود 268 00:28:39,836 --> 00:28:42,611 طبيعي است که آنها هم به نوبه خود مثل ما شوند 269 00:28:42,612 --> 00:28:44,920 .سريع الفساد و جاودان 270 00:28:47,463 --> 00:28:48,567 :برايم نوشت 271 00:28:49,254 --> 00:28:54,243 آنيميزم در آفريقا طرز فکر رايجيست» اما در ژاپن کمتر مورد استفاده قرار مي گيرد 272 00:28:54,244 --> 00:28:57,111 با اين وصف چه بايد ناميد اين باور مغشوش را 273 00:28:57,112 --> 00:29:01,397 که مي گويد هر ذره از خلقت همتاي نامرئي خود را دارد؟ 274 00:29:01,940 --> 00:29:04,227 وقتي يک کارخانه يا يک آسمان خراش مي سازند 275 00:29:04,228 --> 00:29:07,751 کار را با مراسمي آغاز مي کنند .که خداي صاحب زمين را آرام کند 276 00:29:07,752 --> 00:29:13,457 مشابه اين مراسم براي قلموها، چرتکه ها .و حتي سوزن هاي زنگ زده هم وجود دارد 277 00:29:13,855 --> 00:29:18,909 در 25 سپتامبر مراسمي براي .آرامش روح عروسک هاي خراب وجود دارد 278 00:29:18,910 --> 00:29:24,303 عروسک ها در معبد کيوميتسو تلنبار مي شوند ،که وقف کانن -الهه ترحم- است 279 00:29:24,338 --> 00:29:26,152 .و در ملاء عام سوزانده مي شوند 280 00:29:58,974 --> 00:30:00,456 .من به شرکت کننده ها نگاه کردم 281 00:30:00,457 --> 00:30:03,713 گمانم مردمي که خلبان کاميکازه را در واپسين دقايق تماشا مي کردند نيز 282 00:30:03,714 --> 00:30:05,741 .همين حالت را در چهره هاشان داشتند 283 00:30:37,089 --> 00:30:38,985 برايم نوشت که تصاوير گينه بيسائو را 284 00:30:38,986 --> 00:30:42,266 بايد موسيقي جزاير کيپ ورده .همراهي کند 285 00:30:42,765 --> 00:30:47,414 اين سهم مشارکت ما خواهد بود .در اتحادي که اميلکار کابرال رؤيايش را مي ديد 286 00:30:47,857 --> 00:30:52,741 چرا کشوري چنان کوچک و چنان فقير بايد براي دنيا جالب باشد؟ 287 00:30:53,036 --> 00:30:55,600 ،آنها هر کاري ازشان ساخته بود کردند .خود را آزاد کردند 288 00:30:55,601 --> 00:30:57,156 .پرتغالي ها را بيرون راندند 289 00:30:57,217 --> 00:30:59,784 ارتش پرتغال را طوري منقلب کردند 290 00:30:59,785 --> 00:31:02,537 که موجب خيزش جنبشي شد که ديکتاتوري را سرنگون کرد 291 00:31:02,538 --> 00:31:06,411 و براي لحظه اي همگان به .انقلابي نو در اروپا اعتقاد پيدا کردند 292 00:31:07,147 --> 00:31:08,927 چه کسي اينها را به خاطر مي آورد؟ 293 00:31:09,169 --> 00:31:11,828 تاريخ بطري هاي خاليش را .از پنجره به بيرون پرتاب مي کند 294 00:31:13,759 --> 00:31:16,188 امروز صبح روي اسکله اي در پيجيگوتي بودم 295 00:31:16,279 --> 00:31:18,669 جايي که همه چيز در 1959 زماني که 296 00:31:18,670 --> 00:31:21,593 اولين قربانيان کشمکش ها کشته شدند .آغاز شد 297 00:31:22,062 --> 00:31:25,415 بازشناختن آفريقا در اين مه سربي رنگ شايد همانقدر سخت باشد 298 00:31:25,416 --> 00:31:30,583 که بازشناختن آن مجاهدت ها .در فعاليت کسالت بار باربرهاي لنگرگاه 299 00:31:31,951 --> 00:31:34,226 شايع است که تمام رهبران جهان سومي 300 00:31:34,227 --> 00:31:36,837 صبح روز بعد از استقلال :اين عبارت تکراري را به زبان آورده اند 301 00:31:37,104 --> 00:31:39,702 «.از حالا مشکلات واقعي آغاز مي شوند» 302 00:31:40,172 --> 00:31:44,078 .کابرال هرگز فرصت گفتنش را نيافت .پيش از آن کشته شده بود 303 00:31:44,890 --> 00:31:48,668 ،اما مشکلات آغاز شدند، و ادامه يافتند .و هنوز هم ادامه دارند 304 00:31:48,865 --> 00:31:52,465 مشکلاتي که براي شور و شوق انقلابي :کسالت آور به نظر مي رسند 305 00:31:52,603 --> 00:31:55,345 ،کار، توليد ...پخش 306 00:31:55,371 --> 00:31:59,616 غلبه بر فرسودگي پس از جنگ .و وسوسه قدرت و منفعت 307 00:32:00,702 --> 00:32:01,431 ...آه خب 308 00:32:01,432 --> 00:32:06,470 هرچه باشد، طعم تلخ تاريخ را تنها .کساني مي چشند که انتظار نقل و نبات داشته اند 309 00:32:12,225 --> 00:32:17,289 :مشکل شخصي من مشخص تر است چطور فيلم خانم هاي بيسائو را بگيريم؟ 310 00:32:17,541 --> 00:32:21,202 ظاهراً کارکرد جادويي چشم .آنجا به ضرر من کار مي کرد 311 00:32:21,966 --> 00:32:24,634 در بازار بيسائو و کيپ ورده بود که 312 00:32:24,635 --> 00:32:27,781 توانستم دوباره در عين برابري .بهشان خيره شوم 313 00:32:28,431 --> 00:32:29,915 .من او را مي بينم 314 00:32:31,452 --> 00:32:33,068 .او مرا مي بيند 315 00:32:34,413 --> 00:32:36,334 .او مي داند که من مي بينمش 316 00:32:39,175 --> 00:32:40,585 ،نيم نگاهي به من مي اندازد 317 00:32:40,586 --> 00:32:44,831 اما فقط از زاويه اي که بتواند .وانمود کند متوجه من نبوده 318 00:32:44,985 --> 00:32:47,775 ،و در آخر يک نگاه واقعي ...و سر راست 319 00:32:47,872 --> 00:32:51,966 ،که يک بيست و چهارم ثانيه طول کشيد .به اندازه يک فريم فيلم 320 00:32:59,808 --> 00:33:02,804 همه زن ها در خود .جوهره فناناپذيري دارند 321 00:33:02,805 --> 00:33:07,074 و وظيفه مردان همواره اين بوده که .آنها را تا جاي ممکن ديرتر از اين امر باخبر کنند 322 00:33:07,188 --> 00:33:10,239 مردان آفريقايي در انجام اين وظيفه .به خوبي بقيه هستند 323 00:33:10,240 --> 00:33:14,795 ،من اما پس از نگاهي دقيق به زنان آفريقايي .در شرطبندي بروي مردان دودل شدم 324 00:34:59,856 --> 00:35:02,367 .او داستان هاچيکوي سگ را برايم گفت 325 00:35:02,704 --> 00:35:05,643 سگي در انتظار صاحبش .هر روز در ايستگاه انتظار مي کشيد 326 00:35:05,963 --> 00:35:08,779 ،صاحب مُرد ...و سگ اين را نفهميد 327 00:35:08,780 --> 00:35:11,175 .و همچنان تمام زندگيش را انتظار کشيد 328 00:35:11,486 --> 00:35:13,919 مردم متأثر شدند .و برايش غذا آوردند 329 00:35:14,487 --> 00:35:17,327 پس از مرگش ...مجسمه اي به افتخارش بنا شد 330 00:35:17,328 --> 00:35:20,156 که هنوز جلويش سوشي و کيک برنج مي گذارند 331 00:35:20,157 --> 00:35:23,534 تا روح وفادار هاچيکو .هرگز گرسنه نشود 332 00:35:27,971 --> 00:35:32,017 توکيو مملو از اين خرده افسانه ها .و حيوانات ميان حال است 333 00:35:32,284 --> 00:35:34,886 شير ميتسوکوچي به نگهباني از مرز جايي ايستاده 334 00:35:34,887 --> 00:35:37,344 که زماني امپراطوري آقاي اوکادا 335 00:35:37,345 --> 00:35:39,477 .کلکسيونر بزرگ نقاشي هاي فرانسوي بود 336 00:35:39,944 --> 00:35:41,905 مردي که قصر ورساي را اجاره کرد 337 00:35:41,906 --> 00:35:45,578 تا صدسالگي مجموعه فروشگاهش را .جشن بگيرد 338 00:35:46,700 --> 00:35:50,811 در بخش کامپيوتر ژاپني هاي جواني را ديدم که عضلات مغزشان را پرورش مي دادند 339 00:35:50,812 --> 00:35:53,185 .مثل آتني هاي جوان در پالائسترا 340 00:35:53,186 --> 00:35:54,859 .جنگي دارند که بايد در آن پيروز شوند 341 00:35:54,908 --> 00:35:58,554 شايد کتب تاريخي آينده نبرد مدارهاي يکپارچه را 342 00:35:58,555 --> 00:36:01,130 هم سطح نبرد سالاميس و .آجينکورت ارزيابي کنند 343 00:36:01,269 --> 00:36:06,358 با اين تفاوت که آنها از روي احترام ديگر عرصه ها را .براي دشمن تيره بختشان باقي مي گذارند 344 00:36:06,558 --> 00:36:11,138 مد آقايان در اين فصل .زير نشان جان کندي جاي گرفته 345 00:36:45,483 --> 00:36:48,774 مانند يک لاکپشت نذري پير ،که در گوشه دشتي رها شده 346 00:36:48,814 --> 00:36:50,676 هر روز آقاي آکائو 347 00:36:50,677 --> 00:36:53,356 رئيس حزب ميهن پرستان ژاپن را مي ديد 348 00:36:53,472 --> 00:36:55,861 که از ارتفاعات ايوان غلطانش 349 00:36:55,862 --> 00:36:58,681 بر عليه توطئه کمونيسم جهاني .سخنراني مي کرد 350 00:37:01,757 --> 00:37:02,722 :برايم نوشت 351 00:37:02,723 --> 00:37:05,924 ماشين هاي حزب راست افراطي با پرچم ها و بلندگوهايشان 352 00:37:05,925 --> 00:37:07,862 .بخشي از چشم انداز توکيو هستند 353 00:37:08,080 --> 00:37:10,164 .آقاي آکائو هم کانون توجهشان است 354 00:37:11,061 --> 00:37:14,207 گمانم او هم مثل هاچيکوي سگ مجسمه اش در همين چهارراه 355 00:37:14,208 --> 00:37:18,496 که تنها براي رفتن به ميدان جنگ ترکش مي کند .قد خواهد افراشت 356 00:37:21,344 --> 00:37:23,275 .او دهه 60 در ناريتا بوده است 357 00:37:24,153 --> 00:37:27,171 کشاورزان عليه ساخته شدن يک فرودگاه در زمينشان مي جنگيده اند 358 00:37:27,351 --> 00:37:31,253 و آقاي آکائو در پشت هر جنبنده اي .دست هاي مسکو را محکوم مي کرد 359 00:37:33,645 --> 00:37:36,543 .يوراکوچو مکان سياسي توکيوست 360 00:37:36,888 --> 00:37:40,442 روزي روزگاري من آنجا راهب هايي را ديدم .که براي صلح در ويتنام دعا مي کردند 361 00:37:40,513 --> 00:37:42,529 امروز جوانان دست راستي 362 00:37:42,530 --> 00:37:45,732 بر عليه الحاق ايسلند شمالي .به روسيه تظاهرات مي کنند 363 00:37:46,180 --> 00:37:48,744 گاهي به آنها پاسخ داده مي شود که روابط تجاري ژاپن 364 00:37:48,745 --> 00:37:50,729 با اشغالگران منفور شمالي 365 00:37:50,730 --> 00:37:52,373 هزار بار بهتر از 366 00:37:52,374 --> 00:37:56,634 رابطه با متحد آمريکاييست که همواره .از تجاوز اقتصادي ناله مي کند 367 00:37:57,136 --> 00:37:59,362 .آه، هيچ چيز ساده نيست 368 00:38:06,756 --> 00:38:09,458 ،در پياده روي مقابل .چپي ها بساط چيده اند 369 00:38:09,813 --> 00:38:13,352 کيم داي جونگ رهبر مخالفان کاتوليک کره 370 00:38:13,423 --> 00:38:16,670 که سال 73 در توکيو به دست گشتاپوي کره جنوبي ربوده شد 371 00:38:16,801 --> 00:38:18,916 .تهديد به اعدام شده است 372 00:38:19,657 --> 00:38:21,569 .گروهي اعتصاب غذا کرده اند 373 00:38:21,784 --> 00:38:25,297 چند تن از مبارزان بسيار جوان سعي دارند .در حمايت از او امضا جمع کنند 374 00:39:05,272 --> 00:39:08,617 من براي تولد يکي از قربانيان .درگيري هاي ناريتا به آنجا برگشتم 375 00:39:08,814 --> 00:39:10,563 .تظاهرات وهم گونه بود 376 00:39:10,839 --> 00:39:12,955 من احساس مي کردم در حال بازي .در بريگادون هستم 377 00:39:12,985 --> 00:39:16,024 که ده سال بعد در ميان .همين بازيکنان بيدار شده ام 378 00:39:16,025 --> 00:39:17,909 ،همين خرچنگ هاي آبي پليس 379 00:39:17,910 --> 00:39:22,263 ،همين نوجوانان کلاهخود به سر :همين پلاکاردها و همين شعارها 380 00:39:22,264 --> 00:39:23,960 «.مرگ بر فرودگاه» 381 00:39:24,259 --> 00:39:28,406 :فقط يک چيز اضافه شده بود .فرودگاه به طور مشخص 382 00:39:28,641 --> 00:39:31,407 ولي با آن تنها معبر و سيم خاردارهاي دورش 383 00:39:31,408 --> 00:39:33,515 بيشتر تحت محاصره مي نمايد .تا پيروز 384 00:39:48,157 --> 00:39:51,094 :هايامو يامانيکو دوست من راه حلي پيدا کرد 385 00:39:51,772 --> 00:39:56,397 ،اگر تصاوير حال تغيير نمي کنند .تصاوير گذشته را تغيير بده 386 00:39:58,186 --> 00:40:01,702 درگيري هاي دهه 60 را نشانم داد .که با سينتيسازرش دستکاري کرده بود 387 00:40:01,979 --> 00:40:04,529 تصاويري که مي گفت با وجود تعصبات يک آدم افراطي 388 00:40:04,530 --> 00:40:07,306 از آنچه در تلويزيون مي بيني .کمتر فريبنده است 389 00:40:07,307 --> 00:40:09,817 لاأقل آنها خودشان را :همانطور که هستند معرفي مي کنند 390 00:40:09,818 --> 00:40:10,892 ...به شکل تصاوير 391 00:40:10,893 --> 00:40:15,329 نه شکل قابل حمل و فشرده ي .واقعيتي دسترس ناپذير 392 00:40:17,826 --> 00:40:23,530 هايائو دنياي ماشينيش را «محدوده» مي ناميد .که اداي ديني به تارکفسکي بود 393 00:41:09,760 --> 00:41:12,699 آنچه ناريتا همچون يک هولوگرام خرد شده به من باز گرداند 394 00:41:12,700 --> 00:41:15,678 تکه دست نخورده اي .از نسل دهه شصت بود 395 00:41:16,073 --> 00:41:20,304 ،اگر عشق بي توهم همچنان عشق باشد .مي توانم بگويم که عاشقش شدم 396 00:41:20,662 --> 00:41:23,198 ،نسلي بود که همواره کفر مرا در مي آورد 397 00:41:23,199 --> 00:41:25,991 چرا که اعتقادي به آرمانشهرش نداشتم که مي خواست در مبارزه اي مشترک 398 00:41:25,992 --> 00:41:30,327 آنان را که بر عليه فقر قيام کرده بودند .با آنان که بر عليه ثروت قيام کرده بودند متحد کند 399 00:41:30,365 --> 00:41:34,682 اما روشن بود آن واکنش احساسي که صداهاي بهتري از آن بر مي خاست 400 00:41:34,683 --> 00:41:36,936 .ديگر توان يا جرأت دم زدن نداشت 401 00:41:41,048 --> 00:41:44,370 آنجا با کشاورزاني آشنا شدم که .آمده بودند تا خود را از خلال مبارزه بشناسند 402 00:41:44,733 --> 00:41:46,859 .مبارزه به وضوح شکست خورد 403 00:41:46,860 --> 00:41:50,416 در عين حال، تمام درکي که آنها از دنيا به دست آوردند 404 00:41:50,417 --> 00:41:52,713 تنها مي توانست از خلال .همين مبارزه به دست آيد 405 00:41:55,030 --> 00:41:56,221 ...در مورد دانشجويان هم 406 00:41:56,222 --> 00:41:59,962 برخيشان همديگر را در کوهستان ها به نام خلوص انقلابي قتل عام کردند 407 00:42:00,088 --> 00:42:03,357 درحاليکه بقيه براي جنگيدن با سرمايه داري آن را به قدري کامل مطالعه کرده بودند 408 00:42:03,358 --> 00:42:06,402 که اکنون به بهترين عوامل اجراييش .تبديل شدند 409 00:42:06,563 --> 00:42:09,921 مثل هر جاي ديگر اين جنبش هم .مظاهر و مشاغل خودش را داشت 410 00:42:09,922 --> 00:42:13,950 از جمله آن عده .که شغل شهادت را برگزيده بودند 411 00:42:14,127 --> 00:42:17,617 اما همراهشان تمام آنهايي هم بودند که :مانند چگوارا مي گفتند 412 00:42:17,618 --> 00:42:22,159 هر بار که در دنيا بي عدالتي رخ مي دهد» «.از خشم به خود مي لرزند 413 00:42:22,750 --> 00:42:25,843 آنها مي خواستند به سخاوتشان ،معنايي سياسي بدهند 414 00:42:25,947 --> 00:42:28,643 و سخاوتشان بيش از سياستشان .عمر کرد 415 00:42:29,017 --> 00:42:33,015 به همين خاطر است که من هرگز اجازه نمي دهم .گفته شود جواني براي جوانان تباه شده است 416 00:42:48,687 --> 00:42:51,270 جواناني که هر هفته در شينجوکو ،گرد هم مي آيند 417 00:42:51,271 --> 00:42:54,622 به وضوح مي دانند که روي سکوي پرتابي ،به سوي زندگي واقعي نايستاده اند 418 00:42:54,640 --> 00:42:58,732 ،بلکه خود زندگي هستند .که همچون شيريني تازه بايد بي درنگ خورده شود 419 00:42:58,833 --> 00:43:00,745 .اين راز بسيار ساده ايست 420 00:43:00,771 --> 00:43:04,153 ،مسن ها سعي در پنهان کردنش دارند .و نه همه جوان ها از آن آگاهند 421 00:43:04,402 --> 00:43:06,309 دختر ده ساله اي که دوستش را 422 00:43:06,310 --> 00:43:09,316 ،به خاطر بدگويي از تيم کلاسشان پس از بستن دستها، از طبقه سيزدهم 423 00:43:09,473 --> 00:43:13,308 ،يک ساختمان پايين پرت کرد .هنوز اين راز را کشف نکرده بود 424 00:43:13,703 --> 00:43:16,696 والديني که درخواست افزايش تعداد خطوط تلفني ويژه 425 00:43:16,697 --> 00:43:18,956 مختص به پيشگيري از ،خودکشي فرزندانشان را دارند 426 00:43:18,957 --> 00:43:22,326 کمي دير فهميدند .که اين راز را بيش از حد کتمان کرده اند 427 00:43:22,442 --> 00:43:25,893 موسيقي راک زباني جهاني .براي گسترش اين راز است 428 00:43:26,358 --> 00:43:29,583 .زباني ديگر تنها مختص به توکيوست 429 00:43:34,207 --> 00:43:37,338 بيست سالگي براي تاکانوکو .سن بازنشستگي است 430 00:43:38,012 --> 00:43:39,823 .آنها مريخي هاي خردسالند 431 00:43:39,843 --> 00:43:43,020 من هر هفته براي ديدن رقصشان .به پارکي در يويوگي مي روم 432 00:43:43,268 --> 00:43:47,260 ،آنها مي خواهند که مردم نگاهشان کنند .اما به نظر نمي رسد که متوجه نگاه مردم باشند 433 00:43:47,462 --> 00:43:49,743 آنها در يک جو زماني موازي .زندگي مي کنند 434 00:43:49,744 --> 00:43:53,866 يک جور ديواره ي آکواريوم نامرئي ،آنها را از جمعيتي که جذب کرده اند جدا مي کند 435 00:43:53,867 --> 00:43:58,446 و من مي توانم يک بعد از ظهر کامل را به تمعق در دختري بگذرانم که بي شک 436 00:43:58,447 --> 00:44:01,798 براي اولين بار است که .رسوم سياره اش را مي آموزد 437 00:44:14,987 --> 00:44:19,546 ،جداي از اين پلاک به گردن مي آويزند ،از سوت اطاعت مي کنند، مافيا تهييجشان مي کند 438 00:44:19,547 --> 00:44:22,244 و به استثناء تنها گروهي که ،همه در آن دخترند 439 00:44:22,245 --> 00:44:24,485 .هميشه پسرها فرماندهي مي کنند 440 00:45:18,121 --> 00:45:21,871 :يک روز برايم نوشت .شرح يک رؤيا 441 00:45:23,177 --> 00:45:27,064 رؤياهايم بيشتر و بيشتر در فضاي ،مجموعه فروشگاه هاي توکيو رخ مي دهند 442 00:45:27,498 --> 00:45:31,665 در دالان هاي زيرزميني که در آن گسترش يافته .و به موازات شهر در جريانند 443 00:45:31,855 --> 00:45:35,022 ،چهره اي پديدار و ناپديد مي شود .ردي پيدا و گم مي شود 444 00:45:35,478 --> 00:45:37,599 تمام قواعد رؤياها چنان در جاي خود هستند 445 00:45:37,600 --> 00:45:39,106 که روز بعد وقتي بيدار شوم 446 00:45:39,481 --> 00:45:42,043 مي فهمم که همچنان در هزارتوي زيرزميني در جستجوي 447 00:45:42,044 --> 00:45:44,533 شبحي هستم که .ديشب پنهان شده بود 448 00:45:46,449 --> 00:45:48,904 از خود مي پرسم که آيا آن رؤياها واقعاً مال منند 449 00:45:48,905 --> 00:45:51,030 يا بخشي از تماميت 450 00:45:51,135 --> 00:45:55,299 يک رؤياي جمعي عظيم هستند که شايد کل شهر بازتابش باشد؟ 451 00:45:55,890 --> 00:45:58,349 شايد برداشتن هر يک از تلفن هاي دور و اطراف 452 00:45:58,350 --> 00:46:02,679 ،کفايت کند تا صدايي آشنا ،يا تپش قلبي را بشنوي 453 00:46:02,680 --> 00:46:04,688 .شايد مثلاً تپش قلب سي شونگان را 454 00:46:05,038 --> 00:46:07,009 همه گالري ها به ايستگاه ها .ختم مي شوند 455 00:46:07,098 --> 00:46:10,920 شرکت هاي واحدي صاحب مغازه ها .و راه آهن هايي هستند که اسمشان را يدک مي کشند 456 00:46:10,921 --> 00:46:14,568 ...کيو، اداکيو .همه اسامي بندرها هستند 457 00:46:14,700 --> 00:46:18,987 ،قطاري که مردمان خفته را در خود جاي داده همه تکه هاي رؤيا را کنار هم گذارده 458 00:46:18,988 --> 00:46:22,138 ،فيلم واحدي را ازشان مي سازد .فيلم غايي را 459 00:46:22,746 --> 00:46:26,467 بليطهايي که از ماشين هاي خودکار مي خري .مجوز ورود به نمايشند 460 00:51:18,627 --> 00:51:21,899 برايم از نور ژانويه .در راه پله هاي ايستگاه گفت 461 00:51:22,101 --> 00:51:25,522 به من گفت که بايد از اين شهر به مانند يک قطعه موسيقي رمزگشايي کرد؛ 462 00:51:25,871 --> 00:51:30,046 آدم ممکن است در اين ازدحام ارکستروار .و تراکم جزئيات گم شود 463 00:51:30,771 --> 00:51:36,081 و اين سطحي ترين تصوير را از توکيو به دست مي داد؛ .پر ازدحام، خود بزرگ بين و غير انساني 464 00:51:36,816 --> 00:51:39,296 فکر مي کرد چرخه هاي هوشمندانه تري را در آنجا مي بيند؛ 465 00:51:39,297 --> 00:51:42,167 ضرباهنگ ها و دسته چهره هايي که در حال گذر به چشم مي آمدند 466 00:51:42,222 --> 00:51:44,980 به اندازه مجموعه سازهاي موسيقي .متفاوت و دقيق بودند 467 00:51:45,915 --> 00:51:49,412 گاه اين قياس موسيقيايي .با واقعيت عيني تلاقي مي کرد 468 00:51:50,247 --> 00:51:55,407 راه پله سوني در گينزا خودش يک .آلت موسيقي بود؛ هر گام يک نت 469 00:51:56,417 --> 00:52:00,242 همه شان به مانند نواي يک فيوگ پيچيده در کنار هم مي نشستند 470 00:52:00,277 --> 00:52:03,735 اما کافي بود تا يکيشان را انتخاب .و به آن دقت کني 471 00:52:04,238 --> 00:52:06,196 مثلاً صفحه هاي تلويزيون؛ 472 00:52:06,427 --> 00:52:11,206 همگي در کنار هم سفري را تدارک مي ديدند .که بعضاً به کجراهه هاي نامنتظري مي افتاد 473 00:52:11,811 --> 00:52:17,247 فصل کُشتي بود و هواداراني که آمده بودند بازي ها را در اتاق هاي نمايش بسيار شيک گينزا تماشا کنند 474 00:52:17,282 --> 00:52:18,720 .فقيرترين فقراي توکيو بودند 475 00:52:18,815 --> 00:52:21,258 .آنقدر فقير که حتي تلويزيون هم نداشتند 476 00:52:21,950 --> 00:52:27,054 او آنها را ديده بود، ارواح مرده ناميداباشي .که در يک صبح آفتابي با آنها ساکي نوشيده بود 477 00:52:27,312 --> 00:52:29,354 اکنون چند فصل از آن گذشته بود؟ 478 00:53:57,021 --> 00:53:58,347 :برايم نوشت 479 00:53:58,382 --> 00:54:01,237 حتي در غرفه هايي که لوازم يدکي الکتريکي مي فروشند 480 00:54:01,237 --> 00:54:03,359 که برخي از نوگرايان از آنها - - به عنوان جواهر استفاده مي کند 481 00:54:03,361 --> 00:54:06,789 در موسيقي متنش که توکيو نام دارد حس ويژه ايست 482 00:54:06,789 --> 00:54:10,164 که نادر بودنش در اروپا .مرا به يک تبعيد شنيداري واقعي محکوم مي کند 483 00:54:10,717 --> 00:54:12,636 .منظورم موسيقي بازي هاي ويدئوييست 484 00:54:13,045 --> 00:54:17,282 .سر ميزها پخش مي شوند .مي تواني بنوشي، غذا بخوري و به بازي ادامه دهي 485 00:54:17,623 --> 00:54:19,150 .به خيابان هم راه مي يابند 486 00:54:19,326 --> 00:54:21,587 با شنيدنشان مي تواني .به کمک حافظه ات بازي کني 487 00:54:48,590 --> 00:54:51,033 من تولد اين بازي ها را در ژاپن ديدم 488 00:54:51,223 --> 00:54:55,900 ،و بعد دوباره در تمام دنيا ملاقاتشان کردم .اما يک چيز درشان متفاوت بود 489 00:54:55,935 --> 00:54:57,879 :در ابتدا بازي آشنا به نظر مي رسيد 490 00:54:57,914 --> 00:55:00,929 يک جور بزن بزن ضد محيط زيستي که بايد در آن حيواناتي را 491 00:55:00,929 --> 00:55:02,769 به محض آنکه سفيدي چشمشان پيدا مي شد مي کشتي 492 00:55:03,133 --> 00:55:07,162 ،يا سگ هاي چمنزار بودند يا خوک هاي آبي .مطمئن نيستم کدام 493 00:55:07,197 --> 00:55:09,412 حالا نقطه اختلاف ژاپني ها :در اينجاست 494 00:55:09,447 --> 00:55:14,452 به عوض جانداران، چند کله انسان هست .که هويتشان با برچسب مشخص شده 495 00:55:15,350 --> 00:55:17,431 ،بالاتر از همه رئيس دفتر 496 00:55:17,466 --> 00:55:20,312 ،جلويش معاون اول و مديران اجرايي 497 00:55:20,347 --> 00:55:23,853 در رديف جلو رؤساي بخش .و مدير کارکنان 498 00:55:24,228 --> 00:55:28,231 مردي که از او فيلم گرفتم داشت اين سلسله مراتب را با چنان انرژي حسادت انگيزي کتک ميزد 499 00:55:28,266 --> 00:55:34,392 ،که به من اطمينان داد اين بازي برايش کنايي نبود .بلکه داشت مشخصاً به مافوق هايش فکر مي کرد 500 00:55:34,689 --> 00:55:37,893 بي ترديد به همين علت بود که عروسک نماينده مدير کارکنان 501 00:55:37,893 --> 00:55:40,956 آنقدر زياد و سخت چماق خورده بود که از کار افتاده 502 00:55:41,169 --> 00:55:44,209 و به همين علت هم بايد دوباره .جايش را به يک خوک آبي مي داد 503 00:55:49,826 --> 00:55:53,565 هايائو يامانکو با دستگاهش .بازي ويدئويي اختراع مي کند 504 00:55:53,809 --> 00:55:58,901 براي خوشايند من دو حيوان محبوبم را .در آن گنجاند؛ گربه و جغد 505 00:56:06,959 --> 00:56:12,897 او ادعا مي کند که ساختار الکترونيک، تنها ساختاري است .که مي تواند با احساس، حافظه و تخيل سر و کار پيدا کند 506 00:56:13,113 --> 00:56:18,118 براي مثال آرسن لوپن ميزوگوچي .يا بوراکومين ها که در خيال انگيزي دستکمي ندارند 507 00:56:18,153 --> 00:56:22,278 چطور کسي مي تواند ادعاي نمايش طبقه اي از ژاپن را بکند که وجود ندارد؟ 508 00:56:22,370 --> 00:56:23,678 .بله آنها آنجا هستند 509 00:56:23,811 --> 00:56:28,510 در اساکا ديدمشان که روزها پي کار مي گشتند .و شبها روي زمين مي خوابيدند 510 00:56:28,679 --> 00:56:32,777 آنها از قرون وسطي تا کنون محکوم به .کارهاي کثيف و کمرشکن بوده اند 511 00:56:32,812 --> 00:56:36,597 ولي از دوره ميجي تابحال به طور رسمي هيچ نشان متمايزي ندارند؛ 512 00:56:36,597 --> 00:56:41,414 و نام واقعيشان «اتا» کلمه اي ممنوع است .که نبايد به زبان آيد 513 00:56:41,898 --> 00:56:43,436 .آنها بي هويت اند 514 00:56:43,436 --> 00:56:47,782 چطور ميتوان به وسيله اي غير از «بي تصويري» نشانشان داد؟ 515 00:56:51,898 --> 00:56:56,327 بازي هاي ويدئويي اولين مرحله از برنامه اي هستند .که در آن ماشين ها به ياري بشر مي آيند 516 00:56:56,689 --> 00:56:59,591 تنها برنامه اي که آينده اي را .براي هوش ترسيم مي کند 517 00:57:00,120 --> 00:57:04,984 فعلاً فلسفه جدانشدني زمانه ما .در پک-من يافت مي شود 518 00:57:05,181 --> 00:57:10,346 وقتي که داشتم تمام سکه هاي صد ينيم را .خرجش مي کردم نمي دانستم قرار است دنيا را فتح کند 519 00:57:10,405 --> 00:57:14,309 شايد چون او کاملترين استعاره گرافيکي .از سرنوشت انسان است 520 00:57:14,606 --> 00:57:19,413 او منظري حقيقي را از توازن قدرت .ميان فرد و محيط ترسيم مي کند 521 00:57:19,462 --> 00:57:24,694 و هشيارانه به ما مي گويد که بيشترين تعداد حملات موفق ،گرچه ممکن است افتخارآميز باشد 522 00:57:24,729 --> 00:57:26,682 .هميشه موجب شکست مي شود 523 00:58:10,164 --> 00:58:14,565 خشنود بود از اينکه در مراسم خاکسپاري .انسانها و حيوانات، گلهاي داوودي يکساني را مي بيند 524 00:58:15,138 --> 00:58:20,401 برايم مراسمي را وصف کرد که در باغ وحشي در يونو .به ياد حيواناتي که در آن سال مرده بودند برپا شد 525 00:58:20,436 --> 00:58:25,395 براي دومين سال متوالي با مرگ يک پاندا .سايه شومي بر اين روز عزا افتاده بود 526 00:58:25,395 --> 00:58:30,698 که به نقل از روزنامه ها، ضايعه اي بود بزرگتر از .مرگ نخست وزيري که همان سال مرده بود 527 00:58:30,745 --> 00:58:34,571 .سال قبل مردم به شدت گريستند ...حالا به نظر مي آيد که دارند عادت مي کنند 528 00:58:34,606 --> 00:58:39,514 که هر سال مرگ مانند اژدهايي که در افسانه ها .دختران جوان را مي کشد، پاندايي را هم با خود ببرد 529 00:58:40,561 --> 00:58:41,982 :من اين جمله را شنيده ام 530 00:58:42,218 --> 00:58:47,820 ،تيغه اي که مرگ را از زندگي جدا مي کند» .آن اندازه که براي غربي ها ضخيم مي نمايد براي ما نيست 531 00:58:49,694 --> 00:58:54,020 چيزي که من اغلب در چشمان آدمهاي .رو به موت ديده ام حيرت بوده است 532 00:58:54,370 --> 00:58:58,263 چيزي که اکنون در چشم کودکان ژاپني مي خوانم .کنجکاوي است 533 00:58:58,778 --> 00:59:04,747 انگار که آنها براي درک مرگ يک حيوان .سعي داشتند از ميان آن تيغه نگاه کنند 534 01:00:25,535 --> 01:00:30,574 من از کشوري بازگشته ام که در آن مرگ .نه تيغه اي براي گذر کردن، بلکه جاده اي براي دنبال کردن است 535 01:00:30,891 --> 01:00:35,701 نياکان بزرگ مجمع الجزاير بيژاگ برايمان خط سير مردگان را وصف کردند 536 01:00:35,736 --> 01:00:39,530 و اين را که چطور بر طبق قواعدي سخت از اين جزيره به آن جزيره مي روند 537 01:00:39,530 --> 01:00:41,523 تا آنکه به آخرين ساحل برسند 538 01:00:41,583 --> 01:00:44,538 و آنجا منتظر کشتي اي مي شوند .که آنها را به دنياي ديگر خواهد برد 539 01:00:44,938 --> 01:00:50,182 ،اگر کسي تصادفاً ملاقاتشان کند .اوجب واجبات است که آنها را به جا نياورد 540 01:00:52,852 --> 01:00:55,416 .بيژاگ بخشي از گينه بيسائوست 541 01:00:55,904 --> 01:01:00,553 در يک فيلم قديمي اميلکار کابرال دستش را .به نشان خداحافظي براي ساحل تکان مي دهد 542 01:01:00,714 --> 01:01:02,708 .حق دارد، ديگر هرگز آن را نخواهد ديد 543 01:01:03,115 --> 01:01:08,528 لويس کابرال پانزده سال بعد همين حرکت را .روي بلمي انجام داد که داشت ما را بر مي گرداند 544 01:01:09,255 --> 01:01:13,076 گينه در آن زمان به يک ملت تبديل شده .و لويس رئيس جمهورش است 545 01:01:13,324 --> 01:01:15,977 همه آنها که جنگ را به ياد مي آورند .او را هم به ياد مي آورند 546 01:01:16,208 --> 01:01:21,418 برادر ناتني اميلکار، که يک رگه اش گينه اي و رگه ديگر کيپ ورده اي بود 547 01:01:21,453 --> 01:01:25,518 و مثل او يکي از بانيان حزب غريب .پي. اي. آي. جي. سي 548 01:01:25,553 --> 01:01:29,447 که با متحد کردن دو کشور در يک جنبش مبارز 549 01:01:29,447 --> 01:01:32,934 .آرزو دارد پيشگام اتحاديه دو دولت شود 550 01:01:33,170 --> 01:01:38,275 ،من به داستانهاي جنگجويان چريکي سابق گوش کرده ام کساني که در شرايطي چنان غير انساني جنگيده بودند 551 01:01:38,310 --> 01:01:42,528 که دلشان به حال سربازان پرتغالي سوخته بود .که دچار همين وضع شده بودند 552 01:01:42,624 --> 01:01:44,064 .اين را شنيدم 553 01:01:44,099 --> 01:01:47,260 و خيلي چيزهاي ديگر که باعث ميشد آدم خجالت بکشد از اينکه به همين سادگي 554 01:01:47,295 --> 01:01:52,639 کلمه چريکي را (حتي اگر سهواً) براي .توصيف نوعي از فيلمسازي به کار برده باشد 555 01:01:52,674 --> 01:01:58,456 کلمه اي که در آن زمان با بسياري از مباحثات نظري .و همچنين شکستهاي خونين عملي عجين شده بود 556 01:01:58,491 --> 01:02:02,544 اميلکار کابرال تنها کسي بود ،که يک جنگ چريکي پيروزمندانه را رهبري کرد 557 01:02:02,579 --> 01:02:05,332 .و پيروزيش صرفاً نظامي هم نبود 558 01:02:05,367 --> 01:02:08,620 ،او مردمش را مي شناخت ،مدتها مطالعه شان کرده بود 559 01:02:08,655 --> 01:02:14,064 و مي خواست تمام نواحي آزاد شده .جامعه اي متفاوت را دنبال کنند 560 01:02:14,099 --> 01:02:17,623 کشورهاي سوسياليست براي مسلح کردن .جنگجويان اسلحه فرستادند 561 01:02:17,658 --> 01:02:20,819 .سوسيال دموکرات ها ذخاير مردم را انباشتند 562 01:02:20,854 --> 01:02:25,379 اميدوارم چپ افراطي تاريخ را ببخشد اما اگر چريک ها همچون ماهي در آبند 563 01:02:25,414 --> 01:02:27,677 .اين را تا حدي به سوئدي ها مديونند 564 01:02:28,137 --> 01:02:32,180 ،اميلکار از ابهامات ترسي نداشت .تله ها را مي شناخت 565 01:02:32,257 --> 01:02:38,926 او نوشت: «انگار که بر لب رود بزرگي ،پر از موج و طوفان بوديم 566 01:02:38,961 --> 01:02:41,742 با مردمي که تلاش مي کردند از آن بگذرند و غرق مي شدند 567 01:02:41,742 --> 01:02:46,598 «.اما راه ديگري نبود، بايد به آن سو مي رفتند 568 01:02:52,558 --> 01:02:57,734 ،و حالا صحنه عوض مي شود و به کاساکه مي رويم .هفدهم فوريه 1980 569 01:02:58,102 --> 01:03:01,636 ولي براي درک درست آن .بايد در زمان پيش رفت 570 01:03:02,335 --> 01:03:05,295 ظرف يک سال رئيس جمهور کابرال ،به زندان خواهد افتاد 571 01:03:05,330 --> 01:03:10,164 ،و مرد گرياني که الان نشان افتخاري به او داد .يعني سرگرد نينو، قدرت را به دست مي گيرد 572 01:03:10,199 --> 01:03:14,071 حزب از هم مي پاشد و گينه اي ها و کيپ ورده اي ها ،که از هم جدا شده اند 573 01:03:14,071 --> 01:03:16,650 بر سر ميراث اميلکار .با هم خواهند جنگيد 574 01:03:16,664 --> 01:03:23,041 متوجه مي شويم که در پس اين مراسم ترفيع که در چشم حضار اخوت مبارزه را تداوم مي بخشيد 575 01:03:23,076 --> 01:03:25,439 .گودالي از تلخکامي پس از پيروزي نهفته است 576 01:03:25,474 --> 01:03:28,594 ،و اشکهاي نينو نه هيجان يک مبارز سابق 577 01:03:28,704 --> 01:03:33,540 بلکه غرور زخم خورده قهرمانيست که احساس مي کند .به قدر کافي بر ديگران تفوق پيدا نکرده است 578 01:03:34,141 --> 01:03:36,705 و پشت هر يک از اين چهره ها .خاطره اي نهفته است 579 01:03:36,740 --> 01:03:40,889 و در جاي آنچه به ما گفته شده بود به خاطره جمعي پيوسته 580 01:03:40,924 --> 01:03:46,237 خاطرات هزاران مرديست که جراحات شخصي خود را .در زخم بزرگ تاريخ به نمايش مي گذارند 581 01:03:46,435 --> 01:03:50,606 در پرتغال که به نوبه خود با موج خروشان بيسائو به پا خاسته بود 582 01:03:50,641 --> 01:03:54,732 ميگل تورگا که همه زندگيش را :بر عليه ديکتاتوري مبارزه کرده بود نوشت 583 01:03:54,767 --> 01:03:57,774 .هر شخصيتي تنها خودش را نمايندگي مي کند» 584 01:03:57,809 --> 01:04:04,221 ،به جاي تغيير در محيط اجتماعي «.او در حرکت انقلابي تنها به دنبال ترفيع تصوير خودش است 585 01:04:05,738 --> 01:04:07,839 .موج ها بدين شکل واپس مي نشينند 586 01:04:08,239 --> 01:04:12,146 و آنقدر هم پيشبيني پذيرند که آدم به نوعي از فراموشي آينده اعتقاد پيدا مي کند 587 01:04:12,181 --> 01:04:16,287 که تاريخ از روي شفقت يا محاسبه گري :ميان آنها که برمي گزيند تقسيم مي کند 588 01:04:17,025 --> 01:04:19,816 ،اميلکار به دست حزب خودش کشته شد 589 01:04:20,033 --> 01:04:23,340 مناطق آزاد شده زير يوغ ،مستبدان خونريز بي مقدار قرار گرفتند 590 01:04:23,440 --> 01:04:29,350 که به نوبه خود به دست قدرت مرکزي محترم .پيش از کودتا نابود شدند 591 01:04:29,863 --> 01:04:31,339 ،تاريخ اين گونه پيشروي مي کند 592 01:04:31,439 --> 01:04:34,895 حافظه اش را طوري پاک مي کند .که انگار نه کسي چيزي ديده و نه شنيده 593 01:04:34,930 --> 01:04:39,607 ،لويس به کوبا تبعيد شد ،و نينو را که به نوبه خود در دام توطئه ديگران افتاد 594 01:04:39,628 --> 01:04:43,148 مي توان متقابلاً براي ظاهر شدن .در برابر ميخانه تاريخ فرا خواند 595 01:04:43,295 --> 01:04:46,047 ،تاريخ برايش مهم نيست .او هيچ چيز سرش نمي شود 596 01:04:46,051 --> 01:04:47,852 ،او تنها يک رفيق دارد 597 01:04:48,218 --> 01:04:51,264 همان که براندو در آخرالزمان از آن ،حرف زد: وحشت 598 01:04:51,375 --> 01:04:53,210 .که يک نام و يک چهره دارد 599 01:04:57,879 --> 01:05:02,165 ،من همه اينها را از دنيايي ديگر برايت مي نويسم .دنياي ظواهر 600 01:05:02,716 --> 01:05:05,429 .اين دو دنيا به نوعي با هم در تعاملند 601 01:05:05,464 --> 01:05:09,414 :حافظه براي يکي همان است که تاريخ براي ديگري .يک ناممکن 602 01:05:09,763 --> 01:05:13,363 افسانه ها از نياز به رمزگشايي رمزناگشودني .زاده شدند 603 01:05:13,906 --> 01:05:17,071 ،خاطرات بايد به هذيانهايشان اکتفا کنند .به واپس رويشان 604 01:05:17,470 --> 01:05:22,281 لحظه اي که ايستانده شود همچون فريمي از فيلم .که جلوي دريچه پروژکتور گير کند مي سوزد 605 01:05:22,801 --> 01:05:25,559 .جنون محافظت ميکند، به همان گونه که تب 606 01:05:25,997 --> 01:05:29,539 ،من به هايائو در «محدوده اش» حسادت مي کنم .او با نشانه هاي حافظه اش بازي مي کند 607 01:05:29,539 --> 01:05:33,775 آنها را گير انداخته و همچون حشراتي که .فراتر از زمان به پرواز در مي آيند تزئينشان مي کند 608 01:05:33,775 --> 01:05:39,189 ،و مي تواند از نقطه اي خارج از زمان آنها را نظاره کند .از تنها ابديتي که برايمان باقي مانده 609 01:05:42,230 --> 01:05:43,447 .به دستگاه هايش نگاه مي کنم 610 01:05:43,933 --> 01:05:47,318 دنيايي در نظرم مي آيد که در آن .هر خاطره مي تواند افسانه خود را بسازد 611 01:06:52,458 --> 01:06:58,104 برايم نوشت که تنها يک فيلم قادر به تصوير کردن .خاطره ناممکن بوده است: خاطره جنون آميز 612 01:06:58,124 --> 01:07:00,106 .سرگيجه آلفرد هيچکاک 613 01:07:00,410 --> 01:07:06,067 در مارپيچ عنوان بندي ها، او زمان را مي ديد .که دشتي را هرچه دورتر ميشد بيشتر مي پوشاند 614 01:07:06,480 --> 01:07:11,426 گردبادي که لحظه کنونيش .در حالت بي حرکت، همان چشم است 615 01:07:12,749 --> 01:07:16,500 در سان فرانسيسکو تمام لوکيشن هاي فيلم را .زيارت کرد 616 01:07:16,826 --> 01:07:21,438 ،گل فروشي پدستا بالداکي .جايي که جيمز استوارت کيم نواک را زير نظر دارد 617 01:07:21,296 --> 01:07:23,658 .اولي شکارچي و دومي قرباني 618 01:07:23,852 --> 01:07:25,814 يا شايد هم برعکس بود؟ 619 01:07:26,931 --> 01:07:28,788 .کاشي ها تغيير نکرده اند 620 01:07:30,997 --> 01:07:33,206 ،تپه هاي سان فرانسيسکو را در نورديده بود 621 01:07:33,241 --> 01:07:36,913 ،آنجا که جيمز استورات يعني اسکاتي .کيم نواک يعني مادلين را تعقيب مي کند 622 01:07:36,915 --> 01:07:40,837 ،به نظر مي رسد بحث ردگيري ،معما و قتل باشد 623 01:07:40,837 --> 01:07:45,854 ،اما در حقيقت بحث قدرت و آزاديست ،و افسردگي و شگفتي 624 01:07:45,889 --> 01:07:48,907 که چنان به دقت درون مارپيچ رمزگذاري شده ،که ممکن است متوجهش نشوي 625 01:07:48,940 --> 01:07:54,610 و بلافاصله کشف نکني که اين سرگيجه فضايي .در واقع در حکم سرگيجه زماني است 626 01:07:59,167 --> 01:08:02,757 ،تمام ردها را دنبال کرده بود ،حتي تا قبرستان ميشن دولورس 627 01:08:02,792 --> 01:08:06,492 جايي که مادلن براي دعا بر مزار زني .که مدتها پيش مرده است مي آيد 628 01:08:06,492 --> 01:08:08,270 .کسي که نبايد مي شناختش 629 01:08:09,876 --> 01:08:14,190 او به مانند اسکاتي مادلن را ،تا موزه لژيون دونور دنبال کرده بود 630 01:08:14,190 --> 01:08:16,852 تا مقابل پرتره زني که .مادلن نبايد مي شناخت 631 01:08:16,887 --> 01:08:20,982 ،و در پرتره هم به مانند موهاي مادلن .مارپيچ زمان 632 01:08:28,844 --> 01:08:32,576 هتل کوچک ويکتوريايي که مادلن در آن .ناپديد شد، خودش هم ناپديد شده است 633 01:08:32,862 --> 01:08:36,532 ،جايش را بتن گرفته .در گوشه ايدي و گاي 634 01:08:37,583 --> 01:08:40,479 در مقابل، سرخ چوب قطع شده ،هنوز در جنگل موير هست 635 01:08:41,105 --> 01:08:47,505 مادلن بروي آن فاصله کم بين دو خط از خطوط هم رأسي را :که سن درخت را نشان مي دادند پيدا کرد و گفت 636 01:08:47,723 --> 01:08:50,746 «.من اينجا متولد شدم... و اينجا مردم» 637 01:08:51,422 --> 01:08:54,254 فيلم ديگري را به ياد داشت .که در آن اين عبارت تکرار مي شود 638 01:08:54,489 --> 01:08:57,444 سرخ چوب در ژاردن لپلانت در پاريس بود 639 01:08:57,479 --> 01:09:01,905 ،و دست هم نشانه رفته به جايي خارج از درخت .خارج از زمان 640 01:09:04,458 --> 01:09:09,292 ،اسب نقاشي شده سن خوان باپتيستا :که چشمانش شبيه چشمان مادلن بود 641 01:09:09,461 --> 01:09:12,608 ،هيچکاک هيچ چيز را خلق نکرده بود .همه چيز آنجا بود 642 01:09:13,644 --> 01:09:18,450 او در زير قوس تفرجگاه دويده بود ،همانطور که مادلن به سوي مرگ خود دويده بود 643 01:09:18,893 --> 01:09:20,335 يا آنکه مرگ کس ديگري بود؟ 644 01:09:21,927 --> 01:09:25,283 از اين برج قلابي (يعني تنها چيزي که هيچکاک اضافه کرده بود) 645 01:09:25,318 --> 01:09:28,284 او اسکاتي را به عنوان ،عاشق فريب خورده عصر تجسم کرده بود 646 01:09:28,402 --> 01:09:32,404 کسي که برايش ناممکن بود .بدون تحريف حافظه اش با آن زندگي کند 647 01:09:32,614 --> 01:09:35,872 او براي مادلن بدلي را .در يک بعد زماني ديگر اختراع مي کند 648 01:09:35,872 --> 01:09:38,457 محدوده اي که تنها متعلق به اوست 649 01:09:38,492 --> 01:09:42,688 و او در آن مي تواند از داستان رمزناگشودني ،که در گولدن گيت آغاز شده بود رمزگشايي کند 650 01:09:42,723 --> 01:09:45,199 از جايي که مادلن را از درياچه سانفرانسيسکو ،بيرون کشيده بود 651 01:09:45,462 --> 01:09:49,092 از جايي که از مرگ نجاتش داده بود ،تا آنکه بعد دوباره او را به کام مرگ بيفکند 652 01:09:49,336 --> 01:09:51,454 يا شايد عکس آن صادق بود؟ 653 01:10:03,559 --> 01:10:07,700 در سانفرانسيسکو به زيارت فيلمي رفتم .که نوزده بار ديده بودمش 654 01:10:07,765 --> 01:10:11,119 در ايسلند سنگ بناي فيلمي خيالي .را گذاشتم 655 01:10:11,299 --> 01:10:16,131 آن تابستان سه کودک را در جاده ديده بودم .و آتشفشاني را که از دريا بيرون مي زد 656 01:10:16,519 --> 01:10:20,177 فضانوردان آمريکايي آمدند تا پيش از رفتن به کره ماه 657 01:10:20,177 --> 01:10:22,523 در اين گوشه از زمين که شبيهش است .تمرين کنند 658 01:10:23,177 --> 01:10:25,825 من بي درنگ آن را به شکل صحنه اي براي يک فيلم علمي تخيلي ديدم؛ 659 01:10:25,990 --> 01:10:28,036 .چشم انداز سياره اي ديگر 660 01:10:28,055 --> 01:10:33,454 ،يا شايد هم نه، بگذار چشم انداز سياره خودمان باشد ،براي کسي که از جاي ديگري مي آيد 661 01:10:33,648 --> 01:10:35,731 .از جايي بسيار دور 662 01:10:35,817 --> 01:10:42,495 او را در حال قدم زدني آهسته و سنگين بروي .خاکي آتشفشاني تصور کردم که به کف پا مي چسبيد 663 01:10:42,530 --> 01:10:46,903 ،به ناگاه سکندري مي خورد .و قدم بعدي يکسال بعد است 664 01:10:46,938 --> 01:10:51,595 او در باريکه راهي نزديک مرز هلند .در کنار حريم امن مرغان دريايي قدم مي زند 665 01:10:52,742 --> 01:10:54,725 .اين براي شروع است 666 01:10:54,760 --> 01:10:58,192 ،آنگاه مي پرسد اين تقطيع زماني اين پيوستگي خاطرات علتش چيست؟ 667 01:10:58,354 --> 01:11:01,077 ،نکته همين جاست .او نمي تواند بفهمد 668 01:11:01,290 --> 01:11:04,649 ،او از سياره اي ديگر نيامده است .از آينده ما آمده 669 01:11:04,684 --> 01:11:06,233 :سال چهار هزار و يک 670 01:11:06,268 --> 01:11:09,751 زماني که مغز انسان .به دوره بازدهي کامل رسيده است 671 01:11:09,786 --> 01:11:15,386 همه چيز در حد کمال کار مي کند؛ .همه آنچه که در ما به خواب رفته، از جمله حافظه مان 672 01:11:15,421 --> 01:11:19,904 :نتيجه منطقي .يادآوري کامل، حافظه ي بي حس شده است 673 01:11:19,939 --> 01:11:23,331 بعد از آن همه داستان ،از آدم هايي که حافظه شان را از دست داده اند 674 01:11:23,366 --> 01:11:26,013 اين بار اين داستان کسي است ،که فراموشي را از دست داده 675 01:11:26,013 --> 01:11:29,413 و کسي که به خاطر غرابت طبعش 676 01:11:29,448 --> 01:11:34,441 به جاي غره شدن به اين موضوع و تحقير بشر بابت گذشته و تبعاتش 677 01:11:34,476 --> 01:11:38,252 او را ابتدا با کنجکاوي و .سپس با ترحم نگاه کرد 678 01:11:38,722 --> 01:11:41,638 ،در دنيايي که او از آن مي آيد ،برانگيختن يک خيال 679 01:11:41,673 --> 01:11:43,305 ،مسحور يک تمثال شدن 680 01:11:43,407 --> 01:11:48,264 به خود لرزيدن از نواي موسيقي، تنها مي توانند .نشانه هايي از يک دوره پيش تاريخي طولاني و دردناک باشد 681 01:11:48,299 --> 01:11:50,210 .او مي خواهد که بفهمد 682 01:11:50,245 --> 01:11:53,534 او اين کسالت هاي زماني را به مانند يک بي عدالتي حس مي کند 683 01:11:53,569 --> 01:11:59,452 ،و به مانند چه گوارا در مقابلش واکنش نشان مي دهد .به مانند جوان دهه 60، به خشم مي آيد 684 01:11:59,487 --> 01:12:01,737 .او يک جهان سومي زمان است 685 01:12:01,772 --> 01:12:06,489 اين فکر که در گذشته سياره اش ناملايماتي وجود داشته ،برايش تحمل ناپذير است 686 01:12:06,524 --> 01:12:09,456 به همان گونه که وجود فقر .در زمانه خودشان تحمل ناپذير است 687 01:12:10,808 --> 01:12:12,234 .او طبيعتاً شکست خواهد خورد 688 01:12:12,269 --> 01:12:15,395 ناملايماتي که او کشفشان مي کند برايش همانقدر دسترس ناپذيرند 689 01:12:15,430 --> 01:12:19,393 که تهيدستي يک کشور فقير .براي کودکان کشوري ثروتمند تصورناپذير است 690 01:12:19,529 --> 01:12:21,628 ،او تصميم گرفته که از امتيازات خود چشم بپوشد 691 01:12:21,663 --> 01:12:25,180 اما در مورد امتيازاتي که به او حق تصميم گيري داده اند .هيچ کاري از او ساخته نيست 692 01:12:25,402 --> 01:12:29,667 تنها راهکارش دقيقاً همان است :که اين طلب پوچ را در او بيدار مي کند 693 01:12:29,667 --> 01:12:32,211 .يک مجموعه ترانه از موسارگسکي 694 01:12:32,246 --> 01:12:34,935 اين ترانه ها هنوز هم ،در قرن چهلم اجرا مي شوند 695 01:12:34,970 --> 01:12:36,703 ،معنايشان از ميان رفته 696 01:12:36,703 --> 01:12:38,591 اما همان جا بود که او براي اولين بار 697 01:12:38,626 --> 01:12:41,396 ،حضور چيزي را درک کرد که قبلا نمي فهميدش 698 01:12:41,396 --> 01:12:45,758 که به نوعي به ناملايمات و حافظه ،مربوط مي شد 699 01:12:46,875 --> 01:12:50,794 و او در مقابلش به آهستگي و سنگيني .شروع به قدم زدن کرد 700 01:12:55,820 --> 01:12:58,022 البته من هيچ وقت اين فيلم را .نخواهم ساخت 701 01:12:58,213 --> 01:13:01,900 با اين حال دارم صحنه ها را گردآوري ،و گره ها را طرح ريزي مي کنم 702 01:13:02,400 --> 01:13:04,659 .و حيوانات محبوبم را در آن مي گنجانم 703 01:13:05,791 --> 01:13:10,548 ،حتي يک عنوان هم برايش پيدا کرده ام :بي شک عنوان همان ترانه هاي موسارگکي را 704 01:13:10,720 --> 01:13:12,250 .بي آفتاب 705 01:13:32,326 --> 01:13:35,892 پانزده مي 1945 ساعت هفت صبح 706 01:13:35,927 --> 01:13:39,167 هنگ سيصد و هشتادم پياده نظام آمريکا 707 01:13:39,267 --> 01:13:42,896 به تپه اي در اوکيناوا حمله کرد .که اسمش را «کير تپه» گذاشته بودند 708 01:13:42,931 --> 01:13:46,997 گمانم خود آمريکايي ها هم باور داشتند که دارند خاک ژاپن را فتح مي کنند 709 01:13:47,032 --> 01:13:50,242 .و اينکه هيچ چيز از تمدن ريوکيو نمي دانند 710 01:13:50,277 --> 01:13:54,635 من هم نمي دانستم، غير از آنکه چهره زنان فروشنده ايتومان 711 01:13:54,670 --> 01:13:57,216 برايم بيشتر گوگن را تداعي مي کرد .تا اوتامورا 712 01:13:57,251 --> 01:14:01,703 به درازاي قرن ها بردگي رؤيايي .زمان در اين مجمع الجزاير پيش نرفته بود 713 01:14:01,738 --> 01:14:03,329 .آنگاه مجالي فراهم شد 714 01:14:04,072 --> 01:14:08,454 آيا اين خصيصه جزاير است که زنانش را به نگهباني از خاطراتشان وا مي دارد؟ 715 01:14:09,146 --> 01:14:14,093 ،آموختم که همچون سرزمين بيژاگ .دانش جادويي از طريق زنان منتقل مي شود 716 01:14:14,459 --> 01:14:20,963 هر محله اي راهبه خود - نورو - را دارد .که همه مراسم ها را غير از خاکسپاري ها برگزار مي کند 717 01:14:20,998 --> 01:14:23,934 ژاپني ها از سانتيمتر به سانتيمتر .موقعيت خود دفاع کردند 718 01:14:23,969 --> 01:14:30,278 در پايان روز، دو جوخه نصفه نيمه که از بازماندگان .شرکت ال تشکيل شده بود تنها به نيمه راه تپه رسيدند 719 01:14:30,833 --> 01:14:35,626 تپه اي شبيه همان که من رويش گروهي از روستاييان را .که به مراسم تطهير مي رفتند دنبال کردم 720 01:14:35,944 --> 01:14:40,986 ،نورو با خدايان دريا، باران .زمين و آتش ارتباط مي گيرد 721 01:14:41,021 --> 01:14:43,564 همگان در مقابل الهه خواهر سر فرود مي آورند 722 01:14:43,599 --> 01:14:49,074 که بازتابي است در غايت شفافيت .از رابطه اي ممتاز ميان برادر و خواهر 723 01:14:49,109 --> 01:14:53,602 اين خواهر حتي پس از مرگش .برتري روحاني خود را حفظ مي کند 724 01:14:54,096 --> 01:14:55,808 .آمريکايي ها طلوع آفتاب عقب نشيني کردند 725 01:14:55,843 --> 01:15:01,866 جنگ يک ماه ادامه يافت تا آنکه جزيره تسليم شد .و به دنياي مدرن فرو افتاد 726 01:15:01,901 --> 01:15:04,480 ،بيست و هفت سال تحت اشغال آمريکايي ها 727 01:15:04,515 --> 01:15:08,436 :و باز تأسيس يک حاکميت ژاپني بحث انگيز 728 01:15:08,756 --> 01:15:14,314 ،سه کيلومتر دورتر از باشگاه هاي بولينگ و پمپ بنزين ها .نورو به مکالمه اش با خدايان ادامه مي دهد 729 01:15:14,544 --> 01:15:17,330 .او که برود مکالمه هم تمام مي شود 730 01:15:17,441 --> 01:15:20,923 برادران ديگر نخواهند فهميد که خواهر مرده شان .مراقبشان است 731 01:16:19,140 --> 01:16:22,972 حين فيلمبرداري از اين مراسم .مي دانستم که ناظر سرانجام چيزي هستم 732 01:16:23,579 --> 01:16:27,663 فرهنگ هاي جادويي که از ميان مي روند .براي جانشينشان ردهايي بر جاي مي گذارند 733 01:16:28,022 --> 01:16:30,027 اين يکي هيچ ردي بر جا .نخواهد گذاشت 734 01:16:30,185 --> 01:16:32,688 .وقفه ي تاريخي بيش از حد خشن بوده 735 01:16:33,094 --> 01:16:37,715 ،من آن وقفه را در قله تپه لمس کردم همانطور که بر لب آبراهه اي لمس کرده بودم 736 01:16:37,750 --> 01:16:41,710 که دويست دختر در 1945 آنجا به وسيله ي نارنجک خودکشي کرده بودند 737 01:16:41,766 --> 01:16:45,161 .تا زنده به دست آمريکايي ها نيفتند 738 01:16:45,196 --> 01:16:47,951 .مردم در مقابل آبراه از خود عکس مي گيرند 739 01:16:48,505 --> 01:16:53,080 در کنار آن، فندک هاي سوغاتي .به شکل نارنجک به فروش مي رسد 740 01:16:56,391 --> 01:17:01,666 در دستگاه هايائو جنگ شبيه نامه هايي در حال سوختن است .که در قابي از آتش پاره پاره شده اند 741 01:17:02,157 --> 01:17:05,315 ،اسم رمز پرل هاربر تورا تورا تورا بود 742 01:17:05,350 --> 01:17:09,073 اسم همان گربه اي که .آن زوج در گوتوکوچي برايش دعا مي کردند 743 01:17:09,367 --> 01:17:13,768 بنابراين همه اينها با سه بار به زبان آمدن .نام يک گربه آغاز خواهد شد 744 01:17:18,467 --> 01:17:24,321 کاميکازه ها از اکيناوا بروي کشتي هاي آمريکايي .شيرجه رفتند، آنها به اسطوره تبديل مي شوند 745 01:17:24,356 --> 01:17:27,263 آنها مصالح بهتري براي اين کار بودند تا آن يگان هاي ويژه اي که 746 01:17:27,298 --> 01:17:30,411 زندانيانشان را در معرض يخبندان سوزان منچوريا 747 01:17:30,424 --> 01:17:35,179 و سپس آب جوش قرار دادند تا ببينند .گوشت چقدر سريع از استخوان جدا مي شود 748 01:17:35,713 --> 01:17:40,414 آدم با خواندن آخرين نامه هايشان متوجه مي شود ،که کاميکازه ها نه همگي داوطلب 749 01:17:40,449 --> 01:17:43,481 .و نه همگي سامورايي هاي دوآتشه بوده اند 750 01:17:43,653 --> 01:17:48,564 ريوجي اوبارا پيش از نوشيدن :آخرين فنجان ساکيش نوشت 751 01:17:49,259 --> 01:17:53,244 من هميشه بر اين نظر بوده ام که ژاپن» ،براي ماندگار شدن بايد آزاد زندگي کند 752 01:17:53,572 --> 01:17:58,496 اين حرف امروز تحت لواي يک رژيم توتاليتر .ابلهانه به نظر مي رسد 753 01:17:58,727 --> 01:18:01,783 ،ما خلبانان کاميکازه ماشين هستيم ،هيچ حرفي براي گفتن نداريم 754 01:18:01,818 --> 01:18:06,260 جز آنکه به هموطنانمان التماس کنيم .که از ژاپن کشور بزرگ رؤياهايمان را بسازند 755 01:18:06,618 --> 01:18:12,610 من در هواپيما يک ماشين هستم، يک تکه فلز مغناطيسي .که خودش را به ناو هواپيمابر مي چسباند 756 01:18:12,856 --> 01:18:17,528 اما لحظه اي که به زمين برسم، انساني هستم .با احساسات و هيجانات خودش 757 01:18:17,786 --> 01:18:20,488 .لطفاً اين افکار مغشوش را بر من عفو کن 758 01:18:20,574 --> 01:18:26,018 ،تصوير مأيوسانه اي را برايت ترسيم مي کنم .اما در اعماق قلبم شادم 759 01:18:26,216 --> 01:18:29,031 «.مرا ببخش که صادقانه حرف زدم 760 01:19:52,101 --> 01:19:55,823 ،هر بار که از آفريقا بر مي گشت ،سر راه در جزيره سال توقف مي کرد 761 01:19:55,858 --> 01:19:58,858 که در واقع يک صخره نمکي .در ميان درياي آتلانتيک بود 762 01:19:59,165 --> 01:20:04,179 در منتهي عليه جزيره، آن سوي ده سانتا ماريا ،و قبرستانش که مقبره هايي نقاشي شده داشت 763 01:20:04,214 --> 01:20:07,409 کافيست مستقيم به پيش روي تا .به صحرا برسي 764 01:20:20,122 --> 01:20:22,581 :برايم نوشت .من آن تصورات را درک کردم 765 01:20:22,616 --> 01:20:28,510 ،صحرا به همان گونه يکباره فرا مي رسد که شب .هرچه صحرا نيست ديگر وجود خارجي ندارد 766 01:20:28,731 --> 01:20:31,528 تو نمي خواهي تصاويري را .که پديدار مي شوند باور کني 767 01:21:25,902 --> 01:21:28,791 برايت نوشتم که در ايل دوفرانس شترمرغ استراليايي وجود دارد؟ 768 01:21:29,230 --> 01:21:34,055 "اين اسم "جزيره فرانسه .در جزيره سال طنين عجيبي دارد 769 01:21:34,263 --> 01:21:37,257 حافظه من دو برج را :بر هم منطبق مي کند 770 01:21:37,292 --> 01:21:41,794 آن را که در قصر ويران مونتيپيلوي است ،که زماني اردوگاه ژاندارک بود 771 01:21:41,829 --> 01:21:44,791 با آن برج فانوس دريايي که در منتهي عليه جنوبي ،جزيره سال بود 772 01:21:44,826 --> 01:21:48,704 احتمالاً آخرين فانوس دريايي .که با نفت کار مي کرد 773 01:22:08,348 --> 01:22:14,048 در «ساحل» يک فانوس دريايي به يک کلاژ مي ماند .تا آنکه اقيانوس را در کرانه ماسه و نمک ببيني 774 01:22:14,488 --> 01:22:17,936 خدمه هواپيماهاي قاره پيما .به «سال» رو مي گردانند 775 01:22:18,435 --> 01:22:23,142 حضورشان ردي از تفرجگاه هاي ساحلي را به اين سرحد پوچي مي آورد 776 01:22:23,177 --> 01:22:26,496 .که الباقي در مقابلش حتي وهمناک تر مي شود 777 01:22:26,531 --> 01:22:29,276 آنها به سگ هاي ولگردي که .در ساحل زندگي مي کنند غذا مي دهند 778 01:22:41,509 --> 01:22:44,323 ،امشب سگهايم را بسيار عصبي يافتم 779 01:22:44,358 --> 01:22:48,042 کنار دريا طوري بازي مي کردند .که قبلاً هرگز نديده بودم 780 01:22:48,558 --> 01:22:51,864 بعدها با گوش کردن به راديو هنگ کنگ :علتش را فهميدم 781 01:22:51,899 --> 01:22:54,394 امروز اولين روز از سال جديد قمري بود؛ 782 01:22:54,429 --> 01:22:59,340 و پس از شصت سال براي اولين بار .برج هاي فلکي سگ و آب به هم رسيدند 783 01:23:39,340 --> 01:23:43,853 ،بيرون از آنجا، هفده هزار مايل دورتر سايه اي منفرد در ميان سايه هاي متحرک درازي 784 01:23:43,888 --> 01:23:48,500 ،که آفتاب ژانويه بر زمين توکيو مي اندازد .بي حرکت مي ماند 785 01:23:48,818 --> 01:23:52,258 .سايه آسوکسا، راهب بودايي 786 01:24:38,494 --> 01:24:41,246 چرا که در ژاپن هم سال سگ .دارد آغاز مي شود 787 01:24:41,539 --> 01:24:46,795 معابد مملو از بازديدکنندگاني شده که آمده اند ،تا به سبک ژاپني سکه بيندازند و دعا بخوانند 788 01:24:46,830 --> 01:24:50,067 ،دعايي که بدون وقفه انداختن در زندگي .در دل آن جاي مي گيرد 789 01:25:18,839 --> 01:25:23,857 ،آن سوي دنيا انديشناک در جزيره سال خود ،در معيت سگ هاي خرامانم 790 01:25:23,892 --> 01:25:26,006 ،آن ماه ژانويه در توکيو را به ياد مي آورم 791 01:25:26,041 --> 01:25:30,319 يا شايد تصاويري را که در آن ژانويه .در توکيو گرفتم به ياد مي آورم 792 01:25:30,354 --> 01:25:32,722 .آنها جاي حافظه مرا گرفته اند 793 01:25:32,757 --> 01:25:34,607 .به واقع هم حافظه ام هستند 794 01:25:35,346 --> 01:25:40,182 ،نمي دانم آدم هايي که فيلم و عکس نمي گيرند .و صدا هم ضبط نمي کنند چطور چيزها را به ياد مي آورند 795 01:25:40,217 --> 01:25:42,755 بشر چگونه موفق شده به ياد بياورد؟ 796 01:25:42,790 --> 01:25:44,457 .مي دانم: انجيل را نوشته است 797 01:25:44,781 --> 01:25:47,935 انجيل جديد يک ضبط مغناطيسي بي انتها از زماني خواهد بود 798 01:25:47,970 --> 01:25:50,171 که مجبور است مدام خود را بازخواني کند 799 01:25:50,206 --> 01:25:52,419 .تنها براي آنکه بداند وجود داشته است 800 01:25:52,752 --> 01:25:56,424 در انتظار براي سال چهار هزار و يک ،و يادآوري کامل آن 801 01:25:56,656 --> 01:26:00,233 اين آن چيزيست که غيبگوياني که آنها را ،از جعبه هاي شش ضلعيشان بيرون کشيده ايم 802 01:26:00,268 --> 01:26:01,776 ممکن است در سال جديد :تقديممان کنند 803 01:26:01,861 --> 01:26:06,859 اندکي تسلط بيشتر بر حافظه اي که .مانند ژاندارک از اين اردوگاه به ديگري مي گريزد 804 01:26:07,264 --> 01:26:13,175 اينکه اعلان خبري با موج کوتاه از راديو هنگ کنگ ،که در کيپ ورده شنيده شده به توکيو منعکس شود 805 01:26:13,210 --> 01:26:17,659 و اينکه خاطره يک رنگ مشخص در خيابان ،بر کشوري ديگر 806 01:26:17,694 --> 01:26:22,054 فاصله اي ديگر و موسيقي ديگري .تا ابد بازتابد 807 01:26:30,738 --> 01:26:32,534 در انتهاي جاده خاطرات 808 01:26:32,569 --> 01:26:39,341 نمادهاي تصويري جزيره فرانسه در فروغ سال نو .کمتر از رسم الخط کنجي توکيو معماگونه نيستند 809 01:26:39,376 --> 01:26:40,869 ،الان زمستان هندي هاست 810 01:26:41,346 --> 01:26:45,495 انگار هوا اولين عنصري پالايش شده اي بوده که از مراسم هاي بيشماري بيرون آمده 811 01:26:45,530 --> 01:26:49,330 که ژاپني ها به وسيله شان سالي را از تن مي زدايند .تا به سالي ديگر وارد شوند 812 01:26:49,925 --> 01:26:54,496 يک ماه کامل برايشان به خوبي کفايت مي کند .تا تمام تکاليفي را که نزاکت مديون زمان است به جا آورند 813 01:26:54,531 --> 01:27:00,253 بي ترديد جالب ترينشان تصاحب پرنده اوزو در معبد تنجين است 814 01:27:00,288 --> 01:27:07,038 که بنا به روايتي تمام دروغهاي سال جديدت را مي خورد .و بنا به روايتي ديگر آنها را به راست تبديل مي کند 815 01:27:07,469 --> 01:27:11,308 ،اما آنچه در ژانويه رنگ خيابان ها را مي سازد و آن را به يکباره دگرگون مي کند 816 01:27:11,343 --> 01:27:13,213 .ظاهر شدن کيمونو هاست 817 01:27:13,379 --> 01:27:17,843 ،در خيابانها، فروشگاه ها و در دفاتر ،حتي در بازار بورس در روز افتتاحش 818 01:27:17,878 --> 01:27:20,747 دخترها کيمونوهاي زمستاني .يقه خزدارشان را مي پوشند 819 01:27:20,795 --> 01:27:25,029 الباقي ژاپني ها در آن لحظه از سال ،ممکن است تلويزيون صفحه تخت اختراع کنند 820 01:27:25,064 --> 01:27:30,356 با اره برقي خودکشي کنند، يا دو سوم بازار جهاني را .با مواد نيمه رسانايشان در اختيار بگيرند 821 01:27:30,391 --> 01:27:33,751 خوش به حالشان؛ .تو تا چشم کار مي کند دختر مي بيني 822 01:27:44,147 --> 01:27:47,128 :پانزدهم ژانويه روز مکلف شدن است 823 01:27:47,163 --> 01:27:50,851 .جشني واجب در زندگي يک زن جوان ژاپني 824 01:27:51,107 --> 01:27:56,034 فرمانداري هاي شهري ساکهاي کوچکي توزيع مي کنند :که پر از هديه، دفترچه يادداشت و توصيه است 825 01:27:56,045 --> 01:27:59,992 ،چطور شهروند خوب، مادر خوب .و زن خوبي باشند 826 01:28:00,199 --> 01:28:03,498 در آن روز هر دختر بيست ساله اي ،از هر جاي ژاپن که باشد 827 01:28:03,533 --> 01:28:05,624 .مي تواند به صورت رايگان با خانواده اش تماس بگيرد 828 01:28:05,659 --> 01:28:09,437 :پرچم، خانه و کشور .اين اتاق انتظار بزرگسالي است 829 01:28:09,558 --> 01:28:13,363 دنياي تاکونوکو و خوانندگان راک .همچون موشکي دور مي شود 830 01:28:13,398 --> 01:28:16,755 بلندگوها تشريح مي کنند .که جامعه چه انتظاري از آنها دارد 831 01:28:16,790 --> 01:28:19,820 فراموش کردن آن راز چقدر طول مي کشد؟ 832 01:29:18,879 --> 01:29:23,686 ،و وقتي همه جشن ها تمام شوند ،فقط اين مي ماند که همه تزئينات 833 01:29:23,721 --> 01:29:29,962 ،همه لوازم جشن جمع شوند .و با سوزاندنشان جشن ديگري برپا شود 834 01:30:11,683 --> 01:30:16,634 اين داندو ياکي است، يک دعاي شنيتو ،براي پسمانده هايي که حق جاودان شدن دارند 835 01:30:16,669 --> 01:30:18,128 .به مانند عروسک هاي اوئنو 836 01:30:18,163 --> 01:30:22,287 ،آخرين مرحله از ناگواري چيزها .پيش از آنکه ناپديد شوند 837 01:30:22,924 --> 01:30:27,106 ،داروما، آن شبح يک چشم .بر فراز آتش حکمراني مي کند 838 01:30:27,577 --> 01:30:31,840 ،ترک گفتن بايد يک جشن باشد .دريدن هم بايد يک جشن باشد 839 01:30:31,875 --> 01:30:37,832 و وداع با تمام چيزهايي که فرد گم، خراب، يا مستعمل کرده .بايد طي مراسمي گرامي داشته شود 840 01:30:38,235 --> 01:30:44,564 ژاپن مي توانست آرزوي آن نويسنده فرانسوي را برآورد .که مي خواست طلاق به يک مراسم مذهبي تبديل شود 841 01:30:44,741 --> 01:30:50,427 تنها بخش مبهم اين مراسم حلقه کودکاني بود .که چوبهاي درازشان را به زمين مي کوفتند 842 01:30:50,462 --> 01:30:53,658 ،من فقط يک توضيح برايش داشتم ،يک توضيح تنها 843 01:30:53,693 --> 01:30:57,202 هرچند ممکن است براي من ،به شکل يک خدمتگذاري دوستانه کوچک جلوه کند 844 01:30:57,237 --> 01:30:59,536 .براي فراري دادن موش هاي کور بود 845 01:31:37,725 --> 01:31:41,494 و در اينجا بود که سه کودک ايسلندي من .آمدند و خودشان را جا کردند 846 01:31:41,693 --> 01:31:45,446 ،دوباره کل نما را برداشتم .و آن پايان را که کمي هم تار بود اضافه کردم 847 01:31:45,481 --> 01:31:49,314 قاب در مقابل نيروي بادي که .روي صخره زمينگيرمان کرده بود مي لرزيد 848 01:31:49,349 --> 01:31:54,970 ،نمايي که کلش را براي مرتب شدن بريده بودم بهتر از بقيه چيزي را که در آن لحظه ديدم نشان مي داد؛ 849 01:31:55,005 --> 01:32:00,884 نشان مي داد که چرا دوربين را تا آخر زوم کرده .و روي دستم پيش برده بودم 850 01:32:00,919 --> 01:32:03,657 .شهر هيمي زير ما دامن گسترده 851 01:32:03,692 --> 01:32:09,161 و وقتي که پنج سال بعد دوست من هارون تازيف فيلمي را که از همانجا گرفته بود برايم فرستاد 852 01:32:09,196 --> 01:32:14,288 فقط يک اسم برايش کم داشتم تا بياموزم .که طبيعت هم مراسم داندوياکي خود را اجرا مي کند 853 01:32:15,060 --> 01:32:17,250 .آتشفشان جزيره بيدار شده بود 854 01:32:18,043 --> 01:32:24,066 من به آن تصاوير نگاه کردم، و طوري بود .که انگار خاکستر کل سال 65 را پوشانده 855 01:32:41,591 --> 01:32:46,737 ،بنابراين کافيست صبر کنيم .آن وقت خود سياره مسأله زمان را حل مي کند 856 01:32:47,341 --> 01:32:49,506 .دوباره پنجره سابقم را نگاه کردم 857 01:32:49,541 --> 01:32:52,236 تراس ها و سقف هاي آشنا را ديدم ،که سر برون مي کشيدند 858 01:32:52,271 --> 01:32:55,301 همان ها که در پياده روي هاي هر روزه ام ،به شهر نشان مي کردم 859 01:32:55,336 --> 01:32:58,430 تا به پرتگاهي که کودکان را در آن .ملاقات کرده بودم برسم 860 01:32:58,465 --> 01:33:03,772 آن گربه جوراب سفيدي هم که هارون آنقدري ملاحظه داشت .که فيلمش را برايم بگيرد، طبيعتاً جاي خود را پيدا کرد 861 01:33:04,065 --> 01:33:07,891 و فکر کردم از ميان تمام راز و نيازهاي با زمان ،که زينت اين سفر شده بودند 862 01:33:07,926 --> 01:33:11,004 لطيف ترينشان همان بود که از دهان زن گوتوکوجي شنيدم 863 01:33:11,039 --> 01:33:13,545 :که خيلي ساده به گربه اش تورا مي گفت 864 01:33:13,580 --> 01:33:18,074 «.گربه، هر جا که هستي، آرامش به همراهت» 865 01:33:39,384 --> 01:33:42,929 و بعد سفر هم به نوبه خود ،به «محدوده» وارد شد 866 01:33:42,964 --> 01:33:46,973 و هايائو تصاويرم را نشانم داد ،که خزه زمان از قبل پوشانده بودشان 867 01:33:47,008 --> 01:33:52,964 رها شده از آن دروغ که حياتي را تداوم بخشيده بود .که مارپيچ بلعيده بودش 868 01:34:03,951 --> 01:34:05,412 ،بهار که آمد 869 01:34:05,447 --> 01:34:10,051 وقتي که تمام کلاغ ها فرا رسيدنش را ،با نيم پرده بالا بردن تن صداي خود اعلام کردند 870 01:34:10,086 --> 01:34:16,026 من قطار سبز خط يامانوته را سوار و در .ايستگاه توکيو، نزديک دفتر پستي مرکزي پياده شدم 871 01:34:16,977 --> 01:34:21,133 با وجود خالي بودن خيابان ،به سبک ژاپني ها پشت چراغ قرمز منتظر شدم 872 01:34:21,168 --> 01:34:24,665 تا فضايي را براي ارواح ماشين هاي قراضه .باقي گذارم 873 01:34:24,700 --> 01:34:28,599 ،با آنکه منتظر هيچ نامه اي نبودم ،پشت پنجره تحويل عمومي توقف کردم 874 01:34:28,634 --> 01:34:31,500 چون آدم بايد از روح نامه هاي پاره شده تجليل کند 875 01:34:31,535 --> 01:34:35,567 پشت باجه پست هوايي هم ايستادم .تا بر ارواح نامه هاي ارسال نشده درود فرستم 876 01:34:35,761 --> 01:34:38,609 تکبر تحمل ناپذير غرب را ارزيابي کردم 877 01:34:38,644 --> 01:34:42,140 که هرگز دست از برتري دادن وجود به ناموجود 878 01:34:42,175 --> 01:34:44,776 .و آنچه گفته شده به ناگفته ها برنداشته است 879 01:34:45,434 --> 01:34:48,682 در کنار غرفه هاي کوچک لباس فروشان .قدم زدم 880 01:34:48,993 --> 01:34:55,082 از دور صداي آقاي آکائو را شنيدم که .در بلندگوها طنين مي انداخت... نيم پرده بالاتر 881 01:34:55,569 --> 01:35:01,629 بعد به زيرزميني رفتم که دوستم، آن ديوانه، آنجا .خودش را با ديوارنوشته هاي الکترونيکش سرگرم مي کرد 882 01:35:02,595 --> 01:35:04,800 ،سرانجام زبانش بر من اثر کرد 883 01:35:04,835 --> 01:35:09,679 چون با آن بخش از ما حرف مي زند که ما را .به کشيدن نيمرخ هايي بر ديوار زندان وا مي دارد 884 01:35:10,029 --> 01:35:15,733 ،تکه گچي براي ترسيم خطوط چيزي که نيست .يا که ديگر نيست، يا که هنوز به وجود نيامده 885 01:35:16,068 --> 01:35:21,509 رسم الخطي که هر يک از ما براي تهيه فهرستي از ،چيزهايي که "قلب را به تپش وا مي دارند" به کار مي برد 886 01:35:21,544 --> 01:35:23,881 ،براي عرضه کردن .براي محو کردن 887 01:35:25,128 --> 01:35:30,947 ،در آن لحظه همه کس شعر خواهد سرود .و در "محدوده" شترمرغ استراليايي خواهد بود 888 01:35:47,661 --> 01:35:51,450 .او از ژاپن برايم مي نويسد .از آفريقا مي نويسد 889 01:35:52,225 --> 01:35:56,347 مي نويسد که اکنون مي تواند حالت چهره آن زن فروشنده پرايي را به ياد آورد 890 01:35:56,382 --> 01:35:59,461 که تنها به اندازه يک فريم فيلم .طول کشيده بود 891 01:36:00,932 --> 01:36:03,410 آيا آخرين نامه اي وجود خواهد داشت؟